آشنايي اجمالي با سوره عصر

امتیاز بدهید
(27 امتیاز)

 

آشنايي اجمالي با سوره عصر

بنام خداوند بخشنده مهربان

1 - به عصر سوگند،

2 - كه انسانها همه در زيانند.

3 - مگر كسانى كه ايمان آورده ، و اعمال صالح انجام داده اند و يكديگر را به حق سفارش كرده ، و يكديگر را به شكيبائى و استقامت توصيه نمود.

در ابتداى اين سوره با قسم تازه اى روبرو مى شويم ، مى فرمايد: به عصر سوگند! (و العصر).

واژه (عـصـر) در اصـل بـه مـعـنـى فشردن است ، و سپس به وقت عصر اطلاق شده ، به خـاطـر ايـنكه برنامه ها و كارهاى روزانه در آن پيچيده ، و فشرده مى شود. سپس اين واژه بـه مـعنى مطلق زمان و دوران تاريخ بشر و يا بخشى از زمان ، مانند عصر ظهور اسلام و قـيـام پـيـغـمـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم )، و امثال آن استعمال شده است ، و لذا در تفسير اين سوگند مفسران احتمالات زيادى گفته اند:

1 - بعضى آن را اشاره به همان وقت عصر مى دانند، به قرينه اينكه در بعضى ديگر از آيات قرآن به آغاز روز سوگند ياد شده است مانند (والضحى ) (سوره ضحى آيه 1) - يا - و الصبح اذا اسفر (مدثر - 34).

اين سوگند به خاطر اهميتى است كه اين موقع از روز دارد چرا كه زمان زمان دگرگونى نـظـام زنـدگـى و حـيـات انـسـانـهـا اسـت ، كـارهاى روزانه پايان مى گيرد، پرندگان و حيوانات به لانه هاى خود بازمى گردند، خورشيد سر در افق مشرق فرو مى كشد، و هوا تدريجا رو به تاريكى مى رود.

ايـن دگـرگـونـى انـسان را به قدرت لا يزال الهى كه بر اين نظام حاكم است متوجه مى سـازد، و در حـقـيـقـت نـشـانـهـاى از نـشـانه هاى توحيد و آيتى از آيات پروردگار است كه شايسته سوگند مى باشد.

2 - بـعـضـى ديگر آن را اشاره به سراسر زمان و تاريخ بشريت دانسته اند كه مملو از درسـهاى عبرت ، و حوادث تكان دهنده و بيدارگر است ، و روى همين جهت آنچنان عظمتى دارد كه شايسته سوگند الهى است .

3 - بعضى روى قسمت خاصى از اين زمان مانند عصر قيام پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سـلم ) كه داراى ويژگى و عظمت خاصى در تاريخ بشر بوده و هست انگشت گذارده ، و سوگند را ناظر به آن مى دانند.

4 - بـعـضـى نيز به همان ريشه لغوى اين واژه برگشته ، و سوگند را ناظر به انواع فـشـارها و مشكلاتى ميدانند كه در طول زندگى انسانها رخ مى دهد، آنها را از خواب غفلت بيدار مى كند، به ياد خداوند بزرگ ميان دارد، و روح استقامت را پرورش مى دهد.

5 - بـعـضـى ديـگـر آن را اشـاره به انسانهاى كامل مى دانند كه عصاره عالم هستى و جهان آفرينشند.

6 - بـالاخـره بـعـضى آن را ناظر به (نماز عصر) شمرده اند، به خاطر اهميت ويژهاى كـه در مـيـان نـمـازهـا دارد، زيـرا آنـهـا (صلاة وسطى ) را كه در قرآن روى آن تاءكيد خاصى به عمل آورده نماز عصر مى دانند.

در آيـه بـعـد اشـاره بـه چـيـزى مـى كـنـد كـه ايـن سـوگند مهم براى آن ياد شده است. مى فرمايد: به طور مسلم همه انسانها در زيانند (ان الانسان لفى خسر). سرمايه هاى وجودى خـود را چـه بـخـواهند يا نخواهند از دست مى دهند، ساعات و ايام و ماه ها و سالهاى عمر به سرعت مى گذرد، نيروهاى معنوى و مادى تحليل مى رود، و توان و قدرت كاسته مى شود.

(خـسـر) (بـر وزن عسر) و (خسران ) چنانكه راغب در مفردات مى گويد: به معنى كم شـدن سـرمايه است ، گاه به انسان نسبت داده مى شود و مى گويند فلانكس زيان كرد، و گـاه بـه خـود عمل نسبت داده مى شود و مى گويند: تجارتش زيان كرد، اين واژه غالبا در سـرمايه هاى برونى مانند مال و مقام به كار مى رود، و گاه در سرمايه هاى درونى مانند صـحـت و سـلامـت و عـقـل و ايـمـان و ثـواب و ايـن هـمـان اسـت كـه خـداونـد مـتـعـال بـه عنوان (خسران مبين ) (زيان آشكار) از آن ياد فرموده آنجا كه مى گويد: ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم و اهليهم يوم القيامة الا ذلك هو الخسران المبين زيانكاران واقعى كسانى هستند سرمايه وجود خود و خانواده خويش را در قيامت از دست مى دهند، بدانيد خسران مبين همين است (زمر - 15).

(فـخـر رازى ) درتـفـسـيـر ايـن آيـه سـخنى نقل مى كند كه حاصلش چنين است : يكى از بـزرگـان پـيشين مى گويد: معنى اين سوره را من از مرد يخ ‌فروشى آموختم ، فرياد مى زد و مى گفت : ارحموا من يذوب راءس ماله ارحموا من يذوب راءس ماله !: رحم كنيد به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود، رحم كنيد به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود! پيش خود گـفـتـم ايـن است معنى ان الانسان لفى خسر: عصر و زمان بر او مى گذرد و عمرش پايان مى گيرد، و ثوابى كسب نمى كند و در اين حال زيانكار است .

به هر حال از نظر جهانبينى اسلام دنيا يك بازار تجارت است همانگونه كه در حديثى از امـام هـادى (عـليـه السـلام ) على بن محمد النقى مى خوانيم : الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون : دنيا بازارى است كه جمعى در آن سود مى برند و جمع ديگرى زيان .

آيـه مـورد بـحـث مـى گـويـد هـمـه در اين بازار بزرگ زيان مى كنند مگر يك گروهى كه برنامه آنها در آيه بعد بيان شده است .

مـى فـرمـايـد مـگـر كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، و يكديگر را به طـرفـدارى و انـجـام حق سفارش كردند، و يكديگر را به صبر و استقامت توصيه نمودند (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).

و بـه تعبير ديگر چيزى كه مى تواند جلو اين زيان بزرگ را بگيرد و آن را به منفعت و سـودى عـظـيـم مـبـدل كـنـد آن اسـت كـه در بـرابـر از دسـت دادن اين سرمايه ، سرمايه اى گـرانـبـهـاتـر و ارزشـمندتر به دست آورد كه نه تنها جاى خالى آن سرمايه پر شود، بـلكـه ده ها و صدها و هزاران بار از آن بيشتر و بهتر باشد. هر نفسى كه انسان مى زند يـك گـام بـه مرگ نزديكتر مى شود چنانكه امير مؤ منان على (عليه السلام ) در آن عبارت نورانيش فرمود: نفس المرء خطاه الى اءجله نفسهاى انسان گامهاى او به سوى مرگ است .

بنابراين ، هر ضربانى كه قلب انسان مى زند او را يك قدم به پايان عمر نزديكتر مى سـازد، و بـه ايـن تـرتيب بايد در برابر اين زيان قطعى كارى كرد كه جاى خالى پر شود.

قابل توجه اينكه قرآن براى نجات از آن خسران عظيم برنامه جامعى تنظيم كرده كه در آن بر چهار اصل تكيه شده است :

اصـل اول در ايـن بـرنـامه مساءله (ايمان ) است كه زيربناى همه فعاليتهاى انسان را تـشـكـيـل مـى دهـد، چـرا كه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فكرى و اعتقادى او سرچشمه مى گيرد، نه همچون حيوانات كه حركاتشان به خاطر انگيزه هاى غريزى است .

در اصـل دوم بـه مـيـوه درخـت بـارور و پـر ثـمـره ايـمـان پـرداخـتـه از (اعمال صالح ) سخن مى گويد. آرى صـالحـات هـمـان اعـمـال شـايـسـتـه نـه فـقـط عـبـادات ، نـه تـنـهـا انـفـاق فـى سـبـيل الله ، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها كسب علم و دانش ، بلكه هر كار شايسته اى كـه وسـيـله تـكـامـل نـفوس و پرورش اخلاق و قرب الى الله و پيشرفت جامعه انسانى در تمام زمينه ها شود.

اين تعبير حتى كارهاى كوچكى همچون برداشتن يك سنگ مزاحم را از سر راه مردم شامل مى شود، تا نجات ميليونها ميليون انسان از گمراهى و ضلالت و نشر آئين حق و عدالت در تمام جهان .

در اصل سوم به مساءله (تواصى به حق ) يعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشـاره مى كند، تا همگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن را فراموش نكنند در مسير زندگى از آن منحرف نگردند.

(تـواصـوا) از ماده (تواصى ) همانگونه كه راغب در مفردات آورده به معنى آن است كه بعضى بعض ديگر را سفارش ‍ كنند و (حـق ) بـه معنى (واقعيت ) يا (مطابقت با واقعيت ) است ، در كتاب (وجوه قرآن ) دوازده مـعـنـى و مـورد اسـتـعـمـال براى اين كلمه در قرآن مجيد ذكر شده است ، مانند خدا، قرآن اسلام ، توحيد، عدل ، صدق ، آشكار بودن ، واجب بودن و مانند اينها، ولى همه آنها به ريشه اى كه در بالا گفتيم باز مى گردد.

بـه هـر حـال جـمله (تواصوا بالحق ) معنى بسيار وسيعى دارد كه هم امر به معروف و نـهـى از مـنـكـر را شـامـل مـى شـود، و هـم تـعـليـم و ارشـاد جـاهـل و تـنـبـيـه غـافـل و تـشـويـق و تـبـليـغ ايـمـان و عمل صالح را. بـديـهـى اسـت كـسـانـى كـه يـكـديگر را به حق سفارش مى كنند، خود بايد طرفدار حق و عامل به آن باشند.

در اصـل چـهـارم مـسـاءله شـكـيبائى و (صبر) و استقامت و سفارش كردن يكديگر به آن مـطـرح اسـت ، چـرا كـه بـعـد از مـسـاءله شـنـاخـت و آگـاهـى ، هـر كـس در مـسـيـر عـمـل در هـر گـام بـا مـوانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى تواند احقاق حق كند، و عمل صالحى انجام دهد و يا ايمان خود را حفظ كند.

بـا توجه به آنچه در بالا در مورد اين اصول چهارگانه كه به حق جامع ترين برنامه حيات و سعادت انسانها است گفته شد روشن مى شود كه چرا در روايات آمده است كه وقتى اصـحـاب و يـاران پـيـغـمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به يكديگر مى رسيدند پيش از آنكه از هم جدا شوند سوره و العصر را مى خواندند، و محتواى بزرگ اين سوره كوچك را يادآور مى شدند، سپس با يكديگر خداحافظى كرده به سراغ كار خود مى رفتند.

خوانده شده 7658 مرتبه