حجت الاسلام و المسلمین سیدعلیرضا تراشیون، کارشناس و مشاوره خانواده و ازدواج، در یکی از سخنرانی ها به پرسش و پاسخی در موضوعات «اَبَر مادر و مدیریت هوشمندانه تربیت از کودکی تا نوجوانی» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
* محورهای اصلی این پرسش و پاسخ
۱. نقش صبر و استمرار مادر در تربیت فرزندانی با اعتمادبهنفس
۲. مدیریت هوشمندانه لجبازی و آموزش پوشک کودکان سهساله:
الف: بررسی«لجبازی» و منشاء آن
ب: توصیههای کاربردی برای «پوشک گرفتن»
۳. مدارای تربیتی والدین در مدیریت چالشهای دوره نوجوانی
۴. مدیریت هوشمندانه گرایش کودکان به تلفن همراه توسط والدین
۵. راهبری هوشمندانه رفتار دانشجویان در مواجهه با محیط جدید
بسم الله الرحمن الرحیم؛ مادری که میخواهد در عرصه تربیت فرزند نقش مؤثر و برجستهای ایفا کند، ناگزیر است برای این کار زمان کافی اختصاص دهد.
«وقتگذاری» از ارکان اساسی تربیت به شمار میآید و بدون آن، دستیابی به اهداف تربیتی امکانپذیر نخواهد بود.
در ادامه، لازم است به یکی دیگر از ویژگیهای مهم «ابر مادر» اشاره کنم و آن «صبر» است. مادری که قصد دارد در مسیر تربیت گامهای مؤثر بردارد، باید صبر را بهعنوان یک اصل بنیادین همواره مدنظر داشته باشد.
افزون بر صبر، عنصر «استمرار» نیز در این مسیر جایگاهی حیاتی دارد. از همین رو، در این گفتار بر آنم تا اندکی درباره این دو واژه توضیح دهم و نکاتی را خدمت شما عرضه کنم.
باید توجه داشت که تربیت، فرآیندی شبیه رنگرزی نیست که قطعهای پارچه را در خمره فرو ببریم و با بیرون آوردن آن، فوراً تغییر رنگ مشاهده کنیم.
تربیت، از سنخ «بافتن» است، نه «رنگ کردن». همانگونه که در برخی برنامههای گذشته اشاره شد، مادر باید با حوصله دار قالی را برپا سازد، نقشهای دقیق پیش روی خود قرار دهد و با صبر و استمرار، تار و پودها را بر اساس آن نقشه در هم تنیده و پیش ببرد.
همانطور که قالی تنها زمانی کامل میشود که به قسمت پایانی برسد، تربیت نیز فرآیندی زمانبر است که تنها با صبر، حوصله، استمرار، برنامهریزی، عقلانیت و آرامش به ثمر مینشیند.
مادری که مسئولیت تربیت را بر عهده دارد، باید صبورانه در این مسیر گام بردارد و از شتابزدگی پرهیز کند.
بسیاری از ویژگیهای تربیتی در کودکان بهتدریج شکل میگیرند و هیچگاه یکشبه حاصل نمیشوند.
برای مثال، اگر هدف مادر این باشد که فرزندش فردی منظم شود، این ویژگی نیازمند فرآیندی طولانی و سرمایهگذاری ماهها یا حتی سالهاست.
یا اگر خواهان آن باشد که فرزندش اهل تفکر و اندیشهورزی گردد، این امر تنها با یک نصیحت یا تلنگر زدن به دست نمیآید، بلکه مستلزم گذر زمان و تلاش مداوم است. تحقق چنین اهدافی تنها از مادری برمیآید که صبر و حوصله فراوان داشته باشد.
برای دستیابی به چنین صبری، مادر باید ذهن خود را از مشکلات زائد تهی سازد.
در برنامههای گذشته تأکید شد که سلامت روحی و روانی برای مادران ضرورتی انکارناپذیر است، زیرا این سلامت، زمینهساز آرامش و توان صبر در فرآیند تربیت خواهد بود.
بنابراین، «صبوری» باید همراه با «استمرار» باشد؛ به این معنا که نباید صبر مادر موقتی یا مقطعی جلوه کند. گاهی برخی افراد از «چلههای تربیتی» سخن میگویند و معتقدند میتوان در مدت چهل یا پنجاه روز، ویژگیهای خاصی را در فرزند نهادینه کرد.
اما تجربه نشان میدهد بسیاری از خصال تربیتی به چنین مدت کوتاهی محدود نمیشوند و نیازمند استمرار طولانیمدت هستند.
ویژگیهایی همچون عزتنفس، اعتمادبهنفس، شجاعت، تابآوری، تحمل، صبر در برابر مشکلات و اراده قوی، همگی ثمره سالها تلاش و برنامهریزی منسجم مادر است.
بنابراین «ابر مادر» باید دستکم پنج ویژگی اساسی داشته باشد:
نخست، سلامت جسمانی
دوم، سلامت روحی و روانی
سوم، دانش و مهارتهای تربیتی
چهارم، اختصاص زمان کافی برای تربیت
و پنجم، صبر و استمرار بهعنوان دو رکن بنیادین در فرآیند تربیت فرزند.
* سؤالات مخاطبین
* پسر سهسالهام بسیار لجباز شده و میخواهم فرآیند پوشکگرفتن را شروع کنم. چگونه میتوانم این مرحله تربیتی را بهطور مؤثر و آرام مدیریت کنم؟
* بخش اول: «لجبازی» و منشأ آن
باید دانست که کودکان معمولاً از حدود دو سالگی به بعد یک ویژگی رشدی پیدا میکنند که در متون رشد با عنوان «خودمداری» شناخته میشود.
منظور از «خودمداری» این است که کودک در این سن هنوز توان لازم برای درک کامل دیدگاهها و پیامدهای رفتار دیگران را ندارد؛ او خود را مرکز عالم میانگارد و تصور میکند همهچیز را میداند و از عهده همهچیز برمیآید.
علت این وضعیت، نارسایی نسبی ساختارهای شناختیِ لازم برای پیشبینی عواقب رفتار و سنجش مخاطرات است.
در چنین شرایطی، اصل اول در مواجهه با نوجوان «مدارا» است. اما مدارا به معنای رها کردن و بیتوجهی نیست؛ بلکه «مدارای تربیتی» مدنظر است.
مدارا از جنس تربیت یعنی دادن امتیازهای حسابشده و متناسب با شرایط. بهعنوان نمونه، زمانیکه نوجوان درخواستی از ما دارد، گاهی اگر این درخواست با قربانصدقه و محبت همراه شود، او همکاری بیشتری نشان میدهد.
اما اگر صرفاً درخواست کنیم بدون مقدمه محبتآمیز، احتمالاً مقاومت کرده و حتی صریحاً مخالفت میکند. بنابراین، در چنین شرایطی باید از «مدارای تربیتی» استفاده کنیم.
برای مثال، فرض کنید نوجوان میخواهد مسابقه فوتبال تلویزیونی را تماشا کند.
در همین زمان ما نیاز داریم که برای خانه نان تهیه شود. اگر او را دقیقاً در لحظه شروع مسابقه برای خرید نان بفرستیم، احتمالاً مقاومت خواهد کرد.
اما اگر مدارا کنیم و بگوییم: «پسرم، مسابقه فوتبال را ببین، بعد از پایان آن لطفاً برای خرید نان برو»، هم خواسته او رعایت شده و هم کار ما انجام میشود. این همان «مدارای تربیتی» است که تنشها را کاهش میدهد و باعث میشود نوجوان راحتتر همکاری کند.
نکته مهم دیگر این است که هرگز نباید از بالا به نوجوان نگاه کنیم. این نگاه تحکمی و زورمدارانه باعث افزایش فاصله عاطفی میشود. بهجای آن، باید در جایگاه یک همراه و یک دوست در کنار نوجوان قرار بگیریم. ارتباط چهرهبهچهره و گفتوگوی محترمانه، زمینه را برای کاهش تنشها و تقویت ارتباط متقابل فراهم میکند.
نکته پایانی این است که در مواجهه با نوجوان باید اولویت را به او بدهیم. مقصود از اولویت این نیست که هر خواسته او بیقید و شرط برآورده شود، بلکه یعنی در موقعیتهایی که انتخاب بین خواسته والد و فرزند وجود دارد، بهتر است گاهی اولویت را به او بسپاریم.
برای نمونه، فرض کنید پدر قصد دارد اخبار تلویزیون را تماشا کند و در همان زمان نوجوان میخواهد مسابقه فوتبال مورد علاقهاش را ببیند.
در چنین شرایطی، اگر پدر اولویت را به فرزند بدهد، در حقیقت امتیازی به او داده است. نتیجه این رفتار آن است که نوجوان بعدها پذیرای حرفهای والدین خواهد بود و تعامل سازندهتری شکل میگیرد.
البته لازم است والدین در این موقعیتها موضوع را شفافسازی کنند. به این معنا که پدر با آرامش بگوید: «پسرم، من هم دوست داشتم اخبار امروز را ببینم، اما چون میدانم تو علاقه داری مسابقه فوتبال را تماشا کنی، ترجیح میدهم اولویت با تو باشد.»
این اطلاعرسانی بسیار مهم است، زیرا نوجوان درک میکند که والد آگاهانه کوتاه آمده و برای او ارزش قائل شده است. همین نکته ساده، اما کلیدی، در کاهش تنشها و تقویت اعتماد و احترام متقابل نقش مهمی ایفا میکند.
* کودکم دو سال و سه ماه دارد و علاقه شدیدی به گوشی هوشمند پیدا کرده است. علت این رفتار چیست و چه راهکارهای علمی برای مدیریت آن وجود دارد؟
کودکان موجوداتی کاملاً تقلیدگر هستند. به این معنا که رفتارهایی را که در اطراف خود میبینند، بدون تحلیل و بررسی، بهصورت طوطیوار تکرار میکنند.
وقتی کودک مشاهده میکند که مادر دائماً مشغول گوشی است، پدر نیز سرش در گوشی است، برادر بزرگتر در حال کار با گوشی است، و حتی در مهمانیها اغلب افراد خانواده و اقوام سرشان در گوشیهایشان است، طبیعی است که او نیز به تقلید از همین رفتار گرایش پیدا کند.
بنابراین نخستین گام در مواجهه با این مسئله، بازگشت به خود ما والدین است.
والدین باید به دو نکته اساسی توجه کنند:
۱. تعیین مکانهای ممنوعه برای استفاده از تلفن همراه:
باید مشخص کنیم که در چه موقعیتها و مکانهایی استفاده از گوشی مجاز نیست. بهعنوان مثال، سر سفره هنگام صرف غذا نباید گوشی همراه باشد. تصور کنید یکی از اعضای خانواده قاشق در دست دارد و همزمان با گوشی مشغول است؛ چنین صحنهای به کودک این پیام را میدهد که این رفتار عادی است و او نیز آن را تقلید خواهد کرد. همچنین بردن گوشی به اتاق خواب یا استفاده از آن زمانی که همه خانواده در کنار هم هستند، باید بهعنوان مناطق ممنوعه تعریف شود.
۲. تعیین زمانهای مشخص برای استفاده از تلفن همراه:
اگر قرار است زمانی به استفاده از گوشی اختصاص داده شود، بهتر است این زمانها از پیش برنامهریزی شوند. برای مثال، والدین میتوانند نیمساعتی از گوشی استفاده کنند، اما در شرایطی که کودک خواب است یا مشغول بازی است.
نه در زمانی که نگاهش مستقیم به والدین است و تماس چهرهبهچهره برقرار است. در غیر این صورت، کودک از این رفتار الگوبرداری میکند.
نکته دیگر این است که بهتر است گوشی در خانه در دسترس و مقابل دید کودک قرار نگیرد. حتی برخی خانوادهها برای مدیریت این موضوع ابتکار جالبی به خرج دادهاند؛ مثلاً جعبهای را داخل جا کفشی قرار دادهاند و اعضای خانواده موظفاند هنگام ورود به خانه گوشیهای خود را در آن بگذارند تا وارد فضای اصلی خانه نشود.
این کار هم آرامش خانه را بیشتر میکند و هم کودک را از الگوگیری نادرست دور نگه میدارد.
از سوی دیگر، باید به یک نکته مهم فرهنگی توجه کنیم: اولویت در روابط خانوادگی همواره باید با اعضای خانواده باشد، نه با تلفن همراه. متأسفانه امروزه بسیاری از افراد، زمانیکه گوشیشان زنگ میخورد، صحبت چهرهبهچهره با همسر یا فرزند خود را نیمهکاره رها میکنند تا تماس تلفنی را پاسخ دهند.
این رفتار در واقع بیاحترامی به فردی است که در مقابل ما نشسته و با ما صحبت میکند. اگر موضوع تماس مهم باشد، تماسگیرنده مجدداً زنگ خواهد زد، وگرنه میتوان در فرصت مناسب با او تماس گرفت.
حال تصور کنید کودک در حال گفتوگو با والد خود است و ناگهان زنگ تلفن به صدا درمیآید. اگر والد بلافاصله کودک را رها کند و گوشی را جواب دهد، کودک ناخودآگاه این پیام را دریافت میکند که «گوشی مهمتر از من است».
در نتیجه، بهتدریج دچار سرخوردگی میشود و در آینده نیز خود گوشی را در اولویت قرار خواهد داد و والدین در جایگاه دوم یا سوم قرار میگیرند.
بنابراین، والدین باید با رفتار عملی خود نشان دهند که اولویت همواره با خانواده است، بهویژه با کودکان خردسال. زیرا آنها توان تحلیل ندارند و صرفاً با دیدن رفتارهای ما تقلید میکنند.
اگر کودک در معرض الگوهای درست قرار گیرد، همان رفتارها را تکرار خواهد کرد؛ و اگر الگوهای غلط ببیند، همانها را بازتولید میکند.
به همین دلیل مدیریت صحیح استفاده از تلفن همراه در خانه، بیش از هر چیز به مسئولیتپذیری و خودآگاهی پدر و مادر وابسته است.
* پسرم دانشجوست و پیش از ورود به دانشگاه بسیار منظم و مذهبی بود، اما در دو تا سه سال اخیر کمتر به اجتماع میرود، به خانواده توجه نمیکند و واجبات دینی را ترک کرده است. چه علتی میتواند داشته باشد و چه راهکارهایی برای مدیریت این وضعیت وجود دارد؟
گاهی تغییر محیط میتواند بهطور مستقیم بر رفتار و نگرش انسان اثر بگذارد. تجربه نشان میدهد که تغییر مدرسه، تغییر شهر، ورود به دانشگاه، یا حتی ازدواج میتواند تحولات مهمی در فرد ایجاد کند.
محیط از قدرتی برخوردار است که حتی میتواند بر زمینههای وراثتی نیز غلبه کند. به بیان دیگر، اگر فردی از خانوادهای با پیشینه دینی و اخلاقی مناسب باشد، اما در محیطی ناسالم و نامناسب قرار گیرد، احتمال دارد به مرور تحت تأثیر آن محیط قرار گیرد.
متأسفانه بسیاری از محیطهای آموزشی ما، چه مدارس و چه دانشگاهها، آمادگی لازم برای مواجهه با چنین چالشهایی را ندارند. در یک مدرسه یا دانشگاه، مجموعهای متنوع از افراد با ویژگیها، فرهنگها و تربیتهای مختلف گرد هم میآیند.
برخی دارای خانوادههای سالم و منسجم، و برخی دیگر با مشکلاتی چون اعتیاد، طلاق یا ضعفهای شدید تربیتی. این تنوع، محیط را به جایی تبدیل میکند که بهطور طبیعی بخشی از آسیبها میان افراد منتقل میشود. حال اگر برنامهریزی و نظارت دقیقی وجود نداشته باشد، احتمال آسیبپذیری دانشآموزان و دانشجویان افزایش پیدا میکند.
در چنین شرایطی، اولین وظیفه، افزایش سطح آگاهی خانوادههاست. برای والدینی که فرزندشان در محیطهای جدید و پرچالش قرار میگیرد، چند نکته کلیدی میتواند بهعنوان «ضربهگیر» عمل کند و فشار روحی آنها را کاهش دهد:
۱. بیان صریح انتظارات:
والدین باید بهروشنی سطح انتظار خود را به فرزند منتقل کنند. مثلاً به او بگویند: «پسرم، ما به تو افتخار میکردیم که اهل نماز و روزه بودی. برای ما بسیار ارزشمند بود که چنین ویژگیهایی داشتی و دوست نداریم دانشگاه رفتن باعث شود این عادتهای خوب را کنار بگذاری.»
سکوت در برابر تغییرات فرزند تنها باعث انباشته شدن ناراحتی در دل والدین میشود. بنابراین، بیان محترمانه و صریح انتظارات اهمیت زیادی دارد.
۲. حفظ و تقویت ارتباط مستمر:
اگر فرزند کمتر به دیدار خانواده میآید، والدین باید خودشان پیشقدم شوند. در این زمینه میتوان از کمک برادران بزرگتر استفاده کرد تا ارتباط حضوری بیشتر برقرار شود.
اینگونه نباشد که فرزند احساس کند با رفتن به شهر دیگر کاملاً رها شده و میتواند هر طور که بخواهد عمل کند. ارتباط مستمر به او یادآور میشود که همچنان در دایره محبت و نظارت خانواده قرار دارد.
۳. اصل بومیگزینی:
یکی از آسیبهای مهم در نظام آموزشی این است که دانشجویان برای تحصیل ناچار میشوند از شهر و خانواده دور شوند.
در حالیکه اصل بر این است که دانشگاهها بومی باشند تا دانشجویان بتوانند در کنار خانواده بمانند. این امر میتواند بسیاری از آسیبهای فرهنگی و تربیتی را کاهش دهد. در صورت امکان، حتی میتوان شرایطی فراهم کرد که خانواده به شهری که فرزند در آن تحصیل میکند نزدیکتر شوند تا ارتباط قطع نشود.
۴. یادآوری ویژگیهای مثبت گذشته:
لازم است والدین پیوسته ویژگیهای مثبت گذشته فرزند را به او یادآوری کنند؛ مثلاً بگویند: «ما لذت میبردیم وقتی میدیدیم نمازت را اول وقت میخواندی» یا «خوشحال میشدیم وقتی به مستحبات توجه میکردی و به مسجد میرفتی».
این یادآوریها، بدون سرزنش مستقیم، میتواند در ضمیر فرزند تأثیرگذار باشد و او را به گذشته مثبت خود متصل نگه دارد.
محیط دانشگاه و تغییرات ناشی از آن واقعاً میتواند بر اعتقادات و رفتار فرزندان اثر بگذارد. اما والدین میتوانند با بیان انتظارات، حفظ ارتباط، توجه به اصل بومیگزینی و یادآوری مستمر ویژگیهای مثبت، نقش مهمی در کاهش آسیبها ایفا کنند و به تدریج شرایط بهتری برای فرزند فراهم آورند.