emamian

emamian

ماه مبارک رمضان امسال با توجه به وضعیت بحران اقتصادی و گرانی  بیشتر کشورهای جهان را تحت تأثیر قرار داده است و مسلمانان نیز از آن مستثناء نیستند. با این حال این ماه به دلیل عبادات روزه‌داران به شکل فردی یا جمعی، با فضایی معنوی همراه است و امسال سفره‌های افطار حال و هوایی صمیمانه را که در دو سال گذشته به دلیل محدودیت‌های همه‌گیری کرونا از دست رفته بود، به جمع خانواده بازمی‌گرداند.

 

در این گزارش تصاویری از سراسر جهان ارائه می‌کنیم که نشان می‌دهد مسلمانان چگونه ماه مبارک رمضان را جشن می‌گیرند، چه غذاهایی را آماده می‌کنند، چگونه ضیافت افطار یا سحر را برگزار می‌کنند و مناسک عبادی آن‌ها در این ماه مبارک چیست؟

 

هندوستان

 

 

در این تصویر کارگران درحال آماد‌ه‌سازی افطار برای مسلمانانی هستند که روزه خود را در اولین روز ماه مبارک رمضان در حیدرآباد هند با خوردن حلیم افطار می‌کنند، حلیم نام غذای لذیذی است متشکل از مخلوط گندم و گوشت کوبیده است که منشأ آن غرب آسیاست. این غذا در ماه مبارک رمضان در هندوستان از غذاهای متمایز محسوب می‌شود و به نوعی مشخصه این ماه به‌شمار می‌رود. ماه رمضان در هندوستان و به‌ویژه شهر احمدآباد با نام حلیم گره خورده است.

 

فلسطین

 

در این ماه می‌توان در تمام بازارها یا بساط فروشندگان دوره‌گرد مواد غذایی، «قطایف» را دید. «قطایف» نوعی شیرینی است که به صورت خام یا سرخ شده با مواد پرکننده مختلف از جمله خامه، پنیر و گردو مصرف می‌شود و در مصر، شام، تونس، لبنان و فلسطین مشهور است.

 

 

این شیرینی در واقع یک کلوچه شیرین است که با خمیر خاصی تهیه می‌شود. روایت‌های مختلفی درباره منشأ تاریخی آن وجود دارد، اما آنچه مسلم است این که قطایف را که تقریباً هر روز می‌توان در میان سفره‌های افطار ماه مبارک رمضان در کشورهای عربی دید.

 

 

فلافل نیز یکی از غذاهای سفره افطار مردم فلسطین در ماه مبارک رمضان است. در بیشتر مناطق مصر و سودان به این غذا «طعمیه» و در یمن «باجیه» می‌گویند. فلافل به دلیل طعم لذیذ و قیمت نسبتاً قابل قبولی که دارد در ماه مبارک فروش زیادی دارد.

 

کویت

 

 شیرینی خاص «کنافه» یکی از شیرینی‌های رایجی است که می‌توان در سفره افطار مردم کویت دید. کنافه یکی از معروف‌ترین شیرینی‌های عربی در شام و مصر به‌ویژه در فلسطین است، جایی که کنافه نابلسی شهرت دارد.

 

 

کنافه از جمله شیرینی‌هایی است که مخصوصاً در ماه رمضان زیاد تهیه می‌شود. «کنافه» روزه‌دار را بعد از افطار سر حال و انرژی و کالری لازم را برای او فراهم می‌کند، زیرا سرشار از قند و ویتامین است.

 

اندونزی

 

مردم اندونزی در این ماه برای افطار نمازگزاران در طول ماه مبارک رمضان در مساجد کشور وعده‌های غذایی رایگان تهیه می‌کنند.

 

 

این سنتی است که در بسیاری از کشورهای اسلامی رواج دارد، جایی که صبحانه رایگان بین روزه‌داران به‌ویژه در مقابل مساجد و دیگر مراکز عبادی توزیع می‌شود.

 

یمن

 

در این ماه کودکان برای تلاوت قرآن کریم در مسجد جامع صنعا واقع در بخش قدیمی پایتخت یمن گرد هم می‌آیند. تجمع گسترده در مساجد در ماه رمضان از رسومی است که مردم یمن به آن معروف هستند.

 

 

ماه رمضان در یمن به احیای شب‌های مذهبی و مجالس قرآنی و برپایی شب‌های شعری شهرت دارد در آن شاعران محلی با زیباترین اشعار به رقابت می‌پردازند.

 

 

 

در برخی از کشورهای عربی آغاز ماه مبارک رمضان با آتش‌بازی جشن گرفته می‌شود، شهر رفح در جنوب نوار غزه جایی است که در آن برای جشن گرفتن شروع ماه رمضان مراسم آتش‌بازی بزرگی برگزار می‌شود.

 

 

کودکان از جمله شرکت‌کنندگان دائمی در این مراسم هستند.

 

سوریه

 

ماه مبارک رمضان در سوریه با پخت نان تازه برای افطار شناخته می‌شود. این نان علاوه بر نانوایی‌ها و مغازه‌های فروش مواد غذایی، از سوی فروشندگان دوره‌گرد نیز عرضه می‌شود.

 

 

سوری‌ها آداب و سنن زیادی برای ماه رمضان دارند، مراسمی که با گذشت زمان پایدار مانده؛ اگرچه جنگ و شیوع کرونا آن را با مشکل مواجه ساخته است.

 

آداب‌ و رسوم خاص ماه مبارک رمضان از کشوری به کشور دیگر متفاوت است، اما معمولاً با تزئین کردن محلات و خیابان‌ها، فانوس‌های روشن آویزان در بالکن خانه‌ها، پخت شیرینی‌های لذیذ و غذاهای بی‌نظیری در هر کشور همراه است. فضای معنوی ماه رمضان با حال و هوای خاص آن فرصتی را برای مسلمانان فراهم می‌کند تا به خالق خویش تقرب ‌جویند.

به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل 110 قانون اساسی و پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیاست‌های کلی و مصوّب تأمین اجتماعی را برای اقدام به رؤسای قوای سه‌گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ کردند.

بر اساس دستور رهبر انقلاب اسلامی و در اجرای بند «ج ـ 1» الزامات تحقق سیاست‌های کلی نظام، قوه مجریه موظف است با کمک مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه و با بسیج دستگاههای مسئول، برنامه جامع تحقق این سیاستها را شامل تقدیم لوایح، تصویب مقررات و اقدامات اجرایی لازم، در مدت شش ماه ارائه کند.

لازم به ذکر است سیاست‌های کلی تأمین اجتماعی به‌منظور جامعیت دادن و انسجام‌بخشی به تلاش‌های نظام و ایجاد جهش در این زمینه ابلاغ شده و با توجه به اهمیت و جامعیت آن به‌عنوان یک سند بالادستی، تحقق آن مستلزم تغییرات اساسی در قوانین و مقررات جاری و تلاش‌های جدی در این عرصه است.

متن سیاست‌های کلی تأمین اجتماعی به این شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم
سیاست‌های کلی تأمین اجتماعی

ایجاد رفاه عمومی، برطرف ساختن فقر و محرومیت، حمایت از اقشار و گروههای هدف خدمات اجتماعی از جمله بی‌سرپرستان، ازکارافتادگان، معلولان و سالمندان و آنچه از اهداف رفاه و تأمین اجتماعی که در اصول 3، 21، 28، 29، 31 و 43 قانون اساسی آمده است، اقتضاء می‌کند نظامی کارآمد، توانمندساز، عدالت‌بنیان، کرامت‌بخش و جامع برای تأمین اجتماعی همگان که برگرفته از الگوهای اسلامی ـ ایرانی و مبتنی بر نظام اداری کارآمد، حذف تشکیلات غیرضرور و رفع تبعیض‌های ناروا و بهره‌گیری از مشارکت‌های مردمی باشد، طراحی و اجرا شود و ترتیبات زیر در آن رعایت گردد:

1 ـ استقرار نظام تأمین اجتماعی به‌صورت جامع، یکپارچه، شفاف، کارآمد، فراگیر و چندلایه.

2 ـ ایجاد یک سازوکار تخصصی و فرابخشی به‌منظور حفظ انتظام و انسجام امور مربوط، لایه‌بندی و سطح‌بندی خدمات، ایجاد وحدت رویه، اِعمال نظارت راهبردی در تکوین و فعالیت سازمانها و صندوق‌ها و نهادهای فعال در قلمروهای امدادی، حمایتی و بیمه‌ای و شکل‌دهی پایگاه اطلاعات، با رعایت ملاحظات امنیتی مربوط به نیروهای مسلح و دستگاههای امنیتی کشور.

٣ ـ پایبندی به حقوق و رعایت تعهدات بین‌نسلی و عدم‌تحمیل طرح‌های فاقد تضمین مالی بین‌نسلی، تأمین منابع پایدار، رعایت محاسبات بیمه‌ای و تعادل بین منابع و مصارف و حفظ و ارتقاء ارزش ذخایر سازمانها و صندوق‌های بیمه‌گر اجتماعی به‌عنوان اموال متعلّق حق مردم با تأکید بر امانت‌داری، امنیت، سودآوری و شفافیت با ایجاد سازوکار لازم.

4 ـ اصلاح قوانین، ساختارها و تشکیلات سازمانها و صندوق‌های بیمه‌گر اجتماعی در جهت تأمین عدالت و یکسان‌سازی قواعد و مقررات بیمه‌ای و جلوگیری از ایجاد و انباشت بدهی‌های دولت و رعایت قواعد بیمه‌ای و تأمین بار مالی تضمین‌شده و بین‌نسلی.

5 ـ لایه‌بندی امور امدادی، حمایتی و بیمه‌ای و سطح‌بندی خدمات با رویکرد فعال دولت بر اساس وسع و استحقاق، به‌ترتیب ذیل:
ـ امور امدادی از محل پوشش بیمه‌ای، مشارکت‌های مردمی و مساعدت دولت.
ـ امور حمایتی با هدف رفع فقر و آسیب اجتماعی و تضمین سطح پایه خدمات از محل منابع دولتی، عمومی و مردمی.
ـ امور بیمه پایه برای آحاد جامعه متناسب با وضع آنان از محل حق بیمه سهم بیمه‌شدگان، کارفرمایان و دولت.
ـ امور بیمه‌های مازاد و تکمیلی از محل مشارکت بیمه‌شدگان و کارفرمایان با مشوق‌های مالیاتی و پشتیبانی حقوقی دولت در فضای رقابتی.
ـ حفظ قدرت خرید اقشار ضعیف جامعه از طریق متناسب‌سازی مزد شاغلین، مستمری بازنشستگان و مقرری بیکاران.
ـ اعمال رویکرد مناسب برای زدودن جلوه‌های آشکار فقر و آسیب اجتماعی از محلات کم‌برخوردار شهری و مناطق روستایی و عشایری.

6 ـ بسط و تأمین عدالت اجتماعی، کاهش فاصله طبقاتی با هدفمندسازی یارانه‌ها، دسترسی آحاد جامعه به خدمات تأمین اجتماعی، توانمندسازی، کارآفرینی و رفع تبعیض‌های ناروا در بهره‌مندی از منابع عمومی.

7 ـ استقرار نظام ملی احسان و نیکوکاری و ایجاد پیوند میان ظرفیت‌های مردمی و دستگاههای موظف.

8 ـ ارائه خدمات لازم به‌منظور تحکیم نهاد خانواده و فرزندآوری.

9 ـ الزام به تهیه پیوست تأمین اجتماعی برای طرح‌ها و برنامه‌های کلان کشور.

خداوند فضای ماه مبارک رمضان و نور این ایام را بهترین فرصت برای ترمیم و اصلاح ابعاد وجودی انسان قرار داده است.

مرور سخنان و توصیه‌های معصومین علیهم‌السلام دربارۀ برکات و فضائل ماه مبارک رمضان، حس محضریت انسان مؤمن را در این ایام نورانی بیشتر می‌کند، چرا که تذکر سبب بیداری دل انسان و رهایی وی از غفلت‌ها می‌شود؛ همچنان که خداوند فرمود «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین‏»؛ یعنی یادآوری و تذکر بده، چرا که برای مؤمنان مایۀ منفعت است. (ذاریات۵۵)در این راستا به چند توصیۀ رسول الله صلی الله علیه و آله دربارۀ مراقبت‌های ماه مبارک رمضان اشاره می‌شود؛ حضرت ضمن خطبه‌ای بیان داشت:

«… أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ.‌»
ای مردم:
* هرکه اخلاق خود را در این ماه نیکو کند، از صراط، آسان بگذرد، آن روز که قدم‌ها، بر آن بلغزد.
* هرکه در این ماه کار‌های غلامان و مستخدمان (زیردستان) خود را سبک کند، خدا در قیامت حساب او را آسان کند.
* هرکه در این ماه از آزار رساندن به مردم خودداری کند، حق تعالی، روز قیامت، خشم خود را از او بازدارد.
* هرکه در این ماه یتیم بی پدری را گرامی دارد، خدا او را در قیامت عزیز کند.

«وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ بِصَلَاهٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ أَدَّی فِیهِ فَرْضاً کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّی سَبْعِینَ فَرِیضَهً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ.»

* هرکه در این ماه صله رحم کند و با خویشان بپیوندد، خدا او را در قیامت به رحمت خود واصل کند.
* و هرکه در این ماه رابطه‌اش را با خویشان خود قطع کند، خداوند در قیامت رحمت خود را از او دریغ کند.
* هرکه در این ماه نماز مستحبی به‌پا دارد، خداوند او را از آتش جهنم برهاند و کسی که نماز واجبی به‌جا آورد، خداوند ثواب ۷۰ نماز واجب در ماه‌های دیگر را به او عطا کند.

ذکر این نکته ضروری است که این توصیه‌های پیامبر صلی الله علیه و آله بیشتر ناظر بر رفتار و اخلاق انسان است؛ علتش آن است که عمده ما انسان‌ها از جنبۀ صفات و رفتار با چالش‌ها و تلاطم‌هایی مواجهیم و گاهی خود را در بند رفتارهای منفی خود احساس می‌کنیم و مدام به دنبال اصلاح و ارتقای صفات هستیم؛ با این حال مشاهده می‌کنیم اصلاح رفتار کار بسیار دشواری است؛ اما خداوند فضای ماه مبارک رمضان و نور این ایام را بهترین فرصت برای ترمیم و اصلاح ابعاد وجودی انسان قرار داده است.

یکشنبه, 21 فروردين 1401 12:15

روزه از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحيم
سوره بقره، آيات 185-183

يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون.(183) اياما معدودات فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين فمن تطوع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر و لتكملوا العدة و لتكبروا الله على ما هديكم و لعلكم تشكرون.(185)


ترجمه آيات

اى كسانى كه ايمان آورده ايد روزه بر شما واجب شده همانطور كه بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شايد با تقوا شويد. (183)

و اين روزهائى چند است پس هر كس از شما مريض و يا مسافر باشد بايد ايامى ديگر بجاى آن بگيريد و اما كسانى كه به هيچ وجه نمى توانند روزه بگيرند عوض روزه براى هر روز يك مسكين طعام دهند و اگر كسى عمل خيرى را داوطلبانه انجام دهد برايش بهتر است و اينكه روزه بگيريد برايتان خير است اگر بناى عمل كردن داريد(184).

و آن ايام كوتاه ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده تا هدايت مردم و بياناتى از هدايت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر كس اين ماه را درك كرد بايد روزه اش بگيرد و هر كس مريض و يا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى ديگر بگيرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور اينست كه عده سى روزه ماه را تكميل كرده باشيد و خدا را در برابر اينكه هدايتتان كرد تكبير گفته و شايد شكرگزارى كرده باشيد(185).


بيان آيات
ويژگى هاى بيانى آيات تشريع روزه

سياق اين سه آيه دلالت دارد بر اينكه: اولا هر سه با هم نازل شده اند، براى اينكه ظرف (ايام)در ابتداى آيه دوم متعلق به كلمه(صيام)در آيه اول است و جمله(شهر رمضان)در آيه سوم يا خبر است براى مبتدائى حذف شده كه عبارت است از ضميرى كه به كلمه(اياما)بر مى گردد، و تقدير جمله(هى شهر رمضان)است و يا مبتدائى است براى خبرى كه حذف شده و تقديرش"شهر رمضان هو الذى كتب عليكم صيامه"است و يا بدل از كلمه صيام در جمله (كتب عليكم الصيام)در آيه اول است، و به هر تقدير جمله(شهر رمضان)بيان و توضيحى است براى روشن كردن جمله(اياما معدودات)ايام معدوده اى كه روزه در آنها واجب شده.

پس به دليلى كه ذكر شد آيات سه گانه مورد بحث به هم متصل، و نظير كلام واحدى است كه يك غرض را دربردارد، و آن غرض عبارت است از بيان وجوب روزه ماه رمضان.

و ثانيا دلالت دارد بر اينكه قسمتى از گفتار اين سه آيه به منزله توطئه و زمينه چينى براى قسمت ديگر آن است، يعنى دو آيه اول به منزله مقدمه است براى آيه سوم، چون در آيه سوم تكليفى واجب مى شود كه صاحب كلام، اطمينان ندارد از اينكه شنونده از اطاعت آن سرپيچى نكند، براى اينكه تكليف نامبرده تكليفى است كه بالطبع براى مخاطب، شاق و سنگين است، و به اين منظور، دو آيه اول از جملاتى تركيب شده كه هيچ يك از آنها از هدايت ذهن مخاطب به تشريع روزه رمضان خالى نيست، بلكه در همه آنها به تدريج ذهن شنونده را به سوى آن توجه مى دهد، و به اين وسيله استيحاش و اضطراب ذهن او را از بين مى برد، و در نتيجه علاقمند به روزه مى كند، تا با اشاره به تخفيف و تسهيلى كه در تشريع اين حكم رعايت شده، و نيز با ذكر فوائد و خير دنيوى و اخروى كه در آن است، حدت و شدت دلخواهى و استكبار او را بشكند.

و بهمين جهت بعد از آنكه در جمله: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام"، مساله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان كرد، بلافاصله فرمود: "كما كتب على الذين من قبلكم" و فهمانيد كه شما مسلمانان نبايد از تشريع روزه وحشت كنيد، و آن را گران بشماريد، چون اين حكم منحصر به شما نبوده، بلكه حكمى است كه در امتهاى سابق نيز تشريع شده بود.(لعلكم تتقون)، يعنى علاوه بر اينكه عمل به اين دستور، همان فائده اى را دارد كه شما به اميد رسيدن به آن ايمان آورديد، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر اين، اين عمل كه گفتيم در آن، اميد تقوا براى شما هست، همچنانكه براى امتهاى قبل از شما بود، عملى نيست كه تمامى اوقات شما را و حتى بيشتر اوقاتتان را بگيرد، بلكه عملى است كه در ايامى قليل و معدود انجام مى شود، (اياما معدودات)

آرى نكره(و بدون الف و لام)آمدن كلمه(اياما)دلالت بر ناچيزى ايام دارد، و در اينكه ايام را به وصف معدود توصيف كرد، خود اشعارى است به اهميت نداشتن آن، همچنانكه همين توصيف در آيه: "و شروه بثمن بخس دراهم معدودة" (1) مى فهماند كه يوسف ع را به چند درهم ناچيز فروختند.

علاوه بر اينكه ما در تشريع اين حكم رعايت اشخاصى را هم كه اين تكليف برايشان طاقت فرسا است كرده ايم، و اينگونه افراد بايد به جاى روزه فديه بدهند، آنهم فديه مختصرى كه همه بتوانند بدهند، و آن عبارت است از طعام يك مسكين.

"فمن كان منكم مريضا او على سفر - تا جمله - فدية طعام مسكين"و وقتى اين عمل هم خير شما را دربردارد، و هم تا جائى كه ممكن بوده رعايت آسانى آن شده خير شما در اين است كه بطوع و غبت خود روزه را بياوريد، و بدون كراهت و سنگينى و بى پروا انجامش دهيد، "فمن تطوع خيرا فهو خير له"براى اينكه عمل نيك را بطوع و رغبت انجام دادن بهتر است، از اينكه به كراهت انجام دهند.

بنابر آنچه گفته شد زمينه گفتار در دو آيه اول مقدمه است براى آيه سوم كه مى فرمايد: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه"الخ، و بنا بر اين پس جمله: "كتب عليكم الصيام"در آيه اول جمله اى است خبرى كه مى خواهد از تحقق چنين تكليفى خبر دهد، نه اينكه در همين جمله تكليف كرده باشد، آنطور كه در آيه شريفه: "يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى" (2) و آيه"كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاقربين" (3) تكليف كرده چون هر چند در هر سه آيه تعبير به(كتب عليكم)آمده، ليكن بين قصاص در مورد كشتگان - در آيه دوم - و وصيت به والدين و اقرباء - در آيه سوم، و بين مساله صيام - در آيه مورد بحث فرق است، و آن اين است كه قصاص در قتلى امرى است سازگار با حس انتقامجوئى امرى است كه دلهاى صاحبان خون تشنه آن است.

صاحبان خون به حكم غريزه و طبيعت نمى توانند قاتل عزيز و پاره تن خود را زنده و سالم ببينند، و نمى توانند اين معنا را تحمل كنند كه نسبت به جنايتى كه به ايشان شده بى اعتنائى شود، و همچنين وصيت و سفارش والدين و خويشان كه مطابق با حس ترحم و شفقت و رافت به ارحام است، آنهم در هنگامى كه مى خواهد بوسيله مرگ براى هميشه از آنان جدا شود.

پس قصاص و وصيت دو حكم مقبول بطبع، و موافق با مقتضاى طبيعت آدمى است، و انشاء آن احتياج به مقدمه و زمينه چينى ندارد، به خلاف حكم روزه كه عبارت است از محروميت نفوس از بزرگترين مشتهيات، و مهم ترين تمايلاتش، يعنى خوردن و نوشيدن و جماع، كه چون محروميت از آنها ثقيل بر طبع و مصيبتى براى نفس آدمى است.در توجيه حكمش ناگزير از اين است كه قبلا براى شنوندگان - با در نظر گرفتن اينكه عموم مردمند و بيشتر مردم عوام و پيرو مشتهيات نفسند - مقدمه اى بچيند، و دلهاشان را علاقه مند بدان سازد، تا تشنه پذيرش آن شوند، بدين جهت است كه گفتيم آيه: "كتب عليكم القصاص"الخ و آيه: "كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت"الخ، انشاء حكم است، و حاجتى به زمينه چينى ندارد، به خلاف آيه: "كتب عليكم الصيام"تا آخر دو آيه كه مشتمل بر هفت فقره است و خبر مى دهد از اينكه بعدها چنين حكمى انشاء مى شود.


"يا ايها الذين آمنوا..."

اينگونه خطاب(اى كسانى كه ايمان آورده ايد)به منظور توجه دادن مردم به صفت ايمانشان است، و گرنه مى فرمود: (اى مردم)ليكن خواست بفهماند با توجه به اينكه داراى ايمانيد بايد هر حكمى را كه از ناحيه پروردگارتان مى آيد بپذيريد، هر چند كه بر خلاف مشتهيات، و ناسازگار با عادات شما باشد.

در اينجا ممكن است بپرسى: علت اين تعبير در آيه مورد بحث روشن شد ليكن اين معنا روشن نشد كه چرا همين تعبير در ابتداى آيه قصاص آمده، ولى در آيه وصيت نيامده؟در پاسخ مى گوئيم: علتش اين است كه حكم قصاص هر چند مطابق ميل و طبيعت آدمى است ليكن در عصر نزول آيه، مسيحيان با آن مخالف بودند، و آنها عفو را بر قصاص ترجيح مى دادند، و لذا لازم بود در توجيه حكم قصاص در ميان ملت اسلام، ايمان ملت خاطرنشان گردد و گفته شود ايمان شما شما را محكوم مى كند به اينكه احكام الهى را بپذيريد، هر چند كه ديگران مخالف آن باشند، و در آيه وصيت چون چنين مخالفتى در كار نبود، آن آيه به خطاب(يا ايها الذين آمنوا)آغاز نشد.


"كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم"

كلمه كتابت معنايش معروف است، ليكن گاهى كنايه مى شود از واجب شدن عملى، و يا تصميم بر عملى و يا قضاى حتمى كه بر چيزى رانده شده، كه در آيه: "كتب الله لا غلبن انا و رسلى" (4) كنايه از قضاء حتمى، و در آيه: "و نكتب ما قدموا و آثارهم" (5) كنايه از عزيمت و قضاء حتمى است و در آيه"و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس" (6) كنايه از وجوب و وضع قانون و جعل حكم قطعى است.

و كلمه(صيام)و كلمه(صوم)در لغت مصدر، و به معناى خوددارى از عمل است، مثلا صوم از خوردن، و صوم از نوشيدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناى خوددارى از آنها است، و چه بسا در معناى آن اين قيد را اضافه كرده باشند، كه به معناى خوددارى از خصوص كارهائى است كه دل آدمى مشتاق آن باشد، و اشتهاى آن را داشته باشد.

صاحب اين گفتار گفته: معناى صوم در اصل لغت خوددارى از خصوص چنين كارهائى بوده، و ليكن بعدها در شرع در خصوص خوددارى از كارهاى معينى استعمال شده، و آن هم خوددارى از طلوع فجر تا مغرب و توام با نيت است و منظور از"الذين من قبلكم"امتهاى گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهاى انبياء قبل، چون امت موسى و عيسى و غير ايشان است.

چون هر جا كه در قرآن كريم اين كلمه به چشم مى خورد معهود همين معنا است، البته اين به آن معنا نيست كه جمله"كما كتب على الذين من قبلكم"در مقام اطلاق از حيث اشخاص است و مى خواهد بفرمايد: تمامى تك تك امتها روزه داشته اند و نيز به آن معنا نيست كه بفهماند روزه اسلام شبيه روزه امتهاى پيشين است، پس آيه شريفه نه دلالت بر اين دارد كه تمامى امتها بدون استثناء روزه داشته اند، و نه دلالت دارد بر اينكه روزه همه امتها مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و داراى همه خصوصيات روزه ما بوده، بلكه تنها در اين مقام است كه اصل روزه و خوددارى را در امتهاى پيشين اثبات كند، و بفرمايد: امتهاى پيشين هم روزه داشته اند.

و مراد از جمله: (الذين من قبلكم)الخ امتهاى گذشته داراى ملت و دين است البته همانطور كه گفتيم نه همه آنها، و قرآن كريم معين نكرده كه اين امتها كدامند، چيزى كه هست از ظاهر جمله: (كما كتب) الخ بر مى آيد كه امتهاى نامبرده اهل ملت و دين بوده اند كه روزه داشته اند، و از تورات و انجيل موجود در دست يهود و نصارا هيچ دليلى كه دلالت كند بر وجوب روزه بر اين دو ملت ديده نمى شود، تنها در اين دو كتاب فرازهائى است كه روزه را مدح مى كند، و آن را عظيم مى شمارد.

و اما خود يهود و نصارا را مى بينيم كه تا عصر حاضر در سال چند روز به اشكالى مختلف روزه مى گيرند، يا از خوردن گوشت و يا از شير و يا از مطلق خوردن و نوشيدن خوددارى مى كنند.

و نيز در قرآن كريم داستان روزه زكريا و قصه روزه مريم از سخن گفتن آمده است.

و در غير قرآن مساله روزه از اقوام بى دين نيز نقل شده، همچنانكه از مصريان قديم و يونانيان و روميان قديم و حتى وثنى هاى هندى تا به امروز نقل شده، كه هر يك براى خود روزه اى داشته و دارند، بلكه مى توان گفت عبادت و وسيله تقرب بودن روزه از امورى است كه فطرت آدمى به آن حكم مى كند، كه بحثش خواهد آمد ان شاء الله.
و بعضى گفته اند كه مراد از جمله(الذين من قبلكم)يهود و نصارا و يا انبياى سابق است، كه بر طبق هر يك از اين دو قول رواياتى هم آمده، ولى رواياتى است كه خالى از ضعف نيست.


"لعلكم تتقون"

وثنى ها(همانطور كه اشاره شد)به منظور تقرب و ارضاى آلهه خود و در هنگامى كه جرمى مرتكب مى شدند به منظور خاموش كردن فوران خشم خدايان روزه مى گرفتند، و همچنين وقتى حاجتى داشتند به منظور برآمدنش دست به اين عبادت مى زدند و اين قسم روزه در حقيقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتياج معبود را بر مى آورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، و يا او رضايت اين را به دست مى آورده، تا اين هم رضايت او را حاصل كند.

ولى در اسلام روزه معامله و مبادله نيست، براى اينكه خداى عزوجل بزرگتر از آن است كه در حقش فقر و احتياج و يا تاثر و اذيت تصور شود، و سخن كوتاه آنكه خداى سبحان برى از هر نقص است، پس هر اثر خوبى كه عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتى كه باشد تنها عايد خود عبد مى شود، نه خداى تعالى و تقدس، همچنانكه اثر سوء گناهان نيز هر چه باشد به خود بندگان برمى گردد"ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها" (7) اين معنائى است كه قرآن كريم در تعليماتش بدان اشاره مى كند، و آثار اطاعتها و نافرمانى ها را به انسان بر مى گرداند انسانى كه جز فقر و احتياج چيزى ندارد، و باز قرآن در باره اش مى فرمايد: "يا ايها الناس انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى" (8) .

و در خصوص روزه، همين برگشتن آثار اطاعت به انسان را در جمله: (لعلكم تتقون) بيان كرده، مى فرمايد: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودى است كه عايد خود شما مى شود، و فائده داشتن تقوا مطلبى است كه احدى در آن شك ندارد، چون هر انسانى به فطرت خود اين معنا را درك مى كند، كه اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند كمال و روحانيت ارتقاء يابد، اولين چيزى كه لازم است بدان ملتزم شود اين است كه از افسار گسيختگى خود جلوگيرى كند، و بدون هيچ قيد و شرطى سرگرم لذت هاى جسمى و شهوات بدنى نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند كه زندگى مادى را هدف بپندارد، و سخن كوتاه آنكه از هر چيزى كه او را از پروردگار تبارك و تعالى مشغول سازد بپرهيزد.

و اين تقوا تنها از راه روزه و خوددارى از شهوات بدست مى آيد، و نزديك ترين راه و مؤثرترين رژيم معنوى و عمومى ترين آن بطوريكه همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره مند شوند، و نيز هم اهل آخرت از آن رژيم سود ببرد، و هم شكم بارگان اهل دنيا، عبارت است از خوددارى از شهوتى كه همه مردم در همه اعصار مبتلاى بدانند، و آن عبارت است از شهوت شكم از خوردن و آشاميدن، و شهوت جنسى كه اگر مدتى از اين سه چيز پرهيز كنند، و اين ورزش را تمرين نمايند، به تدريج نيروى خويشتن دارى از گناهان در آنان قوت مى گيرد و نيز به تدريج بر اراده خود مسلط مى شوند.

آن وقت در برابر هر گناهى عنان اختيار از كف نمى دهند، و نيز در تقرب به خداى سبحان دچار سستى نمى گردند، چون پر واضح است كسى كه خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشيدن و عمل جنسى كه امرى مباح است اجابت مى كند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانى ها شنواتر، و مطيع تر خواهد بود، اين است معناى آنكه فرمود: (لعلكم تتقون).


"اياما معدودات"

منصوب آمدن كلمه(ايام)بنابر ظرفيت و به تقدير كلمه(فى)است، و اين ظرف(در ايامى معدود) متعلق است به كلمه(صيام)، و ما در سابق هم گفتيم كه نكره آمدن ايام و اتصاف آن به صفت(معدودات) براى اين است كه بفهماند تكليف نامبرده ناچيز و بدون مشقت است، تا به اين وسيله مكلف را در انجام آن دل و جرات دهد، و از آنجا كه ما در سابق گفتيم آيه"شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن"الخ بيان ايام است، قهرا مراد از ايام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.

بعضى از مفسرين گفته اند: كه مراد از ايام معدودات روزه مستحبى سه روز در هر ماه و روز عاشورا است، و بعضى ديگر گفته اند: ايام البيض يعنى سيزده و چهارده و پانزدهم هر ماه، و نيز روزه عاشوراء است، كه مسلمانان و رسولخدا ص در اين ايام روزه مى گرفتند، آنگاه آيه شريفه"شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن"الخ نازل شد، و روزه هاى چند روز نامبرده نسخ گرديد، و براى هميشه روزه رمضان واجب گشت.

صاحبان اين دو قول هر كدام به يك دسته روايات وارده از طرق اهل سنت و جماعت تمسك كرده اند، رواياتى كه صرفنظر از سند، در بين خود تعارض دارند، و بهمين جهت قابل اعتماد نيستند.

دليل عمده اى كه ضعف اين قول را روشن مى كند دو چيز است.

اول اينكه: روزه همانطور كه ديگران هم گفته اند يك عبادت عمومى و همگانى است، و اگر منظور از آيه شريفه مورد بحث آن بوده باشد كه اينان گفتند، قطعا تاريخ آن را ضبط مى كرد، و ديگر اختلافى در ثبوتش پديد نمى آمد و بهمين دليل نسخ آن نيز ثابت مى شد و كسى در آن اختلاف نمى كرد و مى بينيم كه اينطور نيست، و در هر دو قسمت اختلاف شديد هست.

علاوه بر اينكه ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه و وجوب يا استحباب روزه آن بعنوان يك عيد از اعياد اسلامى از بدعت هائى است كه بنى اميه(لعنهم الله)آن را ابداع كردند، بدين جهت ابداع كردند كه در آن روز در واقعه كربلا ذريه رسول خدا ص و اهل بيت او را از بين بردند، مردانشان را كشتند و زنان و ذرارى ايشان را به اسارت برده اموالشان را غارت كردند، و از خوشحالى و مسرت آن روز را مبارك شمرده، براى خود عيد گرفتند، و روزه آنرا تشريع كردند تا از روزه گرفتن آن روز ركت بگيرند.

و باز بهمين منظور براى روزه آن روز فضائلى جعل كردند، و بركاتى تراشيدند، و احاديثى(به اين مضمون كه عاشورا يكى از اعياد اسلامى است، و بلكه از اعياد عامه اى است كه حتى مشركين جاهليت و يهود و نصارا هم از زمان بعثت موسى و عيسى آن را پاس مى دارند)جعل كردند، در حاليكه هيچ يك از اين مضامين درست نيست، نه يهود عاشورا را عيد مى دانسته و نه نصارا، و نه مردم جاهليت و نه اسلام.

چون عاشورا نه يك روز ملى بوده تا نظير نوروز و مهرگان عيد ملى و قومى بشود، و نيز در آن روز هيچ واقعه اى از قبيل فتح و پيروزى براى ملت اسلام اتفاق نيفتاده، تا نظير مبعث و ميلاد رسولخدا ص روزى تاريخى براى اسلام باشد، و هيچ جهت دينى هم ندارد تا نظير فطر و قربان عيدى دينى باشد، پس عزت و احترامى كه بنى اميه براى عاشورا درست كرده اند عزتى است بدون جهت.

دليل دوم: بر ضعف اين قول اين است كه آيه سوم از آيات مورد بحث يعنى آيه: (شهر رمضان)الخ سياقى دارد كه با نازل شدنش جداى از دو آيه ديگر نمى سازد، تا ناسخ آيه هاى قبل باشد: چون ظاهر سياق اين است كه جمله(شهر رمضان)خبر باشد براى مبتدائى كه حذف شده، و يا مبتدائى باشد براى خبرى كه حذف شده، كه توضيحش گذشت در نتيجه بيانى خواهد بود براى جمله: (اياما معدودات)و با در نظر گرفتن اين معنا هر سه آيه كلام واحدى خواهد بود، كه غرض واحدى را دنبال مى كند، و آن عبارت است از واجب بودن روزه ماه رمضان.

و اما اينكه كلمه(شهر رمضان)مبتداء و جمله: "الذى انزل فيه القرآن"خبر آن باشد، هر چند نظريه اى است كه آيه شريفه را مستقل از ما قبل مى كند، و بنابر آن، آيه شريفه صلاحيت آن را دارد كه به تنهائى نازل شده باشد، ليكن صلاحيت آن را ندارد كه ناسخ آيه قبلش باشد، براى اينكه ميان ناسخ و منسوخ بايد منافاتى باشد، و ميان اين آيه و آيه قبلش هيچ منافاتى نيست، تا اين ناسخ آن باشد با اينكه گفتيم در نسخ بايد منافات و تباينى در بين باشد.

ضعيف تر از اين قول، گفتار جمعى ديگر است، كه از كلماتشان بر مى آيد كه خواسته اند بگويند آيه دوم يعنى آيه: (اياما معدودات)الخ ناسخ آيه اول، يعنى آيه: (كتب عليكم الصيام)است، به اين بيان كه قبل از اسلام روزه بر نصارا نيز واجب بود، ولى نصارا در آن كم و زياد كردند، تا بالاخره بر عدد پنجاه روز قرار گرفت، آنگاه خداى تعالى براى مسلمين روزه رمضان را تشريع كرد، پس رسولخدا ص و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشريع روزه رمضان همان روزه پنجاه روز مسيحيان را مى گرفتند، و آيه اول هم همين را تشريع كرده، مى فرمايد شما مسلمانان نيز همان روزه مسيحيان را بگيريد، ولى آيه دوم وقتى نازل شد حكم آيه اول را نسخ كرد، چون فرمود روزه در چند روز معينى واجب است.

و وجه ضعيف تر بودن اين قول از قول قبلى اين است كه همه ايرادهائى كه به وجه قبلى وارد بود بر آن وارد است، علاوه بر اينكه متمم بودن آيه دومى براى اولى روشن تر از متمم بودن سومى براى دومى است، و نيز رواياتى كه اين قائل قول خود را مستند به آنها كرده جعلى بودن و مخالفتش با قرآن و با سياق آيه روشن تر از مخالفت روايات قول اول با آيه است.


"فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر"

حرف فاء در ابتداء آيه مى فهماند كه مطلب آيه نتيجه و فرع آيه قبل است، كه مى فرمود: (كتب عليكم) الخ، و نيز(اياما معدودات)الخ، و معناى مجموع آن چنين مى شود: روزه بر شما واجب شده، و نيز عدد معينى در آن رعايت شده، و همانطور كه از اصل روزه رفع يد نمى شود، از عدد آن نيز صرفنظر نمى شود، پس اگر در ايام رمضان عارضه اى چون مرض و سفر پيش آيد كه حكم وجوب روزه را در آن ايام معدوده يعنى ايام رمضان بردارد از اين ايام معدوده صرفنظر نمى شود، و بايد به همان عدد در ساير روزها روزه گرفت، و اين همان حقيقتى است كه آيه سوم(و لتكملوا العدة)الخ متعرض است.

پس جمله: (اياما معدودات)الخ همانطور كه به بيان گذشته معناى تحقير و ناچيز بودن ايام را افاده مى كند، اين معنا را هم افاده مى كند، كه همين عدد ناچيز ركنى است كه در غرض و حكم روزه ماخوذ شده است.

كلمه(مرض)به معناى خلاف صحت و سلامتى است و كلمه(سفر)از ماده(س - ف - ر)گرفته شده، كه به معناى كشف است و گويا سفر را از اين جهت سفر مى خوانند كه مسافر براى بيرون شدن از وطن از خانه اش منكشف و ظاهر مى شود، و گويا اينكه فرمود: (او على سفر)و مانند كلمه(مريضا) نفرمود(مسافرا)، براى اشاره به اين معنا بوده كه آن مسافرى روزه اش شكسته مى شود كه در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته، (مثل كسى كه در سفر ده روز در محلى اقامت كرده است، كه چنين كسى قبلا مسافر بوده، و فعلا مقيم است، و روزه اش صحيح است)و نه در آينده(مثل كسى كه مى خواهد بعد از ظهر حركت كند كه چنين كسى روزه آن روزش صحيح است).

بيشتر دانشمندان و علماى اهل سنت گفته اند: از آيه: "فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر"الخ، استفاده مى شود كه مسافر مى تواند روزه نگيرد، نه اينكه روزه گرفتن برايش حرام است، پس مريض و مسافر، هم مى توانند روزه بگيرند، و هم اينكه افطار نموده به همان عدد از روزهاى ديگر سال روزه بگيرند.

ليكن اين حرف صحيح نيست، زيرا گفتيم ظاهر جمله: (فعدة من ايام اخر)(كسى كه مريض و مسافر باشد بايد چند روزى در ايام ديگر سال روزه بگيرد)عزيمت است، نه رخصت، يعنى از ظاهر آن بر مى آيد كه مريض و مسافر نبايد در رمضان روزه بگيرند، و اين معنا از ائمه اهل بيت ع نيز روايت شده، و مذهب جمعى از صحابه از قبيل عبد الرحمان بن عوف، و عمر بن خطاب، و عبد الله بن عمر، و ابى هريرة، و عروة بن زبير، نيز همين است، پس جمله نامبرده حجتى است عليه علماى نامبرده از اهل سنت.

ايشان براى توجيه نظريه خود چيزى در آيه تقدير گرفته گفته اند، تقديرش"فمن كان مريضا او على سفر فافطر فعدة من ايام اخر"است، يعنى هر كس مريض يا مسافر باشد، و به همين جهت افطار كرده باشد به همان عدد از روزهاى ديگر روزه بگيرد.

و اين تقدير دو اشكال دارد، اول اينكه اصولا همانطورى كه گفته اند تقدير گرفتن خلاف ظاهر است، (وقتى گوينده اى سخن مى گويد تمامى كلماتى كه در افاده منظورش دخالت دارد در كلام خود مى آورد، و چيزى را نگفته نمى گذارد)مگر آنكه به اتكاء قرينه اى كه در كلامش هست يك كلمه را حذف كند، چون يقين دارد خواننده يا شنونده با وجود آن قرينه مى فهمد كه فلان كلمه حذف شده است و اما بدون قرينه دست به چنين حذفى نمى زند.

اشكال دوم اينكه: به فرضى كه تسليم شويم و قبول كنيم كه كلمه(فافطر)در آيه حذف شده، تازه اين كلام هم دلالتى بر رخصت ندارد، (كدام شنونده اى از عبارت"و هر كس مريض يا مسافر باشد، و افطار كرده باشد در ايامى ديگر روزه بگيرد"، مى فهمد روزه در سفر و مرض جايز است؟)آرى نهايت چيزى كه از عبارت"فمن كان مريضا او على سفر فافطر"، در اين مقام(كه به گفته ساير مفسرين نيز مقام تشريع است)استفاده مى شود.

اين است كه افطارش گناه نبوده چون جايز بوده، البته جواز به معناى اعم از وجوب و استحباب و اباحه، جوازى كه با وجوب و استحباب و اباحه مى سازد، و اما اينكه به معناى سومى يعنى الزامى نبودن افطار باشد به هيچ وجه لفظ آيه بر آن دلالت ندارد، بلكه باز هم بر خلاف آن دلالت مى كند، چون قانونگذار حكيم در مقام تشريع خود، هرگز در بيان آنچه بايد بيان كند كوتاهى نمى كند، و اين خود روشن است.


"و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين"

كلمه(يطيقون)از مصدر اطاقه است، و اطاقه همانطور كه بعضى گفته اند به معناى به كار بستن تمامى قدرت در عمل است كه لازمه آن اين است كه عمل نامبرده آنقدر دشوار باشد، كه همه نيروى انسان در انجامش مصرف شود، در نتيجه معناى جمله"و على الذين يطيقونه" اين است كه هر كس روزه برايش مشقت داشته باشد.

و كلمه(فديه)به معناى بدل و عوض است و در اينجا به معناى عوض مالى است، كه همان طعام مسكين يعنى سير كردن يك مسكين گرسنه است از غذائى كه خود انسان مى خورد، البته نه آن غذاى ساده اى كه گاهى مى خورد، و نه آن غذاى لذيذى كه باز گاه گاه مى خورد، بلكه از غذاى متوسطى كه غالبا استفاده مى كند، و حكم اين فديه نيز مانند حكم قضاى روزه مريض و مسافر واجب است، چون تعبير(و على الذين)تعبيرى است كه وجوب تعيينى را مى رساند، نه تخييرى و نه رخصت را.

بعضى از مفسرين گفته اند جمله نامبرده نيز رخصت را مى رسانده و سپس نسخ شده چون خداى سبحان در اول، همه مردم را كه مى توانند روزه بگيرند مخير كرد بين روزه گرفتن و كفاره دادن از هر روز به طعام يك مسكين، چون مردم در آن ايام عادت به روزه نداشتند، بعدها كه رفته رفته عادت كردند، اين آيه به وسيله آيه: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه"الخ نسخ شد.

بعضى ديگر از همين مفسرين گفته اند: تنها نسبت به اشخاص توانا نسخ شد و قرار شد حتما روزه بگيرند، و اما مثل پير زن و پيرمرد سالخورده و زن حامله و زن بچه شيرده آيه نسخ نشد، و حكم جواز افطار و فديه دادن باقى ماند.

و به جان خودم اينگونه تفسيرها بازى كردن با قرآن و پاره پاره كردن آيات آن است، و اگر خواننده عزيز در آيات سه گانه مورد بحث دقت كند خواهد ديد كه هر سه يك غرض را دنبال مى كند، و يك سياق متصل و جملاتى به هم پيوسته و بيانى روشن دارد، آنگاه اگر اين كلام واحد و پيوسته را با نظريه اين مفسرين تطبيق دهد، خواهد ديد كه ديگر آن سياق پيوسته را ندارد، جملاتش با يكديگر متنافى است، اولش آخرش را نقض مى كند، يك جا مى گويد:

(كتب عليكم الصيام)روزه بر شما واجب شده، دنبالش مى گويد آنهائى كه مى توانند روزه بگيرند مى توانند افطار نموده به جاى آن طعام دهند، و در آخر مى گويد: روزه بر همه شما واجب است تا حكم آخرى ناسخ حكم فديه نسبت به خصوص قادران باشد، و حكم فديه نسبت به غير قادران به حال خود باقى بماند، با اينكه در آيه شريفه بنا بر اين تصوير حكم غير قادرين اصلا بيان نشده است.

مگر اينكه كسى بگويد كلمه(يطيقونه)قبل از نسخ شدن به معناى قدرت داشتن است، و بعد از نسخ به معناى قدرت نداشتن، و اين پيدا است كه چقدر بى پايه است. و سخن كوتاه اينكه بنا بر اين بايد جمله: "و على الذين يطيقونه"الخ كه در وسط آيات قرار گرفته ناسخ جمله: (كتب عليكم الصيام)در اول آيات باشد، كه با آن تنافى دارد، آن وقت اين سؤال پيش مى آيد كه چرا بدون هيچ علتى حكم ناسخ را مقيد به كسانى كرده كه توانائى ندارند.

و نيز لازمه اين تفسير اين است كه جمله: "فمن شهد منكم الشهر فليصمه"تنها ناسخ حكم كسانى باشد كه قادر بر روزه اند، نه آنهائى كه از روزه عاجزند با اينكه ظاهر عبارت ناسخ مطلق است، هم قادر را شامل مى شود و هم عاجز را، علاوه بر اينكه اصلا منسوخ شامل حكم عاجز نبود، تا ناسخ بخواهد آن حكم را براى عاجز باقى بدارد، و اين تالى فاسدها فاحش ترين تالى فاسدهايند.

حال اگر علاوه بر نسخهائى كه از آقايان براى تو خواننده عزيز نقل كرديم، نسخ هاى ديگرى كه در باره اين سه آيه ذكر كرده اند اضافه كنى، آن وقت تفسيرى عجيب خواهى ديد، و آن نسخ ها اين است كه گفته اند جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله: (اياما معدودات)الخ است، و جمله(اياما معدودات)هم ناسخ جمله(كتب عليكم الصيام)است.


(بد نيست دوباره نسخ هائى را كه آقايان در سه آيه قرآن قائل شده اند بشماريم، تا بازيگرى با كلام خدا بر ايمان روشن تر بشود:
1 - جمله: (و على الذين يطيقونه)الخ ناسخ جمله: (كتب عليكم الصيام)است.

2 - جمله: (فمن شهد منكم الشهر فليصمه)ناسخ حكم(و على الذين يطيقونه)است.

3 - جمله: (شهر رمضان)ناسخ جمله(اياما معدودات)است.

4 - جمله: (اياما معدودات)الخ ناسخ(كتب عليكم الصيام)است.(مترجم)


"فمن تطوع خيرا فهو خير له"

كلمه تطوع از ماده(ط - و - ع)است.و معناى طوع مقابل معناى كراهت است، و يا بگو به اين معنا است كه انسان كارى را به رضا و رغبت خود انجام دهد، آنگاه همين طوع وقتى به باب تفعل مى رود و به صورت تطوع در مى آيد.معناى داوطلب بودن هم بر آن اضافه مى شود پس تطوع به معناى اين است كه انسان خودش داوطلبانه كارى را انجام دهد كه اطاعت خدا هم هست، بدون اينكه در انجام آن كراهتى داشته باشد، و اظهار ناراحتى و گرانبارى كند، حال چه اينكه آن عمل الزامى و واجب باشد.و چه غير الزامى و مستحب.

اين معناى اصلى كلمه تطوع بوده، پس اگر مى بينيم كه فعلا در خصوص افعال مستحب استعمال مى شود يك اصطلاحى است جديد، كه بعد از نزول قرآن در بين مسلمانان رائج گشته، و منشاش هم اين بوده كه معمولا عمل نيكى كه يك مسلمان داوطلبانه انجام مى دهد عمل مستحب است، و اما عمل واجب هر چه هم كه بطوع و رغبت انجام شود باز بوئى از اكراه و اجبار در آن هست.

و سخن كوتاه آنكه كلمه(تطوع)همانطور كه ديگران هم گفته اند دلالتى بر خصوص استحباب ندارد، نه ماده اش(ط - و - ع)و نه هياتش(تفعل)، در نتيجه مى توان گفت حرف (فاء)كه در آغاز جمله آمده جمله را فرع و نتيجه معنائى مى كند كه از كلام سابق استفاده مى شد، و معناى مجموع كلام - و خدا داناتر است - اين مى شود: روزه بر شما واجب شده است، و در آن خير و صلاح شما رعايت شده، علاوه بر اينكه با داشتن اين فريضه شما هم جزء امتهائى مى شويد كه قبل از شما بودند، با اين تفاوت كه در اين فريضه تخفيف و تسهيلى براى شما منظور شده است، پس آن را بطوع و رغبت بياوريد، نه با كراهت چون هر كس عمل خير را بطوع بياورد بهتر است تا همان عمل را به كره بياورد.

از اينجا روشن مى شود كه جمله: (فمن تطوع خيرا)از قبيل به كار بردن سبب در جاى مسبب است، ساده تر بگويم در اين جمله سخن از خصوص روزه نشده بلكه سخن از مطلق تطوع خير شده، كه سبب تطوع در روزه است، نظير آيه: "قد نعلم انه ليحزنك الذى يقولون فانهم لا يكذبونك و لكن الظالمين بايات الله يجحدون" (9) يعنى غم مخور و صبر كن كه علت تكذيب ايشان انكار آيات خدا است، چون در اين آيه نيز سبب تكذيب در جاى تكذيب نشسته.

بعضى از مفسرين گفته اند جمله مورد بحث يعنى"فمن تطوع خيرا فهو خير له"مرتبط به جمله قبل است، كه مى فرمود: "و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين"الخ، و معناى مجموع آن دو جمله اين است كه كسى كه بيشتر از طعام يك مسكين فديه بدهد، مثلا براى يك روز روزه دو نفر مسكين را طعام دهد و يا طعام دو مسكين را به يك نفر بدهد برايش بهتر است.

اشكالى كه بر اين تفسير وارد است همانست كه گفتيم: كلمه(تطوع)اختصاص به مستحبات ندارد علاوه بر اينكه بنا بر اين تفسير فاء تفريع بى معنا مى شود چون در نتيجه قرار گرفتن تطوع به آن معنا(بيش از طعام يك مسكين دادن)بر حكم فديه هيچ نكته معقولى بنظر نمى رسد، علاوه بر اينكه اصولا كلمه(تطوع بخير)هيچ دلالتى بر تطوع به زيادتر دادن ندارد.


"و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون"

اين جمله متمم جمله قبلى است، و معنايش به حسب تقدير - به آن بيانى كه گذشت - اين مى شود با روزه اى كه بر شما واجب شده تطوع كنيد، و آن را داوطلبانه بياوريد، كه تطوع به كار خير بهتر است، و روزه هم كه خير شما است پس تطوع به روزه هم خيرى علاوه بر خير ديگر است.

و بعضى از مفسرين گفته اند: جمله مورد بحث يعنى(و ان تصوموا خير لكم)خطاب به كسانى است كه از روزه گرفتن معذورند، نه عموم مؤمنين كه در جمله(روزه بر شما واجب شده)مخاطب بودند، چون ظاهر عبارت نامبرده رجحان روزه است، و معلوم است كه رجحان با ترك هم مى سازد، در نتيجه عبارت ظاهر در استحباب روزه مى شود نه وجوب كه منافى با ترك است، و چون مى دانيم روزه واجب است ناگزير عبارت نامبرده را حمل مى كنيم بر رجحان و استحباب روزه براى كسانى كه از ناحيه شرع مجاز در ترك آنند، مانند مريض و مسافر كه مى گوئيم روزه اى كه بر همه واجب است بر مريض و مسافر مستحب است، و بهتر آن است كه آنها نيز روزه را بر افطار ترجيح دهند، و در عين حال قضاى آنرا هم بگيرند.

اما اين تفسير به خاطر اشكالاتى كه بر آن وارد است صحيح نيست.

اشكال اول اينكه: دليلى بر طبق آن نيست.

اشكال دوم اينكه: اگر مراد از جمله: (و ان تصوموا خير لكم)استحباب روزه براى مريض و مسافر بود، با در نظر گرفتن اينكه در جمله: (فمن كان منكم مريضا)الخ مريض و مسافر غايب به حساب آمده اند، جا داشت در جمله بعدى هم غايب به حساب آمده، در باره شان بفرمايد: (و ان يصوموا خير لهم)مريض و مسافر اگر روزه بگيرند بر ايشان بهتر است، ولى فرمود:

(اگر روزه بگيريد برايتان بهتر است)پس معلوم مى شود در جمله دوم روى سخن با خصوص مسافر و مريض نيست.

اشكال سوم اينكه: جمله اولى به خوبى دلالت دارد بر اينكه مريض و مسافر مختارند در گرفتن و نگرفتن روزه، نه اينكه گرفتن روزه رجحان داشته باشد، بلكه جمله بعديش كه مى فرمايد: (فعدة من ايام اخر)صريح در اين است كه حتما بايد در روزهاى ديگر روزه بگيرند، آن وقت چطور مفسرين نامبرده مى توانند بگويند آيه در صدد بيان رجحان روزه بر ترك آن است.

اشكال چهارم اينكه: اگر جمله اولى(فمن كان منكم)الخ در صدد بيان ترخيص روزه براى مسافر و مريض باشد، و بگويد گرفتن و نگرفتن روزه براى معذورين يكسان است، البته جا داشت در جمله بعدى بفرمايد بلكه گرفتن آن بهتر است، تا يك طرف تخيير را ترجيح داده و بيانگر رجحان آن باشد، ولى جمله اولى در مقام بيان روزه رمضان و روزه ايام ديگر سال است، و با چنين زمينه اى ديگر ممكن نيست تنها از جمله: (و ان تصوموا خير لكم)و بدون هيچ قرينه اى در كلام استفاده كنيم كه مى خواهد روزه رمضان را بر روزه غير رمضان ترجيح دهد.

اشكال پنجم اينكه: مقام آيات، مقام بيان حكم نيست، تا ظهور رجحان از جمله (فمن كان)با حكم وجوبى منافات پيدا كند، بلكه مقام، همانطور كه در سابق هم گذشت مقام بيان ملاك تشريع است، و اينكه اگر شارع اسلام حكمى را صادر مى كند خالى از فلسفه و حكمت و خير و نيكوئى نيست، و عينا نظير آيه: "فتوبوا الى بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خير لكم" (10) ، و آيه: "فاسعوا الى ذكر الله و ذروا البيع ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون" (11) ، و آيه:

"تؤمنون بالله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون" (12) است كه در هر سه آيه مى فرمايد، حكمى كه شده براى شما خير است و آيات در اين باب بسيار است.


"شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى"

ماه رمضان نهمين ماه از ماههاى سال قمرى و عربى است، كه بين ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن كريم از ماههاى دوازده گانه غير از ماه رمضان نام هيچ ماه ديگرى نيامده.

و كلمه نزول به معناى پائين آمدن و وارد شدن از نقطه بلند است، و فرق ميان انزال و تنزيل اين است كه انزال به معناى نازل كردن دفعى و يك پارچه است، و تنزيل به معناى نازل كردن تدريجى است، و كلمه(قرآن)اسم كتابى است كه خداى تعالى آنرا بر پيامبر گراميش محمد ص نازل كرده، و به اين جهت آن را قرآن ناميده كه(قبلا از جنس خواندنيها نبود، و به منظور اينكه درخور فهم بشر شود نازلش كرد و در نتيجه كتابى)خواندنى شد، چنانكه فرمود: "انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون" (13) و اين كلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق مى شود و هم بر اجزاى آن.

و اين آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه قرآن يك پارچه در ماه رمضان نازل شده، از سوى ديگر ظاهر آيه شريفه: "و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث، و نزلناه تنزيلا" (14) دلالت دارد بر اينكه قرآن كريم به تدريج و در مجموع مدت دعوت رسولخدا ص يعنى در مدت تقريبا بيست و سه سال نازل شده، تاريخ هم مؤيد اين معنا است، و از همين جهت بعضى گمان كرده اند كه آيه مورد بحث با اين آيه منافات دارد.

و بعضى ديگر در پاسخ گفته اند: قرآن كريم دو بار نازل شده، يك بار در ماه رمضان بطور يك پارچه به آسمان دنيا نازل شد و بار ديگر از آسمان دنيا به تدريج بر زمين نازل شده، و اين پاسخى است كه مفسرين نامبرده آنرا از روايات گرفته اند كه بعضى از آنها را در بحث روايتى آينده نقل خواهيم كرد.ان شاء الله ولى بعضى ديگر به اين مفسرين اشكال كرده اند، كه در آيه مورد بحث كه تعبير به انزال - يعنى نازل شدن يك پارچه - فرموده دنبالش فرموده: "هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان"به اين منظور نازل شده كه بايد هدايتگر مردم و فارق ميان حق و باطل باشد، و دلائلى روشن از هدايت ارائه دهد، و اين معنا با نازل شدن به آسمان دنيا نمى سازد، چون بنا بر اين تفسير قرآن كريم سالها در آسمان دنيا بود، در حالى كه هدايتگر براى مردم نبود.

بعضى ديگر از اين ايراد پاسخ داده اند به اينكه هدايت بودن قرآن البته به اين معنا كه مى تواند هادى مردم باشد و مردم را از ضلالت نجات دهد و فارق ميان حق و باطل باشد، معنائى است كه منافات ندارد با اينكه چند سالى در آسمان دنيا بدون هدايت فعلى و خلاصه راكد مانده باشد، تا وقتى زمان به كار افتادنش رسيد از آسمان به زمين نازل گردد، و نظائر آن بسيار است، مانند قوانينى كه از مجلس قانونگذارى گذشته تا هر وقت زمان بكار بردن فلان ماده اش رسيد آنرا به كار ببرند، و از قوه به فعليت در آورند.

اين بود پرسش و پاسخهائى كه پيرامون آيه كرده اند، و ليكن حق مطلب اين است كه حكم قوانين و دستورات با حكم خطاباتى كه متوجه اشخاص مى شود فرق دارد، در خطابات بايد قبل از صدور خطاب مخاطبى باشد، هر چند به مدتى اندك آنگاه به او خطاب كنند، و معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن كريم از اين خطابها بسيار است، مانند خطاب در آيه: "قد سمع الله قول التى تجادلك فى زوجها و تشتكى الى الله و الله يسمع تحاوركما" (15) .

و خطاب در آيه: "و اذا راوا تجارة او لهوا انفضوا اليها و تركوك قائما". (16) و آيه: "رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه، فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر، و ما بدلوا تبديلا". (17) كه در اين سه آيه و امثال آن خطابها متوجه مخاطبينى است كه قبل از خطاب وجود داشته اند.

علاوه بر اينكه در قرآن كريم ناسخ و منسوخ هست و معنا ندارد كه ناسخ و منسوخ هر دو در يك زمان نازل شوند.

بعضى از مفسرين پاسخ داده اند كه مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول آن قسمتى از قرآن است كه در رمضان نازل شده.

ولى اين جواب هم درست نيست، براى اينكه مشهور در نزد مفسرين اين است كه رسولخدا ص كه مبعوث به قرآن بوده در روز بيست و هفتم از ماه رجب مبعوث شده، و بين رجب تا رمضان بيش از يك ماه فاصله است، آن وقت چگونه ممكن است در اين مدت بعثت آن جناب از نزول قرآن خالى باشد.

از اينهم كه بگذريم آيه هاى اول سوره"علق"شهادت مى دهد كه اين سوره اولين سوره اى بوده كه نازل شده، و در اولين روز بعثت نازل شده، و همچنين سوره"مدثر"شهادت مى دهد كه در روزهاى اول دعوت نازل شده، و به هر حال بسيار بعيد است كه اولين آيه نازل، در ماه رمضان باشد علاوه بر اينكه جمله مورد بحث كه مى فرمايد: "شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن" دلالت صريحى ندارد بر اينكه مراد از قرآن اولين قسمت نازل آن باشد، پس حمل آيه بر اولين جزء نازل آن حملى است بدون دليل.

و نظير اين آيه در دلالت بر اينكه قرآن در يك زمان نازل شده آيه: "و الكتاب المبين اناانزلناه فى ليلة مباركة انا كنا منذرين" (18) و آيه: "انا انزلناه فى ليلة القدر" (19) مى باشد چونكه از اين آيات بر مى آيد همه قرآن در يك زمان نازل شده، و ظاهر آنها نمى سازد با اينكه منظور نزول اولين قسمت نازل آن باشد، و يا منظور اولين روز انزال آن باشد، قرينه اى هم در كلام نيست كه بخاطر آن قرينه بتوانيم دست از ظاهر آن برداريم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :

لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فِی رَمَضانِ لَوَدَّ اَنْ یَکُونَ رَمَضانُ السَّنَة.

اگر بندگان از برکت ها و حقایق ماه رمضان آگاهی می یافتند، آرزو می کردند که رمضان یک سال باشد.

اِنَّ اَبْوابَ السَّماءِ تُفْتَحُ فی اَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضانِ وَ لا تُغْلَقُ اِلی آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْهُ.

به راستی که درهای آسمان در شب اول رمضان باز می شود و تا شب آخر ماه بسته نمی شود.

لَوْ عَلِمْتُم مالَکُم فِی رَمَضانِ لَزِدْتُم لِلّه تَبارَکَ و تَعالی شُکْرا.

اگر بدانید در رمضان چه برای شما تقدیر شده است، سپاس خود را برای خدا افزون می کنید.

«وَکَّلَ اللّه ُ مَلائِکَةً بِالدُّعاءِ لِلصّائِمین؛ خداوند، فرشتگانی را مأمور دعا برای روزه داران کرده است».

حضرت علی علیه السلام :

صَوْمُ الْقَلْبِ خَیْرٌ مِنْ صِیامِ اللِّسانِ و صِیامُ اللِّسانِ خَیْرٌ مِنْ صِیامِ الْبَطْن.

روزه قلب بهتر از روزه زبان و روزه زبان نیز از روزه شکم برتر است.

صَوْمُ النَّفْسِ عَنْ لَذّاتِ الدُّنیا اَنْفَعُ الصِّیامِ.

روزه نفس از لذت های دنیا، سودمندترین روزه هاست.

روزه عام از شراب و نان بود روزه خاص از همه عصیان بود
روزه های او بود از غیر دوست هر چه می خواهد، همه از بهر اوست

مولوی

الصِّیامُ اِجْتِنابُ الْمَحارِمِ کَما یَمْتَنِعُ الرَّجُل مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ.

روزه، خود نگه داری از حرام های الهی است، همان گونه که انسان از غذا و نوشیدنی [در این ماه] پرهیز می کند.

خداوند از میان روزها، جمعه و از میان ماه ها، ماه رمضان و از میان شب ها، شب قدر را برگزید.

امام باقر علیه السلام : «الصِّیام وَالْحَجُّ تَسْکینُ الْقُلُوبِ؛ روزه و حج سبب آرامش دل هاست».

امام صادق علیه السلام :

غُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ رَمَضان و قَلْبُ شَهرِ رَمَضان لَیْلَةُ الْقَدْرِ.

برجسته ترین ماه ها، ماه رمضان است و قلب ماه رمضان، شب قدر است.

نِعْمَ الشَّهْرُ رَمَضانُ کانَ یُسَمّی عَلی عَهْدِ رَسُولِ اللّه ِ الْمَرْزُوقُ.

چه خوب ماهی است ماه رمضان؛ ماهی که در زمان پیامبر ماه «پربرکت» نامیده شد.

امام هادی علیه السلام :

فَرَضَ اللّه ُ تَعالی الصَّوْمَ لِیَجِدَ الْغَنِیُّ مَسَّ الْجُوع لِیَحْنُو عَلَی الْفَقِیرِ.

خداوند متعال روزه را واجب کرد تا غنی حس گرسنگی را بچشد. سپس بر فقیر مهر ورزد.

نام «رمضان»، ماه خوبِ خدا موضوعات و وقایعی به ذهن آدمی تداعی می‌کند؛ نزول قرآن، روزه و سحر و افطار، توبه و تهذیب و استغفار، لیلة القدرِ بهتر از هزار ماه، شهادت مولیالموحدین علی مرتضی(ع)، عید عبودیت(فطر) و... و روز قدس که با تدبیر و ابتکار احیاگر اسلام ناب در زمانه ما، امام خمینی(ره) با رمضان پیوند خورده است.

ایزد منان بار دیگر بر زمینیان منت نهاده و آنان را موفق به درک ضیافت آسمانی خود کرده است تا با بریدن از نان، به جانان برسند؛ اندرون جسم‌شان را از طعام خالی کنند، ذهن و زبانشان را از شبهات بپیرایند و خانه دل، از غیر بپردازند. پیران صاحب‌نفس و علمای اخلاق و عرفان، بر مبنای دو چشمه فیاض قرآن و مکتب اهل‌بیت(ع) همواره احکام، آداب و اسرار معارف رمضان در گفتارها و مکتوبات خود بیان کرده‌اند تا مؤمنان را به استفاده هرچه بهتر و بیشتر از این فرصت طلایی یاری کنند.

«آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران» شامل گزیده‌ای از مجموعه توصیه‌ها، نصایح، مواعظ و تحلیل‌های رهبر انقلاب، یکی از بهترین نمونه‌ها در تبیین دقایق و ظرائف معارف ماه رمضان است که در فرازهایی از بیانات معظّمٌ‌له در ماه‌های رمضان سال‌های 1369 تا 1390 ارائه شده است. در این اثر که به اهتمام علیرضا مختارپور قهرودی تدوین و از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده، ضمن حفظ ترتیب زمانی بیانات معظّمٌ‌له، برای دسترسی آسانتر علاقه‌مندان به محورهای مباحث، فهرستی جامع از کلیدها و موضوعات متعدد مندرج در این مجموعه ارائه شده است.

فهرست موضوعی «آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران» مطالب این اثر در قالب 20 عنوان دسته‌بندی شده که در یک نگاه کلی می‌توان مباحث آن را به دو بخش کلی عبادی-اعتقادی و اجتماعی- سیاسی تقسیم کرد.

الف) وجه عبادی-اعتقادی

در ذیل این وجه، مباحث و مطالب متعددی مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند که برخی از مهمترین عناوین آنها را می‌توان چنین برشمرد:

مقام ماه رمضان: فضیلت ماه رمضان و اعمال آن بخش مفصلی از مطالب این اثر را در خود جای داده است. در جایجای این مباحث با استناد به آیات نورانی قرآن و روایات اهل بیت(ع)، در کنار توصیه‌ها و تحلیل‌های دقیق معرفتی، رمضان ماه اسلام، ماه پاکیزه کننده خدا، ضیافت خاصان پروردگار، ماه خالص شدن، بهار قرآن، بهار انس با خدا و فرصت مغتنمی برای توبه و استغفار و شست‌وشوی آلودگی‌ها و زنگارها و... معرفی شده است.

در یکی از بخش‌های خواندنی این اثر و در فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب، رمضان به «قطعه‌ای از بهشت در جهنم سوزان مادی» تعبیر شده است. آری، رمضان بهشت است و آدمی مختار است تا مانند ماجرای ازلی‌اش، در این بهشت قرب الهی بماند و یا با نافرمانی و قدرناشناسی از آن هبوط کند؛ رمضان نیز چون ماجرای هبوط عرصۀ آزمون و خطاهاست؛ آزمونی برای ماندن و یا رفتن از جوار رحمت حق: «ماه رمضان در هر سال، قطعه‌ای از بهشت است که خدا در جهنم سوزان دنیای مادی ما آن را وارد می‌کند و به ما فرصت می‌دهد که خود را بر سر این سفره الهی در این ماه، وارد بهشت کنیم. بعضی همان سی روز را وارد بهشت می‌شوند. بعضی به برکت آن سی روز، همه سال را و بعضی همه عمر را. بعضی هم از کنار آن، غافل عبور می‌کنند که مایه تأسف و خسران است...».

در بخشی دیگر از مطالب مفصل این بخش و از لسان رهبر انقلاب، رمضان در تعابیری زیبا و بدیع، ماه درمان بیماری‌های روحی و معنوی، میدانی برای مسابقه در اطاعت و رضایت خدا، دوره فشرده ریاضت مؤمنان، ماه ذخیره‌سازی تقوا و فرصتی برای باز شدن دریچه‌های رحمت خداوند و نزدیکی به فطرت الهی معرفی و بر حفظ درس‌ها و دستاوردهای آن تأکید می‌شود.

قرآن: رهبر معظم انقلاب همواره بر تلاوت قرآن، حفظ قرآن، تدبر و تفکر در آیات قرآن و انس با آن تأکید کرده و به قرآنیان و مجالس قرآن کریم بهویژه در ماه رمضان التفات خاصی داشته‌اند و به انحای مختلف برای مهجوریت‌زدایی از کتاب وحی کوشیده‌اند. در کتاب «آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران» شاید کمتر مبحثی باشد که معظّمٌ‌له به آیات یا تعابیری از قرآن استشهاد نکرده باشند. جدای از این شواهد، عناوین متعددی از این کتاب به بیانات خاص ایشان درباره قرآن و قرآنیان، شرح و تفسیر مفاهیم و معارف قرآنی با ملاحظه اقتضائات زمانه معاصر اختصاص یافته است.

در فرازی از بیانات ایشان درباره قرآن آمده است: «با قرآن باید مثل آینه مواجه شد؛ پاکیزه، براق و بیزنگار؛ تا قرآن در دل ما منعکس شود. قرآن باید در جان ما انعکاس پیدا کند؛ این همیشه و برای همه نیست؛ برای کسانی است که دلشان را با صفای باطن و نفس پاکیزه کنند؛ با ایمان، با باور و با قبول با قرآن مواجه شوند؛ وگرنه کسانی که دل معاند دارند، بنای برنشنیدن و نفهمیدن دارند، نوای قرآن، کلام قرآن و پیام قرآن در دل آنها اثری نمی‌کند...».

نماز و روزه: قرآن، صبر و نماز را دو طریق کارساز برای موفقیت و پیروزی بر مشکلات و ناملایمات دانسته است: «یا أیها الذین ءامنوا استعینوا بالصبر و الصلوة» (بقره/45 و153) و بسیاری از روایات، مراد از صبر را «روزه» ذکر کردهاند. گرچه با شنیدن نام رمضان، روزه به عنوان اولین عمل عبادی به ذهن تداعی می‌شود، اما اهتمام به نماز به عنوان ستون دین و مهمترین رکن از ارکان عبادی اسلام از دقت نظر رهبر معظّم انقلاب دور نمانده است. ایشان ضمن تأکید بر ضرورت توجه و تدبر در نماز تصریح می‌کنند که «در این 30 یا 29 روز به طور مداوم، غیر از نمازهای موظف پنجگانه و نوافلی که همیشه انسان می‌تواند آنها را بخواند، دعاهایی هست که توجه به آن دعاها و خواندنشان، انسان را نورانیت مضاعفی می‌بخشد...».

در کنار نماز، روزه مهمترین و مشهورترین عمل عبادی در ماه رمضان است. در این اثر و از لسان رهبر معظّم انقلاب روزه از ارکان اصلی تکامل و تعالی معنوی انسان معرفی شده و عناوین متعددی به بیان مراحل، اسرار، آداب و نتایج آن اختصاص یافته است. روزه هدیه الهی به مؤمنین است و روزه‌داری انسان را از عذاب الهی دور می‌کند. یکی از بخش‌های خواندنی این مبحث شرح حدیثی از امام صادق(ع) در توصیف روزه حقیقی است که آن را دربرگیرندۀ همه اعضا و جوارح و اعمال می‌دانند.

شب قدر: ماه رمضان، بهترین فرصت برای عروج معنوی در ایام سال و شب قدر بهترین فرصت در ماه رمضان است.  بخشی از عناوین مطالب این کتاب نیز به بیان اهمیت و فضایل لیلة القدر در بیانات رهبر معظّم انقلاب می‌پردازد. در این بخش از شب قدر با تعابیر متعددی از جمله «سال نو» یاد می‌شود؛ زمانی که می‌توان با نگاه به گذشته سال جدید و تولد دوباره‌ای را رقم زد که متفاوت با ایام از دست رفته، آغازی نو برای زندگی در جوار حق باشد: «... از شب قدر، انسان مؤمن روزهدار سال نوی را آغاز می‌کند. در شب قدر تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته می‌شود. انسان وارد یک سال نو، مرحلۀ نو و در واقع یک حیات نو و ولادت نو می‌شود...».

شخصیت و وصایای امام علی(ع): ماه رمضان و شب‌های قدر به نوعی با ایام ضربت خوردن و شهادت امیرالمؤمنین(ع) پیوند خورده است و به همین جهت بخش معتنابهی از کتاب «آداب روزه‌داری و احوال روزه‌داران» به تبیین وجوه مختلف شخصیت، سیره و وصایای ایشان در گفتار رهبر فرزانه انقلاب اختصاص یافته است.

علاوه بر تشریح برخی از ابعاد برجسته شخصیت امام علی(ع) و مهمترین وصایای ایشان، برخی از معارف و مفاهیم فردی و اجتماعی موجود در احادیث نورانی ایشان مانند سبقت در فهم و عمل به قرآن، ارکان ایمان، شرایط و لوازم تقوا، روزۀ جسم و روزۀ جان، دنیای ممدوح و دنیای مذموم، حقوق همسایگان و ایتام، جهاد مالی و جانی و زبانی در راه خدا و...  مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. این بخش از کتاب امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان الگویی تام و کامل برای حیات انسانی معرفی می‌شود که می‌توان با تأمل در سیره ایشان راه را یافت و از موانع و تنگناهای دست‌وپاگیر زندگی فردی و اجتماعی خارج شد.

تأمل در باب هر یک از ابعاد شخصیتی مولا فاصله‌ها را به یاد می‌آورد و وظایف را گوشزد می‌کند. در یکی از فقرات این مبحث و در باب مهمترین توصیه‌های امیرالمؤمنین(ع) پس از ضربت خوردن ایشان می‌خوانیم: «... باید در همین ساعات کوتاه، بین ضربت خوردن تا شهادت که کمتر از چهل وهشت ساعت است، همه کارهاى واجب و لازم و درجه یک را انجام دهد؛ و انجام داد. یکى همین وصیّت بود که چنین شروع می‌شود: «اوصیکما بتقوى الله.» بی‌مقدمه، اولین کلمه تقواست. تقوا، یعنى همه چیز یک انسان؛ دنیا و آخرت یک ملت و زاد و توشه حقیقى این راه طولانى که بشر مجبور است آن را بپیماید. اول و آخر در کلام امیرالمؤمنین(ع) تقواست».

دعا و مناجات و ذکر: دعا کلید خزائن الهی است و ماه رمضان، بهترین فرصت برای دعا و مناجات. نام ماه مبارک الهی با مناجات و ذکر خداوند گره خورده و اولین چیزی که درباره این ماه به خاطر می‌آید، عبادت است. با توجه به اهمیت این موضوع بخش مفصلی از مطالب کتاب نیز به مباحث مربوط به دعا و مناجات و ذکر، از جمله آداب و شرایط استجابت دعا، فواید و دستاورهای متعدد دعا، اهمیت دعاهای مأثوره، خواسته‌های امام سجاد(ع) در دعا، مراحل ذکر و یاد الهی و... در کلام رهبر انقلاب مربوط می‌شود.

خواندن پروردگار آدابی دارد و شیوه دعا و مناجات و ذکر برگزیدگان الهی یعنی پیامبران و ائمه هدی(ع) بهترین الگو برای دیگران است و یکی از وجوه و دلایل تأکید بر قرائت فرازهای ذکر شده از زبان معصومین، همین آموختن از سیرۀ ایشان است. بنابراین یکی از مطالب خواندنی این کتاب در این بخش، «خواسته‌های امام سجاد(ع) در دعا» است که مطالعه فرازهایی از آن می‌تواند در راه و روش و چگونگی خواندن خداوند راهگشا باشد.

در بخشی از این مباحث و در ذیل عنوان بزرگترین فایدۀ نقد دعا می‌خوانیم: «... بزرگترین فایدۀ دعا، فایدۀ نقد دعاست که به خود دعاکننده می‌رسد؛ یعنی ایجاد رابطه با خدای متعال و احساس محبت و شوق به تقرب به پروردگار عالم. این نقدترین دستاورد دعاست که متعلق به خود دعاکننده است؛ بحث استجابت بحث دیگری است».

عید فطر: یکی از امتیازات ماه رمضان نسبت به ماه‌های دیگر عید فطر است. مؤمنان پس از یک ماه روزه و نماز و خودسازی و توبه و استغفار، به شکرانه توفیق در عبادت و بندگی عید می‌گیرند. در بیانات رهبر معظم انقلاب در کتاب «آداب روزه‌داری و احوال روزه‌داران» مکررا به این عید بزرگ و فضایل و فلسفه آن اشاره شده است. از جمله آنکه عید فطر، روز دریافت اجر نیکوکاران از خدا، آغاز دوبارۀ زندگی معنوی، ذخیره تمام نشدنی مسلمانان و عید رجوع به فطرت و مظهر وحدت مسلمین شمرده شده است.

مباحث دیگر: در کتاب «آداب روزه‌داری و احوال رزوه‌داران» همچنین مفاهیم و مباحث متعدد عبادی دیگر مربوط به ماه رمضان مانند تقوا، توبه و استغفار از گناهان، بندگی و عبودیت، خودسازی، صبر، مبارزه با هوای نفس، اخلاص و مراتب آن و ... مورد تحلیل قرار گرفته و تعابیر و نکات معرفتی بدیع و آموزندهای دربارۀ هریک از آنها به‌کار رفته است.

ب) وجه اجتماعی- سیاسی

مجموعه توصیه‌ها، مواعظ و تحلیل‌های رهبر انقلاب در کتاب «آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران» تنها شامل مسائل عبادی و عقیدتی فردی نیست؛ بلکه اقتضای کامل و همه‌جانبه بودن دین اسلام در ابعاد فردی و اجتماعی و نیز دقت و نکته‌سنجی رهبر فرزانه انقلاب آن بوده که ایشان در مواضع متعدد در کنار تأکید بر تهذیب نفس و مسائل فردی، برخی از جنبه‌های اجتماعی و سیاسی معارف اسلامی را نیز تحلیل کنند. برخی از عناوینی که رهبر معظم انقلاب در ذیل آنها به وجه اجتماعی و سیاسی معارف مرتبط با ماه رمضان پرداخته‌اند عبارتند از:

روز قدس: یکی از مهمترین مناسبت‌هایی که با تدبیر و ابتکار امام خمینی(ره) با ماه مبارک رمضان پیوند خورده، راهپیمایی عبادی سیاسی روز جهانی قدس است که امروز به نماد مقاومت اسلامی و حرکت مسلمانان بهسوی اتحاد و همدلی و نیز مرهمی بر زخمهای دردناک مردم فلسطین تبدیل شده است.

رهبر فرزانه انقلاب از دیرباز تاکنون از طلایه‌داران وحدت مسلمانان در مقابل نظام سلطه و صهیونیسم بوده‌اند و همواره نسبت به وضعیت دنیای اسلام و به‌ویژه ماجرای غم‌انگیز فلسطین حساسیت ویژه‌ای داشته‌اند و طبیعی است که بخش مهمی از بیانات ایشان در ماه مبارک رمضان به این موضوع بسیار مهم و حساس اختصاص یابد.

معظّمٌ‌له در فراز مهمی از بیاناتشان روز قدس را به «لیلة القدر تاریخ اسلام» تعبیر کرده و می‌فرمایند: «جمعه آخر ماه مبارک رمضان که از سوی امام راحل عظیم‌الشأن ما (رضوانالله تعالی علیه) روز قدس نامیده شده، در پیش روی ماست و در این ماه رمضان کاملاً مجاور لیالی قدر، باید همانطور که شب قدر را تا صبح به بیداری می‌گذرانیم و با دعا و تضرع خود به درگاه الهی، می‌خواهیم که آینده مطلوب برای ما رقم زده شود، روز قدس و همه این ایام حساس را که لیلۀالقدر تاریخ اسلام است به بیداری و هشیاری بگذرانیم و تا مطلع‌الفجر نجات ملت‌های مسلمان و مخصوصاً ملت شجاع و مظلوم فلسطین، دست از تلاش نکشیم».

حساسیت مسألۀ فلسطین، امروز بیش از هر زمان دیگری است. آری، امروز که رسانه‌های نظام سلطه، فجایع صهیونیست‌ها را در فلسطین سانسور می‌کنند و متأسفانه بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی از این مسأله اول جهان اسلام غافلند؛ و امروز که استکبار و صهیونیسم با ابزار قرار دادن گروهی تکفیری نادانِ و درافکندن اختلافات مذهبی در دنیای اسلام، شیعه و سنی را در سوریه و عراق و پاکستان و افغانستان و یمن و... به جان هم انداخته‌اند تا آنان را از مسائل حیاتی خود (به‌ویژه مسألۀ فلسطین) غافل کنند و از این فرصت مغتنم برای آتش‌افروزی در سرزمین‌های اشغالی استفاده کنند، حساسیت و اهمیت مسألۀ فلسطین، امروز بیش از هر زمان دیگری است.

در فراز دیگری از این کتاب می‌خوانیم: «روز قدس یکی از برجسته‌ترین یادگارهای امام عزیز ماست؛ نشانه دلبستگی انقلاب و دلبستگی ملت ما به ماجرای قدس شریف و ماجرای فلسطین است. به برکت روز قدس، این نام را ما توانستیم هر سال در دنیا زنده نگه داریم. خیلی از حکومتها و خیلی از سیاست‌ها پول خرج کردند که مسئله فلسطین فراموش شود. اگر ایستادگی جمهوری اسلامی با تمام قوا در مقابل این سیاست خباثت‌آلود نبود، بعید نبود که بتوانند مسئله فلسطین را به‌تدریج به زاویه بکشانند و اصلاً فراموش کنند».

دستگیری از محرومان و مستضعفان: از جمله نکات قابل توجه و خواندنی این مجموعه، تأکید بر وجوه فرافردی (خانوادگی و اجتماعی) معارف دینی و آموزه‌های مهمی چون اطلاع از وضع محرومان و مستضعفان و رسیدگی به آنان، محبت به ایتام، رعایت حقوق هماسایگان و نیز پرهیز از رذائلی چون اسراف و تبذیر و مصرفگرایی است. معظّمٌ‌له هدف نظام اسلامی را نیل به حیات طیبه را می‌دانند و مهمترین آفات و موانع رسیدن به این غایت را با استناد به آیات و روایات و نیز شواهد و عبرت‌های تاریخ اسلام بررسی و تحلیل می‌کنند.

برای نمونه در مبحثی با عنوان آفات مصرف‌گرایی در جامعه ایشان مصرف‌گرایی را بلایی بزرگ برای جامعه و پرهیز از اسراف را درس ماه رمضان برمی‌شمارند و می‌فرمایند: «... مصرف‌گرایی، جامعه را از پای درمی‌آورد. جامعه‌ای که مصرف آن از تولیدش بیشتر باشد، در میدان‌های مختلف شکست خواهد خورد. ما باید عادت کنیم مصرف خود را تعدیل و کم کنیم و از زیادی‌ها بزنیم... . خانواده‌های بسیاری هستند که نه از روی تن‌پروری و تن به کار ندادن، بلکه به معنای واقعی کلمه محروم و مستمندند. باید اینها را شناسایی و پیدا کنید و به اینها کمک کنید».

«آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران» نکات مهم معرفتی از سیره علمی و عملی رهبر معظم انقلاب را در زمینه‌های مختلف عبادی، اجتماعی و سیاسی از معارف ماه مبارک رمضان در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهد. گرچه ممکن است این مباحث برای برخی‌ها عادی و حتی تکراری به نظر بیاید که بارها در متون دینی خوانده‌اند و از لسان علما و مراجع شنیده‌اند. در همین کتاب و در فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب، در قالب نکته‌ای دقیق و آموزنده به این موضوع پاسخ داده شده است:

«از بس اینها را تکرار کرده‌ایم و شنیده‌ایم و گفته‌ایم، برایمان عادی شده است. انسانی به کمال راه پیدا می‌کند که از بین همین چیزهای تکراری، حقایق را پیدا کند. علم مادی نیز همین‌طور است. همه در مدت عمرشان دیده‌اند که وقتی سیب از درخت جدا می‌شود، به طرف زمین می‌افتد. دیگر از این کار عادی‌تر، چیزی در دنیا هست؟! اما یک نفر متوجه شد که این یک پدیده است: چرا سیب پایین می‌آید؟ چرا از درخت که جدا می‌شود بالا نمی‌رود؟ آن وقت نیروی جاذبه کشف شد. یک باب جدید در دانش بشری باز شد. همه این چیزهای عادی زندگی ما از این قبیل است». 

همزمان با برگزاری سی‌ و پنجمین جشن گلریزان ستاد دیه کشور ویژه‌ کمک به آزادی زندانیان نیازمند، رهبر انقلاب اسلامی مبلغ یک میلیارد تومان به این امر خداپسندانه اختصاص دادند.

جشن گلریزان هر سال در ماه مبارک رمضان، به همت ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان نیازمند، با حضور جمعی از مسئولان و خیّرین نیکوکار در تهران و شهرهای مختلف کشور برگزار می‌شود.

در جلسه رای اعتماد به نخست وزیر پاکستان،‌ عمران خان کمتر از 110 رای را از آن خود کرد و در مقابل اپوزیسیون با بیش از 179 رای او را برای ادامه پست نخست وزیری مناسب ندانستند.

همزمان با آغاز روند رای عدم اعتماد به عمران خان نخست وزیر پاکستان، رئیس پارلمان پاکستان از سمت خود  استعفا کرده بود.

 

پس از رای عدم اعتماد به عمران خان در پارلمان پاکستان و عزل او، رسانه‌های پاکستان اعلام کردند نخست وزیر معزول چند دقیقه قبل دفتر نخست وزیری را ترک کرده است.

رسانه‌های پاکستانی اعلام کردند پارلمان این کشور دوشنبه 11 آوریل برابر با 22 فروردین نخست وزیر جدید را انتخاب خواهد کرد.

برخی منابع خبری نیز گزارش دادند تمامی فرودگاه های اصلی پاکستان در حالت آماده باش کامل به سر می برد و خروج افراد بلند پایه از کشور ممنوع اعلام شده است. 

 

یکشنبه, 21 فروردين 1401 11:40

بیانات در محفل انس با قرآن کریم

بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خرسندم، و خدای متعال را شاکرم که امروز این توفیق را داد، در طلیعه‌ی خورشید رمضانی با شما عزیزان که بحمدالله منوّر به این نور هستید، با قرآن مأنوس هستید، این جلسه را داشته باشیم و از نزدیک شما را زیارت کنیم؛ جدّاً امروز من استفاده کردم و لذّت بردم از این تلاوتها و برنامه‌هایی که اجرا شد.

چند کلمه راجع به ماه مبارک رمضان عرض کنم، چند کلمه هم درباره‌ی اُنس با قرآن و کلام‌الله مجید عرض کنم، بعد هم چند نکته درباره‌ی شما هنرمندان تلاوت عرض خواهم کرد.

درباره‌ی ماه مبارک رمضان فرمود: هُوَ شَهرٌ دُعیتُم فیهِ اِلى ضیافَةِ اللَه؛‌(۲) خیلی خب، شما دعوت شدید. انسان گاهی یک جایی دعوت میشود، اجابت میکند، میرود به آن مهمانی و پذیرایی میشود؛ یک وقت هم نه، دعوت کرده‌اند ما را، همّت نمیکنیم که حرکت کنیم و به آن مهمانی برویم و پذیرایی بشویم؛ پس این، دست من و شما است. این ماه، ماه رمضان است، ماه ضیافت است، ماه گستره‌ی بی‌نهایت رحمت الهی است. آن کسی که برود سر این سفره بنشیند و پذیرایی بشود کیست؟ بحث سر این است. باید همّت بکنیم که ما وارد این تالار عظیم پذیرایی بشویم و سر این سفره بنشینیم. این ضیافت چیست؟ حالا اگر همه‌ی شما ان‌شاءالله به بهترین وجهی وارد این تالار ضیافت شدید و به ضیافت الهی مشرّف شدید، خدای متعال به شما چه خواهد داد؟ پذیرایی الهی عبارت است از فراهم کردن فرصت تقرّب به خدا؛ یعنی از این چیزی دیگر بالاتر نیست. خدای متعال در این ماه فرصت تقرّب به خودش را فراهم کرده؛ اگر شما وارد این ضیافت شدید، از این پذیرایی بهره‌مند میشوید. این فرصت چیست؟ این فرصت، روزه است؛ این فرصت اجر بی‌پایان تلاوت [کتاب] الهی است، تلاوت قرآن است؛ این فرصت اجر مضاعف برای اصلاح ذات‌البین است و امثال این چیزها که در خطبه‌ی رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وجود دارد. از خدای متعال بخواهیم اینها را؛ بخواهیم که خدای متعال به ما این توفیق را بدهد که از این فرصتها استفاده کنیم. لذا فرمود: فَاسأَلُوا اللَهَ رَبَّکُم بِنیّاتٍ صادِقَةٍ وَ قُلوبٍ طاهِرَةٍ اَن یُوَفِّقَکُم لِصِیامِهِ وَ تِلاوَةِ کِتابِه؛(۳) این را از خدا بخواهید.

بحمدالله شما اکثراً جوان هستید و دلهای پاک و نورانی و متلألئ که انسان واقعاً غبطه میخورد به حال شما جوانها؛ میتوانید از این فرصتها به بهترین وجهی استفاده کنید. حضرت سجّاد (سلام اﷲ علیه) در دعای چهل‌وچهارم صحیفه‌ی سجّادیّه که دعای ورود به ماه رمضان است، به خدا این جور عرض میکنند: وَ اَعِنّا عَلی صیامِهِ بِکَفِّ الجَوارِحِ عَن مَعاصیه؛ صیامِ این جوری؛ معلوم شد که صیام، فقط نخوردن و اجتناب از این کارهای ظاهری نیست؛ این هم جزو این صیامی است که شما را به خدا آن جور نزدیک میکند: کفّ جَوارِح از معاصی الهی؛ وَ استِعمالِها فیهِ بِما یُرضیک؛ البتّه دعا، دعای مفصّلی است و من توصیه میکنم که کسانی که نخوانده‌اند این دعا را بخوانند؛ بخوانید این دعا را و واقعاً بهره‌مند بشوید؛ شماها این لیاقت را دارید که از کلمات امام سجّاد در صحیفه‌ی سجّادیّه به بهترین وجهی استفاده کنید؛ دنباله‌اش بعد از فاصله‌ای میفرماید: وَ اَن نَتَقَرَّبَ اِلیکَ فیهِ مِن الاَعمالِ الزّاکیَةِ بِما تُطَهِّرُنا عَن الذُّنوبِ وَ تَعصِمُنا فیهِ مِمّا نَستَأنِفُ مِنَ العَیوب؛ خدای متعال هم از گذشته ما را پاک کند، هم در آینده ما را محفوظ کند و نگه دارد؛ قدر این ماه را بدانیم.

امّا در مورد اُنس با کلام الله؛ خب یکی از نامهای مبارک قرآن «ذکر» است. در خود قرآن چند جا تعبیر «ذکر» به کار برده شده و مراد، قرآن است؛ مثلاً «وَ هذا ذِکرٌ مُبارَکٌ اَنزلناه»(۴) در سوره‌ی انبیاء که قرآن به عنوان «ذکر» معرّفی شده، یا «اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظون»(۵) در سوره‌ی حجر که اینجا هم همین ‌جور است و چند جای دیگر قرآن ــ شاید مجموعاً چهار پنج جا [یا] پنج شش جا در قرآن هست ــ که قرآن «ذکر» نامیده شده ؛چرا «ذکر»؟ ذکر یعنی «یاد»؛ «قرآن، ذکر است» یعنی چه؟ یعنی «مذّکِر» است، یادآورنده است؛ قرآن، ما را به یاد می‌آورد. این به عنوان مبالغه است. در کلام عرب وقتی میخواهند مبالغه کنند، اسم فاعل را به صورت اسم فاعل به کار نمیبرند، به صورت مصدر به کار میبرند؛ میگویند «زیدٌ عدل»؛ وقتی میخواهند بگویند: زید خیلی عادل است، میگویند: زیدٌ عدل؛ زید عدل است؛ این [مسئله]، این [جور] است. قرآن ذکر است؛ یعنی در نهایت یادآوری و در نهایت مذکِّریّت است. این قرآن است. خب «ذکر» وسیله‌ی ارتباط است؛ ذکر یعنی یاد؛ شما اگر یادتان بود ارتباط برقرار میکنید با هر کسی، با هرچیزی، اگر از او یادتان رفت، قهراً دیگر ارتباط برقرار نمیکنید؛ ذکر طبیعتاً وسیله‌ی ارتباط است؛ اگر میخواهیم با خدا ارتباط داشته باشیم، با بهشت ارتباط داشته باشیم، با باطن عالی‌رتبه‌ی خودمان که خدای متعال برای ما قرار داده و میتوانیم به آن برسیم و به آن فعلیّت بدهیم، ارتباط [برقرار] کنیم، باید به یادش باشیم؛ اگر یاد رفت، غفلت حاصل خواهد شد و این غفلت همان چیزی است که در قرآن مکرّر نسبت به این غفلت پرهیز و زنهار داده شده، بر حذر داشته شده‌ایم از این. در قیامت به کافر و منحرف میگویند: لَقَد کُنتَ فی غَفلَةٍ مِن هذا وَ کَشَفنا عَنکَ غِطائَک؛(۶) که مال سوره‌ی ق است، یا در سوره‌ی مبارک انبیاء [میفرماید]: یا وَیلَنا قَد کُنّا فی غَفلَةٍ مِن هذا؛(۷) کافر در قیامت این جور میگوید: یا وَیلَنا؛ وای بر ما؛ ما دچار غفلت بودیم. غفلت بلای خیلی بزرگی است. لذا در یکی از دعاهای مربوط به نافله‌ی شب [چنین آمده]: اَللَهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ وَ الهَرَمِ وَ الجُبنِ وَ البُخلِ وَ الغَفلَةِ وَ القَسوَة؛(۸) به خدا پناه میبریم از غفلت. خب پس «غفلت» نقطه‌ی مقابل «ذکر» است؛ قرآن هم ذکر است. هر چه شما با قرآن بیشتر اُنس پیدا کنید، ذکر بیشتر خواهد شد. و البتّه «ذکر» و «مراقبه» تقریباً همسان یا به یک معنا متّحدند؛ [همان] مراقبه که این همه اهل معنا و اهل سلوک روی آن تأکید میکنند و میگویند پلّکان عروج انسان مراقبه است؛ مراقب خود بودن. گمان میکنم در فرمایشات مرحوم آخوند ملّاحسینقلی همدانی یا یکی از شاگردهای ایشان یک وقتی دیدم که ایشان میفرمایند بدون مراقبه هم گاهی حال برای انسان پیدا میشود امّا این حال باقی نمیماند؛ اگر مراقبه بود، آن حال معنوی هم برای انسان باقی میماند. بنابراین تلاوت قرآن، اُنس با قرآن این خصوصیّات را دارد.

خب این سخن گفتن خدا است دیگر؛ وقتی قرآن میخوانیم، خدا دارد با ما حرف میزند. این حرف زدن هم فقط مربوط به گذشته و قضایا یا قصص قرآنی نیست؛ مربوط به همین وضع فعلی ما است که با آن زبان دارد بیان میشود؛ برای این است که ما راه خودمان را پیدا کنیم و پای صحبت خدا بنشینیم. و این نعمت بزرگی است که خدای متعال به ما داده. یک نعمت این است که هر وقت میخواهیم [میتوانیم] با خدا حرف بزنیم: «بِغَیرِ شَفیع»(۹) ــ ‌که در دعای شریف ابی‌حمزه هست ــ هر وقتی که اراده کنیم، میتوانیم با خدای متعال حرف بزنیم؛ این دعا است؛ و هر وقت [هم] اراده کنیم، میتوانیم پای صحبت خدا بنشینیم. [تعیین] وقت با شما است؛ تعیین وقت را در واقع شما دارید میکنید تا پای صحبت خدا بنشینید و استفاده کنید؛ با این چشم به تلاوت قرآن نگاه کنیم؛ قرآن را با این نگاه ببینیم.

و تلاوت باید تکرار بشود. بارها بنده عرض کرده‌‌‌ام که باید تلاوت را تکرار کرد؛ باید قرآن را از اوّل تا آخر خواند و تمام کرد، دوباره شروع کرد، از سر تا آخر، و پیوسته و پی‌درپی باید قرآن را استفاده کرد.

و قرآن معجزه‌ی پیغمبر است. خب این پیغمبر که پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، دینش ابدی است، پس معجزه‌اش هم باید ابدی باشد. دین پیغمبر دین ابدی است، معجزه‌ی او هم بایستی ابدی باشد؛ یعنی چه ابدی؟ یعنی اینکه شما هر وقتی از دوران طولانی تاریخ تا آن وقتی که این دین برپا است، یعنی تا ابد، در هر دوره‌ای معارف مورد نیاز خودتان را برای زندگی بتوانید از قرآن پیدا کنید؛ زندگی یعنی چه؟ زندگی یعنی همان معنای وسیع زندگی: زندگی معنوی، زندگی متعالی الهی، زندگی مادّی، خانواده، حکومت، ارتباطات اجتماعی، تا اتّصال به خدای متعال؛ آن صحنه‌ی وسیع و گستره‌ی عظیم زندگی انسان اینها است. قرآن باید بتواند و میتواند که درباره‌ی همه‌ی این محدوده‌ی عظیم پاسخ بدهد به سؤالات شما و راهنمایی کند به معارف بلند الهی. عالی‌ترین مفاهیم مربوط به زندگی انسان را قرآن میتواند به ما معرّفی کند که البتّه این، با تعلّم و تفقّه به دست می‌آید؛ این را فراموش نکنید. بله، غالب مردم ــ آن هم نه همه‌ی مردم ــ از ظاهر قرآن یک استفاده‌ای میکنند امّا استفاده‌ی از اعماق قرآن و بطون قرآن جز با تعلّم و تفقّه به دست نمی‌آید که در نهج‌البلاغه در خطبه‌‌ی ۱۱۰ [میفرماید]: وَ تَعَلَّمُوا القُرآن؛ بعد با یک فاصله‌ای [میفرماید]: وَ تَفَقَّهوا فیه ــ تفقّه یعنی آموزش عمیق، به یادگیری عمیق میگویند «تفقّه» ــ آموزش عمیق ببینید درباره‌ی قرآن؛ فَاِنَّهُ رَبیعُ القُلوب؛ که بهار دلها است؛ بهار دلها است. دل را طراوت میبخشد و به دل شکوفایی میدهد؛ این [جور] است؛ و تدبّر و تعلّم و تفقّه لازمه‌ی آن است. البتّه شرطش هم تطهیر قلب است؛ باید دلهایمان را پاک کنیم، از خیلی از واردات قلبی خودمان را نجات بدهیم که این هم باز برای شما جوانها از امثال بنده بمراتب آسان‌تر است؛ این را به شما بگویم؛ بدانید ما دوران شما را هم طی کردیم، گذراندیم، تجربه‌اش را داریم، دوران خودمان را هم که شما تجربه‌اش را ندارید ما داریم؛ این تطهیر قلب که عرض میکنم، در دوران شما بمراتب آسان‌تر از دوران ما است؛ لا یَمَسُّهُ اِلّا المُطَهَّرون؛(۱۰) بایستی تطهیر کرد دل را و قرآن را مس کرد.

یک حدیثی را مرحوم علّامه‌ی طباطبائی (رضوان الله علیه) نقل میکنند،(۱۱) من خوشم آمد که این را به شما عرض بکنم؛ این حدیث از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) است که مرحوم طباطبائی میفرماید: و هو من غرر الاحادیث؛ این از برجسته‌ترین و زبده‌ترین احادیث اهل‌بیت (علیهم السّلام) است. قیل له هَل عِندَکُم شَی‌ءٌ مِنَ الوَحی؛ یک نفر از امیرالمؤمنین میپرسد که غیر از این قرآنی که حالا در اختیار ما هست، چیزی از وحی در اختیار شما هست؟ قالَ لَا وَ الَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ وَ بَرَاَ النَّسَمَة؛ حضرت میفرمایند که نه، به خدا قسم، چیزی بیش از این در اختیار ما نیست؛ اِلَّا اَن یُعطِیَ اللَهُ عَبداً فَهماً فی کِتابِه؛ ترجمه‌ی فارسی این، به زبان متعارف ما این جوری میشود: بله، اگر خدای متعال راه را باز کند، ما در همین چیزی که هست غور کنیم، آن وقت چیزهای زیادی در اختیار ما هست. مرحوم علّامه طباطبائی میگویند که این بیانات امیرالمؤمنین در توحید، در معارف الهی که به تعبیر ایشان از بیانات عجیب امیرالمؤمنین است ــ که شما نهج‌البلاغه را که نگاه کنید، این واقعاً به تعبیر ایشان  از اعاجیب است ــ همه‌ی اینها را امیرالمؤمنین از قرآن استفاده کرده؛ از این حدیث استفاده میشود که همه‌ی این معارف عالی و ممتاز که برای فهمیدن آنها عقول متعارف عادّی کافی نیست، و باید انسان فکر کند، یاد بگیرد، درس بگیرد تا بفهمد، همه‌ی این معارف را امیرالمؤمنین از قرآن گرفته، از قرآن استفاده کرده. قرآن این [جور] است. این اقیانوس عمیق، این [جور] است.

خب حالا چند جمله و چند نکته هم درباره‌ی مسائل مربوط به تلاوت برای جمع که کار باارزش شما است.

اوّلاً بحمدالله کشور ما از لحاظ قرّاء خوش‌خوان یکی از کشورهای برجسته و نمونه است. یعنی در دنیای اسلام شاید مثلاً [بجز] کشور مصر که حالا یک امتیازی در این زمینه دارد، من فکر نمیکنم بقیّه‌ی کشورها این تعداد قاری برجسته و خوش‌خوان و درست‌خوان در کشورها وجود داشته باشد که بحمدالله در کشور ما هست. [این] به برکت جمهوری اسلامی است. ما کجا بودیم، به کجا رسیدیم! اوایل انقلاب، همّت ما و اهتمام ما این بود که قاری ما بداند کجا باید بخواند، کجا وصل کند، کجا وقف کند، کجا بِایستد؛ یعنی در این حد [بودند]، آن هم قرّاء معدودی که بودند. امروز بحمدالله انسان نگاه که میکند، قرّاء متعدّد و کثیری [را میبیند]. بنده با رادیوتلاوت مأنوسم الحمدلله، غالباً گوش میکنم آن وقتی که فراغت داشته باشم؛ به قدری تلاوتهای خوب در این رادیو و گاهی در تلویزیون ــ که کمتر توفیق پیدا میکنم [ببینم] ــ وجود دارد که انسان واقعاً خدا را شکر میکند؛ من خیلی اوقات وقتی می‌شنوم تلاوت را، خدا را شکر میکنم.

امروز خیلی از این قرّاء ما از بسیاری [از قاریان بالاترند]. حالا نمیگویم «همه»؛ شماها هنوز نرسیده‌اید به آن برجسته‌هایی که هستند. باید کار کنید؛ این هم یکی از نکات است که حالا این را در پرانتز عرض بکنم: شما که خوب میخوانید و درست میخوانید و مستمع را به هیجان می‌آورید، فکر نکنید کار تمام شد؛ هر وقتی که در هر جایی آدم فکر کرد دیگر به آخر خط رسیده، دیگر بالاتر از این چیزی نیست، همان جا نقطه‌ی سقوط انسان است؛ بنده به شعرا هم همین را میگویم، به نویسندگان هم همین را میگویم، به طلّاب هم همین را میگویم. باید پیش بروید؛ باید باز هم جلو بروید، پیش بروید و تکمیل کنید و جا برای تکمیل هنوز هست؛ این جور نیست که خیال کنید حالا همه چیز تمام شده. امّا آنچه الان هست انصافاً افتخارآفرین است؛ یعنی آنچه ما امروز در اختیار داریم، بحمدالله این تعداد و این کیفیّت را، ما در جایی غیر از همان جایی که اسم آوردم سراغ نداریم که به این اندازه وجود داشته باشد. حتّی خیلی از قرّاء فعلی ما بهتر هستند از بعضی از آن کسانی که دعوت کرده‌ایم آورده‌ایم اینجا، پول هم به آنها داده‌ایم، قرآنشان را هم گوش کرده‌ایم، هزار نفر هم بیخودی «الله‌الله» داد کشیدند پای خواندنشان که هیچ لزومی هم نداشته! گاهی بد هم میخوانَد، امّا جمعیّت میگویند «الله»؛ او میفهمد که این جمعیّت نمیفهمند خوب و بدِ تلاوت را، لذا سعی هم نمیکند دیگر خوب بخواند. این را بنده دیده‌ام؛ بعضی از قرّاء در مصر که خوانده‌اند خوب خوانده‌اند، اینجا که آمدند خواندند، نه، خواندنشان تعریفی ندارد! این مهم است؛ حالا شماها که با مستمعین طرفید، این تذکّرات را باید به آنها بدهید، اگر چه حالا مدّتی هم هست که مهمانِ آن جوری نداریم. الحمدلله قرّاء ما قرّاء خوبی هستند.

حالا از همین جمعی که امروز خواندند، من نگاه میکنم میبینم تلاوتهایی که من گوش کردم خیلی خوب بود! آقای نظریان(۱۲) یک تلاوتی کرده بود از سوره‌ی قصص ــ همان قسمتی که مصطفیٰ‌اسماعیل خوانده ــ خیلی‌خیلی خوب بود؛ یا آقای مقدّمی(۱۳) یک تلاوتی کرده از سوره‌ی هود که بسیار خوب بود، انصافاً خیلی برجسته بود؛ این حامدآقا(۱۴) همین جور، تلاوتهای خیلی خوبی دارند. بعضی از دوستانی که حالا امروز اینجا خواندند ــ خیلی‌های دیگر هم همین جور هستند؛ حالا چون من نمیبینم اشخاص را و نمی‌شناسم اسمهایشان را، نمیدانم چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند، اسم نمی‌آورم؛ [فقط] این چند نفری را که اینجا تلاوت کردند اسم آوردم ــ از خیلی از اینهایی که آمدند اینجا و به عنوان استاد ــ استاد فلان‌ ــ از آنها یاد میشود، خیلی بهتر میخوانند و بحمدالله این جزو افتخارات ما است. این نکته‌ی اوّل.

نکته‌ی دوّم این است که تلاوت در جمع یک هنر است، یک هنر مقدّس است. این هنر که در شمار برترین هنرهای قدسی است و جزو برترین هنرهای مقدّس است، باید در خدمت ذکر و در خدمت دعوت باشد. قرآن ذکر است دیگر؛ تلاوت شما باید در خدمت ذکر باشد؛ باید جوری تلاوت کنید که منِ مستمع، متذکّر بشوم، و به یاد خدا، به یاد قیامت، به یاد عوالم بالا بیفتم؛ بیشتر از آنکه انسان متذکّر است، باید از تلاوت شما متذکّر بشود؛ شما در تلاوتتان این را در نظر قرار بدهید، این را بخواهید. مراقب باشیم که چیزهای حاشیه‌ای، بعضی از خودنمایی‌ها ــ که ماها خب انسانیم، ضعیفیم، در کارهایمان یک بخشی، یک خودنمایی‌هایی هست، حالا بنده آن مقدار کمش را نمیخواهم خیلی متّه روی خشخاش بگذارم ــ غلبه نکند؛ آن حالت خودنمایی بر آن حالت تذکّر و مُذَکِّریّت و دعوت الی‌الله غلبه نکند در این تلاوتی که شما انجام میدهید. نباید فقط به عنوان یک هنر به این نگاه کنید؛ بعضی از خواننده‌های قرآن غیر ایرانی را که انسان نگاه میکند، به این [کار] فقط به صورت یک هنر نگاه میکنند؛ نه، این فقط یک هنر نیست؛ این، وسیله‌ی دعوت الی‌الله است؛ با این شکل بایستی به آن نگاه کنید. باید جوری باشد که «وَ اِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم ایمانا»؛(۱۵) وقتی شما قرآن میخوانید باید ایمان من افزایش پیدا کند؛ ایمان مستمعتان بایستی افزایش پیدا کند. یک مقداری از این به عهده‌ی شما است که شما باید این کار را انجام بدهید، تا حدود زیادی بر عهده‌ی قاری است.

شما قرائت را با استعاذه شروع میکنید؛ [باید] این استعاذه حقیقی باشد. با این استعاذه واقعاً به خدا پناه ببرید از شرّ شیطان: «فَاِذا قَرَأتَ القُرآنَ فَاستَعِذ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم‌»(۱۶) که در سوره‌ی مبارکه‌ی نحل است. اگر این تلاوت با استعاذه شد، در خدمت اغراض شیطانی قرار نخواهد گرفت. این هم یک نکته.

 یک نکته‌ی دیگر مهندسی تلاوت است. این چیزی است که من چند بار به بعضی از قرّائی که پیش ما تلاوت کردند، خواسته‌ام بگویم فرصت نشده. یکی از چیزهایی که باید شما به عنوان قاری در نظر داشته باشید، مهندسی تلاوت است؛ باید این تلاوتتان را از پیش در ذهنتان مهندسی کنید. البتّه اینها طبعاً بعداً بتدریج برای انسان به شکل غریزی و عادی میشود، لکن در اوّل کار، اوایل کار تا مدّتها مسلّماً احتیاج دارد به اینکه توجّه کنید.

مهندسی یعنی چه؟ چند جور مهندسی هست: یکی انتخاب لحن مناسب برای هر بخش. مثلاً فرض کنید که همه‌ی لحنها برای لحن قصّه مناسب نیست، یا همه‌ی لحنها برای آیات انذار از عذاب مناسب نیست؛ یک لحنهایی مناسب است، یک لحنهایی مناسب نیست؛ لحن مناسب با آن مضمون را باید پیدا کنید. بعضی از قرّاء مصری در این کار حقّاً و انصافاً در سطح عالی‌اند که میدانند با چه لحنی بایستی این [آیات] را بخوانند؛ این که اگر انذار است، اگر وعید است، اگر بشارت است، اگر وعده‌ی بهشت است، اگر قصّه است، هر کدام از اینها یک لحن را اقتضا دارد؛ باید مهندسی کنید.

یک مهندسی دیگر، مهندسی انخفاض(۱۷) و اعتلای(۱۸) صدایتان است؛ صدا را کِی بالا ببرید، کِی پایین بیاورید؛ این مهم است. بعضی‌ها صدا را بی‌مورد بالا میبرند، جایی که اصلاً جای بلند کردن صدا نیست. باید تشخیص بدهید که کجا بایستی صدا را بلند کرد و با تُن بلند باید خواند، کجا بایستی آرام خواند. البتّه در بعضی از تلاوتهایی که انسان از قرّاء معروف می‌شنود، به‌اصطلاح یک انخفاض و اعتلاهایی وجود دارد که حالا آنها مخصوص خودشان است، تکرار آنها هم به نظر ما خیلی مناسب نیست؛ خود شما بایستی تشخیص بدهید، توجّه کنید که کجا بایستی صدا را بلند کرد، کجا بایستی آرام خواند.

یکی هم کیفیّت القاء است؛ کیفیّت القاء هم خیلی مهم است. بنده حالا یک نمونه را عرض بکنم: تلاوت سوره‌ی مبارکه‌ی فاطر عبدالفتّاح شعشاعی ــ که واقعاً یک تلاوت‌گر فوق‌العاده است ــ [وقتی] میرسد به این آیه‌ی شریفه: یا اَیُّهَا النّاسُ اَنتُمُ الفُقَرآءُ اِلَی الله.(۱۹) میدانید که مستمع‌های عرب دنبال این هستند که نَفَس بلند به کار برود. وقتی قاری با نَفَس طولانی تلاوت میکند خوششان می‌آید و تشویق میکنند و الله‌الله میگویند، و نَفَس کوتاه را خیلی دوست نمیدارند. عبدالفتّاح نَفَسش کوتاه است امّا این «یا اَیُّهَا النّاسُ اَنتُمُ الفُقَرآءُ اِلَی الله» را با یک لحنی میخوانَد که این مجلس زیر و رو میشود! به نظر من بشنوید این تلاوت را؛ مجلس را زیر و رو میکند؛ از بس با لحن مناسبی این را میخوانَد. این لحن متناسب را در نظر داشته باشید. این [یک] مهندسی.

یک مهندسی دیگری هم وجود دارد و آن، کیفیّت تلاوتی است که بتواند واقعه را مجسّم کند در مقابل مستمع؛ یعنی جوری بخواند که شما که دارید می‌شنوید، کأنّه دارید می‌بینید واقعه را؛ که در این قضیّه استاد مسلّم انصافاً شیخ مصطفیٰ اسماعیل است، که فوق‌العاده است در این جهت. در آن آیات شریفه‌ی سوره‌ی قصص که «وَجَدَ مِن دونِهِمُ امرَاَتَینِ تَذودانِ قالَ ما خَطبُکُما قالَتا لا نَسقی‌حَتَّی‌ یُصدِرَ الرِّعآءُ وَ اَبونا شَیخٌ کَـبیرٌ * فَسَقَی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی اِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَىَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ * فَجآءَتهُ اِحداهُما تَمشی عَلَی استِحیـآء»،(۲۰) اینها را جوری میخوانَد که شما کأنّه می‌بینید که این دختر دارد می‌آید و خجالت میکشد، که این خجالت ناشی از یک احساساتی است؛ رفته‌اند پیش پدرشان، صحبت این جوان را کرده‌اند و گفته خیلی خب، بروید دنبالش بگویید بیاید. «فَجآءَتهُ اِحداهُما تَمشی عَلَی استِحیـآء» را چند بار تکرار میکند. یا مثلاً در سوره‌ی مبارکه‌ی نمل، اَیُّکُـم یَأتینی بِعَرشِهـا قَبلَ اَن یَأتونی مُسلِمین *  قالَ عِفریتٌ مِنَ الجِنِّ اَنَا ءاتیکَ بِهِ قَبلَ اَن تَقومَ مِن مَقامِک.(۲۱) آن‌چنان این «اَنَا ءاتیکَ بِهِ» را از زبان این عفریتِ جن تکرار میکند و بیان میکند، کأنّه انسان دارد میبیند این عفریتِ جن را که با یک غروری میگوید من برایت می‌آورم، قَبلَ اَن تَقومَ مِن مَقامِک. بعد [میفرماید]: قالَ الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ اَنَا ءاتیکَ بِهِ قَبلَ اَن یَرتَدَّ اِلَیکَ طَرفُک؛(۲۲) یعنی [آن دیگری] زد تو دهن آن عفریتِ جنّی، گفت قبل از اینکه چشمت را به هم بزنی من حاضر میکنم، که حاضر هم کرد. این را جوری میخوانَد که انسان کأنّه دارد میبیند که این اتّفاق دارد می‌افتد؛ این هم یک جور مهندسی است. بالاخره، به طور خلاصه، تلاوت قاری باید منشأ اثر باشد؛ باید شما که تلاوت میکنید، جوری تلاوت کنید که تأثّر در مستمع شما به وجود بیاید و منشأ اثر بشود. اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکرَ وَ خَشِیَ الرَّحمٰنَ بِالغَیب؛(۲۳) اتّباع باید به وجود بیاید با خواندن شما؛ با تلاوت شما بایستی اتّباع به وجود بیاید. این حالا چند نکته‌ای بود که عرض کردم.

یک نکته هم راجع به این مسئله‌ی اختلاف قرائتها بگویم. بعضی از قرّاء مصری که ما دعوت کردیم و آمدند در طول این چند سال، تقیّد داشتند که انواع و اقسام قرائتها را بخوانند. حالا بنده چون خیلی مسلّط نیستم، نمیتوانم قطعاً بگویم که اینها قرائتهای شاذ(۲۴) را هم میخواندند. ما چهارده قرائت داریم، علاوه بر آنها چند قرائت شاذ هم داریم. من احتمال میدهم حتّی بعضی از آنها در تلاوتهایشان مقیّد بودند همین طور پی‌درپی تکرار که میکنند قرائتهای مختلف را، قرائتهای شاذ را هم بخوانند؛ این به نظر من هیچ وجهی ندارد، هیچ «ذکری» در این وجود ندارد، هیچ دعوتی در این وجود ندارد. بله، من البتّه خواندن اختلاف قرائت را رد نمیکنم، امّا محدود. قرائت وَرش از این جهت مهم است که در شمال آفریقا و در غرب دنیای اسلام، قرائتِ رایج است. خود وَرش سالها در مصر زندگی میکرده ــ هم وَرش و هم قالون، اصلاً در مصر زندگی میکردند ــ سالهای متمادی وَرش در مصر بوده؛ لذا قرائت وَرش در مصر و در شمال آفریقا و در تونس و مانند اینها معروف است. قرآنهایی طبق قرائت وَرش و طبق قرائت قالون آنجاها چاپ شده که برای ما هم فرستاده‌اند بنده دیده‌ام. این قرائتِ وَرش است. بنابراین، خواندن قرائت وَرش ایرادی ندارد، چون یکی از قرائتهای رایج است؛ ولو حالا نه به قدر قرائت حفص، امّا بالاخره رایج است. این خوب است. قرائت حمزه هم که این نوجوان ما(۲۵) امروز یک مقداری قرائت حمزه را میخواند، از یک جهتی خوب است و آن، این است که این سَکتی که در قرائت حمزه هست بین حرف ساکن و همزه، چیز قشنگی است. از این جهت که زیبا میکند تلاوت را، [خواندنش] گاهی اوقات ایرادی ندارد به نظر ما. این دو قرائت را اگر چنانچه بخوانند، بد نیست؛ امّا دیگر [خواندنِ] اختلافِ قرائتهای مختلف و شکلهای گوناگون در یک کلمه و مانند اینها به نظر ما خیلی لزومی ندارد؛ یعنی آن چیزی را که مورد انتظار از شما است ــ که  ذکر و دعوت و تذکّر و مانند اینها است ــ حقّاً و انصافاً تأمین نمیکند.

یک نکته‌ی دیگر را هم من یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم. در زمینه‌ی فعّالیّتهای قرآنی، خب کارهای خیلی خوبی شده؛ لکن اینها کافی نیست؛ ما به تلاشهای بیشتری احتیاج داریم. یکی از پیشنهادهایی که به ما شد و کار درستی است و من مطرح میکنم و شماها هر کدام که میتوانید انجام بدهید، این است که مساجد یک محل ــ حالا مثلاً در تهران، مساجد فلان بخش از تهران که سه تا، چهار تا، پنج تا مسجد است ــ هر کدام از اینها یک پایگاه قرآنی باشند و با هم ارتباط داشته باشند؛ اینها بروند به مهمانی آنها، آنها بیایند به جلسه‌ی اینها؛ با هم مسابقه بدهند؛ این غیر از این مسابقات رایجی است که اوقاف و دیگران راه می‌اندازند؛ یک چنین کارهایی انجام بگیرد؛ این بهترین مشوّق است برای اینکه جوانها و نوجوان‌ها وارد وادی قرآن‌خوانی بشوند؛ ما به این احتیاج داریم.

جوانهای ما باید وارد عرصه‌ی قرآن‌خوانی، بخصوص حفظ قرآن بشوند که ما خب حافظ [قرآن] زیاد لازم داریم؛ من چند سال پیش هم عرض کردم؛(۲۶) تلاشهایی هم شده منتها هنوز تا آنجا خیلی فاصله داریم. اگر بخواهید آن ده میلیون را تأمین بکنید، راهش این است که نوجوان‌های ما وارد وادی قرآن بشوند؛ نوجوان که وارد شد حفظ آسان میشود؛ راهش هم این است که در مساجد این کار اتّفاق بیفتد؛ هر مسجدی یک پایگاه قرآنی بشود؛ مساجد این محل با همدیگر ارتباط داشته باشند، همکاری داشته باشند؛ اساتیدشان اینها را به هم آشنا کنند؛ اینها بروند پیش آنها. ما در مشهد داشتیم این کار را؛ هم در مسجد کرامت، هم در مسجد امام حسن مجتبیٰ. خدا ان‌شاءالله رحمت کند مرحوم آقای مختاری، قاری بسیار خوب مشهد را و همچنین جناب آقای آقامرتضای فاطمی که جزو بهترین‌های مشهد [بود] و هنوز هم ایشان الحمدلله جزو بهترین‌ قرّاء کشور محسوب میشود؛ این دو نفر را من دعوت کرده بودم، خواسته بودم، آنجا سالها در مسجد کرامت این جلسه را اداره میکردند؛ در مسجد امام حسن هم که ما بودیم ــ این دو مسجدی که بنده رفت و آمد داشتم ــ اینها می‌آمدند تلاوت میکردند. و این ارتباط مساجد با یکدیگر و ارتباط قرّاء و مستمعین قرّاء و شاگردان قرّاء با یکدیگر یکی از این فرصتهایی است که ان‌شاءالله میتواند در خدمت این کار قرار بگیرد. خوب است اسمی هم از مرحوم آقای مولایی (رحمة الله علیه) بیاریم که ایشان هم خیلی حق دارد به گردن تلاوت قرآن در تهران و خیلی تلاش کرده؛ مرحوم غفّاری و دیگر برادرانی که در این جمع، سالهای قبل بودند و امسال در بین ما نیستند؛ خداوند ان‌شاءالله درجات همه‌ی آنها را عالی کند.

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را از اهل قرآن قرار بده؛ ما را با قرآن مأنوس کن؛ ما را با قرآن زنده بدار؛ با قرآن بمیران؛ با قرآن محشور کن. پروردگارا! معارف قرآنی را در دل ما بیدار و زنده کن. پروردگارا! اساتید ما، کسانی که ما را به این راه هدایت کردند، راهنمایی کردند، اُنس با قرآن را به ما یاد دادند، مشمول رحمت خودت قرار بده؛ امام بزرگوار ما، شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور کن؛ ما را هم در راه آنها ثابت‌قدم بدار.

والسّلام‌علیکم‌ورحمة‌الله‌وبرکاته   

۱) در ابتدای این دیدار ــ که در اوّلین روز ماه رمضان ۱۴۴۳ برگزار شد ــ تعدادی از قاریان به تلاوت آیاتی از قرآن کریم پرداختند.
۲) امالی صدوق، مجلس بیستم ، ص ۹۳
۳) همان
۴) سوره ی انبیاء، بخشی از آیه ی ۵۰
۵) سوره ی حجر، آیه ی ۹
۶) سوره ی ق، بخشی از آیه ی ۲۲
۷) سوره ی انبیاء، بخشی از آیه ی ۹۷
۸) کافی، ج ۲، ص ۵۸۶
۹) مصباح کفعمی، ص ۵۸۹  (دعای ابی‌حمزه)
۱۰) سوره‌ی واقعه، آیه‌ی ۷۹؛ «که جز پاک‌شدگان بر آن دست نزنند»
۱۱) المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۷۱
۱۲) آقای وحید نظریان
۱۳) آقای قاسم مقدّمی
۱۴) آقای حامد شاکرنژاد
۱۵) سوره انفال، بخشی از آیه‌ی ۲؛ «... و چون آیات او بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید ...»
۱۶) سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۹۸؛ « پس چون قرآن مىخوانى، از شیطانِ مطرود به خدا پناه بر.»
۱۷) فرود آمدن، پایین آمدن
۱۸) بلند شدن
۱۹) بخشی از آیه‌ی ۱۵؛ «اى مردم، شما به خدا نیازمندید ...»
۲۰) بخشی از آیات ۲۳ تا ۲۵؛ «... گروهى از مردم را بر آن یافت که [دامهاى خود را] آب مىدادند، و پشت سرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور مىکردند. [موسىٰ] گفت: "منظورتان [از این کار] چیست؟" گفتند: "[ما به گوسفندان خود] آب نمىدهیم تا شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند، و پدر ما پیرى سالخورده است." پس براى آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت: "پروردگارا، من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم." پس یکى از آن دو زن ــ در حالى که به آزرم گام برمىداشت ــ نزد وى آمد …»
۲۱) سوره‌ی نمل، بخشی از آیات ۳۸ و ۳۹؛ «... کدام یک از شما تخت او را ــ پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند ــ براى من مى‌آورد؟ عفریتى از جن گفت: "من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزى براى تو مى‌آورم." ...»
۲۲) همان، بخشی از آیه‌ی ۴۰؛ «کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود، گفت: "من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى‌آورم." ...»
۲۳) سوره‌ی یس، بخشی از آیه‌ی ۱۱؛ «بیم دادن تو، تنها کسى را [سودمند] است که کتاب حق را پیروى کند و از [خداى] رحمان در نهان بترسد. ...»
۲۴) نادر، کمیاب
۲۵) آقای علیرضا حاجی‌زاده (از تبریز)
۲۶) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از قاریان قرآن سراسر کشور(۱۳۹۰/۵/۱۱)

یک تحلیلگر مجله نیوزویک با بیان اینکه توسل دولت آمریکا به تحریم‌ها طی دو دهه گذشته ۹۳۳ درصد افزایش یافته از اینکه تحریم‌های اقتصادی به ابزار نهایی آمریکا برای پیشبرد سیاست خارجی دولت این کشور تبدیل شده، انتقاد کرده است.

«دنیل دی‌پتریس»، تحلیلگر مجله نیوزویک در حساب کاربری خود در توییتر نوشته است: «ایالات متحده آمریکا، تحریم‌های اقتصادی را به عنوان اصلی‌ترین ابزار سیاست خارجی می‌داند: [از نظر واشنگتن] اجرای تحریم‌ها ساده‌ است، آنها نسبتاً کم‌هزینه‌اند و نتایجی بی‌نقص به همراه می‌آورند. اما هیچ‌کدام از اینها در واقع درست نیست.»

او سپس با انتشار جدولی که از گزارش وزارت خزانه‌داری آمریکا اقتباس شده نوشته است: «طی دو دهه گذشته، تحریم‌ها به نخستین ابزار مورد توسل برای آمریکا تبدیل شده‌اند. بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱ استفاده از تحریم‌ها ۹۳۳ درصد افزایش یافته است. وزارت خزانه‌داری آمریکا تقریباً هر هفته یک نفر را در جایی برای انجام یک اقدام شرورانه تحریم می‌کند.»

دی‌پتریس در ادامه نوشته است: «این روزها، روسیه هدف اصلی [تحریم‌ها] است. آمریکا با هماهنگی متحدانش در اروپا و آسیا یک کارزار تحریمی هماهنگ علیه روسیه به راه انداخته‌اند. بانک‌های اصلی روسیه از سامانه سوئیفت اخراج شده‌اند. نزدیک به نیمی از ۶۳۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی روسیه اکنون برای مسکو قابل دسترسی نیست. آمریکا دیگر نفت، گاز یا زغال‌سنگ روسیه را وارد نمی‌کند. صدها شرکت بازار روسیه را ترک کرده‌اند. اتحادیه اروپا به زودی ممنوعیت‌های جدید علیه زغال‌سنگ روسیه را نهایی خواهد کرد.»

وی در پیام دیگری اضافه کرده است: «تردیدی نیست که همه این اقدامات ضربه سختی به اقتصاد روسیه خواهند زد. طبق گفته کاخ سفید اقتصاد ۱.۴ تریلیون دلاری روسیه امسال انقباض ۱۵ درصدی را تجربه خواهد کرد. این بدترین انقباض اقتصادی برای روسیه از زمان فروپاشی شوروی خواهد بود.»

تحلیلگر نیوزویک خاطرنشان کرده است: «سوال این نیست که آیا تحریم‌های آمریکا به اقتصاد روسیه لطمه خواهد زد یا خیر. مشخص است که لطمه می‌زند. سوال این است که آیا این تحریم‌ها روسیه را وادار به تغییر سیاست‌هایش در قبال اوکراین خواهد کرد یا خیر. اگر پاسخ این سوال منفی باشد آن وقت باید پرسید آیا تحریم‌ها دستاوردی هم دارند؟»

وی در ادامه تصریح کرده است: «اثربخشی تحریم‌ها تنها به هدفگذاری‌هایی است که ما ضمیمه آنها می‌کنیم. اگر این هدفگذاری‌ها غیرواقع‌بینانه باشند آن وقت تحریم‌ها موفق نخواهند بود. آمریکا سابقه بسیار وحشتناکی در اعمال تحریم‌های مفرط اقتصادی علیه یک کشور و سپس گره زدن رفع تحریم‌ها به تسلیم کامل آن کشور دارد. اگر ما خواستار تسلیم در یک موضوع جزئی سیاستی می‌شدیم شاید تحریم‌ها اثرگذار می‌بودند.»

او در ادامه خاطرنشان کرده است: «تحریم‌ها باعث نشده‌اند کره شمالی از سلاح‌های هسته‌ای یا موشک‌های قاره‌پیما دست بکشند. نیکلاس مادورو هنوز در ونزوئلا در قدرت است و اتفاقا جایگاهش نسبت به سال ۲۰۱۹ که توسط آمریکا هدف تحریم نفتی قرار گرفت بهتر هم شده است. سیاست خارجی ایران اصلاً تغییر نکرده است. روسیه امروز به کارزارش در اوکراین پایبند است درست همان‌طور که ۶ هفته پیش این عملیات را آغاز کرد. بشار اسد کماکان در کاخ ریاست‌جمهوری بر قدرت نشسته است. مطالبات حداکثری کارساز نیستند. نتیجه این مطالبات، همان‌طور که یک تحلیلگر نوشته است روی آوردن ابدی به تحریم است.»

جنگ اوکراین و فروپاشی تحریم‌ها؟

پیش از این تحلیلگران دیگری هم درباره اینکه جنگ‌افزوزی اقتصادی آمریکایی‌ها علیه روسیه ممکن است به فروپاشی سلطه دلار و تضعیف نظام تحریم‌های آمریکا منجر شود هشدار داده‌اند.

ایالات متحده آمریکا از آغاز قرن بیست و یکم با شور و شوق بیشتری از سلطه‌اش بر نظام مالی دنیا جهت جنگ‌افروزی اقتصادی علیه کشورهای مخالف خود استفاده کرده. از همین روست که دو دانشمند علوم سیاسی آمریکا به نام‌های  «ایان برمر» و «کلیف کوپچان» مفهومی به نام «سلاح‌انگاری امور مالی» (Weaponization of Finance)  را برای اشاره به سیاست‌های برخی کشورها در استفاده از نظام‌های مالی به عنوان ابزارهایی برای اعمال دیپلماسی زورمندانه علیه کشورهای مخالف ابداع کرده‌اند.

به باور این دو دانشمند، ایالات متحده آمریکا در حال حاضر به جای توسل به مولفه‌هایِ سنتیِ برتریِ امنیتی خود-شامل ائئلاف‌هایی مانند ناتو و نهادهای چندجانبه مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول- به استفاده از نظام مالی به عنوان سلاح‌هایی برای پیشبرد سیاست خارجی و امنیتی خود رو آورده و از تهدیدِ قطع دسترسی به بازارها و بانک‌های این کشور به عنوان اهرم فشار علیه کشورهای مخالف خود استفاده می‌کند.

تحریم‌های سوئیفت، یکی از مصداق‌های سلاح‌انگاری نظام مالی است. ایالات متحده بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ به مرور در قالب سیاست‌هایی به نام «مبارزه با تروریسم» سلطه‌اش بر سامانه سوئیفت را تقویت کرد و اعضای این نهاد را ملزم به رعایت قوانین و سیاست‌های مطلوب واشنگتن کرد. از آن زمان به بعد، ایالات متحده از سلطه‌اش بر سوئیفت به عنوان ابزاری برای تهدید دیگر کشورها استفاده کرده است.   

دلار دیگر سلاحی است که در دستان آمریکا قرار گرفته است. از زمانی که دلار آمریکا جای پوند انگلیس را به عنوان ارز ذخیره‌ای در دنیا گرفت هژمونی ایالات متحده و سلطه جهانی‌اش گسترش پیدا کرد. این ارتقاء جایگاه دلار ضمانت می‌کرد که تقاضایی دائمی و قوی برای سرمایه‌های دلارمحور در دنیا وجود خواهد داشت. 

اما طی سال‌های اخیر، توسل مفرط آمریکا به تحریم‌ها بدون توجه به اصل حاکمیت مستقل کشورهای دیگر، نشانه‌هایی را پدید آورده مبنی بر اینکه این سلاح دائماً در دستان آمریکا نخواهد بود. اکنون کارشناسانی در داخل خود آمریکا هشدار می‌دهند که روند فروپاشی نظام تحریم‌ها آغاز شده و در این روند، به ویژه تحریم‌های آمریکا علیه ایران، آن هم به خصوص در دوران ریاست‌جمهوری «دونالد ترامپ» اثرگذار بوده است. 

شاید تنها اشاره به تسریع روند دلارزدایی از اقتصاد روسیه از سال ۲۰۱۸ به این سو مثال خوبی باشد برای توضیح درباره نقشی که دولت ترامپ  در تضعیف جایگاه نظام مالی آمریکا داشته؛ گزارش اکونومیست در ژانویه ۲۰۲۰ حاکی است بانک مرکزی روسیه از سال ۲۰۱۸ دارایی‌های خودش از اوراق قرضه خزانه‌‌داری آمریکا را از نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار به زیر ۱۰ میلیارد دلار رساند (نقل از اکونومیست، ژانویه ۲۰۲۰). این روند از آن زمان به بعد هم با همین سرعت ادامه پیدا کرد، به گونه‌ای که اول بهمن‌ماه همین امسال گزارش شد روسیه سهم خود را از سرمایه‌گذاری در بدهی‌های آمریکا در ماه نوامبر به میزان ۱.۳ میلیارد دلار کاهش داده و و به ۲.۴ میلیارد دلار رسانده است.

رئیس بانک مرکزی روسیه یکی از دلایل حرکت به سوی دلارزدایی از اقتصاد کشورش را تحریم‌ها دانسته و گفته بود: «احساس می‌کنم فضای جهانی در حال تغییر است. به تدریج داریم به سمت یک نظام پولی چند ارزی در دنیا حرکت می‌کنیم.» این اظهارات رئیس بانک مرکزی روسیه با اظهارات «مارک کارنی»، رئیس بانک انگلستان همخوان است که آگوست ۲۰۲۰ پیش‌بینی کرد که نظام مالی دلارمحور دوام چندانی نخواهد داشت.