واقعه طبس مصداق عيني تلاش خصمانه استکبار جهاني براي براندازي نظام جمهوري اسلامي
از جمله اولين اقدامات آمريکا عليه انقلاب اسلامي حمله نظامي به ايران در صحراي طبس است که با خواست و اراده الهي منجر به شکست شد.
از جمله اولين اقدامات آمريکا عليه انقلاب اسلامي حمله نظامي به ايران در صحراي طبس است که با خواست و اراده الهي منجر به شکست شد. لذا به بهانه سالروز واقعه شکست حمله نظامي آمريکا به ايران در طبس در سال 1359 ضمن بررسي اين واقعه، نگاهي به نقش، اقدامات و تلاش استکبار جهاني براي از بين بردن انقلاب اسلامي از همان روزهاي اول پيروزي آن داريم.
جاسوسي و مداخلات سفارت آمریکا در امور ايران و تسخير آن توسط دانشجويان
واقعه طبس در پي تسخير سفارت آمريکا از سوي دانشجويان پيرو خط امام در 13 آبان 1358 و گروگانگيري ديپلماتها، کارکنان و تبعه آمريکايي شاغل در اين سفارت اتفاق افتاد. واقعيت اين است که سفارت آمريکا در ايران به مرکزي براي جاسوسي و اقدامات براندازانه عليه انقلاب اسلامي مبدل شده بود. در اينجا لازم است شرح مختصري از اين تلاشها و اقدامات ايالات متحده آمريکا عليه انقلاب اسلامي ارائه شود.
سفارت سابق آمریکا در تهران يکي از مراکز مهم سازماندهي اقدامات ضد ايراني اين کشور بوده است. از دوره رژيم گذشته، اين مرکز با جاسوسي در امور ايران اطلاعات مهمي را در اختيار دواير سياستگذاري آمریکا جهت اتخاذ تصميمات علیه ايران قرار ميداد.
همواره بسياري از سفارتخانههاي آمریکا كانون اصلي جاسوسي سازمان سيا در كشورهاي خارجي بودهاند. اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي آمریکا در تهران نشان ميدهد كه در سفارتخانههاي اين کشور، واحدي به نام "مراكز عملياتي" وجود داشته و رؤساي اين مراكز، رهبري عمليات گوناگون جاسوسي در كشورهاي حوزه مأموريتشان را بر عهده ميگرفتند. اين گونه افراد عموماً در پوشش ديپلماتيك فعاليت کرده و از مصونيتهاي ديپلماتيك نيز برخوردار بودند. "ويليام كيسي" رئيس پيشين سيا، در اسفند 1361 در همين ارتباط گفته بود: «سازمان سيا در تمامي كشورهايي كه براي آمریکا اهميت حياتي داشته باشد، فعاليتهاي جاسوسي شديدي را به منظور ارزيابي ميزان ثبات سياسي و اقتصادي اين كشورها اعمال ميكند».[1]
به طور کلي سفارت آمریکا در عصر پهلوي ارتباط مستقيمي با سازمان سيا داشت و در واقع بخشي از سفارت آمریکا در تهران در اختيار سيا بود. در بسياري از امور ميان اعضاي رسمي سفارت و عوامل سيا هماهنگي لازم برقرار بود. در همان حال ميان سفارت و نمايندگي سيا در تهران و وزارت خارجه آمریکا و نيز سازمان مركزي سيا در آمریکا هم ارتباط تنگاتنگ قابل توجهي وجود داشت و اساساً با مجموع تعامل اطلاعاتي و فعاليت هاي سياسي طرفين بود كه سياست ها و تصميمسازيهاي ريز و درشت دولتمردان و سياستگذاران آمریکا در مورد ايران به مورد اجرا گذاشته ميشد و در ارتباط و تعامل حكومت ايران با آن كشور تصميم لازم اخذ ميشد. در همان حالي كه سفارت عمدتاً از طريق مستقيم و آشكار، روابط آمریکا با حكومت ايران را تنظيم ميكرد مجموعه گزارش ها و اطلاعات سيا از شئون مختلف زندگي ايرانيان، دولتمردان آن كشور را قادر ميساخت رفتار سياسي فيمابين را براساس دادههاي اطلاعاتي مذكور طبقهبندي و تنظيم کنند و به كار بندند. در خصوص حكومت ايران هم علاوه بر اينكه رؤساي وقت سيا در ايران ارتباط و تماس مستقيم و منظمي با شاه داشتند، برخي ديدگاهها و خواستههاي آنان هم از طريق مجاري رسمي سفارت آمریکا در تهران به اطلاع مقامات ايراني ميرسيد. در همان حال روابط سيا و سفارت آمریکا در تهران با ساواك هم از قاعدههاي مشابه پيروي ميكرد. اسناد بر جاي مانده نشان ميدهد كه سيا، سفارت آمریکا در تهران و حتي وزارت خارجه آن كشور در گزارشات و اطلاعات واصله از ساواك در زمينه حضورشان در ايران بهره فراواني ميبردند، و برخي از مهمترين جنبههاي زندگي ايرانيان و حتي شناخت ويژگيها و مسائل پر شمار مربوط به مجموعه حاكميت، دولت، دربار و شخص شاه از كانال ساواك در اختيار سيا و مقامات سفارت و وزارت امور خارجه آمریکا قرار داده ميشد.[2]
وزارت امور خارجه آمریکا با مسئولان سيا در ايران جلسات و مذاكرات منظمي داشت و در همان حال سمينارهاي متعددي با شركت كارشناسان، متخصصان و نمايندگان فيمابين تشكيل ميشد كه درباره اوضاع سياسي، استراتژيكي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مباحث و مسائل گوناگوني مطرح و مذاكره ميكرد و از جمعبندي اينگونه جلسات و مذاكرات بود كه در نهايت استراتژي و دكترين آمریکا در رابطه با ايران شكل ميگرفت و به مورد اجرا گذاشته ميشد. با اين توضيح كه مباحث مطروحه در اينگونه سمينارها و جلسات اساساً بر پايه اطلاعات و گزارشاتي بود كه از سوي مأموران و نمايندگي سيا و سفارت آمریکا در تهران تهيه و ارسال شده بود. براي نمونه سازمان مركزي سيا در آمریکا در نامهاي كه در 27 ارديبهشت 1356 / 17 مه 1977 براي سفارت آمریکا در تهران ميفرستد سرفصلهاي مورد نياز اطلاعاتي وزارت امور خارجه و سيا در مورد ايران را تعيين كرده و تقاضا ميكند آن سفارت به ياري مأموران سيا در تهران اطلاعات خواسته شده را با مطالعه در موارد اطلاع داده شده براي مركز ارسال دارند. مطابق با اين سرفصل ها، در خصوص موضوعات مهمي از جمله موارد ذيل اطلاعات مورد نياز از سفارت آمریکا درخواست ميشود؛ سياست هاي دراز مدت شاه، چگونگي اخذ تصميمات در مورد مسايل اساسي سياسي، ملي، امنيتي و اقتصادي، برنامههاي رشد اقتصادي، طرح هاي مربوط به توسعه اتمي و قابليت هاي نيروهاي مسلح سلطنتي ايران.[3]
نکته مهم در مورد ارتباط سيا با سفارت آمریکا آن است که از ميان سفيران آمریکا در تهران حداقل سه تن پيش از انتصاب به اين مقام در سازمان سيا عضويت داشتند كه از آن ميان "ريچارد هلمز" مشهورترين آنهاست. وي تا ژوئن 1977 / 1355 ش. مقام سفارتش را در تهران حفظ كرد. در دوران وي بود كه علاوه بر گسترش فعاليتهاي سيا در موارد مختلف کشورمان، سفارت آمریکا در تهران نيز نقش بسيار برجستهاي در گسترش روابط ايران و آمریکا بر عهده گرفت. حضور و فعاليت گستردة مأموران سيا در پوششهاي مختلف سياسي- ديپلماتيك در سفارت آمریکا در تهران و نيز حضور چهرههاي برجسته سيا به عنوان سفير و كاردار و نظاير آن در ايران اين فرضيه را سخت قوت ميبخشد كه مسائل اطلاعاتي- امنيتي و جاسوسي در روابط ايران و آمریکا جايگاه بيبديلي داشت. منصور رفيعزاده آخرين نماينده ساواك در آمریکا تأكيد دارد كه سفارت آمریکا در تهران در درجه اول به عنوان پايگاهي براي انجام فعاليتهاي جاسوسي- اطلاعاتي سيا در ايران انجام وظيفه ميكرده است.[4]
در اسناد و مدارك بر جاي مانده از لانه جاسوسی آمریکا در تهران اسامي و مشخصات افراد پر شماري ذكر شده است كه با سفارت در تماس دائمي بودند و اخبار و اطلاعات ارزشمندي را از حوزه فعاليت خود در اختيار آنان قرار ميدادند. برخي از مهمترين فعالان سياسي مخالف، روشنفكران، اساتيد و مديران دانشگاهها، رجال و كارگزاران دولتي و حكومتي در زمره اين افراد بودند. سفارت آمریکا در تهران و نيز سيا در موارد متعدد با كمترين مشكل اطلاعات ذيقيمت قابل توجهي از اين منابع و رابطين خود به دست ميآوردند. بسياري از كساني كه در آمریکا تحصيلات عاليه خود را پشت سر گذارده بودند، روابط نزديكتري با سفارت و نمايندگان پيدا و پنهان سيا در تهران و ساير نقاط كشور داشتند.[5] در يك مورد سفارت آمریکا در تهران از مهدي هروي نام ميبرد كه "مأموران گوناگون سفارت با او آشنايي" تامي داشتند. او كه تحصيلات دانشگاهياش را در آمریکا انجام داده بود در اوايل سال 1975 به عنوان مشاور با نمايندگان آمریکا در سومين كنگره حزب ايران نوين كار ميكرد و بعدها پس از تأسيس حزب رستاخيز اين مهم را در حزب جديد بر عهده گرفت و روابط اطلاعاتياش را با سفارت كماكان حفظ نمود.[6]
سفارت آمریکا در تهران تا پايان دوران سلطنت محمدرضا شاه كماكان از حضور و وجود فعال اين رابطين و خبررسانان سود ميبرد و حكومت ايران و نيز ساواك هم هيچگاه مانعي بر سر راه اين ارتباطات كه چندان پنهان هم نبود ايجاد نكردند. نکته ديگر در مورد فعاليتهاي سفارت آمریکا در ايران به دخالت اين مرکز در برخي تصميمات کشور در دوره پهلوي مربوط ميشود تا جاييکه در ماههاي پاياني حکومت پهلوي سوليوان سفير آمریکا به اين نتيجه رسيده بود كه لازم است به رهبران مخالفين براي مشاركت در امور ايران، نقشي وسيعتر از آنچه شاه آمادگياش را داشته است، واگذار شود و بر همين اساس شاپور بختيار که تحصيلكرده غرب بود مسئوليت نخستوزيري را پذيرفت.
در دوره پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز لانه جاسوسی تا قبل از تسخیر آن توسط دانشجويان بهعنوان مرکز اصلي جاسوسي و طراحي توطئههاي آمریکا بود. بهعنوان مثال اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي نشان ميدهد که سفارت آمریکا تمرکز خاصي روي موضوع قوميتها بهويژه موضوع کردستان داشت و اطلاعات زيادي را در مورد امکان خيزش قومي در اين منطقه به واشنگتن ارسال ميکرد.[7]
از طرف ديگر افسران سازمان سیا با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگى و نامشخص بودن حوزه مسئولیتها كه نتیجه طبیعى هر انقلابى است، سعى كردند تا با نفوذ در مناطق كلیدى و حساس انقلاب اسلامى از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیرى نمایند. سفارت آمریكا با ایجاد شبكههاى جاسوسى و اطلاعاتى در پى آن بود تا از طريق تضعیف نیروهاى اصیل انقلاب و تقويت نيروهاي ليبرال حرکت انقلابی مردم ایران را آسیبپذیر نماید. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریكا در پى آن بودند تا با برقرارى ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل كنند.
اسناد لانه جاسوسى نیز نشان مىدهد كه ایالات متحده چگونه براى خارج كردن امام از صحنه سیاسى كشور درصدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنى صدر و امیر انتظام برآمده بود و مثلاً در مورد جذب بنى صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادى یك شركت آمریكایى با حقوق ماهانه 1000 دلار دعوت به همكارى مىشد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش مىكرد تا وى را به استخدام این سازمان درآورد.[8] دولت آمریكا در پى آن بود تا با ایجاد ائتلافى از لیبرالهاى سیاسى، چهرههاى دینى میانهرو، سكولارها، ملىگرایان و سران ارتشى متمایل به غرب تحت لواى دولت موقت موجبات حذف تدریجى نیروهاى وفادار به امام را از صحنه سیاسى كشور ایجاد نماید. به همین دلیل وزارت خارجه آمریكا ماموریت اصلى سفارت خود را در ایران تلاش براى هماهنگى فعالیتهاى نیروهاى لیبرال و میانهروهاى مذهبى و پیوند دادن آنها با عناصر ملىگرا و سلطنتطلبان و طرفداران رژیم سابق علیه انقلابیون مذهبى قرار داده بود.[9]
نهايتا تداوم اقدامات مداخلهجويانه و خرابکارانه سفارت آمریکا در تهران با واکنش دانشجويان انقلابي ايران مواجه شد و با تسخير اين مرکز، آمریکا از يکي از مهمترين ابزارهاي خود براي دخالت در امور ايران محروم شد.
با تسخير سفارت آمريکا و گروگانگيري ديپلمات ها، کارکنان و اتباع آمريکايي شاغل در سفارت، دانشجويان آزادي گروگان ها را در قبال تحويل و استرداد شاه به ايران خواستار شدند. اما آمريکايي ها به جاي مذاکره و عمل به خواسته دانشجويان و مردم ايران به راه حل خصمانه و حمله نظامي به ايران اقدام کردند.
واقعه شکست حمله نظامي آمريکا به ايران در طبس
آمريکايي ها براي اقدام نظاميشان عليه ايران عملياتي با نام «پنجه عقاب» طراحي و به اجرا گذاشتند. بدين منظور يک ماه پس از اشغال سفارت (لانه جاسوسي) آمريکا، نيروهايي موسوم به «دلتا» چند ماه در «فورت برگ» آمریکا آموزش نظامي ديده و در فرودگاه كاروليناي شمالي تمرين كردند. اين نيروها پيش از شروع عمليات نيز به پايگاههايي در مصر و عمان منتقل شده بودند.[10]
عمليات در چهارم ارديبهشت 1359 (24 آوریل 1980) با کمک برخی کشورهای عربی و همسایه آغاز مي شد. قرار بود نيروهاي عملياتي كه در ميان آنان افسران پهلوي و افراد وابسته به ساواك نيز حضور داشتند، با چرخبال از طبس به سوي تهران حركت كنند و در ورزشگاه امجديه (شهيد شيرودي) فرود آيند. سپس با لباس مبدل، به سفارت آمریکا در تهران حمله و گروگانهای خود را آزاد كنند. طبق اين نقشه، آنان پس از پايان فعاليتشان، از همين راه به طبس وارد و از آنجا با هواپيما از ايران خارج ميشدند.
یك روز پس از این كه یك گروه جاسوس از صلیب سرخ بینالمللى در ملاقات با گروگانها مشخص كرد كه تمام گروگانها در سفارت به سر مىبرند، كارتر رئيس جمهور آمريکا در دفتر كارش، كلمه رمز «بروید» را كه اعلام كننده آغاز حمله بود، صادر كرد.
عملیات در غروب روز پنجشنبه، 4 اردیبهشت 1358 شروع شد و شش فروند هواپیماى سى - 130 و نود نفر از كماندوهاى آمریكا موسوم به نیروهاى دلتا، از قاهره به ناو هواپیمابر نیمیتز در دریاى عمان منتقل شدند.
نیمه شب پنجشنبه، 4 اردیبهشت ماه، مطابق با ساعت 13 به وقت واشنگتن، هواپیماهاى مذكور و هشت فروند هلىكوپتر نفربر، از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع كم و با استفاده از نقاط كور رادار، راهى ایران شدند. پس از ورود به حریم ایران اسلامى، یكى از هلىكوپترها در 120 كیلومترى شهر راور كرمان دچار نقص شد و ناگزیر فرود آمد. سرنشینان این هلىكوپتر به هلىكوپتر دیگرى منتقل شدند و پس از طى مسافتى و با توجه به وقوع طوفان شن، دستگاه هیدرولیك این هلىكوپتر نیز از كار افتاد؛ اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.
در هر صورت، شش فروند هواپیماى سى - 130 و شش فروند هلى كوپتر، در محل مورد نظر واقع در صحراى طبس در تاریكى شب فرود آمدند. در حال سوختگیرى هلىكوپترها براى اجراى مرحله بعدى عملیات، یكى دیگر از هلی کوپترها دچار نقص فنى شد. با از كار افتادن این هلىكوپتر، تمام برنامههاى آمریكایىها به هم خورد؛ زیرا آنها با محاسباتى كه انجام داده بودند، براى انجام مرحله بعدى عملیات، حداقل به شش فروند هلىكوپتر نیاز داشتند. موقعیت به ناو نیمیتز و از آن جا به كاخ سفید گزارش شد و از رئیس جمهور كسب تكلیف شد. كارتر دستور توقف عملیات و عقبنشینى را صادر كرد؛ اما نيروهاي آمريکايي در طوفان شن گرفتار شدند. هواپیماها و هلىكوپترهاى آمریكایى در حال برخاستن از زمین، دچار مشكل شدند. یك هواپیما و یك فروند هلىكوپتر با هم برخورد كردند و هر دو آتش گرفتند. بر اثر حادثه، هشت تن از آمریكایىها کشته شدند، و بقیه پنج فروند هواپیماى سى-130 نیز از خاك ایران فرار كردند. برژینسكى مشاور امنيت ملي رئيس جمهور آمريکا حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقب نشینى و آتش گرفتن هواپیما و هلیكوپتر آمریكایى چنین توصیف كرده است:
«وى بعداً سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روى میز گذاشت... با شنیدن این خبر، به مانند مار زخمى به خود پیچید و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد و به اطرافیانش بد و بى راه میگفت».[11]
نتيجه گيري
واقعه طبس در کنار حمايت آشکار آمريکاييها از جريان هاي تجزیه طلب و تروریسم از اولين اقدامات و تلاش هاي دولتمردان واشنگتن عليه انقلاب نوپاي اسلامي است که از عمق دشمني آنها نسبت به مردم و نظام جمهوري اسلامي حکايت دارد. آمريکاييها پس از ناکامي شان در حمله نظامي در ارديبهشت 59 سياستهاي خصمانه اشان را عليه نظام جمهوري اسلامي به شکلي ديگر به اجرا گذاشتند که تا امروز به صورت گستردهتر ادامه دارد. عليرغم اقدامات و تلاش هاي خصمانه دولتمردان آمريکا عليه مردم ايران در 4 دهه گذشته اکنون که در چهلمين سالگي پيروزي انقلاب اسلامي قرار داريم شاهد ايراني آباد، آزاد، مستقل و پيشرفته در بسياري از زمينه ها هستيم. اين نشان از ناکامي و شکست سياستها و اقدامات آمريکايي ها در مقابله با مردم و نظام جمهوري اسلامي ايران دارد.
پژوهش خبری //
--------------------
[1] . تسخير لانه جاسوسي، روز مبارزه با استکبار جهاني، سايت سازمان تبليغات اسلامي، 12 آبان 1388
[2] . شاهدي، مظفر. "سيا، ساواک و سفارت امريکا"، خبرگزاري فارس، 2/9/1387
[3] . همان.
[4] . همان.
[5] . اسناد لانه جاسوسي آمریکا، 1368، صص 107-108
[6] . همان،ص109
[7] . اسناد لانه جاسوسي امريکا، جلد 17، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسي، 1368
[8] . نوازنى، بهرام. "الگوهاى رفتارى ایالات متحده آمریكا در رویارویى با جمهورى اسلامى ایران"، مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1383، ص 98 .
[9] . همان
[10] . موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، "شكست آمريكا در صحراي طبس"
[11] . سایت سیمرغ، " مرورى بر واقعه شكست آمريكا در طبس"
روایت رهبر انقلاب از شکست آمریکا در طبس
مروری بر گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب درباره واقعهی طبس
اولین باری که دخالت نظامی در این مناطق انجام گرفت، سال 1359 بود که نیروهای امریکا به فرمان رئیسجمهور دمکرات، به قصد اینکه خود را به تهران برسانند، به طبس حملهی نظامی کردند. البته از همان نیمهی راه، جسدهای سیاهشده و جزغاله شدهشان برگشت!عجیب است! کشور عزیز و ملت بزرگ و منطقهی تاریخی ما، آزمایشگاه چه تجربههای بزرگی است. ۶۹/۰۸/۲۸
رئیس جمهور آمریکا برای نجات این گروگانها [لانه جاسوسی] دست به حملهی نظامیِ پنهانی و شبانه به ایران زد. جاسوسانشان را در اینجا بسیج کردند، مقدمات فراوانی فراهم کردند، آدم دیدند، جا دیدند، با هلیکوپتر و هواپیما حمله کردند، آمدند که طبس پیاده شوند و از آنجا بیایند و به خیال خودشان گروگانها را خلاص کنند و ببرند؛ که آن ماجرای معروف طبس اتفاق افتاد، خدای متعال آبروی اینها را برد، هواپیماها و هلیکوپترهاشان آتش گرفت و مجبور شدند از همانطبس برگردند و بروند. ۸۹/۰۸/۱۲
آنها دائم علیه جمهوری اسلامی و این ملت توطئه میکنند. البته سرشان هم دائم به سنگ میخورد؛ امّا ادب نمیشوند. یکی از رئیس جمهورهای امریکا، به داخل این کشور هلیکوپتر فرستاد و سر و کارش با توفان طبس، یعنی جنودِ غیبیِ الهی افتاد. اینها چه میگویند؟! میفهمند چه میکنند؟! میفهمند چرا؟! با کی مواجهند؟! این یاوههایی که میگویند علیه کیست؟ جوابش با کیست؟ ملت ایران ملت بزرگ و نیرومندی است. ملت ایران ملت متّحد و بافرهنگی است. من تعجّب میکنم چرا اینها از گذشتگان خودشان و از این شانزده سال، عبرت نمیگیرند؟! دائم علیه جمهوری اسلامی و ملت و مسؤولین ایران یاوهگویی و دروغپراکنی میکنند! سران و بزرگان آنها، دائم راجع به جزایر خلیج فارس، تسلیحات ایران، انرژی اتمی و سلاح شیمیایی دروغ پراکنی میکنند. اگر روزنامهها بنویسند، آدم میگوید «خوب؛ روزنامه نگارند. برای نانشان مجبورند دروغ بگویند!» رؤسای مجلس و رئیس جمهورشان میگویند! انسان تعجّب میکند که چرا یک نظام، باید این قدر دچار انحطاط و نکبت معنوی شود، که به درون این مزبله دروغگویی بیفتد! ۷۴/۰۱/۰۳