emamian

emamian

قیام و نهضت حسینی و به ویژه ماهیت و اهداف این قیام، همواره یکی از مباحث مطرح میان اندیشمندان رشته های مختلف بوده است و هر کدام از این اندیشمندان از منظری به این حادثه مهم و تاثیر گذار پرداخته اند، در این میان شاید بتوان گفت یکی از موضوعاتی که کمتر در ارتباط با آن اختلاف دیدگاهی وجود داشته و به عنوان یک واقعیت مقبول در میان علاقمندان مطرح بوده است ماهیت ضد ظلم و ستم این نهضت بوده است، با این حال برخی، اخیراً تلاش کرده اند تا این واقعیت را زیر سوال برده و ماهیت ضد ظلم نهضت حسینی را انکار نمایند و یا حداقل چنین عنوان نمایند که ظلمی که در نهضت حسینی با آن مبارزه می شود مفهومی اخص از ظلم است که مبتنی بر ایدئولوژی اسلام و به مفهوم عدم اطاعت از فرامین خدا می باشد که با ظلم به مفهوم مصطلح آن که به مفهوم ستم کردن بر دیگران و دارای جنبه اجتماعی است تفاوت دارد و به همین دلیل، این قیام نمی تواند جنبه الگوبخشی برای بشریت داشته باشد.

برای دانستن واقعیت امر و زدوده شدن شبهه، لازم است ابتدا وجود یا عدم وجود عناصر ظلم ستیزی را در نهضت حسینی مورد مطالعه قرار داده و آنگاه به مفهوم شناسی «ظلم» از منظر دینی بپردازیم تا دریابیم آیا این واژه آنگونه که شبهه گران مدعی هستند معنایی اخص و محدود دارد و یا اینکه معنایی عام دارد.

ظلم ستیزی در نهضت حسینی

همانگونه که گذشت ظلم ستیزی در نهضت حسینی یکی از عناصر مهمی است که فارغ از تردیدهایی که اخیراً صورت گرفته است، در گذشته هیچ شک و تردیدی در آن وجود نداشت، علت این امر نیز این بود که وجود این عنصر در این نهضت، روشن تر از آن بود که نیاز به اثبات و استدلال مفصل داشته باشد، با این حال برای اثبات مطلب می توان ماهیت و هدف قیام ابی عبدالله الحسین ع را بررسی کرد.

قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام دارای اهداف و انگیزه های متعددی بود که یکی از مهم ترین آنها عبارت بود از «مبارزه با ظلم» و حاکم ظالمی همچون یزید، در واقع ایشان به دلیل ظالمانه دانستن حکومت یزید، با وی بیعت نکرد و به همین دلیل اساس قیام حسینی را می توان بر مبنای مبارزه با ظلم و ظالم عنوان کرد، حضرت در سخنان و نامه هایی که از مدینه تا کربلا عنوان نمودند بارها به حاکمیت ظالمانه بنی امیه و لزوم قیام در برابر آن اشاره کرده و آن را فرمانی الهی عنوان می نماید، ایشان در یکی از این سخنان در توجیه قیام خود بر علیه یزید اینگونه می فرماید:

«کسی که سلطان ظالمی را ببیند که حرام الهی را حلال نموده، عهد و پیمان شکسته، ... نسبت به بندگان خدا به گناه و دشمنی می پردازد ولی نسبت به او در عمل و کلام، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که وی را در همان جایگاه حاکم ظالم در آتش دوزخ وارد نماید.»[1]

آن حضرت در سخنانی که پس از ورود به کربلا ایراد فرمودند به اهداف قیام و حرکت خود پرداخته و ضمن آن به نکوهش ظلم می پردازد تا جایی که ضمن اعلام اینکه مرگ را بر زندگی با ظالمان ترجیح می دهد فرمود: «انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما»[2]

در فرمایشی دیگر، امام حسین عليه السلام در سخنانی که با فرزندق شاعر عنوان می کند، عنوان می دارد که علت قیام وی بر علیه بنی امیه این است که آنان کسانی هستند که «به اطاعت شیطان در آمده و از اطاعت خداوند روی برگردانده اند، در زمین به فساد پرداخته اند و حدود الهی را زیر پا گذاشته اند، و به اموال فقرا و مردم زمین گیر تجاوز نموده اند»[3] و وی برای قیام برای چنین فرد ظالم و ستمکاری اولویت دارد.

حضرت به لحاظ شخصیتی نیز فردی ظلم ستیز است و اعلام می دارد که پذیرش ذلت و خواری که به مفهوم ظلم پذیری است با شخصیت وی هیچ نسبتی ندارد[4].

به همین دلیل است که امام خمینی (ره) هدف حرکت امام حسین عليه السلام را برقراری عدالت در برابر ظلم عنوان کرده و می فرماید: «محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسانده است.[5]» و یا در جایی دیگر می فرماید: «در صدر اسلام پس از رحلت پیغمبر ختمی مرتبت، پایه گذار عدالت و آزادی، می رفت که با کج روی های بنی امیه، اسلام در حلقوم ستمکاران فرو رود و عدالت، در زیر پای تبهکاران نابود شود که سید الشهداء عليه السلام نهضت عظیم عاشورا را برپا نمودند.[6]»

چنین هدفی در واقع ریشه در ایدئولوژی و مکتبی دارد که امام حسین عليه السلام از آن برخاسته است و قیام خود را هم در راستای این مکتب عنوان می دارد، از این روی مناسب است دیدگاه اسلام را نسبت به ظلم مورد مطالعه قرار دهیم.

ظلم و ظالم در دیدگاه اسلام

دین مبین اسلام همواره ظلم و ستم را مورد نکوهش قرار می دهد، به عنوان مثال خداوند متعال در قرآن کریم اعلام می دارد که «خداوند ظالمان را دوست ندارد[7]» و «ظالمان رستگار نخواهند شد[8].»، همچنین پروردگار متعال به مومنان فرمان می دهد که از کرنش و اطاعت ظالمان خودداری نمایند و گرنه آتش دوزخ الهی دامنشان را فراخواهد گرفت[9].

در کنار آیات، روایات فراوانی نیز در نکوهش ظلم وجود دارد، به عنوان نمونه پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله، ظلم را باعث ویرانی دل ها[10] می داند و حضرت علی عليه السلام، آن را مادر رذایل[11] معرفی می کند. علاوه بر این دهها روایت در نکوهش ظلم و ظالم و لزوم یاری مظلومان وجود دارد که در مجموع حاکی از این است که اسلام دین ظلم ستیز است. امام حسین عليه السلام نیز برخاسته از چنین مکتبی بود و وصیت پدر بزرگوارش الهام بخش حرکت و قيام او بود که فرمود:  «کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً » ، از طرفی هدف آن حضرت احیای مکتبی بود که در آن ستیز با ظلم ظالمان و برقراری عدل و قسط به عنوان یکی از اصلی ترین اهداف انبیاء و اولیاء معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.[12]»

مفهوم ظلم در فرهنگ اسلامی

پس از اثبات اینکه فرهنگ اسلام، فرهنگ ضد ظلم است و امام حسین عليه السلام  نیز که با هدف احیای اسلام قیام کرده بود در واقع به دنبال مبارزه با ظلم و ستم بود، باید به این سوال نیز پاسخ داد که ظلم از منظر اسلام چه معنایی دارد؟ آیا آنگونه که برخی شبهه افکنان در صدد القاء آن هستند، ظلم از منظر اسلامی، مفهومی خاص دارد که صرفاً به معنای ظلم به خود به دلیل اطاعت نکردن از پروردگار می باشد و یا مفهومی عامتر دارد که شامل  ستم بر دیگر بندگان و پایمال کردن حقوق آنها نیز می باشد که اگر چنین باشد در آن صورت قیام حسینی نیز جنبه عام، اجتماعی، فراگیر و فرامکتبی داشته و قابلیت الگو دهی برای تمام جوامع بشری خواهد داشت.

در پاسخ به این سوال باید به این واقعیت توجه داشت که بی شک در فرهنگ دینی، یکی از معانی ظلم، عبارت است از ظلم به خود که به مفهوم اطاعت از شیطان و عصیان در برابر پروردگار می باشد و جنبه فردی دارد، چنانکه در روایت های متعدد به این موضوع اشاره شده است، به عنوان نمونه در روایتی از امیر المومنان علی عليه السلام اینگونه وارد شده است: «ظلم نفسه من عصی الله و اطاع الشیطان[13]»، این معنا از ظلم، همان است که در قرآن کریم خداوند متعال، به آن اشاره کرده و از زبان مومنان اینگونه می فرماید: «ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین.[14]»

با این حال، بررسی مجموعه آیات و روایات حاکی از آن است که ظلم، صرفاً اختصاص به این معنا نداشته و شامل ظلم به مفهوم ستم بر دیگران و نادیده گرفتن حقوق آنها نیز می شود، یکی از نشانه های این مطلب این است که در منابع دینی، بسیار از دو طرف تحت عنوان ظالم و مظلوم یاد شده است که باید از عنوان نخست اجتناب کرده و به دومی یاری رسانده شود و اگر عنوان «ظلم» تنها منحصر در معنای پیش گفته بود این دو طرف بی معنا بود، به عنوان نمونه پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله در روایتی اینگونه می فرماید: «کسی که داد ستمدیده ای را از ستمگر بگیرد، در بهشت با من یار و همنشین باشد.[15]» و یا امام علی علیه السلام می فرماید: «هر گاه ستمدیده ای را دیدی او را در برابر ستمگر یاری رسان.[16]»

در برخی روایات نیز به صورت صریح تر به انواع مختلف ظلم از منظر اسلام اشاره شده است که ستم انسان ها به یکدیگر یکی از آنها شمرده شده است، به عنوان مثال امام علی علیه السلام می فرماید: «بدانید و آگاه باشید که ظلم بر سه گونه است: ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود، ظلمی که بازخواست می شود و ظلمی که بخشیده می شود و بازخواست نمی شود. اما ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود، شرک ورزیدن به خداست ... اما ظلمی که بخشوده می شود ستمی است که بنده با ارتکاب گناهان کوچک خود به خود روا می دارد و اما ظلمی که بازخواست خواهد شد، ستم بندگان به یکدیگر است.[17]»

با توجه به این شواهد و قرائن می توان دریافت که اولاً قیام امام حسین علیه السلام قطعاً جنبه ظلم ستیزانه داشت و ثانیاً ظلم در نگاه دینی مفهومی فراتر از ظلم به معنای عصیان در برابر پروردگار و اموری از این قبیل داشته و شامل ظلم نسبت به دیگران و در واقع پایمال کردن حقوق آنها نیز می شود و از این روی، این قیام و حماسه از قابلیت الگو دهی برای همه بشریت برخوردار است و به همین دلیل اندیشمندان و شخصیت های صاحب نام فراوانی به تجلیل از این حماسه پرداخته اند که برخی از آنها اساساً مسلمان نبودند، همچنانکه چهره های مبارز غیر مسلمان فراوانی نیز امام حسین علیه السلام را به عنوان الگوی خویش برگزیده اند، به عنوان مثال شخصی همچون خسرو گلسرخی که یک مبارز مارکسیست بود به دلیل همین نگاه حاکم بر قیام حسینی، در بیدادگاه رژیم پهلوی، سخن خود را با جمله مشهور منتسب به امام حسین علیه السلام آغاز و اینگونه به تجلیل از این قیام می پردازد: « ان‌الحياة عقيده و جهاد. سخنم را با گفته‌اي از مولاحسين شهيد بزرگ خلق‌هاي خاورميانه آغاز مي‌كنم. من كه يك ماركسيست-لنينيست هستم براي نخستين بار عدالت اجتماعي را در مكتب اسلام جستم  ...  زندگي مولاحسين نمودار زندگي كنوني ماست كه جان بر كف براي خلق‌هاي محروم ميهن خود در اين دادگاه محاكمه مي‌شويم. او در اقليت بود و يزيد، بارگاه، قشون، حكومت و قدرت داشت. او ايستاد و شهيد شد هر چند يزيد گوشه‌اي از تاريخ را اشغال كرد ولي آن‌چه كه در تداوم تاريخ تكرار شد راه مولا حسين و پايداري او بود،‌ نه حكومت يزيد. آن‌چه را خلق‌ها تكرار كردند و مي‌كنند راه مولا حسين است.[18]»

علاوه بر گلسرخی، شخصیت های صاحب نام غیر مسلمان دیگری همچون جواهر لعل نهرو و مهاتما گاندی در سخنان خود، قیام حسینی را به عنوان الگوی فعالیت اجتماعی خود معرفی کرده اند که به جهت پرهیز از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می کنیم [19]و صرفاً به این نکته اشاره می کنیم که اگر قیام حسینی قابلیت الگو گیری نداشت و یا «ظلم» ستیزی در اسلام، مفهوم خاص بود که اختصاص به فرهنگ اسلام داشت، این شخصیت ها هرگز این حادثه را به عنوان الگوی خویش انتخاب نمی کردند.

 نتیجه گیری

حادثه عاشورا و قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام ، اهداف متعددی داشت که یکی از اصلی ترین آنها ظلم ستیزی بود که با مراجعه به ادلّه متعدد از جمله سخنان ابی عبدالله الحسین علیه السلام می توان این واقعیت را دریافت، از طرفی قیام امام حسین علیه السلام ریشه در مکتب اسلام داشت که ذاتاً مکتبی ظلم ستیز است و به همین دلیل شخصیتی همچون امام حسین عليه السلام که به دنبال احیای این مکتب است، طبیعتاً این هدف مهم را دنبال می کرد. همچنین با بررسی مفهوم ظلم در اسلام در می یابیم که ظلم در اسلام معانی متعددی دارد که برخی از آنها اختصاص به اسلام دارد و ظلم ستیزی بر مبنای آن، نمی تواند جنبه اجتماعی داشته و در مقابل عدالت اجتماعی مطرح باشد چنانکه قابل الگوگیری برای غیر مسلمانان نیز نخواهد بود، با این حال، ظلم در اسلام علاوه بر مفهوم اخص خود، به مفهوم ستم بر دیگران و پایمال کردن حقوق فردی و اجتماعی آنان نیز به کار می رود و به همین دلیل قیام امام حسین عليه السلام قیام بر علیه بی عدالتی و ستم نیز تلقی می گردد و به دلیل همین ویژگی، قابل الگوگیری برای غیر مسلمانان می باشد، چنانکه تمجیدهای غیر مسلمانان از این قیام شاهدی بر وجود « ظلم ستيزی » و گسترده بودن مفهوم آن در مکتب اسلام می باشد.

 

[1] تاریخ طبری، ج7، ص 300، نقل از نجمی، محمدصادق، سخنان امام حسین از مدینه تا کربلا، دفتر انتشارات اسلامی، ص 127.

[2] تحف العقول، ص 1174، نقل از نجمی، محمدصادق، همان، ص 155.

[3]  تذکره الخواص، ص 217، نقل از محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین ع، مجموعه نهج الحیاه، ج6، انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المومنین، ص 247.

[4]  الان و ان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین، بین الذله و السله و هیهات منا الذله، تحف العقول، ص 171، نقل از محمدصادق نجمی، همان، ص 199.

[5] کتاب «پیام انقلاب»، ج3، مصاحبه امام با رادیو لوکزامبورگ مورخه 14/9/57، نقل از بخشعلی قنبری، فلسفه عاشورا از دیدگاه اندیشمندان مسلمان جهان، مرکز بررسی های اسلامی، ص 73.

[6] صحیفه نور، ج4، ص 42، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1361، نقل از فلسفه عاشورا، همان.

[7] آل عمران/57.

[8] انعام/21.

[9] هود/113.

[10] کنزالعمال، 7639، نقل از محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ج6، ص 534.

[11] غرر الحکم، 804، نقل از همان، ص 535.

[12] حدید/25.

[13] غرر الحکم، 6057، نقل از میزان الحکمه، همان، ص 562

[14] اعراف/23.

[15] میزان الحکمه، ص 558.

[16] غرر الحکم، 4068، نقل از میزان الحکمه، همان.

[17] نهج البلاغه، خطبه 176.

[18] خبرگزاری فارس، http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8511210385

[19] . مهاتما گاندی می گوید: من برای مردم هند چیز تازه ای نیاورده ام فقط نتیجه ای را که از تحقیقاتم درباره زندگی قهرمان کربلا به دست آورده ام ارمغان ملّت هند کردم، اگر بخواهیم هند را نجات دهیم لازم است همان راهی بپیمايم که حسین بن علی پيمود. آنتوان بارا نويسنده کتاب الحسین فی الفکر المسيحی می گوید: امام حسين خاص شيعه و مسلمانان نیست بلکه گوهر جاودانه همه اديان است، حسين تنها يک مرحله تاريخی نیست بلکه حرکت آزادی انسان است.

یکی از نشانه‌های قدرت خداوند، نعمت‌های بی‌شماری می‌باشد که به ما ارزانی داشته است، قرآن کریم بیان می‌کند: «إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا»؛[1] «اگر نعمت‌هاى‌ خدا را شماره كنيد، آن را نمى‌توانيد بشماريد». یکی از این نعمت‌های الهی برکتی است که در دانه گندم وجود دارد؛ زیرا وقتی کشاورز آن را در خاک می‌کارد، بعد از مدتی چندین برابر آن را برداشت می‌کند.

در این دنیای مادی و دارای محدودیت، وقتی خداوند می‌تواند یک‌دانه گندم را چند برابر کند، تصور این امر در آخرت که محدودیت ماده و دنیا را ندارد، برای ما راحت‌تر است؛ همچنان که قرآن کریم در مورد ثواب قرض‌الحسنه می‌فرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛[2] «مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند، مانند دانه‌ای است که از آن هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند براى هر كس كه بخواهد [آن را] چند برابر مى‌كند و خداوند گشايشگر داناست».

مقدماتی که بیان شد، ما را متوجه این نکته می‌سازد که نباید قدرت خدا را با قدرت انسان مقایسه کرده و بگوییم: امکان ندارد اجر و ثواب یک عمل، هزار برابر آن باشد؛ زیرا همان خدایی که قدرت دارد نعمت‌های فراوانی به بندگان خود عطا کرده و یک‌ دانه گندم را چند برابر کند، می‌تواند برای عملی مانند زیارت امام حسین علیه‌السلام ثواب هزاران حج را بدهد. امام صادق علیه‌السلام در ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌فرماید: «مَنْ زَارَهُ يَوْمَ عَرَفَةَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حِجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفِ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ»؛[3] «هر کس ایشان را در روز عرفه زیارت کند، خداوند، ثواب هزار حج قبول‌شده و هزار عمره پسندیده برایش می‌نویسد».

تعلق قدرت خدا بر این امور علاوه بر این‌که ناممکن نیست، از عدالت او نیز این امر دور نیست؛ زیرا سیدالشهدا با شهادت خود، شهادت اطرافیان، اسارت زنان و فرزندان و... دین خدا را حفظ کرده و اسلام را از مسیر انحرافی که یزید و یزیدیان پیش‌گرفته بودند به مسیر درست برگرداند و یک الگو برای مبارزه هر مسلمانی در برابر طاغوت شد؛ ازاین‌رو از حکمت و عدالت خداوندی که برای یک صدقه چندین برابر ثواب می‌دهد، دور نیست که برای زائر سیدالشهدا که کاری با این عظمت انجام دادند،چنین پاداشی عطا فرماید.

درنتیجه خداوندی که در این دنیای مادی، یک دانه گندم را چندین برابر می‌کند، این قدرت را نیز دارد که در آخرت، برای عملی مانند زیارت امام حسین علیه‌السلام چندین برابر ثواب عطا کند و این مهم از دامنه حکمت و عدالت او خارج نیست.

پی‌نوشت:
[1]. نحل: 18.
[2]. بقره: 261.
[3]. ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، دار المرتضوية، ج1، ص182.

سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی خود در جمع عزاداران حسینی اعلام کرد: اقدام عراق مهمترین اقدام رسمی در بین کشورها بود و کاردار خود را از سوئد فراخواند.

وی تاکید کرد، در صورتی که سوئد به این رویکرد خود ادامه دهد، در شرع اسلامی به عنوان کشوری محارب اسلام و مسلمین دسته بندی خواهد شد.

دبیرکل حزب الله لبنان با ستایش از اقدام عراق در فراخوانی کاردار خود از استکهلم تاکید کرد، اقدام عراق مهمترین اقدام در سطح رسمی بود که صورت گرفت.

سید حسن نصر الله در بخش دیگری از سخنرانی خود خاطر نشان کرد: ارزیابی‌‌هایی وجود دارند که نشان می‌دهند موساد در پس حوادث سوئد ایستاده است، پس ما در برابر جریانی قرار داریم که ادامه پیدا خواهد کرد و ما نیازمند مواضع قدرتمندانه مردمی و رسمی هستیم.

وی در عین حال توصیه کرد باید از همگان بخواهیم تا از اقدامات فردی و خارج از چارچوب‌های برنامه ریزی شده اجتناب کنند تا به روند تقابل با این هجمه خدشه‌ای وارد نشود.

ماموستا مامد کلشی‌نژاد ، با تسلیت ایام شهادت امام حسین(ع) اظهار داشت: بی‌تردید واقعه عاشورا یکی از نقطه‌های ننگ تاریخ اسلام است که در این رابطه، مسلمان‌نماهایی آمده و در حق یکی از شخصیت‌های شخیص و بزرگواری که همواره مورد محبت و توجه پیامبر(ص) و یکی از سرداران و سروران جوان بهشت یعنی امام حسین(ع) بود، شوریدند و ایشان را با فجیع‌ترین وضعیت به شهادت رساندند.
 
 وی بیان کرد: واقعه عاشورا در حقیقت نقطه عطفی برای بازگشت جامعه اسلامی به همان صراط مستقیمی که خداوند متعال بر پیامبر(ص) ارسال فرموده و ایشان آن را برای امت اسلامی بیان کردند، بود و قیام عاشورا نیز با هدف امر به معروف و نهی از منکر رخ داد؛ قیامی که برای استواری پایه‌های حکومت اسلامی و نیز برگرداندن حکومت اسلامی به شیوه و صراط مستقیمی که پیامبر(ص) فرمود انجام شد.
 
امام جمعه اهل‌سنت ارومیه در ادامه با اشاره به اینکه شناخت شخصیت بزرگوار امام حسین(ع) و اصحابش و شناخت راه و اهدافی که در قیام عاشورا به صورت کامل و واضح وجود دارد، لازم است افزود: زمانی که بتوان آن را برای جامعه اسلامی تبیین کرد که هدف از این رسالت و قیام و حرکت چه بود بی‌تردید بیشترین معارف اسلامی از همین مسئله مأخوذ است و می‌توان از آن برای خود برگرفت و معنویت را کسب کرد چون امام حسین(ع) و یارانش جان خود را دادند تا ارزش‌های دینی به جای خود بازگردد.
 
وی در ادامه بیان کرد: در زمان حکومت یزید، قاطبه علمای اهل‌سنت بر این عقیده بودند که حکومت از روال عادی اسلامی خود خارج شده و ظلم و ستم، تجاوز، تعدی و فسق و فجور در حکومت یزید و یزیدیان گسترش یافته بود.
 
ماموستا کلشی‌نژاد خاطرنشان کرد: همچنین در آن زمان به قشر مستضعف ظلم روا می‌شد و بنابراین اگر به صورت تعمقی به این مسئله بنگریم حرکت امام حسین(ع) برای این بود که این ظلم و تجاوز و تعدی برطرف شده و ارزش‌ها بر سر جای خود بازگردند.
 
وی در ادامه تصریح کرد: همان اخلاقیاتی که در حکومت یزیدیان زائل شده بود امام حسین(ع) آن مکارم اخلاقی و ارزش‌ها را بازگرداند و این بهترین و بزرگترین اهداف و رسالت پیامبر(ص) بود که آن مکارم اخلاقی باید بر سر جای خود بماند و تکمیل شود.

اشد مجازات برای عامل جسارت به ساحت قرآن مجید مورد اتفاق همه علمای اسلام است

حضرت آیت‌الله‌ خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد را حادثه‌ای تلخ و توطئه‌آمیز و خطر آفرین خواندند و تاکید کردند: اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد باید عامل جنایت را به دستگاه‌های قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد، حادثه‌ای تلخ و توطئه‌آمیز و خطرآفرین است. اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است، دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملت‌های مسلمان و بسیاری از دولت‌های آنان را به سوی خود جلب کرده است.

وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاه‌های قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد. توطئه‌گران پشت صحنه نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزونتر و انوار هدایت آن درخشان‌تر خواهد شد، امثال این توطئه و عاملان آن، حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند. والله غالبٌ علی اَمرِه

سیدعلی خامنه‌ای

۳۱ تیرماه ۱۴۰۲

انجیر تقویت کننده دستگاه گوارش بوده و سوء هاضمه را درمان می کند .

خوردن انجیر موجب تقویت کبد و افزایش نیروی جنسی نیز می شود مهم تر از همه انجیر ضد سرطان است.

برگ های درخت انجیر دارای خواص ملین، ضدعفونی کننده و در درمان سریع زخم ها به کار می رود.

شیره درخت انجیر برای درمان بیماری های پوستی و رفع زگیل ها و میخچه ها مفید است .وبا آغشته کردن شیره  آن به موها مانع از ریزش مو می شود.

برای درمان ناراحتی های تنفسی به مقدار سه فنجان در روز از دمکرده انجیر خشک استفاده کنید.

برای تهیه دمکرده 20گرم انجیر خشک و20گرم مویز را با هم ترکیب کنید و با یک لیتر آب جوش به مدت نیم ساعت با حرارت ملایم دم کنید و میل نمایید.

برای درمان درد بواسیر  و زخم مقعد از جوشانده برگ های انجیر کمک بگیرید.

برای این منظور 200گرم برگ انجیر را در داخل یک لیتر آب به مدت 20 دقیقه آرام بجوشانید و محل زخم را با آن شستشو دهید.

 احتیاط در مصرف 

 انجیر برای کبد های ضعیف مناسب نیست و افرادی که کبد ضعیف دارند باید انجیر را با گردو بخورند زیاده روی در  مصرف انجیر تولید نفخ شکم و اسهال کرده و برای چشم نیز مضر است.

ازشیره خارج شده از دم برگ های انجیر برای درمان زگیل به صورت موضعی استفاده می کنند.

پرسش:
با توجه به این كه معنای كلمه "نفْس" به معنی "خود" است چرا در آیه مباهله "وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَكُم" بر خود پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حمل نمی‌شود و جدا از روایات آیا در خود آیه نشانه‌ای هست كه بتوان آن را بر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) حمل كرد؟

پاسخ:
پنجاه و یک نفر از صحابه پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مصداق آیه ۶۱ سوره مباركه آل عمران را اهل بیت دانسته‌اند: "فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ".

هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

علامه طباطبایی اشاره می‌كند كسی نمی‌گوید مراد از لفظ "انفسنا" علی(علیه السلام) است بلكه منظور آن كسی كه نبی مكرم در مقام عمل به آیۀ شریفه جز فاطمه و علی و حسنین(علیه السلام) را نیاورد و از آن روشن می‌شود كه فاطمه تنها مصداق نساءنا بوده و علی هم تنها مصداق انفسنا و حسن و حسین تنها مصداق "ابناءنا" می‌باشند.

 امام رضا(علیه السلام) در پاسخ به كسانی كه منظور از نفس را امیرالمؤمنان نمی‌دانستند و فقط پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) می‌دانستند، فرمود: خطا رفتید منظور از آل، علی ابن ابیطالب است. چنان كه حدیث دیگری از پیغمبر آن را تأیید می‌كند كه خطاب به "بنو ولیعه" تیره‌ای از قبیله كِنده فرمودند اگر از روش خود دست برندارند مردی را كه چون نفس خودم می‌باشد یعنی علی ابن ابیطالب را به سوی آنان خواهم فرستاد. در روایتی دیگر امام رضا(علیه السلام) به واژه نفسنا برای ولایت و خلافت علی(علیه السلام) استناد می‌كند و در روایتی دیگر امام موسی كاظم(علیه السلام) "انفسنا" را علی(علیه السلام) می‌داند. در روایتی دیگر جابر بن عبد الله انصاری صحابه پیامبر منظور از عبارت انفسنا را پیامبر و علی معرفی می‌كند.

 

  منابع و مآخذ:

 توضیحات شماره‌های ۱،۲،۳، و۴ از المیزان فارسی، ج۶، ص۵۷ تا ۹۰، مجموعه ۴۰ جلدی.

 المیزان فارسی، ج۳ ص۳۸۵ تا ۴۱۷، مجموعه ۲۰ جلدی.

پرسش:
آیه مباهله و شأن نزول آن چیست؟

 

پاسخ:
آیه مباهله شصت و یکمین آیه سوره آل عمران است: فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلی الْكَذِبِین‌(۱): هرگاه بعد از علم و دانشی كه (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) كسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت كنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنیم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنیم و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار دهیم.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به دنبال مكاتبه با سران جهان، نامه‌ای خطاب به اسْقُف «نَجْران» (شهری در ۹۱۰ كیلومتری جنوب شرقی مكه) نوشت و مسیحیان آن دیار را به اسلام دعوت نمود.

در این نامه، اعلام‌شده بود كه اگر اسلام را نمی‌پذیرید یا جزیه بپردازید تا تحت حمایت حكومت اسلامی قرار بگیرید، یا مهیای نبرد شوید. اسْقُف كه در کتاب‌های آسمانی، بشارت ظهور پیامبری را كه بعد از عیسی علیه‌السلام مبعوث می‌شود، خوانده بود، تصمیم گرفت نمایندگانی به مدینه گسیل دارد.

هیئت عالی‌رتبه مسیحی، برای مذاكره و تحقیق پیرامون مسائل اسلام وارد مدینه شد. وقتی به مدینه رسیدند، در كمال آزادی به انجام مراسم مذهبی خود در مسجد مدینه پرداختند. سپس بحث‌های مفصلی درباره حضرت عیسی علیه‌السلام شروع شد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) درباره عیسی(علیه السلام) فرمود: «إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَی مَرْیمَ وَرُوحٌ مِنْه‌»(۲) «او آفریده و بنده خداست كه خداوند او را در رَحِم مریم پدید آورد.»

نمایندگان مسیحی می‌گفتند: «عیسی فرزند خداست. زیرا كه مریم بدون هم‌بستری با مردی، او را زاده است.» در پاسخ؛ آیه‌ای نازل شد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) پاسخ داد: «إِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ»(۲) «چگونگی خلقت عیسی، همانند خلقت آدم است كه خداوند او را از خاك آفرید.» یعنی: اگر نداشتن پدر دلیل فرزندی خداست، آدم كه نه پدر داشت و نه مادر، به فرزندی خداوند شایسته‌تر بود.

مذاكرات و بحث‌ها ادامه یافت. مسیحیان در برابر منطقِ استوار پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) خاموش مانده بودند؛ اما تعصب بیجا مانع از پذیرش حقیقت و ایمان بود.

فرشته وحی فرود آمد و آیه مباهله را نازل نمود و به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) امر شد تا آنان را به مباهله دعوت كند.

یعنی هر دو گروه به صحرا روند و در زمان معین به درگاه خداوند نیایش كنند و هرکدام، بر آن‌کس كه دروغ‌گوست لعنت فرستند.

وقت مباهله فرارسید. رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از میان مسلمانان و بستگان خود فقط چهار تن را انتخاب نمود كه در این حادثه تاریخی شركت نمایند: علی علیه‌السلام، فاطمه دختر گرامی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، حسن و حسین(علیه السلام). زیرا در میان تمام مسلمانان، انسان‌هایی پاك‌تر و باایمان‌تر از این چهار تن وجود نداشت.

بنابراین مراد از «ابناءنا» در آیه شریفه منحصر به امام حسن و امام حسین(علیه السلام) و «نساءنا» فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و «انفسنا» علی(علیه السلام) هست و روایات دالّ بر این مطلب به حدّ تواتر نقل‌شده است.(۴)

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به همراهان سفارش كرد هنگامی‌که بدانجا رسیدیم شما دعاهای مرا آمین بگوئید.

آنگاه باشکوه معنوی بی‌مانندی درحالی‌که حسین(علیه السلام) را در آغوش گرفته بود و دست حسن(علیه السلام) را در دست داشت و فاطمه و علی (علیهماالسلام) پشت سر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) حركت می‌كردند، قدم به محل موعود می‌گذارد.

وقتی چشمان منتظر مسیحیان به قیافه‌های نورانی و ملكوتی رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و همراهان وی، افتاد اسقف اعظم آنان گفت: «چهره هائی را مشاهده می‌كنم كه اگر رو به درگاه الهی كنند، این بیابان به جهنمی سوزان تبدیل می‌گردد و دامنه عذاب به سرزمین نَجْران كشیده می‌شود. بیم آنست كه تمام مسیحیان نابود شوند.» سرانجام آنان به پرداخت جزیه تن دادند و قرار شد سالیانه دو هزار حله و سی زره آهنین به مسلمانان تقدیم كنند.(۵)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. آل‌عمران (۳)، آیه ۶۱.

۲. نساء (۴)، آیه ۱۷۱.

۳. آل‌عمران (۳)، آیه ۵۹.

۴. برای مطالعه تفصیلی این روایات ر.ك: آیت‌الله مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران،‌دار الكتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ ش، ج‌۲، ص۵۸۳.

۵. آیت‌الله مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران،‌دار الكتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ ش، ج‌۲، ص۵۷۸.

پرسش :

آیا در قرآن به جریان غدیر خم اشاره شده است؟

پاسخ:

منبع عقاید اسلامی تنها قران کریم نیست بلکه سنت رسول الله (صلی الله علیه واله ) نیز به عنوان عِدل قرآن معتبر و مبین آیات قران کریم است.
چه اینکه از شما سوال می شود آیا در قران آمده که در شبانه روز باید پنج نوبت نماز واجب خوانده شود ؟
در حالی که درقران کریم فقط سخن از وجوب نماز است ونه تعداد ویا مقدار رکعات آن.

حال باید گفت :
نه تنها شیعه بلکه اکثر دانشمندان اهل سنت جریان و حدیث غدیر را در کتاب های خود با صراحت بیان کرده‌اند، که به بعضی از آنها اشاره می شود :
حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (به نقل از خصائص ،صفحه ۲۹).
و ابوالحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول ،صفحه ۱۵۰.
و حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه ( به نقل از کتاب طرائف).
و ابن عساکر شافعی ( بنا به نقل درالمنثور ،جلد ۲ ،صفحه ۲۹۸).
و فخر رازی در تفسیر کبیر خود ،جلد ۳ ،صفحه ۶۳۶.
و ابواسحاق حموینی در فرائد السمطین.
و ابن صباغ مالکی در فصول المهمة ،صفحه ۲۷.
و جلال الدین سیوطی در درالمنثور ،جلد ۲ ،صفحه ۲۹۸.
و قاضی شوکانی در فتح القدیر ،جلد سوم ،ص ۵۷.
و شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی ،جلد ۶ ،صفحه ۱۷۲.
و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة ،صفحه ۱۲۰.
و بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری ،جلد ۸، صفه ۵۸۴.
و شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار ،جلد ۶ ،صفحه ۴۶۳.

به طور کلی جریان غدیر هم در منابع اهل سنت وهم شیعه چنین آمده است:
در سال دهم هجری در روز هیجدهم ذی‏حجه رسول خدا (صلی الله علیه واله) در محل غدیرخم به کاروانیان دستور توقف داد. فرمود تا پیش رفتگان را فراخوانده و منتظر بمانند تا واپس ماندگان نیز از راه برسند .آن گاه فرمان داد تا آن جمعیت بسیار- که در باره تعداد آن اختلاف است- جمع شوند .
حضرت بعد از ادای نماز ظهور به سخنرانی پرداخت. در آغاز حمد و ثنای خدا به جای آورد و در پند و نصیحت و ذکر و موعظه همگان پر داخت. در آن روز حضرت بیش از یک ساعت از فضایل علی(علیه السلام) سخن گفت و دست علی(علیه السلام) را گرفت و بلند کرد تا آن جا که همه مردم سپیدی زیر بغل آن حضرت را دیدند. سپس فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، هر کس که من مولی و سرپرست او هستم ،پس علی هم مولی و سرپرست او است.
بعد از آن در حق حضرت علی(علیه السلام) دعا کرد: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»، خدایا دوست بدار کسی را که علی را دوست می‏دارد . دشمن باش با دشمنان علی. یاری کن کسی را که یار و یاور علی است . واگذار کسی که علی را واگذارد.
همه حاضران آمین گفتند.
بیشتر اندیشمندان اهل سنت قبول دارند که حدیث «مَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه»(۱) مربوط به امام علی(علیه السلام) است. علامه امینی اسامی تعداد زیادی از محدثان اهل سنت را آورده است که این حدیث را ذکر کرده و آن را مربوط به امام علی(علیه السلام) دانسته اند.(۲)

برخی از مفسران اهل سنت در هنگام تفسیر آیه ۶۷ مائده «یا ایّها الرّسول بَلِّغ ما أنزل إلیک...» یادآورد شده اند که شأن نزول آن امام علی(علیه السلام) بوده و حدیث «من کنت مولاه...» در جریان غدیر بیان شده است. سیوطی در الدرالمنثور،(۳) ابوالحسن واحدی نیشابوری،(۴) حافظ حکانی،(۵) شهاب الدین آلوسی،(۶) ابن صباغ مالکی(۷)، قاضی شوکانی(۸) و ... تصریح کرده اند که این آیه و حدیث مذکور مربوط به حضرت علی(علیه السلام) است. از این جهت برخی از دانشمندان اهل سنت با شیعیان اختلاف ندارند. اختلاف آنان در معنای ولایت و پیام حدیث «من کنت مولاه...» ظهور می کند.
شیعیان باور دارند که ماهیت حادثه غدیر و سخنان پیامبر(صلی الله علیه واله) نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(علیه السلام) است. قراین و شواهد به گونه ای است که هرگز نمی توان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد.

شیعیان دلائل متعددی بر امامت علی(ععلیه السلام) بیان کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:
۱ـ لغت شناسان لفظ «ولی» را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، چیرگی و رهبری معنا کرده اند. راغب اصفهانی می نویسد: ولایت یعنی یاری کردن، زمامداری و حقیقت آن سرپرستی است.(۹)
ابن اثیر می نویسد: «ولیّ یعنی یاور، و هر کس امری را بر عهده گیرد» سپس می افزاید: «از همین قبیل است حدیث «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» و سخن عمر که به علی(علیه السلام) گفت: «تو مولای هر مؤمن شدی» یعنی ولیّ مؤمنان گشتی.(۱۰)
صاحب صحاح اللغه(۱۱) و مقایس اللغه نیز «ولیّ» را به معنای سرپرستی دانسته اند.(۱۲) بر این اساس نگرش اندیشمندان اهل سنت (که ولایت را تنها به معنای دوستی معنا کرده اند) قابل قبول نیست.
۲ـ اگر معنای «ولیّ» به معنای دوست و دوستی باشد، عاقلانه نیست که پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) بیش از یکصد هزار نفر را در هوای گرم و در وسط بیابان های خشک و سوزان متوقف سازد تا به مردم بگوید: «هر که من دوست او هستم، علی هم دوست او است و او را دوست بدارد»، زیرا دوستی مسلمانان با یکدیگر یکی از بدیهی ترین مسایل اسلامی است که از آغاز اسلام وجود داشته و بارها پیامبر(صلی الله علیه واله) مردم را به دوستی امام علی(علیه السلام) فرا خوانده بود.(۱۳)
۳ـ خطاب تند و قاطع خداوند بیانگر آن است که حادثه غدیر صرفاً اعلام دوستی علی(علیه السلام) نبوده است. مسئله آن قدر اهمیت داشت که خداوند خطاب به پیامبرش وحی می کند که اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام نداده ای! خداوند فرمود:
«... و إنْ لم تفعل فما بلغت رسالته»
۴ـ خداوند در آیه ۶۷ مائده به پیامبرش دلداری می دهد: «والله یعصمک من النّاس؛ خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد».(۱۴) آیا این مسئله نشان نمی دهد که مأموریت، مسئله مهمی بوده است که پیامبر(صلی الله علیه واله) بیم آن داشته برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه کنند؟
آنچه که موجب خطر برای پیامبر(صلی الله علیه واله) به حساب می آمد، طرح ولایت و رهبری امام علی(علیه السلام) بود، نه دوستی حضرت ، مضافاً بر این که بارها پیامبر از محبت امام علی(ع) سخن گفته بود و بیان آن، چالش های جدی را در پی نداشت.
۵ـ بعد از آن که پیامبر(ص) علی(علیه السلام) را به عنوان رهبر تعیین کرد، مردم با علی بیعت کردند. ابوبکر و عمر نیز به علی تبریک گفته، با حضرت بیعت کردند و گفتند: مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.(۱۵)
همه حاضران، از خطابه پیامبر مسئله «امامت» علی(علیه السلام) را فهمیدند، از این رو با او بیعت کرده و برخی از آنان در ستایش علی شعر سرودند. حسان بن ثابت انصاری از پیامبر(صلی الله علیه واله) اجازه گرفت و اشعار زیبا سرود:
قــم یــا علـــی فــإنّنـــــی رضیتُک من بعدی اماماً و هادیاً
؛ای علی، برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من باشی.(۱۶)
۶) بعد از آن که پیامبر(صلی الله علیه السلام) علی (علیه السلام) را به عنوان زمامدار معرفی کرد، این آیه نازل شد:
«الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»؛(۱۷) امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم». بعد از نزول آیه پیامبر فرمود:
«خداوند بزرگ است؛ همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوّت و رسالت من و ولایت علی پس از من راضی و خشنود گشت».(۱۸) به رغم آن که محبت علی(علیه السلام) جایگاه بلند دارد و یکی از نشانه های ایمان است؛ لیکن آیه دلالت ندارد که مسئله بالاتر از محبت است. آیا فقط با دوستی حضرت علی(علیه السلام) (نه رهبری او) دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟
اگر مسئله فقط محبّت بود، در این باره قبلاً آیه نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود، زیرا آیه «قل لا أسئلکم علیه اجراً إلاّ المودة فی القربی»(۱۹) قبلاً نازل گشته بود. بر این اساس آیه اکمال دین پیام دیگری دارد.

با توجه به دلایل فوق جانشینی بلافصل علی(ع) قطعی است و عدم قبولی ولایت امام علی(علیه السلام) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر ریشه در عوامل دیگر دارد.
یکی از عوامل مهم در مخالفت با ولایت امام علی(علیه السلام) دنیاگرایی و حُبّ ریاست بود. آنانی که سقیفه را تشکیل دادند و سفارش پیامبر را نادیده گرفتند، بر آن بودند که خود به قدرت برسند. بنیانگذاران سقیفه می دانستند که علی(علیه السلام) لایق ترین فرد برای رهبری جهان اسلام است، ولی آنان با انحراف امامت و خلافت، زمینه مخالفت های عقیدتی و سیاسی بعد از خود را فراهم کردند.
شکل گیری سقیفه موجب شد که در حوزه اندیشه سیاسی این نگرش به وجود آید که پیامبر(صلی الله علیه واله) امر امامت را به مردم وا گذار کرده و کسی را بعد از خود به عنوان جانشین منصوب ننموده است. برخی از اندیشمندان اهل سنت آگاهانه و یا ناآگاهانه عملکرد بنیانگذاران سقیفه را معیار قرار داده و در صدد برآمدند حدیث «من کنت مولاه...» را توجیه کنند.
البته برخی از عالمان سنت بر اساس تعصبان مذهبی به مخالفت رهبری علی(علیه السلام) برخاسته و حدیث غدیر را توجیه کرده اند. عده ای نیز با انگیزه های دیگر، ولایت امام علی(علیه السلام) را قبول نکردند که باید در جای دیگر بدان پرداخته شود.
بر این اساس مخالفت اهل سنت با امام علی(علیه السلام) ریشه و مبنای علمی نداشته و بلکه بر اساس دنیاگرایی و تعصبات مذهبی .... بوده است.

پی نوشت ها:
۱. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۱ به بعد.
۲. علامه امینی، ج ۱، ص ۱۹۶ ـ ۲۰۹.
۳. الدرالمنثور، ج ۲، ص ۶۳۶.
۴. اسباب النزول، ص ۱۵۰.
۵. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۸.
۶. روح المعانی، ج ۶، ص ۱۷۲.
۷. فصول المهمه، ص۲۷.
۸. فتح الغدیر، ج ۳، ص ۵۷.
۹. المفردات، ص ۵۷۰.
۱۰. النهایه، ج ۵، ص ۲۲۷.
۱۱. الصحاح فی لغه العرب، ج ۶، ص ۲۵۲۸.
۱۲. معجم مقایس اللغه، ج ۶، ص ۱۴۱.
۱۳. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۶.
۱۴. فروغ ولایت، ص ۱۳۵.
۱۵. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۲.
۱۶. همان.
۱۷. مائده (۵) آیه ۷۰.
۱۸. تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۱۲.
۱۹. شوری (۴۲) آیة ۲۳.

پرسش:
تفسیر آیه «وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ....» چیست؟ یعنی آدم‌های خوب ناخودآگاه با هم ازدواج می‌کنند و آدم‌های بد باهم؟ ولی خیلی از‌آدم‌ها را می‌بینیم که زن یا مرد خوب است، ولی دیگری آدم خوبی نیست؛ و یا همسر برخی امامان مثل امام حسن یا امام جواد که زنی خائن و ناشایست است. این‌ها با این آیه چگونه سازگار هستند؟

پاسخ:
یکی از مسائلی که در بحث ازدواج مطرح بوده و هست، «کُفوِیت» و هم‌طرازی بین زن و شوهر است، بدین معنا که هرمقدار مرد و زن از جهت ایمانی، اخلاقی و اجتماعی به هم نزدیک باشند می‌توانند زندگی بهتری را تجربه کنند، اما در این کفویت حداقل‌هایی هم وجود دارد که به‌عنوان خط قرمز مطرح هستند و مؤمنین نباید آنها را نادیده بگیرند.

کفویت زوجین در قرآن:
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «اَلْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیباتُ لِلطَّیبِینَ وَ الطَّیبُونَ لِلطَّیباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»؛ زنان پلید سزاوار مردان پلیدند و مردان پلید سزاوار زنان پلید، زنان پاک برای مردان پاک‌اند و مردان پاک برای زنان پاک. آنان از آن چه درباره‌شان می‌گویند منزّه‌اند و برای آنان مغفرت و روزی نیکویی است.(۱)

این آیه یک اصل کلّی را مطرح می‌کند و معنایش این نیست که اگر مردی یا زنی خوب بود حتماً همسرش نیز خوب خاهد بود؛ زیرا قرآن ملاک را ایمان و تقوا و عمل صالح می‌داند و لذا با این‌که حضرت نوح و لوط، پاک و طَیب بودند، همسرانشان از خبیثات و دوزخی بودند،(۲)[هم‌چنین همسر بعضی از ائمه‌ای که در پرسش بدان‌ها اشاره شده است].

این آیه را چند نوع می‌توان معنا کرد:
۱. با توجّه به آیات قبل که درباره تهمت به زنان پاک‌دامن بود و با توجّه به جمله‌: «مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یقُولُونَ»، معنای آیه این است که کلمات خبیث مثل تهمت و افترا، شایسته افراد خبیث و سخنان پاک شایسته افراد پاک است.

۲. ممکن است مراد آیه بیان یک حکم شرعی باشد که ازدواج پاکان با ناپاکان ممنوع است. نظیر آیه اوّل همین سوره که می‌فرمود:«اَلزَّانِی لا ینْکِحُ إِلَّا زانِیةً»؛ مرد زناکار جز زن زناکار را به همسری نگیرد،(۳) همان‌گونه که در روایتی امام باقر (علیه‌السلام) این معنا را تأیید می‌کند.

۳. ممکن است مراد آیه همسویی فکری، عقیدتی، اخلاقی و به اصطلاح هم‌شأن و هم‌کفو بودن در انتخاب همسر باشد. یعنی هرکس به‌طور طبیعی به سراغ همفکر خود می‌رود.(۴)

بررسی و تحلیل:
درباره احتمال اول با توجه به قرائنی(۵) می‌توان گفت که مراد از «طیب» پاک‌دامنی و مراد از «خبیث» بی‌عفتی و ناپاکی دامن است، یعنی آیه شریفه به خود افراد پاک و ناپاک، ناظر است نه به سخنان و اعمال پاک و ناپاک. بر اساس این احتمال، آیه ارتباطی به موضوع بحث پیدا نمی‌کند.

با توجه به احتمال دوم باید بگوییم مراد از «خبیثات» زنان زانی و مراد از «خبیثون» مردان زناکار هستند؛ یعنی خداوند متعال به صورت تشریعی و تکلیفی به اهل زنا دستور داده که با زناکار یا مشرک ازدواج کنند و اهل ایمان هم با مؤمنین. البته مراد از زناکار در این آیات کسانی‌اند که مشهور به زنا هستند یا حدّ بر آن‌ها جاری شده ولی توبه نکرده‌اند.(۶) در این صورت هیچ اشکالی به پیامبرانی چون نوح و لوط و امامانی چون امام حسن و امام جواد (علیهم‌السلام) وارد نمی‌شود زیرا همسران آن‌ها در عین حالی که خباثت اخلاقی و ایمانی داشته‌اند، اما اهل خلاف عفت نبوده‌اند.

درباره احتمال سوم هم باید گفت همسویی و گرایش به هم‌کفو و همفکر را نمی‌توان تکوینی و به معنای غیر اختیاری بودن دانست یعنی این‌گونه نیست که خداوند متعال بدون اراده و اختیار انسان، افراد خوب را برای خوب و افراد بد را برای بد به‌عنوان همسر برگزیند، بلکه قاعدتاً هرکسی دنبال هم‌کفو خود می‌گردد، اما در مقام عمل، انسان ممکن است دچار اشتباه شود یعنی کسی را انتخاب بکند که فکر می‌کرده با او همسان است، ولی بعدها روشن شود که این‌گونه نبوده است. یا شخص انتخاب شده ابتدا خوب بوده، ولی بعدها بنای ناسازگاری را بگذارد و از کفویت با همسرش فاصله بگیرد.
در صورت قبول این احتمال و تفسیر آن با سیره پیامبرانی چون نوح و لوط و امامانی چون امام حسن و امام جواد (علیهماالسلام) باید گفت:
اولاً: هیچ شخص غیر معصومی نمی‌تواند به تمام معنا کفو انسان معصوم باشد، لذا آن بزرگواران با هرکسی که ازدواج می‌کردند نمی‌توانست کفو واقعی آن‌ها قرار بگیرد.

ثانیاً: حضرات معصومین (علیهم‌السلام) صرف نظر از ملاحظات سیاسی، مانند بعضی از ازدواج‌های پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) و فشارهای حکومتی، مانند ازدواج امام جواد (علیه‌السلام) سعی می‌کردند در این امور بر اساس ظواهر امور عمل کنند و این‌گونه نبوده که برای هر کاری از علم غیب خود کمک بگیرند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. سوره نور، آیه ۲۶.
۲. محسن قرائتی، تفسیر­نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از­قرآن، ۱۳۸۳ ش، ج۸، ص۱۶۸.
۳. سوره نور، آیه ۳.
۴. ر.ک: محسن قرائتی، تفسیر­نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از­قرآن، ۱۳۸۳ ش، ج۸، ص۱۶۸-۱۶۹.
۵. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ ش، ج۱۴، ص۴۲۲ و ۴۲۳.
۶. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷، ج۵، ص۳۵۵.