emamian

emamian

اگر بخواهیم یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های شخصیتی شهید آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی را نام ببریم، بی‌شک «ولایتمداری» و «ذوب ولایت بودن» از بارزترین آن‌هاست.

شهید رئیسی در جایگاه دومین مقام رسمی کشور، با پشتوانه رأی ۱۸ میلیونی ملت، هرگز خود را در تراز ولی‌فقیه ندانست و همواره خود را سرباز ولایت معرفی کرد. این روحیه نه‌تنها در گفتار، بلکه در کردار او نیز به‌وضوح مشهود بود.

در روز مراسم تنفیذ، که هم‌زمان با ایام شیوع کرونا بود، با ادب و تواضع و حسرتی مثال‌زدنی گفت:

«شرط ادب این بود که دست رهبر معظم انقلاب را می‌بوسیدم، اما شرایط اجازه نمی‌دهد.»

یا در یکی از سفرهای استانی، وقتی یکی از بانوان تصویر او را نقاشی کرده بود، پاسخ داد:

«من که کسی نیستم، ای کاش تصویر حضرت آقا را می‌کشیدید.»

این جملات ساده، اما پرمعنا، نشان‌دهنده عمق باور و پایبندی او به اصل ولایت فقیه بود؛ ولایتمداری‌ای از سر معرفت، نه مصلحت.

تفاوت او با برخی از رؤسای‌جمهور گذشته نیز دقیقاً در همین نکته نهفته است؛ آنجا که برخی با تکیه بر آرای مردمی، دوگانه‌ای میان "رئیس‌جمهور منتخب مردم" و "ولی‌فقیه" ایجاد کردند، شهید رئیسی هرگز به این وادی قدم نگذاشت و همواره خود را در مسیر ولایت تعریف کرد.

همان‌گونه که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) فرمود:

«هر اندازه افتادگی کنید، به همان اندازه بالا برده می‌شوید.»

و امروز، شهید رئیسی را در اوج می‌بینیم؛ در جایگاه یک رئیس‌جمهور خدمتگزار، متواضع، و ولایت‌مدار.

علی مدرسی

امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام:

ذَرِ السَّرَفَ فَإِنَّ الْمُسْرِفَ لا یُحْمَدُ جُودُهُ وَلا یُرْحَمُ فَقْرُهُ.

زیاده‌روی و اسراف را ترک کن؛ زیرا بخششِ اسراف‌کار ستوده نمی‌شود و تنگدستی او نیز مورد ترحم قرار نمی‌گیرد.

بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۲۹۲، ح ۶۶

نام‌ها تنها واژه نیستند؛ ظرفی‌اند که فرهنگ و ایمان در آن‌ها حفظ می‌شود.

یکی از شعارها که تحت تأثیر غرب‏زدگی داریم از دست می ‏دهیم، «نامگذاری» است. یک حسی در میان بعضی طبقات ما پیدا شده که خیال می‏ کنند اسم های اسلامی کهنه شده و به شخصیت آنها ضربه می‏ زند که اسم بچه ‏اش را حسن یا حسین بگذارد، با اینکه ایمان به امام حسن و امام حسین دارد! مثل اینکه خیال می‏ کنیم مسلمانی به این حرفها نیست، حالا من به جای این اسم ها، اسمی از گبرهای سه هزار سال پیش می‏ گذارم. خیر! از دست دادن تدریجی شعارها باعث می‏ شود، خودِ محتوا را از دست بدهیم.

قبول دارم واقعیت اسلام هرگز به این مطلب نیست که اسم من حسن باشد یا کامران. این‏قدر اشخاصی بوده ‏اند که اسمشان حسن بوده و کمر اسلام را شکسته ‏اند. نمی ‏گویم هرکسی با اسم، مسلمان می ‏شود و با اسم از اسلام خارج می‏ شود؛ ولی اسمها را به عنوان‏ ظرف ها باید حفظ کنیم تا محتوا و مظروف را از دست ندهیم.

منبع: مجموعه آثار شهید مطهری، لزوم تعظیم شعائر اسلامی(پانزده گفتار)، ج‏۲۵، ص۳۶۷

نه همه حقایق با چشم دیده می‌شوند و نه هر شهادتی نیاز به مشاهده مستقیم دارد؛ عقل و دل هم می‌توانند شاهد باشند.

یک شبهه‌ی رایج این است که می‌گویند: «ما چگونه می‌توانیم به رسالت پیامبر یا ولایت امام علی علیه‌السلام شهادت بدهیم، وقتی آن‌ها را ندیده‌ایم؟ در دادگاه، کسی فقط می‌تواند درباره چیزی که دیده یا تجربه کرده شهادت دهد!»

اما این مقایسه دقیق نیست، زیرا شهادت همیشه به دیدن چشم نیست. ما با ابزارهای متعدد شناخت داریم: عقل، استدلال، تجربه، دل و وجدان.

مثال ساده: اگر شما یک ساختمان بلند ببینید، هیچ‌کس نمی‌گوید «من مهندسش را ندیده‌ام پس وجود ندارد.» عقل شما می‌گوید این ساختمان حتماً سازنده‌ای دارد، بدون اینکه دیده باشید. یا وقتی غذا آماده است، شما می‌فهمید کسی آن را پخته، بدون اینکه آشپز را دیده باشید.

حتی در علوم تجربی، شهادت‌ها معمولاً بر مبنای شواهد و محاسبات است، نه دیدن مستقیم. پزشک قانونی می‌تواند بگوید «این فرد دیشب فوت کرده است»، در حالی که آنجا نبوده و فقط بر اساس شواهد و ساعت مرگ گواهی می‌دهد.

یا یک هواشناس می‌گوید دما در یک شهر زیر صفر بوده است، بدون اینکه خودش در محل باشد؛ ابزار و داده‌ها کافی هستند.

این اصل در ایمان هم صادق است. وقتی می‌گوییم «أَشْهَدُ أَنْ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»، یعنی با عقل و دل خود رسالت پیامبر را درک کرده‌ایم، نه با چشم سر دیده‌ایم.

همان‌طور که حضرت علی علیه‌السلام فرمود: «دیده‌های ظاهر او را نمی‌بینم، اما دل‌ها به وسیله حقایق ایمان او را مشاهده می‌کنند.» دل و عقل، ابزار مشاهده‌اند، نه فقط چشم.

مثال دیگر: اگر شما ببینید زمین خشک است، می‌دانید باران نباریده است، بدون اینکه شاهد باران باشید. اگر خوراک شور است، می‌فهمید بدون اینکه فرآیند آشپزی را دیده باشید. همه این‌ها گواهی دادن به چیزی است که دیده نشده، اما واقعی و صادق است.

پس شهادتین، «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّ الله» و «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»، دقیقاً به همین معناست: ما با عقل، دل و تجربه‌ی ایمان، حقایق توحید و نبوت را درک کرده‌ایم و گواهی می‌دهیم.

شهادت ما درست و صادق است، همان‌طور که وقتی شما می‌گویید «این ساختمان ساخته شده است» یا «این غذا شور است» صادقانه سخن گفته‌اید.

در نهایت، شهادت یعنی «اقرار به حقیقتی که عقل و دل آن را درک کرده‌اند»، نه «دیدن با چشم». پس هیچ شبهه‌ای در صداقت و حقیقت آن وجود ندارد.

گردان‌های القسام، شاخه نظامی جنبش حماس با صدور بیانیه‌ای، از شهادت «رائد سعید سعد»، فرمانده بخش «ساخت تسلیحات و تجهیزات نظامی» خود خبر داد.

در بیانیه القسام آمده که تجاوزات و ترورهای اخیر رژیم صهیونیستی علیه فرماندهان مقاومت و مردم فلسطین، همه خطوط قرمز را پشت سر گذاشته است. در این بیانیه تأکید شده که حملات روزانه و مستمر به مناطق مختلف نوار غزه و ادامه سیاست ترور، بی‌اعتنایی آشکار به طرح‌ها و ابتکارهای سیاسی، از جمله «طرح ترامپ»، به شمار می‌آید.

القسام در این بیانیه، مسئولیت پیامدهای این اقدامات را متوجه آمریکا و میانجی‌گرها دانسته و اعلام کرده است که حق پاسخ به تجاوزات اشغالگران برای مقاومت محفوظ است و ملت فلسطین حق دارد با همه ابزارها از خود دفاع کند.

در بخش دیگری از این بیانیه آمده است که گردان‌های القسام، فرمانده جدیدی را برای انجام مأموریت‌های فرمانده شهید «ابومعاذ»، تعیین کرده است.

القسام با تأکید بر تداوم مسیر جهاد و مقاومت اعلام کرد که ترور فرماندهان نه‌تنها باعث توقف این مسیر نخواهد شد، بلکه عزم و اراده مقاومت را برای ادامه راهی که فرماندهان شهید با خون خود ترسیم کرده‌اند، راسخ‌تر می‌کند.

در پایان این بیانیه، گردان‌های القسام با اشاره به سابقه 38 ساله جنبش حماس در جهاد، ایثار و فداکاری، تأکید کرد که این جنبش همچنان به دفاع از ملت، سرزمین فلسطین و مسجدالاقصی ادامه خواهد داد و این حرکت متوقف نخواهد شد.

ررسی‌ها نشان می‌دهد چند خوراکی پرمصرف روزانه، بیش از آنچه تصور می‌شود حاوی قند هستند.

ماست‌ طعم‌دار

کارشناسان هشدار می‌دهند ماست‌ طعم‌دار با وجودی که ظاهرا سالم به نظر می‌رسند، می‌تواند سرشار از قند باشند به‌ طوری که یک بسته از این نوع ماست‌ها گاهی به اندازه یک شکلات، شکر دارد. مثلا یک ماست میوه‌ای معمولی حدود ۲۰ گرم قند دارد که معادل نیمی از مقدار توصیه‌شده برای یک روز است. به گفته متخصصان، پوره یا شربت میوه موجود در این محصولات نه‌تنها جایگزین میوه تازه نیست بلکه باعث افزایش شکر افزوده در رژیم غذایی می‌شود. آن‌ها توصیه می‌کنند برای انتخابی سالم‌تر به سراغ ماست ساده بروید و خودتان میوه تازه به آن اضافه کنید.

سس سالاد

مطالعات نشان می‌دهد بسیاری از سس‌ سالادهای آماده به‌ویژه انواع خامه‌ای و میوه‌ای، مقدار قابل‌توجهی قند دارند؛ حتی نمونه‌هایی که با برچسب «سبک» یا «بدون چربی» عرضه می‌شوند. طبق گزارش منتشرشده در مجله آکادمی تغذیه و رژیم‌شناسی، تولیدکنندگان برای بهبود طعم و بافت این محصولات به آن‌ها شکر اضافه می‌کنند. افرادی که سالاد را به‌عنوان یک وعده سالم انتخاب می‌کنند در صورت استفاده از این سس‌ها، عملا مزایای آن را از بین می‌برند. از این رو خواندن دقیق برچسب ارزش غذایی یا تهیه سس خانگی با موادی چون روغن زیتون، سرکه و سبزیجات معطر بهترین راه برای پرهیز از مصرف قند پنهان در سس‌های آماده است.

میوه خشک

آزمایش‌ها نشان می‌دهد میوه‌های خشک که اغلب به‌عنوان میان‌وعده‌ای سالم شناخته می‌شوند در بسیاری از موارد سرشار از قند هستند چرا که فرایند خشک‌ کردن، قند طبیعی میوه را غلیظ می‌کند و برخی تولیدکنندگان نیز برای افزایش طعم، شکر به آن‌ها می‌افزایند. مصرف بی‌رویه این خوراکی می‌تواند به‌اندازه آب‌نبات برای سلامتی مضر باشد.

غلات صبحانه

گزارش‌ها نشان می‌دهد بسیاری از غلات صبحانه تجاری، حتی آن‌هایی که با عنوان «سالم» یا «سبوس‌دار» عرضه می‌شوند قند زیادی دارند. به‌طوری که یک وعده آن‌ها می‌تواند به‌اندازه یک قوطی نوشابه قند داشته باشد.

کارشناسان تغذیه هشدار می‌دهند این محصولات به‌دلیل استفاده از غلات تصفیه‌شده، علاوه بر قند زیاد موجب افزایش سریع قند خون نیز می‌شوند. به گفته آنان، تبلیغات فریبنده با شعارهایی مانند «غنی‌شده با ویتامین‌ها» باعث می‌شود مصرف‌کنندگان از توجه به میزان واقعی قند موجود در این محصولات غافل شوند. متخصصان توصیه می‌کنند برای حفظ تعادل در تغذیه روزانه به سراغ غلات پرفیبر و کم‌شکر یا جو دوسر با افزودنی‌های طبیعی بروید و برچسب مواد تشکیل‌دهنده را با دقت بررسی کنید.

سوپ‌ آماده

مطالعات نشان می‌دهد سوپ‌های آماده به‌ویژه سوپ‌ گوجه‌فرنگی یا خامه‌ای، اغلب حاوی مقدار قابل‌توجهی شکر هستند در حالی‌ که طعم شیرین آن‌ها به دلیل وجود نمک و طعم‌دهنده‌ها، کمتر احساس می‌شود.

به گزارش انتشارات سلامت هاروارد، تولیدکنندگان برای بهبود طعم و افزایش ماندگاری این محصولات شکر به آن‌ها اضافه می‌کنند و مصرف‌کنندگانی که به‌دنبال انتخابی سریع و مغذی‌ هستند، ناخواسته ممکن است قند زیادی دریافت کنند. انتخاب سوپ‌های «کم‌نمک» یا تهیه سوپ خانگی بهترین راه برای کاهش مصرف قند و بهره‌مندی از فواید واقعی سبزیجات و فیبر است.

میان‌وعده‌های پروتئینی

کارشناسان تغذیه هشدار می‌دهند بسیاری از میان‌وعده‌های پروتئینی (پروتئین بار) که به‌عنوان میان‌وعده‌ای سالم تبلیغ می‌شوند در واقع می‌توانند به‌اندازه یک شکلات معمولی قند داشته باشند. بررسی‌ها نشان می‌دهد تولیدکنندگان برای افزایش جذابیت این محصولات با وجود تامین پروتئین، مقدار بالایی شکر به آن‌ها اضافه می‌کنند و مصرف مداوم آن‌ها به‌عنوان میان‌وعده یا جایگزین وعده غذایی می‌تواند میزان دریافت قند روزانه را به‌ مقدار قابل‌توجهی افزایش دهد. بنابراین در هنگام خرید، برچسب ترکیبات را به‌دقت بخوانید و محصولاتی را که با شیرین‌کننده‌های طبیعی یا شکر پایین تهیه شده‌اند انتخاب کنید.

چای سرد آماده

تحقیقات نشان می‌دهد چای سردهای آماده که معمولا به صورت بطری‌شده به فروش می‌رسند با وجود شهرت به‌عنوان جایگزینی سالم برای نوشابه در بسیاری موارد حاوی مقدار بالایی قند هستند و برخی نمونه‌ها حتی نسبت به نوشابه‌های شیرین، شکر بیشتری دارند.

طبق مطالعه‌ منتشرشده در مجله آمریکایی تغذیه بالینی، نوشیدنی‌های شیرین‌شده از جمله چای سرد صنعتی یکی از اصلی‌ترین منابع شکر افزوده در رژیم غذایی محسوب می‌شوند.

سس اسپاگتی

کارشناسان تغذیه هشدار می‌دهند بسیاری از سس‌های پاستای تجاری به‌ویژه انواعی که پایه گوجه‌فرنگی دارند، مقداری قند پنهان دارند، حتی اگر طعم شیرینی در آن‌ها احساس نشود.

به گفته متخصصان، تولیدکنندگان برای متعادل کردن اسیدیته گوجه‌فرنگی و افزایش ماندگاری محصول به این سس‌ها شکر اضافه می‌کنند. این موضوع به‌ویژه برای افرادی که پاستا، بخش ثابتی از رژیم غذایی‌شان است می‌تواند به دریافت ناخواسته شکر منجر شود. توصیه کارشناسان آن است که مصرف‌کنندگان با دقت برچسب ترکیبات را بررسی و در صورت امکان از سس‌های بدون شکر افزوده یا سس خانگی استفاده کنند.

سس قرمز یا کچاپ

بررسی‌ها نشان می‌دهد سس کچاپ (قرمز)، یکی از پرمصرف‌ترین چاشنی‌ها در وعده‌های غذایی، قند بسیار بالایی دارد. به‌ طوری که هر قاشق غذاخوری آن می‌تواند معادل یک قاشق چای‌خوری شکر داشته باشد.

کارشناسان تغذیه تاکید می‌کنند قند در این محصول علاوه بر تقویت طعم، نقش نگهدارنده را ایفا می‌کند. به گفته آنان، کاهش مصرف کچاپ یا استفاده از نسخه‌های کم‌شکر و جایگزینی آن با چاشنی‌هایی مانند خردل یا سس‌های سرکه‌ای، راهکاری مناسب برای کنترل مصرف قند در رژیم غذایی است.

جو دوسر طعم‌دار

جو دوسر طعم‌دار که به‌عنوان صبحانه‌ای سریع و سالم تبلیغ می‌شوند هم می‌توانند به‌اندازه یک شکلات، شکر داشته باشند. بررسی‌ها نشان می‌دهد قند افزوده در این محصولات مزایای اصلی جودوسر را خنثی می‌کند. متخصصان توصیه می‌کنند مصرف‌کنندگان به جای استفاده از این محصولات، جودوسر ساده تهیه و آن را با میوه تازه یا ادویه‌های طبیعی، طعم‌دار کنند.

کره‌ مغزها

بسیاری از انواع کره‌ مغزها که به صورت تجاری تولید می‌شوند با وجود ظاهر سالم به دلیل شکر افزوده می‌توانند به یکی از منابع قند پنهان در رژیم غذایی تبدیل شوند. برای طعم‌دهی و افزایش ماندگاری به این محصولات، مقدار قابل‌توجهی شکر اضافه می‌شود که سلامت مصرف‌کنندگان را تهدید می‌کند. لذا برای بهره‌مندی از فواید واقعی این خوراکی به سراغ نمونه‌های طبیعی و بدون شکر بروید یا کره مغزها را در خانه تهیه کنید.

سالاد کلم آماده

گزارش‌ها نشان می‌دهد سالاد کلم که به‌عنوان یک دورچین محبوب کنار غذاهای کباب‌شده و ساندویچ‌ها سرو می‌شود به دلیل قند افزوده در سس خامه‌ای‌ آن، کمتر از آنچه به نظر می‌رسد، سالم است. شکر برای متعادل کردن اسیدیته سرکه و بهبود طعم به این سس‌ها اضافه می‌شود اما همین موضوع ارزش غذایی سالاد کلم را کاهش می‌دهد.

چرت زدن کوتاه می‌تواند انرژی‌بخش باشد، اما بسیاری از افراد پس از بیدار شدن از خواب کوتاه دچار احساس گیجی، سنگینی ذهن یا حتی سردرگمی می‌شوند. این حالت که به‌طور علمی «خواب‌آلودگی پس از بیداری» یا sleep inertia نام دارد، ناشی از فرآیندهای عصبی و فیزیولوژیکی‌ست که مغز را از حالت خواب به بیداری منتقل می‌کنند. طبق گزارش Sleep Foundation و Harvard Medical School, شدت این گیجی به مدت خواب، مرحله‌ای که در آن بیدار می‌شویم و وضعیت بدن قبل از خواب بستگی دارد.

علت‌های علمی احساس گیجی پس از خواب کوتاه

۱. بیدار شدن در مرحله خواب عمیق (Slow-Wave Sleep) 

   اگر چرت کوتاه وارد مرحله خواب عمیق شود و فرد در همان لحظه بیدار شود، مغز هنوز در وضعیت کند و نیمه‌فعال قرار دارد. این حالت باعث گیجی، کندی واکنش و کاهش تمرکز می‌شود.

۲. اختلال در تنظیم انتقال‌دهنده‌های عصبی 

   در خواب، سطح برخی انتقال‌دهنده‌ها مانند آدنوزین، GABA و ملاتونین تغییر می‌کند. بیداری ناگهانی باعث ناهماهنگی در بازگشت این مواد به سطح طبیعی می‌شود.

۳. عدم تطابق دمای بدن و فعالیت مغز 

   در خواب، دمای بدن کاهش می‌یابد. بیدار شدن ناگهانی قبل از بازگشت دمای طبیعی می‌تواند باعث احساس سردی، گیجی یا بی‌حالی شود.

۴. کمبود اکسیژن یا وضعیت نامناسب خواب 

   خوابیدن در حالت فشرده یا با تنفس سطحی ممکن است باعث کاهش اکسیژن‌رسانی به مغز شود و بیداری را با احساس سنگینی همراه کند.

چرا بعد از چُرت، احساس گیجی داریم؟/ راهکارهای بهبود هوشیاری پس از خواب کوتاه

راهکارهای بهبود هوشیاری پس از چرت

- تنظیم مدت چرت بین ۱۰ تا ۲۰ دقیقه 

  این مدت معمولاً وارد مرحله خواب عمیق نمی‌شود و باعث افزایش انرژی بدون گیجی می‌شود.

- اجتناب از چرت‌های طولانی‌تر از ۳۰ دقیقه در روز 

  چرت‌های طولانی احتمال ورود به خواب عمیق را افزایش می‌دهند.

- بیدار شدن با نور طبیعی یا صدای ملایم 

  نور خورشید یا صدای آرام به مغز کمک می‌کند تا به‌تدریج از خواب خارج شود.

- حرکت دادن بدن بلافاصله پس از بیداری 

  کشش عضلات، نوشیدن آب یا قدم زدن کوتاه باعث افزایش جریان خون و کاهش خواب‌آلودگی می‌شود.

- تنفس عمیق و نوشیدن آب خنک 

  این کارها به تنظیم دمای بدن و تحریک سیستم عصبی کمک می‌کنند.

هنگام سرماخوردگی و آنفلوآنزا، هیچ چیز لذت‌بخش‌تر از این نیست که جایی گرم و دنج استراحت کنیم و دمنوشی آرامش‌بخش بنوشیم. دمنوش‌های گیاهی متعددی وجود دارد که مناسب درمان علائم سرماخوردگی و آنفلوآنزا هستند. از این دمنوش‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. نعناع

منتول موجود در برگ‌های نعناع اثر تسکین‌دهنده‌ای روی گلو دارد و از سرفه‌هایتان می‌کاهد. فعالیت‌های ضدمیکروبی و ضدویروسی فوق‌العاده نعناع هم به درمان بیماری‌تان سرعت می‌بخشد.

۲. بابونه

بابونه حاوی فلاونوئید است و این ترکیب پلی‌فنولی اثر آرامش‌بخش و ضدالتهابی دارد و موجب داشتن خواب راحت شبانه می‌شود. استراحت کافی هنگام بیماری، به‌ویژه سرماخوردگی و آنفلوآنزا، روند درمان را سرعت می‌بخشد.

۳. اکیناسه

اکیناسه یا سرخارگل، یکی دیگر از گیاهانی است که دمنوش آن برای کاهش خطر ابتلا به سرماخوردگی و آنفلوآنزا تا ۵۸ درصد موثر است و بنا بررسی‌های علمی، نوشیدن دمنوش این گیاه، از طول دوره این بیماری‌های فصلی کم می‌کند.

۴. زنجبیل

مواد زیست‌فعال موجود در زنجبیل همچون ضدالتهابی عالی عمل می‌کنند و از آنجایی‌که ضدویروس هم هستند جلوی فعالیت عفونت‌زای میکروارگانیسم‌ها را می‌گیرند. درضمن اگر سرماخوردگی‌تان با معده‌درد همراه باشد، این دمنوش تسکین‌دهنده خوبی است و حالت تهوع‌تان را درمان می‌کند.

۵. زغال اخته سیاه

این میوه سرشار از آنتی‌اکسیدان است و دمنوش بسیار خوش‌طعم آن از طول دوره بیماری‌های سرماخوردگی و آنفلوآنزا می‌کاهد.

۶. دمنوش لیموترش

لیموترش به‌دلیل محتوای بالای ویتامین C، قدرت فوق‌العاده‌ای در مبارزه با سرماخوردگی و آنفلوآنزا دارد. برای درست کردن این دمنوش، فقط کافی است آب نصف یک عدد لیموترش را درون فنجانی از آب گرم بریزید و با کمی عسل ترکیب کرده و نوش جان کنید.

۷. گل ختمی

مواد موجود در گل ختمی تسکین‌دهنده گلودرد هستند و سرفه‌های ناشی از سرماخوردگی و آنفلوآنزا را آرام می‌کنند. همچنین این گیاه خواص ضدالتهابی و آنتی‌اکسیدانی دارد که در بهبودی سریع‌تر علایم این بیماری‌ها موثرند.

از دیگر دمنوش‌هایی که می‌توانید هنگام سرماخوردگی و آنفلوآنزا نوشیده و سرعت درمان‌تان را افزایش دهید باید به دمنوش‌هایی چون شیرین‌بیان، نارون کوهی (درمان مخاط گلو و تسکین سرفه) و چای سبز اشاره کرد.

دمنوش‌های گرم گلودرد را تسکین داده و گرفتگی بینی را برطرف می کنند. همچنین گیاهان حاوی مواد فیتوشیمیایی هستند که از سلول‌های بدن در برابر رادیکال‌های آزاد و مواد سمی محافظت می‌کند.

هنگام ابتلا به بیماری‌های سرماخوردگی و آنفلوآنزا بهترین روش مصرف دمنوش‌های گیاهی و استراحت کافی است تا روند درمان به‌خوبی طی شود.  

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)


الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

یکی از کارهای بسیار پسندیده‌ی حوزه‌ی علمیّه‌ی قم همین بزرگداشتی است که حقّاً جای آن خالی بود. مرحوم آقای نائینی یک روزی فضای نجف را پُر کرده بود از حرف و فکر خود، بعد بکلّی ایشان از حوزه‌ی کار و فکر و اشتهار علمی تقریباً متروک ماند و کمتر به ایشان پرداخته شد. خب در قم چرا، ما دیده بودیم که بزرگان قم از ایشان تجلیل میکردند، شاگردان ایشان هم که خب در نجف [جزو] مراجع بودند؛ لکن به خود آقای نائینی (رضوان الله علیه) با آن خصوصیّات، کمتر پرداخته میشد. شما حالا دارید میپردازید؛ ان‌شاءالله ابعاد علمی و عملی و سیاسی ایشان روشن بشود.

مرحوم آقای نائینی بی‌شک یکی از استوانه‌های رفیع حوزه‌ی کهن نجف است. خب حوزه‌ی نجف که هزار سال از عمرش میگذرد، فرازوفرودهایی داشته؛ یک وقتی بزرگانی آنجا بودند، وقتهایی هم خلوت بوده، و آن‌چنان شخصیّت‌های برجسته‌ای در نجف نبودند، در قبال حلّه و بعضی جاهای دیگر؛ لکن از حدود دویست سال قبل به این طرف، یعنی از زمان شاگردان مرحوم آقا باقر بهبهانی مثل مرحوم بحرالعلوم و مرحوم کاشف‌الغطاء که اینها در نجف بودند ــ خود مرحوم بهبهانی ساکن کربلا بود، لکن این شاگردان بزرگ ایشان، این معاریف شاگردان ایشان، در نجف بودند و مرکزشان نجف بود ــ حوزه‌ی نجف یک حیات و نشاط علمی بیشتری پیدا کرد و بعضی از شخصیّت‌های برجسته‌ای را که در تاریخ علم فقه و اصول ما بی‌نظیرند یا کم‌نظیرند تربیت کرد؛ مثل امثال شیخ انصاری، امثال مرحوم صاحب‌جواهر(۲) یا مرحوم آخوند(۳) (رضوان الله تعالی علیه) و بعضی از بزرگانی از این قبیل. این بزرگوار، مرحوم آقای نائینی، از این شخصیّت‌ها است؛ یعنی از آن افراد ممتاز و برجسته‌ی این سالها است.

خصوصیّت مهمّ ایشان در جنبه‌ی تخصّصی ایشان که همان علم فقه و بخصوص اصول است، «شاکله‌سازی» است؛ یعنی ایشان مبانی اصولی را با یک شاکله‌ی جدیدی، با یک فکر نویی، با یک نظم نوینی، با مقدّمه‌سازی‌هایی درباره‌ی هر مطلب بیان میکنند. این در کتابها و آثار فقها و اصولیّینِ قبل از ایشان کمتر دیده شده؛ یعنی بنده یادم نمی‌آید کسی را این‌جور مرتّب و منظّم؛ مثلاً وارد هر مسئله‌ای که میشوند، این مسئله را با مقدّماتی، با یک ترتیبی، با یک نظمی پیش میبرند و تمام میکنند؛ یعنی کاملاً شسته‌رُفته. شاید علّت هجوم طلّاب و فضلا به درس ایشان که خب درس درجه‌ی یک نجف بعد از زمان مرحوم آخوند بوده، یکی همین نظم فکری ایشان، نظم علمی ایشان و بیان رسای ایشان است. و با اینکه ایشان در نجف مثلاً علم اصول را فارسی درس میگفتند ــ در محیط نجف که درسها عربی است، ایشان فارسی [درس میگفتند] ــ امّا در ‌عین حال طلّاب فراوان عرب [در درس ایشان حاضر بودند]. من البتّه خودم توفیق پیدا نکردم ببینم، [امّا] شنیدم که مرحوم آشیخ حسین حلّی (رضوان الله علیه) که خب عربِ محض بود، درس اصولش را به زبان فارسی میگفت، چون از استاد به زبان فارسی شنیده بود! یعنی یک چنین بیان بدیعی و فکر روشنی در ایشان وجود داشت.

حقّاً و انصافاً نوآوری‌های ایشان در مبانی اصولی فوق‌العاده است، بسیار است. نوآوری‌هایی که ایشان در مباحث مختلف اصول دارند، تعدادش از لحاظ کمّی بسیار زیاد است؛ چه حرفهای مرحوم شیخ انصاری که ایشان تبیین کرده‌اند، بیان کرده‌اند، چه مطالبی که خودشان در مسائل مختلف اصولی بیان کرده‌اند که اینها درخور بحث علمی است. این یک مسئله.

به نظر من یکی از خصوصیّات مهمّ مرحوم آقای نائینی، تربیت شاگرد است. بنده کمتر [چنین چیزی] سراغ دارم. حالا در بین معاریف این دوره‌ی اخیر، مرحوم آخوند خراسانی خب خیلی شاگرد داشتند، شاگردهای برجسته‌ی خوبی داشتند ــ نه عدد شاگردان، [بلکه] برجستگان از شاگردان ــ مرحوم آقای نائینی هم همین‌جور هستند؛ برجستگان شاگردان ایشان زیادند؛ یعنی شاگرد برجسته تربیت کردن چیز مهمّی است. در آن سالهایی که مثلاً بنده در ذهنم هست، سالهای حدود ۷۷ قمری، به نظرم تقریباً همه‌ی مراجع موجود آن روز نجف شاگردهای ایشان بودند؛ از آقای خویی(۴) و مرحوم آقای حکیم(۵) و مرحوم آسیّد عبدالهادی(۶) و دیگرانی که حالا آن وقت و آن زمان بودند، [مثل] مرحوم آمیرزا باقر زنجانی، یا آشیخ حسین حلّی، مرحوم آمیرزا حسن بجنوردی و دیگران، این بزرگان و برجستگان همه شاگردهای آقای نائینی بودند. حالا بعضی البتّه در انتساب علمی‌شان به بعضی از بزرگان دیگر هم اسم برده میشد، مثل مرحوم آقای حکیم که خب ایشان جزو برجستگان شاگردان آقا ضیاء هم هست، لکن عمده‌ی این بزرگان، مراجع، این شخصیّت‌ها، شاگردهای مرحوم آقای نائینی بودند. این تربیت شاگرد و انبوه شاگردان برجسته یکی از خصوصیّات ایشان است. این درباره‌ی مسائل علمی ایشان که یک کلمه عرض کردیم.

و امّا ایشان یک نقطه‌ی شخصیّت استثنائی دارد که هیچ کدام از مراجع اخیر ما ــ حالا گذشته‌ها هم همین‌جور، [از بینِ] گذشته‌ها من یادم نمی‌آید ــ این نقطه را ندارند و آن مسئله‌ی سیاسی است؛ آن به‌اصطلاح اندیشه‌ی سیاسی است. اندیشه‌ی سیاسی غیر از گرایش سیاسی است. بعضی‌ها گرایش سیاسی داشتند. مرحوم آقای آخوند، مرحوم آشیخ عبدالله مازندرانی و دیگرانی که بودند، اینها گرایش سیاسی داشتند. آن وقت حتّی در بین طلبه‌ها گرایش سیاسی وجود داشت. علّت هم این بود که مطبوعات مصر و شام و مانند اینها می‌آمد نجف در کتابخانه‌ها، آن مطبوعات هم تحت تأثیر سیّدجمال و محمّد عبدُه و مانند اینها بودند و حرفهای نو مطرح میکردند. این مرحوم آقا نجفی قوچانی نقل میکند در خاطراتش، آدم میبیند که آنجا طلبه‌هایی که گرایش سیاسی داشتند، زیاد بودند. در بین علما هم بودند که گرایش سیاسی [داشتند]، امّا گرایش سیاسی، علاقه‌ی سیاسی، حتّی حرف زدن سیاسی، یک حرف است، اندیشه‌ی سیاسی یک حرف دیگر است. آقای نائینی اندیشه‌ی سیاسی داشت، فکر سیاسی داشت. این تنبیه‌الاُمّة واقعاً مظلوم واقع شده. خدا رحمت کند مرحوم آقای طالقانی را که این کتاب را تجدید چاپ کردند وَالّا آن چاپ قبلی این کتاب که شنیدیم معروف است که جمع کرده بودند، آن یک چاپ خیلی منحطّ(۷) عقب‌مانده‌ای بود. ایشان چاپ کردند و پاورقی زدند و کارهایی مانند اینها کردند. ولی تا الان هم این کتاب هنوز همچنان مهجور است در حالی ‌که کتاب مهمّی است. حالا من یک اشاره‌ی کوتاهی در زمینه‌ی مسائل ایشان در این کتاب، عرض میکنم.

اوّلاً ایشان معتقد به تشکیل حکومت اسلامی‌اند؛ یعنی این خودش یک فکر است که باید حکومت اسلامی تشکیل بشود. البتّه ایشان شکل حکومت را معیّن نمیکنند امّا در اینکه باید حکومت اسلامی تشکیل بشود، در بیاناتشان در تنبیه‌الاُمّة تصریح دارند. این یک مطلب که خیلی چیز مهمّی است.

دوّم‌ اینکه نقطه‌ی اصلی‌ این حکومت اسلامی، مسئله‌ی «ولایت» است؛ ایشان تعبیر میکنند به حکومت ولایتیّه، در مقابل مالکیّت استبدادیّه؛ به نظرم یک تعبیر این‌جوری دارند که ایشان در مقابل حکومت استبدادیّه، مالکیّت استبدادیّه، حکومت ولائیّه، حکومت اسلامی ولائیّه بیان میکند؛ یعنی شکل حکومت، محتوا و مغز حکومت عبارت است از «ولایت» که این خودش یک مسئله‌ی خیلی مهمّی است و جای حرف فراوان دارد؛ ایشان این را تصریح کردند. این نکته‌ی بعدی.

نکته‌ی بسیار مهمّ بعدیِ دیگر، مسئله‌ی «نظارت ملّی» است. ایشان معتقدند که بایستی حکومت تحت نظارت باشد؛ تمام مسئولان مسئولیّت دارند و باید تحت نظارت قرار بگیرند. خب، چه کسی اینها را تحت نظارت قرار بدهد؟ به تعبیر ایشان «مجلس مبعوثان» که قانونگذار است. علی‌القاعده «مجلس مبعوثان» مثلاً منطبق میشود با مجلس شورا یا یک چنین چیزی. مجلس مبعوثان را چه کسی تشکیل میدهد؟ مردم تشکیل میدهند؛ یعنی مردم میروند انتخابات میکنند و مجلس مبعوثان تشکیل میشود؛ بعد مجلس مبعوثان قانونگذاری میکند لکن آن قانونگذاری اعتبار ندارد، مادامی که مورد تأیید علمای برجسته‌ی دینی قرار نگیرد ؛ یعنی شورای نگهبان؛ ایشان این‌جوری بیان میکنند. ایشان تصریح میکند که قانون مجلس مبعوثان اعتبار ندارد، تا وقتی که مورد تأیید علمای دین و فقهای اسلامی قرار بگیرد.

خب، این مجلس مبعوثان را باید مردم انتخاب کنند؛ میگویند که انتخابات مردم واجب است، به مناسبت مقدّمه‌ی واجب بودن؛ این تعبیر «مقدّمه‌ی واجب» را ایشان ذکر میکنند و میگویند مقدّمه‌ی واجب است، پس بنابراین این انتخابات مثلاً واجب است. و ایشان به امر به معروف و نهی از منکر، محاسبه، مسئولیّت کامله، به این چیزها تکیه میکنند.

یعنی شما ملاحظه کنید که ایشان حکومتی را ترسیم میکنند و به‌اصطلاح ارائه میدهند به عنوان اندیشه‌ی سیاسی، که اوّلاً حکومت است، قدرت است؛ ثانیاً منبعث از مردم است، مردم انتخاب میکنند؛ ثالثاً منطبق بر مفاهیم دینی و احکام الهی و شرعی است یعنی بدون آن معنی ندارد؛ یعنی یک حکومت اسلامی و مردمی. اگر چنانچه بخواهیم به تعبیر امروز این حکومت اسلامی و مردمی را بیان کنیم، میشود «جمهوری اسلامی». «جمهوری» [یعنی] مردمی است، «اسلامی» هم اسلامی است. البتّه ایشان هیچ نزدیک به این‌جور تعبیرات نمیشوند و [این‌جوری] بیان نمیکنند لکن حرف [ایشان] این است: حکومتی تشکیل میشود با یک عدّه‌ای از متدیّنین و مردم صالح و مؤمن، با انتخاب مردم و با نظارت شدید مردم؛ و مسئولین هر بخشی معیّن میشوند که پاسخگو هستند و باید به سؤالات جواب بدهند، و آن مبعوثان هم باید قانون وضع کنند، و این قانون هم بدون رعایت علمای دین اعتبار ندارد. حرفهای ایشان این است. این مسئله‌ی خیلی مهمّی است.

ما تقریرات آقای نائینیِ با این عظمت را میخوانیم و استفاده میکنیم و درس میگیریم و درس میدهیم، [امّا] این مبانی فقهی را مورد توجّه قرار نمیدهیم. آن وقت جالب این است که ایشان حرّافی نمیکنند، ایشان بحث فقهی میکنند؛ یعنی تمام اینهایی که گفتیم، اینها را ایشان با مبانی فقهی، مثل یک فقیه که دارد حرف میزند، این‌جوری این مسائل را بیان میکنند و اثبات میکنند، با همان دغدغه و دقّت و ملاحظاتی که یک فقیه دارد که بایستی هم جنبه‌ی دلالتهای متنی و منابع دینی را و هم ملاحظات عرفی را ملاحظه کند؛ همان چیزی که در فقه معمول و رایج است، ایشان همین‌جور مشی میکنند در این قضیّه. به نظر من این جزو استثناها است؛ ما اصلاً در بین علمای خودمان نداریم کسی را که این‌جوری باشد. مرحوم آقای آخوند هم که تقریظ نوشته‌اند به این کتاب، تأییدِ کامل میکند. آخوند هم آدم کوچکی نیست و تأییدِ کامل میکند این کتاب را و به گمان من ایشان خوانده‌اند کتاب را و استفاده کرده‌اند از کتاب؛ یعنی اصلاً از این کتاب استفاده کرده‌اند. کتاب تنبیه‌الامّة به نظر ما کتاب بسیار مهمّی است. خب، اینکه حالا خصوصیّات ایشان بود.

حالا مسئله می‌افتد به گردن کسانی که موجب شدند این کتاب جمع‌آوری بشود. ظاهراً این [کار] شده؛ چون ما غیر از شایعات، از آنهایی که نجف بودند و از رفقای مرحوم والدمان(۸) هم که نجفی بودند و می‌آمدند و می‌رفتند و می‌شناختند، شنیده بودیم که این کتاب را ایشان با زحمت جمع میکرد؛ از هر کس داشت میخرید که نباشد. علّت چیست؟ خیلی ساده‌لوحانه است که کسی خیال کند یک فقیهی با این اقتدار فقهی، با این قوّت استدلال، کتابی مینویسد، بعد آن‌قدر از نظرش برمیگردد که کتاب را جمع میکند! این اصلاً معنی ندارد. فقها نظرات فقهی‌شان عوض میشود، تغییر میکند، [امّا] اینکه کتاب را جمع بکنند، یک علّت دیگر دارد. علّت این است که آن مشروطه‌ای که در نجف منعکس شده بود و مرحوم آخوند همه‌ی آبرویش را پای آن گذاشت ــ یا ‌مرحوم آشیخ عبدالله مازندرانی و بعضی دیگر ــ چیزی بود غیر از آنچه واقع شد. اصلاً اسم «مشروطه» هم مطرح نبود؛ آنچه آنها دنبالش بودند، حکومت عدالت بود، رفع استبداد بود، مقابله و مبارزه‌ی با استبداد بود. کلمه‌ی «مشروطه‌» و مانند آن را انگلیس‌ها آوردند؛ هم اسم را انگلیس‌ها آوردند، هم رفتار را انگلیس‌ها ترسیم کردند. خب کاری که انگلیس‌ها بکنند، معلوم است به کجا میرسد؛ می‌افتد به اختلافات و دعواهای گوناگون، بعد میرسد به آن جایی که مثل شیخ فضل‌الله را به دار میکشند، مثل مرحوم آسیّدعبدالله بهبهانی را ترور میکنند، و امثال ستّارخان و باقرخان را آن‌جور نابود میکنند ــ ستّارخان را یک جور، باقرخان را یک جور ــ اینها وقتی که منعکس میشود به نجف، آن وقت اینها از حمایت کردن از این واقعه پشیمان میشوند. به نظر من، مرحوم آقای نائینی در این مرحله قرار گرفت. دید با کتابِ علمیِ فقهیِ مستدلّ خودش به چیزی کمک کرده که آن چیز را قبول ندارد، با آن چیز باید مبارزه کند و آن همان مشروطه‌ای بود که انگلیس‌ها در ایران به وجود آوردند و مجلسی بود که آنها تشکیل دادند و حوادثی بود که به دنبال آن به وجود آمد، مثل شهادت مرحوم شیخ فضل‌الله نوری و امثال اینها.

به نظر من ایشان یک فقیه استثنائی است، یک ملّای بزرگ است؛ ایشان از لحاظ علمی در یک سطح بسیار رفیعی قرار دارند؛ از لحاظ عملی گفته شد، اشاره کردند به‌اصطلاح به مسائل معارفی ایشان و حالات زهد ایشان و مانند اینها که چیزهایی نقل میکنند. شنیدم، یعنی این‌جور گفته شد که ایشان با مرحوم آخوند ملّاحسینقلی هم ارتباط داشته‌اند؛ از سامرّه وقتی می‌آمدند نجف، خدمت مرحوم آخوند ملّاحسینقلی میرسیدند. با مرحوم ملّافتحعلی هم که در خود سامرّا بود ارتباط داشتند؛ که آن نوع دیگری بود. علی‌ایّ‌حالٍ با این بزرگانِ این‌جوری ارتباط [داشتند]. در اصفهان هم که بودند با مرحوم جهانگیرخان و مانند اینها هم [ارتباط داشتند]؛ آن‌طور که نقل میشود، ایشان پیش جهانگیرخان ظاهراً‌ درس هم خوانده بوده؛ یعنی در فلسفه و مانند اینها هم ایشان دست داشتند؛ اهل معنا بودند. چند روز قبل از این از بعضی از آقایان یک مطلبی شنیدم از قول بعضی از بزرگان که ایشان نماز شب فوق‌العاده‌ای داشت، که مرحوم آقانجفی، داماد ایشان که در همدان بودند ــ که در خانواده بوده است و دیده بود و مانند اینها ــ نقل میکند نماز شب آقای نائینی را که ایشان چه حالی داشت در نماز شبش؛ چه تضرّعی، چه مناجاتی، چه حالی؛ اینها هم بوده که خب معلوم است، همینها کمک میکند به پیدا کردن راه درست و حرکت کردن در آن راه و رسیدن به نتایج.

امیدواریم که ان‌شاء‌الله این گردهمایی بسیار جالبِ شما، چه در قم، چه در نجف، چه در مشهد، [بخوبی برگزار شود.] در مشهد هم خوب است کار کردید. مرحوم آقای میلانی انصافاً اسم آقای نائینی را در مشهد زنده کرد. چون در مشهد آن چیزی که بیشتر رایج بوده، به مناسبت وجود مرحوم آقازاده ــ پسر مرحوم آخوند ــ افکار آخوند بیشتر رایج بوده. البتّه بعد از آنکه مرحوم آمیرزا مهدی اصفهانی که جزو شاگردان برجسته‌ی مرحوم میرزا است، می‌آید مشهد، آن جوّ غالب سیطره‌‌ی افکار آخوند را با آوردن حرفهای آقای نائینی میشکند؛ حرفهای نو، حرفهای جدید، استدلالهای جدید. مرحوم والد ما خب که سالها هر دو را، هم درس آقای آقازاده، هم درس مرحوم آمیرزا مهدی را درک کرده بودند، میگفتند آمیرزا مهدی که آمد مشهد، بکلّی فضای اصولیِ مشهد که حرفهای [مرحوم آخوند] رایج بود، عوض شد؛ لکن بعد از مرحوم آمیرزا مهدی دیگر اسمی از آقای نائینی نبود. آقای میلانی حرفهای مرحوم آقای نائینی را نقل میکردند، بحث میکردند، شاید گاهی نقد میکردند و اغلب تأیید میکردند. به ‌هر حال خوب کردید که در مشهد هم یک شعبه‌ای گذاشتید، نجف هم که خب معلوم است. امیدواریم ان‌شاء‌الله خداوند متعال شماها را موفّق و مؤیّد بدارد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
 
 در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین علیرضا اعرافی (مدیر حوزه‌های علمیّه‌ی کشور) گزارشی ارائه کرد.
 آیت‌الله شیخ محمّدحسن نجفی (مؤلّف کتاب «جواهرالکلام»)
 آیت‌الله ملّا محمّدکاظم خراسانی (معروف به «آخوند خراسانی»)
 آیت‌الله سیّدابوالقاسم خویی
 آیت‌الله سیّدمحسن حکیم
 آیت‌الله سیّدعبدالهادی شیرازی
 پست، فرومایه، بی‌ارزش، بسیار ضعیف
 آیت‌الله سیّدجواد حسینی خامنه‌ای
بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید و خرسندم از اینکه در این محفلی که مظهر رشد و تجلّی قدرت ملّی و قدرت جوانان است شرکت کرده‌ام. مدا‌ل‌آوران ــ چه در میدان ورزش، چه در عرصه‌های علمی ــ مردم را شاد کردند. شما ملّت ایران را با همّت خودتان، با تلاش خودتان شاد کردید، جوانها را سر شوق آوردید؛ این ارزشِ خیلی بزرگی است. این مدالی که شما امسال، در این چند ماه اخیر، بر اثر تلاش خودتان دریافت کردید، به نظر من یک امتیازی بر معمول مدال‌های دیگر دارد؛ چرا؟ چون ما در گیرودارِ جنگِ نرمیم. در جنگ نرم، سعی دشمن بر این است که ملّت را افسرده کند، ناامید کند، او را از تواناییهای خودش مأیوس کند؛ شما با این مدال‌آوری‌تان توانستید نقطه‌ی مقابل حرکت دشمن حرکت کنید و در عمل، توانایی جوان ایرانی و قدرت ملّت ایران را که در جوانهایش متجلّی است، نشان دادید و ظاهر کردید. لذا شاید بتوان گفت این مدال ارزش مضاعفی دارد؛ این پاسخ، محکمترین پاسخی است که میشد به دشمن داد و شما دادید.

ایران عزیز ما مظهر امید است؛ مظهر امید است. این وسوسه‌هایی که بعضیها در مورد ناامیدی جوانها، نسل جوان یا امثال اینها میکنند، حرفهای مطالعه‌نشده است. ایران مظهر امید است. جوان ایرانی بااستعداد و توانمند است. این نکته‌ی مهمّی است که ما توانایی‌ها و مهارتها و قدرتهای جوان ایرانی را بشناسیم و بفهمیم. جوان ایرانی آن خصوصیّت را دارد که میتواند در قلّه قرار بگیرد، کمااینکه شماها در قلّه قرار گرفتید دیگر: «قهرمان جهان» در فلان رشته‌ی ورزشی یا در فلان کار علمی. در قلّه قرار گرفتید. جوان ایرانی این توان را دارد که خودش را به قلّه برساند، البتّه اگر همّت کند. این استعداد در او هست؛ آنچه لازم است همّت است، تلاش است، حرکت است.

در کشور ما، بعضی از بخشهای کشور به صورت جهشی بعد از انقلاب جلو رفتند. پیشرفت به صورت جهش بود که یکی از آنها همین مجموعه‌ی کار ورزشی امسال جوانهای ما است؛ در کشتی، در والیبال، در بعضی از رشته‌های دیگر ورزشی توانستند خودشان را به دنیا نشان بدهند. ما این حالت را نداشتیم؛ ما این تواناییها را نداشتیم. شاید آنچه امسال در مجموع نشان داده شد، در تاریخ ورزش کشور بی‌سابقه است. در المپیادها هم همینجور است؛ در المپیادهای علمی، نوجوان‌های ما توانستند در قلّه قرار بگیرند، توانستند بر رقبای خودشان در یک مسابقات واقعی پیروز بشوند؛ یعنی ایران در رأس یک مسابقه‌ی بین‌المللی قرار گرفت. هر کاری شما میکنید، در واقع به حساب ایران گذاشته میشود؛ هر کاری شما میکنید به حساب ملّت گذاشته میشود. این پرچمی که این آقایان نشان دادند، خیلی باارزش است. این سجده‌ای که میکنند، این دعائی که ورزشکار ما بعد از پیروزی میکند، خیلی باارزش است؛ این نماد ملّت ایران است.

این جوانهای المپیادی، امروز یک ستاره‌ی درخشانند؛ و ده سال دیگر یک خورشید خواهند شد اگر کار کنند. اصرار بنده این است؛ به مسئولین اصرار میکنم این جوانها را رها نکنید. اکتفا نکنند به آنچه تاکنون به دست آورده‌اند؛ پیش بروند. این «ستاره» اگر پیش برود، ده سال دیگر «خورشید» است. کارهای بزرگ میشود انجام داد. ما البتّه از اوّل انقلاب این نقش را در جوانهایمان دیدیم. میدانید ــ البتّه جوانهای ما در کتابها هم اگر خوانده‌اند ــ در اوّل انقلاب، دو سال بعد از پیروزی انقلاب، [دشمنان] یک جنگی را بر کشور تحمیل کردند که هشت سال طول کشید. این جنگ هشت‌ساله در اوّل انقلاب با کمبودهای فراوان، با دست خالی، به پیروزی ایران منتهی شد؛ یعنی ایران توانست دشمن خودش را، صدّام را، که از همه‌طرف تأیید میشد، شکست بدهد؛ چه کسی کرد این کار را؟ جوانها. ابتکارها را جوانها کردند. ما از نزدیک مشاهده میکردیم. این جوانها توانستند آن روز ابتکارهای نظامی را آنچنان تنظیم کنند که بر توانایی‌های بی‌حدّوحصر دشمن فائق بیاید. این وضع میدان نبرد بود. در دانش هم همین‌جور؛ در میدان نبردِ دانش هم همین‌جور. امروز جوانهای ما، بعد از گذشت سالها، در بسیاری از مراکز تحقیقاتی در رتبه‌های اوّل تحقیقات دنیا قرار دارند؛ در رتبه‌های اوّل؛ یعنی حدّاقل در بین ده رتبه‌ی اوّل قرار دارند. جوانهای ما در نانو، در لیزر، در صنعت هسته‌ای، در صنایع گوناگون نظامی، در تحقیقات مهمّ پزشکی کارهای بزرگی انجام داده‌اند. همین چند روز قبل از این به من خبر دادند یکی از مراکز تحقیقاتی مهمّ ما برای یک بیماری لاعلاج ــ که تاکنون لاعلاج تلقّی میشد ــ درمان پیدا کرده؛ این خیلی مهم است. جوانها دارند کار میکنند، کشور دارد حرکت میکند، کشور دارد کار میکند؛ مظهر کار همین شماها هستید. این وضع جوانهای ما است.

دشمن این وضعیّت را نمیخواهد ببیند؛ اوّلاً نمیخواهد ببیند. میخواهد که اگر بشود، جلوی این وضعیّت گرفته بشود. پیشرفت علمی، پیشرفت فنّی، پیشرفت در میدانهای خدماتی، پیشرفت در میدان ورزشی را دشمن نمیتواند ببیند؛ امّا آن مقداری هم که وجود دارد و او نمیتواند جلوگیری کند، با راست و دروغ سعی میکند آن را مغشوش جلوه بدهد؛ کارِ دشمن این است؛ بعضی از ایرادها را بزرگ میکنند، بعضی از حقایقِ روشن را مکتوم نگه میدارند، عکسش را میگویند. شما که رفتید در قلّه‌ی ورزش یا قلّه‌ی علم ایستادید، در واقع نشان دادید که فضای ایران فضای روشنی است؛ برخلاف تبلیغ دشمن که میخواهد بگوید فضای ایران فضای گرفته است، فضای تاریک است. شما میخواهید بروید نشان بدهید که فضای ایران فضای روشنی است. سعی‌شان این است که خود جوان ایرانی هم باور خودش را نسبت به خودش از دست بدهد؛ این کاری است که دشمن میخواهد بکند.

البتّه جوانها باید تلاش خودشان را افزایش بدهند. جوانها نیروی لایزالی دارند. «جوانی» یک نیروی فوق‌العاده است، تمامشدنی نیست؛ هر کار هم که بکنید، هر تلاشی هم که بکنید و از این نیرو مصرف کنید، این نیرو تقویت بیشتری پیدا میکند. نیروی جوانی نیرویی است که هر چه کار بکنید بیشتر میشود، قوی‌تر میشود. تلاش خودشان را افزایش بدهند، استعداد خودشان را صرف ملّت خودشان بکنند؛ مهم این است. حالا ممکن است بعضی‌ها مایل باشند در یک کشور دیگری زندگی بکنند، ولیکن باید بدانند که آنجا بیگانه‌اند؛ شمایی که میروید در فلان کشور دیگر، هر کار هم بکنید، به هر نقطه‌ای هم برسید، آنجا یک آدم بیگانه‌اید. [امّا] اینجا خانه‌ی شما است، اینجا خاک شما است،‌ اینجا مال شما است، اینجا متعلّق به خود شما است، متعلّق به فرزندان شما و نسل شما است؛ جوان ایرانی به این نکات توجّه کند. و یک بیگانه در یک کشور نمیتواند با خاطر جمع زندگی کند. می‌بینید دیگر که الان با مهاجرین ــ به تعبیر خودشان ــ در آمریکا و در جاهای دیگر چه جوری رفتار میکنند؛ چون بیگانه‌اند دیگر. چون بیگانه‌اند، با آنها این‌جوری رفتار میکنند؛ با سختی، با تلخی، با بی‌اعتنائی، با بی‌رحمیِ تمام با آنها رفتار میشود. خب این راجع به شما المپیادی‌ها و عزیزان من که برنامه‌های خوبی هم اجرا کردید.

این نوجوانهای عزیز هم حقّاً و انصافاً درواقع یک گود بهیادماندنی نشان دادند؛ یعنی بنده که هرگز ــ جز یک بار دیگر همین‌جا ــ ندیده بودم این‌جور حرکات ورزشی باستانی را که این بچّه‌ها انجام میدهند. و البتّه نوجوانها ورزش سنگین نباید بکنند؛ باید هر چه میتوانند نرمش بکنند، ورزش سبک بکنند، همین کارها را انجام بدهند امّا ورزش سنگین را بگذارند برای چند سال بعد. خب این مربوط به ورزش و المپیاد.

در این روزها یاوه‌گویی‌هایی هم نسبت به ایران عزیزمان شد؛ نمیشود ما راجع به اینها یک کلمه‌ای عرض نکنیم. رئیس‌جمهور آمریکا(۱) در فلسطین اشغالی با یک مشت حرف پوچ و با لود‌گی سعی کرد صهیونیستهای مأیوس را امیدوار کند و بهشان روحیه بدهد؛ تحلیل من از سفر رئیس‌جمهور آمریکا به داخل فلسطین اشغالی و این کارهایی که کرد و این حرفهایی که زد این است. اینها مأیوسند؛ اینها در جنگ دوازده‌روزه آنچنان سیلی خوردند که باور نمیکردند، توقّعش را نداشتند، و مأیوس شدند. این رفت تا به آنها روحیه بدهد، این رفت آنها را از یأس خارج کند؛ این‌جور حرفهایی که او زد، حرفهایی است که به مسئولین مأیوس زده میشود. آنها توقّع نداشتند که موشک ایرانی، ساخت دست جوان ایرانی بتواند با شعله‌های خودش، با آتش خودش، اعماق برخی از مراکز حسّاس تحقیقاتی آنها را تبدیل به خاکستر بکند؛ توقّع این را نداشتند و این اتّفاق افتاد؛ اینها توانستند به اعماق برخی از مراکز مهمّ رژیم صهیونی نفوذ کنند و آنها را تخریب کنند، نابود کنند. این موشکها را جوانهای ایرانی ساختند؛ این را ما از جایی نخریدیم،‌ این را ما از جایی کرایه نکردیم؛ این ساخت جوان ایرانی است، این شناسنامه‌ی جوان ایرانی است. وقتی جوان ایرانی وارد یک میدانی شد و تلاش کرد، همّت کرد، سعی کرد، زیرساخت‌های علمی را برای خودش فراهم کرد، کاری از این قبیل انجام میدهد، کارهای بزرگ انجام میدهد. این موشکها را نیروهای مسلّح و صنایع نظامی ما آماده داشتند، استفاده کردند، به کار بردند و باز هم دارند؛ لازم باشد در وقت دیگر هم از آن استفاده میکنند. همان‌طور که عرض کردم، جمع‌بندی من این است: این یاوه‌گویی‌هایی که این آقا در آنجا انجام داد، این حرفهای سبُک و رفتارهای جِلف، برای این بود که به طرف مقابل روحیه بدهد، به آنها روحیه بدهد؛ آنها روحیه‌شان را از دست داده‌اند. امّا چند نکته وجود دارد:

نکته‌ی اوّل این است که آمریکا در جنگ غزّه شریک اصلی است؛ بدون تردید. خود او هم در این صحبتهایش اعتراف کرد، گفت ما در غزّه با هم کار کردیم؛ اگر نمیگفت هم معلوم بود؛ تسلیحات آنها، امکانات آنها فراوان آمد در اختیار رژیم صهیونیستی تا روی سر مردم بی‌پناه غزّه ریخته بشود. آمریکا شریک در این جنایت است. میگوید ما با تروریسم میجنگیم؛ بیش از بیست هزار کودک و نوزاد و نوباوه در این حملات به شهادت رسیدند؛ اینها تروریست بودند؟ کودک چهارساله، پنج‌ساله، تازه به دنیا آمده، بیست هزار از اینها را شما کشتید! اینها تروریست بودند؟ تروریست شما هستید! تروریست شما هستید که داعش را تولید میکنید و به جان منطقه می‌اندازید، بعد هم نگه میدارید برای اینکه یک روزی [باز] از آنها استفاده کنید ــ الان این‌جور است؛ عدّه‌ای از افراد داعش در اختیار آمریکایند، یک جایی آنها را نگه داشته که یک وقتی هر جا خواست از آنها استفاده کند ــ تروریست شما هستید! تروریست آمریکا است! در جنگ دوساله‌ی غزّه طبق آمار رسمی هفتاد هزار نفر را کشتند.

در جنگ دوازده‌روزه در ایران علاوه بر کشتارهای کور و بمبی که ریختند روی سر هزار و خرده‌ای جمعیّت [و آنها] را به شهادت رساندند، دانشمندان ما را ترور کردند. او افتخار میکند به اینکه دانشمند ایرانی را ترور کرده؛ بله، دانشمند را ترور کردید، افرادی امثال طهرانچی(۲) و عبّاسی(۳) و مانند اینها را ترور کردید، لکن علمشان را نمیتوانید ترور کنید. افتخار میکند که صنعت هسته‌ای ایران را بمباران کردیم و از بین بردیم. خیلی خب، به همین خیال باش! امّا اصلاً شما چه‌کاره هستید که اگر یک کشوری صنعت هسته‌ای دارد شما دخالت کنید بگویید «باید» و «نباید»؟ شما چه‌کاره‌ی دنیایید؟ چه ربطی به آمریکا دارد که ایران امکانات هسته‌ای و صنعت هسته‌ای دارد یا ندارد؟ این دخالتها، دخالتهای ناباب، ناجور، غلط، و زورگویانه است.

شنیدم در همه‌ی ایالات آمریکا الان مردم در خیابانها دارند علیه او شعار میدهند؛(۴) طبق این گزارشی که دادند و شنیدید، هفت میلیون جمعیّت در شهرهای مختلف آمریکا، در ایالات مختلف آمریکا علیه این شخص دارند شعار میدهند. اگر شماها خیلی توانایی دارید، بروید اینها را آرام کنید! بروید اینها را ساکت کنید و به خانه‌هایشان برگردانید. در کار کشورهای دیگر دخالت میکنند، پایگاه نظامی میسازند. تروریست آمریکا است؛ در واقع مظهر واقعی تروریست آمریکا است.

میگوید «من طرف‌دار مردم ایرانم»؛ دروغ میگوید. این تحریمهای ثانویّه‌ای که چند سال است آمریکا دارد اِعمال میکند و تعداد زیادی از کشورها از ترس، تحت تأثیر او قرار گرفته‌اند، این تحریمها علیه کیست؟ علیه ملّت ایران. شما دشمن ملّت ایرانید، دوست ملّت ایران نیستید.

میگوید «من اهل معامله‌ام، میخواهم معامله کنم، با ایران معامله کنیم»! معامله‌ای که با زورگویی نتیجه‌ی آن از پیش معلوم باشد، معامله نیست، تحمیل است؛ و ملّت ایران زیر بار تحمیل نخواهد رفت؛ ملّت ایران زیر بار تحمیل نمیرود. اسم این معامله نیست. «بنشینیم صحبت کنیم و نتیجه این بشود»! مشخّص میکند؛ این زورگویی است. ایران را نمیشود مثل بعضی از کشورهای دیگر با این زورگویی‌ها تحت تأثیر قرار داد.

اشاره میکند که «در این منطقه‌ی به قول آنها خاورمیانه و به قول ما غرب آسیا، مرگ و نیستی و جنگ وجود دارد»؛ خب جنگ را شما راه می‌اندازید، آمریکا جنگ‌پرداز است، اصلاً جنگ را آمریکا راه می‌اندازد، جنگ را به وجود می‌آورد؛ علاوه بر ترور، جنگ‌افروزی میکند. این جنگ مال آنها است، مرگ مال آنها است؛ کارهایی که آنها میکنند، کاری که آمریکا در این منطقه میکند [این است]. این پایگاه‌های نظامی برای چیست؟ این‌همه پایگاه نظامی در کشورهای مختلفِ این منطقه را آمریکا برای چه درست کرد؟ شما اینجا چه کار دارید؟ این منطقه چه ربطی به شما دارد؟ این منطقه مال مردم خود اینجا است. بنابراین، آنچه این شخص به عنوان بیان موضع بیان کرد، همه غلط و بسیاری دروغ و حاکی از زورگویی است؛ زورگویی هم بر روی بعضی از ملّتها تأثیر میگذارد، لکن بر روی ملّت ایران هرگز تأثیر نخواهد گذاشت، بتوفیق‌الله.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
 
دونالد ترامپ قبل از عزیمت به مصر برای امضای توافق آتش‌بس میان حماس و رژیم صهیونیستی، در کنست رژیم صهیونیستی در سخنانی ضمن تأکید دوباره بر حمایت همه‌جانبه از رژیم صهیونیستی، حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را برای برقراری آتش‌بس کنونی لازم دانست و مدّعی شد نه آمریکا و نه رژیم صهیونیستی دشمنی‌ای با مردم ایران ندارند و تنها میخواهند در صلح زندگی کنند.
 شهید دکتر محمّدمهدی طهرانچی
 شهید دکتر فریدون عبّاسی
 میلیون‌ها نفر از مردم سراسر ایالتهای آمریکا در اعتراض به فساد و ناکارآمدی دولت دونالد ترامپ در اعتراضات سراسری شرکت کردند.

احادیث