جایگاه راستگویی در آموزه‌های دینی

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
جایگاه راستگویی در آموزه‌های دینی

زبان، مهم‌ترین عضوی است که انسان به واسطه آن با دیگران ارتباط برقرار، و مفاهیم، مقاصد و مطالب مورد نظرش را منتقل می‌کند. این عضو در میان اعضای بدن، جایگاه ویژه‌ای دارد. انسان با زبان هم‌چنانکه می‌تواند حق بگوید و نظر رحمت خداوند مهربان، رضایت اولیای الهی و بندگان مؤمن را جلب کند، می‌تواند باطل بگوید و خشم و غضب خدا و اولیای الهی و نفرت بندگان را برانگیزد. انسان هم می‌تواند با صداقت و راستی، برای دنیا و آخرت خویش و دیگران مفید باشد و هم می‌تواند با دروغ، دو­رویی، سخن‌چینی، غیبت، تهمت، اهانت، ایذا، تمسخر و ...، زمینه بدبختی خود را فراهم آورد و به دیگران آسیب برساند. از این روست که اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) فرموده‌اند: «اگر سخن گفتن نقره باشد، سکوت طلاست».[۱] حال اگر آدمی بتواند خود را از آفات سخن در امان نگه دارد و فقط راست و حق بگوید، قطعاً سخن گفتن، بهتر از سکوت است؛ چنانکه خداوند متعال پیامبران و حجت‌های خویش را برای سخن گفتن فرستاده است، نه برای سکوت.[۲]           

      

الف. اهمیت راستگویی

صداقت و راستگویی نه تنها از دیدگاه اسلام و ادیان آسمانی، بلکه از دیدگاه تمام مکاتب بشری و همه عقلای عالم، امری پسندیده و نیکوست؛ زیرا فطرت آدمی بر مبنای صداقت و راستی سرشته شده است و هر انسانی بر اساس فطرت خود گواهی می‌دهد که راستگویی، بهتر از دروغ‌گویی است. اسلام که کامل‌ترین دین الهی است، همواره بشر را به راستی در رفتار و گفتار توصیه کرده و بالاترینِ مقامات را برای راستگویان و صادقان اثبات نموده است. خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛[۳] امروز [روز قیامت]، روزی است که راستی راست‌گویان به آن‌ها سود می‌رساند، برای آن‌ها باغ‌هایی از بهشت است که نهرها از زیر [درختان] آن جاری است، همواره تا ابد در آن می‌مانند؛ هم خداوند از آن‌ها راضی است و هم آن‌ها از خداوند خشنودند. این، رستگاری بزرگ است.

رسول‌خدا(ص) نیز در این باره فرموده است: «إِنَّ أَقْرَبَکُمْ مِنِّی غَداً وَ أَوْجَبَکُمْ عَلَیَّ شَفَاعَةً أَصْدَقُکُمْ لِسَاناً وَ أَدَّاکُمْ لِلْأَمَانَةِ وَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُکُمْ مِنَ النَّاس‏؛[۴] نزدیک‌ترین شما به من در روز قیامت و کسی که شفاعت او بر من بیش از همه واجب است، کسی است که از میان شما راستگوتر، امانت‌دارتر، خوش‌اخلاق‌تر و مردم‌دارتر باشد».

      

ب. مصادیق راستگویی

از نظر اسلام، راستگویی دست‌کم دو ویژگی دارد:

      

۱. مطابقت گفتار با واقعیت و حقیقت

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های صداقت و راستگویی، مطابقت سخن انسان با واقعیت و حقیقت است. کسی که سخنی را بگوید که واقعیت و حقیقت بیرونی ندارد، دروغ گفته است. «ابن‌ ابی‌سَرح» که از دشمنان سرسخت اسلام و از کسانی بود که رسول‌خدا(ص) بعد از فتح مکه، خون او را مباح شمرده بود. او مدعی بود که وحی بر او نازل می‌شود؛ در حالی که هرگز به او وحی نازل نمی‌شد. از این رو خداوند متعال این آیه شریفه را در شأن او نازل کرد: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‏ عَلَی اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْ‏ءٌ؛[۵] و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ می‌بندد یا می‌گوید: به من وحی شده، در حالی که چیزی به او وحی نشده است».

اگر کسی واقعیت و حقیقتی را که وجود دارد و بیان آن لازم است، انکار کند، دروغ گفته است. قرآن کریم کسانی که قیامت را انکار می‌کنند، دروغگو و کذّاب خوانده است؛ زیرا آخرت و عالم پس از مرگ، از بدیهی‌ترین حقایق عالم هستی است که همه انبیا، اولیا و کتاب‌های آسمانی به آن بشارت داده‌اند؛ چنانکه خدای متعال می‌فرماید: «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبین‏ الَّذینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ؛[۶] در آن روز وای بر تکذیب‌کنندگان؛ آنان که روز جزا را انکار می‌کنند».

      

۲. اعتقاد قلبی به حق و همراهی زبان با قلب

اگر چه مطابقت سخن با حق و حقیقت، شرط صداقت و راستگویی است؛ اما برای راست بودن سخن، کافی نیست؛ بلکه انسان راستگو، کسی است که به آنچه می‌گوید اعتقاد داشته باشد. امام صادق(ع) فرموده است: «أَدْنَی حَدِّ الصِّدْقِ أَنْ لَا یُخَالِفَ اللِّسَانُ الْقَلْبَ وَ لَا الْقَلْبُ اللِّسَانَ؛[۷] کم‌ترین حدّ صداقت و راستگویی، این است که زبان، مخالف قلب و قلب، مخالف زبان نباشد». از این رو کسی که تنها به زبان، اسلام آورده و به حقانیت خدا و رسول او شهادت داده است، ولی در دلِ او از ایمان و اعتقاد قلبی به آنچه می‌گوید، خبری نیست و حق بودن اسلام را از جان و دل نپذیرفته است؛ منافق و دروغگوست. خداوند درباره این افراد می‌فرماید: «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُون‏؛[۸] چون منافقان نزد تو آیند، گویند: گواهی می‌دهیم که تو واقعاً پیامبر خدایی و خدا می‌داند که تو واقعاً پیامبر او هستی، و خدا گواهی می‌دهد که منافقان سخت دروغگو هستند».

اگر چه سخن منافقان در این آیه شریفه، ویژگی اول را دارد و مطابق حق و حقیقت است، اما از آنجا که در دل به این حقیقت، یعنی به رسالت رسول‌خدا(ص) ایمان و اعتقاد نداشتند، شهادت‌شان به رسالت آن حضرت دروغ بود. بنابراین سخن راست افزون بر مطابق حق و حقیقت بودن، باید مطابق و موافق اعتقاد قلبی نیز باشد و قلب و زبان انسان یکی باشد؛ نه قلب، مخالف زبان و نه زبان، مخالف قلب باشد.

      

ج. رابطه ایمان و راستگویی

در آموزه‌های دینی اسلام، راستگویی یکی از نشانه‌های حقیقی بودن ایمان مؤمن است. از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد: «مؤمن چه نشانه‌ای دارد و به واسطه چه چیزی شناخته می‌شود؟». حضرت فرمود: «بِوَقَارِهِ وَ لِینِهِ وَ صِدْقِ حَدِیثِهِ؛[۹] با وقار و نرم‌خویی و راستی گفتارش». امام صادق(ع) نیز فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَضَعَ الْإِیمَانَ عَلَی سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَی الْبِرِّ وَ الصِّدْقِ وَ الْیَقِینِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ؛[۱۰] خدای عزوجل، ایمان را بر هفت قسمت بنا نهاده است: نیکوکاری، صداقت و راستگویی، یقین، رضایت، وفاداری، علم و بردباری».

مؤمن حقیقی، کسی است که راست بگوید، حتی اگر به ضررش باشد و دروغ نگوید، حتی اگر به نفعش باشد؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «إِنَّ مِنْ حَقِیقَةِ الْإِیمَانِ أَنْ یُؤْثِرَ الْعَبْدُ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّ عَلَی الْکَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُ؛[۱۱] از نشانه‌های حقیقت ایمان بنده خدا، این است که راستی را بر دروغ ترجیح دهد؛ حتی اگر راست به ضررش و دروغ به نفعش باشد».

      

د. الگوی‌های راستگویی

پیامبران الهی و اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع)، همان‌گونه که میزان همه کمالات هستند؛ میزان و معیار صداقت و راستگویی نیز هستند؛ از این روست که خداوند آن بزرگواران را صادق و صدیق نامیده و به بندگانش دستور داده است که با ایشان همراهی، و از ایشان اطاعت کنند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ؛[۱۲] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا پروا کنید و با راستان باشید». امام صادق(ع) در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: «الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ؛[۱۳] صادقان، ائمه(ع) هستند و انسان‌های بسیار راستگو، کسانی هستند که از ایشان اطاعت کنند».

بنابراین یکی از ویژگی‌های صدیقین، پیروی از انبیای الهی است؛ چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: «وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُون‏؛[۱۴] کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آورده‌اند، انسان‌های بسیار صادق و راستگو هستند». رسول‌خدا(ص) درباره صدّیق بودن امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است:

الصِّدِّیقُونَ ثَلَاثَةٌ حَبِیبٌ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ یس الَّذِی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ وَ حِزْقِیلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ الَّذِی قَالَ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی‌طَالِبٍ(ع) الثَّالِثُ وَ هُوَ أَفْضَلُهُم‏‏؛[۱۵] انسان‌های بسیار راستگو سه نفرند: حبیب نجار که همان مؤمن آل‌یس است که گفت: از فرستادگان (خدا) پیروی کنید، از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی‌خواهند و خودشان هدایت یافته‌اند؛ و حزقیل، مؤمن آل‌فرعون که گفت: آیا مردی (رسولی) را که می‌گوید پروردگار من خداوند است، می‌کشید؛ و علی بن ابی‌طالب(ع) که سومین و برترین آن‌هاست.

شیعیان کامل اهل‌بیت(ع) همچون سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و ... نیز به تبعِ اهل‌بیت(ع)، الگوی صداقت‌ هستند؛ چنانکه رسول‌خدا(ص) درباره ابوذر فرموده است: «مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَی ذِی لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی‌ذَرٍّ؛[۱۶] آسمان سایه نیفکنده و زمین به روی خود ندیده کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد». ابوذر در فتنه‌های سختِ پس از شهادت رسول‌خدا(ص)، هرگز از ولایت جدا نشد و همواره مردم را به سوی امیرالمؤمنین(ع) دعوت، و حق و حقیقت را بیان می‌کرد. در هر مجلس، محفل و هر کوچه و بازاری، صادقانه فضائل امیرالمؤمنین(ع) و اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) را بیان می‌کرد. این صداقت و بی‌پروایی‌اش در بیان فضایل اهل‌بیت(ع) و به‌ویژه امیرالمؤمنین(ع)، برای خلفای غاصب سخت و دشوار بود؛ از این رو بود که او را بسیار مورد آزاد و اذیت قرار می‌دادند. او در راه ولایت، شکنجه‌های بسیاری را از سوی خلفای غاصب تحمل نمود. عثمان که تحمل صداقتش را نداشت، او را به شام تبعید کرد. در شام نیز معاویه نتوانست صداقتش را تحمل کند و او را به مدینه بازگرداند. عثمان این‌بار او را به بیابان خشک و بی‌آب و علف ربذه تبعید کرد. روح بلند او پس از تحمل سختی‌های بسیار در ربذه به ملکوت پیوست.

      

تعارف دروغ

 در روایت است: روزی امام صادق(ع) با فرزندش اسماعیل در مجلسی بودند. یکی از دوستان امام(ع) وارد شد، سلام کرد و نشست. وقتی حضرت برخاست، او نیز به اتفاق امام(ع) حرکت کرد و تا مقابل در خانه امام(ع)، با ایشان همراه بود؛ سپس از حضرت جدا شد. وقتی امام(ع) وارد خانه شدند، اسماعیل پرسید: «ای پدر! چرا به آن شخص تعارف نکردید و نفرمودید به منزل بیاید؟». حضرت فرمود: «دلیلی بر آمدنش به خانه وجود نداشت». اسماعیل گفت: «اگر شما تعارف می‌کردید، او خودش نمی‌آمد». حضرت فرمود: «فرزندم! دوست ندارم که خداوند مرا از کسانی قرار دهد که بیان می‌کنند چیزی را که قصد آن را ندارند».[۱۷]

      

هـ. آثار صداقت و راستگویی

      

۱. محبوبیت نزد خداوند متعال

محبوبیت انسان راستگو نزد خداوند متعال، از مهم ترین آثار صداقت و راستگویی است. میان راستگویی و دوستی با خداوند، رابطه مستقیمی وجود دارد؛ زیرا خداوند راستگویان را دوست دارد و به سبب همین دوست داشتن است که بهترین‌ها را به آنان هدیه می‌کند. از آنجا که راستگویی، یکی از اخلاق‌های شایسته و از مکارم اخلاق است، خداوند این اخلاق والا را به آنان الهام می‌کند؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛[۱۸] هنگامی که خداوند بنده‌ای را دوست داشته باشد، صداقت و راستگویی را به او الهام می‌کند». همچنین آن حضرت فرموده است: «أَلَا فَاصْدُقُوا فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ مَنْ صَدَقَ، وَ جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّ الْکَذِبَ مُجَانِبٌ‏ الْإِیمَان‏؛[۱۹] راستگو باشید؛ زیرا خداوند با کسی است که راستگو باشد و از دروغ دوری کنید؛ زیرا دروغ از ایمان به دور است».

      

۲. حکمت

امام صادق(ع) فرموده است: «الْحِکْمَةُ ضِیَاءُ الْمَعْرِفَةِ وَ مِیرَاثُ [مِیزَانُ] التَّقْوَی وَ ثَمَرَةُ الصِّدْقِ؛[۲۰] حکمت، روشنی معرفت و میراث تقوا و میوه صداقت و راستگویی است». شخص برخودار از حکمت، همواره سخن معقول و موافق حق می‌گوید و می‌کوشد کارهایش را بر اساس تدبیر و اتقان انجام دهد.[۲۱]

      

۳. اصلاح امور

یکی از مهم‌ترین آثار راستگویی، اصلاح همه امور انسان از جمله دین و عمل او با راستگویی است؛ چنانکه امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: «مَنْ صَدَقَ أَصْلَحَ دِیَانَتَهُ؛[۲۲] کسی که راستگو باشد، دینش اصلاح می‌شود». امام صادق(ع) نیز فرموده است: «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکَی عَمَلُهُ؛[۲۳] کسی که راستگو باشد، عملش پاکیزه می‌شود». این امر بدان جهت است که راستگویی، انسان را به سوی خوبی و نیکوکاری دعوت می‌کند و ثمره نیکوکاری، اصلاح همه امور فردی و اجتماعی است؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «الصِّدْقُ یَهْدِی إِلَی الْبِرِّ، وَ الْبِرُّ یَدْعُوا إِلَی الْجَنَّةِ؛[۲۴] راستگویی، به نیکوکاری دعوت می‌کند و نیکوکاری، به بهشت رهنمون می‌سازد».

نقل است روزی شخصی به حضور پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: «من نماز نمی‌خوانم، عمل منافی‌عفت انجام می‌دهم و دروغ هم می‌گویم. اول کدام را ترک کنم؟». پیامبر(ص) فرمود: «دروغ». او در محضر پیامبر(ص) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید. هنگامی که خارج شد، وسوسه‌های شیطانی برای عمل منافی‌عفت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله با خود اندیشید اگر پیامبر(ص) از او در این باره سؤال کند، چه بگوید؟ اگر بگوید چنین عملی را مرتکب نشده است، دروغ گفته است و اگر راست بگوید، حد بر او جاری می‌شود. این شیوه فکر و خودداری، درباره دیگر کارهای خلاف نیز برای او رخ داد و ترک دروغ، سرچشمه ترک همه گناهان او شد.

بنابراین همان‌گونه که راستگویی، منشأ همه خوبی‌هاست؛ دروغ نیز منشأ همه پلیدی‌هاست؛ چنانکه امام حسن عسکری(ع) فرموده است: «جُعِلَتِ الْخَبائِثُ کُلُّها فِی بَیْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهَا الْکَذِب؛[۲۵] تمام پلیدی‌ها در اطاقی قرار داده شده است و کلید آن، دروغ است».

      

۴. اعتماد عمومی

یکی از آثار مهم راستگویی، ایجاد اعتماد و اطمینان متقابل میان مردم است. البته این اعتماد و اطمینان نه تنها میان مردم، بلکه در رابطه با حکومت و حاکمان نیز باید وجود داشته باشد. از بزرگ‌ترین سرمایه‌های اجتماعی هر نظام و ملتی، وجود اعتماد عمومی در سطح جامعه است که موجب همدلی و وفاق هر چه بیشتر جامعه می‌شود. مهم‌ترین آفت این سرمایه اجتماعی، دروغ و نیرنگ و نفاق است. از همین روست که در روایات از دوستی با دروغگویان به شدت نهی شده است؛ چنانکه امام علی(ع) فرموده است: «إِیّاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْکَذّابِ فَإِنَّهُ کَالسَّرابِ، یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْکَ الْقَرِیبَ؛[۲۶] از دوستی با دروغگو بپرهیز که او همچون سراب است؛ دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور می‌سازد».

اگر مردم یا حاکمان جامعه دچار آفت دروغگویی و نیرنگ شوند، به مرور زمان سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی از بین می‌رود. از بین رفتن اعتماد عمومی نیز موجب بروز هرج و مرج در جامعه و در نهایت، نابودی و از بین رفتن همه امکانات می‌شود؛ از همین روست که امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «النَّجَاةُ مَعَ الصِّدْقِ؛[۲۷] نجات، همراه صداقت و راستگویی است». راه نجات و خوشبختی شخص و جامعه، پایبندی به راستگویی است. ترویج راستگویی، ترویج اعتماد و اطمینان عمومی، و اعتماد عمومی نیز زمینه‌ساز وحدت اجتماعی است. وحدت، عامل همه پیروزی‌ها و خوشبختی‌های مادی و معنوی است.

      

۵. بهشت و رضوان الهی

خدای سبحان در قرآن کریم درباره پاداش راستگویان فرموده است:

«هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛[۲۸] این، روزی است که صادقان از راستی خود بهره‌مند می‌شوند. برای آن‌ها، بهشت‌هایی است که از زیر درختانش، نهرها جاری است و در آن، به نعمت ابدی متنعم هستند؛ خدا از آن‌ها خشنود و آن‌ها از خدا خشنودند. این است سعادت و رستگاری بزرگ.

پیامبر اکرم(ص) نیز درباره پاداش راستگویی و دروغگویی فرموده است: «عَلَیکُم بِالصِّدقِ فَإنّهُ بَابٌ مِن أبوَابِ الجَنّة وَ إیّاکُم وَ الکِذب فَإنّهُ بَابٌ مِن أبوابِ النّار؛[۲۹] مراقب صداقت خود باشید؛ زیرا که آن، دری از درهای بهشت است و مراقب باشید دروغ نگویید؛ زیرا که آن، دری از درهای جهنم است». نقل است شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد: «یا رسول‌اللّه! عمل اهل بهشت چیست؟». حضرت فرمود: «صداقت و راستگویی است؛ زیرا وقتی بنده خدا راستگو باشد، نیکوکار می‌شود و وقتی نیکوکار شد، ایمان می‌آورد. وقتی ایمان آورد، وارد بهشت می‌شود». آن شخص پرسید: «پس عمل اهل جهنم چیست؟». حضرت فرمود: «دروغگویی است؛ زیرا وقتی بنده خدا دروغ بگوید، گناهکار و مرتکب فسق و فجور می‌شود و وقتی فاجر شد، به سوی کفر کشیده می‌شود و چون کافر شد، وارد جهنم می‌شود».[۳۰]

           

فهرست منابع

۱. ابن ابی‌فراس، مسعود بن عیسی؛ مجموعه ورام؛ چاپ اول، قم: مکتبة فقیه، ۱۴۱۰ ق.

۲. پاینده، ابوالقاسم‏؛ نهج الفصاحة؛ چاپ چهارم، تهران: دنیای دانش‏، ۱۳۸۲ ش‏.

۳. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم؛ چاپ دوم، قم: دار الکتاب الإسلامی‏، ۱۴۱۰ ق‏.

۴. جرجانی، علی بن محمد؛ کتاب التعریفات؛ لایپزیک: گوستاو فلوگل، ۱۸۴۵ م؛ بیروت: چاپ افست، ۱۹۷۸ م.

۵. دیلمی، حسن بن محمد؛ إرشاد القلوب إلی الصواب؛ چاپ اول، قم: شریف الرضی‏ ۱۴۱۲ق.

۶. شریف الرضی، محمد بن حسین‏؛ نهج‌البلاغة؛ چاپ اول، قم: هجرت، ۱۴۱۴ ق.

۷. صدوق، علی بن محمد؛ الامالی؛ چاپ ششم، تهران: کتابچی‏، ۱۳۷۶ ش‏.

۸. طبرسی، احمد بن علی‏؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ چاپ اول، مشهد: نشر مرتضی‏، ۱۴۰۳ ق.

۹. طبرسی، علی بن حسن‏؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار؛ چاپ دوم، نجف: المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ ق.

۱۰. طوسی، محمد بن حسن‏؛ الأمالی؛ چاپ اول، قم: دار الثقافة، ۱۴۱۴ ق‏.

۱۱. علم‌الهدی، علی‌ بن حسین؛ رسائل الشریف المرتضی؛ قم: چاپ مهدی رجائی، ۱۴۰۵ق.

۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چاپ چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ ق.

۱۳. کوفی، فرات بن ابراهیم‏؛ تفسیر فرات الکوفی؛ چاپ اول، تهران: مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی‏، ۱۴۱۰ ق‏.

۱۴. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ تحقیق جمعی از محققان؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التارث العربی، ۱۴۰۳ ق.

۱۵. منسوب به امام صادق(ع)؛ مصباح الشریعة؛ چاپ اول، بیروت: اعلمی‏، ۱۴۰۰ ق‏.

۱۶. ‏هلالی، سلیم بن قیس‏؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ چاپ اول، قم: الهادی‏، ۱۴۰۵ ق‏.

           

 

پی نوشت ها:   

[۱]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج‏۲، ص۱۱۴: «عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یَا بُنَیَّ إِنْ کُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْکَلَامَ مِنْ فِضَّةٍ فَإِنَّ السُّکُوتَ مِنْ ذَهَب».

[۲]. احمد بن علی طبرسی؛ الاحتجاج؛ ج ‏۲، ص ۳۱۵.

[۳]. مائده: ۱۱۹.

[۴]. محمد بن علی صدوق؛ الامالی؛ ص ۵۰۸.

[۵]. أنعام: ۹۳.

[۶]. مطففین:۱۰ و ۱۱.

[۷]. منسوب به امام صادق(ع)؛ مصباح ‏الشریعة؛ ص ۳۴.

[۸]. منافقون: ۱.

[۹]. مسعود بن عیسی ابن‌ ابی‌فراس؛ مجموعة ورام؛ ج ‏۲، ص ۲۵۲.

[۱۰]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۴۲.

[۱۱]. علی بن حسن طبرسی؛ مشکاة الأنوار؛ ص۱۷۲.

[۱۲]. توبه: ۱۱۹.

[۱۳]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۱، ص ۲۰۸.

[۱۴]. حدید: ۱۹.

[۱۵]. فرات بن ابراهیم کوفی؛ تفسیر فرات الکوفی؛ ص ۳۵۴.

[۱۶]. سلیم بن قیس هلالی؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ ج ‏۲، ص ۶۵۹.

[۱۷].  محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج ۱۶، ص ۲۴۱.

[۱۸]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص ۲۱۷.

[۱۹]. محمد بن حسن طوسی؛ الامالی؛ ص ۲۱۶.

[۲۰]. منسوب به امام صادق(ع)؛ مصباح ‏الشریعة؛ ص ۱۹۸.

[۲۱]. علی بن محمد جرجانی؛ کتاب التعریفات؛ ج ۱، ص ۹۶؛ علی بن حسین علم‌الهدی؛ رسائل الشریف المرتضی؛ ج ۲، ص ۲۶۸.

[۲۲]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص ۲۱۸.

[۲۳]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص ۱۰۴.

[۲۴]. علی بن حسن طبرسی؛ مشکاة الانوار؛ ص ۱۷۲.

[۲۵]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۶۶، ص ۲۶۳.

[۲۶]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهج‌البلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ حکمت ۳۸.

[۲۷]. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم و دررالکلم؛ ص۲۱۸، ح ۴۳۲۲.

[۲۸]. مائده: ۱۱۹.

[۲۹]. ابوالقاسم پاینده؛ نهج الفصاحة؛ ص۵۷۳.

[۳۰]. حسن بن محمد دیلمی؛ إرشاد القلوب؛ ج ۱، ص ۱۸۵.

خوانده شده 618 مرتبه

احادیث