اسرار عاشورا (جلد 1 و 2)
مؤلف : سيد محمد نجفى يزدى
فهرست مطالب
بخش اول : فصل اول : شخصيت شناخته شده سيدالشهداء
عوامل مؤثر در پيروزى نهضت سيدالشهداء
1 - سيدالشهداء رهبر بى ترديد نهضت عاشورا
اهل بيت پيامبر راهنمايان ملائكه بوده اند
حديثى جالب در ابتداى خلقت اهل البيت عليهم السلام
توسل حضرت آدم به اهل البيت عليهم السلام
ميلاد سيدالشهداء و بشارت عجيب
تاريخچه مختصر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام
خدا او را پاكيزه نموده است
آغاز ولادت و شفاعت
نام حسين از جانب خداوند تعيين گرديده است
گوشت امام حسين از گوشت پيامبر روئيد
جايگاه سيدالشهداء در قلب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
امام حسين ميوه دل پيامبر
چرا پيامبر اكرم نسبت به امام حسين اين همه ابراز علاقه مى كرد؟
حسين منّى و انا من حسينى
نام سيدالشهداء بر درب بهشت و عرش نقشه بسته است
نمونه هائى از بيانات پيامبر اكرم در عظمت سيدالشهداء
سرچشمه علم در نزد خاندان عصمت است
علوم امام حسين عليه السلام از نظر شيعه
قدرت امام حسين عليه السلام از نظر شيعه
هرچه پيامبران الهى داشتند، اهل البيت همه را دارند
نمونه اى از قدرت و معجزه سيدالشهداء
سيدالشهداء از اسرار الهى به اصبغ نشان داد
سيدالشهداء، پيامبر و على و حسن را به جابر نشان داد
آمدن ملائكه و اجنه به كمك سيدالشهداءبخش اول : فصل دوم : زمينه هاى قيام يا اسلام و سيدالشهداء
اهداف نهضت عاشورا
وضعيت اسلام و مسلمين از ابتدا تا زمان قيام سيدالشهداء
شروع انحرافات در زمان حيات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
سپاه اسامه و تمرد مخالفين
انحراف عظيم از بيعت روز غدير و امامت اميرالمؤمنين
مظلوميت اهل بيت در همان روزهاى اول
جنايات جنگى خالد ابن وليد و سكوت خليفه
ممانعت از تدوين و نشر احاديث پيامبر
خسارت جبران ناپذير
چرا با اميرالمؤمنين مشورت نكردند؟!
اجتهاد در مقابل فرمايش پيامبر!!
سيره شيخين يك سنت غير قابل ترديد شد!!
نامه معاويه به زياد و روش عمر در مورد عجم
انحرافات در زمان عثمان شدت گرفت
اهانت به صحابه پيامبر، عبدالله ابن مسعود
اهانت به عمار ياسر، صحابى بزرگ پيامبر
انحراف بزرگ و تبعيد ابوذر غفارى
انحراف بزرگ و جسارتى بزرگتر به اميرالمؤمنين
انحراف ديگر در بزرگداشت افراد پست
1 - مروان
حكم ابن عاص مورد عنايت خليفه مى شود.
وليد فاسق شرابخوار از خليفه هديه مى گيرد
ابوسفيان مورد عنايت خليفه مى شود
عنايات خليفه به عبدالله ابن سعد
بنى اميه در زمان عثمان بر مردم مسلط شدند
بنى اميه از نظر قرآن و حديث
خلافت حضرت امير و مشكلات به ارث رسيده
معاويه بيست سال امير و بيست سال خليفه بود
شناسنامه معاوية ابن ابى سفيان
سه نفر در مقابل سه نفر
رسوائى تا كجا؟
معاويه از نظر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
معاويه و شراب
معاويه و ربا
بدعت بزرگ معاويه
معاويه و پيامبر و پيامبرى
چرا به پيامبر احترام نمى گذارى ؟
آرزوى معاويه
معاويه از حديث پيامبر نهى مى كند
عكس العمل زشت در مقابل حديث صلى الله عليه و آله
خطرناكترين جنايت معاويه بر عليه السلام واهل البيت عليهم السلام
تهاجم فرهنگى دشمن رمز قيام سيدالشهداء روحى فداه
مزدوران معاويه در جعل حديث
سمرة ابن جندب كيست ؟
تلاش بيهوده و رسوائى بزرگ
نمونه اى از احاديث دروغين در مقابله با اهل البيت
اثر تبليغات سوء در مردم نسبت به اهل البيت عليهم السلام
جنايات معاوية و وضعيت شيعيان
در دوران امام حسن و امام حسين عليه السلام
جنايات بسر ابن ابى ارطاة از طرف معاويه
بخشنامه معاويه و جنايات زياد ابن ابيه
جسارت زياد ابن ابيه ملعون به امام مجتبى و حضرت امير عليهماالسلام
دشمنى بنى اميه حتى با نام على
بخشنامه معاويه و مظلوميت شيعيان
مبارزه امام حسين عليه السلام با تهاجم فرهنگى معاويه
مظلوميت اهل البيت عليهم السلام تا زمان سيدالشهداء
1 - انكار غدير خم
2 - مظلوميت حضرت زهرا سلام الله عليها
در خانه وحى آتش افكند!!
3 - جسارتها و بدگوئيها
4 - دختر گرامى پيامبر اكرم در ناراحتى و غربت
حضرت على عليه السلام از آن دورانها مى گويد
پستى دنيا و مظلوميت اميرالمؤمنين عليه السلام
مظلوميت اميرالمؤمنين در دوران عثمان
مظلوميت امام مجتبى عليه السلام در دوران معاويه
ناسزاگوئى به اهل البيت بر فراز منبرها
دشمنى با اهل البيت ، افتخار و امتياز محسوب مى شد
پاسخ مناسب امام مجتبى عليه السلام به معاويه
مظلوميت اهل البيت هنگام شهادت
علت بى تفاوتى مردم نسبت به انحرافات دينى
وضعيت اقتصادى مسلمانان در دوران پيامبر اكرم
نمونه اى از وضعيت اقتصادى مردم در دوران خليفه دوم
تفاوت زمان حضرت امير با زمان خلفا
على عليه السلام اموال غارت شده را به بيت المال برگرداند
مردم بخاطر دنيا از اميرالمؤمنين اعراض كردند
گفتگوى مالك اشتر با اميرالمؤمنين عليه السلام
عقيل برادر حضرت امير نيز بخاطر دنيا از حضرت اعراض كرد
گنجينه ها و ثروتهاى بادآورده در زمان خلفا
نمودار حكام مسلمين تا زمان امام حسين عليه السلام
امام حسين تنها مدافع بزرگ اسلام در عصر منحط اموى
صلح با معاويه و جنگ با يزيد
خصوصيات معاويه كه مانع نهضت بود
اما يزيد مرد رسوائى بود
سيدالشهداء شخصيت شناخته شده عالم اسلام
هيچ موقعيتى همانند شرائط سيدالشهداء نبود
سيدالشهداء دلها را بيدار كرد و به هيجان آورد
فرياد عقل بى تأثير بود، شور حسينى بايد
تأثير عواطف و احساسات
مصيبتها و مظلوميتها رمز پيروزى و بقاى نهضت سيدالشهداءبخش اول : فصل سوم : دشمن روياروى سيدالشهداء، شناسنامه يزيد ابن معاويه
شناسنامه يزيد و اعمال ننگين او
شهادت مردم مدينه در مورد يزيد
سيدالشهداء صفات يزيد را بيان مى كند
نامه امام حسين به معاويه و بر شمردن جنايات او
ولايتعهدى يزيد
سه سال حكومت و سه جنايت هولناك
نمونه اى از قساوت سپاه يزيد با مردم مدينه
آتش زدن و خراب كردن كعبه توسط سپاه يزيد
مدافعين يزيد!
تفتازانى در جواب امثال غزالى سخن جالبى دارد
اعترافات دشمنان به عظمت حضرت سيدالشهداء
عمر سعد به عظمت سيدالشهداء معترف است
مى دانم ، اما حكومت رى را چه كنم ؟
شبث ابن ربعى و اعتراف او
اعترافات قاتل سيدالشهداء به عظمت حضرت
وحشت ابن زياد و اعتراف عمر سعد و برادر ابن زياد
شبكه ضد دين و كودتاى خزنده
قرائن موجود در فعاليت يك شبكه بر عليه دين ، و به خطر افتادن اسلام در زمان امام حسين
عشق محمد بس است و آل محمد
شعشعه هستى از بقاى محمدبخش دوم : فصل اول : مظلوميت و پيروزى
مقدمه :
خداوند از پيامبر در مصائب اهل البيت پيمان گرفته است
خوش داشتند حرمت ميهمان كربلا
آغاز دعوت و بى وفائى با فرستاده امام
حضرت مسلم در كوفه غريب مى شود
هر كه فدائى ماست با ما حركت كند
سخنان محمد حنفية هنگام خروج حضرت
امام حسين بخاطر احترام خانه خدا خارج شد
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
فرياد العطش ز بيابان كربلا
زاده ليلا مرا مجنون مكن
او كه به اين كودكى گناه ندارد
شب عاشورا و حوادث آن
سيدالشهداء عليه السلام همه اصحاب را مرخص كرد
سيدالشهداء خواهر را براى فردا آماده مى كند
بخود آئيد، آيا كشتن من و هتك حريم من به صلاح شماست ؟
سخنرانى پرشور سيدالشهداء در روز عاشورا
نوجوان قهرمان كربلا، حضرت قاسم
شهادت قمر بنى هاشم حضرت ابالفضل عليه السلام
شجاعت ، مظلوميت و بزرگوارى سيدالشهداء
وداع سيدالشهداء با اهل حرم
شهادت پسر امام مجتبى در دامن امام حسين عليه السلام
غارت لباسها و وسائل امام حسين عليه السلام
شاه را بردى و تنها زفرات آمده اى
تاراج حرم حسينى در عصر عاشورا
غروب عاشورا و مصيبت بزرگ اهل البيت
آتش زدن خيام حسينى
اسب تاختن بر پيكر پاك سيدالشهداء عليه السلام
حركت دادن حرم حسينى از كربلا به كوفه
وارد شدن اهل بيت به كوفه
جسارتهاى ابن زياد به سر مطهر امام حسين عليه السلام
خطبه زينب كبرى در شهر كوفه در ملامت مردم كوفه
اسيران آل محمد در شام
اهل بيت پيامبر در مجلس يزيد
خطبه كوبنده دختر اميرالمؤمنين در مجلس يزيد
جسارت مردى شامى به دختر امام حسين عليه السلامبخش دوم : فصل دوم : عوامل مؤثر در حفظ عاشورا
سيدالشهداء محور بقاء اسلام گرديد
زيارت سيدالشهداء بر مرد و زن لازم است
ارزش فوق العاده زيارت سيدالشهداء
امام صادق زائر امام حسين عليه السلام را تشويق نمود
اگر مى دانستند از شوق جان مى باختند
زيارت امام حسين عليه السلام حج فقراست
بر دلم ترسم بماند آرزوى كربلا
هر روز ثواب يك حج و عمره ذخيره كنيد!
ثواب زيارت از راه دور
زيارت عاشورا را هر روز بخوانيد
سيدالشهداء سه بار به ديدن اين بانو آمدند
زيارت عاشورا بلا را دفع مى كند
زيارت عاشورا اميد و پناهگاه علماء
اى كاش امام حسين را زيارت مى كردم ولى حج ...
زيارت سيدالشهداء زيارت خداست
فهرست ايام مخصوصه زيارت امام حسين طبق روايات ، « گلچين ايام »
اگر از فضيلت زيارت سيدالشهداء بگويم ، حج را رها مى كنيد
فهرست فضيلت زيارت امام حسين طبق روايات
زيارت حسين ، تمناى انبياست
زيارت امام حسين را سبك نشماريد
فداى لب تشنه ات يا حسين - اين نعمت را غنيمت بشماريد
تربت امام حسين داروى بزرگ است
اى كه به عشقت اسير خيل بنى آدمند
عاشورا شعار شيعه است ، آن را زنده نگهداريد
دشمنان دين با عاشورا مبارزه مى كردند
متوكل عباسى مرقد مطهر سيدالشهداء را ويران نمود
اهل بيت پيامبر و عزادارى سيدالشهداء
ما عزادار حسينيم
امام صادق عليه السلام جلسه روضه خانگى بر پا مى كند
با حضرت فاطمه هم ناله شويد
عظمت مصيبت ابا عبدالله الحسين
سيدالشهداء اشك هر مؤمن
فضائل گريه كنندگان بر سيدالشهداء
در مصيبت امام حسين بايد ضجه و ناله و بى تابى كرد
بر مثل حسين بايد گريه كنند
همه موجودات بر سيدالشهداء گريستند
اين جوان كشته مى شود و هيچكس او را يارى نمى دهد
پيشگوئى حضرت امير عليه السلام و سؤال سعد
خوشا به حال عزاداران سيدالشهداء
عظمت قتل و شهادت سيدالشهداء
سيدالشهداء مقتداى انبياء است
عظمت مصيبت سيدالشهداء به خاطر عظمت شخصيت حضرت است
عزادارى و حوش بيابان در عزاى حسينى
خوشا به حال برپاكنندگان مجالس حسينى
تذكرات مخلصانه به عزاداران سيدالشهداء
فرزندان خود را حسينى و اهل جلسه قرار دهيد.
از جلسات حسينى حداكثر استفاده را ببريد، به كم قانع نباشيد
در عزادارى و مخارج افراط و تفريط نكنيد
در عزاى حسينى از خود سخاوت نشان دهيد
با امام حسين شريك شويد تا سود دنيا و آخرت را برده باشيد
خدمت به عزاى حسينى او را نجات داد
حضرت على عليه السلام فرمود: بخاطر من از او درگذر
اهل خير توجه كنند
سيدالشهداء فرمود: امسال اطعام را نصف كردى ؟
تنگ نظرى يا وسوسه شيطانى
بيمار را از طبيب و دارو، دور نكنيد
به همه اهل مجلس به عنوان عزادار حسينى نگاه كنيد
حضرت فاطمه سلام الله عليها به مجالس نظر دارند
عاقبت اهانت و بدگمانى به عزاداران حسينى
بارگاه حسينى بالا و پائين ندارد، همه محترمند
به علماء و وعاظ ايدهم الله تعالى بيشتر احترام بگذاريد
احترام عالم از اميرالمؤمنين عليه الصلاة و السلام
نمونه هاى عينى از نتايج توسلات و جلسات عزادارى سيدالشهداء عليه السلام
مرد فرانسوى ، براى روضه نذر مى كند
خدمتگزار مخلص عزاى حسينى شفا گرفت
پاى منبر در مجلس عزا، ميروى و سالم بر مى گردى ؟
نتيجه توسلات و عنايات اهل البيت عليهم السلام
خدمت به پدر و مادر و لطف سيدالشهداء
بت پرستى كه سينه و دست او نسوخت
قابل توجه فراوان عزاداران سيدالشهداء
عنايت سيدالشهداء بخاطر خدمت به بانوى علويه
براى سفر آخرت آماده شو! ده روز بيشتر از عمر تو نمانده است
يا جداه شفاى فلانى را مى خواهم
درس عبرتى كه ما شيعيان بايد از شيعيان اهل كوفه نسبت به انقلاب اسلامى بگيريمشعر
با قلب بشر، مونس و دمساز حسين است |
در خلوت دل محرم و همراز، حسين است |
زهرا و على هر دو چو درياى گهربار |
خلقت صدف است و گهر راز، حسين است |
آن عاشق فرزانه و معشوق دو عالم |
بر طاق فلك غلغله انداز، حسين است |
هر آيتى از جانب حق معجزه اى بود |
آن آيه كه هر دم كند اعجاز، حسين است |
راهى كه بشر را به خداوند رساند |
عشق است و در اين فاصله پل ساز، حسين است |
ماهى كه به هر كلبه تاريك بتابد |
شاهى كه به سائل نكند ناز، حسين است |
مقدمه
السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على محمد و اهل بيته الطيبين الطاهرين الهداة المعصومين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين من الان الى قيام يوم الدين
مسئله عاشورا و نهضت سيدالشهداء عليه السلام ، كه بعنوان رمز نجات و بقاء اسلام مطرح شده است ، داراى اسرار و رموزى است كه از ديد بسيارى از مردم پنهان است ،
و تا اين حقائق و اسرار مكتوم ، فاش نگردد، عظمت قيام امام حسين و اهداف بلند آن ، و بزرگى مصيبت آن حضرت ، آنطور كه بايد، روشن نمى گردد.
مسئله عاشورا و قيام امام حسين ، مسئله است ، سخن بر سر بود و نبود اسلام است ، نه يك نزاع و درگيرى معمولى ميان يك حاكم فاسد و يك رهبر فداكار و دلسوز، خير مسئله بسيار حساستر از اين حرفهاست ، سيدالشهداء نه بعنوان يك شخص ، بلكه بزرگترين پاسدار اسلام ناب محمدى ، موقعيت حاكم بر عالم اسلام و مسلمين را به گونه اى مى بيند، كه اگر اقدامى عاجل ، خونين و پر هيجان ، انجام نگيرد، تمامى زحمات پيامبر عظيم الشأن اسلام و فداكاريهاى پدرش اميرالمؤمنين و مادرش زهراى مرضيه و سبط اكبر حضرت مجتبى و ياران آن بزرگواران و در يك كلام ، دين خدا، و اسلام به باد خواهد رفت ، آرى او نمودار اسلام مجسم است ، حسين روح محمدى است ، خروش علوى و عصمت فاطمى است ، همراه با مظلوميت حسين ، او چكيده اسلام است ، و در يك كلام حسين خون خداست .
تو حسينى و محمد، تو حسينى و على |
بر رخت هاله اى از نور خدا مى بينم |
تو حسينى و حسن هستى و زهرائى تو |
خيمه ات جلوه گر آل عبا مى بينم |
او مى بايست اسلام را در حالى كه مسلمين در خواب عميق غفلت فرو رفته اند و دشمنان دهها سال است كه بمرور آن را به ابتذال و نابودى كشانده اند، نجات دهد.
اما يزيد كيست ؟ او نيز تنها يك جنايتكار، يك تبهكار نيست ، اگر تنها خود او مطرح بود، هرگز ارزش آن را نداشت تا خون خدا، بخاطر نابودى مثل يزيد ريخته شود، ولى يزيد نيز يك جريان است ، او نيز ميوه شجره ملعونة است ، او همان ابوسفيان مجسم است كه در مقابل پيامبر فرياد اعل هبل - زنده باد بت هبل - سر مى دهد، او نمودار و نتيجه علنى تمام كينه ها و انحرافاتى است كه سالها از ترس مخفى بود و اكنون موقعيت اظهار يافته است و فرياد مى زند: لعبت هاشم بالملك فلا، خبر جاء و لا وحى نزل اين غل و زنجير بر گردن اولاد على و اين آتش كينه در خيام آنها، در ادامه همان كينه هاست كه دوباره شعله ور شده است .
آرى كربلا روياروئى دوباره تمامى شرك است در مقابل تمام ايمان ، و اين بار پسر حيدر كرار، مى بايست كارى دشوارتر از پدر انجام دهد، به دشوارى برخورد در مقابل نفاق ، آرى او مى بايد با خون بر شمشير پيروز شود.
و ما در اين نوشتار بر آنيم تا با ارائه اوضاع مسلمين و احكام اسلامى در زمان قيام سيدالشهداء، نشان دهيم كه سيدالشهداء، اسلام را در چه مرحله اى از خطر و نابودى ديد كه ناگزير از فداكارى گرديد، و ثابت كنيم كه انحراف از رهبر الهى و امامت اميرالمؤمنين ، معنايش انحراف از نماز، و روزه و حج و بلكه انحراف از توحيد و نبوت و معاد است ، و اسلام منهاى امامت علوى ، اسلام محمدى نيست ، اسلام الهى نيست ، آن دينى كه در آن امام و رهبر الهى نباشد، دين اسلام نيست ، رسالت الهى نيست ، كامل نيست ، مورد رضاى خدا نيست ، اسلام يك مجموعه است نه يك سلسله دستورات پراكنده ، انكار يك حقيقت مسلم دينى ، برابر با انكار تمام دين است ، و شما پس از مطالعه حوادث و مطالب گوناگون و شواهد متعدد در اين كتاب به وخامت اوضاع اسلام و مسلمين و عظمت فداكارى سيدالشهداء مطلع خواهيد شد، و به وضوح در مى يابيد كه چرا سيدالشهداء فرمود: بايد فاتحه اسلام را خواند وقتى امت اسلام به رهبرى مثل يزيد مبتلا شد، و متوجه مى شويد كه چقدر پر معناست اين جمله كه پيامبر اكرم فرمود: در سمت راست عرش الهى نوشته است : ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة .
همانا حسين چراغ هدايت و كشتى نجات است .
و همچنين در اين كتاب از علت انتخاب سيدالشهداء براى اين فداكارى و رمز موفقيت حضرت در آن موقع ، و سر بقاء عاشورا از آن زمان تاكنون و تدابيرى كه ائمه اطهار براى اين منظور انديشيدند، و اينكه وظيفه ما امروز در حفظ نهضت عاشورا چيست ؟ و نمونه هايى از آثار و فوائد پر ارزش توسل و توجه به اهل البيت عليهم السلام و افرادى كه در اين رابطه حاجات مهم گرفته اند، آشنا مى شويد. انشاء الله .
به اميد آنكه مسلمانان جهان مخصوصا شيعيان و عزاداران سيدالشهداء، شرائط حساس زمان خود و اسلام را درك كنند و به نقشه شوم دشمنان اسلام بيش از پيش آگاه شوند، و از خون بناحق ريخته اهل البيت و شهداء كربلا هر چه بيشتر پاسدارى كنند، مبادا كه فكر آب و نان ، ما را از حمايت و دفاع از اسلام دور كند، امروز مخالفت دشمنان قسم خورده ما در شرق و غرب عالم ، مخالفت با يك شخص نيست ، مخالفت با اسلام است ، مخالفت با موج اسلام خواهى است كه در اثر نهضت حسينى ملت بزرگوار ايران جريان پيدا كرده است ، و در فلسطين و افغانستان و الجزائر و آفريقا و بوسنى هرزه گوين و ساير جاها نفوذ كرده است .
اين نكته حساس را عميقا دريابيم و از اسلام ناب محمدى با تمام وجود با جان و مال و خاندان ، حسين وار پاسدارى كنيم . انشاء الله .قم حوزه علميه 14/1/72
سيد محمد نجفى يزدى
بخش اول : فصل اول : شخصيت شناخته شده سيدالشهداء
بخش اول شامل : زندگانى و بررسى شخصيت و نهضت اباعبدالله الحسين عليه السلام و مظلوميت اسلام و اهل بيت در زمان حضرت
عوامل مؤثر در پيروزى نهضت سيدالشهداء
براى موفقيت يك نهضت در اهداف خود مى بايد پنج مسئله بطور كامل رعايت شود، و طبعا براى شناخت عظمت نهضت سيدالشهداء عليه السلام و موفقيت قيام آن حضرت ، اين پنج امر بايد به دقت بررسى شود.
1 - رهبر قيام و شخصيت او، يعنى شناخت سيدالشهداء روحى فداه
2 - هدف قيام و انتخاب زمان شايسته و موقعيت مناسب
3 - دشمن رو در رو يعنى يزيد ابن معاويه
4 - كيفيت نهضت و مظلوميت سيدالشهداء
5 - عوامل مؤثر در پى گيرى بهره مندى از نتايج آن ، يعنى زنده نگه داشتن عاشورا1 - سيدالشهداء رهبر بى ترديد نهضت عاشورا
در هر نهضتى مى بايست ، شخصيت اول و رهبر آن ، فردى باشد كه نه تنها داراى هيچ نقطه ضعفى نباشد، بلكه مى بايد داراى امتيازات و خصوصيات علمى و روحى بلند نيز باشد، چرا كه يك قيام احتياج به شور و عشق و هيجان دارد، و اين هيجان و فداكارى ، به وسيله فرد عادى و يا شخصى كه داراى نقاط ضعف باشد ايجاد نمى شود، معمولا در هر نهضتى حزب حاكم سعى مى كند تا از مخالفين خود مخصوصا رهبر نهضت ضعفى ببيند و آن را بزرگ كند، مخصوصا در انقلابهاى مكتبى كه بايد پايدار بماند.
اما در نهضت حسينى ، دشمن اين آرزو را به گور برد، چرا كه سيدالشهداء داراى آنچنان شخصيت روشن و بى ترديدى بود كه حتى براى مخالفين او نيز همچنانكه خواهيم گفت ، ابهامى در آن وجود نداشت .
اينكه به نمونه هائى از روزنه هاى شخصيت حضرتش توجه مى كنيم .اهل بيت پيامبر راهنمايان ملائكه بوده اند
خلقكم الله انوارا و فجعلكم بعرضه محدقين حتى من علينا بكم
آنچه از روايات متعدده استفاده مى شود اين است كه خداوند متعال انوار مقدس حضرت رسول و ائمه اطهار عليهم السلام را مدتها قبل از خلقت تمامى موجودات ، آفريده است .
آن انوار مقدسه بصورت اشباحى در آن عوالم به تسبيح و تقديس حضرت حق جل و علا مشغول بوده اند،
به گونه اى كه ملائكه مقرب الهى از اين انوار پاك تسبيح و تقديس الهى را فراگرفته اند، و در اين ميان نور مطهر پيامبر اكرم و حضرت امير عليهماالسلام منبع و سرآغاز، ساير انوار و نورالانوار بوده است .
ابوحمزه ثمالى گويد: حضرت على ابن الحسين عليهماالسلام فرمود: خداوند عزوجل محمد و على و يازده امام را از نور عظمت خويش بصورت ارواحى در شعاع نور خويش خلق نمود، ايشان قبل از آفرينش مخلوقات به عبادت و تقديس و تسبيح خداوند عزوجل مشغول بودند و اين عده همان هدايت كنندگان و پيشوايان از آل محمد هستند. كه درود خداوند بر همه آنها باد. (1)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسين در سراپرده عرش ، خداى را تسبيح مى گفتيم ، و به دنبال تسبيح ما بود كه فرشتگان تسبيح مى گفتند (2) الحديثحديثى جالب در ابتداى خلقت اهل البيت عليهم السلام
شخصى بنام فيضة ابن يزيد جعفى گويد: نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، ديدم سه نفر از اصحاب حضرت ، پيش حضرت ، حضور دارند، سلام كردم و نشستم ، آنگاه عرض كردم : اى پسر پيامبر من براى استفاده به محضر شما آمده ام ، حضرت فرمود: بپرس اما كوتاه عرض كردم :
قبل از اينكه خداوند زمين و آسمان و نور و ظلمت را بيافريند شما كجا بوديد؟ حضرت فرمود: الان كه وقت اينگونه مسائل نيست ، مگر نمى دانى كه محبت ما مخفى و دشمنى با ما رشد پيدا كرده است ، ما دشمنانى داريم از جن (گويا منظور حضرت جاسوسهاى حكومت بوده است ) كه سخن ما را نزد دشمنان ما از آدميان پخش مى كنند، همانا ديوارها هم گوش دارند مثل گوشهاى مردم ؟
عرض كردم : كار از كار گذشته و من سؤالم را كرده ام ، حضرت فرمود: ما شبحهاى نور بوديم اطراف عرش خداوند، كه خداوند را پانزده هزار سال قبل از خلقت آدم تسبيح مى كرديم ، چون خداوند آدم را آفريده ما را در صلب او جاى داد، و ما را همواره از صلبى پاك به رحمى پاك منتقل مى نمود تا اينكه محمد صلى الله عليه و آله را مبعوث نمود، پس مائيم دستگيره محكم خداوند، هر كه به ما چنگ زند نجات يافته و هر كه از ما منحرف شود هلاك گرديده است . (3)الحديث .توسل حضرت آدم به اهل البيت عليهم السلام
و در روايات اهل سنت نيز آمده است كه ابن عباس گويد: حضرت آدم از خداوند سؤال نمود آيا كسى را كه برتر از من باشد آفريده ايد، خداوند فرمود: آرى و اگر اينها نبودند ترا نمى آفريدم ، سپس خداوند به فرشتگان فرمان داد تا پرده ها را بالا زنند، حضرت آدم پنج شبح در مقابل عرش ديد، كه اشباح پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) بود، و از همين جا بود كه وقتى دچار آن خطا شد، خداوند را بحق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) قسم داد و خداوند توبه او را پذيرفت . (4)
مؤلف گويد: روايات در مورد خلقت ارواح ائمه بسيار زياد و در كتب علماء شيعه مفصل بيان شده است ، و همين روايات روزنه خوبى است براى كسانى كه مى خواهند به عظمت اهل البيت عليهم السلام در پيشگاه الهى پى ببرند.ميلاد سيدالشهداء و بشارت عجيب
امام صادق عليه السلام فرمود: جبرئيل نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: سلام بر شما اى محمد، آيا شما را بشارت دهم به جوانى كه امت شما بعد از شما او را خواهند كشت ؟!
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من نيازى به آن ندارم ، جبرئيل به آسمان صعود كرد، براى بار دوم آمد و همان سخن را تكرار نمود، پيامبر نيز فرمود: من نيازى به او ندارم ، بار سوم نيز اين سؤال و جواب تكرار شد، جبرئيل گفت : پروردگار شما وصيت (امامت ) را در نسل او قرار خواهد داد، اين بار پيامبر قبول فرمود، آنگاه حضرت به نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام آمد و فرمود: جبرئيل نزد من آمد، و به من بشارت جوانى را داد كه امت من ، پس از من او را خواهند كشت !
حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد: من نيازى به او ندارم ، پيامبر اكرم فرمود: خدايم وصيت (امامت ) را در نسل او قرار خواهد داد، حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت : حالا قبول است . (5)تاريخچه مختصر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام
حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام ، طبق آنچه مشهور است در سوم ماه شعبان سال چهارم يا سوم هجرى متولد گرديده است ، نام مباركش حسين و كنيه ايشان ابا عبدالله و ملقب به سيدالشهداء مى باشد، مادر گرامش حضرت فاطمه دختر پيامبر اكرم و پدر بزرگوارش ، حضرت على ابن ابيطالب اميرالمؤمنين ، برادر بزرگوارش امام مجتبى حضرت حسن عليه السلام ، ايشان فرزند دوم حضرت فاطمه عليهاالسلام مى باشد كه ميان ايشان و امام مجتبى ، كمتر از يكسال فاصله شده است ، حضرت زينب و ام كلثوم دو خواهر گرامى ايشان از نسل حضرت فاطمه عليهاالسلام مى باشند، هنگام رحلت پيامبر اكرم ، امام حسين عليه السلام شش يا هفت ساله بودند، اندكى پس از رحلت پيامبر صديقه طاهره مادر گراميش از ظلم دشمنان شهيد شد، مدت سى سال بعد از پيامبر با پدر بزرگوارش حضرت على عليه السلام بسر برد، و هنگام شهادت حضرت على عليه السلام سى و هفت ساله بود، مدت ده سال نيز پس از پدر با برادرش امام مجتبى عليه السلام زندگى نمود، پس از شهادت برادر حدود ده سال امامت نمود، و تا معاوية زنده بود همچنان به صلح برادرش پاى بند بود، اما پس از مرگ معاويه ، بر عليه دستگاه ظلم و فساد بنى اميه قيام نمود و سرانجام پس از ششماه و هجرت از مدينه به مكه و از مكه به عراق ، در صحراى كربلا بخاطر احياى اسلام ناب محمدى و افشاى خط نفاق و اصلاح انحرافاتى كه پس از پيامبر به وقوع پيوسته بود، خود و اصحاب و اهل بيت او شرافتمندانه به شهادت رسيدند.
شهادت حضرت در دهم محرم سال 61 هجرى از جانب يزيد و به فرمان عبيدالله ابن زياد والى كوفه ، و فرماندهى عمر ابن سعد واقع شد.
سن مباركش به هنگام شهادت 57 سال بود.خدا او را پاكيزه نموده است
در روايت است كه صفيه دختر عبدالمطلب گويد: وقتى حسين متولد شد، من به حضرت فاطمه خدمت مى كردم پيامبر فرمود: اى عمه پسرم را بياور، عرض كردم : يا رسول الله ما هنوز او را تميز نكرده ايم ، حضرت (با تعجب ) فرمود: تو مى خواهى او را تميز كنى ؟ خداوند تبارك و تعالى او را تميز و پاكيزه كرده است . (6)آغاز ولادت و شفاعت
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى امام حسين عليه السلام متولد شد، خداوند عزوجل جبرئيل را دستور داد تا با هزار فرشته از جانب خداوند و جبرئيل به پيامبر اكرم تبريك بگويد.
جبرئيل در ميان راه به جزيره اى رسيد كه فرشته اى به نام فطرس بخاطر سستى كه در انجام دستور الهى كرده بود، بالش شكسته و مانده بود، او هفتصد سال بود كه خدا را آنجا عبادت مى كرد، فطرس به جبرئيل گفت به كجا مى روى ؟ گفت : خداوند بر محمد نعمت عطا فرموده ، من مأمورم كه از جانب خداوند و خودم به او تهنيت بگويم ، فطرس گفت : مرا هم با خود ببر شايد كه محمد برايم دعا كند، و جبرئيل او را آورد، پس از اينكه پيغام خود را رساند، جريان فطرس را گفت ، پيامبر اكرم فرمود:
خود را به اين نوزاد بمال و به جايگاهت (در عالم بالا) برگرد، فطرس چنين كرد و اوج گرفت . (7)نام حسين از جانب خداوند تعيين گرديده است
اسماء گويد: وقتى امام حسين عليه السلام متولد شد، حضرت را در پارچه سفيدى پوشانده ، به دست پيامبر دادم ، حضرت در گوش راست وى اذان و در گوش چپ او اقامه قرائت نمود، سپس او را در دامن خود نهاد و گريست ، عرض كردم پدر و مادرم فدايت باد چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: براى پسرم مى گريم ، عرض كردم : او همين الان متولد شده است ، فرمود: گروه ستمگر پس از من او را مى كشند، خداوند آنها را به شفاعت من نرساند، سپس فرمود: اى اسماء اين خبر را به فاطمه مگو، چرا كه تازه فارغ شده است ، سپس به حضرت على عليه السلام فرمود: نام فرزندم را چه گذاردى ؟ حضرت عرض كرد: من بر شما در اسم گذارى سبقت نمى گيرم . (الى ان قال ) پيامبر اكرم فرمود: من نيز بر پروردگارم در نام او سبقت نمى گيرم ، در اين ميان جبرئيل نازل شد و گفت : اى محمد خداوند على اعلى ترا سلام مى رساند و مى فرمايد: على نسبت به شما مثل هارون است به موسى ، نام پسرت را همنام پسر هارون بگذار، پيامبر فرمود: نامش چه بود؟ گفت : شبير، پيامبر فرمود: به زبان عربى ؟ جبرئيل گفت : نامش را حسين بگذار. (8) الحديثگوشت امام حسين از گوشت پيامبر روئيد
مؤلف گويد: در چند روايت آمده است كه پيامبر زبان در دهان امام حسين عليه السلام كه نوزادى بود شيرخوار، مى نهاد و حضرتش از دهان مبارك پيامبر تغذيه مى نمود و طبق برخى روايات حضرت چهل روز از زبان پيامبر اكرم تغذيه مى كرد و گوشت او از پيامبر اكرم روئيد. (9)
و در كتاب كافى از امام حسين عليه السلام روايت كرده است كه حضرت فرمود: (امام ) حسين نه از حضرت فاطمه و نه از زن ديگر شير نخورده است ، پيامبر اكرم مى آمد و انگشت ابهام را در دهان او مى نهاد و او مى مكيد، و تا دو يا سه روز او را كفايت مى كرد، به همين جهت گوشت حسين از گوشت و خون پيامبر روئيد. (10) الحديثجايگاه سيدالشهداء در قلب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
شخصى بنام عمران ابن حصين گويد: پيامبر اكرم فرمود: اى عمران هر چيزى جايگاهى در دل دارد، هيچ چيزى در دل من هرگز همانند جايگاه اين دو نوجوان (امام حسن و امام حسين ) نبوده است ، عرض كردم : اين همه يا رسول الله ؟! حضرت فرمود:
اى عمران آنچه بر تو پوشيده است بيشتر است ، اين خداوند است كه به من دستور داده است اين دو را دوست بدارم . (11)
امام هفتم موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
پيامبر اكرم دست حسن و حسين را گرفته فرمود: هر كه ايندو جوان را و پدر و مادر اين دو را دوست بدارد روز قيامت ، در درجه من است . (12)
امام باقر عليه السلام فرمود: هرگاه پيامبر اكرم بر حسين وارد مى شد، او را بطرف خود مى كشيد، سپس به حضرت امير عليه السلام مى فرمود: او را بگير، آنگاه خود را روى او مى انداخت و او را مى بوسيد و در همان حال مى گريست !
امام حسين عليه السلام پرسيد: پدر جان چرا گريه مى كنيد؟ حضرت فرمود: پسرم ، جاى شمشيرها را مى بوسم ، عرض كرد: پدر جان مگر من كشته مى شوم حضرت فرمود: بخدا سوگند آرى ، تو و پدرت و برادرت كشته مى شويد. (13) الحديثامام حسين ميوه دل پيامبر
امام صادق عليه السلام فرمود: روزى پيامبر اكرم حسين ابن على را كه طفلى بود در دامن خود گرفت ، و با وى بازى مى نمود و او را مى خنداند، عائشه گفت : چقدر شما به اين طفل دلبسته ايد و به او توجه مى كنيد؟!
حضرت فرمود: واى بر تو، چگونه او را دوست نداشته باشم و به او دل نبندم ، در حالى كه او ميوه دل من و روشنى چشم من است ، بدان كه امت من او را خواهند كشت ، هر كه او را پس از وفات زيارت كند، خداوند يك حج از حجهاى من برايش خواهد نوشت ، عايشه با تعجب گفت : يك حج از حج هاى شما؟ حضرت فرمود: دو حج از حج هاى من ، عائشه گفت : دو حج از حج هاى شما؟! پيامبر فرمود: بله و چهار حج و عايشه ادامه مى داد و پيامبر زياد مى نمود تا اينكه به نود حج و نود عمره رسانيد. (14)چرا پيامبر اكرم نسبت به امام حسين اين همه ابراز علاقه مى كرد؟
از آنجا كه حكمت متعاليه حضرت حق بر اين تعلق گرفته بود كه دين خود را به وسيله قيام و شهادت امام حسين عليه السلام پايدار بدارد، لذا تمامى ابزار و مقدماتى كه مى تواند در اين راستا مؤثر باشد، براى حضرت فراهم آورد، بيهوده نيست كه مى بينيم علاوه بر سجاياى اخلاقى و كرامات و معجزات الهى و علوم وافر و كمالات نفسانى ، باز پيامبر اكرم هم در زبان و هم در عمل و برخوردهاى روزمره ، همواره و پيوسته ، نسبت به اهل بيت و امام حسين عليه السلام اظهار محبت مى نمود، تا همه از كوچك و بزرگ ، جاهل و عالم ، بشنوند و ببيند، علاقه وافر پيامبر را در صحنه هاى مختلف و به اين وسيله شخصيت نهضت جاويد كربلا، براى همه بى ترديد و روشن باقى بماند.
بى جهت نيست كه مى بينيم حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در كربلا به گفتار پيامبر اكرم استشهاد مى كند و صحابه پيامبر مانند ابو سعيد خدرى و زيد بن ارقم را شاهد مى گيرد و يا جمعى از صحابه مانند زيد بن ارقم و ديگران به عبيدالله يا يزيد هنگام زدن چوبدستى بر لب و دندان سيدالشهداء اعتراض مى كنند كه ما خود ديديم كه پيامبر اين لب و دندان را مى بوسيد.
اين همه تمجيد و تعظيم و بزرگداشت كه از پيامبر اكرم در سخن و عمل نسبت به امام حسين خصوصا و يا به اهل البيت عموما ابراز مى شود، همه آماده كردن زمينه هايى است ، براى تحقيق موفقيت نهضت عاشورا، چرا كه اسلام براى بقاء خود به نهضت حسينى نياز دارد و نهضت حسينى براى پيروزى و بقاء، احتياج به شخصيتى بى ترديد و والامقام و مسلم دارد، تا شهادت او، بتواند هر شبهه اى را پاسخ و تمامى جريانهاى مخالف اسلام را رسوا كند، و اين كار با گفتار و كردار رسول اعظم اسلام انجام پذيرفت .
و در همين راستاست كه وقتى سيدالشهداء شيهد شد، حتى عده اى از مخالفين اهل البيت در آن وقت ، مثل فرزند عمر و قاطبه علماء اهل سنت ، از آن زمان به بعد، يزيد را تخطئه و يا تفسيق و يا تكفير كرده اند و از سيدالشهداء تمجيد نموده اند.حسين منّى و انا من حسينى
در روايت است كه پيامبر اكرم در راه به امام حسين برخورد كردند كه با كودكان بازى مى نمود، حضرت (كه از ديدن امام حسين به وجد آمده بود) جلو آمد و به طرف حسين آغوش گشود تا حسين را در بر گيرد، امام حسين به اين طرف و آن طرف مى رفت ، پيامبر نى او را مى خنداند، تا اينكه او را گرفت ، يك دست زير چانه حسين و دست ديگر پشت او قرار داد، سپس دهان مبارك را بر دهان حسين نهاد و آن را بوسيد و فرمود: حسين منى و انا من حسين ، حسين از من است و من از حسين هستم ، محبوب خداست هر كه دوستدار حسين است . (15) الحديث
مكرر از پيامبر اكرم روايت كرده اند كه ايشان امام حسن و حسين را بر دوش مبارك يا بر پشت سوار نموده بود، گاهى مى فرمود: چه خوب مركبى داريد شما، و چه خوب سوارى هستيد شما دو تا، و پدرتان از شما بهتر است . (16)
از خليفه دوم روايت كرده اند كه گفت : ديدم كه حسن و حسين بر گردن پيامبر سوار شده اند، گفتم : اسب خوبى است براى شما، حضرت فرمود: ايندو هم سوار خوبى هستند. (17)نام سيدالشهداء بر درب بهشت و عرش نقشه بسته است
پيامبر اكرم فرمود: چون (در شب معراج ) داخل بهشت شدم ديدم كه بر درب آن با خط طلا نوشته است : لا اله الا الله ، محمد حبيب الله ، على ولى الله ، فاطمة امة الله ، الحسن و الحسين صفوة الله ، على مبغضيهم لعنة الله . (18)
يعنى : خدائى جز خداى يكتا نيست ، محمد حبيب خداست ، على ولى خداست ، فاطمه كنيز خداست ، حسن و حسين برگزيده هاى خدايند، بر دشمنان آنان باد لعنت خدا.
روزى پيامبر اكرم به امام حسين عليه السلام فرمود: خوش آمدى اى زينت آسمانها و زمين ، يكى از حاضرين بنام ابى ابن كعب عرض كرد: آيا جز شما كسى زينت آسمانها و زمين است ؟ حضرت فرمود: اى ابى ابن كعب ، سوگند به آنكه مرا به حق به پيامبرى مبعوث نمود، همانا حسين ابن على در آسمانها بزرگتر است از روى زمين ، نام او در طرف راست عرش (اينگونه ) نوشته شده است :
« ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة »
: همانا حسين مشعل هدايت و كشتى نجات است . (19) الحديثنمونه هائى از بيانات پيامبر اكرم در عظمت سيدالشهداء
و اما احاديث و جملاتى كه نبى مكرم راجع به شخصيت امام حسين و برادر بزرگوارش فرموده است از حد احصاء بيرون است .
مثل آنكه فرمود: « الحسن و الحسين سيد اشباب اهل الجنة »، حسن و حسين دو سرور جوانان بهشت هستند. (20)
و فرمود: حسن و حسين ، بعد از من و پدرشان ، برترين اهل زمين هستند، و مادرشان برترين زنان اهل زمين است . (21)
ابوذر غفارى گويد: ديدم پيامبر اكرم در حالى كه امام حسين را مى بوسيد فرمود: هركه حسن و حسين و اولاد آن دو را از روى اخلاص دوست بدارد، صورتش حرارت آتش نبيند، اگر چه گناهان او به عدد ريگ بيابان باشد مگر اينكه مرتكب گناهى شود كه از ايمان خارج گردد. (22)
امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم فرمود: دوستى على در دل مؤمنين نهاده شده ، او را دوست ندارد جز مؤمن و دشمن ندارد جز منافق ، و همانا دوستى حسن و حسين در دل مؤمن و منافق و كافر نهاده شده ، و شما براى ايشان بدگوئى نمى بينى . (23)
و اهل قبله همگى اتفاق دارند كه پيامبر فرمود: الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا : حسن و حسين دو امام هستند، قيام كنند يا بنشينند. (24)
و در روايت است كه هرگاه پيامبر امام حسين را مى ديد او را بوسيده و به سينه مى چسبانيد و دندانهاى پيشين وى را مى مكيد و مى فرمود: فداى كسى شوم كه پسرم ابراهيم را فدايش كردم . (25) و در كامل الزيارات روايت كرده است كه پيامبر در حديثى فرمود: حسين ميوه دل من است ، او روشنى چشم من است ، او ريحانه من است . حضرت امير عليه السلام نيز مى فرمود: پدر و مادرم فداى حسين باد كه پشت كوفه كشته مى شود.سرچشمه علم در نزد خاندان عصمت است
حكم ابن عتيبة گويد: هنگامى كه حسين ابن على عليهماالسلام رهسپار كربلا بود مردى در منزل ثعلبية با او برخورد نمود، بر حضرت وارد شد و سلام كرد، حسين عليه السلام فرمود: از كدام شهرى ؟ گفت : از اهل كوفه ، حضرت فرمود: هان بخدا سوگند اى برادر اهل كوفه اگر در مدينه ترا مى ديدم ، علامت جبرئيل را در خانه خودمان و آوردن وحى را بر جدم به تو نشان مى دادم ، اى برادر اهل كوفه ، سرچشمه علوم مردم نزد ماست ، آيا مى شود كه آنها بدانند و ما ندانيم ؟ اين كار شدنى نيست ! (26)علوم امام حسين عليه السلام از نظر شيعه
طبق روايات اهل البيت عليهم السلام ، ائمه اطهار وارث علوم پيامبر اكرم مى باشند، و پيامبر اكرم نيز وارث علوم تمام انبياء گذشته مى باشد.
به مقتضاى اين روايات امام حسين عليه السلام وارث علوم تمام انبياء و پيامبر اكرم ، و آگاه به تمامى حوادث گذشته و آينده مى باشد، او مى داند كه در آسمانها و زمين و در بهشت و جهنم چيست ؟ عاقبت هر كسى و احوال مردم چگونه است ، او زبان هر جاندارى را مى داند و به لغت همه مردم آگاه است در نزد اوست هفتاد و دو حرف از هفتاد و سه حرف ، از اسم اعظم الهى ، عده اى از اصحاب امام صادق عليه السلام روايت كنند كه حضرت فرمود: من مى دانم آنچه را كه در آسمانها و در زمين موجود است ، من مى دانم آنچه در بهشت و جهنم است ، مى دانم آنچه شده و خواهد شد، سپس حضرت اندكى مكث فرمود و چون ديد اين سخن بر شنوندگان گران آمد فرمود: من اينها را از كتاب خداوند عزوجل مى دانم ، خداوند عزوجل مى فرمايد: فيه تبيان كل شيى ء ، در قرآن بيان همه چيز است . (27)قدرت امام حسين عليه السلام از نظر شيعه
اما قدرت حضرت اباعبدالله الحسين از جهت ولايت مطلقه ، همان قدرت عظيم الهى است كه خداوند متعال به ائمه عليهم السلام عطا نموده است ، همان قدرتى كه انبياء عظام با آن معجزات را انجام مى داند، موسى ، عصا را اژدها مى كرد و دريا را مى شكافت ، عيسى مرده را زنده مى كرد و مجسمه را جان مى داد، همان قدرتى است كه خداوند به اميرالمؤمنين داده بود و عجائب بى شمار از او سر مى برد.
راوى گويد: خدمت امام رضا عليه السلام بودم ، روى كاغذى اين جمله را نوشتم : دنيا در نزد امام همانند نيمه گردوئى جلوه گرست ، (كه امام به تمامى آن كاملا مسلط است ) اين نوشته را به حضرت دادم و عرض كردم : فدايت شوم ، اصحاب ما روايتى را نقل كرده اند، من آن را انكار نكردم ولى مى خواهم از شما بشنوم ، حضرت به آن كاغذ نگاه نمود، سپس آنرا پيچيد بگونه اى كه گمان كرده (گفتن آن ) بر حضرت سخت آمد، سپس فرمود: آرى اين حق است ، آن را به روى پوست منتقل كن . (28) (تا بماند و از بين نرود)
آرى چگونه چنين نباشد در حالى كه در نزد آل محمد است هفتاد و دو حرف از اسم اعظم الهى ، حروفى كه يك حرف آن ، آصف را قدرت داد تا تخت بلقيس را حاضر كند، و عيسى با آن همه معجزات فقط دو حرف نزد او بود.
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به عيسى دو حرف (از اسم اعظم داد) و با آن اقدام مى كرد، به موسى چهارحرف و به ابراهيم هشت حرف و به نوح پانزده حرف و به آدم بيست و پنج حرف داد، و براى محمد و آل محمد همه را جمع كرد، اسم اعظم هفتاد و سه حرف است كه خداوند به محمد هفتاد و دو حرف را عطا فرمود و يكى را در حجاب قرار داد. (29)هرچه پيامبران الهى داشتند، اهل البيت همه را دارند
ابوحمزه ثمالى از امام چهارم على بن الحسين عليهماالسلام پرسيد آيا ائمه عليهم السلام مى توانند مرده را زنده كنند و كور مادرزاد و ابرص را شفا دهند و بر روى آب راه روند؟ حضرت فرمود: خداوند هيچ چيزى به هيچ پيغمبرى نداده است مگر آنكه آن را به محمد صلى الله عليه و آله عطا نموده است ، با اضافه اى كه به انبياء نداده است .
پس هر چه نزد پيامبر اكرم بود، به حضرت امير عليه السلام داد، سپس به (امام ) حسن و حسين و پس از امام حسين از هر امامى به امام بعدى تا روز قيامت ، همراه با اضافاتى كه در هر سال و در هر ماه و در هر ساعت حادث مى شود. (30)نمونه اى از قدرت و معجزه سيدالشهداء
از امام چهارم عليه السلام روايت است كه فرمود: پس از امام حسن عليه السلام عده اى از مردم نزد امام حسين آمدند و گفتند: اى پسر پيامبر، از آن عجائبى كه پدر شما به ما نشان مى داد نزد شما چيست ؟
امام حسين عليه السلام فرمود: آيا پدرم را مى شناسيد؟ گفتيم آرى همه ما او را مى شناسيم ،
حضرت پرده اى را كه بر اتاقى بود بلند نمود و فرمود: به داخل اتاق نگاه كنيد، چون نگاه كرديم ديديم كه اميرالمؤمنين عليه السلام آنجاست ، گفتيم ما شهادت مى دهيم كه على خليفه خدا و شما فرزند او هستى . (31)
امام چهارم عليه السلام حكايت كند كه زنى بنام نظره ازديه نزد امام حسين آمد، حضرت فرمود: اى نظرة مدتى است كه نزد من نيامده اى ؟ عرض كرد: اى پسر پيامبر بخاطر چيزى است كه در فرق سرم پيدا شده و بسيار مرا غصه دار كرده است (گويا مرضى گرفته بود كه قسمتى از موهايش سفيد شده بود) حضرت فرمود: نزديك بيا، وقتى نزديك رفت ، حضرت انگشت خود را بر بيخ آن سفيدى نهاد، بلافاصله موى او سياه شد، سپس فرمود: آينه اى به او بدهيد! وقتى نگاه كرد و ديد سفيدى از ميان رفته خوشحال شد، امام حسين نيز از خوشحالى او شادمان گرديدند. (32)سيدالشهداء از اسرار الهى به اصبغ نشان داد
اصبغ بن نباية از ياوران حضرت امير عليه السلام است او گويد: به امام حسين عرض كردم : از شما راجع به چيزى مى خواهم درخواست كنم كه به آن يقين دارم ، و از سر خداست و آن سر در نزد شماست ، حضرت فرمود: اى اصبغ مى خواهى گفتگوى پيامبر را با - ابى دون - (ابى بكر) در مسجد قبا ببينى ؟ گفتم آرى (حضرت امير عليه السلام قبلا بعد از رحلت پيامبر اكرم ، در مسجد قبا، پيامبر را به ابوبكر نشان داده بود، و در آنجا پيامبر ابوبكر را توبيخ فرموده بود).
حضرت فرمود: برخيز، ناگاه خودم را (از مدينه ) در كوفه ديدم ، نگاه كردم ، در كمتر از يك چشم بهم زدن مسجد (كوفه ) را ديدم ، حضرت در صورتم تبسم نمود سپس فرمود: اى اصبغ سليمان ابن داود، باد تحت اختيارش بود غدوها شهر و رواحها شهر، ولى به من بيش از سليمان داده شده است .
عرض كردم : بخدا كه راست فرمودى اى پسر پيامبر، حضرت فرمود: مائيم كسانى كه علم كتاب و بيان آن ، نزد ماست نزد هيچكس از مخلوقات خدا، آنچه نزد ماست ، نيست ، چون ما اهل سر خدائيم ، سپس در صورتم تبسم نموده فرمود: داخل شو، وقتى وارد (مسجد كوفه ) شدم ، ناگاه پيامبر را ديدم كه در محراب مسجد رداء را بخود پيچيده است . (33) الحديثسيدالشهداء، پيامبر و على و حسن را به جابر نشان داد
هنگاميكه سيدالشهداء عازم عراق شده بود، جابر بن عبدالله آمد و به حضرت عرض كرد: شما فرزند پيامبر هستيد، صلاح شما مى دانم كه مانند برادر خود، صلح كنيد، چرا كه برادر شما آگاه و موفق بود. حضرت فرمود: اى جابر آنچه برادرم كرد به دستور خدا و پيامبر بود، من هم به دستور خدا و پيامبر اقدام مى كنم ، آيا مى خواهى پيامبر و على و برادرم حسن عليهم السلام را گواه بياورم ؟!
سپس حضرت به آسمان نگاه كرد، ناگاه درب آسمان باز شد، پيامبر و على و حسن و حمزه و جعفر عليهم السلام فرود آمدند، جابر گويد: از ترس از جا پريدم .
پيامبر فرمود: اى جابر آيا راجع به حسن قبلا به تو نگفتم كه مؤمن نخواهى بود مگر اينكه تسليم امامان خود باشى و اعتراض نكنى ؟ آنگاه پيامبر جايگاه معاويه و يزيد را در عذاب به جابر نشان دادند، سپس پيامبر با همراهان به آسمان صعود نمود، از آن بالا سيدالشهداء را صدا زده فرمود: پسرم به من ملحق شو، امام حسين به حضرت ملحق شد و به آسمان رفتند به گونه اى كه ديدم وارد بهشت شدند، پيامبر به من نگاه نمود و در حاليكه دست حسين را گرفته بود فرمود: اى جابر اين پسرم با من است ، تسليم او باش و شك مكن تا مؤمن باشى ، جابر گويد: چشمهايم كور باد اگر آنچه گفتم نديده باشم . (نفس المهموم )آمدن ملائكه و اجنه به كمك سيدالشهداء
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى سيدالشهداء از مدينه خارج شد، گروههائى از ملائكه ، سلاح در دست ، سوار بر مركب بهشتى ، نزد حضرت آمدند، سلام كردند و گفتند: اى حجت خدا بر خلق بعد از جد و پدر و برادرش ، خداوند جد شما را به ما در جاهاى مختلف كمك داده و ما را نيز به كمك شما فرستاده است ، حضرت فرمود: وعده گاه ما كربلا باشد، همانجا كه شهيد مى شوم ، گفتند: اى حجت خدا اگر از دشمن هراس دارى بفرما تا با شما باشيم ، حضرت فرمود: اينها به من راهى ندارند و كارى نمى توانند بكنند تا به جايگاهم برسم ، در خبر است كه گروههائى از جن نيز به كمك حضرت آمدند و گفتند: ما شيعه و ياوران شما هستيم ، اگر فرمان دهى ، همه دشمنان شما را نابود كنيم بدون اينكه شما از جاى خود حركت كنيد. حضرت براى آنها دعاى خير نمود و فرمود: مگر در كتاب خدا نخوانده ايد هر كجا باشيد، هر چند در برجهاى بلند، مرگ به سراغ شما خواهد آمد، و فرموده است كسانى كه بر آنها قتل نوشته شده به آرامگاه خود خواهند رفت ، اگر من در جاى خودم بمانم ، اين خلق ننگين به چه امتحان و مبتلا مى شوند؟ چه كسى در آرامگاه من خواهد بود، در حالى كه خداوند آن را هنگام گستردن زمين اختيار كرده و آن را امان دين و دنياى آنها قرار داده است . آنگاه جن بعد از سخنان سيدالشهداء گفتند: بخداى سوگند اگر نه اين است كه اطاعت شما لازم و ترور جايز نيست ، تمام دشمنان شما را قبل از اينكه به شما برسند هلاك مى كرديم ! حضرت فرمود: بخدا سوگند ما از شما بيشتر قدرت داريم بر دشمنان ، ولى (ما اقدام نمى كنيم تا) ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينه يعنى تا هر كه هلاك مى شود بعد از روشن شدن راه و هر كه هدايت مى يابد نيز از روى آگاهى باشد. (نفس المهموم )بخش اول : فصل دوم : زمينه هاى قيام يا اسلام و سيدالشهداء
اهداف نهضت عاشورا
ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة
مخالفين هر مكتب و هر دينى ، در ابتداى ظهور مكتب جديد، بطور علنى با آن برخورد مى كنند، زيرا آن مكتب ، بخاطر جوانى و تازگى آن ، هنوز داراى طرفداران جدى نشده است ، ولى آنها در اكثريت و قدرت هستند، همچنانكه ديديم مشركين در صدر اسلام با تمام توان از هر راهى كه ممكن بود، مانند شكنجه ، و تهمت و قتل و غارت و جنگ و غيره به مقابله با اسلام پرداختند.
اما پس از آن مكتب و مرام ، پيشرفت پيدا كرد، و داراى طرفداران جدى شد و به قدرت رسيد، مخالفين آن مكتب ديگر نمى توانند با روش مقابله روياروى و اظهار مخالفت علنى به مقابله بپردازند، زيرا با نفوذى كه مكتب جديد دارد، آنها رسوا و نابود مى شوند،
بهترين راه براى مقابله با مكتب و انقلابى كه پيروز شده است ، همگام شدن ظاهرى با آن مكتب ، و تظاهر نمودن به قبول آن ، و سپس منحرف كردن تدريجى مردم از اصول و پايه هاى آن مكتب است به گونه اى كه مردم متوجه حساسيت انحرافات نشوند، تنها وقتى متوجه مكتب و اعتقاد خود بشوند كه كار از كار گذشته و در مقابل عمل انجام شده قرار بگيرند، يعنى خود را در عمل و عقيده نسبت به آن مرام سست احساس كنند، اينجاست كه يك درخت تنومند و ريشه دار را مى شود موريانه وار بر اثر نابود كردن تدريجى ريشه هاى مخفى آن با يك ضربه و فشار اندك سرنگون كرد.
موريانه حيوانى ضعيف و نابيناست ، به گونه اى كه مورچه دشمن سرسخت او به حساب مى آيد، اما همين حيوان ضعيف ، اگر به ساختمان يا درخت تنومندى حمله كند، آن را ويران مى كند.
روش ويرانگرى اين حيوان بسيار سهمگين است ، او از دو ويژگى استفاده مى كند، ويژگى اول آنكه چون از نور خورشيد فرارى است . وقتى به چيزى مانند درخت يا ستون خانه حمله مى كند، آن را از درون پوك مى كند به گونه ايكه جدار بيرونى و پوسته بيرونى سوراخ نشود، به اين ترتيب ، انسان هرگز متوجه تهى شدن و سست شدن ستون خانه نمى شود، مگر افراد متخصص و ژرف نگر، ويژگى دوم او اين است كه ويرانگرى خود را به آرامى و اندك اندك انجام مى دهد، به گونه اى كه تا قبل از وقوع حادثه ، هر كس به ستون يا درخت تكيه دهد، متوجه فاجعه اى كه در شرف وقوع است نمى شود، آن فاجعه اى كه بر سر اسلام به وقوع پيوست و مى رفت تا به مرور زمان ، همراه با خواب غفلتى كه سراسر عالم اسلام را فراگرفته بود، ستون خيمه اسلام را يكسره نابود كند، درست مانند همين جريان بود، مسلمانان در خواب غفلت ، و مخالفين به آرامى و تدريج ، مشغول تهى كردن و نابود كردن اساس و ريشه هاى درونى و پر اهميت اسلام بودند.
آنچه ما در اين نوشتار بر آنيم كه به وضوح روشن سازيم ، بيان عمق فاجعه و خطر بزرگى بود كه مى رفت اسلام و زحمات پيامبر اكرم و شهداء و فداكاريهاى اهل بيت عصمت و طهارت را از بين ببرد. اين درست است كه خداوند دين خود را حفظ مى كند، اما منافقين سعى خود را بكار خواهند گرفت ، و خداوند هم به وسيله اسباب و علل طبيعى دين خود را محافظت مى كند، و حكمت الهى بر اين قرار گرفت كه سيدالشهداء، خون خدا شود و سر بقاء دين گردد همچنانكه نبى مكرم آورنده آن شريعت شد.
اميرالمؤمنين عليه السلام وقتى پرچمهاى معاويه و اهل شام را ديد فرمود: سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و خلايق را آفريد، اينها اسلام را بالاجبار پذيرفتند ولى در باطن مسلمان نبودند، وقتى كه يار و ياور پيدا كردند، كفر خود را اظهار نمودند و به دشمنى خود با ما برگشتند، جز اينكه نماز را رها نكردند. (34)
آنچه بعد از پيامبر اكرم انجام گرفت ، خواسته يا ناخواسته ، نتيجه اى جز نابودى تدريجى اسلام نداشت ،
اكنون به انحرافات و اجتهاداتى كه خلفاء در مقابل پيامبر و بعد از حضرت ، نسبت به تغيير دستورات دينى انجام دادند، و كار را به جايى رساندند كه امام حسين عليه السلام براى نجات دين ، جز فداكارى چاره اى نداشت ، توجه مى كنيم ،وضعيت اسلام و مسلمين از ابتدا تا زمان قيام سيدالشهداء
يا ابا عبدالله انى اتقرب الى الله و الى رسوله و الى اميرالمؤمنين و الى فاطمه و الحسن و اليك بموالاتك و بالبرائة ممن اسس اساس ذلك و بنى عليه بنيانه ...
اين همه انحرافات و گمراهيها كه منجر به قيام و شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسين و يارانش گرديد، نتيجه كارهايى است كه از اواخر عمر پيامبر به بعد، انجام گرفت .شروع انحرافات در زمان حيات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
جريان را از بستر بيمارى پيامبر شروع مى كنيم ، هنگام رحلت حضرت فرا رسيده بود، در خانه حضرت عده اى از اصحاب از جمله عمر بن خطاب حاضر بودند، پيامبر فرمود: بيائيد تا براى شما فرمانى را بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد، عمر گفت : پيامبر هذيان مى گويد!! كتاب خدا براى ما كافى است ، تعجب اينجاست كه در حضور پيامبر و در زمان حيات حضرت ، عده اى به طرفدارى از عمر برخاستند و حرف او را تكرار كردند، و عده اى سخن پيامبر را تاييد كردند و چون مشاجره و سخنان بيهوده بالا گرفت ، پيامبر فرمود: برخيزيد. (35)
آرى اگر مسلمان از غصه خون بگريد - همچنان كه ابن عباس بشدت مى گريست - كه چرا نگذاشتند فرمانى را كه ضامن هدايت بشر بود، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله صادر كند، جا دارد، و شما خود خوب مى دانيد وقتى در حضور پيامبر، با گستاخى به اعتراض برخيزند، در فرداى رحلت حضرت چه رخ خواهد داد؟!
و اين اولين و مهمترين انحراف اساسى بود كه در مقابل پيامبر انجام گرفت ، اين جريان كه در كتابهاى متعدد و معتبر اهل سنت آمده است نشانگر مطالب بسيارى است كه قلم از ترسيم آن عاجز است .سپاه اسامه و تمرد مخالفين
2 - به دنبال همين جريان ، مسئله تمرد از سپاه اسامه واقع شد، پيامبر اكرم اسامه ابن زيد را كه جوانى بود تقريبا هيجده ساله در واپسين لحظات زندگى خويش براى جنگ با سپاه روم در سرزمين اردن بسيج نمود، حضرت خود شخصا بسيج نمودن اصحاب را آن هم در حال مرض و تب شديد به عهده گرفت ، كليه سرشناسهاى مهاجر و انصار امثال ابوبكر و عمر و ابو عبيده جراح و سعد ابن ابى وقاص را در سپاه اسامه گرد آورد و با تاءكيدات فراوان آنها را سفارش نمود كه در رفتن عجله كنند.
اما اصحاب از اينكه جوانى حدودا هيجده ساله بر سالمندان فرمانده شده ، شديدا بر پيغمبر خورده گرفتند و حضرت در حالى كه از شدت تب سر مقدس را بسته و حوله اى بخود پيچيده بود، اعتراض آنها را روى منبر پاسخ گفت ،
وقتى بيمارى حضرت شدت گرفت پيوسته مى فرمود: كه در تجهيز سپاه اسامه بكوشيد، سپاه اسامه را حركت دهيد، سپاه اسامه را روانه كنيد، اما عده اى از اصحاب سستى مى كردند، تا اينكه نبى اكرم رحلت نمود و آنها از رفتن امتناع كردند، (36) پيامبر اكرم مى خواست مدينه را از وجود اين افراد خالى كند و زمينه را براى خلافت حضرت على عليه السلام مهيا كند و جلو تندروى برخى را بگيرد تا نگويند على جوان است و ابوبكر پيرمرد، ولى آن ها از پيوستن به لشكر اسامه امتناع كردند كه قبل از همه ابوبكر و عمر اين كار را كردند، جوهرى در كتاب السقيفه مى نويسد: پيامبر پى در پى مى فرمود: سپاه اسامه را روانه كنيد، خدا لعنت كند هر كس از آن روى برگرداند. (37)