نام رسمي آن جمهوري تاجيكستان است كه در عرف بينالملل با TJK مشخص ميشود. اين كشور عضو كشورهاي مستقل همسود (مشتركالمنافع-CIS) نيز ميباشد.
واژه تاجیک و نام تاجیکستان
تاجیک ها تا کنون به نام های: تاجیک، تازیک، تاژیک، تژیک، تاجک، اوگانه، پارسیوان، تاجیکی، تات، تجگی، سرت و ... خوانده شده اند. واژه تاجیک که گونه های پیشین آن تازیک یا تاژیک است، در آغاز معنی عربی داشته است. گویا ایرانیان آسیای مرکزی، مسلمانان را به این نام می خواندند و چون در آن زمان به این باور بودندکه یک نفر ایرانی، اگر به دین اسلام گروید، عرب می شود. از سوی دیگر به دليل آنكه درگذشته تركها تنها مسلمانان ايراني را مي شناختند، واژه تاجیک نزد ترکان معنی ایرانی (در برابر ترک) یافت و در دوران پیروزی ترکان بر ایرانیان، ایرانی ها خود را تاجیک می خواندند.
برخی نیز بر این باورند که واژه تاجیک از ریشه ترکی است و اصل آن به معنی تبعه ترک بوده است. عرب ها ي مسلمان، تاجیک ها را (اوگانه) می نامیدند. تاجیک ها در افغانستان (پارسیوان) در جمهوری فدراتیو روسیه (تاجیکی) در زبان ترکی (قزلباش، کزلباش) در خاور ایران (تاجیک) و در باختر ایران (تات) و در سیستان به (تجگی) سر شناسند. در اوایل سده 2م. واژه تاجیک در اتحاد جماهیر شوروي به معنی جمعیت اسکان یافته آسیای مرکزی به کار می رفت. علاوه بر آثار ایرانشناسان در فرهنگهای پیشین و امروز از جمله منتخب اللغات، دایرةالمعارف فارسی، برهان قاطع، سراج اللغات، نظام الاطباع، فرهنگ عمید، فرهاگ معین، لغت نامه دهخدا و... واژه تاجیک و مفهوم لغوي آن مورد بررسی قرار گرفته است. بیشتر پژوهشگران بر پایه اسناد و مدارک با ارزش ،تاجیک را قوم غیر عرب و ترک معرفی كرده و ان را از نژاد ایرانی دانسته اند که در ایران بزرگ شده است.
پايتخت
پايتخت تاجيكستان، شهر دوشنبه است كه در سال 1924م. به عنوان پايتخت جمهوري خودمختار شوروي سوسياليستي تاجيكستان (در تابعيت جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان) انتخاب شده بود. اين شهر تا سال 1929م. دوشنبه نام داشت و پس از آن به استالينآباد و پايتخت جمهوري شوروي تاجيكستان تغيير نام داد.
پس از مرگ استالين (1953) و در زمان خروشچف در سال 1961م. بار ديگر نام اين شهر به دوشنبه تغيير يافت.نام دوشنبه بنا به روايتي از بازار روزهاي دوشنبه در اين مكان گرفته شده است. اين تعبير چندان دور از حقيقت نيست زيرا كه در حدود شهر دوشنبه قصباتي موسوم به سهشنبه و چهارشنبه نيز وجود داشت.بر اساس منابع تاريخي دوشنبه از لحاظ سكونت به قرن 17م. و وجود قلعه آن در تاريخنامههاي ابتداي قرن 18م. برميگردد. در ابتداي قرن 19م. دوشنبه قرارگاه حاكم حصار در فصل تابستان محسوب ميشد. در ابتداي قرن 20م. دوشنبه به مركز اداري و سياسي برگزيده شد. سيد عالمخان امير بخارا قبل از فرار به افغانستان مدتي در اين شهر اقامت داشت. در 21 سپتامبر سال 1921م. اين شهر به اشغال ارتش سرخ و حاكميت شوروي درآمد و تا سال 1924م. مركز اداري و سياسي نواحي بخاراي شرقي محسوب گرديد.
در ابتداي قرن 20 دوشنبه قريه كوچكي بود و در سال 1925م. با ادغام روستاهاي يكهچنار، سرآسياب، لوچاب، اسپيچك، قريه بالا، قزاقان، شاه منصور و قريه مير خوجهانبيا، عنوان شهر گرفت و از دسامبر سال 1926م. به كوچه و خيابانها تقسيم شد. در سال 1930م. 13 كوچه و خيابان داشت.
اين شهر به چهار ناحيه راه آهن، اسماعيل ساماني، مركزي و فرونزه تقسيم ميشود و طبق آمار سال 1990م. جمعيت آن 602 هزار نفر و در سال 2000م. 561900 نفر بوده است.
اين شهر محصور در كوهستان، با خيابانهايي كه در دو طرف آن درختان تنومند جلوهگري ميكنند، شهر زيبايي است.
شهر دوشنبه داراي بازارهاي بسياري مانند بازار كاروان، بازار سخاوت، بازار سبز، بازار بركت، بازار سلطان كبير و… است.
در اين شهر دو مقبره جذاب به نامهاي مقبره ملي كمالالدين بهزاد تاجيكستان و مقبره تاجيكستان باستان آثار هنري و تاريخي مثل سفالگري، قاليبافي، جواهرات، وسايل موسيقي و... را در خود جاي داده است. تئاتر اپرا و بالت صدرالدين عيني نيز بهترين ساختمان شهر دوشنبه محسوب ميشود.
تاريخ استقلال
تاريخ استقلال جمهوري تاجيكستان از اتحاد شوروي 9 سپتامبر سال 1991م. است كه پس از فروپاشي اتحاد شوروي به تحقق پيوست.
پرچم
پرچم تاجيكستان در سه ستون افقي متساوي موازي، رنگ قرمز در بالا، رنگ سفيد در وسط و رنگ سبز در پايين ميباشد. در قسمت سفيدرنگ در وسط پرچم يك تاج طلايي است كه هفت ستاره پنج پرطلايي در قسمت بالاي آن به صورت نيمدايره قرار دارند.
واحد پول
پس استقلال تاجيكستان اين كشور به استفاده از روبل قديم شوروي تا زماني كه روسيه آن واحد پول را در سال 1994م. به روبل روسي تبديل كرد، ادامه داد. در آن زمان نيز تاجيكستان به حيطه روبل روسيه پيوست. قدمي كه به ضرر منافع تاجيكستان تمام شد و روسيه آن مقدار روبلي را كه قول داده بود در اختيار تاجيكستان نگذاشت. لذا در اين دوره اقتصاد نقد تاجيكستان به اقتصاد پولي و يا پاياپاي تبديل شد. در نتيجه در ماه مه سال 1995م. دولت دوشنبه تصميم گرفت تا از حيطه روبل روسيه با ارائه روبل تاجيكي خارج شود. در زمان معرفي اين روبل جديد نرخ تسعير آن 50 روبل براي هر دلار بود، امّا اين نرخ به شدّت كاهش يافته و در ژانويه سال 1996م. به 284 روبل براي هر دلار رسيد.
در 30 اكتبر سال 2000م. دولت جمهوري تاجيكستان واحد پول جديدي به نام «ساماني» را به جاي روبل تاجيكي در تاجيكستان رايج كرد. رئيس جمهور تاجيكستان امامعلي رحماناف در سخنراني خود تغيير واحد پول را جهت بهبود وضع اقتصادي وسيستم بانكي كشور و همچنين ارتباط آن با ميراث تاريخي اعلام كرد. رئيس جمهور رحماناف گفت كه تبديل روبل تاجيكي به ساماني از 30 اكتبر آغاز شده و تا آوريل سال 2001م. ادامه خواهد يافت.
در واحد پول جديد تاجيكستان يك «ساماني» معادل 100 «درم» جديد و 1000 روبل قديم تاجيكستان است.
بانك ملي واحد پول جديد را در 1، 5، 10، 20، 50 و 100 ساماني و 1، 5، 20 و 50 درمي ارائه كرد پولها در آلمان و طبق استانداردهاي بينالمللي چاپ شدند.
در ماه اکتبر 2007 هر100 دلار برابر با 344 سومان در صرافی های شهر دوشنبه معاوضه می شد.
کد بینالمللی این واحد پول TJS است. مشخصات پول اين كشور به شرح زير است:
100 ساماني – روي اسكناس، تصوير اسماعيل ساماني (سالهاي 847 – 907م. ) امپراتور بزرگ و بنيانگذار اولين كشور اقوام ايراني در آسياي مركزي.
پشت اسكناس: تصوير كاخ رياست جمهوري در شهر دوشنبه پايتخت جمهوري تاجيكستان.
50 ساماني – روي اسكناس: تصوير باباجان غفوراف (سالهاي 1908 – 1977م. ) محقق بزرگ تاجيك و نويسنده كتاب تاجيكان.
پشت اسكناس: تصوير چايخانه (قهوهخانه) راحت در شهر دوشنبه.
20 ساماني – روي اسكناس: تصوير ابوعلي ابن سيناا (سالهاي 980 – 1038م. )، فيلسوق و پزشك بزرگ ايراني.
پشت اسكناس: تصوير قلعه حصار نزديك شهر دوشنبه پايتخت تاجيكستان.
10 ساماني – روي اسكناس: تصوير مير سيد علي همداني (سال هاي 1314 – 1386م. )، عارف و فيلسوف بزرگ ايراني.
پشت اسكناس: آرامگاه مير سيد علي همداني در شهر كولاب.
5 ساماني – روي اسكناس: تصوير صدرالدين عيني (سال هاي 1878 – 1954م. )، بنيانگذاري ادبيات نوين تاجيك، اولين رئيس آكادمي علوم تاجيكستان.
پشت اسكناس: تصوير آرامگاه ابوعبدالله رودكي سمرقندي شاعر برجسته در پنجكنت.
1 ساماني – روي اسكناس: تصوير ميرزا تورسونزاده (سالهاي 1911 – 1977م. )، شاعر معاصر تاجيك.
پشت اسكناس: تصوير بانك ملّي تاجيكستان در شهر دوشنبه پايتخت جمهوري تاجيكستان.
50 درم – روي اسكناس: تصوير مجسمه اسماعيل ساماني بنيانگذار اولين كشور اقوام ايراني در آسياي مركزي.
پشت اسكناس: تصوير راهي در دره. لازم به ذكر است كه 93 درصد تاجيكستان كوهستاني است.
20 درم – روي اسكناس: تصوير بناي مجلس عالي جمهوري تاجيكستان.
پشت اسكناس: جادهاي در بين كوهها.
5 درم – روي اسكناس: تصوير كاخ فرهنگ ارباب واقع در خجند.
پشت اسكناس: تصوير آرامگاه ميرزا تورسونزاده شاعر معروف تاجيك در محل لوچاب دوشنبه.
1 درم – روي اسكناس: تصوير تئاتر اپراوبالت صدرالدين عيني كه در شهر دوشنبه پايتخت تاجيكستان واقع است.
پشت اسكناس: تصوير كوههاي پامير.
زبان
زبان اصلی و رسمی تاجيكستان تاجیکی، زبان دوم روسي زبان سوم ازبکی و زبان غالب مورد استفاده تاجیکی و روسی است.
زبان تاجيكي 80 % گويش كشور را در بر ميگيرد و زبان روسي به عنوان زبان معاشرت بين اقوام و مليتهاي گوناگون ساكن در تاجيكستان پذيرفته شده است. زبان تاجيكي در زمره زبانهاي ايراني و لهجههاي باستاني جنوب غربي فلات ايران محسوب ميشود. زبان تاجيكي امروزه جاي زبان روسي را كه به طور عام در تاجيكستان استفاده ميشد، گرفته است. زبان روسي نيز مخصوصاً در شهر دوشنبه هنوز هم كم و بيش استفاده ميشود و زبان معاشرت بين مليتهاي مختلف نيز است. زبان ازبكي نيز بعد از تاجيكي و روسي مقام سوم را در اين كشور دارد.
تاجيكي با تفاوتهايي اندك همان زبان فارسي در ايران و زبان دري در افغانستان است. ليكن اكثر افرادي كه به فارسي صحبت ميكنند، نميتوانند به خط فارسي بنويسند يا بخوانند كه البته اين امر سالها پيش به علت تغيير الفباي فارسي به سريليك توسط شوروي بوده است.
زبان تاجيكي چهار گويش دارد: گويش مركزي نواحي زرافشان و حصار، گويش جنوبي مردم كولاب و رشت و غيره، گويش شمالي نواحي سمرقند، بخارا، استروشن، پنجكنت، فَرغانه شرقي (خجند) و غيره و گويش جنوب شرقي كه در درواز و بدخشان به آن صحبت ميكنند.
پايه بسياري از گروههاي زباني در ناحيه پامير، ايراني است نظير روشاني، وخي (وخاني)، اشكاشمي،سريكلي، يزغلامي، شغناني (شغني)، سنگليچي، مونجاني (مونجي) و يدغهاي.
خط رسمي تاجيكستان خط سريليك است. در آسياي مركزي به دستور شوروي در دو مرحله الفبا تغيير يافت. ابتدا در سال 1929م. در تاجيكستان الفباي لاتين جايگزين الفباي عربي گرديد و سپس در سال 1940م. الفباي سريليك به عنوان الفباي زبان تاجيكي اعلام و جايگزين الفباي لاتين شد. در اين اثنا در طول سالهاي 1930م. تا 1940م. فرهنگ تاجيك تعريف مجددي شد و مطابق فرهنگ شوروي گرديد تا متناسب با نيازهاي سياسي دولت مركزي شوروي به رهبري استالين گردد. در اين دوره تهمت مليگرايي يا سرمايهداري ميتوانست وجهه اشخاص را در بين روشنفكران و يا در صحنه سياسي خراب كند. در سال 1989م. زبان تاجيكي رسمي شد.
نرخ سواد
طبق آمار سال 2003 م. نرخ سواد در بين افراد بالای 15سال که توان خواندن و نوشتن داشته باشند 4/99% است كه از اين بين مردان 6/99% و زنان 1/99% با سواد هستند. از سرگرمي و تفريحات مهم مردم تاجيكستان بازي هاي بليارد، شطرنج، تنيس، واليبال، فوتبال، شنا و كشتي كه ورزش ملي آنان است بحساب مي آيد.
حدود جغرافيايي
جمهوري تاجيكستان محصور در خشكي و در 39 درجه شمالي و 71 درجه شرقي، در آسياي مركزي و غرب چين واقع شده است.
مساحت تاجيكستان 143100 كيلومتر مربع كه 142700 كيلومتر مربع آن خاك و 400 كيلومتر مربع آب است.
حداكثر طول اين كشور از شرق تا غرب 700 كيلومتر و از شمال تا جنوب 350 كيلومتر است. طول مرزهاي بشدت ناهموار تاجيكستان 3651 كيلومتر است كه 414 كيلومتر در شرق با چين، 1204 كيلومتر در جنوب با افغانستان، 870 كيلومتر در شمال با قرغيزستان و 1161 كيلومتر در غرب با ازبكستان مرز مشترك دارد.
تاجيكستان بر روي كمربند زلزلهخيز قرار گرفته است، از اين رو بروز زلزلههاي سخت در اين كشور امري طبيعي است. در بيشتر مرز جنوبي با افغانستان رودخانه آمو (پنج) و شعبههاي آن قرار دارد كه پنج رودخانه بوده و سرچشمه آن در افغانستان و تاجيكستان ميباشد. بخشي از محدوده مرزهاي شمالي و غربي تاجيكستان با ازبكستان مشخص نگرديده و اين كشور اختلافات مرزي با قرغيزستان در مرزهاي شمالي در ناحيه اسفره دارد و چين نيز ادعاهاي مرزي داشت كه اخيراً اين مسأله ميان دو كشور حل و فصل گرديد.
مناسبت ها و تعطیلات رسمی
تعطيلات هفته در روزهای شنبه و یکشنبه است .سال نو از اول ژانویه آغاز می گردد . تعطیلات تابستانی از یکم جون الی 31 آگوست و زمستانی از30 دسامبر الی10 ژانویه میباشد. اعياد، جشن ها و روزهاي مهم و ويژه بشرح جدول زير است:
(*= تعطيل رسمي)
1 - 1 ژانويه *آغاز سال نو ميلادي
2 - 6 فوريه روز كارمندان نيروي انتظامي
3 - 23 فوريه روز ارتش ملي
4 - 8 مارس *روز جهاني زن
5 - 22-21 مارس *عيد نوروز
6- 1 مه *روز جهاني كار و كارگر
7- 7 مه روز كارمندان راديو
8- 9 مه *روز غلبه. پيروزي ارتش شوروي بر ارتش آلمان در جنگ جهاني دوّم (1945م. )
9 - 15 مه روز جهاني خانواده
10- 28 مه روز نيروهاي مرزباني
11- 1 ژوئن روز جهاني كودك
12- 27 ژوئن روز وحدت
13- 22 ژوئيه روز زبان تاجيكي
14- 18 اوت روز پزشك (زادروز ابوعلي ابن سينا)
15- 1 سپتامبر روز دانش
16- 3 سپتامبر روز خلبان
17- 9 سپتامبر *روز استقلال تاجيكستان (1991م. )
18- 1 آكتبر روز معلم
19- 6 نوامبر *روز قانون اساسي
20- 14 دسامبر روز كارمندان دادستاني
21- 22 دسامبر روز كارمندان برق
22- *عيد فطر
23- *عيد قربان
جغرافياي طبيعي
ارتفاع از سطح درياارتفاع تاجيكستان از سطح دريا در پايينترين نقطه يعني سيردريا 300 متر و در بلندترين نقطه يعني قله اسماعيل ساماني 7495 متر ميباشد. بيش از نصف تاجيكستان 3 هزار متر از سطح دريا ارتفاع دارد. حتي زمينهاي پست وادي فرغانه كه در شمال دور و جنوب غربي واقع شدهاند به اندازه كافي از سطح دريا ارتفاع دارند. ارتفاعات پست تاجيكستان به دو بخش شمالي و جنوبي تقسيم ميشوند كه از شرق تا غرب به صورت زنجير، كوههاي تركستان، زرافشان و حصار را تشكيل ميهند. انتهاي آنها در شمال پايتخت، شهر دوشنبه واقع است. در سلسله تركستان در بلندترين ارتفاعات، حداكثر ارتفاعات به 5509 متر ميرسد. بلندترين ارتفاعات اين سلسله در جنوب شرقي نزديك مرز قرقيزستان قرار دارند كه شامل بلندترين قلههاي شوروي سابق يعني قله لنين با ارتفاع 7134 متر، و قله اسماعيل شاماني (كمونيزم سابق) با 7495 متر ميباشند. قلههاي متعدد ديگري نيز در اين سلسله ارتفاعي بيش از 7 هزار متر دارند. از ديگر رشتهكوههاي اصلي آسياي مركزي تيانشان است كه شمال تاجيكستان را ميپوشاندند. كوهها جمعيت تاجيك را به دو بخش جنوبي و شمالي تقسيم ميكنند.
رودخانهها
تاجيكستان از ذخاير آبي برخوردار است. از برفهاي دايمي و يخچالهاي كوهسارها، رودها و سيلابهاي بيشمار به وجود آمده كه به شكل رودخانههاي پر از آب جريان مييابند. تعداد رودهاي كوچك و بزرگ به 947 ميرسد. شبكه رودخانههاي تاجيكستان به حوضه سه رودخانه بزرگ آمودريا يا جيحون، سيردريا يا سيحون و زرافشان كه بزرگترين رودخانههاي تاجيكستان هستند سرازير ميشوند. بزرگترين رودخانههاي فرعي نيز وخش و كافرنهان هستند كه از ناحيه هاي شمال شرقي تا جنوب غربي تاجيكستان قرار دارند. اين شبكه رودخانههاي متراكم از ميان درهها به صورت زنجيره اي در مناطق مختلف جريان دارند.
درياچهها
تعداد درياچههاي تاجيكستان نسبت به ديگر كشورهاي آسياي ميانه بيشتر بوده و به حدود 1300 درياچه كوچك و بزرگ ميرسد كه مساحت آنها 705 كيلومتر مربع است. بزرگترين اين درياچهها «يشيلكول» و «سرريز» ميباشند. درياچهها در ناحيه پامير به طرف شرق هستند.
يخچال ها
كوهها توده يخهاي متعددي را در بر دارند كه بزرگترين آنها فدچنكو، با طول 77 كيلومتر و مساحت 7/651 كيلومتر مربع بزرگترين توده يخ جهان خارج از مناطق قطبي است.
تقريباً 50 درصد مساحت يخچالهاي آسياي ميانه نيز در تاجيكستان واقع ميباشد. تعداد يخچالهاي كوهستاني تاجيكستان به بيش از 8000 رسيده و در مجموع مساحت 8000 كيلومتر مربع را در بر ميگيرد. همچنين گرُمّ – گرژِيميلا (160 كيلومتر مربع)، بيوَچني (197 كيلومتر مربع)، گرما (153 كيلومتر مربع) و سووق درّه كلان (69 كيلومتر مربع) از يخچالهاي مهم اين كشور به شمار ميروند.
منابع طبيعي
منابع طبيعي تاجيكستان شامل نيروگاههاي آبي، كمي نفت خام، اورانيوم، جيوه، زغال سنگ قهوهاي، سرب، روي، سنگ سرمه، تنگستن، نقره و طلا ميباشد.
آب و هوا
آب و هواي تاجيكستان قارهاي، نيمه استوايي و نيمه خشك و بخشي صحرايي است. در كوههاي پامير آب و هوا قطبي نيمه خشك ميباشد و هوا به طور مؤثري منطبق با ارتفاعات تغيير ميكند. وادي فرغانه و ديگر ارتفاعات به وسيله كوههاي اطراف از هواي قطبي حفظ ميشوند.
درارتفاعات كم، ميانگين درجه حرارت بين 23 تا 30 درجه سانتيگراد در ماه ژوئيه و 1 تا 3 درجه سانتيگراد زير صفر در ماه ژانويه ميباشد.
در پامير شرقي، ميانگين درجه حرارت در ماه ژوئيه 5 تا 10 درجه سانتيگراد و ميانگين درجه حرارت در ماه ژانويه 15 تا 20 درجه سانتيگراد زير صفر است.
در مناطق كوهستاني درجه حرارت در زمستان تا 45 درجه سانتيگراد زير صفر كاهش مييابد. حد متوسط دما در ماه ژانويه در مرغاب واقع در كوههاي بدخشان 6/19درجه سانتيگراد زير صفر است.
ميزان بارندگي
ميانگين بارندگي سالانه در اكثر مناطق جمهوري بين 700 تا 1600 ميليمتر است. شديدترين ميزان بارندگي در مناطق يخي فدچنكو است كه ميانگين آن 2236 ميليمتر در سال است و سبكترين آن در پامير شرقي با ميانگين زير 100 ميليمتر در سال است كه اوج آن در زمستان و بهار ميباشد.
سطح بارندگي در مناطق كوهستاني بسيار كم و به ندرت از 60 تا 80 ميليمتر در سال افزايش مييابد. در درهها بين 150 تا 250 ميليمتر در سال است.
دين و مذهب
90% مردم تاجيكستان پيرو دين مبين اسلام هستند كه اكثريت 85% مسلمانان سني حنفي و پيرو ابوحنيفه بوده و 5% شيعه اسماعيلي هستند كه دين90% جمعيت استان خودمختار بدخشان را تشكيل داده و از آقاخان پيروي ميكنند و 1% نيز شيعيان اثني عشري هستند. تعدادي مسلمان شافعي نيز در تاجيكستان زندگي ميكنند. جمعيت كوچكي مسيحي (ارتدكس)، يهودي، زرتشتي و بهايي نيز وجود دارد.
اهل سنت ارادت خاصي به اهل بيت (ع) و ائمه شيعه داشته و به حضرت علي (ع)، امام حسين (ع) و امام جعفر صادق (ع) احترام فوقالعادهاي قائلند و زيارت امام رضا (ع) از آرزوهاي آنان است. گروهي از اهل سنت نيز خود را به اهل بيت منسوب دانسته آنان را صوفي ناميده و رهبر آنان لقب «ايشان» يا «توره» يا «سيد» دارد.
دين مبين اسلام به عنوان دين مسلط آسياي مركزي كه در قرن هفتم ميلادي با فتح آسياي مركزي توسط سپاه اسلام در منطقه گسترش يافت، مطرح است. از آن زمان، دين اسلام به عنوان بخشي از فرهنگ تاجيكها درآمد و تلاش بي وقفه و همهجانبه شوروي تا حد قتلعامهاي گسترده براي دينزدايي جامعه تاجيكستان با عدم توفيق مواجه شد و پس از دوران شوروي تمايل شاخصي به عقايد مذهبي و تشكيل حكومت ديني نمايان گرديد.
قبل از جنگ داخلي تاجيكستان، حدود 20 هزار يهودي در اين كشور زندگي ميكردند كه قبل از آغاز جنگ داخلي به كشورهاي ديگر از جمله به اسرائيل مهاجرت كردند و اكنون تعداد بسيار اندكي باقي مانده است.
در زمان شوروي اداره روحاني كه مركزش در تاشكند و رياست آن با مفتي و زبان رسمي آن ازبكي بود در آسياي مركزي وظيفه انجام امور مذهبي را بر عهده داشت. فعاليت سياسي در اين اداره ممنوع بود، لذا چنانچه به فعاليت سياسي اقدام ميشد كمكهاي مالي از كشورهاي عربستان، پاكستان، ليبي و اردن قطع ميگرديد. اين مركز در 5 جمهوري آسياي مركزي نمايندگي تحت عنوان قاضي داشت كه در ادارات قاضيات مشغول به خدمت بودند. قاضي تاجيكستان در سال 1988م. حاجي اكبر تورهجانزاده، فارغالتحصيل كشور اردن بود. اين اداره هفتهنامهاي به نام «منبر اسلام» را به خط سريليك منتشر ميكرد.
اداره قاضيات تاجيكستان اكنون «شوراي مفتيات تاجيكستان» ناميده ميشود كه رياست آن بر عهده قاري امانالله است.
اسلام
فرقه سني سابقه 1200 ساله در اين جمعيت ساكن آسياي مركزي شامل تاجيكها دارد. در طول 70 سال كنترل سياسي، شكنجه، كشتار، تبعيد، مهاجرت اجباري، زنداني شدن، محروميت از شغل و آزادي و تبليغات گسترده عليه مسلمانان سياستگذاران شوروي نتوانست سنتهاي اسلامي را ريشهكن كند ليكن از تلاشهاي مكرر خود نه تنها دست بر نداشتند، بلكه بر شدت آن نيز به طور روزافزون ميافزودند كه خشنترين اين اقدامات ضداسلامي را شوروي از اواخر سال 1920م. تا اواخر سال 1930م. به عنوان بخشي از سياستهاي كلي جمهوريها عليه دين به اوج خود رسيد كه در تاريخ تحت عنوان «ترور استاليني» معروف است.
پس از انقلاب بلشويكها، لنين با در نظر داشتن اعتقادات مذهبي مردم از خطرات حمله به اين اعتقادات آگاه بود، لذا با اين موضوعات با احتياط برخورد مينمود.
در سال 1941م. ادارات مذهبي به دستور استالين تأسيس شد كه فعاليت آن تحت كنترل شوراي وزيران شوروي بود كه به غير از كليساي ارتدكس به مسائل ديگر مذاهب نيز ميپرداخت. يكي از تغييراتي كه متعاقباً صورت پذيرفت، تأسيس رسمي هيئت مسلمانان آسياي مركزي در سال 1943م. بود.
همزمان سه سازمان مشابه براي ديگر مناطق شوروي كه جمعيت زيادي از مسلمانان را داشتند تأسيس شد. اگرچه پرسنل اداري و ساختار آن جوابگوي احتياجات ساكنين مسلمان منطقه نبود، ليكن اين ارگانها امكان بقاي قانوني سازمانهاي اسلامي را فراهم آوردند. همچنين زمينه فعاليت برخي فعالان مذهبي شناخته شده و تعداد كمي از مساجد و برگزاري دو سمينار مذهبي در ازبكستان فراهم شد. ليكن هدف اصلي شوروي كه در حقيقت به كنترل درآوردن حركت اسلامي به وسيله عوامل و روشهاي خود بود، با شكست مواجه شد.
در اواخر سال 1960م. رژيم خروشچف دوباره تبليغات مستقيم ضد اسلامي را شدت بخشيد. سپس در بسياري از مناسبتها در سالهاي 1970م. تا 1980م. رهبران كرملين در سخنان خود مردم را به تجديد تلاش براي جنگ با مذهب فرا ميخواندند و تبليغ بر واپسگرا بودن اسلام، و خرافات و تعصب به اوج خود رسيد.
پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران، خصومت رسمي با اسلام در سال 1989م. با درگير شدن نظامي شوروي در افغانستان و افزايش بيداري اسلامي و اسلامخواهي در كشورها بالا گرفت. از آن پس تا اوايل دوران استقلال تاجيكستان، مقامات رسمي در مسكو و تاجيكستان دين اسلام را به عنوان تهديد جامعه طرح و هشدار ميدادند. عليرغم همه اين تلاشها، اسلام به عنوان بخش مهمي از هويت تاجيكها و ديگر مردم مسلمان تاجيكستان باقي ماند.
در تاجيكستان حدود 2 هزار مسجد توسط مردم و 104 مسجد زير نظر اداره قاضيات (مفتيات) اداره ميشوند.
هويت اسلامي به عنوان جزئي از زندگي روستايي و شهري، پير و جوان، تحصيل كرده و بي سواد تاجيكي شمرده ميشود. براي اكثريت تاجيكها، اسلام بسيار مهمتر از ميراث فرهنگي آنها است.
بهر حال، گذشت زمان اين موضوع را كه عمر اسلام به پايان رسيده و بخصوص تكيه بر اين ميشد كه تحصيل كردهها با اسلام بيگانهاند، نه تنها به كلي رد كرد، بلكه پيشرفت قابل توجهي در اواخر دوران شوروي و اوايل دوران استقلال رخ داد كه نشانگر علاقه بيشتر مخصوصاً در بين جوانان نسبت به دين اسلام بود.
پس از دوران شوروي، اسلام به عنوان ابزار مهمي در روش زندگي، بحثهاي مليگرايان روشنفكر، سياست و قدرت سياسي روز تاجيكستان درآمد.
قبل از تأسيس شوروي مناطق روستايي آسياي مركزي به اماكن مقدسشان دسترسي داشتند. همچنين مدارس مذهبي كوچكي نير وجود داشت و شخصيتهاي پرهيزگار و عالم در ميان جامعه زندگي ميكردند كه اين عوامل، مذهب را در محيط خود به دور از اتفاقات بيروني حفظ ميكرد.
تصوف در تاجيكستان نيز با عنوان نقشبنديه پايگاه داشته و يك پير صوفي پيرواني از هند تا مالزي دارد.
در سال 1989م. در عصر گورباچف آزادي مختصر مذهبي موجب افزايش گرايش به مذهب گرديد. مساجد جديدي تأسيس شدند، عمل به مذهب علني گرديد و مشاركتهاي مذهبي افزايش يافت. مبلغين جديد اسلامي در تاجيكستان و ديگر مناطق آسياي مركزي پيدا شدند. تاجيكستان خود داراي مدارس علوم اسلامي در شهر دوشنبه گرديد، و به تكيه بر مدارس ازبكستان پايان داد.
در سال 1990م. عضو هيئت رئيسه رسمي مسلم در شهر دوشنبه، آقاي قاضي حاجي اكبر تورهجانزاده كه بين سالهاي 1992 تا 1998م. مسئوليت داشت، به عنوان چهره مستقل جمهوري شناخته شده بود.
در سال 1992م. پس از تشكيل دولت جديد حاجي اكبر تورهجانزاده به خاطر عقايد اسلامي و ابراز عقايدش به خيانت متهم شد و از شهر دوشنبه گريخت.
در سال 1990م. مسلمانان تاجيكستان سازماندهي سياسي شدند. از آن جايي كه شوروي نيز درگير مشكلات خود بود، مسلمانان قسمتهاي مختلف شوروي، حزب احياي اسلام را سازمان دادند.
در ابتداي سال 1990م. رشد سياسي فراگير مسلمانان آسياي مركزي منجر به اين گرديد كه تمام احزاب سياسي حتي حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان نيز مسلمانان تاجيكستان را عميقاً تحت نظر بگيرد. در همين سال دين اسلام نقش سياسي كليدي براي رژيم بر سر قدرت تاجيكستان داشت.
اسماعيليه
اقليت كوچكي از پاميريها، شيعه اسماعيلي هستند كه 5% جمعيت تاجيكستان را تشكيل ميدهند. اين اقليت در اوايل قرن 10 ميلادي در آسياي مركزي ظاهر شدند و عليرغم شكنجه، در كوههاي پامير عقايد خود را حفظ كردند.
اسماعيليه پيرو رهبر خود آقاخان هستند. اينان از سال 1927م. تا فروپاشي شوروي امكان تماس با جهان خارج و رهبر خود را نداشتند.
در جنگ داخلي تاجيكستان در سال93- 1992م. و قحطي شديد آقاخان با سفر به استان خودمختار كوهستان بدخشان و گشودن راهها به پيروان خود مواد غذايي ميرساند. پس از آن در سال 1995م. سفر ديگري به پامير كرده و در شهر دوشنبه نيز با رئيس جمهوري تاجيكستان امامعلي رحماناف موافقتنامهاي فرهنگي و اقتصادي امضاء كرده، رئيس جمهور تاجيكستان با رهبر اسماعيليه به بدخشان سفر ميكند. نماينده آقاخان در تاجيكستان سمت سفير او را در اين كشور دارا است.
ديگر اديان و فرقهها
دومين جمعيت ديني تاجيكستان مسيحيان ارتدكس روسيه هستند كه شامل روسها و اوكراينيها ميباشند. در اواخر دوره شوروي، شمار كمي از فرقه يهودي نيز زندگي ميكردند كه اكثر آنها آلماني بودند. همچنين گروه كوچكي از اقليت ارمني نيز وجود داشت كه اكثر آنها متعلق به ارمنيهاي فرقه راهبان (گريگوري) بودند. از ديگر گروههاي مذهبي اقليت بسيار كمي از بهاييان بودند كه تعداد پيروان اين اديان و فرقهها به علت مهاجرت از تاجيكستان در اوايل استقلال كاهش يافت. اقليت كمي نيز بودايي وجود دارند. جمعيت نفوس جمهوري 28% شهري و 72% روستايي ميباشند. طبق سرشماري نفوس و مسكن سال 2000 در تاجيكستان، نسبت جمعيتي گروه هاي قومي بشرح زير بود: تاجیک : 9 /79% ، ازبک: 2 / 15% ، روس 1/1%، قرقیز 1/1% ، سایر قومیتها 6/2% .
نژاد
پيشينه نژادي
نژاد تاجيك كه تاژيك نيز تلفظ ميشود، نژاد آريايي و همان ايرانيان اصيل ماوراءالنهر و خراسان بزرگ هستند. مورخين در اولين مكتوبات كه به 2500 سال قبل بازميگردد ايرانيان را ساكنان منطقه مطرح كرده اند. لذا تاجيكهاي فعلي همان وارثان ايرانيان باستان آسياي مركزي به خصوص سغديها و باختريها محسوب مي شوند كه كشور آنها آريانا يا ايرانويج خوانده ميشود و نام «تا- جيان» كه از نام تاجيك گرفته شده در كتاب اوستا قيد شده است.
ليكن بر سر معني اصيل «تاجيك» كه از كجا و دقيقاً به چه معني است، نظريات مختلفي وجود دارد. برخي ريشه تاجيك را از «تازيك» (تاخت و تاز كننده با اسب) مي دانند. به هر حال هنوز معني دقيق آن به روشني معلوم نيست.
تاجيكها وارث ميراث فرهنگي غني با سابقه طولاني در آسياي مركزي و از شرق مديترانه تا هندوستان و به آن فخر ميورزند.
پراكندگي جمعيت تاجيكها در اواخر قرن بيستم بيش از 3 ميليون نفر در تاجيكستان، بيش از 1 ميليون نفر در ازبكستان، حدود 3 ميليون نفر در افغانستان و حدود 40 هزار تن نيز در منطقه خودمختار اويغور در چين زندگي ميكردند.
زبان تاجيكي يكي از اشكال فارسي در تاجيكستان و ازبكستان است كه با اندكي اختلاف با فارسي مدرن در ايران و دري در افغانستان رواج دارد.
در ايران نيز كلمه تاجيك استفاده ميشود. در ميمند استان كرمان خانوادههايي را كه دامدار نيستند و ييلاق و قشلاق نميكنند، تاجيك ميگويند. در اصفهان در راه دهقانان چندين قلعه كهنسال هست، از جمله «تالخونچه» كه قلعهها و خانهها بين ترك و تاجيك تقسيم شده و در سندهاي آنان كه بعضي متعلق به دوره قاجاريه است، نيز آمده است.
تاجيكها وارث و منتقل كننده فرهنگ بومي آسياي مركزي كه در دوره قبل از تاريخ جزو فلات ايران بوده است، از مرزهاي چين تا فلات ايران و تا منطقهاي تا درياي كاسپين بودهاند و برخي از آنان از افغانستان امروزي و چين غربي به اين منطقه مهاجرت كردهاند.
در گذشته تركها به طرف غرب و مناطق تاجيكنشين مهاجرت كردند و فرهنگ تاجيكها متأثر از فرهنگ تركها نيز ميباشد.
آنها دهاتي با سقفهاي صاف يا خانههاي سنگي ميساختند و به كشت آبي گندم، جو و ارزن اشتغال داشتند. باغهاي آنها به داشتن انواع مختلف ميوه و خربزه – هندوانه شهرت داشت. صنعتي بسيار پيشرفته داشتند و شهرهاي آنان در مسير جاده ابريشم كه چين را به خاور ميانه و ماوراي آن وصل كرده بود و كاروانهايي از ايران، چين و هند، آن شهرها را به مراكز تجاري تبديل كرده بود، قرار داشت.
در طول تاريخ، تاجيكها با تاخت و تاز يونانيها، عربها، تركها، مغولها، بريتانياييها و روسها و افغانها را قادر به تسخير سرزمينهاي آنان كرد و با قتل و عام و ويراني مهيب شهرها و زمينهايشان مواجه بودند.
تاجيكها پوستي نازك و قدي مناسب، معمولاً با موهايي سياه و نرم و چشمهايي قهوهاي دارند. دين عمومي قبل از اسلام زرتشتي و همچنين بودايي و مسيحي، امّا پس از ظهور اسلام مسلمان شدند كه اكثريت آنها به فرقه سني حنفي مربوط بوده و شيعيان اسماعيلي و اثني عشري نيز در تاجيكستان وجود دارند.
از زندگي زرتشتيان هم كه به نسل آريايي منسوب ميگردند شواهد بسياري در سرزمين آريائيها كشف شده است. فارسها نيز انشعاب آريائيهاي تاجيك هستند كه از آريانا (ايرانويچ) به طرف غرب مهاجرت كردند.
در اروپا، در سال 1700م. كلمه آريا با فرا گيري زبان سانسكريت كه زبان باستاني نوشتارهاي مقدس هندوها بود و در آن ها درخصوص آريائيها و مهاجرت آنان به هند نوشته شده بود آنان را با اين كلمه آشنا كرد. همچنين رابطه نزديك بين اين زبان و زبان هاي لاتين و يوناني نشانگر پيوند زباني و نژادي آنان با يكديگر بود. لذا در اواخر قرن 18م. كه اروپاييان ريشه و فرهنگ آريائي را به اروپائيهاي سفيد پوستي كه هيچ ارتباطي با مردم آسياي مركزي (تاجيكها) يا ايرانيان نداشتند مرتبط كرده مردم ايران، آسياي مركزي و هند را هم كه به هندو اروپايي صحبت ميكردند به طريقي از نژاد آريايي منشعب مي دانستند. در اين زمان سر ويليام جونز نظريه داشتن ريشه مشترك بين اين زبانها را مطرح كرد.
آنان بر سر اين نظريه خود پافشاري داشته و و ديگر مستندات از جمله كتاب اوستا را كه منظر متفاوتي از آريائيها را نشان داده و جوابي متفاوت از آنچه اروپائيها دنبالش بودند ميداد را كنار گذاشتند زيرا كه كتاب اوستا منبع مستندي در خصوص آريائيها و سرزمين آنها است كه در آن هيچ اشاره اي به مردم شمال آسياي مركزي نكرده و بر عكس آريانا را كه بعدها باختر و سپس خراسان نام گرفت، به عنوان موطن اصلي آريائيها مطرح ميكرد.
تمدن آريائيها مساحت بزرگي را كه خراسان بزرگ ناميده ميشد و امروزه شامل افغانستان، شرق ايران و كشورهاي آسياي مركزي ميباشد را شامل ميشود كه آريائيها از دير باز و از زمان اوستا و وداها تا آنجا كه مستندات در دست است در اين منطقه زندگي ميكردند.
آثار و بقايا و ابزار آلاتي متعلق به 30 هزار سال قبل در منطقه بدخشان تاجيكستان بدست آمده است كه هاكي از زندگي انسانها در دوران نئاندرتال مي باشد.
در مكشوفات از قبري نزديك آقا كپرك آلات سنگي و ساخته شده از شاخ و استخوان كه قدمت آنها به 6 تا 9 هزار سال قبل از ميلاد مي رسد و همچنين اشياي برنزي بسياري كه به زمانهاي قبل و بعد از تمدن هندوها و به 2 – 3 هزار سال قبل از ميلاد بر ميگردد نيز كشف شده اند.
از عصر برنز و تجارت با بينالنهرين و مصر نيز شواهدي از جمله تجارت لاجورد از پايگاه شربوگا نزديك رودخانه آمو در شمال شرقي شهر قندوز نيز وجود دارد.
نسبت نژادي
در سال 1920م. رهبران شوروي تاجيك ها را به دو گروه تاجيك و ازبك تقسيم كردند كه اين به معني ايجاد تفرقه بين آنان بود كه موجب سردرگمي مردم در انتخاب تابعيت خود نيز گرديد.
با ظهور انقلاب اسلامي ايران اين تصور شوروي ها به اينكه گرايشات نژادي و مذهبي در جماهير شوروي بسيار نزول كرده و نزديك به خاموشي كامل است، با بروز گرايشات قوي به هويت مذهبي و نژادي در اواخر سالهاي 1980م. و اوايل سالهاي 1990م. نشان داد كه اين گرايشات اصلاً دست نخورده باقي ماندهاند.
روزشمار تاريخ:
- سال 1920م. تا 1930م. بخش كوچكي از تاجيكستانيهاي شاغل در صنايع و متخصصين، از مقامات مركزي شوروي بازگشت شخصيت هاي متخصص تاجيكستاني در بند را خواستار شدند و مسكو بسياري از جمله سياستمداران در بند را به اين كشور بازگرداند.
- سال 1940م. به مرور نيمي از نيروي كار صنايع جمهوري به مليتهاي غير بومي كه اكثر روس و غير آسياي مركزي بودند و در طول جنگ جهاني دوم به عنوان صنعتگر در تاجيكستان اقامت داشته و كارگران آنها با فرار از دست آلمانيها به كوهها پناه برده بودند، به علاوه روسها و ديگر اروپاييهايي كه در اين دوره به عنوان پناهنده جنگي و يا به عنوان تبعيد به تاجيكستان رفته بودند، تعلق داشت.
- بين سالهاي 1926م. تا 1959م. نسبت جمعيت روسها در بين تاجيكها رشدي معادل 1 درصد تا 13 درصد را نشان ميداد. در همان زمان نسبت جمعيت تاجيكها از 80 درصد به 50 درصد كاهش يافت كه اين رقم به خصوص در طول اشتراكي شدن زراعت در سال 1930م. به سرعت جبران شد.
- به دليل برتري روسها و غير تاجيكهاي ديگر در امور دولتي و صنعت، شهر دوشنبه پايتخت تاجيكستان تقريباً شهر غير تاجيك شده بود.
- طبق سرشماري سال 1989م. تاجيكها 1/39 درصد، روسها 4/32 درصد، ازبكها 10 درصد، تاتارها 4/1 درصد و اوكراينيها 5/3 درصد جمعيت شهر دوشنبه را كه 602 هزار نفر بودند تشكيل ميداد. اين وضعيت موجب افزايش انزجار تاجيكها از روسها در اواخر سال 1980م. تا اوايل سال 1990م. گرديد.
- تعداد كمي از روسها كه در شهر دوشنبه زندگي ميكردند به زبان تاجيكي تسلط داشتند، ليكن تحصيلكردههاي شهرنشين تاجيك به خوبي به زبان روسي صحبت ميكردند.
- سال 1989م. ، طبق آمار رسمي حدود سه چهارم كل جمعيت تاجيكهاي موجود در شوروي در تاجيكستان زندگي ميكردند.
- سال 2001م. دولت مركزي شوروي جاذبه هايي مثل بورسيه و پول نقد و حمايت بيروني را جهت تشويق روس ها به باقي ماندن در تاجيكستان اعمال كرد.
اواخر دوره شوروي:
- بسياري از تحصيلكردههاي تاجيك از ادامه امتيازات مقامي و برتري روسها در جامعه انتقاد ميكردند. حتي پس از گذشت دههها و بهبود يافتن سطح تحصيل و فرهنگ نسل جوان تاجيك، روسها و ديگر غير تاجيكها هنوز در يك نسبت غير متعادل پستهاي كليدي را در حزب كمونيست تاجيكستان به دست داشتند و استحكام روزافزون تسلط روسها ادامه داشت.
- تاجيكها اقليت كوچكي در مديريت صنايع اصلي جمهوري كه شامل صنايع شيميايي، نساجي و پروژههاي بزرگ را تشكيل ميدادند.
- راديو محلي (سال 1988م. )، پخش برنامه به زبان آلماني، قرقيزي و تاتارهاي كريمه يا قريم را آغاز كرد و تعداد متعددي كتابفروشي كتب ازبكي را در جمهوري به فروش ميرساندند.
- در شهر دوشنبه خانه فرهنگ ازبكها، اوكراينيها و ديگر مليتها، و رستورانهايي كه غذاي محلي براي ازبكها، تاتارها، كرهاي ها و آلمانيها درست ميكرد، تأسيس شد.
جغرافياي انساني
نسبت جنسيت
تاجيكستان از جمله كشورهايست، كه جمعيت آن به سرعت رو به افزايش است.
در سال 2010 م. جمعيت تاجيكستان به بيش از 7500000 نفر بالغ گرديد.
در سال 1992م. نرخ زاد و ولد حدود 3 درصد بود. اين رقم در سال 2001م. 32/3 درصد بوده است.
در دهه آخر دوران شوروي، تاجيكستان بالاترين نرخ زاد و ولد را در بين جمهوري ها داشت. طبق سرشماري سال 1989م. ميانگين تعداد افراد خانواده در اين جمهوري 1/6 تن و بيشترين در سطح شوروي بود. حد متوسط تولد نوزاد در زنان بين 7 تا 9 كودك بود. نرخ رشد سالانه جمعيت در مناطق روستايي تاجيكستان در سال 1970م. تا سال 1980م. ، بيش از نرخ مناطق شهري بود.
دو عامل مهم رشد جمعيت در تاجيكستان يكي ارزش و امتيازاتي بود كه حكومت شوروي به خانوادههاي پرجمعيت ميداد و ديگري عدم وجود كنترل بر زاد و ولد، مخصوصاً در مناطق روستايي بود كه اكثريت جمعيت را در بر داشت.
در سال 1989م. ، 1/5% زاد و ولد در زنان زير 20 سال بوده است. طبق سرشماري سال 1989م. 2% از نوزادان تولد يافته در تاجيكستان از زنان بين 40 تا 44 سال بود كه 81% آنان 6 كودك ديگر را نيز به دنيا آوردند.
نسبت جمعيتي طبق آمار سال 2007م.
14- 0 سال 35%، مردان 1.261.247 و زنان 1.218.686.
64 - 15 سال 61.2% مردان 2.145.300 و زنان 2.184.519.
65 + سال 3.8% مردان 113.186 و زنان 153.660.
اميد به زندگي
طبق آمار سال 2007م. کل جمعیت 64.61 سال، مردان 61.6 سال و زنان 67.78 سال. اين ميانگين طول عمر طولاني ترين طول عمر در بين 5 جمهوري آسياي مركزي بود.
وضعيت بهداشت
طبق آمار ميانگين بهداشت و سرويس بهداشتي زير ميانگين اكثر جمهوريهاي شوروي سابق است.
طبق سرشماري سال 1989م. بيشترين عامل فوت در تاجيكستان آلودگي و امراضي چون بيماري تنفسي، التهابهاي دروني و تصادفات بوده است.
در اواسط دهه 1990م. سلامتي شهروندان تاجيكستاني به طور روز افزوني تحت تأثير وضعيت آب كشور و پيدايش امراض مختلف به خاطر ازدياد سموم زراعتي و صنعتي در آب آشاميدني بود. در اواخر دوران شوروي شيوع تيفوئيد 13 بار بيشتر از ديگر جمهوريهاي شوروي بود و بهداشت مناطق روستايي به خاطر آلودگي محيطي و انبار نادرست سموم به خطر افتاده بود.
متخصصين عقيده بر اين دارند كه آلودگي محيطي، مخصوصاً آلودگي ناشي از استفاده مواد شيميايي كشاورزي براي توليد پنبه، نقش اصلي را در مرگ و مير كودكان و درصد بالايي از مشكلات زاد و ولد را باعث گرديده است.
بيماريهاي رايج هپاتيت A و E، كسالت بر اثر ارتفاع زياد، مثل خون دماغ و تهوع، وبا، ديفتري، تيفوئيد، تب مالت و مالاريا در سطح كم در شرق تاجيكستان ديده ميشود.
مشكلات محيطي
امكانات بهداشتي غير كافي، افزايش شوري خاك، آلودگي صنعتي، ازدياد سموم حشرهكش، از جمله مشكلات محيطي تاجيكستان ميباشند.
بيشترين مشكلات محيط تاجيكستان مربوط به سياست هاي كشاورزي اعمال شده از زمان شوروي است. در سال 1991م. علت اصلي آلودگي در جمهوري استفاده بيش از حد از كود، مواد شيميايي و سموم كشاورزي بود. در ميان اين مواد شيميايي ميتوان «د. د. ت.» را نام برد كه در كنوانسيون بينالمللي استفاده از آن ممنوع شده بود. همچنين مواد از بين برنده گياه، علاوه بر زياني كه به هوا، زمين و آب وارد كرد، موجب آلودگي دانههاي پنبه كه براي ساخت روغن غذايي استفاده مي شد نيز گرديد.
پنبه به آبياري مخصوص نياز دارد و در تاجيكستان مزارع وسيعي تحت كشت پنبه قرار دارد. 50 درصد افزايش كشت پنبه به وسيله طراحان كشاورزي در زمان شوروي و در سال هاي 1964م. تا 1994م. اعمال گرديد.
شبكه ضعيف آبرساني موجب به هدر رفتن زياد آب و در نتيجه موجب افزايش شوري خاك ميگردد و سموم مواد شيميايي زراعتي به مناطق پايينتر به درياي آرال و مناطق پر جمعيت حمل ميشوند.
صنعت نيز موجب آلودگي هوا گرديد. يكي از صنايع عمده تاجيكستان توليد آلومينيوم در «ريگر» يا «تورسونزاده» در غرب شهر دوشنبه نزديك مرز ازبكستان است كه مقدار زيادي ماده و گاز سمي توليد ميكند كه موجب افزايش ناقصالخلقه شدن نوزادن در ميان مردمي كه در محدوده آن زندگي ميكنند، شده است.
وضعيت زنان
در دوران شوروي رويههايي جهت تغيير وضعيت زنان تعيين گرديد. در طول سالهاي دهه 1930م. مقامات شوروي تلاش براي برابري زنان را در تاجيكستان نظير آنچه در نقاط ديگر آسياي مركزي به انجام رسانده بودند آغاز كردند كه در نتيجه آن، تغييرات اساسي از اين برنامهها به دست آمد، ليكن در ابتدا با مخالفت عمومي زيادي مواجه گرديد. براي مثال بيحجابي زنان كه به دور از حفظ سنتهاي جامعه بود توسط جامعه با مقاومت مواجه و تحريم گرديد.
بسياري از زنان به خاطر عدم دارا بودن آموزش درست و كمبود امكانات براي نگهداري از كودكانشان در بيرون، نتوانستند خارج از منزل مشغول به كار شوند.
جنگ جهاني دوم اشتغال زنان را بيرون از منزل به دنبال داشت. زيرا كه اكثريت مردان در حال جنگ بودند و لذا زنان جاي آنان را پر كردند.
مناطق روستايي تاجيكستان از كمبود شديد متخصصين بهداشتي رنج ميبردند. شهر دوشنبه با اين مشكل كمتر از بقيه كشور دست به گريبان بود. در سال 1990م. طبق استانداردهاي شوروي شهر دوشنبه با كمبود 5000 تخت مواجه بود.
در سال 1980م. در دوره شوروي ميانگين تعداد تختهاي بيمارستان براي هر 10 هزار نفر 130 تخت بود، ليكن نسبت تاجيكستان 104 تخت براي هر 10 هزار نفر كه نصف اين رقم براي مناطق روستايي بود.
در اواسط سال 1990م. بيش از 80 درصد امكانات بهداشتي تاجيكستان در سطح پايين ارزيابي شدند. تنها يك مركز درمان دارويي با 20 تا 30 تخت در شهر دوشنبه وجود داشت و هيچ برنامهاي نيز جهت جبران اين مشكلات در دست نبود. تهيه دارو براي مردم عادي مشكل يا غير ممكن بود. در برخي مناطق يك درمانگاه به 20 هزار نفر سرويس ميداد در حالي كه در مقايسه با استاندارد شوروي اين رقم ميبايست يك درمانگاه براي 8 هزار تن باشد.
در سال 1992م. طبق گزارش يك سازمان بهداشتي، پس از فروپاشي شوروي، تاجيكستان كه داروسازي مدرني نداشت با كمبود شديد 258 نوع دارو از جمله مسكنها و استرپتومايسين مواجه گرديد.
تا زمان استقلال، كاهش يكنواخت در بودجه بهداشتي جمهوري 14 درصد نيروي كار در ارتباطات و 28 درصد كارمندان دولت را تشكيل ميدادند.
در اواسط سال 1980م. در برخي از مناطق روستايي، حدود نصف زنان كار بيرون از منزل نداشتند. در اواخر دوره شوروي اشتغال زنان يكي از موضوعات مهم سياسي تاجيكستان بود.
موضوع استخدام زنان نيز پيچيدهتر از آن بود كه در تبليغات شوروي اظهار ميگرديد.
در اواخر سال 1980م. مهد كودكهاي تاجيكستان صرفاً قابليت پذيرش 5/16 درصد از كودكاني را داشت كه داراي سن مناسبي بوده و 4/2 درصد آنان از روستاها بودند.
عليرغم همه اينها زنان هسته اصلي نيروي كار در برخي بخشهاي كشاورزي مخصوصاً توليد پنبه و برخي ميوهها و سبزيجات بودند.
حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان، دولتي و سازمان مديريت اقتصادي به طور گستردهاي به وسيله مردان اداره ميشد.
در اواخر دوره شوروي عليرغم محكوميت رسمي، ازدواج دختراني كه به حد بلوغ شرعي رسيده بودند انجام ميپذيرفت.
ساختار اجتماعي سنتي تاجيكها و ديگر ساكنان آسياي مركزي معمولاً داشتن خانواده پرجمعيت است. هر چه خانواده در رفاه بيشتري باشد امكان تعداد بيشتري اعضاي خانواده فراهمتر است. در سال 1930م. برخي از خانواده هاي ثروتمند تاجيك 50 عضو يا بيشتر داشتند. تعدد زوجات در تاجيكستان در دوره حكومت كمونيستي يعني حدود 70 سال غير قانوني بود كه البته اكنون نيز رسماً غيرقانوني است.
روابط فاميلي سنتي قوي در تاجيكستان يكي از بالاترين درصدهاي زندگي فاميلي، به جاي زندگي تكخانوادهاي را در دوره شوروي داشت. طبق سرشماري سال 1989م. ، 69 درصد مردان و 67 درصد زنان بيوه (جداشده يا همسرانشان فوت كرده) بودند و 7/1 درصد مردان و 4 درصد زنان مطلّقه يا جدا شده بودند. صرفاً 5/7 درصد مردان و 4 درصد زنان بالاي 40 سال هرگز ازدواج نكردند.
زمينه هاي طلاق در تاجيكستان شامل بچهدار نشدن، عدم تمايلات جنسي، عدم خانهداري، مستي ومشكلات اقتصادي است. بيشترين نرخ طلاق را شهر دوشنبه دارا ميباشد كه جمعيت كثيري از آنان از مليتهاي غير آسياي مركزي هستند كه بر خلاف مسلمانان به اصول خانواده چندان پايبند نبوده و عواطف آنها و جامعه را در نظر ندارند.
وضعيت روستاييان
در آخرين دهه دوران شوروي، جمعيت روستايي تاجيكستان رشد داشت. در سال 1989م. ، جمعيت روستايي 3437498 نفر يعني 68 درصد كل جمعيت كشور بود.
وضعيت مهاجرت
طبق سرشماري سال 1989م. موج مهاجرت مخصوصاً غير ساكنان آسياي مركزي و به خصوص روسها آغاز گرديد كه از دلايل آن روزهاي پاياني دوره شوروي و اوايل استقلال تاجيكستان، تمايلات شديد مذهبي تاجيكها به ايجاد حكومتي ديني نظير حكومت ايران، رسمي شدن زبان تاجيكي به جاي زبان روسي، رشد حق طلبي و ملّيگرايي تاجيكها و ترس از درگيري بود. برخي از اين مهاجرين را آلمانيها و يهوديها تشكيل ميدادند كه نه تنها از جمهوري بلكه از شوروي نيز كوچ كردند.
طبق يك تخمين، حدود 2000 هزار شهروند تاجيكستاني در اوايل سال 1992م. تاجيكستان را به جهت فراهمسازي موقعيت زندگي بهتر براي خانواده خود، ترورهاي كور و مفقودالاثر شدن مسلمانان متعهد و ترس از تبديل درگيريهاي سياسي به جنگ داخلي ترك كردند. طبق اعلام نماينده سازمان ملل در امور مهاجرين 50 تا 70 هزار مسلمان معتقد تاجيك از جنوب تاجيكستان تا شمال افغانستان از ترس قتل عام، در اوايل سال 1992م. از تاجيكستان فرار كردند.
مشكلات سالهاي 1992م. تا 1993م. موجب گرديد كه جمعاً تعداد افرادي كه منازل خود را به سوي نقاط ديگر تاجيكستان يا به ديگر كشورها ترك كرده بودند، حد اقل 500 هزار نفر تخمين زده شود. اغلب اين مردم در سال هاي 1993م. تا 1994م. با كمك دولت ايران كه براي آوارگان اردوگاههايي را ترتيب داده و كمكهايي را در تاجيكستان و ايران به آنان اختصاص داده بود وهمچنين با كمك ديگر دولتهاي خارجي و سازمان هاي بينالمللي به وطن خود مراجعت كردند. اين بازگشت سختيهاي فراواني را به دنبال داشت. برخي توسط نيروهاي پيروز جنگ مورد تهديد، آزار و يا قتل قرار گرفتند. براي ديگران سختي در ويراني منازلشان و وضع بد اقتصادي پس از جنگ بود.
افزايش مهاجرت در اواخر سال 1980م. و اوايل سال 1990م. جمهوري را از وجود نيروهاي متخصص و كارگران حرفهاي كه بيشتر غير تاجيك بوده و قبل از آن تاجيكها را به دور از دستيابي به تخصص و مهارتهاي كاري و پستهاي مهم مملكتي نگاه داشته بودند خالي كرد.
تعداد زيادي از پزشكان و معلمين اين كشور را ترك كرده و صنعت نيروهاي كارگر ورزيده را از دست داده بود كه جايگزيني آنها غير ممكن مينمود.
تاريخ
تاريخ آسياي مركزي
سياح و جغرافيدان مشهور آلماني الكساندر هامبولت نخستين كسي بود كه در نيمه قرن نوزدهم و در سال 1843م. در اثر خود «آسياي مركزي»، نام آسياي مركزي را مطرح كرد.
مقر نشست سازمان يونسكو در پاريس در اكتبر سال 1987م. حدود آسياي مركزي را كليه سرزمينهاي افغانستان، قسمت غربي چين، شمال هندوستان، شمال شرقي ايران، مغولستان، پاكستان و جمهوريهاي آسياي ميانه دانست.
آسياي ميانه كه منطقهاي بين سيردريا يا سيحون و آمودريا يا جيحون قرار دارد در گذشته با نامهاي ورارود، ورازرود، ماوراءالنهر، توران؛ در ادبيات اروپا در انگليس به آسياي بالا، در فرانسه به آسياي داخلي يا آسياي بالا، تركستان، خراسان و خراسان بزرگ نيز ناميده ميشد كه پس از اسلام به جاي نام ورارود يا ورازرود نام ماوراءالنهر به كار ميرفت. نام آسياي ميانه پس از انقلاب بلشويكهاي روسيه در سال 1917م. به اين منطقه داده شد.
اقوام ايراني سغدي، باختري، سكايي و خوارزمي اولين ساكنان ماوراءالنهر بودند. اين منطقه در قرن ششم قبل از ميلاد بخشي از حكومت هخامنشيان بود. در قرن چهارم قبل از ميلاد اسكندر مقدوني بخشهايي از آن را تصرف كرد. در قرن اول قبل از ميلاد تخارها آن را تصرف و تخارستان ناميدند. تا قرن سوم ميلادي تحت حكومت كوشانها بود. در قرن چهارم ميلادي توسط هونها يا هياطله (هپتاليان) تصرف شد. اقوام ترك زبان و نژاد ترك در قرن ششم ميلادي به منطقه وارد شدند. از قرن سوم تا هفتم ميلادي تحت حكومت ساسانيان بود و در قرن هفتم ميلادي سغديها حكومت مستقلي در آنجا ترتيب دادند و در قرن هشتم مسلمانان منطقه را فتح كردند. در قرن نهم تا دهم يعني صد و ده سال سامانيان حكمفرما بودند. در قرن دهم ميلادي غزنويان، سلجوقيان و جز آن بر بخشهايي از اين منطقه حكومت ميكردند. قرن سيزدهم مغولها، قرن چهاردهم تيموريان و شيبانيان، اشترخانيان و منغيتيان تا اوايل قرن بيست بر منطقه حكومت داشتند. در سال 1865م. روسها تصرفات خود را آغاز كردند. در اكتبر سال 1917م. در روسيه انقلاب بلشويكي به وقوع پيوست. سال 1922 اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي تأسيس يافت كه 1924 در آسياي مركزي تقسيمات مرزي داير گرديد كه بر اساس آن در اين سرزمين چهار جمهوري ازبكستان، تركمنستان، قرقيزستان و قزاقستان تأسيس يافتند. تاجيكستان تا 1929 به عنوان جمهوري خودمختار در هيئت ازبكستان بود كه از همان سال مستقل شد. در سال 1991م. 5 جمهوري آسياي مركزي قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان، تركمنستان و ازبكستان به عنوان جمهوريهاي مستقل مطرح شدند در حالي كه آمادگي اين وضع را نداشتند. اقتصاد آنها شرايط خاصي را در سيستم شوروي پيدا كرده بود. سيستم سياسي عقب مانده اي در اين 5 كشور پشت سر گذارده شده بود كه فاقد هيچگونه پشتوانه آكادميك بود.
پس از فروپاشي شوروي نيروهاي اين كشور در محدوده اين جمهوريها باقي ماندند. در سال 1990م. پيشرفت اين 5 جمهوري در جهت برطرف كردن موانع نامساوي بود. جمهوريهايي با منابع طبيعي قوي مثل قزاقستان، تركمنستان و ازبكستان داراي اقتصاد قوي گشتند، اگرچه نواقص جدي در بعد اقتصادي و سرمايهگذاري خارجي وجود داشت.
همزمان، اصول استراتژيك همه كشورهاي آسياي مركزي بر باقي ماندن تحت حمايت ارتش روسيه بود.
كل مساحت 5 جمهوري آسياي مركزي 9/3 ميليون كيلومتر مربع و كمتر از يك چهارم مساحت روسيه است. اين منطقه از درياي خزر در غرب تا چين در شرق و از سيبري مركزي در شمال تا افغانستان، ايران و پاكستان در جنوب قرار دارد.
مساحت جمهوريها بسيار متفاوت است. قزاقستان بزرگترين آنها كه حدود 7/2 ميليون كيلومتر مربع و بيش از دو سوم منطقه را در بر ميگيرد و كوچكترين جمهوري تاجيكستان است كه مساحت آن 143100 كيلومتر مربع مي باشد. جمهوريها از نظر جغرافيايي نيز بسيار متفاوت هستند كه از صحراهاي عريض و صاف قزاقستان و تركمنستان تا شيبهاي تند و رودخانه هاي درهاي و كوههاي تاجيكستان و قرقيزستان ميباشد.
اين منطقه داراي منابع طبيعي و زراعي هنگفتي است. هر 5 جمهوري داراي مناطق زراعتي مساعد و برخي تركيبي از مواد معدني و سوختي هستند. سيستمي با كيفيت پايين كه شوروي جهت بهره كشي از منابع استفاده كرده بود بازسازي آب را بسيار مشكل كرده است.
ساكنان آسياي مركزي كه نمونه بارز رنج و سختي كه جمهوري كمونيستي برايشان به ارمغان آورده بود، حركت به سوي بازار اقتصادي را آغاز كردند. توليد نامنظم صنايع موجب افزايش بيكاري و تورم شده، سير نزولي استفاه از ظرفيت و بازدهي صنايع را موجب و كمبود حاد كالاها را در پي داشت.
براي جبران اين كاستيها هر 5 جمهوري اصلاحات اساسي را آغاز كردند، امّا موانعي از قبيل ساختار ناكارآيي دولتي، رقباي نژادي و انواع فشارهاي اجتماعي موجب گرديد كه هر 5 دولت محتاطانه عمل كنند.
آسياي مركزي داراي تاريخ غني 2500 ساله با اقوام و مليتهاي مختلفي است. يكي از عوامل حياتي مهم در تاريخ بخش جنوب منطقه، موقعيت جغرافيايي آن در مسير جاده ابريشم راه چين و اروپا بود.
شهرهايي مثل سمرقند و بخارا كه توسط ايرانيان درست شدند، به مراكز فرهنگي و تجاري قدرتمندي در توسعه تجاري شرق – غرب تبديل شدند. همين امر موجب شد منطقه هدف بسياري از قدرت طلبيها قرار گيرد.
عربها و تركها، اسلام را در بخش بزرگي از آسياي مركزي گسترش دادند. در همين اثناء در بخش شمالي منطقه صحرانشينان ساكن شدند كه شامل تركها، قزاقها و قرقيزها بودند كه تحت كنترل مغولها در آمدند.
در قرن 16م. ازبكها حكومت خاني قدرتمندي را در طول جاده ابريشم تأسيس كردند كه تا قرن 19م. رشد كرد تا اينكه به تدريج توسط تجار و امپراتوري روسيه پس گرفته شد.
روس ها به طرف جنوب و به دشتهاي قزاقستان در جستجوي حرفه و پنبه كه امروزه در تاجيكستان، تركمنستان و ازبكستان كشت ميشود، مهاجرت كردند.
در دهههاي متعاقب آن، پنبه به يك جذابيت حياتي اقتصادي براي اشغال بيشتر روسها تبديل شد و بخش بزرگي از منطقه به فراهمسازي احتياجات روزمره روسها تبديل گرديد.
پس از انقلاب اكتبر سال 1917 روسيه و انقلاب 1920 بخارا اين منطقه تحت حاكميت شوروي قرار گرفت. در سال 1924 در آسياي ميانه تقسيمات مرزي توسط دولت شوروي اعمال گرديد و در اين منطقه جمهوريهاي ازبكستان، قزاقستان، قرقيزستان، تركمنستان و تاجيكستان تأسيس يافت. در سال 1930م. در دوران استالين قحطي گستردهاي رخ داد.
قزاقها، قرقيزها و تركمنها خسارات عمدهاي را از تغيير روش زندگي سنتي خود به علت تبديل زمينها و چراگاههاي آنان به زمينهاي زارعي توسط روسهاي مهاجر متحمل شدند. اقتصاد منطقه با دستور توليد پنبه و ديگر توليدات مشخص شده بود و با كمبود ديگر اقلام كشاورزي مواجه بود.
در سال 1980م. بازگشت دهها سال از دوره شوروي منطقه به شدت آلوده به سموم زراعي گرديده بود كه در حال حاضر نيز منطقه از آن رنج ميبرد.
هر 5 جمهوري آسياي مركزي همان مرزهايي را كه در سالهاي اول حكومت شوروي تعيين شده بود، دارند. لذا، قرقيزستان و تركمنستان داراي اقليتهاي ازبك بوده و تاجيكستان و ازبكستان هم تعداد زيادي از مليتهاي همسايه را در خود دارند. قزاقستان تعداد كمي از مردم ديگر مليتهاي آسياي مركزي را در خود جاي داده است كه بزرگترين اقليتهاي آن روسها، اوكراينيها و آلمانها هستند.
تا سال 1990م. جمهوريهاي آسياي مركزي شوروي به عنوان بخشي از يك تنه محسوب ميشدند. در سال 1991م. اين جمهوريها مستقل شدند و زمينه امكان كسب سود تجاري از نفت، گاز طبيعي و ديگر منابع طبيعي منطقه به وجود آمد.
فلسفه پانتركيسم كه سرچشمه در قرن 19م. دارد به علت اينكه مردم تاجيكستان بيشتر اصليت ايراني دارند تا ترك، امروزه طرفداران كمي در بين روشنفكران دارد و قدمهاي معدودي در جهت آزادشدن از اين ايده برداشته شده است. ساكنان آسياي مركزي بر روي نژاد خود حساسيت خاصي دارند.
تبليغات روسيه و حكومتهاي جمهوريها، فعاليتهاي سياسي اسلام را به عنوان تهديدي براي ثبات سياسي منطقه معرفي ميكند. اگر چه نقش اسلام در اين جمهوريها در سياست غير از تاجيكستان به حداقل رسانده شده است.
همكاري اقتصادي منطقهاي كه نوع ديگري از اتحاد جمهوريها را در سال 1990م. موجب ميگرديد در مقياس وسيع نتوانست موفق باشد. هر 5 كشور كمي پس از استقلال به سازمان همكاري اقتصادي ( ECO ) پيوستند و قزاقستان، قرقيزستان و ازبكستان بازار محدود مشتركي در سال 1994م. تأسيس كردند كه ازبكستان عضويت كشورهاي تاجيكستان و تركمنستان را در اين بازار مشترك وتو كرد ليكن وضعيت موجود بين سه منطقه آزاد تجاري موجبات تجارت چشمگيري را فراهم نساخت.
براي هر 5 جمهوري، روسيه به عنوان بالاترين شريك تجاري باقي ماند زيرا كه بسياري از زيرساختارهاي كشاورزي و صنعت به همان صورت قوانين، صادرات به مسكو باقي ماند. اين قوانين و تجارت با روسيه به مرور از اواسط سال 1990م. تغيير يافت كه عمدهترين دليل آن حركت به سوي اقتصاد رقابتي به جاي همكاري بود.
آب يك منبع حياتي براي كشاورزي و توليد برق، عامل مشاجرات و سردي روابط جمهوريها قبل و بعد از استقلال بود. در سال 1990م. جمهوريهاي كه سرچشمه رودخانههاي بزرگ در آن قرار داشت مانند قرقيزستان و تاجيكستان خواستار آن بودند كه مصرف اب توسط تركمنستان و ازبكستان كاهش يابد و تركمنستان شكايت از مصرف زياد آب توسط ازبكستان داشت.
قرقيزستان و ازبكستان به درگيري بر سر آبي كه در وادي فرغانه ميآمد نزديك شدند و اين در حالي بود كه برنامه اصلاحات حياتي زراعي و خصوصي سازي زمين با مشكلات حلنشده آب به خطر ميافتاد.
در ابتدا جمهوريها هنوز همان شكل تجاري كالا را داشتند. تأكيد مشترك آنها بر توليد پنبه، گاز طبيعي و نفت ظرفيت آنها را براي بالقوه كردن تجارتي سودمند در بين جمهوريها و با مشتريان بيروني محدود ميكرد.
هر 5 جمهوري داراي مشكلات اساسي مشتركي هستند. تمام آنها در اقتصاد، نيروي نظامي و سياست وابسته به روسيه هستند.
در اواسط سال 1990م. نيروهاي ملّيگراي سياستگذار روسيه، به طور مستقيم صحبت از تسخير مجدد همسايگان را ميكردند كه ساكنان آسياي مركزي اولين هدف آن بودند.
در دو سال اول استقلال، هر 5 جمهوري در حيطه روبل شوروي باقي ماندند و فعاليت پولي آنان به خاطر عدم تغيير واحد پولشان از روبل شوروي محدود ماند. در سال 1993م. 4 جمهوري به غير از تاجيكستان واحد پول جديد خود را با قابليت محدود وارد بازار كردند. روسيه سعي در حفظ قزاقستان و ازبكستان در حيطه روبل جديد روسي داشت، امّا مشكلات تقسيم روبل و شرايط سخت تبديل آن موجب گرديد كه اين جمهوريها نيز روش قرقيزستان و تركمنستان را پي گيرند.
در سال 1996م. روبل تاجيكستان به بازار آمد كه به شدت وابسته به روبل روسيه بود. در همان سال قزاقستان و قرقيزستان اتحاديه جديد گمركي و روابط اقتصادي با روسيه و روسيه سفيد را به اميد به دست آوردن نتايج مطلوب و عدم ارائه تخفيفهاي بالا به روسيه كه موجب افزايش نفوذ او ميگرديد ايجاد كردند.
از ميراث اقتصادي شوروي ساختار اقتصادي بود كه تمام جمهوريها را به شدت وابسته به واردات حياتي از يكديگر ميكرد.
سيستم پيچيده طراحي شده شوروي خطوط لوله و برق 5 جمهوري را به هم متصل ميكرد. تكميل خط لوله جديد از تركمنستان به ايران ناتمام ماند و صرفاً يك خط آهن به بيرون از آسياي مركزي يعني به ناحيه خود مختار سينجيان چين غير از روسيه وجود داشت.
صنايع سنگين هر 5 جمهوري نيز به شدت وابسته به كارگران ماهر روسي بود. كشورهاي آسياي مركزي از مشكلات جغرافيايي مشتركي نيز رنج ميبرند. هر 5 كشور محصور در خشكي بوده و از بازار بالقوه خارج از كشورهاي مستقل همسود و خاور ميانه دور بودند.
ملتهايي چون آذربايجان و افغانستان كه كالاي آنان ميبايست جهت رسيدن به بازارهاي غربي از ديگر كشورها عبور كند هنوز بسيار بيثبات هستند. محصور بودن در خشكي نيز موجب بروز موانعي در در امنيت ملّي اين كشور گرديده است.
اين منطقه داراي زمينه هاي زراعي وسيعي است كه بخش زيادي از آنان با آبياري به بهره دهي ميرسد. آبياري در سطح وسيع نيز موجب عدم ورود آب به درياي آرال و نابود شدن اين دريا كه به سرعت در حال از بين رفتن است ميگردد. همكاري منطقهاي بر سر مشكلات درياي آرال، به عنوان يكي از جديترين بحرانهاي محيطي جهان شناخته شده است كه در مورد آن در نيمه اول سال 1991م. بسيار سخن رفته است ليكن اقدامي صورت نپذيرفته است. در سال 1995م. تقريباً 36 هزار كيلومتر مربع از محيط دريا كم شده است و حدود 3 ميليون تن از ساكنان اطراف تركمنستان، ازبكستان و قزاقستان با مشكلات بهداشتي در ارتباط با اين قضيه مواجه شدهاند. در اكتبر سال 1995م. سازمان ملل كنفرانسي را برگزار كرد كه منجر به اظهارنامه نُكُس (NUKUS) ومنتج به قول همكاري مشترك جهت تثبيت دريا شد و 200 ميليون دلار نيز كمك از طرف سازمان ملل و بانك جهاني براي بهبود منطقه تخصيص يافت.
وقتي استقلال تاجيكستان اعلام گرديد، هيچ يك از جمهوريها تجربه استقلال و رهبري كه بتواند اين نوع حركتها را رهبري كند نداشتند. پس از استقلال، رهبريت سياسي چهار كشور از اين كشورها تا به امروز هنوز هم در دست همان رهبراني است كه در سال آخر شوروي بر سر كار بودند. نورسلطان نظربايف در قزاقستان، عسكر آقايف در قرقيزستان، سفرمراد نيازاف در تركمنستان و اسلام كريماف در ازبكستان.
صرفاً جمهوري تاجيكستان بود كه در آن رئيس جمهور امامعلي رحماناف در سال 1991م. سابقاً رئيس جمهور اين كشور نبود، اگرچه او هم مثل ديگر همسنخانش ريشه در دنياي سياسي قبل از سال 1992م. داشت. قدرت سياسي در هر 5 جمهوري بر پايه قوميت و گروهبنديهاي ناحيهاي است كه ائتلاف ملّي را مخاطرهآميز و شكننده كرده است. رقابتهاي قومي نقش مهمي در جنگ داخلي تاجيكستان و مشكلات عسكر آقايف در يكسان سازي قرقيزستان قبل از برنامه اصلاحات داشت.
در سال 1995م. تمام جمهوريها قانون اساسي جديدي را تصويب كردند كه بارها به نفع مجريان قانون تغيير يافت. در هر 5 كشور در اوايل سال 1990م. به بهانه حفظ ثبات و جلوگيري از اسلامي شدن، سياست مخالفين سياسي عملاً خاموش نگاه داشته شد. در هر 5 جمهوري در جوآزادي جديد سالهاي پس از استقلال جرايم افزايش يافت. هر 5 كشور با كمبود منابع تجهيزاتي و پليس تحصيل كرده آموزش ديده و نيروهاي متخصص و سيستم قضايي كه بتواند منصفانه با جرايم نسل جديد برخوردار كند، مواجه بودند.
ارزيابي و تجزيه و تحليل جرايم پس از شوروي در آسياي مركزي با عدم كنترل و كارآيي قوانين، بينظمي در رويه تهيه گزارش مخصوصاً در تاجيكستان مواجه بود. آمار سالهاي 1990م. تا 1994م. در قزاقستان و قرقيزستان نشاندهنده افزايش فوق تصوّر انواع جرائم است. در سال 1995م. تا سال 1996م. قزاقستان و ازبكستان واحدهاي متخصص پليس جديدي را جهت مبارزه با جرائم اقتصادي و سازمان يافته ايجاد كردند.
پيشينه تاريخي
مهمترين رويدادهاي تاريخي جمهوري تاجيكستان
در سال 1918م. بخش قابل ملاحظهاي از جمعيت تاجيكها در جمهوري خودمختار استان تركستان جديد مستقر بودند.
در سال 1921م. ارتش شوروي، شهر دوشنبه و كولاب را از ضد كمونيستها گرفت.
در سال 1923م. شورش باسمهچيها عليه روسها بعد از يك سال كشتار، با شكست مواجه شد.
در سال 1924م. جمهوري خودمختار تاجيكستان در بخشي از جمهوري ازبكستان تشكيل شد.
14 نوامبر 1924م. جمهوري خودمختار شوروي سوسياليستي تاجيكستان تأسيس شد.
16 اكتبر 1929م. تأسيس جمهوري شوروي سوسياليستي تاجيكستان به عنوان يكي از جماهير شوروي.
9 سپتامبر 1991م. اعلام استقلال جمهوري تاجيكستان.
24 نوامبر 1991م. انتخاب رحمان نبياف به عنوان نخستين رئيس جمهور تاجيكستان بعد از استقلال در نتيجه رفراندوم عمومي.
30 دسامبر 1991م. تاجيكستان و ديگر جمهوريهاي شوروي براي تشكيل دولت مشتركالمنافع در مينسك با هم ملاقات كردند.
2 مارس 1992م. عضويت جمهوري تاجيكستان در سازمان ملل متحد.
19نوامبر 1992م. انتخاب امامعلي رحماناف به عنوان رئيس شوراي عالي جمهوري تاجيكستان در شانزدهمين اجلاسيه شوراي عالي تاجيكستان در شهر خجند.
2 نوامبر 1994م. انتخاب امامعلي رحماناف به مقام رياست جمهوري تاجيكستان در نتيجه انتخابات سراسري عمومي و تصويب قانون اساسي جمهوري تاجيكستان.
27 ژوئن 1997م. انعقاد سازشنامه عمومي استقرار صلح و سازگاري ملي ميان حكومت جمهوري تاجيكستان و اتحاد نيروهاي اپوزيسيون تاجيك در شهر مسكو و پايان جنگ داخلي.
دوره قبل از اسلام
بخش شمالي تاجيكستان فعلي، بخشي از سغديانيها بود كه به طور متناوب ناحيهاي جدا و يا بخشي از ديگرسرزمين ها ميگرديد.
دو شهر مهم در شمال تاجيكستان فعلي يعني خجند كه در دوره كمونيستي لنينآباد خوانده مي شد و پنجكنت، همچنين بخارا و سمرقند در ازبكستان فعلي در زمان باستان جزو سرزمين سغد بودند كه به عنوان واسطه جاده ابريشم بين چين و بازارهاي غرب و جنوب عمل كرده و سغديها مذاهبي نظير بودايسم، مسيحيت نسطوري، دين زرتشت و آيين ماني وهمچنين الفبا و ديگر اندوختههاي خودشان را به مردم دراين مسير منتقل ميكردند.
در فاصله قرنهاي اول تا چهارم منطقهاي كه اكنون تاجيكستان خوانده ميشود و محدودههاي وابسته به آن، بخشي از قلمرو كوشانها بود كه فرهنگشان مشتركات زيادي با فرهنگ هند داشت. كوشانها كه اطلاعات دقيقي از هويت آنها در دست نيست، نقش مهمي در ترويج بوديسم از طريق اشاعه عقايد سغديها به چين و در بين تركها داشتند.
در قرن اول ميلادي سلسله «هان» هاي چين روابط اقتصادي و سياسي با سغديها و همسايگان آنها باختريها برقرار كردند. لشكركشيها نيز نفوذ چينيها را در مناطق غرب توسعه داد. در طول قرن اول ميلادي حضور چينيها در اين منطقه كمرنگتر شده، پس از غلبه اسلام كاهش پيدا كرد، ليكن به طور كامل از بين نرفت.
دوره پس از انقلاب
عقايد اسلامي در هر منطقه كه ارائه ميگرديد، مغزها و قلبها را فتح كرده و مردم مشتاقانه به دين مبين اسلام مشرف مي شدند نظير آنچه كه در اوايل قرن هشتم ميلادي در منطقه آسياي مركزي روي داد. پذيرش دين مبين اسلام مشتاقانه و يا به تدريج اتفاق افتاد و اسلام با سرعت حيرتآوري در شهرها و مناطق گسترش يافت. در قرن 9 ميلادي دين مبين اسلام دين متداول در كل منطقه گرديد. درابتداي قرون نفوذ اسلام، آسياي مركزي نقش چهارراه تجاري را داشت كه چين را به شمال و قلب سرزمينهاي اسلامي وصل ميكرد.
دوره سامانيان
شناخته شدن هويت تاجيكها، مهمترين جمهوري آسياي مركزي پس از پذيرش اسلام، در دوره سامانيها (999 –875م. ) بود كه بر بيشتر قسمتهاي كشوري كه اكنون تاجيكستان خوانده ميشود نيز حكومت داشت. در اوايل دوره سامانيان، شهر بخارا به عنوان مركز فرهنگ و آموزش در شرق دنياي فارسزبانان شناخته شده بود. حمايت از ادب سلسله سامانيان نقش بسيار مهمي در حفظ فرهنگ ايران داشت. عصر سامانيان نقش بسيار مهمي در حفظ فرهنگي ايران داشت. عصر سامانيان (قرنهاي 9 – 10م. ) به عنوان دوره طلايي تاجيكها شناخته شده است. سامانيان در طول سلطنت خود از خط فارسي نيز حمايت كردند.
در قرن دهم ميلادي، حكومت سامانيان تحت فشار روز افزون قدرتهاي ترك، از شمال و جنوب قرار گرفت. در سال 999م. پس از آنكه سلسله سامانيان توسط قراخانيها ترك سرنگون گرديد، هيچ حكومت ايراني پس از آن در منطقه آسياي مركزي وجود نداشت.
در اوايل قرن 9 ميلادي نفوذ تركها در دايره فرهنگي ايراني در آسياي مركزي افزايش يافت. در قرن يازدهم تركها درصد بالاتر را داشتند. مردم تركي كه به جنوب آسياي مركزي نقل مكان كردند و منطقهاي كه بعداً تاجيكستان شد، تحت تأثير فرهنگي ايراني قرار گرفتند.
پس از گذشت نسلها برخي از تركها نحوه زندگيشان را از چادرنشيني و شباني به زندگي مستقر تبديل كردند كه آنها را زندگي فارس زبانان نزديكتر ميكرد. تأثيرات فرهنگي متقابلي بين تركها و ايرانيها و ازدواجهاي في مابين صورت پذيرفت. در طول قرون متمادي، سرزميني كه تاجيكستان شد بخشي از حكومتهاي تركها و يا مغولها بود. زبان فارسي به عنوان زبان حكومت و ادبيات باقي ماند. در قرون يازدهم تا پانزدهم، حكومت تركها سلجوقيان، مغولها و تيموريان را ميتوان نام برد. حمله مغولها تأثير بسيار منفي بر شهرنشيني داشته و تخريب بسياري از شهرهاي مهم منطقه را در بر داشت.
در اوايل قرن شانزدهم، ازبكها از شمال شرق بر قسمت وسيعي از آسياي مركزي غلبه يافتند، امّا حكومتهاي متحد ازبك خيلي زود از هم پاشيد. در اوايل قرن نوزدهم سرزميني كه تاجيكستان كنوني بخشي از آن را تشكيل ميدهد به سه قسمت تقسيم شد.: در مركز ازبكها، حكومت خاني بخارا و حكومت خاني خوقند، وادي فرغانه و پادشاهي افغانستان. اين سه قدرت جهت كنترل مناطق كليدي اين ناحيه در نبرد با يكديگر بودند. همچنين بعضي بخشها تحت كنترل بخارا يا خوقند بود ليكن حكمرانان عملاً مستقل بودند.
قرن نوزدهم
اگر نگوييم همه ولي اكثر سرزميني كه امروزه تاجيكستان نام دارد، قسمتي از امپراتوري هخامنشي ايران باستان در شش تا چهار قرن قبل از مسيح بود كه توسط الكساندر كبير چهار قرن قبل از مسيح تصرف شد و سپس بخشي از يونان و پادشاهي باختري گرديد كه بخشي از امپراتوري الكساندر بود.
عليرغم گذشته با عظمت تاريخي در سال 1924م. بخش اعظمي از شهرهاي مهم تاجيكنشين، پس از اجراي طرح «تبر تقسيمي شوروي» از اين سرزمين جدا و تنها سرزميني كوچك به تاجيكستان اختصاص يافت. در سال 1929م. اين كشور به سطح جمهوري سوسياليستي ارتقاء يافته منطقه خجند به اين كشور الحاق گرديد ليكن دو شهر مهم سمرقند و بخارا كه از مراكز مهم فرهنگي ايراني – اسلامي محسوب گرديده و تاجيكنشين بودند به ازبكستان واگذار گرديد. در سال 1991م. از بين پنج جمهوري كه در آسياي مركزي استقلال خود را از اتحاد جماهير شوروي اعلام كردند تاجيكستان كوچكترين كشور از نظر مساحت و سومين كشور از نظر جمعيت بود.
همچون ديگر جمهوريهاي اتحاد جماهير شوروي، حدود هفتاد سال حاكميت شوروي بر تاجيكستان مبتني بر سركوبي بود. نوسازي كه در جمهوريهاي شوروي اجرا ميگرديد، در تاجيكستان بيشتر متمركز بر زراعت بود. در ميان جمهوريهاي شوروي تاجيكستان يكي از جمهوريهايي بود كه از پايينترين استانداردهاي زندگي برخوردار بود.
پيش از دوران شوروي كه در اوايل سال 1920م. صورت پذيرفت، تاجيكستان حكومتهاي مختلف تركها، مغولها، چينيها، ايرانيها و روسها را تجربه كرد كه همراه خود تأثيرات سياسي فرهنگي را به ارمغان داشتند. از 1860م. تا سال 1920م. پس از جنگها و لشكركشيهاي متعدد، مردم تاجيك به طور كامل تحت حكومت روسيه قرار گرفتند.
دوران انقلاب بلشويكي
در مارس سال 1917م. ساكنان بومي استان (Guberniya) تركستان، نه در براندازي سلطنت روسها و نه در به قدرت رسيدن حزب كمونيست تاجيكستان (بلشويك) كه در نوامبر همان سال اتفاق افتاد نقشي نداشتند. پس از سقوط امپراطوري روسيه دولت موقت دفتر فرماندار كل تركستان را برانداخته و به جاي آن كميته 9 نفره تركستان را كه در آن روسها در اكثريت بودند و رهبري را به دست داشتند، ايجاد كردند.
دولت موقت كه بين مارس و نوامبر سال 1917م. قدرت را در دست داشت علاقهاي به اصلاحطلبان آسياي مركزي و اعطاي خودمختاري به آنان نداشت. براي ساكنان آسياي مركزي هيچ كرسياي درمجلس مؤسسان موقت اختصاص داده نشده بود. اينگونه اتفاقات در سال 1917م. نهايتاً محافظهكاران و راديكالها را از انقلاب بيگانه كرد.
در سال 1917م. مجلس انقلابيون محلي شامل سربازان و كارگران كه در شوروي و در محيط تركستان و بخارا به وجود آمده بود درصد غير قابل قبولي از روسها را در بر داشت. در نوامبر سال 1917م. كنگره ناحيهاي شوروي در تاشكند تشكيل يك رژيم انقلابي را اعلام نمود كه رأي قاطع به ادامه سياستهاي دولت موقت داد. لذا ساكنان آسياي مركزي دوباره اين حركت سياسي را محكوم كردند. در نتيجه كمونيستهاي محلي يك شوراي تشريفاتي را براي ساكنان آسياي مركزي تأسيس كردند.
وقتي كه اين تصميم با مخالفت اعضاي انقلابي كه محروم شده بودند مواجه شد، ساكنان آسياي مركزي، اصلاحطلبان و محافظهكاران، سازمان خود و يك گروه پوششدهنده (مركز ملي) را تشكيل دادند. هرچند گروهها در برخي موضوعات مورد علاقه مشترك همكاري داشتند، ليكن دشمنيها و خشونتهاي اتفاقي روابط آنها را تحت تأثير قرار داده بود. گروهي از مسلمانان آسياي مركزي يك جمهوري خودمختار را در جنوب آسياي مركزي اعلان كردند كه مركز آن در خوقند واقع بود. در ابتداي سال 1919م. شوراي تاشكند گروه خوقند را يك گروه ضدانقلاب اعلام و پس از تسخير شهر دست كم 5 هزار تن از مردم را قتل عام كرد.
در سال 1918م. شوراي تاشكند شكست سختي را در تلاشش براي سرنگوني سلطنت بخارا تحمل كرده بود، كه توسط كمونيستها و اصلاح طلبان آسياي مركزي به عنوان مانعي در مقابل برنامههايشان محسوب ميگرديد. عدم موفقيت و شكست آنان سلطان را تهييج كرد و مقامات روسي در تاشكند را بر آن داشت تا امارت بخارا را دولت مستقل به جاي تحت حكومت روسها بدانند.
مبارزه باسمهچيها
آخرين مقاومت بومي كه در مقابل جماهير شوروي در آسياي مركزي مانع ايجاد كرد مقاومت مردمي بود كه روسها به آن نام باسمهچيها يعني راهزنان را داده بودند.
در سال 1920م. در آسياي مركزي بيش از 20 هزار تن عليه حكومت شوروي جنگيدند. روسها به آنها راهزنها ميگفتند. اين اسم در بين عوام نيز رواج يافته بود. گروههاي بيشمار باسمهچي با دستور كاري مختلف و غير هماهنگ به عمليات ميپرداختند. پس از قيام در وادي فَرغانه اين حركت به عنوان زمينه اعتراضها براي مخالفين حكومت روسيه يا بلشويكها در سرتاسر منطقه درآمد.
برخورد خصمانه ارتش سرخ، با ساكنان محلي در سال 1921م. موجب گرديد كه مردم بيشتري به كمپهاي مقاومت بپيوندند. در حالي كه هرچه بر تعداد افزوده ميشد باسمهچيها حركت منشعبتر و محافظهكارانهتر را بيشتر تجربه ميكردند.
غير از مقاومتهاي از دور رهبريشده، جنگهاي پارتيزاني در تاجيكستان در سال 1925م. به پايان رسيد. در نيمه اول سال 1920م. شكست باسمهچيها با كشته شدن 200 هزار نفر از مردم مبارزي كه براي آزادسازي شمال بخارا اقدام كرده بودند همراه بود. چندين هزار تن نيز در طول سالهاي بعد، از مبارزه دست برداشتند.
كمونيستها از تركيب نيروهاي نظامي و طرفدار براي شكست باسمهچيها استفاده ميكردند. نيروهاي ارتش سرخ شامل تاتارها و ساكنان آسياي مركزي بودند. قول معافيت از ماليات، قول اصلاحات ارضي، برطرف سازي سياستهاي ضد اسلامي كه در طول جنگ داخلي اعمال شده بود، و قول به پايان كنترل بر روي كشاورزي موجب مصالحه برخي از باسمهچيها شد كه پس از آن به هيچ يك از اين قولها عمل نشد.
تأسيس شوروي
در اوايل نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي روسيه در پي تلاشهاي پيدرپي گذشته و عدم موفقيت، بر آسياي ميانه غلبه يافت. تحولات اقتصادي و عوامل جغرافيايي مختلف تعداد روسهاي مهاجر به آسياي ميانه را در اين مدت افزايش داد.
پس از انقلاب روسيه در سال 1917م. تاجيكها با آن مقابله كرده و تا سال 1921م. تحت حكومت بلشويكها در نيامدند. تاجيكستان در سال 1924م. بخشي از ازبكستان شوروي شد و در سال 1929م. جمهوري شوروي تاجيكستان تأسيس گرديد.
در سال 1860م. حكومتهاي آسياي ميانه تحت سلطه امپراطوري روسيه كه قدرت بسيار بيشتري يافته بود، درآمدند. ليكن در خصوص توسعه روسيه به قزان كه جلگه وسيع و بيدرخت و در حقيقت راه نفوذ غيرمحسوسي به شمال تاجيكستان بود نظريه پردازان سياسي روسيه عقيده بر اين داشتند كه حكومتهاي آسياي ميانه به مخالفتهاي نظامي با روسيه خواهند پرداخت. برخي از طرفداران توسعه روسيه نيز اين اقدام را راهي براي فشار بر بريتانيا، به بازي گرفتن منافعش و تهديدي براي موقعيت او در هندوستان ميديدند. در نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي منطقه به خاطر ظرفيتش در توليد پنبه اهميت اقتصادي بيشتري يافت.
مهمترين پيروزي روسيه تسخير تاشكند از حكومت خاني خوقند بود، بخشي كه در سال 1866م. ضميمه روسيه شد. در همان سال تاشكند مركز استان (GUBERNIYA) تركستان، كه شامل خجند و استروشن بود گرديد. پس از يك قيام محلي، روسيه باقيمانده حكومت خاني خوقند را در سال 1876م. تصرف كرد.
در همان زمان حكومت خاني بخارا با روسيه جنگيد كه موجب از دست دادن سمرقند در سال 1868م. شد. روسيه با يك دورانديشي از بيم جهان اسلام و بريتانيا تصميم گرفت كه باقيمانده بخارا را به خاك خود ملحق نكند، به خاطر اينكه بخارا سنگر اسلام و مكان شاخص استراتژيك براي بريتانيا بود. در مقابل دولت تزار با بخارا قراردادي عقد كرد كه موجوديت او را به رسميت بشناسد ليكن در عمل بخارا را تحت نفوذ روسيه قرار داد و بخارا در حقيقت موجوديت خود را با اين قرارداد حفظ كرد. مقامات روسي در مقابل محدودهاي كه به روسيه ملحق شده بود، منطقهاي شامل شهر دوشنبه را كه اكنون پايتخت تاجيكستان است، به امير بخارا واگذار كردند.
در سال 1880م. ، وقتي كه افغانستان و روسيه بر سر سرزمينها مناقشه داشتند اميرنشين شغنان و روشان در غرب كوههاي پامير هدف جديدي براي بريتانيا و روسيه شد. در سال 1895م. قراردادي منطقه را به بخارا ملحق كرد و همزمان پامير شرقي را تحت حكومت روسيه درآورد.
تاجيكستان و شوروي
تاجيكستان يكي از ناهموارترين كشورهاي جهان با مرزهايي بينهايت پيچيده است. اين كشور كوچكترين كشور از نظر مساحت و سومين كشور از نظر جمعيت در بين جمهوريهاي آسياي مركزي است. ريشه فرهنگ و زبان تاجيكها ايراني است.
تاجيكستان از بدو استقلال خود از شوروي تا كنون 3 بار تغيير حكومت و 5 سال جنگ داخلي را تجربه كرده است. اولين رئيس جمهوري تاجيكستان قهار محكماف بود كه از زمان شوروي در مسند رياست جمهوري باقي مانده بود. دومين رئيس جمهور تاجيكستان رحمان نبياف قصد تعطيل كردن حزب كمونيست تاجيكستان را داشت ليكن اكثريت نمايندگان كمونيست در مجلس او را بركنار كردند.
در سال 1992م. نبياف توسط نظاميان خلع شد كه آغاز جنگ داخلي بود. مجلس امامعلي رحماناف را به عنوان رئيس شوراي عالي تاجيكستان انتخاب كرد. جنگ بين نيروهاي دولتي كه توسط ارتش روسيه حمايت ميشدند و نيروهاي اسلامخواه در طول مرز افغانستان بالا گرفت. اما در سال 1994م. قرارداد آتشبس امضاء شد. در همان سال در حالي كه نيروهاي اسلامگرا و ضددولتي در انتخابات شركت نداشتند، رحماناف در انتخابات رياست جمهوري پيروز شد.
يك موافقتنامه صلح بين رقباي درگير در سال 1997م. امضاء شد و تا اواخر سال 1999م. بارها تكميل گرديد. بخشي از اين موافقتنامه در جهت به رسميت شناختن احزاب سياسي مخالف، پيش از انتخابات سال 1999م. بود كه عملي شد، ليكن اين احزاب موفقيت كمي در مشاركت در دولت به دست آوردند.
تاجيكستان در زمان استقلال به خاطر روح اسلامگرايي و سلحشوري قوي و مقاومت در مردم اين كشور، موقعيت جغرافيايي و بهرهبرداري از منابع طبيعي آن بسيار عقبماندهتر از ديگر جمهوريهاي آسياي مركزي نگاه داشته شده بود.
در سيستم شوروي، اقتصاد تاجيكستان براي توليد پنبه، آلومينيوم و ديگر توليدات معدني طراحي شده بود كه شامل اورانيوم و طلا نيز ميگرديد.
جنگ داخلي تاجيكستان خسارات هنگفتي به اقتصاد ملي اين كشور وارد ساخت. اين خسارات در سال 1994م. حدود 12 ميليارد دلار بود كه صرفاً در بعد صنعت تخمين زده شده است. توليد در تمام صنايع تا حدود 60% در سال 1994م. در مقايسه با سال 1990م. كاهش يافت. بسياري از آلمانها و روسها كه درصد بالايي از نيروي ماهر تكنولوژي تاجيكستان را تشكيل ميدادند در زمان جنگ داخلي اين كشور را ترك كردند. خشونتهاي جناحي و برخوردهاي سياسي در كشور چهره خوبي از تاجيكستان به جهانيان عرضه نكرده است.
نخست وزير يحيي عظيماف، كه در فوريه سال 1996م. به قدرت رسيد بر خصوصيسازي سريع و كمك گرفتن از صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني اصرار داشت. در اوايل سال 1996م. كنترل بر روي نرخ نان برداشته شد كه در برخي شهرها غوغا برانگيخت كه اين خود نشانه نياز به اصلاح ساختار بازار بود.
دولت عظيماف در بودجه سال 1996م. 6% كسري بودجه را از محل توليد ناخالص داخلي در نظر گرفت. در اواسط سال 1996م. بانك جهاني وامي به مبلغ 50 ميليون دلار براي تاجيكستان در نظر گرفت اما صندوق بينالمللي پول اين كمك را منوط بر بهبود وضعيت ارزي اين كشور و ديگر شرايط كرد.
در اولين 4 سال استقلال صرفاً 8% از 5% خصوصيسازي كه قرار بود تا پايان سال 1996م. صورت پذيرد به انجام رسيد. اقتصاددانها كاهش 4/12% در سال 1996م. و 10% در سال 1997م. در توليد ناخالص ملي را پيشبيني كرده بودند. از سال 1996م. تا سال 1997م. تاجيكستان به تلاش گستردهاي در پيوستن به سازمانهاي منطقهاي جهت بهبود وضعيت اقتصادي خود اقدام كرد.
اتحاديه گمركي روسيه سفيد، قزاقستان، قرقيزستان و روسيه قصد به عضويت گرفتن تاجيكستان را داشتند، ليكن اتحاديه اقتصادي آسياي مركزي متشكل از قزاقستان، قرقيزستان و ازبكستان پيوستن تاجيكستان را رد كردند.
در سالهاي 1995م. تا 1996م. بهبودي در زير ساختارهاي فرسوده تاجيكستان رخ داده بود. شركت دووي كره جنوبي سيستم تلفن را نوسازي كرد و شركت هايي از امريكا، آلمان و تركيه قرار بود در يك برنامه زمانبندي آن را تكميل كنند.
وضعيت سياسي در تاجيكستان از روز استقلال به بعد آشفته بود. در طول سال 1990م. گارد قديمي كه مخالف اسلامگرايان بود و ريشه در شوروي داشت تلاش گروههاي مخالف كه سعي در شراكت يا انحصار قدرت را داشتند، دفع كرد.
در سال 1992م. حكومت ائتلافي زودگذر از هم پاشيد و كشور را به طرف جنگ داخلي سوق داد كه پس از دخالت نيروهاي گارد قديمي و تسخير شهر دوشنبه و انتصاب امامعلي رحماناف به عنوان رئيس شوراي عالي اوضاع تحت كنترل قرار گرفت. ليكن ناسازگاريهايي كه عمده آن بر پايه اسلامخواهي و بخشي حركتهاي سياسي و برخي نيز نارضايتي از تقسيمات جغرافيايي و قومي كشور بود به شدت ادامه يافت.
در سالهاي 1993م. تا 1996م. جنگ فروكش كرده بود كه به علت تعهدات محدود دولت در چندين منطقه تاجيكستان و در اطراف مرزهاي افغانستان بود. در سال 1993م. يك نيروي چندمليتي از كشورهاي مستقل همسود تحت فرماندهي واحدهاي روسيه، با هدف كنترل مرزهاي جنوبي كه نيروهاي مخالف از طريق آن پشتيباني اساسي ميشدند وارد كشور شد.
در اوايل سال 1994م. سازمان ملل اولين دور مذاكرات صلح بين دولت و مخالفين تاجيكستان را ترتيب داد كه تا 2 سال بعد از آن نيز 5 دوره ديگر مذاكره صورت پذيرفت ليكن هيچ يك از مذاكرات به موافقتنامه صلح منجر نگرديد.
در سال 1996م. وضعيت سياسي تاجيكستان همان وضعيت سياسي سه سال قبل از آن بود. رژيم رحماناف قادر به شكست نيروهاي مخالف يا دست يافتن به مصالحهاي جهت رسيدن به موافقتنامه رضايت بخشي از آنها نبود. همانگونه كه سه سال قبل از آن نيز نشان داد روسيه نتوانست كه دولت و مخالفين را بر سر ميز صلح بنشاند.
در اين اثناء به بهانه كنترل ثبات، روسيه نيروهاي محافظ صلحي را به نقاط كليدي منطقه شوروي سابق اعزام كرد. اين اقدام موجب گرديد كه خارجيان به صداقت روسيه در تلاش براي ايجاد صلح و ثبات در منطقه شك كنند.
در اوايل ژوئن سال 1996م. بار ديگر جنگ داخلي در تاجيكستان شدت گرفت و ناظران فعال بودن ارتش روسيه در اين جنگ را اظهار داشتند. حملات هوايي روسيه به مناطق مسكوني مخالفين در دهات در جنوب مركزي تاجيكستان و مخالفت با تمديد سه ماهه آتشبس تحت نظارت سازمان ملل كه در سال 1994م. امضاء شده بود از جمله اين اقدامات بود. در تهاجم جديدي با همكاري نيروهاي روسيه، نيروهاي تاجيكستاني تحت پوشش نيروي هوايي روسيه به طرف شرق كشور و مراكز قدرت مخالفين حركت كردند.
در همين اثناء در ماه مه رژيم رحماناف از ادامه مذاكرات طبق برنامه زمانبندي شده تحت نظارت سازمان ملل سر باز زد و مانع از دسترسي ناظران سازمان ملل در تاجيكستان (UNMOT) به منطقه نبرد شد. در آگوست سال 1996م. نيروهاي مخالفين تا نزديكي شهر دوشنبه پيش آمدند كه منجر به موافقتنامه آتشبس جديدي شد. در اوايل سال 1996م. وضعيت نيروهاي نظامي دولتي به خاطر ورود نيروهاي مخالف از افغانستان به مركز و شرق تاجيكستان نامساعد بود.
در ماه دسامبر رحماناف موافقتنامه صلحي را با سيد عبدالله نوري رهبر حزب نهضت اسلامي تاجيكستان به امضاء رسانيد. اين موافقتنامه در جهت تشكيل يك انجمن آشتي ملي براي مذاكره جهت صلح دائم بود. در ماه بعد از آن، دولت رحماناف با مخالفين در خصوص تشكيل سازمانهاي سياسي و نظامي متشكل از هر دو طرف مذاكره كرد. هرچند جنگ تا بهار سال 1997م. ادامه يافت.
طبق گزارش روسيه در ماه مه سال 1996م. ارتش تاجيكستان با كمبود 40% از كادر خود مواجه بود و 40% از كادر خدمت نيز با فراخواني افرادي كه آموزش نظامي ديده بودند تشكيل گرديده بود. تا زماني كه جنگ داخلي ادامه داشت، رژيم رحماناف از بكارگيري نيروهاي مخالف در كار دولتي پرهيز كرد.
در سال 1994م. اگرچه قانون اساسي جديدي تصويب شد كه ميبايست ضامن آزاديهاي فردي، قانون و ناظر بر اقدامات قوه مقننه و استقلال قوه قضائيه باشد، ليكن از سال 1993م. تا سال 1994م. در حقيقت حكومت كشور به حكومت يك تن كه به علت اعلام حالت فوقالعاده بود تبديل شد كه نتيجه آن زنداني، تبعيد و قتل چهرههاي مخالف سياسي و برخي ناظران خارجي گرديد.
در سال 1994م. رحماناف در انتخابات رياست جمهوري در مقابل تنها حريفش قاطعانه پيروز شد، كه اين انتخابات به عنوان انتخاباتي با يك نتيجه مشخص قلمداد گرديده بود.
مجلس با اكثريت قاطع از برنامههاي رحماناف پشتيباني كرد و قوه قضائيه نيز به طور كامل در اختيار رئيس جمهور قرار داشت، كه ميتوانست هر قاضي را بركنار كند.
منطقه خودمختار كوهستان بدخشان كه حدود 45% جمهوري را تشكيل ميدهد، مهمترين نيروي مخالف محسوب ميگرديد، مخالف اين وضعيت بود.
در تاجيكستان نسبت به ديگر جمهوريهاي آسياي مركزي اقليت روس از آزادي و امتيازات بيشتري برخوردار ميباشند. براي مثال روسها ميتوانند دو مليتي باشند و روسي به عنوان يك زبان رسمي باقي مانده است.
در آوريل سال 1996م. رحماناف شهردار دوشنبه يوري پاناسوف را به عنوان معاون اول نخست وزير منصوب كرد، كه اين كار ادامه تضمين ارائه پستهاي كليدي به روسهاي مقيم بود.
عليرغم برخورد مناسب با اقليت روس، روسها از سال 1992م. تا 1996م. به تدريج از تاجيكستان مهاجرت كردند و صرفاً 80 هزار تن از 500 هزار تن روس شناسايي شده در سال 1989م. در اين كشور باقي ماندند. اين مهاجرين روس از مقامات دولتي روسيه شكايت داشتند كه حمايت كافي از آنان از جهت كمك و امنيت در تاجيكستان نكرده و براي آنان هيچ راهي جز ترك تاجيكستان باقي نمانده است.
پس از استقرار حكومت كمونيستي به جاي حكومت تزاري در سال 1924م. در آسياي مركزي، اين حكومت مرزهاي سياسي داخلي را حذف كرد. دليل آنان نيز كاهش پشتيباني مليگرايان از باسمهچيها و اينكه در گروههاي ملي و مليگرايان آسياي مركزي نشاني از تهديد ضدكمونيستي ديده نشد.
حكومت روسها تغيير مهم را در آسياي مركزي پديدآورد و بسياري از سنتها به ندرت تغيير كردند. در بخشي كه اكنون تاجيكستان نام دارد، بسياري از مردم با روسها ارتباط محدودي داشتند. مقامات مناطق روستايي در بخش اروپايي امپراطوري روسيه سيستم رعيتي را در سال 1861م. لغو كردند. مقامات محلي در دهكدهها از برنامه توسعه درازمدت پيروي كردند. قبل از سال 1917م. تعداد معدودي از روسها در منطقهاي كه اكنون تاجيكستان ناميده ميشود، اقامت داشتند.
اتفاق مهمي كه در سال 1870م. روي داد توسعه اوليه كشت پنبه در منطقه، شامل وادي فرغانه، حكومت خاني بخارا كه بعدها بخشي از تاجيكستان شد، بود. طرح تغيير كشت از غله به كشت پنبه كه در دوره روسها تحقق يافت، در اين زمان نيز توسعه يافت. اولين كشت پنبه در شرق بخارا در طول جنگ جهاني اول انجام پذيرفت.
اصل مخالفت با استيلاي روسها در اواخر قرن نوزده ميلادي اتفاق افتاد. در سال 1900م. يك روش آموزش جديد با نام جديديزم (جديديه) از طرف اصلاح طلبان طرح گرديد. جديديزم از طرف مدرنيستها و مليگرايان تاجيك، تاتار و ازبك مورد حمايت قرار گرفت. تاتارها و ساكنان آسياي مركزي كه در اين نظريه شريك بودند، مدارس جديديزم را در شهرهاي متعددي در تاجيكستان ايجاد كردند. اگرچه پيروان جديديزم ضرورتاً ضد روس نبودند. ليكن مقامات تزار در تركستان نوع تحصيل خود را به خطر افتاده ديدند.
در جنگ جهاني اول، شماري از شهرهاي تاجيكستان فعلي تحت پوشش جديديزم قرار گرفتند. در سالهاي 1869 تا 1913م. قيام عليه سلطان بخارا تحت فرماندهي حكمرانان محلي در بخش شرقي حكومت خاني سركوب شد. قيامهاي سالهاي 1910 و 1913م. نياز به اسلحههاي روسي جهت حفظ قيام داشت. يك قيام روستايي نيز در شرق بخارا در سال 1886م. صورت پذيرفت.
انقلاب ناكام روسيه در سال 1905م. انعكاس كمي در اذهان آسياي مركزي داشت. در نشست دوما (مجلس مقننه) كه جهت بررسي پيامد اين اتفاقات تشكيل شد صرفاً 6 نماينده از تركستان شركت كردند. متعاقباً در نشست دوما در سال 1907م. كشورهاي آسياي مركزي از اعزام نماينده خودداري كردند.
در سال 1916م. نارضايتي از حكومت روسها افزايش يافت. ساكنان آسياي مركزي بخصوص از تبعيض در اخذ ماليات و تعيين قيمتها توسط تجار روسي شكايت كردند كه نتيجه آن لغو معافيت سربازي سنتي ساكنان آسياي مركزي در آن سال بود. در ژوئيه سال 1916م. اولين اغتشاشات و اعتراضها با حمله به سربازان روسي در خجند كه بعدها شمال تاجيكستان شد صورت پذيرفت. همچنين درگيريها در نقاط مختلف آسياي مركزي تا پايان سال ادامه يافت. نيروهاي روسي به سرعت منطقه خجند را تحت كنترل مجدد درآوردند. در سال 1917 انقلاب روسيه موجب سرنگوني حكومت تزار در آسياي مركزي شد.
سركوب و پاكسازي
بين سالهاي 1927م. تا 1934م. حزب كمونيست تاجيكستان به دستور حكومت مركزي مسكو موجي از پاكسازي را آغاز كرد. بسياري از اعضاي رده بالاي حزب كمونيست تاجيكستان از قانون اجباري اشتراكي كردن كشاورزي بشدت ناراضي بوده، از خودمختاري طرفداري كرده و سپر خردمندان محلي بودند. مسؤولان حزب مركزي از جانبداري حزب كمونيست تاجيكستان محلي از منافع جمهوريشان راضي نبودند، لذا بين سالهاي 1933م. تا 1935م. حدود 10 هزار تن يعني 70% اعضاي حزب در تاجيكستان در تمام سطوح اخراج شدند.
دور جديد پاكسازي بين سالهاي 1937م. تا 1938م. با ترورهاي وسيع به دستور استالين صورت پذيرفت و متعاقباً روسها پُستهاي حساس تا دبير اولي حزب كمونيست تاجيكستان را به دست گرفتند.
از سال 1912م. تا سال 1942م. مساجد از 26 هزار باب به 1312 باب كاهش يافت.
پس از جنگ جهاني دوم وضعيت ديگرگون شد. حكومت شوروي نابودي و محو مذهب و اديان الهي را سرلوحه برنامههاي خود قرار داد.
در سال 1918م. استالين در مقام رياست كميسارياي مليتها، اقدام به تأسيس كميسيارياي مسائل مسلمانان با هدف گسترش آن به مناطق مسلمان نشين نمود كه پس از مدت كوتاهي منحل گرديد.
در سال 1924م. محاكم شرعي لغو و ترويج آداب و رسوم اسلامي ممنوع شد.
در سال 1928م. كليه مكتب خانهها و مدارس مذهبي در سطح ابتدايي و متوسطه تعطيل شدند.
در سال 1929م. سلطان گايوف به جرم تلاش براي تشكيل حكومت ديني به اعدام محكوم شد.
بين سالهاي 1925 تا 1930م. كليه اموال موقوفه اسلامي به نفع دولت مصادره شد و لذا پشتوانه اقتصادي مراكز مذهبي گرفته شد.
در سال 1932 تا 1937م. تعداد زيادي از مسلمانان كه در بين آنان وزراي كابينه تركمنستان و ازبكستان نيز به چشم ميخوردند اعدام شدند. اختناق و سركوب شديد عليه رهبران اسلامي و مسلمانان معتقد، تحت پوشش «اتحاديه مبارزين ملحد» صورت ميپذيرفت.
در سال 1941م. پس از هجوم آلمانها به شوروي سياست دولت متمايل به دلجويي از مسلمانان با در نظر داشتن استفاده از روشهايي كه موجب عدم رشد آنان گردد شد.
پس از وقوع انقلاب اسلامي ايران در زمان لئونيد پرژنف سياست شوروي در قبال مسلمانان امكان انجام فرايض ديني خود را يافتند. برژنف اظهار داشت: «اكنون ديگر روشن شده است كه در بخشهاي مسلمان نشين اين كشور هر گونه تلاش به منظور تغيير طرز فكر و روحيه مردم با يك واقعيت سياسي اجتماعي كه نفوذ در آن بسيار دشوار مينمايد، برخورد كرده است. تأثير فرهنگ خاص اين ممالك كه از اسلام مايه ميگيرد… به نحوي شگرف به چشم ميخورد».
اشتراكي كردن اجباري كشاورزي
اشتراكي كردن كشاورزي در حد محدود در سالهاي 1927م. تا 1929م. و با اعمال فشار فراوان در سالهاي 1930 تا 1934م. اجرا گرديد. هدف از سياست كشاورزي شوروي توسعه كشت پنبه به كل تاجيكستان و بخصوص در جنوب جمهوري بود. اين اقدام به خشونت عليه روستاييان انجاميد. توسعه شبكه آبياري و اجبار به كوچ كوه نشينان و مردمي از ازبكستان به زمينهاي پست، بسياري از روستاييان را به مبارزه با اشتراكي كردن اجباري سوق داد و حركت باسمهچيها را در ارتفاعات در سالهاي 1930 تا 1936م. زنده كرد.
پس از جنگ جهاني دوم
بعد از جنگ جهاني دوم سيستم آبياري كشاورزي توسعه يافت. پيشرفت صنعت و بهبود سطح تحصيل در تاجيكستان نيز صورت پذيرفت. همچون ديگر نقاط شوروي بخصوص در سالهاي 1957 تا 1958م. مردم تاجيكستان شاهد طرحهاي سازماندهي مجدد رهبران شوروي بودند، نظير خروشچف كه بين سالهاي 1953 تا 1964م. بر سر قدرت بود. اقتصاد تاجيكستان نيز به عنوان قسمتي از طرح خروشچف اداره ميشد. تحت رهبري برژنف كه در سالهاي 1962 تا 1982م. بر سر قدرت بود مرزهاي تاجيكستان هر چند وقت يك بار تغيير مييافتند و نهايتاً بخش كوچكي از جمهوريهاي همسايه به تاجيكستان ملحق شد.
در طول حكومت شوروي تنها سياستمدار تاجيكي كه بيرون از مرزهاي اين جمهوري معروف بود باباجان غفوراف (1908 تا 1977م. ) بود. او شخصيت تاجيكي برجستهاي بود و در سال 1940م. اولين دبير اول حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان شد.
پس از مرگ استالين در سال 1953م. غفوراف به عنوان يك تاريخدان مجرّب و دانشمند برجسته آسيايي و سردبير مجله، مطالبي را در خصوص مليگرايي تاجيكان در برخي نوشتههاي تاريخي خود اظهار ميداشت. دومين دبير اول حزب كمونيست تاجيكستان تورسونباي اُلجابايف (1956 تا 1961م. ) بود.
پس از الجابايف، جبّار رسولاف كه سربازي كهنهكار و با اعتبار و داراي وجهه در بوروكراسي كشاورزي جمهوري بود اين مقام را به دست گرفت. همانند دبير اولان ديگر جمهوريهاي آسياي مركزي، رسولاف نيز از سياست برژنف در «ثبات كادرها» استفاده كرد. او تا مرگ برژنف در سال 1982م. بر سر قدرت بود.
جانشين رسولاف، رحمان نبياف تربيت شده مدرسه سياسي برژنف بود كه بيشتر عمر خود را در بوروكراسي كشاورزي صرف كرده بود. نبياف تا سال 1985م. كه ميخائيل گورباچف مخلوع گشت، يعني سالهاي 1986م. تا 1991م. رهبري گارد قديمي حزب را بر عهده داشت.
پس از انقلاب
انتخاب نبياف به رياست جمهوري تاجيكستان در سال 1991م. به عنوان عضوي از گارد قديمي در يك انتخابات فشرده صورت پذيرفت. در سال 1992م. اين اتفاق سياسي قدم مهمي در جهت كاهش فشارهاي سياسي سختي بود كه جمهوري را به طرف جنگ داخلي سوق ميداد.
برخي گروههاي شاخص از استان سغد (لنينآباد سابق) كانديد بودند، ليكن حكومت به كانديدهاي ديگر مناطق اجازه شركت در انتخابات را نداد. لذا نظير ناسازگاري اوايل سال 1990م. گروههاي مخالف در كل كشور به مخالفت برخواستند ليكن به علت حمايت شديد شوروي بندرت توانستند بر تاجيكستان تأثير بگذارند.
تحت تأثير مخالفين، شوراي عالي تاجيكستان در ماه آگوست سال 1990م. بيانيه استقلال را صادر كرد، اما در ماه مارس سال 1991م. مردم تاجيكستان در يك همهپرسي ملي به طور غيرقابل انتظاري به باقي ماندن در شوروي رأي دادند. آگوست همان سال ضديت مسكو با دولت گرباچف، تظاهرات گستردهاي را از طرف گروههاي مخالف در شهر دوشنبه به دنبال داشت، كه به استعفاي رئيس جمهور قهار محكماف تكيه داشت. نبياف به عنوان رئيس جمهور موقت انتخاب شد. در همان ماه، شوراي عالي تاجيكستان نظير ازبكستان و قيرقيزستان استقلال تاجيكستان را تائيد كرد. در ماه نوامبر براي جلب رضايت روسيه تاجيكستان قرارداد تشكيل كشورهاي مستقل همسود را امضاء كرد.
در ماه مارس سال 1992م. تظاهرات ضد دولتي در شهر دوشنبه آغاز شد. در ماه آوريل تنش گروههاي طرفدار دولت به مخالفت با اصلاحاتي كه پس از تظاهرات مخالفين صورت پذيرفته بود، انجاميد.
در ماه مه، برخوردهاي نظامي كوچكي اتفاق افتاد كه موجب گرديد نبياف از مذاكره دست برداشته و مخفي شود. پس از آنكه هشت تن از مخالفين دولت در تظاهرات شهر دوشنبه كشته شدند، با واسطهگري فرمانده روسي موافقتنامه سازشي مبني بر حضور يك سوم نيروهاي مخالف در كابينه امضاء گرديد. فروپاشي اين دولت ائتلافي موجب بروز جنگ داخلي چهارساله شد.
جنگهاي داخلي پس از استقلال
در سال 1918-1919م. كمبود شديد مواد غذايي در تركستان كه نتيجه جنگ داخلي بود، كمبود دانه كه به خاطر انحصار كشاورزي به پنبه توسط كمونيستها صورت پذيرفته بود و همچنين سياستهاي قيمتگذاري و بيميلي شوراي تاشكند به جبران قحطي مردم بومي آسياي مركزي موجب گرديد كه طي يك تخمين تعداد مرگ بر اثر گرسنگي را به بيش از يك ميليون نفر اعلام ميدارند.
در پايان سال 1919م. پس از فروپاشي حركت ضد بلشويكي سربازان در غرب سيبري، ژنرال ميخائيل فرونزه قادر گرديد تا با رهبري ارتش سرخ به آسياي مركزي هجوم آورده و به تدريج تمام منطقه را فتح كند.
در سال 1920م. ارتش سرخ، بخارا را تسخير كرد و امير را سرنگون ساخته و اعلام جمهوري خودمختار مردمي نمود، ليكن اين منطقه به عنوان منطقه تسخير شده باقي ماند. در سال 1920م. تركستان و بخشي از شمال تاجيكستان فعلي به طور رسمي جزو اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي شد.
در سال 1921م. با پيروزي كمونيستها در جنگ داخلي اولين اتحاديه جماهير آذربايجان، ارمنستان، روسيه سفيد، گرجستان و اوكراين به وجود آمد. در سال 1922م. حزب كمونيست تاجيكستان بخارا به حزب كمونيست تاجيكستان روسيه كه كمي پس از آن به حزب كمونيست تاجيكستان جماهير شوروي تبديل شد پيوست. از آن به بعد، بيشتر ادارات اصلي دولتي در بخارا با گماشتههايي كه از مسكو فرستاده ميشدند پر شده و بسياري از تاتارها و ساكنان آسياي مركزي از حزب و دولت پاكسازي شدند و در سال 1924م. بخارا از جمهوري مردمي به جمهوري سوسياليستي مردمي تبديل شد.
حكومت و سياست
تقسيمات كشوري
تاجيكستان به سه استان، 58 ناحيه، 29 شهر، 47 شهرك و 354 شوراي دهات تقسيم ميشود. استان خودمختار كوهستان بدخشان با مركزيت شهر خاروغ، با مساحت 7/63 هزار كيلومتر مربع، در يال 1925م. تأسيس شد كه 44% مساحت كل كشور را شامل ميشود. استان سغد (لنينآباد سابق) با مركزيت شهر خجند و مساحت 1/26 هزار كيلومتر مربع در سال 1970 تأسيس شد و داراي 700/902/1 نفر جمعيت ميباشد. استان ختلان با مركزيت شهر قرغانتپه با مساحت 6/24 هزار كيلومتر مربع در سال 1992م. تأسيس يافت كه اكنون 100/178/2 نفر جمعيت دارد و 44 ناحيه ديگر. نواحي تابع جمهوري داراي 300/384/1 نفر جمعيت ميياشد.
در اواخر دوره اتحاد شوروي و اوايل استقلال، تاجيكستان چهار استان داشت: در شمال خجند (لنينآباد)؛ در جنوب استانهاي قرغانتپه و كولاب و در جنوب شرقي استان خودمختار كوهستان بدخشان.
در اوايل سال 1988م. قرغانتپه و كولاب به عنوان يك استان به نام ختلان ادغام شدند كه در سالهاي 1990 تا 1992م. مجدداً از هم جدا شدند و پس از مدتي كوتاه دوباره به هم پيوستند.
نام استانهاي تاجيكستان و وسعت آنها به شرح زير ميباشد:
1 استان سغد Sogd مركز : خجند
2 استان ختلان Khatlan مركز :قرغانتپه
3 استان بدخشان Badakhshan مركز : خاروغ
تاجيكستان كشوري با 93% موقعيت كوهستاني، با ارتفاعات كوتاه در غربي، شمال غربي و وادي فرغانه و بلندترين ارتفاعات در جنوب شرقي، در منطقه پامير است. وادي فرغانه، پرجمعيتترين ناحيه آسياي ميانه در شمال تاجيكستان، از ازبكستان در غرب تا قرفيزستان در شرق واقع است.
طبق آمار 1993م. ، 6390 كيلومتر مربع از زمين هاي اين كشور داراي شبكه آب بود.
نباتات در تاجيكستان شامل بيش از پنج هزار نوع گوناگون گياه بوده كه تقريباً 400 نوع آن در طبّ معاصر و سنّتي مورد استفاده قرار ميگيرد.
در كوه و جنگلهاي تاجيكستان، حيوانات و پرندگان گوناگوني زيست ميكنند كه از آن جمله بيش از 80 نوع حيوانات پستاندار و بيش از 1000 نوع پرنده را ميتوان نام برد. در رودخانه و درياچههاي تاجيكستان 40 نوع ماهي وجود دارد.
شهرهاي مهم
از شهرهاي مهم اين كشور، شهر دوشنبه كه مدتي در زمان شوروي استالينآباد نام داشت، شهر خجند كه آن هم مدتي در زمان شوروي لنينآباد خوانده ميشد و شهرهاي قرغانتپه، كولاب، كانبادام، تورسونزاده، اسفره، پنجكنت، استروشن و خاروغ را ميتوان نام برد.
شهر دوشنبه
موقعيت تاريخي و جغرافيايي
به دليل موقعيت جغرافيايي، دوشنبه پايتخت تاجيكستان شهري است سر سبز و خرّم. خيابان رودكي خيابان اصلي و مركزي آن به شمار ميرود كه ميدانهاي سامانيان و صدرالدين عيني در اين خيابان واقعاند.
شهر دوشنبه از جمله عمدهترين مراكز صنعتي جمهوري محسوب ميگردد. در كارخانههاي اين شهر منسوجات نخي و حرير، يخچال، دستگاههاي نسّاجي، وسايل هيدروليك، ماشين آلات زراعتي، مصنوعات كشبافي، خياطي و چرم و كفش توليد ميشود.
شهر دوشنبه مركز عمده فرهنگي جمهوري نيز مي باشد. آكادمي علوم جمهوري، 19پژوهشگاه، 5 مركز آموزش عالي و بيش از 100 باب مدرسه و مركز آموزش حرفهاي، 5 تئاتر، 10 تالار سينما و كنسرت، فيلارموني و 24 كتابخانه در اين شهر قرار دارند. ساخت ساختمانهاي اداري، مراكز فرهنگي و خدماتي و آپارتمانهاي چند طبقهاي هم اكنون نيز ادامه دارد. ساختمانهايي از قبيل خانه حكومت، تئاتر اپرا و بالت صدرالدين عيني، كتابخانه ملّي فردوسي، تالار كنسرت و سينماي باربد،
ميهمانخانه (هتل)هاي «دوشنبه» و «تاجيكستان»، دانشگاه دولتي تاجيكستان، چايخانه «راحت» از جمله نقاط ديديني پايتخت محسوب ميگردند. مؤسسههاي نشريات «عرفان»، «اديب»، «معارف»، «دانش» و دائرهالمعارف تاجيك در شهر دوشنبه واقعاند. جرايد اين كشور كه اكثر در شهر دوشنبه نشر ميشوند، به زبانهاي تاجيكي، روسي و ازبكي است.
باغ رودکی - شهر دوشنبه
شهر دوشنبه به عنوان مركز سياسي، اداري و فرهنگي در ابتداي قرن بيستم انتخاب گرديد. در باب اشتقاق نام دوشنبه، روايتي متداول است كه طبق آن در حدود كنوني شهر دوشنبه روزهاي دوشنبه بازار برگزار ميشد و از اينرو بعدها اين نام به اين شهر اطلاق شد. اين روايت چندان هم از واقعيت دور نيست، زيرا در حدود دوشنبه كنوني، قصباتي موسوم به سهشنبه و چهارشنبه هم وجود دارد. دوشنبه به عنوان محل مسكوني در مآخذ منسوب به قرن 17 و وجود قلعه آن در تاريخنامههاي ابتداي قرن 18 به ديده ميشود. در ابتداي قرن 18 دوشنبه قرارگاه حاكم حصار در فصل تابستان بود.
موقعيت جغرافيايي دوشنبه به انتخاب آن به عنوان مركز اداري و سياسي منطقه مساعدت كرده است.
حفريات باستانشناسي بيانگر آن است كه دوشنبه از زمينه زراعت و پيشهوري دستاوردهاي چشمگيري داشته است. در ابتداي قرن 20 دوشنبه به مركز اداري و سياسي برگزيده شد.
حكومت
اولين دولت تاجيكستان پس از استقلال، همان شيوه حكومتي شوروي را با فرمانبرداري كامل از مسكو ادامه داد. در سال 1990م. نظير آنچه در حكومت مسكو اتفاق افتاد، دفتر رئيسجمهور تأسيس شد. تا تشكيل حكومت ائتلافي زودگذر در سال 1992م. عملاً تمام پُستهاي كليدي در دست حزب كمونيست تاجيكستان بود. پس از دسامبر سال 1992م. نيز قدرت در دست آنها باقي ماند.
در اوايل استقلال تاجيكستان، كارگزاران قديمي باقيمانده وظيفه خود ديدند كه خود را كانديد حكومت كنند تا نگذارند تاجيكستان كه بشدت تحت تأثير اسلامگرايان بود، حكومتي اسلامي برپا نمايند. لذا انتخابات شوراي عالي و رياست جمهوري كه برگزار شد، نه آزادانه بود و نه طبق خواست عموم. انتخابات مجلس نيز كه در فوريه سال 1990م. تحت وضعيت اضطراري شديد برگزار شد، به همين نحو بود.
طبق قانون اساسي سال 1994م. ، تاجيكستان حكومتي جمهوري، داراي استقلال، آزادي، حقوقي، دنيوي و متحد است. سيستم حكومتي رياست جمهوري، شامل رئيس جمهور و هيئت وزيران است كه به وسيله رئيس جمهور انتخاب ميگردند. رئيس حكومت نيز نخستوزير است. طبق قانون همان سالها، مجلس عالي داراي 181 نماينده بود كه براي يك دوره پنجساله انتخاب ميگرديدند كه اولين انتخابات آن در سال 1995م. برگزار شد. قوه قضائيه استقلال اسمي داشت و فاقد قدرت حقيقي براي اجراي قوانين بود كه تاكنون نيز وضعيت به همين صورت باقي مانده است.
در فوريه سال 1990م. تظاهرات عليه سياستهاي دولت منجر به ناآرامي و درگيري در شهر دوشنبه شد كه روسيه واحدهايي از ارتش خود را جهت سركوب تظاهرات اعزام نمود. از اين موضوع رژيم بهرهبرداري سياسي كرده و وضعيت اضطراري و فوقالعاده اعلام كرد كه تا مدتها پس از آن نيز ادامه داشت.
درگيري ميان نيروهاي كمونيست قديم و نيروهاي اسلامگرا در ديگر نقاط تاجيكستان و اطراف مرز افغانستان تا اواسط سال 1990 ادامه ئيافت كه خبر اين درگيريها به ندرت در نشريات غربي منعكس ميشد.
در اين مدت، هر نوع اظهار نظر و يا انتقاد توسط رهبران سياسي مخالف از راديو و تلويزيون ممنوع و سانسور شد. رژيم به بهانه برانگيختن آشوب، عليه رهبران مخالف معروف حزب نهضت اسلامي و ساير سران و رهبران مخالف سلطه كمونيستي، جرم جنايي اعلام كرد كه شوراي عالي متعاقباً اعلام داشت كه حزب نهضت اسلامي درگير نبوده است. اتفاقات سال 1990م. تنفّر مخالفين را بيش از پيش نسبت به كمونيستها برانگيخت.
مخالفين به سه دسته اسلامگرايان كه اكثريت قاطع را تشكيل داده و بسيار قوي بودند، طرفداران كمونيستهاي قديم كه جايگاهي نداشته و به شدت از خارج حمايت ميشدند و مليگرايان كه در حقيقت عددي به حساب نميآمدند، تقسيم شدند. در سال 1991م. سه حزب اصلي مخالف متعهد شدند به مقاومت در هر زمان و شرايطي ادامه دهند. در اواخر سال 1991م. مهمترين چهره اسلامي جمهوري، حاجي اكبر تورهجانزاده بود كه به طور آشكار با مخالفين ائتلاف كرده بود. در سال 1992م. حكومت ائتلافي تشكيل شد كه در كشور نقش چنداني ايفا نكرد.
در اولين سال استقلال، سياست تحت تأثير كشمكشهاي سياسي در بين رقبايي كه اكثر در زمان شوروي صاحبان منصب و يا كمونيست و طرفدار شوروي بودند و مجموعهاي از نيروهاي مخالف كه قصد ايجاد حكومتي اسلامي را داشته و بسيار نيرومند بودند، قرار داشت كه نتيجه آن بروز جنگ داخلي بود كه در نيمه دوم سال 1992م. اتفاق افتاد و چنانچه دخالت چندين كشور همسايه تاجيكستان و بازداشتها، تبعيدها، مفقودالاثر شدنها و قتلهاي گسترده نبود، نيروهاي اسلامگرا قطعاً پيروز ميگرديدند، ليكن دستهاي كه طرفدار سيستم شوروي بودند، كنترل دولت را در دسامبر 1992م. پس از پيروزي در جنگ داخلي كه به كمك نيروهاي ارتش شوروي و ازبكستان صورت پذيرفت، به دست گرفتند.
در جو سياسي متشنجي كه پس از وقايع آگوست سال 1991م. در مسكو رخ داد، شوراي عالي تاجيكستان در ماه سپتامبر 1991م. به استقلال جمهوري رأي داد. هر چند كه اين رأي موجب قطع رابطه با شوروي نگرديد. اين رأي بيشتر جهت پاسخگويي به درخواست فزاينده داخلي مخالفين به استقلال و اقدامي شبيه ازبكستان و قرقيزستان بود.
تاجيكستان به پيماني كه بين جمهوريهاي سابق شوروي كه در دسامبر 1991م. روي داد، نپيوست و به عضويت كشورهاي مستقل همسود كه در حقيقت تاجيكستان هيچ نقشي در آن نداشت، در آمد.
در انتخابات رياست جمهوري سال 1991م. رحمان نبياف در مقابل صرفاً يك حريف خود كه دولت خدانظراف، يك فيلمساز و از كمونيستهاي سابق بود و توسط رسانههايي كه تحت كنترل كمونيستها بودند، سانسور شده بود، انتخاب گرديد. ليكن عليرغم برتري نبياف و سانسور تبليغاتي عليه خدانظراف، او حدود 30% آرا را به دست آورد. جنگ شهروندي كه در سال 1992م. به وقوع پيوست، به استعفاي رئيس جمهور انجاميد.
در نيمه اول سال 1992م. مخالفين به افزايش سركوب توسط دولت با سازماندهي بزرگترين تظاهرات اعتراض كردند. نبياف گارد ملي را تشكيل داد و اسلامگرايان كه در ناحيه جنوب قرغانتپه و شرق ناحيه پامير متمركز بودند، مسلح شده و آماده نبرد گرديدند. در آوريل همان سال، بازماندههاي طرفدار شوروي، طرفداران خود را جهت تظاهرات متقابل از نزديك ناحيه كولاب به شهر دوشنبه آوردند كه تشنج بالا گرفت و درگيري مختصري رخ داد.
در ماه مه سال 1992م. پس از آنكه نبياف مذاكره با اسلامگرايان را قطع كرد و مخفي شد و پس از كشته شدن 8 تن از تظاهركنندگان در تيراندازي، مبارزه به مرحله بحراني خود رسيد. در اين زمان فرمانده نظامي ارتش روسيه مصالحه را پيشنهاد كرد كه نتيجه آن امضاي قراردادي بود مبني بر اينكه يكسوم وزارتخانه در اختيار مخالفين قرار گيرد.
در باقيمانده سال 1992م. بازماندههاي طرفدار شوروي تلاش سختي را جهت برگرداندن وضعيت با فراهمسازي زمينههاي آن يعني تشكيل قوه مقننه جديد كه مخالفين نتوانند نظرات خود را اعلام كنند، اقدام كردند. در تابستان و پايان سال 1992م. درگيريهايي بين حقوقدانان و مبارزين رخ داد.
در آگوست سال 1992م. تظاهركنندگان در شهر دوشنبه، نبياف را بازداشت كرده و با زور اسلحه از او خواستند استعفا دهد. رئيس شوراي عالي اكبرشاه اسكندراف اهل پامير كه با نبياف روابط نزديكي داشت، رئيس حكومت موقت شد. اسكندراف مذاكره سازش را پيشنهاد كرد، اما او نفوذ كمي بر دو طرف داشت.
نبرد سياسي و نظامي تا پايان سال 1992م. ادامه يافت. در ماه نوامبر دولت ائتلافي اسكندراف به اميد آشتي رقبا استعفا كرد. در همان ماه شوراي عالي كه هنوز توسط افراطيهاي كمونيست اداره ميشد، در شهر خجند جلسه اظطراري تشكيل داد كه نشستي سخت ضد اسلامگرايان بود و منتج به تصميم برگزاري انتخاب دولتي باب ميل و موافق عقايد خودشان شد.
شكل پارلماني حاكميت به تصويب رسيد و پس از اينكه دفتر رئيس جمهور تعطيل شد، امامعلي رحماناف كه فردي 38 ساله و سابقاً مدير يك مزرعه اشتراكي بود و تجربه كمي در دولت داشت، با توافق به عنوان رهبر پارلمان انتخاب گرديد. نخست وزير نيز عبدالملك عبداللهجاناف شد كه يك سياستمدار افراطي بود. رحماناف در انتخابات 6 نوامبر سال 1994م. به مسند رياست جمهوري رسيد.
در آوريل سال 1994م. مذاكرات صلحي بين دولت دوشنبه و اعضاي تبعيد شده مخالف، توسط سازمان ملل صورت پذيرفت. از آن زمان تا اوايل سال 1996م. شش دور مذاكره در شهرهاي مختلف صورت گرفت. مذاكراتي نيز مستقيماً بين نمايندگان طرفين توسط ايران و روسيه صورت پذيرفت.
جلسه اصلي مذاكرات با حضور ايران به عنوان مؤثرترين كشور با ايده حفظ منافع مردم تاجيكستان، روسيه به عنوان حامي اقليت طرفداران سيستم كمونيستي و طرفدار شوروي و با ايده حفظ منافع خودش، جمهوريهاي آسياي مركزي به عنوان همسايه و با ايده ضامن روي كار نيامدن حكومتي اسلامي در تاجيكستان، پاكستان به عنوان حامي گروه طالبان كه در همسايگي تاجيكستان به سر ميبردند، كنفرانس امنيت و همكاري اروپا با ايده استعماري و سازمان كنفرانس اسلامي بودند.
دو سال اول اين مذاكرات دستاوردهاي مثبتي داشت كه مهمترين آن قرارداد آتشبسي بود كه در اكتبر 1994م. براي مدت چند هفته منعقد گرديده بود كه بارها تا سال 1996م. تمديد شد، اگر چه تخلفات متعددي نيز از طرفين ديده شد.
تغيير قانون اساسي تاجيكستان در تاريخ 6 نوامبر 1994م. در يك همهپرسي به تصويب رسيد. در فصل 2 اصلهاي 29-30 قانون اساسي به شهروندان آزادي سخن، مطبوعات، مجالس، گردهمايي و نمايش داده شده است. طبق قانون اساسي، تاجيكستان جمهوري مستقل و دموكراتيك ميباشد و زبان رسمي آن تاجيكي (فارسي) است. دولت ملزم به حفظ حقوق و آزادي انديشه، بيان، قلم و فعاليتهاي سياسي، فعاليتهاي اقتصادي افراد در قانون آمده است. گروههاي ديني حق دخالت در كارهاي دولت را ندارند. طبق قانون اساسي چنانچه معاهده بينالمللي توسط كشور امضاء شود كه با قوانين عادي كشور مغايرت داشته باشد، اين معاهدات لازمالاجرا ميباشند.
تظاهرات، راهپيمايي و گردهمايي مطابق قانون بلامانع است. بيمه درماني رايگان بوده و حق بيكاري در قانون پيشبيني شده است. اين قانون اساسي جديد دفتر رئيس جمهوري را ابقاء كرده، نام شوراي عالي شوروي سابق را به مجلس عالي تغيير داد. در انتخابات قانون اساسي همزمان براي رياست جمهوري نيز رأيگيري شد، در حاليكه قبل از تصويب قانون اساسي رأيگيري براي رياست جمهوري خلاف قانون است. آخرين تغييرات در قانون ااساسي تاجيكستان مربوط به سال 2003م. است كه ضمن تمديد رئيس جمهور كنوني، قانوني به تصويب رسيد كه در آن رئيس جمهور ميتواند براي دو دوره هفت ساله در مسند خود باقي بماند.
قوه مجريّه
رئيسجمهور
کاخ ریاست جمهوری تاجیکستان
در اصل 64-72 قانون اساسي آمده است: رئيس جمهور همزمان رهبر دولت، حكومت اجرايي و فرمانده كل نيروهاي مسلح جمهوري تاجيكستان محسوب ميشود كه موظف به تضمين قانون اساسي، قوانين، حقوق و آزادي انسان، استقلال ملّي، وحدت و يكپارچگي مرز و بوم، تداوم و ديرپايي دولت و … ميباشد.
در سال 1990م. رئيس جمهور ابتدا توسط مجلس انتخاب شد. در اولين انتخابات رياست جمهوري كه در سال 1991م. صورت پذيرفت، دبير اول حزب كمونيست تاجيكستان رحمان نبياف برنده شد. دفتر رياست جمهوري در نوامبر سال 1992م. تعطيل و در سال 1994م. پس از مراجعه به آراء عمومي به طور قانوني تأسيس شد. در اين مدت رئيس شوراي عالي امامعلي رحماناف رئيس اسمي دولت بود.
در انتخابات رياست جمهوري نوامبر سال 1994م. رحماناف در طي يك رفراندوم كه از طرف مخالفان محكوم و در خارج نيز تأييد نشد، انتخاب گرديد. تنها رقيب رحماناف كه از طرفداران سيستم قديم بود، عبدالملك عبداللهجاناف بود. او پس از اجبار به استعفا از نخست وزيري زمان رحماناف كه به علت انتقاد از وضعيت بد اقتصادي و فقر بود، در سال 1993م. يك حزب مخالف تأسيس كرد.
رئيس جمهور به وسيله رأي مردم و براي مدت 7 سال انتخاب ميگردد. آخرين انتخابات در تاريخ 6 نوامبر 1999م. برگزار گرديد و انتخابات بعدي در سال 2006م. برگزار خواهد شد. در انتخابات سال 1999م. امامعلي رحماناف به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد كه تا امروز بر سر قدرت ميباشد. او در انتخابات 97% آراء را در مقابل تنها رقيب خود عثماناف كه 2% آراء را كسب كرد، به دست آورد.
نخست وزير و هيئت وزيران
در اصل 73-75 قانون اساسي آمده است: حكومت جمهوري عبارت است از نخست وزير و معاونان او، وزيران و رؤساي كميتههاي دولتي. رئيس دولت نخست وزير ميباشد كه توسط رئيس جمهور تعيين ميگردد. هيئت وزيران نيز توسط رئيس جمهور تعيين ميگردند و توسط شوراي عالي تأييد ميشوند. هيئت وزرا با احكام مجلس عالي و رئيس جمهور تأييد ميگردند.
در سال 1996م. هيئت وزيران شامل 15 وزير و 6 معاون نخستوزير، رؤساي كميتههاي دولتي و رؤساي استانها، مشاورين رئيس جمهور در مسائل اقتصاد ملي، منشي شوراي امنيت ملي و رئيس بانك ملي تاجيكستان بود.
از 20 ژانويه سال 1999م. تاكنون (سال 2003م. ) نخست وزير عاقل عاقلاف ميباشد كه از طرف رئيس جمهور امامعلي رحماناف صرفاً براي يك دوره هفت ساله اين سمت را خواهد داشت و نميتواند دوره بعد اين سمت را داشته باشد.
وزارتخانهها
1. وزارت امنيت ملّّي
2. وزارت امور داخله (وزارت كشور)
3. وزارت تندرستي (بهداشت)
4. وزارت امور خارجه
5. وزارت فرهنگ
6. وزارت دفاع
7. وزارت حفظ طبيعت
8. وزارت معارف (آموزش و پرورش)
9. وزارت علاقه (مخابرات)
10. وزارت كشاورزي
11. وزارت حفظ اجتماعي اهالي
12. وزارت نقليات (راه و ترابري)
13. وزارت ماليه (دارايي)
14. وزارت محنت و شغل اهالي (وزارت كار)
15. وزارت عدليه (دادگستري)
16. وزارت اقتصاد و روابط بينالمللي اقتصادي
17. وزارت وضع فوقالعاده و امور دفاع اهالي
قوه مقنّنه
مجلس عالي
اُرگان عالي دولتي جمهوري تاجيكستان مجلس عالي است
مجلس عالی تاجیکستان قانونگذاري، حكم و بازرسي را بر عهده دارد. نمايندگان مجلس عالي براي مدت 5 سال انتخاب ميگردند.
از بين نمايندگان مجلس عالي، رئيس مجلس عالي، معاونان وي، رؤساي كميتهها و كميسيونهاي دايمي انتخاب ميشوند.
مجلس عالي از دو مجلس شوراي ملي و مجلس سنا تشكيل شده است. مجلس شوراي ملي يا مجلس نمايندگان داراي 63 كرسي است كه اعضاي آن با رأي مردم و براي مدت 5 سال انتخاب ميگردند. آخرين انتخابات مجلس نمايندگان در 27 فوريه و 12 مارس سال 2000م. صورت پذيرفت و انتخاب بعدي در سال 2005م. برگزار خواهد شد.
مجلس سنا يا مجلس ملي داراي 33 كرسي است كه اعضاي آن به طور مستقيم 25 عضو توسط نمايندگان محلي و 8 عضو توسط رئيس جمهور و براي مدت 5 سال انتخاب ميشوند. آخرين انتخابات مجلس ملي (سنا) در تاريخ 23 مارس 2000م. برگزار گرديد و انتخابات بعدي در سال 2005م. برگزار خواهد شد.
كليه شهروندان 25 سال به بالا ميتوانند در انتخابات شركت كرده و رأي دهند. در انتخابات سال 1990م. كه شرح آن گذشت، در مجلس عالي از 230 كرسي، 227 كرسي را كمونيستها و 3 كرسي را ديگر احزاب كسب كردند.
قانون اساسي كه در نوامبر سال 1994م. تصويب شد، 181 كرسي را به جاي 230 كرسي در نظر گرفت. در اولين انتخابات پس از آن 161 نماينده انتخاب شدند كه 19نفر از 20 نفر در دور دوم كه در ماه بعد برگزار شد (يك نماينده از طرف هيئت مؤسسان رد شد و يك نماينده نيز كمي پس از انتخابات فوت كرد) انتخاب شدند. در سال 1995م. انتخابات مجلس حدود 40 كرسي خالي ماند و بسياري از نامزدها همان نامزدهاي شوراي سابق و يا مقامات محلي بودند. همچون انتخابات رياست جمهوري سال 1994م. انتخابات مجلس نيز از طرف جامعه بينالمللي يك انتخابات آزاد شناخته نشد.
قوه قضائيّه
در سيستم ارگانهاي دولتي جمهوري دادگاه و دادستاني جمهوري تاجيكستان داراي مقام ويژه است. سيستم دادگاهي مستقل بوده و تنها تابع قانون اساسي و قوانين ميباشد. غير از دادگاه قانون اساسي، دادگاه عالي، دادگاه عالي اقتصادي، دادگاههاي ولايتي، شهري، ناحيهاي و دادگاه نظامي نيز وجود دارند. استان خودمختار كوهستان بدخشان دادگاههاي منطقهاي، ناحيهاي و شهري دارد. بازرسي جهت اجراي قطعي قوانين در جمهوري را دادستان كل و دادستانهاي تابع او به عمل ميآورند (قانون اساسي، اصل 84-98).
سيستم دادگاههاي تاجيكستان اسماً مستقل و ساختار اصلي آن در زمان شوروي ريخته شده بود. قوه قضائيه به دليل اختياراتي كه قانون اساسي سال 1994م. به رئيس جمهور در خصوص بركناري قضات از كارشان را ميدهد، كاملاً مستقل نيست.
در سال 1994م. قانون اساسي قوه قضائيه را كه مرجع نهايي قانون اساسي و قوانين و اقدامات دولت است و شامل ديوان عالي كشور، دادگاه قانون اساسي، دادگاه عالي اقتصادي و دادگاه ارتش ميباشد، مستقل اعلام كرد.
قضات براي يك دوره 5 ساله تعيين ميگردند، اما صرفاً تابع قانون اساسي و به دور از دخالت مقامات منتخب هستند، ليكن از آنجايي كه رئيس جمهور ميتواند قضات را خلع كند، در عمل هنوز تاجيكستان فاقد قوه قضايي مستقل است. قضات ديوان عالي كشور نيز توسط رئيس جمهور منصوب ميگردند. دادستان كل تاجيكستان نيز براي يك دوره 5 ساله انتخاب ميگردد.
دادستان كل ميتواند به جرائم در حد و حدود مشخص در قانون اساسي رسيدگي و قضاوت كند تا از تطابق آن با قوانين جمهوري مطمئن گردد.
سيستم انتخاباتي
طبق سيستم انتخاباتي در قانون اساسي سال 1994م. ، انتخابات نمايندگان مردم، همگاني، مساوي و با رأي دهي پنهاني مستقيم ميباشد. شهرونداني كه به سن 18 سالگي رسيدهاند، از حقوق انتخاب كردن و انتخاب شدن بهرهمند ميباشند. احزاب سياسي، اتحاديههاي اجتماعي، گروهها و شهروندان حق دارند تحت قانون انتخابات كانديدهاي خود را پيشنهاد كنند.
شوراي عالي ميتواند براي حل مسايل مهم دولتي و اجتماعي، اقدام به همهپرسي سراسري با رأيگيري مساوي و پنهاني كند.
دولتهاي محلي، استانها، مناطق و شهرها انتخابات مجلس خود را دارند كه رئيس اجرايي آن، رئيس هيئت نمايندگان مردم است و اعضاء آن براي مدت 5 سال انتخاب ميگردند. مجلس عالي ميتواند مجالس محلي را در صورتي كه نتوانند مجري قانون باشند، منحل كند.
سياست
تاجيكستان داراي سيستم تك حزبي (حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان) بود. در سال 1990م. تعداد متعددي حزب مخالف تشكيل شد كه اتفاقات سالهاي اوليه استقلال را تحت تأثير قرار دادند. در سال 1994م. در انتخابات رياست جمهوري، فقط يك نامزد در فهرست مخالفين اسمي، ليكن با سكويي مشابه وجود داشت. در حال حاضر اساساً نيروهاي كمونيست در داخل و خارج از حكومت فعلي، مانور را به دست دارند.
احزاب و گروههاي سياسي
سازماندهي و فعاليت احزاب سياسي و ديگر اتحاديههايي كه خارج از چهارچوب قانون عمل كنند، ممنوع است. تا زماني كه تاجيكستان يكي از جمهوريهاي شوروي بود، قدرت سياسي در دست حزب كمونيست تاجيكستان بود نه در دست جمهوري و تا سال 1991م. حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان بخشي از حزب كمونيست تاجيكستان شوروي و مطيع حزب مركزي شوروي بود. در سالهاي قبل از استقلال، احزاب مخالف با ديدگاههاي ضد ديني و برنامه كاري مختلفي ظاهر شدند.
پس از جنگ داخلي، بارها مشاركت مخالفين و احزاب محدود گرديد، اگر چه برخي احزاب، فعال باقي ماندند.
در پايان سالهاي 1980م. و آغاز سالهاي 1990م. احزاب مخالف مختلفي با ديدگاههاي ضد ديني تأسيس شد.
از سال 1991م. تا 1992م. كشمكشها به جنگ داخلي منجر شد. حزب نهضت اسلامي به عنوان يك حزب علني تأسيس شد و در ابتدا 10 هزار عضو داشت. اگر چه گفته ميشود كه از سال 1970م. فعاليت زيرزميني داشته است. حزب نهضت اسلامي صريحاً بر هويت اسلامي و ملي اتكا داشت تا موضوعات فراملّي. وقتي كه طرفداران شوروي در دسامبر 1992م. قدرت گرفتند، دوباره فعاليت حزب را ممنوع كردند. در آن زمان، حزب داراي 20 هزار عضو بود. پس از جنگ داخلي اين حزب نام خود را به «جنبش احياي اسلام» تغيير داد. حزب دمكرات و جنبش رستاخيز نيز ممنوع شدند. در نتيجه تا اوايل سال 1993م. هيچ حزب مخالفي اجازه فعاليت نداشت. حزب دموكرات كه غيرديني، مليگرا و در كل طرفدار غربي شدن بود، توسط روشنفكران در سال 1990م. تأسيس شده بود كه دفتر مركزي آن در ايران بود. در سال 1995م. اين حزب دفتر مركزي خود را از تهران به مسكو تغيير داد.
دولت در سال 1995م. در حالي ممنوعيت حزب دموكرات را لغو كرد كه قدرتي در داخل نداشت. در اوايل سال 1996م. اين حزب نيز در مذاكره سازش با دولت دوشنبه به جمع احزاب ديگر پيوست.
نظير حزب دموكرات، جنبش رستاخيز هم در سال 1990م. با پشتيباني روشنفكران تأسيس شده بود. شهرت آن به عنوان سازمان مخالف و سپر بلاي تظاهرات و درگيريهاي فوريه سال 1990م. در شهر دوشنبه بود.
در سال 1992م. جنبش رستاخيز، حزب دموكرات، جنبش لعل بدخشان و ديگر احزاب و سازمانها نقشي مهم را در مجبور ساختن رئيس جمهور نبياف به استعفا ايفا كردند.
در سال 1996م. رهبريت به شدت تضعيف شده رستاخيز نيز با رژيم دوشنبه صلح كرد. جنبش لعل بدخشان كه غيرديني و دموكرات بود، در سال 1991م. تأسيس شده بود. هدف اصلي اين جنبش كه اكثر پاميري بودند، خودمختاري بيشتر براي استان خودمختار بدخشان بود.
در بهار 1992م. جنبش لعل بدخشان به تظاهرات ديگر گروههاي مخالف پيوست. تا وقوع جنگ داخلي، تعدادي حزب و سازمان جديد در تاجيكستان فعاليت قانوني داشتند كه برخي در جهت منافع گروهي مثل تجارت و برخي در جهت شخصيتها مثل نخست وزير سابق عبدالملك عبداللهجاناف فعاليت ميكردند. كليه احزاب و سازمانها در تأثيرگذاري بر روند سياسي ناموفق بودند. براي مثال مهمترين اين احزاب، حزب متحد معروف عبداللهجاناف، از طرف دولت از شركت فعال در انتخابات قانونگذاري فوريه سال 1995م. منع شده بود.
نام احزاب سياسي تاجيكستان و از اين بين 6 حزب مهم سياسي آن در زير آورده شده است.
1. حزب خلقي دموكراتي تاجيكستان (امامعلي رحماناف)
2. حزب نهضت اسلامي (سيد عبدالله نوري)
3. حزب دموكرات تاجيكستان (محمدروزي اسكندراف)
4. حزب عدالت و ترقي (رحمتالله ظاهراف)
5. حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان (شادي شبدالاف)
6. حزب سوسياليست تاجيكستان (شيرعلي كنجايف)
ديگر احزاب
1. حزب عدالت (عبدالرحمان كريماف)
2. حزب احياء اسلام (محمدشريف همتزاده)
3. جنبش لعل بدخشان (اتابك امير بيكاف)
4. جنبش رستاخيز (طاهري عبدالجبار)
حزب كمونيست تاجيكستان
در سال 1920م. تعداد اعضاي حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان به طور چشمگيري افزايش يافت، اما در دهههاي بعد از آن درصد اعضاي تاجيك در حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان با پاكسازي و تجديد سازمان حزب كاهش يافت. به هر حال، در دوره شوروي، روسها موقعيتهاي حساس را در دست داشتند. براي مثال، بالاترين مقام حزبي يعني دبير اولي براي شخصيتهاي گروه قومي خاصي از جمهوري رزرو شده بود، اما دبير دومي آن همواره به روسها يا اعضاي ديگر مليتهاي اروپايي شوروي تعلق داشت.
در اواسط سال 1980م. حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان حدود 123 هزار عضو داشت كه حدود دو سوم آن از مناطق شهري بودند. در سال 1991م. اتحاديه جوانان كمونيست (كومسومول) كه بيشترين اعضاي آينده حزب را تشكيل ميدادند، 550 هزار نفر عضو داشت. در اواخر دوره شوروي علي رغم امتيازات و فرصتهايي كه حزب ارائه ميكرد، كاهش تمايل به عضويت در حزب نمايان بود. در سال 1989م. بسياري از نواحي بيش از آنچه استخدام ميكردند، عضو از دست ميداد. در آگوست سال 1991م. سقوط رئيسجمهور گورباچف، حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان را حتي از آنچه قبلاً افت كرده بود، در نظر عامه پايينتر آورد. اگرچه در سال 1991م. حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان معلق شد، ليكن اين حزب توانست در زمان تعليق ساختار خود را حفظ كند. در دسامبر سال 1991م. حزب دوباره مبارزه جهت به دست آوردن قدرتي را كه قبلاً از دست داده بود، آغاز كرد. پس از جنگ داخلي، حزب كمونيست تاجيكستان بزرگترين حزب كشور بود، هر چند كه تعداد اعضاي آن بسيار كمتر از زمان شوروي بودند. در انتخابات قانونگذاري سال 1995م. نامزدهاي كمونيست اگر چه اكثريت را به دست نياوردند، ليكن نتيجه خوبي را كسب كردند.
نهادهاي مردمي
همان گونه كه در ديگر نقاط آسياي ميانه اتفاق افتاد، فشارهاي نژادي در تاجيكستان نيز تحت شرايط سخت اواخر دوره شوروي افزايش يافت. در سال 1970م. پارهاي تنشهاي نژادي و آشوبهاي ضد شوروي صورت پذيرفت. از دلايل افزايش انزجار از شوروي خشونت هدايت شده نسبت به مليتهاي ديگر و فشارهاي اقتصادي وارد بر آنها بود. در سال 1989م. نمونهاي از اين ناسازگاري به صورت درگيري بين تاجيكها و قرقيزها بر سر زمين و آب بروز كرد. همچنين اختلاف بين ازبكها و تاجيكها در طول جنگ داخلي تاجيكستان در سال 1992م. وقتي كه ازبكهاي مقيم تاجيكستان به طرفداران شوروي پيوستند نيز نمونه ديگري بود.
در سال 1989م. حمله به مسختينها (Meskhetians) كه يكي از گروههاي اسلامي اخراج شده از قفقاز توسط استالين بودند، وقتي كه حدود 2 هزار مسختيني كه به شرق ازبكستان و استان فرغانه اخراج شده بودند، درگيري بين ساكنان منطقه و مسختينها صورت پذيرفت كه موجب دخالت نيروهاي امنيتي و در نتيجه اخراج مسخيتينها به طور كل از آسياي مركزي شد.
همچنين در اواخر سالهاي 1980 و اوايل 1990م. اعتراض تاجيكها به نحوه برخورد مقامات مركزي شوروي و همسايههاي تركشان و به خصوص ازبكها، با آنها كه مهمترين عامل آن تحقير سنت تاجيكها توسط شوروي و زدن مارك عقب افتاده به تاجيكها بود، شدّت يافت.
تاجيكها ميراثي بيش از دو هزار و پانصد سال و تمدن غرب ايران را داشتند، در حالي كه از نحوه تحقير خود در دروس تاريخ و ادبيات دوره تحصيلي مدارس دوران شوروي آزرده شده بودند. سياست شوروي در خصوص ترويج ادبيات و دو نوع الفباي فرمايشي موجب جداسازي تاجيكها از فرهنگ سنتي آنها شد.
يكي از مهمترين دلايل رشد مليگرايي تاجيكها در اواخر دوران شوروي، به اجرا گذاردن قانون سال 1989م. بود كه زبان تاجيكي را زبان جمهوري اعلام كرد. چنانكه استفاده از زبانهاي روسي، ازبكي و ديگر زبانها به رسميت شناخته شد. قانون، تاجيكي را با فارسي رسماً يكي دانست و آن را مستلزم جايگزيني تدريجي به جاي الفباي سريليك دانست.
از اوايل سال 1990م. تأثير اين قانون بر كساني كه در جمهوري به روسي صحبت ميكردند و همچنين برخي از كلمات روسي كه به فارسي جديد ايراني تغيير يافت، استفاده از الفباي عربي را محدود كرد.
ازبكها هم از انكار هويت نژادي تاجيكي و ريشههاي باستاني آن در آسياي مركزي انتقاد كردند.
مليگرايان تاجيك به مقامات جمهوري ازبكستان به خاطر تبعيض آشكار آنان بر ضد مردم تاجيك مقيم آن كشور و مجبور كردن آنها به تغيير مليتشان به ازبك جهت كاهش جمعيت تاجيكهاي مقيم ازبكستان و همچنين عدم امكان ارائه آموزش و منابع فرهنگي به زبان تاجيكي به تاجيكهاي مقيم آن كشور اعتراض كردند. همچنين تاجيكهاي مليگرا از حكومت مركزي و همسايگان آنها به خاطر غارت منابع طبيعي تاجيكستان و تخريب محيطي آن شكايت كردند.
گرايش به مليگرايي در اواخر دوران شوروي و اوايل دوران استقلال افزايش يافته بود، ليكن نيروي سياسي مسلطي در آنجا نبود.
در اواخر سال 1980م. طرفداران سيستم كمونيستي از احساسات مليگرايي جهت ارتقاي مقام خود استفاده كردند. اما پس از استقلال آن اشخاص به طور فزايندهاي ضد مليگرايي شدند، اگر چه مليگراها به عنوان يك نيروي سياسي در آمدند.
فرهيختگان و شخصيتهاي مهم تاجيكستان
1 آرتق قادراف هنرپيشه و راوي
2 اسفنديار علينظر شاعر
3 اعلمخان كوچهرُف محقق و استاد دانشگاه ملي
4 اكتم خالق نظر نويسنده و محقق
5 امريزدان عليمرداناف محقق
6 اولمس ميرسعيداف رئيس آكادمي علوم جمهوری تاجیکستان
7 برات عبدالرحمن شاغل دستگاه رياست جمهوري و نويسنده
8 تورديعلي بايبابايف سردبير مجله علم و حيات
9 تورهخان احمدخاناف كارگردان تئاتر و درامنويس
10 تيمور محيالديناف استاد تاريخ دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان
11 جانيبيك اكابراف نويسنده و سردبير مجله صداي شرق
12 جلالالدين عليزاده رئيس دانشگاه اسلامي امام ترمذي تاجيكستان
13 جوره بقازاده محقق و استاد دانشگاه ملي
14 جوره هاشمي شاعر
15 جورهبيك ندري رئیس پژوهشگاه شرق شناسی و آثار خطی، محقق
16 حبيبالله ناظري سردبير هفته نامۀ «ادبيات و صنعت»، شاعر
17 حقنظر نظراف آكادميسين
18 حكمت رحمت كارمند اتحاديه نويسندگان، نويسنده و شاعر
19 خالنظر محبتاف محقق
20 پيوند گلمرادزاده استاد دانشگاه دولتی ملي تاجیکستان
21 حيدر آدينهاف معاون وزير آموزش و پرورش تاجيكستان
22 خانم نقره سنتاوا شاعر
23 خداينظر عصازاده
استاد دانشگاه ماليات و حقوق تاجيكستان، محقق
24 خدايي شريف مدیر کرسی تاریخ ادبیات کلاسیک دانشگاه دولتی ملی تاجیکستان، محقق
25 خورشيده آتهخاناوا
كارمند پژوهشگاه زبان و ادب رودكي
26 دادخدا سيمالديناف
رئيس پژوهشگاه زبان و ادب رودكي
27 دارا دوست کارمند نشريه آموزگار
28 دارا نجات شاعر
29 دانه بهرام آوازخوان
30 دكتر عبدالواحد شمالاف
فيلسوف و كارمند پژوهشگاه فلسفه
31 دولتمند خالاف آوازخوان
32 رجبمد اميراف وزير فرهنگ تاجيكستان
33 رحمان آستاناف رئيس تلويزيون »پايتخت»
34 رحمت نذري شاعر
35 رسول هاديزاده محقق و رئيس بنياد رودكي
36 رفاعت سيداحمداوا شاعر
37 روشن رحماني مدير مسؤول و سردبير گاهنامه «مردمگياه»
38 روشن يارمحمد نويسنده
39 زلفيه عطايي شاعر و سردبير مجله فيروزه
40 ساربان نويسنده
41 سعيد احمداف مشاور رئيس جمهور تاجيكستان
42 سعيدعلي محيالديناف استاد دانشگاه كشاورزي تاجيكستان
43 سلام نوريان بروني استاد دانشگاه و محقق
44 سلطان ميرزاشاهاف نويسنده و رئيس كاخ وحدت
45 سليمان انوري استاد دانشگاه ملي تاجيكستان
46 سليمشاه حليمشاه شاعر
47 سيدرحمان سليماني محقق
48 سيدعلي مأمور شاعر و كارمند انتشارات اديب
49 شريف تاشاف رئيس كتابخانه ملي
50 شادان حنيف نويسنده
51 شادي صالح كارگردان تئاتر
52 شاهمظفر يادگاري شاعر
53 شريفمراد اسرافيلنيا استاد دانشگاه دولتی ملي تاجیکستان
54 شهباز كبيراف مدير كرسي زبان تاجيكي دانشگاه ملي
55 شهريه ادهمزاده شاعر
56 شيرزاد عبداللهزاده محقق و مدير بخش تاريخ دين پژوهشگاه فلسفه و حقوق تاجيكستان
57 صفر سليماني رئيس پژوهشگاه فرهنگ تاجيكستان
58 صفرعلي رجباف وزير آموزش و پرورش تاجيكستان
59 صفرمحمد ايوبي شاعر و نويسنده
60 صياد غفار شاعر
61 سيفالله ملاجاناف مدير كرسي دانشكده تاريخ دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان
62 طلبشاه ستاراف رئيس كنسرواتوري تاجيكستان
63 طلعت نگاري خبرنگار صداي خراسان
64 عالمجان سليمزاده نماينده مردمي در پارلمان
65 عايشه حامد معاون بنياد زبان تاجيكي
66 عبدالجلال عليزاده رئيس دانشگاه اسلامي تاجيكستان
67 عبدالحميد صمداف نويسنده و معاون اول اتحاديه نويسندگان
68 عبدالحي محمداميناف استاد دانشگاه دولتی ملي تاجیکستان
69 عبدالغفار پرتو نويسنده و كارمند وزارت معارف
70 عبدالقادر رحيماف شاعر و مدير روزنامه جمهوريت
71 عبدالقادر منيازف محقق و رئيس پيوند
72 عبدالله قادري شاعر
73 عبدالله ضياء شاعر
74 عبدالملك بهاري نويسنده
75 عبدالمناناف عبدالرحمن پژوهشگر و شاغل در رياست جمهوري
76 عبدالنبي ستارزاده محقق و معاون وزير خارجه
77 عبدالولي دوراناف محقق و استاد دانشگاه اسلاوياني
78 عبدالولي شريفاف کارمند موزۀ ملی، محقق
79 عثمان نظير محقق و نماينده مردم در پارلمان
80 عروهالله طاهراف استاد دانشگاه و مدير مجله معرفت
81 عسكر حكيم معاون مجلس ملي تاجيكستان، شاعر
82 عسكرعلي رجبزاده محقق
83 عصامالدين صلاحالديناف مشاور رئيس جمهور
84 عليمحمدي خراساني محقق و مدير بخش متنشناسي پژوهشگاه خاورشناسي
85 عمر صفراف مدير كرسي زبان و ادبيات فارسي دانشكده شرقشناسي
86 غالبشاه غائباف مدير شعبه دين حكومت تاجيكستان
87 قاري امانالله مفتي تاجيكستان
88 قاسمشاه اسكندراف رئيس سازمان «نزاعشناسي» در تاجيكستان
89 قربانعلي رحماناف آوازخوان
90 كرامتالله عالماف
مشاور رئيس جمهور تاجيكستان، محقق و شاعر
91 كرامتالله ميرزايف نويسنده
92 كمال عيني محقق و رئيس بنياد عيني
93 كمال نصرالله شاعر
94 گلرخسار صفياوا شاعر و معاون اتحاديه نويسندگان
95 گلنظر كلدي شاعر و سردبير روزنامه وحدت
96 مؤمن قناعت شاعر، رئيس جايزه رودكي اتحاديه نويسندگان
97 ماهرخوجه سلطانزاده معاون وزير فرهنگ
98 مجيد سليم نويسنده
99 محمد غايب شاعر و رئيس تلويزيون تاجيكستان
100 محمدجان شكوري محقق
101 محمدعلي عجمي شاعر
102 محمديوسف اماماف رئيس دانشكده زبان و ادبيات تاجيكي دانشگاه دولتي ملي
103 مهمان بختي نويسنده و رئيس اتحاديه نويسندگان تاجيكستان
104 ميراحمد اميرشاه نويسنده
105 ميرزا ملااحمداف رئيس مركز ايرانشناسي و رئيس انجمن دوستي
106 ميرزاحيات دولتاف رئيس اتحاديه روزنامهنگاران
107 نذر يزدان محقق
108 نذرالله عبداللهاف كارگردان تئاتر و نويسنده
109 نظام قاسم شاعر
110 نظام نورجاناف محقق در رشته هنر تئاتر
111 نور تبراف نويسنده
112 نياز ميرزايف رئيس دانشكده تاريخ دانشگاه ملي
113 ولي صمد محقق
ساختار انتظامي و امنيتي
در سال 1992م. تأمين امنيت داخلي در طول جنگ داخلي به علت فعاليت گروههاي غيرقانوني متعدد، مشكلات داخلي و رشوهخواري امري غيرممكن بود. قاچاقچيان مواد مخدر نيز از اين وضعيت مخصوصاً در اواسط دهه 90 به خوبي استفاده كردند.
كميته امنيت ملي، متشكل از روسها و تاجيكها براي تأمين امنيت ملي فعاليت داشت.
ساختار امنيتي منطقهاي
سال پس از استقلال، تاجيكستان در جهت تأسيس سازمانهاي امنيت ملي و نظامي تلاش كرد. در اواسط دهه 90م. نيروهاي مشروط كشورهاي مستقل همسود به فرماندهي روسيه در تاجيكستان باقي ماندند.
نيروهاي مسلّح
تاجيكستان در فوريه سال 1993م. ارتش مستقل خود را تأسيس كرد. نيروهاي اوليه از بين نيروهاي فعال در جنگ داخلي انتخاب شدند. در ارتش جديد اين نيروها سلسله مراتب و فرماندهي گروهي خود را حفظ كردند كه مانعي بر سر راه يك ارتش منسجم بود، زيرا كه برخي واحدها از فرمان بالاتر خود سرپيچي كرده و نيز بين خود درگيري داشتند.
در اواسط سالهاي 90م. ارتش تاجيكستان حدود سه هزار پرسنل داشت. روسها كه بسياري از آنان از سربازان جنگ افغانستان بودند، سه چهارم افسران را تشكيل ميدادند. وزارت دفاع روسيه به ارسال كمكهاي مادي به تاجيكستان ادامه داد. در اواسط همان سال، تاجيكستان نيروي هوايي نداشت، بلكه بر نيروي هوايي روسيه تكيه داشت. لذا دولت دوشنبه قصد خريد تعدادي بالگرد براي ارتش و تشكيل اسكادران هوايي را داشت.
نيروهاي مسلح تاجيكستان شامل ارتش، نيروي هوايي، نيروي دفاع هوايي، گارد ملي رياست جمهوري و نيروي امنيتي (داخلي و مرزي) است.
در سال 1996م. نيروي زميني ارتش، غير از نيروي هوايي، بالغ بر 3 هزار تن بودند.
طبق آمار سال 2001م. :
نيروي نظامي ممكن: مردهاي 15 تا 49 سال، 1586700 نفر.
نيروي نظامي ساليانه آماده به خدمت: مردها 72056 نفر.
ارتش
ارتش تاجيكستان به دو تيپ موتوري و تيپ نيروهاي مخصوص تقسيم ميشود كه به شدت متّكي بر تجهيزات و پشتيباني تسليحاتي روسيه است. نيروهاي مرزي شامل 16500 نيروي روسي و 12500 نيروي تاجيكستاني است (1995م. ).
سازمان هاي امنيتي
وزارت دفاع در سال 1992م. تأسيس شد. در ژوئن سال 1995م. دو الي سه هزار نيروي مسلح وجود داشت. همچنين حدود 12 هزار نيرو از كشورهاي مستقل همسود نيز حضور داشتند كه اكثريت آنان از روسيه بودند.
وقتي تاجيكستان بخشي از شوروي بود، در كميته امنيت جمهوري (KGB) به عنوان بخشي از سيستم شوروي نه مسؤولين و نه اكثريت كارمندان تاجيك نبودند. وقتي تاجيكستان مستقل شد، اين سازمان به نام كميته ملي تغيير نام داد و يك تاجيك به نام عالمجان صالحباياف متصدي آن شد.
در سال 1995م. اين كميته به وزارت امنيت تبديل شد و نيروهاي پليس بين نيروهاي وزارت امنيت داخلي تقسيم شدند.
دو وظيفه مهم اين سيستم يكي نظارت بر اجراي قوانين سياسي مصوب و ديگري حفظ رژيم از نظر مسائل امنيتي است.
وضعيت حقوق بشر
تخلف در زمان حالت فوقالعاده سالهاي 1993م. تا 1994م. زمان جنگهاي داخلي و موج اعدام و ناپديد شدن چهرههاي مخالف، با تسخير شهر دوشنبه از طرف افراطيون طرفدار شوروي در دسامبر سال 1992م. آغاز شد. گروه شبه نظامي «جبهه مردمي تاجيكستان» كه از طرف دولت حمايت ميشد، مسؤول اكثر اين فجايع بود.
از سال 1993م. تا سال 1994م. تعدادي از روزنامهنگاران زنداني شده و زندانيان به خاطر فعاليتهاي ضد دولت شكنجه ميشدند. در سال 1994م. برخي از زندانيان عادي و سياسي با زندانيان نيروهاي مخالف مبادله شدند.
حكم اعدام از نظر قوانين تاجيكستان، در مورد 18 نوع جرم زمان صلح قابل اجرا بود، ليكن رسماً در 6 مورد از اين نوع جرائم در سالهاي 1993 تا 1994م. اقدام شد كه صرفاً يك نفر از زندانيان سياسي رسماً در سال 1994م. اعدام گرديد.
در سال 1995م. هيچ اعدامي در جمهوري گزارش نشده است. نيروهاي مخالفي كه مركزشان در افغانستان بود و خودشان را تبعيدي دولت ميدانستند، از طرف دولت به كشتار تعدادي شهروند و برخي سربازان دولتي نزديك مرز افغانستان متهم شدند.
آموزش و پرورش
از اوايل سالهاي دهه 20م. مؤسسات آموزشي جديد آغاز به كار كردند. اولين مدرسههاي جمهوري براي كودكان و بزرگسالان جهت ارائه آموزش پايهاي نيز در همين سالها تأسيس شدند. حكومت مركزي دورههاي مختلف كارآموزي بخشهاي دولتي را به تعداد معدودي از تاجيكها آموزش داد و برخي را نيز براي آموزش به مدارس ازبكستان اعزام كرد.
در تاجيكستان، مؤسسات علمي و آموزشي و فرهنگي بسيار فعاليت دارند. در سال 1951م. فرهنگستان علوم تاجيكستان تأسيس شد كه 30 مؤسسه علمي و پژوهشي وابسته به آن هستند.
در سال تحصيلي 1999-2000م. در تاجيكستان 3562 مدرسه تحصيلات همگاني و 24 مؤسسه آموزش عالي فعال بودند. در سال تحصيلي 2002-2003م. در 3729 مدرسه تاجيكستان، تعداد 1638106 دانشآموز تحصيل و 101100 آموزگار تدريس ميكردند.
مراكز تعليم و تربيت در اويل سده 20 ميلادي
مراكز اساسي تعليم و تربيت در اوايل سده 20 ميلادي در تاجيكستان و آسياي ميانه عبارت بودند از مساجد، مكاتب سنتي، مدارس، مكاتب روسي-محلي، مكاتب اصول جديد، مكاتب شوروي، آموزشكده و دانشگاههاي شوروي بودند.
مساجد
از آنجا كه در اكثر مساجد شهرها و روستاهاي آسياي ميانه در آن زمان، مكاتب سنتي نيز فعال بودند، مسجد علاوه بر مكان طاعت و عبادت، از مراكز اساسي آموزش و پرورش نيز به شمار ميرفت.
طبق گزارش استانداري خجند، در تاريخ 30 نوامبر سال 1905 در شهر اوراتپه 10 و روستاهاي اطراف آن 36، در شهر دَليان 11 و روستاهاي اطراف 27، در شهرستان 7 و روستاهاي اطراف 14، در غانچه 9 و روستاهاي اطراف 48 مسجد و در مجموع 162 مسجد تدريسي فعاليت داشتند.
طبق آمارم. م. ورسكي سال 1905 در ولايت قستهكوز ناحيه خجند 56 مسجد فعال بود كه در 54 باب آن فعاليت تدريسي داشتند.
بر اساس گزارش گريبنكن در بيكگريهاي فلغر، مسچاه، يغناب و فان 161 مسجد وجود داشت. تا سال 1907 در شهر خجند 20 مسجد وقفدار و مكتبدار از جمله مساجد داملا خال، ملا تورسون، خليفه ملاجان، پَخْتَكَش، تنكن، چقورك، ملا صالح، خواجه ماهروي، شورقرغان، صادقخواجه، طهارتخانه، آلكاري، ملا زرگر، خواجه باقرآباد، ميرزاشريف و غيره موجود بود. تعداد مساجد عمومي شهر خجند در سال 1916 به 144 باب بوده است .
در همين دوره در ولايت شهرستان 16 مسجد از جمله مساجد نوروزآقالك و بيگلر در روستاي شهرستان، مساجد دروازه بابا، سرابي، سلطان در روستاي سرابي، مساجد زرگران، چرمگران در روستاي ينگقرغان، مساجد دادانظرخواجه، سرتراشان، قوشگران، الكاران در دهه قيّارمه، مسجد عليباي در دهه سراباي و غيره فعال بودند .
طبق نوشته محمدعلي بلجواني در «تاريخ نافعي» سال 1916 در بخارا 296 مسجد پنجوقته و 18 مسجد جامع فعال بود. تعداد مساجد بخارا را در اين دوره آ. سخريوا 218 باب مينويسد .
در عرفه انقلاب بخارا در گذرهاي مختلف شهر كولاب، از جمله در گذر دروازه تيلهباي 4 مسجد، گذر قوالها 2 مسجد، گذرهاي صالحباي، ملا نظام، بازارباي، سنگاب، حاجي رجبباي، سر بازار، چرمگر پايان (= پايين)، نانواي پايان، نانواي بالا و غيره مساجدي با مكتبخانهها فعاليت داشتند .
در همين دوره در دوشنبه نيز 14 مسجد فعال بود كه 13 باب آن داراي مكتبخانه بود .
مكتب هاي سنّتي
يكي از مراكز اصلي سوادآموزي كودكان، مكاتب سنتي بودند. چنين مكاتبي تقريباً در سراسر شهرها و دهات آسياي ميانه وجود داشتند. اما اين اماكن بسيار كوچك و براي آموزش و پرورش نامناسب بودند، همانگونه كه استاد صدرالدين عيني مكتبي را كه در آن تحصيل كرده، چنين تصوير مينمايد:
«مكتب يك خانه تنگ بود، دو در داشت كه يكي از آنها در درآمد يكطبقه بود. آن در را هم در وقت هاي سرما پوشانده ميماندند. در ديگرش دريچهاي بود كه سه چهاريك آرشِن قد و نيم آرشن بر داشت. مكتبدارمان (معلممان) به وي يك كاغذ (تريزه كاغذي) كرده براي در برف و باران ندريدن آن به كاغذش روغن زغير ماليده بود… مكتبخانه از زير سقف، از جايي كه سقف با ديواز پيوند مييابد، از دو طرف دوتايي روزنهاي چهاريك آرشني داشته باشد هم، روشنايهايي از روزنها ميدرآمدند، نه به زمين مكتب بلكه به روي خود: به ديوار خانه به زير سقف ميافتادند. زمين اين خانه را كه همه وسعت آن تخميناً چهار آرشن در چهار آرشن، يعني 16 آرشن مربع بود، چهار سِنج از بالاي يكديگر گذرانده كشيده، درونش را به 9 قسم جدا كرده بودند كه گويا در درون مكتب 9 آخورچه به وجود آمده بودند. در آخورچه گوشه پيشگاه اين خانه كه دريچه هم آنجا بود، جاي مكتبدارنشين بوده، آخورچه پيش درِ درآمد كَفشكَش بود و در آخورچههاي ديگر بچگان مينشستند».
در خصوص طرز آموزش مكاتب سنتي، ودود محمودي چنين مينويسد:
«اول روي تختهچه كه آن را لوح ميناميدند، شكل حرفها را مينوشتند و نامهاي آنها را «الف، ب، ت» گويان ياد ميدادند… بعد از نام الفبا را تا آخر ياد كردن، به خواندن «هفتيك» كه قسمي از قرآن است، سر ميكردند و از همان روز سر كرده، مناسبت نام حرف را با آوازش هيچ درك نكرده، تخميني به شفت خانه نگاه كرده تكرار كردن سر ميشد. بعد از تمام گذراندن سورههاي كوتاه و دراز «هفتيك» به قرآن ميدرآوردند. پس از آن «چهاركتاب»، خواجه حافظ، بيدل، نوايي، فضولي، «مسلكالمتّقين» ميخواندند… خط نوشتن را يا در آخر تحصيلات يا كه از وقت بيدلخواني سر ميكردند».
«چهار كتاب» پس از قرآن، دومين كتابي است كه در بين مردم ما شهرت دارد. همانطور كه از عنوان آن برميآيد، اين كتاب عبارت است از چهار كتاب مستقل با مؤلفان گوناگون. قسمتهاي يكم و چهارم به نظم و بخشهاي دوم و سوم به نثر انشا شده بود. از مطالعه كتاب چنين برميآيد كه مؤلف قسمت يكم از بخارا بوده است. قسمت چهارم «پندنامه»ي عطار است. مؤلفان كتابهاي دوم و سوم نامعلوماند. اين كتاب يك پندنامه بس جالب و پرارزشي است كه در طول قرون متمادي مسلمانان از آن بهرهور گرديدهاند.
كتاب اولِ «چهاركتاب» با بيتهاي:
ابتــــــدا ميكنـــم به نام خدا كز دو حرف آفريد ارض و سما
نام حـق بر زبـــــان هميرانم كــه به جان و دلــم هميخوانم
آغاز يافته، پس از ستايش خداوند و پيامبران، مؤلف موضوعهايي را از قبيل فرايض و آيين وضو، مستحبّات و مكروهات وضو، شكننده طهارت، فرايض و سنتهاي غسل، مقدار آب وضو، موجبات غسل، فرايض و ناقضات تيمم، دوازده فرض، واجبات نماز، سجده نحو، سنتهاي نماز و نمازهاي فريضه، سنتهاي شب و روزي، روزه ماه شريف رمضان، مكروهات روزه، كفارت روزه را مطرح نموده است.
كتاب دوم از چهار فصل عبارت است از: 1. در بيان معرفت ايمان. 2. در بيان معرفت اسلام. 3. در بيان طهارت. 4 در بيان معرفت نماز.
كتاب سوم در بيان چهار علم است: 1. علم توحيد. 2. علم نماز. 3. علم روزه. 4. علم حيض و نفاس.
كتاب چهارم «چهاركتاب» پس از ستايش خداوند، شامل اين موضوعها است: «در اظهار نعت سيدالمرسلين»، «در فضيلت ائمه دين مجتهدين رحمتالله عليه»، «مناجات به جناب موجبالدعوات»، «در بيان مخالفت نفس اماره»، «در بيان فوايد خاموشي»، «در بيان عمل خالصاً لالله»، «در بيان سيرت ملوك»، «در بيان اهل سعادت»، «در بيان سبب عافيت»، «در بيان تواضع و صحبت درويشان»، «در بيان علامت شقاوت»، «در بيان رياضت نفس»، «در بيان فضيلت فقر»، «در بيان دريافتن حقيقت نفس اماره»، «در بيان آثار ابلهان»، «در بيان عقل و عاقلان»، «در بيان فضيلت ذكرالله»، «در بيان عمل چهار چيز»، «در بيان خصلت ضميمه»، «در بيان آداب پند و نصيحت»، «در بيان علامت مدبران»، «در بيان مذمّت خشم و غضب»، «در بيان بيثباتي چهار چيز»، «در بيان آنكه چهار چيز كمال يابد»، «در بيان آنكه بازگرداندن آن محال است»، «در بيان غنيمت دانستن عمر»، «در بيان خاموشي و سخاوت»، «در بيان چهار چيزي كه خواري آورد»، «در بيان عطاي حق تعالي»، «در بيان باعث زوال سلطنت»، «در بيان آنكه عمر را بكاهاند»، «در بيان آنكه آبرو را بيافزايد»، «در علامت مرد نادان»، «در بيان طريق زندگاني»، «در بيان احتراز از دشمنان»، «در بيان آنكه با مردم خواري آورد»، «در بيان زندگاني با خوشي»، «در بيان آنكه اعتمادي را نشايد»، «در بيان نصيحت و خيرانديشي»، «در بيان كرامت حق تعالي»، «در بيان فرو خوردن خشم در وقت غضب»، «در بيان جهان فاني»، «در بيان معرفت الله تعالي»، «در بيان مذمت دنياي دون»، «در بيان خاصيت ورع»، «در بيان فايده تقوي»، «در بيان فوايد خدمت نيكان»، «در بيان فضيلت صدقه»، «در بيان فضيلت مهمان»، «در بيان علامت مرد احمق»، «در بيان علامت مرد فاسق»، «در بيان علامت مرد شقي»، «در بيان علامت مرد بخيل»، «در بيان قساوت قلب»، «در بيان حاجت خواستن»، «در بيان قناعت ورزيدن»، «در بيان نتايج سخاوت»، «در بيان كارهاي شيطاني»، «در بيان علامت مرد منافق»، «در بيان علامت مرد متقي»، «در بيان علامت اهل جنت»، «در بيان آنكه در دنيا از آن خوش نبايد بود»، «پند و نصيحت»، «در بيان فوايد صبر و ثبات»، «در بيان تجريد و تفريد»، «در بيان كرامتهاي الله تعالي»، «در بيان آنكه دوستي را نشايد»، «در بيان غمخواري كردن با مردم»، «در بيان فايده صِله رحم»، «در بيان فضيلت فتوت»، «در بيان فضيلت فقر»، «در بيان انتباه از غفلت».
هر مكتب يك كلاس و يك معلم داشت كه در آن كودكان 4 تا 15 ساله تحصيل ميكردند. تعداد طلبههاي چنين مكاتبي حداقل 5 يا 6 و حداكثر 25 تا 30 نفر بود.
از آنجا كه دولت براي تأسيس مكاتب و روند آموزش و پرورش كودكان بودجهاي اختصاص نميداد، اشخاص سرشناس يا خود مردم محل، يا روستا با مشاركت يكديگر مكتب را ساخته و فعال ميكردند و از از آنجايي كه براي تعليم علوم ديني دريافت پول گناه محسوب ميشد، مكتبداران با كسب درآمد از راه خطيبي، امامت جماعت، مؤذني، دعاخواني و همچنين تدريس دروس غيرديني مثل خوشنويسي امرار معاش ميكردند. اما در كنار آن قبول هدايا به شرف اعياد و جشنهاي مختلف بسيار رواج داشت.
در مكاتبي كه با مشاركت عموم ساخته ميشد، در برخي موارد با معلمين شرطنامهاي به امضاء ميرسيد. كه مثلاً معلم بابت تعليم در آخر سال، از هر طلبه مقداري ذرّت دريافت ميگرفت. اين نوع مكتبها از آن نوعي بودند كه وقف نداشتند .
در مكاتب سنتي نه تنها پسران بلكه دختران نيز تحصيل مينمودند. چنانكه سال 1871م. در خجند 9 نفر، در اوراتپه 7 نفر، در جِزّخ 5 نفر، در سمرقند 15 نفر و در تاشكند 25 نفر «بيبيخليفه» به تدريس اشتغال داشتند. سال 1890م. از 19383 دانشآموز مكاتب استان سمرقند، 813 نفر طلبه دختر بودند.
طبق آمار رسمي سال 1908م. در حدود كشور تركستان 5910 مكتب سنتي فعال بود كه 73316 دانشآموز داشتند كه از جمله در شهرستان خجند در 273 مكتب 3824 دانشآموز تحصيل ميكردند كه از ميان آنها مكتبخانههاي صادقباي، ظريفباي، ميرعالمباي، مل اعاشورباي، خواجه جانباي، باباكلانباي، آتهميرگنباي وقفدار بودند .
در سال 1910م. در اوراتپه در 36 مكتب 550 دانشآموز از جمله 67 دختر تحصيل ميكردند. در سال 1913م. نيز در خجند 38 مكتب فعال بود كه در 8 مكتب آن 97 نفر دختر تحصيل ميكردند . در اوايل سال 1916م. در سراسر آسياي ميانه 7101 مكتب سنتي، از جمله در بخارا 360 و در خجند 279 باب فعاليت داشتند .
در عرفه تقسيمات حدود آسيا ميانه، در اوراتپه 113، حصار 678، كولاب 341، غرم 462، قرغانتپه 62، پنجكنت 21 باب مكتب سنتي فعال بودند.
مکتب های روسی - محلی
حكومت روسيه تزاري در آسياي ميانه و قزاقستان مراكز آموزشياي را با نام مكاتب روسي– محلي تأسيس نمود. مهلت تحصيل در چنين مكاتبي 6 تا 8 سال بود كه محصلان از 8 تا 20 ساله پذيرفته ميشدند. زمان آغاز تحصيل از 1 اگوست بود كه تا اول ژوئن ادامه مييافت و به دانشآموزان خواندن و نوشتن به زبانهاي روسي و محلي، آموزش چهار عمل حساب، ترجمه از زبان محلي به روسي و همچنين تعليمات ديني مسيحي و اسلامي تدريس ميشد.
مكاتب روسي- محلي در طول فعاليت خويش سه مرحله را پشت سر گذاشته است:
1. از سال 1870م. ، يعني از زمان تأسيس نخستين مكتب روسي – محلي در حدود آسياي ميانه تا اواسط دهه 80 قرن نوزده. اين دورهاي است كه مكاتب روسي- محلي تا اندازهاي پيشرفت داشت و تعداد آنها به 126 باب رسيده بود. اين مكاتب در جاهايي تأسيس ميشدند كه از مناطق روسنشين دور بودند. زيرا هدف تربيت جوانان روسيدان در مناطق مختلف بود، چنانكه از 18 مكتبي كه در بين سالهاي 1884-1886 ميلادي تشكيل شده بود، 6 مكتب در شهرها و باقي در محلهاي دوردست بودند.
2. از نيمه دوم سالهاي دهه 80 تا نيمه اول سالهاي 90 قرن نوزده. در اين دوره به سبب كمبود كتابهاي درسي، نرسيدن معلمان، موجود نبودن برنامه مشترك و واحد تعليمي، عدم وجود محيط مناسب براي تدريس زبان روسي در مكاتبي كه در محلهاي دوردست تشكيل گشته بودند، مكاتب روسي- محلي نه تنها افزايش نيافت، بلكه برخي از آنها تعطيل شد.
3. از نيمه دوم سالهاي 90 قرن 19و بعد. در اين دوره رشد نسبي مكاتب روسي-محلي به چشم ميخورد. اين بدان علت بود كه برخي از اهالي محلي ضرورت و فايده آموزش زبان روسي را درك كرده، فرزندان خود را در چنين مكاتبي ميفرستادند. همچنين برنامه واحد آموزشي تهيه گرديده، مكاتب به كتابهاي درسي و امكانات آموزشي نسبتاً مناسبي مجهز شدند.
نخستين مكتب روسي- محلي در حدود آسياي ميانه سال 1870 به ابتكار فرماندار ابراماف در شهر سمرقند تأسيس يافت. سال 1883 ميلادي اخذ مجوز رسمي براي تأسيس چنين مكاتبي در قلمروي فرمانداري كل تركستان از وزارت معارف روسيه درخواست شد كه در 30 ژانويه سال 1886م. با آن موافقت شد. همان سال در كشور 14 مكتب از اين نوع فعال بود .
سال 1887 برنامه واحد آموزشي تهيه گرديد و همان سال در پنجكنت، سال 1888 در اوراتپه، سال 1894 در بخارا، سال 1895 در خجند نخستين مكاتب روسي- محلي افتتاح يافتند. سال 1895 در كشور 23 مكتب روسي- محلي فعاليت مينمود.
سال 1907 برنامه جديد آموزش و پرورش مكاتب روسي- محلي راهاندازي شد و سال 1908 تعداد چنين مكاتب به 126 باب رسيد كه در آنها 6213 دانشآموز تحصيل مينمودند. در سال 1905 در دو مكتب روسي- محلي خجند 66 نفر تحصيل ميكردند.
سال 1909 به كمك افسران دسته مرزبانان روسيه در خاروغ مكتب روسي- محلي تأسيس يافت كه در آن 8 كودك بدخشاني تحصيل ميكردند كه تا سال 1911 تعداد دانشآموزان آن به 18 نفر و در سال 1913 به 26 نفر رسيد .
سال 1911 در سراسر كشور 143 مكتب روسي- محلي فعال بود كه در آنها 8961 دانشآموز تحصيل ميكردند. در سال 1913 تعداد دانشآموزان اين مكاتب به 17300 نفر رسيده كه 704 معلم، از جمله 30 معلم غيرروس امر تدريس را بر عهده داشتند.
در حدود تاجيكستان كنوني در سال 1911 جمعاً 10 مكتب روسي- محلي فعال بود كه 396 دانشآموز و 13 معلم داشتند . از جمله در مكتب روسي- محلي شهر اوراتپه 35 نفر تحصيل ميكرد كه 2 معلم به آنها درس ميداد و در سال 1913 مكتب روسي- محلي شهر كانبادام داراي 51 دانشآموز بود.
تا انقلاب اكتبر سال 1917 در سراسر كشور 167 مكتب روسي- محلي فعال بود. در حدود تاجيكستان كنوني مكاتب روسي- محلي در شهرهاي خجند، اوراتپه، كانبادام، پنجكنت، خاروغ، اسفره، همچنين در ناو، قِسْتهكوز، غولكانداز فعاليت داشتند.
در مكتب روسي- محلي تدريس بر اساس كتابهاي درسي «استاد اول» س.عزيزاف، «كتاب خوانش» و «حساب» س.م. ترامينسكي، «معلم ثاني» علي اصغر كلينن، «دستور آموزش عملي زبان فارسي» پ. نلوسكين و غيره صورت ميگرفت.
در اكثر مكاتب روسي- محلي دورههاي شبانه نيز وجود داشت كه در آنها بزرگسالان تعليم ميديدند كه از جمله در دوره شبانه مكتب خجند 34 نفر و در اوراتپه 20 نفر ميخواندند. معلمان مكاتب روسي- محلي از دانشسراي شهر تاشكند فارغالتحصيل ميشدند.
بايد تذكر داد كه در مجموع كيفيت آموزش و پرورش در مكاتب روسي- محلي در سطح پايين بود. چنين مكاتب در مقايسه با مكاتب اصول جديد از رشد بالايي برخوردار نبودند و ميان مردم محلي نتوانستند از نفوذ زيادي برخوردار شوند، چنانكه از سال 1895 تا سال 1917 در شهر خجند جمعاً فقط 19نفر چنين مكاتبي را ختم كردند. طبق گزارش يكي از منصبداران محلي حكومت روسيه پادشاهي به نامم. ورسكي كه براي علت پست بودن سطح علمي تعليم جوانان محلي پس از 5-6 سال تحصيل در مكاتب روسي- محلي تحقيق كرده بود، آمده است كه در اين مكاتب نه تنها نوشتن صحيح، بلكه درست به روسي حرف زدن هم تدريس نميشود.
در ابتداي قرن 20م. در رديف مكاتب روسي- محلي در آسياي ميانه، آموزشگاههاي حرفهاي روسي- محلي نيز تأسيس يافت كه در آنها تحصيل به زبان روسي صورت ميگرفت. نخستين آموزشگاه از اين نوع در شهر خجند در سال 1907 تأسيس شد كه در آن 57 نفر تحصيل ميكردند. سال 1914 در خجند 2 باب آموزشگاه حرفهاي روسي- محلي فعال بود. سال 1917 در كنار آموزشگاههاي درجه يك، 28 آموزشگاه درجه دو نيز فعاليت بود.
مكاتب اصول جديد
در اواخر قرن 19م. تحت تأثير مكاتب اصول جديد كشورهاي تركيه، ايران، مصر،تاتارستان، همچنين مكاتب روسي در شهرهاي تاجيكنشين بنياد نموده مهاجرين روس در آسياي ميانه، چنين مكاتب تأسيس يافت. دروه تحصيل در مكاتب اصول جديد 4 و يا 6 ساله بود كه در آنجا در كنار علوم ديني، علوم دنيوي نيز تعليم داده ميشد.
طبق نوشته روزنامه رسمي «تركستانسكي كرير» در مكاتب اصول جديد چنين موادي تعليم داده ميشد: «بخش اول: الفبا، خوانش، دينيات، املا، اصول حفظ درس. بخش دوم: دينيات، قرائت، زبان تركي، املا، اصول حفظ درس، حساب، طرز دعا، صحبت. بخش سوم: قرآن مجيد، اصول دين، قرائت زبان تركي، تاريخ، حساب، املا، اصول حفظ درس، صحبت. بخش چهارم: قرآن مجيد، آموزش اصول دين، تاريخ اسلام، زبان عربي، جغرافيا، حساب، مقالهنويسي، اصول حفظ درس، صحبت. بخش پنجم: قرآن مجيد، قانونشناسي اصول دين، حساب، جغرافيا، مختصر علوم طبيعي، حديث، صحبت با شاگردان.»
در اين مكاتب در يك هفته 23-25 ساعت تدريس ميشد، اما برنامه تعليمي فوق نه در همه جا و نه همه وقت به طور كامل رعايت نميشد.
با تأسيس مكاتب اصول جديد در آسياي ميانه، مناسبت مقامات حكومت پادشاهي روسيه با امارت بخارا مختل شد، چنانكه سردار نظامي شهر تاشكند نوشته بود كه: «مكاتب اصول نو با وارد نمودن تدريس درسهاي نو- جغرافيا، حساب، تاريخ، آشنايي با زبان روسي در برنامههاي آموزشي و با قرار گرفتن در مقابل طرز زندگي كهنه، نزاع و اختلاف انداختند. ما اين اختلافات را از يك طرف به عنوان نشانه پيشرفت علم و تكنيك تبريك نموده، اما از سوي ديگر هشدار ميدهيم كه اگر نظارت بيشتري بر اين مكتبها نشود، خطر پاناسلاميسم غير قابل اجتناب است».
نخستين مكتب اصول جديد در آسياي ميانه طبق معلومات ن.پ. آسترامف در سال 1890 در وادي فرغانه از جانب معلمان تاتار تأسيس شد. در ابتدا رشد اين مكاتب كند بود، اما از آغاز انقلاب اول روسيه، تكثير آنها سرعت يافت، از جمله در سال 1910 در ولايت فرغانه 28 مكتب اصول جديد فعاليت مينمود. ماه فوريه همان سال فرماندار فرغانه در گزارش خود به دبيرخانه فرماندار كل تركستان اطلاع يادآور شد كه در هر يك از اين مكاتب جديد از 25 تا 100 و حتي 200 دانشآموز تحصيل مينمايند. اين مكاتب جاي مكتبهاي كهنه را تنگ كرده، موجوديت مكتبهاي روسي- محلي را با خطر مواجه كردهاند.
در همان سال در خوقند 7، ولايت هفترود7، ولايت سمرقند 5، ولايت سيردريا 40، شهر تاشكند 17 مكتب اصول جديد فعال بود.
نخستين مكتب اصول جديد در حدود تاجيكستان كنوني در سال 1910 در قستهكوز تأسيس يافت كه در آن 30 دانشآموز تحصيل مينمودند كه در سال 1914 يك مكتب ديگر نيز تأسيس يافت. در شهر خجند نيز 2 مكتب اصول جديد فعال بود.
يكي از نخستين بنيانگذاران مكتب اصول جديد تاجيكي عبدالقادر شكوري بود. اين مرد فدايي مكتب و معارف سال 1903 در زادگاهش روستاي رجبامين سمرقند كه قبلاً با اصول سنتي تعليم ميداد، به تعليم اصول جديد ميپرداخت. او در رابطه با مكتبداري در ترجمه حال خويش در سال 1913 چنين نوشته است: «در منزل خود به طرز اصول قديم مكتبداري ميكردم، اما از سختي و دشواري اصول تعليم و تربيه دلگير ميشدم. روزي براي كار خصوصي خود در قطعه روسي شهر ميرفتم كه ناگاه در اثناي راه نظرم به مكتب افتاد. دورتر ايستاده از پنجرههاي گشاده به سوي معلمان و شاگردان با چشم عبرت نگريستم و ديدم كه رفتار و كردار ايشان به دايره ادب، اخلاق و انتظام بود… از اين جهت خيلي متأثر شدم».
بعد اين واقعه و آشنايي با روزنامه تركي «ترجمان» به واسطه ساعتسازي تاتار به نام ملا بدرالدين به فكر گشادن چنين مكتب نو ميافتد.
رحيم هاشم در باره آشنايي عبدالقادر شكوري با روزنامه «ترجمان» و تأثير آن بر پيريزي بنياد مكتب اصول جديد چنين مينويسد: «معلم من، اولين تأسيسكننده مكتب نو در سمرقند – عبدالقادر شكوري كه يكي از معارفپروران پيشقدم زمان خود و يكي از فداييان نشر معارف در بين خلق تاجيك ميباشد، چه نوع آگاه گرديدن خود را از روزنامه و به روزنامهخواني، چه نوع سر كردن خود را چنين نقل ميكرد: «در وقت ملابچگيام روزي براي درست كنانيدن ساعت خود در رسته نو سمرقند به دكان ساعتسازي اوستا بدرالدين تاتار درآمدم. در دستش ورقهاي را نگاه داشته ميخواند. از روي كنجكاوي: «اين چيست كه ميخوانيد؟» گفته پرسيدم. اوستاي مذكور به سؤالم چنين جواب داد: «اين چيزي است كه كور را بينا ميكند و نه اينكه بيناي عادي، بلكه آدمبين ميگرداند!» من حيران مانده، رخصت پرسيده آن ورقه را گرفته ديدم «ترجمان» نام روزنامه بوده است كه آن وقتها در شهر باغچهسراي قريم نشر ميگرديد. روزنامه را برده پنهاني خوانده آورده دادم. به همين واسطه چه بودن روزنامه را فهميدم، به خواندن آن عادت كردم. ذوق و هوسم به دانستن چيزهايي كه در آن نشر ميشد، روز به روز زياد گرديد و از سال آينده خودم به «ترجمان» آبونه شدم».
در سالهايي كه من در مكتب استاد شكوري درس ميخواندم، وي با اكثر روزنامههاي تاتارستان و آذربايجان آبونه بود و بسياري از مقالههاي علمي و ادبي آن روزنامهها را براي طلبههاي خود ميخواند و ميفهماند و جوانان را به خواندن روزنامه ترغيب ميكرد».
عبدالقادر شكوري پس از رفتن به شهر خوقند و آشنايي با اصول نوين آموزش و پرورش در مكتب جديد صلاحالدين مجيدي تاتار، به وطن برگشته، با اصول نوين، به تدريس ميپردازد. او ابتدا بر مبناي كتابهاي درسي تاتاري «معلم اول» عبدالهادي مقصودي، «معلم ثاني»، «هفتيك» و كتابهايي كه از باغچهسراي، استامبول، باكو، قزان و تهران به دستآورده بود، تدريس ميكرد و به دانشآموزان تعليم ميداد و بعداً خود او و دوستانش كتابهاي درسي تهيه ميكنند.
عبدالقادر شكوري ميخواست در محيط شهر به آموزش و پرورش دانشآموزان بپردازد. و مهندس حاجي عبدالقادر خمدنچه از گذر خواجه زلمراد سمرقند حولياش را به شكوري پيشكش ميكند كه براي مكتب ناموافق بود. در اين باره ودود محمودي چنين مينويسد: «يادم ميآيد هنوز كرسيهاي مكتبي نداشتيم. در روي زمين خان كه تختگين بود، به روي نَمَد و شال مينشستيم و در پيش چهارپايههاي پستك داشتيم كه كتاب و دفتر، سنگتخته و سنگقلمها را روي آنها نهاده ميخوانديم و مينوشتيم. در آن روزها و سالها- سالهاي اولين عصر 20 كتابهاي ما بيشتر در شهر قزان چاپ ميشد. در اين ميان رسالههاي عالمجان بارودي، هادي مقصودي و ديگران ديده ميشدند. يك قسم كتابهاي درسي تاجيكي را تاتارستان براي ما حاضر ميكرد. «شرايط ايمان»، عقايد اسلاميه»، «عبادت اسلاميه»، «صد پند لقمان حكيم»، «معلم اول»، «معلم ثاني» از آن جمله بودند» .
اما با اغواي همسايه حاجي عبدالقادر شكوري مجبور ميشود كه مكتبش را به منزل محمودخواجه بهبودي واقع در گذر يامين نزديك قلندرخانه كوچاند. در رابطه با انتقال مكتب به جاي ديگر بايستي گفت كه در طول فعاليت اين مكتب، يازده مرتبه مكانش عوض شده است.
گويا وقتي كه مكتب در منزل محمودخواجه بهبودي جاي داشت، كسي به ادارههاي دخلدار شكايت مينويسد كه در مكتب شكوري به بچهها كتابهاي «ضررناك» را تعليم ميدهند.
در آغاز جنگ اول جهاني مكتب شكوري به منزل باباكلان هندي در گذر رسته نو انتقال يافت.
عبدالقادر شكوري از نخستين كساني بود كه تعليم و تربيه پسران و دختران را در يك كلاس متداول كرد. نخستين شاگردان او منوره – دختر عبدالرحمان، جميله- دختر محمدهاشم، زينب – دختر عبدالله سبدساز بودند. بعدها همسر شكوري ميسرهخانم مكتب جديد دخترانهاي تأسيس نمود. رحيم هاشم مينويسد:
«شكوري هر سال در ماههاي مه، ژوئن براي نمايش موفقيتهاي اصول تعليم خود مجلس عمومي امتحاني تشكيل ميداد. در اين امتحانهاي عمومي كه تا ده روز دوام ميكرد، دَر مكتب به روي همه گشاده بود. معلم پدران و نزديكان خوانندگان، همه طبقههاي اهالي شهر، خصوصاً مخالفان مكتب نو را دعوت ميكرد و در يك دو موسيم تحصيل خطخوان، خطنويس، از معلومات ابتدايي آگاه شدن شاگردان خود را نمايش ميداد. به اين مجلسهاي امتحان از شهرهاي ديگر هممسلكان معلم، معلمان، هواداران اصول نو تعليم هم دعوت كرده مي شدند. من در اين امتحانها از مردان پيشقدم آن دوره استاد عيني، ميرزا عبدالواحد منظم، شاعر خوقندي صوفيزاده، معلم و مؤلف كتاب هاي درسي از تاشكند شاكرجان رحيمي، عاشورعلي ظاهري خوقندي و ديگران را اولين بار ديدهام. اينك در امتحان سال 1916م حمزه حكيمزاده به مكتب ما آمد…».
در مكتب و خانه عبدالقادر شكوري روزنامه و مجلههاي چاپ مصر، كلكتّه، استامبول، تهران، باكو، تفليس، قزان، آرينبرگ، بغچهسراي از قبيل «صور اسرافيل»، «چهرهنما»، «طنين»، «ايران نو»، «اقبال»، «وقت»، يولدوز»، «ترجمان»، «صراطالمستقيم»، «شورا»، «تِلميذ»، «الدين و والادب»، فيوضات»، «ملا نصرالدين» و غيره موجود بود.
در پيروي به مكتب اصول جديد شكوري در شهر سمرقند محمد نورمحمدزاده، در روستاهاي بُلُنغور و جانباي قاري كامل، همچنين شاگردان سابق او عصمتالله رحمتاللهزاده، محمديونس يُلداشزاده، محمدقل احمدجان، نسيم ظريفي، جورهقل كاملي، كينجه حامدي، عبدالجبار نرذيقلي، تاجالدين و عبدالحميد عظمتاف و ديگران مكاتب اصول جديد تأسيس نمودند.
سال 1918 مكتب عبدالقادر شكوري دولتي شد. بعداً او باز دو مكتب ديگر، يكي در گذر شربتدار و ديگري در روستاي رجبامين، كه حالا نام شكوري را دارد، تأسيس نموده است.
در امارت بخارا در ابتداي سال 1900 ملا جورهباي پيرمستي پس از آشنايي با مكاتب اصول جدبد روسيه در گذر پوستيندوزان شهر بخارا مكتب خصوصي با اصول آموزش و پرورش جديد تأسيس نمود. اما به سبب عدم استقبال كودكان از آن تعطيل شد.
سال 1907 ملا نظام ثابتاف تاتار در حياط خود در شهر بخارا براي كودكان تاتار مكتبي افتتاح كرد كه در آن سال 10-12 نفر تاتاربچه به آن جلب شدند. معلم اين مكتب عبدالرحمان سعيدي از شهر قزان دعوت شده بود.
در سال 1908 اسماعيل غسپري يكي از پايهگذاران تعليم اصول جديد در روسيه و سردبير روزنامه «ترجمان» كه در باغچهسراي انتشار مييافت، به بخارا آمد و پس از مشورت با چند تن از ترقيپروران تاجيك و تاتار به نتيجه رسيد كه در مكتب رسمي تاتارها كه به آن «مظفريه» نام نهاده بودند، بچه هاي تاجيك نيز ميتوانند تحصيل كنند. همان سال مكتب تاتارها از خانه نظام ثابتاف به خانه خالد بُرناشُف تاتار ديگر انتقال يافته و چند تن از بچههاي تاجيك را پذيرفت.
نخستين مكتب تاجيكي اصول جديد در بخارا كه در حيات فرهنگي خلق ما نقش بزرگي داشته است، توسط ميرزا عبدالواحد مُنْظِم و دوستان و هممسلكانش صدرالدين عيني، احمدجان حمدي و حامدخواجه مهري تأسيس يافت. علت اصلي تأسيس چنين مكتبي را صدرالدين عيني چنين ذكر ميكند:
منظم، عيني، مهري و حمدي به خاطر تجربهآموزي از مكاتب تاتارها، با اصول آموزش و پرورش در اين مكتب آشنا گرديده، توسط عبدالرحمان سعيدي كتابهاي درسي تاتاري را دريافت كرده و با طرز نو كار را ادامه دادند. اكنون عبدالواحد منظم مدير و معلم اول، احمدجان حمدي و حامدخواجه مهري معاون او شده، صدرالدين عيني همه روزه به مكتب تاتارها رفته، تجربه اين مكتب را به مكتب منظم انتقال ميداد. چون در مكتب تاتارها تاجيكبچهها هم تحصيل ميكردند و زبان و كتابهاي تاتاري را نميفهميدند، با درخواست عبدالرحمان سعيدي ص. عيني در مكتب تاتارها وظيفه ترجماني را هم ادا ميكرد.
مكتب اصول جديد منظم در يك مدت كوتاه شهرت كسب نمود. صدرالدين عيني مينويسد: «از آنجا كه اين مكتب به زبان فارسي و معلمانش بخاريالاصل بودند، زياده شهرت پيدا كرده، مردم بخارا را به خود جلب نمود» .
ماه مه سال 1909 عبدالواحد منظم و صدرالدين عيني به خاطر آشنايي بيشتر با تجربه مكتب اصول جديد عبدالقادر شكوري و جريان آموزش و پرورش، همچنين قبول امتحانات عمومي از دانشآموزان آن مكتب براي مدت ده روز به سمرقند سفر كردند. همان سال براي اشخاص 20-30 ساله كه سالها در مكاتب كهنه درس خوانده و سواد قضايي نداشتند، در نزد مكتب شعبه شبانه تأسيس كردند و منظم به آنها هر روز دو ساعت درس ميداد.
چون نفوذ مكتب ميان مردم خيلي افزوده شد، گروهي تنگنظر و پيش از همه دشمنان مكاتب اصول جديد با سروري ملا قمر تاتار قزاني در فكر از بين بردن آنها شدند. قاضيكلان بقاخواجه، عبدالواحد منظم را با چند تن از شاگردانش دعوت كرده امتحان نموده، با كتابهاي درسي آنها آشنا گشته و گفت: «شاگردان مكتب نو چون بلبلان باغ جنت بودند. من در اين كار يگان جهت خلاف شرع نديدم، برعكس به همين ترتيب تنظيم يافتن تمام مكتبهاي مسلمانان را لازم ميدانم» .
هرچند علماي بافرهنگ از قبيل مفتي داملا اكرام، دانيالخواجه صدور و برخي ديگر از مفتيها فتواي حلال بودن مكتب را داده، قوشبيگي آستانقل و قاضيكلان بقاخواجه در اين باره حكم مثبي صادر كرده باشند هم، برخي از علماي جاهل با سروري قاضي برهانالدين و ملا قمر فتنه را داده، جلسههاي اعتراضي داير نموده و ميگفتند: «اگر اين مكتب بسته نشود، شورش ميكنيم، به قوشبيگي و قاضيكلان هجوم ميكنيم، مفتي اكرام را نابود ميكنيم، معلم مكتب را ميكشيم، آنها را از مسلماني خارج ميكنيم» . بر اثر چنين فشارها مأموران قوشبيگي، قاضيكلان و رئيس به طور رسمي مكتب منظم را در 25 اكتبر سال 1909 بستند.
پس از بسته شدن مكتب اصول جديد تاجيكي عبدالواحد منظم، بيش از 50 شاگرد تحصيل را در مكتب تاتارها ادامه دادند. اما با فرمان حكومت اين تاجيكبچهها از خواندن در مكتب تاتارها محروم گرديدند.
در بين سالهاي 1912-1914 در گذرهاي مختلف شهر بخارا غياث مخدوم حسني، ملا ابوالقاسم، مكمِّل مخدوم، عثمانخواجه، حامدخواجه، ملا وفا، ميرزا اسماعيل، عبدالرئوف فطرت و چند تن ديگر از روشنفكران تاجيك مكتبداري ميكردند. در مكتب عثمانخواجه 200 دانشآموز، حامدخواجه 100، ملا وفا 80، مكمل مخدوم50 نفر با اصول جديد تعليم ميگرفتند. در نزد همه اين مكاتب شعبههاي شبانه فعال بود كه در هر كدام 40-50 مرد بيسواد و يا كمسواد ميخواندند.
در اين مدت همچنين در غژدوان، قرشي، قراكول، شهرسبز و ديگر شهر و نواحي اطراف بخارا نيز مكاتب اصول جديد فعاليت مينمودند. چنانكه در شهرسبز تحت حمايت اسلامقل تُقصبا مكتبي فعال بود كه مدتي معلم آن عطاخواجه بخارايي و بعداً ميرزا يوسف و نظام مخدوم بودند. در قراكول غلامقادر املاكدار و قاضي داملا اكرام مخدوم سال 1913 مكتب گشادند. در كركي يك گروه جوانان با سروري قاري يولداش پولاداف در خانه ميرخان عبدالنصرزاده بخارايي مكتب تأسيس نمودند.
در سال 1917، يعني در عرفه انقلاب اكتبر در كشور تركستان 92 مكتب اصول جديد از جمله در سيردريا 39 مكتب، فرغانه 30، هفترود 18، سمرقند 5 و در شمال تاجيكستان كنوني نيز 5 مكتب فعاليت مينمود.
مدارس
مدارس به حيث مراكز عالي آموزشي و پرورشي، در حيات اجتماعي و علمي و فرهنگي آسياي ميانه نقشي مهم داشتند. تحصيل در مدارس در مجموع تا 20 سال دوام ميكرد. سال تحصيلي از 24 سپتامبر تا 22 مارس بود. دانشآموزان پنج روز در هفته، از شنبه تا چهارشنبه درس ميخواندند كه روزهاي پنجشنبه و جمعه تعطيل بودند.
در حدود 4/80% دانشآموزان مدارس 25-30 ساله، 1/13% 20-24 ساله و 5/6% تا 20 ساله بودند.
در امارت بخارا مدرسان مقام بلند داشتند كه از جمله مدرسان «بنارسپوش» هنگام تاجگذاري اميران به دربار دعوت ميشدند. در تركستان وظيفه مدرسي انتخابي بود كه آنها را در جمع شاگردان انتخاب ميكردند.
به مناسبت شروع هر كتاب نو، از جانب دانشآموزان به مدرسان افتتاحانه داده ميشد. از جمله، براي شروع درس «شرح ملا» از 5 تا 12 سكّه، درس «عقايد» از 15 تا 25 سكه، درس «ملا جلال» از 5 تا 150 سكه داده ميشد. (در آن زمان قيمت يك پود گندم 5 سكه بود) .
در مدارس اساساً علوم زير تدريس ميشد: صرف و نحو، منطق، حكمت، كلام، فقه، لغت، معني، بديع، عروض، قافيه، انشاء، رسمالخط، مناظره، قرائت، تفسير، حديث، فرايض، اصول، جبر، هندسه، جغرافيا، اخلاق، تاريخ، احكام، الهيات، قرآن، رياضيات و غيره. كتب اصلي درسي مدارس «بدان»، «اول علم»، «مُعِزّي»، «عوامل»، «قافيه»، «شرح ملا»، «شمسيه»، «حاشيه قطبي»، «عقايد نسفي»، «تهذيب»، «حكمتالعين»، «هدايه»، «زنجاني»، «مختصر وقايه»، «خلاصه الحساب»، «ملا جلال» و امثال اينها بود.
عبدالرئوف فطرت در «بيانات سيّاح هندي» (سال 1912) گفته است: «بخارا قريب دوصد عدد مدرسه دارد كه همه اين سه قسم است: اعلا، وسط و اَدْني (ابتدايي)». و 33 مدرسه عالي را به وقف ساليانه 2815000 سكه و 39 مدرسه ميانه را با وقف ساليانه 961000 سكه، يعني در مجموع 72 مدرسه را نامبرده است.
مكاتب و مدارس شوروي
پس از پيروزي انقلاب اكتبر 1917 در كشور تركستان كميسارياي معارف خلق تأسيس شد كه تقريباً تمام مراكز آموزشي را تحت پوشش قرار ميداد. بر اساس فرمان شوراي كميسارياي خلق تركستان از 29 مارس سال 1918 شوراهاي معارف خلق تأسيس يافت كه بر آموزش و پرورش نظارت ميكردند.
در ماه ژوئن 1918 كميسارياي معارف خلق تركستان تأسيس شد و بعد از چند روز در شهر تاشكند نخستين انجمن معلمان و كارمندان معارف خلق تركستان تشكيل گرديد كه راهكارهاي بازسازي امور معارف خلق را مورد بررسي قرار ميداد.
بر اساس نظامنامه «مكتب يگانه محنتي جمهوري فدراسيون روسيه شوروي» كه در 16 اكتبر سال 1918 كميته اجرائيه مركزي عمومي روسيه آن را تصديق نموده بود، در تركستان مكاتب يگانه محنتي (زحمتكشي) تأسيس شد. چنين مكاتبي 9 ساله و داراي دو درجه (يكم و دوم) بود. مكاتب درجه اول كودكان 8 تا 13 ساله و درجه دوم نوجوانان 13 تا 17 ساله را فرا ميگرفت كه تحصيل در آنها رايگان و حتمي بود.
پس از اتمام مكتب درجه اول، نوجوانان ميتوانستند تحصيل را در مكاتب 7 ساله شهرها، مكاتب جوانان دهات، آموزشگاههاي كارخانهها كه آموزش حرفهاي 7 ساله نير ميدادند، ادامه دهند. در زمينه مكاتب درجه اول دانشكدههاي كارگري تأسيس شد كه دوره تحصيل در آنها 4 ساله بود. در زمينه كلاسهاي 8 و 9 مكاتب درجه دوم، مكاتب آموزش حرفهاي و آموزشكدهها تشكيل شد.
در ماه نوامبر 1918 كميسارياي معارف خلق تركستان نخستين طرح آزمايشي آموزشي را به مراكز آموزشي ارسال كرد كه در آن آموزش زبان مادري و رياضي (هفتهاي 6 ساعت) اُولويت داشت. در برنامه همچنين آموزش زبان روسي، طبيعتشناسي، تاريخ، جغرافيا، سرود و ورزش نيز در نظر گرفته شده بود. در رابطه با برنامهسازي بايستي گفت كه از سال تحصيلي 1923-1924 برنامه تكميلي آموزشي مكاتب تهيه گرديد و به اجرا گذاشته شد.
نخستين مكاتب شوروي در رديف ديگر شهرهاي تركستان در خجند. اوراتپه، كانبادام و اسفره در سال 1918 تشكيل شدند كه تا آخر سال 1918 تعداد آنها در شمال تاجيكستان كنوني 15 باب را تشكيل ميداد. سال 1919در نخستين مكتب شوروي كانبادام كه سال 1918 تشكيل شده بود، حدود 100 نفر تحصيل مينمودند .
طبق گزارش كميسارياي معارف خلق تركستان در آخر سال 1920 در جمهوري 2022 مكتب درجه اول فعال بود كه در آنها 167875 نفر تحصيل مينمودند. تعداد مكاتب درجه دوم 59 باب و دانشآموزان آن 7503 نفر بود.
سال 1922 در كانبادام «دارالتّدريس» تأسيس گرديد كه به پذيرش فارغالتحصيلان كلاس 4 اختصاص داشت كه در برنامه تعليمي آن رياضيات، شيمي، جغرافيا، طبيعتشناسي، دين و زبان عربي وجود داشت كه تدريس زبان عربي بعداً حذف گرديد.
از ابتداي سال 1920 در سراسر تركستان، از جمله در شمال تاجيكستان كنوني، مكاتب محو بيسوادي به فعاليت شروع نمودند. در عرفه تقسيمات سرحدي در تركستان 4828 مؤسسه تعليمي فعاليت مينمود.
تا سال تحصيلي 1918-1919در تركستان چندين دوره (كورس) 3 و 6 ماهه تربيت معلم فعال بود كه به واسطه آنها 3661 معلم براي مكاتب ازبكي، تاجيكي، تاتاري و روسي فارغالتحصيل شدهاند. طبق اطلاع كميسارياي معارف خلق تركستان از 15 فوريه تا 31 دسامبر سال 1920 تعداد 3814 نفر اين دورهها را ختم كردند. از كل فارغالتحصيلان سال 1920-21 كه 2673 نفر را تشكيل ميدادند، 985 ازبك، 213 تاجيك و مابقي نمايندگان ديگر مليتها بودند.
سال 1920 در تركستان 7 انستيتوي معارف تشكيل شد كه 6 تاي آن به زبانهاي ازبكي و تاجيكي فعاليت مينمود. براي معلمههاي مليتهاي محلي انستيتوي مخصوص معارف تشكيل شد. تا ماه ژوئن سال 1921 حدود 2 هزار معلم براي دورههاي محو بيسوادي آماده شد.
در سال 1922 در تركستان 62 مؤسسه آموزشي حرفهاي و تكنيكي، 12 آموزشگاه آموزگاري، 11 آموزشگاه متوسطه كشاورزي، 14 مكتب حزبي، آموزشكدههاي طبي، بديعي، موسيقي و ديگر مؤسسات آموزش مخصوص فعال بود كه در آنها 5890 نفر تحصيل ميكردند.
در سال تحصيلي 1923-24 در حدود تركستان 4 مؤسسه آموزش عالي داراي 4150 دانشجو موجود بود.
سال 1921 كميسيون فوقالعاده تركستان با هدف محو بيسوادي تأسيس شد كه به واسطه آن تا 1 آوريل سال 1924 در حدود 447 مكتب براي بيسوادان و 28 مكتب براي كمسوادان تأسيس شد كه مهلت تحصيل در آنها 6 ماه بود. از مجموع 447 مكتب محو بيسوادي، 214 مكتب به زبان ازبكي، 75 مكتب به زبان قرقيزي، 39 مكتب به زبان تركمني، 109 مكتب به زبان روسي و 10 مكتب ديگر براي ساير زبانهاي اقليتهاي ملي بود. اما براي زبان تاجيكي هيچ مكتبي وجود نداشت و تاجيكان به زبان ازبكي تحصيل ميكردند .
بعد از فروپاشي امارت بخارا در سال 1920 و تأسيس جمهوري خلقي شوروي بخارا، كميته نظارت معارف تأسيس شد كه آن در هر محل نمايندگان خود را داشت. 15 مارس سال 1921 در شهر دوشنبه شعبه معارف خلق بخاراي شرقي تشكيل شد. ماه ژوئيه همان سال نخستين انجمن كارمندان معارف خلق تشكيل گرديد كه در آن مسائل آموزش و پرورش مورد بررسي جدي قرار گرفته، از كمبود معلمان اظهار نگراني شد. بر اساس فرمان اين انجمن براي آماده نمودن آموزگاران، دورههاي كوتاهمدت آموزشي، آموزشكدهها و انستيتوي تربيت معلم تأسيس گرديد.
بعد ازنوسازي كميته نظارت معارف در سال 1924 دستگاه اين وزارتخانه از هيئت رئيسه، شعبههاي عمومي، ماليه، تأمينات، تربيه اجتماعي، شوراي علمي، كميته كل سياسي و معرفتي عبارت بوده، در شوراي علمي كميسيوني تأسيس شده بود كه به آموزش و حفظ يادگاريهاي تاريخي و فرهنگي بخارا اختصاص يافته بود.
شعبه تربيه اجتماعي داراي دو بخش مؤسسات مكتبي و پيشمكتبي بود. كميته كل سياسي و معرفتي به امور محو بيسوادي نظارت نموده و مكتب حزبي نيز ناظر بر كتابخانهها و قصرهاي فرهنگي، تئاترها، سينماها، انتشارات، موزهها و چايخانههاي سرخ بود.
پس از غلبه انقلاب در بخارا در حدود 50 مكتب در سطوح مختلف تأسيس يافت كه مهمترين آنها طبق خاطرات محمدعلي بلجواني در «تاريخ نافعي»، مكتب سياسي نظامي در بالاي ارگ عالي، مكتب سياسي در لب حوض ديوانبيگي، مكتب «احضار قرض» و «توران تودَسي» در لب حوض خالداربيگيجان، مكتب صناعت در منزل اولياقلبيگ ديوانبيگي، مكتب موسيقي در لب حوض دستورخانهچه، در منزل توره چارجويي، مكتب شمسالعارفين در لب حوض قاضيكلان، مكتب «دارالمعلمين فارسي» در گذر خيابان و غيره بودند. از مشهورترين مدارس بخارا كوكَلداش («دارالفنون») و مدرسه مير عرب («دارالمدرسين») بود كه تقريباً 300 مدرس و عالم بخارا را به تدريس جلب كرده بود.
كميته نظارت معارف در شهر مسكو، خانه معارف را تأسيس كرد كه در آن بيش از 200 نفر براي ورود به مكاتب مختلف روسيه تحصيل ميكردند. همچنين براي تحصيل در آلمان و تركيه در حدود 100 نفر جوانان فرستاده شدند. راهبر گروه جوانانِ اعزامي به آلمان ميرزا عبدالواحد منظم بود.
سال 1923 كميته نظارت معارف بخارا داراي 43 باب مكاتب درجه يكم با 2856 دانشآموز، 2 باب مكاتب درجه دوم با 285 دانشآموز، 8 باب مكاتب شبانهروزي (نوانخانه) بود. سال 1923 در بخارا 40 مكتب محو بيسوادي داراي 2726 محصل و سال 1924 41 مكتب محو بيسوادي داراي 8200 محصل فعاليت مينمود.
در عرفه تقسيمات ملي حدودي در ولايات اوراتپه 16، پنجكنت 5، حصار 4، بدخشان 3، كولاب 3، غرم 1 مكتب شوروي فعال بود . مكاتب اوراتپه داراي 573 دانشآموز و 29 معلم، پنجكنت داراي 704 دانشآموز و 6 معلم و بدخشان داراي 75 دانشآموز و 4 معلم بودند.
كتابهاي درسي
همزمان با تأسيس مكاتب اصول جديد، يكي از مشكلات عمده عدم وجود كتابهاي درسي به زبان فارسي تاجيكي بود. در ميان روشنفكران تاجيك سيداحمد وصلي يكي از نخستينهايي بود كه به تأليف چنين كتاب درسي با نام «بيانالحروف» اقدام كرد كه اين كتاب در سال 1903 در دسترس معلمان و شاگردان قرار گرفت.
استاد صدرالدين عيني در خصوص تأليفات سيداحمد وصلي چنين نوشته است: «مُوميعليه را دائر به صرف و نحو عربي تأليفاتي هست. صرف و نحو زبان فارسي را نيز به اصول زبان عرب ترتيب داده. در اوايل جاري شدن اصول جديده در سمرقند بعضي رسالههاي فارسي براي مكتبهاي نو ترتيب داده و بعضي تأليفات علمي و تاريخي ديگر نيز دارد» .
يكي از نخستين مؤسسان مكتب اصول جديد به زبان فارسي تاجيكي در شهر باستاني سمرقند و عموماً آسياي ميانه عبدالقادر شكوري چند كتاب درسي از قبيل «جامعالحكايات»، «زبدهالاشعار»، الفباي «رهبر سواد» را تهيه نمود.
«جامعالحكايات» ع. شكوري كتاب قرائت است براي دانشآموزان سال دوم مكاتب ابتدايي. اين كتاب سال 1907 تهيه و در سالهاي 1909 و 1911 به نشر رسيده است.
نشر سال 1911 اين كتاب كه به عنوان نشر اول در شهر سمرقند صورت گرفته بود، از 72 صفحه عبارت بوده، با حروف بزرگ و زيبا در كاغذ نفيس چاپ شده است. ع. شكوري در ابتداي كتاب در خصوص اصول آموزش و پرورش در مكاتب اصول جديد مصلحتهايي آموزشي داده است. در اين كتاب 49 حكايت و 14 پاره منظوم جاي دارد. از 49 حكايت اين كتاب 10 حكايت آن از روسي ترجمه شده است.
عبدالقادر شكوري خود راجع به كتاب گفته است: «اين رساله براي اخلاق شاگردان كلاس دوم مكتب ابتدايي از كتابهاي فارسي و تركي ترجمه و تأليف شد» .
«جامعالحكايات» از نظر زبان و اسلوب بيان يكي از بهترين نمونههاي زبان ادبي فارسي تاجيكي آن دوره محسوب ميشود كه با اسلوبي روان و مناسب با فهم كودكان تنظيم شده است.
در سال 1908 ميراز عبدالواحد منظم براي دانشآموزان مكتب جديدي كه در شهر بخارا با همدستي صدرالدين عيني، احمدجان حمدي و حامدخواجه مهري تأسيس نموده بود، شيوهنامه نگارش الفباي فارسي را با با نام «رهبر خط» تأليف و تنظيم نمود كه شامل 42 صفحه بود و در پيشگفتارش تأكيد شده كه: «براي آساني خط نويسي طفلان نوآموز اين دفتر «رهبر خط» را به نظر قبول معلمين كرام منظور كنانيده» .
در اين دوره صدرالدين عيني نيز چند كتاب درسي براي مكاتب اصول جديد از قبيل «تهذيبالصبيان»، «ترتيلالقرآن»، «ضروريات دينيه»، «بهار دانش» و «خالده يا قِزباله» را تهيه نموده است.
قسمت اول كتاب «تهذيبالصبيان» در خصوص مكتب و معارف، علم و دانش، حرمت استاد و والدين. اهميت دانشآموزي، دوستي و رفاقت، نكوكاري و عاليهمتي، همچنين فصلهاي سال و عالم نباتات و حيوانات و قسمت دومِ آن كه «خاندان خوشبخت» ناميده شده، پيرامون زندگي خانوادهاي كشاورز با زباني سَليس و روان است.
از ديگر كتابهاي درسي كه صدرالدين عيني براي دانشآموزان مكاتب ابتدايي دخترانه تهيه نموده بود «خالده يا قِزباله» ميباشد. اين كتاب درسي ماه فوريه سال 1922 نوشته شده، پس از دو سال يعني 2 ژانويه سال 1924 با مساعدت ميرزا عبدالواحد منظم در شهر برلين آلمان به چاپ رسيد كه شامل20 صفحه،30 حكايت كوچك پند و اخلاقي از قهرمان داستان دختربچهاي به نام خالده است.
«الفباي مكتب اسلاميه»، «كتابالاطفال»، «تاريخ مختصر اسلام»، «عمليات اسلام»، «مدخل جغرافياي عمراني»، «مختصر جغرافياي روسيه»، «منتخب جغرافياي عمومي»، «اسباب سواد» و خريطهها تركستان، بخارا، خيوه و … از جمله كتابهاي درسي ديگر به قلم محمد خواجه بهبودي بودند كه از طريق انتشارات «بهبودي» در دسترس خوانندگان قرار گرفت. او اين كتب درسي را بر اساس كتابهاي درسي مكاتب روسيه و به تقليد از كتابهاي درسي مكاتب اصول جديد كشورهاي شرق همسايه تأليف نمود.
عصمتالله رحمتاللهزاده بر اساس تجارب بيش از ده ساله معلمي خود، در سال 1913 كتابي با نام «رهبر مكتب» تهيه نمود كه سال 1915 در شهر تاشكند چاپ شد. «رهبر مكتب» با اصول آوازي- هجايي در 46 صفحه و براي 90 درس ترتيب يافته است.
طي همين سالها تعدادي كتب درسي ديگر براي مكاتب ابتدايي اصول جديد تاجيكي نيز تأليف گرديد كه «استاد اول» سعيدرسول سعيدعزيزاف، «رهبر فارسي» و «منتخب گلستان يا قرائت فارسي» ملا محمد رسولي، «راهنماي سواد»، «خوانش» و «رهبر سواد» حاجي معين، «معيار الاخلاق» و «تاريخ عام» سياح، «ترتيلالقرآن» و «گنجينه حكمت» صديقي عجزي، «سال نخستين» و «دبستان تاجيك» سعيدرضا عليزاده، «راهنماي حساب» و «الفباي تاجيك» نصارمحمد افغان و باز چندي ديگر از همين قبيلاند.
به طور عموم وضع آموزش و پرورش در مجموع و تعداد مكاتب و مدارس و سطوح مختلف آن پاسخگوي زمانه نبود.
تقريباً در تمام مكاتب و مدارس سنتي، تعليم و تربيت با اصول قديم صورت ميگرفت و علوم جديد تدريس نميشد.
مكاتب روسي – محلي نيز به دانشآموزان دانش كافي نميدادند. از جهت آنكه براي حكومتداران روس از حساب جوانان محلي، از جمله تاجيكان، دستيار خدمتگار لازم بود، نه دانشمند!
برخي از مكاتب جديد تحت تأثير ايدئولوژي پانتركيسم مانده بود. اين از آن جهت بود كه اين مكاتب تحت تأثير مكاتب جديد تركي تشكيل يافته بودند و به دليل عدم وجود كتب درسي به زبان فارسي تاجيكي طي چند سال اول، از كتب تركي استفاده ميكردند.
در دوره پانتركيستها كه پس از انقلابهاي روسيه و بخارا به قدرت رسيده بودند، فرزندان تاجيك در مكاتب تازهايجاد شوروي، ابتدا به زبان تركي عثماني و از سال 1922 به زبان ازبكي تحصيل مي نمودند كه اين وضعيت غير قابل تحمل بود.
شمار دانشآموزان در اين مكاتب بسيار ناچيز بود و اكثر كودكان از آموزش و پرورش بينصيب بودند. چنانكه سال 1907 در شهر خجند كه داراي 36283 نفر اهالي بود، همگي 1 آموزشگاه روسي – محلي با 57 خواننده، 1 دوره شبانه با 60 دانشآموز، 39 مدرسه با 668 خواننده و 43 مكتب با 415 دانشآموز كه همگي 110 نفر را تشكيل ميداد فعاليت مينمود .
در آن قسمت آسياي ميانه كه در هيئت روسيه بود، در رديف ديگر جنبههاي حيات جامعه، در بخش آموزش و پرورش نيز بي عدالتي و نابرابري به چشم ميخورد. چنانچه سال 1911 در سراسر ولايات سمرقند، فرغانه و سيردريا همگي 143 مكتب روسي- محلي فعال بوده، در آنها 8961 نفر تحصيل مينمود كه از تعداد عمومي اهالي اين ولايات 77/ درصد را تشكيل ميداد. حال آنكه سال 1909 در ولايت فرغانه كه همگي 14722 نفر اهالي روسزبان زندگي ميكرد، 26 مكتب فعاليت ميكرد و داراي 2625 دانشآموز بود.
نه تنها امارت بخارا، بلكه روسيه پادشاهي نيز به آموزش و پرورش توجهي نميكرد و نسبت به ديگر مراكز ديگر، بودجه بسيار ناچيزي براي آموزش و پروش اختصاص ميداد. چنانكه سال 1905 در شهر خجند براي اداره پليس شهري مبلغ 7927 روبل، سال 1910 ميلادي 9952 روبل، سال 1916 ميلادي 16075 روبل و براي مكاتب در سال 1905 همگي 571 روبل، سال 1910 ميلادي 1210 روبل و سال 1916 ميلادي 2635 روبل اختصاص داده شده بود.
از همين رو آموزش و پرورش در تمام سطوح نياز به اصلاحات و تغييرات جدي داشت.
وضعيت سواد
طبق آمار سال 1989م. 98% افراد سني 15 سال به بالا سواد خواندن و نوشتن داشتند كه از ميان آنان مردها 99% و زنان 97% باسواد بودند.
سطح تحصيلات
سياست شوروي ايجاد سيستم مدرن تحصيلي در تاجيكستان بود و اجراي اين امر تغيير و تحول اساسي را نسبت به قبل از آن باعث شد. پس از استقلال تاجيكستان، سيستم آموزشي اين كشور به طور كامل زير نظر وزارت آموزش و بودجه آن وزارت باقي ماند.
تحصيل تا پايان دوره راهنمايي اجباري است. نرخ باسوادي در سال 1990م. 98% برآورد گرديده است.
نظام آموزش و پرورش
آموزش و پرورش و بودجه آن در تمام سطوح تقريباً تحت كنترل وزارت آموزش و پرورش است. آموزش رسماً براي 9 سال سني از 7 تا 17 سال اجباري است. مدرسه از سن 6 سالگي و به مدت چهار سال و دبيرستان از سن 10 سالگي و به مدت 7 سال شامل يك دوره 5 ساله و 2 ساله ميباشد.
امكانات آموزشي
در سال 1920م. تعداد معدودي از تاجيكها اجازه يافتند كه به طور رسمي تحصيل كنند. در سال 1926م. طبق اولين سرشماري شوروي در محدوده تاجيكستان فعلي و در جمهوري ازبكستان نرخ باسوادي براي مردان تاجيك 4% و براي زنان 1/0% بود.
در اواخر سال 1930م. دولت شوروي توسعه شبكه مدارس تحت نظارت و برنامههاي ارائه شده از سوي رژيم كمونيستي را آغاز كرد. ليكن اين اقدام با مخالفت شديد رهبران مسلمان و در نتيجه مردم مواجه شد و با تخريب برخي مدارس از اين نوع در جمهوري و تنبيه برخي معلمين آن توسط مردم روبرو شد.
در طول دهههاي متعاقب آن سيستم آموزشي شوروي حتي با زنداني، تبعيد و قتل گسترده رهبران مذهبي نيز به ندرت موفق بود و همچنين اجراي يكنواخت آن در همه جا ممكن نگرديد.
در سيستم شوروي آموزش به سه مرحله دوره ابتدايي، متوسطه و تعليمات عالي تقسيم ميشد. مدارس متوسطه نيز به دو دسته عمومي و تخصصي تقسيم ميگرديدند.
بين سالهاي 1985م. تا 1990م. به طور ميانگين سالانه 86800 دانشآموز در مدارس متوسطه عمومي و 41500 دانشآموز نيز در دوره متوسطه تخصصي تحصيل ميكردند. در سال تحصيلي 1991-1990م. تاجيكستان در مقاطع آموزش عالي 68800 دانشجو داشت.
آموزش حرفهاي
در اواخر دوره شوروي، كيفيت آموزش فني موجود در تاجيكستان بسيار پائينتر از حد استاندارد شوروي در كل بود. تحصيلكردهها اكثر از نظر فني بيش از حد ضعيفتر از همرديفان خود در نقاط ديگر شوروي نگاه داشته شده بودند.
بسياري از مدارس حرفهاي از نظر تجهيزات ضعيف و با كمبود مواد اساسي مواجه بودند. كمبود عمومي كتب درسي به زبان تاجيكي نيز تأثير بسزايي بر دورههاي حرفهاي گذاشت.
اگرچه در سال 1990م. دستورالعمل براي 150 حرفه موجود بود، ليكن جمهوري در مضيقه انواع متخصصين مورد نياز در بعد اقتصاد بود. درصد بالايي از دانشآموزان دوره متوسطه حرفهاي در حساب پايه و زبان روسي ضعيف بودند.
در سال 1990م. جمعيت تاجيكستان در روستاها دو سوم جمعيت را تشكيل ميداد. 38 مدرسه از 87 مدرسه فني در كشور فعاليت داشت، كه 15 واحد آن بشدت در وضعيت بدي قرار داشتند. بسياري از كارخانهها با وجود قرارداد آموزش حرفهاي به دانشآموزان نتوانستند آن را اجرا كنند.
آموزش عالي و تحقيقات
در اواخر سال 1980م. تاجيكستان داراي 20 انستيتوي آموزش عالي بود. در اين سال عليرغم تعداد وسيع اين انستيتوها، تناسب دانشجوياني كه از تحصيلات عاليه استفاده ميكردند 115 تن از هر 10 هزار تن ساكن، و كمي زيرميانگين شوروي بود. در بخش علمي و فني، در تناسب اخذ مدارك عالي، تاجيكستان رتبه نزديك به آخر را در بين تمام جمهوريهاي شوروي بدست آورد.
در دوره شوروي روسها جاي تاجيكها را در ابعاد مختلف تعليمات عاليه گرفته بودند.
اولين انستيتوي آموزشي عالي در تاجيكستان، انستيتوي فني تربيتي در شهر دوشنبه بود، كه در سال 1931م. آغاز بكار كرد. دانشگاه دولتي تاجيكستان در سال 1948م. تأسيس شد. در اواسط سال 1980م. حدود 14 هزار دانشجو در 13 بخش از دانشگاه مشغول به تحصيل بودند.
در آن زمان در رشتههاي تاريخ، خاورشناسي، زبانشناسي تاجيكي و برنامهريزي اقتصادي پذيريش دانشگاه با رقابت بسيار فشردهاي براي تحصيل مواجه بود. در سال 1994م. دانشگاه داراي 864 عضو هيئت علمي در 14 بخش و 6196 دانشجوي تمام وقت بود.
در سال 1956م. انستيتوي پليتكنيك در شهر دوشنبه تأسيس شد و پس از استقلال به عنوان دانشگاه شناخته شد.
در سال 1994م. مهندس مكانيك، تعمير اتومبيل، راهسازي و معماري ارائه شد.
در سال 1996م. آمادگي براي تأسيس دانشگاه جديدي براي مردم بدخشان صورت پذيرفت كه در خاروغ مركز استان خودمختار كوهستان بدخشان تأسيس شد.
مشخصات برخي از مراكز آموزشي مهم به شرح زير ميباشد:
1 دانشگاه دولتي كشاورزي تاجيكستان
2 دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان
3 دانشگاه دولتي پزشكي تاجيكستان
4 دانشگاه تكنولوژي تاجيكستان
5 دانشگاه اسلامي تاجيكستان
6 دانشگاه دولتي آموزگاري قنديل جورهاف
7 دانشگاه ماليات و حقوق
8 دانشكده دولتي هنرهاي زيباي تاجيكستان
9 دانشگاه تاجيكي- روسي (اسلاوياني) تاجيكستان
10 دانشگاه دولتي زبانهاي تاجيكستان
11 دانشگاه ورزش تاجيكستان
12 دانشگاه تجارت تاجيكستان
13 دانشكده آزاد اسماعيل ساماني
14 دانشگاه حقوق، سياست و تجارت تاجيكستان
15 دانشكده بازآموزي پزشكان
16 داشكده سراسري بازآموزي معلمان
17 مكتب عالي وزارت كشور
18 دانشگاه دولتي باباجان غفوراف شهر خجند
19 دانشگاه تكنولوژيك خجند
20 آموزشگاه عالي فني شهر خجند
21 آموزشگاه عالي فني شهر خجند
22 دانشگاه آزاد پنجكنت
23 دانشگاه دولتي آموزگاري كولاب
24 دانشگاه دولتي آموزگاري ناصر خسرو قورغانتپه
25 دانشگاه دولتي نظرشااف شهر خاروغ
آكادمي علوم جمهوري تاجيكستان
آكادمي علوم تاجيكستان عمدهترين مركز و عاليترين مرجع علمي جمهوري محسوب ميگردد و در مؤسسات و شعبات خود دانشمندان مشهور جمهوري را تحت پوشش ميگيرد. آكادمي علوم جمهوري از اعضاي پيوسته و وابسته تشكيل ميشود كه انجام پژوهشهاي عمده در رشتههاي علوم مختلف طبيعي و جامعهشناسي، تنظيم و تطبيق مطالعات علمي در قلمرو جمهوري از جمله وظايف آنهاست. آکادمی علوم تاجیکستان سال 1951م. به عنوان شعبه تاجيكستاني آكادمي علوم اتحاد شوروي سابق تاسيس گرديد. اين شعبه در سال 1932 به عنوان نخستين مجتمع علمي موسوم به بخش تاجيكستاني آكادمي علوم شوروي شامل بخشهاي زمينشناسي و زيست
آكادمي علوم تاجيكستان
شناسي فعاليت خود را آغاز نمود. سال 1941 به شعبه ارتقاء يافت كه رياست آن را آكادميسين يوگني پاولوفسكي بر عهده داشت. شعبه تاجيكستاني آكادمي علوم اتحاد شوروي سابق شامل پژوهشگاههاي زمينشناسي، زيستشناسي، گياهشناسي، جانورشناسي و انگلشناسي، تاريخ، زبان و ادبيات تاجيكي فارسي، دامداري، شيمي، بخش ژئوفيزيك، رصدخانه نجومي و مركز خاكشناسي و عمران اراضي وادي وخش بود. پس از تأسيس آكادمي علوم تاجيكستان، پژوهش و مطالعات علمي بيش از پيش گسترش يافت.
پژوهشها و مطالعات علمي آكادمي در دهه پنجاه عمدتاً به رشتههاي نجوم، زلزله شناسي، زمينشناسي، شيمي، زيستشناسي و يك سلسله مسايل علوم جامعهشناسي اختصاص داشت و در دهه شصت تحقيقات علمي در رشته رياضيات، فيزيك عملي و نظري، مسايل نفت و تركيبات طبيعي شيمي، فيزيولوژي و بيولوژي نباتات، اقتصاد، تاريخ و فلسفه، خاورشناسي نيز ابعاد گسترده داشت.آكادمي علوم مستقيماً تابع هيئت وزيران جمهوري ميباشد و ارگان عالي آن، جلسه عمومي شامل اعضاي پيوسته و وابسته آكادمي محسوب ميگردند. جلسه عمومي آكادمي علوم به حل و فصل مسايل پيشرفت علوم و عمدهترين مسايل سازماندهي فعاليت خود مبادرت نموده و اعضاي پيوسته و وابسته را انتخاب ميكند. براي اعمال رهبري در فاصله بين جلسات عمومي به مدت 4 سال هيئت رئيسه و رياست آكادمي انتخاب ميشود.
تعداد كارمندان آكادمي علوم تا ابتداي سال 2003 ميلادي 1686 نفر بود كه از اين تعداد 669 نفر كارمند علمي، 138 نفر دكتر و 282 نفر نامزد علم و 249 نفر پژوهشگر علمي بودهاند. از اين تعداد601 نفر زن بودند كه 9 نفر از آنان داراي مدرك دكتري و 73 نفر نامزد علم و 104 نفر بدون درجه علمي ميباشند.
شعبهها و پژوهشگاههاي تابع
آكادمي علوم جمهوري تاجيكستان هم اكنون داراي سه شعبه (و جمعاً 19پژوهشگاه) به شرح زير ميباشد:
الف: شعبه علوم فيزيك، رياضيات، زمينشناسي و شيمي (به رياست نصرت رجباف با تخصص رياضي (2003م. )).
ب: شعبه علوم پزشكي و زيستشناسي (به رياست غياثالدين معراجاف با تخصص پزشكي (2003))
ج: شعبه علوم اجتماعي (به رياست فاضل طاهراف با تخصص حقوق 2003)).
هر يك از شعبههاي ياد شده داراي پژوهشگاه هاي متعددي ميباشند كه به شرح زير تقسيمبندي شده و تحت نظارت شعبات سهگانه به فعاليت مشغولند.
فعاليت طبع و نشر آثار علمي آكادمي علوم تا پيش از فروپاشي شوروي همه ساله در حال رشد و توسعه بود. پس از استقلال تاجيكستان به دليل مشكلات اقتصادي متأسفانه چاپ و نشر كتاب در آكادمي علوم كاهش يافت.
كتابخانه مركزي آكادمي علوم جمهوري از جمله مهمترين كتابخانههاي جمهوري بوده، بيش از يك ميليون و 250 هزار جلد كتاب و ساير نشريات را در خود جاي داده است.كتابخانه آكادمي علوم با 147 كتابخانه در 27 كشور خارجي و 147 كتابخانه در جمهوريهاي شوروي سابق رابطه دارد.
پژوهشگاه گسترو انترولوژي
اين پژوهشگاه در سال 1959م. به ابتكار آكادميسين حامد منصوراف كه پزشكي مجرب و دانشمندي پرتلاش و در سطح بينالملل مشهور و معروف بود تأسيس شد و در زمينه معالجه امراض كليه فعاليت داشته، از جمله مراكز علمي ممتاز آكادمي علوم تاجيكستان محسوب ميگردد. اين مؤسسه در زمان شوروي منحصر به فرد بود. نمونه اين قبيل پژوهشگاهها در سال 1968م. در شهر مسكو و متعاقب آن در شهر دنيپر و پتروفسك نيز تأسيس شد.
در حال حاضر اين پژوهشگاه به تشخيص و معالجه امراض جهاز هاضمه اشتغال دارد با مراكز و مؤسسات پژوهشي ديگر كشورهاي جهان نظير سوئد، دانمارگ، انگلستان، يوگسلاوي، فرانسه و اتريش روابط علمي دارد.
دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان
دانشگاه دولتي تاجيكستان در سال 1948م. تأسيس شد. اين دانشگاه داراي 14 دانشكده به شرح زير ميباشد: فيزيك، مكانيك، رياضيات، شيمي، بيولوژي، زمينشناسي، تاريخ، روزنامهنگاري، فلسفه، زبان و ادبيات تاجيك، زبان و ادبيات روس، زبانهاي شرقي، حقوقشناسي، اقتصاد، دانشجويان خارجي و آمادگي. اين دانشگاه در بخشهاي آموزشي روزانه، شبانه و غيابي بيشتر از 13 هزار دانشجو دارد. دانشجويان در 23 رشته تخصصي تحصيل ميكنند و اكثر دانشمندان جمهوري فارغالتحصيل اين دانشگاه ميباشند.
استادان در رشتههاي علوم معاصر، به پژوهش و مطالعات مشغول هستند. دانشگاه داراي بخش اسپيرانتور (مرحله اول دكتري) و شوراي دفاع رسالههاي نامزدي و دكتراي علوم است. مركز پردازش رايانهاي و برنامهريزي،
دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان
باغ كشت نباتات دوره بازآموزي و كتابخانه علمي از بخشهاي ديگر اين دانشگاه است. كادر علمي اين دانشگاه شامل بيش از هزار استاد داراي عناوين علمي از جمله 43 دكتر علوم، پروفسور و 665 نامزد علوم ميباشد.
دانشگاه عضو انجمن جهاني دانشگاههاست و با بسياري از دانشگاهها و مراكز علمي خارجي رابطه دارد. در اين دانشگاه دانشجوياني از چندين كشور خارجي تحصيل ميكنند. همچنين تعدادي اسپرانت (دانشجوي مقدماتي) و داكتورانتهاي (دانشجوي دكتري) كشورهاي خارجي در دانشگاه مشغول پژوهشهاي علمي هستند.
دانشگاه داراي مجتمع ورزشي، خوابگاه و گروه هنري موسوم به «نوروز» است.
دانشگاه دولتي آموزگاري دوشنبه
دانشگاه دولتي آموزگاري در سال 1931م. تأسيس شد و نخستين مؤسسه تعليمات عالي تاجيكستان محسوب ميشود. در ابتدا اين دانشگاه
دانشگاه دولتي آموزگاري داراي يك دانشكده بود كه اينك تعداد دانشكدههاي آن به 10 رسيده است كه عبارتند از:
زبان و ادبيات تاجيك، زبان و ادبيات روس، تاريخ، جغرافيا، بيوشيمي، فيزيك، رياضيات، زبانهاي خارجي، فن آموزگاري و صنعت. در نخستين سال تأسيس در اين دانشگاه 12 استاد تدريس ميكردند، ليكن هماكنون يك هزار استاد در اين دانشگاه به تدريس اشتغال دارند. طي 60 سال كه از موجوديت دانشگاه ميگذرد هزاران فارغالتحصيل، دهها دانشمند و ارباب علم و فرهنگ ثمره آن بوده است. در حال حاضر تدريس در اين دانشگاه به زبانهاي تاجيكي، روسي و ازبكي صورت ميپذيرد.
در سال 1990م. نام اين دانشگاه به نام قنديل جورهاف رئيس سابق دانشگاه نامگذاري شد.
دانشگاه كشاورزي تاجيكستان
دانشگاه كشاورزي تاجيكستان از جمله نخستين مراكز آموزشي آسياي ميانه ميباشد. در سال 1931م. در شهر خجند دانشكده ميوه و سبزيجاتشناسي تأسيس گرديد و طي شصت سال به يكي از بزرگترين مراكز آموزشي علوم كشاورزي منطقه شهرت يافت. در اين دانشگاه متخصصين كشاورزي براي تاجيكستان و ديگر نواحي سابق شوروي تربيت ميشوند. بيش از 5500 دانشجو در هفت دانشكده اين دانشگاه، يازده دوره تخصصي را فرا ميگيرند.
اقتصاد
یکی از بازارهای عمومی در تاجیکستان
سطح زندگي
در سالهاي 1921م. تا 1927م. سياست جديد اقتصادي و كشاورزي شوروي توسعه كشت پنبه در آسياي مركزي بود. در پايان اجراي سياست جديد اقتصادي، توسعه كشت پنبه به طور باور نكردني افزايش يافت، اما در كل توليد محصولات به حد قبل از انقلاب نرسيد. همزمان كشت برنج، كه غذاي اصلي منطقه بود به طور قابل ملاحظهاي كاهش يافت. نرخ تورم در سالهاي 1992 تا 1993م. سير نزولي داشت.
در سال 1995م. كارخانه آلومينيم تورسونزاده (ريگر سابق) 230 هزار تن آلومينيم خام توليد كرد كه حدود نصف ظرفيت آن بود در حالي كه كشور، وابسته به واردات مواد خام و انرژي از قبل صادرات آن بود لذا صنايع تاجيكستان به علت عدم قدرت پرداخته هزينه انرژي وارداتي از خارج با مشكلات مواجه بودند.
در سال 1996م. اقتصاد تاجيكستان هنوز وضع نااميدكنندهاي داشت. اين كشور در جذب سرمايههاي خارجي در بين جمهوريهاي شوروي سابق در پايينترين سطح قرار گرفته بود و تنها صادرات پنبه و آلومينيم سودهاي عمدهاي را براي اين كشور به ارمغان ميآورد.
در اواسط سال 1996م. قرارداد مشترك پنبه با امارات متحده عربي عقد گرديد كه قرار بود طبق برنامه زمانبندي شده فعاليت خود را آغاز كند.
در سال 1996م. حركتهايي در جهت اصلاح ساختار اقتصادي صورت پذيرفت كه به علت عدم اعتبار آمار در دسترس، ارزيابي نتيجه آن مشكل ميباشد.
در سال 1980م. مسكن يك مشكل جدي مخصوصاً در شهر دوشنبه بود. طرح «مسكن 93» قول فراهم ساختن مسكن را در سال 1993م. به خانوادههايي كه از سال 1988م. در ليست انتظار بودند ميداد، اما ساخت مسكن بسيار عقبتر از زمان پيشبيني شده بود. در سال 1990م. در پايتخت حدود 150 هزار خانواده منتظر دريافت آپارتمان بودند، كه اين امر موجب بروز آشوبهايي در فوريه همان سال شد. كمبود مسكن در شمال خجند نيز حاد بود.
از اواخر سال 1980م. مشكلات اقتصادي شوروي در كل موجب كم شدن مصرف اقلام ضروري زندگي يعني آرد، گوشت، شكر و صابون گرديد.
در سالهاي 1986م. تا 1989م. ارزش مصرف سرانه كالاهاي خدماتي تاجيكستان كمتر از ديگر جمهوريهاي شوروي بود.
اگرچه تاجيكستان اساساً يك جمهوري كشاورزي است ليكن در سال 1989م. بيشتر توليدات كشاورزي خود را وارد كرد كه شامل مواد غذايي نيز بود.
در پايان دوره شوروي، اكثريت بالايي از تاجيكستانيها درآمد بسيار ناچيزي داشتند. شرايط اقتصادي تاجيكستان به سرعت رو به وخامت گذاشت و سطح فعاليت اقتصادي كاهش يافت. در سال 1990م. دستمزدهاي پايين در اين كشور، دومين سطح پايين دستمزد، و درآمد روستائيان از مزارع اشتراكي كمترين حد خود را در ميان تمام جمهوريهاي شوروي داشت.
در سال 1990م. در تاجيكستان مصرف سرانه گوشت 26 كيلوگرم در مقايسه با 67 كيلوگرم و مصرف سرانه شير 161 كيلوگرم در مقايسه با 385 كيلوگرم ميانگين كل شوروي بود.
پس از استقلال، دولت حركت بسيار كندي را در جهت توسعه و بهبود وضع صنايع و ارائه چارچوب اصولي در جهت سوق دادن اقتصاد به طرف بازار اقتصادي آغاز كرد. اواسط سال 1990م. عملاً هيچ قدمي در جهت خصوصيسازي صنعت يا كشاورزي برداشته نشده بود.
دولت دوشنبه در سال 1991م. جيرهبندي غذا را آغاز كرد، و اين در حالي بود كه مصرف گوشت و لبنيات طي 6 سال آخر شوروي سابق نيز توسط تاجيكستانيها در حداقل مصرف خود بود.
در نيمه اول سال 1991م. توليد و صنعت افت كرده و ساخت و ساز كند و درآمد جمهوري نصف هزينههاي آن بود.
در سال 1992م. محصول ناخالص ملي، تقريباً معادل نصف آن در سال 1990م. بود.
در سال 1992م. دولت اقدامات رفاه اجتماعي خاصي را جهت كمك به خسارت ديدگان از جنگ شامل افرادي كه منزل يا وسايل خود را از دست داده يا مجبور به مهاجرت شده بودند، اعلام كرد.
در سال 1992م. در ارتباط با تغيير سيستم به طرف بازار اقتصادي دولت صندوق سرمايه كاريابي و دو نوع صندوق ديگر يكي بازنشستگي و ديگري بيمه اجتماعي را تأسيس كرد.
مشكلات سياسي و جنگ داخلي سالهاي 1992 تا 1993م. زيان هنگفتي به اقتصاد تاجيكستان وارد ساخت كه طبق يك تخمين رسمي اين زيان بالاي 80% بود. اين مشكلات موجب گرديد كه بخش عظيمي از روسها و آلمانها كه كليد و نيروي حرفهاي و فني صنايع تاجيكستان بودند اين كشور را ترك كنند.
شاخص قيمت مصرف ملي در سال 1993م. حدود 4 هزار درصد بالا رفت.
بودجه فرهنگي اجتماعي جمهوري در سال 1993م. 103428 ميليون روبل روسي بود كه 7/31% كل هزينه دولت را تشكيل ميداد.
در سال 1994م. صفوف نان در تنها نانوايي شهر دوشنبه روز به روز افزايش يافته و به هيچ وجه كفاف تقاضا را نميداد. در همين اثناء نظير آنچه در اواسط سال 1990م. به وجود آمده بود بسياري از انبارهاي جمهوري به علت قيمتهاي بالاي مواد غذايي خالي بود. هرچند در برخي موارد نان (با سوبسيد دولتي)، گوشت، برنج، صابون، و ديگر كالاها جيرهبندي بودند، ليكن بدست آوردن اكثر اقلام ضروري زندگي مشكل بود.
در پايان سال 1994م. حد متوسط دستمزد 25 هزار روبل يا 30/7 دلار امريكا بود كه اكثر پس از چند ماه پرداخت ميشد. دولت سقف حداكثر درآمد هفتگي را 30/19دلار امريكا در نظر گرفته بود و دستمزد بالاتر از آن به حساب سپرده بانك واريز ميشود.
در سال 1994م. كل خسارت وارده از جنگ داخلي حدود 15 تريليون روبل معادل حدود 12 ميليون دلار (بر پايه نرخ تسعير ارز در اول ژانويه سال 1994م. ) بود.
طبق يك تخمين در سال 1994م. توليدات صنعتي 60%، كشاورزي 33% و حمل و نقل چند صد درصد در تمام سطوح در مقايسه با سال 1990م. كاهش داشته است.
كاهش تقريبي قيمتها در سال 1995م. موجب گرديد كه دولت سياستهاي ضد تورمي جديدي را در نيمه دوم سال وضع كند.
در سال 1995م. به دنبال اقدام جهت كنترل قيمتها، قيمت نان 15% افزايش يافت كه موجب عدم دسترسي حتي به يك غذاي كافي در روز گرديد. سوخترساني در شهر دوشنبه نامنظم بود و آپارتمانها با سردي در زمستان مواجه بودند.
در روزهاي سخت زندگي و وضعيت بد اقتصادي، گوشت جاي خود را به سبزي در ميز غذاي تاجيكها داده است.
از 9/1 ميليون نيروي كار طبق آمار سال 1997م. 50% در كشاورزي، 20% در صنعت و 30% در خدمات مشغول به كار بودند.
طبق آمار دسامبر سال 1998م. نرخ بيكاري 7/5% بود. البته اين آمار رسمي بوده و غير از خيل عظيم بيكار و غير ثبت شده است.
طبق آمار شوروي، از سال 1998م. تا سال 1989م. گردش درآمد ملي در تاجيكستان زير 8/7% و از سال 1989م. تا سال 1990م. اين رقم 9/8% بود. در سال 1990م. توليد سرانه درآمد ملي خيلي پايينتر از ديگر جمهوريهاي شوروي و 17% زير سطح آن در سال 1985م. بود. اين ارقام منعكسكننده فقر تاجيكستانيها است.
در سال 1994م. توليد ناخالص 12% و در سال 1995م. 14% بود. نرخ تورم 1157% در سال 1992م. ، 2195% در سال 1993م. ، 341% در سال 1994م. و 120% در سال 1995م. بود.
طبق آمار سال 2000م. 80% جمعيت تاجيكستان زير خط فقر بسر ميبردند و نرخ تورم در اين كشور 33% بود. طبق آمار همين سال بودجه تاجيكستان 146 ميليون دلار و هزينهها 196 ميليون دلار بوده است.
در تاجيكستان ذخيره طلا، نقره، آهن، روي، آلومينيم، جيوه، قلع و مقداري نيز زغالسنگ، اورانيوم و تنگستن وجود دارد.
برخي مناطق منابع آبي غني براي آبياري داشته و رودخانههاي كشور منبع خوبي براي توليد برق ميباشند.
نيروي كار به حد كافي وجود دارد و تاجيكستان داراي كارگران حرفهاي در امور پيچيده گرديده است.
جنگ داخلي سالهاي 93-1992م. ، فروپاشي سيستم اقتصادي و فقدان بازسازي اقتصادي مناسب پس از جنگ داخلي همه موجب كندي پيشرفت روند اصلاح اقتصادي شدند. مشكلات اقتصادي در تاجيكستان از زمان شوروي به وجود آمده بود و در روزهاي اول استقلال نيز باقي ماند كه از تكيه بيش از حد به توليد پنبه، مواد خام، درصد بالايي از بيكاري، و سطح پائين زندگي بود. همچنين سيستم فرسوده اقتصادي شوروي اگرچه رسماً از بين رفت، ليكن جنبههاي متعددي از آن پس از سال 1991م. نيز باقي ماند. انتقال به يك بازار اقتصادي به آهستگي صورت ميپذيرفت و روسيه و ديگر جماهير سابق شوروي به ايفاي نقش اقتصادي مهم خود در تاجيكستان ادامه دادند. تاجيكستان نيز قدمهاي اوليه را براي بهبود رابطه اقتصادي با ديگر كشورها برداشت.
مخابرات
در سال 1993م. تعداد 259600 خط تلفن يعني يك خط براي هر 22 نفر وجود داشت. اين رقم در سال 1997م. به 363 هزار رسيد. در همين سال تعداد 2500 خط موبايل نيز وجود داشت.
سيستم مخابرات تاجيكستان و سرويس و نگهداري از آن بسيار ضعيف و قديمي است. بسياري از شهرها از خطوط شبكه داخلي محروم هستند. بين دو بخش شمالي و جنوبي تاجيكستان به علت جغرافياي محيط موانع مخابراتي وجود دارد.
طبق آمار سال 2000م. در تاجيكستان حدود 2 هزار استفادهكننده از اينترنت وجود داشت و كد اينترنت اين كشور با علامت «tj» مشخص گرديده است.
در سال 2001 در تاجيكستان 690 شعبه مخابراتي از قبيل پُست، تلفن و تلگراف و مردم خدمت ميرساندند كه 513 شعبه آن در مناطق روستايي فعاليت داشتند.
در سال 2003 در تاجيكستان 232700 خط تلفن عمومي از جمله 191400 شبكه تلفني در منزلها موجودند.
نرخ تورم
نرخ تورم در سالهاي 94-1993م. 416%، و در سالهاي 95-1994م. 120% بود. در سال 1995م. دولت برنامه كنترل نرخ تورم را به اجرا درآورد.
بازار كار
در سال 1980م. صنايع سبك بيشترين درصد كارگري يعني 6/34%، فرآوردههاي غذايي و دام 7/11%، و ساخت دستگاه و فلزكاري 7/19% را به خود اختصاص دادند. سه بخش عمده صنايع سنگين تاجيكستان بكارگيري بخش كمتري از نيروي كار صنعتي را در بخشهاي مواد شيميايي و مواد نفتي 4/7%، ذوب فلزات غير آهني 4/5% و نيروي برق 4/2% را بكار گرفتند.
در اواخر سالهاي 1980م. و اوايل سال 1990م. از مشكلات بسيار جدي اقتصادي بيكاري بود. بيكاري و كمكاري وسيع بعد از جنگ داخلي و نرخ تولد بالاي جمهوري موجب گرديد تحليلگران ادامه بيكاري را تا سال 2000م. پيشبيني كنند.
در سال 1990م. محدود بودن زمين براي زراعت و رشد سريع جمعيت روستايي موجب افزايش بيكاري گرديد. هرچند در زمان شوروي قابليت افزايش توليد وجود داشت، ليكن برنامهريزي اقتصادي شوروي توسعه صنايع سبك جمهوري را به خاطر عدم وجود نيروي كار حرفهاي و مواد مورد نياز موجب نگرديد.
دو مجتمع بزرگ صنعتي تاجيكستان كه مواد شيميايي و آلومينيم توليد ميكردند از يك طرف نيازمند بودجه كلاني بودند و از طرف ديگر اشتغال زايي كمي را فراهم ميساختند.
بيكاري از مشكلات خاص جوانان جمهوري است. تقريباً سه چهارم فارغالتحصيلان سطح عمومي مدارس متوسطه ادامه تحصيل نميدهند و با اين سطح تحصيل در بازار كار نميتوانند اشتغال يابند.
تعداد نامتناسبي از جوانان تاجيكستاني دستمزد كمي دريافت ميكنند. در سال 1989م. حدود 40% نيروي كار در كشاورزي اشتغال داشتند و رقم فزايندهتري از جوانان تاجيكي حتي در كشاورزي نيز نميتوانستند كار بيابند.
تعداد كم و كيفيت پايين مدارس در سطح حرفهاي و مدارج بالاتر مانع از آن ميشود كه اين مراكز بتوانند كيفيت كاري كارگران را بالا ببرند.
در سال 1980م. تلاش شوروي براي انتقال كارگران به جمهوريهاي اروپايي و يا سيبري كه با كمبود كارگر مواجه بودند با مخالفت مواجه شد. در اواسط سال 1990م. كه كارگران حرفهاي كشور را ترك كردند، صنعت و شغلهاي تخصصي مخصوصاً در مهندسي اكثر بدون تصدي باقي ماند.
كمبود بخصوص در بخش صنايع سبك، بهداشت، حمل و نقل، مهندسي و تحصيل حاد بود.
در سال 1991م. از حدود 4/2 ميليون تاجيكستاني جوياي كار صرفاً 95/1 ميليون نفر به كار اشتغال داشتند. از اين بين 22% در صنعت، 43% در كشاورزي، 18% در امور بهداشتي و عمومي، 6% در تجارت، سرويسهاي غذايي، دلالي، توليد و فروش وسايل فني، 5% در حمل و نقل، 2% در تأسيسات اداري و 4% در متفرقه فعاليت داشتند.
در اوايل سال 1990م. مهاجرت كارگران ماهر شدت گرفت. در سال 1992م. تا سال 1993م. حدود 123 هزار متخصص با تحصيلات عالي كه اكثر روس بودند تاجيكستان را ترك كردند.
سياست مالي
سياست مالي شديداً متمركز در دولت با كمي قدرت در دست مناطق است. عدم كنترل دولت بر قيمتها در سال 1992م. موجب ازدياد بيش از پيش مشكلات و در نتيجه موجب از سرگيري نظارت قوي دولت بر قيمتها و دستمزدها گرديد. در سال 1993م. منابع اصلي درآمد ملي با ارزش افزوده 30%، از قبال ماليات مواجه بود كه ماليات منافع سرمايهگذاري (26%) و ماليات بر فروش (13%) آن را شامل ميگرديد.
توليد ناخالص ملي (GNP)
طي آمار سال 2000م. توليد ناخالص ملي تاجيكستان 3/7 ميليون دلار و نرخ رشد توليد ناخالص ملي 1/5% و نرخ نسبي توليد ناخالص ملي طبق آمار سال 1998م. 8/19% در كشاورزي، 1/18% در صنعت و 1/62% در خدمات بوده است.
طي آمار سال 1993م. توليد ناخالص ملي، 7/2 ميليون دلار امريكا با سرانه 470 دلار و در سال 1998م. 350 دلار بوده است. نرخ رشد معدل سالهاي 92-1985 رقم 8/7% در سال را نشان ميدهد. در ابتداي سال 1992م. رشد اقتصادي به حالت فلج درآمد كه به علت استقلال كشور از شوروي و تغيير شكل حكومت و همچنين جنگ داخلي بود.
تاجيكستان پايينترين توليد ناخالص سرانه را در ميان 15 جمهوري سابق شوروي دارا ميباشد.
صادرات
در سال 1995م. درآمد خالص از صادرات مبلغ 720 ميليون دلار را نشان ميدهد كه از محل صادرات برق، پنبه، كود، پارچه، فلزات غيرآهني (بخصوص آلومينيم)، ابريشم، ميوه، روغن گياهي و سبزيجات به كشورهاي لهستان، سوئد، افغانستان، اتريش، نروژ، مجارستان، روسيه، بلژيك، فنلاند، انگلستان، قزاقستان، اوكراين و ازبكستان صورت پذيرفته است. ليكن صادرات عمده به ليختناشتاين 26%، ازبكستان 20% و روسيه 8% بوده است.
طبق آمار سال 1999م. سالانه 9/3 ميليارد كيلووات برق صادر شده است.
درآمد حاصله از صادرات در سال 2000م. رقم 761 ميليون دلار را نشان ميدهد.
واردات
در سال 1995م. واردات رقم 2/1 ميليارد دلار را نشان ميداد كه براي واردات مواد سوختي، اكسيد آلومينيم، برق، انواع دانهها، آهن و فولاد، مواد شيميايي، ماشين آلات و وسايل حمل و نقل، كالاهاي مصرفي، فرآوردههاي نفتي، مواد غذايي و محصولات صنعتي از كشورهاي ايران، روسيه، تركمنستان، قزاقستان، ازبكستان، اوكراين، بلژيك، لهستان، اتريش، فرانسه، انگلستان و تركيه كه مبلغ 265 ميليون دلار آن از كشورهايي غير از جامعه كشورهاي مستقل همسود بوده است.
واردات عمده از اروپا 3/32%، ازبكستان 29% و روسيه 6/13% بوده است. تاجيكستان در سال 1999م. يك چهارم ميليارد كيلووات واردات برق داشته است. در سال 2000م. واردات تاجيكستان رقم 782 ميليون دلار را نشان ميداد.
تراز پرداختها
در سال 1994م. كسري بودجه رقم 7/54 ميليون دلار را نشان ميداد. بدهي خارجي تاجيكستان در سال 1999م. مبلغ 3/1 ميليارد دلار بوده است. ميزان كمكهاي اقتصادي دريافتي تاجيكستان در سال 1995م. رقم 7/64 ميليون دلار را نشان ميدهد.
استفاده از زمين
طبق آمار سال 1993م. از كل مساحت 143100 كيلمومتر مربع تاجيكستان، 6% زمينها مزروعي، 25% چراگاههاي دائمي، 4% جنگل و زمين جنگلي، 0% محصولات دائمي و بقيه 65% ميباشد.
وضعيت كشاورزي
توليدات زراعي تاجيكستان شامل پنبه، دانه، ميوه، انگور، سبزيجات، احشام، گوسفند و بز است و بخش اعظم اقتصاد تاجيكستان در بعد كشاورزي وابسته به پنبه، دانه و سبزيجات ميباشد. توليدات غذايي براي مصرف داخلي ناكافي بوده و كشاورزي در حال حاضر به دليل مشكلات اقتصادي تقريباً غيرمكانيزه ميباشد.
وجود شرايط مساعد طبيعي و اقليمي و علاقهمندي سنتي مردم تاجيك به كشاورزي از قديمالايام، تاجيكستان را به سرزمين باغداران، انگور و پنبهكاران تبديل كرده است.
بسياري از انواع پنبه داراي الياف نازك، انگور، خربزه و ميوهجاتي كه در جمهوري پرورش ميشود، در نوع خود مرغوب و بيهمتاست.
پنبهكاري در ساختار كشاورزي تاجيكستان سهم بارزي دارد. در نواحي جنوبي تاجيكستان عمدتاً انواع مرغوب پنبه داراي الياف نازك كشت ميگردد كه در بازار جهاني خريداران بسيار دارد.
رشد و توسعه باغداري و انگوركاري در سيستم كشاورزي تاجيكستان مقام ويژهاي دارد و تاجيكستان سرزمين ميوهاي شهدبار ميباشد.
در سال 1998م. در تمام جمهوري 6/499 هزار تن گندم، 7/383 هزار تن پنبه، 5/174 هزار تن سيبزميني، 2/322 هزار تن سبزيجات، 5/88 هزار تن فراوردههاي پاليزي، 3/97 هزار تن ميوه، 1/46 هزار تن انگور، 3/260 هزار تن شير، 9/59 هزار تن گوشت، 3/12 ميليون دانه تخم مرغ، 1755 تن پشم، 2933 تن پيله، 5/0 هزار تن پوست قرهگُل و 13 تن عسل توليد گرديد.
در سال 2000م. نيز در تمام جمهوري 6/700 هزار تن غله، 5/515 هزار تن پنبه، 7/356 هزار تن سيب زميني، 5/473 هزار تن سبزيجات، 4/111 هزار تن فراوردههاي پاليزي، 4/147 هزار تن ميوه، 2/81 هزار تن انگور، 9/66 هزار تن انواع گوشت، 1/412 هزار تن شير، 46 ميليون دانه تخم مرغ، 9/2 هزار تن پشم و 3/3 هزار تن پيله توليد شد.
در سال 1990م. كشاورزي 38% توليدات كشور را به خود اختصاص داد. در اواسط سال 1990م. توليد پنبه كاهش يافت.
در سال 1990م. حدود 800 هزار هكتار از زمينها زير كشت بودند كه حدود 560 هزار هكتار آن داراي شبكه آب بود. زمينهاي داراي شبكه آبرساني بيشتر براي كشت پنبه استفاده ميشوند.
در سال 1994م. تاجيكستان حدود 490 هزار تن سبزي و حدود 254 هزار تن غله توليد كرد.
آخرين سال دوره شوروي با رشد سريع جمعيت همراه بود كه تاجيكستان را با مشكل كمبود مواد مصرفي داخلي مواجه كرد، مخصوصاً گوشت و لبنيات در اين شرايط توليد ميوه، سبزيجات و تخم مرغ خوب بود.
در اوايل سال 1990م. حدود 98% كشاورزي غيرمكانيزه بود. در اواسط همين سال به خاطر جنگ داخلي، توليدات كشاورزي نسبت به زمان شوروي سير نزولي داشت.
در سال 1995م. كل توليدات كشاورزي حدود نصف توليد سال 1990م. بود و كمبودها همچنان در مناطق روستايي ادامه داشت.
قانون مالكيت مزارع در اواسط سال 1990م. به ندرت اجرا شد و در كشاورزي، پنبه از همه عقبتر بود. پنبه قويترين پشتوانه اقتصاد تاجيكستان است و حدود 90% توليد آن به خارج صادر ميشود. برخي قسمتهاي جمهوري، از سال 1980م. 85% زمينها به كشت پنبه اختصاص يافته بود.
در سال 1990م. توليد پنبه كاهش يافت. در سال 1993م. تاجيكستان حدود 754 هزار تن پنبه توليد كرد كه كاهش 30% را نسبت به سال 1991م. نشان ميداد. كارخانههاي تاجيكستان براي توليد نخ از پنبه استفاده ميكنند. در سال 1990م. دو منطقه قرغانتپّه و كولاب حدود دو سوم پنبه جمهوري را توليد كردند.
دولت پس از استقلال توجه ويژه به توليدات كشور نشان داد. براي مثال در سال 1995م. افزايش زمينهاي تحت كشت پنبه به 10 هزار هكتار رسيد. به هر حال توليد پنبه بسيار كمتر از سهمي بود كه دولت براي آن در نظر گرفته و پايينتر از سطح توليد زمان شوروي بود. تاجيكستان بيشتر پنبه خود را به كشورهاي مستقل همسود جهت فرآوري ميفرستد.
صنايع و معادن
تاجيكستان از 40 نوع مواد معدني و فلزات نادر و معادني متناوب و غني، ليكن محدود برخوردار ميباشد كه شامل طلا، نقره، آهن، روي، مس، سرب، قلع، آلومينيم، جيوه، اورانيوم، تنگستن و غيره است. ذخيره قابل ملاحظه زغال، نفت و گاز نيز كشف گرديده است. با ذخيره 4 ميليون تن زغال تاجيكستان در ميان كشورهاي آسياي مركزي موقع اول را دارد.
وجود ذخاير زياد مواد معدني در جهت رشد كارخانههاي تصفيه و غني ساختن مواد معدني، ذوب فلزات رنگي، شيشه و كاشيسازي و توليد مواد ساختماني مساعدت نمود.
در جمهوري به مقدار زياد آلومينيم توليد ميگردد كه يكي از مهمترين اقلام صادرات كشور محسوب ميشود.
ذخاير هنگفت آب باعث رشد و توسعه نيروي برق آبي گرديد. بالاي رودخانه وخش سلسله نيروگاههاي برق آبي احداث شده است كه بزرگترين آن نيروگاه برق آبي نارك با توليد حدود 3 ميليون كيلووات برق است. با وجود اين، در جمهوري هنوز كمبود نيروي برق محسوس بوده و پروژه نيروگاههاي برق آبي سنگتوده و راغون در دست تكميل است.
در جمهوري كارخانههاي فرآوري كشاورزي، نساجي، تجهيزات مخصوص مؤسسات بازرگاني، وسايل برقي و توليد ماشينآلات فعاليت دارند.
صنعت ماشينسازي نيز در جمهوري وجود دارد. دستگاههاي نساجي، ريسندگي، تجهيزات كشاورزي، وسايل هيدروليك، ماشينآلات كشاورزي و يخچالهاي ساخت كارخانهجات تاجيكستان در بسياري از كشورهاي جهان مشتريان خود را دارد.
طي سالهاي اخير هنرهاي سنتي مردمي نيز رونق بيشتري كسب كرد. فرآوردههاي كارخانههاي «ارمغان»، «خجند اطلس» فرآوردههاي كارگاه سفالسازي قرهتاغ و امثال آن در نمايشگاههاي بينالمللي مقام كسب كردهاند.
صنايع اين كشور شامل آلومينيم، روي، قلع، مواد شيميايي، كود، سيمان، روغن گياهي، ابزارآلات دستگاه برش فلزات، يخچال و فريزر است.
صنعت به شدت متكي بر ذخيره گستردهاي از آلومينيم و نيروگاههاي آبي ميباشد و كارخانههاي كوچك مخصوصاً در صنايع سبك و مواد غذايي وجود دارند.
اقتصاد تاجيكستان شديداً ضعيف شده است و اكثر مردم در فقر به سر ميبرند.
تاجيكستان متكي بر كمكهايي است كه از خارج دريافت ميكند و براي اكثر ضروريات خود، به كمكهاي بينالمللي متكي است.
آينده تاجيكستان و جذب سرمايهگذاري خارجي بستگي به ثبات و ادامه صلح و آرامش در اين كشور دارد.
كندي پيشرفت و چرخش كار در سال 1990م. پس از تصويب قانون تخصصي كردن در شوروي تأثير بسزايي بر صنعت آلومينيم و مواد شيميايي گذاشت كه تا حدود 30% كاهش توليد در مواد خالص را در بر داشت. در سال 1990م. توليدات تقريباً همه صنايع كاهش يافت از جمله برخي صنايع كوچك مثل طلا و معدن كه سهم كمتري داشتند.
پيشرفت صنعتي در تاجيكستان در زمان شوروي و بعد از آن بسيار كند و بازدهي كم بوده است.
در اواسط سال 1990م. جنگ داخلي و فشارهاي سياسي داخلي سطح توليد را پايين نگاه داشت.
طبق آمار سال 2000م. نرخ رشد توليدات صنعتي 10% بوده است.
معادن مهم
از زمان شوروي استخراج معادن انتيمون، جيوه، موليپدن و تنگستن در تاجيكستان وجود داشت. شوروي صادرات مواد خام يا فرآوردههاي آن را از تاجيكستان به ديگر بخشهاي شوروي در برنامه داشت. براي مثال تقريباً تمام توليدات طلاي تاجيكستان به ازبكستان صادر ميشد. در سال 1990م. پس از استقلال تاجيكستان، عموم در جريان وجود معدن اورانيوم كه تا قبل از آن محرمانه بود، قرار گرفتند. در اين معدن نيروي كاري مورد نياز را زندانيان سياسي و مليتهاي مختلفي تشكيل ميدادند كه توسط استالين از جمهوريهاي مختلف تبعيد شده بودند.
آلومينيم
صنعت اصلي تاجيكستان يعني آلومينيم در حومه تورسونزاده (ريگر سابق) در غرب جمهوري است. وقتي اين صنعت در سال 1975م. آغاز به كار كرد، با ظرفيت 500 هزار تن در سال بزرگترين كارخانه ذوب فلزات اتحاد شوروي محسوب ميگرديد. ليكن مشكلات به وجود آمده در اوايل سال 1990م. كه به خاطر جنگ داخلي و مواد خام غير مرغوب بود، موجب گرديد كه توليدات آلومينيم و كيفيت آن در سال 1992م. و به خاطر اينكه آذربايجان و روسيه صادرات سولفات سفيد نيمه آماده را كه صنعت آلومينيم به آن وابسته بود، قطع كردند، توليد كارخانه به شدت افت توليد و كيفيت داشت.
در سال 1995م. توليدات به 240 هزار تن در سال كاهش يافته بود كه كمتر از نصف ظرفيت كامل توليد بود. اين كاهش به خاطر ماشينآلات از رده خارج، قيمت پايين آلومينيم در جهان، مهاجرت بسياري از نيروهاي كاري متخصص، نبود مواد خام و تأثيرات جنگ داخلي بود. در سال 2002م. در جمهوري تاجيكستان 517 كارخانه فعّال بود.
انرژي
نيروگاههاي آبي، اصليترين منبع توليد انرژي بوده و در سال 1992م. حدود 75% برق كشور از نيروي آب تأمين ميشد. از مواد نفتي، زغالسنگ وارد شده و مقدار كمي از توليدات داخلي نيز استفاده ميشد.
در تاجيكستان زغال سنگ، نفت خام و گاز طبيعي شناسايي شده بودند، اما در اواسط سال 1990م. در دوران شوروي هنوز مي بايست توسعه يابند. عدم وجود منابع سوختي موجب گرديد كه جمهوري با قطع مكرر برق و كمبود ان مواجعه گردد. مشكلات انتقال مواد سوختي پس از دوران شوروي، بخمطر اين كه جمهوريهاي سابق شوروي زير بار قرارداد تحويل سوختي كه تاجيكستان در نظر داشت نمي رفتند بسيار حاد بود. تلجيكستان حتي قادر به پرداخت بخش كوچكي از قيمت انرژي وارداتي خود نيز نبود.
صادر كنندگان انرژي، مخصوصاً ازبكستان به قطع متناوب اقدام كردند كه اين امر موجب اختلال در توليدات داخلي و قطع برق مصرف كنندگان مي گرديد.
تجارت خارجي
در سال 1998م. تاجيكستان با 74 كشور خارجي مناسبات تجارتي داشته و گردش تجارت خارجي كشور 3/1 ميليارد دلار بود.
تاجيكستان به خارج الومينيوم، نيروي برق، پنبه، فلزات، سنگهاي قيمتي، ميوه، سبزيجات، كنسرو ميوه اي، فرش، پوست، دخانيات، مشروبات الكلي و غير الكلي، روغن نباتي و حيواني، نيروي برق فرآوردهاي نفتي، گاز طبعي، خاك رس، قند و محصولات قنّادي و… وارد مي كند.
شركاي اصلي تجارت خارجي تاجيكستان عبارتند از روسيه، ازبكستان، قزاقستان، تركمنستان، آلمان، سوئيس، هلند،تركيه، اوكراين، مجارستان و…
در سالهاي اواخر دهه 1980م. اصلاحات اقتصادي رژيم گرباچف موانع فعاليتهاي تجارت خارجي در شوروي را كاهش داد. تاجيكستان شروع به زمينه سازي اقتصادي جهت تجارت خارجي كرد ليكن صرفاًچهار قرارداد در سال 1991م. و 6 قرارداد در سال 1992م. عقد گرديد.
يكي از قراردادها با امريكا جهت ساخت محصولات خز و چرم بود. در سال 1992م. رژيم اشغالگر قدس در امور آبياري فعاليت خود را در تاجيكستان آغاز كرد. قراردادهايي نيز با دو شركت اتريشي براي ساخت كارخانه توليد مسكن پيش ساخته به مبلغ 5/3 ميليون دلار كه از محل صادرات پنبه پرداخت ميگرديد، عقد گرديد. در همان سال نظير اين قرارداد با جمهوري چك عقد گرديد. در سال 1995م. يك شركت ايتاليايي ساخت يك كارخانه بافندگي را در تاجيكستان آغاز كرد.
يكي از مهمترين قراردادهاي مشترك كشور قرارداد با شركت كانادايي در معدن زرافشان بود كه جهت استخراج و كار بر روي طلا در سه پايگاه در منطقه پنجكنت در شمال غربي تاجيكستان بود كه مي توانست تا 3 هزار كيلومتر مربع نيز گسترش يابد. اين موافقنامه كه در سال 1994م. منعقد گرديد، در ژانويه سال 1996م. به مرحله توليد رسيد.
دولت پس از جنگ داخلي بر توسعه روابط اقتصادي با كشورهاي خاور ميانه، چين و ديگر جمهوريهاي سابق شوروي تكيه داشت. در سال 1991م. يك شركت افغاني مغازه اي در شهر دوشنبه و شهر استروشن گشود كه لباس، پارچه، ميوه و بادامي را كه از افغانستان و ديگر كشورها وارد ميكرد، به فروش ميرساند.
در سال 1992م. 14 نفر از تاجيكستان به تركيه براي فراگيري دوره بانكداري اعزام شدند.
در سال 2002 ميلادي تجارت خارجي تاجيكستان 9/1453 ميليون دلار امريكايي بود. صادرات تاجيكستان در همان سال 0/736 ميليون دلار و واردات 9/717 ميليون دلار آرمريكايي بود. تجارت با روسيه و كشورهاي مستقل همسود (مشتركالمنافع- CIS).
پس از استقلال تاجيكستان اين كشور روابط اقتصادي خود را با ديگر جماهير شوروي سابق و كشورهاي مستقل همسود حفظ كرد.
در سال 1992 حدود 36 درصد واردات تاجيكستان از روسيه و 21% آن نيز به آن كشور بود. حدود 55% از كلّ مبادلات با كشورهاي مستقل همسود و 45% صادرات هم به ديگر كشورها بود.
در سال 1992 ميلادي قرارداد دوجانبهاي با روسيه جهت صادرات ميوه، سبزيجات، روغنگياهي، ابريشم و رنگ در ازاي واردات اتومبيل، تلويزيون و ديگر كالاهاي صنعتي بود.
پس از جنگ داخلي، تاجيكستان به شدت با روسيه از نظر سوخت و ديگر ضروريات وابسته بود.
در سال 1992 ميلادي قراردادهايي با گرجستان، روسيه سفيد، امريكا و موافقتنامههاي تجاري مجزا با تركمنستان جهت ارسال گاز طبيعي و ديگر كالاها در مقابل آلومينينم، ماشينآلات كشاورزي و كالاهاي مصرفي عقد گرديد.
يكي از مهمترين شركاي تاجيكستان، ازبكستان است كه بيشترين گاز طبيعي تاجيكستان را از ابتداي استقلالش تأمين ميكند.
قراردادي نيز با اين كشور در خصوص ارسال گاز طبيعي، نفت كوره و برق به تاجيكستان عقد گرديد كه در ازاي آن ازبكستان حق بهرهوري از معادن فلزات مختلف را در تاجيكستان داشت. همچنين تاجيكستان ميبايست به صادرات برق به جنوب ازبكستان كه با كمبود برق مواجه بود، پنبه، ماشينآلات، فلزات مختلف و ديگر كالاها اقدام كند.
در سال 1993 ميلادي روسيه قرارداد پاياپاي ديگري جهت دريافت توليدات كشاورزي، ماشينآلات و ديگر كالاها در ازاي نفت عقد كرد.
عليرغم قراردادهاي فيمابين تجارت بين دو كشور با مشكلات عديدهاي مواجه بود. در سال 1990م. كاهش توليد پنبه تاجيكستان موجب به تأخير افتادن تحويل مواد به روسيه طبق قرارداد شد. اين واقعه توانايي تاجيكستان را در قبال پرداخت هزينههاي واردات حياتي سوخت زير سؤال برد و همچنين صنعت بافندگي روسيه را با مشكل مواجه كرد. با اين حال، فعاليت تجاري دو طرفه تا حدي گسترش يافت.
تا سال 1995م. بر خلاف ديگر چهار جمهوري آسياي ميانه، تاجيكستان در حيطه روبل روسي به جاي ايجاد واحد پول ملّي خودش باقي ماند.
در همان زمان روسيه جايگاه خود را در كشورهاي مستقل همسود حفظ كرد و در تجارت با تاجيكستان بسيار سود برد. روسيه و تاجيكستان مبادله كالا در سطح موجود را ادامه داده به طرف بازار اقتصادي گام برميداشتند.
در سال 1995م. بيش از بيست تاجر تاجيكستاني قرارداد تجاري دوطرفه با روسيه بستند.
عضويت در حيطه روبل روسي نياز به نظارت بر تاجيكستان، كنترل بر روي عرضه پول اين كشور و هماهنگي نرخ بهره با بانك مركزي روسيه بود. پس از جنگ داخلي، روسيه بيشترين كمكهاي مالي را به بودجه تاجيكستان كرده و نفوذ قابل توجهي بر سياستهاي بودجهاي اين كشور داشت.
سيستم داخلي توزيع كالا در زمان شوروي طراحي و منافع آن كشور را در نظر داشت، لذا در پايان دوره شوروي، تاجيكستان همانند ديگر جمهوريها فروش برخي كالاها را به ديگر جمهوريها كم كرده و همزمان قراردادهاي مستقيمي را با جمهوريها جهت ايجاد رابطه تجاري مستقيم و جديد عقد كرد.
در سال 1995م. ازبكستان بارها صدور گاز خود به تاجيكستان را به دليل عدم امكان پرداخت هزينه آن توسط تاجيكستان قطع كرد. در اواسط سال 1990م. ، نامعلوم بودن وضع اقتصادي تاجيكستان اين كشور را در وضعيت ضعيفي كه قادر به تجارت خارجي نبود قرار داد.
تجارت به ميزان قابل ملاحظهاي نامتعادل بود. در سال 1994م. واردات اين كشور حدود 116 ميليون دلار امريكا از صادرات آن بيشتر بود. در سال 1995م. بدهي خارجي تاجيكستان از مرز 731 ميليون دلار نيز گذشت. واردات بيشتر شامل غذا، انرژي و دارو بود. اصليترين صادرات تاجيكستان نيز آلومينيم و پنبه بود. درآمد حاصله از فروش آلومينيم و پنبه جهت پرداخت هزينه انرژي وارداتي و بدهيهاي دولت به كشورهاي خارجي و هزينههاي دولت صرف ميگرديد.
تجارت با پاكستان
پاكستان در سال 1994م. جهت خريد كالاهاي پاكستاني توسط تاجيكستان تا سقف 20 ميليون دلار اعتبار در اختيار اين كشور گذاشت. هرچند كه تكميل نيروگاه آبي سد راغون و ايجاد بزرگراه بين دو كشور به دليل مشكلات اقتصادي پاكستان و مشكلات داخلي تاجيكستان كه با مخالفت مخالفين به پرداخت همچنين بودجه كلاني به خارجيان و نيز آشفتگي اوضاع در افغانستان و تاجيكستان عقيم مانده بود.
تجارت با امريكا
در سال 1992م. امريكا تمايلات خود را به گسترش روابط تجاري مشترك اظهار داشت. نبياف رئيس جمهور وقت تاجيكستان نيز از امريكا خواست تا در پيشرفت امور مخصوصاً استفاده از منابع طبيعي به اين كشور ياري كند. در همان زمان يك موافقتنامه تجاري جهت مبادله خشكبار از تاجيكستان و دريافت و كالاهاي مصرفي از امريكا امضاء گرديد.
در سال 1992م. امريكا پيشنهاد ارائه اعتبار به تاجيكستان به شرط خريد مواد غذايي از امريكا را كرد. يك بانك خصوصي امريكايي نيز قراردادي براي پرداخت وام و ديگر كمكها جهت تقويت سرمايهگذاري امريكائيان در تاجيكستان را عقد كرد.
در سال 1994م. امريكا به هدف گسترش استعمار خود صندوق سرمايهگذاري آسياي مركزي –امريكا را تأسيس كرد تا بتواند با پرداخت وام به جمهوريهاي آسياي مركزي اهداف خود را پياده كند. ليكن سطح موفقيت امريكا در تاجيكستان كه مردمي با زمينههاي مذهبي بسيار قوي دارد بسيار پايين بود.
اولين تعهد عمده امريكا تأسيس كارخانه بافندگي 40 ميليون دلاري در تاجيكستان بود.
ورود به بازار جهاني
در سالهاي آخر شوروي، تاجيكستان نيز به دنبال ديگر جمهوريها در حال انتقال از سيستم فرمايشي شوروي به بازار اقتصادي بود. در اوايل سال 1991م. دولت دوشنبه اجاره و يا خصوصيسازي به غير از صنايعي را كه براي امنيت ملي جنبه حياتي داشتند، در جمهوري قانوني اعلام كرد. اين اقدام با مقاومت اشخاصي كه هنوز داراي موقعيت بودند مواجه شد و چهرههاي سياسي نير با دلايل ايدئولوژيك با اصلاحات بازار مخالفت كردند. اين شخصيتهاي بانفوذ بر اين عقيده پافشاري داشتند كه چنانچه تاجيكها سختتر كار كنند سيستم قديم ميتواند بازدهي خوبي داشته باشد. اين نظريه وقتي عامه پسند شد كه در آغاز اجراي اين طرح قيمتها كمي افزايش يافت و موجب اعمال كنترل مجدد در مراحل اوليه اصلاحات گرديد.
مشكلات شهروندان و ترس و شكي كه از وضعيت اقتصادي ناشي گرديده بود موجب كندي گرايش به طرف بازار اقتصادي شد. براي مثال در اولين سال استقلال تنها چهار مزرعه خصوصي تأسيس شد.
رژيم امامعلي رحماناف كه در دسامبر سال 2992م. بر سر كار آمده بود، تمايل كمي را به ادامه اصلاح بازار نشان داد. در همان زمان، رژيم جديد پشتيباني خود را از خصوصيسازي شركتها در سطوح كوچك و متوسط اعلام داشت و اميدوار بود كه سرمايهگذاري خارجي بتواند به اقتصاد از همپاشيده اين كشور كمك كند. در سال 1990م. حدود نيمي از تجارتهاي كوچك، مخصوصاً آنهايي كه در بخش سرويسدهي بودند، خصوصي شدند. در نوامبر سال 1995م. قانونگذاران طرح اصلاحي را براي سالهاي 1995م. تا 2000م. تصويب كردند. ليكن اين طرح جهت خصوصي سازي و تشويق سرمايهگذاري داخلي و خارجي پيشبينيهاي لازم را در نظر نگرفته بود.
در سال 1992م. تاجيكستان اولين بانك تجاري خود را به نام «تاجيكبانك بيزنس (بانك تجاري تاجيك)» تأسيس كرد. اين بانك در ابتدا جهت سرمايهگذاري اقتصادي جمهوري بود، و همان سيستم بانكي شوروي سابق را رويه خود قرار داده، ارتباط بانكي با ايران، چين، پاكستان، عربستان سعودي، انگليس را در بين ديگر كشورها در نظر گرفت.
مواد مخدر
در آخرين سال فروپاشي شوروي و در اواسط سال 1990م. موضوع قاچاق مواد مخدر مورد توجه محافل سياسي و تعصبات عمومي بود. مقامات رسمي دولت روسيه مواد مخدر و اسلامگرايان را بهانهاي براي حضور نظامي روسيه در تاجيكستان قرار دادند و رژيم رحماناف نيز از اتهام قاچاق براي سركوبي حريفان سياسي خود و به خصوص اسلامگرايان استفاده ميكرد. عليرغم حضور گارد مرزي روسيه، مرز افغانستان و تاجيكستان توسط قاچاقچيان مواد مخدر به راحتي مورد استفاده قرار ميگرفت، كه به علت نبود ثبات قانوني در دو مرز بود. همكاري منطقهاي كنترل مواد مخدر نيز پس از استقلال قطع شد.
براي برخي از ساكنان آسياي مركزي خريد و فروش ترياك نقش اقتصادي بسيار مهمي را در اوضاع مشكل زندگي داشت. مسير عبور مواد مخدر از افغانستان به استان خودمختار كوهستان بدخشان تاجيكستان سپس به دوشنبه و اُش OSH در قرقيزستان مرز ازبكستان بود. مقصد نهايي حجم زيادي از مواد مخدر عبور از تاجيكستان به بازار شكوفاي مسكو و ديگر شهرهاي روسيه و همچنين بازارهاي اروپاي غربي و ديگر كشورهاي مستقل همسود بود.
گذشته از پاكستان و افغانستان منابعي نيز در روسيه و اروپاي غربي، كلمبيا و جنوب و شرق آسيا شناسايي شده بودند. در سال 1995م. براي اولين بار يك محموله هروئين ضبط گرديد كه سابقاً قاچاق محدود به ترياك و حشيش بود. شبكه سازمان يافته جنائي در بازار مواد مخدر مسكو توسعه يافته بود. گارد مرزي روسيه، نيروي كشورهاي مستقل همسود و مقامات ارشد تاجيكستاني در اين فعاليتها سهيم هستند. گذشته از رشوه و فساد، قوانين كهنه شوروي و كمبود سرمايهگذاري بر معضلات افزوده بود.
در سال 1995م. تعداد دستگير شدگان مواد مخدر افزايش يافت، ليكن دو سوم آنان به خاطر حمل مواد و صرفاً 20% جهت فروش مواد بود.
در سال 1995م. دولت تاجيكستان قصد پياده كردن برنامه جديد منطقهاي تحت اداره كنترل مواد مخدر در طول خط سير زميني قاچاق يعني مُرغاب، اُش و اَنديجان را داشت.
در اوايل سال 1996م. دولت كنترل مواد مخدر را در دست داشت. وزارت امنيت ملي، وزارت كارهاي داخلي (=وزارت كشور)، مقامات گمركي، وزارت بهداشت و كفيل خزانهداري كل همه مسؤوليت در مقابل جلوگيري از مواد مخدر را دارند، اما هيچ راه رسمي براي همكاري فيمابين وجود ندارد.
راه حمل و نقل هروئين و مواد مخدر از افغانستان به روسيه و اروپاي غربي است.
راه و ترابري
وضعيت ترابري
ترابري ازجمله بخشهاي لايفك اقتصاد ملي تاجيكستان است. در شرايط كوهستاني چمهوري، اتومبيل اساسي ترين وسيله نقليه بوده، در حدود 90 درصد حمل و نقل فراورده ها و مسافرين توسط ان صورت مي گيرد. جمهوري 13615 كيلومتر جاده اتومبيل رو داردو 483 كيلومتر راه اهن داشت كه اخيراً راه اهن قرغانه تپه-كولاب نيز به ان اضافه شده است و همچنين داراي 53872 كيلومتر خط هوايي مي باشد.
در شهرهاي دوشنبه و خجند از وسايل نقليه برقي نيز استفاده مي شود.
بزرگراهها
در سال 1992م. تاجيكستان 32750 كيلومتر جاده داشت كه از آن 18240 كيلومتر به عنوان جاده اصلي طبقهبندي ميشد. يك بزرگراه اصلي شهر دوشنبه را در جنوب غربي به شهر خجند در شمال غربي كه حدود 300 كيلومتر دورتر است وصل ميكند. ديگر راههاي اصلي دوشنبه را به قرغانتپه و كولاب متصل ميكنند. در سال 1993م. صرفاً 1500 اتومبيل شخصي كار ميكردند.
راههاي هوايي
فرودگاه اصلي تاجيكستان در شهر دوشنبه پايتخت قرار دارد. در اواسط سال 1990 ميلادي باند فرود اين فرودگاه كوتاه و در وضعيت بدي قرار داست و استفاده از آن براي هواپيماهاي بينالمللي امكانپذير نبود.
در سال 1995 ميلادي بانك اروپايي جهت تجديد بنا، تعمير، طولانيتر كردن باند فرودگاه و بهبود سرويسدهي آن مبلغ 4 ميليون دلار را به اين كشور بخشيد. در همين سال تاجيكستان دو بار جهت تأسيس شركت هواپيمايي خود به نام هواپيمايي تاجيك (تاجيكاير) تلاش كرد. اين شركت هوايي مشترك با شركت انگليسي بود كه به علّت افزايش بدهيها و فقدان حمايت از طرف دولت صرفاً چند ماه در زمستان سالهاي 1993-1994 ميلادي فعاليت داشت اين شركت هواپيمايي صرفاً يك هواپيما داشت كه از امريكا كرايه شده بود و خدمه آن كاركنان سابق شركت هواپيمايي پان امريكن بودند.در سال 1995 تاجيكستان با شراكت شركت پرتقالي حمل و نقل هوايي پرتقال (TAP) كه 2 هواپيما با خدمه در اختيار خط جديد هوايي ملي تاجيكستان به نام هواپيمايي بينالمللي قرارداد تأسيس كرد. نگهداري و سرويس هواپيماها توسط شركت هوايي بريتيش انجام ميپذيرفت.
فرودگاه شهر دوشنبه تنها فرودگاه داراي جدول پرواز است كه در وضعي بسيار عقبافتاده ميباشد و احتياج به نوسازي ميباشد.
از اواسط سال 1990 ميلادي از اين فرودگاه پروازهاي منظمي به ايران، روسيه، هند و برخي كشورهاي ديگر برقرار ميباشد و احتياج به نوسازي دارد.
طبق آمار سال 2000م. تاجيكستان داراي 53 فرودگاه ميباشد. كلاً اين فرودگاهها 21524 متر باند فرود تا طول 2437 متر دارند و باند يك فرودگاه نيز زير 914 متر ميباشد.
راهآهن
راهآهن مهمترين وسيله حمل و نقل بوده، ليكن در ارتباط حياتي شمال غربي با جنوب غربي حضور ندارد. در سال 1990م. كلاً 891 كيلومتر خط آهن وجود داشت كه از آن 410 كيلومتر صنعتي محسوب ميگرديد. ساختار فرسوده اين سيستم درصد اطمينان سرويسدهي را پايين آورده است.
شمال و جنوب از سرويس اتصال راه آهن بهرهمند هستند كه آنها را به كشورهاي منطقه مثل ازبكستان منتقل ميكند. در تردد بين دو منطقه تاجيكستان 1340 كيلومتر از داخل ازبكستان عبور ميكند. سيستم راهآهن شمال تاجيكستان در زمان روسيه تزاري در تركستان تأسيس شده بود. در آن دوران، راهآهن از تاشكند، پايتخت تركستان تا منطقه كشاورزي و صنعتي وادي فرغانه امتداد داشت.
راهآهن جنوب در دوران شوروي جهت انتقال پنبه كه در دورترين نقطه جنوبي آسياي مركزي، و نه فقط تاجيكستان، به ديگر قسمتهاي شوروي بود. در اوايل سال 1990م. تجهيزات فرسوده و سطح پايين راهآهن اصليترين مشكل راهآهن تاجيكستان بود. ظرفيت پايين حمل و نقل و عدم وجود قطعات يدكي اتومبيل، كيفيت سرويسهاي حمل و نقل را به شدت كاهش داد. در سال 1994م. تحويل كالا به مناطق دوردست كشور يك عمل خطرناك و غيرقابل اطمينان بود.
خط لوله گاز
صرفاً خط لوله گاز طبيعي از ازبكستان تا دوشنبه كه به نقاط مختلف تاجيكستان نيز وصل ميشود را ميتوان نام برد.
روابط خارجي
اصول سياست خارجي
سياست خارجي تاجيكستان در ارتباط نزديك اقتصادي و نظامي با روسيه پايهريزي شده است. اين ارتباط بين روسيه و كشورهاي جامعه كشورهاي مستقل همسود نيز وجود دارد.
تنش و بياعتمادي نسبت به همسايهها از ازبكستان و قرقيزستان، استقلال افغانستان، انقلاب ايران، تأثير افغانها در جنگ داخلي تاجيكستان و همچنين مناقشه مرزي با چين در سال 1996 م بيش از پيش اوضاع اين كشور را پيچيده كرده و موجب روابط محدود با اروپاي غربي و امريكا گرديده و مانع توسعه سياسي با آنها شده است.
تاجيكستان از حدود چهل سال قبل از استقلال داراي وزارت خارجه بود. ليكن تا زماني كه بخشي از شوروي بود، هيچ قدرتي براي اجراي سياستهاي خود نداشت. پس از استقلال تمركز سياست خارجي جمهوري در حداكثر تلاش جهت بهبود روابط با ديگر جمهوريها بود. البته جمهوري اسلامي ايران به علت مشتركات فرهنگي، تاريخي، همزباني و علاقه خاص مردم تاجيكستان به ايران جايگاه خاص خود را داشت. توجه سياسي مخصوص به دو گروه از كشورها معطوف بود: يكي جمهوريهاي شوروي سابق و ديگري همسايگان نزديك تاجيكستان شامل ايران و افغانستان كه فرهنگ مردمي مشتركي دارند. همزمان تاجيكستان تماس با ديگر كشورها مثل تركيه، پاكستان و… را نيز تعقيب ميكرد.
جمهوري اسلامي ايران اولين كشوري بود كه سفارت خود را در تاجيكستان تأسيس كرد. در سال 1995م. تاجيكستان اولين سفارت خود را خارج از شوروي سابق در تركيه گشود. عوامل بالقوه حمايت سياسي و كمكهاي اقتصادي در شكلگيري ديپلماسي و آميختگي فرهنگي و ايدئولوژيك تاجيكستان بسيار مهم هستند.
جوامع قومي
1 مركز فرهنگي اعراب
2 جامعه ارامنه
3 جامعه گرجيها
4 جامعه يهوديان «هاوريم»
5 جامعه كرهايها
6 جامعه تاتارها
7 جامعه ازبكها
8 جامعه اًكراينها - «كرينيتسه»
9 جامعه آلمانيها - «ويدرگيبرگ»
تركيه
در شمال شرق و غرب تاجيكستان اقوام ترك زندگي ميكنند كه علاقهاي به فرهنگ فارسي ندارند.
تركيه موفقيتهاي خوبي را در تاجيكستان با پياده كردن سياست مناسبي به دست آورده است.در شهرهاي مختلف تاجيكستان نظير دوشنبه، كولاب، قرغانتپه و تورسونزاده دبيرستانهاي مشتركي تأسيس و فارغالتحصيلاني نيز داشته است. اين در حالي است كه پذيرش مردم در قبال فرهنگ لائيك تركيه بسيار ضعيف است.
ازبكستان
ازبكها 15.3% جمعيت تاجيكستان كه اكثريت قابل توجهي است را تشكيل ميدهند. اين درصد بالا به كمك ازبكستان و روسيه در انتخابات سال 1992 م توانست دولت ائتلافي ملي – اسلامي را كنار زده و نقش مهمي را در اين كشور ايفا كند. ازبكستان با تشكيل تاجيكستان مستقل مخالف بود، لذا در سال 1929 م الحاق دو شهر مهم و تاريخي سمرقند و بخارا به ازبكستان اختلاف ميان كشور را موجب گرديده است.
عربستان
اين كشور براي حفظ حضور خود در تاجيكستان پولهاي هنگفتي را در اين كشور صرف ميكند. همچنين پخش كتب از جمله حدود 200 هزار جلد قرآن كريم، كمكهاي مالي، توسعه حوزههاي علميه و تبليغ وهابيت و تأسيس مؤسسات انتشاراتي از ديگر روشهاي تقويت حضور او ميباشد.
اسرائيل
اين رژيم جنايتكار اشغالگر كه به قتل عام مسلمانان فلسطين افتخار ميكند، قلب بسيار رئوفي در مقابل مسلمانان تاجيكستان نشان داده، گروههايي از آنان را براي فراگيري علوم و فنون كشاورزي، آبياري مزارع پنبه، بهبود بخشيدن كيفيت محصول و عدهاي از افراد بانفوذ و روزنامهنگاران را با دعوت به فلسطين اشغالي، پذيرايي كرده تا به داد مردم تاجيكستان رسيده ارتباط خود را به خوبي با تاجيكستان حفظ كند.
روسيه
روسيه نقش ممتازي در جمهوريهاي استقلاليافته از شوروي سابق دارد كه از دلايل آن مسائل امنيتي در اين كشورها و بخصوص به كمك كشورهاي مستقل همسود در حفظ حاكميت كنوني تاجيكستان است. وجود روسها، دارا بودن منابع اقتصادي پنبه و اورانيوم، عدم وجود ثبات سياسي، نگراني از نيروهاي اسلامگرا در ايجاد حكومتي اسلامي و حفاظت از مرزهاي تاجيكستان از ديگر دلايل نفوذ و حضور روسيه در اين كشور به شمار ميرود.
مثل ديگر جمهوريهاي آسياي مركزي، تاجيكستان نيز سه هفته قبل از فروپاشي رسمي شوروي به عضويت كشورهاي مستقل همسود كه در دسامبر سال 1991 م تأسيس شده بود درآمد.
در اگوست سال 1992 م كمي قبل از آنكه تظاهرات نيروهاي مخالف به اجبار به استعفاي رئيس جمهوريهاي شوروي سابق از جمله از يلتسين رئيس جمهور وقت روسيه درخواست كمك كرد تا بر سر قدرت بماند. آنها اين درخواست را رد كردند. در اواخر سال 1992 م پس از افزايش صفآرايي در مقابل حكومت ائتلافي، نبياف از اعضاي كشورهاي مستقل همسود درخواست مداخله جهت پايان دادن به جنگ داخلي را كرد كه پذيرفته نشد.
در اواسط سال 1990 م روسيه به كمك ارتش مستقل خود در تاجيكستان در شكل واحد 201 موتوري خود و تسليحاتش در مرز، در استقلال تاجيكستان نقش داشت.
روسهاي مقيم شهر دوشنبه به عنوان مشاورين دولت پس از جنگ داخلي عمل ميكردند. همچنين پستهاي مهمي را نيز در دولت دوشنبه به دست گرفته بودند كه مهمترين آنها در وزارت دفاع بود كه از سال 1992 م تا سال 1995 م توسط الكساندر شيشلينانيكف اداره ميشد.
در مارس سال 1996 م يوري پناسف كه سالها تجربه رسمي حزب كمونيست تاجيكستان شوروي در تاجيكستان را قبل از فروپاشي شوروي داشت، معاون اول نخست وزير شد.
حمايت از امنيت اقليت روس در اوضاع به هم ريخته تاجيكستان به عنوان يكي از سياستهاي موفق دولت روسيه در تاجيكستان بود. اين موضوع تا حد زيادي با عقد قرارداد به رسميت شناختن دو مليتي دو كشور در سال 1995 م عملي شد.
با توجه به نياز تاجيكستان به دفاع از مرزهايش مخصوصاً مرزهاي مشترك با افغانستان، نفوذ اسلامگرايان و قاچاق مواد مخدر حضور فعال روسيه در تاجيكستان توجيه ميشد.
تاجيكستان با دو كشور همسايه خود ازبكستان و قرقيزستان تيرگي روابط دارد كه به زمانهاي دور برميگردد. در سال 1980 م اختلاف بر سر دو منبع كمياب آسياي مركزي يعني آب و زمين زراعي، موجب تيرگي روابط تاجيكستان با قرقيزستان شد. در ژوئن سال 1989 م وضعيت دو كشور ناگهان به حد انفجار رسيد و. موجب درگيري بر سر قسمت كوچكي از زمين شد. اين موضوع منجر به اتهامات متقابل دو طرف تا توافق سال 1993 م گرديد.
در سال 1992 م تنش توسط قرقيزها با طرح اينكه جنگ داخلي تاجيكستان ممكن است موجب طرح ادعاهاي مرزي كه حدود آن طي هيچ قرارداد دوجانبهاي تعيين نگرديده است و بروز مشكلاتي براي قرقيزستان شود بالا گرفت. عليرغم اين روابط متشنج قرقيزستان اقدام به ارسال دارو و ديگر كمكها به قسمتهاي محاصره شده در جنگ داخلي تاجيكستان كرد.
پس از جنگ داخلي، قرقيزستان نيروهايي را به عنوان قسمتي از حركت مشترك نيروهاي صلح كشورهاي مستقل همسود به تاجيكستان اعزام كرد.
روابط تاجيكستان با ازبكستان به كلي ضد و نقيض است. از يك طرف روشنفكران تاجيك و دولت دوشنبه از ازبكستان به خاطر تبعيض بر ضد اقليت تاجيك مقيم ازبكستان انتقاد مي كنند. و ازبكستان از ترس اسلام گرايان تاجيكستان، مدارس زبان تاجيكي را در اواسط سال 1992م. بست. از طرفي در سال 1990م. طرفداران شوروي در هر دو جمهوري ارتباط خوبي با يكديگر داشتند كه به خاطر منافع مشترك هر دو جمهوري در سركوب اسلام گرايان بود و در جنگ داخلي تاجيكستان ازبكستان نيروي نظامي در اختيار تاجيكستان جهت جلوگيري از به قدرت رسيدن اسلام گرايان قرار داد. در سال 1993م. قرارداد همكاري بين دو كشور منجر به دخالت نيروي هوايي ازبكستان در سركوب اسلام گرايان تاجيكستان كه خود نيروي هوايي نداشت گرديد. در حالي كه دولت ازبكستان در مذاكرات صلح در سال 1995م. به دولت دوشنبه فشار مي آورد كه اصلاح طلبان را بيشتر به سوي خود جلب كند. در اوايل سال 1990 رهبران قزاقستان، قيرقزستان، تاجيكستان، تركمنستان و ازبكستان مكرراً بر ارتقاي ارزش همكاري اقتصادي محيطي منطقه تكيه كردند. ليكن در عمل پيشرفت محدودي در جهت چنين همكاريهايي صورت پذيرفت. توليدكنندگان نفت و گاز طبيعي قزاقستان و تركمنستان تحويل سوخت را در تاجيكستان به اميد بهبود شرايط قرارداد فروشي كه در زمان شوروي عقد گرديده بود. قطع كردند.
تاجيكستان نيز به علت كمبود كالاهاي مصرفي اقداماتي را در جهت جلوگيري از خريد اين نوع كالاها از تاجيكستان توسط شهروندان جمهوريهاي همسايه به اجرا گذارد.
در پي استقلال 991 تا ماه ژوئن سال 1992 دولت نبياف بارها تلاش براي سازماندهي يك گارد ملي را صورت داد. اين تلاشها با مخالفتهاي گستردهاي از طرف اسلامگرايان و مخالفين از ترس اينكه رئيس جمهور از آن يه عنوان ابزراي جهت سركوب استفاده كند مواجه گرديد. وقتي طرح گارد ملي شكست خورد نبياف به تشكيل ارتش خصوصي از طرفداران سياسي خود جهت كشتن و ترساندن مخالفين سياسي متوسل شد.
در سال 1992 نيروهاي شبه نظامي صرفاً جهت سرنگوني مقامات مركزي در كشور سازماندهي شدند كه به هيچ گروهي وابستگي نداشتند.
نيروي نظامي منظم اصلي پس از استقلال تاجيكستان در شهر دوشنبه تيپ موتوري 201 شوروي سابق بود كه تحت فرماندهي روسيه و ازبكستان مجهز به جت و ماشينآلات جنگي و بالگرد بود كه كمك عمدهاي را به دولت و عليه اسلامگرايان در شهر قورغانتپه و دوشنبه انجام داد. در ورود نيروهاي روسيه به شهر دوشنبه اين تيپ نه تنها مردم را از ورود آنان آگاه نكرد، بلكه در خشونت آنها عليه نيروهاي اسلامگرا نيز هيچ اقدامي صورت نداد و حتي در ماههاي بعد آن تيپ 201 خود در نبرد عليه اسلامگرايان شركت كرد.
نيروهاي روسي در تاجيكستان پايگاه زدند. مبارزين هردو طرف به خريد و انبار جنگافزارهاي روسي از جمله وسايل نقليه زرهپوش اقدام ميكردند.
امنيت مرزي كليد نظامي روسيه در تاجيكستان است. در ژوئن سال 1992 گارد مرزي در تاجيكستان مستقر شد كه به طور مستقيم تحت فرماندهي روسيه درآمد. در سال 1995 حدود 16500 از اين نيروها در تاجيكستان اما حدود 12500 تن از آنان از تاجيكستان بيرون رفتند.
افغانستان
رابطه تاجيكستان با افغانستان كه مرز طولاني با آن در جنوب دارد، متاثر از وابستگيهاي فرهنگي و نژادي بين دو كشور است. افغانها جهت تحصيل و القاء عقيده كمونيستي به تاجيكستان اعزام شده و تاجيكها در ارتش اشغالگر شوروي در افغانستان حضور داشتند. در سال 1991 جو سياسي در تاجيكستان موجب گرديد كه شهروندان بتوانند از جنگ شوروي در افغانستان انتقاد كنند.
در اوايل سال 1990 ميلادي دولت كمونيستي دوشنبه و دولت كمونيستي كابل روابط اقتصادي و مبادله محصل و انتشارات داشتند. در طول جنگ داخلي تاجيكستان، طرفداران شوروي سابق ادعا كردند كه مخالفين بشدت متكي بر مجاهدين افغان هستند. ليكن بسياري از ناظران بيطرف نقش افغانها را به عنوان يك ترفند تبليغاتي رد كردند.
ناهمواريهاي مرز تاجيكستان با افغانستان و وضعيت نيروهاي مرزي موجب نفوذپذيري مرز تاجيكستان گرديد. در اوايل سال 1992 م عبور از مرز براي قاچاق، فرار از جنگ داخلي، يا جهت به دست آوردن اسلحه توسط هردو طرف به طور فزايندهاي افزايش يافت. در اوايل سال 1993 م نماينده سازمان ملل در امور پناهندگان رقم 50 هزار تا 70 هزار پناهنده از مناطق جنوبي تاجيكستان به مناطق شمالي افغانستان را تخمين زد.
در سال 1994 م خيلي از اين پناهندگان به تاجيكستان بازگشتند اگرچه در اين رابطه رقم صحيحي در دست نيست. رابطه بين دولت تاجيكستان قبل از جنگ داخلي و افغانستان اكثراً با مشكلاتي در نيمه اول سال 1990 م مواجه بود. تاجيكستان افغانستان را متهم كرد كه در حمله گروههاي مخالفي كه در شمال افغانستان پايگاه دارند مشاركت دارد. در پاسخ افغانستان نيز نيروهاي روسي را به كشتن مردم افغان در حملات از طريق مرزهاي تاجيكستان متهم كرد.
در سال 1995 م تا اوايل سال 1996 م وضعيت تغيير كرد. روسيه از برهانالدين ربّاني رئيس جمهور افغانستان در جنگ داخلي حمايت كرده به او كمك كرد. پس از آن رباني سعي كرد روابطش را با دولت دوشنبه بهبود بخشد و بين گروههاي مخالف و دولت دوشنبه پادرمياني كند.
چين
ادعاي چين بر روي بخش خاور دور ناحيه كوهستان بدخشان تاجيكستان عامل تشنج بين چين و تاجيكستان بود.
بين سالهاي 1992 تا 1995 شانزده دور مذاكرات بين چين و كميسيون مشتركي از روسيه، تاجيكستان، قزاقستان، و قرقيزستان نتوانست منجر به تعيين حدود مرزها گردد. توافقنامه موقت در ماه آوريل سال 1996 تصريح بر اين داشت كه هيچحملهاي نميبايست صورت پذيرد و هر دو طرف ميبايست به ديگري در خصوص انجام مانور نظامي اطلاع دهند. عليرغم مناقشههاي مرزي چين و دولت قبل از استقلال تاجيكستان هردو خصومت مشتركي را نسبت به اسلامگرايان و ديگر مخالفين در تاجيكستان دارند. در اواسط سال 1990 ميلادي اين زمينههاي مشترك اساس روابط بين دو دولت را تشكيل ميداد.
امريكا
پس از فروپاشي شوروي، امريكا براي غارت منابع و عقب نگاه داشتن تاجيكستان الگوي توسعه سياسي و اقتصادي را به اين كشور ارائه كرد و سعي نمود از نفوذ جمهوري اسلامي ايران در اين كشور جلوگيري كند. لذا سرمايهگذاري در بخش صنعت و معدن را وسيلهاي براي غارت سرمايههاي ملّي تاجيكستان و ايجاد فقر بيشتر در اين كشور قرار داد و دلسوزانه وام 110 ميليون دلاري در اختيار اين كشور گذاشت و براي خالي نبودن عريضه 35 هزار تن از گندم خود را كه هر ساله به دريا ميريزد، در سال 1994م. تحت شرايطي به تاجيكستان صادر كرد.
امريكا پس از ايران دومين كشوري بود كه سفارت خود را در شهر دوشنبه تأسيس كرد، ليكن طولي نكشيد كه در اكتبر سال 1992م. در اوج جنگ داخلي به خاطر مشكلاتي كه براي امنيتش وجود داشت، سفارت خود را بست و تا مارس سال 1993م. همچنان بسته بود و اين در حالي بود كه سفير وقت ايران به تنهايي در شهر دوشنبه تردد كرده از محبوبيت و امنيت كامل برخوردار بود. وزير امور خارجه امريكا، جيمز بيكر در فوريه سال 1992م. در تأييد و تثبيت دولت نبياف و تضعيف اسلام گرايان سفري به تاجيكستان داشت و در پياده كردن اهداف مزورانه خود چند ماه بعد از آن هيئت حقوق بشر كنگره امريكا را جهت ملاقات با رهبران اسلامگرايان و مخالفين اعزام كرد.
در طول جنگ داخلي پس از كمكهاي غذايي و دارويي ايران به مردم تاجيكستان، امريكا نيز مواد غذايي و دارويي به تاجيكستان ارسال كرد و با تاجيكستان به همكاري در برنامههاي تكنولوژي فنون زلزله كه از زمان شوروي آغاز شده بود ادامه داد.
در اواسط سال 1990م. سيسات امريكا در قبال تاجيكستان متمركز در حمايت از مذاكرات صلح و سوق دادن تاجيكستان به طرف صندوق بينالمللي پول و ديگر سازمانهاي مالي در جهت اهداف خود بود.
عضويت در پيمانها و سازمانهاي منطقهاي و بينالمللي
تاجيكستان نماينده دايم در سازمان ملل دارد. در سال 1992م. اين كشور به عضويت سازمان ملل درآمد. در پايان همان سال حكومت ائتلافي تاجيكستان جهت پايان دادن به جنگ داخلي و حمايت از آزادي سياسي، از سازمان ملل درخواست كمك كرد، امّا صرفاً اعزام يك هيئت و درخواست پايان خصومتها نتيجه آن بود.
تاجيكستان در موافقتنامهها و سازمانهاي بينالمللي زير عضويت دارد:
IB بانك جهاني
ASDB بانك توسعه آسيا
CCC شوراي همكاري گمركي
CIS كشورهاي مستقل همسود (مشتركالمنافع)
EAPC شوراي همكاري اروپا – آتلانتيك.
ABRD بانك اروپايي بازسازي وتوسعه.
ECE كميسيون اروپايي براي اروپا.
ECO «اكو» سازمان همكاريهاي اقتصادي.
ESCAP «اسكاپ» كميسيون اقتصادي – اجتماعي آسيا و حوزه اقيانوس آرام.
FAO «فائو» سازمان خوار وبار و كشاورزي ملل متحد.
IBRID بانك بينالمللي بازسازي و توسعه.
ICAO «ايكائو» سازمان بينالمللي هواپيمايي كشوري.
ICRM صليب سرخ جهاني و هلال احمر.
IDA مؤسسه توسعه بينالمللي.
IDB بانك توسعه اسلامي.
IFAD صندوق بينالمللي توسعه كشاورزي.
IFC شركت مالي بينالمللي.
IFRCS پيمان بينالمللي صليب سرخ و اجتماعات هلال احمر.
ILO سازمان بينالمللي كار.
IMF صندوق بينالمللي پول.
Intelsat سازمان ماهوارهاي مخابراتي بينالمللي.
IOM سازمان بينالمللي مهاجرت.
ITU اتحاديه مخابرات بينالمللي.
OIC سازمان كنفرانس اسلامي.
OPCW سازمان منع سلاحهاي شيميايي.
OSCE سازمان امنيت و همكاري اروپا.
UN سازمان ملل متحد.
UNESCO «يونسكو» سازمان آموزش علمي و فرهنگي ملل متحد.
UNIDO «يونيدو» سازمان توسعه صنعتي ملل متحد.
UPU اتحاديه جهاني پست.
WHO سازمان بهداشت جهاني.
WIPO سازمان جهاني حمايت مالكيت معنوي.
WFTU پيمان جهاني اتحاديههاي تجاري.
WMO سازمان جهاني هواشناسي.
WTRO سازمان تجارت جهاني.
فرهنگ
پيشينه فرهنگي
خجند مركز فرهنگي تاجيكستان، دومين شهر بزرگ، يكي از قديميترين شهرها و همچنين مركز شمال كشور است كه توسط الكساندر كبير حدود 2300 سال پيش ساخته شده است. طبق آمار سال 1991م. جمعيت اين شهر 164500 نفر بوده است.
جايگاه اسلام در تاجيكستان بسيار قويتر از ديگر كشورهاي آسياي مركزي است.
آشفتگي سياسي و مشكلات اقتصادي تاجيكستان در سال 1990م. دوران بسيار سختي را براي زندگي فرهنگي و حاميان آن در كشور به ارمغان آورد.
مهمترين چهره علمي و فرهنگي معروف در تاجيكستان دانشمند مسلمان ابوعلي ابن سينا ملقب به «شرفالملك» و «شيخالرئيس» است كه در بخارا متولد شد و در قرن 10م. ميزيست و نويسنده دو كتاب از مهمترين كتب پزشكي دنيا است. او در شرق به عنوان فيلسوف و در غرب به عنوان پزشك شهرت دارد. او اول كسي است كه در اسلام كتب جامع و منظم در فلسفه نوشته و كتاب شفاي او در حكم يك دائرهالمعارف فلسفي است. در پزشكي كتاب قانون او در اروپا شهرت بسزايي دارد. آرامگاه اين فيلسوف برجسته در جشنهاي بزرگداشت هزاره وي در سال 1330 هجري شمسي در محل مقبره قديم او در شهر همدان بنا شده است.
ديگري رودكي سمرقندي شاعر برجسته دربار بخارا در زمان سامانيان ميباشد.
پارک رودکی در شهر دوشنبه
در سال 1929م. وقتي تاجيكستان از ازبكستان جدا شد، مجبور گرديد كه از فرهنگ خود دوري گزيند. شوروي هنرها، نمايشنامههاي جديد و اپرا و باله را جايگزين هنر تاجيكي كرد. اين سياست براي شوروي نتيجهاي ثمربخش داشت و سالهاي 1940م. به بعد دوره طلايي تئاتر تاجيكستان از اين نوع بود.
برخي از شعرا و رماننويسان تاجيك نظير صدرالدين عيني كه بنيانگذار ادبيات تاجيكي است و ميرزا تورسونزاده، امروزه به عنوان تجديد ساختار دهندگان فرهنگ تاجيكستان هستند. عيني به خاطر پالايش زبان تاجيكي و ساده كردن آن و دفاع و ترويج و شناساندن زبان و ادبيات تاجيك چهره معروفي در كل شوروي است.
عيني در سال 1878م. در روستاي غژدوان بخارا متولد شد و در سال 1890م. براي تحصيل به بخارا رفت. از سال 1895م. شعر ميسرود. در سال 1907م. فعاليتهاي روشنگرانه خود را با نهضت جديدان مرتبط ساخت. از سال 1911م. در نشريه بخاراي شريف كه نخستين نشريه تاجيكي بود اشعار خود را منتشر ميكرد.
در دو دهه نخست قرن بيست ميلادي به مبارزه با پانتركيسم پرداخت و جمعيت تاجيكان را به كمك برادر خود، سراجالدين و حامدخواجه مهري تشكيل داد كه هر سه يار او به دستور امير عالمخان در سال 1918م. كشته شدند.
تأثير فرهنگ و تمدن ايراني در آسياي مركزي
پيش از گسترش اسلام به منطقه فرهنگ ايران در منطقه نفوذ داشت و با گسترش اسلام رشد قويتري يافت. در آخرين امپراطوري ايران قبل از دوره اسلامي، يعني دوره ساسانيان، فرهنگ و زبان ايران همچنين دين زرتشت در ميان مردم آسياي مركزي و تاجيكها گسترش يافت.
مشاهير علم و فرهنگ آسياي مركزي و خراسان
ماوراءالنهر و خراسان بزرگان بينظير و بيشماري را در دامن خود پرورانده است كه به برخي از اين بزرگان اشاره ميشود.
ناصر خسرو قبادياني شاعر، متفكر و متكلم بزرگ اسلامي و نويسنده تواناي قرن 5 هجري از قباديان، كمالالدين مسعود خجندي از شاعران مشهور قرن 8 هجري و اهل خجند است. او در تبريز درگذشت و آرامگاه او در مقبرهالشعراي تبريز ميباشد.
ابوعلي ابن سينا پزشك و رياضيدان نامدار اسلامي در قرن 5 هجري، اهل قريه افشنه از توابع بخارا، رودكي سمرقندي پدر شعر فارسي اهل قريه پنج از قراء رودك سمرقند، ابوريحان محمد بن احمد بيروني خوارزمي منجم و رياضيدان برجسته اسلامي در قرن 5 هجري اهل بيرون از توابع خوارزم، امام ابوالفتح مطرزي خوارزمي، نجمالدين ابوالجناب احمد بن عمر خوارزمي، سكاكي خوارزمي، ابوموسي خوارزمي، سديدالدين محمد عوفي بخارايي از مشاهير و دانشمندان و نويسندگان اواخر قرن 6 هجري و اوايل قرن 7 هجري، ابو منصور بخارايي، ابوالفضل بخارايي، علاءالدوله دولتشاه رونقي بخارايي، سپهري بخارايي، ابوبكر ابواسحاق بخاري، مراد بخاري، عمعق بخارايي، كافي بخارايي، شاكر بخاري، نظامي عروضي سمرقندي، كمالالدين عبدالرزاق سمرقندي، رشيدي سمرقندي، سوزني سمرقندي، شهابالدين احمد نسفي سمرقندي، ابوحفض عمر بن محمد نسفي (نخشبي).
ابوالحسن كسايي مروزي، عماره مروزي، عسجدي مروزي، مسعود مروزي، ابوالحسن مروزي، جارالله زمخشري مروزي، سيد اسماعيل جرجاني مروزي، بهاءالدين ابوبكر محمد بن مروزي، ابوالعباس مروزي.
ابوالمؤيد بلخي، قاضي حديدالدين بلخي، ابوشكور بلخي، شهيد بلخي، عنصري، ابومنصور محمد بن احمد دقيقي بلخي، محمد بن حسين خطيبي بلخي (بهاءالدين ولد)، ابوزيد احمد بن سهل بلخي، جلالالدين مولوي بلخي، سيد حسين غزنوي، ابوعلي محمد بن احمد بلخي.
پيشينه هنري
تاجيكستان در زمينه هنر به خصوص هنرهاي موسيقي، تئاتر، سينما، نقاسي، مجسمهسازي، رقص و غيره پيشرفت مطلوبي داشته است.
صنايع دستي تاجيكستان
موسيقي به خصوص موسيقي 6 مقام در بين مردم جايگاه ويژهاي دارد.
فرهنگ و تمدن تاجيكستان كه زماني بخشی از امپراتوری ایران بود است به شدت متاثر از فرهنگ وتمدن ايران است. صنايع دستي تاجيكستان بلكه جهان نيز متاثر از فرهنگ و هنر ايران بوده و در اكثر نقاط به همان نام هاي ايراني شهرت يافته است از جمله قاليبافي، سوزن دوزي، مينياتور، كاشي كاري را مي توان نام برد.
صنايع دستي تاجيكستان شامل البسه، منجوق دوزي، سوزن دوزي، صنايع چوبي، سفالي و جواهرات است. جواهرات قدیمی شامل گردنبند مرجان با تزئینات نقره ای و حلقه هاي سنگي هنوز هم یافت مي شوند.
صنايع دستي تاجيكستان
سابقه ادبي
در پايان قرن 9 ميلادي حكومت سامانيان تأسيس شد. فرهنگ تاجيك كه رابطه قوي با فرهنگ ايران داشت در قرن 10 تا 11م. دوران شكوفايي خود را طي كرد كه رودكي سمرقندي تجلي آن است، اين فرهنگ متأثر از زبان فارسي كه نقش مهمي را بر آن داشت گرديد لذا ادبيات اين دوره (قرن 10 تا 15م. ) را ميبايست ادبيات فارسي – تاجيكي ناميد.
در پايان قرن 15م. به دنبال تشكيل حكومت شيعي در ايران ادبيات آسياي ميانه تحتالشعاع اين تحول قرار گرفته و تحت تأثير مذهب، با ادبيات و فرهنگ ايران فاصله گرفت.
آسياي ميانه پس از جدايي از ايران تحت نفوذ فرهنگ تركهاي باديهنشين قرار گرفت و ابوالخيرخان شيباني در قرن 15م. فتح سرزمينهاي جنوبي را آغاز و بر آن استيلا يافت كه پس از آن پايه تقسيمات نژادي كه تا كنون نيز پابرجاست ريخته شد. تركها به تدريج فرهنگ تاجيك را آموخته و خود را به سطح آنان رساندند. علي شير نوايي (متخلص به فاني) شخصيتي بزرگ و پدر ادبيات ازبك است كه نماينده ادبيات ازبك و تاجيك محسوب گرديده و اشعاري به زبان فارسي نيز سروده است. از ديگر شعراي ازبك كه به زبان فارسي شعر سرودهاند ميتوان فرقت، توردي، مقيمي و عمرخان را نام برد.
پس از فروپاشي امپراطوري تيمورخان در قرن 15م. ايران تحت حكومت قرهقويونلوها قرار گرفت و در ماوراءالنهر فرزندان ابوسعيد و در هرات و خراسان پسران عمر شيخ حكومت را به دست گرفتند. نيمه دوم قرن 15م. دوران اوج شكوفايي فرهنگي بود. در كتابخانه سلطان حسين بايقرا در شهر هرات كمالالدين بهزاد (متوفي 1526م. ) نقاش برجسته و مير خواند تاريخنويس برجسته و نوه او خواند مير اشتغال داشتند.
ادبيات و شعر در تاجيكستان جايگاه ويژهاي دارد. سعدي، فردوسي، خيام، رودكي، حافظ، بيدل و مولانا و ديگر اديبات بزرگ فارسي حضوري همهگير در تاجيكستان دارند و اماكن و خيابانهاي مختلف به نام اين شاعران نامگذاري شده است. اشعار فارسي نيز در ميان مردم رواج دارد و شاهنامه فردوسي در رأس فرهنگ عاميانه است. زبان فارسي با تمام هجمهاي كه بر آن رفته و الفباي آن چند بار تغيير يافته است ليكن در ماوراءالنهر حضور خود را حفظ كرده و مروج شعر و ادب ايران بوده و خواهد بود.
ادبيات تاجيك در قرون 16 تا 20م.
از قرن 15 تا قرن 16 ميلادي زبان و ادبيات فارسي در ايران و آسياي مركزي، قفقاز و هند يكسان بود. پس از برقراري حكومت شيعي صفويه در ايران در قرن 16 ميلادي و حكومت سني شيبانيان در آسياي مركزي روابط سياسي و مذهبي ايران با خارج محدود گرديد. لذا مسير آن در ايران و آسياي مركزي جدا شد و در سال 1917 ميلادي انقلاب روسيه اين روابط را به طور كل قطع كرد. لذا بين زبان فارسي ايران و فارسي تاجيكي فاصله افتاد و فارسي تاجيكي پر از واژههاي روسي، ازبكي و تركي شد. اديبان تاجيك امروزه اگرچه با ادبيات كلاسيك فارسي آشنايي دارند ليكن با ادبيات جديد ايران آشنايي كمي دارند.
در دوران شوروي عليرغم تلاش طولاني اين كشور در فاصله انداختن بين فارسيزبانان آسياي مركزي با ديگر نقاط، تاجيكهاي تاجيكستان اكثر امور درسي خود را بدون در نظر گرفتن وابستگي نژادي و قومي تا قرن بيستم به زبان فارسي نوشته و شرح ميدادند. سياست شوروي نيز بر اين بود كه تاجيكها زبان فرهنگي را به كار گيرند كه از نظر مرزها و ارتباط با ديگر همسايگان هرچه محدودتر باشند. با اين حال ادبيات بسيار كمي نيز به خط سريليك چاپ شد.
نفوذ ادبيات تاجيك در نسل اول تاجيك زمان شوروي توسط سه نويسنده برجسته تاجيك صورت پذيرفت. يكي از اين افراد صدرالدين عيني (1954-1989م. ) است. او با شاعري شروع كرد ليكن در زمان شوروي صدرالدين عيني بيشتر نثر مينوشت. كارهاي او به سه رمان اصلي تقسيم ميشود كه با موضوعات اجتماعي، منطقهاي و يادداشتهايي است كه زندگي در دوران خاني بخارا را يادآور ميشود. او اولين رئيس آكادمي علوم تاجيكستان بود.
ديگري ابوالقاسم لاهوتي (1957-1877م. ) است كه يك شاعر ايراني بود و به خاطر مسائل سياسي به شوروي گريخته و در تاجيكستان ساكن شده بود. او هم غزل ميگفت و هم شعر در باره سوسياليست رئاليست ميسرود.
شاعر ديگر ميرزا تورسونزاده (1977-1911م. ) بود كه ادبيات شفاهي تاجيكي را جمعآوري كرد. او اشعاري در خصوص تحولات اجتماعي تاجيكستان سرود و موضوعات سياسي عامهپسندي را به رشته تحرير درآورد. تا نسل اين سه نويسنده، تاجيكستان شعراي متعدد، رماننويسان، نويسندگان داستانهاي كوتاه و نمايشنامهنويسان زيادي را تحويل جامعه داده بود.
قبل از انقلاب شوروي رسمالخط تاجيكستان فارسي بود كه تا سال 1929م. اين روند ادامه داشت. در اين سال خط لاتين جايگزين خط فارسي و در سال 1940م. خط سريليك جايگزين خط لاتين گرديد.
جنبش جديديّه و ادبيات نوين
معروفترين نمايندگان ادبيات نوين تاجيكستان عبارتند از عبدالرئوف فطرت، صدرالدين عيني، محمودخواجه بهبودي، صديقي عجزي، ميرزا سراج حكيم، تاشخواجه اسيري، عبدالواحد مُنظِم، سعيداحمد وصلي سمرقندي، حامدخواجه مهري، احمدجان حمدي، حاجي معين، ملا ابراهيم جرأت، ملا نذرالله لطفي، ميرزا هئيت صهبا، شريفجان مخدوم صدر ضياء، حاجي نعمتالله محترم، ميرزامحمد عظيم سامي، محمدعلي محمدسعيد بلجواني، محمداكرام ابن عبدالسلام (داملا اكرامچه)، ميرزا شاهفايض بخارايي، قاضي سعيدجان مخدوم بخارايي، نظمي و...
صدرالدين عيني ادبيات نوين را زمينه ملي ادبيات تاجيك دانسته و چنين مينويسد: «هرچند احمد مخدوم دانش (1242-1314 هجري) در ادبيات منثور راه نو و اسلوبي تازه را با استعداد ذاتي خود ايجاد كرد، ليكن اين روش تا سال 1905 ميلادي يعني تا انقلاب اول روسيه شايع نشده بود. زمان وقوع انقلاب مذكور، روزنامهجات و كتابهاي تازه در بخارا و تركستان گسترش و عموميت يافت و نوقلمان تازهنويس هم از هر جايي سر برآوردند. بنابر اين آغاز تاريخ ادبيات نو تاجيك را بايستي سال 1905 قلمداد كرد.
از سال 1905 تا 1917 موضوع ادبي به زعم عام عبارت بود از وطن، ملت، دين، علم و معارف. تشويق و مقابله با حكومت مستبد، و در كنار آن هجوم به علما، صريحاً از موضوعهاي مهم اين دوره به شمار ميرفت. اما ادبيات (به اعتبار موضوع) انقلابي حقوقي بود كه پس از انقلاب اكتبر گام به ميدان نهاد كه از نظر تاريخي به دو دوره تقسيم ميشود: از 1905 تا 1917 و از 1917تا 1925».
موضوع اساسي ادبيات جديديه ترغيب مكتب و معارف، علم و فرهنگ، آموزش بنيادهاي دين مبين اسلام و تاريخ پرافتخار گذشته، اخذ و بهرهگيري از دستاوردهاي علمي و تكنولوژي كشورهاي غربي، انتقاد از ساختار دولتداري امارت بخارا و سياست استعماري روسيه، بيداري حس ملي و وطندوستي مردم و غيره بود كه در ذيل به برخي از جنبههاي گوناگون آثار چند تن از اديبان معروف جديديه اطلاعاتي نسبتاً مفصل آورده ميشود.
صدرالدين عيني در 15 آوريل سال 1878 در روستاي ساكتري ناحيه غِژدوان بخارا در خانواده سعيدمرادخواجه كه مردي باسواد بود، زاده شد. از سن 6 سالگي در مكتب روستاي خود تحصيل كرد. سپس به بخارا رفت و در مدارس مير عرب، عالمجان، حاجي زاهد و بدلبيك به ادامه تحصيل پرداخت.
سال 1906 مدرسه را به طور كامل ختم نمود و در سال 1908 با سروري ميرزا عبدالواحد منظم و همدستي احمدجان حمدي و حامدخواجه مهري در شهر بخارا نخستين مكتب اصول جديد را به زبان فارسي تاجيكي تأسيس كرد و در سال 1909 براي دانشآموزان مكاتب جديد كتاب درسي «تهذيبالصبيان» را تأليف نمود. عيني يكي از مؤسسان و فعالان سازمان مخفي جديدي «تربيه اطفال» در سال 1910 و شركتهاي جمعيتي و فرهنگي «بركت»، «بخاراي شريف» و «معرفت» بود.
با اينكه عيني در گردهمايي شكرانه جديدان در بخارا شركت نكرده بود، اما در 9 آوريل سال 1917 دستگير و به فرمان امير عالمخان او را 75 تازيانه زدند و به «آبخانه» انداختند. در آنجا توسط سربازان انقلابي آزاد شد و در شفاخانه كاگان طبابت يافت و سپس به سمرقند كوچيد.
از اشعار پيش از انقلاب عيني شعرهاي «اي ترجمه حال دل، اي صفحه توران»، «ندا به جوانان»، «سمرقند و بخارا»، «پند، «هجران»، «سحرگاهان»، مثنوي «قصه پروانه و كِرمَك» و غيره كه در روزنامه و مجلههاي «آينه»، «شورا»، «بخاراي شريف» چاپ ميشدند، ماهيت عميق اجتماعي دارند. ميرزا سليمبيك سليمي در تذكره «تحفهالاحباب في تذكرهالاصحاب» درباره او نوشته: «الحال از شهر عشقي و عاشقي تنفر كرده اشعار ملي مينويسد». پس از انقلاب اكتبر كه عيني از آن به خوبي استقبال كرد، شعرهاي «به شرف انقلاب اكتبر»، «مارش حرّيّت»، «انقلاب»، «انقلاب سرخ» و غيره را نوشت.
وي 22 آوريل سال 1918 به شهر تاشكند كوچيد و پس از اقامت 6 ماهه باز به سمرقند برگشت و در سال 1919تابعيت روسيه را پذيرفت. در اين دوره در تأسيس نشريههاي «بالهلر يولداشي» (1919)، «شعله انقلاب» (1919)، «محنت كشلر تاوُشي» (1918) شركت فعال داشته، به زبانهاي تاجيكي و ازبكي شعر و مقاله مينوشت.
در نيمه اول سالهاي دهه 20 به عنوان پژوهشگر ادبي مجله «شعله انقلاب»، آموزگار سه مكتب سمرقند، مشاور كنسولخانه جمهوري بخارا در سمرقند، مدير اداره تجارت بخارا، ويراستار ادبي و مشاور علمي و ادبي نشريات دولتي تاجيكستان ايفاي وظيفه نمود. در اين دوره برخي آثار نظمي و نثري، تاريخي و ادبي تأليف كرد كه «جلاّدان بخارا»، «تاريخ انقلاب بخارا»، «تاريخ اميران منغيتيه بخارا»، مجموعه شعرهاي «اَخْگَر انقلاب»، سلسله مقالات و رسالههاي «حكومت شورا به ما چه داد؟»، «سيف و قلم»، «اكنون نوبت قلم است»، «قرار تاريخي يك اجتماع فوقالعاده»، «مسأله معارف و كتاب»، «در راه برهم دادن بيسوادي»، «انقلاب اكتبر و عالم شرق»، «قوم تاجيك و روزنامه»، «در باره مكتب و معارف تاجيك»، «قابليت تشكلاتچگي در تاجيكان»، «در باره كتابهاي مكتب تاجيكان» و غيره از همين قبيلاند.
موضوع اصلي آثار نظمي و نثري عيني در اين دوره ترغيب و تشويق علم و دانش، اصلاحات نظام آموزش و پرورش در مكاتب و مدارس، تأسيس مكاتب اصول جديد، انتقاد از نظام اداري امارت، افتخار به تاريخ گذشته، پيروي و استفاده از دستاوردهاي علمي و تكنيكي روسيه و غرب طبق موازين شرعي و غيره بود.
وي با تكيه بر گفتههاي پيامبر (ص)، مردم را به آموزش علم و دانش دعوت مينمايد: «همچنان كه پيغمبر ما طلب علم را از مهد تا لحد بر ما فرض كرده است، احتياج زندگي نيز ما را مجبور ميكند كه هر كدام ما كمش روزي دو ساعت عمر خود را به تحصيل علم صرف نماييم، به ايفاده و استفاده مشغول شويم، تا كه در مشاغل دنيوي از ديگران قفا مانده از نعمت علم و معرفت… محروم و بي بهره نمانيم» .
عبدالرئوف فطرت سال 1886 در شهر بخارا در خانوادهاي مرفه و ثروتمند ديده به جهان گشود. پس از ختم تحصيلات ابتدايي مدتي در مدرسه مير عرب بخارا دانش اندوخته و در سال 1909 از طريق ايران به تركيه رفته و در دانشگاه واعظيه استانبول تحصيل نمود.
عبدالرئوف فطرت يكي از چهرههاي درخشان ادب اوايل سده 20 ميلادي است. او كه يكي از پيشوايان جديدان بخارا بود، پس از بازگشت از تركيه و بخصوص بعد انقلاب بخارا به باتلاق پانتركيسم غلتيد ولي بعدها از اين جريان خارج شد و كوشش نمود تا به به ملت خود خدمت كند. او براي كتابهاي درسي تاجيكي مطالب و شعرها تهيه كرد و چندين اثر و مقاله علمي نيز به زبان مادري خود انشا نمود.
صدرالدين عيني در خصوص آثار فطرت چنين گفته است: «هرچند از سال 1905 سر كرده در جرايد خارجه مقالات فارسي از طرف تاجيكان به قلم آمد (چنانچه ميرخان پارسازاده به «حبلالمتين» مينوشت) و از طرف محمودخواجه بهبودي و ديگران كتابهاي مكتبي تأليف شد اما رنگ ادبيات نو گرفتن زبان تاجيكي در نثر از عبدالرئوف فطرت آغاز مييابد… فطرت نثر فارسي را هم بغايت سليس و ساده مينگارد. آثار نثري فطرت اولين نمونه ادبيات جديديه است به زبانهاي فارسي در خاك ماوراءالنهر» .
مهمترين آثار وي: «مناظره» (1909)، «سياهه» (1911)، «بيانات سياح هندي» (1912)، «راهبر نجات» (1915)، «شورش واسع» (1927)، «امارت بخارا» (1930) به زبان تاجيكي، «ابوالفيضخان»، «تيمور سغانسي»، «قيامت» به زبان ازبكي و غيره.
آثار پيش از انقلاب عبدالرئوف فطرت سرشار از عقايد معارفپروري، انتقاد از عقبماندگي امارت بخارا، ترغيب و تشويق آموزش و علم و دانش پيشقدم، راههاي رهايي از جهالت و ناداني و غيره ميباشد كه اين موضوع بخصوص در «بيانات سياح هندي» انعكاس كامل يافته است.
قهرمان اين قصه يك مسلمان روشنفكري است كه از هند به امارت بخارا آمده و با راهنمايي ترقيخواهان بخارا از اماكن باستاني اين شهر و نواحي اطراف آن ديدن ميكند كه در نهايت از وضع عقبماندگي اقتصادي و فرهنگي اين كشور انتقاد ميكند.
«بيانات سياح هندي» از «مقدمي» و «شروع» كه قسم اساسي قصه است، عبارت ميباشد. در مقدمه شهروندان كشور به سه گروه – علما، امرا و اهالي جدا كرده شده و هر گروه توصيف شده است. از جمله در باره اميران چنين ميگويد: «امرا… فقط به دستياري يك بخت باشعور سوار سمند حكمراني گشته، با سرگرمي تمامي مال، جان، عرض، ناموس، شرف و آسايش رعيت بدبخت را پايمال مينمايند… اين «عزيزان» مكتب نديدهاند، قوانين حكمداري را نشنيدهاند، آداب و مراسم مأموريت را نميدانند» .
مؤلف از وضع ناگوار فرهنگي بخاراي ابتداي عصر 20 انتقاد شديد به عمل آورده، از گذشتههاي پرافتخار آن ياد مي كند: «معلوم است كه بخارا در زمان سابق علماي متبحّر (بسيار دانا) و فضلاي مقتدر خيلي سود ميرساند. هر روز يك بوعلي، فارابي و ديگري را به ميدان مسابقت ميدوانيد، به اين واسطه آوازه شرافت خود را آويزه گوش جهانيان ميگردانيد. قريب دوصد سال ميشود كه قيمت علمي خود را گم نموده… ساير تركستانيها نيز كه تحصيل خود را در بخارا ميكردند، به بخاراييها مشتركاً به مغاك جهل و غفلت فتاده، عاقبت ستاره روشن آسمان مدنيت، صحيفه منور كتاب انسانيت، يعني تركستان را به حالتي كه زبان دوست و گوش دشمن از گفتن و شنيدنش ميشرمد، مبتلا نمودهاند» .
وي باور داشت كه تأسيس مكاتب مختلف بسيار لازم است، زيرا از اين طريق موجب ارتقاء سطح علمي كشور ميشود. همچنين بر ضروريت اصلاح وضع آموزش و پرورش و تأسيس مكتب طبي، فرستادن جوانان به روسيه براي تحصيل و دعوت از متخصصان اروپايي براي تدريس تأكيد ميكرد.
در مضمون همين حديث شريف پيامبر (ص) كه ميفرمايد: «اطلبوا العلم ولو بالسين» دقت كنيد. مراد از اين علم كه پيغمبر ما را براي تحصيلش به چين ميفرستند، البته علم فقه يا تفسير نيست، زيرا چين كافرستان است. در آنجا علوم دينيه ما يافت نميشود، بلكه مراد از علمي كه در اين حديث مذكور است علوم دنيوي است، مثل طب و صنعت. پس، از همين حديث شريف معلوم ميشود كه علم دنيوي را از غير دين تحصيل كردن در شريعت ما درست بوده است» .
او آموزش علوم دنيوي را شرعي و تمام جهالت و ناداني مردم كشور را از ندانستن حقيقت اسلام و فرمودههاي پيامبر ميدانست: «از حقيقت اسلام خبر ندارند و تحمل كسي كه يك آيت قرآن را درست خوانده به آنها فهماند… ندارند» .
محمودخواجه بهبودي سال 1875 در شهر سمرقند زاده شد. بعد از ختم مدرسه به مفتيگري پرداخت. در بين سالهاي 1900 تا 1914 بارها به كشورهاي مختلف شرق از قبيل عربستان سعودي، مصر، تركيه، عراق، شهرهاي قزان، اوفه، پتربورگ، مسكو و باكوي روسيه سفر نمود و با وضع سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي آنها آشنا شد كه رشد اقتصاد و فرهنگ اين ممالك بر او تأثيرات بسيار بخشيد. او هنگام سفرهايش با مكتب اصول جديد تركستان و باشقردستان و روشنفكران اقوام مسلمان روسيه و مرام و مسلك آنها آشنا ميشود و پس از بازگشت به وطن به ترغيب و تشويق مكتب و معارف جديد پرداخته، از طريق روزنامههاي «تركستان ولايتننگ گزيتسي»، «ترقي»، «خورشيد»، «تجار» كه به زبان تركي انتشار مييافتند، با مقالههايي كه در آنها حيات نو تشويق و ترغيب ميشد، با عامه صحبت ميكرد.
فعاليت اين معارفپرور تاجيك كه يكي از پيشوايان جديدان تركستان بود، به عنوان خادم جمعيتي، نويسنده و روزنامهنگار داراي جنبههاي گوناگون است. او بيش از همه در گسترش فعاليت مكاتب جديد در شهر سمرقند حصهگذاري نمود و براي چنين مكاتبي يك سلسله كتابهاي درسي تأليف كرد كه «اسباب سواد»، «الفباي مكتب اسلامي»، «كتابالاطفال»، «منتخب جغرافياي عمومي»، «مدخل جغرافياي عمراني»، «مختصر جغرافياي روسيه»، «مختصر تاريخ اسلام» و غيره از اين قبيلاند.
محمودخواجه بهبودي بنيانگذار نخستين كتابخانه (قرائتخانه)ي عمومي شهر سمرقند بود و به اين كتابخانه بيش از هزار جلد كتاب هديه كرد.
او مؤسس و محرر روزنامه «سمرقند» و مجله «آيينه» ميباشد. «سمرقند» از ماه آوريل تا سپتامبر سال 1913 در شهر سمرقند در 45 شماره منتشر شد. «آيينه» نيز از 20 اوت سال 1913 تا 15 ژوئن سال 1915 چاپ شده است. اين دو روزنامه و مجله، تريبون روشنفكران بود كه توسط آنها علم و دانش، مكتب و معارف و دستاوردهاي جديد كشورهاي جهان ترغيب ميشد.
در ميان آثار تأليفشده او نمايشنامه «پدركُش» بسيار شهرت و محبوبيت داشت. در اين نمايشنامه از كاستيهاي زمان انتقاد شده و ضرورت آموزش و پرورش به سبك و اصول جديد، علمآموزي، آموزش زبانهاي مختلف از جمله زبان روسي، تربيت متخصصين رشتههاي مختلف و غيره تأكيد شده است.
در اوايل سال 1919محمودخواجه بهبودي همراه دو دوستش از سمرقند وارد امارت بخارا ميگردد. او در شهرسبز دستگير و با فرمان امير بخارا در ماه مارس سال 1919با جرم جديدي در قرشي به قتل ميرسد.
پس از قتل محمودخواجه بهبودي بسياري از روشنفكران تاجيك و ازبك از قبيل عبدالرئوف فطرت، صدرالدين عيني، سعيدرضا عليزاده، چولپان و غيره به ياد او مرثيه و خاطرات پرسوز نوشتند.
ميرزا سراج حكيم 23 اكتبر سال 1877 در شهر بخارا در خاندان ميرزا عبدالرئوف بخارايي كه شخصي ثروتمند بود، به دنيا آمد. خود او در باره كودكي و نوجواني و تحصيلاتش چنين نوشته است: «…در اواني كه پنجساله بودم، پدرم مرا به دبستان نهاد، تا سن دهسالگي سواد فارسيام برآمده جزئي خط و سواد فارسي را دارا شدم. بعد قريب به دو سال در منزل خود پيش يك نفر معلم باسواد بعضي مطالعه كتب فارسي اخلاقي و توارخ و اشعار و «نصاب» و لغت عربي آموختم. چون كسب آبايي بنده صرافي بود، بنا بر فرموده پدرم با جزئي سرمايه مشغول كسب گرديده به يكي از دكانهاي صرافي نشستم. با وجود آن اغلب ميل و شغلم در خواندن و نوشتن بود. بعد يك سال كسب نزد يك معلم روسيدان شروع به خواندن و نوشتن زبان روسي نموده، در مدت شش ماه خواندن نوشتن خط روسي را بلد شدم…
پس از آن در يكي از مكتبهاي روسي كه تازه در بخارا مفتوح شد، داخل شده يك سال تحصيل لسان، رياضي، جغرافي نمودم. اغلب شبها درس ميگرفتم و بر اكثر روزنامههاي روسي و تركي آبونه گرديده، تركي را هم خوب بلد شدم و به قدر شش ماه در نزد يك نفر معلم فرانسهدان خط و سواد فرانسه را با جزئي لغت تحصيل نمودم… و گاهي شعر فارسي هم مشق ميكردم. رفته رفته بد شاعري هم نشدم… بعد قريب يك سال پيش يك نفر از مدرسهاي بخارا صرف و نحو، قدري فقه به زبان عربي هم تلمّذ نمودم…» .
وي سپس به امور تجارت شغل شد. در سن 25 سالگي تجارت را به طور موقت بر قصد سياحت ترك گفت. نخستين سفر او 5 ژوئن سال 1902 از بخارا آغاز يافته از راه صحراي تركمن، كراسنودسك، باكو، تفليس و تركيه تا شهرهاي بزرگ اروپا مثل صوفيه، بلگراد، بوداپست، وين، برلين، پاريس، برن و لندن رفته و از طريق مسير ورشو، مسكو، باكو، كراسنودسك و عشقآباد در ماه ژانويه سال 1903 به وطن برميگردد. پس از يك ماه به خراسان ايران سفر كرد و از طريق شهرهاي قوچان، مشهد، نيشاپور، سبزوار، عشقآباد، هرات، باميان، تاشقرغان، مزار شريف، تيرميز، چارجو 16 ژوئن سال 1905 به بخارا برميگردد. در اين سفر 8 ماه در سبزوار ايران اقامت كرد و در افغانستان با تهمت ناروا حدود 10 ماه زنداني ميشود. سفر سوم او كه 5 سال طول كشيد، از طريق شهرهاي چارجوي، مرو، پنجده، تختهبازار، يولاتان، كوشكه، تجن، سرخس، ترتكول، ارگنج، خيوه، كراسنودسك، باكو، رشت، قزوين، تهران، قم، كاشان، اصفهان، شيراز، بوشهر، بامبي، دهلي و غيره ادامه يافته و در سال 1910 به وطن برميگردد. هنگام اين سفر طولاني ميرزا سراج در شهر تهران طب اروپايي را آموخته و 4 سال در ولايت مازندران ايران با نام دكتر صابر به امور معالجه مشغول ميشود. پس از بازگشت به وطن به تأليف آثار منظوم و منثور پرداخته، 17 ژانويه سال 1914 ديده از جهان فرو بست.
ميرزا سراج حكيم در عمر كوتاهي كه داشت، توانست از خود ميراث غني و رنگين نظمي و نثري بر جاي بگذارد. طوري كه در فوق اشاره شد، او از اوان كودكي به شعرگويي روي آورده بود. وي سالها در روزنامهها و مجلههاي «سمرقند»، «آيينه»، «بخاراي شريف» و«توران»، «نوبهار» و «توس» ايران مقالهها مينوشت. مهمترين تأليف او سياحتنامه تاريخي «تحف اهل بخارا» ميباشد.
اشعار او سبك و اسلوب جديد داشت و ديگران را نيز ترغيب و تشويق ميكرد كه با طرز و شيوه نو شعر گويند. در آثار نظمي و نثري و از جمله مقالات مطبوعاتي او كه اديب و عالم و جهانديده بود، سرشار از افكار جديداست. او وضع نابسامان بخارا، غفلت و ناداني مردم و بيبهره بودن بخاراييان از علم و دانش زمانه را ديده، گذشته پرافتخار خلق و كشور خود را به ياد ميآورد و سؤال ميكند كه چرا چند قرن پيش اين كشور و اين ملت با دانش و فرهنگ والاي خود در جهان صاحباحترام و مترقي بود و حالا در زبوني است؟ او سبب اين همه بدبختيها را در بيبهرگي از علم و دانش ديده از خدا مدد ميجويد كه خلق او را از اين خواب گران، غفلتزدگي بيدار كند و به راه علمآموزي هدايت نمايد.
«تحف اهل بخارا» يكي از بهترين آثار منثور ربع اول قرن 20 شناخته شده است. اين كتاب خواننده را با اوضاع اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي برخي از كشورهاي عالم، بخصوص اروپا آشنا ميسازد. وي به هر كشوري كه قدم مينهاد، پيش از همه از مكتب و دانشگاههاي آن ديدن ميكرد.
ميرزا عبدالواحد مُنظِم سال 1875 در شهر بخارا زاده شد. در اوان كودكي والدين خود را از دست داد و از اينرو از سال 1882تا 1905 در منزل شريفجان مخدوم صدر ضياء زندگي كرد. سالهاي 1891-1907 در مدرسه لب حوض ديوانبيگي بخارا تحصيل كرد. بعد از ختم مدرسه، تا سال 1917 معلم و مدير مدرسه بود.
منظم نخستين شخصي است كه سال 1908 در شهر بخارا با همراهي دوستانش عيني، حمدي و مهري مكتب اصول جديد تأسيس كردند و با زمان مادري به اطفال تعليم ميدادند. او همچنين يكي از مؤسسان سازمان مخفي جديدي «تربيه اطفال» در سال 1910 و شركتهاي جمعيتي و فرهنگي «بخاراي شريف«، «بركت»، «معرفت» در بخارا ميباشد.
در پي تعقيب حكومتداران بخارا وي در سال 1917 به شهر تاشكند ميرود و تا سال پايان اقامت او يعني 1920به عنوان يكي از رهبران جديدان بخارا، حركتهاي ضدحكومتي را رهبري كرده و در اداره روزنامههاي «اُچقُن» و «قُتُلوش» ايفاي وظيفه ميكند.
پس از سرنگوني امير عالمخان در تاريخ 2 سپتامبر سال 1920 و تأسيس جمهوري خلقي شوروي بخارا معاون رئيس جمهوري خلقي شوروي بخارا، نخستين ناظر معارف و ناظر بهداشت جمهوري خلقي شوروي بخارا بود.
طبق قرار شوراي ناظران جمهوري خلقي شوروي بخارا ماه ژوئن سال 1922 به عنوان رهبر 44 نفر از جوانان را براي تحصيل به آلمان ميبرد. پس از بازگشت در سال 1924 در رشتههاي طبع و نشر و آموزگاري خدمت نمود او شاعري خوش ذوق هم بود.
منظم تمام ناداني و جهالت مردم را دور ماندن از دين و دانش و از نداشتن مكتب ميدانست و از اينرو، جوانان را به سوي آموزش علم و دانش كه چشم انسان را ميگشايد و شخص را از كفر و جهل ميرهاند و در بهشت را به روي كس باز ميكند، دعوت مينمود.
منظم نه تنها اديب و دانشمند، بلكه خطاط معروف زمان خود بود كه اين هنر را از شريفجان مخدوم صدر ضياء آموخته بود.
تاشخواجه اسيري سال 1864 در شهر خجند در خانواده ايشانخواجه كه شخصي هنرمند بود، زاده شد. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش فرا گرفت و در سال 1882 براي ادامه تحصيل به شهر خوقند رفت. در طول 8 سال تحصيل در خوقند، زبان روسي را نيز از فرا گرفت و از مطبوعات روسي و تركي نيز بهرهور گرديد. سپس به شهر خجند برگشت و در كنار سرودن اشعار، تا آخر عمر به كسب سنگ تراشي شغل ورزيد. او در 3 مارس سال 1916 چشم از جهان فرو بست.
آثار اسيري غالباً در قالب مثنوي، قصيده، غزل، قطعه، رباعي، دوبيتي و مخمّس است كه در خصوص مسائل اجتماعي، آموزش و پرورش و ضرورت آموزش علوم جديد است. او پيوسته هموطنانش را به بيداري و هوشياري، پرهيز از جهالت و بيدانشي دعوت نموده، آنها را وادار ميسازد كه چون گذشتگان بافرهنگ خويش علوم زمانه را فرا گيرند. وي همچنين مردم را دعوت مينمايد كه به اسلام ناب روي آورده و بر اساس تعليمات آن، علوم زمان را از بر كنند.
صديقي عجزي سال 1864 در سمرقند در خانواده حسنخواجه كه مردي هنرمند بو به دنيا آمد. پس از تحصيلات ابتدايي مدتي در مدرسه به تدريس پرداخت ولي بعد از آن كناره گرفت و دوره شبانه آموزش زبان روسي را ختم كرد و به كار مترجمي روي آورد.
در سال 1901 به سفر حج مشرّف شد. پس از زيارت خانه خدا مدتي در سفارتخانه روسيه در شهر جده عربستان مترجمي ميكند. سپس راه مسافرت را در پيش گرفته، به قاهره ميرود. سپس از شهرهاي اوديسه، تفليس، باكو، مسكو و پتربورگ نيز ديدن نموده، با وضع سياسي و اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي آنها از نزديك آشنا ميشود. در شهر تفليس با معارفپروران آذري، شاعر علياكبر صابر و سردبير مجله «ملا نصرالدين» جليل محمدقليزاده آشنايي و دوستي پيدا ميكند.
پس از بازگشت به وطن در موضع معارفپروري استوار ايستاده، به ترغيب و تشويق علم و دانش ميپردازد. ابتدا در مكتب عبدالقادر شكوري فن زبان روسي را تدريس ميكند. اندكي بعد در روستاي حلوايي شهر سمرقند مكتب اصول جديد گشوده، به تدريس ميپردازد. در اين مدرسه علاوه بر كودكان، براي كلانسالان نيز دوره شبانه تأسيس نموده، به آنها نيز سواد ميآموزاند. در اين اثناء، با اغواي برخي از علماي ارتجاعي، مكتب اصول جديد او غيرشرعي اعلان شده، وي را كافر ميگويند. سپس بااجازه ژنرال فرماندار تركستان، مكتب روسي – محلي تأسيس كرده، ابتدا معلمي و بعداً مديري آن را به به عهده ميگيرد. پس از انقلاب در شهر سمرقند كتابفروشي «زرافشان» را تأسيس ميكند.ديوان وي در سال 1914 در تاشكند چاپ شد. عجزي در 16 ژوئن سال 1927 در سمرقند چشم از جهان فرو بست.
سيداحمدخواجه صديقي عجزي يكي از بنيانگذاران ادبيات جديده تاجيك و مؤلف داستانهاي «انجمن ارواح» (1912)، «مرآت عبرت» (1912)، مجموعههاي اشعار «گنجينه حكمت» (1914)، «عينالادب» (1915) و بسياري اشعار ديگر است. مايه اصلي آثار اين اديب و معارفپرور، ترغيب آموزش علم و دانش، بويژه علوم جديد از طريق اروپا و روسيه، زبان روسي، افتخار به اجداد بافرهنگ خود، انتقاد از زمان خود، بويژه وضع ناگوار تعليم و تربيت، شكوه از ظلم و استبداد استعمارگران و غيره است.
سيداحمد وصلي سال 1870 در شهر سمرقند در خانواده استا عظيم زده شد. پس از تحصيلات ابتدايي، در مدارس شهرهاي سمرقند، بخارا و تاشكند تحصيل نموده و عمري به تدريس پرداخت. او يكي از آن شاعران و دانشمندان تاجيك است كه به حمايت آموزش اصول جديد برخواسته بود. وي همچنين يكي از نخستين كانديدها براي مكتب اصول جديد تاجيكي سمرقند بود كه عبدالقادر شكوري تأسيس كرده بود. در سال 1903 او كتابي درسي با نام «بيانالحروف» براي مكتب نوشت.
سيداحمد وصلي از شاعران معارفپرور و پيرو سنت كلاسيكي بود و آثار ادبي او اساساً از غزل، رباعي، مخمس و ديگر انواع شعري عبارت است.
صدرالدين عيني ميراث ادبي وصلي را «تقريباً چهار هزار بيت» گفته است .
آثار منظوم وصلي در ديوانهاي «ارمغان دوستان» (تاشكند 1909) و «تحفهالاحباب» (تاشكند 1912) به طبع رسيده است. او همچنين مؤلف چندين رساله و مقالههاي علمي ميباشد. سيداحمد وصلي به تاريخ 29 اكتبر سال 1929 فوت كرد.
احمدجان مخدوم حمدي كه در كنار ميرزا عبدالواحد منظم و صدرالدين عيني يكي از فعالان حركت جديدي در بخارا بود، سال 1875 در شهر بخارا به دنيا آمد. پدرش قاضي بود. او از نخستين كساني بود كه به همراه دوستانش منظم، عيني و مهري نخستين مكتب اصول جديد به زبان فارسي تاجيكي را در بخارا تأسيس نمود. همچنين در نشر كتابهاي درسي، تأسيس سازمان «تربيه اطفال» و ديگر نهادهاي فرهنگي جديدان نيز نقشي بسزا داشت.
پس از واقعه كاليسوف در بخارا، وي به همراه گروهي از جديدان به تاشكند پناهنده شد و در آنجا روزنامه «قُتُلوش» (نجات) را تأسيس نمود.
بعد از انقلاب بخارا ناظر تأمينات مادي و بعداً وكيل جمهوري مردمي شوروي بخارا در مسكو گرديد.
حامدخواجه مهري كه از دوستان و همفكران منظم، عيني و حمدي بود، در خانواده قاضي عبدالوهاب خوشنويس ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را نزد پدر آموخت. سپس در مكتب و بخصوص نزد داملاّ اكرامچه كه يكي از مدرسان دانشمند و معارفپرور بود، علوم زمانش را فرا گرفت.
او در كنار اينكه معارف پروري معروف بود، شاعري خوشطبع نيز بود.
پس از به خاك و خون كشيده شدن جديدان، به فرمان امير عالمخان در تاريخ 9 مارس سال 1918 وي در «ريگخانه» ارك بخارا به دار آويخته شد.
حاجي نعمتالله محترم در «تذكرهالشعرا»، افضل مخدوم پيرمستي در «افضلالتذكار في ذكرالشعرا والاشعار» و صدرالدين عيني در «نمونه ادبيات تاجيك»، حامدخواجه مهري را شخصي فاضل، دانشمند و شاعري خوشطبع دانستهاند.
حاجي معين در تاريخ 18 مارس سال 1883 در محله روحآباد سمرقند زاده شد. پس از ختم تحصيلات به سفر حج مشرّف شد. پس تحصيلات تكميلي، ابتدا به روش سنّتي و سپس به سبك جديد، مكتبداري ميكرد.
اين اديب معارفپرور تاجيك براي دانشآموزان نيز چند كتاب درسي از قبيل «راهنماي سواد»، «خوانش» و «راهبر سواد» تهيه نموده است.
حاجي معين تا هنگام آشنايي با محمودخواجه بهبودي و نمايشنامه «پدركُش» او شعر ميگفت، ولي بعد شعر را كنار گذاشت و به نمايشنامهنويسي روي آورد كه «طوي» (1914)، «مكتب كهنه – مكتب نو» (1915)، «كوكناري» (1916)، «زن مظلومه» (1916) از اين قبيلاند.
در سال 1916 حكومت روسيه پادشاهي او را به مردكاري (بيگاري) گرفت. بعد از بازگشت به وطن در اداره روزنامههاي «محنتكَشلَر تاوُشي» و «زرافشان» به عنوان سردبير ايفاي وظيفه نمود.
بسياري از آثار وي تاكنون چاپ نشده دارد كه «قربانيان معارف»، «قربانيان جوانبازي»، نمايشنامه «باي و خدمتگار»، مجموعه مقالات «ترجمه احوال»، لغت «الفاظ متردافه» از آن جملهاند.
حاجي معين در 24 ژانويه سال 1938 به جرم جاسوسي به 10 سال زندان محكوم شد و سرانجام در 21 ژوئيه سال 1942 در زندان سليكومسكي استان پيرم روسيه درگذشت. بعدها در تاريخ 28 سپتامبر سال 1963 او بيگناه دانسته شد.
ملا نذرالله لطفي در خانواده قاضي ملا فرهاد در شهر بخارا به دنيا آمد. او كه از همدرسان شريفجان مخدوم صدر ضياء بود، پس از ختم مدرسه در ولايتهاي بايسون و كركي به شغل دادستاني مشغول شد.
لطفي كه يكي از فعالان حركت جديدي بود، پس از نمايش شكرانه جديدان، همراه با صدرالدين عيني به ضرب 75 دَرّه (شلاق) محكوم شد. در روز سوم اسارت، از آبخانه امير بخارا به كمك سربازان روس فرار كرد، ولي جراحات او به اندازهاي شديد بود كه 11 آوريل سال 1918در شفاخانه وفات كرد.
صدرالدين عيني كه با ملا نذرالله لطفي آشنايي داشت، در «نمونه ادبيات تاجيك» از طبع لطيف او ستايش كرده است.
ميرزا هئيت صهبا سال 1850 در ميانكال سمرقند زاده شد. پس از اتمام تحصيل در مدارس بخارا تا آخر عمر تدريس كرد. اين مرد حقيقتخواه و حقگو هرچند كه از صاحبمنصبان دربار امارت بخارا بود، هميشه از نقصانهاي حكومتداران انتقاد ميكرد. همين حقگويي و حقپرستي و نوجويي و نوخواهياش بود كه سال 1915 با سفارش سفارتخانه روسيه توسط قوشبيگي بخارا تنبيه شد. پس از واقعه كاليسوف در سال 1918 در ارك بخارا محبوس و سپس به قباديان تبعيد و در همان جا كشته ميشود.
ميرزا هئيت صهبا يكي از شاعران معروف زمان و صاحبديوان بود.
حاجي نعمتالله محترم در شهر بخارا متولد شد و در همان جا تحصيل نمود. ابتدا با تخلص «نازك» به زبان فارسي تاجيكي شعر ميگفت. همزمان تذكرهاي با نام «تذكرهالشعرا» تهيه نمود كه يكي از منابع مهم ادبيات نيمه دوم قرن 19و ابتداي قرن 20 است.
محترم با حركت جديدان بخارا رابطه داشت. او قاضي ناحيه يكهباغ بخارا بود. در سال 1920 توسط اداره نظامي شوروي به شهادت رسيد.
ميرزا شاه فايض بخارايي متخلص به فايض سال 1890 در خانواده ميرزاباي آقسقال كه مردي صراف بخارايي بود، متولد شد و در همان جا كسب كمال كرد. در اوايل سال 1914 براي طبابت به تركيه و چند شهر اروپايي رفت.
با جوانبخارائيان دوستي و همفكري داشت. پس از واقعه كاليسوف توسط حكومتداران توقيف و در سال 1918 به شهادت رسيد.
وي صاحب اشعار مرغوب و كتابخانه خوبي بود كه كتابهاي نادر آن كتابخانه به آتش كشيده شد.
قاضي سعيدجان مخدوم بخارايي متخلص به نظمي، كه اشعار او را حاجي نعمتالله محترم، افضل مخدوم پيرمستي، شريفجان مخدوم صدر ضياء و صدرالدين عيني ستودهاند، يكي از معارفپروران زمان خود بود و در محافل ادبي و شعر كه در منزل صدر ضياء برپا ميگرديد، شركت فعال داشت.
نظمي كه با جديدان بخارا روابط قوي داشت، پس از نمايش شكرانه جديدان در ماه آوريل سال 1918 از مقام قضاوت ناحيه وابكند بخارا معزول شد و پس از واقعه كاليسوف در ماه ژوئن سال 1918 به همراه قاضي عبدالصمدخواجه از بخارا به بلجوان تبعيد گرديد و پس از شش ماه در اوايل ماه نوامبر همان سال كشته شدند.
ملا ابراهيم سعيد كمالزاده جرأت كه در شهر سمرقند زاده شد و در همان جا تحصيل كرد. او شاعري منتقد و حقگو بود. مجموعه اشعارش با نام «تحفهالاحباب» در سال 1917 در شهر سمرقند چاپ شد.
جرأت كه يكي از جديدان شهر سمرقند بود، در تاريخ 1 اوت سال 1917 سازماني با عنوان «اتفاق» تأسيس شد، به اتفاق عجزي سمرقندي عضويت در اين جمعيت را پذيرفته و براي تأمين حقوق كاسبان و دهقانان تلاش ميكرد.
از آثار جديدان چنين برميآيد كه آنان از وضعيت عقبماندگي اجتماعي و فرهنگي جامعه و جهل و بيسوادي مردم خود سخت رنج ميكشيدند و از اينرو خواهان بهبود وضع عامه، عدالت اجتماعي، رفع ظلم و ستم منصبداران دولتي محلي نسبت به مردم بودند.
در عرصه ديني نيز از اينكه علماي جاهل دين را به شكل نادرست به مردم معرفي ميكردند، جديدان سخت ناراضي بودند و از اين بابت نيز تلاش ميكردند تا اسلام واقعي و عدم مخالفت اين دين را با علوم جديد و پيشرفت جامعه به مردم معرفي كنند. آنها از روشهاي نادرست و غيراصولي آموزشهاي ديني كه روحانيون منفعتدار از آن دفاع ميكردند، انتقاد شديد مينمودند. جديدان سعي و كوشش به خرج ميدادند تا تصوير درست و علمي از دين مبين اسلام را براي عامه پيشكش نمايند، تا اصول دين از خرافات زدوده شود.
در كل آنها روحيه خودشناسي بسيار بالاي ديني، توأم با حس وطنپرستي، استقلالطلبي و خودآگاهي اجتماعي و ملي بودند.
جديدان آموزش زبان روسي را جهت آشنايي با دستاوردهاي علمي و تكنيكي روسيه براي ملت خود ضروري ميدانستند. زيرا در عرصههاي گوناگون علمي و تكنيكي آثار بسيار زيادي به اين زبان موجود بود.
آنان به اروپاي مترقي و پيشرفتهاي آن توجه مينمودند و عقيده داشتند كه دستاوردهاي ممالك غرب نتيجه تكيه بر علم و فرهنگ گذشته شرقيان است.
اما در كنار آن، جديدان نسبت به كشورهاي سرمايهدار و پيش از همه روسيه نظر انتقادي داشتند و عامه را به خودشناسي و استقلالخواهي در مقابل مستملكهداران دعوت مينمودند.
جديدان در محيط وحشتناك امارت بخارا و در اوج خَفَقان و استبداد براي رسيدن به آرمانهاي انساني خود كوشش ميكردند. امير و درباريان، بخصوص علماي متعصب با هر وسيله كه ميتوانستند، سعي ميكردند جديدان را در بين مردم بدنام كنند و حتي به بيديني متهم مينمودند و افكار آنها را باعث تحريف و ويراني دين ميدانستند. اما افكار جديديه بر جامعه تأثير خود را گذاشته و تدريجاً رشد كرد.
لازم به ذكر است، از آنجا كه نظر حزب حاكم نسبت به جديديه منفي بود، در طول سالهاي حاكميت شوروي، اين افكار از جانب عالمان جامعهشناس تاجيكستان به طور بايد و شايد مورد پژوهش قرار نگرفته است. بنا بر نوشته خالق ميرزازاده سالها بحثي ميان دو گروه وجود داشت. گروه اول ميگفتند كه رويه جديديه پديدهاي مثبت بود كه بر ادبيات و افكار عمومي تاجيك تأثيري بسزا داشت. گروه دوم عقيده داشت كه جديديه جنبشي غيرانقلابي در تاريخ خلق تاجيك بوده است. آنها اصطلاح «معارفپروري» را به جاي «جديدي» به كار ميبردند، حال آن كه نام تاريخي اين جنبش، نه معارفپروي، بلكه «جديدي» است. عموماً اين گروه نقش مثبت جديدان و عقيده آنان را انكار ميكردند . در دواير رسمي، كتابهاي درسي، دائرهالمعارفها و مطبوعات نظر گروه دوم غالب بود.
عالمان جامعهشناس تاجيكستان ب. غفوراف، ا.س. برگنسكي. ا.م. بهاءالديناف، ز. رجباف و ديگران در آثار دهههاي 40 و 50 خويش از اصطلاح «نسل دوم معارفپروران» جانبداري نموده، اديباني چون ميرزا سراج حكيم، سعيداحمدخواجه عجزي را كه قبلاً جديد ميگفتند، «نسل دوم معارفپروري» شمردند. تنها عبدالرئوف فطرت و محمودخواجه بهبودي را جديد ميناميدند و خلاص كه البته بعداً بعضي از آنها عقيده خود را تغيير دادند.
در زير فشار شديد مقامات حزبي و دولتي و حتي عالمان و اديبان متخصص جديديهاي مانند خالق ميرزازاده مجبور شدند كه «ندامتنامه» و «كژاهه» بنويسند و اقرار كنند كه جملگي آنچه گفتهاند اشتباه بوده است.
به اين ترتيب در دهه 40 و نيمه اول دهه50 اكثر روشنفكران تاجيك، جريان جديديه را ضدمردمي محكم معرفي كردند و موجوديت نسل دوم معارفپروران را كاملاً انكار نمودند. هواداران اين گروه در دهههاي بعد نيز از جديديه انتقاد شديد نمودند. چنانكه، عبدالقادر منيازاف چنين نوشتهاست:
«جديديزم به عنوان جريان ايدلوژي ارتجاعي اصلاً در جهت منافع بورژوازي محلي و حتي فئودالي بود. شعار آنها تجدد، اما در عمل واپسگرا بودند، از اينرو گروهي ساده لوح و صادق كه جانبدار منافع ملي بودند، بدون درك ماهيت اصلي جديديزم با اين حركت همراه شدند، مانند صدرالدين عيني كه آن وقتها هنوز مبارزه طبقاتي را نميدانست و نميفهميد».
همچنين به عقيده ظريف رجباف «جديديها حتي يك اثر پرقيمت به وجود نياوردهاند» .
صاحب تبراف هم اظهار نمود كه «در عرفه انقلاب سوسيالستي اكتبر، معارفپروران كه نام اصلي آنها جديدان هم ميباشد، در هيچ ساحه حيات سياسي، اجتماعي، ايديولوژي، مدني و ادبي نقشي مثبت نداشتهاند» .
اما از نيمه دوم دهه 50 به بعد در در كنار نظريه ضدجديديه، مقالاتي در مطبوعات به چاپ رسيد كه جنبش جديديه را مثبت ارزيابي كرد. اما در دهه 90 و آزادي بيان در زمان شوروي و سپس در دوران استقلال تاجيكستان، نظر اكثر محققان و جامعهشناسان تاجيك نسبت به جنبش جديديه مثبت شد. برگزاري سمينار در شهر تاشكند با شركت دانشمندان ازبكستان، تاجيكستان، آذربايجان و تاتارستان در ماه دسامبر 1988 و نشست جامعهشناسان تاجيك در ابتداي سال 1990، جنبش جديديه پديده بزرگ فرهنگي و اجتماعي دانسته شد.
طي چند سال اخير نيز جنبههاي مختلف افكار جديديه توسط دانشمندان تاجيك از قبيلم. شكوري،م. رجبي، غ. عاشوراف، ا. سيفاللهاف، ر. هاديزاده، خ. ميرزازاده و ديگران بررسي شده است.
مراكز ادبي
در اوايل سده 20 ميلادي، همانند دوران گذشته، شهرهاي بزرگ بخارا، سمرقند، خجند، اوراتپه، نيز بيكگريها و شاهگريهاي حصار، كولاب، بدخشان، درواز، قراتگين، قباديان و غيره از مراكز ادبي معتبر تاجيكستان بود كه شاعران و اديبان بسياري را در دامان خود پرورش دادهاند.
بخارا
شهر بخارا كه از قديمالايام از مراكز بزرگ فرهنگ تمدن آريايي است و در طول تاريخ بزرگان و عالمان بسياري از آن برخاستهاند،، در اين دوره به عنوان پايتخت امارت بخارا داراي مراكز ادبي بزرگي بود. عنبر، انور، عنقا، وحشي، گلشني، عصامي، راقم، راجي، سودايي،، افقر، نجات، مسرور، تسليم، قانع، قدسي، حامد، اسلم، شايق و دهها شاعر و اديب ديگر از افتخارات اين دورهاند.
ملا محمد شريف متخلص به عنبر از شاعران بااستعداد بخارا بود. قاري رحمتااله واضح، عبداللهخواجه عبدي، افضل مخدوم پيرمستي، حاجي نعمتالله محترم او را از دانشمندان زبردست زمان ناميدهاند. عنبر در انشاء قطعه تاريخ و معما استاد زمان بود. او در سال 1914 وفات كرده است.
ملا محمودخواجه بخارايي متخلص به افقر علوم رسمي زمانش را در بخارا فرا گرفت. سپس به زيارت كعبه مشرف گرديد. اشعار بيشتر در قالب غزل، قصيده و مثنوي است. او پانزده مثنوي تحت عنوان «خمسه اَشَره» سروده كه از بهترين نمونههاي حكايات و روايات است كه هر حكايت 15 بيت ميباشد.
ملا عبداللهخواجه متخلص به تحسين از اكابرزادگان بخارا بود. چندي در ناحيه وابكند منصب قضاوت را عهدهدار بوده است. در علوم رياضي، حكمت، كلام و طبيعتشناسي بيمانند بوده است. عبداللهخواجه عبدي تحسين را «بسيار ذكي و سخندان، لطيفهگو، گشادهرو و شيرينزبان…» گفته است. ديوان اشعاري از او باقي مانده است.
ملا فتحالله بخارايي متخلص به عنقا در خانواده قاضي مسيحاي بايسوني زاده شد. او يكي از شاعران بنام زمان خود بود. افزون بر اين، خط نستعليق را خوب مينگاشت و در علم موسيقي نيز مهارت داشت.
ملا تاجالدين متخلص به اسلم يكي از عالمان نكتهسنج و شاعران خوب زمان بود. در مدارس بخارا تدريس ميكرد و سال 1909 مفتي بخارا گرديد. در سال 1910 وفات كرده است.
سمرقند
در يكي ديگر از مراكز فرهنگي تاجيكان شهر زيباي سمرقند، شاعراني چون صبحي، عبدالجبار، راجي، هادي، فكري، خطايي، تمهيد و غيره زندگي كرده و آثاري خلق كردهاند.
ميرزا نورالدين متخلص به هادي سال 1831 در شهر سمرقند متولد شد. ابتدا در زادگاهش و سپس در بخارا تحصيل كرد. پس از ختم مدرسه مدت چهار سال منشي دربار امير مظفر منغيتي بود. سپس به زادگاهش برگشت و به مكتبداري اشتغال ورزيد و به پسران و دختران در كنار خط و سواد، خطاطي را نيز تدريس ميكرد.
به زبانهاي فارسي تاجيكي و تركي شعر ميسرود. ديوان وي سال 1913 در شهر سمرقند به كوشش فرزندش فخرالدين راجي به طبع رسيد. هادي «انوار سهيلي» (كليله و دمنه) را به طور كامل به زبان فارسي تاجيكي به نظم كشيد. وي به سال 1920 وفات يافت.
مسيحاي تمهيد سال 1891 در شهر سمرقند متولد شد و در مدارس زادگاهش كسب كمال نمود و در زمينههاي تاريخ ادبيات، فلسفه و قوائد نظم فارسي تاجيكي و عرب معلومات فراواني اندوخت.
صدرالدين عيني در «نمونه ادبيات تاجيك» نوشته است كه: «پدر و اجداد تمهيد همه شاعر و اهل ادب، فلغريالاصل و تاجيك صرفاند» . تمهيد از جواني شعرميسرود. مؤلفان كتاب «سخنوران صيقل روي زمين» آوردهاند: «تمهيد از منسوبان محفل ادبي سيداحمد وصلي و از مصاحبان و دوستان نقيبخان طغرل بوده، در باره حيات و ايجاديات وي خاطرههاي بسي پرارزشي دارد. تمهيد در خطاطي هم دست توانايي داشته و چند نوع خط قديمي تاجيكي را هنرمندانه و خيلي پخته مشق ميكند» .
ملا عبدالكريم سمرقندي متخلص به سپندي پس از آموزش ابتدايي در مدارس بخارا، به وطن برگشت و در مدرسه اُلغبيك سمرقند به تدريس اشتغال ورزيد. در سال 1906 به همراه پسرش پسندي به زيارت كعبه شرفياب گرديد. وي در سال 1910 ديده از جهان فرو بست.
ملا عبدالرحيم سمرقندي متخلص به پسندي، كه پسر شاعر سپندي بود، نزد پدر تحصيل كرد. او از شاعران صاحب ديوان زمان است. حاجي نعمتالله محترم در «تذكرهالشعرا» در باره پسندي مينويسد: «خصوصاً در فن اشعار بسيار صاحبذوق و به تحسين گفتار بغايت كثيرالشوق است. خط خوب و انشاي مرغوب دارد» .
فخرالدين راجي كه يكي از شاعران و خطاطان بنام بود، سال 1880 در سمرقند زاده شد. سال 1912 مدرسه شيردار سمرقند را ختم كرد و تا انقلاب اكتبر در محله سوزِنگران سمرقند با اصول جديد مكتبداري ميكرد. او يكي از شاعران معارفپروري بود كه موضوع اساسي اشعارش مكتب، معارف و آموزش و پرورش بود. شعرهايش در مجله «شعله انقلاب» چاپ ميشد. او 91 شماره اين مجله را خطاطي كرده است.
خجند
شهر باستاني خجند در اين دوره در كنار شاعران پرآوازهاي چون تاشخواجه اسيري، شعرايي ديگر همچون قاري، فياض، بهجت، معظمخان، زائر و ديگران را در دامان خويش پرورده است.
ميرمحسين خجندي متخلص به قاري پس از آموزش ابتدايي، در مدارس بخارا تحصيل نمود. او سه بار به زيارت كعبه رفت. اشعار او از شهرت والايي برخوردار بود. حاجي نعمتالله محترم در تذكرهاش مينويسد: «اين فقير حقير در حق ايشان به كدام وصف زبان فرسايم كه زبان وصف نمايد كه به طواف كعبه قدرتش رسيده باشد، رنگيني عباراتش در سر گراني است. حقيقت را بر ضميرش جبههسايي» .
داملا حسن متخلص به زائر نيز يكي ديگر از شاعران شيرينسخن خجند است. قاري نعمتالله محترم در باره او چنين نوشته است: «سرحلقه ارباب سخن و پير سخنسنجان زمان، پيشواي خجنديان داملا حسن است» .
ميرزا عبدالله فياض سال 1854 در شهر خجند متولد شد. در مدارس سمرقند تحصيل نموده است. او يكي از سخنوران سرشناس زمان خود بود. وفاتش به سال 1928 است.
سيدولي احراري سال 1874 در خِستيوَرْزِ خجند زاده شد و در مدارس خجند و بخارا تحصيل نمود. سال 1920 در زادگاهش مدرسهاي تأسيس و در آنجا تدريس ميكرد. او به سبك بيدل شعر ميسرود.
معظمخان در سال 1833 در شهر خجند متولد شد. او يكي از شاعران صاحبديوان زمان خود بود. موضوع اشعار او مختلف است. او سال 1917 در جِزَّخ وفات كرد.
اوراتپه
جوهري، دلشاد برنا، مشتري، عبدالرحيم، عزيز، مقبول، عزيزي و ديگران زاده اين شهر فرهنگي ميباشند.
دلشاد برنا سال 1800 در خانواده رحيمقل صوفي استروشني به دنيا آمد. هنگام تصرف اوراتپه از جانب سپاه خوقنديان، خان خوقند امير عمرخان، دلشاد را مانند ديگران همچون اسير به خوقند برد. دلشاد از دربار فرار كرد و در خانه شخصي به نام تاشمخدوم پناه برده و با او ازدواج ميكند.
دلشاد برنا بيش از 50 سال مكتبداري كرد و به دختران و زنان بسياري سواد آموزاند كه در ميان آنها شاعرههايي مانند خيرينساء، بحرينساء، عنبرآتون و طوطي نيز بودند.
او شاعره نامدار زمان بود. «منتخبالاشعار» و «تاريخ مهاجران» او تقريباً حدود 1200 مصرع اشعار پراكنده را در خود جاي دارند كه در آنها عقايد معارفپروري جايگاهي بسزا دارد.
اين شاعره در «تاريخ مهاجران» خود در خصوص تاراجگريهاي امير عمرخان، تاريخ تسخير آسياي ميانه از جانب روسيه و حيات سياسي و اجتماعي آن دوره حكايت ميكند. دلشاد برنا در سال 1907 در خجند وفات كرد.
حبيباللهخان متخلص به مشتري سال 1893 در استروشن به دنيا آمد. آموزش ابتدايي را نزد پدر آموخت. سپس در مدارس زرگران و مير عرب بخارا تحصيل كرد و بعد به وطن برميگردد. مدتي قاضي اوراتپه بود و سرانجام به سال 1935 وفات كرد.
ملا عبدالرحيم پس از آموزش ابتدايي در مدرسه خواجهجان اوراتپه تحصيل نموده است. در اشعارش غزل و قصيده جايگاه ويژه دارد. وفات او به سال 1909 اتفاق افتاده است.
عبدالعزيز استروشني ابتدا نزد پدرش موسيخان كه شعر ميگفت، آموزش ديده سپس در مدرسه خواجهجان اوراتپه تحصيل نموده است. ستايش مرد دهقان كه خود او يك عمر دهقان بود، يكي از موضوعهاي اصلي اشعار اوست.
ملا محمدظفر مخدوم متخلص به جوهري در خانواده قاضي سيدمخدومخان استروشني در سال 1872 به دنيا آمد. پس از آموزش ابتدايي در مدارس بخارا تحصيل نمود و سپس به وطن برگشت. در شعرهايش اساساً از ميرزا عبدالقادر بيدل تقليد ميكند.
ملا ميرعبدالعظيم استروشني متخلص به مقبول پس از تحصيل در مدارس بخارا به وطن برگشت و مفتي شد. در ااشعارش غزل و قصيده فراوان است. حاجي نعمتالله محترم در «تذكرهالشعرا» مينويسد كه مقبول «در غزل و قصايد يد بيضانماي مُنكِران بود» .
بحرالدين عزيزي سال 1895 در استروشن زاده شد سواد ابتدايي را از پدرش كه مردي شاعر بود، آموخت. سپس در مدرسه اوراتپه و از سال 1916 در مدرسه ديوانبيگي بخارا تحصيل نمود. پس از انقلاب اكتبر تا سال 1920 مدير شعبه معارف خلق اوراتپه بود. اشعار پيش از انقلاب او به سال 1917 در تاشكند به طبع رسيد.
ملا ادريسخواجه استروشني متخلص به راجي در خانواده ملا نبيرهخواجه كه مردي فاضل و شاعر و با تخلص توفيق شعر ميگفت، به سال 1880 ديده به جهان گشود. به گفته صدرالدين عيني «او از مقتدرترين معاصران خود بود» . او از شاعران معروف زمان خود بود و به سال 1919وفات كرد.
از راجي دو اثر باقي مانده است. يكي «تذكرهالخطاطين منظومه»، كه در باره خطاطان مشهور گذشته و معاصر بخارا و استروشن معلوماتي دقيق ميدهد. ديگري «بياض راجي» است كه سال 1907 در كاگان بخارا به چاپ رسيد.
بدخشان
مخفي بدخشاني، شاهفتور، هجري، جرمي، ولي، ملا شمشير وخاني، ربابي، عادل شغني، ملا دولتشاه، ميرزا عباد از شعراي صاحبنام اين مركز فرهنگي و ادبياند.
شاهفتور محبت شاهزاده سال 1869 در روستاي پارشنو شغنان در خانوادهاي اهل سواد و معالعه زاده شد. تحصيلات ابتدايي و خطاطي را از پدر آموخت. پس از اتمام تحصيلات دبير حاكم شغنان شد. پس از آنكه حكومت پادشاهي روس براي بدخشانيها مكتب تأسيس كرد، معلمي آن به شاهفتور واگذار شد. او به سال 1959 در روستاي سِنْديو ناحيه راشتقلعه وفات كرد.
از شاهفتور محبتشاهزاده دو بياض باقي مانده كه بياض اول تماماً غزليات و بياض دوم 13 مُسَمّن (424 بيت)، 21 مخمس (489 بيت)، 15 قصيده (261 بيت)، 3 غزل (46 بيت) را كه در مجموع 1110 بيت را تشكيل ميدهد، فرا گرفته است.
او با همكاري سليمان قربانمحمدزاده (آخوند سلمان) اثري تاريخي با نام «تاريخ بدخشان» در چهار فصل تأليف نمود. فصل اول تاريخ دوره پيش از حاكميت عبدالرحمانخان (حاكم بدخشان)، فصل دوم دوره حاكميت عبدالرحمانخان پسر قبادخان (1792-1814)، فصل سوم دوره حاكميت افغانستان و فصل چهارم دوره حاكميت پادشاه روسيه نيكلاي را در بر ميگيرد.
ملا اسماعيل بدخشي متخلص به هجري كه زاده بدخشان است، در خوقند و بخارا تحصيل نمود. وي آثار خود را كه اساساً عبارت از غزل است، به پيروي از مولانا جلالالدين بلخي، حسن دهلوي، كمال خجندي و حافظ شيرازي سروده است.
در خصوص هنر، دانش، شاعري و خطاطي هجري ميرزا سليمبيك سليمي، قاري رحمتالله واضح، افضل مخدوم پيرمستي معلوماتي جالب دادهاند. از جمله پيرمستي چنين مينويسد: «هجري تخلص فضايلمآب حقايقپناه، كمالاتاكتساب معارفدستگاه، حلاّل مشكلات علوم عربيه، كشاف مغضوبات فنون ادبيه، بلبل گلستان سخنراني – ملا اسماعيل بدخشاني است… در جامع خطوط، خصوصاً نستعليق و ثلث زبردست روزگار و سرآمد فضلاي ديار است» .
ملا شمشير وخاني سال 1835 در روستاي زُمُدْگِ ناحيه وخان در خانواده مردي دهقان به نام روشن زاده شد. سال 1955 در سن 120 سالگي وفات كرده است. از او بياضي باقي مانده كه عبارت است از غزل، مخمس و ديگر انواع شعر. ملا شمشير وخاني همچنين رسالهاي به نثر در خصوص ترتيب و نظام و قوانين تقسيمات و استفاده از آب و زمين در عهد حاكمان افغانستان و روسيه پادشاهي در بدخشان تأليف نموده است.
شاهسعيدمحمد جرمي كه زاده جرم بدخشان است، همراه پسرش ولي جرمي كه او هم شعر ميگفت، به خاطر تحصيل علوم و سياحت و تجارت چند مدت در سمرقند به سر بردهاند. اشعارشان در بياضها بسيار است.
كولاب
حاجي حسين كنگُرتي، بسمل، عجزي، ذره، مضراب، لقا، ملابرهان ختلاني، ميرزا رجب، بابايونس خدايدادزاده از معروفترين سخنوران اين ديارند.
حاجي حسين كَنگُرتي سال 1868 در روستاي قرقميش كنگرت در خانوادهاي ثروتمند زاده شد. پس از تحصيلات ابتدايي در مدارس تورسونجان و رشيد بخارا علوم زمانش را از بر نموده است. بعد از تحصيل به زيارت حج مشرف گرديد و مدت سه سال در عربستان به سر برد. سپس از ايران و هندوستان و چند كشور اروپايي ديدن نمود. بعداً به زادگاه خود برگشت و در مدرسه كنگرت فقه و صرف و نحو عربي را تدريس ميكرد.
وفات او به سال 1917 بوده و مرقدش در مزار حضرت مولوي كنگرت ميباشد.
حاجي نعمتالله محترم در «تذكرهالشعرا»ي خود از حاجي حسين كنگرتي كه شاعري معروف و صاحبديوان و خطاطي چيرهدست بود، چنين ياد كرده است: «حاجي تخلص سخنسنج والافطرت و نكتهرس نازكطبيعت، دريادل صنايعضمير، قلمزن بديعپرداز، نگارنده مباني و نگارستان معاني ملا محمدحسين ختلاني است. تحصيل علوم به نزد اساتيد دارالفاخره (بخارا) پيكي گرديده، به هر كوچه در رسيده، ابواب فتوح را در حرب به روي خود گشاده، از هر خرمني دانه ربوده. پس از آن به وطن خود طرح اقامت انداخته، در آنجا بين اكابر و اصاغر اعتبار تمام يافته، اشعار خود را به تركيب ديوان كشيده، در مطبعه تاشكند به زيور طبع رسيده…» .
آثار او عبارت است از غزليات، مسدسات، مخمسات، قصايد، مرثيههاي تاريخها، رباعيات، نامههاي منثور و منظوم، منظومههاي «وسيلهالنجات»، «دبستان عبرت»، «تاريخ جوده»، مثنوي «كامدي و مدن»، يك اثر تاريخي «منتخبالاخبار في طبقات سلاطين»، رساله «خطوط اشكال اسلاميه» و غيره.
سال 1912 در شهر تاشكند كليات آثارش به طبع رسيده كه شامل 6500 بيت است.
ملا برهان متخلص به بسمل كه يكي از دانشمندان و شاعران شناخته زمانش بود، پس از تحصيل ابتدايي در زادگاهش در مدارس بخارا تحصيل علم نموده در مدرسه سرمزار آن شهر تدريس كرده است.
افضل مخدوم پيرمستي در «افضلالتذكار في ذكرالشعرا والاشعار» خود در باره بسمل چنين مينويسد: «بسمل اسم سامياش ملا برهان است. مكتب او دارالفاخره (بخارا)، موالد او خاك پاك ختلان، مردي است مليحگفتار و بليغبيان و لطيفهسنج و نكتهدان.. خصوصاً حقايق و تدقيقات ابوالمعاني (بيدل.) از زبان معنيترجمانش موقوف… تولاب را از فيض حضورش استفاده و اصحاب را از صحبت پرنورش استفاده. با قصير كمالات ظاهري موصوف و به ملاحت اشعار و طراوت گفتار معروف… مقلد و متبوع رويه ميراز عبدالقادر بيدل است» .
ملا ذاكر ختلاني متخلص به ذره پس از تحصيل ابتدايي در مدارس بخارا، علوم زمانش را از بر نموده، در علم به پايه بلند رسيده و مفتيگري و مدرسي ميكرد. او ميان دانشمندان از شهرت والايي برخوردار بود.
افضل مخدوم پيرمستي دائر به او چنين معلوماتي ميدهد: «الآن به منصب تدريس سترگ و پايه بزرگ افتاي دارالفاخره بخارا مفتخر است. مشاراليه از مشاهير افاضل زمان و ممتازالاماصل و اقران است» .
حاجي نعمتالله محترم خبر داده كه: «در اثناي تدريس مدرسه تورسونجان در سنه 1334 به دارالبقا شتافت» . يعني اينكه ذره به سال 1915 وفات كرده است.
ملا عبدالرحيم ختلاني متخلص به عجزي پس از تحصيل مدارس بخارا در آنجا به تدريس اشتغال ورزيد. وي مردي فاضل و شاعري هوشمند بود.
افضل مخدوم پرمستي درباره او چنين گفته: «عجزي تخلص صبح صادق سپهر شيرينبيان ملا عبدالرحيم ختلاني مدرس، مردي است حليم و صاحب وضع سليم. ذهنش مشقب معني دقيق، در خوي حسنالخلق و در خلق بسيطالوجه و خليق و متفضل و مسبق و افضال هر قدر گمان رود، فنون از آن است» .
مضرابخان كه مدتي چند حاكم كولاب بوده است، مردي فاضل و شاعري خوشبيان نيز بوده است. عبداللهخواجه عبدي در «تذكرهالشعرا»ي خود درباره مضرابخان چنين گفته: «بسيار مرد فاضل و به صنايع بيشمار عالم و كامل بوده است… طبع خوش و شعر مرغوب ميگفته» .
بابايونس خدايدادزده سال 1870 در روستاي كاسهتراشان ناحيه سويت كنوني متولد شد. هنر كراوغليسرايي را ازكوراوغليسراي معروف ميرزا قرباناف آموخته است. او به خاطر اجراي سرودهاي شورانگيز و ضدحكومتياش به تعقيب بيك بَلْجوان گرفتار شده به خجند، فرغانه، خقند، تاشكند و سمرقند هجرت نموده است. سال 1916 به حيث مردكار از جانب حكومتداران به روسيه فرستاده شده و سال 1919به وطن برميگردد. اشعارش به سبك اثرهاي آفريده شده در تربيه كوراوغليسرايان تاجيك سهم بالغ دارد.
حصار
در ميان شعراي معروف اين حوزه ادبي ميتوان از بنده، غمگين، كريم ديوانه و كامل را نام برد.
داملا امامالدين حصاري متخلص به بنده پس از آموزش ابتدايي به بخارا رفته در نزد قاضي عبدالشكور آيت-پدر شريفجان مخدوم صدر ضياء كه يكي از فاضلان زمان بود، تحصيل كرده است. پس از ختم مدرسه مدتي در ناحيه قراقول به شغل قضاوت پرداخت. سپس در مدرسه بخارا به تدريس اشتغال ورزيد.
او بخصوص در علوم فقه، فلسفه، حكمت، رياضيات، تاريخ و اصول دين دانش فراوان داشت.
عبداللهخواجه عبدي، بنده حصاري را چنين وصف كرده است: «مشاراليه مردي باغيرت و حرمت، بسيار فاضل و باجرأت است. گاه گاهي بنابر انبساط طبيعت ميلان اشعار داشته علم فصاحت و بلاغت را ميافراشته» .
پس از انقلاب اين مرد فاضل به زندان انداخته شد و در حدود سالهاي 1921 و 1922 وفات كرده است.
ملا محمدشريف حصاري متخلص به غمگين از شاعران ديگر اين منطقه بود كه در مدارس بخارا تحصيل نموده است. حاجي نعمتالله محترم در «تذكرهالشعرا»ي خود در باره او مينويسد: «غمگين تخلص نهال نوخيز گلستان خوشگفتاري و تازهنخل سرريز بوستان معنينگاري ملا محمدشريف حصاري است. مشاراليه از مسقطالرأس خود به دارالفاخره (بخارا) شتابان و قوت فكرياش در ميدان سعي صاحبجولان» .
عبدالكريم قربان متخلص به كريم ديوانه كه يكي از شاعران معروف خلق تاجيك محسوب ميشود، سال 1878 در روستاي جُرَّك حصار زاده شد و به سال 1918 در همان جا وفات كرد. او به شهرهاي دهنو، ترمز، شهرسبز، بخارا، سمرقند و خوقند و غيره سفر كرد.
اشعار كريم ديوانه بيشتر در مزمت حكومتداران وقت – حاكم، ميرشب، قاضي، رئيس، امين بازار و غيره سروده شده و بارها به تعقيب آنها گرفتار گرديده است. حتي در سال 1910 مير حصار حكم قتل او را صادر كرد.
كامل سال 1831 در ناحيه فيضآباد بيكگري حصار زاده شد. در سن 12 سالگي به خوقند رفت و در آنجا سواد فارسي و عربي را آموخت. سپس در مدرسه مير عرب بخارا علوم زمانش را فرا گرفت.
او شاعري صاحبديوان بود. عبداللهخواجه عبدي، افضل مخدوم پيرمستي، ميرصديق حشمت، حاجي نعمتالله محترم در تذكرههايشان به شخصيت كامل و اشعارش بهاي بلند دادهاند.
قاضي شفق، زاده سرزمين قباديان و از شاعران مشهور زمان و چند سالي قاضي ولايت قباديان بود. او بر غزليات سعدي، جامي، بيدل، شاهين، افصح، داعي و ديگر بزرگان كلاسيك ادب فارسي تاجيكي مخمس بسته است.
درواز
مهجور، غَبرا، بحري دروازي، وحشي، كامل دروازي، مسلك، فطرت، شمسالدين، محزون، خاكي، غافل، عِزّت، عاري، مظلوم، مولوي، هجري، حسيني، مغمون، لقا از شعراي بنام اين مركز ادبي محسوب ميشوند.
ميرزا محمدلقا متخلص به لقا كه يكي از شاعران معروف محسوب ميشود، سال 1875 در روستاي ياگيد ناحيه درواز در خانواده دهقاني با نام نادرشاه متولد شد. وي نزد معلمي با نام ملا خواجهداد از روستاي روناو معلومات ابتدايي را فرا گرفت. بعداً شعر و شاعري و خوشنويسي را از شاعر محمدمراد غافلي آموخته است.
لقا نخستين ديوان خود را در سال 1910، در سن 35 سالگي منتشر كرد. اين ديوان عبارت است از ديباچه، 431 غزل، 1 مخمس، 1 الفنامه، 55 رباعي، 1 ساقينامه، 3 مناجات، 8 قطعه كه در مجموع 2250 بيت را تشكيل ميدهد. موضوع اصلي آثار شاعر تربيتي و اخلاقي است.
ملا صدرالدين متخلص به محزون كه صاحب سه ديوان اشعار است، در خانواده يكي از شاهزادگان درواز به نام جلالالدين متولد شد. همراه خانوادهاش ابتدا به چارجو و سپس به بخارا رفت و در آنجا علوم زمانش را فرا گرفت. حاجي نعمتالله محترم و شريفجان مخدوم صدر ضياء از اشعار زيباي او وصف كردهاند. صدر ضياء در «تذكار اشعار» خود مينويسد: «به رنگ مولاناي جام سه ديوان مشتمل بر انواع اشعار به اتمام رسانيده بود كه چندي به دست راقم امانت بود، كه همه اشعارش خوب و زيبا بوده، اكثر اشعار متقدمين را جوابهاي برجا گفته» .
سيدخواجه متخلص به مهجور يكي ديگر از شعراي صاحبديوان اين منطقه است كه در خانواده مردي بافرهنگ به نام حامدخواجه نام كه با تخلص واله شعر ميگفت، در روستاي وَخْياي طويلدره زاده شد. پس از آموزش ابتدايي، در مدارس بخارا تحصيل نمود. او در سال 1908 وفات كرده است.
عبداللهبيك بزرگخواجه متخلص به مظلوم كه پسر مهجور شاعر و نبيره واله شاعر بود، در روستاي وخياي طويلدره زاده شد. در زادگاهش تحصيلات ابتدايي را ختم كرد و سپس در مدارس بخارا تحصيلات خود را كامل كرد. او يكي از شاعران صاحبديوان مركز ادبي درواز بود كه در سال 1920 وفات يافتهاست.
غافل متولد روستاي ياگيد درواز بود. ديواني ناقص از او شامل مثنوي «قصه جنگ دختر قيصر روم»، 42 غزل و 8 مخمس از او باقي مانده است.
غبرا كه مدتي چند در قراتگين در مسند توقسباچي اشتغال ورزيده است، يكي ديگر از شاعران صاحبديوان درواز است كه در غزل پيرو خواجه حافظ بوده است. ديوان اشعار او مشتمل بر 75 غزل، 9 مخمس، 1 قصيده، 1 مسمن، 22 رباعي و 2 مثنوي و در مجموع 1129 بيت است.
ملا يارمحمد متخلص به ياري و معروف به ملايار ونجي سال 1839 در خانواده ملا ملوك زاده شد. سواد ابتدايي را در زادگاهش كسب نمود. چندي در دربار شاه درواز به عنوان دبير خدمت كرد و سپس در مدارس بخارا تحصيل علم نمود. پس از تحصيل به زيارت خانه خدا مشرف گرديد و بعداً به زادگاه خود روستاي غمايك ونج برگشت.
ملايار ونجي يكي از شاعران در بين خلق معروف منطقه بود كه اشعارش را هم به زبان ادبي فارسي تاجيكي و هم به لهجه محلي سروده است. ايجاديات او متنوع بود كه ذم و انتقاد جايگاه خاص دارد.
عبدالحق عبدالحي متخلص به بحري دروازي سال 1860 در خانواده مولانا عبدالقهار در روستاي سنگيوني درواز به دنيا آمد. تا سن 15 سالگي نزد پدر، و سپس نزد يكي از عالمان آن روزگار مخدوم اعلم، علوم زمانش را فرا گرفت. سال 1881 به بخارا رفت و مدت 10 سال در مدرسه كوكَلْتاش ادامه تحصيل نمود. سال 1891 به وطن برگشت و سرانجام در سال 1915 به دار باقي شتافت. او اشعار زياد و زيبايي سروده است.
ملا وفا متخلص به وحشي زاده درواز و پرورده مدارس بخارا بود. اين دانشمند علوم مختلف و شاعر شيرينسخن سال 1914 در بخارا فوت كرده است.
تذكرهنويساني مانند عبداللهخواجه عبدي، افضل مخدوم پيرمستي، ميرصديق حشمت، حاجي نعمتالله محترم و صدرالدين عيني از وحشي به عنوان عالم و شاعر صاحبنام ياد كردهاند. از جمله حاجي نعمتالله محترم در «تذكيرهالشعرا»ي خود نوشته كه: وحشي «از جمله افاضل ديار و مقوله و علميه بلنداشتهار در تدقيقات منطقه واحد و در تحقيقات فلسفه فريد است» .
لطفالله فطرت پس از تحصيل ابتدايي در درواز، به بخارا رفت و در مدارس آنجا تحصيل نمود. از اشعار خود و چند تن ديگر دو بياض مرتب ساخت كه يكي از آنها سال 1910 در شهر تاشكند به طبع رسيد.
شمسالدين دروازي نيز در مدارس بخارا تحصيل علم كرده است. تذكرهنويسان افضل مخدوم پيرمستي و حاجي نعمتالله محترم شعر او را نيكو گفتهاند.
ميرزا اوليا حسين دروازي متخلص به مغمون زاده روستايكيوران و داراي اشعار زيبا ميباشد.
قراتگين
در ميان شعراي قراتگين، نسيمي، بخاري، خوندل، عبدالحي، عابددين محمد بيش از ديگران شهرت داشتند.
عبدالحي چهارمغزكي كه از شاعران صاحبديوان است، سال 1869 در روستاي چهارمغزك ناحيه دربند متولد شده است. اشعار به جا مانده او عبارت است از 170 غزل (7650 بيت)، 16 مخمس (1005 بيت)، 1 مناجات (15 بيت)، 1 موعظه (12 بيت)، 74 رباعي و دوبيتي، 3 قطعه كه در مجموع 8838 بيت را تشكيل ميدهد.
محيالدين شاه قراتگيني متخلص به بخاري يكي ديگر از شاعران صاحبديوان اين منطقه و از خاندان شاهان قراتگين و شاعر شيرينزبان زمان خود است.
ميرزا ابوسعيد ميرزا يوسفزاده متخلص به نسيمي زاده روستاي حصارت هايت بود. اشعارش اساساً از غزل، قصيده، مخمس عبارت است.
صالح بدل كه زاده دهه خُفَك غرم بود، با تخلص خوندل اشعار زيبايي آفريده است.
عابدالدين محمد سالهاي 1873-1933 در روستاي آسيابدار ميزيست كه از او بيش از 1000 بيت باقي مانده است.
مركز ادبي سرگه زرافشان
طغرل، تمهيد، احمد ميرامينزاده و… پرورده اين ديارند.
نقيبخان طغرل احراري كه يكي از بزرگترين شاعران غزلسراي قرن 20 تاجيك ميباشد، 26 مارس سال 1865 در روستاي زاسون ناحيه عيني در خانوادهاي ثروتمند و فرهنگي زاده شد. سواد ابتدايي را نزد عبدالجبار شاعر ارميتني فرا گرفت و سپس در مدرسه طلاكاري شهر سمرقند علوم رسمي زمان را آموخت. بعداً در مدارس بخارا دانش خود را تكميل كرده و به زادگاهش برگشت و به كار و ايجاديات اشتغال ورزيد.
پس از پيروزي انقلاب اكتبر سال 1917 با حكومت شوروي همكاري ميكند و 28 ژوئن سال 1919در نتيجه تهمت با فرمان سردار يكي از دستههاي سربازان سرخ شتينين به قتل ميرسد.
نمونه آثار طغرل بار نخست به سال 1916 در مطبعه كاگان بخارا با نام «ديوان تغرل احراري» به طبع رسيد.اين ديوان شامل 303 غزل (5634 مصرع)، 1 مستزاد (32 مصرع)، 9 مخمس (305 مصرع)، 3 مسدس (132 مصرع)، 1 ترجيعبند (66 مصرع)، 8 قصيده (570 مصرع)، «فراقنامه» (112 مصرع)، شعري براي سدوروال ولايت كيش (10 مصرع)، «ساقينامه» (136 مصرع) و يك مثنوياي در باب طبع ديوانش (106 مصرع) و در مجموع 7335 است.
نقيبخان طغرل «ساقينامه»اش را در پيروي «ساقينامه» ميرزا عبدالقادر بيدل سروده است. «نوروزنامه» بر اساس تجارب دهقاني پيدا شده است. قسمت اعظم قصايد شاعر موضوعهاي پند و اخلاق را فرا گرفته، سيماي اهل ادب را منعكس مينمايند. غزلهايش دربرگيرنده كل مضمون و موضوعهاي فلسفي و اخلاقي و عشقي و اجتماعي ميباشد…
احمد ميرامينزاده سال 1879 كه در مسچاه كوهي زاده شد، در كودكي يتيم گرديد و به تاشكند ميرود. در سالهاي 1910-1897 در مدارس سمرقند و بخارا تحصل علم ميكند. سپس به زادگاه خود برگشته، به كار و نوشتن آثار خود مشغول ميشود. ديوان اشعارش بيش از سه هزار بيت را در بر دارد. موضوع اشعار او مختلف بوده و در غزل از ميرزا عبدالقادر بيدل پيروي نموده است.
آداب و سنتهاي فرهنگي
بهترين راه فراگيري يك فرهنگ حضور در آن فرهنگ و صرف وقت با مردم، شناختن آنها و دقت در چگونگي روابط و رفتارشان ميباشد.
براي شناخت مردم تاجيكستان بايد دانست كه تاجيكها در كل، خيلي صميمي و مهماننواز هستند.
تاجيكها يك همسره هستند و چند نسل خانواده به عنوان يك خانواده بزرگ زير يك سقف زندگي ميكنند. براي تاجيكهاي سنتي جدا شدن از فاميل و زندگي جدا غير قابل تصور است و اين نوع جدا شدن به معني مصيبت بزرگي تلقي ميگردد. در گذشته آنها در يك اطاق بزرگ زندگي كرده و در يك تشك دراز كه طول آن مطابق با فاصله بين دو ديوار اطاق بود استراحت ميكردند. اما امروزه تنها در منطقه خودمختار كوهستان بدخشان اين سنت را حفظ كردهاند. تاجيكهاي ديگر مناطق امروزه اطاقهايي جدا براي يك خانواده كوچك در بين يك خانواده بزرگ دارند.
فرهنگ و رسوم و سنتهاي ايراني در تمامي شئونات زندگي مردم تجلي دارد. از نظر مذهبي نيز وابستگيهاي عميقي با ايران وجود دارد و اغلب آداب و سنتهاي آنان نظير ايران است.
گفتني است با توجه به تشابه فرهنگ و زبان فارسي دو ملت برخي كلمات مشابه در ايران معني متضادي دارند. مثلاً «غلط كردن» كه به معني «اشتباه كردن» معني ميدهد، يا «آش» كه به معناي «پلو» است، يا «خفه شدن يا كردن» به معني «آزردهخاطر شدن يا كردن»، «كمبغل» به معني «فقير» و «پَگاه» به معني «فردا» است. به كره «مسكه» و به گوجهفرنگي «پاميدُر» ميگويند كه در گيلان نيز همين نام را داراست كه از روسي گرفته شده است.
در تاجيكستان اگر دو قلويي پسر به دنيا بيايند نام آنان را حسن و حسين ميگذارند و اگر اين دو قلو دختر باشند فاطمه و زهرا نام ميگذارند.
به مناسبت همسالي با پيامبر اكرم (ص) افرادي كه به سن 63 سالگي ميرسند جشن باشكوهي برپا ميكنند.
عيد نوروز، عيد قربان و عيد فطر در تاجيكستان و ديگر جمهوريهاي آسياي مركزي باشكوه برگزار ميگردد و پس از استقلال تاجيكستان اين اعياد تعطيل رسمي اعلام شدهاند.
نوروز
جشن نوروز كه از زمانهاي قديم يكي از بزرگترين جشنهاي ايرانيان بوده و قبل از اسلام نيز برگزار ميگرديده است، بعد ازدوره اسلامي نيز به عنوان سنتي مفيد ادامه يافته و در آن بازيهاي سنتي، موسيقي و نمايشنامه، هنرهاي خياباني و غيره به نمايش گذاشته ميشود.
تاجيكان از قديميترين مردم ايرانينژاد و فارسيزبانند كه در فلات گسترده آسياي مركزي اقامت داشته و در رشد تمدن جهاني سهم بزرگي دارند. گذشتههاي تاريخي و فرهنگي مشترك آنان با ايران از پيوندهاي استوار فرهنگي اين كشور با ايران به شمار ميرود. عناصر اين مشتركات فرهنگي، مراسم و عيدهاي مردمي است و عيد نوروز از شكوهمندترين و والاترين آنهاست.
نوروز در جمهوري تاجيكستان از روزهاي ملّي و تعطيل است. در مراسم نوروزي كه در پايتخت كشور – شهر دوشنبه برگزار ميگردد، نمايندگان تمامي اقشار جامعه، رئيس جمهور و اعضاي حكومت و مهمانان شركت مينمايند. در سراسر شهر و نواحي كشور تقريحگاه و فروشگاههاي نوروزي، نمايشگاه و برنامههاي موسيقي، محافل شعر و ادب برپا ميگردد.در دوران شوروي نوروز رسميت نداشت، اما عليرغم اين، سنن تاريخي و ملي نوروز طي اين مدت ميان مردم تاجيك به گونه شگرفي حفظ گرديد و نوروز به عنوان آغاز بهار و سال نو، احياء و بيداري زندگي، آغاز موسم كشاورزي و... تجليل ميگرديد.
مراسم خانهتكاني و ترميم و سمنوپزان
تزيين منزل، نظافت باغچه و خيابانها، نشاندن درخت و چمن و گل از سنتهاي قديم تاجيكان ميباشد. قبل از فرا رسيدن سال نو عيادت از پدر و مادر، دوستان، بيماران و همچنين زيارت مزار نيز از سنن ملي اين مردم محسوب ميگردد.
از ويژگيهاي ديگر نوروز در تاجيكستان آماده نمودن انواع نان، غذا و شيريني ميباشد. مهمترين شيريني نوروزي كه يك نوع رمز نوروز شمرده ميشود، «سَمَنك» است. «سَمَنك» تنها در ايام نوروزي پخته ميشود كه آن را در افغانستان «سُمَنَك» و در ايران «سَمَنو» ميگويند. سمنكپزي يكي از مراسم زيباي مردمي در تاجيكستان است.
نوروز براي تاجيكان عيد مردمي است، از اينرو مردم هر گذر و محله در يك ضيافت جمع شده، آواز ميخوانند، پايكوبي ميكنند، مسابقات ورزشي و بازيهايي براي كودكان ترتيب ميدهند. هر خانواده نان يا شيريني و ميوه براي دسترخوان ميآورد.
اينگونه تداركات در روستاها نيز ترتيب مييابد، با اين تفاوت كه در روستاها مراسم نوروز در دشتها، كنار رودها و كوهپايهها و دامنههاي كوه برپا ميشود. مردم، چه كوچك، چه بزرگ، لباسهاي نو در بر كرده، صبح نوروز ابتدا نماز جماعت را برپا ميكنند و سپس به زيارت اهل قبور رفته، با قرائت سورههايي از قرآن مجيد روان درگذشتگان را شاد ميكنند.
مردم در ميدان مركزي روستا، يا جايگاهي فراخ و خوشمنظر و خوش آب و هوا تجمع كرده و با نواختن موسيقي به رقص و پايكوبي مشغول ميشوند. مسابقه ورزشي براي جوانان ترتيب داده ميشود كه بويژه كشتي پهلوانان بسيار جالب توجه است و در آن جوانان لياقت و شجاعت و هنرهاي خود را به نمايش ميگذارند. يكي از ورزشهايي كه بسيار براي مردم اين نواحي جالب توجه است، مسابقه «بُزكِشي» ميباشد كه اين ورزش بخصوص در ايام عيد نوروز برگزار ميشود و در آن جوانان سوار بر اسب به اين ورزش مشغول ميشوند. همچنين كودكان بازيها و سرگميهاي خاص خود را دارند.
عيادت از خويش و تبار و سالخوردگان و بيماران از سنتهاي بارز مردم اين نواحي در نوروز است. تاجيكها در روز عيد بدون هيچ دعوت به نزد خويشان و دوستان ميروند و با اهداي هدايايي بويژه براي كودكان اين روز را تبريك ميگويند.
زنان همسايه از شيرينيها و غذاهاي لذيذي كه درست كردهاند به يكديگر ميدهند كه در ميان اين غذاها، سمنك از همه عزيزتر و محبوبتر است.
عيد نوروز براي هر تاجيك به منزله آغاز فعاليت كشاورزي و كشت و كار است. كشاورز نيك ميداند كه زمين قدرشناس است و در قبال زحماتي كه براي آن ميكشد، پاداش خوبي ميگيرد. زمين خانواده او را ميخوراند و ميپوشاند.
نوروز رمز اميدها، فراواني، آباداني و خوشبختي است. ملت تاجيك با اعتقاد به ارزشهاي سنتي و با اهتمام به بزرگداشت آن، اطمينان دارد كه هر عيد نوروز خجسته، گامي است در جهت رشد باورهاي مردم به سوي سازندگي، آبادي و فراواني نعمت.
جشن نوروز كه در تاجیکستان به نام «خیدیر ایام»، (جشن بزرگ) نيز معروف است، جشنی ملی و دیرینه تاجيكان مي باشد. مردم تاجیک نوروز را احياگر كل موجودات و رمز دوستی می دانند.
برخي از مراسم جشن نوروز در تاجیکستان با مراسم سنتی آن در ایران مشترک است، اما برخي ديگر كه در زير به آن اشاره شده است مختص تاجیکستان است:
مراسم حوت(حوت ماه اسفند است): در اين ماه از گذشته مراسم خاصی بوده است كه پیش از نوروز برگزار مي شده است. حوت آخرین ماه سال (اسفند) است كه زمان کشت و کار بهاری است.
در این مراسم مه در سه شب آغازين ماه حوت برگزار مي شود مردم در كنار آتش به رقص و بازي و شنیدن موسیقی میپرداختند.
مراسم گل گردانی(شكوفه دادن): از دیگر مراسم نوروز است كه به مناسبت بیداری طبیعت و آغاز شکوفهدهی درختان و گل ها به گل گردانی يعني گرداندن گل میپرداختند. در گذشته اين كار توسط سالخوردگان انجام مي پذيرفت ليكن اکنون اکثرا توسط بچهها و جوانان انجام میشود. اجراي اين مراسم بدينصورت است كه گل گردانها از دره و تپه و دامنهٔ کوه ها، گل چیده و مردم را به پایان یافتن زمستان و فرا رسیدن سال نو و همچمين آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده میدهند.
بلبل خوانی: مراسم بلبل خواني توسط گلگردانها كه گلها را بصورت دسته درآورده و یا به نوک چوبی بسته در کنار درب خانهها در خاک فرو كرده سرودی به این مضمون را میخوانند:
«گل آوردم از اون پایان/ خبرت میکنم دهقان/ بته(بده) غله به گلگردان/ بهار نو مبارک باد/
گله زردک ثنا میگه/ ثنای مصطفی میگه/ به هر پهلو خدا میگه/ بهار نو مبارک»
در دهکدهها و شهرهای ایران نیز گل گرداني از حدود ۱۵ و يا ۲۰ روز قبل از نوروز با گردش در بين مردم و مژده دادن آمدن بهار و انعام گیري همراه است. براي مثال در برخي از دهات مازندران مردم به خانه تکانی و تزيين پرداخته و جوانان در گروههای مختلف با گردش در بين مردم، مانند گل گردانهای تاجیکستان سرود و شعر میخوانند و صاحبان خانه ها نیز به آنها انعام میدهند. گل گردانهاي دماوند نيز مانند گل گردانهای تاجیک با ترانه خواني منزل به منزل گردش مي كنند و درب منازل را مي زنند و انعام مي گيرند.
مراسم جفت براران: از ديگر مراسم نوروزي که چند روز قبل از نوروز و پیش از کاشت و با آرزوی پر برکت شدن محصولات توسط كشاورزان برگزار مي شود مراسم «جفت براران» است. در این مراسم کشاورزان پلو، نان فطیر و یا غذای مربوط به مراسم و دعوت کهنسالان از آنان پذيرايي كرده و بعد از پذيرايي این عبارات را میگويند:
«مزید نعمت، زیاده دولت، برار کار، صحت و سلامتی خرد و کلان، رسد به بابای دهقان، خوش آمدید میهمانان»
مراسم سومنک پزی(سمنو پزی): سومنک یا سمنو از غذاهای نوروزی است. سمنو معمولا توسط پيرزنان در پايان ماه حوت و آغاز جشن نوروز تهيه مي شود.
پوشاك
پوشاك تاجيكها بيشتر از پنبه درست شده است و تفاوت چنداني در طول چهار فصل مختلف سال ندارد. در فلات پامير زنان لباسهايي با رنگ روشن پوشيده و علاقه به دامنهاي بلند دارند. اكثر كلاههاي گلداري كه حاشيههايي با رنگ روشن كه رو گوشي نيز دارد، بر سر دارند. وقتي زنان از منزل خارج ميشوند، روسري بر سر ميكنند، كه روسري زنان سالخورده سفيد و جوانان زرد يا سبز است.
بسياري از مردان مسن تاجيكي لباس پالتو مانند، پوتينهايي تا زانو به پا كرده و كلاه قلاب دوزي شده بر سر دارند. زنان تاجيكي پيراهنهايي رنگين و بلندي بر تن دارند كه از گلو تا مچ پا مزين به رشتهدوزي طلايي و شلوار راهراه در زير و روسري يكدست بر سر دارند.
كلاه مردان شبيه استوانه كوچكي است كه با پوست سياه براقي پوشانده شده و لبه پائيني آن به طرف بالا چرخيده كه مانند پوست خز جلوه ميكند كه هم تزئيني است و هم به عنوان روگوشي كارايي دارد. اين كلاه را به تاجيكي «تاقي» ميگويند.
مراسم ازدواج
تاجيكهايي كه در فلات زندگي ميكنند مراسم ازدواج خاصي دارند. در اولين روز مراسم عروسي جار زده ميشود. پس از آن براي سه روز عروس و داماد ضيافتهاي جداگانهاي با فاميلهاي خود برگزار ميكنند.
در روز پنچم داماد به همراه دوستان و فاميل به منزل عروس ميرود. در آنجا امام از زوج جديد نظرشان را ميپرسد و اگر هر دو راضي باشند خطبه عقد را ميخواند. سپس زوجين ميبايست يك كاسه آب، چاي، يك ذره گوشت، شيريني و نمك بخورند. پس از آن است كه ميتوانند با هم باشند.
بعد از آن جشن بزرگي آغاز ميشود. ميهمانان تا نصف شب ميرقصند و آواز ميخوانند. سپس زوج با اسب به خانه داماد ميروند. در روز ششم فاميلهاي عروس يك شب را در منزل داماد ميگذرانند. و اين پايان مراسم است.
تعاملات اجتماعي
حرمت نان
ضربالمثلي تاجيكي ميگويد: «نان هم نان، نان ريزه هم نان». يعني فرقي بين نان و نانريزه نيست و نبايد آن را بر زمين يا در آشغالدان انداخت.
از نظر تاجيكها نان بركت خداست و با آن بايد با احترام برخورد كرد. هيچگاه نان را وارونه در جايي نميگذارند. نان يا نان ريزه را روي زمين نميريزند و را در آشغال يا بيرون نمياندازند. نان مانده ميبايست يا در ظرفي ريخته شود يا در طاقچه و بلندي گذارده و يا به حيوانات خورانده شود.
در اجتماع
لباس آبرومند و محجوب پوشيده ميشود. شلوار يا دامن كوتاه پسنديده نيست. قبل از عكس گرفتن از مردم به جاي اينكه با دوربين پنهاني عكس بگيريد، از آنها سؤال كنيد.
آداب ميهماني
تاجيكها در ميهماننوازي خيلي جدي هستند. مسلماً كسي در تاجيكستان براي مدت زيادي نخواهد بود مگر آنكه به ميهماني دعوت ميشود. بهتر است دعوت را قبول كند كه موقعيتي بهتر از اين براي شناخت تاجيكستان حقيقي وجود ندارد.
تاجيكها معمولاً تشك نازكي به نام «كُرْپَچَه» در كف اطاق انداختهاند كه اطراف سفره بزرگي پر از غذا و ميوه و خشكبار است.
ميهمانان گراميتر را معمولاً درصدر اطاق و دور از آستانه مينشانند. موقع نشستن يا ترك اطاق از روي سفره، از روي پا و يا از جلوي ميهمانان رد نميشوند بلكه از پشت آنها عبور ميكنند.
وقتي ميهمان جديد ميآيد ديگر ميهمانان بلند ميشوند و با او دست ميدهند. موقع دست دادن با دست راست دست داده و دست چپ را روي سينه ميگذارند كه نشانه ارادت آنان است. با السلام عليكم اين كار انجام ميشود.
مسلمانان اعتقاد دارند كه ميهمان حبيب خداست و سنت تاجيكها ضمن اعتقاد به اين امر ميگويد ميهمان تا سه روز ميهمان است و پس از آن عضوي از خانواده محسوب شده، سهم كار روزمره خود را دارد.
آداب شستن دست ميهمان پيش از غذا خوردن در تاجيكستان هنوز رايج است. اين كار با كتري و لگن انجام ميپذيرد.
پيش از شروع كردن به غذا، يكي از حاضرين كه معمولاً مسنترين و مهمترين شخص حاضر است دعا ميكند. اين دعا هر دعايي ميتوان باشد حتي يك آيه از قرآن نيز ميتواند قرائت شود، يا «تن صحت، خاطر جمع، دل بي غم» گفته ميشود و ديگران آمين ميگويند. در پايان غذا نيز به همين نحو عمل ميشود.
اهداء هديه
دين اسلام به هديه دادن به خاطر الفت قلوب بسيار تكيه كرده است و در جواب هديه نيز سفارش ميكند سعي شود بهتر از آنچه هديه گرفته شده، هديه داده شود. در تاجيكستان اگر به كسي هديه داده شود، ميبايست در نظر داشته باشد كه در آينده نزديك در جواب، هديهاي بدهيد. پسنديده است كه وقتي به منزل كسي ميرويد هديهاي برايش ببريد. هديه اگر از شهر و يا كشور شما باشد جذابتر است. كارت پستال و ديگر مواد فرهنگي نيز ستايش برانگيز است و يا اسباب بازي كوچك براي كودكان. مردم محلي اغلب شكلات، ميوه يا گل هديه ميدهند.
روابط زن و مرد
مردان معمولاً فقط با مردان دست ميدهند. زنان مقيد به جواب سؤال مردان غريبه نيستند. تماس فيزيكي با جنس مخالف در جمع قابل قبول نيست. حتي بين زوجين يا دوست نزديك، ممكن است برداشت بد شود.
هنجارهاي عرفي
پا روي پاي كسي گذاشتن، معذرت پس از آن را ميطلبد. وقت نشستن، كف پا را به طرف ديگران نميگذارند كه تاجيكها اين امر را بسيار اهانتآميز ميدانند.
از دست چپ خود براي خرد كردن پول، هديه دادن، دست دادن و غذا تعارف كردن استفاده نكنيد كه اين كار در نزد تاجيكها بسيار قبيح است.
پاك كردن بيني در اجتماع قابل قبول نيست.
مراكز و اماكن تاريخي و فرهنگي
رسانهها
در آخرين دهه دوران شوروي و در اوايل سال 1990م. پخش نوارهاي صوتي و تصويري به طور گستردهاي رواج يافت كه به ابزاري براي رد و بدل كردن اطلاعات تبديل گرديد و از كنترل دولت خارج شد.
تلويزيون تحت كنترل دولت است. راديو و پخش تلويزيوني در انحصار تلويزيون و شركت پخش راديويي ميباشد. سيزده موج ا.ام. و اف.ام. برنامه به زبانهاي تاجيكي، روسي و ازبكي پخش ميكنند. فرستنده تلويزيوني در شهر دوشنبه قرار دارد و برنامههايي از كشور روسيه را نيز رله ميكند. در سال 1992م. 854 هزار دستگاه راديو و 86 هزار دستگاه تلويزيون در اين كشور از برنامه استفاده ميكردند.
نخستين مركز راديويي در شهر دوشنبه در سال 1924م. فعاليت خود را آغاز كرد. در سال 1930م. استوديوي فيلم در شهر دوشنبه افتتاح شد. در اواسط سال 1980م. اين استوديو هر ساله حدود هفت – هشت فيلم و حدود 30 فيلم مستند براي سيناماها و تلويزيون توليد ميكرد. در سال 1932م. كميته راديوي تاجيكستان تأسيس شد. در دهه 90 برنامههاي صداي تاجيكستان از طريق سه شبكه به زبانهاي تاجيكي (فارسي)، روسي، ازبكي، دري، انگليسي و عربي پخش ميشد. مركز سيماي تاجيكستان در سال 1959م. تأسيس يافته و در سال 1975م. استوديو سيار رنگي آغاز به كار كرد.
در تاجيكستان چند آژانس خبري، از جمله آژانس خبرگزاري «خاور» و «آزيا پلوس» فعاليت دارند.
رسانههاي خبري خارجي
1 آژانس ايرنا جمهوري اسلامي ايران
2 نمايندگي صدا و سيماي ج.ا.ا. جمهوري اسلامي ايران
3 روزنامه «كيهان» جمهوري اسلامي ايران
4 روزنامه «آرگومنتي اي فاكتي» فدراسيون روسيه
5 روزنامه «وازدوشني ترانسپورت» فدراسيون روسيه
6 روزنامه «بويواي دازار» فدراسيون روسيه
7 روزنامه «ترود» فدراسيون روسيه
8 روزنامه «سولدات روسيه» فدراسيون روسيه
9 آژانس «اينتر فاكس» فدراسيون روسيه
10 تلويزيون «NTV» فدراسيون روسيه
11 تلويزيون «RTR» فدراسيون روسيه
12 تلويزيون «ORT» فدراسيون روسيه
13 تلويزيون «REN-TV» فدراسيون روسيه
14 تلويزيون «TV3» فدراسيون روسيه
15 تلويزيون «TV-201» فدراسيون روسيه
16 آژانس «نووستي» فدراسيون روسيه
17 آژانس «ايتار-تاس» فدراسيون روسيه
18 راديو «BBC» انگلستان
19 آژانس «رويتر» انگلستان
20 روزنامه «اُيگري آوازي» جمهوري قزاقستان
21 راديو «آزادي – اروپا» امريكا
كتابخانهها
در اواسط سال 1980م. بيش از 1600 كتابخانه در تاجيكستان وجود داشت كه مهمترين آنها كتابخانه فردوسي بود كه نسخ خطي منحصر به فردي را در خود جاي داده بود.
سال 1998م. در سراسر تاجيكستان 1406 كتابخانه فعاليت داشتند. مهمترين اين كتابخانهها به شرح زيرند:
1 كتابخانه ملي فردوسي شهر دوشنبه
2 كتابخانه مركزي علمي فرهنگستان علوم شهر دوشنبه
3 كتابخانه مركزي لاهوتي شهر دوشنبه
4 كتابخانه سراسري كودك و نوجوان شهر دوشنبه
5 كتابخانه صدرالدين عيني شهر كولاب
6 كتابخانه تاش خواجه اسيري شهر خجند
7 كتابخانه مركزي استان ختلان شهر قرغانتپه
8 كتابخانه مركزي خاروغ شهر خاروغ
كتابخانه ملّي فردوسي
اين كتابخانه در سال 1933م. در شهر دوشنبه تأسيس گرديد و متعلق به وزارت فرهنگ تاجيكستان ميباشد. ساختار مؤسسه مذكور شبيه ساختار ساير كتابخانههاي شوروي است. كتابخانه داراي حدود 3 ميليون جلد كتاب و نشريه بوده و نسخههايي از بهترين كتب منتشر شده در شوروي سابق در اين كتابخانه نگهداري ميشود.
كتابخانه داراي 8 تالار مطالعه بوده و همزمان ميتواند به يكهزار مراجعه كننده سرويس دهد.
در بخش نسخ خطي اين كتابخانه، هزاران نسخه خطي نگهداري ميشود. در بخش كتب و نشريات خارجي نيز كتبي به زبانهاي فارسي، عربي، انگليسي، فرانسه و آلماني در دسترس ميباشند.
اين كتابخانه با اكثر كتابخانههاي شوروي سابق و اخيراً نيز با كتابخانهها و مؤسسات خارجي مشابه ارتباط دارد.
ساختمان كتابخانه از جمله آثار معماري تاريخي شهر محسوب ميگردد.
اتّحاديههاي فرهنگي
1. اتّحاديه نويسندگان تاجيكستان
2. اتّحاديه روزنامهنگاران تاجيكستان
3. اتّحاديه سينماگران تاجيكستان
4. اتّحاديه نقّاشان تاجيكستان
5. اتّحاديه آهنگسازان تاجيكستان
6. اتّحاديه معماران تاجيكستان
7. اتّحاديه عكّاسان تاجيكستان
اتحاديه نويسندگان تاجيكستان
انتشارات
در اوايل سال 1990م. در تاجيكستان سه مركز اصلي انتشارات وجود داشت. پس از جنگ داخلي سركوبهاي سياسي و مشكلات حاد اقتصادي فعاليت بسياري از اين انتشارتيها با ركود مواجه گرديد. در اين زمان كليه روزنامههاي اصلي كشور تماماً يا بخشي از بودجه خود را از دولت دريافت ميكردند، لذا پوشش خبري آنها منطبق با دولت بود. صرفاً خبرگزاري «خاور» يك دفتر خبري دولتي بود.
در حال حاضر در تاجيكستان پنج مؤسسه انتشاراتي دولتي به نامهاي «معارف»، «عرفان»، «اديب»، «دانش»، دائرهالمعارف» و چندين انتشارات خصوصي فعاليت دارند. در سال 1998م. از طريق انتشارات مزبور، 140 عنوان كتاب با تيراژ 4 ميليون نسخه چاپ شده است.
پس از استقلال تاجيكستان، روز 11 مارس، يعني روز نشر نخستين شماره روزنامه «بخاراي شريف» به زبان فارسي تاجيكي در منطقه آسياي ميانه روز مطبوعات تاجيك اعلام شد.
در زمان استقلال، تاجيكستان داراي روزنامههاي قديمي رسمي بود كه از طرف رژيم كمونيستي حمايت ميشد و به زبانهاي تاجيكي، روسي و ازبكي، در سطح جمهوري و همچنين روزنامههايي در سطح استان، ناحيه و شهر منتشر ميشد.
در اوايل سال 1991م. تحولات سياسي تغيير نام برخي روزنامهها را در جمهوري به همراه داشت كه در بخش روزنامهها به تفصيل بيان خواهد شد. در دوره تغييرات سياسي اواخر دوران شوروي تا اوايل استقلال، روزنامههاي جديدي ظاهر شدند كه اهداف زبان فارسي تاجيكي، گروههاي فرهنگي و مذهبي و احزاب سياسي مخالف را رواج ميدادند.
رسانههاي گروهي
در سال 1999م. در تاجيكستان، 50 روزنامه با تيراژ سالانه 7/3 ميليون نسخه و 15 مجله با تيراژ سالانه 4 ميليون نسخه انتشار يافت. در ابتداي سال 2002م. در اين جمهوري 205 روزنامه و 6 مجله منتشر ميشد. همچنين 6 آژانس اطلاعاتي غيردولتي نيز غعاليت داشتند.
روزنامهها
همانطوري كه ذكر شد، اولين روزنامه به زبان تاجيكي در جمهوري تاجيكستان در سال 1912م. انتشار يافت. روزنامه «بخاراي شريف»، نخستين روزنامه به زبان فارسي تاجيكي در منطقه آسياي ميانه بود كه نخستين شماره آن در روز 11 مارس 1912م. در دسترس خوانندگان قرار گرفت. اين روزنامه در محل «كاگان» بخارا 4 ماه اول، تا 3 اوت، هفتهاي شش شماره و بعداً هفتهاي سه بار منتشر ميشد.
از «بخاراي شريف» روي هم رفته، 53 شماره نشر گرديد كه در تاريخ 2 ژانويه 1913م. به دستور وابسته سياسي روسيه در بخارا بسته شد. مؤسسان آن ميرزا محيالدين منصوراف و ميرزا سراج حكيم (دكتر صابر) بودند.
در دوره قبل از انقلاب بخارا كه در تاريخ 2 سپتامبر 1920م. به وقوع پيوست، روزنامه «اخبار بخارا» به دو زبان ازبكي و تاجيكي در يك شماره و پس از انقلاب بخارا، روزنامه «قُتوليش» به دو زبان تركي و تاجيكي در يك شماره منتشر ميشد.
از سال 1929م. يعني از سال تأسيس جمهوري شوروي سوسياليستي تاجيكستان، نشر روزنامههايي در استانها، شهرها و نواحي مختلف تاجيكستان آغاز گرديد كه همه آنها ناشر افكار حزب كمونيست تاجيكستان بودند.
نخستين روزنامه تاجيك در زمان شوروي، روزنامه «آواز تاجيك» بود كه تا شماره نهم عنوان آن «آواز تاجيك كمبغل » بود و از ماه اوت سال 1924م. تا 1930م. نشر گرديد. اين روزنامه در ابتدا نشريه كميته اجرايي شهر و استان سمرقند ازبكستان بود و بعداً نشريه كميته انقلابي و حزبي جمهوري خودمختار تاجيكستان شوروي سوسياليستي گرديد. اين روزنامه از سال 1930م. با نام «حقيقت ازبكستان» و در چند سال اخير تحت عنوان «آواز تاجيك» در شهر تاشكند ازبكستان به زبان تاجيكي منتشر ميگردد.
از اواسط سال 1925م. نشر روزنامه «عيد تاجيك» آغاز گرديد كه در سالهاي بعد از آن تحت عنوانهاي «بيداري تاجيك» و از تاريخ 8 اكتبر سال 1928م. با عنوان «تاجيكستان سرخ»، از سال 1955م. با نام «تاجيكستان سوويتي» و بعد از آن با نام «تاجيكستان شوروي» و اكنون با نام «جمهوريت» منتشر ميشود.
از سال 1930م. روزنامه «كومسومول تاجيكستان» و از سال 1932م. انتشار روزنامه «پيانر تاجيكستان» آغاز يافت. نشر روزنامه «براي معارف كمونيستي» نيز از سال 1932م. آغاز گرديد كه بعدها با نام «گزيتاي معلمان» و از سال 1959م. با نام «معارف و مدنيت» براي مدتي چاپ ميشد. در سال 1981م. مجدداً بر پايه اين روزنامهها انتشار روزنامههاي مستقل «گزيتاي معلمان» و «مدنيت تاجيكستان» آغاز يافت. از ماه مه سال 1984م. روزنامه «مدنيت تاجيكستان»، نام «ادبيات و صنعت» را گرفت.
از سال 1938م. چاپ روزنامه «جوانان استاليني» به زبان روسي آغاز شد. اين نشريه در سالهاي بعد با نام «كومسومول تاجيكستان» منتشر ميشد.
در سال 1940م. در تمام جمهوري 83 روزنامه، منجمله 12 روزنامه سراسري، هفت روزنامه در استانها، 53 روزنامه در شهر و نواحي و 11روزنامه مربوط به كارخانهها و مؤسسات، با تيراژ كلي 45 ميليون نسخه چاپ ميشد. از اين تعداد 53 روزنامه به زبان تاجيكي، 17 روزنامه به زبان ازبكي و 13 روزنامه به زبان روسي منتشر ميشدند.
چاپ نشريات از سال 1940م. در كارخانه ابريشم شهر لنينآباد (خجند) و كارخانه نساجي شهر دوشنبه، از سال 1957م. در دانشگاه دولتي تاجيكستان و در سالهاي پس از آن در ديگر مدارس عالي تاجيكستان و چند كارخانه كشور آغاز گرديد. در سال 1960م. در تاجيكستان 42 روزنامه با تيراژ 416 هزار نسخه چاپ ميشد.
در سال 1968م. انتشار نشريه «شام دوشنبه» نشريه كميته حزب كمونيست تاجيكستان و نهمايندگان مردم شهر دوشنبه به زبان روسي آغاز گرديد كه مدتي بعد به زبان تاجيكي نيز نشر گرديد.
سال 1982م. در تاجيكستان 67 روزنامه با تيراژ يك ميليون و 324 هزار نسخه چاپ ميشد. آمار روزنامهها در سال 1992م. به شرح ذيل است:
تعداد روزنامهها 9 متوسط تيراژ (بر پايه 1000) 116
تعداد روزنامههاي غيرروزانه 110 متوسط تيراژ (بر پايه 1000) 56853
ديگر رسانههاي هر چند وقت 26 متوسط تيراژ (بر پايه 1000) 481
برخي روزنامههاي تاجيكزبان تاجيكستان (در اواخر دهه 90):
1 جمهوريت نشريه رئيس جمهوري و حكومت تاجيكستان
2 صداي مردم نشريه مجلس عالي تاجيكستان
3 پيام دوشنبه نشريه جمعيتي و سياسي شهرداري دوشنبه
4 ادبيات و صنعت نشريه اتفاق نويسندگان تاجيكستان
5 آموزگار نشريه وزارت معارف تاجيكستان
6 تاجيكستان هفتهنامه حقوقي و سياسي و اقتصادي و فرهنگي، نشريه مقامات حفظ حقوق و نيروهاي امنيتي تاجيكستان
7 چرخ گردون هفتهنامه فرهنگي و اطلاعاتي
8 حامي وطن نشريه وزارت دفاع تاجيكستان
9 صدّم نشريه شركت «صدّم» شهر سربند (استان ختلان)
10 برگ سبز نشريه وزارت حفظ محيط زيست تاجيكستان
11 راه اميد نشريه كارمندان راهآهن تاجيكستان
12 انباز هفتهنامه كودكان و نوجوانان
13 جنبش نشريه جنبش ملي تاجيكستان
14 استقلال هفتهنامه جمعيتي و سياسي، نشريه بنياد آل سامان
15 هفت گنج نشريه كنگره يگانگي تاجيكستان
16 سروش نشريه جمعيتي و سياسي
17 اتحاد نشريه حزب سوسياليست تاجيكستان
18 منبر خلق نشريه حزب خلقي، دموكراتيك تاجيكستان
19 نداي رنجبر نشريه حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان
20 شغل نشريه اجتماع و تبليغي، نشريه مركز شغل اهالي تاجيكستان
21 دلسوز نشريه مركز بزپروري معلولين تاجيكستان
22 الف هفتهنامه سياسي و اجتماعي
23 بهار عجم نشريه فرهنگي و اجتماعي، وزارت فرهنگ تاجيكستان
24 پيام انداز نشريه كميته ماليات وابسته حكومت تاجيكستان
25 فوتبال نشريه ورزشي
26 سينا نشريه حكومت بخش فرونزه شهر دوشنبه
برخي از روزنامههاي روسزبان تاجيكستان
1 بيزينس اي پوليتيكا روزنامه جمعيتي، سياسي و اقتصادي، نشريه «خبرگزاري تاجيكستان»
2 اسپورت كوير هفتهنامه ورزشي
3 كورير تاجيكستانا نشريه جمعيتي و سياسي
4 دايژست پرس ضميمه هفتهنامه چرخ گردون (به زبان روسي)، وزارت فرهنگ تاجيكستان
5 ويچرني دوشنبه هفتهنامه شهرداري دوشنبه
6 نرادنايا گازيتا نشريه شوراي عالي و حكومت تاجيكستان
7 گالاس تاجيكستانو نشريه حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان
8 آويتسينا نشريه پزشكي
9 واتاچني اكسپرس روزنامه براي عموم
مجلات
در دوره شوروي مجلات تاجيكستان در موضوعات تخصصي بهداشت، آموزش، روستايي، زنان، حزب كمونيست تاجيكستان و بسياري نيز در خصوص كودكان منتشر ميشدند. مجلات ادبي نيز به زبانهاي روسي و تاجيكي منتشر ميءگرديد. آكادمي علوم تاجيكستان نيز پنج مجله تحقيقي منتشر ميكرد. در سالهاي اوليه استقلال، فقر مالي تاجيكها موجب عدم امكان انتشار آنها گرديد.
نخستين مجله فارسي تاجيكي با نام «آيينه» در سالهاي 1913-14م. در شهر سمرقند به زبانهاي تاجيكي و ازبكي تحت يك شماره چاپ ميشد.
از ماه آوريل 1919م. نشر مجله «شعله انقلاب» آغاز گرديد كه نشريه كميته حزبي بلشويكها (كمونيستها)ي استان سمرقند بود.
از ماه مارس 1926م. در شهر دوشنبه انتشار مجله «دانش و آموزگار»، نشريه كميسارياي معارف تاجيكستان آغاز شد. اين نشريه از ماه اوت 1927م. ، عنوان «دانش – بينش» گرفت و پس از يك شماره انتشار آن با نام «راهبر دانش» ادامه يافت. اين مجله از ماه ژوئيه 1932م. به «براي ادبيات سوسياليستي» تغيير نام داد و نشريه اتحاديه نويسندگان تاجيكستان گرديد و در سال 1938م. عنوان آن به «شرق سرخ» تغيير كرد و از سال 1964م. به بعد تحت عنوان «صداي شرق» چاپ ميشود.
در ماه سپتامبر 1926م. نشر مجله هجوي «ملاّ مشفقي» آغاز گرديد كه بعداً نامهاي «مشفقي»، «كلتك» ، «بيگيز» و از سال 1953م. با نام «خارپشتك» تا به امروز به همين نام است، نشر گرديد.
از ماه نوامبر 1930م. نشر مجله اجتماعي و سياسي و تربيتي «انقلاب مدني» كه نشريه كميسارياي معارف خلق تاجيكستان بود، آغاز شد. از ماه اكتبر 1937م. اين مجله با نام «انقلاب مدني» و از ژانويه 1938م. با نام «مكتب سوويتي» چاپ ميشد.
در سالهاي 1934-37م. مجله «اكتبر» انتشار مييافت كه ناشر افكار كميسارياي معارف خلق تاجيكستان و ويژه كمسوادان بود.
در ماه مه 1932م. مجله «با راه لنين» نشريه كميته مركزي حزب كمونيست تاجيكستان تاجيكستان راهاندازي شد. سالهاي 1942-50م. نشر آن قطع گرديد و از ماه مه 1951م. با عنوان «زنان تاجيكستان» مجدداً انتشار يافت كه طي چند سال اخير تحت عنوان «فيروزه» نشر ميگردد. نشر مجله «بلشويك تاجيكستان» به زبان تاجيكي – ازبكي از ماه ژانويه 1933م. آغاز گرديد. از ماه ژانويه 1936م. مجله «براي كاركنان پارتيوي» آغاز گرديد كه سالهاي 1938-41م. عنوان «كاركن پارتيوي» را گرفت. نشر آن در سالهاي 1941-45م. قطع گرديد و از ماه آوريل 1945م. مجدداً با نام «بلشويك تاجيكستان» و از ماه دسامبر 1952م. با نام «كمونيست تاجيكستان» به زبانهاي تاجيكي و روسي چاپ ميشد.
چاپ مجله «تندرستي تاجيكستان» نشريه وزارت بهداري تاجيكستان از سال 1933م. آغاز گرديد.
در سال 1947م. انتشار مجله «خواجگي قشلاق تاجيكستان» به زبانهاي تاجيكي و روسي آغاز شد.
براي كودكان و نوجوانان از سال 1952م. مجله «پيانر» (پيشاهنگ) آغاز شد كه در سال 1958م. نام «مشعل» را گرفت.
از سال 1956م. مجله «تاجيكستان سوويتي» به زبان روسي چاپ ميشد كه از 1959م. نام «تاجيكستان» را گرفت و تا سال 1962م. به زبان تاجيكي چاپ ميشد.
در سال 1958م. مجله «ژورناليست» راهاندازي شد كه نشريه اتحاديه روزنامهنگاران تاجيكستان بوده كه روي هم رفته در 9 شماره چاپ شد.
نشر مجله «پامير» نشريه اتحاديه نويسندگان تاجيكستان به زبان روسي در سال 1968م. آغاز گرديد.
در سال 1949م. سالنامه «استالينآباد ادبي» چاپ شد كه در سال 1950م. نام «تاجيكستان» و در سال 1959م. نام «گلستان» را گرفت. اين سالنامه به زبان روسي چاپ ميشد و نشر آن تا 1962م. ادامه داشت.
سال 1982م. در تاجيكستان 24 مجله با تعداد 700 هزار نسخه چاپ ميشد.
تا سال 1998م. در تاجيكستان 225 نشريه، از جمله 176 روزنامه، 46 مجله و 3 آژانس خبري به طور رسمي ثبت بودند.
نام برخي از مجلات مهم تاجيكستان در زير آورده شده است:
رديف عنوان نشريه توضيحات
1 صداي شرق مجله اتفاق نويسندگان تاجيكستان
2 فرهنگ مجله بنياد فرهنگ تاجيكستان
3 تاجيكستان مجله سياسي، اجتماعي و ادبي وزارت فرهنگ تاجيكستان
4 خارپشتك مجله فكاهي تاجيكستان
5 ادب مجله فكاهي تاجيكستان
6 شاهراه وحدت سازمان راه ابريشم تاجيكستان
7 استقبال مجله وزارت فرهنگ براي جوانان
8 علم و حيات مجله علمي و اجتماعي
9 گل مراد فصلنامه علمي، ادبي و فرهنگي
10 مردمگياه گاهنامه علمي و اجتماعي و عاموي
11 دولت و حقوق مجله علمي و دستوري
12 كتاب فصلنامه فرهنگي
13 شفا مجله علمي و اجتماعي
14 فيروزه مجله ويژه بانوان
16 مهر مجله ويژه بانوان
17 بروشور اخبار ناظران سازمان ملل متحد در تاجيكستان
موزهها
در سال 1990م. در تاجيكستان 27 موزه و در سال 1998م. 24 موزه فعال بودند. در بين اين موزهها مقبره ملي كمالالدين بهزاد تاجيكستان كه در رابطه با مطالعات منطقهاي و هنري است و مقبره تاجيكستان باستان هستند كه هر دو مهمترين موزههاي تاجيكستان بوده و در شهر دوشنبه واقع ميباشند.
20 مقبره مهم تاجيكستان
1 مقبره ملي كمالالدين بهزاد تاجيكستان شهر دوشنبه
2 موزهخانه ابوالقاسم لاهوتي شهر دوشنبه
3 مقبره زمينشناسي تاجيكستان شهر دوشنبه
4 مقبره معارف خلق تاجيكستان شهر دوشنبه
5 مقبره ابزار موسيقي گُرمينج ذوقيبيكاف شهر دوشنبه
6 موزهخانه زيادالله شهيدي شهر دوشنبه
7 موزهخانه صدرالدين عيني شهر دوشنبه
8 مقبره مردمشناسي پژوهشگاه تاريخ فرهنگستان علوم تاجيكستان شهر دوشنبه
9 موزهخانه ميرزا تورسونزاده شهر دوشنبه
10 موزهخانه محمدجان رحيمي شهر دوشنبه
11 موزهخانه محيالدين امينزاده شهر خجند
12 مقبره مركزي تاريخ و كشورشناسي استان سغد شهر خجند
13 مقبره مركزي استان ختلان شهر قرغانتپه
14 موزهخانه سعيدعلي وليزاده شهر كولاب
15 مقبره تاريخ و كشورشناسي شهر كولاب
16 مقبره مركزي تاريخ و كشورشناسي شهر خاروغ
17 مقبره تاريخ و كشورشناسي رودكي شهر پنجكنتت
18 مقبره هنرهاي مردمي قرهتاغ (ناحيه تورسونزاده) شهرك قرهتاغ
19 مقبره نجوم شهر خجند
تعدادي مقبره تاريخ و مطالعات منطقهاي معروف ديگر نيز در ديگر شهرهاي تاجيكستان وجود دارد.
موزهخانه سعيدعلي وليزاده
اين موزهخانه در سال 1981م. به مناسبت 80 سالگي شاعر در منزل شخصي او در شهر كولاب تأسيس شد كه اشياء نمايشي آن در 5 اتاق جاي دارند.
موزه تاجيكستان باستان
موزهخانه ابوالقاسم لاهوتي
موزهخانه لاهوتي سال 1981م. در منزل او واقع در خيابان استروشن شهر دوشنبه تأسيس شده و در سال 1988م. به مناسبت 100 سالگي اين شاعر ترميم شده است. در 5 اتاق اين موزهخانه، اشياء متعلق به زندگي و فعاليت او جاي دارد.
موزهخانه محيالدين امينزاده
اين موزهخانه در سال 1974م. در منزل اين شاعر در شهر خجند تأسيس شد كه بيش از دو هزار شيء نمايشي آن در سه اتاق جاي دارد.
مقبرهها و مزارها
1 مزار ياري روستاي ياري، ناحيه پنجكنت، استان سغد
2 مزار مولانا محمدعلي روستاي سنگستان، ناحيه عيني، استان سغد
3 مزار مولانا شمسالدين روستاي پَسرود، ناحيه عيني، استان سغد
4 مزار اُزونقل بابا روستاي دَهماي، ناحيه جبّار رسولاف، استان سغد
5 مزار ايشانِ مولانا استروشن، استان سغد
6 مقبره صدرالدين عيني باغ عيني در شمال شهر دوشنبه
7 مقبره مير سيدعلي همداني شهر كولاب، استان ختلان
8 مقبره بابا تغا شهر استروشن، استان سغد
9 مقبره داملاّ اكرام روستاي لنگرِ كلان، ناحيه مؤمنآباد، استان ختلان
10 مقبره يارمحمد ولي روستاي بهارك، ناحيه مسكو، استان ختلان
11 مقبره لنگرِ بابا شهر كانبادام، استان سغد
12 مقبره لنگر آته ناحيه جبار رسولاف، استان سغد
13 مقبره مخدوم اعظم ناحيه حصار، 25 كيلومتري غرب شهر دوشنبه
14 مزار ميزا تورسونزاده شهر دوشنبه
15 مقبره محمد بشارا روستاي مزار شريف، ناحيه پنجكنت، استان سغد
16 آقمزار روستاي چَپَر، ناحيه شهر توس، استان ختلان
17 مقبره رودكي سمرقندي روستاي پنجرود، ناحيه پنجكنت، استان سغد
18 سرِ مزار شهر استروشن، استان سغد
19 مقبره طلاّ حاجي اَيوَج، ناحيه شهر توس، استان ختلان
20 مزار خال بايقرا ناحيه كافرنهان، 20كيلومتري شرق شهر دوشنبه
21 خواجه عبدالقادر گيلاني روستاي پاجندك، ناحيه استروشن، استان سغد
22 مزار محمد ابودردار روستاي زَروان، ناحيه پنجكنت، استان سغد
23 مزار خواجه سرباز روستاي صياد، ناحيه شهر توس، استان ختلان
24 مزار خواجه بوالحق روستاي چاركوه، ناحيه اسفره، استان سغد
25 مزار خواجه دورباد روستاي صيّاد، ناحيه شهر توس، استان ختلان
26 مزار خواجه نقشران ناحيه تورسونزاده، 60 كيلومتري غرب شهر دوشنبه
27 مزار خدايار ولعمي شهر استروشن، استان سغد
28 مزار شيخ مصلحالدين شهر خجند، استان سغد
29 مزار شاه خاموش روستاي لنگرِ كلان، ناحيه مؤمنآباد، استان ختلان
30 مزار حضرت شاه شهر استروشن، استان سغد
31 مزار حضرت شاه پادشاه (حضرت بابا) روستاي چاركوه، ناحيه اسفره، استان سغد
مزار ياري
آثار تاريخي قرنهاي 17-18م. واقع در حدود قبرستان قديمي روستاي ياري ناحيه پنجكنت. اين مزار چهارگوشِ گنبدار بوده و درب ورودياش رو به جنوب است. بالاي گنبد استوانه نه چندان بلندي قرار دارد. در وسط بنا، قبري است كه هويتش معلوم نيست. در طرف ديوار غربي بنا زيارتخانه قرار دارد. ديوارها و گنبد همه از آجر است.
مزار مولانا محمدعلي
آثار تاريخي قرن 19م. در روستاي سنگستان ناحيه عيني استان سغد واقع است. اين مزار تاريخي كه نزديك به صد سال قدمت دارد، در اواخر قرن 19م. در روستاي سنگستان ناحيه عيني بنا شده است. بناي مزبور داراي قبرستان مستطيلشكل ميباشد كه ايوانش رو به شرق و ديوار آن از آجر و سقفش با چوب تزيين شده است.
مزار در سمت شرقي قبرستان واقع شده، توسط درب به ايوان نيمهفراخي باز ميشود. نقش و نگارها به شكل سر مخلوق شاخدار تخيّلي تزيين شدهاند. نقشهاي كندهكاري آن به شيوه نقاشي سدههاي 8-12م. است.
مزار مولانا شمسالدين
آثار تاريخي قرن 19م. واقع در روستاي پَسرود ناحيه عيني و در شمال تاجيكستان واقع است. ساختمان اين بنا از سمت شرق ايواني دارد و ستون و سرستونهاي آن چهارگوش و از چوب يك تكه ساخته شدهاند.
مزار اُزونقل بابا
«مزار ازونقل بابا» متعلق به اواخر قرن 18م. و ابتداي قرن 19م. بوده، در روستاي دِهماي ناحيه رسولاف استان سغد واقع است. اين بنا از آجر ساخته شده و قبرستان آن 83/2×70/3 متر ميباشد. در وسط بنا و زير گنبد مزار اُزونقل بابا است.
مقبره رودكي سمرقندي
سال 1958م. در روستاي پنجرود ناحيه پنجكنت بنا شده است.
مقبره رودكي سمرقندي
مقبره شكل چهارگوش داشته، داراي گنبد ميباشد كه بر ديوارهاي 12 متري استقرار دارد. با شيوه معماري زمان رودكي بنا شده است. در سال 1999م. اين مقبره توسط جمهوري اسلامي ايران ترميم شده است.
مزار ايشانِ مولانا
اين مزار در شهر استروشن استان سغد قرار داشته و در اواخر قرن 19م. ساخته شده است. اندازه اين بنا 50/2×30/5 متر بوده و داراي سقف چهار گنبد است. در وسط آن، ستون و در دو پهلوي آن محراب و طاقچهها ساخته شده است. گنبدهاي بنا با نقش و نگار و كندهكاريهاي زيبا تزيين شده است.
مزار مذكور را استاد ميرمنصور و استاد مير موسي، نقاش نسيم ساختهاند و كندهكاري آن را ايوبجان انجام داده است.
مقبره صدرالدين عيني
در سال 1954م. بر اساس لايحه معماري سنيگافسكي در محل قبر شاعر در باغي موسوم به عيني بنا شده است كه در شمال شهر دوشنبه قرار دارد. مقبره از آهن و بتون و مرمر ساخته شده و داراي گنبدي است كه بر شش ستون استوار است و از سه سمت پله دارد. در وسط مقبره مجسمه صدرالدين عيني گذاشته شده است.
مقبره مير سيدعلي همداني
مقبره میرسیدعلی همدانی در کولاب
آرامگاه اين عارف بزرگ قرن 15 ميلادي كه بارها ترميم گرديده است، متعلق به قرن 15م. و قسمت اصلي آن قبر كوچك و زيارتخانهاش ميباشد. مركز اين مزار با سنگ مرمر خاكستريرنگ كندهكاري شده تزيين گرديده است. در قرن 16م. بر روي تالار بزرگ اين گنبد ساختهاند. اين مقبره اخيراً با ياري و مساعدت سفارت جمهوري اسلامي ايران در تاجيكستان ترميم شده است.
مقبره بابا تغا
از آثار تاريخي قرن 15م. بوده و در شهر استروشن قرار دارد. بناي آن مربعشكل و داراي گنبدي كوچك است كه پيشتاق اصليش تمام نماي ساختمان را فرا گرفته است. زيارتخانه آن داراي گنبد بوده و از آجر ساخته شده است. در قسمت شرقي زيارتخانه در اتاق نه چندان بزرگي، قبر واقع است. در قرن 19م. در پيش نماي مقبره ايوان وسيع ساخته شده است كه داراي چهار شاهستون با سقف كندهكاري است.
مقبره داملاّ اكرام
متعلق به اواخر قرن 18م. و اوايل قرن 19م. بوده، در روستاي لنگركلان ناحيه مؤمنآباد در بالاي تپهاي قرار دارد. ظاهري عادي داشته، بيآرايش است. در سمت چپ درب ورودي مقبره، محرابي واقع است كه تاق آن با مقرنس زينت داده شده است.
مقبره يارمحمد ولي
متعلق به قرن 14 و 18م. بوده، در روستاي بهارك ناحيه مسكو واقع است. داراي گنبد بوده و از آجر و ديوار گلي ساخته شده است. نماي عمومي مقبره رواقدار است. مقبره از سه اتاق مربع گنبددار، ميانسرا، پيشتاق و ورودي تشكيل شده است. كتيبههاي ديوارهاي تالار غربي پرنقش و نگارند. بعدها در دو طرف مقبره دو اتاق به شكل گنبد ساختهاند كه به عنوان مسجد از آن استفاده ميشود.
مقبره لنگر بابا
متعلق به قرن 17-18م. بوده، در جنوب و غرب شهر كانبادام قرار دارد. از آجر ساخته شده، داراي گنبد و بدون پيشتاق ميباشد. مقبره مربعشكل بوده، اندازه آن 50/5×50/5 متر و در وسط مزار قرار گرفته است. نما و گنبد آن گچكاري و با رنگهاي گوناگون زينت داده شده است. در سمت جنوب آن، ديوارهاي يك ايوان خراب شده باقي مانده است.
مقبره لنگر آته
متعلق به قرن 16-17م. بوده، در ناحيه جبار رسولاف واقع گرديده، از آجر بنا و گچكاري شده است. ساختمان مربعشكل بوده و اندازه آن 3×3 متر است. در گنبد مقبره دو روزنه مستطيل شكل وجود دارد و گنبد با روغن آبي زينت داده شده است. در سمت غربي قبر، زيارتخانهاي متشكل از دو اتاق قرار دارد.
مقبره مخدوم اعظم
متعلق به قرن 16 بوده، در حصار قرار دارد. اين بنا يكي از بناهاي مجتمع معماري حصار است و آرامگاه شيخ احمد كاساني – يكي از پيشوايان نقشبنديه ميباشد. اوايل مقبره از دو قسمت – زيارتخانه و قبر تشكيل شده بود. بعداً در سمت غرب آن قبري ديگر با گنبد ساخته شده است. مقبره مخدوم اعظم بسيار زيباست.
مقبره ميرزا تورسونزاده
سال 1981م. در محل قبر اين شاعر در محله لوچاب شهر دوشنبه بنا گرديده است. از سه ستون به شكل كتاب ساخته و با سنگ مرمر سفيد روكار شده است. ارتفاع شاهستون مركزيش 5/13 متر و دو ستون پهلويش 12 متري ميباشد كه كندهكاري شدهاند. داخل مقبره 5/5 متر مربع بوده، در شاهستون مركزي آن لوح بالاي قبر و مجسمه (نيم پيكره) شاعر قرار دارد.
مقبره محمد بشارا
متعلق به قرون 11-14م. بوده، در روستاي مزار شريف ناحيه پنجكنت واقع است. قبر خواجه محمد بشارا (783-866م. ) محدث بزرگ اسلام در اين مقبره قرار دارد. بنا از سه گروه اتاقهاي تو در تو تشكيل شده و در قسمت وسط تالار زير گنبد رواق بزرگي قرار دارد. سالهاي 1942-1943م. در نماي اصلي بنا پيشتاق ساخته شد. در مقبره چند قبر ديگر نيز موجود است كه در دخمه جاي گرفتهاند.
مقبره آقمزار
متعلق به قرون 11-12 بوده، در روستاي چَپَر ناحيه شهر توس واقع است. اين بنا از خشت، پيشتاق و گنبدش از آجر ساخته شده است. تاق ورودي اصلي آن منقّش است. در بالاي ديوار مقبره گنبد كوچكي قرار دارد.
مقبره سرِ مزار
متعلق به قرون 16-17م. بوده، به صورت مجتمع در شهر استروشن قرار دارد. قديميترين قسمت اين مجتمع در قرن 16 بنا شده است. در قرن 17م. بناي ديگري موسوم به اجنّهخانه در قسمت شمال و غرب مقبره ساخته شده است. هم مقبره و هم طبقه دوم آن از آجر ساخته شده و در قسمت شمال و شرق مسجد بناي ايوان با ستونهاي بسيار قرار دارد كه سقف آن با نقش و نگارهاي سنتي زينت يافته است.
مقبره طلاّ حاجي
متعلق به قرون 11-12م. بوده، در روستاي ايوج ناحيه شهر توس قرار دارد. مربعشكل بوده و از آجر ساخته شده است و از جنوب، شرق و غرب ورودي دارد. گنبد آن خراب شده است.
مقبره خواجه عبدالقادر گيلاني
متعلق به قرون 15-16 بوده، در روستاي پاجندك گنبد شهر استروشن قرار دارد. مربعشكل بوده، اندازه آن 70/3×70/3 متر و از چهار طرف ورودي دارد. مقبره داراي گنبد است و نقش و نگار داخل آن زيباست. در سمت غرب آن بعدها زيارتخانهاي ساخته شده كه بام رواقي دارد. در مقبره، 4 مزار با حجمهاي گوناگون موجود است.
مقبره بايقرا
متعلق به قرون 18-19م. است كه در ناحيه كافرنهان واقع است. داراي تالار مربعشكل بوده، در دو طرف پيشتاق بزرگش گلدستهها وجود دارد. قسمت بالاي منارهها خراب شده است. با شيوه هنر معماري قرون 11-12 آجرچيني شده و گنبدش با شيوه هنري معماري قرن 15م. ساخته شده است.
مقبره محمد ابودردار
متعلق به اواخر قرن 19م. بوده، در روستاي زَروان ناحيه پنجكنت واقع است. شكلي چهارگوش با سقف گنبدي دارد. داخل بنا چهار اتاق داشته، پيشتاق و گنبد آن كاشيكاري شده است. قبر آن به شكل خيمه ميباشد.
مقبره خواجه سرباز
متعلق به قرون 11-12م. بوده، در روستاي صياد ناحيه شهر توس و به شكل مربع و داراي گنبد ميباشد. اندازه آن 5/7×5/7 متر است. مقبره از خشت بنا شده، در نماهاي غرب و شرق آن نيمستونهاي چهار تراش گنبد بنايي گلي و شكل دايره داشته، بالاي گنبد از آجر رواقي است.
مقبره خواجه بوالحق
متعلق به قرون 10-12 بوده، در روستاي چاركوه ناحيه اسفره قرار دارد. شكل مربع داشته و اندازه آن 35/6×35/6 متر است. ارتفاع آن سه متر بوده، از خشت ساخته شده و پيشتاق ندارد.
مقبره خواجه دورباد
متعلق به قرون 12-13 بوده، در حومه روستاي صياد ناحيه شهر توس قرار داشته و از آجر بنا شده است. اكنون نيمهخراب بوده و سقف گنبد كاملاً خراب شده است. معماري مقبره بسيار جالب است.
مقبره خواجه نقشران
متعلق به قرنهاي 11-12م. بوده، در ناحيه تورسونزاده در مجتمعي داراي دو مقبره واقع است. مقبره اول كه ارتفاع ديوارهايش 80/2 متر بوده، به شكل مربع و به اندازه 80/6×80/6 متر و نيمهويران است. مقبره دوم كمتر ويران شده، اندازه آن 35/61×11 متر بوده، قبر مربعشكل و پيشتاق دارد. ارتفاع ديوارهايش 15/5 متر و اندازه قبر 30/8×10/8 متر است. اين مقبره در قرون 16-17 ترميم شده است. در محل قبر مقبره دوم مزار قرار دارد كه از آجر بوده، روي سنگ يكي از آنها سورهاي از قرآن حكاكي شده است.
مقبره خدايار ولعمي
متعلق به قرون 17-18م. بوده، در سلسله مجتمع حضرت شاه، شهر استروشن قرار دارد. آجري و داراي گنبد و پيشتاق بوده، اندازه آن 4×4 متر است. در وسط مقبره، زير گنبد مزاري با اندازه 1/2×05/4× 15/3 متر وجود دارد.
مقبره شيخ مصلحالدين
متعلق به قرن 16م. بوده، در شهر خجند قرار دارد. ساختماني بزرگ و داراي زياتخانه، قبر و اتاقهاي بسيار است. زيارتخانه داراي سه ورودي با پيشتاق و گنبد است. در محل قبر مزار چوبي كندهكاري باقي مانده است. در جنب اين مقبره در قرن 19م. مسجد باشكوهي بنا شده كه در حال حاضر نيز فعال ميباشد.
مقبره شاه خاموش
متعلق به قرون 16-17م. در روستاي لنگر كلان ناحيه مؤمنآباد قرار دارد. شكلي چهارگوش داشته، اندازه آن 8×12 متر است. مقبره از آجر 5/4 × 25 × 25 سانتيمتر ساخته شده، نماي اصلي كه يگانه ورودي آن است رو به شرق بوده، با پيشتاق زينت يافته است. در دو طرف ورودي شاهستونها بنا شدهاند. مقبره همچنين شامل زيارتخانه و قبر بوده، اندازه زيارتخانه 6×3 متر و سقف آن گنبدي است. قبر شكل مربع داشته، گنبد آن خراب شده است.
مقبره حضرت شاه
متعلق به قرن 18م. بوده، در شهر استروشن قرار دارد. مردم استروشن آن را موسوم به مقبره برادر قثمابن عباس ميدانند. داراي دو گنبد آجري، قبر و زيارتخانهاي به ابعاد 5/3× 5/3 متر بوده، در مركز مزار قبر قرار داشته و پله آن گچكاري شده است. مقبره سالهاي 70 قرن 20م. ترميم شده. اين بنا نماي اصلياش را از دست داده است.
مقبره حضرت شاه پادشاه
اين مقبره به نامهاي زير نيز مشهور است: حضرت بابا، لنگر بابا و امير حمزه صاحبقران. مقبره مزبور متعلق به قرون 10-12م. بوده، در روستاي چاركوه ناحيه اسفره قرار دارد. مقبره داراي 7 ستون است كه بر روي آن كتيبههايي نوشته شده است. سقف آن از دو طرف كتيبههايي با خط كوفي دارد. ديگر بخشهاي مقبره با نقوش ستارههاي شش و هشتگوشه، تاج سر، قوشبادام، گردني، خال، اسليمي سهبرگه، موج دريا، دندانه، دم خروس، نقاب، انار، چاربرگه، محرابي، گِرد و غيره مزين گرديدهاند.
مدارس
1 مدرسه كهنه ناحيه حصار
2 مدرسه ميرعالِم دادخواه شهر پنجكنت، استان سغد
3 مدرسه ميررجب دادخواه روستاي لب جر، ناحيه كانبادام، استان سغد
4 مدرسه نَو ناحيه حصار، 25 كيلومتري غرب دوشنبه
5 مدرسه آييم ناحيه كانبادام، استان سغد
6 مدرسه خواجه مشهد روستاي صياد، ناحيه شهر توس، استان ختلان
مدرسه كهنه
آثار معماري قرون 18-19م. واقع در منطقه حصار، 25 كيلومتري غرب دوشنبه ميباشد. «مدرسه كهنه» در اواخر قرن 18م. و اوايل قرن 19م. در سمت جنوبي «قلعه حصار» روبروي ارك و از آجر ساخته شده است. اين بناي يكطبقه، مربعشكل با مساحت 15×50 متر ميباشد. حياط بزرگ و مربع شكل مدرسه را از سه طرف حجرهها احاطه كردهاند. در سه گوش حياط مدرسه رواق تاقهاي پنجگوش بنا شدهاند. در سمت شمال و شرق، ايوان رواقدار ساخته شده است. محراب مدرسه در يكي از چهار تاق واقع است. مجاور مدرسه كاروانسراي بزرگي وجود داشته كه از بين رفته است.
مدرسه ميرعالِم دادخواه
آثار معماري قرن 18م. واقع در شهر پنجكنت است.
«مدرسه ميرعالِم دادخواه» در قسمت جنوب و شرق شهر پنجكنت بنا شده است. داراي تالار بزرگ گنبددار بوده و در سه سمت مدرسه ايوانهاي گنبددار اركي كه در مجموع مساحت 6/17× 22 متر را تشكيل ميدهند، ساخته شده و در كنار مدرسه مناره نه چندان بزرگي، استخر و 12 حجره واقع است.
مدرسه ميررجب دادخواه
آثار معماري قرن 17م. واقع در روستاي لب جَرِ ناحيه كانبادام استان سغد است.
اين مدرسه در سالهاي 1659-1660م. از آجر ساخته شده است. نماي اصلي بنا رو به شمال و پيشتاق بلند آن را از دو سمت گلدستهها زينت دادهاند. مدرسه داراي دو تالار با اندازههاي مختلف بوده كه هر كدام براي منظور خاصي ساخته شدهاند. تالار بزرگ براي اداي نماز و تالار كوچك براي آموزش و تدريس بوده است. نمازخانه داراي گنبد قفسهدار ميباشد. در سه سمت حياط مدرسه اتاقهايي با اندازه 20/3×65/4 متر ساخته شده است. محمدشكور نجّار در قسمت غربي حياط مدرسه، مسجد كوچكي را در سال 1916 بنا كرده است.
مدرسه نو
آثار معماري قرن 19م. واقع در منطقه حصار است.
«مدرسه نو» نزديك قلعه حصار در دو طبقه از آجر ساخته شده است. در سمت چپ تالار مسجد و در سمت راست مكتب صليب شكل گنبددار قرار دارد. در طبقه يكم مدرسه اتاقهاي معمولي رو به جانب حياط و طبقه دوم نيز شامل ايوانها و اتاقها ميباشد. اين اصول مدرسهسازي در هنر معماري آسياي ميانه نادر است.
مدرسه آييم
آثار معماري قرن 19م. واقع در ناحيه كانبادام استان سغد است.
«مدرسه آييم» در سال 1824-25م. در حومه شهر كانبادام، شبيه مدرسه ميررجب دادخواه ساخته شده است. شكل آن مربع بوده و داراي ايوان ميباشد. دو بناي گنبددار آن شامل ميانسرا بوده و يكي از آنها مسجد است. در سقف مدرسه روزنههاي ششگوش ساخته شده و داخل مدرسه با گچ آرايش شده است.
مدرسه خواجه مشهد
آثار معماري حدود عصرهاي 9-12م. بوده و در روستاي صياد ناحيه شهر توس بنا شده است. اين مجتمع داراي دو بناي گنبد و رواق ميباشد كه از آجر ساخته شده است. در دو گوشه اين بناها گلدستههاي نه چندان بزرگي خودنمايي ميكنند. مدرسه خواجه مشهد يكي از قديمترين مدارس آسياي مركزي محسوب ميشود.
مساجد
1 مولانا يعقوب چرخي روستاي مولانا، ناحيه لنين، 10كيلومتري شرق شهر دوشنبه
2 عبداللهخان روستاي نوگليم، ناحيه اسفره، استان سغد
3 بُرجَك روستاي نوگليم، ناحيه اسفره، استان سغد
4 گذر بالا روستاي خوشيكَت، ناحيه عيني، استان سغد
5 گذر لنگر روستاي اُرميتن، ناحيه عيني، استان سغد
6 گذر پايان (پايين) روستاي اُرميتن، ناحيه عيني، استان سغد
7 گذر سرچشمه روستاي اُرميتن، ناحيه عيني، استان سغد
8 دَرغ ناحيه عيني، استان سغد
9 وِشيست روستاي وِشيست، ناحيه پنجكنت، استان سغد
10 زينالدين خواجه پنجكنت، استان سغد
11 اِسكآباد روستاي اُرميتن، ناحيه عيني، استان سغد
12 كاردگران شهر استروشن، استان سغد
13 كوكگنبذ شهر استروشن، استان سغد
14 ليله كويه ناحيه قباديان، استان ختلان
15 مولانا رومي روستاي واروخ، ناحيه اسفره، استان سغد
16 مولانا سيّد روستاي واروخ، ناحيه اسفره، استان سغد
17 مسجد ميانه روستاي سُوجينه، ناحيه پنجكنت، استان سغد
18 نوگليم روستاي نوگليم، ناحيه اسفره، استان سغد
19 آبادي شهر استروشن، استان سغد
20 آلكاران شهر استروشن، استان سغد
21 مسجد پايان روستاي غَزَنتَرَك، ناحيه غانچي، استان سغد
22 رستمبيك شهر استروشن، استان سغد
23 سروستان روستاي رُغوند، شهر استروشن، استان سغد
24 مسجد سنگين ناحيه حصار، 25 كيلومتري غرب دوشنبه
25 مسجد سنگستان روستاي سنگستان، ناحيه عيني، استان سغد
26 مسجد سرِ خاسار روستاي چاركوه، ناحيه اسفره، استان سغد
27 مسجد سرخ روستاي واروخ، ناحيه اسفره، استان سغد
28 تَگِ راوود روستاي ياري، ناحيه پنجكنت، استان سغد
29 توختهقُل روستاي توختهقُل، ناحيه اسفره، استان سغد
30 خواجهجان شهر استروشن، استان سغد
31 چارسده شهر استروشن، استان سغد
32 چُقورك ناحيه غانچي، استان سغد
33 شاه خاموش روستاي لنگر كلان، ناحيه مؤمنآباد، استان ختلان
34 ايشانِ بابا روستاي شورقورغان، ناحيه كانبادام، استان سغد
35 قزاقان ناحيه كانبادام، استان سغد
36 مسجد قلعه ناحيه اسفره، استان سغد
37 گلِ زرد روستاي قلعه گلِ زرد، شهر استروشن، استان سغد
38 قره مِشكار شهر دوشنبه
39 قاري ميرحسين روستاي زاسون، ناحيه عيني، استان سغد
40 حوض سنگين شهر استروشن، استان سغد
41 حاج يعقوب شهر دوشنبه
42 جنازهخانه شهر استروشن، استان سغد
43 مسجد جامع روستاي وارو، ناحيه پنجكنت، استان سغد
مسجد مولانا يعقوب چرخي
متعلق به قرون 15-16 بوده، در روستاي مولاناي ناحيه لنين (حومه شهر دوشنبه) قرار دارد. بناي اصلي آن در جنب آرامگاه مولانا يعقوب چرخي قرار داشته، 50 سال پس از فوت او ساخته شده است. خود مسجد بارها خراب گرديده و ترميم شده، اما شكل اوليهاش را حفظ كرده است. تالار مسجد 8× 20 متر بوده، محرابش در ديوار غربي آن قرار دارد. در نماي شرقي آن ايوان بسيار وسيع قرار دارد كه ستونهاي آن در اواخر قرن 19و اول قرن 20م. مجدداً ساخته شده است.
مسجد عبداللهخان
متعلق به قرن 18م. بوده، در روستاي نوگليم ناحيه اسفره قرار دارد. طبق روايت، آن را عبداللهخان (1757-1799م. ) ساخته است. مسجد داراي گنبد بوده، محرابش حاشيههاي زيبا دارد. گنبدش به شكل دايره است. سال 1909م. در حياط مسجد منارهاي از آجر ساخته شده است. نقشها همه از چوب بوده، در سقف و ستونهاي اصلي مسجد از رنگ قرمز، سبز و آبي استفاده شده است.
مسجد بُرجَك
متعلق به آخر قرن 19م. بوده، در شهر استروشن قرار دارد. داراي خانقاه و ايوان است. داخل و بيرون ساختمان و سقف خانقاه و ايوان منقشند. نقش و نگار هندسي سقفها با رنگ سفيد حاشيهبندي شده است. ستونهاي مسجد و ستونهاي اصلي نيز نقاشي زياد دارند.
مسجد گذر بالا
متعلق به اواخر قرن 19م. بوده، در روستاي خوشيكت ناحيه عيني واقع است. در وسط مسجد ستونهاي كندهكاري شده و در دو طرفش ايوان قرار دارد. مسجد داراي چهار در كندهكاري نيز ميباشد.
مسجد گذر لنگر
متعلق به آخر قرن 19م. بوده، در روستاي اُرميتن ناحيه عيني قرار دارد. داراي عبادتگاه بزرگ، چهار ستون و ايوان سهطرفه بوده، سقف بناي اصلي به رنگهاي مختلف منقش شده است. در دو سمت محراب تاقچههاي مربع و در سمت شمال و غرب نمازخانه، منبر قرار دارد. ايوان مسجد داراي 8 ستون كندهكاري و سقفش نيز منقش ميباشد. در پيشتاق دروازهها كتيبهاي عربي با رنگ سياه نقاشي شده است.
مسجد گذر پايان (پايين)
متعلق به آخر قرن 19م. بوده، در روستاي كُم ناحيه عيني قرار دارد. شكل مربع داشته، در دو سمت ايوان دارد. ستونهاي ايوان كندهكاري و نقاشي شده است و ديوارهاي جنوب و شرق آن داراي 3 تاقچه ميباشد. ايوان مسجد داراي پايه بلند سنگي بوده، سقفش بر 5 ستون كندهكاري قرار گرفته است. مسجد داراي محراب چوبي كندكاري شده نيز ميباشد.
مسجد گذر سرچشمه
متعلق به اول قرن 19م. بوده، در روستاي اُرميتن ناحيه عيني قرار دارد. در جنب ايوان مسجد بناي سابق مكتبخانه قرار دارد. مسجد داراي خانقاه مربع شكل بوده، در مقابل خانقاه تاق قرار دارد. سقف بنا كندهكاري شده است.
مسجد دَرغ
ميان سالهاي 1894-1903م. بنا گرديده و در روستاي دَرغ ناحيه عيني واقع است. عبادتگاه زمستانهاي است داراي 4 ستون كندهكاري و اتاقهاي نقاشي متفاوت از هم دارد. چوبكاري، كندهكاري و پنجرههاي مسجد را نجاران اُستا عبدالخالق، اُستا عبدالرجبباي و اُستا صادقباي انجام دادهاند. نقاشي سقف را اُستا مير مقصود صالحباي با نيقلم انجام داده است.
مسجد روستاي وِشيست
متعلق به اواخر قرن 19م. بوده، در روستاي وِشيست ناحيه پنجكنت قرار دارد. از يك اتاق مربعشكل تشكيل گرديده، ديوار غربي آن نقاشي شده است. ديوارهاي مسجد نيز پر از نقاشي است. هر ايوان آن دو درب دارد كه كندهكاري شدهاند.
مسجد زينالدين خواجه
اوايل قرن 20م. در شهر استروشن ساخته شده است. در لاي ديوارش چوب كار گذاشته شده و دربش كندهكاري و ايوان ندارد. سقف آن به زيبايي با زر توسط اُستا باباجان تزيين شده است.
مسجد اسكآباد
اواخر قرن 19م. در روستاي اُرميتن ناحيه عيني و به شكل مربع ساخته شده، سقفش بر چهار ستون كندهكاري تكيه دارد. محرابش از دو سمت داراي تاقهايي با ارتفاع 5/3 متري است. ديوارهايش گچكاري شده و سقف و ستونهاي ايوان مسجد نيز نقاشي شده است. مسجد همچنين داراي چندين اتاق و استخر ميباشد.
مسجد كاردگران
متعلق به اوايل قرن 20 بوده، در شهر استروشن قرار دارد. ستونها و سقف آن كندهكاري و نقاشي و محرابش گچكاري شده است. سقف مسجد و ايوان آن با رنگهاي لاجوردي و قرمز و طلايي آرايش يافته است.
مسجد كوك گنبذ
در سمت غربي شهر استروشن، در دوران سلطان ابولطيف تيموري در سالهاي 1530-1531م. ساخته شده است. شامل تالار مركزي كه از آجر بنا شده و دو بناي جنبي بوده است. اندازه تالار 05/7 × 95/6 متر بوده، در چهار طرفش 4 اتاق دارد. درب آن كندهكاري شده، داراي گنبد و پيشتاق مزين و بلند رواقدار ميباشد. مسجد در زلزله قرن 19م. بسيار آسيب ديد كه بعداً قسمتي از آن ترميم شده است.
مسجد ليله كويه
متعلق به قرون 14-15م. بوده، در روستاي ليله كويه ناحيه قباديان قرار دارد. داراي دو اتاق از خشت ساخته شده و گنبد گِلي ميباشد. اندازه مسجد 54× 12 متر بوده، از سه قسمت تشكيل شده است. اين بنا داراي دو درب و محراب ميباشد.
مسجد مولانا رومي
متعلق به اوايل قرن 19م. بوده، در روستاي واروخ ناحيه اسفره قرار دارد. اين مسجد جامع سقفش منقش بوده، بيشتر با زر آرايش يافته است. در حياط آن استخر قرار دارد و خانقاه داراي دو ايوان ميباشد. داخل عبادتگاه ايوان و محرابي دارد.
مسجد مولانا سيّد
متعلق به قرن 19م. بوده، در روستاي واروخ ناحيه اسفره قرار دارد. عبادتگاهي وسيع و سقفش با ستونهاي چوبي بوده و داراي ايواني با شش ستون كندهكاري شده ميباشد.
مسجد ميانه
در روستاي سوجينه ناحيه پنجكنت و ساحل رود ماغيان توسط اُستا عبدالقاسم بنا ساخته شده است. از سمت شرق و شمال ايوان داشته و ستونها و دربهايش كندهكاري شدهاند.
مسجد نوگليم
متعلق به قرن 16م. بوده، در روستاي نوگليم ناحيه اسفره قرار دارد. از تالاري با سقف گنبدي و دو ايوان رواقبندي تشكيل شده و ايوان سمت چپ آن خراب شده است. در قرن 19م. در جنب مدرسه و در سال 1909م. در مقابل مسجد منارهاي بنا شده است.
مسجد آبادي
در اوايل قرن 20م. در محل آبادي شهر استروشن جاي داشته، داراي عبادتگاه مربعشكل كه سه ايوان دارد، ميباشد. در وسط عبادتگاه ستون منقش وجود داشته، دو چوب بزرگ كندهكاري سقف را به چهار قسمت جدا كرده است.
مسجد آلكاران
اوايل قرن 20م. در شهر استروشن قرار داشته، در ايوان شماليش دو رديف و شرقيش يك رديف ستون داشته، دربهايش كندهكاري شدهاند. سقفش به پنج قسمت تقسيم شده و با چوبكاريهايي منقش گرديده است.
مسجد پايان (پايين)
اوايل قرن 20م. بنا گرديده و در روستاي غَزَنتَرَك ناحيه غانجي قرار داشته، از دو پهلو ايوان و سقفش بر پنج ستون كندهكاري قرار دارد. همه 18 ستون ايوانها كندهكاري شده و سقف و ستونهاي اصلي منقشند. مسجد را اُستا شراف ساخته است.
مسجد رستم بيك
اوايل قرن 20م. در محله رستمبيك ناحيه استروشن ساخته، داراي گنبد نقاشي شده و ايوان 9 ستونه كندهكاري ميباشد. نقشهاي ديوار مسجد خراب شدهاند.
مسجد سروستان
اوايل قرن 20م. در روستاي رُغُند ناحيه استروشن ساخته شده، سقفش منقّش و ستونهاي ايوانها كندهكاري شدهاند. در جنب مسجد، مقبرهاي داراي زيارتخانه و يك اتاق بوده، ايواني آنها را به هم متصل ميكند.
مسجد سنگين
متعلق به قرون 17-18م. بوده، در نزديكي قلعه قديمي حصار قرار دارد. زير بنا و قسمت پايين ديوار آن از سنگ قرمز، ديوارها، رواقها و تاقها از خشت ساخته شدهاند. در مركز بنا تالار مربعشكل قرار داشته، سقف آن داراي گنبد بوده، ايوانهاي گنبد شكل آن بر شاهستونها تكيه دارند.
مسجد سنگستان
در اواخر قرن 19م. در روستاي سنگستان ناحيه عيني ساخته شده است. اين بنا روي زيربناي سنگي بلندي ساخته شده، ستونهاي ايوان و پيشين آن كندهكاري شده ميباشد.
مسجد سرِ خاسار
در روستاي چاركوه ناحيه اسفره قرار داشته، ديوار شماليش داراي 7 طاق پُرآرايش و ديوار شرقيش داراي 3 طاق ميباشد. ايوانش داراي محراب بوده، در دو پهلويش چهار طاق آرايش شده قرار دارد. دو ستون داخل ايوان كندهكاري بوده، در حياط مسجد چشمه و استخر وجود دارد.
مسجد سرخ
متعلق به اواخر قرن 19م. بوده، در روستاي واروخ ناحيه اسفره قرار دارد. ساختمان اصلي آن داراي سه ستون بوده، سقفش به 8 قسمت تقسيم شده است. از طرف ايوان، دو ورودي دارد و ستونهاي خانقاه مسجد كندهكاري شدهاند. ايوان مسجد داراي محراب و 5 طاق ميباشد.
مسجد تگِ راوود
متعلق به قرن 19م. بوده، در روستاي ياري ناحيه پنجكنت قرار دارد. شامل خانقاه، ايوان و مكتب بوده، روي زيربناي بلند سنگي ساخته شده است. خانقاه مسجد داراي دو پيشايوان و در وسطش ستون كندهكاري ميباشد. دربهاي مسجد نيز كندهكاري شدهاند.
مسجد توختهقُل
متعلق به اوايل قرن 20م. بوده، در محله توختهقُل شهر اسفره قرار دارد. داراي عبادتگاه و دو ايوان بوده، ايوان قسمت شرقيش اصلي محسوب شده، دو رديف ستون دارد. از قسمت شرق و شمال دو ورودي داشته، در وسط آنها تاقها جاي دارند. ساختمان بدون نقاشي بوده، ستونهايش كندهكاري شدهاند.
مسجد خواجهجان
در اوايل قرن 20م. در محله خواجهجان شهر استروشن ساخته شده، تنها بناي آن يك عبادتگاه ميباشد. توسط اُستا رجب ساخته شده و باباجان نقاش در آن نقاشي كرده است. ساختمان داراي ميدان 5/9 × 5/9 متر بوده، سقفش كاملاً نقاشي شده، در يك كنج سقف تاريخ بنا 1368 هجري قمري، مطابق 1918م. ثبت شده است.
مسجد چارسده
متعلق به اوايل قرن 20م. بوده، در محله چارسده استروشن قرار دارد. داراي عبادتگاه، دو گنبد و ايوان بوده، از جنوب ورودي دارد. چوبكاري در سقف داشته و سقف ايوان نقاشي شده است.
مسجد چُقورَك
در اواخر قرن 19م. در ناحيه غانچي بنا شده، از قسمت شمال و شرق ايوان دارد. دربهاي مسجد كندهكاري بوده، سقف آن با ستونهاي چوبي بر 4 ستون كندهكاري تكيه دارد.
مسجد شاه خاموش
متعلق به قرن 16م. بوده، در روستاي لنگر كلان ناحيه مؤمنآباد قرار دارد. تالار بزرگ شش ستون كه از دو طرف داراي ايوان است و ستونهايش كندهكاري شدهاند. داخل مسجد با شيوه ويژهاي نقاشي شده است و دور ديوار تا كمر گچكاري است. محرابش نيز نقاشي جالبي دارد.
مسجد ايشان بابا
در اواخر قرن 19م. در روستاي شورقورغان ناحيه كانبادام ساخته شده است. داراي 9 ستون بوده، ستونهايش كندهكاري شدهاند. ايوان مسجد بر 10 ستون نقاشي شده استوار است. ديوار دو. قسمت ايوان دو درب داشته، يكي از آنها به سوي محراب باز ميشود. ديوارهاي قسمت جنوب و غرب ايوان نماي گچي در حاشيه دارند. حياط مسجد 27 × 45 متر بوده، اطراف آن ديوار دارد.
مسجد قزّاقان
اوايل قرن 20م. در محله قزّاقان شهر كانبادام ساخته شده است. در قسمت شرق داراي پيشايوان و در قسمت شمال داراي ايوان شش ستون و محراب ميباشد. سقف مسجد بر دو ستون تكيه ميكند. تاقها، دربها و نماي مسجد با حاشيه گچي مزين گرديده است. نماي شرقي آن پُرنقش است.
مسجد قلعه
متعلق به قرن 19م. بوده، در شهر اسفره قرار دارد. داراي دو ايوان نقاشيشده ميباشد. سقف بنا كندهكاري شده است. نماي شرقي ايوان مسجد داراي 6 ستون كندهكاري ميباشد.
مسجد قلعهچه گلزردي
مسجد قلعهچه گلزردي در ناحيه استروشن ساخته شده، سقفش بر دو ستون تكيه داشته، ديوارها و محرابش نقاشي شدهاند. سقف تختهبندي شده و مزيّن ميباشد.
مسجد قَرَميشكار
اوايل قرن 20م. در قسمت جنوبي شهر دوشنبه ساخته شده است. شامل عبادتگاه و ايوان جنبي بوده، چهار ستون كندهكاري دارد. بالاي محرابش با نقشهاي مستطيل و نيم دور مزين است. ستونهاي ايوان شرقيش كندهكاري شده است. اين بنا در سالهاي اخير ترميم گرديده است.
مسجد قاري ميرحسين
متعلق به قرن 14م. بوده، و تا اوايل قرن 20م. بارها بازسازي شده است. اين بنا در روستاي زاسون ناحيه عيني قرار دارد. در وسط اين مجتمع ستون قرار داشته، از طرف شرقيش خانقاه ايوان پوشيدهاي دارد. در ديوار غربيش دربهاي كوچك، سه چلّهخانه نمايانند. در ايوان جنبي مقبرهاي قرار دارد كه از خشت بنا شده است. مجتمع مدرسه، حوضخانه، حمام، استخر سردآبه و گرمآبه و غيره دارد. ورودي ايوان سنگفرش بوده، كف منبر خاتمكاري است.
مسجد حوض سنگين (استخر سنگي)
در اوايل قرن 20م. در شهر استروشن ساخته شده است. در محوطه آن مقبرهاي است كه ديوارهايش از آجر بوده، در پيشتاق جنوبيش ايوان كوچكي دارد. اصل مسجد را خانقاه تشكيل ميدهد كه چهار شاهستون كندهكاري دارد. خانقاه با ايوان توسط شش ورودي متصل بوده، ديوارش گچكاري شده است. سقف گنبد خانقاه بر روي چهار شاهستون كندهكاري قرار دارد. مسجد را اُستا ميرسيد ساخته و نقاشي آن به ملاَ صبور منسوب است.
مسجد حاجي يعقوب
در اوايل قرن 20م. در شهر دوشنبه ساخته شده، ساختمان اوليهاش مربع شكل و داراي يك ستون بوده و از قسمت جنوب و شرق ايوان دارد. ستونهاي سقف مسجد كندهكاري و منقش بوده، ايوان غربيش محراب داشته، در دو قسمت آن تاقهاي گچكاري قرار دارد. ايوان شرقي چهار ستون كندهكاري و ايوان غربي آن محراب دارد. در جنوب ايوان خانه دوطبقهاي بنا شده و ايوان دوطبقه خانقاه را پرشكوه كرده است. ديوار غربي ايوان 9 روزنه دارد. در قسمت شرقي حياط بناي دوطبق و مهمانخانه قرار گرفته است.
اخيراً مسجد بازسازي شده، در اين مجتمع دانشگاه اسلامي امام ترمذي و مفتيات جمهوري قرار دارد.
مسجد جنازهخانه
در اواخر قرن19م. در شهر استروشن ساخته شده، شامل خانقاه و داراي دو ستون و ايوان بوده، هشت ستون ايوان كندهكاري شده است.
مسجد جامع
در اواخر قرن 19م. در روستاي واروي ناحيه پنجكنت ساخته شده، داراي زيربناي ديوار مانند بلند سنگي بوده، دو درب كندهكاري شده دارد و ايوان ستونهاي آن منقش هستند. محراب و ديوارهايش با تاقهاي آرايش شده زينت يافته است.
منارهها
1 مناره وَرْز شهرك عيني، ناحيه عيني، استان سغد
2 مناره كانبادام شهر كانبادام، استان سغد
3 مناره روستاي رَرز روستاي رَرز، ناحيه عيني، استان سغد
4 مناره روستاي فَتميو روستاي فَتميو، ناحيه عيني، استان سغد
مناره ورز
آثار معماري و تاريخي، اواخر قرن 11م. و اوايل قرن 12م. واقع در شهرك عيني ناحيه عيني است.
اين مناره كه از آجر بر روي زيربناي مربعشكلي ساخته شده و بلندي آن 5/13 متر است. مناره مزبور داراي چهار نوع آرايش و گنبدي كه به وسيله پلههاي مارپيچ قابل دسترسي است، ميباشد.
مناره كانبادام
آثار معماري و تاريخي ابتداي قرن 20م. واقع در شهر كانبادام است. ارتفاع اين مناره 15 متر، بلندي و قطر آن 20/4 متر بوده، با شيوه معماري سنتي قرنهاي 10و 12م. بنا شده است. ديوار اين مناره با نقش و نگار هندسي تزيين شده، آجرهاي قسمت پايين مناره به شكل عمودي و افقي جفتجفت چيده شدهاند.
مناره روستاي رَرز
آثار معماري و تاريخي قرنهاي 11 و 12م. بوده، در ناحيه عيني واقع است. مناره روستاي رَرز 5 متر قطر و نزديك به 20 متر بلندي داشت كه در حال حاضر 9 متر از آن باقي مانده است. اين مناره از آجر ساخته شده و آجرها به طرز عمودي و زاويهشكل (دندانهاي) چيده شدهاند.
مناره روستاي فَتميو
آثار معماري و تاريخي اواخر قرن 11م. و ابتداي قرن 12م. واقع در ناحيه عيني است. اين مناره مثل دو منارهديگر اين ناحيه، قسماً خراب شده و صرفاً از بلندي آن 5 متر باقي مانده است. قطر اين مناره 3 متر ميباشد. پلّههاي مارپيچ داخل آن كاملاً خراب شده است.
مراكز فرهنگي و هنري جديد
تئاتر
در دوران شوروي باله و اُپرا در تاجيكستان معرفي شد و سازمان رقص و آواز تاجيكي تأسيس يافت.
در سال 1990م. جمهوري تاجيكستان داراي 14 تئاتر بود. در حال حاضر در تاجيكستان 19تئاتر حرفهاي فعاليت دارند كه معروفترين آنها به شرح زيرند:
1 تئاتر آكادمي درام تاجيك ابوالقاسم لاهوتي دوشنبه 1929
2 تئاتر دولتي آكادمي اپرا و بالت صدرالدين عيني دوشنبه 1940
3 تئاتر دولتي درام روسي ماياكوفسكي دوشنبه 1937
4 تئاتر دولتي كمدي موسيقي شهر قرغان قرغانتپه 1979
5 تئاتر دولتي جوانان تاجيكستان واحداف دوشنبه 1971
6 تئاتر درام موسيقي رودكي شهر خاروغ خاروغ 1940
7 تئاتر درام موسيقي فاضلاوا كانبادام 1930
8 تئاتر درام موسيقي شهر كولاب كولاب 1934
9 تئاتر درام موسيقي ازبكي ناحيه ناو 1934
10 تئاتر درام و كمدي روسي شهر چكالسف استان سغد چكالسف 1949
11 تئاتر سراسري عروسك دوشنبه 1950
12 تئاتر سراسري كمدي و موسيقي كمال خجندي خجند 1932
13 تئاتر درام شهر پنجكنت پنجكنت 1988
همچنين تئاترهاي تازهتأسيس «افسانه»، «آيينه» در شهر دوشنبه، «اوستا» در شهر كولاب فعال ميباشند.
تئاتر اُپرا و بالت شهر دوشنبه، اولين ساختمان بزرگ جمهوري در شهر بود. در شهر دوشنبه همچنين تئاترها و مدرسه تئاتر براي نمايشهاي تاجيكي و روسي به وجود آمد.
تئاتر دولتي دراماتيك ابوالقاسم لاهوتي
نخستين تئاتر حرفهاي جمهوري است و در سال 1929م. تأسيس شده است. تقريباً تمام نمايشنامههاي درامنويسان مشهور جمهوري در اين تئاتر روي صحنه رفته است و اين تئاتر در رشد نمايشنامهنويسي تاجيك بسيار مهم بوده است. از بدو تأسيس اين تئاتر بيش از 70 نمايشنامه مؤلفان تاجيك و شاهكارهاي ادبيات جهان را در معرض نمايش گذارده است.
نقش كارگردانان و هنرمنداني از قبيلم. سعيداف،م. قاسماف،م. خليلاف، گ.بقايوا، ا.برهاناف، ا.سعيداف، ا. سليماناف، ح.رحمتاللهاف، ت.فاضلاوا، ع.محمدجاناف، هـ.گدايف، ح.عبدالرزّاقاف، ص.طويبايوا، ط.غفاراوا، ظ.دوستمحمداف،م. عيسييوا، ب.رجباف، گ.ذوقيبيكاف، خ.نظروا،م. كمالاوا،م. اميناوا و امثال آنان در رشد فعاليت هنري تئاتر بسيار ارزنده بوده است.
تئاتري به نام «لاهوتي» در سالهاي 1964م. و 1968م. نيز توسط هنرمندان تاجيك در كشور افغانستان دو بار به نمايش گذاشته شده است.
تئاتر دولتي آكادميك اوپرا و بالت صدرالدين عيني
اين تئاتر در سال 1940م. به عنوان تئاتر موسيقي تاجيك تأسيس شد.
در سال 1941م. نخستين اوپراي تاجيك «شورش واسع» نوشته س.بالاسانيان
روي صحنه اين تئاتر رفت. در بهار 1942م. ساختمان باشكوه كنوني تئاتر، همزمان با آغاز موسم تئاتر افتتاح گرديد. پروژه ساختمان تئاتر توسط معماران ا.ا. يونگر، د.ي. بليبين و و.وگولي طراحي شده است. در سال 1954م. نام تئاتر به صدرالدين عيني تغيير يافت. در صحنه اين تئاتر هنرمندان ورزيده و شايستهاي از قبيل ط.فاضلاوا، ملاّ قنداف،م. بهار، ا.اسحاقاوا، ا.بابايوا، ح.احمداف، ا.باباقلاف، ح.مولانوا، ل.كبيروا، غ.وَلَمتزاده، ي.غالباف، ر.برهاناف، آ.سبزعلييوا، ب.محمد قولاف، ك.كريماف، ملكه صابراوا وم. برهاناف هنرنمايي كردهاند.
تئاتر اوپرا بالت صدرالدين عيني
اين تئاتر به ديگر كشورها نظير هندوستان، تايلند، پاكستان، سنگاپور، مالزي، ايران و فنلاند سفرهاي هنري داشته و در آن كشورها هنرنمايي كرده است.
تئاتر دولتي جوانان محمود واحداف
اين تئاتر در سال 1927م. توسط لوناچارسكي فارغالتحصيل دانشگاه دولتي هنر تئاتري شهر مسكو تأسيس شد. نخستين نمايشنامهاي كه تئاتر روي صحنه آورد، «واساژليزناف» به قلم ماكسيم گوركي بود.
در سال 1976م. هيئت هنرمندان تئاتر از فارغالتحصيلان دانشكدههاي هنرهاي زيباي تاجيكستان و هنر تئاتري شهر مسكو تكميل گرديد. در صحنه تئاتر مذكور هنرمندان ورزيدهاي از قبيل ا.قادراف، ر.قاسماوا، ك.حامداف، گ.عبداللهاوا،م. عابداوا، غ.سلاماف، ت.رازقاف، ش.صالحاف، ع.غلاماف، علينظراوا، ض.خوشوقتاوا و دولت عبيدالله هنرنمايي كردهاند. كارگردان اين تئاترم. خيالاف و كارگردان ارشد تئاتر ع.قادراف بودند. در سال 1980م. نام تئاتر به تئاتر محمود واحداف كه هنرپيشه مردمي تاجيكستان بود، تغيير يافت.
تئاتر دولتي دراماتيك روسي ماياكوفسكي
نخستين و عمدهترين تئاتر حرفهاي روسي است كه در سال 1937م. در تاجيكستان تأسيس شد، تئاتر دولتي دراماتيك روسي ماياكوفسكي بود. اين تئاتر فعاليت خود را با نمايشنامهاي موسوم به «زمين» نوشته ن.ويرتا آغاز كرد. در ابتدا هيئت تئاتر از هنرمندان استوديو تئاتري شهر مسكو متشكل بود. در سال 1937م. هنرمندان تئاتر براي يك دوره آموزش عازم مسكو شدند و به فراگيري هنر از هنرمندان ورزيده وقت شوروي و.ا.توپوركوف وم. م. ياشين پرداخته، دو نمايشنامه تهيه نمودند.
در سالهاي دهه 80، آثار آنتون چخوف «سه خواهر»، ا.استروفسكي «محل پردرآمد» و مولير «ترتوت» و غيره روي صحنه آمدند.
در اين تئاتر هنرمندان ورزيدهاي چون ي.ارگونوفسكايا، ن.ن.ولچكوف، ا.ا.پروشنكو، ن.ي.كايوكوف، ك.د.ساويليوا، ا.م. اسميرنوا، ي.د.چيستونا، ز.ي.بليداروفا، و.ا.ديمينوف، ي.ك.زابيكين، گ.س.واروبيوف، هنرنمايي كرده و ميكنند. در حال حاضر برزو عبدالرزّاقاف كارگردان ارشد تئاتر ميباشد.
تئاتر عروسك
تئاتر عروسك در سال 1985م. در كنار گروههاي تئاتري لاهوتي و تئاتر جوانان محمود واحداف عرض وجود نمود. نخستين كار تئاتر، اثر شمسي قياماف موسوم به «سرگذشت ننوك» بود كه آن را بنيانگذار تئاتر، كارگردان شادروان عثمان دوراناف در كاخ پيشاهنگان جمهوري روي صحنه آورد. در حال حاضر اين تئاتر در ساختمان سابق تئاتر جوانان در مركز شهر مستقر ميباشد. تئاتر عروسك پس از نمايش اثر ن.گوسيوا و س.پوتپچنكو «ده شاهزاده» شهرت بيشتري كسب كرد.
با اين تئاتر، كارگردان قزاقستاني بكبولات پارمانوف و مؤلف آلماني وايت اوتس بروس همكاري نمودهاند. مهينبانو حسناوا، عبدالرافع بزرگزاده، ديميتري ياكوبسونوف و عزتالله صفر از جمله بهترين هنرمندان اين تئاتر به شمار ميروند.
اين گروه تئاتري در سال 1986م. در آلمان، سا 1987م. در سوئيس و در سال 1989م. در مغولستان هنرنمايي كرده و در اكتبر 1991م. در سومين جشنواره جهاني تئاتر عروسك در تهران نيز شركت داشته است.
روابط با جمهوري اسلامي ايران
پيشينه فرهنگي روابط با ايران
تاجيكستان به مفهوم فرهنگي حداقل سه برابر تاجيكستان به مفهوم جغرافيايي آن است. نخستين اشارات به آسياي مركزي را در اوستا ميتوان يافت. در سال 1877م. در باختر گنجينه آثار هنري مربوط به قرون چهارم و پنجم قبل از ميلاد به دست آمد كه به خزانه آمودريا معروف است و گوياي بارز روابط هنري ايران با مردم آسياي مركزي بود. شهر پنجكنت در تاجيكستان و مرز اين كشور با ازبكستان در 60 كيلومتري سمرقند نشانگر نفوذ هنر ايراني در آسياي مركزي است. آثار باستانشناسي كشف شده از پنجكنت نشانگر نفوذ هنر ايراني است. مدارك كشفشده از كوه مغ، دهكده حيدرآباد، دره زرافشان نشان از راه و رسم زندگي و گرايشات حماسي ايراني و سنت پهلواني است. در تاجيكستان جنوبي و در قلعه مير بقاياي آثار هخامنشي به دست آمده است.
تاريخ و ادبيات دو كشور ايران و تاجيكستان بر اشتراك اين دو دلالت دارد. در اجنّهتپه واقع در جنوب تاجيكستان بسياري از آثار ايراني قرون اوليه اسلامي به دست آمده است. از نظر هنري رابطه بسيار نزديكي كه هنر هر دو كشور را به يك حد مشترك ميرساند، ديده مي شود. موسيقي تاجيكيها پر از ترانهها، غزلها و اشعار ايراني است. رقص محلي تاجيكي نيز همچون رقص محلي ايراني است.
همان طور كه نقل شد صدرالدين عيني بنيانگذار مكتب جديد ادب تاجيك و طرفدار ادب فارسي بود. او آغازگر موج آشنايي تاجيكستان با ادبيات ايران نيز ميباشد. كليات عيني آثار شعراي فارسي و تاجيك قرنهاي 10 تا 20 ميلادي را در خود جاي داده است كه از برجستهترين اسناد بررسي ادبيات ايراني در آسياي مركزي محسوب ميشود. در بدخشان آثار خطي بسياري در بين مردم و در مراكز فرهنگي نگهداري ميشود.
در قرون 9 تا 12 ميلادي تحقيقات در علوم انساني به دو زبان فارسي دري كه زبان ماوراءالنهر و خراسان بزرگ بود و زبان عربي كه زبان رسمي مذهبي – علمي بود به انجام ميرسيد.
در اوايل سال 1990م. يكي از ارتباطات مهم تاجيكستان با ايران در بعد فرهنگي بود. براي مثال تاجيكستان يك فستيوال فيلم ايراني، نمايشگاهي از هنرمندان ايران، و 2 نمايشگاه از انتشارات ايران گذاشت. دوشنبه پايگاه برگزاري كنفرانس در فرهنگ ايران و زبان تاجيكي شد.
در اوايل سال 1990م. كتب و مجلات ايراني به طور روزافزوني در تاجيكستان در دسترس عموم قرار گرفت و تلويزيون دوشنبه برنامههاي ايران را به طور مستقيم پخش ميكرد. مانع اصلي در مقابل چنين برخورد فرهنگي اين حقيقت بود كه صرفاً بخش كوچكي از جمعيت تاجيكستان به الفباي فارسي آشنايي داشتند.
نگاهي به روابط فرهنگي ايران و تاجيكستان
ايران و تاجيكستان، دو پاره از سرزمين «ايران بزرگ»اند. ايراني و تاجيك، دو شاخه از درخت تناور قوم آريايي، با تمدن، فرهنگ، زبان، نژاد و ديني يگانهاند كه در چند سده اخير و بويژه در سالهاي حاكميت شوروي از هم جدا گشتند و اگرچه اين دو برادر همخون جسماً از هم جدا شدند، اما روحاً هنوز هم با هماند.
در زمان شوروي، ميان ايران و تاجيكستان، هيچ گونه رابطهاي اعم از سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به صورت مستقل وجود نداشت. از آنجا كه سرنوشت تاجيكستان در دست مسكو بود، هر گونه روابطي در چارچوب سياستهاي مسكو صورت ميگرفت. ليكن روابط همهجانبه فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... ميان اين دو كشور، تنها پس از استقلال جمهوري تاجيكستان و به رسميت شناخته شدن آن توسط جمهوري اسلامي ايران ميسر شد و از آن پس گام به گام گسترش يافت.
جمهوري اسلامي ايران يكي از نخستين كشورهايي بود كه استقلال تاجيكستان را به رسميت شناخت و در تاريخ 21 ژانويه سال 1992 رسماً سفارت خود را در شهر دوشنبه افتتاح كرد و به همين مناسبت هم يك هيئت بلندپايه سياسي و فرهنگي به رياست آقاي عباس ملكي نماينده ويژه رياست جمهوري و معاون اول وزير امور خارجه وقت جمهوري اسلامي ايران به تاجيكستان سفر نمود. از آن زمان به بعد، تبادل هيئتهاي بلندپايه ميان دو كشور و امضاي تفاهمنامههاي متعدد موجب گسترش بيش از پيش روابط دو جانبه گرديد.
در راستاي اين روابط، در اواخر ماه ژوئن سال 1992 هيئتي بلندپايه از تاجيكستان به رياست آقاي رحمان نبياف رئيس جمهور وقت تاجيكستان به ايران سفر نمود كه امضاي پنج سند مهم ميان دو كشور، حاصل و نتيجه اين سفر بود.
در ماه ژوئن سال 1995 در پي سفر آقاي امامعلي رحماناف رئيس جمهور تاجيكستان به ايران، سفارت جمهوري تاجيكستان رسماً در ايران افتتاح شد و افزون بر اين، هشت توافقنامه ديگر به امضاي طرفين رسيد.
در دسامبر سال 1996 هنگام سفر آقاي دكتر حسن حبيبي معاون رئيس جمهور وقت ايران به تاجيكستان، 11 تفاهمنامه در زمينه همكاريهاي صنعتي، كشاورزي، مخابرات، بانكي، حمل و نقل، آموزشي و فرهنگي ميان طرفين به امضا رسيد.
سفر هيئتي از نمايندگان مجلس تاجيكستان به رياست آقاي صفرعلي رجباف رئيس مجلس عالي جمهوري تاجيكستان به ايران در ماه فوريه سال 1997، گسترش اين همكاريها را قوت بخشيد.
ماه مي سال 1997 در پي سفر هيئت بلندپايه سياسي به رياست آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس جمهور وقت ايران به تاجيكستان، هشت سند مهم ميان دو كشور به امضا رسيد كه در ماه دسامبر سال 1998 در سومين سفر رئيس جمهور ايران به تاجيكستان، بيش از 9 سند مهم ديگر به امضا رسيد.
سفر رسمي جناب آقاي سيد محمد خاتمي رئيس جمهور ايران به تاجيكستان در ماه مي سال 2002 ميلادي تأثيري عميق در روابط همهجانبه دو كشور همفرهنگ و همزبان گذاشت. در اين سفر اعلاميه مشترك جمهوري اسلامي ايران و جمهوري تاجيكستان پيرامون گسترش مناسبات دو جانبه به امضا رسيد.
سفرهاي متقابل و متوالي هيئتهاي عاليرتبه دو كشور در راستاي تحكيم روابط دوستي و همكاريها، موجب عقد توافقنامههاي مهمي ميان طرفين گرديد، از جمله امضاي توافقنامههايي ميان وزارت علوم تحقيقات و فناوري جمهوري اسلامي ايران با وزارت معارف (آموزش و پرورش) تاجيكستان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ايران با اتحاديه نويسندگان تاجيكستان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با وزارت فرهنگ تاجيكستان، سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران با سازمان راديو و تلويزيون تاجيكستان، بنياد فرهنگي تاجيكستان با كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان ايران، انتشارات سروش ايران با بنياد فرهنگ تاجيكستان، كتابخانه ملي ايران و كتابخانه ملي فردوسي تاجيكستان، كتابخانه ملي ايران با دانشكده هنر تاجيكستان و...
مبادلات فرهنگي
روابط ادبي
نخستين اثر ادبي مربوط به ادبيات نوين تاجيك كه در ايران منتشر شد، داستان «آدينه» اثر صدرالدين عيني بود كه در سال 1927 در مجله «سخن» چاپ شد. از آن زمان به بعد، نمونههاي نثر و نظم ادبيات تاجيك در مطبوعات ايران، بويژه نشريههاي فرهنگي و ادبي تقديم خوانندگان ميگرديد.
در سال 1953 پارهاي از يادداشتهاي صدرالدين عيني با «كفش پيش پاماني حضرت خواجه اوباني» در شماره يازدهم مجله «پيام نو» و بخش ديگري از اين يادداشتها با عنوان «زن مرد گرديده» در شماره دوازدهم همان مجله چاپ گرديد كه مورد توجه خوانندگان ايراني قرار گرفت. سال 1959در شماره چهارم مجله «پيام نوين»، نمونههايي از اشعار عبدالسلام دهاتي، سال 1960 در شمارههاي 11-12 همان مجله نمونههاي شعر باقي رحيمزاده و امينجان شكوهي و سال 1974 در شماره 8، حكايت پولاد تالس با نام «لاله» به همراه نمونههايي از اشعار باقي رحيمزاده، امينجان شكوهي، عبدالسلام دهاتي، مؤمن قناعت و لايق شيرعلي چاپ شد. همچنين مجله «سخن» در شماره 11 سال 1971 و شماره 5 سال 1972 به ترتيب نمونههايي از اشعار مؤمن قناعت و اشعار لايق شيرعلي و موجوده حكيماوا را چاپ كرد.
مجله «آينده» در شمارههاي مشترك 5-7 سال 1991، نمونه اشعار عبيد رجب، سليمشاه حليمشاه، گلنظر كيلدي، رحمت نذري، در شمارههاي 7-12 سال 1992 شعرهاي لايق شيرعلي، عبيد رجب، و در سال 1993 نمونه اشعار مؤمن قناعت، قطبي كرام و كمال نصرالله را در دسترس خوانندگان خود قرار داد.
شمارههاي مشترك 7-9 سال 1990 مجله «سيمرغ» به طور كامل به معرفي فرهنگ و ادب تاجيك اختصاص دارد. شمارههاي 1-2 سال 1995 اين مجله داستان «ياران با همت» ساتم الوغزاده را چاپ شده است.
همچنين شماره اول مجله «خاوران» (سال 1991) و شماره 21 مجله «كلك» (سال 1991) اقدام به چاپ به ترتيب حكايتي از بهمنيار و شعري از عبيد رجب كردند.
مجله «آشنا» در شماره چهارم سال 1992 خود، شعرهايي از ميرزا تورسونزاده، در شماره ششم همان سال اشعاري از اسكندر ختلاني و در شماره نهم، شعري از ميرزا تورسونزاده و نيز شعري از گلرخسار را در دسترس خوانندگان قرار داد.
شماره هشتم سال 1993 مجله «كيهان فرهنگي» اساساً ويژهنامه فرهنگ تاجيكستان است. مجله «شعر» نيز در شماره اول سال 1993، اشعاري از پيرو سليماني، ميرزا تورسونزاده، گلنظر، در شماره ششم همان سال شعرهايي از فرزانه و مجله «گلچرخ» در شماره پنجم سال 1992 شعري از عسكر حكيم و مجله «جهان كتاب» در سال 1999 نمونههايي از اشعار شهريه ادهم را منتشر كرد.
روزنامه «جمهوري اسلامي» در4 ژوئن سال 1998، اشعار دوازده تن از شاعران تاجيك به نامهاي گلرخسار، فرزانه، ضيا عبدالله، نظام قاسم، سليم ختلاني، سياوش، خيرانديش، محمدعلي عجمي و... را چاپ كرد.
كتاب «خورشيدهاي گمشده» كه شامل نمونه اشعار يكصد شاعر قرن 20 تاجيكستان است، در سال 1998 به كوشش آقاي عليرضا قزوه، شاعر معاصر ايراني منتشر شد. همچنين طي سالهاي اخير، كتابهايي از استاد صدرالدين عيني، ميرزا سراج حكيم، مؤمن قناعت، لايق شيرعلي، گلرخسار صفي، عاشور صفر، عبدالحميد صمداف، گلنظر كيلدي، فرزانه خجندي، مهمان بختي، عسكر حكيم، محمدزمان صالح، رحمت نذري، محمدعلي عجمي و... از طريق انتشارات «الهدي»، «سروش»، «بوعلي»، «بلخ»، «بهآگاه»، «حوزه هنري تهران» و... منتشر شده است.
متقابلاً در تاجيكستان، مجموعه اشعار امام خميني (ره)، ايرج ميرزا، محمدحسين شهريار، پروين اعتصامي، فروغ فرخزاد، فرخي يزدي، خليل ساماني، هوشنگ ابتهاج (سايه)، ژاله اصفهاني، سياوش كسرايي، نادر نادرپور و در زمينه ادبيات داستاني: گزيده آثار منثور بزرگ علوي، محمد حجازي، مرتضي مشفق كاظمي، پرويز قاضي سعيد، خسرو خوارزمي و ديگران و نيز كتابهاي ديگر منثور و منظوم از جمله «امواج قارون»، «گل خندان»، «حكايتهاي نويسندگان معاصر ايران» (در دو جلد)، «پيوند»، «زنجير گسسته» و... از طريق انتشارات مختلف تاجيكستان در دسترس خوانندگان تاجيكستاني قرار گرفته است.
همچنين در مطبواعات تاجيكستان مقالات بيش از 150 نويسنده، شاعر و محقق ايراني منتشر شده است. در نشر و ترويج آثار علم و ادب ايران، روزنامههاي «معارف و مدنيت»، «آموزگار» (قبلاً «گزيته معلمان»)، «مدنيت تاجيكستان»، «ادبيات و صنعت»، «تاجيكستان شوروي» (قبلاً «تاجيكستان سوويتي»)، «جمهوريت»، «جوانان تاجيكستان» (قبلاً «كومسومول تاجيكستان»)، «سامان»، «پيوند»، «همراز» و مجلههاي «نداي شرق»، «فرهنگ»، «ارمغان»، «معرفت»، «ادب»، «مردم گياه» و... نقشي مهم داشتهاند.
«نمونه ادبيات تاجيك» صدرالدين عيني كه در سال 1926 با حروف فارسي در شهر مسكو منتشر شد، نخستين اثر پژوهشي بود كه توجه اهل علم و ادب ايران را به خود جلب كرد. سعيد نفيسي اولين كسي بود كه در مجله «شفق سرخ» (3 مارس 1928) نقدي دوستانه بر اين اثر نوشت.
بعدها و بويژه در سالهاي اخير، ناشران ايراني اقدام به چاپ كتابهاي ادبي، علمي و پژوهشي اديبان و دانشمندان تاجيك از جمله باباجان غفوراف، عبدالغني ميرزايف، محمدجان شكوري، نصرتالله رجباف، رجب اماناف، محمدالله لطفاللهاف، اعلاخان افصحزاد، مقدمه اشرفي، سلامتشاه نيلابيكاف، جورهبيك نذرياف، روزي احمداف، كمال عيني، ولي صمد، ميرزا ملااحمداف، و … نمودند.
همچنين چندين مجموعه مقالات پژوهشگران و اديبان تاجيكي در مجموعههاي «تاجيكان در مسير تاريخ»، «مقالات مجمع بزرگداشت كمال خجندي»، «ديدار آشنا»، «رهآورد»، نامه آل سامان» و … در ايران چاپ شده است.
افزون بر اينها، بسياري از مقالات علمي و ادبي عالمان تاجيك نظير صدرالدين عيني، باباجان غفوراف، محمد عاصمي، صالح رجباف، محمدجان شكوري، رحيم مسلمانيان، ميرزا ملااحمداف، اعلاخان افصحزاد، كمال عيني، احرار مختار، رسول هاديزاده، يوسفشاه يعقوبشاه، خدايي شريفاف، اسرار رحماناف، اكبر تورسونزاده، عبدالنبي ستارزاده، عبدالقادر منيازاف، شرافالدين رستماف، عبداللهجان اسحاقاف، روشن رحماني، عسكرعلي رجبزاده، روزي احمداف، نظام نورجاناف، پروانه جمشيداف، عبدالمنان نصرالدين، ولي صمد، سعدالله اسدالله، صفر عبدالله، دلافروز اكرامي، لاريسا دادخدايوا، محمدجان محمدخواجه، عبدالخالق نبياف، ابوبكر ظهورالدين، عمر صفراف، عالمجان خواجه مراداف، عظيم بيضايف، عثمان نظير، عبدالحي كاملي، ناصر سليم، صلاحالدين فتحالله، ميرزا شكورزاده، امريزدان عليمرداناف، فاتح عبدالله، سيفالدين ميرزازاده، سيد برهانالدين بزرگمهر، نورمحمد سيدزاده، لقمان بايمتاف، معروف رجبي و ديگران، در نشريهها و مجلات گوناگون علمي و فرهنگي ايران، نظير «سخن»، «پيام نو»، «پيام نوين»، «يغما»، «خوشه»، «آينده»، «سيمرغ»، «كيهان فرهنگي»، «آشنا»، «مطالعات آسياي مركزي و قفقاز»، «ايرانشناخت»، «آريانا»، «خاوران»، «مطالعات ايراني»، «گلچرخ»، «شعر»، «كلك»، «آدينه»، «دنياي سخن»، «نامه فرهنگ»، «مطالعات تاريخي»، «ادبستان»، «نشر دانش»، «نامه پارسي»، «ترجمان وحي»، «بخارا»، «قرار»، «خراسانشناسي» و … چاپ و منتشر شده است.
در تاجيكستان نيز آثار ادبي و علمي دانشمندان ايراني از طريق انتشارات اين كشور چاپ شده است كه از جمله ميتوان به كتابهايي مانند «جستجو در تصوف ايران» عبدالحسين زرينكوب، «فلسفه از آغاز تاريخ» محمد رشاد، «فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي» غلامعلي حداد عادل، «چشمانداز شعر امروز تاجيك» علياصغر شعردوست، «فنون و صنايع ادبي» تقي واحديان كاميار، «ايران در عهد سامانيان» جواد هروي و … و همچنين چاپ آثار علمي، ادبي و تحقيقاتي انديشهمنداني نظير محمدتقي بهار، سعيد نفيسي، علي شريعتي، محمدرضا شفيعي كدكني، پرتو علوي، پرويز ناتل خانلري، جلال متيني، حسين رزمجو، جلالالدين كزازي، رضا براهني، خسرو فرشيدورد، غلامرضا ستوده، لطفعلي صورتگر، علي دستغيب، احمد شاملو، محمدرضا باطني، فريدون جنيدي، احسان طبري، بزرگ علوي، فاطمه سياح، ناصر مكارم شيرازي، مرتضي مطهري، محمود دولتآبادي، ژاله آموزگار، مهدي رستگار، حسين اميد، ذبيحالله صفا، محمدعلي اسلامي ندوشن، صادق هدايت، علي دشتي و ديگران كه شمارشان بيش از يكصد نفر است، اشاره نمود.
روابط هنري
روابط هنري دو كشور همفرهنگ و همزبان تاجيكستان و ايران، در رشتههاي موسيقي، تئاتر و سينما عمدتاً بر اساس برگزاري جشنوارهها و سفرهاي گروهي و فردي هنرمندان به كشورهاي همديگر و مكاتبات ميان آنها صورت ميگيرد.
نخستين آشنايي ايرانيان با هنرمندان تاجيك به حدود چهل و هفت سال پيش بازميگردد. در ماه دسامبر سال 1957 يك گروه 31 نفره از هنرپيشههاي تاجيك از قبيل تحفه فاضلاوا، شايسته ملاجاناوا، برنا احمداوا، سَرَف كريماوا، زهره كريماوا، مسلمه باقييوا، فاطمه كوييناوا، عبدالسلام رحيماف و ديگران به سرپرستي مهربان نظراف معاون وزير فرهنگ وقت، در شهر تهران هنرنمايي كردند.
گروه هنري «لاله» از تاجيكستان در ماه آگوست سال 1972 در ششمين جشنواره بينالمللي هنر شيراز شركت كرد.
تابستان سال 1973 هنرمندان تئاتر اپرا و بالت صدرالدين عيني تاجيكستان، شامل ملكه صابراوا و مظفر برهاناف در صحنه تئاتر اپرا و بالت شهر تهران هنرنمايي كردند. در اين سفر، باله «رقاصه» از جانب آنها شش بار به نمايش درآمد.
استاد محمدرضا شجريان با همراهي رضا قاسمي، محمود خلج، تبريززاده، همچنين گروه موسيقي سنتي «مولانا» شامل جليل عندليبي، عليرضا افتخاري، بهنام واداني، هادي منتظري، منصور يونسي سينكي، عباس مياندهي، محمدعلي كيانينژاد، محمدفرهاد عندليبي، اردشير فهيمي و مير طاووسي، ماه آوريل سال 1990 در جشن 1400 سالگي باربد مروزي در تاجيكستان هنرنمايي كردند.
ماه فوريه سال 1992 در هفتمين جشنواره موسيقي «دهه فجر» گروه هنري آدينه هاشم و گروه هنري «فلك» به سرپرستي دولتمند خالاف شركت و هنرنمايي كردند. ابوالقاسم خوشرو لحظههاي هنرنمايي آدينه هاشم را در شهر تهران يادآور شده، چنين ميگويد: «هيچ وقت از خاطرم محو نميشود آن روزي كه يكي از هنرمندان شما (استاد آدينه هاشم) برنامه اجرا ميكرد و يكي از بزرگترين هنرمندان كشور ما (استاد شجريان) اشك ميريخت. اين يك لحظه تاريخي براي ملت ما بود».
در ماه آگوست سال 1992 گروهي از هنرمندان تاجيك شامل ظفر ناظم، حكيم محمود، معروفخواجه بهادر، دانه بهرام و غيره به ايران سفر هنري داشتند.
سال 1997 در سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران يك گروه هشتنفري از هنرمندان تاجيك شركت و هنرنمايي كردند. ماه دسامبر همان سال، هنرمندان فلارموني دولتي تاجيكستان مركب از ظفر ناظماف، ب. عمراف، ا. محموداوا،م. گلاف و... هنر خويش را پيشكش دوستداران ساز و آواز ايراني نمودند.
ماه نوامبر سال 1997 يك گروه دوازده نفري اهل ساز و آواز ايراني، ميهمان دوستداران و علاقهمندان موسيقي در شهر دوشنبه بودند.
در رابطه با سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران ماه فوريه سال 1998 يك گروه پانزده نفري هنرمند تاجيك مركب از گروه «ششمقام» صدا و سيماي تاجيكستان به رهبري الماس عبدالله و گروه «باربد» به رهبري سنگينمراد قربان، همچنين طالب شهيدي، مستانه اٍرگشاوا، سعادت عمراوا و شاهده هاشماوا به ايران سفر و هنرنمايي كردند. در جشنواره بينالمللي موسيقي «دهه فجر»، كه ماه فوريه سال 1999 در شهر تهران برگزار گرديد، گروه هنري «فلك» به رهبري دولتمند خالاف شركت نمود.
بين سالهاي 1999 تا 2000 ميلادي، گروه هنري «سامان» به دعوت مركز موسيقي جمهوري اسلامي ايران به رياست قربانعلي رحماناف دو با به ايران سفر كرده و برنامه اجرا نمود.
ماه فوريه سال 1999 گروه هنري «فردوس» شهر تهران در قالب محمد افتخاري، فاروق كسمايي، الهام فيضالدين، سهيل امينزاده، نگار بوبان، بهروز شريعتي با اجراي ساز و تصنيفهاي سنتي، خاطر دوستداران هنر موسيقي پايتخت تاجيكستان را شاد نمودند. در روزهاي جشن نوروز سال 2001 گروه هنري «ساقيا» از ايران، در شهرهاي كولاب، قرغانتپه و دوشنبه هنرنمايي كردند.
تئاتر عروسكي تاجيكستان در سالهاي 1991 و 1992 در جشنواره بينالمللي تئاترهاي عروسكي كه همه ساله در ماه سپتامبر در شهر تهران برگزار ميگردد، هنرنمايي كرده، اثر نريمان بقازاده «حسنك اَلفَسَنَك» را به كارگرداني مظفر جواداف تقديم تماشاچيان نمود.
سال 1992 گروه تئاتر «اهارون» تاجيكستان، در جشنواره بينالمللي تئاتر «دهه فجر»، نمايشنامه «يوسف گمگشته..» را به كارگرداني فرخ قاسماف به نمايش گذاشت كه موفق به دريافت جايزه «نشان طلا» ي جشنواره گرديد. گروه مزبور ماه دسامبر سال 1994 بار دوم به جمهوري اسلامي ايران سفر نموده، در طول ده روز نمايشنامههاي «يوسف گمگشته»… و «اسفنديار» را به نمايش گذاشت.
در روزهاي جشن نوروز سال 1993 گروه تئاتر «پيام دوستي» ايران كه به تاجيكستان سفر نمود، نمايشنامه «چلهنشين» اثر مسعود سميعي را به كارگرداني مصطفي عبداللهي پيشكش تماشاگران تاجيك كرد.
ماه سپتامبر سال 1994، در ايام جشن هزاره «شاهنامه» فردوسي، تئاتر «انديشه» از ايران نمايشنامه «اسفنديار» اثر علي چراغي به كارگرداني حسين فراهي را در تالار لاهوتي شهر دوشنبه تقديم هنردوستان كرد.
سال 1999 تئاتر لاهوتي تاجيكستان در هفدهمين جشنواره بينالمللي تئاتر «دهه فجر» نمايشنامه «بهرام چوبينه» را به كارگرداني تورهخان احمدخاناف به تماشاچيان ايراني پيشكش نمود.
سالهاي 1999 و2000 تئاتر «اهارون» دو سفر به ايران داشت و در جشنواره بينالمللي تئاتر ايرانزمين كه در شهر اهواز در استان خوزستان برگزار گرديد، با نمايشنامههاي «مرگ يزدگرد»، «شيخ صنعان» و «دجّال» شركت كرد با استقبال خوب تماشاگران روبرو گرديد.
سال 2001 ميلادي، تئاتر دولتي شهر كولاب با نمايشنامه «مير كبير» اثر محمد غائب در سومين جشنواره بينالمللي تئاتر «ايرانزمين» شركت نمود.
نخستين آشنايي تاجيكان با سينماي ايران، در سال 1972 بود. پس از پايان جشنواره دوم بينالمللي سينمايي كشورهاي آسيا و افريقا در شهر تاشكند ازبكستان، فيلم ايراني «ببر مازندران» كه در جشنواره مزبور به نمايش درآمده بود، در سينماهاي شهر دوشنبه به زبان فارسي و ترجمه همزمان روسي نمايش داده شد كه مورد پسند بينندگان واقع گرديد.
در نخستين جشنواره بينالمللي سينماي تهران كه از 16 تا 26 آوريل سال 1972 در ايران برگزار گرديد، هيئتي از اتحاد شوروي سابق نيز شركت داشت كه اديب تاجيك مسعود ملاجاناف از اعضاي اين هيئت بود. وي پس از بازگشت، تأثرات خويش از اين جشنواره و عموماً سفر به ايران را در قالب مقالهاي با نام «غزال بالدار تهران» در شماره دوازدهم سال 1972 مجله «صداي شرق» چاپ كرد كه در آن تاريخ مختصر سينماي ايران براي تاجيكان معرفي شد.
از 26 نوامبر تا 6 دسامبر سال 1990 جشنواره فيلمهاي ايراني در شهر دوشنبه برگزار شد. در اين جشنواره كه گروهي از هنرمندان و كارشناسان سينماي ايران از جمله عليرضا رئيسيان، فاطمه معتمد آريا، يدالله صمدي، فخرالدين انوار، پروانه معصومي، فرهاد صبا، مهندس احمدي شركت داشتند، طي 10 روز در سينماهاي پايتخت تاجيكستان، 20 فيلم جديد ايراني به نامهاي «كمالالملك»، «اجارهنشينها»، «جادههاي سرد»، «دستفروش»، «خانه دوست كجاست؟»، «گزارش يك قتل»، «پرواز در شب»، «شير سنگي»، «خارج از محدوده»، «پرنده كوچك خوشبختي»، «كشتي آنجليكا»، «بايسيكلران»، «در مسير تندباد»، «نار و ني»، «اي ايران». «مادر»، «مهاجر»، «هامون»، «ريحانه» و «سبلان» به نمايش گذاشته شد. درآمد حاصل از نمايش اين فيلمها به حساب بنياد ساخت مجسمه حكيم ابوالقاسم فردوسي در ميدان آزادي شهر دوشنبه واريز شد.
ماه سپتامبر سال 1991 جشنواره بينالمللي فيلم «همسايهها»در شهر دوشنبه برگزار گرديد. در ماه مي سال 1993 در شهر دوشنبه هفته فيلمهاي ايراني برپا گرديد كه در آن 7 فيلم بلند «شايد وقتي ديگر»، «سايه خيال»، «طلسم»، «افق»، «دخترم سحر»، «كاني مانگا» و «باشو غريبه كوچك» روي پرده نمايش رفتند.
طي چند سال اخير جمهوري اسلامي ايران تعدادي فيلم و سريال از جمله «بوعلي سينا» (9 قسمت)، «سلطان و شبان» (12 قسمت)، «گلهاي داودي»، «پدربزرگ»، «پدرسالار» (13 قسمت) و غيره به تاجيكستان اهدا نمود كه از طريق تلويزيون سراسري تاجيكستان به نمايش گذاشته شدند.
در ايران نيز چند فيلم توليد «تاجيكفيلم»، از جمله فيلمهاي ساختهشده بر اساس «شاهنامه» ابوالقاسم فردوسي به نمايش درآمدند.
يكي از معروفترين كارگردانهاي سينماي ايران محسن مخملباف، ماه ژانويه سال 1998 بخش عمدهاي از فيلم «سكوت» را در تاجيكستان تهيه نمود كه در آن چند تن از تاجيكان نيز نقش آفريدهاند.
سال 1997 گلاندام محبتاوا سردبير «تاجيك فيلم» در سمينار «حضور زن در سينماي معاصر» در شهر تهران شركت نمود.
ماه مي سال 1998 يك گروه 7 نفري فيلمبردار ايراني ميهمان تاجيكستان بودند كه از اماكن تاريخي و فرهنگي فيلم و گزارش تهيه نمودند.
تمام اين سفرهاي هنري و ديد و بازديدهاي هنرمندان دو كشور، نقش مثبت و مهمي در گسترش دوستي و همكاري تاجيكستان و ايران داشته است.
خوشتر ز كتاب . . .
در ماه ژوئن سال 1990، سمپوزيوم بينالمللي «كتاب و احياي تمدن شرق: ديروز و امروز» در شهر دوشنبه برگزار شد كه هيئتي از كتابخانه ملي ايران، از جمله رئيس و معاون اين كتابخانه نيز شركت داشتند. ميهمانان ايراني شركت كننده در اين سمپوزيوم، تعداد 2000 جلد كتاب به كتابخانههاي ملي، پژوهشگاه شرقشناسي و بنياد فارسي – تاجيكي كشور تاجيكستان اهدا كردند.
در ماه اكتبر سال 1990، يك هيئت فرهنگي از ايران به رياست مهدي فيروزان به دعوت بنياد فرهنگ تاجيكستان وارد اين كشور شدند كه منجر به عقد تفاهمنامههايي براي افتتاح فروشگاههاي كتاب در تاجيكستان گرديد.
در ماه نوامبر سال 1990، نمايشگاه كتاب و نقاشيهاي كودكان ايراني در شهر دوشنبه برپا گرديد كه در آن كتابها و نقاشيهاي كودكان 5 تا 14 ساله ايراني به نمايش گذاشته شد. در همان ماه، نمايشگاهي از صنايع دستي و مينياتورهاي ايراني در شهر دوشنبه برپا شد كه به همين مناسبت هيئت بلندپايه فرهنگي به تاجيكستان سفر نمود.
به دعوت كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، در ماه دسامبر سال 1991، گروهي از فرهنگيان تاجيكستاني شامل لايق شيرعلي، جورهبيك نذري، ميرزا ملااحمد، رجبمد اميراف، عبدالرحيم زاده، صاحبنظر غايبنظراف، صفر سليماني و عبداللهجان يوسفاف براي آشنايي با فعاليت كتابخانههاي ايران وارد اين كشور شدند.
در ماه فوريه سال 1992، به مناسبت سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران و ماه مارس همان سال به مناسبت جشن نوروز، نمايشگاه كتابهاي ايراني در شهر دوشنبه برپا شد.
از سال 1992 تا به امروز، هر ساله و به مناسبت برپايي نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران، هر ساله گروهي از فرهيختگان و انديشهمندان تاجيك در اين نمايشگاه شركت ميكنند.
ماه آگوست سال 1992 فروشگاه كتاب انتشارات بينالمللي الهدي در شهر دوشنبه افتتاح گرديد كه در عرصه حيات فرهنگي تاجيكستان، رويداد مهمي به شمار ميرود.
در چهاردهمين جشنواره بينالمللي «كتاب سال» جمهوري اسلامي ايران در سال1996 رمان «فردوسي» ساتم الغزاده عنوان «كتاب سال» را از آن خود نمود. در سال 1998 نيز كتاب «چشمانداز شعر امروز تاجيك» علياصغر شعردوست از سوي وزارت فرهنگ تاجيكستان، به عنوان بهترين كتاب سال 1998 برگزيده شد.
كارهاي مشترك
ايران و تاجيكستان در طي اين چند سال اخير، يك سلسله كارهاي مشترك فرهنگي انجام دادهاند كه در حوزه مناسبات فرهنگي دو كشور داراي ارزش و بهاي بسيار است. از مهمترين كارهاي انجام شده اين سالها، برگزاري جشنهاي 1000 سالگي تأليف شاهنامه بيزوال حكيم ابوالقاسم فردوسي، 680 سالگي مير سيدعلي همداني، 675 سالگي كمال خجندي و 1100 سالگي دولتداري سامانيان در تاجيكستان و ايران ميباشد.
سفارت جمهوري اسلامي ايران در تاجيكستان، نقش بسزايي در ارتقا و رشد روابط فرهنگي دو كشور داشته است. به اهتمام اين سفارت، كتابخانههايي در شهرهاي دوشنبه، خجند، كولاب، خاروغ، كاني بادام، پنجكنت و استروشن (اوراتپه) و اتاقهاي ايران در دانشكده ادبيات دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان و دانشگاه دولتي خجند تأسيس يافت.
دانشگاه دولتي خجند
همچنين به اهتمام سفارت ج.ا. ايران آرامگاههاي رودكي سمرقندي در شهر پنجكنت، ميرسيد علي همداني در شهر كولاب و نيز شماري از مساجد در ديگر نواحي تاجيكستان بازسازي و مرمت شد.
از جمله اقدامات مهم ديگر اين سفارت در تاجيكستان به شرح زير است:
- برگزاري سمينار بينالمللي علمي «دولت و تمدن سامانيان» در شهر دوشنبه.
- مجمع علمي «تمدن، تاريخ و فرهنگ سامانيان» در شهر مشهد به مناسبت 1100 سالگي دولت سامانيان با همكاري بنياد فرهنگ تاجيكستان.
- چاپ كتاب نفيس «سامانيان و احياي تمدن فارسي تاجيكي» در دو جلد با حروف كريل و فارسي.
- نشر مجله «ارمغان» با همكاري بنياد فرهنگ تاجيكستان به خط كريل.
مراكز ايرانشناسي
تحقيقات ايرانشناسي در تاجيكستان جنبه خودشناسي دارد. بخش خاورشناسي فرهنگستان علوم تاجيكستان داراي انستيتوي متون فارسي، تاريخ ادبيات كلاسيك ايران و افغانستان در دوران معاصر و بخش نسخههاي خطي است. رشتههاي ادبيات كلاسيك، زبانشناسي فارسي، ادبيات كلاسيكي فارسي، علوم فلسفه ايران، تاريخ ايران، تاريخ و علوم ايران و زبانشناسي ايراني نيز در اين انستيتو وجود دارد.
در انستيتو زبان و ادبيات رودكي بخش تاريخ و باستانشناسي و مردمشناسي احمد دانش مورخ و نويسنده برجسته بخارايي فارسيزبان قرن 19م. وجود دارد. بخشهاي باستانشناسي، هنرشناسي، مردمشناسي، تاريخ باستان، تاريخ قرون وسطي و بخش اسناد تاريخي اين انستيتو تماماً با تاريخ و هنر ايران ارتباط دارد.
زبان فارسي
پيشينه زبان فارسي
چنانكه در كتيبه داريوش هخامنشي در بيستون منعكس است، به ماوراءالنهر و خوارزم و همچنين پارت (خراسان)، باختر و سغد اشاره شده است كه بخشي از قلمرو هخامنشيان و از متصرفات داريوش بوده است. خراسان به چهار بخش تقسيم ميشد كه ماوراءالنهر يا ورارود يكي از اين بخشها محسوب ميشد.
آسياي مركزي همواره مهد تمدن و زبانها و گويشهاي ايراني و داراي تمدني كهن و فرهنگي اصيل بوده است.
در قرن سوم هجري پشتيباني سامانيان از شاعران و اديبان و دانشمندان و ترجمه متون غيرفارسي به فارسي به خصوص از زبان عربي كه پس از گسترش دين مبين اسلام در ماورهءالنهر اين دين و زبان فارسي را به عوامل وحدت فرهنگي ساكنين اين خطه مبدل كرده بود، زبان فارسي را زبان دين و دانش و سياست گردانيد و شهرهاي بخارا، سمرقند، خوارزم، خجند، بدخشان، فرغانه، چاچ، فاراب، قباديان، خيوه، مرو، نسا و ابيورد به مراكز علمي، فرهنگي و ادبي و تلاقي افكار دانشمندان اسلامي و اشاعه علم و دانش تبديل گرديد كه بخارا مهد آن بود.
زبان فارسي كه در ماوراءالنهر «پارسي»، «دري» و «پارسي دري» خوانده ميشود به تدريج جانشين زبانها و لهجههاي بومي گرديد.
در زمان صفويان تيرگي روابط با شيبانيان موجب جدائي فرهنگي و سياسي ايران با مارواءالنهر و در نتيجه تفاوت و زوال ادبيات فارسي گرديد.
آشوبها موجب افزايش مهاجرت ادبا از خراسان به مارواءالنهر و يا از ماوراءالنهر به شبهقاره هند گرديد. نظير كمالالدين علي بنائي، بدرالدين هلالي جغتائي و زينالدين واصفي از خراسان به شهرهاي بخارا و سمرقند. بنائي شاعر، نويسنده و موسيقيدان در سال 1495م. از هرات به سمرقند هجرت كرد و در قتل عام مردم قرشي به سال 1512م. كشته شد. هلالي كه متولد استرآباد بود، در سال 936 هجري به علت شعري منتقدانه از عبيداللهخان ازبك كشته شد. واصفي در هرات به دنيا آمد و در مدرسه ميرزا الغبيك در بخارا مقيم بود و در همان شهر درگذشت.
در اواخر قرن 10 هجري روابط فرهنگي و ادبي ماوراءالنهر با شبه قاره برقرار شد و بسياري از شعراي مارواءالنهر به شبه قاره مهاجرت كردند. سبك هندي در شعر شعراي ماوراءالنهر رايج شد و در قرن 12 هجري به صورت بيدل گرايي درآمد.
در اين دوران هرات از مركزيت فرهنگي افتاده و مدارس تدريس علوم اسلامي مير عرب در بخارا و كوكلتاش در تاشكند تأسيس شد.
دوران شيبانيان، اشترخانيان و اوايل دوره منغيتيان را مي توان دوران ركود، پژمردگي و زوال ادبيات دانست. در اين زمان بود كه روسيه تصرفات خود بر ماوراءالنهر و خوارزم را آغاز كرد. در سال 1855م. حمله به چيمكنت، در سال 1865م. تصرف تاشكند، در سال 1868م. با تصرف برخي از اراضي امارت بخارا، در سال 1873م. تصرف خاننشين خيوه، در سال 1875م. تصرف خاننشين خوقند، سالهاي 1884-1883م. تصرف نواحي تركمننشين و در سال 1900م. با تصرف بخش شرقي پامير تمام منطقه تحت كنترل روسيه درآمد.
دوران معاصر زبان فارسي
زبان درسي مدارس تاجيكستان تا سطح دانشگاه زبان فارسي است. اگرچه الفباي اين زبان در حال حاضر سريليك است. از سال 1989م. در چند مدرسه تاجيكستان زبان فارسي معمول در ايران تدريس ميشد.
در جمهوري تاجيكستان در سال 2002م. 29 مركز آموزش عالي از قبيل دانشگاه، دانشكده و آموزشكده فعاليت داشت. از اين مراكز، تعداد ده مركز متعلق به وزارت معارف است.
تدريس رشتههاي زبان فارسي تاجيكي و تربيت معلم زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان، دانشگاه تربيت معلم شهر دوشنبه، دانشگاه دولتي ملي شهر خجند، دانشگاه دولتي شهر خاروغ، دانشگاه دولتي تربيت معلم شهر كولاب، دانشگاه دولتي شهر قورغانتپه، دانشكدههاي فيلولوژي و زبان و ادبيات تاجيك صورت ميپذيرد. در دانشگاه دولتي تاجيكستان آموزش ويژه زبان و ادبيات فارسي (فارسي كنوني) ارائه ميشود.
دانشگاه دولتي ملي تاجيكستان در تاريخ 1 سپتامبر سال 1948م. در شهر دوشنبه با نام دانشگاه دولتي تاجيكستان تأسيس شد. از سال 1956م. زبان و ادبيات فارسي در كرسي خاصي تدريس ميگرديد. مواد درسي اين كرسي شامل زبانهاي باستاني ايران، زبان فارسي معاصر، ادبيات فارسي، تاريخ ايران، جغرافياي مختصر ايران، دروس كرسيهاي زبان و ادبيات تاجيك و زبان عربي در ادبيات ملل شرق كه با دروس كرسي زبان فارسي ارتباط دارد. سال 1970م. با تأسيس دانشكده زبانهاي شرق، كرسي زبان و ادبيات ايران نيز تأسيس شد.
در مجموع در شعب فارسي مراكز علمي تاجيكستان سالانه حدود 50 دانشجو در مقطع ليسانس و فوقليسانس تحصيل نموده و 12 استاد كرسي زبان و ادبيات فارسي كار تدريس را بر عهده دارند.
در اكثر دانشگاههاي دولتي خط فارسي با نام هاي متن كلاسيكي و خط نياكان در حجم 36 ساعت به طور اجباري تدريس ميشود. در دانشكده آزاد اسماعيل ساماني واقع در شهر دوشنبه خط نياكان در حجم 180 ساعت در چهار ترم تدريس ميشود.
طبق دستور وزارت معارف جمهوري تاجيكستان خط نياكان از كلاس سوم تا كلاس نهم هفتهاي 2 الي 3 ساعت تدريس ميشود. اما به علت كمبود معلم زبان فارسي در برخي از مكاتب اين درس تدريس نميشود.
از مهمترين مراكز مطالعات زبان فارسي در تاجيكستان انستيتو زبان و ادبيات رودكي است كه داراي پنج بخش ادبيات كلاسيك، لغتشناسي، ادبيات عاميانه، ادبيات نوين تاجيك و فولكلورشناسي ميباشد.
سينماي ايران
اولين فيلمهاي ايراني كه در جشنواره فيلمهاي كشورهاي آسيايي و آفريقايي در سال 1351 در شوروي به نمايش گذاشته شد فيلم «در امتداد شب» و «ببر مازندران» بود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در خارج اين تصور بود كه عمر سينماي ايران به سر رسيده و ديگر از فيلمهاي ايراني خبري نخواهد بود. اما نمايش فيلم «عروس» بهروز افخمي از شبكه سراسري تلويزيون تاجيكستان در سال 1991 نخستين گام سينماي پس از انقلاب ايران به تاجيكستان و انفجاري در افكار عمومي اين كشور در ارتباط با سينماي ايران بود و اين تصور را از هم پاشيد و تصور تازه از ايران و زندگي ايراني به بيننده تاجيك ارائه كرد. در پي آن فيلمهاي «ناصرالدينشاه آكتور سينما»، «كانيمانگا»، «ريحان»ه و… در جشنواره فيلمهاي ايراني سال 1991 در تاجيكستان به نمايش در آمدند.
با شروع جنگ داخلي در تاجيكستان پخش فيلمهاي ايران در اين كشور با وقفه مواجه شد. تا اينكه در اواخر سال 1997 بيش از سي اثر فيلمسازان ايراني از جمله طلسم، شايد وقتي ديگر، باشو غريبه كوچك، سايه خيال، دخترم سحر، پرنده آهنين، بادكنك سفيد، نرگس، ريحانه، چهره، ميخواهم زنده بمانم، افق، پرده آخر، رؤياي نيمه شب، تابستان شقايق، پاكباخته، راز گل شببو، زرده قناري، همسر، در مسير تندباد و… را به نمايش گذارد كه مورد استقبال فوقالعاده بينندگان تاجيك قرار گرفتند.
روابط سياسي با جمهوري اسلامي ايران
عليرغم توافقات آشكار ايدئولوژيكي بين جمهوري اسلامي ايران و رژيم لائيك تازه استقلال يافته تاجيكستان، دولت نبياف روابط را با ايران بسيار فعال كرد. در سال 1992 ميلادي وقتي دولت نبياف به خطر افتاد، او در سخنرانيهايش مرتب به وابستگيهاي فرهنگي و مذهبي بين دو كشور ايران و تاجيكستان اشاره ميكرد. متعاقباً او از رئيس جمهور وقت ايران آقاي علياكبر رفسنجاني مستقيماً درخواست كمك كرد.
چهرههاي سرشناس حركت احياء اسلام در تاجيكستان الگوي خود را جمهوري اسلامي ايران قرار داده بودند ليكن تاجيكستان با ايران به دليل فرق عمدهاي كه در رهبري يكپارچه در مذهب شيعه با رهبري اهل سنّت وجود داشت و ساختار اجتماعي تاجيكستان و ايران از نظر پشتوانه مردمي بسيار با هم متفاوت بود.
در اواخر سال 1992 ميلادي ايران بارها جهت پادرمياني در جنگ داخلي تاجيكستان تلاش كرد و با ارسال مواد غذايي و ايجاد اردوگاه پناهندگان در تاجيكستان همواره از مردم اين كشور پشتيباني ميكرد.
پس از جنگ داخلي رابطه بين دولت ايران و دولت جديد در دوشنبه شاهد تلاش براي رسيدن به يك توافق موقت تا حل اختلافات و توسعه دورهاي روابط بود.
ايران و روسيه جهت پادرمياني براي عقد يك قرارداد صلح بين دولت دوشنبه و مخالفين اقدام كردند. در ژوئيه سال 1995 دوشنبه سفارت خود را در تهران تاسيس كرد كه از جمله سفارتخانههاي تاجيكستان بود كه صرفاً در چند كشور غير از جمهوريهاي شوروي سابق به آن اقدام كرده بود.
روابط اقتصادي با جمهوري اسلامي ايران
در اوايل سال 1990 ايران همكاري اقتصادي خود را با تاجيكستان آغاز كرد. اولين شركت خارجي كه در تاجيكستان ثبت شد يك شركت ايراني بود. در سال 1992 قرارداد همكاري اقتصادي بانكي و حمل و نقل و جهانگردي بين شركت «تاجران» در تجارت دو طرفه عقد گرديد.
در اكتبر 1992 ايران تمايل خود را به خريد يك ميليون تن پنبه و 400 هزار تن آلومينيم اعلام داشت.
در سال 1994 ايران موافقت كرد كه هزينه واردات گاز طبيعي تاجيكستان از ازبكستان را در مقابل واردات پنبه از تاجيكستان بپردازند. تاجيكستان درخواست خريد سوخت از ايران را نيز داشته است.
فهرست منابع و مآخذ
1. شناسنامه فرهنگی تاجیکستان، تالیف سید محمود رضا مرندی، مسئول سابق نمايندگي فرهنگي ج.ا.ايران در تاجيكستان، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، اسفند ماه 1380.
2. آسياي ميانه و قزاقستان، ترجمه و تأليف ابوالفضل عشقي و هادي قنبرزاده، نشر نيكا 1374.
3. ادبيات فارسي در تاجيكستان، يرژي بچكا، ترجمه محمود عباديان و سعيد عبانژاد هجراندوست، مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي، انتشارات علمي و فرهنگي، 1372.
4. تاجيكان (جلد 1 و 2)، باباجان غفوراف، مؤسسه انتشاراتي عرفان، شهر دوشنبه 1377.
5. تاجيكان در مسير تارخ، ميرزا شكورزاده، انتشارات بينالمللي الهدي 1373.
6. تاريخ تمدّن آسياي مركزي (بخش اوّل از جلد اوّل)، ترجمه صادق ملك شهميرزادي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي يونسكو، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1374.
7. جايگاه ايران در آسياي مركزي، مهدي سنايي (نهاوندي)، انتشارات بينالمللي الهدي، 1376.
8. روابط فرهنگي ايران و آسيا، مركز مطالعات ايراني و بينالمللي، معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، چاپ آوام 1377.
9. فارسي ايران و تاجيكستان، ايران كلباسي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، انتشارات وزارت امورخارجه، 1374.
10. فرهنگ مصادر زبانها و گويشهاي ايراني تاجيكستان (جلد اوّل)، گروه تحقيق پژوهشگاه، پژوهشگاه فرهنگ فارسي - تاجيكي، 1376.
11. فصلنامه فرهنگ و ديپلماسي، اسماعيل علوي، سال اول، شماره1.
12. كتاب سبز تاجيكستان، عباس ملكي، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1374.
13. نگاهي يه ايرانشناسي و ايرانشناسان كشورهاي مشتركالمنافع و قفقاز، الهامه مفتاح- دكتر وهّاب ولي، انتشارات بينالمللي الهدي، 1372.
14. زبان و ادب فارسي در تاجيكستان، مهراب اكبريان، بروشور شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي.
15. انكارتا 2001م.
16. پايگاههاي اينترنتي.
17. گزارشات رايزني فرهنگي سفارت جمهوري اسلامي ايران در تاجيكستان.
18. گزارشات وزارت امور خارجه.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا