مناسک حج از میقات آغاز میشود، اما پیش از نخستین عمل، لازم است زائر جسم و روحش را از هر چه پلیدی پاک کند و سپس لباس و پوشش پیشین خود را که با آن مرتکب خطا و انحراف و گناه شده است از تن بیرون نماید و با دو قطعه پارچه سفید احرام ببندد.
زائر با این کار، از قید همه پوششهایی که نشانگر تشخص اوست آزاد میشود، فردیتش را به کناری مینهد و به جمع میپیوندد، جمعی از دریای انسانها، یعنی مردمانی که دارای اعتقادات و آیین مشترک هستند. اینجا همه با پوششی سفید رنگ که شباهت به کفن دارد و صحرای محشر را تداعی میکند رو به سوی هدف به پیش میروند. مرزهای تبعیض به هم میریزد، طبقات اجتماعی مردم از زن و مرد، سرخ و سفید، زرد و سیاه با گویشهای گوناگون، یک دل و یک زبان میشوند انگار قیامت عظماست و زائر چنان است که حیات مادیش به پایان رسیده و جهان دیگر را احساس و لمس میکند. با عقد احرام علاوه بر محرمات قبلی، شمار دیگری به آنها اضافه میشود.
افزایش این محرمات به طور موقت، در حقیقت تمرینی است برای رعایت او امر و نواهی الهی در جریان سیر به سوی خدا، امام سجاد (ع) فرمود: میدانید عقد احرام یعنی چه؟ سر این کار آن است که حاجی میگوید: خدایا ارتباطم را از هر چه که غیر تو است گسستم و فقط به تو پیوستم.
زائر اگر چنین نیت نکند و به لوازم آن پایبند نباشد، در واقع لباس عوض کرده است و احرام نبسته است. امام سجاد (ع) در سفر حج شبلی را دیدند و با وی درباره چگونگی به جای آوردن مناسک حج از وی پرسیدند، امام فرمود: آیا وقتی به میقات رسیدی و لباس دوخته از تن درآوردی و احرام پوشیدی، جامه گناه را کندی و جامه طاعت دربر کردی؟
آیا از ریا و نفاق و بیباکی در شبهات به درآمدی؟
آنگاه که محرم شدی، آیا محرمات الهی را بر خود حرام کردی؟
آیا با نیت حج، قید و بندهای غیرخدا را از گردن برداشتی؟
آیا با نماز احرام و لبیک گفتن، قصد زیارت کردی و تقرب به خدا جستی؟
آیا با لبیک گفتن نیت کردی که سخن از طاعت حق گویی و از گناه روزه بگیری؟
پس، احرام شستن روح است از آلودگیها، کندن لباس ریا و پوشیدن لباس تقوی است بازگشت به فطرت پاک و خالص و بیآلایش است، آماده شدن برای بندگی خدای کریم است.
امام صادق (ع) در این باره میفرماید:
سپس به آب توبه خالصانه گناهانت را بشوی و جامه صدق و صفا و خشوع در بر کن و از هر آنچه که تو را از یاد خداوند مانع میشود و از اطاعت او باز میدارد دوری کن و لبیک گو، بدین معنی که خدای را پاسخی بیآلایش و پاک دادی، چنانی که به ریسمان استوارش چنگ آویختهای.
(مصباحالشریعه، لاهیجی)
باری زائر با پوشیدن لباس سفید بیدکمه و نادوخته از همه لباسها و زیورآلات جدا میگردد و با پوشیدن لباس طهارت و تقوی آماده اجابت دعوت حق میشود و ندا سر میدهد:
لبیک، اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمه لک و الملک، لا شریک لک لبیک.
او با این کلمات به ندای فطرت خود، به دعوت انبیاء به آنچه که خدا از او خواسته است، پاسخ مثبت میگوید. از این رو اولیای خدا به هنگام احرام و گفتن لبیک، رنگ از رخسارشان میپرید و بدنشان از شدت خشیت میلرزید و صدایشان در گلو میپیچید، به گونهای که گاه بیهوش میشدند. و وقتی مردم شگفتزده از ایشان علت این تغییر حالت را میپرسیدند، پاسخ میدادند: میترسم پذیرفته نشوم و در جواب لبیک من بگویند: لالبیک و لاسعدیک (محجه الابیضاء 2/102)
آری لبیک این نوای شورانگیز که از گفتن و شنیدن آن، تن به لرزه میافتد. چون با صدای هزاران انسان شیفته عاشق درهم میپیچد، پژواک آن، پایگاههای شرک را نیز میلرزاند. به همین جهت از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:
هر که هفتاد بار از روی ایمان و اخلاص، لبیک گوید: خدا هزار هزار ملک را شاهد زدودن آتش و نفاق از او گرداند. (کافی ج 4 / 4337)