ففروا‌ الی‌الله؛ یعنی سفرِ حج؛ یعنی فرار به سوی خدا

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
ففروا‌ الی‌الله؛ یعنی سفرِ حج؛ یعنی فرار به سوی خدا

حج به عنوان یکی از بزرگترین عبادات  در دین مبین اسلام است که آداب و مناسک بسیاری دارد و درصورت عمل به آنها حج مورد قبول واقع می‌شود، اما همه اینها به نوعی ظاهر حج است.

به گفته عارفان و اهل سلوک عبادت بزرگ حج که در قرآن نیز به صورت ویژه به آن اشاره شده، باطن و اسراری دارد که آشنایی با این اسرار نه تنها در انجام درست عبادت حج، بلکه در اشتیاق به سمت و سوی آن نیز بسیار تاثیرگذار است.

در همین راستا حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب صهبای صفا به طور مفصل به اسرار حج اشاره کرده‌ و نوشته‌اند گرچه بحث ارائه شده با عنوان تبیین اسرار حج است، ولی روح این سخن به تحلیل اسرار عبادت‌ها بر می‌گردد، زیرا همه عبادتها یک سِر مشترک دارند و یک سِر مختص. انسان به هر کدام از این دو راز و سر راه پیدا کند، می‌تواند درباره غیر حج نیز این راه را طی کند. عظمت حج به قدری در دعاهای ماه مبارک رمضان چشمگیر است که معلوم می‌شود خداوند می‌خواهد ضیافت خود را در طی این چند ماه به اتمام برساند.

حج ضیافت خداوند

آغاز ضیافت، ماه مبارک رمضان و پایانش ذیحجه است که پایان ماه‌های حرام و حج است؛ حج ضیافت خداست و حاجیان ضیوف الرحمانند. تعبیر ضیافت که در صوم و حج آمده، از روایات اسلامی گرفته شده است. در اسلام گاه سخن از «عبادت» است، گاه از «ضیافت». 

عبادت را با بحث‌های فقهی و ظاهری می‌توان تحلیل کرد و ضیافت را با اسرار عبادتها. 

یکی از برجسته‌ترین دعاهای ماه مبارک رمضان، همان طلب حج است، آن هم حج مکرر. در دعاهای شب و روز این ایام آمده است: «وَ ارْزُقْنِی حَجَّ بیتک الْحَرامِ فی عامی هذا وَ فِی کُلِّ عام/ خدایا، زیارت خانه ات و انجام مراسم و مناسک حج را هر ساله نصیبم فرما». این دعا از دعاهای برجسته ماه مبارک رمضان است که در خود این ماه، انسان صائم و روزه‌دار، ضیف الرحمان است. پس ضیافت دو مرحله دارد: 1 - مهماندار به مهمان می‌گوید چیزی طلب کن. 2 - مهماندار آنچه را که مهمان بخواهد به او عطا می کند. در ماه مبارک رمضان مهماندار که خداست به بندگان روزه‌دارش دستور می‌دهد که از من حج طلب کنید، در مراسم و مناسک حج نیز سخن از ضیافت است، اما نه از طلب بلکه اینجا سخن از عطاست. 

در حج، نمی‌گوید از من بخواه بلکه خواسته‌ها را عطا می‌کند. گرچه هر خواسته‌ای و عطایی به هم آمیخته است؛ یعنی هر مرتبه‌ای از عطاء خواسته‌ای را هم به همراه دارد. انسان هر چه از خدا دریافت کند تشنه‌تر می‌شود. ابتدا نمی‌داند از خدا چه بخواهد؛ چون نمی‌داند در دستگاه خدا چه نعمت‌هایی وجود دارد، ولی آنگاه که خودی نشان داد و تحول روحی پیدا کرد و چیزهایی را از پشت پرده دید در او سؤال ایجاد می‌شود و درخواست ظهور می‌کند. هر مرحله‌ای از عطا و بخشش مرتبه‌ای از درخواست و خواهش را در انسان زنده می‌کند و آدمی با درخواست و خواهش مرحله تازه‌تری را از خدا مسألت می‌کند.

از مواردی که طمع، بسیار خوب است همین معارف و علوم الهی است. طمع هر چه در مادیات بد است، به همان اندازه در معارف خوب و نیکو است. قناعت در علوم حق به همان اندازه بد است که طمع در دنیا. طمع در مسائل مادی بد است و قناعت در مسائل الهی زشت. حیف است که انسان در معارف قانع باشد. بلکه باید هر چه می‌تواند بیشتر طلب کند، چون خود او - جل جلاله - تشویق کرده است که «یدعون ربهم خوفاً و طمعاً». هر چه خوف، طمع، دعا و درخواست بیشتر باشد، خلوص و تقرب برتر خواهد بود. آری اینجاست که خداوند هر اندازه به عبد سالک صالح مرحمت کند در او سؤال ایجاد می‌شود و در برابر این سؤال، خدا پاسخ جدیدی به او عطا می‌کند. آن پاسخ جدید، همان «مزید عطا» ست. اینکه در دعاهای ماه مبارک رمضان می‌خوانیم: «یا مَن لا تزیده کثرة العطاء الأ جوداً و کرماً»، بخشی از آن ناظر به همین معناست. یک وقت در دعا می‌گوییم «خدا هر چه ببخشد از مخزنش کم نمی‌شود»؛ این معنای روشنی دارد. گاهی می‌گوییم: «هر چه ببخشد جودش بیشتر می‌شود». این که هر چه ببخشد جودش بیشتر می‌شود برای آن است که هر چه ببخشد، ظرفیت، شرح صدر، درخواست و سؤال سالک زیادتر می‌شود. وقتی درخواست بیشتر شد عطای بیشتری نصیب او خواهد شد. وقتی عطا بیشتر بود باز درخواست بهتر و بیشتر ایجاد می‌شود. در برابر درخواست بهتر و بیشتر عطای افزونتری نصیب صالح سالک می‌گردد. بنابراین، نه تنها با بخشش از مخزن خدا کم نمی‌شود بلکه بر آن افزوده می‌شود. چون مخزن الهی با اراده حق تأمین می‌شود و ارادات الهی لایتناهی و پایان ناپذیر است.

بنابراین در مرحله‌ای از ضیافت در ماه مبارک رمضان به ما دستور داده‌اند که زیارت حرمین و اعتاب مقدسه را مسألت و درخواست کنیم. از آنجا که ولایت از ارکان حج است در دعاها همراه با حج و در کنار هم یاد شده اند. هم سخن از زیارت بیت‌الله است، هم حرم مطهر رسول الله و ائمه معصومین - علیهم السلام. 

در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی آمده است که: «خدایا! مبادا جایم در مشاهد مشرفه خالی باشد.! وَ لا تُخْلِنی یا رب من تلک المشاهد الشریفة». 

در مهمانی‌های عادی بنا بر این نیست که مهماندار به مهمان بگوید از من چه بخواه، هر چه حاضر کردند مهمان می‌پذیرد. مهمان تابع سفره صاحبخانه است، ولی در اینجا صاحبخانه به مهمان می‌گوید از من چه بخواه؛ هر چه بخواهی می‌دهم: زیارت خانه‌ام را طلب کن، زیارت حرم رسولم را بخواه، زیارت مشاهد مشرفه را مسألت کن و..... اینها کیفیت ضیافت ماه مبارک رمضان است که زمینه ضیافت حج را فراهم می‌کند. 

حج 1404 ,

حج خالصانه

سخن دیگر در «اسرار حج» این است که هر اندازه «خلوص» بیشتر باشد، «ثواب» نیز به همان اندازه بیشتر است و خلوص شانی از شؤون عقل عملی است. انسان باید بفهمد که به اندازه معرفتش اقدام خالصانه داشته باشد. انسان باید بداند که در حج چه خبر است تا حج را با خلوص انجام دهد. اگر اسرار حج را نداند هر اندازه هم خلوص داشته باشد، خلوص او بسته و محدود است، ولی وقتی به اسرار حج آگاه باشد خلوص او مشروح و بازتر می‌شود. لذا قبل از مسأله نیت و اخلاص، انس به اسرار حج لازم است تا انسان اعمال صوری و ظاهری را که انجام می دهد، بداند که باطن و مغزی دارد. آن مغز را با اخلاص از ذات اقدس الله مسألت کند. برای هر عبادتی سری است. برای حج نیز سر مخصوصی است. پس بدون آشنایی به اسرار طیِ مراحل کاملِ اخلاص میسر نیست.

اینکه وارد شده است نماز، روزه، زکات، حج و اعمال دیگر در قبر به صورت زیبایی در می‌آیند و ولایت اولیای الهی از همه زیباتر جلوه می‌کند، ناظر به همین است که هر کدام از این عبادت‌ها یک واقعیتی دارد که انسان در برزخ نزولی یا صعودی با آن واقعیت‌ها آشنا می‌شود.  انسان‌های متوسط و عادی بعد از مرگ حقیقت نماز را مشاهده می‌کنند و می‌بینند که نماز یک فرشته است، روزه یک فرشته است، حج یک فرشته است و در قبر با این فرشته‌ها مأنوسند.

حقیقت حج 

اگر کسی بداند که حقیقت نماز فرشته است، هنگام اقامه آن، با یک نیت والا و برتری وارد نماز می‌شود. همچنین اگر کسی بداند حقیقت و درون حج، ملک است و با ملک می‌خواهد هم‌پرواز شود، برای انجام حج با اخلاص و آگاهی بیشتری اقدام می‌کند. چون همه اینها از مخزن غیب نشأت گرفته است و در مخزن غیب جز فرشتگان چیز دیگری نیست.

ملک و فرشته موجود منزهی است که گناه نمی‌کند و مرگ ندارد، نقص و عیب در او نیست. باطن نماز و حج این چنین است. اگر کسی نماز و حج واقعی و مانند آن را به جا آورد، با فرشته ها هم صحبت و همسفر است. او با ملک زندگی می‌کند و ملائک هم با او مانوسند. 

بعضی از روایات، در ذیل آیه کریمه «ففروا إلى الله» ، گفته‌اند: منظور از «سیرالی‌الله» در این آیه کریمه همان «حج» است. گرچه انسان به هر سمت که روی آورد، وجه خداست و چهره الهی را می‌بیند. همین انسانی که می‌تواند به هر سو بنگرد خدا را ببیند. ممکن است به جایی برسد که: «أحاطت به خطیئته»؛ یعنی «أَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثم وجه الشیطان» بنابراین انسان حریم و حدود خود را خودش می‌سازد. اگر راه گناه را طی کند اطرافش پر از شیاطین و مار و عقرب می‌شود و به هر سو که بنگرد شیطان و مار و عقرب می‌بیند، زیرا خطا و گناه او را احاطه کرده و راه توبه به رویش بسته شده است. گاهی گناه در بیرون دروازه قلب است. انسان می فهمد که دارد بد می‌کند و احتمال توبه در او هست. یک وقت هم گناهان از درون به بیرون راه پیدا کرده‌اند که زمینه «نار الله الموقدة التی تطلع على الأفئدة». را - معاذ الله - فراهم کرده است. در این حال نمی‌بیند که بد می‌کند، بلکه حتی بد را خوب می‌بیند، لذا هر کاری را که به عنوان خلاف و معصیت انجام می‌دهد، خیال می‌کند کار خوب است و چون خیال می‌کند خوب است، هرگز موفق به توبه نمی‌شود. می‌تواند توبه کند ولی کار خود را بد نمی‌داند تا از آن توبه کند. پس چنین شخصی درون و بیرون منزل خود را پر از شیاطین، مار و عقرب کرده است، همچون کسی که باغچه منزلش را پر از علف هرز کرده باشد که هر چه می‌روید علف هرز است. درون گلدان اتاقش را هم پر از علف هرز می‌کند. اما گاهی چنین نیست؛ نه تنها علف هرز سبز نمی‌کند، بلکه صحنه را تطهیر و تنظیف می‌کند و مواظب است که علف هرزی نروید. 

اینجاست که: «أَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثمَّ وَجهُ الله» به هر سمت روی آورد، آیات الهی را می‌بیند. هر کاری می‌کند هم به حال خودش و هم به حال دیگران سودمند می‌شود.

انسان در چنین حالی هم برای خود نورانی است، هم برای جامعه نورافکن است. انسان در این مرحله به‌طور دائم در حال سیر الی الله است. همواره در تلاش و کوشش است که فساد دامنگیرش نشود، این فرار الی الله دارد. اما اگر کسی - معاذ الله - تمام اطراف درون و بیرون را پر از علف هرز کرده است، او اصلاً راه حرکت را عمداً با دست خود بسته است؛ یعنی با دست خود پایش را، دستش را، دهانش را، گوشش را و چشمانش را بسته است. (فَرَدُّوا أیدیهم فی أفواههم ) .

در ادوار گذشته عده ای از مردم وقتی سخنان انبیا را می‌شنیدند، لباس‌هایشان را به سر می‌کشیدند و گوش‌هایشان را با انگشتانشان می‌بستند که مبادا صدای پیغمبر به گوش آنها برسد، چون حرف‌های پیامبران را سحر و اسطوره می‌پنداشتند.
یکی از بارزترین مصادیق سیرالی‌الله، جریان حج است، یعنی انسانی که حج می‌رود، سفر الهی دارد.

حج: فرار الى الله

گرچه انسان می‌تواند در همه جا خدا را عبادت و زیارت کند و ضیف الرحمان باشد، ولی ذات اقدس اله بعضی از مکانها و بعضی از زمانها را برای ضیافت و پذیرایی مشخص و آماده کرده است. همان «ففروا‌الی‌الله»؛ یعنی سفر حج، فرار از غیر خداست به سوی خدا، چون خدا همه جا هست. معنای «سیر الی الله»، سیر مکانی یا زمانی نیست. خدا در هر زمان، در هر زمین و در همه جا هست. 

حج، یک سیر خاصی است که فرار الی الله به «حج» تفسیر شده است. در اینجا فرار الی الله یعنی انسان ما سوای الله را ترک کرده و الله را طلب کند. پس یکی از اسرار حج ترک ما سوای خدا و طلب خداست. پس اگر کسی حج را به قصد تجارت یا به قصد شهرت، یا به قصد و نیت دیگری - غیر از خدا - انجام داد، این فرار «عن الله» کرده است، نه فرار الى الله. همانطور که جهاد «عن الله» داریم و جهاد «فی الله». حج در قرآن به عنوان فرار الی الله بازگو شده است؛ یعنی انسان زائر و حاجی همین که آهنگ و قصد حج یا عمره را می‌کند، سیرش به طرف خداست و سیر به طرف خدا یعنی اعتماد بر خدا و دیگر هیچ. 

اگر کسی به زاد و راحله، کسب و کار و به همراهان خود تکیه کند، فرار به سوی همراهان کرده است، نه فرار به سوی خدا، سفر به سفره خود کرده است، نه سفر به سفره ضیافت الله.

پس یکی از اسرار حج آن است که انسان از غیر خدا بریده، به خدا وصل شود و این از همان تهیه مقدمات آغاز می‌شود. کسی که می‌خواهد در شهرش لباس احرام فراهم کند، مالش را تطهیر، وصیتنامه اش را تنظیم و از بستگانش خداحافظی کند، از همان قدم اولش اینها را به عنوان فرار الى الله انجام می‌دهد، که این می‌شود سری از اسرار حج. بی‌شک در همه این حالات با خداست؛ سیر چنین کسی «الی الله»، «فی الله»، «مع الله» و «الله» است. این که در بعضی از دعاهای حج و مانند آن آمده است: «بسم الله و فی سبیل الله و على ملة رسول الله» شاید ناظر به همین باشد؛ یعنی این کار به نام خدا و در راه خدا و با ملت خدا و با سنت رسول خدا (ص) شروع می‌شود.

احرام، یک دستور ظاهری دارد که همه انجام می‌دهند و یک دستور باطنی دارد که اهل سیر و سلوک و کسانی که به اسرار حج آگاهند، انجام می‌دهند. احرام بستن، سری دارد؛ معنای اینکه لباس دوخته را در آورید یعنی جامه گناه را از تن بیرون کنید. لباس گناهی که خود تاروپودش را بافتید، دوختید و در بَر کردید باید از خود به در کنید، و گرنه روح قضیه این است که فرقی بین لباس دوخته و ندوخته نیست. اینها علامت آن اسرار است. انسان در تمام ایام سال در لباس دوخته نماز می‌خواند و عبادت می‌کند. این چنین نیست که عبادت در لباس دوخته قبول باشد. ولی در حج قبول نیست چون می‌خواهند اسرار حج را به انسان تفهیم کنند؛ که انسان روزی دارد که با لباس ندوخته وارد آن می‌شود و آن روز مرگ است که کفن در بر می‌کند و قیامت با همان کفن ظهور و حضور پیدا می‌کند. می‌خواهند آن مراسم را در این مناسک اظهار کنند. اسرار قیامت را در مناسک و مراسم حج تجلی دهند. گفته‌اند: لباس ساده در بر کنید که هرگونه فخر و خودخواهی برطرف شود. لباس ندوخته در بر کنید که سفر مرگ در نظرتان مجسم باشد. مسأله مردن و قیامت در حضورتان حاضر شود. 

امام سجاد (ع) طبق این نقل به شبلی فرمود: معنای کندن لباس دوخته شده این است که خدایا من دیگر لباس گناه بر تن نمی‌کنم و از هر گناهی توبه کردم. تنها گناه نکردن مهم نیست، اطاعت کردن مهم است، لذا انسان لباس احرام به تن می‌کند یعنی لباس ندوخته، رنگ نگرفته، حلال و پاک و در یک کلام، لباس طاعت، می‌پوشد. 

امام سجاد(ع) همچنین فرمود: معنای غسل کردن در حال احرام این است که: «خدایا! من گناهانم را از خود شستم. پس سه کار است: 1 - دیگر گناه نمی‌کنم، 2 - تصمیم گرفته‌ام همیشه مطیع باشم 3 - اینک گناهان گذشته را جبران می‌کنم.»

 

گاهی انسان لباس کثیف و چرکی را که مدت‌ها به تن داشته از بدن درآورده و لباس نو می‌پوشد. پس انسان سه وظیفه دارد. کندن لباس چرکین، یک وظیفه است و پوشیدن لباس نو وظیفه ای دیگر، اما پس از کندن لباس چرکین و قبل از پوشیدن لباس تازه و نو شست‌وشو و تطهیر بدن هم وظیفه دیگری است.

در حج نیز باید لباس دوخته و لباس معصیت و گناه را از تن بیرون کنید. گناهان و معصیت‌های گذشته را با آب توبه غسل و شست‌وشو دهید. یعنی «خدایا! نه تنها دیگر گناه نمی‌کنم که گناهان گذشته را نیز شست‌وشو می‌دهم. مهم آن است که انسان گناهِ کرده را هم ترمیم کند.

اینکه می‌گویند حاجی در هنگام احرام در میقات غسل کند، سِر غسل کردن این است که خدایا! من همه آن معاصی را در پای توبه تو ریختم و این غسل، غسل توبه است و دارم پاک می‌شوم. آنگاه با بدن پاک، با قلب پاک، جامه طاعت در بر می‌کنم و این اولین سر از اسرار حج است.

خوانده شده 50 مرتبه