Print this page

شيعه شناسی(1): معنای لغوی واصطلاحی شيعه وتشيُّع

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
شيعه شناسی(1): معنای لغوی واصطلاحی شيعه وتشيُّع

تشيُّع وشيعه در لغت:

در فرهنگ‏هاى لغت عربى واژه‏ى  تشیُّع وشيعه به متابعت و پيروى از فرد يا افرادى از ديگرى و نصرت و يارى دادن فردى، و نيز توافق و هماهنگى در قول يا فعلى معنا شده است. جوهرى در صحاح اللغة مى گويد: «تشيُّع عبارت است از: مشايعت، يعنى پيروى نمودن، يارى نمودن، ولايت كسى را داشتن » ([1]) . در لسان العرب آمده « الشيعة، القوم الذين يجتمعون على الأمر، و كل قوم اجتمعوا على أمر فهم شيعة، و كل قوم أمرهم واحد يتبع بعضهم رأی بعض فهم شيعة ([2]) .به همين مضمون نيز در تاج العروس([3])وارد شده است.

پس واژه تشیُّع وشيعه از نظر لغت در دو معنا به كار رفته است.

1ـ موافقت و هماهنگى دو فرد يا دو گروه يا دوحزب در عقيده يا عمل، بدون اين كه يكى تابع ديگرى باشد ، چنان كه درکتاب لسان العرب، ماده «شيع»آمده: «شيعه جماعتى را گويند كه بر امرى اجتماع كنند، پس هر قومى كه بر امرى اجتماع كنند، شيعه نامند.»، اين معني در قرآن كريم نيز به كار رفته است ، چنان كه از حضرت ابراهيم(عليه السلام) به عنوان شيعه حضرت نوح(عليه السلام)ياد شده است: «وَإِنَّ مِنْ شيعَتِهِ َلإِبْراهيم » ([4]).حضرت ابراهيم(عليه السلام) از پيامبران اولوا العزم و صاحب شريعت مستقل بود، وپيرو شريعت نوح نبود، ولى از آن جا كه روش او در توحيد هم آهنگ با روش نوح بود، شيعه نوح (هم آهنگ با نوح) ناميده شده است. در اين معنا تقدم و تأخّر زمانى شرط نيست، يعنى همان گونه كه فرد متأخر را مى توان شيعه فرد متقدم دانست، عكس آن نيز پذيرفته است ([5]) .

البته کلمه ی شيعه چنانچه برپيروان برحق إطلاق مي شود ، برپيروان باطل نيز اطلاق می گردد، در قرآن كريم آمده است « وَلَقَدْ أهل كْنا أَشْياعَكُمْ »  ([6]). و مقصود از «اشياع» مشركان و كافران امت هاى پيشين اند كه درمخالفت با پيامبرانشان همانند مشركان و كافران عصر رسالت بوده اند ([7]). وإمام حسين(عليه السلام) درروز عاشورا خطاب به سپاهيان عمرسعد فرمودند:« وَيْحَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُم ...‏  »([8]) .

مخالفين شيعه گاهی معنای لغوی اين کلمه راگرفته وبا آوردن برخی آيات آنهاراعليه شيعه بکار می برند که نمونه آن درآيات ذيل است  که کلمه ی (شِيَعاً) به معنای گروه آمده وربطی به مذهب شيعه ندارد .«إِنَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُم يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ» ([9]) . «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أهل ها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي‏ نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ» ([10]) .

2ـ معنای دوم شيعه ، متابعت و پيروى از ديگرى است : در «قاموس المحيط» آمده : «شيعه يک شخص، اتباع و انصار اوست» ([11]) .

 پيروى از عقيده و راه و رسم ديگرى معمولاً با محبّت و دوستى همراه است. در كاربرد واژه  شيعه نيز اين معنا مراد است ، چنان كه قرآن كريم در مورد فردى قبطى كه از هواداران و پيروان حضرت موسى(عليه السلام) بود فرموده است:«  فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَى الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ » ([12]). «در آن حال آن شخصی که دوست وپيرو  موسى بود، ازاو خواست که درمقابل دشمنش به ياريش بشتابد » .

از دو معناى يادشده براي شيعه معناى دوم شناخته شده تر و معروف تر است ، و هرگاه قرينه اى در ميان نباشد، همين معنا اراده خواهد شد، چنان كه در كتب لغت و تفسير نيز اين معنا بيشتر مورد توجه واقع شده است.

تشيُّع در إصطلاح ومفهوم عام:

تشيُّع دراصطلاح وبه مفهوم عام از نگرشى برخواسته است كه إمامت را منصبى إلهى دانسته و معتقد است كه انتخاب إمام به وسيله نص و از جانب خداوند بوسيله ي پيامبر(صلی الله علیه وآله) صورت مى گيرد. در اين ميان پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز به دستور خداوند و پيروى از سنّت الهى كه در ميان انبياى گذشته نيز وجود داشته أوصياى بعد از خود را معرفى كرد . اين بزرگواران هم در زمينه مرجعيّت دينى و هم در مرجعيّت سياسی، وحاكميّت و رهبرى جامعه، إمام و مقتداى مردم پس از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)هستند.

 تشيُّع به معنا ومفهوم عام دربرگيرنده همه فرق تشيُّع(إماميه ،زيديه،اسماعيليه و...) ([13])،که إمامت و خلافت إمام علی (علیه السلام) را به سبب  وصيّت ونصّ پذيرفته اند. شهرستانى مى گويد: «به كسانى كه فقط از على(عليه السلام) پيروى نموده و إمامت و خلافت او را به سبب نصّ و وصيّت پذيرفته اند، شيعه اطلاق مى شود » ([14]) .

مرحوم شيخ محمّد جواد مغنيه مى گويد: «تشيع عبارت است از ايمان به وجود نصّ از جانب پيامبر(صلى الله عليه وآله)بر إمامت إمام على(عليه السلام) و خلافت او، بدون آن كه در حقّ او يا فرزندانش غلو شده باشد.» ([15]) .

شيعه در اصطلاح ومفهوم خاص:

مورّخان و محقّقان در ملل و نحل عنوان شيعه را به طور مطلق بر شيعه دوازده إمامى ([16]) اطلاع مى كنند ، كه در ذيل به برخى از اين كلمات اشاره مى كنيم:

1 ـ ابن خلدون مى نويسد: «شيعه در لغت به معناى همراه و پيرو است، امّا در عرف فقيهان و متكلّمان به پيروان علىّ و اولاد او(عليهم السلام) اطلاق مى شود» ([17]) .

2 ـ مير سيد شريف جرجانى مى نويسد: «شيعه به كسانى گفته مى شود كه از على پيروى نموده و إمامت او را پس از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پذيرفته اند و معتقدند كه إمامت از او و فرزندانش خارج نمى شود» ([18]) .

3 ـ محمّد فريد وجدى مى نويسد: «به كسانى كه على را إمام دانسته و از او پيروى كرده اند و إمامت را خارج از اولاد او نمى دانند، شيعه اطلاق مى شود. اينان معتقدند كه إمامت قضيه اى مصلحتى نيست تا امت به اختيار خود كسى را به عنوان إمام معرفى كنند، بلكه ركن و پايه اى از اركان دين مى باشد. به همين جهت بايد رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به صراحت، إمام پس از خود را معرفى نمايد...» ([19]) .

آنچه درتعارف فوق آمده ، مهم ترين آرائی بود كه در مورد مفهوم تشيع از متقدمين و متأخرين متکلمين نقل شده بود ، ما مي توانيم از اين كلمات، اين نتيجه را بگيريم كه مفهوم تشيُّع به معنای خاص، قائل است كه علي بن ابي طالب (عليه السلام) بر تمام افراد امت، پس از پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله) أفضل است و نصّ صريح از جانب پيامبر (صلی الله عليه و آله) بر إمامت وی وجود دارد كه اين نص به امر خدای متعال بوده است و إمامت پس از آن حضرت (عليه السلام) در فرزندانش قرار داد. که مجموع آنها دوازده إمام می باشند، ولذا به فرقه ی شيعه دوازده إمامی مشهور شدند ، و اين همان معنا ومفهوم خاص تشيع است که فقط شامل فرقه ی شيعه إماميه اثنی عشريه می شود . كه خلاصه ی  عقايد آنها را دربخش دوم بيان خواهيم کرد .

چرا رافضى به جاي شيعه؟!

  يكى از مفاهيم و اصطلاحاتى كه معمولاً مخالفان تشيع به انگيزه نكوهش شيعه به كار مى برند، کلمه ی «رافضی» و «رافضة» است. رافضي از ريشه «رفض» به معناى ترك و رهاكردن فرد يا چيزى است . واين واژه، بيشتردر مورد معتقدان به نصّ در تعيين إمام و منصب إمامت و منكران مشروعيت خلافت خلفاى قبل از إمام على(عليه السلام) به کار رفته و درباره ی تاريخ و منشأ پيدايش اين إصطلاح گفته شده:« اين لقب را زيدبن على بن الحسين بر شيعيان كوفه كه با او بيعت كرده بودند، و سپس به بيعت خود راشکسته وازيارى او دست كشيدند، اطلاق كرده است، زيرا آنان نظر او را درباره ابوبكر و عمر جويا شدند، و او از آن دو به نيكى يادكرد و تبرّى نجست، در نتيجه شيعيان كوفه او را رها كردند و بدين جهت «رافضه» ناميده شدند »([20]) .

اين نظريه قابل مناقشه است، زيرا مورّخان معتبر آن جا كه درباره ی قيام زيدبن على و شهادت وى سخن گفته اند، چنين مطلبى را بيان نكرده اند، آنان فقط از اين كه كوفيان او را تنها گذاشته اند و به بيعت با او وفادار نماندند، ياد كرده اند. اين روش كوفيان پيش از اين شناخته شده بود، چنان كه در مورد جدّش إمام حسين(عليه السلام)چنين كردند([21]) .

ظاهراً عنوان رافضه إصطلاحى سياسى بوده كه حتّى قبل از ولادت زيد بن على بن الحسين بين مردم رايج بوده است. اين اصطلاح بر كسى اطلاق مى شد كه معتقد به مشروعيّت نظام سياسى حاكم نبوده است. لذا مشاهده مى كنيم كه حاکمان بنی اميه وخلفای بني عباس مخالفين خود را که عموماً شيعه هستند  متّصف به رفض كرده و آنان را سزاوار شكنجه و قتل مى دانستند.

برخی از دانشمندان علم رجال ازأهل  سنت، در تضعيف رجال سند برخی روايات، نسبت رافضی به آنان مي دهند، و معتقدند رافضيان، صحابه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را ناسزا مي گويند و روايات ساخته و مصنوع خود را به راويان موثق نسبت مي دهند([22]) . در مقابل کلمه رافضی، ناصبي قرار دارد. و به کسی گفته مي شود که به أهل  بيت (عليهم السلام) کينه و دشمنی می ورزد، گرچه آن را آشکار نسازد([23]) .

 

 

([1]) صحاح اللغة، ج 3، ص 156.

([2]) لسان العرب، ماده «شيع».

([3]) تاج العروس، ماده «شيع».

([4]) الصافات: 83.

([5]) ر.ش.به : الميزان، ج 17، ص 147.

([6]) القمر: 51.

([7]) الكشّاف، ج 4، ص 441 ، الميزان، ج 19، ص 88.

([8]) اللهوف :19، بحارالأنوار  45 : 51 ب 37.

([9]) الأنعام :159.

([10]) القصص: 4.

([11]) قاموس المحيط، ماده «شيع».

([12]) القصص: 15.

([13]) دربحث آشنايی با فرق تشيع با اين دوفرقه شيعي به طورمفصّل آشنا خواهيد شد ،ولي دراينجا به اختصار بايد گفت: اصطلاح إماميه، به طور عام به تمام فرقه هاي تشيع گفته مي شود که به إمامت بلا فصل علي بن ابي طالب (علیه السلام) معتقد باشند، اما اصطلاح خاص إماميه، تنها بر شيعه اثني عشري اطلاق مي شود. زيديه با اينکه خلافت ابوبکر و عمر را به عنوان إمامت مفضول پذيرفته اند، در شمار فرقه هاي شيعي قرار دارند، زيرا آنان إمامت إمام علي (علیه السلام)  ودو فرزندش حسنين (عليهما السلام) را به سبب وصيّت ونصّ پذيرفته اند ، وپس از آنها معتقدند إمامت در عموم فرزندان حضرت زهرا (علیها السلام) که با شمشير قيام کنند تداوم مي يابد، از اين رو، اينان زيد بن علي (علیه السلام) را به جاي إمام سجاد (ع ) إمام دانسته اند ، هرچند زيديه  به سائرأئمه ي معصومين احترام مي گذارند وازآنان حديث روايت مي کنند . وفرقه ي اسماعيليه، از فرقه هاي مهم شيعه است که بعد از إمام صادق (علیه السلام) به جاي إمام کاظم (علیه السلام)، به فرزند ديگرش اسماعيل  معتقد شدند، آنان پيش از شهرت به اسماعيليه، سبعيه (هفت إمامي) ناميده مي شدند.( جهت آشنايي بيشتربااين دوفرقه ي تشيع به کتب کلامی مراجعه شود) .

([14]) الملل و النحل، شهرستانی، ج 1، ص 47.

([15]) الشيعة فى الميزان، محمد جواد مغنيه، ص 33.

([16]) دراين زمان شيعه دوازده إمامی به( شيعه جعفری)  نيزمعروف است. چون مذهب شيعه در فروع فقهي بيشتر علوم ومعارف خودرا از إمام جعفرصادق (علیه السلام)  اخذ نموده ، چون آن حضرت در آخر حکومت اموي، و اوائل عصر دولت عباسي قرار داشت ؛  ودر آن ايام إمام صادق (علیه السلام)  توانستند در نشر دين و مذهب کوشش فراواني داشته باشند ، ازطرفي نام واصطلاح مذهب جعفري براي پيروان أهل  بيت (عليهم السلام ) درمقابل مذاهب فقهي چهارگانه أهل  سنت (حنفي، مالکی ، شافعی وحنبلی ) به کار برده مي شود .

([17]) مقدمة ابن خلدون، ص 138.

([18]) كتاب التعريفات، ص 57.

([19]) دائرة المعارف القرن العشرین ج 5، ص 242.

([20]) ر.ش.به: مقالات الاسلاميين، ج 1 ص 137.

([21]) أعيان الشيعه، ج 1، ص 21.

([22]) الغارات، ابراهيم بن محمد ثقفي  ج1، ص 42.

([23]) مسالک الافهام، شهيد ثاني ج 7، ص 404.

خوانده شده 5987 مرتبه