Print this page

سيره " جناب میمونه "

امتیاز بدهید
(1 امتیاز)

مقدمه

ميمونه "زن مؤمنه اي كه خود را به پيامبر بخشيد"[1] در سرزميني مي‌زيست كه پيش از ظهور اسلام، گذران زندگي مردمانش، از راه چپاول و غارت اموال ديگران بود. تعصب هاي باطل قبيله‌اي، بت پرستي، ظلم و خون ريزي بر همه عرصه هاي زندگي آنها حاكم شده بود و زنان، يكي از بي ارزش‌ترين، مظلومترين و بي‌دفاع ترين اقشار اين جامعه به حساب مي‌آمدند. در چنين جامعه‌اي، گفتار و كردار پيام آور رحمت حضرت محمد(ص)، براي زنان، مژده و بشارتِ  احياءِ حقوق‌ و اعتلاي ارزش آنان را، به همراه داشت. او بهترین مردان را کسی مي‌دانست که با همسرانش رفتاري نیکو داشته باشد، و در عمل نيز، رابطه پر مهر و محبت او با همسرانش، بهترين الگو براي همه زنان و مردان بود. جناب ميمونه كه در اين كتاب به بخش‌هايي از زندگي او مي‌پردازيم، زن با ايماني بود كه نه فقط در خوشي‌ها بلكه در سختي ها و حتي در جنگ ها نيز همسر خود را همراهي و براي اعتلاي اسلام از هيچگونه جان فشاني و فداكاري دريغ نمي‌كرد. وي از راويان حديث رسول اكرم(ص) بوده و احاديثي نيز از وي در فضايل اهل‌بيت(ع) نقل شده است.

 

نسب و خاندان ميمونه

میمونه، دختر حارث بن حزن و خوله (هند) بنت عوف و خواهر ام الفضل همسر عباس بن عبد المطلب و مادرشان، از خاندانی مشهور بود. خوله را شايسته ترين پیرزن مکه می دانستند، زيرا وي بهترین داماد ها را داشت؛ عباس بن عبد المطلب؛ جعفربن ابی طالب؛ حمزه بن عبدالمطلب و سرانجام؛ رسول گرامی خدا(ص) [2]

لبابه ام فضل، همسر عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر(ص)، سلمی همسر حمزه سیدالشهداء و عموی پیامبر(ص)، اسماء همسر جعفر بن ابی طالب عموزاده‏ ی پیامبر(ص)، و ام المؤمنین میمونه، چهار زنی هستند که پیامبر(ص) آنها را به عنوان چهار خواهر با ایمان معرفی نموده است.[3] سلمی نیز همراه شوهرش حمزه، اسلام را پذیرفت.

طبق روايات تاريخي مشهور، همانند آنچه ابن سعد در الطبقات و سيد جميلي در نساء النبي آورده ه‌اند، ميمونه آخرين همسر رسول خدا(ص) بوده[4] اما بحراني در البرهان به ذكر نام چند همسر بعد از ميمونه نيز اشاره كرده است.[5]

در آغاز ازدواج، نام جناب ميمونه «برّه» بود ولي پيامبر(ص)  پس از ازدواج، نام ميمونه را كه حاكي از بركت و فرخندگي است، براي وي برگزيدند شيوه پيامبر(ص)  اينگونه بود كه در مواردي اقدام به تغيير نام افراد ‏نموده و نام هاي خوب يا بهتر را براي آنان برمي‏ گزيدند [6].

 

ازدواج هاي قبلي ميمونه

ميمونه، در زمان جاهلیت از همسرش مسعود بن عمرو ثقفی جدا گرديد و به همسری ابورهم بن عبدالعزی در آمد و بعد از مدتي ابورهم نيز دار فاني را وداع گفت.[7]

یک سال بعد از صلح حُدَیبیه، در سال هفتم هجري و در ماه ذيقعده، طبق قرارداد با مشرکان مکّه، پیامبر(ص) و دو هزار تن از مسلمانان همراه ايشان، سه روز، جهت ادای عمره، به مکه سفر نمودند. جلال و عظمت چشم‌گیر مسلمانان، اثر عجیبی در روحیه مردم مکه گذاشته بود.[8]

 

زني كه خود را به پيامبر(ص) بخشيد

مطابق گفته بسیارى از مفسرین، میمونه همان زنى است که خود را به پیغمبر بخشید و چون زن با ایمانى بود و این علاقه او به پیغمبر فقط منشاء ایمانى داشت پیغمبر اسلام به پاسخ این محبت او را به ازدواج خویش در آورد.[9]

داستان از اين قرار بود كه میمونه در نظر داشت تا خود را به ازدواج رسول خدا(ص) در بياورد و چون از آمدن پیامبر(ص) مطلع گرديد، این مطلب را با خواهرش ام فضل همسر عباس بن عبدالمطلب که از همه به او نزدیک‏تر بود در میان گذاشت. ام‌فضل نیز آن را به شوهرش منتقل كرد. عباس نزد پیامبر(ص)  رفت و در مورد ازدواج ميمونه که مسلمان و مؤمن شده بود سخن گفت و رسول اکرم(ص) موافقت فرموده و جعفر بن ابی طالب را برای خواستگاری نزد میمونه فرستاد. هنگامی که جعفر آمد میمونه سوار بر شتر بود و جعفر از او برای پیامبر(ص)  خواستگاری کرد. میمونه گفت: "شتر و آنچه بر اوست از آنِ خدا و پیامبرش است."[10]

مردم در مکه زمزمه کردند که میمونه نتوانست انتظار بکشد، بنابراین خودش را به خدا و پیامبرش(ص)  هبه کرد. خداوند در پی زمزمه مردم این آیه را نازل کرد:[11]

" یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَالاتِکَ اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ و َامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَهَا خَالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فِی أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیما"(الاحزاب:50)

"اى پيغمبر (گرامى)، ما زنانى را كه مهرشان ادا كردى بر تو حلال كرديم و نيز كنيزانى را كه به غنيمت خدا تو را نصيب كرد و ملك تو شد و نيز دختران عمو و دختران عمّه‏ها و دختران خالو(دايي) و دختران خاله‏هايت را آنها كه با تو از وطن خود هجرت كردند و نيز زن مؤمنه‏اى را كه خود را به رسول (بى‏شرط و مهر) ببخشد و رسول هم به نكاحش مايل باشد، كه اين حكم (هبه و بخشيدن زن و حلال شدن او) مخصوص توست دون مؤمنان، كه ما حكم زنان عقدى و كنيزان ملكى مؤمنان را (كه پيشتر با شرايط و عدد و حقوق آنها بر شوهر همه را بيان كرديم) مى‏دانيم كه چه مقرر كرده‏ايم. (اين زنان همه را كه بر تو حلال كرديم و تو را مانند مؤمنان امّتت به احكام نكاح مقيّد نكرديم) بدين سبب است كه بر وجود (عزيز) تو در امر نكاح، هيچ حرج و زحمتى نباشد. و خدا را (بر بندگان، خصوص بر تو) مغفرت و رحمت بسيار است."[12]

 

مراسم ازدواج پيامبر(ص) و ميمونه

بر اساس پیمان صلح حدیبیه، پیامبراكرم(ص)  بیش از سه روز نمی توانست در مکّه بماند. او در نظر داشت ‏به عنوان عروسى با آن زن فاضله، مهمانى ترتیب دهد و بزرگان قریش و خویشان میمونه را دعوت نماید و از نزدیک با آنها گفتگو کرده و به دشمنی ها و اختلافات پایان دهد، ولى قریش حاضر به این کار نشد. در صبح روز چهارم، حویطب بن عبدالعزی که بعدها مسلمان شد، همراه با گروهی از مشرکین نزد پیامبر(ص)  آمد و گفت: مدت مقرر تمام شده است، از اینجا برو .سهیل بن عمرو نيز با چند تن از قریش نزد پیغمبراكرم(ص) آمده و گفتند: مهلت تو پایان یافت و دیگر در مکّه نمان .رسول خدا (ص) به آنها فرمودند: چه ضرر دارد که من در شهر شما عروسى کنم و ولیمه و غذایى به شما بدهم؟ آنان پاسخ دادند كه:"ما حاجَة لنا فى طَعامِکَ فاخْرُجْ عَنّا "ما را به غذا و میهمانى تو احتیاجى نیست هر چه زودتر از شهر ما خارج شو. رسول الله(ص) که چنين دید - طبق قرارداد حدیبیه – به همراه ياران خود از مکه بیرون رفتند و ابورافع - غلام خویش - را در مکه باقي گذاردند تا میمونه را با خود به مدينه بیاورد [13].

در ماه ذيقعده سال هفتم هجرت، با پیشنهاد عباس بن عبد المطلب عموى آن حضرت در محلی به نام «سَرف» (حدود پنج كيلومترى مكه) مراسم عقد توسط عبّاس ابن عبدالمطلب، عموی پیامبر، انجام و ميمونه به ازدواج رسول اكرم(ص)  درآورد و از طرف آن حضرت، مهريه او را چهار صد درهم قرار داد.[14] جناب ميمونه حدود سه سال با حضرت محمد(ص) زندگی کرد. بعد ها به ميمنت اين ازدواج در آن مكان، اطاق و بقعه‌اى هم سـاخـتـه شـد.[15]

 

تأثيرات پيوند مبارك

لازم به ذكر است كه میمونه از نظر خانوادگى داراي موقعیت ‏خاصى بود و این ازدواج مى‏توانست پيوند میان پیغمبر و قبایل بزرگ مکه و قریش را برقرار و مستحكم سازد. پيامبر(ص) با پيشنهاد وى موافقت كرد و از اين طريق پيوند خود را با قريش مستحكم‏تر ساخت. ازدواج رسول خدا(ص) با جناب ميمونه موجب نزديكي فوق‌العاده رسول خدا(ص)  با قوم هلالی شد. قوم هلالی پس از مدتي گروه گروه به دین اسلام مشرف گشتند، و براي یاری و همکاری با رسول خدا(ص)  به‌پا خاستند، در هرجایی که رسول الله(ص)  می‌رفتند در رکاب ايشان حرکت می‌کردند. تمايل يك دختر به مردى كه با او فاصله سنى زياد داشت، خود، گواهي روشن بر نفوذ معنوى وى است.[16]

 

كمالات اخلاقي

پيامبر(ص) در مورد ميمونه فرموده اند: ... خداوند قلب تو را با ايمان انباشته و امتحان كرده است. اين سخن رسول خدا(ص)  در باره ميمونه دلـيـل اعتبار اوست. پـيـامـبـر اسـلام(ص)  درباره مقام و موقعيت اعتقادى و معنوى ميمونه و خواهرهاى او فرموده است: "خواهرهاى مؤمن[17]".

از جناب عایشه روایت است كه: "أما أنها من أتقانا لله و أوصلنا للرحم"؛ " او از همة ما پرهیزگارتر و در صله‌رحم و اداي حق خویشاوندان جلوتر بود."[18]

وي، زنی صادق و با ایمان بود و در مسجد النبی(ص) بسیار نماز می‌خواند. روزي يكي از خویشاوندانش نزد او آمد، بوی شراب به مشام میمونه رسید، خشمگین شد و فرمود: سوگند به خدا اگر نروی تا حد بر تو اجرا شود، حق نداری دوباره نزد من بیایی، او نیز چنین کرد.[19]

 

حضور در جنگ

میمونه در جنگ تبوک در صف مجاهدین اسلام فعال بود و به پرستاری زخمی‌ها و دل‌جویی از بیماران می‌پرداخت، و در راه خدا نهایت تلاش و کوشش خود را می‌نمود. نقل است که ايشان برای پانسمان زخمی‌ها گروه‌ پرستاران زن را تشکیل داده بود كه برای پانسمان زخم مجروحان و کمک به مجاهدان در میدان های جنگ حضوري تاثيرگذار داشت و حتي يكبار، هنگامی که برای مجروحین آب می‌آورد، در میدان کارزار، تیری به وی اصابت کرد و بر زمین افتاد.

 

روايت حديث

میمونه، زنی پاکدامن بود و علمای رجال و شخصیت‌شناسان، وی را در علم حدیث نيز مورد اطمينان می‌دانند و او را جزء صحابه پيامبر(ص)  نيز شمرده ‏اند. او، هم از رسول خدا(ص)  روايت مي‏كند و هم از كسان ديگري همچون خواهرزاده ‏اش «ابن‏ عباس» و غير او. جايگاه والاي او را مي‏ توانيم در سخني از امام صادق(ع)  شاهد باشيم كه به نقل از پدرشان امام باقر(ع) حكمي ويژه بانوان را از زبان ميمونه آورده است و به اين ترتيب آن حضرت، سخن پيامبر(ص)  را به نقل از ميمونه بيان مي فرمايند.[20]

 

دوستي اهل بيت (ع)

ام‌المؤمنین میمونه از دوستداران خاندان زهرا (س) بود و درباره فضايل علي(ع)  نيز احاديثي از ايشان نقل شده است.  در دوران خلافت علي(ع) درباره فضيلت اميرالمؤمنين فرموده اند: به خدا سوگند او هرگز گمراه نشده و کسی به وسیله او گمراه نگشته است. همچنين در برابر معاويه از حقانيت اميرالمؤمنين(ع) با بياني شيوا دفاع كرده و فرمود: "به‌درستي‌كه علي(ع) امانت الهي را ادا كرد و به فرمان خدا عمل نمود و تو (اي معاويه) امانت خدا را ضايع و در مال خدا (بيت المال) خيانت كردي و آنرا به غير مستحقش پرداختي و ...."[21]

 

وفات

حدود چهل و چهار سال پس از رحلت رسول خدا(ص) و در سال 61 هجرى در زمان خلافت یزید بن معاویه در حالى كه ميمونه از مكه بازمي‌گشت در همان مكاني كه با رسول خدا(ص) ازدواج كرده بود و در سن 81 سالگي دارفاني را وداع گفت. خواهر زاده‌اش ابن عباس بر او نماز خواند، و در همان بقعه به‌خاك سپرده‌شد.[22]

 

پي نوشت:

[1] احزاب : 50

[2] لسان الملك سپهر، ناسخ التواريخ، جلد4، ص: 1890

[3] العسقلانى، الاصابه في تمييز الصحابه، جلد8، ص: 450؛ ابن سعد، الطبقات الكبري، جلد8 : ص 108

[4] سيد جميلى، نساء النبي، ص: 129؛ ابن سعد، الطبقات الكبري، جلد8، ص: 105

[5] بحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، ص: 481

[6] العسقلانى، الاصابه في تمييز الصحابه، جلد 8 : ص 48

[7] ابن سعد، الطبقات الكبري، جلد8، ص 104

[8] تميمي، السيرة النبوية، جلد1 ص 313

[9] ابن سعد، الطبقات الكبرى،ج‏8،ص:108

[10] العسقلانى، الاصابه في تمييز الصحابه، جلد 8، ص: 323؛ لسان الملك سپهر، ناسخ التواريخ، ص: 1890

[11] همان

[12] الهى قمشه‏اى مهدى، ‏ ترجمه قرآن، ص: 424

[13] حميرى كلاعى، الاكتفاء، ص: 491

[14] رسولي محلاتي،  زندگاني محمد(ص)، جلد2، ص:  247

[15] ابن سعد، الطبقات الكبري، جلد8، ص:104

[16] سبحاني، فروغ ابديت، ص: 764

[17] العسقلانى، الاصابه في تمييز الصحابه، جلد 8 : ص 450

[18] ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج‏8 : ص:110

[19] سيد جميلي، نساء النبي(ص)، ص 133

[20] طباطبايي، سنن النبي(ص)، ص:153

[21] ابن طيفور، بلاغات النساء، ص: 46

[22] لسان الملك سپهر، ناسخ التواريخ، ص: 1891

 

 

منابع:

1-الهى قمشه‏اى مهدى، ‏ ترجمه قرآن، قم، فاطمة الزهراء، 1380ش.

2-العسقلانى، ابن حجر،(وفات: 852ق)، الإصابة في تمييز الصحابة، 8جلد، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول،  1415ق.

3-ابن سعد كاتب واقدى، (وفات: 230ق)، الطبقات الكبرى، 10 جلد، بيروت، دار الكتب العلمية، چاپ دوم، 1418ق.

4-ابن طيفور، احمد بن أبي طاهر، (280ق)، ‏بلاغات النساء، قم، الشريف الرضي. نقل از جامع التفاسير نور 3.5، قم، مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي، 1393ش.

5-محمد تقى لسان الملك سپهر، (وفات: 1297)، ناسخ التواريخ زندگانى پيامبر، 5جلد واقعى، تهران، اساطير، چاپ اول، 1380ش.

6- رسولي محلاتي، سيد هاشم، زندگانی محمد(ص)؛ دوجلد، قم، كتابچي، چاپ پنجم، 1375ش.

7-سبحانى، ‏جعفر،  فروغ ابديت تجزيه و تحليل كاملى از زندگى پيامبر اكرم( ص)، قم، بوستان كتاب، چاپ بيست و يكم، 1385ش.

8-سيد جميلى، نساء النبي، بيروت، دار و مكتبة الهلال‏، 2003م.

9-بحرانى، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن‏، تهران، بنياد بعثت، 1416ق.

10- حميرى كلاعى،‏ ابو الربيع، (وفات: 634ق)، الاكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله( ص) و الثلاثة الخلفاء، بيروت، دار الكتب العلمية، 1420ق.

11-   تميمى، ابو حاتم، (‏وفات: 354ق)، السيرة النبوية و أخبار الخلفاء، بيروت،‏ الكتب الثقافية، چاپ سوم، 1417ق.

12-   طباطبائى‏، سيد محمد حسين، سنن النبى(ص)، تهران، اسلاميه، چاپ هفتم، 1378ش.

13-   سايت حجيج

14-   حسن الهی، منوچهر، سیره پیامبر اعظم از نگاهی دیگر، مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، دفتر عقل چاپ، چاپ اول، 1385ش.

15-   حميدرضاشيخى، فرهنگ اعلام جغرافيايى-تاريخى در حديث وسيره نبوى، مشعر، تهران، چاپ اول، 1383ش.

16- زرکلی، خیرالدین؛ الأعلام، ج۵، ص۲۲۵، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۶م.

17-   طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر الميزان، مترجم:موسوی، محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، ١٣٧۴م.

18-   طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۷۸م.

19-   مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، دار صادر، ۱۴۰۴م.

20-   محدث قمى، منتهى الآمال في تواريخ النبي والآل، دليل - قم، چاپ اول، 1379 ش.

21-محمودمهدوى دامغانى، ترجمه دلائل النبوة، علمى وفرهنگى - تهران، چاپ اول، 1361ش.

22-   یاقوت حموی، ابو عبدالله، معجم البلدان، ج۱، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.

23-   محمدى رى شهرى و همكاران، حكمت نامه پيامبراعظم(ص)، 14جلد، قم، دارالحديث، 1386ش.

24-   احمدى ميانجى، ‏ مكاتيب الرسول(ص)، سه جلد، قم، دار الحديث، 1419ق.

25-   المقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیمی، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.

26-ابن بابويه، محمد بن على، (وفات:381ق)، الخصال‏، دو جلد، محقق، غفاري، علي اكبر، قم، جامعه مدرسين، 1362ش.

27-   محمد بن اسماعيل، البخاري، صحيح البخاري، رياض، مكتبة الرشد، چاپ دوم،1427ق – 2006م.

 

خوانده شده 6268 مرتبه