Print this page

سيره "جناب سوده"

امتیاز بدهید
(6 امتیاز)

مقدمه

سوده اولين همسر پيامبر اكرم(ص) بعد از وفات حضرت خديجه(س) بود. او از زنان پيشگام در پذيرش اسلام بود و حتي همسر وي سکران بن عمرو در پي او مسلمان شد. اين دو در راه اسلام سختي ها و شكنجه هاي بسياري متحمل شدند تا جائيكه مجبور شدند به حبشه هجرت كنند. پس از فوت همسرش در حبشه، از آنجاکه خانواده‌اش کافر بودند، نمی‌توانست به نزد آنان بازگردد؛ چراکه بدون شک با شکنجه، تهدید و اجبار بر بازگشت به کفر روبه‌رو می‌شد. ازدواج با او در چنین شرایطی می‌توانست نوعی تکریم استقامت و ثبات او در راه ایمان باشد؛ ضمن آنکه برای مجاهدان اسلام که همواره از شرايط خانواده خود پس از شهادت می‌ترسیدند، نویدی بود که زنان و فرزندان آنان بی‌سرپرست رها نخواهند شد. تاریخ نه تنها درباره جمال، ثروت و یا موقعیت اجتماعی‌ وی (که مورد نظر دنیاطلبان باشد) گزارشی نکرده است، بلکه گفته می‌شود که او به‌هنگام ازدواج با رسول‌خدا(ص) حدود ۵۵ سال سن داشته و زني سنگين وزن نيز بوده است. او نسبت به پيامبر اكرم(ص) بسيار مهربان بود و از دختران نبي مكرم اسلام(ص) با دلسوزي و احترام نگهداري مي‌كرد.

 

نسب و خاندان سوده

سوده دختر زمعه بن قيس بن عبد شمس بن عبد ود بن نصر بن مالك بن حسل بن عامر بن لؤىّ، اهل مکه و از قبيله‌ي قريش است و مادرش شموس دختر قيس بن عمرو بن زيد بن لبيد بن خداش بن عامر بن غنم بن عدى بن نجّار از انصار است.[1]

 

ازدواج قبلي و هجرت به حبشه

وی ابتدا با پسر عمویش سکران بن عمرو بن عبد شمس ازدواج نمود و از او پسري به نام عبدالرحمان داشت. با ظهور اسلام و دعوت رسول خدا(ص)  ابتدا خودش و سپس شوهرش مسلمان شدند و با شروع آزار و ستم كفار به اتفاق ساير تازه مسلمانان به حبشه هجرت كردند.[2]

با پيروزي مسلمانان در مکه، مهاجرين از حبشه به مکه بازگشتند. نقل است كه او روزي در خواب ديد كه با رسول خدا(ص) ازدواج كرده و اين را با شوهرش در ميان گذاشت. سكران به او گفت اگر رؤيايت راست باشد پس من بزودي خواهم مُرد و تو با رسول خدا(ص) ازدواج خواهي كرد.[3] در راه بازگشت شوهر سوده در گذشت.[4]

او پس از دريافت اين خبر که مردم مكه مسلمان نشده‌اند و حتي بر آزار و اذيت نسبت به مسلمانان افزوده‌اند، علاوه بر مصيبت خبر از دست دادن شوهرش، شديدا نگران برخورد خانواده كافرش بود. در آن دوران، تنها بودن و بی پناهي يک زن هم ناپسند بود و هم خطرناک؛ و بدين جهت افراد تنها و غريب ناچار بودند خود را به طايفه و يا رئيس تيره ای پيوند دهند تا از گزند ديگران در امان مانده بتوانند به زندگي شان ادامه دهند.[5]

 

پيشنهاد ازدواج به پيامبر (ص)

همزمان با اتفاقات بيان شده و در آن روزهاي سخت و درميان آن همه اندوه و ناراحتي، ابوطالب عموي پيامبر(ص) از دنيا رفت و با فاصله‌اي كوتاه خديجه(س) نيز دار فاني را وداع گفت و پيامبراكرم(ص) در غم از دست دادن عمو و همسرشان به شدت غمگين بودند .

پيامبراكرم(ص) پس از رحلت‏ خديجه(س)، تا يك سال براى خود همسرى برنگزيدند. اصحاب رسول الله(ص)  نگران حضرت بودند و ضمن آگاهي از جايگاه خديجه(س) نزد رسول الله(ص)  بدنبال آن بودند که غم فراق خديجه(س) را براي آن حضرت سبک کنند؛ بدين جهت خوله بنت حکيم همسر عثمان بن مظعون را که از زنان با ايمان و دلسوز بود نزد پيامبرخدا  فرستادند.

در ملاقات وي با رسول الله(ص)؛ خوله به ايشان گفت: اي رسول خدا می بينم که فراق خديجه سخت شما را محزون و غمگين نموده. پيامبر(ص) فرمودند: آری او مادر فرزندانم و خانواده‌ام بود. خوله گفت: اي رسول خدا چرا ازدواج نمي‌کنيد؟ پيامبراكرم(ص) مدتي سکوت کردند تا اينکه اشک در چشمانشان حلقه زد، سپس فرمودند: آيا پس از خديجه هم کسي هست؟ خوله که فرصت را مناسب مي بيند مي گويد: برايتان خواستگاری نمايم؟[6]

در نهايت با توافق رسول الله(ص) در خصوص خواستگاري از سوده دختر زمعه كه زني سالخورده بود توافق به عمل آمد.

خوله نزد سوده رفت و به او گفت كه: مژده بده که امروز بهترين روز زندگيت از زماني که از مادر متولد شده‌اي مي‌باشد. سوده گفت: چرا؟ خوله در جواب گفت: رسول‌الله(ص) مرا فرستاده تا از تو خواستگاري کنم. سوده گفت: رسول‌الله با من ازدواج کند! خوله گفت: بله، او تو را برايم نام برد و از من خواست نزد تو بيايم. سوده علي رغم سن زياد و داشتن سابقه‌ي تأهل؛ حفظ حرمت پدر نموده و مي گويد كه: پس؛ از پدرم اجازه بگير. خوله می‌گويد: برای خواستگاری نزد پدر سوده رفتم و گفت: محمد بن عبدالله می خواهد از دخترت سوده، خواستگاری نمايد. پدر سوده گفت: محمد مردی کريم و بزرگ است ولی ببين سوده چه می گويد. پس از اينکه سوده رضايت کامل خويش را ابراز نمود پدرش گفت: بگو به محمد (براي خواستگاري) بيايد.[7]

اين پيوند مبارک در ماه رمضان سال دهم پس از بعثت اتفاق افتاد.[8] سوده را سليط بن عمرو يا ابو حاطب بن عمرو به‌ازدواج رسول خدا درآورد و پيغمبر اسلام(ص) چهار صد درهم مهر او كرد.[9]

برادر سوده عبد بن زمعه پس از آنكه مسلمان شد در مورد ازدواج خواهرش با رسول الله(ص) با اظهار تاسف از عمل ناپسند خود در آن زمان نقل مي كرد كه من در آن روز به جهت اينکه پيامبر خدا(ص) با خواهرم سوده ازدواج کرده بود مانند آدم ديوانه ای بودم که بر سرم خاک می پاشيدم.[10]

پس از اين ازدواج؛ جمعيت زيادي از قبیله سوده به خاطر محبتي كه بين آنان و رسول الله(ص) ايجاد گرديده بود و همگي جذب اخلاق فوق بشري رسول اكرم(ص) شده بودند گروه گروه به دين مبين اسلام مشرف گرديدند.

 

تلاش در جلب رضايت پيامبر(ص)

این ازدواج، یک سال قبل از هجرت صورت گرفت. سوده در نگهداری فاطمه(س) و خواهرش امّ کلثوم، کوشا‌بود.

اضافه مي‌نمايد كه پیامبر(ص) در مکه سه همسر اختيار نمودند خدیجه، سوده و عایشه. ازدواج هاي ديگر پيامبر(ص) در مدينه و پس از هجرت به مدينه صورت گرفته است.

بنابر نقل برخي از کتب سيره؛ جناب سوده سن زيادي داشت و زنی مؤمنه، با وقار و نسبت به پیامبر اکرم(ص) بسيار مهربان بود. ام المومنين سوده همواره سعي مي كرد كه با رفتار و گفتار خود پيامبر(ص) را خشنود سازد و علي رغم سن بالا در مقابل رسول الله(ص) بسيار شوخ طبع بود. طرح مسائل خوش آيند و خنداندن رسول الله(ص) از سوي جناب سوده به گونه هاي مختلفي بيان شده است كه تماماً حاكي از تلاش وي جهت خشنودي پيامبر(ص) بوده است.

 

هجرت به مدينه

پس از هجرت پیامبرخدا(ص) از مکه به مدینه و استقرار در آنجا، رسول الله(ص)؛ زید بن حارثه با غلامش ابارافع را به همراه دو شتر و پانصد درهم به مکه فرستاد تا حضرت فاطمه زهرا(س)، جناب ام کلثوم، جناب سوده و جناب ام‌ایمن حبشیه (همسر زید بن حارثه) را به مدینه بیاورد. زید مأموریت خویش را انجام داد و آنها را درخانه حارثه بن نعمان سکونت داد.[11]

در روايت ديگري آمده كه علي(ع) به دستور رسول خدا(ص) در مكه ماند و اعلام كرد هر كس نزد محمد(ص) امانتى دارد بيايد بگيرد. پس از سه شبانه روز توقف در مكه و سپردن امانت‏ها به صاحبانشان همراه فاطمه (س) دختر رسول خدا(ص)، فاطمه بنت اسد مادر خود، فاطمه دختر زبير بن عبد المطلب، سوده همسر رسول خدا و ام‌كلثوم دختر آن‏ حضرت از راه ذى طوى رهسپار يثرب گرديد. به روايت شيخ طوسى در امالى جاسوسان قريش از هجرت دسته‏جمعى على(ع) آگاه شدند و به تعقيب آنان پرداختند. در منطقه ضجنان به كاروان على(ع) رسيدند و از او خواستند كاروان را به مكه باز گرداند. حضرت قهرمانانه به دفاع برخاست و قريشيان را سخت تهديد كرد و فرمود هر كس مى‏خواهد بدنش قطعه قطعه و خونش ريخته شود نزديك بيايد! قريشيان چون با اين پاسخ كوبنده روبرو شدند از درگيرى با على(ع) خوددارى كرده به مكه بازگشتند.[12]

ذهبی می گوید: پيامبر(ص) اولين خانه را برای سوده در مدينه ساخت و تا سه سال با فرد ديگري ازدواج نكرد.

طبق برخی از روایات، پس از حضرت خدیجه؛ جناب سوده سخاوتمندترین زنان پیامبر(ص) بودند .

ابن سعد از محمد بن سیرین نقل می کند که عمر ظرفی که در آن درهم بود را برای سوده فرستاد، سوده گفت: این چیست؟ گفتند: درهم، پس آنها را تقسیم کرد[13].

 

حضور در جنگ

از برخی روایات بدست می آید که جناب سوده در بعضی از جنگ ها مانند جنگ خیبر همراه پیامبر(ص) بوده‌است.

ابن سعد دركتاب طبقات می گوید: پیامبر هفتاد وسق[14] خرما و بیست وسق جو در جنگ خیبر به سوده داد. این مطلب بیانگر این است که جناب سوده در جنگ خیبر در کنار پیامبر(ص) حضور داشته است.[15]

هنگامي که همسران رسول الله(ص) از روش نفقه‌ي پيامبر ناراحت شدند و خواستار افزايش نفقه گرديدند، رسول‌الله(ص) همسرانشان را ميان ماندن در کنارشان يا طلاق گرفتن مختار فرمودند كه اين آيات نازل شد :

«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا. وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآَخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا». اي پيامبر، به همسرانت بگو: اگر خواهان زندگي دنيا و زينت آنيد، بياييد تا مَهرتان را بدهم و خوش و خُرّم شما را رها كنم. و اگر خواستار خدا و فرستاده‌ي وي و سراي آخرتيد، پس به راستي خدا براي نيكوكاران شما پاداش بزرگي آماده گردانيده است. (احزاب/28ـ29)

جناب سوده به محض شنيدن اين آيات به سرعت نزد رسول‌الله(ص) رفت و گفت: من چيزي نمي‌خواهم.

از جناب عايشه روايت شده كه: "سوده هراس داشت مبادا محمد(ص) وي را بخاطر سن بالايش طلاق دهد."

جناب سوده در مقابل عايشه مانند مادر بزرگ وي بود و بارها گفته بود كه دوست دارم كه خداوند روز قيامت مرا به‌[16]عنوان همسر پيامبر(ص) برانگيزاند.

برخی از مورخان نوشته اند که بین سوده و پیامبر(ص) مسایلی پیش آمد و پیامبر(ص) قصد داشت تا او را طلاق دهد. سوده به پیامبر(ص) گفت: یا رسول الله می خواهم مرا طلاق ندهی تا در روز قیامت در زمرۀ زنان شما باشم و پیامبر او را طلاق نداد.[17]

 

اقدام جناب سوده در حجه الوداع

جناب سوده به همراه دیگر همسران پیامبر(ص) در حجة الوداع به زیارت خانة خدا مشرف شدند و پس از پیامبر(ص) چون در قرآن به آنان دستور داده شد که در خانه هایشان بمانند، او دیگر به مکه نرفت.

واجب است که در حالت احرام وقتي فرد محرم از عرفات فارغ مي‌شود به مزدلفه رفته و تا نماز صبح در همان محل وقوف نموده سپس به راه بيفتد. در حجة الوداع که جناب سوده همراه رسول‌الله(ص) مراسم حج را به جاي مي‌آورد، نمي‌توانست حرکت کند، زيرا او  بانوئي سالخورده بوده و به سختي حرکت مي‌‌کرد. به پيامبر(ص) گفت: اي رسول خدا! نمي‌توانم تا صبح بمانم. رسول‌الله(ص) به ايشان اجازه‌ي مرخص شدن دادند تا رمي جمرات را به جاي آورده و پيش از طلوع سپيده دم که ازدحام کمتري است، طواف واجب را انجام دهد، كه اين مجوزي شد براي کساني که معذور مي‌باشند.[18]

 

اطاعت از خدا و پيامبر(ص)

سیوطی می نويسد: بعد از نزول آیه 33سوره احزاب «وَ قَرْنَ‏ في‏ بُيُوتِكُنَ‏ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد؛ خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.[19]

وقتي به جناب سوده گفته شد چرا به حج نمی روی گفت: من حج و عمره بجا آورده ام و خداوند به من امر فرموده از خانه خود بیرون نیایم. خلیفه دوم عمربن خطاب در زمان خلافت خود یک بار به همه زنان پیامبر(ص) اجازه زیارت خانه خدا را داد كه همه زنان پیامبر(ص) به جز جناب سوده و جناب زینب بنت جحش به زیارت خانه خدا رفتند، اما این دو نفر گفتند که ما بعد از رسول خدا(ص) در خانه می مانيم؛ چنان که خداوند دستور داده است. نوشته اند كه سوده از خانه خارج نشد تا وقتی که جنازه او را از خانه بیرون بردند.[20]

 

وفات

جناب سوده در دوران خلافت عمر بن خطاب رحلت نمود و در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.[21]

 

پي نوشت:

[1] ابن سعد، الطبقات الكبري، جلد 8، ص:42؛ تميمي، السيره النبويه و اخبار الخلفاء، جلد1، ص: 71

[2] ابن سعد، الطبقات الكبري، جلد8، ص:42

[3] البلاذري، انساب الاشراف، جلد1، ص: 407؛ حلبى شافعى، ‏ابو الفرج، السيرة الحلبية، جلد1، ص:490

[4]سيد جميلي، نساء النبي(ص)، ص:37

[5] سايت حجيج

[6]ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج‏8، ص:46

[7] سيد جميلي، نساء النبي(ص)، ص:36

[8] مهدوي دامغاني، ترجمه طبقات كبرى، ج‏8، ص:52

[9] رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگانی محمد(ص) ، جلد2، ص: 418

[10] حلبى شافعى، السيرة الحلبية، جلد1، ص: 491

[11] پاينده، ابولقاسم، ترجمه تاريخ طبرى ،ج‏3،ص:932

[12] شريفي، پيام آور رحمت، ص:70-71

[13] ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج‏8، ص:45

[14] بار شتر

[15] ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج‏8، ص:45

[17] ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج‏8، ص:43

[18]  ابن سعد، الطبقات الكبري، جلد 8، ص: 45

[19]مكارم شيرازي، ترجمه قرآن، ص: 422

[20] ابن سعد، الطبقات الكبري، ج‏8، ص:44

[21] همان.

 

منابع:

1-مكارم شيرازى، ناصر، ترجمه قرآن، قم،‏ دار القرآن الكريم (دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامى)، 1373ش.

2-البلاذرى، احمد بن يحيى ، (وفات: 279ق)، أنساب الأشراف‏، 13جلد، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، 1417ق.

3-ابن سعد كاتب واقدى، (وفات: 230ق)، الطبقات الكبرى، 10 جلد، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ دوم، 1418ق.

4-رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگانی محمد(ص) ؛ دوجلد، قم، كتابچي، چاپ پنجم، 1375ش.

5-مير شريفى، سيد على، پيام آوران رحمت‏، تهران، ‏ سمت، ‏1385ش.

6-پاينده، ابو القاسم، ترجمه تاريخ طبرى، تهران، اساطير، چاپ پنجم، 1375ش.

7-تميمى، ابو حاتم، (‏وفات: 354ق)، السيرة النبوية و أخبار الخلفاء، بيروت،‏ الكتب الثقافية، چاپ سوم، 1417ق.

8-سيد جميلى، نساء النبي، بيروت، دار و مكتبة الهلال‏، 2003م.

9-حلبى شافعى، ‏ابو الفرج، السيرة الحلبية( إنسان العيون في سيرة الأمين المأمون)، بيروت، دارالكتب العلميه، 1427ق.

10-  سايت حجيج

11-  حسن الهی، منوچهر، سیره پیامبر اعظم از نگاهی دیگر، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، دفتر عقل چاپ، چاپ اول، 1385ش.

12-  حميدرضاشيخى، فرهنگ اعلام جغرافيايى-تاريخى در حديث وسيره نبوى، مشعر، تهران، چاپ اول، 1383ش.

13-  زرکلی، خیرالدین؛ الأعلام، ج۵، ص۲۲۵، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۶م.

14-  طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر الميزان، مترجم:موسوی، محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، ١٣٧۴م.

15-  طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸م.

16-مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، دار صادر، ۱۴۰۴م.

17-  محدث قمى، منتهى الآمال في تواريخ النبي والآل، دليل - قم، چاپ اول، 1379 ش.

18-   محمودمهدوى دامغانى، ترجمه دلائل النبوة، علمى وفرهنگى - تهران، چاپ اول، 1361ش.

19-  یاقوت حموی، ابو عبدالله، معجم البلدان، ج۱، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.

20-  محمدى رى شهرى و همكاران، حكمت نامه پيامبراعظم(ص)، 14جلد، قم، دارالحديث، 1386ش.

21-  احمدى ميانجى، ‏ مكاتيب الرسول(ص)، سه جلد، قم، دار الحديث، 1419ق.

22-  المقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیمی، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.

23-  ابن بابويه، محمد بن على، (وفات:381ق)، الخصال‏، دو جلد، محقق، غفاري، علي اكبر، قم، جامعه مدرسين، 1362ش.

24-  محمد بن اسماعيل، البخاري، صحيح البخاري، رياض، مكتبة الرشد، چاپ دوم،1427ق – 2006م.

 

خوانده شده 9898 مرتبه