پایگاه خبری بیزنس اینسایدر در مطلبی به تحلیل توافق اخیر ایران و عربستان و اهمیت آن در نقش چین در خاورمیانه پرداخته است: "با پیشرفتهای دیپلماتیک چین در خاورمیانه، بسیاری در غرب نگران هستند که شاید افزایش نفوذ چین در این منطقه تهدیدی برای منافع بلندمدت آمریکا بوده و نشانهای از پشت کردن خاورمیانه به ایالات متحده باشد.
اما موفقیتهای چین نه نشانه تمایل پکن به تصاحب جایگاه آمریکا در منطقه، بلکه خود محصول مشاهده سیاستهای آمریکا در خاورمیانه در ۲۰ سال گذشته هستند. در نتیجه باید دستاوردهای چین در خاورمیانه را نه با میانجیگری بین تهران و ریاض، بلکه با اجتناب از تکرار اشتباهات آمریکا در ۳۰ سال گذشته تعریف کرد.
نخستین اشتباه آمریکا این بود که در هدفگذاریهایش، پا را از گلیم درازتر کرد: تلاش برای تحمیل خواست سیاسی بر این منطقه با اعمال زور و همچنین گسترش حضور در خاورمیانه ورای آنچه منافع اقتصادی و امنیتیاش میطلبید. این در حالی است که چین با منافع خود در خاورمیانه آشناست و مهمتر از آن این که محدودیتهایش را هم میشناسند.
چین بزرگترین واردکننده نفت خام جهان است و عربستان بزرگترین تامینکننده نفت خام چین. از سوی دیگر چین بزرگترین وارد کننده نفت خام عربستان هم هست و پکن در ۲۰۲۱، معادل ۳۸.۳ میلیارد دلار نفت خام از عربستان وارد کرده که مساوی ۲۷.۸ درصد از بازار نفت خام عربستان سعودی در آن سال است. از سوی دیگر ۳۰ درصد از تمامی تجارتهای خارجی ایران در سال ۲۰۲۲ با چین انجام شده است.
همانند گذشته نقش چین در خاورمیانه حول محور سود و امنیت انرژی میچرخد. پکن در سند همکاری استراتژیک ۲۵ ساله با تهران، ابراز تمایل کرده تا ۴۰۰ میلیون دلار در اقتصاد ایران سرمایهگذاری کند، مبلغی که با توجه به تحریمهای غرب، به ایران کمک خواهد کرد. در مقابل، چین خواستار دسترسی به بنادر و خرید ارزانتر نفت ایران شده است.
در واقع بخش عمدهای از طرح کمربند و جاده چین در خاورمیانه نه بر امنیت، که بر تضمین تجارت آزاد و ثبات تامین انرژی در این منطقه متمرکز است.
دومین اشتباه آمریکا یارکشی بود. واشنگتن لجوجانه موضعی سفت و سخت علیه ایران اتخاذ کرد و از سوی دیگر، به عربستان متعهد شد. اما چین درگیر قید و بند سیاست ایدئولوژیک نشده و پذیرفت که میتواند با هر دو طرف بدون پس زدن دیگری همکاری داشته باشد.
نقش میانجیگری امروز چین از تغییر بنیادین در پکن نشات نگرفته، بلکه تداوم سیاست همیشگی چین برای دوستی با همه است. چین به عربستان و ایران نشان داده که برخلاف تصورات آمریکا، سرمایهگذاریهای پکن صرفا سرمایهگذاری هستند، نه تایید سیاسی یا تعهد امنیتی.
این تمایز روشن باعث شده تا چین بتواند در همکاری با کشورهایی که با یکدیگر اختلافاتی دارند، موفق عمل کند؛ کاری که آمریکا از پس آن بر نیامده است. همچنین از سال ۲۰۲۱ سید ابراهیم رئیسی اعلام کرده که قصد دارد روابط ایران را با همسایگانش در منطقه بهبود بخشد.
میانجیگری چین، تمام مشکلات جهان یا دهها سال تنش میان عربستان و ایران را از بین نبرد. آنچه چین کرد این بود که کاری کرد تا طرفین راضی به گفتوگو شوند و این کاری است که عربستان و ایران از آن سود میبرند. پس با توجه به اینکه منافع تهران و ریاض از ابتدا در برقراری روابط دوستانه بوده، نباید اهمیت میانجیگری چین را بیش از آنچه هست، نشان دهیم.
سومین اشتباه آمریکا این بود که ارزشهای اخلاقیاش را وارد امور اقتصادی کرد. روایتی که جو بایدن از آن دم میزند، یعنی تقابل کشورهای دموکراتیک و کشورهای خودکامه با هدف دستیابی به یک نظم جهانی لیبرال، روایتی خطرناک است. خصوصا اینکه متحدان نیمبند آمریکا بیرون از مرزهای غرب، دیگر از اقدامات تنبیهی ایالات متحده و امتیازات اجباری حقوق بشر خسته شدهاند.
از سوی دیگر چین به دنبال کشورهایی میرود که مایل به اتخاذ نوعی بیتفاوتی مشترک هستند و این میتواند متحدان نیمبند ایالات متحده را که در نگاه واشنگتن «وضعیت اخلاقی خاکستری» دارند، به خود جذب کند. چین مایل است بدون موشکافی در امور داخلی کشورها با آنها تجارت کند و در مقابل انتظار دارد این کشورها نیز رویکرد انتقادی در قبال پکن اتخاذ نکنند.
در بیست سال گذشته چین ناظر بوده که چطور آمریکا منابعش را هدر داده، جنگهای بیپایانی را جنگیده و چوب تحمیل خواست سیاسیاش بر منطقهای را خورده که از این کار راضی نبوده است. پس پکن نمیخواهد همین اشتباهات را تکرار کرده و نقشی مشابه بر عهده بگیرد.
شاید بهتر باشد آمریکا به جای تشدید بی دلیل تهدیدها، از تاریخچه عملکردش در خاورمیانه درس گرفته و اصلاح شود."