شیوه‌های مبارزه با فساد از دیدگاه قرآن

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
شیوه‌های مبارزه با فساد از دیدگاه قرآن

یکی از دغدغه‌های انسان، مبارزه با فساد است. آدمی می‌داند که فساد در هر حوزه‌ای و به هر علتی، نظام کامل را به هم می‌ریزد و زندگی را دچار اختلال می‌کند. اما مشکل اصلی انسان، اصل مبارزه با فساد نیست؛ زیرا همه به این باور عقلانی رسیده‌اند که اصلاح کردن امری لازم و ضروری است و هر جایی که فساد راه یافته می‌بایست اصلاحات در آن انجام پذیرد؛ بلکه مشکل اصلی انسان، چگونگی اصلاحات و شیوه‌های مبارزه با آن است؛ چرا که فساد، دارای ‌اشکال و انواع و اقسام چندی است و نمی‌توان با یک نسخه اصلاحی در همه حوزه‌ها موفقیت کسب کرد.

اینجاست که جست‌وجو برای شناسایی شیوه‌های مبارزه با انواع و اقسام فساد در دستور کار قرار می‌گیرد. با این همه به سبب پیچیدگی بسیار فسادگران و بهره‌مندی آنان از عقل ابزاری و هوش و ذکاوت انسانی، کار با دشواری پیش می‌رود؛ افزون بر اینکه بسیاری از فسادها با نام اصلاحات انجام می‌پذیرد و مفسدان خود را مصلحان واقعی بر می‌شمارند.

مشکل عمده دیگر در سر راه اصلاحات و مبارزه با فساد، وجود بسترهای مناسب درونی و بیرونی برای فساد و فسادگری است. گرایش‌های طبیعی به شهوات نفسانی و تجاوزگری موجب می‌شود که همه قوانین تکوینی و تشریعی و همه اصول و مبانی اخلاقی و حقوقی که عقل و عقلا بر آن صحه گذاشته‌اند، زیر پا نهاده شود و همین خردمندان شهوتران و تجاوزگر برای دستیابی به نیازهای شهوانی خود، از همه شیوه‌های دور زدن قانون بهره گیرند.
قرآن به عنوان کتاب راهنمای زندگی وحیانی، به این مهم توجه داشته و شیوه‌ها و راهکارهایی را برای مبارزه با فساد و تحقق اصلاحات واقعی بیان کرده که نویسنده در این مطلب بدان ‌اشاره نموده است.

 

* فساد، خروج از حد اعتدال و تعادل

یکی از بیماری‌های اجتماعی که‌ گریبانگیر همه جوامع بشری می‌شود، مسئله فساد است. فساد که نقیض صلاح است به معنای خروج هر چیزی از حد اعتدال و تعادل است؛ (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۶۳۶ ذیل واژه فسد) زیرا صلاح هر چیزی، همان حالت طبیعی است که بر اساس نظام احسن الهی بر اصول عدالت و اعتدال آفریده شده است.

خروج از اعتدال به دو شکل افراطی و تفریطی صورت می‌گیرد. بنابراین اگر کم یا زیادی در چیزی تحقق یابد و همین افزایش و کاهش، آن چیز را از اصل آفرینش آن بیرون کند، در حقیقت در آن چیز فساد راه یافته است. پس می‌توان گفت هر گونه تغییرات در چیزی که موجب شود تا آن چیز از اصل خود خارج و کاربرد خود را از دست دهد، تغییر فاسدی است؛ چرا که صلاح هر چیزی، همان بقای بر خلقت اصلی و اهداف و کاربردهای آن است. بر این اساس اگر تغییر در خلقت اصلی چیزی موجب دستیابی به کمالی شود و در راستای اهداف آن چیز باشد، تغییر مثبت ارزیابی می‌شود و فساد بر آن اطلاق نمی‌شود.

به سخن دیگر، اگر خروج از اعتدال و تغییر در کمیت و کیفیت هر چیزی موجب نقص و خروج از کمال و اهداف چیزی شود، آن چیز فاسد شده است.

در قرآن اموری چون انحراف در راه خدا (اعراف، آیه ۸۶)، تخریب آبادانی‌های زمین و به هدر دادن امکانات طبیعی آن (اعراف، آیه ۵۶)، نابودی کشاورزی (بقره، آیه ۲۰۵)، خونریزی و کشتار (بقره، آیه ۳۰)، نسل‌کشی (بقره، آیه ۲۰۵)، ظلم و ستم (اعراف، آیه ۱۰۳)، کفر به خداوند (بقره، آیات ۸ و ۱۲)، شرک و رویگردانی از توحید (آل عمران، آیه ۶۳)، ذلیل کردن عزیزان شهر به هنگام جنگ (نمل، آیه ۳۴)، سرقت (یوسف، آیه ۷۳) جلوگیری از رواج دین توحیدی والهی در جامعه (نحل، آیه ۸۸)، قطع صله‌رحم (محمد، آیه ۲۲) برترجویی و خود بزرگ بینی نژادی (اسراء، آیه ۴)، کم‌فروشی (هود، آیات ۸۴ و ۸۵ و نیز شعراء، آیات ۱۸۱ و ۱۸۳) به عنوان مصادیقی از فساد مطرح شده است.

در این مصادیق می‌توان امور مختلفی یافت که به حوزه باورها و رفتارها تعلق دارد. این بدان معناست که فساد تنها در حوزه رفتاری مطرح نیست، بلکه کفر و شرک نیز به عنوان مصادیقی از فساد به شمار می‌رود.

اما با نگاهی گذرا به همین مصادیق بیان شده می‌توان این نکته را نیز دریافت که بیشترین مصادیق فساد را می‌توان در حوزه رفتارها و آن هم در حوزه رفتارهای اجتماعی یافت. بر این اساس می‌توان گفت که بیشترین نمود فساد و خروج از مرزهای صلاح و اعتدال و تعادل در امور اجتماعی اتفاق می‌افتد، هر چند که ریشه و خاستگاه آن را می‌بایست در همان حوزه بینش‌ها و نگرش‌ها یعنی امور اعتقادی و باورها جست؛ زیرا نوع تفکر و بینش و نگرش آدمی به خود و خدا و هستی است که رفتارهای او را جهت می‌دهد. از این رو در قرآن اموری چون ایمان به خدا (مائده، آیات ۶۴ و ۶۵)، تفکر درباره آیات الهی و سرگذشت مفسدان (اعراف، آیات ۸۶ و ۱۰۳)، توجه به آخرت (قصص، آیات ۷۷ و ۸۳) توحید (روم‌، آیات ۴۱ تا ۴۳)، توجه به علم خدا (بقره، آیه ۲۲۰)، خوف از خدا (اعراف، آیات ۵۵ و ۵۶) اطاعت از خدا (مومنون، آیه ۷۱)، تقوای الهی (بقره، آیات ۲۰۵ و ۲۰۶) و عبادت خدا (هود، آیات ۸۴ و ۸۵) به عنوان موانع فساد در انسان بیان شده است.

به سخن دیگر، میان بینش‌ها و باورها از سویی و با نگرش‌ها و رفتارها از سوی دیگر ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. بنابراین اگر بخواهیم رفتارها را اصلاح کنیم می‌بایست به اصلاح باورها بپردازیم.

 

* چرایی اصلاح‌گری

بر اساس آموزه‌های قرآنی هستی بر مدار و محور عدالت است. بر این اساس می‌توان گفت که جهان هستی به طور طبیعی بر مدار صلاح می‌گردد و فساد، امری عارضی بر برخی از چیزهاست. پس هنگامی که در چیزی فسادی راه یابد، ریشه آن را می‌بایست در تصرفات و تغییراتی جست که خروج از اعتدال و عدالت را سبب شده است، چرا که هر چیزی به خودی خود در مسیر عدالت و گرایش به حفظ حالت نخست خود قرار دارد.
البته انسان‌ها به عنوان خلیفه الهی ماموریت دارند تا اصلاحاتی را انجام دهند که موجب تقویت مسیر کمالی می‌شود که بر مدار عدالت و صلاح شکل گرفته است. بر همین پایه است که ماموریت آبادانی زمین به عنوان ظهور نقش خلافت الهی بر عهده آدمی گذاشته شده است تا با تلاش و کوشش در مقام مظهر ربوبیت الهی، به پرورش کمالی چیزهای زمین اقدام کند. (هود، آیه ۶۱)

اما آدمی به علل درونی چون خواسته‌های نفسانی و یا بیرونی چون وسوسه‌های شیطانی، گاه بر خلاف خلافت و ماموریت خویش عمل می‌کند و هر آنچه را ساخته و اصلاح کرده است فاسد می‌کند (اعراف، آیه ۵۶) و یا آنکه از همان ابتدا به گونه‌ای رفتار و عمل می‌کند که فساد را در چیزی پدید می‌آورد. بنابراین لازم است تا دوباره با اصلاح تفکر و بینش و نگرش خود، به اصلاح چیزها اقدام کند؛ چرا که اگر به اصلاحات نپردازد نه تنها به زمین و محیط زیست خود (روم، آیه ۴۱ و بقره، آیه ۲۷) ضربه می‌زند و کار را بر خود سخت می‌کند، بلکه موجب می‌شود دچار محرومیت از خلافت خدا (بقره، آیه ۳۰)، محرومیت از محبت خدا و لطف او (بقره، آیه ۲۰۵)، کوردلی و درک نکردن حقایق و از دست دادن بصیرت (محمد، آیات ۲۲ و ۲۳)، نفرین الهی (همان) گرفتاری در فتنه (آل‌عمران، آیه ۷) و خسران واقعی (اعراف، آیه ۱۰۳) و مانند آن شود. بنابراین برای رهایی از چنین آثار و پیامدهایی لازم است تا آدمی در اندیشه اصلاح باشد و به مبارزه با فساد و افساد اقدام کند.

 

* اصلاح امور، رسالت الهی

از آموزه‌های قرآنی این معنا به دست می‌آید که مبارزه با فساد و اقدام به اصلاح امور نه تنها یک وظیفه انسانی بلکه رسالت الهی است که حتی پیامبران الهی نیز ماموریت داشتند تا در این راستا فعالیت و تلاش کنند.

خداوند در آیه ۱۱۶ سوره هود، اصلاح و پاک کردن زمین از فساد انسان‌ها را مسئولیت عقلانی و وظیفه‌ای دینی بر می‌شمارد و در آیات ۲۰ و ۲۲ سوره محمد(ص) به مومنان هشدار می‌دهد که درصورت رویگردانی از مبارزه با فساد از طریق جهاد می‌بایست خود را آماده کنند تا گرفتار فساد و آثار آن شوند. به سخن دیگر، اگر جامعه‌ای با فساد مبارزه نکند خود کسانی که با فساد مخالف هستند در یک فرآیند گرفتار فساد می‌شوند و در دام آن می‌افتند. بنابراین، مبارزه با فساد و اقدام به اصلاح امور یک رفتار پیشگیرانه است تا خود گرفتار فساد و تبعات آن نشود.

از آیات ۲۴۶ و ۲۵۱ سوره بقره این معنا را می‌توان استنباط کرد که دفع فساد از زمین، پیامد طبیعی مبارزه با آن می‌باشد و اصولا چنین مبارزه‌ای همان پیکار حق علیه باطل است، زیرا صلاح و اصلاح امری حق است که هستی بر مدار آن می‌باشد و فساد و تباهی امری باطل است که تحقق آن در جامعه یک امر خلاف حق به شمار می‌رود.

بنابراین، کسانی که در جست‌وجوی حق می‌باشند و به حق گرایش دارند، نسبت به باطل کراهت داشته و با آن مخالفت می‌ورزند. نتیجه این مخالفت مبارزه با فساد و حمایت از صلاح و اصلاح است.

با نگاهی گذرا به گزارش‌های قرآنی نسبت به ماموریت و پیامبران(ع) این معنا اثبات می‌شود که جلوگیری از فساد در هر شکل و نوعی، از اهداف رسالتی آنان بوده است. (مائده، آیه ۳۲) خداوند در آیات ۷۳ و ۷۴ سوره اعراف و نیز ۱۴۱ تا ۱۵۲ سوره شعراء، مبارزه با فساد و اصلاح جامعه ثمود را از اهداف رسالتی حضرت صالح پیامبر(ع) بر می‌شمارد و در آیات ۸۴ و ۸۵ سوره هود مبارزه با فساد را مهم‌ترین هدف حضرت شعیب(ع) بیان می‌کند.

مبارزه با فسق و فساد فرعونیان از اهداف رسالتی حضرت موسی(ع) است که در آیات ۱۲ و ۱۴ سوره نمل بیان شده است. با نگاهی به درخواست و استمداد حضرت لوط(ع) از خداوند این معنا به دست می‌آید که آن حضرت(ع) نیز ماموریت داشته است تا با فساد قوم خود مبارزه کند و چون آن حضرت(ع) خود را در برابر پافشاری قوم بر فساد ناتوان می‌یابد، از خداوند برای مبارزه با مفسدان و اجرای اصلاحات یاری می‌جوید. (عنکبوت، آیات ۲۸ و ۳۰)

البته مبارزه با فساد با همه ارزش و اهمیت آن بسیار دشوار است؛ زیرا انسان‌ها به طور طبیعی تحت تاثیر محیط و نیز هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی به سوی فساد و تجاوزگری گرایش دارند و کم هستند که تقوای الهی در پیش گیرند و به مبارزه با هواهای نفسانی اقدام کنند. بدتر از این، آن است که عوامل نهی‌کننده از فساد و منکرات بسیار اندک هستند (هود، آیه ۱۱۶) از این رو خداوند در آیه ۳۰ سوره عنکبوت، دعا و استمداد طلبی از خداوند برای مبارزه با مفاسد اجتماعی و مفسدان را امری شایسته می‌داند تا این گونه با توکل به خداوند و استعانت و یاری او، بتوان در برابر فشارهای فساد و مفسدان ایستاد و کاری از پیش برد.

با آنکه انسان می‌داند که فساد امری باطل است و آدمی را به سقوط می‌کشاند و جامعه سالم را نابود می‌کند، با این همه یا گرایش به فساد پیدا می‌کند و یا نسبت به فساد دیگران سکوت می‌کند. خداوند در آیه ۱۱۶ سوره هود به انسانها هشدار می‌دهد که نهی از منکر و بازداشتن مردمان از فساد، می‌تواند مایه نجات و رهایی ایشان از عذاب‌های الهی شود تا این گونه به مبارزه با فساد اقدام کنند. با این همه چنانکه گفته شد، اصلاح‌گران و جهادگران علیه فساد بسیار اندک هستند.

 

* شیوه‌های مبارزه با فساد

از آنچه تاکنون گفته شد می‌توان این معنا را به دست آورد که نمی‌توان از یک شیوه برای مبارزه با فساد و انجام اصلاحات سود جست و برای همه آنها یک نسخه پیچید ، چنانکه با توجه به اختلاف مفسدان می‌بایست شیوه‌های اختصاصی را نیز مد نظر قرار داد؛ زیرا برخی از مفسدان دانسته و خواسته، اقدام به فساد حتی تحت نام اصلاحات می‌کنند. بنابراین نمی‌توان تنها با هشدار و یا آگاه‌سازی نسبت به آثار و تبعات فساد، آنان را به سوی اصلاح امور رهنمون ساخت و از فساد و تباهی باز داشت.

مبارزه بنیادی، شاید نسبت به برخی از افراد و جوامع کارساز باشد ولی نسبت به برخی دیگر، این مبارزه می‌بایست به صورت حذفی انجام گیرد که همان حذف فیزیکی مفسدان است که گاه به شکل اعدام و گاه عذاب‌های استعجالی و استیصالی یعنی نابودی امت‌ها و ملت‌ها انجام می‌گیرد. خداوند در آیه ۲۷ سوره بقره و ۳۳ سوره مائده از مجازات‌های کیفری دنیا، به عنوان یک راهکار دفع فساد از جامعه یاد می‌کند. بر این اساس می‌توان گفت که مجازات کیفری‌ اشخاص مفسد نیز در همین چارچوب معنا می‌یابد؛ زیرا زمانی که راه‌های بازسازی و اصلاح شخص یا‌ اشخاص جامعه به بن‌بست می‌رسد حذف فیزیکی مفسد یا مفسدان تنها راه درمان است تا این گونه غده سرطانی از جامعه برداشته شود؛ چرا که بقای این غده سرطانی موجب آلودگی دیگر افراد جامعه می‌شود. از این رو می‌بایست شخص به صورت فیزیکی حذف شود و اگر جامعه دچار فساد است می‌بایست همان جامعه حذف شود تا دیگر جوامع بشری آلوده نشوند.

از آنجایی که بینش‌ها و باورها تاثیر اساسی در رفتارهای آدمی دارد، یکی از شیوه‌های مبارزه با فساد آن است که بینش و نگرش مردمان را تغییر داده و با بیان زشتی فساد و آثار آن در دنیا و آخرت، مفسدان را از انجام آن باز داشت. خداوند در آیه ۲۰۵ سوره بقره و نیز ۶۴ سوره مائده و ۱۱۶ سوره هود و ۷۷ سوره قصص به این راهکار‌اشاره می‌کند و آن را شیوه‌ای برای جلوگیری از مفاسد بر می‌شمارد.

اصولا ‌اشاره به آثار فساد که در همین مقاله نیز به برخی از آن‌ اشاره شده است، از آن رو مورد توجه و اهتمام قرآن است تا شخص با تفکر و اندیشه در آنها به تاثیرات بد فساد پی برد و در مسیر اصلاح و مبارزه با فساد گام بردارد.

از دیگر شیوه‌های مبارزه با فساد و اقدام به اصلاح‌گری، تشویق و برانگیختن عواطف و احساسات است تا ‌اشخاص به اعمال نیک و اهداف عالی در برابر مفسدان پایبند شوند. این روشی است که در آیات ۳۲ سوره مائده و ۷۷ و ۸۸ سوره قصص و ۲۸ سوره ص مطرح شده است.

در مقابل، گاهی لازم است که افراد انسانی تهدید شوند؛ زیرا برخی تنها با تشویق به راه نمی‌آیند و لازم است تا به مجازات‌های سخت دنیوی و اخروی تهدید شوند. خداوند این شیوه را در آیه ۳۳ سوره مائده و ۲۵ سوره رعد و ۸۸ سوره نحل مورد توجه قرار داده است.

نهی از فساد، از دیگر شیوه‌هایی است که قرآن خود بدان عمل کرده و پیامبران و مومنان را بدان انگیخته است. این روش مبارزه با فساد از سوی همه پیامبران به کار رفته است و گزارش‌های قرآنی از شعیب(ع) در آیاتی از جمله ۸۵ سوره اعراف و ۳۶ سوره عنکبوت و نیز صالح (ع) در آیات ۷۳ و ۷۴ سوره اعراف و ۱۴۲ و۱۵۰ و ۱۵۲ سوره شعراء نمونه‌هایی از این اقدام پیامبران است.

اصولا یکی از پایه‌های رستگاری و رهایی از خسران و زیانی که همه انسان‌ها بدان گرفتارند، سفارش دیگران به کارهای نیک و بازداشتن از کارهای زشت و فاسد است. مومنان و معتقدان به لقای الهی از مبارزان اصلی با فساد می‌باشند که خداوند در آیاتی از جمله آیات ۲۴۶ تا ۲۵۱ سوره بقره از ایشان سخن به میان آورده است.

احسان و نیکوکاری به نیازمندان جامعه، خود موجب دفع فساد است. این معنا را می‌توان از آیه ۷۷ سوره قصص به دست آورد و آن را به عنوان یک شیوه قرآنی در مبارزه با فساد مطرح کرد.

آنچه بیان شد بخشی از شیوه‌های مهم مبارزه با فساد که در آیات فوق‌الذکر بدان ‌اشاره شده بود. بی‌گمان تفکر و تدبر در آیات دیگر قرآن می‌تواند شیوه‌های دیگری را به آدمی بیاموزد.

خوانده شده 1877 مرتبه

احادیث