Print this page

وقتی مرگ قطعی است، پس نقش دعا و عمل انسان چیست؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
وقتی مرگ قطعی است، پس نقش دعا و عمل انسان چیست؟

قرآن مرگ انسان را به دو نوع اجل مسمّی و اجل معلّق تقسیم کرده که هر کدام حکمت و معنای خاصی دارد.

 

فلسفه و حکمت تقسیم اجل به «اجل مسمّی» و «اجل معلّق» در قرآن و روایات

در آموزه‌های قرآن و روایات، اجل یا زمان مرگ انسان به دو نوع اصلی تقسیم شده است: اجل مسمّی و اجل معلّق. این تقسیم‌بندی تنها یک تمایز لفظی یا علمی نیست، بلکه حامل حکمت‌های عمیقی درباره رابطه خدا و انسان، اختیار، عدالت و تربیت است.

 

اجل مسمّی؛ مرگ قطعی و غیرقابل تغییر

اجل مسمّی، همان مرگ قطعی است که در «لوح محفوظ» ثبت شده و قابل تغییر یا تأخیر نیست. این نوع اجل به پایان طبیعی عمر هر فرد اشاره دارد و در آیات متعددی به آن تصریح شده است

«فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا یَستَأخِرونَ ساعةً وَ لا یَستَقدِمونَ»

«چون اجلشان فرا رسد، نه ساعتی عقب می‌افتند و نه پیش می‌افتند» (یونس: ۴۹)

این اجل نشان‌دهنده علم مطلق و حاکمیت بی‌چون و چرای خداوند بر سرنوشت انسان است. هیچ قدرتی در عالم نمی‌تواند زمان اجل مسمّی را تغییر دهد؛ چراکه این اجل در نزد خدا محفوظ است و همان «قضای حتمی» الهی به شمار می‌آید.

 

اجل معلّق؛ مرگ مشروط و تغییرپذیر

در مقابل، اجل معلّق مرگی است که بسته به شرایط، رفتار و اعمال انسان قابل تغییر است. این اجل به «لوح محو و اثبات» تعلق دارد و بر اساس اراده و عملکرد آدمی می‌تواند جلو بیفتد یا عقب بیفتد. اعمال نیک مانند دعا، توبه، صله رحم و تقوا می‌توانند اجل معلّق را به تأخیر اندازند، و اعمال نادرست و گناه می‌توانند آن را جلو بیندازند.

در قرآن می‌خوانیم:

«وَیَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ»
«خدا هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند» (رعد: ۳۹)

از نظر روایی، امام صادق(ع) درباره این دو اجل فرمودند:

«آنها دو اجل‌اند؛ اجل مشروط که خدا در آن هرچه بخواهد می‌کند و اجل محتوم».۱

به عبارت دیگر، اجل معلّق ابزار خداوند برای تربیت و آزمون انسان است که به وی فرصت می‌دهد با اعمالش در زندگی، سرنوشت خود را رقم بزند.

 

حکمت تقسیم اجل؛ عدالت و اختیار در کنار علم الهی

یکی از مهم‌ترین حکمت‌های تقسیم اجل، حفظ همزمان عدالت الهی و آزادی اختیار انسان است. اگر تمام مرگ‌ها قطعی و غیرقابل تغییر بودند، نقش تلاش، دعا و اصلاح انسان چه می‌شد؟ و اگر همه اجل‌ها مشروط بودند، چگونه می‌توان از علم قطعی خداوند سخن گفت؟

با تفکیک اجل به مسمّی و معلّق، خداوند به انسان فرصت انتخاب داده و مسئولیت اعمالش را به عهده خود او گذاشته است؛ در عین حال، از قضاوت نهایی و سرنوشت قطعی هر فرد هم خبر دارد.

 

تاثیر دعا و عمل صالح بر اجل معلّق

در روایات متعدد آمده است که دعا و اعمال صالح می‌تواند اجل معلّق را به تأخیر اندازد یا از وقوع زودرس آن جلوگیری کند:

امام صادق(ع): «دعا، قضای حتمی را هم برمی‌گرداند».[۲]

این بدان معناست که حتی برخی موارد اجل مسمّی (که بسیار نادر است) نیز می‌تواند با اذن خدا تغییر کند، ولی این تغییر عمدتاً درباره اجل معلّق است که محل تعامل بین اراده الهی و تلاش انسانی است.

 

پنهان بودن زمان اجل مسمّی؛ امتحان و تواضع

قرآن و روایات بیان می‌کنند که زمان اجل مسمّی به انسان اعلام نمی‌شود تا همیشه آماده و مراقب باشد و دچار غرور و سستی نشود. این رازآمیزی زمان مرگ خود نوعی امتحان الهی است:

«انسان را جز به تلاشش چیزی نمی‌دهند» (نجم: ۳۹)

 

اجل فقط برای فرد نیست؛ سرنوشت امت‌ها و تمدن‌ها

در قرآن تاکید شده که اجل مربوط به همه امتها و ملت‌ها هم هست، نه فقط فرد:

«وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ...» (اعراف: ۳۴)

این مفهوم باعث شده بسیاری از فقها و مفسران، تحلیل‌های سیاسی، اجتماعی و تاریخی را در چارچوب اجل بررسی کنند؛ یعنی هر زمانی که جامعه‌ای به فساد و انحراف برسد، عمرش به پایان می‌رسد و به جای آن نظام جدیدی ظهور می‌کند.

 

نتیجه:

خداوند اجل را به دو بخش تقسیم کرده تا نشان دهد برخی مرگ‌ها قطعی و غیرقابل تغییرند (اجل مسمّی)، اما برخی دیگر بسته به رفتار و انتخاب انسان قابل تغییرند (اجل معلّق). این تقسیم‌بندی، نقش اختیار انسان را در سرنوشتش روشن می‌کند.

 

 

 

پی‌نوشت:

۱. بحارالانوار، ج ۷، ص ۳۷۶

۲.کافی، ج ۲، ص ۵۳۷

خوانده شده 8 مرتبه