emamian

emamian

حضرت زینب (س) از جمله شخصیت‌های بزرگی است که اندیشمندان با دیدگاه‌های مختلف درباره وی لب به سخن گشوده و از سجایای فردی، اجتماعی و اخلاقی او سخن گفته‌اند. از نگاه دانشمندان اهل سنت، حضرت زینب شخصیت بی‌بدیل و الگوی نمونه‌ای است که در بسیاری از ویژگی‌ها از دیگران برتر و دارای کامل‌ترین ویژگی‌‌ها و خصوصیات است.

حجت‌الاسلام محمد زاهدی‌مقدم کارشناس مذهبی و پژوهشگر اهل بیت (ع) در گفت‌وگو با فارس درباره خصوصیات و ویژگی‌های حضرت زینب (س) گفت: معرفی و بیان ویژگی‌های انسان‌های بزرگ تاریخ اسلام می‌تواند زوایای مختلفی از زندگی آنها را به تصویر کشانده و راه کشف و شناخت حقیقت را به روی طالبان معرفت باز کند. حضرت زینب (س) یکی از این بزرگان است که ویژگی‌های خاصی چون طاهره، شاعره، عقل کامل و برتر، سخنوری بی بدیل، دارای قلبی استوار، دارای فصاحت و بلاغت، حافظ نسل حسین (ع)، حامل فضایل اهل بیت (ع)، مجاهد و... است که اینها بخشی از ویژگی‌هایی است که از زبان دانشمندان اهل سنت بیان شده است.

دارنده عقلی کامل و برتر

وی بهره بردن از عقل و اندیشه کامل را از ویژگی‌هایی حضرت زینب (س) از زبان بزرگان اهل سنت دانست و گفت: این ویژگی تنها شامل افرادی می‌شود که ظرفیت آن را از سوی خداوند متعال داشته باشند. ابن اثیر جزری نسب شناس بزرگ اهل سنت از عقیله بنی هاشم؛ زینب کبری (س) به عنوان زنی عاقل، کامل و خردمند یاد کرده و سخنان کوبنده او در مجلس یزید را بهترین دلیل بر عقلانیت و شجاعت او دانسته است.

این کارشناس مذهبی ادامه داد: کحاله نویسنده کتاب «اعلام النساء فی عالم العرب و الاسلام» نیز از حضرت زینب (س) به عنوان زنی که از رأی، عقل برتر و فصاحت و بلاغت برخوردار بوده یاد کرده است. همچنین «زرکلی» در کتاب «الأعلام للزرکلی» ثمره این کمال عقل را در ثبات قدم، قوت قلب و سخنوری فصیح آن بانو مشاهده و به آن اقرار می‌کند.

دارنده فضائل اهل بیتی و حافظ نسل حسینی

زاهدی‌ درباره دیگر ویژگی‌های حضرت زینب (س) از منظر اهل سنت گفت: کنار رفتن تعصبات اعتقادی می‌تواند حقایق زیادی از زندگی شخصیت‌های بزرگ را برای نسل جوان به تصویر کشد. برخی از اندیشمندان اهل سنت بر این باورند که حضرت زینب (س) همان طور که حامل همه فضایل اهل بیت (ع) بوده حافظ امنیت، عفت و حیات نسل امام نیز بوده است، چنان‌که ابن شاطبی در کتاب بطلة کربلاء درباره حضرت زینب (س) این گونه سخن می‌گوید: برای فخر او همین بس که علم را از جدش محمد (ص)، شجاعت را از پدرش علی (ع)، صلابت را از مادرش فاطمه (س)، حلم را از برادرش حسن (ع) و جهاد را از برادرش حسین (ع) فرا گرفت، از این رو او دارای مجموعه‌ای از فضائل اهل بیت گردید.»

صحابیه و شاعره‌ای والا مقام

وی با بیان اینکه برخی از عالمان اهل سنت وی را از زنان صحابی ممتاز رسول خدا برشمرده‌اند، گفت: این علما از وی به عنوان شاعری والا مقام یاد کرده‌اند؛ چنان‌که ام فضل مصطفی کامل، در کتاب «صحابیات مجاهدات» از آن بانو به عنوان زن مجاهده یاد کرده و می‌گوید: «او دارای قلب استوار، درجه‌ای والا، شاعره، خطیب و دارای کلامی فصیح بود.» عبد مهنا نیز در کتاب «معجم النساء الشاعرات» نام حضرت زینب (س) را به عنوان زن شاعره‌ای که دارای فصاحت و بلاغت بوده یاد کرده است.

این کارشناس مذهبی در پایان گفت: از جمع بندی سخنان نتیجه می‌شود که جایگاه و شخصیت حضرت زینب از زبان دانشمندان اهل سنت به قدری والاست که با تعبیری غیر از عقل کامل و عقل برتر نمی تواند از او تعبیر نمود. بیان و تفسیر عقل کامل از عهده زبان‌ها خارج و این اعترافات به فضایل تنها می‌تواند قطره‌ای از دریای فضایل آن بانوی مخدره را به تصویر بکشد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره‌ی حضرت زینب (سلام اللَّه علیها)، این شخصیت برجسته‌ی اسلام و تشیع سخنان زیادی را مطرح کرده و ابعاد مختلف شخصیت و مجاهدت ایشان را تبیین نموده‌اند. بخش زن، خانواده و سبک زندگی (ریحانه) پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در متن زیر گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را در این باره بازخوانی کرده است:

 

 

* ناجی تاریخ

حضرت زینب، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آن‌چنان که شایسته دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. ماجرای امام حسین، نجات بخشیِ یک ملت نبود، نجات بخشیِ یک امّت نبود؛ نجات بخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸.

 

* مقامِ غیرقابل توصیف

زینب (سلام اللَّه علیها)، هم در حرکت به سمت کربلا، همراه امام حسین؛ هم در حادثه‌ی روز عاشورا، آن سختی‌ها و آن محنتها؛ هم در حادثه‌ی بعد از شهادت حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام)، بی سرپناهی این مجموعه‌ی به جا مانده‌ی کودک و زن، به عنوان یک ولیّ الهی آنچنان درخشید که نظیر او را نمی‌شود پیدا کرد؛ در طول تاریخ نمی‌شود نظیری برای این پیدا کرد. بعد هم در حوادث پی در پی، در دوران اسارت زینب، در کوفه، در شام، تا این روزها که روز پایان آن حوادث است و شروع یک سرآغاز دیگری است برای حرکت اسلامی و پیشرفت تفکر اسلامی و پیش بردن جامعه‌ی اسلامی. برای خاطر همین مجاهدت بزرگ، زینب کبری (سلام اللَّه علیها) در نزد خداوند متعال یک مقامی یافته است که برای ما قابل توصیف نیست. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹

 

* معلّم رفتار اسلامیِ زن

زینب کبری سلام‌الله علیها، نقش همسر، نقش مادر و نقش یک زن برجسته و ممتاز در خاندان پیغمبر را، در مدینه به بهترین وجه ایفاد کرده است. شخصیت آن بزرگوار در مدینه - قبل از حادثه‌ی کربلا - یک شخصیت برجسته و معروف و ممتاز بوده است. همچنان‌که بعد از حادثه‌ی کربلا هم - منهای آن مدّت کوتاهِ مربوط به شام و قضایای کربلا - باز نقش آن بزرگوار، یک نقش خیلی برجسته و ممتاز است. اگر فرض می‌کردیم که حادثه‌ی کربلا اصلاً نبود - که ما آنچه درباره‌ی زینب کبری سلام‌الله علیها می‌گوئیم و می‌شنویم مربوط به ماجرای کربلاست - باز زینب کبری سلام‌الله علیها، یک شخصیت برجسته، یک انسان بزرگ و یک زن قابل تبعیّت و پیروی محسوب می‌شد. از لحاظ علمی، از لحاظ تقوا، از لحاظ پاکدامنی و طهارت، از لحاظ برجستگی اخلاقی، از جهت محور بودن برای همه‌ی کسانی که به مسائل معنوی و اخلاقی و دینی توجّهی دارند و از جهات گوناگون، یک استاد، معلّم معنویّت، معلّم اخلاق و معلّم رفتار اسلامیِ زن محسوب می‌شد. ۱۳۷۴/۰۷/۱۲.

 

* الگوی مردان و زنان بزرگ عالم

خطبه‌ی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست… اینجور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزه‌داران دشمن دور و برشان را گرفته‌اند؛ یک عده هم مردم مختلف‌الحال حضور داشتند؛ همانهائی که مسلم را به دست ابن‌زیاد دادند، همانهائی که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همانهائی که آن روزی که باید با ابن‌زیاد در می‌افتادند، توی خانه‌هایشان مخفی شدند - اینها بودند توی بازار کوفه - یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه می‌کنند، دختر امیرالمؤمنین را می‌بینند، گریه می‌کنند. حضرت زینب کبری با این عده‌ی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمی‌شود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه‌ی مؤمن، اینجور خودش را در شرایط دشوار نشان می‌دهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همه‌ی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱

 

* عظمت زنانه

زینب کبری شور عاطفه‌ی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فی‌سبیل‌اللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون می‌تراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت می‌کند. عظمت زنانه‌اش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک می‌کند. عظمت زنانه، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفه‌ی انسانی، که در هیچ مردی نمی‌توان این عاطفه‌ی شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همه‌ی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم می‌کند و روی آتش‌های گداخته، شجاعانه قدم می‌گذارد و عبور می‌کند؛ در عین حال، درس می‌دهد و مردم را آگاهی می‌بخشد؛ در عین حال، امام زمان خود - یعنی امام سجاد - را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا می‌بخشد؛ در عین حال، با کودکان برادر و بچه‌های پدر از دست داده‌ی آن حادثه‌ی عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد می‌کند. بنابراین زینب کبری (سلام‌اللَّه‌علیها) یک شخصیت همه‌جانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق می‌دهد. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵

 

* نمونه کاملِ زن مسلمان

زینب کبری (سلام‌اللَّه‌علیها) یک نمونه‌ی کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه می‌شود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع می‌کند. شاید مهم‌ترین بُعدی که شخصیت زن اسلامی می‌تواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد - تأثیری که از اسلام پذیرفته - این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آن‌چنان سعه و عظمتی پیدا می‌کند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز می‌شود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجسته‌تر است. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵

 

* انتخاب‌هایِ زینب کبری (سلام اللَّه علیها)

ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) هم نباشد، عظمت پیدا می‌کند. بخش عمده‌ی این عظمت از این‌جاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین (علیه‌السّلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده‌ی بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب را ساخت. ۲۲/۰۸/۱۳۷۰

 

* اوجِ موقعیت‌شناسی

قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابن‌عباس و ابن‌جعفر و چهره‌های نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال این ها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چه‌کار باید بکنند؛ ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه این‌که نمی‌فهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس می‌کرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانواده‌اش جدا می‌شود؛ و به همین دلیل هم بود که بچه‌های خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس می‌کرد که حادثه چگونه است. در آن ساعت‌های بحرانی که قوی‌ترین انسان‌ها نمی‌توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین‌بن‌علی هم که دنیا ظلمانی شد و دل‌ها و جان‌ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسان‌های تاریخ بشریت یعنی پیامبران می‌توانند به آن‌جا برسند. ۱۳۷۰/۰۸/۲۲

 

* همه چیز فدایِ انجام تکلیف

زینب کبری سلام‌الله علیها ناگهان در مقابل یک تکلیفِ بزرگِ آنی و خطرناک قرار گرفت که آن عبارت بود از رفتن به سمت کربلا. همه چیز تحت‌الشّعاع این قضیه قرار گرفت… در حالی که زینب کبری سلام‌الله علیها، رهبر این حرکت هم نبود. اما رهبر آن حرکت از او خواست و او هم بی‌قید و شرط، اطاعت کرد: تصمیم گرفت، به راه افتاد، و همه چیز -حتّی خانواده - را رها کرد. عجیب این است! حضرت زینب، خانه و شوهر و زندگی و همه چیز را برای انجام این تکلیف بزرگ و فداکارانه که حیات اسلام به آن وابسته بود و بایستی انجام می‌گرفت، رها کرد. این ها، آن شاخص‌های برجسته‌اند. ۱۳۷۴/۰۷/۱۲.

 

* دو حرکتِ زینب کبری (علیهاالسّلام)

حادثه‌ی عاشورای حسینی را هم ستمگران و ظالمان می‌خواستند نگذارند باقی بماند، زینب کبرا (سلام‌الله‌علیها) نگذاشت. دو حرکت عمّه‌ی ما - زینب کبری (علیهاالسّلام) - انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگری‌ها و آن بیانات که مایه‌ی افشای حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه. این حرکت به معنای این است که نباید اجازه داد که انگیزه‌های خباثت‌آلودی که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند. ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

 

* حماسه‌ی زینبی

حماسه‌ی زینب کبری (سلام الله علیها) است که مکمّل حماسه‌ی عاشورا است؛ بلکه به یک معنا حماسه‌ای که بی‌بی زینب کبری (سلام الله علیها) به‌وجود آورد، احیاکننده و نگه‌دارنده‌ی حماسه‌ی عاشورا شد. عظمت کار زینب کبری (علیهاالسّلام) را نمی‌شود در مقایسه‌ی با بقیّه‌ی حوادث بزرگ تاریخ سنجید؛ باید آن را در مقایسه‌ی با خود حادثه‌ی عاشورا سنجید؛ و انصافاً این دو عِدل یکدیگرند. این انسان باعظمت، این بانوی بزرگ اسلام بلکه بشریّت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگه‌دارد؛ حتّی لرزشی هم در صدای این بانوی بزرگ از این‌همه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجهه‌ی با دشمنان، هم در مواجهه‌ی با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّه‌ی سرافراز استواری ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد. در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه‌ی شگفت‌آور را ایراد کرد: «یا اَهلَ‌الکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ التِی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً» تا آخر؛ لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جان‌ها می‌نشیند. در آن‌چنان وضعیّتی زینب کبری مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دل‌ها را، جان‌ها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت. بعد هم، هم در مقابل ابن‌زیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آن‌چنان قدرتی سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختی‌هایی را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد. شما می‌خواهید خاندان پیغمبر را به خیال باطل خودتان مغلوب کنید، منکوب کنید، ذلیل کنید؟ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین. مجسّمه‌ی عزّت است زینب کبری، همچنان‌که حسین بن علی (علیه‌السّلام) در کربلا، در روز عاشورا مجسّمه‌ی عزّت بود. ۱۳۹۲/۰۸/۲۹

 

* خطبه فراموش‌نشدنی

آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان می‌دهد. خطبه‌ی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه‌ی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق‌ترین و غنی‌ترین مفاهیم در آن شرایط بیان شده است… «یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعه‌گرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله‌رو اسلام و اهل‌بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده‌ی مقابله‌ی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتی نقضت غزل‌ها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ می‌کند، بعد نخ‌ها را دوباره باز می‌کند، تبدیل می‌کند به همان پشم یا پنبه‌ی نریسیده. با بی بصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده‌های خودتان را، گذشته‌ی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابی گری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بی مقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیب‌شناسی است. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱

 

* ما رأیت الّا جمیلا

یک مقایسه‌ی کوتاه بین زینب کبری و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبری را نشان می‌دهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونه‌ی ایمان شناخته شده است، برای مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا… در روز عاشورا زینب کبری این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفته‌اند و شهید شده‌اند: حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) - سیدالشهداء - را دید، عباس را دید، علی اکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبت‌ها را مگر می‌شود مقایسه کرد با مصائب جسمانی؟ اما در مقابل همه‌ی این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پاره‌ی برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض می‌کند: پروردگارا! این قربانی را از ما قبول کن. وقتی از او سوال می‌شود که چگونه دیدی؟ می‌فرماید: «ما رأیت الّا جمیلا». این همه مصیبت در چشم زینب کبری زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمه‌ی اوست. ببینید این مقام، مقام چنین صبری، چنین دلدادگی نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامی که قرآن کریم از جناب آسیه نقل می‌کند. این، عظمت مقام زینب را نشان می‌دهد. ۱۳۸۸/۱۱/۱۹

 

* تحقیرِ ستمگران با عظمت معنوی

حادثه‌ای مثل روز عاشورا نمی‌تواند زینب کبری را خُرد کند. شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جباری مثل یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد نمی‌تواند زینب کبری را تحقیر کند. زینب کبری در مدینه - که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست - و در کربلا - که کانون محنت های اوست - و در کاخ جبارانی مثل یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ می‌کند و شخصیت‌های دیگر در مقابل او تحقیر می‌شوند. یزید و عبیداللَّه‌بن‌زیاد - این مغروران ستمگر زمان خود - در مقابل این زنِ اسیر و دست‌بسته، تحقیر می‌شوند. ۱۳۸۴/۰۳/۲۵

 

* عامل پیروزیِ در حادثه کربلا

در عاشورا، در حادثه‌ی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثه‌ی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصه‌ی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه‌ی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه‌ی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری را مشاهده می‌کند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌ای در عرصه ظاهر می‌شود؛ کاری می‌کند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل می‌کند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است. زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که می‌توان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱

 

* حراست از روح کلّی اسلام

تلاش حضرت زینب سلام‌اللَّه‌علیها فقط این نیست که از امام بیماری در کربلا حراست و پرستاری کرده است. حضرت زینب از روح کلّی اسلام و جامعه آن روز مسلمین پرستاری کرد؛ پرستاری بزرگ او آن‌جاست. حضرت زینب در مقابل یک دنیا بدی، ظلم، بی‌انصافی، حیوان‌صفتی و قساوت، یک تنه ایستاد. و با این ایستادگی، توانست از روح کلّی اسلام حراست و پرستاری کند. همچنان که می‌گوئیم امام حسین علیه‌السّلام اسلام را حفظ کرد، می‌توانیم دقیقاً ادّعا کنیم که حضرت زینب سلام‌اللَّه‌علیها هم با ایستادگی خود، اسلام را حفظ کرد. این ایستادگی، یک رمز و راز و یک عامل اصلی است. ۱۳۸۰/۰۵/۰۳

 

* الگوی اسلامیِ تربیت

اگر جامعه اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند - یعنی الگوی زهرایی، الگوی زینبی، زنان بزرگ، زنان باعظمت، زنانی که می‌توانند دنیا و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند - آن وقت زن به مقام شامخِ حقیقی خود نائل آمده است. اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و کمالات معنوی و اخلاقی ای که خدای متعال و آئین الهی برای همه انسان‌ها - چه مرد و چه زن - به طور یکسان در نظر گرفته است، برسد، تربیت فرزندان بهتر خواهد شد، محیط خانواده گرم‌تر و با صفاتر خواهد شد، جامعه پیشرفت بیشتری خواهد کرد و گره‌های زندگی آسان‌تر باز خواهد شد؛ یعنی زن و مرد خوشبخت خواهند شد. ۱۳۷۶/۰۷/۳۰

 

* حرکت زینبیِ ما...

زینب کبری از اولیاءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزیز کرد، قرآن را عزیز کرد. ما البتّه آن بلندپروازی را نداریم، آن همّت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوی بزرگ الگوی ما است؛ ما کوچک‌تر از این حرف‌ها هستیم؛ امّا باید به‌هرحال حرکت ما در جهت حرکت زینبی باشد؛ باید همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعه‌ی اسلامی و عزّت انسان باشد؛ همان‌که خدای متعال با احکام دینی و شرایعِ بر پیغمبران، مقرّر فرموده است. ۱۳۹۲/۰۸/۲۹

به نظر می‌رسد جایگاه حضرت زینب(س) در نزد شیعیان، اهل سنت، مسیحیان و سایر مکاتب که به این مبحث پرداخته‌اند با یکدیگر تفاوتی نداشته باشد. عموماً محققان مکاتب مختلف، حضرت زینب(س) را فردی شجاع، مسئولیت‌پذیر و صبور معرفی کرده‌اند که با خطابه‌های آتشین خویش چهره حقیقت را آشکار ساخت و حکومت اموی را رسوا نمود.

علمای شیعه نه فقط در هر کتاب واثری که درباره امیرمومنان (ع) وحضرت زهرا (س) وحسنین (ع) نوشته اند درباره حضرت زینب(س) نیز مطالبی نوشته واظهار محبت وتعظیم دربرابر رتبه معنوی زینب نموده اند؛ بلکه کتابهای اختصاصی زیادی نیز درباره این بانوی بزرگ نوشته اند بویژه درباره نهضت عاشورا وامام حسین (ع) بدون یاد ونام زینب نمی توان کتابی نوشت؛ در دانش نامه ها ودائره المعارف ها ومنابع رجالی نیزمطلب و مدخل هایی به نام این بانوی گرانقدر نوشته شده است که به برخی از آنها اشاره می شود.

امام خمینی:

همان مقداری که فداکاری حضرت ارزش پیش خدای تبارک و تعالی دارد و در پیشبرد نهضت حسین- سلام اللَّه علیه- کمک کرده است، خطبه‌های حضرت سجاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است.

آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور، نباید زنها بترسند و نباید مردها بترسند. در مقابل یزید، حضرت زینب- سلام اللَّه علیها- ایستاد و آن را همچو تحقیر کرد که بنی امیه در عمرشان همچو تحقیری نشنیده بودند، و صحبتهایی که در بین راه و در کوفه و در شام و اینها کردند.

سید محسن امین:

زینب از زنان برجسته بود که برتری او مشهورتر و بارزتر از آن است که یادآوری و نوشته شود. بزرگی مقام، بلندی جایگاه، قدرت استدلال، برتری اندیشه، پایداری دل وروح، شیوایی زبان، رسایی گفتار که گویا زبان پدرش امیرالمومنین(ع) است، را از سخنرانیهایش در کوفه وشام، به دست می­آید ونیز از احتجاجهایش بر ضد یزید و ابن زیاد، به گونه­ایی که از پاسخگویی درماندند و به ناسزاگویی پرداختند.

جای شگفت نیست که زینب(س) چنین باشد زیرا ایشان شاخه­ای از شاخه­های درخت پاک پیامبری و از نژاد هاشم جد رسول خدا(ص)، پدرش جانشین رسول خدا(ص)،   مادرش حضرت زهرا(س) وبرادرانش امام حسن و امام حسین بودند، آری فرع بر پایه اصلش می­باشد.

علامه مامقانی:

زینب و چیست زینب و تو چه می­دانی زینب چیست؟ ایشان عقیله بنی هاشم بودند و پس از مادرش کسی در صفات برجسته، به او نمی­رسد تا جایی که شایسته است گفته شود: او صدیقه صغری است.

زینب را در پوشش و پاکدامنی نمونه بود به گونه­ایی که هیچ مردی تا روز عاشورا را ندید، او در صبر و شیکبایی و پایداری و نیروی ایمان و تقوا و پرهیزکاری یگانه بود؛ زینب (س) در شیوایی زبان، رسایی گفتار که گویا زبان امیرالمومنین(ع) بود، این مطلب ا بر کسی که در سخنرانیهایش دقت کند پوشیده نیست.

 با توجه جریان عاشورا وحوادث پس از آن، اگر بگوییم زینب (س) دارای مقام عصمت بوده هیچکس منکر آن نمی­باشد چگونه چنین نباشد در حالی که در ایام بیماری امام سجاد(ع)، امام حسین(ع) بخشی از وظایف امامت را به حضرت زینب(س) سپرد و سفارشهایی هم به وی کرد و نیز امام سجاد(ع) او را در بیان احکام و برخی از نشانه های ولایت، جانشین خود قرار داد

علامه شیخ جعفر نقدی:

زمینه تولد زینب(س) این بانوی پاک وبزرگوار و جایگاه تربیت این گوهر گران بها، آغوش نبوت بود و در خانه رسالت بزرگ شد، شیر وحی را از حضرت زهراء(س) نوشید و غذای بزرگواری را از دست پسر عموی رسول خدا(ص) خورد، پس تولدی پاکیزه و تربیتی روحانی داشت در حالی که لباس شکوه وبزرگی  و قبای  پاکدامنی بر تن داشت.

اصحاب کساء علیهم السلام امور پرورشی، فرهنگی و تهذیبی حضرت زینب(س) برعهده داشتند و دیگر نیازی به معلم نداشت.

علامه سید عبد الحسین شرف الدین:

کسی دربزرگی اخلاق، شایستگی فطرت، نیکویی اصل و نسب، پاکی جوهر برتر از حضرت زینب(س) دیده نشده است مگرجد و پدر و مادرش.

وی از زنانی بود که عصبانیت و خشم او را ناآرام و سبک نکرد و هیچ امر شگفتی صبرش را از بین نبرد و در هوشیاری، پاکی جان، خوش ذوقی، نیرومندی، پایداری جان ودل آیتی از آیات الهی بود که در اوج شجاعت و زیر باذلّت نرفتن و بزرگ منشی بود.

آیه اللّه محمد حسین اصفهانی غروی:

    در حریم آن خاتون، ره نیابد افلاطون   اسم اعظم مکنون، رسم آن مسمّی شد

شهید مطهری:

ما می‌بینیم که از نظر قوّت و قدرت قلب و حماسه داشتن روح و نترسیدن از کشته شدن، حضرت زینب یک نمونه بسیار عالی اسلامی است و در تاریخ اسلام داستان او به عنوان یک نمونه کامل همیشه نقل شده است.

آیت الله خویی:

زینب با برادرش در دفاع از اسلام و دین جدش رسول خدا(ص) و جهاد در راه خدا، شریک وسهیم بود

شیوایی گفتارش یادآور گفتار پدرش و مقاومتش نمونه­ایی از مقاومت پدرش بود. وی هرگز در برابر زورگویان کرنش نکرد و جز خدا از کسی نترسید؛ حقگو و راستگو بود؛ طوفانها و تندبادها تکانش ندادند. پس به راستی، زینب خواهر و شریک امام حسین(ع) در عقیده و جهاد بود.

مقام معظم رهبری:

زینب کبری یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملتهای اسلامی دارد، از چیست؟ نمی‌شود گفت به خاطر این است که دختر علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام)، یا خواهر حسین بن علی و حسن بن علی (علیهماالسّلام) است. نسبتها هرگز نمی‌توانند چنین عظمتی را خلق کنند. همه‌ی ائمه‌ی ما، دختران و مادران و خواهرانی داشتند؛ اما کو یک نفر مثل زینب کبری؟ ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید.

آیت الله جوادی آملی:

زنان بزرگی چون آسیه، مریم، حضرت زهرا، زینب کبرا و حضرت معصومه(سلام اللّه علیهنّ) بوده‌اند که هر یک با حفظ مرتبه و درجه خاص خود، می‌توانند به مقام ولایت رسیده باشند.

وجود مبارک حضرت زینب(علیهاالسلام)، حضرت ابوالفضل(علیه‌السلام) و بسیاری فرزندان اهل بیت(علیهم‌السلام)، شاید به درجاتی از عصمت رسیده باشند.

ابو نصر لبنانی:

زینب نشان داد که در بین اهل بیت با جرأت ترین، بلیغ‌ترین و فصیح‌ترین آنهاست. او به سبب استدلالها، قدرت، جرات و بلاغت در جریان کربلا و پس از آن، شهرتش همه جا پیچید به گونه­ایی که ضرب المثل شد. مورخان و نویسندگان بر این مطلب گواهی می­‌دهند.

 اين كلام حضرت سجاد _ عليه السلام _ كه خطاب به عمة خود فرمود: «انت بحمدالله عالمة غير معلمه و فهيمة غير مفهمه؛[1] تو عالمي هستي كه معلم نديده اي و دانائي هستي با آموختن عالم نشده ای» در واقع بهترين دليل و شاهد بر عظمت مقام زينب (س) است، زيرا در سخن امام معصوم نه اغراق و مبالغه امكان دارد و نه تعارف ظاهري، پس معلوم مي شود مقام زينب (س) بسيار بلند و ارجمند است. اما دليل روايي و مانند آن در دست نيست كه برتري مقام زينب (س) بر انبياء را ثابت كند لذا اين مسئله همانند مسائل ديگر است.بنابراین مرتبه معنوی آن حضرت برتر از علماست چون علما در راه علم کوشش کرده اند اما این بانو مکتب نرفته مسئله آموز والگو برای علما ودانشمندان بوده است .

این سخن بیانگر آن است که حضرت زینب(س) دارای علم لدنّی (خدادادی و غیر اکتسابی) بوده و بدون اینکه علم را از کسی آموخته باشد، از چشمه جوشان وجودش می‌جوشید.[2]

امام حسین(ع) درباره حضرت زینب(س) می‌فرماید: «به درستی که تو در حقیقت از درخت نبوت و از معدن رسالت هستی»؛ یعنی گفتار و روش و منش تو، از مرکز نبوت و مخزن رسالت پیامبر اسلام(ص) نشأت می‌گیرد.[3]

در فرهنگ اسلامي، ارزندگي شخصيّت هر كسي تابع ميزان خداگونه بودن اوست؛ يعني هر اندازه انسان بتواند در پناه ايمان به پروردگار بزرگ، كارهاي شايسته و مخلصانه انجام دهد، همان مقدار، صفات خداوند در او متجلي مي شود و به پيشگاه حضرت آفريدگار تقرّب مي يابد.

امام حسین(علیه السلام) که خود معصوم و واسطه فیض الهى است و مقام بالای دارد، هنگام وداع آخر به خواهرش زینب کبری فرمود: «یا اُختاه لا تَنْسِینی فِی نافِلَةَ اللَّیْل؛ خواهرم! در نماز شب مرا فراموش نکن».[4]

امام زین‏العابدین(‏علیه السلام) که در طول اسارت فداکاری‌های حضرت زینب را بارها مشاهده کرده بود درباره ایشان مى‏فرماید: «عمه‏ام، زینب‏ در مدت اسارت، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مى‏دادند، بین کودکان تقسیم مى‏کرد؛ زیرا در شبانه‏روز به هر یک از ما یک قرص نان مى‏دادند. او سختى‏ها و تازیانه‏ها را به جان خود مى‏خرید و نمى‏گذاشت بر بازوى کودکان اصابت کند.[5]

در روایتی از حضرت زین العابدین (علیه السلام) که گویای جایگاه رفیع ایشان می‌باشد، آمده است: «عمتی زینَب ما تَرکت تَهجدَها طولَ دَهرها حتّی لیلة حادی عشر من المُحَّرم؛ عمه جانم زینب در طول زندگی‌اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم».[6]

در شب یازدهم محرم، على‏رغم آن‏همه خستگى و فرسودگى و مشاهده آن‏همه آلام روحى، نماز شب خود را خواند. امام سجادعلیه السلام فرمود: «عمه‏ام، زینب‏ در مسیر کوفه تا شام تمام نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏کرد و در برخی منازل به سبب گرسنگی و ضعفی که بر وی عارض شده بود، نماز را نشسته خواند».[7]

امام سجاد(علیه السلام) در روایتی دیگر در بیان جایگاه حضرت زینب می‌فرماید: «خدا حق عمه‌ام زینب را بر ما و شیعیان ما حلال بگرداند!».[8] فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) می‌گوید: «عمّه‏‌ام زینب در آن شب (شب عاشورا)، در محراب عبادتش ایستاده دعا می‌خواند و به خدا استغاثه می‌کرد، آن شب دیدگان هیچ یک از ما به خواب نرفت و آه و ناله‏ ما فرو ننشست».[9] در روایت دیگری درباره عمه اش فرمود : اي عمه خدا را شكر كه تو دانشمندي هستي كه بدون استاد به اين مقام نايل شدي و تو فهميده‎اي هستي كه به ذات خود در اين فضل برتري داري.[10]

از اظهارات وسخنان ائمه (ع) وبزرگان اسلام درباره شخصیت او به خوبى معلوم مى‏شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوى بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم و اکتسابى نبوده است.[11] از طرفی می‌دانیم که برترین درجه علم، علمى است که از ذات الهى به انسان افاضه مى‏شود که به تعبیر قرآن مجید، علم «لَدُنّى» می‌باشد: «و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلما؛ علم فراوانى از نزد خود به او (حضرت خضر) آموختیم»[12] درباره زینب کبرى‏(علیها السلام) باید گفت علاوه بر اینکه ایشان بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود، به شهادت امام سجاد(علیه السلام) ایشان «علم لَدُنّى» را داشت چرا که خطاب به عمّه‏اش فرمود: «أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة؛ به حمداللَّه تو دانشمند معلم‏ندیده و فهمیده‏اى فهم نیاموخته هستى».[13] و این سخن امام سجاد(علیه السلام) در تأیید مقام علمی عمه بزرگوارش حضرت زینب می‌باشد.

امام صادق(علیه السلام) نیز در تبیین جایگاه حضرت زینب فرموده است «اگر کسی بر مصیبت عمّه‌ام زینب که با برادر شریک بودند گریه کند و تشکیل مجالس ذکر ما بدهد یا بشنود و گریان شود اگر به قدر بال مگس چشمش در این مصیبت تر شود خداوند او را بیامرزد، این است ثواب و اجر گریه‌کنندگان بر مصیبت حضرت زینب.[14]  در روایتی آمده است که شخصی از امام صادق (ع) سؤال کرد: آیا پیامبر (ص) چنین فرموده است: همانا فاطمه پاکدامن است پس خداوند ذریۀ او را بر آتش جهنم حرام کرده است؟ حضرت در پاسخ می فرماید: بلی مقصود پیامبر(ص)، حسن و حسین و زینب و ام کلثوم (ع) بوده است.

قرآن كريم در سورة مباركة عصر مي فرمايد: به عصر سوگند كه همة انسان ها در زيانند مگر آنان كه ايمان آورده، و كارهاي شايسته انجام داده اند و يكديگر را به سوي حق خوانده اند و همديگر را به شكيبايي سفارش كرده اند.

در سورة مباركة حجرات آية شريفه سيزدهم نيز مي فرمايد: اي مردم! همانا، ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را تيره ها و قبيله هاي مختلفي قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها معيار برتري كسي بر شخص ديگر نيست) همانا گرامي ترينتان نزد خداوند، با تقواترين شما است. به راستي خداوند دانا و آگاه است.

مطلب ديگر اين كه دربارة صالحان و نيكوكاران به آساني نمي توان داوري كرد كدام يك از ديگري به پروردگار سبحان نزديك ترند زيرا مسائل مختلفي مانند ميزان اخلاص افراد و نيز مكان و زماني كه اعمال صالح را در آن انجام مي دهند در ميزان نزديك شدنشان به خداوند تأثير دارد و دانستن اين اسرار براي هر كس ممكن نيست بلكه فقط آفريدگار دانا، آشكار و پنهان اعمال انسان را مي داند.

گوشه ای از عظمت روایتگری حضرت زینب (س)

بخش از شخصیت ومنزلت زینب را می توان از منظر آیات قرآن و روایات اهل بیت وبزرگان اسلام ونویسندگان بزرگ تاریخ اسلام به دست آورد ؛ اما بخش دیگری از عظمت این بانو را می توان در کنار جهاد برادر دریافت ؛ از گزارشهای تاریخی و گفتگوهایی که بین خواهر و برادر برجای مانده واز سیره حضرت در طول نهضت عاشورا وعظمت جهاد تبیین اورا به نظاره نشست وعظمت اورا شناخت ؛ از سخنان حضرت‏ زینب(علیها السلام) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام، خطبه‏ها و سخنرانى‏هایى که در فرصت‏هاى مختلف در برابر ستمکاران و طاغیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود وموج جهاد تبیین وروایتگری که به راه انداخت تمام ماهیت امویان وحکومت آنان را ویران نمود وقدرت تزویر وشمشیر را با بیان علی گونه و روایتگری که از نفس علوی گونه او صادر شد به شکست کشانید؛ زینب ثابت کرد به اهل تاریخ که یک زن در دفاع از حقیقت چگونه می تواند الگو باشدوچگونه می تواند در جهاد تبیین ولی خدا را همراهی واز دین و ارزشهای دینی پاسداری نماید ؛ گفتمان زینبی مهمترین گفتمان عاشوراست که مکتب حسینی را تبیین وتفسیر می نماید در مقابل قرائت اموی و اندیشه منحرف طواغیت از اسلام ؛ جهاد تبیین زینب الگوی زنان قهرمان تاریخ اسلام است . تفسیری که زینب از نهضت عاشورا نمود بر تفسیر دستگاه عریض وطول وکاخ سرخ اموی چیره شد ؛ زینب جهاد تبیین را به زیبایی شروع وبه زیبایی ختم نمود او پس از برگشت از اسارت که سرتاپا آزادگی وپیروزی بود درمیان زنان مدینه به بیدارگری و روایتگری علیه دستگاه ظاغوت زمان پرداخت و عدم مشروعیت حکومت های منحرف را علنی نمود ومردم مدینه رابه قیام وشورش علیه دستگاه اموی فرا خواند ولرزه بر پیکره حکومت جائرانه ونامشروع انداخت وآرامش را از حکومت امویان سلب نمود که بازتاب وپژواک روایتگری زینب تا انتهای تاریخ حکومت های نامشروع را به لرزه و شکست منجر نمود .

 

[1] . منتهي الامال، شيخ عباس قمي، ج 1، ص 757، نشر هجرت، قم، 1371 ش.

[2] . حضرت زینب(س) فروغ تابان کوثر، همان، ص72.

[3] . همان، ص76، به نقل از السیدة زینب، ص98.

[4]. جواد شبّر، ادب الطف أو شعراء الحسين(ع)، بیروت، دار المرتضى، چ اول، 1409ق، ج1، ص242، محلاتی، پیشین، ص62.

[5]. ر.ک: سید جواد حسینی، «فضائل و مناقب حضرت زینب (ع)»، ماهنامه مبلّغان، ش 33، 1381ش، ص 43.

[6]. وفیات‌ الأئمّه، پیشین، ص 441.

[7]. ذبيح الله محلاتى، ریاحین الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1364ش، ج 3، ص 62.

[8]. ر.ک: مجله افق حوزه ، «جایگاه حضرت زینب سلام اللّه علیها در روایات»، اردیبهشت 1389، شماره 266.

[9]. احمد صادقی اردستانی، زینب قهرمان دختر علی، تهران، مطهر، 1372، ص 106.

[10] . بحار الانوار، ج 45، ص 67، احتجاج طبرسي، ج 2، ص 405.

[11]. هاشم رسولى محلاتى، نگاهی کوتاه به زندگی زینب کبری(س)، قم، دفتر تبلیغات، 1376ش، ص10.

[12]. سوره کهف، آیه 65.

[13]. طبرسى، الإحتجاج، مشهد مقدس، نشر مرتضى، چ اول، 1403ق، ج2، ص35؛ شیخ عباس قمى، سفینة البحار، نجف، مطبعه علميه، 1355، ج 1، ص 558.

[14]. جعفر نقدی، زینب الکبری بنت الامام، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریه، 1361، ص104.

دوران جوانى و نوجوانى، حساس و سرنوشت ساز و تعيين كننده ى شخصيت انسان است. براى استفاده ى صحيح از جوانى، بايد به يك راه نماى آگاه و آشنا به مسير و دور از خطا و اشتباه رو آورد و بهترين راه نما قرآن و احاديث صحيح معصومين(عليهم السلام)است.

قرآن دوران جوانى را دوران قوت و قدرت مى نامد:

(اللّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْف ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّة ضَعْفاً وَ شَيْبَةً);[1] خدا همان كسى است كه شما را آفريده در حالى كه ضعيف بوديد; سپس بعد از اين ضعف و ناتوانى قوت بخشيد، و باز بعد از قوت، ضعف و پيرى قرار داد ...

جوانان فطرتى پاك دارند و پاكى ها را مى پذيرند و به آن جامه ى عمل مى پوشانند. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در اوايل دعوت خود، با جوانانى روبه رو شد كه سخنان پاك او را بر فطرت پاك خود نوشتند. ايشان مى فرمايد:

(اوصيكم بالشباب خيراً فانهم ارقّ افئده ...); من شما را به نيكى با جوانان توصيه مى كنم، به سبب اين كه آنها دلى رقيق و قلبى فضيلت پذيرتر دارند ... جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبّت بستند.[2]

دوران جوانى و نوجوانى فرصتى بسيار ارزشمند و بى بديل است. حضرت على(عليه السلام)مى فرمايند:

بادر شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك; جوانى را قبل از پيرى، و سلامتى را قبل از مريضى درياب.[3]

برخى از فرصت طلبان از استعداد بكر و تازه ى جوانان سوء استفاده مى كنند و آنان را به سوى قدرت، ثروت و شهوت سوق مى دهند; اما اسلام با سه مقوله ى اخلاق، عقايد و احكام، دنيا و آخرت يك جوان را ترسيم نموده و وظايفى را اعم از دنيوى و اخروى براى جوانان و نوجوانان برشمرده است كه در اين جا به مهم ترين آن ها اشاره مى كنيم.


1. تحصيل علم و دانش

اسلام به فراگيرى علم و دانش تأكيد بسيار دارد و اولين آيه اى كه نازل شده به خواندن و نوشتن امر كرده است:

(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ)[4]; بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد، همان كسى كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد... همان كسى كه به وسيله ى قلم تعليم نمود و به انسان آن چه را نمى دانست ياد داد.

اصلاحات جوامع انسانى از قلم هاى مؤمن شروع مى شود و فساد و تباهى اجتماعات نيز از قلم هاى مسموم و فاسد مايه مى گيرد. بى جهت نيست كه قرآن به قلم و آن چه با قلم مى نويسند، سوگند ياد مى كند; (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ)[5] قلمى كه مى توان به واسطه ى آن علم را منتشر و در سينه ى تاريخ ماندگار كرد.

البيان بيانان، بيان اللسان و بيان البنان و بيان اللسان تدرسه الأعوام و بيان الأقلام باق على مر الأيام; بيان دو گونه است، بيان زبان و بيان قلم. بيان زبان با گذشت زمان كهنه مى شود و از بين مى رود، ولى بيان قلم تا ابد باقى است.[6]

قرآن تحصيل علم و دانش را پايه و مقدمه ى تربيت و تزكيه،[7] و تعليم را يكى از اهداف پيامبران بر مى شمارد[8] و هيچ وقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوى نمى داند.

(هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ);[9] آيا كسانى كه مى دانند با كسانى كه نمى دانند برابرند؟

معصومين(عليهم السلام) اهميت خاصى براى تحصيل علم قايل بوده اند تا جايى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تحصيل دانش را بر هر مسلمانى واجب دانسته[10] و دانشجويان را مجاهد فى سبيل الله[11] خطاب مى كنند و مى فرمايند:

هر كس در طريق تحصيل علم از دنيا برود، شهيد مرده است.[12]

در جاى ديگر مى فرمايند:

زندگى جز براى دو كس فايده ندارد: يكى دانشمندى كه نظرهاى او اجرا گردد و ديگرى دانش طلبانى كه گوش به سخن دانشمندى دهند.[13]

علم به دانشى گفته مى شود كه در طريق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مايه ى غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد; قيل و قالى بيش نيست.[14]

دوران فراگيرى دانش، نوجوانى و جوانى است و بيشتر توجه و خطاب قرآن كريم و معصومين(عليهم السلام) به جوانان است. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايند:

فراگيرى علم در دوران جوانى، همانند نقش بر سنگ است و در دوران پيرى همانند نقش بر خاك است كه سريع زايل مى گردد.[15]

لذا جوانان بايد با توجه به مبانى دينى، به تحصيل علم بپردازند و عقب ماندگى و رشد نيافتگى مسلمانان را كه ريشه در ظلم حاكمان ظالم و فاسد و توطئه ى دشمنان اسلام دارد، جبران نمايند.

 
2. كار و كوشش

جوان بايد با نيرو و قدرت خود براى رسيدن به مقصود كه تحصيل علم و هنر و يا آموختن صنعت و... است بكوشد. قرآن با برشمردن زمينه هاى تلاش و كوشش در همين كره ى خاكى[16]، به استفاده ى صحيح از آن توصيه مى كند:

(و رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ);[17] خداوند شما را از نعمت هاى پاكيزه بهره مند ساخت; شايد شكرگزار باشيد.

در آيه اى ديگر كار و تلاش براى كسب روزى هم رديف جهاد فى سبيل الله معرفى شده است:

(وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ);[18] گروهى ديگر براى به دست آوردن روزى الهى به سفر مى روند و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مى كنند.

على(عليه السلام) در تفسير آيه ى (وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا)»[19] مى فرمايند:

سلامت، نيرومندى، فراغت، جوانى و نشاط و بى نيازى خود را فراموش منما و در دنيا از آن بهره ببر و متوجه باش كه از آن سرمايه هاى عظيم، به نفع آخرتت استفاده كنى.[20]

خداوند در قرآن صريحاً مى فرمايد:

(وَ لَقَدْ مَكَّنّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ);[21] ما تسلط و مالكيت و حكومت زمين را براى شما قرار داديم و وسايل زندگى را براى شما فراهم ساختيم.

به اين معنا كه خداوند وسايل تلاش را فراهم نموده است و دسترسى نداشتن به آنها نشان كوتاهى و سستى خود ماست; لذا پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايند:

هر شب ملائكه به زمين مى آيند و ندا سر مى دهند كه اى فرزندان آدم! تلاش و كوشش نماييد.[22]

پيامبر(صلى الله عليه وآله) با هر كسى روبه رو مى شدند مى پرسيدند: آيا شغلى دارى؟ و اگر جواب منفى مى داد، مى فرمودند: سقط من عينى; از چشمم افتاد[23]. هم چنين امام كاظم(عليه السلام)مى فرمايند:

خداوند از انسان بى كار و پرخواب متنفر است.[24]

جوانان مى توانند با استفاده از نيروى جوانى تلاش خود را در هر رشته اى مضاعف نمايند، تا به رفاه زندگى دنيا[25] و آرامش ابدى آخرت دست يابند. امام باقر(عليه السلام) در دعاهايش مى فرمايد:

اسئلك اللهم الرّفاهية فى معيشتى ما ابقيتنى معيشة اقوى بها على طاعتك...[26]; پروردگارا، در زندگى ام آن چنان رفاهى قرار بده كه با آن به اطاعت و بندگى تو توانا شوم.

البته تلاش و كوشش براى كسب روزى بايد از طريق صحيح و مشروع باشد.

طلب الحلال فريضة على كلّ مسلم و مسلمة[27]; به دنبال رزق و روزى حلال رفتن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.


3. اهتمام به ازدواج

ازدواج يكى از محبوب ترين كانون نزد خداوند[28] و از سنت هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است كه با آن مى توان نصف دين خود را تضمين كرد.[29] قرآن كريم امر به ازدواج مى كند و مى فرمايد:

(وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ );[30] مردان و زنان بى همسر را همسر دهيد و هم چنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را; اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بى نياز مى سازد; خداوند واسع و آگاه است.

پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) جوانان مجرد را مذمت مى كنند و مى فرمايند:

شراركم عزائبكم[31]; بدترين شما مجردان اند.

خداوند صريحاً مسئله ى مالى خانواده ها را تضمين نموده است و جوانان نبايد به خاطر فقر از ازدواج سر باز زنند. امام صادق(عليه السلام)مى فرمايند:

الرزق مع النساء و العيال;[32] روزى همراه همسر و فرزند است.

و در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله)، هر كسى از تنگدستى شكايت مى كرد، پيامبر امر به ازدواج مى نمودند[33] و مى فرمودند:

هر كس به خاطر فقر از ازدواج شانه خالى كند، به خدا گمان بد برده است.[34]

جوان براى رشد خود نيازمند به آرامش روحى و فكرى است و اين آرامش مى تواند در سايه ى ازدواج مهيا شود.[35] علاوه بر آن، ازدواج اولين مرحله ى خروج از خودِ طبيعى و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است[36] و انسان را پخته[37] و شخصيت او اجتماعى مى سازد و ثمراتى چون حفظ و تقويت ايمان و معنويت، بهره مندى از نشاط جوانى،[38] پاك ماندن از فساد و انحرافات جنسى، محفوظ ماندن از بيمارى هاى عصبى و روانى و... را به ارمغان مى آورد.[39]

4. دورى از هواى نفس و شهوت

بالاترين غريزه ى انسان، غريزه ى شهوت است كه اوج آن در دوران جوانى است و بزرگ ترين مانع رشد يك جوان، شهوت پرستى و هواى نفس اوست.

[1]. سوره ى روم، آيه ى 54.
[2]. محمدبن يعقوب كلينى، روضة الكافى، (تهران: دار الكتب الاسلاميه، 1365 هـ)، ص 93.
[3]. محمد تميمى، غررالحكم و دررالكلم، (قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1366)، ص 340.
[4].. سوره ى علق، آيه ى 1 ـ 5.
[5]. سوره ى قلم آيه ى 1. ر.ك; مكارم شيرازى، تفسير نمونه، (تهران: دارالكتب الاسلاميه)، ج 27، ص 159. ج 4 ص 376.
[6]. طبرسى، مجمع البيان، (بيروت: دارالمعرفه)، ج 10، ص 332.
[7]. سوره ى بقره، آيه ى 129.
[8]. سوره ى بقره، آيه ى 151; سوره ى آل عمران ،آيه ى 164 و سوره ى جمعه، آيه ى 2.
[9]. سوره ى زمر، آيه ى 19.
[10]. محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، (تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1345)، ج 1، ص 28.
[11]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، (قم: مؤسسه ى ال البيت)، ج 27، ص 207.
[12]. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 1، ماده ى شهد.
[13]. محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، باب صفة العلم.
[14]. ناصر مكارم شيرازى. تفسير نمونه، ج 19. ص 396.
[15]. كراجكى، كنز الفوائد، (قم: دارالذفائه، 1410)، ج 1، ص 319.
[16]. سوره ى حجر، آيه ى 19 - 20; سوره ى ملك، آيه ى 15; سوره ى نبأ، آيه ى 10; سوره ى نوح، آيه ى 11; سوره ى بقره، آيه ى 12، 29 و 164; سوره ى عبس، آيه ى 27 ـ 32; سوره ى نمل، آيه ى 10 و سوره ى فاطر، آيه ى 7.
[17]. سوره ى انفال، آيه ى 26.
[18]. سوره ى مزمل، آيه ى 2.
[19]. سوره ى قصص. آيه ى 77.
[20]. محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 454.
[21]. سوره ى اعراف، آيه ى 10.
[22]. محدث نورى، مستدرك الوسائل، (قم: مؤسسه ى آل البيت)، ج 2، ص 35.
[23]. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 3، ص 103.
[24]. محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 88.
[25]. ر.ك: سيد محمد جواد وزيرى فرد، مسائل اقتصادى در تفسير الميزان، (تهران: امير كبير، 1370) و محمد حسين ابراهيمى، اقتصاد در قرآن، (قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1377)، ج 1.
[26]. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 91، ص 268.
[27]. همان، ج 103، ص 1.
[28]. همان، ص 212.
[29]. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 1، ص 561.
[30]. سوره ى نور، آيه ى 32.
[31]. طبرسى، مجمع البيان، ج 3، ذيل آيه ى 32 سوره ى نور.
[32]. الحويزى العروسى، تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 595.
[33]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 14، ص 25، ابواب مقدمات نكاح.
[34]. همان.
[35]. سوره ى روم، آيه ى 21.
[36]. مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، (تهران: انتشارات صدرا)، ص 251.
[37]. همان، ص 398.
[38]. ر.ك; رضا فرهاديان، آنچه يك جوان بايد بداند، (قم: بوستان كتاب، 1382)، ج 7.
[39]. ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 14، ص 456.

پنج شنبه, 28 بهمن 1400 18:32

فلسفه ازدواج در اسلام

ازدواج نخستین سنگ بنای تشكیل‏ خانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است و میزان اندیشه و تدبر در آن در میزان پیشرفت‏ یا انحطاط و صعود یا سقوط جامعه تاثیر دارد. ازدواج دارای آثار و نتایج‏ بسیاری است; از جمله: ارضای غریزه جنسی، تولید و بقای نسل، تكمیل و تكامل انسان، آرامش و سكون، پاك‏دامنی و عفاف و نتایج متعدد دیگر.

از این‏رو، اسلام - به عنوان یك مكتب آسمانی - آن را نه تنها كاری محبوب و مقدس دانسته، بلكه جوانان را مؤكدا بدان توصیه كرده است. هر ازدواجی دارای اهداف خاص خود است، ولی در این میان، برخی از اهداف كم ارج و كم اهمیت و در نتیجه، ناپایدارند و نمی‏توانند برای همیشه و یا حتی مدتی دراز خوشبختی زوجین را تضمین‏كنند. برخی نیز ارجمند، مهم و در نتیجه پایدارند. بنابراین، شایسته است ازدواج با توجه به این اهداف در نظر گرفته شود.

ازدواج از این نظر كه عاملی برای نجات از آلودگی، موجبی برای نجات از تنهایی و سببی برای بقای نسل است، خودداری از آن همیشه سبب ایجاد بی تعادلی، نابهنجاری رفتاری و زمانی هم فساد شخصیت و حتی بیماری جسمی می‏گردد. بنابراین، بهترین و بالاترین نعمت‏ها برای هر زن و مرد از نظر اسلام تشكیل خانواده است.

گمان نمی‏رود از بین مكاتب و مذاهب، هیچ مذهبی به اندازه اسلام درباره ازدواج بحث كرده باشد. ازدواج از نظر اسلام امری مستحب، مورد تاكید و از سنن انبیا علیهم السلام معرفی شده و جوانی كه بدان تن دهد در حقیقت، همگام با آفرینش و سعادتمند است.

ازدواج از نظر اسلام پیمان مقدسی است كه برقراری آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشریفات، سنن و قوانین خاصی صورت می‏گیرد. معمولاً می‏گویند كه خانواده مسئول بسیاری از عیوب و بدبختی‏های جامعه است. این مطلب قابل قبول است، ولی در عبارتی گویاتر و رساتر می‏گوییم: در واقع، عدم خانواده به معنای واقعی - كلمه است كه مسؤول عیوب و بدبختی‏هاست و این اغلب بدان دلیل است كه در تشكیل آن فكر و هدف ارزیابی شده وجود نداشته است.

بسیاری از جوانان با افكار از پیش ساخته و اندیشه‏های رؤیایی وارد زندگی زناشویی می‏شوند و می‏خواهند از راه تصادف و شانس، زمینه را برای داشتن یك كانون سالم پدید آورند، در حالی كه تن دادن به ازدواج بدون هدف و روش سنجیده همانند قرار دادن اساس ساختمان بر روی زمینی سست و لرزان است كه محلی برای زندگی اطمینان‏بخش نخواهد بود. خانواده از قدیم‏الایام، مركز هرگونه ثروت اجتماعی و كانونی برای تولید و پرورش شخصیت‏هاست، سرنوشت و حیات آن به سرنوشت و حیات جامعه بستگی دارد و نقش آن در وحدت و عظمت‏یك جامعه فوق‏العاده اساسی است. لذا، چنین مهمی را نمی‏توان به مسامحه و سهل‏انگاری نگریست. انسان در زندگی نیازهایی دارد كه باید تامین شود و همان‏گونه كه از نظر غذا و دوا و لباس و مسكن نیازمند است، از نظر غریزه جنسی و دیگر غرایز فكری و اخلاقی نیز نیازمند است.

در این مختصر، برآنیم تا در حد مقدور و به اختصار، در زمینه فلسفه و هدف از ازدواج سطوری را به رشته تحریر در آوریم و نیم‏نگاهی به این سنت مؤكد اسلامی از خلال برخی آیات، روایات و اقوال صاحب‏نظران بیفكنیم. اما بجاست پیش از شروع این بحث، با چند نكته آشنا شویم:

 
ازدواج چیست؟

ازدواج قراردادی رسمی برای پذیرش یك تعهد متقابل به منظور تشكیل زندگی خانوادگی است تا طرفین ازدواج در سایه آن، در خط سیر معین و شناخته شده‏ای از زندگی قرار گیرند. این قرارداد با رضایت و خواسته زن و شوهر و بر مبنای آزادی كامل دو طرف منعقد می‏گردد و در پرتو آن، روابطی بس نزدیك بین آن دو پدید می‏آید. این قرارداد، ارتباط و پیوند دوطرفه به وسیله الفاظ و عباراتی معین انجام می‏گیرد كه آن را «عقد» یا پیمان ازدواج می‏نامیم.

معنا و مفهوم «عقد»

«عقد» از نظر لغت‏به معنای «گره زدن‏» و خود «گره‏» است و در اصطلاح، هر چیزی است كه در سایه آن، رابطه‏ای میان دو فرد یا دو گروه ایجاد می‏شود.

در زبان ازدواج و زناشویی، «عقد» عبارت است از ایجاد پیوندی مشترك بین زن و شوهر كه در سایه آن، حقوق ، تعهدات و مسؤولیت‏های دو جانبه پدید می‏آید. به دیگر سخن، «عقد» قراردادی به منظور مشاركت دو تن در زندگی خانوادگی‏وایجادنوعی‏روابطشرعی‏وقانونی است.

فلسفه و هدف از ازدواج

هدف از ازدواج هم برای مرد و هم برای زن، پاسخ مثبت دادن به سنت الهی و تولید نسل است. لذا، هر دو در این زمینه بر یك عقیده‏اند. فلسفه ازدواج براساس این دو مبنا ملاك دین و نجابت است. در نتیجه، هدف از ازدواج و تولید نسل، مقدس می‏گردد و هیچ‏یك از مادیات ملاكی برای آن به حساب نمی‏آید.

اصولاً فلسفه خلقت زن و مرد (زوجیت) تولید مثل است، همان‏گونه كه این زوجیت در سایر حیوانات و حتی گیاهان نیز وجود دارد. نكته اصلی كه باید در ازدواج مورد توجه هر دو طرف باشد دین و كمال است. از این‏رو، از روایات نقل شده از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام چنین برمی‏آید كه هر كس ممكن است‏به یكی از این چهار دلیل ازدواج كند: ۱- پول; ۲- دین; ۳- زیبایی; ۴- شهرت و عنوان. بین این چهار هدف، دین از همه بالاتر و بهتر است.

اما به طور كلی، ضرورت‏ های ایجاب كننده ازدواج عبارت است از:

الف- ضرورت‏های فردی;

ب- ضرورت‏های اجتماعی;

ج- ضرورت‏های مذهبی.

در ذیل، به تفصیل از این موارد بحث می‏كنیم:


الف- ضرورت‏های فردی

۱- پاسخ مثبت‏به فطرت: انسان به حكم فطرت، دارای غریزه جنسی است و طبیعت و فطرتش ایجاب می‏كند كه رشد نماید، به سوی كمال برود و وقتی‏رشدیافت‏وبه‏درجه‏كمال رسیدارضا و اقناع شود.براین‏اساس،برای‏حفظ جان و تعادل نظامات روانی، ضروری است كه آدمی به ازدواج تن دهد.

۲- موجبی برای بروز استعدادها: استعدادها برای بروز و تكامل خود نیازمند محیطی امن و آرامند. ازدواج برای جوان آرامش و آسایش ایجاد می‏كند، استعدادهای او را به حركت درمی‏آورد و به او امكان می‏دهد كه از آن به نیكی بهره‏برداری كند.

۳- موجب امنیت و آسایش: اصولا «بلوغ‏» یعنی شكوفایی غریزه، چه برای پسر و چه برای دختر كه همراه بحران است. ازدواج این بحران را تسكین می‏دهد، برای جوان محیط امن و آرام ایجاد می‏نماید، در سایه وجود عواطف خانوادگی، روح سركش او مهار می‏شود و موجباتی برای برخورداری او از نیروی فكری فراهم می‏شود.

۴- موجب نجات از تنهایی: به عقیده دانشمندان و فلاسفه، انسان موجودی مدنی‏الطبع و بالفطره اجتماعی است. از این‏رو، محتاج پناه و یاور و یاری دلدار است. ازدواج این فایده را دارد كه آدمی را از تنهایی و اعتزال نجات دهد و همدلی در كنار او، در بستر او و در آغوش او قرار دهد تا وجودش راعین‏وجودخودبداندودرغم‏ودردش‏شریك باشد.

ب- ضرورت‏های اجتماعی

ازدواج هرچند از یك نظر ، مساله‏ای شخصی و خصوصی است، ولی از نگاهی دیگر، دارای جنبه و اهمیتی اجتماعی می‏باشد. بر این اساس، ازدواج از اركان مدنیت و راهی مطمئن برای تامین آسایش جامعه و رفاه بشریت است. سود و زیان ازدواج تنها متوجه زوجین نیست، بلكه افراد اجتماع نیز به گونه‏ای از آن برخوردار می‏شوند

بی‏تردید، ازدواج رابطه‏ای است كه طرفین ربط را تا حد زیادی از بی‏بند و باری و روابط نامشروع و انحرافات اخلاقی و جنسی مصون می‏دارد. این موضوع به تناسب حال طرفین و محیط اجتماعی و امكان انجام سایر گناهان متفاوت است. هم‏چنین سایر جنبه‏های شخصی و اجتماعی نیز در این زمینه مؤثر می‏باشد كه گاهی این عمل سبب مصونیت انسان از نیمی از گناهان و معاصی و گاهی بیش‏تر است. لذا، در بعضی از روایات ازدواج را وسیله حفظ نیمی از دین و برخی روایات، دو سوم دین بیان كرده‏اند. (۱)

زندگی هر یك از زن و شوهر منقسم به دو قسم است:

۱- روابط داخلی و خانوادگی;

۲- روابط خارجی و اجتماعی.

بنابراین، زن صالح در خانواده وسیله تحقق سعادت مرد در نیمی از زندگانی او و مرد نیكوكار برای زن وسیله سعادت نیمی از روابط حیاتی اوست; زیرا ازدواج وسیله موفقیت هر یك از طرفین در مقدار زیادی از وظایف عبادی خواهد بود كه در روایات ائمه اطهار علیهم السلام به نیمی از دین تعبیر شده است.

ج- ضرورت‏های مذهبی

ضرورت‏های مذهبی ازدواج از دوجنبه قابل بررسی‏اند: از جنبه آیات و از جنبه روایات.

۱- ازدواج در آیات: این سؤال همواره مطرح بوده است كه چرا خداوند انسان‏ها و یا حیوانات و حتی گیاهان را زوج آفرید؟ فلسفه زوجیت انسان‏ها، گیاهان و حیوانات چیست؟ در پاسخ به این سؤال، به اجمال می‏توان گفت كه فلسفه زوجیت در انسان‏ها به ازدواج بازمی‏گردد. اما پس از آن، این سؤال مطرح می‏گردد كه آیا ازدواج فقط برای تامین غریزه جنسی است؟ آیا برای شروع مسائل اجتماعی است؟ آیا برای ایجاد انس میان دو زوج مخالف با هم است؟ در پاسخ باید گفت كه خیر، هدف از ازدواج این مسائل نیست. فلسفه ازدواج چیز دیگری است و آن امتداد نسل، بقای آن و اتمام تركیبات عاطفی زن و مرد به دلیل تولید مثل می‏باشد، همان‏گونه در برخی از آیات به این مطلب اشاره شده است:

خداوند در سوره نساء، آیه ۷ می‏فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نفس واحدهٔ و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا و نساء كثیرا و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام ان الله كان علیكم رقیبا»; ای مردم، بترسید از پروردگار خود كه شما را از یك تن آفرید و از او جفتش را بیافرید و از آنان مردان و زنان بسیاری گسترانید و بترسید از خداوندی كه از او و از ارحام پرسش می‏شود. خداوند بر شما نگاهبان است.

در آیه ۱۱ سوره شوری نیز می‏فرماید: «فاطر السموات و الارض جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤكم فیه لیس كمثله شی‏ء و هو السمیع البصیر»; او پدید آورنده آسمان‏ها و زمین است. برای شما از جفت‏خودتان همسرانی قرار داد و از جنس حیوانات نیز جفت‏هایی آفرید تا بر شما بیفزاید و نسل تكثیر پیدا كند. همانند او چیزی نیست. او شنوای بیناست.

۲- ازدواج در روایات:اسلام در این زمینه، دو دسته را مخاطب قرار داده است و ازدواج را به آن‏ها توصیه می‏كند:

۱- كسانی را كه به قصد ارضای غریزه شهوت و محافظت از آلودگی ازدواج می‏كنند، ولی از پیدایش نسل جلوگیری می‏نمایند.

۲- كسانی را كه علاوه بر ارضای غریزه شهوانی، قصد تشكیل خانواده نیز دارند و در نتیجه، خواهان نسل هستند. اما به طور كلی، دسته دوم بیش‏تر مورد خطاب‏اند; زیرا خانواده بدون فرزند در همان وصلت و گوشه حجله، بدون استمرار و دنباله خلاصه می‏شود.

نظر به وجود منافع و اهمیت‏های ازدواج است كه اسلام آن را تایید كرده و ضرورت آن را در درجه اول اهمیت و مورد تاكید قرار داده است. ضرورت‏های ‏ازدواج‏ از نظر اسلام به قرار ذیل است:

محبوب‏ترین بنا: بنای تشكیل خانواده در اسلام محبوب است، تا آن‏جا كه هیچ سازمان و بنایی نزد خدا محبوب‏تر از آن نیست. لذا، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می‏فرمایند: «ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله من التزویج‏»; نزد خداوند هیچ بنایی محبوب‏تر از خانه‏ای نیست كه از طریق ازدواج آباد گردد. (۲)

۲- عامل حفظ پاك‏دامنی و كسب اخلاق نیك: ازدواج از نظر اسلام وسیله‏ای برای پاك‏دامنی و پاك‏دامن زیستن است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به زیدبن حارثه فرمودند: ازدواج كن تا پاك‏دامن باشی (۳) و در سخنی دیگر، فرمودند: مردان را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیكو، ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد گرداند. (۴) در روایتی دیگر، به زنی كه گفته بود، دیگر ازدواج نخواهم كرد، فرمودند: «ازدواج برای حفظ عفاف لازم است.» (۵)

۳- عامل تكمیل دین: ازدواج غیر از ایجاد نظم در زندگی، وسیله‏ای برای حفظ و تكمیل دین است. بدان دلیل، ازدواج تكمیل كننده ایمان است كه به وسیله آن، بسیاری از گناهان از وجود آدمی ریشه‏كن می‏شود و راه برای سعادتمندی او از هر سو فراهم می‏گردد. لذا، رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «من تزوج فقد احرز نصف دینه‏»; (۶) هر كس ازدواج كند نیمی از دینش را باز یافته است. در جای دیگر، فرمودند: «ما من شاب تزوج فی حداثهٔ سنه الا عج‏شیطانه یا ویله عصم منی ثلثی دینه‏»; (۷) هر كس در ابتدای جوانی ازدواج كند شیطان فریاد می‏كند: ای وای، دو سوم دین خود را از شر من حفظ كرد.

۴- موجب ازدیاد نسل: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «تزوجوا فانی مكاثر بكم الامم غدا فی القیامهٔ‏»; (۸) ازدواج كنید; زیرا من به زیادتی شما نسبت‏به امت‏های دیگر در قیامت مباهات می‏كنم. (این‏كه امروزه در كشور ما با توجه به احكام ثانویه، به مهار جمعیت‏حكم می‏شود مطلب دیگری است كه این مختصر مجالی برای طرح آن نیست.)

۵- موجب ازدیاد مسلمانان: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «ما یمنع المؤمن ان یتخذ اهلا لعل الله یرزقه نسمهٔ تثقل الارض بلا اله الا الله‏»; (۹) چه مانعی داردكه مؤمن زنی‏بگیرد تاخداوند فرزندی نصیبش كند كه با كلمه لا اله الا الله زمین را گرانبار كند؟

۶- موجب ازدیاد روزی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم‏» (۱۰) ; روزی را به وسیله زن گرفتن زیاد كنید. در حدیث دیگری، امام رضا علیه السلام می‏فرمایند: «اذا جاءكم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه‏»; (۱۱) اگر خواستگاری آمد كه دین و اخلاقش را پسندید او را اجابت كنید. در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «من ترك التزویج مخافهٔ العیلهٔ فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله یقول: ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله‏»; (۱۲) هر كس ازدواج را از ترس فقر و تنگدستی‏ترك كندبه خدا سوء ظن برده است، زیرا خداوندمی‏فرماید:اگر (زن‏وشوهر) فقیر باشندخدا هر كدام را از كرم خود بی‏نیاز می‏كند. بنابراین، در هر صورت، روزی زن و مرد با خداست.

۷- نشانه پیروی از سنت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله: حضرت علی علیه السلام فرمودند: «تزوجوا فان التزویج‏سنهٔ رسول الله فانه كان یقول: من كان یحب ان یتبع بسنتی فان من سنتی التزویج‏»; (۱۳) ازدواج كنید، ازدواج سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است. آن جناب می‏فرمودند: هر كه می‏خواهد از سنت من پیروی كند، بداند كه ازدواج سنت من است.

۸- نشانه پیروی از سنت پیامبران علیهم السلام: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ثلاث من سنن المرسلین: العطر و اخذ الشعر و كثرهٔ الطروقهٔ‏»; (۱۴) سه چیز از سنت‏های پیامبران است: استعمال عطر، ازاله موهای زاید و ازدواج كردن.

۹- موجب جلب رضایت الهی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «ما من شی‏ء احب الی الله عز وجل من بیت‏یعمر فی الاسلام بالنكاح‏»; (۱۵) هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از این نیست كه خانه‏ای در اسلام به وسیله ازدواج آباد گردد.

۱۰- موجب كسب طهارت معنوی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «من احب ان یلقی الله طاهرا مطهرا فلیلقه بزوجهٔ‏»; (۱۶) هر كس می‏خواهد خدا را پاك و پاكیزه ملاقات كند باید هنگام مرگ متاهل باشد.

۱۱- بهترین بهره و سود: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ما استفاد امرء بعد الاسلام فائدهٔ خیرا من امراهٔ مسلمهٔ ...»; (۱۷) پس از ایمان به خدا، هیچ انسانی بهره‏ای بهتر از همسری مسلمان به دست نیاورده است.

۱۲- گشودن درهای رحمت الهی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «یفتح ابواب السماء بالرحمهٔ فی اربع مواضع: عند نزول المطر و عند نظر الولد فی وجه الوالد و عند فتح باب الكعبهٔ و عند النكاح‏»; (۱۸) درهای رحمت آسمان در چهار موقع گشوده می‏شود: ۱- هنگام باریدن باران; ۲- وقتی كه فرزندی (از سر مهر) به صورت پدرش بنگرد; ۳- زمانی كه در خانه كعبه گشوده می‏گردد; ۴- در وقت اجرای عقد نكاح. (۱۹) نهی اسلام از عزوبت

از نظر اسلام، ازدواج كاری مقدس و تجرد چیز پلیدی است. این بر خلاف نظر كسانی است كه رهبانیت را پذیرفته‏اند و سعی دارند بدان جنبه‏ای مقدس دهند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: آن كس كه این آیین و مذهب همگام با فطرت مرا دوست دارد باید نسبت‏به سنت من پای‏بند باشد; یكی از سنت‏های من ازدواج است. (۲۰)

در اسلام، سرباز زدن از ازدواج مساوی با تخلف از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و حتی از موازین اسلامی است. چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هر كس زمینه و امكانی برای ازدواج داشته باشد و در عین حال، از آن سر باز زند از ما نیست.

اسلام برخلاف رهبانان و تاركان دنیا، مجرد ماندن را نه تنها فضیلت نمی‏داند، بلكه آن را محكوم كرده و شدیدا از آن نهی فرموده است. زنی به حضور امام صادق علیه السلام رسید و گفت: من قصد ندارم شوهر كنم تا مرا نزد خدا فضلی باشد و اجر و ثوابی به من تعلق گیرد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: این سخن را رها كن; اگر تنها زیستن فضیلتی بود فاطمه علیها السلام، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، بر این فضل سزاوارتر بود. (۲۱)

بزرگان اسلام عزب ماندن را در صورت فراهم بودن وسایل ازدواج، ناروا و حرام دانسته و زناشویی را محبوب و مقدس شمرده‏اند. اسلام نیز تجرد را زشت می‏شمارد و می‏گوید: «شراركم عزابكم‏»; (۲۲) بدترین شما كسانی هستند كه در حال عزوبت‏اند. احادیثی‏كه ازعزوبت‏نهی می‏كنند بسیارند، ازجمله روایات ذیل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله:

- ازدواج كن و گرنه از گنه‏كاران محسوب خواهی شد; «تزوج و الا فانت من المذنبین.» (۲۳)

۲- عامل حفظ پاك‏دامنی و كسب اخلاق نیك: ازدواج از نظر اسلام وسیله‏ای برای پاك‏دامنی و پاك‏دامن زیستن است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به زیدبن حارثه فرمودند: ازدواج كن تا پاك‏دامن باشی (۳) و در سخنی دیگر، فرمودند: مردان را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیكو، ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد گرداند. (۴) در روایتی دیگر، به زنی كه گفته بود، دیگر ازدواج نخواهم كرد، فرمودند: «ازدواج برای حفظ عفاف لازم است.» (۵)

۳- عامل تكمیل دین: ازدواج غیر از ایجاد نظم در زندگی، وسیله‏ای برای حفظ و تكمیل دین است. بدان دلیل، ازدواج تكمیل كننده ایمان است كه به وسیله آن، بسیاری از گناهان از وجود آدمی ریشه‏كن می‏شود و راه برای سعادتمندی او از هر سو فراهم می‏گردد. لذا، رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «من تزوج فقد احرز نصف دینه‏»; (۶) هر كس ازدواج كند نیمی از دینش را باز یافته است. در جای دیگر، فرمودند: «ما من شاب تزوج فی حداثهٔ سنه الا عج‏شیطانه یا ویله عصم منی ثلثی دینه‏»; (۷) هر كس در ابتدای جوانی ازدواج كند شیطان فریاد می‏كند: ای وای، دو سوم دین خود را از شر من حفظ كرد.

۴- موجب ازدیاد نسل: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «تزوجوا فانی مكاثر بكم الامم غدا فی القیامهٔ‏»; (۸) ازدواج كنید; زیرا من به زیادتی شما نسبت‏به امت‏های دیگر در قیامت مباهات می‏كنم. (این‏كه امروزه در كشور ما با توجه به احكام ثانویه، به مهار جمعیت‏حكم می‏شود مطلب دیگری است كه این مختصر مجالی برای طرح آن نیست.)

۵- موجب ازدیاد مسلمانان: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «ما یمنع المؤمن ان یتخذ اهلا لعل الله یرزقه نسمهٔ تثقل الارض بلا اله الا الله‏»; (۹) چه مانعی داردكه مؤمن زنی‏بگیرد تاخداوند فرزندی نصیبش كند كه با كلمه لا اله الا الله زمین را گرانبار كند؟

۶- موجب ازدیاد روزی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم‏» (۱۰) ; روزی را به وسیله زن گرفتن زیاد كنید. در حدیث دیگری، امام رضا علیه السلام می‏فرمایند: «اذا جاءكم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه‏»; (۱۱) اگر خواستگاری آمد كه دین و اخلاقش را پسندید او را اجابت كنید. در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «من ترك التزویج مخافهٔ العیلهٔ فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله یقول: ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله‏»; (۱۲) هر كس ازدواج را از ترس فقر و تنگدستی‏ترك كندبه خدا سوء ظن برده است، زیرا خداوندمی‏فرماید:اگر (زن‏وشوهر) فقیر باشندخدا هر كدام را از كرم خود بی‏نیاز می‏كند. بنابراین، در هر صورت، روزی زن و مرد با خداست.

۷- نشانه پیروی از سنت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله: حضرت علی علیه السلام فرمودند: «تزوجوا فان التزویج‏سنهٔ رسول الله فانه كان یقول: من كان یحب ان یتبع بسنتی فان من سنتی التزویج‏»; (۱۳) ازدواج كنید، ازدواج سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است. آن جناب می‏فرمودند: هر كه می‏خواهد از سنت من پیروی كند، بداند كه ازدواج سنت من است.

۸- نشانه پیروی از سنت پیامبران علیهم السلام: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ثلاث من سنن المرسلین: العطر و اخذ الشعر و كثرهٔ الطروقهٔ‏»; (۱۴) سه چیز از سنت‏های پیامبران است: استعمال عطر، ازاله موهای زاید و ازدواج كردن.

۹- موجب جلب رضایت الهی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «ما من شی‏ء احب الی الله عز وجل من بیت‏یعمر فی الاسلام بالنكاح‏»; (۱۵) هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از این نیست كه خانه‏ای در اسلام به وسیله ازدواج آباد گردد.

۱۰- موجب كسب طهارت معنوی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «من احب ان یلقی الله طاهرا مطهرا فلیلقه بزوجهٔ‏»; (۱۶) هر كس می‏خواهد خدا را پاك و پاكیزه ملاقات كند باید هنگام مرگ متاهل باشد.

۱۱- بهترین بهره و سود: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ما استفاد امرء بعد الاسلام فائدهٔ خیرا من امراهٔ مسلمهٔ ...»; (۱۷) پس از ایمان به خدا، هیچ انسانی بهره‏ای بهتر از همسری مسلمان به دست نیاورده است.

۱۲- گشودن درهای رحمت الهی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «یفتح ابواب السماء بالرحمهٔ فی اربع مواضع: عند نزول المطر و عند نظر الولد فی وجه الوالد و عند فتح باب الكعبهٔ و عند النكاح‏»; (۱۸) درهای رحمت آسمان در چهار موقع گشوده می‏شود: ۱- هنگام باریدن باران; ۲- وقتی كه فرزندی (از سر مهر) به صورت پدرش بنگرد; ۳- زمانی كه در خانه كعبه گشوده می‏گردد; ۴- در وقت اجرای عقد نكاح. (۱۹) نهی اسلام از عزوبت

از نظر اسلام، ازدواج كاری مقدس و تجرد چیز پلیدی است. این بر خلاف نظر كسانی است كه رهبانیت را پذیرفته‏اند و سعی دارند بدان جنبه‏ای مقدس دهند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: آن كس كه این آیین و مذهب همگام با فطرت مرا دوست دارد باید نسبت‏به سنت من پای‏بند باشد; یكی از سنت‏های من ازدواج است. (۲۰)

در اسلام، سرباز زدن از ازدواج مساوی با تخلف از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و حتی از موازین اسلامی است. چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هر كس زمینه و امكانی برای ازدواج داشته باشد و در عین حال، از آن سر باز زند از ما نیست.

اسلام برخلاف رهبانان و تاركان دنیا، مجرد ماندن را نه تنها فضیلت نمی‏داند، بلكه آن را محكوم كرده و شدیدا از آن نهی فرموده است. زنی به حضور امام صادق علیه السلام رسید و گفت: من قصد ندارم شوهر كنم تا مرا نزد خدا فضلی باشد و اجر و ثوابی به من تعلق گیرد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: این سخن را رها كن; اگر تنها زیستن فضیلتی بود فاطمه علیها السلام، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، بر این فضل سزاوارتر بود. (۲۱)

بزرگان اسلام عزب ماندن را در صورت فراهم بودن وسایل ازدواج، ناروا و حرام دانسته و زناشویی را محبوب و مقدس شمرده‏اند. اسلام نیز تجرد را زشت می‏شمارد و می‏گوید: «شراركم عزابكم‏»; (۲۲) بدترین شما كسانی هستند كه در حال عزوبت‏اند. احادیثی‏كه ازعزوبت‏نهی می‏كنند بسیارند، ازجمله روایات ذیل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله:

- ازدواج كن و گرنه از گنه‏كاران محسوب خواهی شد; «تزوج و الا فانت من المذنبین.» (۲۳)

- بیش‏تر دوزخیان عزب‏ها هستند; «اكثر اهل النار العزاب.» (۲۴)

- ازدواج كن، وگرنه از راهبان نصارا خواهی بود; «تزوج و الا فانت من رهبان النصاری.» (۲۵)

- ازدواج كن، وگرنه از برادران شیطان خواهی بود; «تزوج و الا فانت من اخوان الشیاطین.» (۲۶)

- بدترین افراد امت من عزب‏ها هستند; «شرار امتی عزابها.» (۲۷)

- دو ركعت نماز زن‏دار بهتر از یك روز نماز و روزه عزب است. «ركعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین ركعهٔ یصلیها غیر متزوج. » (۲۸)

خودداری از ازدواج عوارضی دارد كه به نمونه‏ هایی از آن اشاره می‏كنیم:

۱- خودداری از ازدواج زمینه را برای روابط جنسی نامشروع و غیر قانونی فراهم می‏كند كه نمونه‏ های آن را در كشورهایی كه برای خود آمار و حسابی دارند، می‏ بینیم. بدیهی است كودكی كه به دور از عشق و بدون خواسته والدین یا در اثر یك ازدواج اجباری پدید آید هم مایه غم مرد است و هم موجب تنفر اجتماعی و این‏كه آینده چنین كودكانی چه خواهد شد، به خوبی معلوم است.

۲- خودداری از ازدواج موجب بیماری‏های وخیمی هم‏چون امراض تناسلی، ورم مفاصل و مانند آن می‏گردد و این مساله مورد تایید پزشكان امروزی است.

۳- خودداری از ازدواج موجب از دست دادن گرمی و نشاط زندگی است. هر كس در دوران جوانی به ازدواج تن ندهد، در دوران پیری با رنج تنهایی مواجه خواهد شد.

۴- خودداری از ازدواج موجب توسعه و گسترش فساد می‏گردد. افراد به سوی فساد اخلاقی سوق پیدا می‏كنند و درهای حیات آنان به دروغ، فحشا و بی‏بند و باری گشوده می‏شود. وجود غریزه در آدمی خود دلیلی بر ضرورت ازدواج و خودداری از آن، استقبال از خطرات خودآفرین و زمینه‏ای برای هجوم غم‏ها و نابسامانی‏هاست.

«تهذیب نفس‏»; فلسفه بزرگ ازدواج

زن و مرد لازم است در پرتو كانون گرم خانواده به تكامل دست‏یازند و همدیگر را با برخورداری از «صبر» و «شكر»، كه دو ركن ایمان است، یاری كنند. شرع مقدس اسلام در تشكیل خانواده تنها به ارضای غریزه جنسی نظر ندارد، اگرچه این نكته مهم نیز جزئی از فلسفه ازدواج است و اسلام برای حفظ عفت عمومی در جوامع بشری، به دختران و پسران بالغی كه نیاز به ازدواج دارند امر به پیوند و تشكیل خانواده كرده است، بلكه نكته مهم‏تری كه اسلام از ازدواج و تشكیل خانواده دنبال می‏كند عبارت است از: «تهذیب نفس‏»; زیرا محیط خانه و كانون گرم خانواده را بهترین مكتب برای خودسازی و كسب كمالات می‏داند. حال اگر از این مكتب ارزنده و حیات‏بخش و انسان‏ساز درست استفاده نكنیم و یا آن را از هم بپاشیم، تقصیر از شارع مقدس اسلام نیست، بلكه خودمان مقصر هستیم كه با عوامل گوناگون باعث‏سردی كانون خانواده یا از هم پاشیدگی آن شده‏ایم.

خلاصه و نتیجه بحث

از مجموعه بحث‏ها چنین نتیجه می‏گیریم كه هدف از ازدواج در اسلام به مراتب، بالاتر و مقدس‏تر از آن است كه تنها در حد كام‏جویی جنسی باشد; زیرا اگر چنین بود هیچ فرقی میان ازدواج انسان و جفت‏گیری حیوانات نبود و ازدواج مشمول این همه قوانین آسمانی و رهبری پیامبران علیهم السلام و راهنمایان قرار نمی‏گرفت. پس باید در آن اهداف مهم دیگری نیز وجود داشته باشد; از جمله: ایجاد، بقا و طهارت نسل، تكمیل و تكامل، مودت و صفا و از همه بالاتر، انجام وظیفه الهی. پیمان ازدواج پیمانی مقدس و الهی است. بدین‏سان، جز در سایه احكام الهی نمی‏توان آن را فسخ كرد. ازدواج امری اساسی و مهم است، باید در جامعه رشد و توسعه یابد تا افراد در سایه پای‏بندی بدان از بسیاری انحرافات و پیش‏آمدهای ناگوار مصون بمانند.

آن كس كه تن به تشكیل خانواده ندهد، هم به خود جفا كرده است و هم به فردی دیگر از جنس مخالف كه پاك‏دامن در انتظار همتای مؤمن برای تشكیل زندگی و بهره‏مندی از نعمت و آسایش آن است. البته شكی نیست كه در انتخاب همسر باید طرقی اندیشید تا زندگی زناشویی دچار نابسامانی نشود و كودكان پای به جهان نهاده حاصل آن دچار افسردگی و ماتم نگردند.

 

پی نوشت ها:

۱- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، آل البیت، ج ۲۰، ص ۱۷

۲- میرزا آقا نوری طبرسی،مستدرک الوسائل،ج ۱۴،ص ۱۵۳

۳- شیخ حر عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص ۳۵٫

۴- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۲۲

۵- شیخ حر عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص ۱۶۶٫

۶ و ۷- شیخ حر عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص ۱۷

۸- میرزا آقا نوری طبرسی، پیشین، ج ۱۴، ص ۱۴۹

۹ و ۱۰- شیخ حر عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص ۱۴

۱۱-۱۲-۱۳-۱۴-۱۵-۱۶-۱۷- همان، ج ۲۰، ص ۲۸ / ص ۴۲ / ص ۱۵/ ص ۱۰۳/ ص ۱۶/ ص ۱۸/ ص ۴۰

۱۸- میرزا آقا نوری طبرسی، پیشین، ج ۱۴، ص ۱۵۲

۱۹- شیخ حر عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص ۱۵

۲۰- همان

۲۱- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱۰۳، ص ۲۱۹

۲۲و ۲۳- همان، ج ۱۰۳۷ ص ۲۲۱

۲۴- شیخ حر عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص ۲۰

۲۵و۲۶و۲۷- میرزاآقا نوری طبرسی، پیشین، ج ۱۴،ص ۱۵۵

۲۸- شیخ حر عاملی، پیشین، ج ۲۰، ص ۱۸

سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان به مناسبت سالروز شهادت فرماندهان شهید مقاومت در آغاز سخنانش میلاد حضرت امیرالمؤمنین (ع) را به تمامی مسلمانان و دوستداران آن حضرت تبریک گفت و افزود: «هنگامی که نام علی (ع) را می‌بریم، خداوند تعالی را شکرگذاریم و از پدر و مادرمان ممنونیم که از کودکی ما را با معرفت و دوستی و عشق آن حضرت تربیت کردند.»

سید حسن نصرالله به مناسبت یادبود فرماندهان شهید مقاومت گفت که شهادت فرماندهان در این مسیر سهم بزرگی در رسیدن به چهلمین سالگی حزب‌الله داشته است.

دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت: «از شهادت شیخ راغب حرب 38 سال و از شهادت سید عباس موسوی 30 سال می‌گذرد، از شهادت فرمانده جهادیمان شهید حاج عماد مغنیه 14 سال گذشته و در چهل سالگی تأسیس مقاومت اسلامی و حزب‌الله هستیم.

خون شهدا باعث استمرار حرکت مقاومت شد

وی در خصوص سالروز تأسیس حزب الله لبنان گفت که سال 1982 این گروه مقاومت تأسیس شد و آن‌چه که موجب استمرار این حرکت تاکنون شده، خون شهدا بوده است.

دبیرکل حزب‌الله لبنان در این باره افزود: «ما ادعایی نداریم که بگوییم در صدر و رأس مقاومت قرار داریم و نمی‌گوییم که ما بودیم که مقاومت را بنیان نهادیم، بلکه این رهبران و فرماندهان شهید ما بودند که این کار را انجام دادند.»

به گزارش تسنیم، همه ساله در تاریخ شانزدهم فوریه که روز مهمی در تقویم مقاومت اسلامی لبنان است، برنامه‌هایی برای گرامیداشت فرماندهان شهید از جمله سید عباس موسوی دبیرکل حزب‎الله و عماد مغنیه فرمانده شاخه نظامی حزب‌الله برگزار می‌شود.

دبیرکل حزب الله لبنان با اشاره به تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان در سال 1982 گفت که این یورش یک خطر تاریخی برای لبنان و سلب حاکمیت و تغییر هویتش محسوب می‌شد و این مقاومت بود که هویت لبنان را با خون و جهاد حفظ کرد و همچنان در این مسیر ثابت قدم است.

سید حسن نصرالله تأکید کرد که مقاومت اسلامی در سال 1982 در هم‌افزایی و همکاری کسانی متولد شد که به طور حقیقی دغدغه حفظ حاکمیت و هویت لبنان را در سر داشتند و شهید شیخ راغب حرب با مخالفت خود با سازش با اشغالگران و شناسایی آن، آغاز این مسیر شد.

او شهید سید عباس موسوی را «سید مبارز» توصیف کرد و در خصوص شهید «عماد مغنیه» گفت که ایشان مقاومت را سازماندهی و موجب تغییر معادلات و در هم کوبیده شدن دشمن شد و پیروزی‌ها را رقم زد.

مقاومت بر عهد و پیمان خود باقی است

دبیرکل حزب‌الله لبنان تأکید کرد که مقاومت بر عهد و پیمان خود علی‌رغم همه توطئه‌ها و فشارها پایبند است، اما کسانی هستند که در لبنان و منطقه گمان می‌کنند که آینده به «اسرائیل» مرتبط است، بنابراین به سمت سازش رفته‌اند.

رژیم اشغالگر موقتی و رو به زوال است

سید حسن نصرالله افزود: «جنبش‌های مقاومت در منطقه از جمله حزب‌الله بر این مسأله ایمان دارند که رژیم اشغالگر موقتی و در حال عقب‌گرد است و اینکه روند نزولی رژیم اشغالگر از سال 1985 هنگامی که مقاومت عقب‌نشینی صهیونیست‌ها تا کمربند امنیتی‌شان را به آن‌ها تحمیل کرد، آغاز شد.»

او در ادامه گفت که فرماندهان بلندپایه و تحلیلگران دشمن صهیونیستی تأکید دارند که این رژیم در سراشیبی و زوال قرار دارد و صرفا مسأله زمان آن مطرح است و ما در برابر یک رژیم بحران‌زده و یک ارتش بحران‌زده قرار داریم که به سمت سراشیبی در حرکت است.

هزینه فرار صهیونیست‌ها از فلسطین را می پردازیم

سید حسن نصرالله در این خصوص افزود: « اسرائیلی‌ها خودشان تأکید می‌کنند که اسرائیل در برابر سه تهدید از جمله "بحران اجتماعی" قرار دارد. در این میان برخی کشورهای سازشگر با پولشان به پروژه اسرائیلی خدمت می‌کنند و تلاش دارند تا اندکی جان تاز در او بدمند.»

به گفته دبیرکل حزب‌الله لبنان، مسأله دیگر این است که تمایل اسرائیلی‌ها برای جنگیدن و اعتمادشان به ارتش بسیار کاهش یافته و موارد فرار از ارتش نیر افزایش یافته است.

سید حسن نصرالله سپس گفت: «اسرائیلی‌ها را ترغیب می‌کنیم که از فلسطین بروند و ما آماده هستیم تا هزینه بلیطشان را بدهیم.»

به گفته دبیرکل حزب‌الله لبنان از برخی کشورهای عربی سازشگر خواسته شده تا به رژیم اشغالگر قدس برای خروج از بحران‌هایش کمک کنند.

وی سپس از مردم فلسطین خواست تا به ایستادگی خود ادامه دهند، چرا که در چشم‌انداز فلسطین آزادی است. موضوعی که مقاومت به عنوان تنها مسیر خود انتخاب کرده است.

او تأکید کرد که مقاومت با معادله افزایش قدرت خود و ضعف دشمن، موجب عقب رانده شدن دشمن صهیونیستی شده و همچنان نیز بدون توجه به همه تبلیغات و حملاتی که علیه آن می‌شود، به افزایش قدرت خود مبادرت می‌ورزد.

سید حسن نصرالله تمامی حملات علیه مقاومت را «به باد رفته» توصیف کرد و گفت که مقاومت همواره در برابر دشمن ایستاده است.

هدف رژیم صهیونیستی از تجاوز به سوریه

دبیرکل حزب‌الله لبنان در ادامه به حملات رژیم صهیونیستی در سوریه علیه مواضع مقاومت اشاره کرد و گفت: «دشمن تلاش دارد با هدف قرار دادن مقاومت آن‌طور که در سوریه انجام می‌دهد، به تنش‌زایی در میانه جنگ دست بزند و با تجاوزاتش در سوریه مانع رسیدن سلاح‌های پیشرفته به مقاومت لبنان شود.»

توان تولید موشک‌های «نقطه زن» را داریم

سید حسن نصرالله سپس گفت: «ما این توانایی را بدست آوردیم که هزاران موشک‌ خود را به موشک‌هایی با دقت بالا (نقطه زن) تغییر دهیم و در طول سال‌ها در این راستا اقدام کرده‌ایم و به دشمن اشغالگر که به دنبال موشک‌های با دقت بالای ما می‌گردد، می‌گوییم که هرچه قدر می‌خواهی جست‌و‌جو کن و ما منتظرت هستیم.»

توان ساخت پهپاد را داریم

دبیرکل حزب‌الله لبنان افزود: «سال‌هاست که در لبنان اقدام به ساخت پهپاد می‌کنیم و از هرکسی که می‌خواهد از ما بخرد، استقبال می‌کنیم و ما جوانانی داریم که توانایی بالایی در این کار دارند و آماده هر نوع پیشرفتی در صنایع نظامی خود هستیم.»

کاهش پرواز پهپاد اسرائیلی به حریم هوایی لبنان

او گفت که حزب‌الله لبنان نیازی به وارد کردن پهپاد از ایران ندارد و همچنین مقاومت لبنان توانسته از سال‌ها پیش سامانه دفاع هوایی خود را از زمان حاج عماد مغنیه به راه بیاندازد و اکنون ما شاهد کاهش محسوس ورود پهپادهای رژیم اشغالگر به لبنان هستیم و در عوض صهیونیست‌ها مزدوران خود را برای جمع‌آوری اطلاعات به لبنان فرستاده‌اند.

دبیرکل حزب‌الله لبنان در این ارتباط گفت که مقاومت لبنان در حال رشد و تحول است و در تابستان گذشته شاهد بیشترین میزان آموزش نیروها بود.

شعار انتخاباتی آتی حزب‌الله لبنان

سید حسن نصرالله در بخش پایانی سخنان خود به موضوع انتخابات پارلمانی لبنان پرداخت و گفت: «هرکسی که ما را به تلاش برای عقب انداختن انتخابات متهم می‌کند، مشخص است که خود خواهان چنین چیزی است. ما برگزاری انتخابات در موعد خود را که یک انتخابات سرنوشت‌ساز است را تأیید می‌کنیم.»

او شعار انتخاباتی حزب‌الله در انتخابات پارلمانی پیش رو را «ایستاده‌ایم، حمایت می‌کنیم و می‌سازیم»» عنوان کرد و گفت که این شعار از طریق معادله طلایی مردم، ارتش و مقاومت عملی خواهد شد.»

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در کتاب پاسخ به پرسش‌های مذهبی به سؤالی پیرامون تغییر قبله مسلمانان پاسخ دادند که بدین شرح است:

 

سوال: می‌دانیم که در زمان پیامبر اسلام مدّتی بیت المقدّس قبله مسلمانان بود. چه عواملی باعث شد قبله مزبور تبدیل به کعبه گردد؟

 

 

پاسخ: بطوری که از آیات قرآن استفاده می‌شود قبله مسلمانان در حقیقت همان کعبه (بیت الله الحرام) بوده است و بیت المقدّس به سبب جهاتی که ذکر خواهد شد، به عنوان یک «قبله موقّتی» برای مسلمانان قرار داده شده بود. آیه «قَدْ نَرَی تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَّلیَنَّکَ قِبْلَة تَرْضَاهَا…؛ نگاه‌های انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) می‌بینیم! اکنون تو را به سوی قبله ای که از آن خشنود باشی، باز می‌گردانیم…» (۱) گواه بر این است که پیغمبر از گفتگوهای یهود در مورد قبله بیت المقدّس ناراحت بود و پیوسته انتظار می‌کشید که مدّت این قبله موقّتی پایان پذیرد و قبله ابدی مسلمانان از طرف خداوند بزرگ اعلام گردد.

امّا اینکه چرا از ابتدا قبله همیشگی یعنی «کعبه» به مسلمانان معرفی نشد، بلکه مأمور شدند مدّتی به طرف بیت المقدّس نماز بخوانند بطوری که از آیه «… وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا اِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلَی عَقَبَیْهِ…؛ و ما آن قبله ای را که قبلاً بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی می‌کنند، از آنها که به جاهلیت باز می‌گردند مشخص شوند…» (۲) استفاده می‌شود که این موضوع صرفاً به منظور تربیت مسلمانان بوده و برای پرورش روح اطاعت در افراد تازه مسلمان و پیشرفت هدف مقدّس اسلام صورت گرفته است.

اعراب حجاز مخصوصاً اهل مکّه علاقه زیادی به سرزمین خود داشتند، لذا در آغاز کار لازم بود برخلاف تمایل نفسانی و تعصّبات محلّی، کعبه را برای مدّتی رها کنند و به طرف بیت المقدّس نماز بگزارند تا تعصّب ها در آنها کشته شود و روح اطاعت و فرمانبرداری در آنها تحکیم گردد.

علاوه بر این، مسلمانان باید برای مدّتی به طرف بیت المقدّس - مرکز قدرت و پایتخت یهود - توجّه کنند و عبرت بگیرند؛ بیت المقدّس موزه عبرت جهان و جایگاه عزّت و ذلّت بنی اسرائیل است. در بیت المقدّس علل انحطاط و ترّقی این قوم مشهود است. بنی اسرائیل با ذلّت از مصر به آنجا آمدند و با جهاد و فداکاری به عزّت رسیده اند و سپس در اثر پشت پا زدن به دستورات خدا در سراشیبی سقوط قرار گرفتند. زندگی آنها برای مسلمانانی که تازه وارد این دین مقدّس شده بودند درس عبرتی محسوب می‌شد. مسلمانان باید بدانند که اگر خانه کعبه قبله همیشگی آنها قرار داده شده نه به خاطر این است که یک مرکز محلّی و نژادی برای آنها محسوب می‌شود، بلکه از این نظر است که قدیمی ترین مرکز توحید و خداشناسی بوده و به دست قهرمان بزرگ توحید بنا و تعمیر شده است.

 

پی نوشت‌ها:

۱. سوره بقره، آیه ۱۴۴.

۲. سوره بقره، آیه ۱۴۳.

سی سال پس از عام الفیل[ «عام الفیل» سال شکست و نابودی فیل های لشکر ابرهه به اعجاز الهی بود و ولادت امیرمؤمنان(علیه السلام) در روز جمعه 13 رجب، در 30 سالگی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، ده سال پیش از بعثت و بیست و سه سال پیش از هجرت بوده است (کلینی، کافی، ج1، ص452؛ مفید، الارشاد، ج1، ص5؛ طبرسی، اعلام الوری، ج1، ص 306).]، زمانی که فاطمه بنت اسد در حال طواف کعبه بود، در آن حال درد زایمان او را فرا گرفت و بی درنگ به سمت کعبه آمد؛ دیوار شکافته شد و او وارد کعبه و سه روز در آنجا ماند و فرزندش علی را به دنیا آورد[ فتال، روضه الواعظین، ص 81؛ ابن شهر اشوب، مناقب، ج2، ص 173.]؛ ولادتی منحصر به فرد که درگذشته سابقه نداشت و پس از آن برای کسی اتفاق نیفتاد.فاطمه بنت اسد یکی از زنان نامور صدر اسلام است که پس از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) نخستین زنی است که اسلام آورد و با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت نمود.[ مجلسی، بحارالانوار، ج35، ص 182؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 6.] او پیش تر افتخار خدمت کاری محمدبن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم) را داشت زمانی که حضرت از سن هشت سالگی در خانه ابوطالب(علیه السلام) ماندگار شد و دوران کودکی تا جوانی را در آنجا سپری کرد؛ به‌گونه ای که ایشان، فاطمه بنت اسد را «مادر» خطاب می کرد[ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص 138.]. ولادت در کعبه واقعه بی نظیری است که به امر و نظارت خداوند به وقوع پیوست و آن را باید لطف و رحمتی الهی برای امت برشمرد؛ شکافت دیوار، حضور مادر در کعبه، ولادت شگفت در کعبه، تمامی نشان از برگزیدگی مولود کعبه است.[ الصحیح من سیرة الامام علی(علیه السلام)، ج1، ص 104. ]ولادت امیرمؤمنان(علیه السلام) در کعبه از دیدگاه دانشمندان شیعی و برخی از عالمان نامور سنی به صورت قطعی بیان شده است که به تفکیک بدان اشاره می شود.

الف. دیدگاه عالمان شیعه[ جعفر مرتضی عاملی، صدوق، معانی الاخبار، ص 61؛ حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، ص191؛ طوسی، مصباح المتهجد، ص 819؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص 307.]

1. شیخ مفید (متوفی 413ق) می‌نویسد:

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سی سال از عام الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد، نه پیش از وی کسی در خانه خدا به دنیا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امیرمؤمنان(علیه السلام) در خانه خداوند، فضیلت و شرافتی است که پروردگار بـزرگ برای بزرگـداشت مقـام و منزلتش به آن حضـرت اختصـاص داده است[ مفید، الإرشاد، ج 1، ص 5.].

2. علامه حلی (726ق) می نویسد:

«در روز جمعه سیزدهم ماه رجب، سی سال پس از عام الفیل در کعبه به دنیا آمد، و جز آن حضرت هیچ کس نه قبل و نه بعد از حضرتش در کعبه زاده نشد، و در آن هنگام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سی سال داشت».[ حلی، نهج الحق، ص109.]

ب. دیدگاه عالمان اهل سنت

از دیدگاه بسیاری از علمای اهل سنت نیز، ولادت آن حضرت در کعبه قطعی است به گونه ای که برخی نیز بر انحصاری بودن این ولادت اشاره کرده اند؛ که به نام چند تن از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1. حاکم نیشابوری(متوفی 405ق) می نویسد:

«روایات متواتری وارد شده که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب - کرم الله وجهه - را در داخل کعبه به دنیا آورده است»[ حاکم، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 550.].

2. سبط ابن جوزی حنفی (متوفی 654ق) می نویسد:

«روایت شده است که فاطمه بنت أسد، در حالی که باردار بود، خانه خدا را طواف می‌کرد، درد زایمان او را فراگرفت، در خانه کعبه به روی او باز شد، پس داخل خانه کعبه شد و فرزندش را به دنیا آ‌ورد»[ ابن جوزی، تذکره الخواص، ص 20.]

3. گنجی شافعی(متوفی 658ق) می نویسد:

«امیرمؤمنان(علیه السلام) شب جمعه سیزده رجب، سی سال بعد از واقعه عام الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقامش به او عطا کرده است»[ گنجی شافعی، کفایة‌ الطالب، ص407.].

4. ابن صباغ مالکی (متوفی 855 ق.) می نویسد:

«علی(علیه السلام) در مکه مشرفه در داخل بیت الحرام (کعبه) در روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنی ماه رجب سال سی ام عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد... پیش از او هیچ کس در کعبه متولد نشد، و این فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است»[ ابن صباغ، الفصول المهمة، ج 1، ص 171، ].

5. علی بن برهان الدین حلبی (متوفای1044هـ) می نویسد:

«او در داخل خانه کعبه متولد شد و عمر رسول خدا در آن روز سی سال بود»[ حلبی، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 226.].

6. شاه ولی الله دهلوی(1176ق) می نویسد:

«از مناقب وی که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت»[ دهلوی، إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ج 4، باب: مآثر امیرالمؤمنین و امام اشجعین اسدالله الغالب علی بن ابی طالب ، تصحیح و مراجعه: سید جمال الدین هروی.].

7. عباس محمود عقاد (1383ق) می نویسد:

«علی در درون کعبه متولد شد و خداوند روی او را گرامی داشته بود از این که به بت ها سجده کند، گویی میلاد او در آن جا اعلام عهد جدیدی برای کعبه و عبادت در آن بود، علی نزدیک بود که مسلمان به دنیا آید بلکه تحقیقاً مسلمان دیده به جهان گشود. و هرگز با پرستش بت ها آشنایی نداشت، و او در خانه ای بزرگ شد که دعوت اسلامی از آن آغاز شد»[ عقاد، عبقریة الامام علی(علیه السلام)، ص43.].
پیش تر سید اسماعیل حمیری (متوفی 173ق) یکی از بزرگترین شاعران تاریخ ادبیات عرب، این ویژگی را به شعر درآورده است:
ولدته فی حـرم الإله و أمنـه و البیت حیث فناؤه و المسجد
بیضاء طاهـرة الثیاب کریمـة طابت و طاب ولیدها و المولد
فی لیلة غابت نحوس نجومها و بدت مع القمر المنیر الأسعد
ما لُفَّ فی خرق القوابل مثلـه إلا ابـن آمنة النبـی محمـد[ دیوان السید الحمیری، ص 69؛ المناقب، ج2، ص 195.]
مادرش او را در حرم امن خدا به دنیا آورد و خانه و مسجد خدا محل فرود آمدن او بود.
سفید، پاکیزه لباس و کریم بود؛ هم مادرش پاک بود و هم نوزاد و هم محل ولادت.
در شبی که نحوست ستارگان از بین رفته بود، او همراه ماه نورانی و خوشبخت پدیدار شد.
در پارچه های قابله ها، هیچ نوزدای به مانند او پیچیده نشده بود، مگر پسر آمنه، آن محمد پیامبر.

چهارشنبه, 27 بهمن 1400 01:08

سيره امام علي عليه السلام

«سيره در زبان عربي از ماده سير است. سير به معناي رفتن و رفتار است، ولي سيره يعني نوع و سبک رفتار»[1] وقتي سخن از سيره امام علي ـ عليه السلام ـ مي شود يعني نوع سبک و متد رفتار آن حضرت، رفتاري که همواره در طول زندگي آن حضرت مراعات گرديده است و به صورت «سيره» درآمده است. اصول حاکم بر زندگي امام علي ـ عليه السلام ـ در همه ابعاد و زمينه ها مبتني بر قرآن و سنت پيامبر اکرم(ص) بوده است. در زمينه اجتماعي و برخورد با جامعه نيز آن حضرت روابط خويش را بر اساس دستورات الهي و نبوي قرار داده بود؛به اختصار نمايي از سيره اجتماعي حضرت بيان مي شود:

1. احترام به حقوق و کرامت انسانها
حضرت علي ـ عليه السلام ـ در برخورد با مردم و جوامع انساني ديدگاهي فراتر از ديد يک مسلمان به مسلماني ديگر داشت. در ديدگاه او مردم از نظر اجتماعي به دو دسته تقسيم مي شدند. «دسته اي از آنها برادر ديني اند و دسته اي ديگر در آفرينش با مسلمانان يکسانند».[2]
بر اساس همين اصل بود که آن حضرت فردي يهودي را که در مسير کوفه همسفر ايشان شده بود و سپس مسيرش عوض شد را چند قدم بدرقه کردند و وقتي آن يهودي علت اين کار را از حضرت پرسيد، امام ـ عليه السلام ـ فرمود: مي خواهم قدري تو را همراهي کنم تا حق رفاقت را به جا آورده باشم، زيرا پيامبر ما دستور داده است: «هر گاه دو نفر در راهي همسفر شدند به گردن يکديگر حق مي يابند و لازم است شخص، رفيق راهش را هنگام جدايي چند گام بدرقه کند».[3] اين حرکت امام سبب شد آن فرد يهودي مسلمان شود.[4]

2. مروت و مدارا با دوست و دشمن:
در زندگي اميرالمؤمنين نمونه هاي بسيار زيادي از مروت و مدارا مي توان مشاهده کرد. يکي از اين موارد مداراي حضرت با عايشه است. عايشه از مسببين اصلي جنگ جمل بود. حضرت بعد از پيروزي بر اصحاب جمل عايشه را با همراهي برادرش محمد بن ابي بکر به مدينه فرستاد.[5] همين رفتار حضرت سبب شد که عايشه همواره از کرده خويش پشيمان باشد و بگويد: اي کاش سالها پيش از اين مرده بودم.[6]
با خوارج نيز حضرت در ابتدا با مدارا رفتار کرد، با اينکه حضرت علي ـ عليه السلام ـ را کافر مي دانستند، اما حضرت مزاحم آنها نمي شد و حتي حقوق آنها را از بيت المال قطع نکرد. اما بعد از اينکه آنها دست به انقلاب زدند و امنيت راهها را سلب کردند و غارتگري و آشوب پيشه کردند، علي ـ عليه السلام ـ آنها را تعقيب کرد و در نهروان رو در روي آنان قرار گرفت.[7]

3. پايبندي کامل به امور دين:
آن حضرت در اموري که به شخص خويش مربوط مي شد گذشت مي کرد. اما در امور ديني و اجراي احکام الهي مدارا و سستي نمي کرد.
شهيد مطهري مي نويسند: «اسلام در مسائل اجتماعي نمي گذرد چون اين گذشت، مربوط به شخص نيست، مربوط به اجتماع است. مثلاً يک کسي دزدي کرده است، مجازات دزد، دست بريدن است. صاحب مال نمي تواند بگويد من گذشتم...».[8]

4. عدالت اجتماعي:
در قاموس زندگي آن حضرت کلمه اي زيباتر از عدل و عدالت نيست؛ رعايت عدالت سرلوحه برنامه هاي امام علي ـ عليه السلام ـ بود؛ حضرت عدالت اجتماعي را به ويژه در برنامه ي حکومت محور قرار داده بود؛ در راستاي استقرار عدالت با ناکثين و قاسطين و مارقين جنگ کرد و سرانجام جان خويش را نيز در همين راه از دست داد؛بعنوان نمونه حقوق همه را پس از رسيدن به حکومت که دردوره ي خلفا ي پيشين با تبعيض بين عرب وعجم و...تقسيم مي شد؛ علي السويه تقسيم کرد؛ جرج جرداق مسيحي مي نويسد: «قتل علي در محراب عبادت به سبب شدت عدالت او بود».[9]

5. برابري اجتماعي:
پس از رحلت رسول اکرم(ص) بار ديگر اشرافيت جاهلي تجديد حيات کرد و مساوات سيره­ي نبوي از بين رفت تا اينکه حضرت علي ـ عليه السلام ـ زمام امور را به دست گرفت و بار ديگر سيره مساوات و برابري اسلامي را زنده کرد. امام اعلام کرد که در همه امور به سيره رسول خدا(ص) عمل خواهد کرد. آن حضرت مي فرمود: «من شما را به راه و روش پيامبرتان خواهم برد و به آن چه فرمان داده شده ام عمل خواهم کرد. موضع من پس از رحلت رسول چون موضع من در دوران زندگي اوست».[10]
برابري طبقاتي، برابري حقوقي و برابري در برابر قانون و قضا نيز از موارد برابري اجتماعي مي باشند که فرصت اشاره به آنها در اين مختصر نمي گنجد.

6. مشورت در امور اجتماعي:
استبداد و عدم مشاوره موجبات نابودي و هلاکت حکومت ها و شخصيت ها را فراهم مي کند. حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: هر کس استبداد رأي ورزد، نابود خواهد شد.[11] و در جاي ديگر مي فرمايد: مشورت کن تا از لغزش ها و پشيماني ها در امان باشي.[12]
نصر بن مزاحم مي نويسد: چون علي ـ عليه السلام ـ آهنگ شام کرد، مهاجران و انصار را فرا خواند و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: «بي گمان شما کساني هستيد که نظرتان محترم، خِرَدتان ارجمند، سخن تان حق و کردار و رفتارتان نيکو است. اکنون آهنگ آن داريم که به سوي دشمن خود و شما رهسپار شويم. پس رأي خويش را در اين باره بيان نماييد».[13]
آن حضرت نه تنها به مشاوره و تبادل نظر با ديگران فرمان داد و عمل کرده بلکه ويژگي ها و افراد مورد مشاوره را نيز بيان داشته است. در حديثي حضرت مي فرمايد: «طرف مشورت تو اول بايد عاقل باشد، دوم آن که آزاد مردِ متدين باشد و سوم آن که دوستي دلسوز به شمار آيد و چهارم آن که اگر موضوعي مهم و پنهاني را با او در ميان گذاشتي، همچون خود تو از آن آگاه باشد».[14]

نتيجه گيري:
حضرت علي ـ عليه السلام ـ در تمامي امور تابع رسول خدا (ص) بود و سيره رسول خدا (ص) را مو به مو اجرامي کرد. در امور اجتماعي نيز به اين امر توجه داشت. توجه به اصول اجتماعي من جمله مدارا با دوست و دشمن، عدالت اجتماعي، مشورت و... همواره در سيره آن حضرت مورد توجه قرار گرفته است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ دانشنامه امام علي ـ عليه السلام ـ .
3ـ مطهري، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ .

پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، سيري در سيره نبوي، تهران، صدرا، چاپ سي و پنجم، 1385، ص25ـ26.
[2] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، نشر الوفاء، 1403ق، ج74، ص241.
[3] . کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، بي جا، دارالکتب الاسلاميه، 1365، ج2، ص670.
[4] . همان، ص670.
[5] . بلعمي، تاريخنامه طبري، تهران، نشر سروش، 1378، ج4، ص633.
[6] . محمد بن جرير طبري، تاريخ الطبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، نشر اساطير، 1375، ج6، ص2469 و ج32، ص274.
[7] . مطهري، مرتضي، جاذبه و دافعه امام علي (ع)، تهران، نشر صدرا، 1381، ص142ـ143.
[8] . روحاني، سيد سعيد، تاريخ اسلام در آثار شهيد مطهري، قم، نشر معارف، 1383، ج1، ص267، به نقل از آشنايي با قرآن، ج4، ص62ـ63.
[9] . جرج جرداق، امام علي صداي عدالت انسانيت، ترجمه سيد هادي خسروشاهي، قم، نشر خرم، 1369، ج1، ص62ـ63.
[10] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بي جا، دار احياء الکتب العربيه، بي تا، ج7، ص36ـ37.
[11] . دشتي، محمد، ترجمه نهج البلاغه، قم، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمؤمنين(ع)، ص664، حکمت 161.
[12] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، بي جا، دارالحديث، چاپ اول، بي تا، ج2، ص1524.
[13] . نصر بن مزاحم منقري، وقعه صفين، قم، منشورات مکتب المرعشي النجفي، 1404ق، ص92.
[14] . ميزان الحکمه، همان، ج2، ص1527.