سه جوان مسلمان سیدنی در گفتگو با تیلور اورباخ دربارهی گرایش خود و دیگر استرالیاییها به اسلام میگویند.
سه نفر که هر یکی ۲۸ سال دارد و در محیط مسیحیت پرورش یافتهاند. سه شهروند استرالیا، گندمگون و سفیدپوست، مرد و زن که چهرهی مسلمانان جدید سیدنی را به تصویر میکشند.
”جسیکا“ دختری کوچک با موهای طلایی و چشمانی آبی بود با زبان سادهی دخترکانهاش که بر کرانهی شمالی میزیست و لقب ”نازی“ را از طرف مادرش یدک میکشید؛ نتیجهی زندگی گذشتهاش فقط درد و رنجهایی بود که دیگران او را به خاطر اینکه از مادری آلمانی متولد شده، مسخره میکردند. از چهار سال پیش که مسلمان شد، میدانست که باید حجابش را رعایت کند. وی در گفتگو با شبکهی Saturday Telegraph - در حالی که کودکانش لم داده و خندان به صفحهی پلاسمای تلویزیون زل زدهاند - میگوید: «اعتقاد ندارم که همه چیز ناگهان با کلیدِ نخست انجام گیرد؛ هنگامی که مسلمان شوی، لازم است حجابت را بپوشی و من با پوشیدن حجابم از افرادی که چشمهایشان را به من میدوزند، احساس ترس میکنم.»
علىٰرغم ترس شدید ”جسیکا“ از رگبار نگاههای خشمگین دیگران به خاطر لباسهایش که حاکی از تعالیم اسلامی است، آمار زنانی که به پوشش لباسهای اسلامی رو میآورند، روزافزون است.
جای بسی خوشحالی است که ”انجمن اسلامی تازه مسلمانان“ در ”لاکیمبا“ تأکید دارد که معمولاً هر هفته سه استرالیایی به این انجمن مراجعه کرده و به ثبت معلوماتشان که ثابت میکند تازه مسلماناند، میپردازند.
این انجمن اشاره دارد که یک سوم مراجعه کنندگان را زنان تشکیل میدهند.
”جسیکا“ی ۲۸ ساله چند سالی است که به اسلام گرویده و پیشتر از او همسرش ”مایکل“ - که در یک دبیرستان درس خوانده بودند - اسلام آورده بود.
او نسبت به جنگها و کشمکشهای خاورمیانه میگوید: این کارها مرا به غم فرو میبرد، متأسفانه افرادی هستند که دست به چنین کارهایی میزنند و موضعگیریهای عدهای، این مشکلات را ایجاد میکند. یک تصویر از کشتار، تأسف همگانی و ترس شدیدی را در پی دارد.
اما ”استفانی جنر“ کارمند شورای شهر و دختر نسل چهارم از خانوادهای مسلمان در استرالیا و بزرگ شدهی شهر ”نوسا“ است. او به تأثیر منفی این گونه احساسات میپردازد و میگوید: «قرآن این جنگها و تجاوزها را تأیید نمیکند، بسیار وحشتناک است که به سخنان کسانی گوش دهیم که میگویند: مسلمانان فقط ضرر دیگران را میخواهند. این سخنی عاقلانه نیست.»
او در دیدار با شبکهی Saturday Telegraph در رستوران Top Ryde خود را از سر تا پا با لباس اسلامی پوشانده است؛ از زیر لباسِ حجاب گُلدارش، تار مویی هم پدیدار نیست. او نوهی ”ادوارد جنر“ (مخترع واکسن آبله) است و چهار ماه پیش به اسلام گرویده است.
”استفانی“ همانند ”جسیکا“ از طریق شوهر مسلمان پاکستانیاش اسلام را شناخت. دختری که تا دیروز حامل عقاید نژادپرستانهای بود، اکنون مسلمانی راستین است که دیگر به مردان بیگانه دست نمیدهد، شراب و گوشت خوک نمیخورد و زندگی اسلامیاش سراسر خوشبختی است.
میگوید: «شایستهترین اسلوب زندگی یک مسلمان این است که بکوشد فردایش از دیروز بهتر باشد.»
علاوه از این دو بانوی مسلمان، ”ژان پیر آلبا“ یکی از اعضای این انجمن و ۲۸ ساله است. او در اکتبر ۲۰۰۷ هنگامی که در یک فروشگاه مواد غذایی بهداشتی کار میکرد، با زنی مسلمان ملاقات کرد؛ میگوید: «آن زن مرا به اندیشهای فراتقلیدی واداشت. من مسیحی بودم، اما پایبند تعالیم مسیح نبودم؛ لذا از او خواستم که مرا به یکی از مساجد راهنمایی کند. بدانجا رفته و اسلامم را آشکار کردم و الآن ادامهی ماجرا را به یاد نمیآورم.»
بعد از آن ”ژان پیر“ تمام دوستانش را از دست داد و خانوادهاش را بهت زده کرد. آنها ابتدا از اسلامش راضی نبودند؛ آنچنانکه خودش در گفتگو با شبکهی Saturday Telegraph میگوید: «آنها مسلمانان را تندرو میدانند ... اما با گذشت زمان، نظریهیشان تغییر کرد.»
وی علت آن را حوادث تجاوزکارانهی برخی مسلمانان دانست و گفت: «آنچه دل را تکان میدهد، حدوث همین مشکلات است. با این حوادث ما هم متضرر میشویم و دوست نداریم که چنین حوادثی رخ بدهد؛ ما زندگیای را دوست داریم که آکنده از صلح و همزیستی باشد.»
”سیدنی“ پایتخت اسلامی استرالیا شناخته میشود و در آن حدود ۲۰۸۰۰۰ نفر با هویت اسلامی زندگی میکنند و تراکم جمعیت مسلمانان سیدنی ۷/۴ درصد است.. شمار مسلمانان، پیوسته در حال افزایش است و این چهرههای خندان حاکی آن بودند که شهر ”سیدنی“ بهترین جا برای رشد اسلام است.