هيئت عليه هيئت
متن سخنرانی حجه الاسلام سيد محمد انجوي نژاد
اهميت مجالس سوگواري وشادي اهلبيت(س):
اهميت مجلس سوگواري و شادي اهل بيت (س) در تاريخ تشيع ، به کرات توسط علما ، بزرگان ، همچنين توسط کساني که براي ما الگو هستند ، ذکر شده . يکي از بالاترين و شايد بگوييم حتي بالاترين فرد تاريخ بشريت بعد از معصومين (ع) که حضرت امام (ره) باشند علي رغم همه درجات علمي و کياست و سياست و مصلحت انديشي که ايشان داشتند و همه توقع دارند که خيلي ماورايي و خيلي منطقي و عقلي صحبت کنند تمام مسائل دين را يک طرف مي گذارند و مي گويند که ما هرچه داريم، از همين تو سر و سينه زدنها و از همين جلسات است و اگر اسلام زنده است، بخاطر اين مکتب است. از نظر تجربي بسيار راحت قابل اثبات هست که خيلي از ماها که گنهکار بوديم، از اين راه توبه کرديم. خيلي از ماا که اهل خيلي از مسائل معنوي و حتي مادي نبوديم، از اين جلسات اين چيزها را گرفتيم و خيلي از ما به برکت وجود اين جلسات آدم شديم.
چرا هيئت عليه هيئت!؟
خُب ،دشمنان ما هم سالهاست دارند نقطه هاي قوت ما رو صدمه مي زنند. مثلاً از بعد از انقلاب به اين طرف، علي رغم اينکه خودشون الگو برداري کردند از کلمه "ولايت فقيه" و سعي مي کنند در نظامهاي خودشون، بدون اين که اسم ببرند يک همچنين سيستمي رو اجرا کنند، از اين طرف خيلي سعي کردند که ما را ازاين اصل دور کنند که امام (ره) فرمودند که تا ولايت باشد، ما حفظ مي شويم. يکي از چيزهايي که خيلي مؤثر و مهم بود و دشمنان از زمان مستر همفر تا الان و يکدفعه خيلي جدي گرفتند، اين بحث آقا اباعبدالله (ع) است. کِي خيلي جدي گرفتند؟ من همون زمان يک منبر 10 جلسه اي تحت عنوان سياست عاشورا صحبت کردم که هم جزوه اش هست، هم سي دي آن. و کاملاًمکتب امام حسين (ع) رو باز کرديم و انشاءالله اگر زنده باشيم عدالت عاشورا را در محرم بعدي، ابعاد حکومتي مکتب امام حسين (ع) را باز مي کنيم . همان موقع من يک تکه کوچکي از صحبتهايم اين بحث بود که آن را عرض مي کنم و بقيه اش هم توي اين دو سال يک سري تغيير و تحولاتي ايجاد شده عرض مي کنم. اون زمان چه اتفاقي افتاد؟ اتفاق اين بود که دهه محرم به نوروز خورد و بسيار تکيه کردند براين که آقا ملّيت ، ملي گرايي، نوروز، سنت هاي ايراني، چهارشنبه سوري و فلان و فلان، ديد و بازديد، سال تحويل، و ديدند حتي بي دين ترين فرد اين مملکت امام حسين (ع) را رها نکرد، يکدفعه اينها خيلي ناراحت شدند، اصلاً فکر نمي کردند. اونجا بود که اولين سمينار براي بررسي اين نقطه قوت ايرانِ شيعه و لطمه زدن به آن در امريکا تشکيل شد که در اين سمينار عده اي از علماي وهابي و عده اي از متفکرين امريکايي دور هم نشستند و يک بررسي کردند، ببينند قضيه چيست؟ غافل از اينکه با اين بررسي هاي مادي، نمي توانند به آن ارتباط عاطفي غيبي شيعه با آقا اباعبدالله (ع) پي ببرند. گفتند آقا نمي دانيم چه خبر هست، فقط مي دونيم اينها اسم حسين (ع) که مي آيد، خوب و بد آنها همه چيز را رها مي کنند. اينها نسبت به اهل بيت (س) يک حالت خاصي دارند و به قول شهيدِ بزرگوار علامه مطهري از لحظه تولد در باطن و بطنشون محبت اهل بيت سرشته شده است. اينها درک نمي کنند، نمي فهمند يعني چه، چون اينها با ديدگاه مادي نگاه مي کنند. اما کساني که آنجا بودند، يک مقدار آدمهاي متفکري بودند. لذا گفتند بهترين راه لطمه زدن به اين نقطه قوت اين است که ما بياييم و دقيقاً جايگزين سازي کنيم، دقيقاً مشابه همين جلسات را درست کنيم و اينها آرام آرام جلسات را از مسير اصلي اش خارج کنند. بحث هيئت عليه هيئت را به اين دليل اسمش رو گذاشتيم ، براي اينکه هيچ چي عليه هيئت نمي تواند مقابله کند، مگر يک هيئت ديگر و کساني که در اين مملکت پيروي کردند از سيستم اينها، شايد 99% آنها اصلا نمي دانند دارند چه کار مي کنند. يعني اگر همين بحث ان شاءالله با تبليغ شما و بچه ها که دارند زحمت مي کشند کشوري بشود خيلي جاها از کشور که من اين بحث را کردم براي کادر و بقيه هيئت ها، کلاً سيستم شان رو تغيير دادند. اينها در حقيقت انسانهاي پاک، انسانهاي مخلص، انسانهاي باصفا، اما جاهل. و دوستي هستند که آب به آسياب دشمن مي ريزند. لذا ما به هيچ وجه به چشم دشمن به اينها نگاه نمي کنيم. يک درصدي هستند دارند به اين جماعت خط مي دهند، اينها مغرضند و هيچ بعيد نيست اگر يک زماني در مملکت ما، اين قدرت تشخيص بالا برود که بابا اين نقطه قوت رو که مقام معظم رهبري مي فرمايند، تنها راه مقابله با شبيخون فرهنگي دشمن همين جلسات و هيئات مذهبي است، اگر يک عده به اين عقلانيت برسند که مراقب اين چيزها باشند، اين خيلي خوبه. مثلاَ بنده اي که آخوند هستم، اگر الان يک " واو " رو اينور و اونور بگويم ،دادگاه ويژه روحانيت بر کار من نظارت مي کند. اما يک مداح و يک هيئتي هيچ کس بر او نظارت ندارد که چي گفت، چي کار کرد. هيچ کس هم برخورد نمي کند. مگر آن که آن قدر اين آش شور بشود که سر و صداي آشپز هم در بيايد . وگرنه زياد کاري ندارند .
خُب اين ضعف است. از چي شروع مي شود، از يک ريشه شروع مي شود و ريشه در اين هست که عمر 57 ساله امام حسين (ع) در چند ساعت صبح عاشورا خلاصه شود. اين اولين قدمي است که اشکال براي ما ايجاد مي کند. يک سال يک هيئتي برنامه بگيرد، توي اين يک سال، از اين چند ساعت هيچ برنامه اي فراتر ندارد، فقط متن شعرها و سبکها فرق مي کند.. دليلش چيه؟ الان دليلش را هم خدمتتان مي گويم. خب قصد ما از اين بحث آيا به جان برخي هيئتها افتادن هست؟ نه ! در پيشگاه امام حسين (ع) ما قصد فضولي نداريم. ما سعي مي کنيم که اشکالات را برطرف کنيم تا خدايي نکرده، آن بلايي را که برخي سر امام زمانِ ما در آوردند و امام زمان را تبديل کردند به عامل تخدير ، رؤيا ، خواب و . . . اين بلا رو سر امام حسين (ع) در نياورند . بحث فقط همين است. هيچ دعوايي با کسي نداريم، هيچ اسمي نمي بريم، هيچ شخص خاصي مد نظرمان نيست، يک فرهنگ رو داريم نقد مي کنيم، اين فرهنگ ممکنه در جلسات خودمان باشد، در جلسات خيلي از شما باشد، در خيلي از جلسات کشور باشد ، خيلي جاها هم نباشد. اين فرهنگ رو داريم نقد مي کنيم.چگونگي جلسات مذهبي درکشور:
دو گروه جلسات مذهبي در کشور داريم : يک گروه کساني هستند که فقط اهل اشک و عزاداري و سينه زني و بدون هيچ اشکالي و يک گروه فقط در معرفت، سخنراني، جلسه، کلاس و در پايانش هم توسل و التماس دعا و هر دو گروه مشتريان خاص دارند و نمي توانند اين مشتريها رو جذب کنند. عشق و معرفت دو بال است که اگر اين دو بال با هم حرکت کنند بالا مي رويم و اگر يک بال حرکت کند، دور خودمان مي گرديم و دور خود گشتن به معناي خسته شدن، دلزدگي، بريدن مستمع و رفتنش است. لذا اين جمعيتها هميشه توي يک حد ثابتي مي مونه . نه بالا نمي رود نه پايين مي آيد.
اشکالات چيست؟
1ـ فرهنگي که اين جلسات ترويج مي کند، مستمع را به سمت انزوا و گوشه گيري و از مردم بريدن منفي پيش مي برد. يعني مستمع يک جوري بار مي آيد که يواش يواش حرفي براي عموم مردم ندارد، و حرفهاي عموم مردم را هم بر نمي تابد، تحمل نمي کند. مستمع داخل يک وادي ميروي که در اين وادي، آرزوهاش در چند بعد خلاصه مي شود. زيارت کربلا يعني زيارت يک مرقد. زيارت حرم حضرت عباس (ع)، زيارت بين الحرمين، امام رضا (ع) و بساطي براي اشک، گريه و تو سر و سينه زدن و ابداً هيچ راه حل و کانالي براي ارتباط با مردم ندارد. نمي تواند دو کلمه حرف بزند. اگر اين مستمع را ببري، حتي اون مجري رو ببري در يک محيطي که اين محيط کاملا با اين فرهنگ بيگانه اند، ابدا نمي تواند اين فرهنگ را ترويج کند. مثلاً از يکي از متوليان يکي از جلسات سؤال مي شود که آقا به نظر شما با جوانها چکار کنيم؟ مي گه : آقا جوانان رو بياوريد در جلسه ما. بعد مي گوييم آقا وقتي در جلسه هاي شما مي آيند و مي بينند و يک مقداري براشون سنگين هست، چه کار کنيم؟ مي گويد آقا اين کار، کار عشق است ربطي به دين نداره . همين که هست . نمي تواند ارتباط برقرار کند، با قشر دانشگاهي نمي تواند ارتباط برقرار کند. با دبيرستاني که مورد تهاجم فرهنگي واقع شده نمي تواند ارتباط برقرار کند و ارتباطي که او با قشري برقرار مي کند، يک ارتباط کاملاً موقتي هست. يعني در تصاوير کاملاً جلسه به جلسه و سال به سال ، قيافه ها عوض شده. در اين سن و سال پايين، با القاء يک سري هيجانات مي توانند جوان را نگهدارند. اما به دليل اينکه حرفي براي گفتن ندارند و نمي توانند با جمعهاي مختلف ارتباط برقرار کنند، نمي توانند در انجمن معلمها حرفي بزنند، براي استادهاي دانشگاه حرفي ندارند، تو دانشگاه علوم پزشکي ساکتند. براي يک سري مستميعني که واقعاَ در يک سطح پايين سواد قرار دارند، کم سواد بودن، گناه نيست. يعني من اصلاً نگفتم که آدمهاي بدي هستند. بحث اين هست که آيا مکتب امام حسين (ع) اينقدر محدود است؟ يعني واقعاً امام حسين (ع) حرفي براي گفتن براي اينها ندارد و بعد اتفاقاً با اينگونه نشان دادن تصوير از آقا اباعبدالله (ع) اغلبِ جو جامعه را در اين دوراني که تکنولوژي داره حرف اول رو مي زند و مردم بيشتر دنبال 4 خط مطلبند، بعد بنشينند گريه کنند، تا توجيه نشوند نمي توانند اين کار را بکنند اينها نمي تونند اين حرف را بزنند، حتي اگر صد نفر اينها رو جمع کني فقط بگويي دليل سينه زدن چيست؟ يک دليل علمي براي سينه زدن نمي توانند بگويند. ما علم مان سينه زدن را اثبات کرده است. من تو بحث چاکراها و اينکه چاکراهاي قلب با ضربه حساس مي شود و مرکز عاطفي انسان رو به تحرک وادار مي کند ، از نظر علمي براي سينه زدن خيلي حرفها زديم . براي هيجانات . الان يک سري مشکلات اين تيپي دارند و متاسفانه علي رغم صحبتهايي که من شخصاً به خيلي از اينها کردم و قبول کردند ، نمي آيند داخل ميدان. نمي دانم چرا؟ مي گويد آقا قبول دارم، خب چرا ؟ دليلش اين است که کمبود علم دارند. يعني يک کتاب که به دستش مي دهي، مي گويي بخوان، مي گويد آقا ول کن، حال و حوصله کتاب خواندن را ندارم. عزيز من، تو جوان مقابلت قرار گرفته و قرار است از تو مکتب امام حسين (ع) را فرا بگيرد. تو چرا احساس وظيفه نمي کني که از بقيه سالهاي زندگي امام حسين (ع) بتواني او را تغذيه کني؟ بله ! امشب خيلي خوب گريه مي کند، اشک مي ريزد، خدا پدر هر دو نفر شما را هم بيامرزه، دست هردوتون رو هم مي بوسم. اما صبح تو دبيرستان و دانشگاه اين جوان نياز به يک حرفهاي ديگه هم دارد. چرا به او نگفتي؟ وقتي آمد داخل جلسه تو و برگشت آيا حرفي براي اين که در جامعه بتواند تحوّل ايجاد کند ياد گرفت؟ بعد چون حرفي براي گفتن ندارد منزوي مي شود، بعد متاسفانه، انزوا يواش يواش به بريدن دچار مي شود. ما نزديک 10، 20 سالي در اين وادي هستيم. رفقاي خودمان که بغل دستمان سينه مي زدند، نمي دانم استکان تو سر خودشان خرد مي کردند، نمي دونم فلان و فلان، داريم مي بينيم الان خيلي از آنها کجا هستند؟!!!. نه حسيني، نه علي ايي، نه خدايي، هيچي. براي اينکه آن زمان فقط هيجانش را ارضا مي کرد . وقتي با اينها صحبت مي شود، مي گويند آقا قبول، درست مي گويي. اما فلاني مي دوني، من که داغ مي کنم ديگه دست خودم نيست. مي گويم عزيز من تو مروج فرهنگ امام حسيني. خب اين جوان امانت نزد تو است. اگر فردا در اثر برخوردهاي تو بريد، و اين فرهنگي که داري به او القاء مي کني، آيا روز قيامت مي تواني جواب بدي؟ ما متولي حسينيه هستيم، مي تواني جواب بدهي؟ تا بحث معرفت پيش مي آيد، مي گويند: بله، نمي دونم از تاريخ اسلام مي گويند. نمي دانند تاريخ اسلام صحبت امام حسين (ع)، مرام امام حسين (ع)، زندگي امام حسين (ع) است.
توجه بيش ازحد به ظواهر:
بعد تمام توجه مستمع را به يک سري ظواهر جلب مي کنند. ظواهر : قد و بالا، رشادت، زيبايي، خال لب. اين جملاتي که دارم به شما مي گويم از کتاب ستودگان و ستايشگران مقام معظم رهبري است. اين صحبت هايي که ما داريم مي کنيم، از حضرت آقا، امام (ره) و مراجع است. ايشان فرموده اند: از اين وادي يک مقداري بيرون بياييد. به چيزهاي ديگري بپردازيد. يک جلسه از اول تا آخرش اينها نباشد. حرفهاي ديگري هم براي گفتن داشته باشيد ، اينها هم باشد چه اشکالي دارد؟ جلسه هاي ما بايد کشکولي باشه از همه چيز . علم، معرفت، عشق، رشادت و زيبايي و هر چيزي که لازم دارد. ببينند بنده مي دانم جوان دوست دارد در مقابل يک شخصيت رؤيايي زيبا، نعره بزند، گريه کند، فرياد بزند، خوشحال شود کف بزند و اگر ما حضرت عباس (ع) و امام حسين (ع) و امام زمان (عج) را الگو قرار ندهيم، يکي ديگر را پيدا مي کند. جوان ما احساس مي کند که از نظر غريزي دنبال کسي مي گردد که جلوش کرنش کند. اگر ما تعظيم در مقابل اهل بيت (س) و کرنش در مقابل خدا را به جوان نشان ندهيم، اين مي رود بيرون، مقابل يک نامحرم اين کار را مي کند. خب ما اين را قبول داريم. اما يک بخش از مجلس هست، نه تمام مجلس. از " ب " بسم الله تا " ت " تمّت.
عکس پرستي ودوري ازولايت:
بعد چه کار مي کنيم؟ مي آييم يک سري عکس ها را، عکسهايي که سنديت ندارد، اينها را باب مي کنيم و يواش يواش اين عکسها ( همون طور که قبلا گفتم) جاي عکسهاي امام و رهبرمان و فلان و فلان را مي گيرد. يواش يواش مي بيني که با اين عکسها ولايت را از دست ما گرفتند. محبت ولايت را از دست ما گرفتند. در صورتي که در همين زيارت عاشورايي که پايش نعره مي زنيم و بايد بزنيم، مي فرمايد : "بموالاتکم و موالات وليکم " واو ،" واو معيته ". يعني بايد همراه باشه با هم. موالات شما و موالات ولي. دارند رسماً ولايت را از جلسات ما خارج مي کنند و شيعه سينه زني که ولي نداشته باشد، امام امروزش را نشناسه، پشت سر هيچ کس که الان زنده است سينه نزنه، چون دستورات امام حسين (ع) را هم نمي شنوند، لذا از اين دستورات غافل مي شوند. من يک سؤال مي کنم. عزيزان اين جلسات واقعاً صحبت هاي آقا را گوش مي دهند؟ نه ! فکر نمي کنم. اما يک پير غلام اباعبدالله (ع) که ما دستش هم مي بوسيم اما سواد ندارد، ولي تو هم نيست. وقتي مي آيد، چنان کرنش و تعظيم مي کنند و چنان با چشمهاي باز مي نشينند و به اين گوش مي دهند، آقا ، وليت امروز صحبت کرده ، پير غلام را من پايش را هم مي بوسم ، اما حرف ولي ارجحه بر حرف پير غلام اباعبدالله (ع) .
منم مي نشينم پاي صحبتها ي پيرغلام اشک مي ريزم اما به اين درد دچار نمي شوم که حرف وليم را فراموش کنم. حرف امامم را فراموش کنم. به اين درد دچار نمي شوم که صدها کتاب شعر خونده باشم، اما يک بار وصيت نامه خميني کبير را هم مرور نکرده باشم. پس مراقب باشيم با اين عکسها ما را از ولي مان دور نکنند. ما رو به عکس پرستي، دچار نکند.بي توجهي به مناجات:
ببينيد امام سجاد (ع) خودش واقعه عاشورا را ديده است. خود امام سجاد (ع) بالاترين گريه کننده بر امام حسين (ع) است. خود امام سجاد (ع)، خود حضرت زينب (س) به ما سينه زدن و گريه کردن رو ياد دادند . اما بهترين کتاب مناجات "صحيفه سجاديه" مال امام سجاد است. امام حسين (ع) نبايد مقابل مناجات با خدا قرار بگيرد، مناجات با خدا جاي خودش رو دارد. نوار شب قدر بعضي از اين جلسات رو گوش مي کنيد، ابداً انگار نه انگار که شب قدرهست. بابا ! ابوحمزه. امام علي (ع) ابوحمزه خوانده است. امام سجاد (ع) ابوحمزه خوانده، خود امام حسين (ع) ابوحمزه خوانده است. ما دعاي عرفه را از اين جلسه ها نمي بينيم. مگر خود امام حسين (ع) نخوانده، کو دعاي عرفه تو؟ اصلاً بلد نيست از رويش بخواند. کار به جايي نرسد که ما مناجات رو فراموش کنيم. مناجات اصل کار ماست . خب اين متون عربي که امامان براي ما گذاشتند چي شد؟ آخه اين چه شب قدر برگزار کردني است؟ شب قدري که نه سخنراني داره، نه مناجات دارد.
آن چيزي که تو را در وادي امام حسين (ع) نگه مي دارد تا سينه بزني اين مناجات هاست. اين دعاي عرفه است، اين صفاي عرفه است، اين صفاي صحيفه سجاديه است، اين صفاي مناجات خمسه عشرِ، ابداً ديده نمي شود، ديگه اصلاً نيست. نوار مناجات خمسه عشر، کسي سراغ داره؟ کجاست ؟
امام سجاد (ع) مگر گريه کن امام حسين (ع) نبوده؟ ببينيد وقتي من مي گويم به شخص کار ندارم، دارم يک فرهنگ را نقد مي کنم. اين فرهنگ داره تو را اينطوري بار مي آورد. از صحيفه تو را مي کند . از قرآن دورت مي کند. اصلاً نمي دوني تفسير چيه !200 جلد کتاب شعر داري ، 4000 تا نوار مداحي داري، اما يک نوار تفسير نداري . اصلاً با اين مطلب بيگانه اي . پس مي بينيم اينطوري برگزار مي شه و مي بينيد که مردم استقبال نمي کنند . شما به اين تبليغات نگاه نکنيد، جلسات اين مدلي جمعيتش خيلي کم به آن مقداري مي رسد که جلسات پربار و مناجات ما به اين تعداد مي رسد. جمعيت عموم استقبال نمي کنند، بعد بهانه اش هم اين است که بله آقا اينها اهل حال نيستند. داغ نيستند، ما داغ امام حسينيم. حتي شب قدر جمعيت اينها به عددهاي 3 ، 4 رقمي نمي رسد. در صورتي که شب قدر مي بينيم خيلي از مجلس ها هست که 50000 نفر ، 40000 نفر ، 30000 نفر در حال برگزاري است. چرا مردم نمي آيند؟ براي اينکه مردم احساس مي کنند که بابا شب قدر خيلي کارها بايد انجام بدي .بي تفاوتي و تخدير يا ارزش!!!
بعد ما را به کدوم سمت مي برند؟ به اون سمتي که آقا تمام ارزش براي يک عاشق امام حسين (ع) است که هميشه مشکي بپوشد، هميشه صورتش زخمي باشد، هميشه صدايش گرفته باشد، هميشه تا گفتند امام حسين (ع) داد بزنه و اين فرهنگ، فرهنگي نيست که اقبال عمومي در جامعه داشته باشد و متأسفانه اين فرهنگ حتي با تمسخر هم مواجه مي شود. و متأسفانه اين فرهنگ باعث مي شود که جلسات ديگر هم زير سوال برود. وقتي عَلَم امام حسين (ع) را بالا مي بريم، يک جوري بايد برخورد کنيم که عموم مردم بتوانند استقبال کنند. عموم مردم همه بيايند، دليل استقبال عموم مردم اين است که تو يک برنامه کشکولي ارائه بدي، همه اينها را داشته باشي که الان من همين رو هم خدمت تان عرض مي کنم. پس ارزش به اين چيزها نيست، قمه زدن، الان خلاف فتواي علماي ماست. ارزش نيست، گناه هم هست. وقتي که در کربلا يک عده از همين عزيزان، اگر که من مي گويم عزيزان، براي اينکه اينها جاهلند. در حرم امام علي (ع)، در حرم امام حسين (ع) قمه زدند. در و ديوار را خوني کردند، همه جا را نجس کردند ، وقتي اينها را بيرون مي اندازند ( من cd را ديدم ) خادمهاي حرم، مي گويند اين خون پاک است. کدام مرجع گفته است؟ تو چند کلاس سواد داري؟ تو خيلي عاشقي؟ آقاي بهجت ( نعوذ بالله ) سرش نمي شود، فقط تو سرت مي شود. مقام معظم رهبري و امام (ره) سرشون نمي شود که امام حسين (ع) چيه! فقط تو مي فهمي. تويي که سه سال ديگر خواهم ديد که بريدي. خودت با خودت فکر مي کني يعني چه آقا؟ امام حسين (ع) رفته شهيد شده ، من بزنم تو سر خودم. يعني چي؟ بزنم خودم را خوني، مالي کنم. امام حسين (ع) رفته شهيد شده تا من هم قيام کنم. فرمود : من فقط قيام کردم براي برگزاري و برقراري عدالت. بذر بي تفاوتي و تخدير، آقا، شب تا ساعت 12 ـ 1 سينه زدن ، بعد نشستن و صحبت کردن و نمي دانم سيگار و بعضاً يک چيزهايي بالاتر از سيگار و فلان و فلان تا نزديک نماز صبح. قبل از اذان صبح خوابيدن تا 12 ظهر، يکِ بعد از ظهر بلند شدن، يک دوشي گرفتن، باز يکي، دوتا تلفن اين ور و آن ور زدن، يک کله پاچه اي رو خوردن، و باز شب شد و دوباره به سر و سينه زدن تا ساعت 2 نصف شب. در تمام طول سال اين زندگي است. اگر حرف هم بزني ، مي گويد " کُل يوم عاشورا " اِ . . . فدات بشوم !!! خودت مي دوني داري اشتباه مي کني، چرا داري سر خودت را کلاه مي گذاري؟! سر خودت رو کلاه بذار، چرا جوان مردم را به اين راه مي اندازي؟ مملکت ما الان نياز به تخصص داره، قربونت برم !! اوني که الان تو دانشگاه رتبه اول هست و بهترين دين را هم داره و هر هفته هم اينجا مي آيد، گريه مي کند، او از تو خيلي براي امام حسين (ع) عاشق تر هست. دردي را دوا مي کند . امام حسين (ع) يکي را مي خواهد، دردهاي جامعه رو دوا کند، جان داد براي دردهاي جامعه. آخه من نمي فهمم با کدام منطق مي شود از اين فرهنگ دفاع کرد؟ " و لابنونَ عليکم صباحا و مسائا " امام زمان (عج) مي فرمايند: من صبح و شب براتون گريه مي کنم. امام زمان (عج) هزار تا کار ديگر هم مي کند، با کدام منطق مي شود از اين فرهنگ دفاع کرد؟ آخر اين چه جور عشقي براي امام حسين (ع) است؟ از اين جا سرش رو پايين بندازد و تحت هر شرايطي کربلا برود. آنجا خودش را بزند بکشد و بعد برگردد. آيا امام حسين (ع) اين طوري کربلا رفت؟ يا امام حسين (ع) رفت که يزيد را بکشد. کنار کربلا هم در کرکوک آمريکا داره نفتها را مي برد، اصلا برايش مهم نيست. فرهنگ عاشورايي که انقلاب ما را به وجود آورد به قول امام(ره) از اربعين و عاشورا شروع شد و شاه را کنار زد، فرهنگي نبود که برود کربلا برگردد برايش مهم نباشد که امريکا کجاست؟ اگر عاشق امام حسين بودن اين هست، خيلي خب، خود امريکا هيئت مي زند ، مي گويد اينها خيلي خوب هستند، کاري به کار ما ندارند، اينها به سينه مي زنند، تو سر خودشون مي زنند.. قمه مي زنند و سر و صدا هم مي کنند. 4 تا شعر هم مي خونند، يک کم سينه هم مي زنند، مي روند. اصلاً کاري به کار ما ندارد. خيلي آدماي خوبي هستند. اينها مثل وهابي ها هستند که تو مسجد الحرام صبح تا شب دارند نماز مي خوانند. اسلام ناب امريکايي که امام فرمودند اين هست. چون اصلاً کاري به اينها نداريم .
تفرقه به جاي وحدت:
اينها تمام حب و بغضشون رو سر سه تا خليفه اول خالي مي کنند. اصلا به الان کاري ندارند. بغضش بر اولي لعنت، بر دومي لعنت ، يادتون هست توي حرم يکي از همين شماها گفت بر اولي لعنت، گفتم، نگو آقا؟ يعني چه؟ مقام معظم رهبري گلوي خودشان را پاره کردند و گفتند وحدت داشته باشيد. توي اين جمع ها نشين بگو، داخل خانه ات لعنت کن، من اين را خيلي قبول دارم. اما امروزيها را هم خدا لعنت کند، از اول تا آخررا خدا لعنت کند. دشمن الان در عراق است و مي رويم آنجا و مي گوييم بر اولي لعنت، بر دومي لعنت ، بر فلاني لعنت. بابا ! قربانت بروم اينها فردا مي گويند اگه کار دست ايراني ها بيفتد، ما با اينها رابطه داشته باشيم، اينها اهل سنت عراق را بيچاره مي کنند. همين c d ، 30000 عدد مجاناً تکثير شده و در عراق پخش شد . چه کسي همچنين کاري کرد؟ براي اينها خيلي خوب است. آيا واقعاً امام حسين (ع) اينطوري هست؟!
تمام بغض تو را مي خواهند معطوف کنند به 1400 سال پيش که آقا اگر مي خواهي بغضت را خالي کني، اگر مي خواهي از بغض امام حسين (ع) يک جلوه اي در اين زمانه داشته باشي، بايد به آنها لعنت کني. اصلا کاري به خائنين داخلي و خارجي، حضور آمريکا و توطئه هاي اسرائيل ندارد. اصلاً به اينها کاري ندارد . مي گويد به من چه آقا ! فقط حسين (ع).عدم شناخت معارف اهلبيت(س):
مي گويد ولّي فقط علي (ع) است. خوب فرضا که اصلا طرفدار ولايت فقيه هم نباشم. تو مگر نمي گويي ولي فقط علي (ع) است. بفرما، 4 خط از نهج البلاغه براي من بخوان. 3 تا دانه حديث مي تواني از امام حسين (ع) براي من بگويي؟ غير از احاديث گريه و بکا و تباکي که اينها رو براي گرم کردن مجلس از بر کرده ايم که بگوييم تا ملت گريه کنند. مي تواني بگويي؟ در کتابخانه ات فرهنگ سخنان امام حسين (ع) داري؟ از صحيفه سجاديه چيزي بلدي؟ خُب! مگر نمي گويي ولي من علي (ع) است، من مي خواهم بشينم، زانو بزنم، درمقابل تو عاشق دلداده آقا امير المؤمنين (ع) استماع کنم، نهج البلاغه را براي من شرح کن ، ببينم ولي تو چي گفته است؟ چرا بيگانه ايم؟ اين نوکري امام حسين (ع) اينطوري است؟ قنبر نوکر علي هم، مرد بود و مرد مي خواست برود با قنبر بحث کند، اين نوکر علي هست. غلام سيه چرده امام حسين (ع) مرد مي خواست تا برود با او صحبت کند.
عدم توجه به شرايط موجود جامعه :
( سوره بقره / آيه 104 ) مي فرمايد " يا ايها الذين امنو لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا " قضيه به اين بر مي گردد که پيغمبر اکرم (ص) هنگامي که سخنراني مي فرمودند، به ملت مي گفتند " راعنا " يعني رعايت کنيد حال ما را. آرام باشيد، گوش کنيد. خب " راعنا " در کلام عرب، يکبار از رعيه گرفته مي شود (رعايت )، يکبار از رَعَنَ گرفته مي شود يعني ( خر کردن ). مشرکين آمدند گفتند پيغمبر (ص) که مي گويد راعنا، مي دانستند مي گويد راعيا. (مي دانستند که از رعايت گرفته مي شود)، پيغمبر (ص) که دارد مي گويد راعنا يعني دارم خرتون مي کنم. اينطوري مي گفتند. لذا قرآن فرمود: پيغمبر اکرم (ص) با اينکه آنها مي دانند تو راست مي گويي ، با اينکه خودت هم مي داني با اينکه همه مي دانند ،اما نگو " راعنا " ، بگو " انظرنا ". به من نگاه کنيد . چرا؟ شرايط جامعه را درک کن. آقا ! قربانتم برم، من سگ سگ امام حسين (ع) هم نيستم. خيلي خُب، ولي وقتي که در جامعه، برداشتهاي منفي است تو اجازه نداري همچنين حرفي را بزني. قرآن داره به تو مي گويد.
استفاده ازاشعارضعيف:
درباره اشعار ضعيف از کتاب ستودگان و ستايشگران مقام معظم رهبري نقل مي کنم که ايشان فرمودند: که عزيزاني که شعر ضعيف مي گويند ، خدا قبول کند، اينها را براي خودشان نگه دارند، نخوانند، برخي از نوارها و چيزهايي که مي شنوم دريغ از يک خط که با وزن و قافيه باشد محض رضاي خدا يک خط. هر که از راه مي رسد، و متني دستش مي دهد مي خواند. با آهنگ هم جورش مي کنند. خب اين درست نيست. اهل بيت دارد تضعيف مي شود، شعراي بزرگ ما، حضرت آقاي مؤيد، حضرت آقاي انساني، حضرت آقاي سازگار و حضرت آقاي ژوليده . اينها دارند مي سوزند ، شعر دارد تضيف مي شود، اين شعر ها چيه مي خونيد؟ خيلي خب لازمه ؟ باز هم مي گويم بخوان مي گم بخوان 4، 5 خط، ده دقيقه از مجلس. نه از اول تا آخر مجلس . آن را هم تو را به خدا با وزن و قافيه بخوان. تو همين شعرها 4 خط شعر حسابي هم بخوان ، نگذاريد اين ديوان ها مهجور شوند، ولي فورا مي گويد آقا جوان ها نمي پسندند. در اين خصوص هم صحبت مي کنم.
من به شما عرض مي کنم که آقا با اين وضعيت که شعر ها بسيار ضعيف خوانده مي شود موافق نيستند. آقا فرمودند نخوانيد. تو معتقد به ولايت فقيه نيستي مثلا مي گويي نعوذ بالله آقا نمي فهمند، آقا عاشق نيستند، ما را درک نمي کنند. خيلي خب کلاً شعر ضعيف نخوان، فرضا که آقا هيچي هم نگفته باشند.
حالا اين به کنار، تماما از يک سري کلماتي صحبت مي شود که اصلا نمي داني اينها تو فرهنگ اهل بيت يعني چه؟يک تابلوي هيئتي رو ديدم اين تابلو تبليغات بود. خب به صورت کج، افقي، کار گرافيکي کرده بود، هنرمند ، افقي، از بالا تا پايين عکس سگ کشيده اند و نوشته اند: "هيئت سگهاي ديوانه قنبر". اون شهرستاني که صداي منو بعداً احتمالاً مي شنود واين هيئت رو مي بينند، از قول من به آنها بگويند خواهش مي کنم، دستتان رو مي بوسم، آقا ! اصلاً من سگ خود شما هستم. اما اين کار را نکنيد و پوستر رنگي! چه بودجه اي پشتش است؟ اما اين تابلو يعني چي يعني چي؟بها ندادن به سخنراني:
بعد بحث سخنراني، آقا ! سخنران مي گذاريم. خيلي خب، من هم مي دانم سخنران مي گذاريد ، اما جلسه با 5 نفر شروع مي شه، سخنران مي نشيند سخنراني مي کند، براي زيارت عاشورا مي شوند 15 نفر، اولِ امام زمان (عج) مي شوند 200 نفر، آخرش هم مي شوند 300 نفر ( مثلاً ). اين ديگه بزرگترين جلسات هست. جلسه هفتگي ها رو داريم مي گوييم. کي مي آيد پاي سخنراني؟ براي اينکه تو خودت نيومدي بشيني پاي سخنراني. اولش خود تو بيا بنشين.
سخنراني که مي گويي مي گذاريم و ملت استقبال نمي کنند، براي اين است که تو خودت به سخنرانت بها نمي دهي. کدام سخنران؟ حالا من کاري به اين ندارم که بحث منبر ما تو کشور ضعيف پياده مي شود. من اصلاً رو منبر و روحانيت بحث نمي کنم. چون اين صحبت اصلاً جايش اينجا نيست، براي اينکه جايگاه خاصي دارد. ولي من قبول دارم که واقعاً خودمان بها نمي دهيم. يکي از هيئات کشور که من رفتم و اينجوري بودند و صحبت کردم و کلاً تغيير کردند و برنامه اي که گذاشتند ، گفتند : آقا ! ما سخنران خوب گير نياورديم، vcd هاي سخنرانان خوب را گرفتند. اول جلسه مي گذارند و مردم هم استفبال مي کنند، ديگر مردم رفتند، نشستند . سخنراني که تو مي گذاري ، زيارت عاشورايي که تو مي گذاري و اين کارهايي که داري مي کني که آمار به من بدهي که اينها هست. آقا ! من مي دانم، داري اما هيچکي نمي آيد، براي اينکه تو خودت نيستي. تو خودت اول شور مي آيي، تو خودت اول يک جاي خاصي مي آيي، تو خودت نيستي. جوان بيچاره تو رو الگو قرار داده، تو رکن جلسه اي . کجايي؟ تو خودت اهل معرفت نيستي، تو اصلاً يه جوري برخورد مي کني که اينها از هر چي سخنراني است بدشان مي آيد. تو ديگر علما و مراجع رو قبول نداري. به خود من گفتند آقا اينها نمي فهمند، عاشق نيستند، عاشق نشدي! نمي داني عاشقي چه مزه اي داره. ديوانگي چه جوريه؟ بعد حتي متأسفانه به علما توهين ناجور مي کنند؛ و من خيلي ناراحتم که زمانه اي شده است که در هيچ زماني در طول تاريخ ايران به مراجع کسي توهين نمي کرد، حتي زمان شاه لعنت الله عليه و رژيم گذشته به مراجع کسي توهين نمي کرد ، ولي الان تو مستمعي را بار آوردي که دارد به مراجع تقليد فحش مي دهد. غلط کرده فلاني، نمي فهمد. اين را ما صد بار شنيديم . اين خيانت را ما چگونه جبران کنيم؟ از آن طرف احترام مداح واجب است. بنده در اساتيد خودم ديدم که مداحان را دستشان را بوسيدند و من مي ديدم اين مداح، مداح متقي نيست و خودش هم مي داند . جايگاه مداح مقدس است . احترامش واجب است و بايد به مداح احترام گذاشت . اما چرا خودت به بقيه و به مراجع و بزرگان احترام نمي گذاري ؟صدا به جاي عمل وتقوا !
اين تکه رو متوليان هيئات مذهبي خوب گوش بدهند. عمل. آقا فلاني نمي خواهد بيايد؟ براي چي بيايد؟ خيلي قشنگ مي خونه، مگر مي خواهيم کنسرت موسيقي بگيريم؟ چرا سؤال نمي کنند که آيا اهل نماز شب هست يا نه؟ چرا سوال نمي کنند که اين آدم متقي است يا نه؟ چرا سوال نمي کنند که اين بنده خدا اهل عمل است يا نه؟ چرا از رفتارش سوال نمي کنيد؟ چرا از خلوت هايش سوال نمي کني؟ چرا سوال نمي کني که آيا نمازش را اول وقت مي خواند يا نه؟ قشنگ مي خواند؟ متوليان هيئات مذهبي؟ مي داني اين جواني که مقابل اين مداح و بنده مي نيشند و با چه اخلاصي مي آيد دست و پاي آنها را مي بوسد. مي داني اين فکر مي کنه با ملائکه طرف است و غافل از اينکه اين کسي که بيرونش ملت را کشته است، در درونش هيچ ندارد، حتي به نماز اول وقتش مقيد نيست. بها مي دهي به اين؟ برو باهاش صحبت کن، قشنگ مي خونه؟ همين، مداحي اهل بيت همين شد؟ حضرت آيت الله امجد مي فرمايند : بالاتر از مداحي اهل بيت چيزي نيست، داره اين را مي گويد؟ قشنگ مي خواند؟ همين؟ خبر داري که مثلاً اشک داره يا نه؟ در وادي امام حسين (ع) که توقع داره مردم خودشونو بکشند خودش هيچ خلوتي داره که توش اشک بريزد؟ وقتي يکه مداح ديگر دارد مي خونه اين همينجوري نشسته دارد نگاه مي کند که! اين خودش اشک دارد؟سوز دارد؟ اخلاص دارد؟ اول اينها روچک کن، بعد بگو قشنگ مي خواند يا نه، به درد مجلس ما مي خورد يا نه ؟ غره نشده؟ مغرورنيست؟ آقا ! متولياني که از حضرت زينب (س) و رقيه (س) دم مي زنند ، بهترين ماشين را دارد، بهترين خانه راو دارد ، بهترين غذا را مي خورد و دو قورت و نيمش هم از مردم طلبکار است، کوچکترين بي احترامي را هم بر نمي تابد، ب او بر مي خورد، لحظه اي نمي تواند تحمل کند يک کسي بهش بي احترامي کند ، پس کدوم زينب و رقيه (س)؟ تو که خوب مي خوري، خوب مي خوابي، راحت هستي، شغل هم که نداري، خدا تومان هم براي هر جلسه داري پول مي گيري. اين را دعوت کنيم بيايد؟ متوليان هيئات مذهبي؟ بعد اون مستمعي که به اين دل مي بندد و به او نزديک مي شود و اينجوري تو مي خورد ، بعد تو جواب مي دي که از دين مي برد؟ اول چک کنيد که اخلاقش چه جوري است؟ تقواش چه جوري است؟ قشنگ مي خواند؟ قشنگ بخواند. آقا ! صدا نشان دهنده تقوا نيست، سبک هم نشان دهنده تقوا نيست. مداح اهل بيت در درجه اول بايد تقوا داشته باشد. دارد؟ چک کردي؟ چک کن، عزيز دلم چک کن. خدا رحمت کنه غلام علي رجبي را، صداش هم زياد آنچناني نبود، شروع مي کرد همه وجود آدم اشک مي شد. اينها کجا هستند؟ تو مسجد گوهرشاد بدون صوت، کجايند؟ جلسه اي ما الان نداريم که يک ساعت و نيم بگذره و بخوانند و بعد که رفتند حتي يک قطره هم اشک نريخته باشند. مگر غير از اين است؟ چرا ؟ نَفَس تاثير نداره؟ اول بايد اينو چک کني؟ ببينيم چه خبره؟ لذا اگر يک وقتي مي بينيد ما تو جلسات مان يک روال خاصي داريم، يک وقت فکر نکنيد ما جاي کار نداريم، خيلي جاي کارهم داريم. ما اگر صد ساعت مراسم بگيريم، همه مي آيند، 200 تا مداح هم مي توانيم دعوت کنيم، اما متأسفانه ما داريم به يک چيزهاي ديگري دقت مي کنيم. اين جوانان مقابل ما ، خيلي زود به ما دل مي بندند و خيلي زود احساس ملکوتي بودن در طرف مقابل مي کنند، بعد اگر نزديک بشود ، مي برد، مي گويد اين بود؟ کدوم رقيه (س)؟ همين الان داشت از پاي پياده و خار بيابون مي خواند! . . همين الان داشت از فلان مي گفت. در خانه امام حسين (ع) چقدر زيبا فرمود يکي از دوستان مداح، در درگاه امام حسين ما آمديم نوکر باشيم ، اما خيلي از ماها داريم آقايي مي کنيم، بي احترامي را هم تحمل نمي کنيم، مردم را آدم حساب نمي کنيم، يک جلسه بريوم يک کم صوت خراب باشه به زمين و زمان فحش مي دهيم.
يک وقت يک شهرستاني ، بدبخت صوت نداره ، آقا چکار بايد بکنيم؟ نظم ندارند. آقا مستمعي که بنده هر هفته دارم با او درکانون سينه مي زنم هيچ وقت هيچ جاي کشور گير نمي آورم که اينقدر با من مَچ باشند، بايد عصباني بشوم ، برو آقا شما بلد نيستيد، يعني چي آقا؟ هيچ جاي کشور آدم مستمع خودش را نمي تواند پيدا کند؟ هيچ مداحي در هيچ جاي کشور مستمع خودش را نمي تواند پيدا کند، با همديگه کاملا مچند. روستاها و شهرستانهاي کوچک چون سينه زن ندارند بايد بروند گم شوند؟ خب پس کو؟ پس تکليف امام حسين (ع) کجاست؟ پس ما چکار کنيم؟ آقا چند تا سينه زن داري؟ گريه کن هستند؟ خوب داد مي زنند؟!! هنر داشته باش، همين ها را راه بيانداز. من مداحي ديدم که جمعيتي که اصلاً اهل حال نبودند را حال آورد.
يک مقداري ما متأسفانه تنبل شديم، نمي روند آقا ! پايشان را از شهر خودشون بيرون نمي گذارند، آقا ما شهرستان نمي رويم. عزيز من چرا نمي روي؟ شهرستان فلانه، کي مي گويد شهرستان فلانه. بنده به عنوان يک تجربه دارم مي گويم، 200 تا شهر در سال مي روم هرچي شهر کوچکتر، بچه هاش مخلصتر، پاکتر و با صفاتر. هر چي شهر بزرگتر، با غل و غش تر، دوروتر، رياکارتر و بي وفاتر. اين قاعده است و عموميت داره. استثنائات را کاري نداريم. کي مي گويد مستمع شهرستان بدرد نمي خورد؟جا انداختن فرهنگ جبهه وجهاد درهيئتها:
آقا يک زماني، زمان جنگ، هيئاتي در کشور بودند که اينها خودشون را براي امام حسين (ع) مي کشتند ، داد و فرياد، نيم ساعت گريه، زمزمه و اشک. اما هرچي امام مي گفت برويد جبهه نمي رفتند. در حال حاضر داريم مستمع اينطوري بار مي آوريم. هيئاتي بودند در شهر که در دهه محرم جبهه رفته هاشون بر مي گشتند تو هيئت هايشان سينه مي زدند. آيا فرهنگ امام حسين (ع) اينه؟ بايد اهل جنگ و جهاد بار بياريم. بايد در جلسات تان يه جوري از جهاد و جنگ صحبت کنيد، بچه ها عاشق شهادت بشوند. مُردن در جلسات حضرت زهرا (س) خيلي سعادت است، اما به شرطي که فيض شهادت پيش روي ما نباشد. اگر شهادت بود اول شهادت، اگر نبود حالا بعد اينجا ( در رده دوم )..
توجيهات :
[بعضي ها با شيو هاي غلط براي عزاداري دليل تراشي مي کنند که] مي خواهيم جوانها راجذب کنيم. جوانها را داريد جذب مي کنيد ؟ منو ببخشيد چون اين قضيه مي خواهد تو کشور پخش بشود، من مجبورم بگويم خدا من را ذليل کند، اگه بخواهم مغرور بشوم. اگر فکر کنم اينها از من هست، بزرگترين جلسه هفتگي کشور مال ماست. الان هم داريد مي بينيد . يعني هيچ جاي کشور جلسات هفتگي با اين عظمت نيست، الان برادرها بيرونند ، خواهرها هم بيرونند جذب جوون رو به من نمي خواهد ياد بدي. اما ببينيد ما جوان جذب کرديم. در جلسات ديگر شق القمر کنند 300 نفر. کجا؟ تو شهرهاي مذهبي. اون وقت ما در شيراز که به فرموده يکي از بزرگان ، يکي از شهرهايي است که داخلش فساد زياد هست، بزرگترين جلسه هفتگي رو در کشور داريم و با 98% ، 99% جوان. خب، روال جلسات ما همين است که مي بينيد. منبر داريم و اين بچه ها از اول منبر مي آيند مي نشينند، بعد هم گريه مي کنيم. آخر همين نوار هم خواهيد ديد که ما در شور و گريه و عزاداري مان هيچ دست کمي نداريم .
لذا جذب جوان راه داره عزيز من ، مديريت فرهنگي عبارت از اين يک مسجد يا حسينيه و يک مداح و يک سخنران نيست . راه دارد، من خواهش مي کنم از جاهاي ديگر کشور که اين صحبتها را مي شنوند ، اگر مي خواهيد راهش را پيدا کنيد ما جزوه و نوار تحت عنوان مديريت فرهنگي داريم . ببينيد چي گفتيم، روانشناسي، جامعه شناسي، اقتصاد، جهاني شدن، متافيزيک و . . . مديريت اسلامي و مديريت دانشگاه را با هم تلفيق کرديم، گفتيم که راههاي جذب جوان اين هست نه رفتن به بيراهه.توجه به فتواهاي جديد
ما اين اعلام خطر را کرديم، درباره آن هم کار مي کنيم تا به گوش همه برسد و فتواهاي علما و مراجع براي ما سند هست. بعضي از فتواها هست اما ببينيد مراجع مي ترسند در باب امام حسين (ع) فتوا بِدهند. برخي از فتواهاي قديمي رو به رخ من نکشيد، من قبلاً اينها رو ديدم . فتوايي که مال مقام معظم رهبري است مربوط به چند سال پيش است. ببينيد امروز چه مي گويند. فتواهايي که ما ديروز و پريروز از تمام مراجع گرفتيم بر چيزهايي که من گفتم صحه مي گذارد.
عموم را در نظر بگيريد. در عموم اين کارها رو نکنيد، در عموم صداي سگ در نياوريد، در عموم نگيد من سگم، در عموم به صورتتون لطمه نزنيد، در عموم با صورت روي زمين نرويد ، حواستون به دشمنهاي خارجي باشه ، با فرهنگي که انسانها رو به تخدير دچار مي کند مقابله کنيد. نگذاريد امام حسين (ع) همون بلايي سرش بياد که سر امام زمان (عج) آمد . نگذار حجتيه بشود حسينيه. و مراقب باشيد هر اشکي به درد نمي خورد. اشکي به درد مي خورد که بعدش تو بهترين درس خوان بشوي ، بهترين کارمند بشوي، بهترين کسي بشوي که در جامعه ات مؤثر باشي، بهترين جهاد کن باشي، بهترين پيرو ولايت باشي، کسي باشي که براي جهان بتوني فکر کني، کسي باشي که از خودت و محوطه حال کردنت بياي بيرون کار کني، محوطه حال کردن و خلوتت را براي يک ساعت خاصي بگذار. اوقاتت رو به بطالت نگذراني . صبح تا شب نوار گوش ندهي. پاي سفره و تو ماشين و اين ور و اون ور نوار گوش ندي، همين طور همراش تکون و مکون نخوري و خيلي چيزهاي ديگر . پاي روضه که مي نشيني اشک داشته باشي، گريه کني، اهل معرفت باشي، شعردرست بخوني، مداحي را که مي خواي به او دل بدي تقواش رو چک کني.رعايت شأن مداحي
بنده و ساير مداحان اهل بيت سعي کنيم ساده زندگي کنيم ، از پول پرستي بپرهيزيم ، مثل فقرا زندگي کنيم ، در سطح پايين مردم زندگي کنيم ، اگر از رقيه (س) دم مي زنيم مثل رقيه (س) غذا بخوريم ، از غذاهاي چرب،غذاهايي که گير 90% مستمعين ما نمي آيد بپرهيزيم، اهل چلوکباب و جوجه کباب و فلان و فلان از صبح تا شب نباشيم، براي شکم مان زندگي نکنيم، درد را احساس کنيم، به خودمون سختي بديم. سوار هواپيما که شديم نگوييم خسته شدم، خجالت بکش . بنده اگه يک وقت بخواهم اوقات فراغتم رو طي کنم مي روم سوار هواپيما مي شوم که هيچ وقت نمي شوم، خسته شدم، چکار کردي؟ هواپيما سوار شدم آمدم، منت هم سر مردم مي گذارد، آقا ما خسته شديم، عزيزم با هواپيما آمدي که! يه مقدار عافيت طلبي را از خودمان دور کنيم، با رنج خو بگيريم، دردمند باشيم، اين جملات خيلي مهمه. کلمات کليدي هست، اون مداحي مي تونه بسوزوند که خودش اهل درد باشه. اون مداح مي تونه از سختي هاي زينب (س) بگويد، که سختي کشيده باشد، شکمش را بتواند کنترل کند، چشمش را بتواند کنترل کند، زبانش رو بتواند کنترل کند و شما جوان هاي عزيز، خواهر و برادر، "آواز دهل شنيدن از دور خوش است " مطلب را گرفتيد؟ هيچ کس از ما و همکاران ما معصوم نيستند، ملائکه نيستند، قطبت العارفين نيستند، اينها رو برويد در منازل آيت الله بهجت و مقام معظم رهبري و آيت الله فلان و فلان پيدا کنيد. خيلي از ما اسير هواي نفسيم، خيلي از ماها بنده شهرتيم، خيلي از ماها بنده ريا هستيم، خيلي از ماها خواندن هايمان، گفتن هايمان با عملکرد ما با زندگي ما فرق مي کند با دو تا شنيدن و صحبت کردن از ما رويا در ذهن خودت نساز، خوبهاي ما و گلهاي ماهم خار دارند، هيچ انساني بدون نقص نيست و با نزديک شدنِ به خيلي از ماها و امثال بنده ،شما ممکن است از دين زده بشويد، بنشين استفاده ات را بکن، برو. نمي خواهد دور من بگردي، دور هيچ کدام از ما نمي خواهد بگردي، نمي خواهد دست و پاي منو ببوسي، دست بکشي و تبرک کني، هيچ کدام از ما اهل تبرّک دادن نيستيم، خيالت راحت. اين که دارم مي گويم از قول همه دارم مي گويم، بعضي از آنها حرفشان از جهت تواضع هست و واقعا قابل تبرک هستند. اما تو اينجوري برخورد نکن، ما را خراب مي کني، تو که اينجوري برخورد مي کني من فکر مي کنم کسي شدم، احساس نمي کنم که آقا هيئتي که منو دعوت مي کند بنده به اون هيئت بدهکارم. چون من يک ساعت صحبت مي کنم، اون بدبخت يک ماه بدون پول دويده است، بدون هيچ چشم داشت مادي ، شهرتش را من دارم مي برم، محبوبيتش را من مي گيرم، اون بدبخت آمده زمينه ساز شهرت و محبوبيت من در يک شهرستاني شده است. من به آنها بدهکارم. اگر يک وقتي مي بينم که تو زحمت افتاده به خاطر من، من بايد خجالت بکشم، نه اينکه طلبکار باشم. من بايد دست آنها را ببوسم نه اينکه توقع داشته باشم که بي احترامي به من نکنند. نمي دانند شأن مداح اهل بيت چيست؟ اگر مداح اهل بيت شأن دارد آن مداحي شأن دارد که مي داند شأن ندارد، آن کسي که فکر مي کند خودش شأن دارد، هيچ شأني ندارد عنايت کرديد.
دوستتون دارم که دارم اينجوري مي گويم، با همه خواننده ها هستم، من خاک پاي همشان هستم، از همه آنها پايين تر . اما نمي توانم ببينم فرهنگ آقامان دارد به انحراف کشيده مي شود و نمي توانم ببينم در درگاه آقامان ما نوکرها مي خواهيم آقايي کنيم، سروري کنيم. ان شاءالله خدا ما را اهل فهم و فکر در درگاه اهل بيت قرار بدهد.