امام خمینی(ره) شخصیتی كه از دل تاریخ بیرون آمد و آن را با رنگ عشق درآمیخت و پرتو خورشید او هرگز غروب نخواهد كرد. آمدن و رفتنش هر دو جهان را تكان داد، ایشان غایبی است كه حضور دارد و شاهدی است كه گواه بر همه است.
به مناسبت سی و یكمین سالگرد رحلت جانگداز امام خمینی(قدس سره)، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان نشستی مجازی(بیناری) با حضور برخی از نخبگان و مشرفشدگان به دیدار امام در نجف، پاریس، قم و تهران با عنوان «شاهدانی از دیداركنندگان با خورشید» برگزار كرد.
شركتكنندگان در این وبینار که عصر سهشنبه، ۱۳ خردادماه برگزار شد عبارت بودند از:
۱. حجت الاسلام محمد حسن رحیمیان - همراه امام از آغاز نهضت تا پایان عمر از ایران
۲. شیخ قاضی أحمد الزین - رئیس هیئت امنای تجمع علمای مسلمین از لبنان
۳. استاد رشید بن عیسى - كارشناس سابق در دفتر یونسكو ومتخصص زبانشناسی از الجزائر
۴. استاد طلال سلمان - رئیس هیئت تحریریه روزنامه السفیر از لبنان
۵. حجت الاسلام سید عیسى طباطبائی از ایران
۶. شیخ ماهر حمود - رئیس اتحادیه جهانی علمای مقاومت از لبنان
۷. شیخ حسین شحادة ـ دبیر كل نشست توسعه و گفتوگوی ادیان وفرهنگها از لبنان
۸. استاد میشال نوفل ـ خبرنگار و نویسنده مسائل سیاسی از لبنان
۹. خلیل حمدان - عضو هیئت رئیسه جنبش امل از لبنان
۱۰. استاد محمد سعید الخنساء ـ عضو شورای سیاسی حزب الله از لبنان
۱۱. حجت الاسلام سید محمود حجازی ـ معاون رئیس دانشگاه آزاد اسلامی از لبنان
۱۲. مهندس مصطفى غلوم عباس - عضو انجمن دوستی ایران و كویت از كویت
۱۳. حاج عبد الشهید الزهیری از عراق
۱۴. طونی الحاج ـ استاد زبان فارسی رئیس سابق دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه لبنان شعبه الفنار
مجری این نشست مجازی خانم سوزان خلیل بود که در ابتدا به مهمان خیر مقدم گفت و در سخنانی اظهار داشت: درودی عطرآگین به میهمانان امام راحل خمینی کبیر و زائران خورشید، دوستداران امام که روزی در کنار خورشید حضور یافتند و پرتو وجود ایشان الهام گرفتند و در گرما و نور او آرامش یافتند.
خوشحالم که در خدمت این نشست که مناسبت سی و یکیمن سالگرد ارتحال امام روح الله خمینی برگزار می شود، در کنار شما مهمانان گرامی هستم. در خدمت علما و سروران عزیزی که با امام در نجف، پاریس و قم و تهران دیدار داشتند هستیم، سروران گرامی: حجت الاسلام رحیمیان از ایران، استاد رشید بن عیسی از الجزایر، شیخ ماهر حمود، شیخ حسین شحاده، استاد میشل نوفل، دکتر خلیل حمدان، حاج محمد سعید الخنساء و دکتر طونی الحاج و حجت الاسلام محمد جواد حجازی از لبنان و نیز دکتر حسن قناعتلی از ترکیه و دکتر محمد غلوم عباس از کویت و حاج عبدالشهید الزهیری از عراق هستیم».
عباس خامهیار؛ رایزن فرهنگی ایران در لبنان:
این حالتی بود كه برای همه كسانی كه به دیدار امام خمینی میرفتند، رخ میداد. شاید از این بُعد كه نگاه كردن به چهره انسان عارف عبادت به شمار میرود. و شاید این فیضی بود از تجلی آن مكانی كه هر كسی توفیق دریافت پرتویی از آن را به دست میآورد، از نور وجود امام شمّهای را بازگو میكرد. آن دیدارها، در وهله نخست حادثهای تاریخی و جاودان در خاطره قهرمانان می ساخت و سپس در گذر زمان.. دوستداران ایشان با حالتی از غبطه و آرزو از آن یاد میكنند كه ای كاش ما نیز از جمله آنها بودیم..از جمله كسانی كه امام در چهره آنها نظر افكنده و به قلب لبریز از عشقشان لبخند زده است.
بارها توفیق دیدار امام را از نزدیک در شهرهای قم و تهران داشتم، و آن احساس معنوی سرشاری كه موجی از اشك شوق و خوشحالی را ایجاد می كند، دریافت نمودم.
در سی و یكمین سالگرد ارتحال ملكوتی امام خمینی(قدس)، گوش جان را میسپاریم به هر آن كه به محضر نور رسید، و عرفان و عشق و گذشت را از وی دریافت كرد، و به هر كسی لحظاتی را از نزدیک در كنارش درک نمود و آن طنین زیبا را شنید و تحت تأثیرش قرار گرفت.. آیا این گونه نیست كه گفته شده: زبان عارف به مفاهیم الهی باز میشود؟ آیا همان آفریدگار نیست كه به عرفا میآموزد چگونه سخن بگویند؟
بر گوش ما خوش آید كه در محضر شما بزرگان، لحظات گرانقدر شما مریدان را كه در محضر مرادتان حضور یافتید، را بشنود! تردیدی نیست كه آن لحظات، لحظه وصال مرید با معشوق عارفش بوده، لحظاتی كه هرگز فراموش نخواهید كرد و تأثیر عمیق آن در اندیشه و زندگی شما از بین نخواهد رفت.
چه خوش است از حافظ این غزل را یاد كنیم:
روی خوبت آیتی از لطف بر ما كشف كرد زان زمان لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
حجت الاسلام محمد حسن رحیمیان:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما برادران و خواهران در تمام نقاط جهان و به ویژه حاضران گرامی
در خصوص شخصیت امام خمینی مطالب بسیاری دارم که بگویم، اما به این مقدار اکتفا میکنم که بگویم شخصیت امام خمینی دارای ابعاد متعددی است و ترجیح میدهم که در مورد ابعاد مخفی شخصیت امام راحل سخن بگویم و نسبت به دیگر ابعاد شخصیت امام اساسی به شمار می رود.
نخستین بُعد اساسی شخصیت امام راحل ایمان به خداوند سبحان و متعال و یقین به معاد و تمسک عمیق ایشان به ریسمان محکم خداوند یعنی قرآن کریم بود. امام خمینی راحل قبل از قیام خود و آغاز انقلاب مبارکش یعنی در طول دهه ششم عمرش، نفس خود را تزکیه کرده و عبودیت برای خداوند متعال را در دهه سوم عمرش راسخ کرده بود. چرا که چهل سال مشغول تزکیه نفس خود بود و پس از آن رهبری انقلاب اسلامی را به دست گرفت و زمامدار آن شد.
شایسته است که اکنون برخی از این ویژگیهایی که تا آخر عمر امام همراهش بود بیان کنم:
نخست: امام راحل تهجد نیمه شب را در طول هفتاد سال ترک نکردند، و مناجات همراه با اشک در شب را رها ننمودند، و به این مقام ستوده نرسید جز از طریق عبودیت و اخلاص برای خداوند تبارک و تعالی.
دوم: امام خمینی(ره) نمازهای یومیه خود را در اول وقت آن به جا میآورد و پنجاه و یک رکعت نوافل را تا آخرین روزهای حیات خود بجا میآورد.
سوم : بر تلاوت قرآن کریم و تدبر در مفاهیم آن مداومت داشت، تا حدی که درماه سه بار قرآن کریم را ختم می کردند.
چهارم: رابطه ایشان با اهل بیت پیامبر علیهم السلام بسیار شدید بود و به ویژه امام حسین علیه السلام به حدی که زمانی که نام امام حسین علیه السلام برده میشد نمی توانست خود را نگاه دارد و اشکش سرایز میشد، و فرصت بیان بیشتر را ندارم، اما میتوانم به دو نکته اصلی به عنوان نتیجهگیری از این بحث مختصر اشاره کنم:
۱- امام راحل از خداوند متعال میترسید و از غیر او هراسی نداشت، از شهادت و یا مرگ نمیترسید و از آمریکا و یا هر قدرت استکباری در جهان هراسی نداشت.
۲- کسی که بنده خداوند متعال باشد نمیتواند بنده غیر خدا باشد، امام خمینی خداوند متعال را می پرستید و دنیا را نمی پرستید زیرا عبودیت وی خالصانه برای خداوند بود، پست و مقام و جاه و ریاست را نمیپرستید. خداوند را خالصانه پرستش می نمود و از دنیا و زخارف آن روی برگردان بود. و همیشه به وظایفش دربرابر خالق خود می نگریست.
خلیل حمدان؛ عضو شورای ریاست جنبش امل در لبنان:
در حقیقت رابطه امام ربوده شده سید موسی صدر با امام خمینی راحل رابطه ای بسیار قدیمی بود. از همان زمانی که سید موسی صدر در قم درس می آموخت آغاز شد و در نتیجه این رابطه در سطح شناخت شخصی و در بُعد مبارزاتی ادامه یافت، و وجود تعدادی از مبارزان جمهوری اسلامی ایران در لبنان خود گویای این ارتباط امام غایب سید موسی صدر با جنبش امام خمینی قدس سره بود. در حقیقت ما با امام خمینی بسیار پیش از آن که ایشان را ببینیم آشنا شدیم، به نحوی که فعالیت های متعددی را از سال ۱۹۷۵میلادی و پس از ان داشتیم. و از امام و جانفشانی هایش سخن می گفتیم، و در نتیجه اطلاعاتی بیشتری از ایران و اتفاقات آن برای ما نقل می شد. و این که چگونه امام خمینی پیگیر این مسئله بودند، و نیز باید بگوئیم که امام سید موسی صدر تا زمان حضورش در لبنان در نشر اندیشه های انقلاب اسلامی ایران تلاش می نمود، و آخرین مقاله ای که در روزنامه لوموند فرانسه نوشت با عنوان «ندای انبیا» بود که درباره اهداف انقلاب اسلامی ایران و ستم شاه و شکنجه علما و رزمندگانی که در برابر سیاست شاه در آن دوران مقاومت می کردند نگاشته شده بود.
آن چه که گاهی اوقات دوست دارم بگویم ،همان گونه که شاعر می گوید: گاهی گوش قبل از چشم عاشق می شود. پیش از آن که او را مستقیم ببینیم او را از بر شده بودیم. شهید مصطفی چمران که در راه دفاع از جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید و مسئول بخش سازماندهی جنبش امل بود، بر سازماندهی صفوف و آماده سازی گردانهای مقاومت لبنان در سطح مقاومت و فراتر از آن نظارت داشت، لذا رابطه ای جدید همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی نبود بلکه رابطه ای بسیار قدیمی بود.
همچنین نوعی پیگیری و پیگرد از سوی استکبار جهانی و استعمارگرانی وجود داشت که در تمام نقاط جهان رهبران نهضت را در دنیای عرب و اسلام در جهان تحت پیگیرد قرار داده بودند. و منظومه ای را که در رأس آن امام خمینی و امام موسی صدر و شهید محمد باقر صدر و بسیاری از این رهبران بزرگ قرار داشتند را هدف قرار داده بودند.
زمانی که امام خمینی را از عراق اخراج کردند، پس از ۳۱ آگوست و مخفی شدن امام موسی صدر در لیبی به دست معمر قذافی جنایتکار رئیس جمهور لیبی بود. در سال ۱۹۷۸م هنگامی که امام خمینی به مرز آمد، آیت الله دعایی نقل میکند که: امام خمینی در مرز کویت گفت: اگر امام موسی صدر در لبنان بود به آنجا می رفتم پس باید به پاریس بروم، وی در نوفل لوشاتو در فرانسه اقامت گزید و در نتیجه همان گونه که امام موسی صدر را هدف قرار داده بودند امام خمینی نیز مورد همان هدف قرار گرفته شده بود.
کتابی را از ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه خواندم که خاطرات خود را بیان می کرد، مینویسد: زمانی که {امام} خمینی در مرز کویت با عراق بود، صدام حسین از طریق سفیر خود در فرانسه پیامی را برای من فرستاد و نوشته بود: {امام} خمینی را نپذیریم و سفارش کنیم که به لیبی برود، شیراک موظف بود تا پیام را منتقل کند. و این بدان معناست که فردی که هدف را نشانه رفته است، یکی است. و کسی که می خواهد عناصر این نهضت و نیروها و رهبران آن را در آن زمان از بین ببرد یکی بود، یعنی یک استعمار گر بود.اما نقش ها را بین اینجا و آنجا تقسیم می کردند.
در حقیقت اگر درباره رابطه امام سید موسی صدر با امام خمینی بخواهیم بگوئیم، خواهیم گفت که همان گونه که می دانید مصطفی چمران از فرماندهان اصلی و نخستین مسئول سازماندهی جنبش امل در لبنان بود. یعنی مرد شماره دو پس از امام موسی صدر، بر آموزش گردان های مقاومت لبنانی نظارت داشت، در تمام میدان ها حضور داشت، مدیر مؤسسه فنی جبل عامل بود، در منطقه الطیبه و دیگر مناطق جنگید، شهید چمران به مصر رفت و در دوران عبدالناصر آموزش دید،اما در زمانی که عبدالناصر در سال ۱۹۷۰م فوت کرد، گروههای انقلاب اسلامی که در مصر آموزش دیدند به کجا باید منتقل می شدند.
لذا پس از مشورت میان امام موسی صدر و امام خمینی راحل نتیجه این بود که به لبنان بیاید. لذا در لبنان سکونت گزید. و توانست با امام موسی صدر نهضت بسیار بزرگی را با ایجاد گردان های مقاومت لبنان(امل) که شهدای بسیاری را تقدیم کرد برپا کند. از برخی تجلیات این مسئله دیدار سید احمد خمینی از تپه های مناطق طیبه، جلعبود و بنت جبیل در سال ۱۹۷۷میلادی بود و سلاح مقاومت را در دست گرفت و در مؤسسه فنی جبل عامل در حدود یک هفته و نیم سکونت داشت. یعنی رابطه بسیار مستحکم و بسیار مهمی را داشتند.
در حقیقت ما غیر از این که امام خمینی را از طریق گوش، و یا به صورت غیر حضوری و جهادی و کار برای انقلاب اسلامی ایران در لبنان مشاهده کنیم، دیدارهایی نیز با امام خمینی به هنگام سفر هیئتی از لبنان به ایران که ۷۲ شخصیت به سرپرستی مرحوم حجت الاسلام محمد مهدی شمس الدین را در بر داشت، داشته باشیم. همچنین رئیس سابق پارلمان سید حسین حسینی که دبیرکل جنبش امل در آن زمان بود و نیز نبیه بری رئیس کنونی پارلمان که معاون دبیرکل بود و جمعی از علمای دین مانند شیخ راغب حرب و دیگران که تعدادشان به ۷۲ نفر می رسید حضور یافتند. در مدرسه علوی در تهران با امام دیدار داشتیم، در حقیقت این دیدار در دو مرحله انجام شد، مرحله نخست به همراه عموم مردم بود، و مرحله دیگر که به طور خاص هیئت لبنانی که شامل علمای شیعه و سنی و مسیحی بود به محضر ایشان شرفیاب شد. این هیئت از تمام گرایش های مختلف و طوایف مختلف لبنان در آن حضور داشتند، آمدند تا این پیروزی بزرگ را بر امام تبریک بگویند. در تاریخ ۲۴ فوریه ۱۹۷۹م بود، دیداری بسیار صمیمی بود، در حقیقت نمی توانستیم به صورت مستقیم به چهره امام بنگریم و دقت در چهره ایشان بنمائیم چرا که قدرتی در وجود ایشان بود و ما عاشق دیدار این شخصیتی بودیم که بارها و بارها درباره او شنیده بودیم.
آن چه که امام خمینی فرمود توجه مرا به خود جلب کرد، و همچنان این مسئله را به یاد دارم اما فرمود بهترین هدیه ای که با خود به ایران آوردید مصطفی چمران است. در آن لحظه امام تصمیم گرفتند که شهید چمران در ایران باقی بماند. در حقیقت این رابطه، رابطه ای سرچشمه گرفته از قلب بود. ما خاطره های بسیاری را در ابعاد میدانی و غیره از او به یاد داریم.
حجت الاسلام سید عیسی طباطبایی، نماینده مقام معظم رهبری در لبنان:
بسم الله الرحمن الرحیم ، والحمد لله وصلى الله على رسول الله وعلى آله آل الله، سلام بر حضار گرامی و اساتید و به ویژه برادر و دوست و استاد و همراهی که هر دو در کنار امام بودیم جناب حجت الاسلام رحیمیان که هر دو با هم همراه امام بودیم در نجف اشرف و پس از پیروزی انقلاب تاکنون؛ ایشان صاحب فضل بسیار بوده و لطف ایشان را فراموش نکرده ام.
سخن از امام خمینی درد دلهای بسیاری را در پی دارد، خداوند سبحان و متعال بر این بنده کوچک منت نهادند که با امام خمینی راحل آشنا شدم، زمانی که شهید نواب صفوی توسط جلادان شاه به شهادت رسید، باعث شد من نسبت به این طاغوت دشمنی پیدا کنم و در برابر این طاغوت بایستم.تردیدی نیست که این حادثه باعث دشمنی من با این نظام و این طاغوت بود. و همزمان کسی که به طاغوت کفر بورزد و به خداوند ایمان بیاورد در حقیقت به ریسمان محکم الهی چنگ زده است و دوستی و عزیز شمردن کسی که در برابر این طاغوت ایستاده است، از نواب صفوی شروع شد تا این که امام انقلاب خود را در برابر این طاغوت آغاز کرد.
و سخن گفتن درباره امام خمینی توسط شخص حقیر و کوچکی مانند من بی تردید قطره ای از دریاست همان گونه که ابوالعلاء المعری در مدح سید رضی رضوان الله تعالی علیه می گوید: ای که از من پرسیدی، زمانی که آمدم بگویم این همان مرد برهنه ای است که از هرگونه ننگ برهنه است و اگر نزد او بیایی او را قطره ای از دریا خواهی یافت و گویی تمام مردم در خانه ام حضور دارند.
سخن گفتن درباره امام رضوان الله تعالی علیه سخنی بسیار گسترده است و اما شناختم از امام از طریق قرآن کریم است، زمانی که مقداری درپیرامون آیات قرآن کریم تأمل کردم و زمانی که امام خمینی انقلاب خود را بر ضد نظام طاغوت آغاز کرد. دریافتم که امام به قرآن عمل می کند. لذا ما نیز از این امام بزرگی که شکوه اسلام در این قرن بود پیروری کردیم و همراه شدیم، او را همان گونه که در احادیث شریف آمده یافتیم: خداوند امر این دین را در آغاز هر قرن احیا خواهد کرد. امام نادره زمان خود بود در علمش و در طرح هایش و اندیشه هایش و آینده اسلام تا این که امام مهدی علیه السلام ظهور کند و دولت اسلام را تشکیل دهد. زمانی که سوره حج را در قرآن می خوانم: "الَّذِینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ" امام را در آن می یابم، زمانی که با امام همراه شدیم از سخنان او در نجف اشرف که درباب موضوع ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی و سرنگونی دولت طاغوت مطرح کردند آن را دریافتیم . به اندیشه های امام رابرد امام نظر افکندیم که ایشان قصد تأسیس دولتی بر همین اساس دارد: کسانی که اگر به آنها بر روی زمین مکنت دادیم نماز را بپا داشتند و زکات را پرداخت کردند و امر به معروف کردند و نهی از منکر کردند. این همان سیره امام و همان اهداف امام و آینده این حکومتی است که در ایران اسلامی و در تمام جهان اسلام محقق ساختند.
اما آیه موجود در سوره مائده "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ".
من می گویم: که هستم که بخواهم با این سطح از درک و فهم، این آیه بزرگ را درک کنم، اما به مرور زمان دریافتم که مقصود این آیه امام خمینی بود، امت در آینده دور به حاکمانی گرفتار خواهد شد و گرفتار کسانی خواهد شد که از دین خود روی بر می گردانند و مرتد می شوند؛ و به ناچار باید یک عالم دینی با این صفات باشد تا این امت را هدایت کند و بتواند دولتی اسلامی تشکیل دهد. امت نیازمند چنین رهبری با این چنین صفاتی می باشد.
اما را خداوند برگزید تا رهبری این امت را به دست گیرد، چرا که دارای چنین صفاتی بود و بر ملت ایران منت این چنین رهبری را نهاد.
این بنده کوچک را خداوند متعال از طریق شناختم از علمای بزرگ در نجف اشرف و همراهی با امام منت نهاد که اهداف امام را به هنگامی که قیام کرد بشناسم (الَّذِینَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ) امام تالی تلو امام معصوم و جدشان رسول بودند.که بتوانند دولتی اسلامی با این صفات و با این اهداف ارجمند و شریفی برپا کند.
خاطرات بسیاری با امام خمینی دارم، از جمله آنها هنگامی که با ایشان از پاریس باز گشتیم و پیش از آمدنم به لبنان، من تحت پیگرد و در تبعید بودم و پانزده سال از جمهوری اسلامی ایران دور بودم، در طول این مدت در نجف اشرف و سپس در پاریس تا جمهوری اسلامی ایران؛ و پیش از آن که به لبنان بیایم با تواضع از امام خواستم: سرورم، خداوند متعال بر شما این پیروزی را منت نهاد و این انقلاب را به ساحل نجات رساند، و مردم به وظایف خود عمل کردند و همه چیز سر جای خود قرار گرفت. هنگامی که از لبنان به پاریس رفتم و ایشان را تا جمهوری اسلامی ایران همراهی کردم اشتیاق ملت را در یاری رساندن به امام با تکبیرهایشان و تظاهراتشان مشاهده کردم، به ایشان عرض کردم دوست دارم هدیه ای به لبنانی ها از سوی شما ببرم، و لبنانی ها نقش بزرگی در گذشته زمان داشته اند، در دوران صفوی ها و شیخ بهایی نقش بزرگی در تثبیت عقیده اسلامی و ولایت اهل بیت داشتند، هم اکنون چه چیزی به من می دهید تا با خود ببرم؟
اعزام یک هیئت در آغاز پیروزی انقلاب امری زیبا بود، ایشان این طرح را پذیرفتند و فرمودند چه کسی را پیشنهاد می کنید؟ بنده نیز اسمی را مطرح کردم و امام استقبال کردند و امام نیز پی او فرستادند و با آن فرد با امام ملاقات کردیم، امام دستور اماده کردن هیئتی برای سفر لبنان و بررسی اوضاع اجتماعی و سیاسی و ارائه گزارش به ایشان را صادر فرمودند.سپس امام به شورای انقلاب دستور دادند تا در قبال ارائه خدمات به لبنان به وظایف خود عمل کند. کمیته ای را تشکیل دادیم و به لبنان آمدیم و چند روزی را در جنوب لبنان و بقاع و بیروت برای بررسی در حرکت بودیم و هیئت اعزامی گزارش کامل را به امام ارائه کرد. پس از آن امام به شورای انقلاب دستور دادند تا کمیته ای دائمی پیگیر این موضوع باشد. و این بنده فقیر یکی از اعضای این کمیته به تأیید ایشان و نماینده رسمی ایشان از طریق برادر رحیمیان و آیت الله رسولی و آیت الله راستی و برخی علمای دیگر بودم. نمایندگی من از سوی امام به صورت دست خط نبود بلکه شفاهی بود و به صورت مستقیم و شفاهی از ایشان گرفتم آن هم از طریق آیت الله رضوانی رحمت الله علیه سپس این نمایندگی تبدیل به دست نوشته شد و به عنوان نخستین وکیل امام در لبنان معرفی شدم. خاطراتم با امام بسیار زیاد است. زمانی که اسرائیل لبنان را اشغال کرد و وارد بیروت شد و کشتارهایی مانند صبرا و شتیلا را انجام داد من در بعلبک بودم و شاهد ورود نیروهای صهیونیستی به بیروت و انهدام خانه ام نبودم. البته خانه من چهار بار از سوی صهیونیست ها منهدم شد. من شاهد انهدام خانه ام و کشتار صبرا و شتیلا بودم، سپس بلافاصله نزد امام رفتم و به ایشان گفتم: اسرائیل وارد خاک لبنان شده است، و تعجب می کنم که چگونه وارد لبنان شد و چگونه وارد ضاحیه جنوبی شد و کشتار صبرا و شتیلا را انجام داد. گفتند که فتوایی صادر شده که مقاومت در برابر اسرائیل حرام است و نوعی خودکشی به شمار می رود زیرا اسرائیل در پی لبنانی ها نبوده و هدفشان فلسطینی هاست. از ایشان پرسیدم که آیا این امر صحیح است و آیا ما باید به این فتوا عمل کنیم؟ یعنی مقاومت در برابر اسرائیل حرام است؟ و آیا انسان باید بکشد و کشته شود؟ ایشان پاسخ دادند این خودکشی نیست بلکه شهادت است و قطعا جایز است. به ایشان گفتم که این بزرگترین هدیه ای از شما به ملت لبنان بود و از این پس عملیات شهادت طلبانه بسیاری را ان شاء الله خواهید شنید و این افتخاری برای شما و فرزندان انقلاب است. و این گونه بود که با این فتوا به لبنان آمدم و عملیات شهادت طلبانه بسیاری را در جنوب لبنان و بیروت و مناطق دیگر شاهد بودیم.
ما نزد او انفرادی رفتیم اما به صورت یک امت از نزد ایشان خارج شدیم، امام بدون عمامه از ما استقبال کرد،گویی که از فرزندان یا خانواده خود که با او عمری را زنده می کنند استقبال می کند. دست ها و دلها با یکدیگر پیوند خوردند. نور ایمان و اشتیاق در هم فرو رفته بود و به سوی آفریدگار قدرتمند و کریم یک رنگ شده بود.
محمد سعید الخنساء؛ عضو شورای سیاسی حزبالله لبنان:
بسم الله الرحمن الرحیم
به تمام شرکت کنندگان و بینندگان درود می فرستم؛ و از رایزنی فرهنگی ایران برای برگزاری این فعالیت که به مناسبت سالگرد این امام مقدس برگزار کرد تشکر میکنم.باید بگویم امام نعمت بزرگ الهی برای تمام بشریت و به ویژه مسلمانان بود. از جزئیات دیدار نخستی که با هیئتی از حزب الله به ریاست شهید سید عباس موسوی بود سخن نمی گویم اما باید بگویم که یکی از روزهای ایام الله بود، که امام ما را در خانه اش و در منزل خاص خود و بدون عمامه پذیرایی نمود، پدری که همراه فرزندانش است، با تمام صراحت می گویم، نزد او رفتیم تا برکت از او بگیریم وحکم ولایت را کسب کنیم، حکم او برای ما روشن و صریح بود «شما در این مرحله، در مرحله ای حسینی قرار دارید».
در سال ۱۹۸۲ میلادی ما را به پیروزی بشارت داد و گفت: شما حتما بر اسرائیل پیروز خواهید شد، و اسرائیل در تله گیر افتاده است، برخی از شما پیروز به شهادت خواهند رسید و برخی دیگر پیروزی را با چشمان خود خواهند دید. از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ که پیروزی بدست آمد و بشارت بزرگ بود، این یک الهام ربانی بود. امام ما افتخار می کنیم که بگوئیم در آن دیدار ما موظف شدیم که جهادی حسینی در مقابله با اسرائیل داشته باشیم. و با حمایت امام خمینی و جمهوری اسلامی ایران از مقاومت و این حرکت پیروزمندانه متبرک شدیم. اما دیگر مسائل را برای دیداری ویژه و طولانی رها می کنم زیرا به زمان و سخن بیشتر نیاز دارد، درباره دیداری سخن می گویم که برادران کمتر در دیدارها و نشست ها از آن یاد می کنند، و آن در سال ۱۹۸۱م بود، زمانی که دانشجویان مجاهد لانه سفارت آمریکا در تهران را اشغال کردند. عملیات کماندویی آمریکا در صحرای طبس انجام شد و به لطف خداوند متعال طوفان وزید و هواپیماها به یکدیگر برخورد کردند و عملیات شکست خورد. بلافاصله پس از آن کنفرانسی در هتل استقلال تهران برگزار شد. و من و محمد رعد به آنجا دعوت شدیم.در آن کنفرانس برنامه ای برای دیدار با امام خمینی نبود، مهمان های اروپایی و نیز آمریکایی به سرپرستی کلارک وزیر سابق دادگستری آمریکا حضور داشتند. کلارک در کنفرانس در سخنان خود گفت: به نفع ملتها و کشورهاست- تهدیدی غیر آشکار بود – که تمام افراد آزاد شوند تا آتش جنگی شعلهور نگردد، چرا که تمام جنگنده ها، ناوها و تجهیزات نظامی در سراسر کشورهای دنیا منتشر شده اند.
پس از سخنان او بلافاصله اعلام کردند که فردا با امام خمینی دیدار داریم، واین جزو برنامه اصلی نبود، لذا مهمانان به دیدار امام خمینی رفتند. با صراحت بگویم که دیدار و نقطه عطفی تاریخی بود. امام فرمود: از جنگنده ها و ناوها سخن می گویند، اگر سلاح بسیار دارید ما نیز عاشقان شهادت بسیار داریم، بدانید ما با شما در طبس نجنگیدیم اما خداوند در طبس جنگید. و به آقای کارتر می گویم: اگر این را باور ندارد، بار دیگر عملیات را تکرار کند، امر غیر قابل انتظاری بود در این کنفرانس که در برابر رئیس جمهور آمریکا بایستد و بگوید دوباره عملیات را تکرار کنید. این نوعی مبارزه طلبی آشکار بود. این سخن، کنفرانس را به لرزه درآورد و ضربه سنگینی بود که کنفرانس را شکست داد و آن چه درباره آن می اندیشیدند و قدرت و عزت و کرامت و سربلندی را برای کشورهای عربی اسلامی در مقابله با استکبار وطاغوت آمریکایی را از همان روز تثبیت کرد. ازسال ۱۹۸۱م سخن می گویم و نه اکنون!
این کار را نه رئیس جمهور و نه رهبر و نه هیچ انسانی عادی انجام نمی تواند بدهد، بلکه نوه امام حسین علیه السلام و حجت خدا بر روی زمین می تواند انجام بدهد، و باید بگویم که خداوند بر ما و بشریت نعمت داد و بار دیگر بگویم که الحمدلله که خداوند توفیق به ما داد تا جانشین او امام سید علی خامنه ای و رهبری با برکت اسلامی که در کنار لبنان ایستاد و در کنارش مبارزه کرد را عنایت فرمود، به ویژه نقش برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جهاد بزرگ آنها در کنار رزمندگان لبنانی در مقابله دشمن صهیونیستی جنگیدند. ودرود می فرستیم به تمام شهدا و رزمندگان و مجروحان و خوشا به سعادت شهدا و رحمت خداوند بر امام خمینی راحل باد.
حسن قناعتلی؛ استاد جامعة المصطفی(ص) از استانبول:
سلام علیكم جمیعا ورحمة الله وبركاته، از شما بابت تنظیم این برنامه مبارک در سی و یکمین سالروز رحلت امام خمینی (قدس)تشکر می کنم، و به شرکت کنندگان و حاضران گرامی درود می فرستم، السلام علیكم جمیعا ورحمة الله وبركاته.
من از ترکیه با شما هستم، و خاطرات بسیاری را از امام راحل دارم، اما پیش از آن که به آنها بپردازم باید بگویم که امام خمینی رحمت الله علیه رهبری جهانی است که خداوند به او تقوا و اخلاص عنایت فرمود. لذا اگر در نبود رهبری عوامل مهیا شود نمی توان کار کرد و نتیجه گرفت و اهداف را در جهان اسلام محقق ساخت. پیش از امام راحل تمام عوامل برای تحقق عدالت فراهم بود اما رهبری نبود که اجرا کند.
خداوند عزو جل این فرصت را به رهبر بزرگ عنایت فرمود و ایشان تأسیس کرد و الحمدلله نظام اسلامی جمهوری اسلامی را و آرزوی اولیا و مرسلین را محقق ساخت.
با امام خمینی خاطرات بسیاری دارم که برخی را یادآور می شوم: زمانی که از ترکیه به نجف اشرف مشرف شدم و در مدرسه دارالحکمه ساکن شدم،این مدرسه توسط سید محسن حکیم رحمت الله علیه تأسیس شده بود.یکی از شاگردان ایشان شیخ علی خوئینی رحمت الله علیه نزدم آمد، البته شنیدم که وی به رحمت خدا رفته، دستم را گرفت و نزد امام خمینی رحمت الله علیه برد، امام راحل نخستین شخصی بود که عمامه بر سرم گذاشت و هفت دینار پول داد و لبخند زد و گفت: ما شاء الله چه زیبا شده است. به یاد دارم هفت دینار به من داد، با این که در آن زمان هریک از مراجع تنها سه و نیم دینار ماهانه می دادند.
ایشان فردی با تقوا، و اهل عمل و دارای جرأت و تیزبین بودند و صفات انسان کامل را دارا بودند، هنگامی که درباره ترکیه و اوضاعمان در ترکیه می گفتیم به ما می گفت باید شما با مسائل دینی و جدید آشنا گردید. و باید بر تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و حوزوی جدید آشنا گردید. ایشان می فرمود: مسائل اسلامی موجود در جهان اسلام امروز قدیمی هستند و نمیتواند مشکلات امور مسلمانان را در حال حاضر حل کنند. بنابراین امام در درون ما این امور را ایجاد کرد یعنی تلاش برای اطلاع یافتن از هر مسئله جدیدی که در اسلام وجود دارد.
مسئله دوم این که ایشان برای ما درباره حکومت عدل الهی که هدف تمام انبیا و مرسلین و اولیا بوده سخن می گفت، خداوند متعال و سبحان در سوره حدید می فرماید: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ). ما فرستادگان خود را بر حق فرستادیم و با آنها کتاب و میزان را فرستادیم تا مردم به عدل و داد قیام کنند.
تفاوت امام خمینی با دیگران این است که: دیگران به ما می گفتند که مرسلین و اولیا چه کسانی هستند، گویی به ما می گفتند که فقها جز توضیح مسائل فقهی و دینی که هدف تمام مرسلین و انبیاست کار دیگری ندارند، و این که آنها نقشی در مسائل اجتماعی، علمی و اقتصادی و.. ندارند.با این که قرآن کریم می فرماید تا مردم به عدالت رفتار کنند و نمی گوید که پیامبران به عدالت رفتار کنند. امام خمینی این جمله را به ما فهماند یعنی این که اگر هوشیاری مردم به آن اندازه نبود و عقول آنها بالا نرفته بود و نظام عدل الهی را که هدف مرسلین و انبیاست نمیشناختند عمل به آیه کریمه ننموده اند. زیرا ما در گذشته در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایشان به قرآن کریم عمل می کردند و با همین کتاب میان مردم حکم می کردند، اما پس از رحلت ایشان برخی از آنها مرتد شدند و به آموزه های قرآن کریم عمل نمی کردند.
از همه تشکر می کنم و از خداوند متعال می خواهم که ما را در مسیر ایشان قرار دهد و توفیق سیر در مسیری که ایشان حرکت کردند و مقاومت و بسیج را تأسیس کردند عنایت فرماید. و آیت الله خامنهای و حشدالشعبی در عراق را حفظ نماید. و الحمدلله که مقاومت تأسیس شد که زمینه ساز ظهور حضرت حجت علیه السلام است.
شیخ ماهر حمود؛ رئیس اتحادیه جهانی علمای مقاومت در لبنان:
کافی است که از امام پس از چهل و یکسال از پیروزی انقلاب و سی و یک سال از رفتن او سخن می گوئیم. خاطراتی را که سید عیسی یادآوری کردند قلبم را محزون کرد، ایشان نخستین فردی بود که در سال ۱۹۸۱میلادی در دیدار تاریخی به همراه هیئت کوچکی از فلسطینیها ما را تا تهران همراهی کرد.در حقیقت ما بر امور بسیاری واقف شدیم و این نخستین دیدار ما با امام خمینی بود. و تردیدی نیست ما به اموری واقف شدیم که اگر آن دیدار نخست نبود پیش از آن اطلاعی از آنها نداشتیم. پس از آن مقاله ای را در روزنامه السفیر نگاشتم بر ضد کسانی که منتظر پایان انقلاب بودند ان هم پس از وجود احتمال فروپاشی آن در زمان ابوالحسن بنی صدر.
اسامی بزگوارانی که در این دیدار جمع آوری کرده اید مانند سید عیسی و میشل نوفل که زیباترین مقاله را پس از بازگشتش از پاریس درباره امام در روزنامه النهار نوشت و براین نکته تأکید کرد که امام در حد اعلا اطمینان خاطر داشتند که توانستند در هواپیما بر روی زمین فرش بگسترانند و بخوابند به رغم آن که شخصیتی مانند او که به هنگام رسیدنشان به تهران در حال ایجاد یک انتقال تاریخی هستند، باید استرس داشته باشد و امکان استراحت و خواب نداشته باشد. این اطمینان در حد خود باعث شد تا استاد میشل محتوای اصلی مقاله خود را تنظیم کند و بنویسد.
استاد طلال سلمان نیز روزنامه خود را وقف این امر کرده بود، و کار ویژه ای شده بود، برادرانی که نام آنها در این نشست برده شد همه خاطراتی بیش از من با امام دارند. پنج دیدار با امام خمینی رحمت الله علیه داشتم یکی از آنها با سید عیسی حفظه المولی بودیم، ما به ایشان سلام کردیم و او درباره ما به امام توضیحاتی دادند در آن زمان اسرائیل هنوز وارد خاک لبنان نشده بود و در نتیجه همان گونه که گفته می شود خیر ما از شر ما نمایان نشد.
دیدار دوم در سال ۱۹۸۷میلادی پس از کشتار مکه بود که به همراه سید محمد حسین فضل الله رحمت الله علیه و شیخ سعید شعبان و سید عباس موسوی رحمت الله علیه و سید ساجد نقوی رحمت الله علیه و دو سه نفر دیگر از مهمانان بودیم. نخست سید محمد حسین فضل الله با اعتماد سخنانی ایراد کرد گفت: ای امام شما انسان بزرگی هستید و پیروز شدید و چنین کردید، ایشان با قاطعیت فرمودند: من کاری نکردم، این ملت بود که این کارها را انجام داد. در حقیقت این سخنان بسیار تأثیر گذار بودند و نشانه تواضع و اعتماد و تکیه ایشان به ملت بود و این امری مهم است. بسیار نادر است که رهبری را پیدا کنیم که آینده نگری نسبت به مسائل داشته باشد و توانایی در رهبری و هدایت ملتی متنوع را داشته باشد. ملتی با مکاتب مختلف که ساده هم نیست که ملت ایران از کسی تقلید کنند و این را همه می دانند. و همزمان بتواند ایشان بر تواضع خود محافظت کند و زهدی غیر معمول داشته باشد. و در نتیجه تمام این صفات را یکجا جمع کرده بود.
اما بدون کوچکترین تردیدی مهمترین صفت اصلی ایشان این است که توانست با قدرت ویژه خود نظریه اسلام سیاسی را به واقعیت برساند.
نظریه اسلام سیاسی به نظرم اصول آن در این از سوره نحل خلاصه می شود: "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ" و ما در هر امتی پیامبری را فرستادیم تا خداوند را بپرستید و از طاغوت اجتناب ورزید.
مأموریت پیامبران تنها پرستش خداوند نبود، بلکه مبارزه با طاغوت نیز بود. و این امر ساده ای نیست، و از ذهن بیشتر علما و مفسران و عقلا فراموش می شود که "وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ" ،" فمنهم من هدى الله ومنهم من حقت علیه الضلالة فسیروا فی الأرض فانظروا كیف كان عاقبة المكذبین".
این اصولی است که بسیاری از جنبش های اسلامگرا و شخصیت های اسلامی بسیاری از آن سخن گفته اند؛ اما هیچ یک از آنها نمی تواند این شعار را به واقعیت تبدیل کند. این همان ویژگی امام خمینی بود. توانست این شعار را به واقعیت تبدیل کند. و فراتر از گرایش های مذهبی و حزبی آن را عمل کند و در نتیجه از فلسطین به عنوان یک نیروی اصلی سخن گفتند که تمام مأموریت ها حول آن انجام می شود. و اولویتی را که به فلسطین داد بسیار روشن و آشکار بود و تاکنون نیز مجله الحوادث را به یاد دارم که یکی از مهمترین رسانه های جهان عرب در آن زمان بود، بر روی جلد خود تصویر امام خمینی با عرفات را گذاشته بود و نوشته بود: ابومصطفی الخمینی و آیة الله عرفات.
در اینجا بخشی از کتابی را که یک مؤلف معروف مصری به نام فهمی هویدی تألیف کرده می گویم: ایران از درون؛ این توصیفی دقیق و زیبا از استقبال تمام ایرانی ها از نخستین هیئت فلسطینی به ایران را بیان می کند، این به غیر از سپردن سفارت به فلسطین بود و این امری است که هر رئیسی در آغاز کار خود می تواند آن را انجام دهد.
مسئله مهم در این موضوع این که پس از چهل و یک سال همچنان این، باور اصلی است و نسلهایی از ایرانی ها بر همین باور رشد کردند و بخاطر آن هزینه های بسیاری پرداخت میشود که کسی نمی تواند آن را برشمارد و سپاه قدس ایجاد می شود که مهمترین شاخه نظامی ایران در این راستا به شمار میآید.
یعنی مقصود از این شعار این است که امام خمینی آن را به حقیقت مبدل ساخت و تنها شعار برای مصرف داخلی همانند شعارهای رهبران عرب نبود. و ما همیشه گفته ایم که هر رهبر عربی و هر رهبر سیاسی که بود ممکن بود تنها برای پانزده یا بیست سال مسئله فلسطین را دنبال کند و سپس از کل فلسطین به بخشی از آن اکتفا کند، یعنی هر دو دولت را بپذیرد و راه حل موقتی را قبول کند. اما ایران، ایران خمینی از سال ۱۹۶۳م همان گونه استاد خامه یار بارها می گوید که از سال ۱۹۶۳م امام خمینی نام اسرائیل را بیش از نام شاه در سخنانش تکرار کرد. در زمانی که در آغاز راه خود بود، اسرائیل و فلسطین همیشه در ذهن ایشان زمانی که در نجف بود حضور داشت، و فتوا به دادن خمس و زکات به انقلاب فلسطین را صادر کرد با این که آن زمان فلسطینی ها به چپگراها تمایل داشتند.
شیخ حسین شحاده؛ دبیر کل نشست توسعه و گفتوگوی ادیان و فرهنگها در لبنان:
بسم الله الرحمن الرحیم
مرجعیت نجف اشرف در تنظیم فقه سیاسی و فقه اصلاحاتی در پرتو چالش های بزرگی که امت عربی از آن رنج می برد سهیم بود.از انقلاب بیستم گرفته و مقاومت در برابر اشغالگران انگلیسی در عراق تا حمایت از مقاومت فلسطین و همراهی با تمام فلسطین به وسیله هر نوع حمایت و پشتیبانی، اما امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به صورت جزئی و دقیق در این فقه سیاسی و اصلاحاتی با دیگران متفاوت بود، آن هم با هدایت و رهبری انقلاب مبارک اسلامی بر ضد نظام از بین رفته، مستکبر و ستمگر در دهه شصت میلادی قرن گذشته؛ چرا که از این فقه عنوانی اصلی را برای مباحثی که برای طلبه های خود در سطوح بالا یا همان درس خارج در نجف اشرف مطرح می کرد. و این چنین بود که دروس امام خمینی ثمره اش را داد و اندیشه های اولیه و تأسیسی خود را درباره مبانی فقهی حکومت اسلامی و ولایت فقیه به ثمر رساند، تنها دیدگاهی اجتهادی و عمیق میان حکومت و جامعه نیست، بلکه میان قوای قانونگذار و قضائیه و سیاسی است.و بزرگان بسیاری از منبر درس های او از فقهای اصلاح طلب و وحدت گرا و تقریب بین مذاهب پرورش یافتند؛ آنها هسته ای اصلی بیداری اسلامی جهانی بودند که پس از دهه های رنج و سختی ناشی از پدیده تفرقه و تسلیم شدن و شکست در قرن گذشته در دنیای اسلام بودند.
با امام خمینی معاصر بودم و از چشمه وجود مبارک ایشان در نمازهای جماعتی که در مدرسه بروجردی بزرگ برگزار می کرد نوشیدم. چرا که در آنجا مقیم بودم، لذا در قلب و جانم تأثیر بسیار عمیق و معنوی برجای گذاشت.
در دیداری خصوص برای ایشان نامهای از مرجعیت قم آوردم که به بعد انسانی جنگ داخلی لبنان و پیامدهای دردناک و غم انگیز آن بر لبنانی ها به طور کل و بر شیعیان به طور خاص اشاره داشت.
از پاسخی که ایشان رضوان الله تعالی علیه دادند متوجه شدم که تا چه اندازه تحلیلی عمیق از واقعیت موجود در لبنان دارند، که از دیدگاه ایشان این مسئله از سویی با هدف از بین بردن مسئله فلسطین و از سوی دیگر کشاندن لبنان به باتلاق تقسیم شدن کشور و طرح ها و نقشه های مورد نظر صهیونیست ها برای تقسیم منطقه و یهودسازی شرق مرتبط بود. و نیز قطع تمام راههای اصلی الگوی لبنانی برای برقراری صلح داخلی و همزیستی مشترک بود.
و نمی توانم بگویم که امام خمینی تنها بنیانگذار انقلاب اسلامی بودند بلکه بشارت دهندهای به طرح احیای اسلام و جلب اعتماد مجدد به اسلام به عنوان نجات دهنده ای است که هدفش آزادسازی سرزمین از زیر ظلم و ستم و فساد و بازگرداندن اعتبار حقوق بشر و حقوق به غارت رفته مستضعفان در زمان ما به شریان اصلی آن بود. رابطه بنده با امام خمینی رضوان الله علیه و انقلاب ایشان با توجه به جایگاه تبلیغی اینجانب در غرب آفریقا ادامه یافت، ایشان توجه خاصی به آنجا داشتند بر خلاف سیاست شاه که دردها و رنج های آنهایی که تحت شکنجه در این قاره سیاه بودند را نمی دید.
امروز بار دیگر خاطره ها را درباره وصیت روشنگرانه ایشان مرور میکنم که خواسته بود تا پل های ارتباطی میان تمام ملت های های جهان به استثنای استکبار جهانی آمریکا و اسرائیل را برقرار کنیم.
عبدالشهید الزهیری؛ از نزدیکان به امام خمینی در نجف اشرف:
السلام علیكم ورحمة الله وبركاته
دوست داشتم برخی از خاطرات خود را با آیت الله العظمی رضوان الله علیه بیان کنم، او شخصیتی استثنایی در جهان بود، و بگو در این زمان، حسنه ای از حسنات دوران بود این عارف کامل رضوان الله تعالی علیه. از همان آغازی که وارد نجف شهر باب علم رسول صلى الله علیه وآله وسلم و سرّی از اسرار ایشان، زمانی که به شهر باب علم نبی یعنی امیرمؤمنان علی بن ابیطالب سلام الله علیه وارد شد انا مدینة العلم وعلى بابها؛ این خود دارای رازی است و امداد آن را از امام علی علیه السلام گرفت به تمام معنای کلمه از شجاعت و علم و تواضع و زهد ان حضرت و تمام آن صفات را از جدش امیرمؤمنان گرفت.
در سال ۱۹۶۵م بود و من از استقبال کنندگان از ایشان بودم و ۲۷ سالم بود، خورشید از مکانش طلوع کرده بود و خورسید از مکان غروبش به سمت ما می آمد. ان شاء الله و همین باعث شده بود تا ما نسبت به این سید بزرگ امید بسته بودیم استاد ایشان سید علی قاضی رضوان الله تعالی علیه بود، و به این مسئله به او بشارت داده بود، باید بگویم روح الله اعتماد و مفهومی برای خود داشت او از مسیح عیسی بن مریم در قداست الگو گرفته بود.
به یاد دارم در سال ۱۹۶۵ وقتی به خانه اش رسیدیم، از عموم اقشار مختلف نجف در آنجا حضور داشتند، از علما و فضلا و نویسندگان و مریدان ایشان، بنده نیز یکی از آنها بودم که به دیدار وی به خانه اش رفتیم. و از آن زمان بسیار نزد ایشان می رفتم و بیشتر در نماز جماعت نزد ایشان می رفتم و البته به خانه اش نیز می رفتم.
یکی از روزها از استادم عبدالزهرا رضوان الله تعالی علیه- معروف است که ایشان از عرفا بودند- به یاد دارم که گفت: پشت سر چه کسی و کجا نماز می خوانی؟ گفتم پشت سر سید روح الله خمینی، گفت پس باهم برویم و پشت سرش نماز بخوانیم، با من به مسجد شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه آمد، همین که نماز تمام شد نماز ظهر و عصر بود، به سمت امام رفتم ایشان تبسمی فرمودند و عبدالزهرا نیز تبسم کردند بدون ان که سخنی رد و بدل شود، این عارف به من گفت و از امور بسیاری پیش از وقوع آن خبر می داد، وی گفت: این ایشان از اهل حال و معنا هستند و جایگاه بزرگی را در آینده خواهند داشت. زمانی که انقلاب اسلامی رخ داد مفهوم و کنه این کلام را دریافتم.
خاطره دوم نیز این بود که همیشه به دیدار ایشان به خانه اش می رفتم، شیخ فرقان و شیخ رضوان و سید محمود دعایی و دیگر مریدان حضور داشتند، به اتاق ایشان وارد می شدم و سلام می کردم، و پیشانی ایشان را می بوسیدم و این از نعمت های الهی بر بنده بود و نسبت به این امر خوشبینم. من که باشم که ولی از اولیای خدا را ببوسم و وکیلی از وکلای امام زمان را ببوسم. لذا در این بوسیدن نوعی توفیق بزرگی را احساس می کنم. در هر صورت نزد او می نشستم و اگر حتی به مدت یکسال نیز طول می کشید گویا یک لحظه بود، سخن شاعر که می گوید روزی که تو را نبینم مانند هزار و یک ماه طول می کشد بلکه مانند هزار سال طول می کشد. در هر صورت حتی اگر یکسال هم در کنارش می نشستم گویا لحظه ای بیشتر نبود.
ایشان هربار که زیارت امام حسین می رفتند برایش تابستان و زمستان و مسائل دیگر مهم نبود، با این که ان زمان در آن دوران زیارت کردن ممنوع بود، اما این سید هرگز این امر مانعی برایش نبود. گویی انقلاب را از امام حسین الهام می گرفت یعنی مدد را از امام حسین و از امام علی علیه السلام در هر زیارتی که مشرف میشد،می گرفت. به جز یک شب که همان زیارتی است که درباره اش می خواهم بگویم و روز دهم محرم بود، همین که از زیارت امام حسین فارغ شدم به خانه اش رفتم، و خانه اش بین حرم امام حسین و ابالفضل قرار داشت، خانه حاج اشکنانی کویتی بود و از دوستانم نیز بود. به آن خانه رفتم و جمعی از مریدان و حجت الاسلام دعایی و فرقانی نیز بودند پشت سر امام نماز ظهر را یه جماعت خواندیم، عبا نپوشیده بودند این از عادات ایشان نبودند که بدون عبا نماز بخوانند. نشستند و خواستند تا روضه ای بخوانم، سید از بکائین بود و ذکر امام حسین را دوست داشت همان گونه که فرزندش سید مصطفی این گونه بود. هنگامی که یادی از فرزندش کردم نگریست اما به محض ذکر مصیبت علی اکبر گریستند. نماز که در ان خانه در کربلا تمام شد، به سوی ایشان رفتم، امام عمامه اش را از روی سر برداشتند و روی زمین گذاشتند، و به شدت شروع به گریه کردند، و از شهادت امام حسین برایش خواندم، و از هر مصیبتی برایشان خواندم همین که به این جمله رسیدم که از هر سو به امام حسین حمله ور شدند گریه ایشان به شدت افزایش یافت. به ایشان گفتم سید ما مولای من یابن الحسین جد شما از پشت اسب بر روی زمین افتاد آیا عمامه اش باقی ماند، سپس بلند شدم و رفتم، این سید یک فرد عجیبی بود. در کنار عرفانش تواضع عجیبی داشت. او قله کوهی سرافراز در برابر ستمگران بود.
از دیگر خاطراتم در آن زمان یکی از مسئولان به دیدار ایشان آمده بود، از ایشان خواسته بودند تا در موضوع تنب کوچک و بزرگ نظر خود را اعلام کند، به انها گفت که شما اشتباه می کنید، در آن زمان چه کسی جرأت می کرد با مسئولان این گونه حرف بزند؟ کسانی که همگی از ستمگران بودند. من نه مرزهای شما را به رسمیت می شناسم و نه قوانین شما را. ایشان هرگز ترسی جز از خداوند را به رسمیت نمی شناختند. کسی که از خداوند بترسد خداوند هر چیز دیگر را از او می ترساند و کسی که از خداوند نترسد از همه چیز خواهد ترسید.
سلام من به آقای خامنه ای و سید حسن نصرالله که تاجی بر سر تمامی ماست. و رهبر سید علی که در برابر ستمگران فریاد کشیدند و گفت: بخدا قسم خودم را مانند بردگان تسلیم شما نخواهم کرد و مانند بردگان شما را به رسمیت نخواهم شناخت و ایشان از عمویشان ابوالفضل العباس الگو گرفتند که فرمود: بخدا قسم اگر دستم را قطع کنید همیشه از دینم و از امام راستگو دفاع خواهم کرد.
والسلام علیكم ورحمة الله وبركاته.
میشل نوفل؛ خبرنگار اسبق روزنامه النهار که در پرواز پاریس به تهران همراه امام بود:
بنده برای نخستین بار به صورت شخصی در حومه نوفل لوشاتو با امام خمینی دیدار کردم، پیش از آن نوشتهجات وی را از طریق نوارکاست هایی که به ما از نجف به بیروت می رسید بسیار خوانده بودم. هرگز فراموش نمی کنم و از ذهنم چهره با ابهت او را زیر درخت سیبی که در محل اقامت ایشان در نوفل لوشاتو بود را فراموش نمی کنم، پاکی سرشار، نوری که اطراف چهره اش را فرا گرفته بود و پیرامون او جمع بسیاری از دانشجویان و روزنامه نگاران و مردمی حضور داشتند که از مهاجران عرب و مسلمان بودند و این تحول بزرگ در ایران و منطقه برایشان مهم بود.
چهره با ابهت او را به چهره ابن عربی تسبیه می کنم که امام خمینی او را بسیار دوست داشت و بسیار ارج می نهاد و در نتیجه برای من این گونه تصور شد که ابن عربی اندلس را رها کرد و به قاهره رفت و از آنجا به شام و تخیل نمودم که امام خمینی نیز به او می گوید: ما هم اکنون امور را به جایگاه اصلی خود بازگرداندیم و تو ای شیخ بزگ می توانی .. چرا که ابن عربی را شیخ بزرگ می نامیدند.. می توانی هم اکنون با عبدالقادر جزایری شهید انقلاب الجزایر، می توانی هم اکنون آسوده بخوابی. این صفتی که ابن عربی و عبدالقادر الجزایری از آن بهرمند بودند مرا به طور کامل در شرایط دیگری قرار داد، چرا که امام خمینی از نسل ائمه بزرگ بود و تأثیری در تاریخ ایران و تاریخ منطقه برجای خواهد گذاشت، بر این اساس که او امام بزرگ ماست و تصاویر دیگری در ذهنم پشت سرهم آمد و از آن جمله این که در آن زمان من به نوشته های علی شریعتی توجه داشتم و به ویژه سخن مشهور او درباره تشیع سرخ و تشیع سیاه، یعنی تشیع حاکمیت و سلطه، من در امام نوری را مشاهده کردم و دیدگاهی که فراتر از تشیع حاکمیت بود بود و بر آن غلبه داشت. چرا که او حق را طلب می کرد و استقلال را می خواست و نهضت ایران و جهان اسلام را اراده کرده بود و چیزی برای خود نمی خواست.
حجت الاسلام سید محمد جواد حجازی؛ معاون دانشگاه آزاد اسلامی بیروت:
ذره چگونه می تواند از خورشید سخن بگوید و قطره چگونه می تواند اقیانوس و دریای عمیقی را توصیف کند، اما در این زمان محدود دوست دارم به سه خاطره زیبا و ماندگار و به صورت سریع ان شاء الله اشاره کنم.
در نجف اشرف کودکی بودم و پدرم سید مهدی حجازی شاگرد امام در آن زمان بود و سالهای طولانی در بحث خارج ایشان حضور می یافت و گاهی نیز مرا با خود می برد و با پدرم حضور می یافتم و در درس امام خمینی در نجف اشرف در مسجد شیخ انصاری شرکت می کردم، در روزی از روزها، امام خمینی اعلام نمودند که قصد عیادت آیت الله سید محسن حکیم که از مراجع بوده و در آن وقت بیمار بودند را دارند، پدرم که از ملازمین امام خمینی بودند مرا نیز با خود بردند و برخی از علما نیز همراه ما بودند و به خانه آیت الله العظمی سید محسن حکیم رفتیم و در پایان عیادت و دیدار، امام خمینی خداحافظی کردند و به سمت درب خروج رفتند و آیت الله حکیم نیز به احترام ایشان که میزبان بودند برای مشایعت مهمان پشت سر امام حرکت کردند،پس از آن عکاس این صحنه را تصویر گرفت، بلافاصله امام خمینی اشاره کردند به عکاس و دستور دادند تا این عکس را بسوزاند.
الله اکبر این چه چیزی را نشان می دهد؟ یعنی این که امام خمینی جلو راه می روند و مرجع عالیقدر سید محسن حکیم پشت سر او در حرکت هستند. سبحان الله ، به خدای بزرگ قسم امام خمینی در آن وقت از سوی ساواک و دستگاه امنیتی شاه مورد طعنه و اذیت قرار گرفته بود و می خواستند ایشان را به حاشیه برانند و از همه دور کنند.و فراموش شده و مطرود و رها شد و مهجور نزد دیگران بیانگارند، شاید نیز نیازمند چنین تصویری بود تا در جامعه آن زمان اعتباراتی به دست آورد. اما نخواست تا از این چنینی عکسی استفاده کند و دستور به سوزاندن آن داد. این نشانه اخلاص و تواضع و اوج اخلاص ایشان بود. این خاطره مختصر و مفیدی از نجف اشرف بود. به فرانسه می رویم بنده در آن زمان در فرانسه بودم و هر ساله در زمان اقامت در فرانسه به روستای نوفل لوشاتو می رفتیم که حدود ۷۰ کیلومتری غرب پاریس بود. و در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با حضور صدها هزار تن از شیفتگان و شیعیان و تازه مسلمانشدگان و عاشقان امام خمینی برگزار می شد، شرکت می کردیم. بنده زیر آن درخت سیب به سه زبان عربی، فرانسوی و فارسی سخنرانی می کردم چرا که مسلمانان و شیعیان و تازه مسلمان شدگان فرانسوی حضور داشتند. خوب دقت کنید، در یکی از روزها با چشم خود دیدم که آن باغ تبدیل به زیارتگاه شده بود که مسلمانان از نقاط مختلف جهان می آمدند و خاک آنجا را توتیای چشم خود می کردند و به صورت خود می مالیدند.و می گفتند برای تیمن و تبرک است. یکی از همان روزهایی که در حال سخنرانی زیر درخت سیب بودم که امام خمینی آنجا می نشست. امام درست یکصد و چهارده روز آنجا در همان باغ نوفل لوشاتو سکونت داشتند. در حین سخنرانی یک جوان تازه مسلمان شده فرانسوی از عشاق امام خمینی را دیدم که علفهای آنجا را بر می دارد و در جیب خود می گذارد. پس از پایان سخنرانی نزد من آمدند تا عکس یادگاری بگیرند با آن درخت سیب، از آنها پرسیدم دیدم که علفها را از روی زمین می چیدید و در جیب خود می گذاشتید، برای چه؟ بخدا شوگند که آن جوانان شروع به گریستن کردند و اشک بر گونه آنها سرازیر شد، گفتند آقای حجازی ما باغچه ای در خانه داریم و می خواهیم از این علفهایی که امام خمینی بر روی آن قدم گذاشته برداریم؛ بله به خدا قسم می گریستند و گفتند ما آن را برای تیمن و تبرک برای باغچه خود می بریم، علفهایی که امام بر روی آن قدم گذاشته است.
اما خاطره سوم که می خواهم خوب به من گوش دهید و برای نخستین بار است که این خاطره عجیب را می شنوید، این بود که:
در شهر مقدس قم و پس از پیروزی انقلاب و بازگشت امام خمینی از فرانسه به قم به همراه پدرم که نماینده امام خمینی نیز بود به همراه چهل نفر از علما به قم رفتیم و روز نوروز بود، برای دیدار امام رفتیم، بنده جوان بودم و دوربینی دستم بود و مسئول تصویر برداری این دیدار بودم، به خدا قسم، از امام با تعدادی از علما و پدرم در یک اتاق بسیار ساده که امام بر روی زمین نشسته بودند عکس گرفتم، در پایان دیدار وقتی پدرم با علما خارج شدند من تنها ماندم تا از امام عکس بگیرم لذا روبروی ایشان نشستم و یک پرسش عجیب از ایشان کردم، امام نشسته بود و سرش به سمت پایین بود و دستش را روی دستش گذاشته بود، پس از مدتی از امام سئوال کردم زیرا معتقد بودیم که ایشان انیب امام زمان سلام الله علیه است پرسیدم آیا شما به زیارت و دیدار امام زمان سلام الله علیه مشرف شده اید؟ فکر کردم درباره امام عصر سخن خواهند گفت، دوست داشتم از او بشنوم، ایشان پاسخی ندادند، اما بنده پاسخ خود را گرفته بودم دستش را بوسیدم و خارج شدم.
مهندس مصطفی غلوم عباس؛ عضو انجمن دوستی ایران و کویت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیك یا روح الله الموسوی الخمینی
در سی و یکمین سالگرد وفات تو، با شعری از حافظ آغاز می کنم:
ألا یا أیها الساقی أدر كأسا وناولها
و در پایان غزل می گوید: متى ما تلقى ما تهوی دع الدنیا واهملها،
درست زمانی که با امام راحل دیدار می کردیم، دنیا و ما فیهای آن را فراموش می کردیم.
سه بار در اماکن مختلف جغرافیایی به محضر امام مشرف شدم،دوماه پس از کودتای نظامی بعثی ها یعنی در ماه آگوست ۱۹۶۸م در نجف اشرف به خانه ایشان رفتم و آنجا کتاب ولایت فقیه را از ایشان گرفتم، به صورت کتاب در نیامده بود، بلکه به صورت جزوه هایی با کپی استانسیل قدیمی بود، این نخستین باری بود که کتابی از نجف به خارج از عراق بیرون برده می شد.و سپس در کویت چاپ شد. پس از آن دوبار در پاریس به دیدار ایشان رفتم، زمانی که در دانشگاهی انگلیسی تحصیل می کردم. پس از رسیدن امام، به پاریس رفتم و پرسشی در ذهنم بود، امام با وجود این همه مردم چگونه از ما استقبال خواهد کرد؟ لباس عربی بر تن کردم و به خانه اش رسیدم و الحمدلله از ما استقبال کرد، و آنجا بود که فرمود به نماز اهتمام به وزرید و آن را برگزار کنید، پس از آن که کمی فکر کردم که ما از مؤمنان و نمازگزاران هستیم، امام بر برپایی نماز در غرب تأکید داشتند، و پس از آن بود که مفهوم اقامه نماز را از نگاه امام رحمت الله علیه متوجه شدم. پس از پایان تحصیلاتم در انگلیس و بازگشتم به کویت، شروع به انجام وظیفه و خدمت به مسلمانان نمودم. و بیش از سی مسجد در شهرهای مختلف جهان بحمدلله بنا کردم که بیشتر آنها در شبه قاره هندوستان و ایران و دیگر اماکن است. این امر با هدف اقامه نماز است و این از برکات امام خمینی است، امام جمله دیگری نیز به بنده فرمودند، این انقلاب عبارت است از درختی که ما با خون شهدا آن را آبیاری می کنیم و ثمردهی خواهد کرد و تمام مسلمانان جهان از ثمرات این درخت خواهند خورد.
امروز شاهد آنیم که تمام نقاط کره زمین از ثمرات انقلاب اسلامی بهره می برند که از برکات و تلاش های امام بوده است.
در اسپانیا شاهد تفسیر و روشنگری در برابر اسلام هستیم و در فرانسه و اروپا و آسیا و در هر خانه ای، همین کافی است که پیرزنی در روستایی در هندوستان نماز می خواند و برای امام خمینی دعا می کند.
بسیاری هستند و حتی راهبان و هندوها و بودائیان؛ با یکی از بودائیان برخورد کردم به من می گفت: ما انسان های معنوی هستیم،اندیشه معنوی و روحانی را از شخصیت امام خمینی دریافت می کنیم. سال ۱۹۸۳ در تهران با ایشان دیدار داشتم و امانتی نزد من بود لذا به خانه امام رفتم و بر روی زمین نشستیم و امام در اتاقی نشسته بود که همه آن را می دیدند و با مردم دیدار داشتند. مرحوم سید احمد برای ما چایی آورد و با بیسکویت خوردیم، دوست داشتم امام را ببینم، او گفت امام بیانیه ای را صادر کردند که مثل همیشه با مسئولان دیدار نخواهند کرد، به ایشان گفتم بنده مسئول ایرانی نیستم، بنده عاشق امام هستم، و اگر با او دیدار نکنم و بیرون بروم سکته خواهم کرد. و خواهم گفت که سید احمد قاتل من بود. پس از آن سید احمد عبای خود را بر روی دوش خود انداخت و وارد اتاق امام شد، و به ایشان گفت که سه نفر از کویت آمده اند، ایشان فرمودند اجازه دهید وارد شوند،لذا به محضر و دیدار ایشان شرفیاب شدیم،و امانتی نزد خود داشتم که به ایشان دادم. اما جمله ای که همه وجودم را به لرزه درآورد این بود که ایشان نگفتند از شما تشکر می کنم،فرمودند اسلام از شما تشکر می کند. یعنی من در مقابل اسلام چیزی نیستم، مسئله شرعی ضروری وجود داشت که پرسیدم و پاسخ دادند. این همان امام خمینی است.درحقیقت نگاه کردن به او این احساس را به شما می دهد که گویی در برابر خورشید قرار گرفته ای. همان گونه که در مناجات شعبانیه آمده: نوری که دیدگان دلها را پشت سر می گذارد و از آن عبور می کند و به معدن عظمت در قلب انسان می رسد. ما نور ایشان را در هر روستایی در آسیا و آمریکای لاتین می بینیم. امروز می بینیم که چگونه نور او در نیجریه و شیلی و فرانسه و آلمان و تمام نقاط کره زمین گسترده شده است، آن نور را در دلهای مؤمنان و عاشقان می بینیم. نوری که اطراف آنها را فرا گرفته و این همان مصداق نور الهی است که آن را می بینیم.
یکی از موفقیت های ایشان در خارج از ایران این است که می بینیم چطور نماز جماعت از یک نماز مقدس به نمازی تبدیل شده که در تمام جهان هم اکنون در خطبه های نماز جمعه درباره مسائل سیاسی و غیر سیاسی سخن می گویند، می بینیم که چگونه گروههای اسلامی در پارلمان های کشورها حضور می یابند و برخی از آنها حتی پست های بالاتری را نیز به دست آوردند.
هم اکنون گاهی شاهد فریضه حجاب در جهان هستیم، زمانی که در انگلیس در شهر منچستر با همسرم بودم، او تنها فرد محجبه بود، اما هم اکنون اکثر آنها مسلمان هستند یعنی بیش از هفتاد درصد زنان مسلمان در انگلستان محجبه هستند.
همچنین توجه ایشان به مقاومت منجر به پیروزهای الهی و بزرگ مقاومت شد. نیز ایشان بر تقریب بین مذاهب اسلامی تأکید نمودند و امروز و در زمان ما شاهدیم که مذاهب اسلامی نسبت به گذشته به هم نزدیکتر شده اند.
ایشان به مردم و ملتها آموخت که حقوق خود را مطالبه کننند، و در هفته گذشته دیدیم که در شبکه سی ان ان چگونه ملت مستضعف آمریکا حقوق خود را از نظام دیکتاتوری کاخ سفید و پنتاگون و «سی آی آ» مطالبه کردند. امام به تمام معنا به نمادی برای بخشندگی تبدیل شده است. نکته پایانی درباره دیدارم در پاریس با امام این بود که زمانی که در سفر دوم خود به آنجا رفتم،هفته اول ژانویه بود، فرودگاه ها پر از برف بود. همین که به فرودگاه پاریس آمدم گفتند که برای لندن پرواز نداریم،و از همسرم اجازه گرفته بودم که صبح نزد امام بروم و امانت را به ایشان بدهم و شب به لندن نزد همسر و فرزندم باز گردم. او در آن زمان شیرخواره بود، گفتند که پرواز نداریم و نمی دانند چه زمانی پرواز برقرار خواهد شد. شروع کردنم در اتاق انتظار به دعا خواندن، گفتم خدایا من نزد این پیرمرد آمدم که نزد تو آبرو دارد اگر تو او را دوست داری برای من هواپیمایی بفرست، حدود یکساعت بعد هواپیمایی آمد، اعلام کردند که پرواز به فرودگاه(جاتویک)در غرب لندن برقرار شده است، و زیبایی داستان اینجاست که ما در صف بودیم و پر شده بود، جلوی من یک زن و شوهر ایستاده بودند و به آنها گفتند که تنها یک نفر جا بیشتر نمانده است. یا شما یا همسرت می توانید بروید، او گفت من با همسرم می روم، لذا جای خود را به من دادند و نام خود را نوشتم و سوار هواپیما شدم و نیمه شب رسیدم و به فرودگاه هیترو و از آنجا به منزل رفتم. برکات امام تمام کره زمین را فرا گرفته است. من جهان را گشته ام، اندونزی، بنگلادش و .. رفته ام، همین بس که تصویر امام را در اردوگاههای پناهندگان بنگلادشی می بینیم. چه ارتباطی آنها دارند؟ جز آن که نور درون دلهای آنان وارد شده و به مذهب امام نیز گرایش ندارند. اما عاشق او هستند. اوست که دلهای آنها را نورانی کرد. روستایی در شیلی وجود دارد و فردی مسیحی یک کلیسای کوچکی را آنجا اداره می کند، به خانه اش رفتم، عکس مسیح و درکنارش امام خمینی را گذاشته بود. فلاسفه تمام دنیا بیایند، و برای من تفسیر کنند که چگونه این امر امکان پذیر می شود، جز این که عشق درون قلب عاشق وارد شود و نمی توان هیچ تفسیر مادی دیگری برای این پدیده ارائه نمود.
بیش از بیست و پنج بار در مراسم سالگرد رحلت امام حضور یافتم و در آنجا مترجم بودم. نماینده موگابه رئیس جمهور زیمباوه حضور داشت، در کنفرانس حضور داشت از او درباره دلیل آمدنش پرسیدم، گفت من از طرف موگابه به تهران آمده ام. و دوست داشت تا مشترکات میان خود و امام را بشناسد. او انقلابی ایجاد کرده و امام نیز صاحب انقلابی بودند، او با استعمار مبارزه کرده بود و امام نیز چنین بود، او از توده مردم برخاسته شده بود و امام نیز این چنین بود، و همین طور خود را با امام مقایسه می کرد، اما گفت امام محبوب است اما وی محبوب مردم نیست، سر این امر چیست؟ من شروع کردم با او سخن گفتن و از او خواستم به دیدن خانه امام و مقایسه آن با کاخ موگابه برویم و تفاوت را و اطرافیان امام و بقیه موارد را نیز ببیند. و این مسئله را به موگابه منتقل کند و موگابه نیز مرا به دیدار از زیمباوه دعوت کرد اما امکان دیدار وی مهیا نشد.
اینها خاطره های زیبایی بودند. امیدوارم هم اکنون درباره امام خامنه ای بگویم که ایشان چیزی کمتر از امام ندارد و این گونه توصیف کنم که اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نباشد به امام علی علیه السلام می نگریم و او امامی است که نظیری جز پیامبر اکرم ندارد و اگر ولی امر مسلمین امام خامنه ای را با امام خمینی مقایسه کنیم چیزی کمتر از ایشان از نظر بخشندگی، زهد، تقوا، مدیریت سیاسی و فرهنگی و مسئولیت هایی که بر دوش دارند، ندارد او امامی است که خمینی را مجسم کرده است.وزیر سابق اوقاف به زیارت امام خمینی رفت، زمانی که بیرون آمدیم و با این که از اخوانی هاست یعنی به زیارت مقابر نمی روند اما مرقد امام را زیارت کرد و گفت: این امام در زمان حیات خود و در قبر خود نیز به اسلام خدمت کرد.
رشید بن عیسی؛ کارشناس سابق در یونسکو و زبانشناس از الجزایر:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدا بر اهالی جنوب و مردان جنوب که بهترین گواه برای فقید بزرگ سید روح الله خمینی قدس سره هستند. پیش از آن که بخواهم درباره این مرد و کارهایش سخن بگویم، و این که این شخص چه کارهایی انجام داد، و چه چیرهایی را ایجاد کرد باید از یک اتفاق تاریخی و نه به معنای منطقه ای و نه ملی بلکه تاریخی سخن بگویم که ویر دفاع آمریکا در آن زمان درباره اش یعنی انقلاب و بهتر است بگویم کودتا چرا که دنیا را به هم ریخت،یعنی کودتای اسلامی گفت: بزرگترین زلزله پس از دوران انقلاب های کمونیستی به شمار می رود،چرا آمریکایی ها درباره اش سخن می گویند؟ زیرا احساس کردند که زلزله آنها را فرا گرفته است. چرا که از بزرگترین هژمونی های روی کره زمین هستند، پیش از آن، انقلاب کمونیستی به عنوان«شیزم»از آن یاد می شد(انقسام درون غرب) زیرا انقلاب کمونیستی همان گونه که لنین درباره اش گفت، انقلابی سوسیالیستی فرانسوی، و اقتصادی انگلیسی و فلسفی آلمانی بود.لذا نوعی تقسیم در فرهنگ غربی بود، در حالی که امام خمینی با فرهنگی خارج از فرهنگ اروپایی آمد، و با رقیب فرهنگ غربی بود، اینجا بود که نسبت به غرب زلزله رخ داده بود.
غربی ها بسیار درباره اصولگرایی اسلامی سخن می گویند، برخی فلاسفه می گویند که چرا با اصولگرایی اسلامی مخالفت کنیم؟ زیرا جز اصولگرایی تهی و خالی چیزی نداریم، ما چیزی برای عرضه کردن به غرب نداریم، بنابراین انقلاب اسلامی نخست «لا اله» بوده یعنی باطل کردن معبود ها و شعارهای بزرگ و باطل کردن مشروعیت غلبه فرهنگ غرب، از سوی شخصیتی که فرهنگی رقیب در برابر فرهنگ غربی همراه خود داشت، رقیب به این معنا که هیچ گونه احتمالی برای یهودیت وجود ندارد که بخواهد پیروز شود و یا برای مسیحیت که بخواهد ادامه یابد آن هم پس از رها کردن و متروکه گذاشتن کلیساها؛ تنها جایگزین امروز برای غرب این است که مسلمان شوند.
بنابراین، این همان چیزی است که ایجاد کرد. به معنای ایجاد و به معنای انقلاب اسلامی، لذا جایگزین چیست؟ زمانی که انقلابی رخ دهد سخن از جایگزین به میان می آید، امام به بی طرفی مثبتی که عبدالناصر به آن تکیه زد، دعوت نکرد، یعنی نه شرقی و نه غربی، مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی، یعنی ما جایگزین کمونیست ها نیستیم و جمهوری های دموکرات تأسیس نمی کنیم.
پیش از پنجاه سال جمهوری های دموکرات شرق از روسیه پیروی می کردند که همگی کمونیست بودند. جایگزین نه شرقی و نه غربی،همان جمهوری اسلامی است. یعنی نه گفتن به غرب و نه گفتن به مارکسیسم، جز خداوند که جمهوری اسلامی است. نه جمهوری ایرانی، و نفرمود شیعی بلکه جمهوری اسلامی، اینجا بود که درون فرهنگ اسلامی زلزله به پا کرد، نمی خواست که اختلافهای تاریخی ادامه پیدا کند، جمهوری اسلامی.
بنابراین امام از انقسام تاریخی عبور کرد و امام خمینی موفق شد زمانی که افراد پیش از او شکست خوردند. امام خمینی موفق شد در حالی که اصلاح طلبان شکست خوردند، زیرا او روح الله بود که در جهان طوفان به پا کرد و کسی را رها نکرد مگر آن که به آن توجه کند از شرق تا غرب و از مسلمان تا کافر؛ و لذا اینجا چیزی درباره ایران را مورد نقد قرار می دهم، شعار الله اکبر را که عنوان اسلام و برتر از هر چیزی است را با صلوات بر محمد در هر مکان و هر زمان جایگزین کردند که میلیونها صلوات بر محمد در کربلا فرستاده می شود و هیچ تکبیری گفته نمی شود. نمی فهمم چرا صلوات را جایگزین تکبیر کردیم. تکبیری که مخاطبش همه افراد است. خداوندی که بزرگتر از غرب و هر چیزی است. خداوند انقلاب اسلامی را پیروز می کند، عزت و کرامتی که امروز داریم بخاطر وجود نظام ایران که ساخته امام خمینی و شاگردانش در یمن است می باشد و عزت و کرامت و افتخاری جز آن نداریم.
خداوند آن فقید را رحمت کند، ایشان فقید نیست بلکه در دلهای ما زنده است، و به اذن خداوند جمهوری های اسلامی گسترش پیدا خواهند کرد، و نخستین آن که خواهانش هستم الجزایر است البته اگر از جمهوری دموکراتیک مردمی خارج شویم، این عنوان تا پیش از پنجاه سال گذشته جایز بود، آن زمانی که جزو کشورهای متعهد به روسیه بودیم، اما امروز جهان تغییر کرده است، ما عنوان فرهنگی جدیدی را باز می یابیم و همان جمهوری اسلامی است، جمهوری اسلامی الجزایر. والسلام علیكم ورحمة الله وبركاته.
طونی الحاج؛ رئیس سابق دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه لبنان شعبه الفنار:
برای نخستین بار بود که به ایران دعوت شده بودم و به دیدار امام خمینی رحمت الله رفتیم، وارد حسینیه ای که به منزل ایشان چسبیده بود رفتیم، زمانی که به حسینیه و خانه می نگریستی می دیدی که مکانی بسیار ساده و به دور از هرگونه آرایش و امور زوال پذیر بود. با خود می گفتیم که آیا می توانیم این مرد بزرگی که جهان را فرا گرفته و مشغول خود کرده آیا می توانیم او را ببینیم؟
وارد حسینیه که می شوی، زهد و تواضع را در آن می بینی، علم را می بینی، نگاه تیزبینانه و محبت و لبخند را می بینی، همیشه در سفرهای متعددی که به ایران داشتم و با دوستان ایرانی خود روبرو می شدم با خود می گفتم که این صفات نیکو برای ملت ایران یکی از صفات فرهنگی بزرگ به شمار می رود، صفاتی ایمانی و زیبا، صفاتی که از ملتی باهوش، متمدن و دارای جایگاه بالایی از زهد و درستکاری صادر می شود. از آنجا که خود مدتهای طولانی استاد زبان فارسی هستم اگر به ادبیات فارسی بنگری خواهی گفت که من ادبیات فارسی و زیبایی ها و شفافیت و لطافت آن را می بینم، نوشته جات زیبای ایرانی را می بینم.
این باعث شد تا این سفرم به این پرسش ها پاسخ دهد، دریافتم که ملت چه در نوشته جات ادبی، فرهنگی و جهانی و اجتماعی خود و چه در امور دیگر تلاش می کند تا خود را شبیه این شخصیت بزرگ کند. با شخصیت امام. بگویم زمانی که در سخنرانی او حاضر بودیم و نگاه او ما را از علم و نور و فرهنگ پر ساخته بود. نگاهش به همه جا بود تا تمام دوستدارانش و کسانی که او را می شناسند برسد و تمام صفات بزرگواری و کرامت و پاکی و هوش ویژه اش را نشان می داد.
ملتی که به این صفات ها متصف شده باشد. و به صفات امام مباهات کند، بگویم که انسان های بزرگ با دیگر انسانها تفاوت دارند. و با رفتن بدنهایشان از این دنیای فانی برکات آنها از بین نمی رود و در رأس این بزرگان جناب امام خمینی رحمت الله علیه است. او که زندگی اش سرشار از خیر و برکات برای تمام انسانیت و تمام مستضعفان جهان بود. این خیر و برکت پس از رحلت ایشان ادامه یافت حتی تاکنون دولت اسلامی او که در ایران برپا کرد همچنان استوار و سربلند در برابر طوفانهایی که از هر طرف می وزد ایستاده است.
همان گونه که سخنان جاودانی که در وصیت نامه ایشان آمده، چراغی برای هدایت راه تمام عاشقان حقیقت و آزادی در تمام جهان شده است. امام خمینی چه زنده و چه مرده تاریخ ساز شده است. این سخن را بگویم که خداوند اراده کرد تا ده دیگر به امام عمر دهد تا ریشه انقلاب اسلامی را بر پایه های استواری بنا کند. شخصیت امام خمینی الهام بخش قدرتی برای دهه های آینده خواهد بود. برای این شخصیت این گونه تقدیر شده بود که چه زنده و چه مرده تاریخ ساز باشد. تشکر می کنم.