
emamian
پیام رهبر انقلاب/ ملت ایران یادگار ارجمند دفاع مقدس را هرگز از خاطر نخواهد برد
پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران دفاع مقدسکه بعد از ظهر امروز (پنجشنبه) توسط حجتاسلام و المسلمین شکری نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران، درگلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرائت شد، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
هفته دفاع مقدس، مزین به نام و یاد شهیدان عالیمقام است. فداکاری مخلصانهی آنان و دیگر ایثارگران، پیروزی را به ملت ایران هدیه کرد و خون مطهّر آنان حقانیت جمهوری اسلامی را بر جبین تاریخ ثبت کرد.
این درس بزرگ آن اسوههای ایثار است؛ هرجا تلاش مخلصانه باشد پیروزی و سربلندی نیز هست.
و ملت ایران این یادگار ارجمند را هرگز از خاطر نخواهد برد انشاءالله.
سلام خدا بر شهیدان و بر شهیددادگان و بر همهی ایثارگران و بر پیشوای آنان امام روحالله.
سیّدعلی خامنهای
۱ مهر ۱۴۰۰
بررسی مبناى تاريخى اربعين اباعبدالله (ع)
مراسم اربعين، مشتمل بر چهار برنامه است كه هر يك از نظر تأييد و مقبوليت تاريخى و مذهبى، در مراحل مختلفى قرار دارند؛ اين برنامهها عبارتاند از:
١. زيارت مخصوصه: در استحباب و سنت زيارت امام حسين(ع) در روز اربعين (بيستم صفر) - از دور يا نزديك - اختلاف نظر وجود ندارد؛ چنانكه در زيارت ايام متبرك نيمه شعبان و شبهاى قدر، اختلافى مشاهده نمىشود.
٢. ورود جابر و زيارت وى در بيستم صفر: اين مسئله مورد شك و استبعاد مرحوم سيد بن طاووس قرار گرفته است.
٣. دفن سرهاى مطهر و الحاق آنها به بدنهاى اطهر در روز اربعين: اين مسئله ميان عالمان، فقيهان و مورخان شيعه شهرت دارد.
۴. ورود اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا.
درباره اين مسأله، ديدگاههاى مختلف و متضادى بيان شده و مورد تشكيك و استبعاد جدى قرار گرفته است. اين موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به كربلا و تاريخ ورود.
اما در مورد اصل ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا بايد گفت كه بسيارى از علماى برجسته و مشاهير متقدم و متأخر و مورخان شيعه و سنى، آن را تأييد كردهاند كه به برخى از آنها اشاره خواهيم كرد. در برابر، جمعى از متأخران و برخى از متقدمان، اين جريان را بعيد و حتى ممتنع و محال عادى دانستهاند 2 و به تعبير بعضى نيز، كذب محض و افسانه است. 3 استدلال اين گروه در استبعاد، استحاله و تكذيب اين موضوع، دو امر است:
اول: سكوت و بيان نكردن مورخان و كتب تاريخ؛ چراكه اين موضوع، مسئلهاى مهم و شايسته تعرض بود. در نتيجه از نگاه اين گروه «عدم الدليل، دليل العدم»؛ يعنى چگونه مىتوان باور داشت، اين جريان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها از سوى سيد بن طاووس، ابراز و اعلان شود.
دوم: مسئله فاصله ميان شام و عراق يا دمشق و كوفه است. البته اين در صورتى است كه مدت رفتن از كوفه تا شام را بيست روز و مدت اقامت اهلبيت(عليهم السلام) در دمشق را يك ماه (چنان كه نقل شده) در نظر بگيريم؛ به علاوه مدتى كه ابن زياد براى كسب تكليف از يزيد نياز داشت؛ بهويژه اينكه گوينده جريان اربعين (سيد بن طاووس) در كتاب ديگر خود كه بعداً تأليف نمود، 4 اين نظريه را رد كرد و آن را بسيار بعيد دانست و به تبعيت از استبعاد ايشان، مرحوم حاج ميرزا حسين نورى نيز آن را بعيد شمرد. 5 علامه شعرانى و شهيد مطهرى نيز با تعبيرهاى مختلف، همين نظريه را ابراز داشتند.
از آنجا كه هدف اين نوشتار، بررسى علل استبعاد اربعين در كلام سيد بن طاووس و اثبات جريان اربعين است، لازم مىنمايد به ذكر نام عدهاى بپردازيم كه جريان اربعين را تصريح يا تأييد نمودهاند:
قائلان به اربعين دو دستهاند: دستهاى صراحتاً اظهار نمودهاند كه اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا آمدند و دسته ديگر بر اين باورند كه سر مطهر امام(ع) و ساير شهدا در كربلا دفن گرديد يا سرهاى مطهر به دستان امام سجاد(ع) به بدنهاى مطهر الحاق شد.
از آنجا كه بىگمان دفن سر مطهر در كربلا به دست مبارك امام سجاد(ع) انجام شد و ورود ايشان به همراه سرهاى مطهر شهدا به كربلا نيز فقط در بيستم صفر بود و هيچيك از مورخان شيعه و سنى قائل نشدهاند كه سرهاى مطهر، بهويژه سر مطهر امام حسين(ع) از سوى كسى غير از امام سجاد(ع) دفن شده و يا اينكه امام سجاد(ع) در روزى غير از بيستم صفر سال ۶١، براى دفن سرهاى مقدس به كربلا آمده باشد، ازاينرو اعتراف و تصديق به دفن سر مطهر امام حسين(ع) در كربلا به دستان امام سجاد(ع) در روز بيستم صفر، خود گواه و شاهدى صادق و عالى است و بر آمدن اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا دلالت دارد.
مبناى تاريخى اربعين در آثار بزرگان
الف) آثار مستقل
عدهاى از محققان و بزرگان، كتابهاى مستقلى در اثبات ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا تأليف كردهاند؛ از جمله:
١.«فاجعة الاربعين» يا «حديث الاربعين»، تأليف عالم بزرگوار، شيخ حسن بلادى.
٢. «تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيدالشهدا(ع)»، تأليف علامه محقق، سيد محمد على قاضى طباطبائى، شهيد محراب مصلاى جمعه تبريز. اين كتاب افزون بر هشتصد صفحه است كه با مراجعه و بررسى بيش از ۵٧٠ كتاب، به نگارش درآمده است. در تكميل نوشتار حاضر، از اين كتاب نفيس استفاده بسيارى شده است (جزاه الله خيراً).
همچنين بسيارى از اديبان و عالمان، موضوع اربعين و ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا را در قالب اشعار عربى و فارسى، بازگو و ضبط كردهاند.
ب) تصريحات و تأييدات
اما عدهاى كه پيش از سيد بن طاووس در آثار يا مقاتل خود به مناسبت، تصريح يا تأييدى بر اربعين داشتهاند، عبارتاند از:
١. ابومخنف لوط بن يحيى، معاصر با امام حسين(ع). 6
٢. شيخ صدوق (٣٨١ه .ق): «امام سجاد(ع) با اهلبيت(عليهم السلام) و سرهاى مطهر شهيدان، از دمشق خارج شد و سرهاى مقدس را در كربلا دفن كرد». 7
هرچند ايشان تصريح نكردهاند كه ورود اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين سال ۶١ ه .ق بوده است، اما از آنجا كه هيچ كس، زمان ديگرى را در تاريخ، براى ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا ذكر نكرده است، پس اين ورود، در روز اربعين سال ۶١ ه .ق بوده است.
٣. اسفراينى (۴٠۶ه .ق) از علماى بزرگ مذهب شافعى، در مقتل خود تصريح مىكند كه اهلبيت(عليهم السلام)، بيستم صفر وارد كربلا شده و با جابر ملاقات كردند؛ او مىگويد: «ولما وصلوا الى بعض الطريق»؛ «و چون به راهى رسيدند» و نمىگويد: «ولما وصلوا الى طريق كربلا او العراق»؛ «و چون به راه كربلا يا عراق رسيدند» تا در اين صورت، اشكال شود كه راه كربلا از بين راه مدينه نيست، بلكه از خود شام است.
۴. سيد مرتضى علم الهدى (۴٣۶ه .ق) مىنويسد: «ان رأس الحسين(ع) اعيد الى بدنه في كربلا» 8؛ «همانا سر مطهر امام حسين(ع)، در كربلا به پيكر مقدس آن حضرت عودت داده شد».
۵. ابوريحان بيرونى، محقق و رياضىدان شهير (۴۴٠ه .ق) در كتاب نفيس خود «الآثار الباقية» چنين مىگويد:
و في العشرين رد رأس الحسين(ع) الى جسده حتى دفن مع جسده و فيه زيارة الاربعين و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام. 9
سر مقدس امام حسين(ع) در بيستم صفر، به جسد مطهر امام برگردانده و با پيكرش دفن گرديد. زيارت اربعين درخصوص اين روز است. اهلبيت(عليهم السلام) نيز بعد از مراجعت از شام، اين روز را حرمت نهادند.
پس ايشان تصريح مىكند كه ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا، پس از بازگشت از سفر شام بود، نه قبل از رفتن به شام كه مرحوم شعرانى ترجيح مىدهد.
۶. شيخ طوسى (۴۶٠ه .ق) علت سنت شدن زيارت امام حسين(ع) در اربعين را تنها انجام مراسم تدفين سرهاى مطهر امام(ع) و ساير شهدا در كربلا مىداند. 10
البته سيد بن طاووس مىگويد، شيخ طوسى معتقد است امام سجاد(ع) با اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين (بيستم صفر) وارد مدينه شدند (نه كربلا) و سيد بن طاووس اين نظر را بعيد مىداند؛ به اين دليل چگونه ممكن است كه اهلبيت(عليهم السلام)، در مدت ۴٠ روز به مدينه برسند؟ 11
٧. شيخ فتال نيشابورى (۵٠٨ه .ق) مىگويد: «خرج علي بن الحسين(عليهما السلام) بالنسوة و رد رأس الحسين(ع) الى كربلا» 12؛ «امام سجاد(ع) به همراه اهلبيت(عليهم السلام)، سر امام حسين(ع) را به كربلا بازگرداند».
٨. عمادالدين طبرى آملى (متوفاى اوايل قرن ششم). 13
٩. شيخ شهيد طبرسى (۵٠٨ه .ق). 14
١٠. ابنشهر آشوب (۵٨٨ه .ق) در مناقب، اعاده سر مطهر به بدن را ذكر كرده است. 15
١١. علامه شهيد و مورخ كبير، سبط ابن الجوزى، از علماى بزرگ اهل سنت (۶۵۴ه .ق) چنين مىگويد:
«الاشهر انه رد الى كربلا فدفن مع الجسد» 16؛ «بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسين(ع) به كربلا بازگردانده و با پيكرش دفن گرديد».
١٢. سيد بن طاووس على بن موسى بن جعفر (۶۶٨ه .ق) در كتاب لهوف، بازگشت اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا و همچنين دفن سر مطهر در كربلا را نقل كرده و در كتاب اقبال 17، الحاق سر مطهر به بدن در روز بيستم صفر را پذيرفته است؛ گرچه درباره آورنده سر مطهر و كيفيت دفن آن، سكوت كرده است.
١٣. شيخ فقيه، ابننما حلى (جعفر بن محمد جعفر كه در اواخر قرن هفتم درگذشت) ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا و ملاقاتشان با جابر را بيان كرده است. 18
شايان توجه است كه شيخ اجازه 19 ما، مرحوم آيتالله حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى، در كتاب «الذريعه» 20، تاريخ وفات ابننما، مؤلف كتاب «مثير الاحزان» را سال ۶۴۵ه .ق ثبت نمود؛ در صورتى كه اين سال، تاريخ فوت پدر ايشان، فقيه نامى، محمد بن جعفر بن نما، استاد سيد بن طاووس و محقق حلى است.
١۴. مورخ معروف، خواند مير (٩۴٢ه .ق)، اربعين را صحيحترين روايات در دفن سر مطهر دانسته و مىگويد: «امام چهارم، با خواهران و در بيستم شهر صفر، سر امام حسين(ع) و ساير شهيدان كربلا - رضى الله عنهم - را به بدنهاى ايشان منضم ساخت». 21
١۵. عبدالله بن محمد الشبراوى، شيخ جامع ازهر قاهره، صاحب كتاب «الاتحاف بحب الاشراف» (١٧٢ه .ق) نقل مىكند: «بعد از چهل روز، سر به بدن ملحق شد». 22
١۶. زكريا بن محمد قزوينى (١٣٠۵ه .ق) در كتاب «عجائب المخلوقات» چنين مىگويد:
اليوم الاول منه عيد بني اميه ادخلت في رأس الحسين (رضي الله عنه) بدمشق و العشرون منه رد رأس الحسين الى جثته. 23
اولين روز ماه صفر، عيد بنىاميه بود؛ سر مقدس امام حسين(ع) در اين روز، وارد دمشق شد و در روز بيستم همين ماه، سر مبارك امام(ع)، به بدن مطهرش بازگردانده شد.
١٧. علامه گرانقدر، سيد محسن امين عاملى، در «لواعج الاشجان» به نقل از بشارة المصطفى و در «اعيان الشيعه» مىگويد: «ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا مشهور است». 24
١٨. عالم شريف، سيد عبدالرزاق مقرم در «مقتل الحسين(ع)» چنين مىگويد: «اهلبيت(عليهم السلام) در كربلا با جابر ملاقات كردند». 25 همچنين مىگويد: «امام سجاد(ع)، سر مطهر پدر و ساير شهدا را در كربلا به بدنها ملحق كرد». 26
١٩. احمد بن محمد ابن حجر مكى(٩٣٧ه .ق) صاحب كتاب «الصواعق المحرقه» و شرح قصيده همزيه بوصيرى مىگويد: «بعد از چهل روز، سر به بدن ملحق شد». 27
٢٠. رضى بن نبى سيد جليل زبدة الفقهاء فاضل قزوينى (١١١٨ه .ق) در كتاب نفيس «تظلم الزهرا»، عين عبارت سيد بن طاووس در كتاب اقبال را نقل مىكند و به طور جدى و صريح، گفته سيد را پاسخ مىدهد:
اقول: غاية ما قال بعد تسليمه محض استبعاد و لا ينبغي بمحضه انكار الروايات فانا سمعنا من الموثقين قرب كوفه من دمشق بما قد تيسر للبريد ان يسير بثلاثة ايام و لا سيما للولاة و الحكام بالجور و سيما مثل هذا الخبر المشوم الذي هو عيد للشاميين و مدة مقامهم في دمشق - على ما في المنتخب - لا يعلم كونها زائدة على ثمانية ايام تقريباً و لم نظفر على رواية دلت على مقامهم فيها مدة شهر و الله يعلم و ايضاً قد يذهب الحام بالمكاتب باسرع من ذلك».
به عقيده من، سيد، بعد از پذيرش جريان اربعين، بعدها صرفاً آن را بعيد دانست و سزاوار نيست با استبعاد صرف او، روايات تاريخى را انكار نمود؛ زيرا ما از برخى از اشخاص مورد اطمينان شنيدهايم كه كوفه به دمشق نزديك بود؛ به گونهاى كه يك پيك، مىتوانست سه روزه، بهويژه براى كسب تكليف واليان و حكام جور، مثل خبر شوم كربلا را - كه براى اهل شام عيد به شمار مىرفت - به آنها برساند. اما مدت اقامت اهلبيت(عليهم السلام) در شام، بنا بر آنچه در المنتخب آمده، تقريباً بيش از هشت روز نبوده است و ما به نقل ديگرى كه بر اقامت آنان در شام به اندازه يك ماه دلالت كند، دست نيافتيم؛ خدا عالم است. به اضافه چهبسا گاه كبوتر نامهبر، زودتر از پيك زمينى پيغام برساند.
همچنين عده ديگرى از مشاهير علماى شيعه و سنى، قائل به اربعين هستند كه براى اطلاع بيشتر، مىتوان به مقتل مقرم و تحقيق اربعين مراجعه كرد.
علل استبعاد از زبان سيد بن طاووس
قبل از نقل جريان اربعين، بررسى دلايلى كه سيد بن طاووس براى بعيد شمردن جريان ذكر مىكند، لازم است.
دلايل استبعاد از نظر او عبارتاند از: ١. استجازه ٢. اقامت يك ماهه ٣. بعد مسافت كه به بررسى هر يك مىپردازيم:
١. استجازه
سيد بن طاووس معتقد است مدتزمانى كه براى رفتن قاصد ابن زياد به شام، براى كسب تكليف درباره اعلام پايان يافتن جنگ و انجام مأموريت محوله و كسب تكليف از يزيد درباره سرهاى مطهر و اسيران صرف شد، با ورود اهلبيت(عليهم السلام) در روز بيستم صفر به كربلا سازگار نيست.
در رد اين دليل سيد بن طاووس بايد بگوييم اولاً: جريان استجازه مبهم و معماگونه است؛ زيرا نه معلوم شد و نه كسى گفته است، حامل و ناقل اجازه، چه كسى بود؟ چه هنگام رفت و كدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر اين، چرا قاصد، سر مطهر امام(ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود براى يزيد نبرد؟ چون خود سيد مىگويد، سر امام(ع) همراه با اهلبيت(عليهم السلام) از كوفه خارج شد.
محدث خيابانى مىگويد:
تا به حال با وجود فحص شديد و تفتيش اكيد، در هيچ تاريخ و تأليفى از خاصه و عامه، ايصال اين مكتب و جواب را به شام و كوفه نديدهام كه به چه نحو و كدام وسيله بوده و حال آنكه از تذكرة الخواص و قمقام، مستفاد مىشود كه روز پانزدهم، رئوس و اسيران را از كوفه به شام حركت دادند. 28
ابناثير در الكامل و طبرى در تاريخ خود، داستانى در مورد ايام اسارت اهلبيت(عليهم السلام) در كوفه نقل مىكنند كه گوياى استجازه است؛ ولى مبهم و سربسته، آن هم به صورت حكايت قول (قيل). 29
ثانياً: داستان استجازه با گفته شيخ مفيد كه مفادش حركت اهلبيت(عليهم السلام) در روز سيزدهم يا چهاردهم است 30 و به وضوح، بر عدم استجازه دلالت مىنمايد، تعارض دارد و در اين فرض، گفتار شيخ مفيد از چند جهت بر ديدگاه سيد بن طاووس مقدم است: ١. تقدم زمانى دو قرن و نيم ٢. دقتنظر و ضبط و... .
علاوه بر مطالب گذشته، زمينه سؤال جديدى وجود دارد و آن اينكه مگر عمر سعد، براى فرستادن سرها و اهلبيت(عليهم السلام) از كربلا به كوفه، از ابنزياد اجازه خواست كه ابنزياد از يزيد اجازه بخواهد؟
نكته ديگرى كه در تعيين اربعين نقش دارد، جريان خروج و ورود اهلبيت(عليهم السلام) از كوفه به شام است؛ ازاينرو بررسى آن ضرورى به نظر مىرسد. شيخ مفيد در مورد خروج اهلبيت(عليهم السلام) از كوفه چنين شرح مىدهد:
روز دوازدهم يا سيزدهم، ابن زياد سر مطهر امام(ع) را به وسيله زجر بن قيس براى يزيد به شام فرستاد. پس از آن در روز چهاردهم يا پانزدهم، اهلبيت(عليهم السلام) را روانه شام كرد و كاروان اهلبيت(عليهم السلام) به كسانى كه سرها را مىبردند، رسيدند. 31
شهيد قاضى طباطبايى مىگويد: «در كتب تاريخ، كاروان اهلبيت(عليهم السلام)، روز پانزدهم محرم از كوفه به سمت شام خارج شدند». 32
تقويم و سالنامه پژوهشى آستان قدس رضوى (سالهاى ٧٠ و ٧١) روز نوزدهم محرم را روز حركت و خروج اهلبيت(عليهم السلام) از كوفه به شام مىداند.
ورود سرهاى مطهر به شام در روز اول صفر معروف و مشهور است و تاريخ ديگرى نقل شده است و بسيارى، عيد دانستن اول صفر سال ۶١ از سوى بنىاميه را نقل كردهاند. از سوى ديگر، گويا همراهى سرهاى پاك و اهلبيت(عليهم السلام) هنگام ورود به شام، مورد اتفاق نظر همگان است. سيد بن طاووس، شيخ مفيد و ديگران معتقدند اهلبيت(عليهم السلام) و سرهاى مطهر، با هم به سمت شام حركت كرده و با هم وارد شام شدند. هرچند سيد، تاريخ خروج اهلبيت(عليهم السلام) از كوفه و ورود آنها به شام را معين نمىكند، اما همين مقدار كه قبول دارد اهلبيت(عليهم السلام) و سرهاى شهدا را با هم از كوفه خارج و با هم وارد شام كردند، براى پذيرفتن ورود اهلبيت(عليهم السلام) در روز اول صفر به شام كافى است. همچنين ايشان گفته مورخان معتبر و معروف در رابطه با خروج و ورود از كوفه به شام را رد نكرده است.
بنابراين پذيرش ورود اهلبيت(عليهم السلام) به شام در روز اول صفر، الزامى است و در نتيجه يا استجازه انجام نشد (چنانكه احتمال قوى همين است) يا در ده روز اول، انجام شد؛
يعنى دهه اول، به رفت و برگشت قاصد و كسب اجازه صرف شد، دهه دوم صرف حركت اهلبيت(ع) به شام شد و اهلبيت(عليهم السلام) روز اول صفر - طبق نظر معروف - وارد شام شدند و به همين مناسبت، آن روز، عيد رسمى امويان و دشمنان اهلبيت(عليهم السلام) شد.
٢. اقامت يك ماهه اهلبيت(عليهم السلام)
سيد بن طاووس با استناد به روايتى كه بر اقامت يك ماهه اهلبيت(عليهم السلام) در شام دلالت دارد آن را با جريان اربعين سازگار نمىداند.
اين موضوع را نمىتوان از نظر تاريخى تأييد كرد، بلكه از استدلال استجازه هم ضعيفتر است؛ چون در استجازه، نقل ابن اثير و طبرى، هرچند به طور مبهم وجود داشت، سيد نيز در كتابهاى ديگر خود به آن اشارهاى نمىكند و فقط در كتاب اقبال به عنوان استبعاد مىگويد: «اربعين با روايت اقامت يك ماه در دمشق، سازگار و هماهنگ نيست». 33
علاوه بر اين، تتبع نقلهاى تاريخى، شاهد خوبى بر عدم اقامت يك ماهه اهلبيت(عليهم السلام) در شام است و از قراين متعدد و عبارات مختلف، استفاده مىشود كه از هشت يا ده روز بيشتر نبوده است.
كلمات محدث قمى و ديگران، گوياى اين است كه چون مردم شام از حقيقت امر مطلع شدند و فهميدند كه كشتهشدگانِ فرزندان پيغمبر(ص) و اسرا، خاندان نبوت هستند، شرايط و اوضاع كاملاً عليه يزيد برگشت؛ به همين سبب وجود اهلبيت(عليهم السلام) در شام، مايه نفرت بيشتر شاميان از بنىاميه و تزلزل سلطنت اين دودمان مىشد؛ بنابراين يزيد با تظاهر به احترام اين بزرگواران، سعى در برگرداندن آنها به مدينه نمود.
ابناثير مىگويد: يزيد گفت:
لعن الله ابن مرجانة فانه بغضني بقتل الحسين الى المسلمين و زرع في قلوبهم العداوة فابغضني البر و الفاجر بما استعظموه من قتلي الحسين مالي و لابن مرجانة؟ لعنه الله و غضب عليه. 34
خدا پسر مرجانه را لعنت كند كه با قتل حسين، مرا مبغوض مسلمانان ساخت و بذر دشمنى با ما را در دلهايشان كاشت؛ در نتيجه نيكوكار و بدكار را به دليل قتل حسين، با من دشمن ساخت. مرا با پسر مرجانه چه كار؟ خداوند او را لعنت كند و بر او خشم نمايد.
شيخ مفيد نيز مىگويد:
و لما وضعت الرؤوس بين يدي يزيد و فيها رأس الحسين(ع) قال يزيد... . ثم امر بالنسوة ان ينزلن فأفرد لهم داراً يتصل بدار يزيد فاقاموا اياماً ثم ندب النعمان بن بشير و قال: تجهيز لتخرج بهؤلاء النسوة الى المدينة.35
آنگاه كه سرهاى شهدا در برابر يزيد قرار داده شد و سر مقدس امام حسين(ع) در ميان آنان بود، گفت... سپس دستور داد كه اهلبيت(عليهم السلام) فرود آيند.... اهلبيت(عليهم السلام) در كنار منزلگاه يزيد، چند روزى اقامت داشتند تا اينكه روزى يزيد، نعمان بن بشير را خواست و به او گفت: آماده باشد تا با اهلبيت(عليهم السلام) به مدينه برويد.
اين كلمات بهروشنى بر اقامت نداشتن يك ماهه در شام دلالت مىكند.
همچنين طبرى مىگويد: «ثم ادخلهم على عياله فجهزهم و حملهم الى المدينة» 36؛ «سپس آنها را بر خانواده خود وارد كرد. سپس آنان را آماده نمودند و به سوى مدينه حركت دادند».
در جاى ديگر نيز مىگويد:
ولما حبس يزيد دعا بعلي بن الحسين و صبيان الحسين و نسائه فادخلوا عليه و الناس ينظرون ثم قال يزيد: يا نعمان بن بشير جهزهم بما يصلحهم و ابعث معهم رجلاً من اهل الشام فيسير بهم الى المدينه ثم امر بالنسوة ان ينزلن في دار.... فدخلن دار يزيد... فاقاموا عليه المناحة ثلاثاً.... 37
ظاهر اين عبارت اين است كه در همان روز اول ورود اهلبيت(عليهم السلام) به شام و مجلس يزيد، او دستور داد تا مقدمات رفتن به مدينه را فراهم آورند. در عبارت «ثم امر بالنسوة ان ينزلن»، از واژه «ثم» استفاده مىشود كه پس از امر به فراهم نمودن مقدمات رفتن به مدينه، دستور داد «نزول» كنند؛ يعنى بار سفر باز كنند؛ زيرا نزول، وارد و داخل شدن نيست، بلكه فرود آمدن و پياده شدن از وسايل نقليه است. پس پيش از بار انداختن مسافران كربلا در شام، فرمان بازگشت آنان صادر شد.
ابنكثير نيز مىگويد: «اهل تحقيق گفتهاند: بيشتر از يك هفته يا هشت روز، اقامت اهلبيت(عليهم السلام) در شام نبود». 38 در مقتل ابىمخنف نيز عباراتى با همين مضامين وجود دارد.
نتيجه بحث اينكه اقامت يك ماهه در دمشق، از نظر اسناد و مدارك تاريخى، پذيرفتنى نيست و نمىتوان آن را تأييد كرد.
٣. بعد مسافت (فاصله طولانى بين كوفه و شام)
سيد بن طاووس مىگويد: «فاصله بين كوفه و شام، حدود ده روز راه است كه با برگشت آن، ٢٠ روز مىشود. از اينرو اين فاصله طولانى، به علاوه اقامت يك ماهه اهلبيت(عليهم السلام) در شام، با ورود اهلبيت(عليهم السلام) در بيستم صفر به كربلا منافات دارد.
در جواب اين سخن سيد بن طاووس، لازم است به دلايلى اشاره شود كه بر امكان پيمودن اين مسافت در مدتى كمتر از آنچه سيد معتقد است، دلالت دارند:
١. سيد بن طاووس خود اعتراف دارد كه مسافت بين كوفه و شام براى پيمودن عادى، ١٠ روز است؛ زيرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت بين اين دو شهر، بيست روز يا بيشتر است. ازاينرو مىتوان باور داشت كه پيك و قاصد سريعالسير دولتى كه حامل پيام مهم امنيتى و نظامى نيز باشد، راه را پنج روزه طى مىكند.
٢. بعضى از طوايف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخى از قبايل، هفت روزه مىپيمايند. 39
٣. از شخصى به نام ابوخالد نقل مىكنند:
روز جمعه، كنار شط فرات با ميثم تمار بودم، او گفت: «الساعه معاويه در شام مرد و من روز جمعه آينده، با قاصدى كه از شام آمده بود، ملاقات كردم و خبر از شام گرفتم». گفت: «معاويه از دنيا رفت و مردم با پسرش يزيد بيعت كردند». گفتم: «كدام روز معاويه مرد؟» گفت: «روز جمعه گذشته». 40
با توجه به اينكه يزيد هنگام مرگ معاويه در شام نبود و فرصتى هرچند كوتاه براى آمدن يزيد به شام و بيعت مردم با او لازم بود، اگر اين قاصد پس از بيعت مردم، بلافاصله از شام خارج شده باشد، حداكثر مدت شش روز بين راه بود.
۴. اشخاص موثق مىگويند، مسافت كوفه تا شام را طى سه روز بهراحتى مىتوان پيمود. 41
۵. در تابلوى بين شهرى وزارت راه سوريه نوشته شده: دمشق - بغداد \ ۵٠٠ كيلومتر. از بغداد تا كوفه نيز حدود ١۵٠ كيلومتر و از بغداد تا كربلا حدود ٧٠ كيلومتر است.
محدث قمى مىگويد: «روز هشتم، يزيد اهلبيت(عليهم السلام) را روانه كرد». 42 با توجه به ورود اهلبيت(عليهم السلام) در روز اول صفر و فاصله ده روزه كوفه به شام (چنانكه سيد، اعتراف دارد) رسيدن اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا را در بيستم صفر، بهآسانى مىتوان تصديق و باور كرد؛ چون حدود دوازده روز مىشود.
۶. امام حسين(ع)، فاصله ۴٧٠ كيلومترى مدينه و مكه را پنج روزه پيمودند (تقريباً روزانه ٩٠ كيلومتر)؛ در نتيجه مسافت شام تا كربلا را كه حدود ۵٧٠ كيلومتر است، طى هفت روز بهراحتى مىتوان پيمود و مسافت شام تا كوفه را به طور عادى، هشت روزه مىتوان طى كرد.
٧. سرعت شتر در بيابان، به دوازده كيلومتر و شتر تندرو (جماز) حتى به ٢۴ كيلومتر در ساعت مىرسد. 43
لازم به ذكر است كه علامه جليل، متتبع توانا، شهيد قاضى طباطبائى در كتاب نفيس «تحقيق اربعين»، از تاريخ طبرى نقل مىكند كه «ابابكرة» به دستور «بسر بن ارطاة» از كوفه به شام، هفت روزه رفت و برگشت. 44مقرم نيز مىگويد: «ابابكره به شام رفت». 45
كبوتر نامهبر
يكى از پاسخها و توجيهاتى كه براى رفع شبهه بعد مسافت و تصديق ورود اهلبيت(عليهم السلام) در بيستم صفر به كربلا، مطرح مىشود و در عبارات مرحوم شهيد قاضى طباطبائى تكرار و مورد استفاده قرار گرفته، جريان استفاده از كبوتر نامهبر براى استجازه از يزيد است.
گويا نخستين كسى كه اين احتمال را مطرح كرد، مرحوم فاضل قزوينى باشد. البته او نمىگويد ابن زياد حتماً يا احتمالاً از كبوتر استفاده كرد؛ فقط گفته است: «قد يذهب الحمام بالمكاتب باسرع من ذلك» 46؛ «كبوتران نامهها را در كمتر از اين مدت مىرسانند».
قابل توجه است كه استفاده ابن زياد از كبوتر نامهبر، تنها در حد يك فرضيه است و احتمال استفاده ابن زياد از كبوتر نامهبر براى كسب اجازه از يزيد، گرچه احتمالى پذيرفتنى است، اما هيچ شاهد و سند تاريخى در مورد استفاده ابن زياد، يزيد يا پيشينيان آنان از كبوتر براى نامهرسانى وجود ندارد. حتى مطرحكنندگان اين پاسخ نيز، هيچ موردى را نقل نكردهاند.
بنابراين موضوع مهم تاريخى اربعين را با تكيه بر حدس و گمان به اينكه از كبوتر استفاده شده باشد، نمىتوان به اثبات رساند. اساساً در امور تاريخى، معيار، نقل معتبر مورخان است و حدس و گمان و احتمال، هيچ ارزش علمى ندارد.
چگونه مىتوان با استناد به چيزى كه در تاريخ اسلام تا آن روز هيچ سابقهاى نداشت، نظريهپردازى كرد و حل مشكل نمود. نه خليفهاى از آن استفاده كرد و نه والى و اميرى آن را به كار گرفت!
شهرت دفن سرهاى مطهر
با توجه به اينكه دفن سر مطهر امام(ع) در كربلا به معناى آمدن اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا است، اعتراف به اين موضوع، خود دليلى مستقل بر اين مدعاست؛ ازاينرو نام كسانى كه اين مطلب را بين علماى شيعه مشهور و معروف مىدانند، يادآور مىشويم:
١. مورخ كبير سبط بن الجوزى (۶۵۴ه .ق) مىگويد: «الاشهر انه رد الى كربلا فدفن مع الجسد» 47؛ «بنابر نظر مشهوتر، سر امام حسين(ع) به كربلا بازگردانده و با پيكرش دفن گرديد».
٢. فقيه سعيد ابننما حلى (متوفاى سالهاى آخر قرن هفتم) چنين مىگويد: «ان المعول عند الاماميه» 48؛ «شيعه، به اين نظريه اعتماد دارد».
٣. سيد ورع و جليل سيد بن طاووس (۶۶٨ه .ق) مىگويد:
فاما رأس الحسين(ع) فروي انه اعيد فدفن بكربلا مع جسده الشريف و كان عمل الطائفه على هذا. 49
روايت شده است كه سر امام حسين(ع) به كربلا بازگردانده و در كنار جسد شريف امام(ع) به خاك سپرده شد و دانشمندان شيعه نيز بر همين عقيدهاند.
۴. علامه مجلسى (١١١١ه .ق) مىگويد:
و المشهور بين علمائنا الاماميه انه دفن رأسه مع جسده الشريف رده علي بن الحسين(عليهما السلام). 50
بين علماى شيعه شهرت دارد كه امام سجاد(ع)، سر امام حسين(ع) را بازگرداند و در كنار پيكر امام(ع) دفن نمود.
۵. سيد عالم جليل حاج سيد اسدالله حسينى تنكابنى مىگويد: «خبر حمل امام سجاد(ع)، اشهر و اظهر و اصح در نظر است و مؤيد به عقل و نقل است». 51
۶. محدث قمى چنين مىگويد:
و الذي اشتهر بين علمائنا الاماميه انه دفن مع جسده الشريف رده علي بن الحسين(عليهما السلام). 52
٧. المناوى مىگويد: «نقل ان الامامية متفقة على انه اعيد الى كربلا» 53؛ « نقل است كه همه علماى شيعه بر اين باورند كه سر مطهر امام حسين(ع) به كربلا بازگردانده شد».
٨. علامه كبير مجلسى مىفرمايد:
و بدان كه مشهور آن است كه سبب تأكيد زيارت آن حضرت در اين روز، آن است كه حضرت امام زين العابدين(ع)، با ساير اهلبيت(عليهم السلام) در اين روز، بعد از مراجعت از شام به كربلاى معلى وارد شدند و سرهاى مقدس شهدا را به بدنهاى ايشان ملحق كردند. 54
مراسم دفن سر مطهر
يكى ديگر از موضوعاتى كه به عنوان دليل معتبر و سند قانعكننده در رابطه با ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا مىتواند مورد استفاده قرار گيرد، جريان دفن سر مقدس امام(ع) در كربلا و ملحق شدن آن به پيكر مطهر است.
طبق اسناد و مدارك يادشده، بازگشت سرهاى مطهر شهيدان به كربلا و پيوستن به پيكرهاى پاك آنان، اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شيعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بين آنها قطعى و مسلم است. اهل سنت نيز از اين شهرت بين شيعيان آگاهى دارند و به گفته برخى، مؤيد به عقل و نقل است و دفن سر مطهر امام حسين(ع) در جايى غير از كربلا، مورد تأييد بزرگان نيست.
يادآورى: ١. علامه بزرگوار مجلسى، آمدن اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا و مراسم تدفين در كربلا را بعيد مىداند و مىگويد:
بنابراين سرّ و فلسفه انتخاب و تعيين روز بيستم صفر - نه قبل و نه بعد - براى سنت شدن مراسم سر خاك امام حسين(ع) رفتن و زيارت كردن آن امام چيست؟ نمىدانيم! و موظف نيستيم بدانيم. 55
از اين بيان، دو نكته را مىتوان برداشت كرد: يكى اينكه اگر آمدن اهلبيت(عليهم السلام) و برگزارى مراسم تدفين، ثابت و مسلّم بود، فلسفه زيارت، مبهم نبود. ديگر اينكه سنت برگزارى مراسم اربعين و تجديد خاطره متوفى، پس از گذشت چهل روز از درگذشت وى، امرى رايج و متعارف نبود؛ وگرنه ابهام داشت و نيازى به تفسير و توجيه نبود.
٢: سيد جليل ابن طاووس كه در كتاب لهوف، جريان آمدن اهلبيت(عليهم السلام) در بيستم صفر به كربلا را يك حقيقت تاريخى نقل مىكند، در كتاب اقبال، با ديده شك و ترديد و استبعاد به اين موضوع مىنگرد؛ ولى از آنجا كه دفن سرهاى مطهر در كربلا و ملحق شدن آنها به بدنهاى طاهر در بيستم
صفر، به نظرش ثابت و قطعى است، به نوعى استدلال ظريف و دقيق متوسل مىشود و مىگويد: «آيات قرآن، دلالت قطعى بر لحوق سرها به بدن دارد؛ مثل (وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ) (آل عمران: ١۶٩). خدا مىفرمايد: شهيدان زندهاند، با اينكه حيات و زندگى بدون سر ممكن نيست؛ پس بايد سر به بدن ملحق شده باشد تا بتوان زندگى و حيات شهيدان كربلا را تصور كرد؛ گرچه ندانيم به چه وسيله، به كربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد و شايد تحقيق و اظهار نظر در اين مورد، نوعى هم رعايت ادب و احترام به آن بزرگان باشد». 56
اما كسانى كه منكر ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا در اولين اربعين بعد از عاشورا هستند يا با شك و ترديد به اين جريان مىنگرند، در برابر يك پرسش جدى و اساسى قرار دارند كه پاسخ صحيح آن، جز با التزام به ورود اهلبيت(عليهم السلام)، امكان پذير نيست؛ اولين كسى كه به اين پرسش پاسخ صحيح داد، شيخ طوسى بود.
با ذكر مقدمهاى به طرح اين پرسش مىپردازيم:
به طور مسلّم و قطعى، تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعين، يعنى بزرگداشت شهيدان يا مردگان، براساس عرف يا شرع رسم بود. قبل از اسلام، بين طوايف عربى و ملت يهود، مراسم اربعين يا برپايى برنامههاى سوگوارى و عزادارى رسم نبود. (البته سيد مقرم نظر ديگرى دارد كه به نقد آن نيز خواهيم پرداخت) در اسلام نيز براى مرگ بزرگانى همچون ابوطالب و خديجه و شهادت بزرگوارانى چون حمزه سيدالشهدا، جعفر طيار و ديگران، هيچگونه اثرى از اربعين ديده نشده و از كسى هم نقل نشده است.
اينك پرسشى مطرح مىشود كه در روز بيستم صفر، غير از اربعين بودن 57، چه اتفاق تازهاى افتاد كه زيارت امام حسين(ع)، با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد؛ تا آنجا كه يكى از پنج نشانه تشيع خاص و ايمان خالص قرار گرفت؟ چنانكه در حديث معروف از امام حسن عسكرى(ع) روايت شده است. 58
به عبارت ديگر، پرسشى در اينجا مطرح است كه دقت و تأمل شايانى را مىطلبد و آن اينكه در روز بيستم صفر، دو برنامه مذهبى ويژه برگزار مىشود: ١. زيارت عارفانه امام حسين(ع)؛ ٢. مراسم سوگوارى و عزادارى امام حسين(ع). با توجه به اينكه زيارتهاى مخصوص امام(ع)، فقط در ايام خاص سفارش شده است، مانند شبهاى جمعه (كه در ايام شرك و كفر نيز حرمت ويژهاى داشت) و نيمه شعبان، ليالى قدر، عيدين و عرفه؛ بنابراين هرگز شب و روزى را سراغ نداريم كه هيچ ويژگى خاصى نداشته باشد، ولى تشرف به كربلا و زيارت و تجليل آن بزرگوار در آن ايام، سفارش شده باشد. بدين دليل، برگزارى آيين سوگوارى در سالروزى كه هيچ خاطره و حادثه مصيبت بارى در آن اتفاق نيفتاده باشد، تعجبآور خواهد بود. به ضميمه اين نكته كه روز بيستم صفر، هيچ ويژگى خاصى مانند جمعه، عرفه بودن و... ندارد. ازاينرو پرسش اساسى اين است كه چرا دو برنامه يادشده، در روز بيستم صفر توصيه شده است؟
البته فراوانى ايام زيارات مخصوصه امام حسين(ع)، بيانگر اين نكته است كه پيشوايان مذهبى اسلامى، از هر فرصت مناسبى براى زنده نگه داشتن خاطره حساس و حياتبخش جريان عاشورا استفاده مىكردند. بدين سبب در هر روز و شب ويژه و ممتازى كه توجه به خدا و عبادت حضرت حق شايسته بود، شيعيان و پيروان مخلص خود را به سوى حسين(ع) و كربلايش بسيج مىكردند و با انواع تشويق و توجه سعى مىكردند ياد آن امام مظلوم(ع)، در دلها تازه بماند و نامش بر زبانها رايج باشد و زمين كربلا و حرم شريفش از حضور زنان و مردان مؤمن و عارف و باوفا، مملو و آكنده شود.
از اين طريق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان (هرچند زير پوشش عنوان مقدس خليفه مسلمانان پنهان شده باشند) كه مهمترين هدف و انگيزه قيام و مقاومت خونين و خدايى آن حضرت بود، براى هميشه و همهجا در طول تاريخ و عرض جغرافيا، زنده و شاداب، پايدار و جاودانه بماند. استحباب مؤكد زيارت آن بزرگوار در شبهاى جمعه، قدر، عيد فطر، قربان، نيمۀ شعبان و... گواه و شاهدى بر اين مدعا است.
در عين حال با اين همه آثار پربركت زيارات ذكرشده، هيچ مناسبتى، هر چند كوچك و مختصر، وجود ندارد كه زيارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعين سنت شود. پس علت و فلسفه استحباب زيارت روز اربعين چه چيزى مىتواند باشد؟ آيا صرف حضور و آمدن جابر بن عبدالله انصارى در آن روز، مىتواند علت تأسيس چنين سنتى گردد؟
هرگز چنين نيست؛ چراكه اولاً: گرچه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شيعه مخلص بود، لكن در بعد سياسى يا نظامى آن روز، هيچ نقش و جايگاه مهمى نداشت؛ آيا زيارت چنين شخصى، ممكن است يك سنت برجسته و آموزنده در تاريخ شود و به نام يك عمل قهرمانانه و آموزنده، سرمشقى براى مبارزان، مجاهدان، ايثارگران و از جان گذشتگان آينده روشن جهان سرخ و خونين تشيع باشد؟
ثانياً: آيا عمل سالگرد اولين زيارت، سابقه و نمونهاى براى الگو و شاهد بودن دارد؟ هر شهيد و متوفايى، اولين زائر دارد؛ آيا عاقلانه و پذيرفتنى است كه چون كسى اولين زيارت را انجام داد، ديگران نيز به تبعيت و پيروى او، همهساله آن روز را به مناسبت تجديد خاطره زيارت آن زائر، گرامى بدارند و مراسم باشكوه و مفصلى مانند روز درگذشت يا حتى مفصلتر از آن برپا كنند؟!
چرا اولين زيارت پيغمبر اكرم(ص) و ساير امامان(عليهم السلام) و شهيدان ديگر تاريخ، ثبت و ضبط نشد و گراميداشت و زيارت آن روز، شيوه و سنت قرار نگرفت؟
آيا اگر امام سجاد(ع) بر فرض، سىوهشتم يا چهلوپنجم يا پنجاهم، با اهلبيت(ع) به كربلا مىآمدند و سرهاى مطهر را دفن مىكردند و مراسم تدفين را برگزار مىنمودند، باز هم روز اربعين به مناسبت زيارت جابر، روز برجستهاى معرفى و مراسم تدفين سرهاى مطهر شهيدان به فراموشى سپرده مىشد؟
آيا اگر جابر روز سىام شهادت امام حسين(ع) (دهم صفر) به زيارت مىآمد و امام سجاد(ع) با اهلبيت(عليهم السلام) و سرهاى مطهر، روز چهلم (بيستم صفر) وارد كربلا مىشدند، باز هم ثلاثين (دهم صفر) در مكتب تشيع، روز ممتاز و برجستهاى معرفى شده و اربعين فراموش مىشد؟
آيا اگر جابر روز ديگرى (غير از بيستم صفر) به كربلا مىآمد و امام سجاد(ع) اصلاً به كربلا نمىآمد (چنانكه بعضى معتقدند) باز هم همان روزى كه جابر به كربلا آمده بود، ثلاثين يا خمسين در مكتب و مذهب تشيع، يك سنت مؤكد ثبت مىشد؟ آيا در برابر اعتراض غير شيعيان، پاسخ و توجيه منطقى و محكمى داشتيم؟
ثالثاً: آمدن جابر به كربلا در روز اربعين (جدا از ديدار با اهلبيت(عليهم السلام)) از سوى كسى قبل از سيد بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائنى كه قبل از سيد مىزيست (۴٠۶ه .ق) در مقتل خود نقل نموده است كه جابر در روز اربعين، براى زيارت امام حسين(ع) به كربلا آمد و در آنجا با اهلبيت(عليهم السلام) ديدار كرد؛ ولى مرحوم سيد بن طاووس و ديگران، آمدن جابر «به صورت جداگانه» و بدون ديدار با اهلبيت(ع) را نقل نكردهاند. بنابراين «پذيرش آمدن جابر» و «انكار آمدن اهلبيت(عليهم السلام)» از نظر تاريخى پذيرفتنى نيست.
پاسخ صحيح
آيا اربعين و چهلم بودن، به تنهايى مىتواند علت اين مراسم روحانى باشد؟ آيا آمدن و زيارت جابر به عنوان صحابى معروف يا اولين زائر، مىتواند دليل سنت شدن اربعين شود؟ پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاك امام حسين(ع) در روز بيستم صفر و خواندن زيارت اربعين چيست؟
از مطالبى كه تاكنون گفته شده، نتيجه مىگيريم كه اين دو دليل، نمىتواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعين باشد. پاسخ صحيح و قانعكننده مرحوم شيخ الطائفه - جزاه الله خيراً - طبق نقل شيخ شهر آشوب، پرده از راز اين معما مىگشايد و علت واقعى رسم سنت اربعين را مراسم تدفين سر امام(ع) و برپايى سوگوارى و عزادارى و نوحهخوانى و تجديد خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا مىداند.
علاوه بر اين روايات معتبر و مستفيضه و شايد متواتر، دال بر گريستن آسمان بر عزادارى امام به مدت چهل روز نيز، پرده از رمز و راز اين موضوع برمىدارد. 59
در نتيجه اربعين، محتوايى آموزنده دارد و يادآور خاطرهاى حيات بخش و با قداست است و چه شايسته و بجاست كه مراسم تدفين سر مطهر امام حسين(ع) و شهداى باوفاى كربلا، پس از چهل روز جدايى از بدن و گرداندن بر سر نى در خيابانها و بيابانها و كوچه و بازارها، براى هميشه و تا ابد، زنده بماند و همهساله، مراسم بزرگداشت اين خاطره به يادماندنى و فراموش نشدنى، با عزت و احترام و هرچه باشكوهتر برگزار شود و روحيه ظلمستيزى، همچون يك درس آموزنده از استاد بزرگ بشريت، حسين بن على(عليهما السلام)، به نسلهاى آينده، بهويژه جوانان منتقل شود و همچنان زنده و شاداب، گرم و گيرا حفظ شود تا زمينه قيام بزرگ جهانى و عدلگستر مهدى موعود(عج) فراهم آيد. بىگمان جز با شيوع و رواج روحيه شهادتطلبى و گسترش فرهنگ جانفشانى در راه ريشهكنى ظلم و ظالم، در ميان همه تودههاى محروم و مظلوم، زمينه و مقدمات ظهور و فرج نهايى فراهم نمىآيد. همچنان كه جز با روحيه شهادتطلبى و ايثارگرى، انقلاب كبير اسلام پا نگرفته و رونق نيافت. بدين سبب به حق مىتوان گفت: پيامبر اكرم(ص) با تزريق روحيه جاننثارى در ملت خود، درس مبارزه با كفر و شرك را به آنان آموخت و حسين(ع) با تزريق روحيه جانفشانى (كه در جوامع اسلامى به مرگ يا به سردى و ضعف كشيده شده بود) درس مبارزه با ظلم و نفاق را به جامعه در خود فرو رفته آن زمان آموخت و چه خوش گفت: «حسين منى و انا من حسين» (تو گويى درست اين سخن گفت پيغمبر است).
شاهد خوب اين مدعا (بزرگداشت مراسم اربعين، تنها به دليل تجديد خاطره دفن سرهاى مطهر شهدا از سوى اهلبيت(عليهم السلام) در بيستم صفر) اين است كه در روزهاى ديگر، زيارتى مخصوص حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و برگزارى مراسم عزادارى و سوگوارى، رايج نيست. فقط حضور است و زيارت كردن و نماز است و دعاى وداع و بازگشت. در صورتى كه در اربعين، مراسم عزادارى و دستههاى سينهزنى و غيره، در كربلا از عاشورا، خيلى مفصلتر و پرجوش و خروشتر برگزار مىشود.
هيئتها و مواكب حسينى، از كل شهرهاى عراق براى اقامه عزا و نوحهخوانى رو به كربلاى حسين(ع) مىآورند؛ تا حدى كه كربلا، گنجايش پذيرايى آنان را ندارد. در بيرون شهر، چادر و خيمه برپا مىكنند و اين چند روز را آنجا بهسر مىبرند. سه شبانه روز پيوسته، دستههاى عزادارى و سينه زنى، صحن و حرم مطهر كربلا و همچنين بازار و خيابانها را پر از جمعيت مىكنند و ازدحام جمعيت، به قدرى است كه رفت و آمد و نقل و انتقال، در كل شهر، بهويژه ورود و خروج از صحن و حرم مطهر، براى افراد عادى، بهويژه زنان و كودكان، بسيار دشوار و گاهى همراه با خطرهايى خواهد بود.
از كتاب «ادب الطف» علامه خطيب شهير بزرگوار، سيد جواد شبر نقل است كه در اربعين، بيش از يك ميليون نفر در كربلا به زيارت و عزادارى مىآيند (در عراق آن روز كه ده ميليون نفر جمعيت داشت) و بيش از صد تن برنج، براى جمعيتهاى عمومى و علنى طبخ مىشود.
آيا چنين مراسم باشكوه و مجللى، تنها به سبب زيارت جابر بود؟! يا تنها به حساب روز چهلم عاشورا بود؟ يا براى تجديد خاطره تلخ و مظلومانه عاشوراست، كه در اربعين تجسم يافت و تكرار شد؟ يا اينكه براى بزرگداشت و تجليل مراسم تدفين بخشى از بدن پاك و پيكر مطهر امام حسين(ع) و ياران بىنظيرش است؟ بخشى از بدن و پيكر كه حرمت و قداستش، اگر از كل پيكر و بدن بيشتر نباشد، كمتر نيست.
آيا عدهاى زنان و كودكان، اسير شده و رنج بىخانمانى كشيده و تلخى غربت چشيده، پس از چهل روز اسارت و آوارگى، سرِ بريده و از تن جدا شده پدران و برادران و فرزندان خود را به بدنهاى بىسر ملحق كنند و دفن نمايند، داغ تازه آنان، تازهتر نمىشود؟ داغديدگانى كه علاوه بر داشتن داغ كشته و پرپر شدن گل پيكر خاندان خود، اجازه گريستن و اشك ريختن و آه كشيدن و ناله كردن را نداشتند، پس از چهل روز، تحمل درد و رنج و زحمت اسارت بر سر تربت عزيزان خود آمدند تا سرهاى پاك به امانت گرفته را به اهل امانت بازگردانند و پس از انجام وظايف و پايان يافتن مراسم تدفين تمام قطعات بدنهاى قطعهقطعه شده، به مراسم عزادارى و سوگوارى بپردازند.
آيا شايسته نيست شيعيان مخلص اين خاندان كه «خلقوا من فاضل طينتهم يفرحون لفرحهم و يحزنون لحزنهم» (از باقيمانده خاك آنان آفريده شدند و به شادى آنان شاد و به حزن و اندوه آنها اندوهناكاند) در بيستم صفر هر سال، سوگوارى و نوحهخوانى برپا كنند تا خاطره تلخ بازگشت اسيران، تجديد و مراسم تدفين سرهاى مطهر در كربلا، تجليل شود؟ و با برپايى مراسم نوحه و عزا و ماتم، هميارى و همگامى خود را با اهلبيت(عليهم السلام) اعلام كنند؟
از اينجا راز و رمز برگزارى مراسم سوم و برپايى برنامه چهلم براى مردگان مؤمن، كشف مىشود كه روز سوم، رمز تجديد خاطره مراسم تدفين پيكرهاى بىسر شهيدان كربلاست و راز مراسم اربعين، تجليل و اظهار همدردى با خاندان نبوت و شركت در اقامه عزا، به مناسبت تدفين و خاكسپارى سرهاى بىپيكر و ملحق نمودن آنها به بدنهاى پاك بىسر است.
توجيه اربعين از ديدگاه سيد مقرم
مرحوم علامه مقرم به منظور تفسير و تحليل اربعين، سعى دارد كه مراسم اربعين امام حسين(ع) را منطقى و موجه و متعارف در همه ملل و اقوام جلوه دهد؛ ازاينرو مىگويد:
من النواميس المردة الاعتناء بالفقيد بعد اربعين يوماً مضين من وفاته ... و النصارى يقيمون تأبينية يوم الاربعين من وفاة فقيدهم يجتمعون في الكنيسة و يعيدون الصلاة عليه... و اليهود يعيدون الحداد على فقيدهم بعد مرور ثلاثين يوماً. 60
«اربعين» برگزارى مراسم بزرگداشت مردگان در روز چهلم مرگ، از سنت و آداب و رسوم رايج و شايع در همه امتها و ملتهاست. مسيحيان نيز ملتزم مىباشند و يهوديان، اين مراسم را روز سىام برگزار مىكنند.
بررسى اين ديدگاه
١. اگر مراسم بزرگداشت و تجديد خاطره، هيچ ريشه مذهبى، تاريخى، سياسى و اجتماعى نداشته باشد، چرا روز چهلم انتخاب شد و قبل و بعد نشد؟ «ثلاثين» يهوديان چه نقصى داشت كه متروك و مهجور شد؟ چرا آنان «اربعين» را انتخاب نكردند، با اينكه (فَتَمَّ مِيقٰاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً) (اعراف: ١۴٢) در مورد آنان است و همچنين آيه (وَ إِذْ وٰاعَدْنٰا مُوسىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ) (بقره: 51) خطاب مستقيم به يهوديان است؟
٢. چه شاهدى از قبل يا بعد از اسلام، بر رسم و سنت بودن بزرگداشت اموات در چهلم وجود دارد؟ آيا براى پدر و جد پيغمبر(ص)، قبل از اسلام مراسم اربعين انجام شد؟ آيا مشركان عرب براى مردگان خود در روز چهلم، اطعام مىكردند؟ يا سر خاك مىرفتند يا تجديد عزا مىكردند؟
ملت يهود به گفته خود سيد، روز سىام مراسم برگزار مىكنند كه آن هم معلوم نيست از چه تاريخى و با چه انگيزهاى مرسوم شد؟ مسيحيان كه به ياد مردگان خود، روز چهلم مرگ، مراسم عبادت برپا مىكنند، آيا سابقهدار است؟
آيا متخذ و برخاسته از سنت حسنه رايج در ميان مسلمانان نيست كه به نام و به ياد مراسم تدفين سر مطهر امام(ع) و هميارى با عزادارى خاندان داغديدهاش برگزار مىشود؟
مراسم امام حسين(ع)، محكوم و تابع آداب و رسوم عرفيات رايج بين يهود و نصارى و جاهليت نيست، بلكه سنتشكن و حاكم بر سنتها و خود، بنيانگذار سنتهاى حسنه است. اگر در ملت مسلمان، برگزارى مراسم اربعين سنت ضرورىالانعقاد است، يكى از خيرات و بركات بازتاب حركت و قيام الهى امام حسين(ع) و يكى از آثار حسنه آن بزرگوار است؛ نه از اين جهت كه چون بر هر مرده ممدوح و مذموم، مراسم اربعين برگزار مىشود، بر امام حسين(ع) نيز چنين رفتار مىشود. اگر اينگونه بود، چرا براى امامان ديگر، مراسم اربعين انجام نمىشود؟ همچنين اگر چنان بود، چرا اربعين امام حسين(ع) هر سال تكرار مىشود؛ درحالىكه براى اموات و شهدا، حتى براى معصومان(عليهم السلام)، مراسم اربعين تكرار نمىشود؟ همچنين مىبينيم براى مردگان، رسم و عادت نيست كه هر سال، مراسم اربعين تكرار شود.
پس بهخوبى مىتوان چنين نتيجهگيرى كرد كه اربعين امام حسين(ع)، مانند ديگر مراسمها و سنتهاى مذهبى، همگى محتوايى حقيقى و پيامى آموزنده دارند و مشتمل بر رمز و راز توجيهپذير و تصديق و شايسته پيروى همه جوامع و طوايف بشرى هستند؛ نه اينكه مراسم امام(ع)، ريشه در آداب و رسوم يهود و نصارى و جاهليت اعراب، داشته باشد.
پاورقی ها:
1) . مجله رواق اندیشه، شماره 1.
2) . ترجمه نفس المهموم، شعرانى، ص٢۶٩.
3) . حماسه حسينى، شهيد مطهرى، ج١، ص٣٠ و ج ٢، ص٢۵۵.
4) . اقبال، سيد بن طاووس، ص۵٨٩.
5) . لؤلؤ و مرجان، حاج ميرزا حسين نورى، ص١۴٩.
6) . مقتل ابومخنف، به نقل از لؤلؤ و مرجان، ص١۵٧.
7) . امالى، شيخ صدوق، ص١۶٨.
8) . تحقيق اربعين، شهيد قاضى طباطبايى، ص٣۴١، به نقل از مناقب، ابنشهر آشوب، ج٢، ص٢٠٠؛ اعلام الورى، شيخ طبرسى، ص٢۵٠.
9) . همان، ص٣۴۴ به نقل از: الآثار الباقيه، ص٣٣١ و نيز ج٢، ص٢٢ به نقل از: ترجمة الاثآر الباقيه، ص٣٩٢.
10) . به نقل از: نفس المهموم، مرحوم محدث قمى، ص۴۶۶؛ تحقيق اربعين، ص٣۴١.
11) . اقبال، ص۵٨.
12) . روضة الواعظين، شيخ فتال نيشابورى، ص٢٣٠.
13) . بشارة المصطفى، به نقل از: اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج۴، ص۴٧.
14) . اعلام الورى، الطبرسى، ص٢۵٠.
15) . به نقل از: مقتل الحسين، سيد مقرم، ص۴۶٩.
16) . تحقيق اربعين، صص٣۴٢ و ٣۴٩ به نقل از: تذكرة الخواص، سبط بن جوزى؛ مقتل مقرم، ص۴٧٠ به نقل از تذكرة الخواص، ص١۵٠؛ اعيان الشيعه، سيد محسن الامين، ج١، ص۶٢۶.
17) . اقبال، ص۵٨٨.
18) . مثير الاحزان، ابن نما الحلى، ص۵٩، به نقل از تحقيق اربعين، ج٢، ص٢٠؛ مقتل الحسين، ص۴۶٩.
19) . مقصود از اين اصطلاح، اجازه نقل روايت است كه تا چندى پيش، ميان دانشمندان اهل حديث رايج بوده است.
20) . الذريعه، آقا بزرگ تهرانى، ج١٩، ص٣۴٩.
21) . حبيب السير، خواند مير، ج٢، ص۶٠.
22) . مقتل مقرم، ص۴۶٩ به نقل از الاتحاف بحب الاشراف، عبدالله بن محمد الشبراوى، ص١٢.
23) . عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، زكريا بن محمد قزوينى، ص٧٠.
24) . اعيان الشيعه، ج١، ص۶١٧.
25) . مقتل الحسين، ص۴۶٧.
26) . همان، ص۴۶٩.
27) . همان.
28) . تحقيق اربعين، ص٢۶٠.
29) . الكامل، ابن اثير، ج۴، ص٨۴.
30) . ارشاد، شيخ مفيد، ص٢۶١.
31) . همان، ص٢۶١.
32) . تحقيق اربعين، ص۴٢.
33) . اقبال، ص۵٨٩.
34) . الكامل، ج۴، ص٨٧.
35) . ارشاد، صص٢۶١ - ٢۶٣.
36) . تاريخ طبرى، الطبرى، ج۴، ص٢٩٣.
37) . همان، ص٣۵٣.
38) . البداية و النهاية، ابن كثير، ج٨، صص٩ - ١٩٨؛ به نقل از: تحقيق اربعين، ص٣٧٠.
39) . همان، صص٣٣ و ٣۴؛ به نقل از: اعيان الشيعه.
40) . رجال كشى، شيخ طوسى، ص٧۵؛ تنقيح المقال، المامقانى، ج٣؛ نفس المهموم، شيخ عباس قمى، ص١٢٩؛ تحقيق اربعين، ص٣۴.
41) . تظلم الزهرا، فاضل قزوينى، ص١٧٢.
42) . نفس المهموم، ص۴۶٣.
43) . اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، دكتر سيدرضا پاك نژاد، ج۶، ص٣٣.
44) . تاريخ طبرى، ج۴، ص١٢٧؛ استقامت و مصر، ج۶، ص٩۶.
45) . مقتل الحسين، پاورقى، ص٣۴۴.
46) . تظلم الزهرا، ص١٧٢.
47) . اعيان الشيعه، ج١، ص۶٢۶؛ مقتل مقرم، ص۴٧٠؛ به نقل از تذكرة الخواص، ص١۵٠؛ تحقيق اربعين، صص٣۴٢ و ٣۴٩.
48) . مقتل مقرم، ص٣۶٣؛ به نقل از مثير الاحزان، ص۵٨.
49) . لهوف، سيد بن طووس، ص٢٣٢.
50) . بحارالانوار، ج۴۵، ص١۴۵.
51) . مصائب الهداة، اسد الله حسينى تنكابنى، به نقل از: تحقيق اربعين، ص٣٣٧.
52) . نفس المهموم، ص۴۶۶.
53) . مقتل مقرم، ص۴٧٠ به نقل از الكواكب الدريه، المناوى، ص١.
54) . زاد المعاد، ابن قيم الجوزيه، اعمال روز بيستم صفر.
55) . جلاء العيون، علامه مجلسى.
56) . اقبال، ص۵٨.
57) . چون مسلّم شد، «اربعين» ويژگى و امتياز خاصى از روزهاى قبل و بعد از خود ندارد.
58) . التهذيب، ج۶، ص۵٢.
59) . كامل الزيارات.
60) . مقتل مقرم، صص٣۵۴ و ٣۶۵.
دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی
1- آیات قرآن: روز و عدد چهل از ظاهر قرآن و روایات چنین بر میآید که دارای اسراری باشد. در قرآن سوره بقره آیه 51 خداوند میفرماید: وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ [1]
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقینَ[2]
وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ [3]
2- با موسی چهل شب وعده گذاشتیم و او به میعادگاه برای گرفتن فرمانهای الهی آمد. یعنی مدت وعده الهی که موسی در آن به دیدار خداوند برای گرفتن دستور و الواح رفت چهل شب بود. یعنی چهل شب موسی به طور رفت و با خداوند مناجات میکرد.
خداوند خود چهل روز برای موسی وعده داد که به مناجات بپردازد؛ تا الواح مهم رسالت به دست او برسد و موسی تا تحقق این وعده به میقات رفت و چهل شب کرارا مستمرا و لاینقطع ادامه داد.
در آیه دیگر چنین آمده است: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی فی ذُرِّیَّتی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ[4]
وقتی انسان به سن چهل سالگی میرسد از خداوند میخواهد توفیق شکرگزاری از نعمتهایش را به او بدهد و خواستار توفیق انجام عمل صالح از خداوند میشود ـ یعنی انسان در سن چهل سالگی به مرحلهای از رشد و ایمان میرسد که نوعی تکامل و بلوغ است لذا در روایات آمده هر کس تا سن چهل سالگی گناه کند و توبه نکند امکان بازگشت برای او سخت است[5] و همچنین نقل شده هرکس که چهل سال بر او بگذرد نیکی هایش به بدیهایش غلبه نکند و جهت گیریهایش به سوی خوبیها نباشد جایش دوزخ است.
بعثت برخی از انبیاء در چهل سالگی بوده است؛ اینها همه نشان میدهد که اربعین و چهل روز و جهل سال در فرهنگ اسلامی بدون حکمت نیست و عدد بلوغ و تکامل خاص است؛
َ1- امام صادق (ع) مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنَا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَالِماً فَقِیهاً[6]
هرکس چهل حدیث از احادیث ما حفظ کند روز قیامت از فقها شمرده میشود. منظور از فقیه بودن برخورداری از درجات و امتیازات فقیه نزد پروردگار و جایگاه رفیع فقاهت است.
2- مورد دیگر مشخص کردن حدود همسایهها: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کُلُّ أَرْبَعِینَ دَاراً جِیرَانٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ [7]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حدود همسایه را تا چهل خانه از چپ و راست و مقابل و پشت سر بر شمرده که دارای حق همسایگی هستند.
3- هر بندهای چهل سپر و پناهگاه در پیشگاه خداوند دارد مادامی که چهل گناه مرتکب شود تا از این امنگاه خارج شود؛ [8]
بنابراین در اسلام عدد چهل دارای حکمتی است که آن را مهم جلوه میکند و در فرهنگ ایران زمین «چهل» عدد مشهوری است و در شعر و ادب فارسی نیز ترکیبهایی از این کلمه وجود دارد. در فرهنگ اسلامی نیز عدد چهل از جایگاه ویژهای برخوردار است در روایات اسلامی عدد چهل فراوان مطرح شده است. به عنوان نمونه در حدیثی آمده است: «کسی که تا 40 روز خالص برای خدا شود چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری میشود» [9][10].
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ ثُمَّ تَلَا إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ فَلَا تَرَى صَاحِبَ بِدْعَةٍ إِلَّا ذَلِیلًا وَ مُفْتَرِیاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ ص إِلَّا ذَلِیلًا
بنابراین عدد اربعین و چله گرفتن در سیر و سلوک و رسیدن به مدارج معنوی در منابع اسلامی دارای جایگاه است؛ بر این اساس در فرهنگ اسلامی نیز جایگاه یافته است؛ عرفا و صلحا در تقید به مناسک و رسیدن به مراتب به این عدد توجه داشتهاند و دیرینه آن به پیش از اسلام بر میگردد اما در فرهنگ اسلامی با تاکید روایات جایگاه شاخص به خود گرفته است.
اربعین حسینی که نکوداشت اربعین شهدای کربلاست نیز جایگاه ممتاز یافته تا جائیکه امام حسن عسکری(ع) درباره زیارت امام حسین در روز اربعین تاکید فرمود و از این ره آورد انسجام و هویت شیعه را سامان داد؛ آن حضرت در روایتی که در منابع معتبر شیعه گزارش شده فرمود: مؤمن پنج نشانه دارد: 1. خواندن 51 رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 34 رکعت نوافل) 2. زیارت اربعین 3.داشتن انگشتری در دست راست 4. سجده بر خاک 5. بلند گفتن بسم الله در نماز» [11] «این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در ادعیه و منابع دعا آمده به اربعین امام حسین(ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است[12].
امام عسگری و جایگاه اربعین در احیاء و انسجام شیعه
1- زیارت اربعین که مورد تاکید امام عسکری علیهالسلام است؛ با توجه به اینکه دوره امامت حضرت به لحاظ سیاسی و اجتماعی شرایط خاص دارد و شیعه نیاز دارد به اینکه نمادهای خود را علنی کند چون دوره حضور امامت بعد از امام عسکری پایان یافته و دوره غیبت صغری و کبری شروع میشود؛ لذا شیعه باید انسجام خود را در این نمادها نشان بدهد و از نظر جمعیتی شاخص داشته باشد و اظهار وجود کند و گرنه اگر شعارها و نمادهای خود را علنی نکند ممکن است در طول تاریخ راه گم شود و تشیع مانند دیگر فرقهها از نظر عقیدتی و با توجه به غیبت امام به حسب شرایط سخت از بین برود؛
امام عسکری بقای شیعه را به زیارت اربعین امام حسین پیوند میدهد از آنرو که نهضت امام حسین (ع) عامل بقا و حیات اسلام و شیعه که راه اصیل اسلام ناب است بوده لذا امام میخواهد با همان شعارهای حسینی نهضت زنده باشد هدفها و شعارهای امام حسین زنده بماند؛ لذا ویژگیهای خاص شیعه را میشمارد تا شیعه از پویایی برخوردار باشد.
اگر امام نمادهای شیعه را در پویایی و حضور میداند؛ از این نوع نگاه میتوان فهمید شیعه میتواند انسجام خود را در حضور در صحنههای عبادی جمعی و علنی بر پا کردن فرایض دینی از نمازهای جمعه و جماعت وحج و زیارت امام حسین که امروز در کربلا با حضور میلیونی محسوس و آشکار است؛ امام عسکری اتحاد و انسجام را پیرامون امام حسین قابل دسترسی میداند؛ لذا به سوی اربعین و زیارت اربعین انگشت نشانه میبرد؛ انگار امام عظمت امروز شیعه را تجسم کرده و برای خلاصی و رهایی انسان امروز از بدبختیهای دوره غیبت به اربعین و عظمت امام حسین علیهالسلام اشاره میفرماید.
زنده داشت اربعین، زنده داشت امام حسین علیهالسلام و نهضت عاشورا و کربلا با تمام محتوای نهضت حسینی است؛ لذا شیعه امروز با سرافرازی به نهضت حسین مینگرد و از آن در انسجام اسلامی بهرهمند میشود.
اولین اربعین حسینی و زیارت اهل بیت از کربلا
درباره زیارت کاروان اسرای اهل بیت علیهمالسلام از مرقد شهیدان کربلا در اولین اربعین سخنان بسیاری گفته شده، برخی از محققین معتقدند که کاروان اسیران در راه بازگشت به مدینه از کربلا عبور کرده و به زیارت شهیدان رفتند ولی برخی معتقدند چنین چیزی امکان ندارد بلکه اسرای اهل بیت علیهمالسلام در اولین اربعین به زیارت نرسیدند و ملاقات با جابر صحت ندارد.
این مسئله نیز یکی از مسائل مورد اختلاف بین محققین است. مرحوم محدث نوری صاحب مستدرک در کتاب لؤلؤ و مرجان این قضیه را با دلایل و شواهدی بعید دانسته و رد کرده است.[13] و شهید مطهری هم که در کتاب حماسه حسینی و برخی از آثارش مقداری از مرحوم محدث و کتابش تاثیر پذیر بوده است [14] موافقا با مرحوم محدث نوری آن را رد کرده است[15] (این سخنرانی ایشان در روز اربعین بوده است) شهید مطهری میفرماید: «یک جریان ساختگی که در هیچ کتاب معتبری وجود ندارد و تنها در یک کتاب وجود دارد که آن کتاب به اتفاق تمام ارباب مقاتل معتبر نیست ...[16] ولی هیچکدام از مورخین و محدثین و مقتل نویسان اسلام این را ننوشتهاند بلکه تکذیب کردهاند و عقل هم (آنرا تکذیب میکند) این دو محقق بزرگ جهان تشیع بدین ترتیب وقوع این اتفاق تاریخی را انکار کردهاند.[17]
اما به نظر میرسد که دلایل چندان قطعی نیست، شهید مطهری فرموده است «عقل هم تکذیب میکند» در حالیکه چنین نیست، اتفاقا عقل تایید و تحسین میکند که اهل بیت امام حسین علیهالسلام از کنار این حادثه به این سادگی نگذرند، از نظر عاطفی و عقلی بسیار بعید است که انسان بعد از از دست دادن عزیزانش به هر نحوی که ممکن باشد برای تسلی خاطر و تسکین آلام روحی بر سر مزار او برود و در آنجا عزاداری کند! عقل چگونه با چنین چیزی مخالف بوده و آنرا تکذیب میکند [18] که بانویی مثل زینب که محبوبترین فرد خاندانش (برادرش حسین) و سایر برادران و فرزندان و برادر زادگان را از دست بدهد و خودش به اسارت برده شود و در راه بازگشت به زیارت مزار آنها نرود، امام زینالعابدین علیهالسلام امام معصوم که از هر لحاظ در کمال و در اوج عواطف انسانی و عظمت معنوی از مزار عزیزانش زیارت نکند و فرزندان و خاندان پدرش را برای وداع به کربلا نبرد! اتفاقا اگر نرفته باشد جای بسی تعجب است و از نظر عقلی رحجان با رفتن اسراء به کربلاست و نرفتن مورد مذمت عقل است! چون مسیری را که اسراء را از کربلا به سوی شام آوردند از همان مسیر ممکن است اسراء از شام به کربلا برگردند در هر صورت شهر مدینه بعد از سرزمین کربلاست و کربلا در بین راه سوریه کنونی(شام) کشور عراق واقع است و از نظر عقلی هیچ استبعاد و مانعی وجود ندارد و از محالات نیست که خاندان امام حسین علیهالسلام در راه بازگشت به مدینه در اولین فرصت به زیارت قبور مطهر شهیدان رفته باشند.
مرحوم نوری و شهید مطهری در یکی از دلایل ردشان آوردهاند که چون ابن طاوس صاحب لهوف در جوانی این کتاب را نوشته حرف او غیر معتبر است، در حالیکه جوان بودن ابن طاوس هیچ دلیلی بر رد این مطلب نمیتواند باشد اتفاقاً نیرویی که در جوانی برای پژوهش و تحقیق وجود دارد در کهن سالی نیست، این دلیل آنها نیز دلیل قابل قبولی نیست.
یکی از دلیلهای شهید مطهری این است که هیچ یک از مقتل نویسان و مورخان اسلامی این واقعه را ذکر ننمودهاند.
در جواب آنها باید گفت که: اولاً: چه کسی مدعی است که مورخین تمام حوادث را دقیقا ضبط کردهاند و مسیر کاروان اهل بیت از شام به مدینه را گزارش دادهاند.
ثانیاً: صاحب لهوف مرحوم سید بن طاوس خودش یکی از مقتل نویسان بزرگ و معتبر شیعه است که آن مطلب را نقل کرده است. و علاوه بر او ابن نما نیز در مثیرالاحزان و دیگر مقتل نویسان در تایید کلام سید ابن طاوس نقل نموده است.
ثالثاً: مرحوم مطهری و نوری فقط در حد سخن مدعی شدهاند که هیچیک از مورخین اسلامی و مقتل نویسان این واقعه را منعکس نکردهاند. چون آنها به تمام مقاتل دسترسی نداشتهاند و تمام منابع تاریخی را مراجعه نکردهاند [19] که بدون تحقیق و استفصاء اثبات چنین ادعایی مشکل است. چون هم سید ابن طاوس نقل کرده و هم بنابر نقل خود محدث نوری ابن نما در کتاب مثیرالاحزان آنرا نقل کرده است. [20]
احتمالا مرحوم نوری اولین کسی است که در این مسئله با آوردن دلایلی تردید نموده است، او از شیخ مفید نقل کرده است که فرموده است روز بیستم صفر که مصادف با اربعین است اهل بیت امام حسین از شام حرکت کردند نه اینکه اربعین به کربلا رسیدند.[21]
در هر صورت مرحوم نوری و بعد از او شهید مطهری این قضیه را انکار کردهاند و از لحاظ عقلی به ملاحظه برخی از امور همچون مسیر طولانی بین کربلا و شام و مدت زمان طی این مسافت محال میدانستهاند.
در عین حال عدهای از علمای شیعه چون ابن طاوس در لهوف و ابن نما در کتابش این واقعه را نقل کردهاند و مجلسی نیز از سید نقل نموده است. [22]
علاوه بر آنها مرحوم قاضی طباطبائی پژوهشی مفصل در این باره انجام داده و معتقد است که روایت جابر تا آخر نقل نشده است بلکه بخش پایانی آن قطع شده و گرنه حضور اهل بیت در کربلا و دیدارشان با جابر در زیارت امام حسین علیهالسلام منعکس میشد.[23]
آن مرحوم گفته است که علم الهدی و شیخ طوسی گفتهاند که سر مبارک امام حسین در روز اربعین به پیکر پاک امام حسین ملحق شد.[24]
مرحوم قاضی تمام دلایل محدث نوری را جواب داده و مردود شمرده است و ادعای خود را که حضور اهل بیت در اربعین اول بر سر قبور شهداست ثابت میکند.[25]
با توجه به اینکه تحقیق آن مرحوم مفصل است و کاملا مخالف با گفتار نوری و شهید مطهری، لذا نمیتوان با احتمالاتی که مرحوم نوری اقامه نموده حضور اهل بیت را منکر شد؛ بلکه عواطف شدید اهل بیت و بی قراری آنها از فراق امام شهیدان و عزیزان حکم میکند که در اولین فرصت به زیارت شتافته باشند. برای مطالعه بیشتر به کتاب مرحوم قاضی مراجعه کنید.
پاورقی ها:
[1] . بقره /51
[2] . م ائده/26
[3] . 142/ اعراف
[4] . احقاف/ 15
[5] . ر.ک: تفسیر روح المعانی، ج 26، ص 17 و تفسیر نمونه، ج 21، ص 329.
[6] . الکافی، ج 1 ص : 49 - 48
[7] . الکافی، ج 2 ص 669
[8] . الکافی، ج 2 ص : 279 - 276
[9] . الکافی، ج 2 ص 16 ، الإخلاص ..... ص : 15
[10] . محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، جلد 8، ص 47.
[11] . شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 51.
[12] . نشریه رسالت، رسول جعفریان، نشریه اربعین امام حسین(ع)، عدد چهل، 16/1/83.
[13] . محدث نوری، لؤلؤ و مرجان، ج سوم، قم، انتشارات طباطبائی، 71، ص 149
[14] . شهید مطهری درباره وقوع چنین اتفاق و یا عدم وقوع آن تحقیق ویژه نموده است احتمالا با اتکاء به اثر مرحوم محدث نوری این واقعه را بعید دانسته است.
[15] . شهید مطهری، حق و باطل، چاپ دهم، تهران، صدرا 69، ص 89
[16] . همان ص 90
[17] . منظور شهید از این کتاب ظاهرا کتاب لهوف سید بن طاووس است.
[18] . مگر اینکه از جهت مدت زمانی محاسبه شود و مسیر بین شام و کربلا را بیش از مدت معلوم شده برای طی مسافت تعیین کند که در این مدت رفتن کاروان از شام به کربلا محال باشد.
[19] . در حالیکه خود مرحوم نوری فرموده است که طبری والکامل نقل نکردهاند از دو تا منبع را نمیتوان به تمام مقاتل تعبیر کرد.
[20] . محدث نوری«پیشین» ص 150
[21] . همان ص 154
[22] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ج سوم، تهران، اسلامیه، 63، ص 146
[23] . شهید قاضی طباطبائی، تحقیق در اول اربعین سیدالشهداء چاپ سوم، قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید قاضی، 1368، ص 217
[24] . همان ص 220
[25] . همان از ص 6 تا ص 304
اذعان آمریکا به شکست «قانون سزار» بعد از ورود سوخت ایران به لبنان
روزنامه رای الیوم در سرمقاله جدید خود به بررسی نتایج واردات سوخت ایران به لبنان و بازگشت سوریه به آغوش کشورهای عربی و منطقهای پرداخته و نوشت، تحریمهایی که ایالات متحده علیه سوریه اعمال کرده بود وارد روند فرسایشی سریع شده و شاید سفر «علی ایوب» وزیر دفاع سوریه به اردن و استقبال گرم «یوسف الحنیطی» فرمانده ارتش این کشور از وی، از برجستهترین شاخصهای بیفایده بودن تحریمهای ایالات متحده ضد دمشق باشد.
واقعیت آن است که اردن بدون چراغ سبز آمریکا نمی توانست این اقدام را انجام دهد؛ یعنی به این شکل و بعد از 10 سال از آغاز بحران سوریه از وزیر دفاع این کشور استقبال کند. همچنین بازگشت شهر «درعا» تحت حاکمیت سوریه و خروج همه عناصر مسلح از آن با میانجی گری روسیه، بدون چراغ سبز ایالات متحده ممکن نمیشد. شهر درعا به دلیل نزدیک بودن به مرزهای مشترک سوریه و اردن و نیز به دلیل آنکه منطقه اصلی قاچاق مواد مخدر و سلاح از سوریه به سایر کشورها و به ویژه اردن محسوب میشود، یکی از دغدغههای امنیتی اردن بود و بر همین اساس دولت این کشور بیش از هر طرف دیگری به بهبود مناسبات با سوریه و گسترش هماهنگیهای امنیتی با آن راغب بود.
از سرگیری روابط عادی سوریه و اردن در سطح امنیتی و اقتصادی برای هر دو طرف سودمند خواهد بود و بازگشایی گذرگاه مرزی «جابر» بعد از 10 سال منجر به بازگشت تجارت ترانزیت و حمله کالاهای ترکیه و لبنان و سوریه به منطقه خلیج فارس شد. این امر به تنهایی نزدیک به نیم میلیارد دلار در سال برای اردن سود خواهد داشت.
اکنون دولت ایالات متحده برای برافراشتن پرچم سفید و اعتراف به شکست تحریمها ضد سوریه تحت عنوان تحریمهای موسوم به «قانون سزار» آماده میشود؛ آن هم بعد از اینکه رهبری حزب الله و شخص سید «حسن نصرالله» دبیرکل این حزب موفق شد سوخت ایران را از طریق بندر «بانیاس» سوریه وارد لبنان کند. این امر دولت آمریکا و «دوروتی شیا» سفیر این کشور در بیروت را وادار کرد تا دست به یک اقدام تقابلی دیرهنگام بزند و به این منظور گاز و برق اردن را از طریق خاک سوریه به لبنان انتقال بدهد. این رفتار آمریکاییها به معنای شکست رسمی و علنی تحریمهای این کشور ضد سوریه بود.
اکنون بعد از شکست نقشه آمریکا و توطئهای که ضد سوریه و وحدت اراضی این کشور طراحی کرده بود، دمشق بار دیگر به آغوش کشورهای عربی و منطقهای برگشت و میدانیم که گذرگاه مرزی جابر یک طرفه نخواهد بود .همچنین دور از انتظار نیست که این گذرگاه دروازهای برای بازگشت بیش از یک میلیون آواره سوری با هماهنگی میان سوریه و اردن باشد.
واشنگتن بعد از شکست خفتبار خود در افغانستان تصمیم گرفت از سراسر خاورمیانه خارج شده و متحدانش را رها کند و بر تهدید چین متمرکز شود. بنابراین اگر بیانیه دولت «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا مبنی بر خروج نیروهای این کشور از شرق سوریه و عراق را بخوانیم غافلگیر نخواهیم شد. همچنین اخبار تایید نشدهای وجود دارد مبنی بر اینکه خروج نظامیان آمریکا در دستور کار دیدار «بشار اسد» رئیس جمهوری سوریه با «ولادیمیر پوتین» که 10 روز قبل انجام شد، وجود داشت. اگر خروج آمریکا از خاورمیانه انجام شود همه معادلات منطقه تغییر خواهد کرد.
در پایان درصورتی که مقامات سوریه بعد از دیدار با مقامات اردن و نیز هیئتهای لبنانی و سعودی و بازگشایی سفارتخانه های کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تمایل به حضور در نشست آینده سران عرب در الجزایر داشته باشند، این اتفاق بسیار نزدیک است.
قدرت ایران و موشکهای نقطهزن حزبالله، مهمترین چالش صهیونیستها
«عاموس یادلین» رئیس سابق رکن اطلاعات ارتش اسرائیل و رئیس کنونی اندیشکده مطالعات امنیت داخلی این رژیم در مقالهای چالشها و خطراتی که رژیم صهیونیستی با آن مواجه است را مورد بررسی قرار داده و با توجه به اهمیت بررسی آن خلاصهای از این چالشها و خطرات را به شکل زیر طبقه بندی کرد.
قدرت هستهای ایران: عاموس یادلین در این زمینه اعلام کرد که در سال آینده، ایران پیشرفتهای خود را برای دستیابی به قدرت هستهای ادامه خواهد داد و به سقف گستردهای از تواناییها در این زمینه میرسد. بنابراین اسرائیل باید به تحریک جامعه بین المللی جهت جلوگیری از گسترش توانایی هستهای ایران ادامه دهد و در عین حال هماهنگیهای خود را با ایالات متحده در خصوص گزینههای مشترک تعمیق کند.
وی در ادامه گفت، کابینه اسرائیل و موسسات نظامی باید برنامه ریزی و آماده سازیهای لازم جهت اتخاذ تصمیمات قابل انتظار را انجام دهند؛ به ویژه اینکه گزینههای دشوار و خطرناکی پیش روی ماست. از جمله این گزینهها ادامه سیاست کنونی، انجام یک حمله خطرناک و ناگهانی ، اقدام غیر محتمل آمریکا و اعتماد به استراتژی بازدارندگی در برابر واقعیت های تلخ میدانی است.
-خطر استراتژیک حزبالله: این مقام ارشد صهیونیست در زمینه مربوط به جبهه شمالی فلسطین اشغالی تاکید کرد که مجموعه بزرگی از سلاحهای دقیق در اختیار دشمن قرار دارد که آماده ضربه زدن به اسرائیل بلافاصله بعد از شروع جنگ هستند. با وجود واکنشهای دفاعی و تهاجمی پیشرفته ارتش اسرائیل اما حزب الله یک تهدید استراتژیک برای اسرائیل بوده و آن چیزی که بسیار نگران کننده است این است که حزب الله موشکهای دقیقی در اختیار دارد که می تواند سراسر اسرائیل را هدف بگیرد.
-عرصه متشنج فلسطین: عاموس یادلین در خصوص این دغدغه صهیونیستها تاکید کرد که در عرصه فلسطین به دلیل محاسبات اشتباه اسرائیل احتمال تشدید درگیریها و رویارویی با حماس در نوار غزه وجود دارد. در این زمینه ماهیت حماس و توانایی نظامی آن موجب اشتباه محاسباتی اسرائیل شد. بنابراین از موسسات سیاسی و امنیتی خواسته میشود تا صحبتها در خصوص رسیدن به نقاط توازن تاکتیکی میان بازدارندگی و تشدید درگیریها و همچنین ثبات اقتصادی اقدامات دشمن را ادامه دهند.
وی در ادامه اشاره کرد که در این زمینه یک معضل استراتژیک بزرگ برای اسرائیل در خصوص نوار غزه وجود دارد: اینکه آیا باید به تلاش برای حفظ ثبات امنیتی موقت ادامه دهد؛ آن هم در حالی که حماس همچنان در حال تقویت خود بوده و بر نظام فلسطین مسلط میشود یا اینکه اسرائیل در این شرایط باید برای سقوط حماس تلاش کند؟
در این گزارش همچنین آمده است که در کرانه باختری اسرائیل بار دیگر با احتمال وقوع حوادث امنیتی در سایه تقویت جایگاه حماس و ضعف تشکیلات خودگردان فلسطین و «محمود عباس» رئیس این تشکیلات و نیز از دست رفتن مشروعیت آن در میان فلسطینیها مواجه است. بنابراین اسرائیل باید از هرگونه لغزش خطرناک اجتناب کند.
تعمیق رابطه با آمریکا: یادلین در این بخش اعلام کرد که مناسبات ممتاز میان تلآویو و واشنگتن باید همچنان ادامه داشته باشد؛ اما دولت آمریکا به نوبه خود منتظر خواهد ماند تا اسرائیل به نگرانیهای واشنگتن در خصوص چین توجه بیشتری داشته باشد. در این زمینه از کابینه اسرائیل خواسته میشود تا به انجام مذاکرات جدی و عمیق با دولت ایالات متحده در این خصوص بپردازد.
یادلین در ادامه گفت، با توجه به تغییر نقطه توجه آمریکا از خاورمیانه به اقیانوس هند و اقیانوس آرام و بعد از پیوستن اسرائیل به مسئولیت فرماندهی مرکزی آمریکا، از اسرائیل خواسته خواهد شد تا فضای همکاری با نیروهای آمریکایی را گسترش دهد.
تنشها و شکاف در جامعه اسرائیل:
وی همچنین در این مقاله خود به عرصه داخلی جامعه صهیونیستی نیز پرداخته و تاکید کرد که کابینه اسرائیل باید موسسات سیاسی را به نظم و عملکرد مناسب برگرداند که انجام اصلاحات مربوط به بودجه یک گام مهم در این راستا خواهد بود. همچنین باید اقداماتی جهت جلوگیری از تکرار فجایع عمیق در سایه شیوع اپیدمی کرونا و همچنین حوادث خطرناک دیگری مانند فرار زندانیان فلسطینی انجام شود.
این مقام صهیونیستی در پایان تصریح کرد که در سایه ادامه تنشها و شکاف در جامعه اسرائیل باید به تلاشهای خود در زمینه گفتگو و وحدت و بازسازی ادامه دهیم؛ چرا که خطرات زیادی اسرائیل را در آینده تهدید میکند.
بیانات در دیدار قهرمانان المپیک و پارالمپیک ایران در بازیهای ۲۰۲۰ توکیو
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
خیلی خوش آمدید همهی شما؛ از دیدن شما انسان احساس خرسندی و سربلندی میکند. قهرمانی در مسابقات ورزشی بخصوص در سطح بینالمللی، حامل یک پیام مهمّی است؛ آن پیام عبارت است از پیام توانایی، نشاط، همّت، قدرت اراده؛ یعنی همه احساس میکنند که این کسی که توانست قهرمان بشود و روی سکّوی قهرمانی بِایستد، همّت کرده، اراده کرده، توانایی خودش را بالفعل کرده، نشاط به جامعه میبخشد؛ این پیام مهمّ قهرمانی در صحنههای بینالمللی ورزشی است؛ در واقع قهرمانها آموزگاران ایستادگی و امید و نشاطند.
شماها با قهرمانیِ خودتان اثبات میکنید که کارهایی که بظاهر نشدنی است، در واقع شدنی است؛ این برای کشور ما خیلی آوردهی مهمّی است؛ این پیام برای دوران ما بسیار ارزشمند است. دستگاههای زیادی مشغول برنامهریزیاند، در کارند برای اینکه جوان ایرانی را از امید و نشاط دور کنند، دچار افسردگی کنند، دچار ناامیدی کنند. شما در یک چنین فضائی این پیام امید را تزریق میکنید به کلّ جامعه؛ این بسیار ارزشمند است.
بنده اگر در پی قهرمانیهای گوناگون ورزشکارانمان یک پیام کوتاهِ دوکلمهای عرض میکنم، بدانید از عمق جان است؛ چون قدر این حرکت شما را انسان میداند. خب، بسیاری از شماهایی که توانستید سکّوهای جهانی را فتح کنید و پرچم کشورتان را در مقابل چشم همهی مردم دنیا بالا ببرید، امکانات بسیار محدودی داشتید، امکانات کمی داشتید، امکاناتتان ناچیز بود -بخصوص در بعضی از مناطق کشور که امکانات محدودتری دارند- امّا همّتتان بالا بود، ارادهتان قوی بود، عزمتان راسخ بود؛ این برای جوانان کشور پیام است؛ و همان طور که عرض کردیم، خنثیکنندهی تلاش کسانی است که دوست دارند امید را سلب کنند و فضای ناامیدی در کشور به وجود بیاورند.
البتّه باید خدای متعال را شکر کنیم که این قهرمانی و امیدآفرینی صرفاً در عرصهی ورزش نیست؛ ما در عرصهی علم هم همین جور هستیم، در عرصهی فنّاوری هم همین جور هستیم، در عرصهی ادب هم همین جور هستیم؛ کارهای بزرگی دارد انجام میگیرد در کشور؛ که یکی از وظایف مسئولینِ ما نشان دادن صادقانه و واقعی این کارها است؛ که خب این کار بدرستی انجام نمیگیرد. ما خیلی موفّقیّت داریم در عرصهی علم، در عرصهی ادبیّات، در عرصهی فنّاوری، در عرصهی هنر و عرصههای گوناگون دیگر.
یک نکته در باب قهرمانی ورزش این است که قهرمانی و مدالآوری هم مثل خیلی از چیزهای دیگر عالم درست و نادرست دارد، سالم و ناسالم دارد. بعضی از قهرمانیها یا مدالآوریها سالم نیست، ناسالم است؛ ارزشمند نیست. شما نمونههای این را در دنیا خیلی دیدهاید؛ از ناداوریها و بند و بستهای سیاسی و رشوه دادنهایی که در برخی از میادین ورزشی بینالمللی اتّفاق افتاده بگیرید تا کاری که یک ورزشکار ممکن است بکند، از موادّ نیروزا، دوپینگ و مانند اینها استفاده کند، تا آنجایی که یک ورزشکار به مدد وطنفروشی یا به مدد خودفروشی به مدال دست پیدا میکند؛ این مدال هیچ ارزشی ندارد، این قهرمانی ارزش ندارد؛ این ضدّ ارزش است؛ این قهرمانی آن قهرمانی ارزشمند نیست.
امّا جلوههای ارزشمند را شما نشان دادید؛ شما، هم در این میدان بینالمللیِ امسال، هم در برخی از میدانهای گذشته ارزشهای انسانی والایی را توانستید ارائه بدهید. من آنچه را در تلویزیون دیدم -تا آنجایی که فرصت کردم، یا بعضی چیزها را شنیدم، خودم توفیق پیدا نکردم ببینم امّا اطّلاع پیدا کردم- عرض میکنم. این رفتار اخلاقی و جوانمردانهای که شماها همراه با معنویّت نشان دادید: نامگذاری کاروان ورزشی به نام شهیدان و بخصوص به نام شهید سلیمانی، یک کار بسیار ارزشمند است؛ اهدای مدال از سوی چند نفر از قهرمانها به شهیدان خاص که اسم آوردند این مدال به آن فلان شهید اهدا میشود، اینها خیلی ارزش است؛ استفاده از چفیه به عنوان نماد ایثار و مقاومت و سجدهی خدا بر روی چفیه؛ اینها ارزش است؛ اینها معنویّت را در سطح افکار عمومی جهان و احساسات جهانی میپراکند و منتشر میکند که خیلی باارزش است؛ حجاب بانوان ورزشکار که این دختر عزیزمان گفتند، واقعاً ارزش بزرگی است؛ پوشش چادر قهرمان طلائی این مسابقات در جایگاه پرچمداری با چادر، لباس ایرانیِ زن مسلمان را در مقابل چشم مردم دنیا نشان دادن؛ صحنهی ابراز عشق و محبت به پرچم عزیز ایران و اشک شوق، اشک غیرت در مقابل پرچم که دارد بالا میرود؛ صحنهی نماز خواندن، صحنهی در آغوش گرفتن حریف مغلوب، صحنهی احترام تیم والیبال به مادر شهید بابایی(۲) که من سالها پیش به این خانوادهی محترم در منزلشان ابراز احترام و ارادت کردم و به منزلشان رفتم؛ میشناسم مرحوم بابایی را و این خانم را. اینها تجلّی ارزشهای اسلامی و انقلابی است؛ اینها معرّف ایران است.
ورزش قهرمانی آن وقتی ارزش دارد که هویّت یک ملّت را نشان بدهد. آنهایی که از ورزشکارهای اجارهای و خریداریشده استفاده میکنند، آنها نمیتوانند هویّت ملّتشان را نشان بدهند؛ از یک جای دیگری، از یک کشور دیگری یک ورزشکاری اجاره بشود، پول به او بدهند که بیا برای تیم ملّی ما ورزش کن، این نمیتواند هویّت یک ملّت را نشان بدهد. شماها با این رفتارهایتان هویّت ملّت ایران را نشان دادید؛ نشان دادید که جوانمردی وجود دارد، معنویّت وجود دارد.
زنهای ورزشکار ما در این نوبتِ مسابقات جهانی -و نوبتهای قبل هم همین طور- ثابت کردند که حجاب اسلامی مانع درخشش نیست کمااینکه ما در میدان سیاست هم این را ثابت کردیم، در میدان علم هم این را ثابت کردیم، در میدانهای مدیریّتی هم این را ثابت کردیم؛ در میدان ورزشی هم شما ثابت کردید که حجاب مانع درخشش زنان نیست، بر خلاف تبلیغات دشمنان و فریفتگان به حرفهای دشمنان که راجع به حجاب چیزهایی را میگفتند و میبافتند و منتشر میکردند. این حجاب شما به زنهای کشورهای مسلمان دیگر هم روحیه داد. من شنیدم در این سالها، زنهای ورزشکارِ بیش از ده کشور مسلمان دیگر با حجاب در میادین بینالمللی ورزش ظاهر شدهاند؛ این کارها معمول نبود، این کار را شما کردید؛ بانوان قهرمان و ورزشکار ایرانی این کار را کردند و این راه را باز کردند.
خب یک نکتهی مهم در باب ورزشهای بینالمللی موضوع رژیم جنایتکار صهیونیستی است؛ این خیلی چیز مهمّی است. رژیم سفّاک و نسلکش و نامشروع سعی میکند با حضور خود در میدانهای ورزشی بینالمللی برای خودش مشروعیّت دست و پا کند؛ برای این کار از میدانهای ورزشی استفاده میکند و مستکبرین جهانی و وابستگان آنها هم کمک میکنند و از او پشتیبانی میکنند. در این حوزه من به شما -هم به مسئولین محترم ورزش، هم به خود ورزشکارها- عرض میکنم، به هیچ وجه منفعل نشوید؛ به هیچ وجه منفعل نشوید. البتّه آنها اقدامات مقابلهای انجام میدهند؛ این وظیفهی وزارت ورزش، وزارت امور خارجه، دستگاههای حقوقی است که از راههای حقوقی و از راههای دیپلماسی از ورزشکار حمایت کنند و نگذارند به او ظلم بشود. ورزشکار آزادهی سربلند ما نمیتواند به خاطر یک مدال با نمایندهی یک رژیم جنایتکار در میدان ورزشی دست بدهد و او را عملاً به رسمیّت بشناسد.
[البتّه] این کار سابقه هم دارد. حالا امروز برای رژیم صهیونیستی جنجال میکنند امّا در گذشته رژیم سابق آپارتاید آفریقای جنوبی همین جور بود؛ خیلی از ورزشکارهای دنیا با [ورزشکاران] او مسابقه نمیدادند؛ آن رژیم از بین رفت و نابود شد، این هم از بین خواهد رفت؛ این هم نابود خواهد شد. بنابراین مسئلهی خیلی مهمّی است که باید دستگاهها از حقوق ورزشکار ایرانی و حتّی ورزشکارهای غیر ایرانی که به خاطر مواجه نشدن با نمایندهی رژیم صهیونیستی دچار محرومیّت و مانند اینها شدهاند -مثل همین ورزشکار الجزایریِ این دفعه- دفاع کنند، باید از اینها حمایت بکنند.
یک نکتهی دیگر که قبلاً هم این را من گفتهام و [روی آن] تکیه کردهام، مسئلهی کیفیسازی ورزش بینالمللی است. تکیه کنید بر اعزام در رشتههای مدالآور -ما در برخی از رشتهها استعدادهای خیلی خوبی داریم و مدالآوریمان خیلی خوب است- و نیز بر ورزشکاری که احتمال مدالآوریاش وجود دارد؛ یعنی واقعاً تیم ملّی را، مجموعهی ورزشهای بینالمللی را که از ایران عازم میشوند، با کیفیّت بالا بفرستید. کمیّتها را هر چه بتوانید کمتر کنید بهتر است، امسال ظرفیّت کاروان پارالمپیک ما خیلی کمتر از دفعهی قبل بود امّا مدالآوریشان خیلی خوب بود، توانستند کار کنند؛ این مسئلهِی [حضور] باکیفیّت را اینها یک مقداری بیشتر رعایت کردند؛ این را دنبال کنید و این یک نکتهای است که به نظر من مهم است.
یک مأموریّت مهم برای دستگاههای ورزشی این است که رتبهها را در المپیک بالا ببرید. حالا اشاره کردند که ما در آن یکچهارمِ اوّل قرار داریم، لکن ایران کشور سرافرازی است؛ ما هر چه بتوانیم رتبهها را بالا ببریم، بهتر است. رتبهی بیستوهفتم [شدیم]؛ رتبهی مناسب با کشور عزیز ما بیش از اینها است، بالاتر از اینها است. برنامهریزی کنید برای این؛ برنامهریزی کنید که بتوانید انشاءالله رتبهی کشور را بالا ببرید. البتّه امسال رتبهی پارالمپیک خوب بود [امّا] نسبت به سالهای گذشته بالاترین نبود -این دفعه سیزدهم شدند، [امّا] به نظرم یک دوره ظاهراً یازدهم شدند؛ این جور به ذهنم هست- به هر حال خوب بود. هر چه میتوانید این کار را دنبال کنید.
یک نکتهی قابل توجّه این است که از تولیدکنندگان تجهیزات ورزشی در داخل کشور حمایت کنید. من شنیدم که امسال از لباس ورزشیای که محصول تولیدی کشورمان بود، چندین کشور استفاده کردند؛ این نشان ایرانی در دنیا درخشید؛ خب در واقع توانستند با این کار، انحصار کلیشهایِ بعضی از نشانهای بینالمللی را بشکنند؛ این خیلی باارزش است؛ این را حمایت بکنید؛ هم از این تولیدی حمایت بشود، هم بقیّهی ابزارهای ورزشی در داخل تولید بشود و همان طور که اینجا در مورد لباس توانستید این برتری را به دست بیاورید، در مورد بقیّهی ابزارهای ورزشی هم احتمالاً [موفّق] خواهید بود.
یک ]نکته[ هم سفارش به ورزشهای اصیل ایرانی ]است[؛ بنده بارها در گذشته هم تأکید کردهام. حالا مثلاً فرض کنید چوگان یک ورزش ایرانی است؛ اصلاً مال ما است، [امّا] دیگران دارند از چوگان استفاده میکنند، و ما خیلی کم. در حالی که چوگان مال شما است و اینها از لحاظ جذب جهانگرد و مانند آن هم میتواند جذّاب باشد. این جور ورزشها خیلی خوب است. و همچنین استفاده از مربّیان ایرانی که این برادر عزیزمان هم اشاره کردند، این هم جزو توصیههای همیشگی ما است که تا آنجایی که ممکن است از مربّیان ایرانی استفاده کنید. از خدای متعال میخواهیم شماها را موفّق بدارد، شماها را سالم بدارد.
یک نکتهی اساسیای که در صحبتهای حضرات هم بود، این بود که از لحاظ اشتغال، از لحاظ مشکلات زندگی و معیشتی به این قهرمانانی که دچار مشکلاتی از این [قبیل] و در این زمینهها هستند، به معنای واقعی کلمه رسیدگی بشود؛ یعنی این عدالت ورزشی در همه جا، هم از لحاظ جغرافیایی، هم از لحاظ نوع ورزشها یک عدالتی بیش از آنچه امروز دارد اِعمال میشود، بایستی مورد توجّه قرار بگیرد. امیدواریم انشاءالله خداوند متعال شماها را محفوظ بدارد، باقی بدارد؛ سربلند کردید کشورتان را، ملّتتان را، انشاءالله خداوند شماها را سربلند بدارد و بخصوص جانبازان و معلولین عزیزمان مشکلات جسمیشان انشاءالله کمتر بشود و بر این مشکلات فائق بیایند و بتوانند انشاءالله بیش از این بدرخشند همچنان که تا امروز هم درخشیدهاند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، آقای سیّدحمید سجّادی (وزیر ورزش و جوانان)، خانم هاشمیه متقیان و جواد فروغی مطالبی بیان کردند.
حال و هوای پیادهروی اربعین + تصاویر
مسیرهای منتهی به شهر مقدس کربلا این روزها همانند سالهای گذشته شاهد حضور حماسی عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است. میلیونها عراقی از شهر و روستاهای خود به راه افتادهاند تا در اربعین حسینی در کربلا باشند. مسیر۹۰ کیلومتری نجف اشرف تا کربلای معلا با ۱۴۵۲ میل نیز شاهد حضور موکبهای عراقی است. از کوچک و بزرگ، از خرد و کلان عراقیها به دنبال خدمت به زوار هستند.
جز حضور کمتر زائران ایرانی و زوار دیگر کشورها، همه چیز همانند سالهای گذشته است. ۸ روز تا اربعین مانده و موکبها و زائران بسیاری حسرت حضور در این مسیر سرشار از معنویت را دارند. بر اساس آخرین خبرها و توافق صورت گرفته با دولت عراق سهمیه ایران در ایام اربعین ۶۰ هزار نفر است و خبری هم از افزایش سهمیه نخواهد بود.
تمامی نهادها و بخشهای دولتی و غیر دولتی عراق این روزها مشغول مهیا سازی شرایط هر چه بهتر برای برگزاری زیارت اربعین امام حسین (ع) هستند. در بخش امنیتی از دو هفته گذشته شهرهای منتهی به کربلا به شدت پایش میشوند و شورای امنیت ملی عراق از هفته گذشته به تمامی نیروها اعلام آمادهباش داده است. نیروهای امنیتی عراق، موفق شدند دیروز، یک عملیات سهگانه علیه زائران اربعین حسینی را در استان بابل، واقع در مرکز این کشور، خنثی کنند.
در ادامه تصاویری از معنویترین و خالصترین پیادهروی جهان را مشاهده میکنیم:
سردار حاجی زاده: عهد بستهایم آمریکا را از منطقه اخراج کنیم
سردار سرتیپ «امیر علی حاجی زاده» فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران بر لزوم اخراج آمریکا از منطقه تأکید کرد.
حاجی زاده به شبکه خبری المسیره گفت که «پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی، عهد بستیم که آمریکا را از منطقه خود اخراج کنیم».
وی تأکید کرد که اخراج آمریکا از منطقه حتمی و گریزناپذیر است.
وی پیش از این نیز در مصاحبه با المسیره گفته بود که تهدیدات رژیم صهیونیستی، پرت و پلا است.
حاجی زاده تأکید کرد: «سخنان رژیم صهیونیستی و تهدیدات آن ها چیزی جز پرت و پلا نیست چراکه نوار محاصرهشده غزه شکست سختی را به این رژیم تحمیل کرد».
فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران ادامه داد: «رژیم صهیونیستی از موشکها و راکتهای مردم فلسطین که خودشان آنها را از لولههای فاضلاب ساختند، شکست خورد».
سردار حاجی زاده اضافه کرد: «رژیم صهیونیستی باید بار و بندیل خود را ببندد و در آمریکا، آلاسکا یا اروپا به دنبال محلی برای زندگی باشد».
وی در پایان تأکید کرد: «رژیم صهیونیستی شکننده است و تهدیدات موساد و گزینه جنگ علیه ایران- بهویژه پس از ناتوانی آنها در برابر مقاومت فلسطین- تنها یک پرت و پلاست».
این هشدار پس از اظهارات اخیر برخی مقامات رژیم صهیونیستی از جمله «الی کوهن» وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی است که اخیرا در گفتوگو با شبکه سعودی «العربیه» مدعی شده بود که تلآویو به ایران اجازه دستیابی به سلاح هسته ای را نخواهد داد.
پیام قهرمانی شما پیام امید، نشاط و امکان تحقق کارهای بهظاهر نشدنی است
حضرت آیتالله خامنهای این پیام را برای جامعه، آورده بسیار مهمی خواندند و افزودند: در حالیکه دستگاههای بسیاری مشغول برنامهریزی برای سلب امید و نشاط از جامعه بویژه از جوانان هستند، قهرمانی ورزشکاران ایرانی، پیام امید را به کل جامعه تزریق میکند و این موضوع بسیار ارزشمند است.
ایشان با اشاره به پیامهای کوتاه تشکر خود بعد از قهرمانی ورزشکاران، خاطر نشان کردند: بدانید این پیامها از عمق جان است و قدر و اهمیت حرکت شما را میدانیم.
رهبر انقلاب با اشاره به قهرمانی ورزشکاران با وجود برخی محدودیتها، گفتند: اینکه با وجود این محدودیتها پرچم کشور بالا برده و سکوهای جهانی فتح میشود، نشان از اراده قوی و عزم راسخ است و این عزم، اراده و قهرمانی و امیدآفرینی نه تنها در ورزش بلکه در عرصههای علم، فناوری، هنر و ادبیات نیز وجود دارد که یکی از وظایف مهم مسئولان نشان دادن صادقانه این افتخارآفرینیها است.
ایشان در ادامه به نمونههایی از قهرمانیها و مدال آوریهای ناسالم در ورزش جهان اشاره کردند و افزودند: علاوه بر ناداوریها، رشوه و زد و بندهای سیاسی و استفاده از مواد نیروزا، کسب مدال بهواسطه وطنفروشی و خود فروشی نیز از نمونههای قهرمانیِ ناسالم است.
حضرت آیتالله خامنهای تجلی ارزشهای انسانی و دینی و معنوی در کنار قهرمانی را بسیار ارزشمند خواندند و با اشاره به نمونههایی از این موارد در رقابتهای المپیک و پارالمپیک گفتند: نامگذاری کاروان ورزشی به نام شهیدان بویژه شهید سلیمانی، اهدای مدال از طرف چند قهرمان به شهیدان خاص، استفاده از چفیه بهعنوان نماد ایثار و مقاومت و سجده برآن، رعایت حجاب و پوشش بخصوص استفاده از چادر در پرچمداری کاروان، ابراز عشق و محبت به پرچم ایران، صحنه های نماز خواندن، درآغوش گرفتن حریف مغلوب و صحنه احترام تیم والیبال پارالمپیک به مادر شهید بابایی، جلوههایی از ارزشهای اسلامی و معرّف هویت ملت ایران هستند.
ایشان تأکید کردند: بانوان ورزشکار ایرانی در این رقابتها ثابت کردند که حجاب اسلامی مانع درخشش در عرصه ورزش نیست همانگونه که این موضوع را در عرصههای سیاست و علم و مدیریت نیز ثابت کردهاند.
رهبر انقلاب اسلامی خاطر نشان کردند: حجاب ورزشکاران زن ایرانی، راه را برای ورزشکاران زن کشورهای اسلامی نیز هموار کرده است بهگونهای که اکنون بانوان ورزشکار بیش از ۱۰ کشور اسلامی، با رعایت حجاب در میادین ورزشی حاضر میشوند.
حضرت آیتالله خامنهای موضوع به رسمیت نشناختن رژیم جنایتکار صهیونیستی در میادین ورزشی را موضوعی بسیار مهم دانستند و گفتند: رژیم سفّاک، نسلکُش و نامشروع صهیونیستی تلاش دارد با حضور در میدانهای بینالمللی ورزشی برای خود کسب مشروعیت کند و مستکبرین جهانی نیز به او کمک میکنند اما مسئولان محترم ورزشی و ورزشکاران نباید در این حوزه، به هیچ وجه منفعل شوند.
ایشان با اشاره به اقدامات متقابل رژیم صهیونیستی و حامیانش برای محروم کردن ورزشکاران، تأکید کردند: وزارت ورزش و وزارت امور خارجه و دستگاههای حقوقی باید این موضوع را از راههای حقوقی دنبال و از ورزشکاران کشور و حتی ورزشکاران مسلمان دیگر کشورها همچون ورزشکار الجزایری که اخیراً محروم شد، حمایت کنند.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه ورزشکار سربلند ایرانی نمیتواند بخاطر یک مدال با نماینده رژیم جنایتکار دست بدهد و عملاً او را به رسمیت بشناسد، افزودند: این موضوع سابقه دارد و در گذشته هم ورزشکاران کشورها از مسابقه با نمایندگان رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی امتناع میکردند و بعد از مدتی هم آن رژیم از بین رفت و رژیم صهیونیستی نیز نابود خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنهای چند توصیه نیز به مسئولان ورزشی داشتند.
«کیفیسازی ورزش بینالمللی و تکیه به اعزام ورزشکار در رشتههای مدال آور»، «برنامهریزی برای ارتقاء رتبه ایران در المپیک»، «تجلیل از درخشش یک نشان ایرانی پوشاک در المپیک و لزوم حمایت از تولیدکنندگان تجهیزات ورزشی در داخل»، «توجه بیشتر به ورزشهای اصیل ایرانی همچون چوگان و استفاده از این موقعیت برای جذب گردشگران خارجی»، «استفاده از مربیان ایرانی تا جای ممکن»، «رسیدگی جدی به مسائل و مشکلات کاری و معیشتی قهرمانان» و «ارتقاء عدالت ورزشی» جزو توصیههای رهبر انقلاب به مسئولان ورزش کشور بود.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقای سجادی وزیر ورزش و جوانان گزارشی از کاوران اعزامی ایران به بازیهای المپیک و پارالمپیک، مدالهای کسبشده و جایگاه کشورمان در این رقابتها بیان کرد.
همچنین خانم هاشمیه متقیان قهرمان پارالمپیک در پرتاب نیزه و آقای جواد فروغی قهرمان المپیک در تیراندازی، نکات و پیشنهادهایی درباره حمایت برابر از قهرمانان، توسعه فعالیتهای فرهنگی در ورزش، و بومیسازی ورزش قهرمانی بر اساس مناطق، بیان کردند.
رئیسی: ایران به زیرساخت های اقتصادی آسیا متصل می شود/ درباره افغانستان اجماع ایجاد کردیم
رئیس جمهور در سفر به تاجیکستان علاوه بر حضور و سخنرانی در اجلاس سران کشورهای سازمان همکاری شانگهای، با روسای جمهور ازبکستان، بلاروس، قزاقستان و ترکمنستان و نخست وزیران پاکستان، ارمنستان و تاجیکستان دیدار کرد.
دکتر رئیسی همچنین در جمع ایرانیان مقیم تاجیکستان حضور یافته و در جمع آنان سخنرانی کرد.
حضور در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه ملی تاجیکستان از دیگر برنامه های رئیس جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان بود که در این مراسم دکترای افتخاری این دانشگاه به دکتر رئیسی اعطا شده و وی به عنوان عضو افتخاری هیات علمی این دانشگاه انتخاب شد.
حجت الاسلام رئیسی همچنین با حضور و سخنرانی در اجلاس پیمان امنیت دستهجمعی با موضوع افغانستان که در حاشیه نشست سران سازمان شانگهای برگزار شد، دیدگاه های جمهوری اسلامی ایران را درخصوص افغانستان تشریح کرد.
در بیست و یکمین نشست سران سازمان شانگهای که به میزبانی تاجیکستان برگزار شد، درخواست تبدیل عضویت کشورمان از عضو ناظر به عضو اصلی سازمان شانگهای از سوی همه اعضای اصلی مورد قبول قرار گرفت و ایران نهمین عضو اصلی این سازمان مهم منطقهای شد.
مهمترین دستاورد این سفر تبدیل عضویت جمهوری اسلامی ایران از عضو ناظر به عضو اصلی با اجماع هر ۸ عضو سازمان منطقهای شانگهای بود.
ایران از سال ۲۰۰۵ که به عنوان عضو ناظر در سازمان شانگهای پذیرفته شده بود، درخواست تبدیل عضویت داشت که بالاخره در اولین حضور آیتالله رئیسی در نشست سران این اجلاس به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران این درخواست مورد پذیرش قرار گرفت.
عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای یک موفقیت دیپلماتیک بود
دکتر سید ابراهیم رئیسی عصر شنبه در بازگشت از سفر سه روزه به کشور تاجیکستان در تشریح دستاوردهای این سفر، اظهار داشت: عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای که در اجلاس تاجیکستان انجام شد، یک موفقیت دیپلماتیک بود.
رئیس جمهور با بیان اینکه سفر به تاجیکستان ابعاد مختلفی داشت، گفت: یکی از ابعاد این سفر اجرایی کردن سیاست خارجی دولت در زمینه دیپلماسی اقتصادی و سیاست همسایگی بود که شاهد فصل نوینی از روابط با کشور تاجیکستان خواهیم بود.
رئیس جمهور افزود: حضور جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضو اصلی سازمان شانگهای یک ارتباط اقتصادی قوی را برای مردم کشورمان رقم میزند که به معنای اتصال ایران به زیرساختهای اقتصادی آسیا و منابع پایدار ناشی از آن است.
رئیسی با تاکید بر اینکه وزارت امورخارجه و دیگر وزارتخانههای مسئول باید بسترهای لازم برای استفاده از این فرصت جدید را هر چه سریعتر فراهم کنند، اظهار داشت: اتصال به منابع زیربنایی اقتصادی آسیایی فرصتی ارزشمند برای جمهوری اسلامی ایران است.
دکتر رئیسی دستاورد دیگر سفر خود به تاجیکستان را برگزاری دیدارهای دوجانبه با سران کشورهای منطقه عنوان و تصریح کرد: در دیدار رسمی که با رئیس جمهور و مقامات تاجیکستان داشتیم توافق کردیم که فصل نوینی در روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دو کشور آغاز شود. مشکلاتی در مسیر گسترش روابط ایران و تاجیکستان وجود داشته که مقرر شد مقامات اجرایی دو کشور این مشکلات را برای ورود به فصل جدید روابط برطرف کنند.
رئیس جمهور ادامه داد: همچنین در دیدار با رئیس جمهور ترکمنستان نیز توافق کردیم که فصل جدیدی در عرصه روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دو کشور رقم بخورد.
حجت الاسلام رئیسی شرکت در نشست امنیت دستهجمعی با موضوع افغانستان در حاشیه نشست سران سازمان شانگهای را دیگر دستاورد این سفر برشمرد و خاطرنشان کرد: در این نشست مواضع جمهوری اسلامی ایران درباره افغانستان تبیین شده و تلاش شد یک اجماع منطقهای پیرامون این مواضع ایجاد شود که خوشبختانه این اجماع حاصل شد.
رئیس جمهور افزود: با دیدارهایی که با سران کشورهای منطقه برگزار شد روسای این کشورها نیز به این نتیجه رسیدند که باید پیرامون مواضع جمهوری اسلامی ایران درباره افغانستان یک اجماع ایجاد شود و با همان سطح از حساسیتی که ایران نسبت به افغانستان دارد، کار به شکلی دنبال شود که حکومتی فراگیر با مشارکت همه اقوام و گروهها در این کشور تشکیل شود که بتواند همه مردم خوب و عزیز افغانستان را نمایندگی کند.
دکتر رئیسی ابراز امیدواری کرد دستاوردهای این سفر که در راستای اجرایی کردن سیاست خارجی دولت سیزدهم بود، بتواند گامهای عملی مؤثر در جهت رشد اقتصادی کشور بردارد و فعالان اقتصادی کارآفرینان و سرمایهگذاران و مردم بتوانند از این فرصت و منافع حاصل از آن در عمل و اجرا بهرهمند شوند.