حج در آيين مسيحيت مسيحيان، در آيين خود، راه و روش هاي متعددي را پيموده اند كه زاييدهي خيالات و تصورات آنهاست. آنان حج را بنا بر تعريفي كه از آن دارند در اطراف نمادهاي مورد تقديس خود، به طواف ميپردازند و قرباني ميكنند و نذوراتي تقديم مينمايند... و با گريه و تضرّع، آمرزش گناهان خود را ميخواهند و برخي از آنها لذّت هاي حلال دنيا و خواسته هاي مشروع را بر خود حرام ميسازند و طريق رهبانيت ميپيمايند و از مريم عذرا اسوه ميگيرند و مسيح را به خدايي برميگزينند تا گناهانشان را بيامرزد و به بهشت رهنمون گردد.
يكي از نويسندگان مسيحي به نام «ونسنك» در خصوص حج مسيحيان مي نويسد:
«واژه شناسان عرب، حج را به «قصد» تفسير كرده اند و اين با معناي حج درنظر (مسيحيان) يكسان است. افزون بر اين معناي اصطلاحي آن نيز همان است كه در لغت عربي مصطلح است و گويا ماده و معناي اين واژه در لغت سامي شمال و جنوب، همان طواف كردن و دور زدن باشد».(1)
در انجيل تحريف شده واژه اي با عنوان حج وجود ندارد، بلكه تنها از اعيادي نام برده مي شود كه در آن به جشن و شادي مي پردازند و از خداي پدر! و خداي پسر (مسيح)، كه به عقيده آنها تركيب يافته از «روحِ الهي» و «تكوين انساني» است، ياد مي كنند. بنابراين، مسيحيت، به خدا شرك مي ورزد و آيين آنها را نمي توان آيين توحيدي ناميد بلكه ثنويت يا تثليث بر عقايد آنان حاكم است.
جايگاهي كه خداي پسر در آن متولّد شده، يكي از اماكن مقدسه آنها به شمار مي آيد. جايگاهي كه به اعتقاد آنها عيسي در آنجا به دار آويخته شد، مكان مقدسِ ديگرِ آنهاست. هرجاكه عيسي نماز خوانده و يا او يا مادرش مريم عذرا ظاهر شده اند، عنوان مقدس گرفته است و به طور خلاصه: هر مكان يا هر زمان، كه اين ظهور و تجلّي نمودار گشته و يا با هركس كه ملاقاتي داشته، مورد تقدس و محل زيارت و مراسم سالانه آنها شده و هر يك را انجيل، عيد اعلام نموده است. در هر حال، آنچه از مسيحيت به چشم مي خورد، چيزي نيست كه در آيين نخستين حضرت عيسي وجود داشته است.(2)
در خصوص حج و آيين نخستين مسيحيت مي توان گفت كه حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ نيز از جمله پيامبراني بود كه به نداي ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ پاسخ داد. آن گاه كه به امر خداوند آهنگ حج داد.
عيسي ـ عليه السلام ـ از پيامبران اولوالعزم بود و مي دانست كه نداي ابراهيم جهانشمول است و به شريعتي خاصي اختصاص ندارد، بلكه شامل همهي اديان آسماني و همهي پيامبران و مرسلين مي گردد و تكليفي است عام بر همهي مكلّفين.
آن گونه كه از روايات استفاده مي شود، همه پيامبران به حجّ خانه خدا آمده اند. اين روايات كه از پيامبر گرامي و ائمه ـ عليهم السلام ـ نقل شده، تأكيد مي ورزد كه عيسي بن مريم روح اللّه به كعبهي مشرفه آمده و حج خانهي خدا گزارده است. از سخن پيامبر صلي الله عليه و آله آورده اند كه فرمود: «وَ الَّذي نَفْسُ محمّد بِيدِهِ لَيهِلَّنَّ ابنُ مريم بِفَجِّ الرَّوحاءِ حاجّا أو مُعْتَمِرا أَو ليثنيهما»(3). سوگند به آن كس كه جان محمد صلي الله عليه و آله در يد قدرت اوست فرزند مريم از گردنه «روحا» عبور كرده در حاليكه صداي خود را به لبيك گفتن برداشته و به حج يا عمره، يا هر دو عزيمت نموده است.
و از قول امام صادق ـ عليه السلام ـ در روايتي آمده است: «وَ مَرَّ عِيسَي بْنُ مَرْيمَ بِصِفَاحِ الرَّوْحَاءِ وَ هُوَ يقُولُ لَبَّيكَ عَبْدُكَ ابْنُ أَمَتِكَ لَبَّيكَ. عيسي بن مريم از صفائح الروحاء گذشت، در حالي كه مي گفت: لبيك! بنده تو و فرزند كنيز تو! لبيك».(4)
در مورد زمان حج پيامبران و از جمله آنها حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ به سوي بيت عتيق. امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «زمان حج آن دهه ذي حجه بوده است... و آن پيامبران عبارتنداز: آدم، نوح، ابراهيم، عيسي، موسي و محمد ـ عليهم السلام ـ و ديگر پيامبراني كه در اين مقطع زماني حج خانه خدا نموده اند و اين سنت شد براي فرزندان آنها تا روز قيامت».(5)
بدين ترتيب، حج حضرت عيسي كه يكي از پيغمبران اولوالعزم است، امكان ندارد مخالف حج پيامبران ديگر باشد و يا اينكه بيت المقدس يا مكان ديگري را براي حج خود و پيروانش قرار دهد.
حج در آيين يهوديهوديان به اشكال مختلف به نوعي از مراسم حج سروكار دارند و به اين منظور رهسپار اماكن متعدّدي مي شوند. هر فرقه اي راه ويژه اي براي خود برگزيده است و در اعياد مخصوص، آهنگ حجّ آن اماكن مي كنند و با مذهب و تعاليم و عقايد خاص و اوامر و نواهي ويژه اي به انجام آن مراسم مي پردازند.
انديشه حج براي يهوديان، امر جديدي نيست بلكه پيشينه طولاني دارد. آن دسته از يهوديان كه پيرو آيين ابراهيم ـ عليه السلام ـ بوده اند، حج را به سوي بيت الله الحرام انجام مي داده اند و آنان كه از اقوام سامي بودند، به سوي معابد و هياكل و ابنيه و آثار و قبور مردگان(6) كه به انجام مراسم حج مي پرداخته اند. به نظر مي رسد كه حج يهود يك فريضه ديني بوده كه تورات بر آنها واجب نموده است.
اين مطلب را در نوشتاري اينگونه مي خوانيم: «حج به سوي يكي از معبدها، يك رسم ديرينه سامي است كه حتّي در اجزاي قديمي اسفار پنجگانه، به عنوان يك فريضه ديني عنوان شده است. در «سفر خروج» فصل بيست و سوم، فقره چهاردهم آمده است: «در هر سال سه مرتبه براي من عيد بگيريد» و در آيه سي و سوم از فصل سي و چهارم آمده است: «در هر سال سه مرتبه همه مردان بايد در برابر خداي بزرگ، خداي اسرائيل ظاهر شوند.» و در سرزمين هاي عربي نيز اماكن بسياري وجود داشته كه در آن اماكن مراسمي همچون حضور در عرفات صورت مي گرفته است».(7)
در هر يك از اعياد سه گانه، فرقه هاي يهود به اماكن معيني آهنگ حج مي كردند. در روز «استغفار» (عيد مظال)(8) به سوي كوه سينا حج مي كرده و در عيد «فِصح» به بيت المقدس و در عيد «استير» و «عيد باران» و... به اماكن ديگري رهسپار مي شدند.
با اين حال، از تحقيق و تفحّص در تورات، مكان خاصي را پيدا نمي كنيم كه از زبان پيامبرشان حضرت موسي ـ عليه السلام ـ، حج همانند يك دستور الهي آمده باشد. و جاي اين پرسش است كه: آيا خداوند براي يهوديان حج به مكان مخصوصي را واجب نساخته است يا اينكه راويان و نويسندگان متون ديني تورات، آن را از قلم انداخته اند يا به عادت معروف قوم يهود كه تورات را تحريف مي كردند آن را نيز تحريف نموده اند؟!
بدين جهت است كه اماكن حج متعدد شده و كوچ يهوديان در اعياد سالانه به نقاط مختلف بوده و هر مكان عبادتي را با عنوان «بيت» مي ناميده اند كه در ازمنه مختلف محل برگزاري حج آنان بوده است. مثلا در «بيت المقدس» «بيت ايل» «بيت آون» كه در نزديكي بيت ايل بوده و «بيت اصل» در يهودا و «بيت حور» نزديكي قدس و «بيت هاجن» در جايگاه تولد عيسي ـ عليه السلام ـ در «بيت لحم» و «بيت هاشطه» و ساير بيوت كه شمارش آنها به درازا مي كشد و مي توان به كتاب مقدس در عهد جديد و قديم مراجعه كرد كه در آن جا درج شده است.
در خصوص زمان حج يهوديان «دكتر حسن ظاظا» مي نويسد: «اوقاتي كه در آن حج مي كنند همزمان با اعياد آنهاست و اينها سه زمان است:
1. عيد فِصح، كه در فصل بهار واقع شده و مدت آن هفت روز است و از روز پانزدهم نيسان به تقويم يهودي آغاز مي شود.
2. «عيد حصاد» يا «اسابيع»، (شبوعوت) كه مدت آن يك روز است مصادف با ششم ماه سيوان به تقويم يهودي كه در اوايل تابستان (يونيه) قرار گرفته است.
3. «عيد ظُلل»، (سركوت) كه مدت آن هشت روز است و در پاييز قرار دارد و از روز پانزدهم ماه «تشرين» يهودي آغاز مي گردد. موسم هاي سه گانه ياد شده را سه عيد مي نامند كه حج در آنها مستحب است و با صدقات بسياري همراه مي گردد.(9)
حج حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ضروري و مناسب است كه بدانيم حضرت موسي ـ عليه السلام ـ چگونه حج مي كرد.
هرگاه در اخبار و روايات و احاديث وارده از سنت شريفه تتبع كنيم، خواهيم ديد كه موساي كليم مانند پيامبران سلف به سوي بيت الله عتيق حج كرده و طواف نموده و تلبيه گفته، به گونه اي كه پدران و نياكانش كه پيام آوران حق و فرمانبرداران دستورات آسماني بوده اند، حج كردند.
اين مطلبي است كه روايات حج پيامبران بر آن تأكيد مي ورزدكه به چند مورد اشاره مي كنيم:
ابن عباس گويد: «در محضر پيامبرخدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوديم، مسافت ميان مكه و مدينه را مي پيموديم كه به يك وادي رسيديم. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: نام اين وادي چيست؟ پاسخ دادند: «وادي ازرق» فرمود: گوئيا مي نگرم موسي ـ عليه السلام ـ را كه با گيسوان بلند در حالي كه انگشتان دستش را در گوش ها نهاده بود و تلبيه حج مي گفت، از اين وادي مي گذشت و آهنگ حجّ مكه مكرمه و كعبه مشرفه را داشت».(10)
همچنين از حضرت ابي جعفر، باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده كه فرمود: «موسي بن عمران ـ عليه السلام ـ با گروهي مركب از هفتاد تن از پيامبران به قصد حج از گذرگاه «روحاء» عبور مي كرد در حالي كه مي گفت: «لَبَّيك عَبْدُك ابْنُ عَبْدَيك».(11)
و نيز از قول آن حضرت نقل شده كه: «موسي ـ عليه السلام ـ از رمله مصر محرم شد و از «صفائح الروحاء» با حالت احرام گذشت و بر ناقه اي سوار بود كه مهار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطواني (سفيد) بر تن داشت و تلبيه مي گفت و كوه ها او را در تلبيه همراهي مي كردند».(12)
و نيز از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده كه فرمود: «موساي پيامبر ـ عليه السلام ـ از صفائح روحاء عبور كرد و بر شتر سرخ موي سوار بود كه افسار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطواني (سفيد و كوتاه) دربرداشت و مي گفت: لَبَّيك يا كرِيمُ لَبَّيك».(13)
پاورقی:
1. دائرة المعارف اسلامي، گروه مستشرقان 7 : 304.
2. (زيرا آييني که خود آوردنده آن بوده، آيين توحيدي بوده، اما آيين مسيحيت بر محور توحيد نيست. هر آنچه مورد تقديس قرار مي گيرد به اعتبار انتساب آن به شخص مسيح مي باشد، نه به خداي مسيح).
3. مسند احمد، با اندک اختلاف، ج2، صص240 و 272 و 290.
4. علامه مجلسي، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج99، ص185 و کافي، ج4، ص 213 باب حجّ الأنبياء. . .
5. همان. و وسائل الشيعه، حرّ عاملي، محمد. وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1409ق ج11، ص274.
6. مقاله اي با اين عنوان در شماره 39 فصلنامه «ميقات حج».
7. دائرة المعارف الاسلاميه، مولف: موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي زير نظر آية الله هاشمي شاهرودي، سيد محمود، ناشر: انتشارات موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي ج7، ص305.
8. عيد سايه بان بندي يهود.
9. طقوس الحج عند اليهود. د. حسن ظاظا، الفيصل، شماره 210، منبع پايگاه حوزه، ص10.
10. سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، دار الرائد العربي، بيروت. لبنان. ۱۴۰۱ هـ - ۱۹۸۱ ميلادي. ج2، ص965.
11. حرّ عاملي، محمد، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1409ق، ج12، ص385.
12. همان، ج9، ص54.
13. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج99، ص185.