معنی زمزم چیست چرا به ان چاه در مکه زمزم می گویند؟
در خصوص عنوان « زمزم» در لغت و تفسیر و حدیث برای این نامگذاری دلایلی ذکر شده است: برخی زمزم را از دو واژه مشابه «زم»، «زم» گرفته اند و اضافه کرده اند: «زُمّ » ( به ضم زا) و تشدید (میم) بوده است و سپس مخفف شده و شاید دلیل آن سهولت تلفظ باشد. بدین ترتیب واژه « زمّ» صیغه امر حاضر است و کلمه ای است که هاجر آن را در مقام خطاب به آب زمزم به کار برد و این هنگامی بود که آب می جوشید و زیادتی می کرد و هاجر از بیم آنکه آن آب پراکنده شود و در زمین فرو رود پیش از آنکه ظرف خود را از آن آب پر کند و یا زیادتی آب خطری برای او و فرزندش اسماعیل ببار آورد، چنین گفت: «زُمَّ، زُمَّ»; یعنی «بس است، بس است، از حرکت بایست »
در یکی از متون عربی می خوانیم : « زَمَّ القربة، شدَّ الخیط علی فمها لئلاّ یَسیل منه الماء. الزِّمام: مقود البعیر المشدود علی فیه ».
« زَمَّ القربة»; یعنی دهانه مشگ را بست تا آب بیرون نریزد. و «زمام » افسار شتر را گویند که بر دهان او زده شود .
سپس اضافه می کند: جناب هاجر آنگاه که دید آب زمزم با فراوانی از زمین بیرون می زند، کوشید که جلو آب را از فوران و پراکندگی بگیرد، در حالی که می گفت : « زُمّ زُمّ; ای کُفَّ عن التدفّق، فاطلق علی البئر زمزم»; «از فوران خودداری کن، ... و بدین مناسبت برچاه واژه زمزم اطلاق گردید .»
برخی دیگر از اهل لغت و ادب واژه زمزم را کلمه مفرد و رباعی به معنای : « حرکت، کثرت و انباشته شدن » گرفته اند .
در معجم اللغة العربیة آمده است : « الزمزم من الماء: الزُّمازم، ای الکثیر»;«زمزم آب فراوان را گویند .»
برخی دیگر علاوه بر این واژه، واژه « زمزوم و زَمزام » را به معنای کثیر و آب بسیار ذکر کرده اند; (و قال بعضهم: اِنّها مشتقة من قولهم ماء زَمزوم و زمزام، ای الکثیر ).
این منبع در باره معنای دیگر زمزم از ابواسحاق حربی چنین نقل می کند :
« سُمّیت زمزم لزمزم الماء فیها وَ هی حرکته»; «به این جهت زمزم نامیده شد که آب در این چاه در حال حرکت و جوشش است .»
و نیز اضافه می کند : « والزمزمة الصوت تسمع لها دَویّاً »; « زمزمه صدایی است که آهنگی ملایم از آن شنیده شود .» و این بدان جهت است که آب داخل چاه در حال جوشش زمزمه ای ملایم دارد .
وی در باره تلفظ واژه زمزم، سه نوع اعراب آورده است : « زَمْزَم، زُمَزِمْ و زُمَّزم .»
علاوه بر آنچه در واژه زمزم دیدیم، برخی از صاحبان معاجم، وجه دیگری ذکر کرده اند و آن اینکه: این واژه از « زمزمه» مشتق شده است. به این جهت که بر سر این چاه کسانی به زمزمه و نیایش پرداخته اند. همچنانکه گاه آن را «عَلَم مرتجل » نیز گفته اند. در اصطلاح اهل ادب عَلَم مرتجل نام خاصی است که سابقه اشتقاق ندارد .
یاقوت حموی ذیل واژه « زمزم» می نویسد: «چاه مبارک و مشهوری است و از آن جهت زمزم نامیده شده که آب فراوان دارد. گفته می شود: ماء زَمْزَمْ و زُمازِم .»
و برخی گویند : « زمزم اسم وعَلَم مرتجل است »
و نیز گویند : « از آن جهت زمزم گفته شده که هاجر مادر اسماعیل آن را از پراکندگی گرد آورد و آنگاه که جوشید اطراف آن را بست » و این گفته ابن عباس است که: اگر اطراف آن را مسدود نمی کرد بر زمین و بر همه جا جاری می شد .
و برخی دیگر در وجه تسمیه زمزم گویند: شاپور پادشاه (ایران) وقتی حج گزارد بالای چاه آمد و زمزمه ای کرد و زمزمه خواندن مجوس است هنگام نماز و (نیایش) و غذا خوردن .
شاعر در این باره گوید
زمزمت الفرس علی زمزم
و ذاک فی سالفها الأقدم
« فارسیان بر زمزم زمزمه کردند و این سنّت دیرین آنها بوده است .»
مسعودی گوید: از آن جهت زمزم نامیده شد که ایرانیان در گذشته های دور به حج می آمدند و آنجا زمزمه می کردند و زمزمه صدایی است که فارسیان هنگام نوشیدن آب خیشوم (بینی) خارج می کنند . برخی دیگر در باره علت این نامگذاری گفته اند: جبرئیل در آنجا زمزمه کرده و سخن گفته است .
ابن هشام وجه دیگری آورده است .
او می گوید: زمزمه نزد عرب به معنای کثرت و اجتماع آید و اشاره به فراوانی آب دارد .
یاقوت از قول مسعودی، مورّخ مشهور آورده: فارسیان عقیده دارند که از فرزندان و نسل ابراهیم خلیل(علیه السلام) هستند، پیشینیان آنها آهنگ بیت الله الحرام می کردند و به عنوان بزرگداشت مقام ابراهیم و پیروی از راه او و پاسداری نژادش، به طواف خانه می پرداختند و آخرین کسی که از شاهان ایران به کعبه آمد و به طواف پرداخت، ساسان پسر بابک بود. او هر گاه به خانه کعبه می آمد طواف بیت می کرد و بر سر آن چاه زمزمه می نمود. از اینرو شاعر در عهد قدیم گفته است :
زمزمت الفرس علی زمزم
و ذاک فی سالفها الأقدم
شاعری فارس، پس از اسلام، در این خصوص شعری سروده است که با اشاره به سابقه فارسیان، با مباهات و فخر می گوید :
و مازلنا نحج البیت قدماو ساسان بن بابک سارحتّیو طاف به و زمزم عند بئر
و نُلقی بالأباطح آمنیناأتی الْبیْت العتیق باصیدینالإسمعیل تروی الشاربینا
« ما از دیر زمان همواره حج خانه می کردیم و در سرزمین مکه در نهایت امن و امان دیدار می نمودیم .
و ساسان پسر بابک با سر بلندی آهنگ بیت عتیق کرد .
و آن را طواف نموده، بر سر چاه آمد و زمزمه کرد (ذکر گفت) چاهی که از آنِ اسماعیل است و تشنه کامان را سیراب می کند .»
خلاصه اینکه: واژه زمزم به لحاظ معانی و مفاهیم یاد شده، بر این چاه اطلاق گردید : « فراوانی، جوشش و حرکت، محل زمزمه اهل دعا، کنترل آب آن از پراکندگی و ...»
در هر حال واژه عربی است که صدها سال و بلکه هزاران سال استعمال داشته و بر زبان ها جاری گردیده است و شاعران و ادیبان از هر نسل بدان تمثل جسته و در ادبیات به عنوان ضرب المثل جرعه بهشتی و ایده و آرمان تشنه کامان از آن یاد شده و هم اینک آرزوی موحّدان است که از زمزم و آن چشمه پاک و رمز پاک و رمز عشق و ایمان بنوشند و بدان وضو کنند و جسم و جان را از آلودگی بپالایند .