حسین علیه السلام هسته هستی
مقدمه
یکی از غنیترین منابع شناخت و معرفت، دعاها و زیارتنامههاست که معصومان علیهمالسلام بیان کردهاند، این دعاها و زیارتنامهها نه مثل قرآن است که در حکم قانون اساسی و بیان کلیّات باشد و نه همچون سایر روایات، محدود به فهم و درک مخاطب میباشد، بلکه جملاتی دلنشین است که معصومان ـ سلام اللّه علیهم اجمعین ـ در خلوتخانه سِرّشان با خداوند سخن گفتهاند. آنان بلندترین معارف را در زیباترین الفاظ و رساترین جملات بیان فرمودهاند.
علامه حسنزاده آملی ـ دام عزه ـ در این باره نوشته است:
«ادعیّه مأثوره هر یک مقامی از مقامات انشایی و علمی ائمه دین است، لطایفِ شوقی و عرفانی و مقامات ذوقی و شهودی که در ادعیّه نهفتهاند و از آنها مستفاد میشوند، در روایات وجود ندارند و دیده نمیشوند؛ زیرا در روایات مخاطب مردماند و با آنان محاورت داشتهاند و به فراخور عقل و فهم و ادراک و معرفت آنان با آنان تکلم میکردند و سخن میگفتند نه به کُنه عقل خودشان هر چه را که گفتنی بود، فی الکافی عن الصادق علیهالسلام : "ما کَلَّم رَسُولُ اللّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم الْعِبادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ"(1) و در روایت دیگر نیز قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم : "اِنّا مَعاشِرَ الأَنْبِیاءِ أُمِرنا أَنْ نُکَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ"(2) امّا در ادعیه و مناجاتها با جمال و جلال و حسنِ مطلقِ و محبوب ومعشوق حقیقی به راز و نیاز بودند، لذا آنچه در نهانخانه سِرّ و نگارخانه عشق و بیت المعمورِ ادب داشتند به زبان آوردند و به کنه عقل خودشان مناجات و دعا داشتند.»(3)
زیارت عاشورا، دربردارنده زیباترین معارف عاشورایی است که کمتر زیارتنامهای این ویژگی را داراست؛ چه این که زیارت عاشورا به اعتقاد محققان و محدّثان، حدیث قدسی(4) است. مرحوم محدث قمی قدسسره در این باره نوشته است:
«شیخ ما ثقة الاسلام نوری قدسسره فرموده است: اما زیارت عاشورا، پس در فضل و مقام آن بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی علیهمالسلام باشد، هر چند از قلوب مطهر ایشان چیزی جز آنچه از عالم بالا به آن جا رسد بیرون نیاید. بلکه از سنخ احادیث قدسیه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیت ـ جلّت عظمته ـ به جبرییل امین و از او به خاتم النبیین صلیاللهعلیهوآلهوسلم رسیده و به حسب تجربه مداومت به آن در چهل روز یا کمتر در قضای حاجات و نیل مقاصد و دفع اعادی بینظیر است.»(5)
از جهتی محوریت زیارت عاشورا کمکی است هر چند ناچیز به بالا بردن فرهنگ عاشورایی که بحمداللّه در جامعه دینی انس خاصی با این زیارت شریف به وجود آمده است و هر کوی و برزن به حلقه عشقِ زیارت عاشورا و بزم انس با شهدا و سالار شهیدان ابا عبداللّه الحسین علیهالسلام تبدیل شده و در خودِ زیارت عاشورا، معرفت عاشورایی و حسینی به عنوان یکی از الطاف و کرامتهای الهی معرفی شده است.(6)مراتب امامت در زیارت عاشورا
شناخت شناسنامهای
اولین مرتبه شناخت امام و امامت در زیارت عاشورا شناخت شناسنامهای است. در جملههای آغازین زیارتنامه آمده است:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاَبْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ ابْنَ سَیِّد الْوَصِییّنَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمین.»
«درود بر تو ای ابا عبدالله! درود بر تو ای فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، درود بر تو ای فرزند امیرمؤمنان! وصی بر حق رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، درود بر تو ای فرزند بزرگترین زنان عالم، فاطمه زهرا علیهاالسلام .»
این مرحله از شناخت در عین این که خوب و از جهل بهتر است، اما کارساز نمیباشد؛ چه این که همه کسانی که در روز عاشورا در مقابل آقا ابیعبداللّه علیهالسلام شمشیر به دست گرفته و با آن حضرت میجنگیدند این مقدار از شناخت را داشتند، اما برای خوشآمد یزید یا ترس از حکومت، فرزند پیامبرشان را به بیرحمانهترین صورت به شهادت رساندند.
سید ابن طاووس قدسسره نوشته است:
«وقتی حضرت سیدالشهدا در گودی قتلگاه افتاده بود، سنان بن انس ـ لعنة الله علیه ـ پیاده شد و نزد آن حضرت آمد و شمشیرش را بر حلقوم شریف ابی عبداللّه علیهالسلام زد و میگفت: واللّه من که سر تو را از بدن جدا میکنم، میدانم که تو پسر پیغمبری و از همه مردم از جهت پدر و مادر بهتری، پس سر مقدسّش را برید.»(7)شناخت کلامی
دومین مرتبه شناخت امام در زیارت عاشورا، شناخت کلامی(8) است که بخشهایی از زیارت عاشورا عهدهدار این مطلب است:
«لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ أَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمْ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللّهُ فِیها»
«خدا لعنت کند آن کسانی را که شما را از حق مسلمتان (مقام امامت) بازداشتند و از آن جایگاهی که خداوند برایتان از ازل مقدر و مقرر فرموده بود منع کردند.»
زیرا مسأله امامت چیزی نبود که خداوند متعال و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از آن غفلت داشته باشند بلکه در منظومه معرفت دینی امامت به عنوان متمم و مکمّل رسالت مطرح است، همان طور که رسالت متمم خلقت میباشد.(9)
طرح جانشینی بلافصل حضرت علی علیهالسلام در روز غدیر که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را ابلاغ کرد با نزول آیه «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»(10) جامه عمل پوشید، و آن روز بود که دین کامل شد و حتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از آغازین روزهای رسالت، برای این روز سرنوشتساز و حیاتی زمینهسازی میفرمود.(11)
همان طور که طبق دلیلهای فراوان عقلی و نقلی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم باید معصوم باشد، امام هم باید معصوم باشد(12) و چون عصمت که شرط امامت است، حقیقتی ملکوتی و باطنی، و فراتر از فهم توده مردم است و مثل سایر صفات ظاهری، واضح و آشکار نیست تا مردم بتوانند واجدانِ آن شرایط و صفات را انتخاب کنند، لازم است از طرف خداوند یا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا ائمه ومعصومان قبلی افرادی که واجد این صلاحیت هستند معرفی شوند تا در بزرگترین مطلب بعد از نبوت، یعنی مسأله امامت مردم به خطا نروند که این کار هم انجام شده است.(13)
(رتّبکم اللّه فیها)؛ از بین احادیث فراوانی که بر این مطلب دلالت میکنند به یک حدیث از امام هشتم علیهالسلام بسنده میکنیم:
«اِنَّ الإِمامَةَ اَجَلُّ قَدْراً وَ اَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلی مَکاناً وَ اَمْنَعُ جانِباً وَ اَبْعَدُ غَوراً مِنْ أَنْ یَنالَها النّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنالُوها بِآرائِهِمْ أَوْ یُقیمُوا بِاخْتِیارِهِمْ ... .»
«مقام امامت برتر و والاتر و بالاتر از آن است که انسانهای عادی بتوانند به جوانب وعمق آن پی ببرند، امامت بزرگتر از آن است که با رأیگیری بتوان به آن رسید، امامت مهمتر از آن است که مردم به اختیار خود امامی تعیین کنند، امام، معصوم است. امام یگانه روزگارش است، امام کسی است که خدایش او را برگزیده است، کجا عقل بشری قادر است آن را تشخیص بدهد؟ ...»(14)
طبق روایات فراوان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نام مقدس یکایک ائمه علیهمالسلام از حضرت علی علیهالسلام تا امام زمان علیهالسلام را مشخص فرموده و هر یک از ائمه علیهمالسلام درباره امامت امام بعدی تصریح کردهاند. از انبوه این دست روایات به بیان یک روایت اکتفا میکنیم:
«جابر بن عبداللّه انصاری میگوید: وقتی آیه شریفه «أطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِیِ الاْءَمْرِ مِنْکُمْ»(15) نازل شد، پرسیدم یا رسول اللّه! خدا و رسولش را شناختیم، اولیالامر که خداوند اطاعت آنها را قرین اطاعت شما قرار داده است چه کسانی هستند؟
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: ای جابر! آنان جانشینان من هستند، آنان اماممان بعد از من هستند که اول آنان علی بن ابیطالب است، پس از او حسن، پس از او حسین، بعد از او علی بن الحسین، بعد محمد بن علی که لقباش در تورات باقر است. تو او را درک میکنی، سلام مرا به او برسان، بعد از او صادق، جعفر بن محمد، پس از او موسی بن جعفر، بعد از او علی بن موسی، پس از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد، پس از او حسن بن علی، بعد از او کسی که نام او به نام من محمد و کنیهاش کنیه من ابوالقاسم، حجتاللّه در زمین و بقیةاللّه در بین بندگانش و فرزند حسن بن علی است ... .»(16)مقام محمود
سومین مرتبه شناخت امام در زیارت عاشورا شناخت مقام محمودی اوست. در زیارت ارزشمند عاشورا علاوه بر این که به معرفی شناسنامهای و کلامی ابی عبداللّه علیهالسلام پرداخته است، آن حضرت را دارای مقام محمود (پسندیده) نیز میداند:
«وَ اَسْئَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود لَکُمْ عِنْدَاللّهِ.»
«از خداوند میخواهم مرا هم به مقام محمود که شما اهل بیت علیهمالسلام نزد خدا دارید، برساند.»
مقام محمود، همان جایگاه ممتاز و والای الهی است که خداوند به پیامبرش صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»(17)
«اگر میخواهی به این جایگاه و مقام رفیع برسی، باید نماز شب بخوانی.»
در بعضی از روایات که از شیعه و سنی نقل شده مقام محمود به شفاعت تفسیر شده است.(18)
بعضی از مفسران مقام شفاعت کبری را از خود آیه شریفه استنباط کردهاند.(19)
عدهای دیگر از مفسران آن را به نهایت قرب نسبت به پروردگار تفسیر کردهاند که شفاعت یکی از آثار آن است.(20)
علامه حسنزاده آملی ـ دام عزّه العالی ـ آن را به مقام و منزلتی تفسیر میکنند که خداوند متعال و همه موجودات حامد آناند و آن را منزلت علم شهودی و ادراک حقایق عالم دانسته ونوشته است:
«این گونه از ادراک همان حکمت و دانش و معرفت حقیقی است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم از خداوند متعال میخواهد: "اَللّهُمَّ اَرِنا الاْءَشْیاءَ کَما هیَ"؛(21) "خدایا حقیقت موجودات عالم را آن گونه که هست به من نشان بده".»(22)
علامه حسنزاده آملی ـ دام عزه العالی ـ در ادامه افزوده است:
«مقام محمود، الهی شدن است؛ زیرا کسی که علوم و دانشش حقیقی و اعمالش صالح و اخلاقش زیبا و آرا و نظریاتش صحیح و احسانش به دیگران همیشه جاری باشد به خداوند از دیگران نزدیکتر و شباهتش به خداوند بیشتر است.»(23)راههای رسیدن به مقام محمود
از زیارت الهی عاشورا و سایر دلیلها(24) استفاده میشود، در عین این که معصومان علیهمالسلام دارای این چنین مقامی (مقام محمود) هستند، برای دیگران هم رسیدن به آن ممکن است. از این رو، در زیارت عاشورا از خدا میخواهیم که ما هم به آن مقام برسیم:
«وَ اَسْئَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود ... .»
راههای رسیدن به مقام محمود عبارت است از:
1ـ توسل:
یکی از بزرگان در این باره نوشته است:
«این جمله روشنگر آن است که اولاً رسیدن به مقام محمود که مقام محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم است برای غیرمعصوم (به قدر ظرفیت هر شخص) میسر است ـ هر چند نمیتوان مانند رسول و امام شد ـ و ثانیاً، این مقام رفیع را از طریق توسل به سیدالشهدا علیهالسلام میتوان به دست آورد.»(25)
2ـ قرآن و نماز شب:
برخی مفسران از عمومیت آیه شریفه «ومن اللیل فتهجد به ... .» استفاده کرده و گفتهاند:
«گرچه مخاطب در این آیه ظاهراً پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، ولی از یک نظر میتوان حکم آن را تعمیم داد و گفت همه افراد با ایمان که برنامه الهی روحانی تلاوت و نماز شب را انجام میدهند، سهمی از مقام محمود خواهند داشت، و به میزان ایمان وعمل خود به بارگاه قرب پروردگار راه خواهند یافت، و به همان نسبت میتوانند شفیع و دستگیر واماندگان در راه باشند؛ زیرا میدانیم هر مؤمنی در شعاع ایمان خود از مقام شفاعت برخوردار خواهد بود، ولی مصداق اتم و اکمل این آیه شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.»(26)
3ـ احسان و کسب علوم حقیقی:
علامه حسنزاده آملی ـ دام عزه العالی ـ که مقام محمود را الهی شدن میدانند، راه رسیدن به آن را کسب علوم حقیقی و اعمال صالح و اخلاق نیکو و احسان به دیگران بیان میکنند، تا شخص در اثر انجام این اعمال به خداوند نزدیک شده و الهی گردد.(27)امام، هسته هستی
چهارمین مرتبه امامت در زیارت عاشورا، هسته هستی بودن امام است. در زیارت عاشورا میخوانیم:
«یا اَبا عَبْدِاللّهِ! لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلی جَمِیعِ أَهْلِ الإِسْلامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی السَّماواتِ عَلی جَمِیعِ أَهْلِ السَّماوات.»
«ای حسین عزیز! و ای ابا عبداللّه! مصیبت شهادتت بسیار بزرگ و سنگین است، نه تنها بر ما بلکه بر همه مسلمانان، حتی بر آسمانیان و ملائکه نیز دشوار و سنگین است.»
در بخش دیگر میخوانیم:
«ما أَعْظَمَها وَ أَعْظَمَ رَزِّیَتَها فِی الإِسْلامِ وَ فی جَمِیعِ السَّماواتِ وَ الاْءَرْضِ.»
«چقدر این مصیبت بزرگ است و چقدر تحملش بر اسلام و بر زمین و آسمان طاقتفرسا است!؟»(28)
خلاصه این که، اسلام و مسلمانان و زمین وآسمان و آنچه در آن است در عزای ابا عبداللّه علیهالسلام گریان و عزادار شدند، و به این مضمون روایات فراوانی داریم که گریه همه موجودات را در عزای سیدالشهدا علیهالسلام بیان میکنند. امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«وقتی امام حسین علیهالسلام به شهادت رسید آسمانها و زمینهای هفت گانه و آنچه در آنهاست، بهشت و جهنم، و آنچه پروردگار ما خلق کرده است، آنچه دیده میشوند و آنچه دیده نمیشوند در عزای آن حضرت گریستند.»(29)
با توجه به آنچه گفته شد این پرسش مطرح است که چگونه ممکن است همه عالم در عزای یک فرد بگرید؟! و گریه زمین و آسمان چگونه است؟! برای رسیدن به پاسخ صحیحتر نیاز به تذکر چند نکته است.
نکته اوّل:
قرآن همه موجودات را تسبیحگوی ذات اقدس الهی میداند:
«اِنْ مِنْ شَیْءٍ إلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسبیحَهُمْ»(30)
لازمه تسبیحگویی، داشتن شعور نسبی است، گرچه شعور هر موجودی و در نتیجه تسبیح آن موجود در حد خودش است. همان طور که تسبیح انسانها با هم مختلف است، یکی با حضور قلب و توجه است و دیگری بدون آن، یکی با درک معنای آن است و دیگری بدون فهم آن، یکی تسبیح زبانش با جان و دلش همراه است و دیگری با غفلت، یکی علاوه بر تسبیح زبان و جان ودل با سِرّ و روحش هم تسبیح گوست و دیگری نه،(31) همان طور هم تسبیح در کل عالم مختلف است ودر هر موجودی با توجه به درک و شعور خودش است.
قرآن در جای جای آیات شریفش از این راز پرده برداشته است. گاهی به تسبیح پرندگان وکوهها اشارتی دارد:
«سَخَّرْنَا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ»(32)
«کوهها و پرندگان را مسخّر داوود کردیم که همراه با او تسبیح خدای را میگویند.»
زمانی به تسبیح و تقدیس رعد و برق تصریح کرده و فرموده است:
«یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ»(33)
«رعد با حمد و سپاس الهی تسبیحگوی خداست.»
بالاخره در آیاتی چند به تسبیح همه موجودات صحه گذاشته است:
«یُسَبِّحُ لِلهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی الاْءَرْضِ»(34)
«هر آنچه در زمین و آسمان است تسبیحگوی ذات اقدس الهی است.»
نکته دوم:
گریه هر موجودی همچون تسبیح هر موجود به حسب خودش است، اگر ما توقع داشته باشیم که گریه همه موجودات مثل گریه ما انسانها باشد، توقعی است نابهجا و حاکی از خودمحوری وخودنگری، که این خود سد بزرگی است در راه شناخت حقایق عالم و فهم مسایل اعتقادی وتوحیدی که متأسفانه بسیاری از به اصطلاح متفکران عالم گرفتار این معضلاند.
از حضرت عیسی مسیح علیهالسلام نقل شده است:
«لَنْ یَلْجَِ مَلَکُوتَ السَّماواتِ مَنْ لَمْ یُولَدْ مَرَّتَیْنِ.»(35)
«کسی که دو بار متولد نشود، نمیتواند به ملکوت آسمانها نفوذ کند.»
زیرا بار اول که تولد از رحم مادر است، همگانی و غیراختیاری است، اما تولد دوم که تولد وخروج از رحم عادات و آداب و رسوم و مادی اندیشیدن است، به مراتب از تولد اول مشکلتر، امّا به اختیار آدمی است. با این تولد است که انسان به حقایق عالم نزدیک میشود.
چون دُوم بار آدمیزاده بزاد پای خود بر فرق علتها نهاد(36)
بیشتر مفسران در ذیل آیه شریفه «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الاْءَرْضُ»(37) گفتهاند:
«این تعبیر ممکن است کنایه از حقارت آنها و عدم وجود یاور و دلسوز برای آنها باشد؛ زیرا در میان عرب معمول است، هنگامی که میخواهند اهمیت مقام کسی را که مورد مصیبتی واقع شده بیان کنند میگویند: "آسمان و زمین بر او گریه کردند وخورشید و ماه برای فقدان او تاریک شدند."
این احتمال نیز داده شده که منظور گریستن اهل آسمانها و زمین باشد؛ زیرا آنها برای مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه میکنند، نه برای جبارانی همچون فرعونیان.»(38)
درباره گریه زمین و آسمان بر حضرت ابا عبداللّه الحسین علیهالسلام گفتهاند:
«گریه آسمان و زمین یک گریه حقیقی است که به صورت نوعی دگرگونی و سرخی مخصوصی ـ علاوه بر سرخی همیشگی به هنگام طلوع و غروب ـ خودنمایی میکند، چنان که در روایتی میخوانیم: "لَمّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیّ بْنِ ابیطالِبٍ بَکَتْ السَّماءُ عَلَیْهِ وَ بُکائُها حُمْرَةُ أَطْرافِها"؛ "هنگامی که حسین بن علی علیهالسلام شهید شد آسمان بر او گریه کرد، و گریه او سرخی مخصوصی بود که در اطراف آسمان نمایان شد".»(39)
این مطلب نزد بسیاری از علمای اهل سنت نیز امر مسلمی بوده و به آن اعتراف کرده و در کتابهای خود بدان تصریح کردهاند.(40) در روایات شیعه هم به صورت متواتر نقل شده است.(41)
نکته سوم:
سومین نکته که برای رسیدن به پاسخ لازم و ضروری است، شناخت جایگاه معصومان علیهمالسلام اعم از امام علیهالسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در نظام هستی است.
امامت امر اعتباری و قراردادی نیست، تا عدهای در سقیفه گرد هم جمع شوند و یکی را نصب یا دیگری را عزل کنند، بلکه مقامی الهی و انتخابی ربّانی و ازلی است.
به راستی چرا اینان برای این مقام الهی برگزیده شدند، آیا دیگران این لیاقت را در این حدّ داشتند وبه عللی انتخاب نشدند یا فقط اینها بودند که لیاقت این مقام و سمت الهی را داشتند؟
امامت جایگاه تکوینی است، نه اعتباری و تشریفاتی، همان طور که رهبری و امامت نفس برای بدن یک امر قراردادی و اعتباری نمیباشد؛ زیرا حیات همه اعضا و جوارح انسان به برکت روح است، تلاش و فعالیتش، به سبب روح است، غم و شادیاش، به برکت روح است، خنده و گریهاش، تجلی روح و نفس است و اگر یک لحظه نفس، دستاندرکار تدبیر و فیض رسانی به بدن نباشد، بدن مرده است، به همین منوال در روایات درباره معصومان علیهمالسلام که روح نظام هستیاند، آمده است:
«بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاْءَرْضُ وَ السَّماءُ.»(42)
«رزق همه موجودات به برکت او و ثبات زمین و آسمان از اوست.»
در زیارت مطلقه ابی عبداللّه علیهالسلام میخوانیم:
«بِکُمْ تَنْبُتُ الاْءَرْضُ أَشْجارَها وَ بِکُمْ تَخْرُجُ الاْءَرْضُ ثِمارَها وَ بِکُمْ تُنْزِلُ السَّماءُ قَطْرَها وَرِزْقَها، بِکُمْ یَکْشِفُ اللّهُ الْکَرْبَ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ اللّه الْغَیْثَ وَ بِکُمْ تُسَبِّحُ الاْءَرْضُ الَّتی تَحْمِلُ أَبْدانَکُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبالُها عَنْ مَراسِیها.»(43)
«درختان به برکت شما از زمین میروید، میوهها به سبب شما پدید میآید، به برکت شما آسمان بارانش را میبارد و مشکلات به برکت شما برطرف میشود، خداوند به خاطر شما بارانِ رحمتش را فرو میفرستد، زمینی که بدنهای مقدس شما بر آن قرار دارد به یُمن شما تسبیح حق را میگوید و کوهها به برکت شما پابرجاست.»
در زیارت ارزشمند و گرانسنگِ جامعه کبیره، معصومان علیهمالسلام به عنوان ولی نعمت معرفی شدهاند: «وَ أَوْلِیاءَ النِّعَمِ».(44)
امام زمان علیهالسلام خود را سبب امان و امنیت معرفی میفرماید:
«اِنّی لاَءَمانٌ لاِءَهْلِ الاْءَرْضِ.»(45)
«من برای اهل زمین سبب امان و امنیت هستم.»
امام صادق علیهالسلام در حدیثی همه معصومان علیهمالسلام را منشأ بقای عالم دانسته و در پاسخ پرسش کنندهای که میپرسد: چرا مردم به پیامبر و امام نیاز دارند؟ فرمودند:
«برای بقای عالم؛ چون خداوند متعال عذاب را از اهل زمین به سبب وجود پیامبر وامام برطرف میکند ... به برکت آنان است که خداوند همه بندگانش را روزی میدهد، به سبب آنهاست که آسمان باران میبارد، به یُمن آنان است که زمین برکاتش را آشکار میکند، به سبب آنان است که خداوند گناهکاران را عذاب نمیکند.»(46)
طبق روایات فراوان از ائمه علیهمالسلام زمین یک لحظه از حجت الهی خالی نبوده و نخواهد بود وگرنه متلاشی خواهد شد.(47) چه این حجت الهی آشکار باشد یا مستور و نهان(48) و رمز و راز این نکته با توجه به آنچه گذشت این است که امام و حجتاللّه، روح نظام و هسته هستی است، او جان است و دیگران جسم، و شاعر چه زیبا سروده است:
ما همه جسمیم و بیا جان تو باش ما همه موریم و سلیمان تو باش
به تعبیر بوعلی سینا:
«کَأَنَّها نَفْسٌ ما لِلْعالَمِ.»
«گویا نفس انسان کامل روح نظام هستی و عالم است.»(49)
علامه حسنزاده آملی ـ دام عزه العالی ـ در این باره نوشته است:
«در حکمت متعالیه مبرهن است که هیچ زمانی از ازمنه خالی از نفوس مکتفیه نیست و هر نفسی از نفوس مکتفیه که اتم و اکمل از سایر نفوس، خواه مکتفیه وخواه غیرمکتفیه باشد، حجتاللّه است، پس هیچ زمانی از ازمنه خالی از حجتاللّه نباشد.»(50)
مرحوم غروی اصفهانی قدسسره چه زیبا سروده است:
همره باد صبا نافه مشک ختن است یا نسیم چمن و بوی گل و یاسمن است
مرکز دایره هستی و قطب الاَقطاب آن که با عالم امکان مَثَل روح و تن است
هم فلک را حرکت از حرکات نفساش هم زمین را ز طمأنینه نفساش سکن است(51)
درست به همین جهت است که در هر زمان باید یک ولی زمان، به عنوان پیامبر یا امام وجود داشته باشد؛ چه آشکار یا نهان، تا روح و نفس نظام هستی و واسطه فیض باشد، که در این زمان، روح نظام هستی و واسطه فیض و سبب اتصال زمین و آسمان، حضرت بقیةاللّه الاعظم امام زمان ـ عجلاللّه تعالی فرجه الشریف و روحی و ارواح من سواه فداه ـ میباشد.رمز و راز معجزات(52) و کرامات(53)
رمز و راز معجزات انبیا و معصومان علیهمالسلام در همین نکته نهفته است که آنان روح عالم و هسته هستیاند، و همه جهان مطیعِ روح نظام هستی است و اصلاً نمیتواند مطیع نباشد، همان طور که اعضای بدن نمیتوانند مطیعِ نفس نباشند ـ مگر این که عضوی مشکلی داشته باشد که پس از برطرف شدن مشکل، اطاعت میکند ـ .
در میان همه موجودات، فقط انسان و جنّ است که اطاعتش مشروط به اختیار است؛ چون تکامل وی در گرو مختار بودنش است و اگر عصیانی هم دیده میشود از همینها (جن و انسانِ) مختار است، اما بقیه موجودات به صورت تکوینی و ولایی، مسخر و مطیع روح نظام هستی (معصوم علیهالسلام ) هستند. یکی از بزرگان در این باره نوشته است:
«خشوع و اطاعت موجودات برای انسان دو نوع است:
1ـ خشوع و تسلیم تکوینی و طبیعی که اقتضای طبع و ذات موجودات است؛
2ـ خشوع و تسلیم تکوینیِ ولایی که مخصوص اولیاءالله و بندگان مقرب الهی است، که خلاف اقتضای طبیعی موجودات است، امّا به اراده ولی الهی انجام میشود که درباره انبیا و اوصیا آنها معجزه نامیده میشود و درباره تابعین آنها کرامت گفته میشود.»(54)
زیرا عالم همان طور که به اذناللّه مطیع روح نظام هستی (معصوم علیهالسلام ) است، در یک مرتبه پایینتر، مطیع تابعینِ معصومان یا اولیای الهی است؛ زیرا آنان در اثر اطاعت از ذات اقدس الهی دارای نفوس قدسیه شدهاند، و به مرحلهای از تکامل رسیدهاند که اگر چیزی را اراده کنند به اذناللّه انجام میپذیرد، که خود در حدیث قدسی میفرماید:
«یا ابْنَ آدَمَ أَنا أَقُولُ لِلشَّیءِ کُنْ فَیکُون، اَطِعْنی فِیما أَمَرْتُکَ أَجْعَلَکَ تَقُولُ لِلشَّیءِ کُنْ فَیَکُونُ.»
«ای فرزند آدم! من هر چه اراده کنم انجام میشود، تو در آنچه بدان فرمان دادهام مرا اطاعت کن، تا این قدرت را به تو بدهم که هر چه اراده کنی همان انجام شود.»(55)خلاصه سخن
با توجه به نکتههای یاد شده و آیات و روایات فراوان، که به مقداری از آنها اشاره شد، گریه موجودات در ارتحال و شهادت معصومان علیهمالسلام بسیار عادی و کاملاً مورد قبول است؛ چون ولیّ نعمت وروحشان را از دست دادهاند.
یکی از استادان در این باره نوشته است:
«مگر ممکن است موجودی به ادامه حیات و تشکیل زندگانی، و تسبیح و سجده وتحمید خود در برابر حق سبحانه شعور داشته باشد، ولی نسبت به انبیا واولیاء علیهمالسلام و مؤمنین واقعی هیچ شعور نداشته و ایشان را نشناسد و با وجود چنین شناختی، مگر امکان دارد که در شهادت ویا رحلتشان، متأثر و گریان نشود؟»(56)
«... و گریه و تأثر موجودات به دلیل شناخت آنها نسبت به مقام امامت میباشد.»(57)
بلکه بالاتر از گریه و تأثّر، مرگ هم برایشان حتمی بود اگر بعد از رفتن و شهادت یک معصوم [روح نظام هستی] معصوم دیگری در کار نبود، همان طور که با رفتن روح نه تنها بدن در فقدان روح متأثر میشود، بلکه در فراق روح میمیرد.
امام هشتم علیهالسلام فرمودند:
«اگر زمین یک لحظه از حجت الهی خالی باشد متلاشی میشود.»(58)
امام باقر علیهالسلام فرمودند:
«تا وقتی ما اهل بیت باشیم اهل زمین در امان هستند، وقتی خداوند بخواهد زمین واهلش را نابود کند، ما را از آنها میگیرد و بعد آنها را نابود میسازد.»(59)
آری، برپایی قیامت منوط به این است که خداوند، روح نظام هستی را بگیرد و جایگزینی برای آن نفرستد که این واقعیت بعد از دوران رجعت جامه عمل میپوشد.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«همیشه در زمین حجت خداوند خواهد بود، اما چهل روز مانده به برپایی قیامت خداوند حجتاش را میگیرد، در آن زمان راه توبه بسته است و قیامت برپا میشود.»(60)
چه این که طبع عالم بدون روح متلاشی شدن و نابودی است، طبع بدن نیز بدونِ روح، نابودی و متلاشی شدن است و همه اینها پس از ظهور آقا امام زمان علیهالسلام و برپایی حکومت عدل جهانی آن حضرت و پس از دوران رجعت(61) معصومان علیهمالسلام اتفاق خواهد افتاد.
پی نوشت ها
1- اصول کافی، ج 1، ص 23، ح 15، هیچ گاه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم با کسی با کُنه عقلش سخن نگفت.
2- همان؛ سفینة البحار، ج 2، ص 214، ماده عقل. ما پیامبران مأموریم با مردم، در حدّ فهمشان سخن بگوییم.
3- رساله نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، ص 31؛ نهجالولایه، ص 62.
4- حدیث قدسی به احادیثی گفته میشود که سند آن توسط هر یک از معصومان علیهمالسلام به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و از ایشان به جبرییل و از جبرییل به خداوند تبارک و تعالی میرسد، که گوینده اصلی آن خداوند است.
5- مفاتیح الجنان، ص 829.
6- «فأسل اللّه الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم و رزقنی البرائة من اعدائکم اَنْ یجعلنی معکم فیالدنیا و الآخرة»؛ «از خداوندی که به من معرفت شما [حسین علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام [ وشناخت یاران شما را عنایت فرمود و نعمت برائت از دشمنانتان را روزیم گردانید، میخواهم که مرا در دنیا وآخرت با شما محشور فرماید.»
7- منتهی الآمال، ج 1، ص 476.
8- منظور ما از شناخت کلامی، اثبات امامت حضرات معصومان علیهمالسلام آن طور که در علم کلام اثبات میشود، میباشد.
9- اشاره به حدیث شریف قدسی «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاکَ وَ لَوْلا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ»؛ «اگر تو] ای رسول ما] نبودی زمین و آسمان و عالم را نمیآفریدم و اگر علی علیهمالسلام نبود تو را نمیآفریدم.»؛ چه این که خلقت بدون رسالت و ابلاغ به مردم ناقص است.
10- سوره مائده (5) آیه 3.
11- کشف المراد، ص 367.
12- همان، ص 349 ـ 350؛ بدایة المعارف، ج 1، ص 210 ـ 223 و ج 2، ص 6، 40 ـ 42.
13- بدایة المعارف، ج 1، ص 98 ـ 123.
14- اصول کافی، دارالاضواء، ج 1، ص 256؛ بحارالانوار، ج 23 ـ 26؛ بدایة المعارف، ج 2، ص 11 ـ 15.
15- سوره نساء (4) آیه 59.
16- تفسیر المیزان، ج 4، ص 435.
17- سوره اسراء (17) آیه 79.
18- بحارالانوار، ج 8، ص 48؛ تفسیر المیزان، ج 13، ص 192.
19- تفسیر المیزان، ج 1، ص 178، و ج 13، ص 187.
20- تفسیر نمونه، ج 12، ص 232.
21- عوالی اللئالی، ج 4، ص 132؛ تفسیر کبیر فخر رازی، ج 6، ص 26؛ مرصاد العباد، ص 309.
22- غرر الفرائد، ج 2، ص 39.
23- غرر الفرائد، ج 2، ص 39.
24- مثلاً ذکر قنوت نماز عید سعید فطر وقربان: «اَدْخِلْنی فی کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ و...»
25- فروغ شهادت، ص 392.
26- تفسیر نمونه، ج 12، ص 232.
27- غرر الفرائد، ج 2، ص 39 ـ 40.
28- بحارالانوار، ج 45، ص 201 ـ 241.
29- بحارالانوار، ج 45، ص 206؛ کامل الزیارات، باب 26، ح 3، ص 80.
30- سوره اسراء (17) آیه 44.
31- مراتب ذکر و تسبیح را 5، 7 و10 گفتهاند. ر.ک: صراط سلوک، ص 100.
32- سوره انبیاء (21) آیه 79.
33- سوره رعد (13) آیه 13.
34- سوره جمعه (62) آیه 1؛ سوره تغابن (64) آیه 1؛ سوره حشر (59) آیه 24 و1؛ سوره حدید (57) آیه 1؛ سوره صف (61) آیه 1 و... .
35- لطایف معنوی، ص 151؛ احادیث مثنوی، ص 96.
36- مثنوی معنوی، ج 2، ص 203.
37- سوره دخان (44) آیه 29: «بر آن ظالمان ـ فرعون و پیروانش که در دریا غرق شدند ـ نه آسمان گریست ونه زمین.»
38- تفسیر نمونه، ج 21، ص 179.
39- تفسیر نمونه، ج 21، ص 179؛ تفسیر المیزان، ج 18، ص 152؛ مجمع البیان، ج 9، ص 84؛ بحارالانوار، ج 45، ص 217.
40- الدرالمنثور، ج 6، ص 31؛ تاریخ ابن عساکر، ج 4، ص 339؛ مقتل خوارزمی، ج 2، ص 90؛ الخصائص الکبری، ج 2، ص 126؛ الصواعق المحرقة، ص 116؛ تاریخ الخلفاء، ص 138؛ عقد الفرید، ج 2، ص 315؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 197؛ تهذیب التهذیب، ج 2، ص 354.
41- بحارالانوار، ج 45، باب 40، ص 201 ـ 219، که در آن 48 حدیث به همین مضمون نقل شده است.
42- مفاتیح الجنان، دعای عدیله، ص 154.
43- مفاتیح الجنان، ص 755.
44- همان، ص 982.
45- بحاراالانوار، ج 52، ص 93.
46- همان، ج 23، ص 19.
47- اصول کافی، ج 1، ص 178 ـ 180؛ بحارالانوار، ج 23، ص 1 ـ 56.
48- نهجالبلاغه، کلمات قصار، ص 147.
49- الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 414.
50- انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه، ص 157.
51- دیوان کمپانی، ص 85 ـ 86.
52- معجزه امور خارقالعادهای است که از پیامبران و ائمه علیهمالسلام صادر میشود با شرایط خاصی که در معجزه است. بدایة المعارف، ج 1، ص 239؛ کشف المراد، ص 350؛ الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 417؛ سرّ الإسراء، ج 2، ص 30.
53- کرامات امور خارقالعادهای است که از غیرپیامبر و امام(ع) صادر میشود و شرایط ویژه خودش را دارد. کشفالمراد، ص 351؛ الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 417؛ سرّالاسراء، ج 2، ص 30.
54- سِرّالإسراء، ج 2، ص 30 ـ 29.
55- بحارالانوار، ج 93، ص 376.
56- فروغ شهادت، ص 297.
57- فروغ شهادت، ص 298.
58- بحارالانوار، ج 23، ص 29، ح 43.
59- همان، ص 37، ح 64.
60- بحارالانوار، ج 23، ص 41، ح 78.
61- برای اطلاع بیشتر از جریان رجعت، رجوع شود به کتاب ارزشمند الشموس المضیئة فی الغیبه والظهور و الرجعة، تألیف استاد سعادتپرور ـ دام عزه ـ .
مجله فرهنگ جهاد ، تابستان 1381، شماره 28 ، صفحه 96
علی محیطی