چرا امام سجاد (ع) حج را بر جهاد ترجیح دادند؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
چرا امام سجاد (ع) حج را بر جهاد ترجیح دادند؟

چرا امام سجاد (ع) حج را بر جهاد ترجیح دادند؟
 

 

پاسخ

 

دوران امام سجاد(ع)، دوران سختی بـود که شـاید نـتوان سختی آن دوران را با هیچ بیان یا فیلمی به تصویر کشید. برای این که معلوم شود تصور آن دوران از تـوان ما خارج است به زیارت های نوشته شده در مفاتیح الجنان رجوع کنید تا معلوم شـود همه آن ها از امام بـاقر (ع) بـه بعد می باشد. [1]به عبارت واضح تر، امام سجاد در اوج خفقانی بود که حتی نمی توانست به طور علنی سلامی بر پدر و برادران و عموهای شهیدش بنماید تا به عنوان زیارت نامه از ایشان نقل شود.

فضای متلاطم کوفه و قیام تـائبان و امثال آنان دلیل بر آزاد بودن امام سجاد(ع) نبود؛ زیرا اولاً امام در مدینه بود نه در کوفه و ثانیاً نوشتن و ارسال زیارت نامه ای برای مردم کوفه، امکان سوء استفاده مقام طلبان از نام امام حسین (ع) را افزایش مـی داد و حـکومت بنی امیه نیز امام (ع) را در مدینه تحت فشار قرار می داد.

لازم به یادآوری است که امام سوم شیعیان به وسیله دو دسته و گروه که در طول یکدیگر بودند شهید شد. البته یکی از این دسته ها یعنی حکومت بنی امـیه پیـوسته می کوشید تا خود را در آستین دیگری یعنی مردم جاهل و یا ترسو پنهان کند [2] و تا حدودی نیز موفق شد و همین باعث شد که مردم کوفه به جان هم بیفتند و یکدیگر را از دم شمشیر بگذرانند.

در ایـن مـیان، گاهی حکومت بنی امیه آن قدر مظلوم نمایی می کرد و خود را اسلام ناب جلوه می داد که نهایتش معلوم نیست، تنها کافی است بدانید که مردم آن قدر فریب تبلیغات حکومت را می خوردند که گویی در غار اصـحاب کهـف بـه سر می بردند و از امام سجاد(ع)مـی خواستند که بـه دنـبال آنان و برای جهاد در رکاب آنان اقدام کند و به جای حج به جبهه های جنگ برود. نمونه ذیل را با هم دنبال می کنیم تا مـطلب روشـن شـود:

علی بن ابراهیم از پدرش ابراهیم بن هاشم از عثمان بـن عـیسی از سماعه از حضرت صادق (ع) چنین نقل کرده است: عباد بصری حضرت سجاد (ع) را در راه مکه دید و به او گفت: ای علی بن الحسین جهاد و سـختی آن را رهـا کرده ای و بر حج و راحتی آن روی آورده ای؟ درحالی که خدای تعالی می فرماید: «ان الله اشتری من المومنین انـفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فی التوراة و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده مـن الله فـاستبشروا بـبیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم» (توبه، 111 /9)؛ خدا جان و مال اهل ایـمان را بـه بهای بهشت خریداری کرده که آن ها در راه خدا جهاد کنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشـته شـوند ایـن وعده قطعی خداوند و عهدی است که در تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر بـه عـهد کیست؟ ای اهـل ایمان شما به خود در این معامله بشارت بدهید که این معاهده با خدا به حـقیقت سـعادت و فـیروزی بزرگی است.

حضرت سجاد (ع) در جوابش فرمود: آیه را تمام کن و او خواند: «التّائبون العابدون الحامدون السـّائحون الراکعـون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنین» (توبه، 112/9)؛ بـدانید که پشـیمانان از گـناه، خداپرستان، حمد و شکر نعمت گزاران، روزه داران، نماز را با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از مـنکر کنـندگان و نگهبانان حدودالهی و مومنان را بشارت ده.

حضرت فرمودند: «اذا رأینا هؤلاء الذین هذه صفتهم فـالجهاد مـعهم أفـضل من الحج؛ [3] هنگامی که افرادی را دیدیم با این ویژگی ها جهاد با ایشان از حج برتر است؟»

اصحاب سـند این روایت هـمه از بزرگان هستند و از نظر سندی اشکالی بر حدیث وارد نیست. بنابر این چنین الفاظی از امام صـادق (ع) صـادر شـده است اما عباد بصری کیست؟ آیا او عباد بن بکیر است یا عباد بن صهیب یا عباد بـن کثـیر. [4]شـیعه بوده یا سنی، مورد وثوق بوده یانه، برایمان مهم نیست؛ زیرا مـاجرای سـخن او با حضرت سجاد (ع) را امام صادق (ع) نقل کرده است.

به هر حال او فردی است که فریب تبلیغات فراوان حکومت بـنی امـیه را خورده که پیوسته مردم را به جهاد ترغیب، و جهاد را نیز به معنای جنگیدن بـادشمن جـلوه داده؛ و همگان را به آن تشویق می کرده اند. به گونه ای که وی بـه حـضرت سـجاد (ع) اعتراض می کندکه چرا تو سختی جهاد را وانهاده ای و راحـتی حـج را برگرفته ای؟

امام (ع) آن قدر مظلوم است و در فشار، که نمی تواند بگوید این سلسله حاکمان فاسدی هستند که تـمام مـردان طایفه مرا از پدر، برادر، عمو و فـرزندان آنـان را کشته اند، حـالا نـیز فـکر کشورگشایی در سر می پرورانند یا می خواهند بـر بـحران های داخلی خود سرپوش بگذارند و سایر مخالفان داخلی خود را سرکوب کنند که هیچکدام ربـطی بـه جهاد اسلامی ندارد.

و باز نمی تواند بـه او بگوید، جهاد غیر از قـتال و کارزار اسـت و اساس دین بر تبلیغ و بـیدار کردن فـطرت است. به هر حال چون گفتن این که متولیان حکومت، انسان های فاسدی هستند، بـرای حـضرت سجاد(ع) هزینه سنگینی دارد و از سوی دیـگر عـباد بـصری نیز هنوز بـعد از شـهید شدن امام حسین(ع) و یـارانش بـه دست یزیدیان، انتظار دارد که امام (ع) مانند یک سرباز، در جبهه آنان قرار بگیرد و از آنان دفاع کنـد، بـا یک جمله کوچک به او می فرماید: »دنـباله آیـه را بخوان تـا مـعلوم شـود مؤمنانی که خداوند تلاش مـالی و بدنی آنان را می خرد و به آنان بهشت می دهد، هر اسلحه بر دوشی نیست که عربده مـی کشد و خـون بیگناهان را می ریزد و مسلمان را روانه سیاه چالهای حـجاج مـی کند، بـلکه آنـان مـومنانی هستند که پیوسته تـوبه کنـنده، پیوسته اهل عبادت و نیایش خداوند، پیوسته در حال روزه [5]و رکوع و سجود، آنانی که واقعاً به کارهای معروف و پسندیده دسـتور مـی دهند و از کارهـای زشت و ناپسند باز می دارند و حدود و مقررات الهـی را کامـلاً حـفظ مـی نمایند، نـه انـسان های هرزه ای که هر سخن نادرستی از دهنشان خارج می شود و به کارهای ناپسند فرمان می دهند و از کارهای خوب، باز می دارند.

از مقایسه دو گروه، یکی امام حسین (ع) و یارانش که در مواجهه با دشمن ـ یعنی لشـکر حُر ـ از مشک های آب خود به آنان می دهند و به یال های آنان آب می پاشند و گروه دیگر که بین امام حسین (ع) و آب فاصله می اندازند، از برداشتن آب نهر، جلوگیری می کنند و زن و فرزند اورا، پس از شهادتش در فشار و تنگنا قرار می دهند، می توان طرفداران مـعروف و مـنکر، خوب و بد را کاملاً شناخت.

حال، آیا می توان گفت، اگر این گروه دوم حاکم باشند و فریاد جهاد سر دهند، باید در رکاب اینان به جهاد پرداخت؟

بله، چون خفقان حاکم اجازه نمی دهد که امام سـجاد (ع) ایـن توضیح ها را برای عباد بصری بدهد و عباد، شیفته تبلیغات یزیدیان شده که می گویند باید دین را گسترش داد، باید مخالفان داخلی را سرکوب کرد؛ زیرا اینان علیه امیرالمومنین!!یـزید یـا مروان یا حجاج قیام کرده اند و بـه آنان التزام عملی ندارند، امام مجبور می شوند، به طور رمزی جمله ای بگویند که آیندگان، شرایط او را درک کنند و بدانند کسی که اجازه ندارد برای پدرش زیارت نامه بخواند، حـتماً اجـازه ندارد جهاد اسلامی و شـرایط آن را تـشریح کند.

یادآوری
نظیر همین اشکال عباد بصری را زهری به امام سجاد (ع) نموده است[6] البته سندش مرسل است و به آن اعتمادی نیست.

بله، سؤال و جواب همان است، تنها تفاوتش این است که امام (ع) در جـواب زهـری مسأله را کمی بازتر کرده و فرمودند: «انما هم الائمه علیهم السلام؛ آن ـ مومنانی که خداوند تلاش بدنی و مالیشان را به قیمت بهشت می خرد ـ، تنها ائمه اطهار(ع)هستند». نه مدعیانی که حق آن امامان معصوم را غصب کرده و بر دل آنـان خـون نشانده اند و هـر روز با انحراف تازه ای، در دین، آنان را نگران می نمایند.

اما، نکته جالب تری که باید به آن پرداخت، این است که چرا جـهاد در رکاب ائمه اطهار(ع) برتر از حج است؟

جهاد در رکاب ائمه اطهار (ع) برای سرکوب مخالف، یـا بـرای کشـورگشایی، کینه توزی و جبران عقده حقارت و امثال آن نیست. بلکه به طور کلی، جهاد ائمه اطهار جنگ نیست، بلکه جـهاد فـرهنگی است، آگاه نمودن مردم رهانیدن آنان از انحرافات است، شاهدش این که قرآن می فرماید: «و جـاهدهم بـه جـهادا کبیرا» (فرقان، 52/25)؛ و به وسیله این[قرآن] به جهادی بزرگ بپرداز. روشن است که جهاد با قرآن، علم آموزی و ایـمان سازی است، نه کشورگشایی و مخالف سوزی.

به این امید که خداوند توفیقی عنایت کنـد که بتوانیم با جهاد فـرهنگی، حـقایق دین را بر طبق فطرت اسلامی، معرفی نماییم.

پی نوشت:
[1] تنها زیارت امین الله از امام سجاد(ع) نقل شده که آن نیز زیارت امیرالمومنین (ع) است و سخنی از شهادت امام حسین (ع) در آن نیست.
[2] حکومت بنی امیه با استفاده از مردم جـاهل و ترسو، امام را به شهادت رسانید و می خواست وانمود کند که این کار تنها توسط مردم یا نیروهای خودسر، انجام شده و حکومت نقشی در آن نداشته است. به همین جهت، پس از واقعه کربلا، ابن زیاد خواست که فـرمان نـامه خود را از عمر سعد پس بگیرد و او از پس دادن آن خودداری کرد بنابراین، بین آن دو اختلاف رخ داد. و باز به همین علت، یزید مسؤلیت کشتن امام حسین (ع) را به دوش ابن زیاد انداخت و خود را از آن مبرا دانست و گفت: ما به کمـتر از ایـن راضی بودیم و… .
[3] ر. ک تفسیر نورالثقلین، 2/272، حدیث 358.
[4] ر. ک معجم رجال الحدیث، 9/217تا210.
[5] در روایتی سائحون را به منای روزه داران دانسته است. ر. ک نورالثقلین، 2/274، حدیث 366.
[6] ر. ک. نورالثقلین، 2/273، حدیث364.

خوانده شده 975 مرتبه