emamian

emamian

دوشنبه, 04 مرداد 1400 16:56

نگاهی بر سیره عملی امام هادی(ع)

سیره عملی امام هادی ـ علیه السلام ـ بیانگر ارزش ها و خلق و خوی ناب الهی است که برای همه انسانها در هر عصری الگوی با ارزشی است که اینک بنابر وسع این نوشتار، جهت آشنایی بیشتر، به بخشی از سیره عملی امام هادی ـ علیه السلام ـ اشاره می شود.

روزی امام هادی ـ علیه السلام ـ برای انجام کاری از سامرا بیرون رفته بودند، عربی از ایشان جستجو می کرد، او را به مکان حضرت در خارج از شهر راهنمای کردند، پس ازآنکه شرفیاب شد عرض کرد: من از اعراب کوفه و از ارادتمندان خانواده شما هستم. قرض سنگین دارم که کسی جز شما سراغ ندارم بدهی مرا ادا نماید. حضرت فرمودند: ناراحت نباش و دستور دادند بنشیند، آنگاه فرمود: من به تو یک راهنمایی می کنم مبادا مخالفت با گفته من کنی. به خط خودم اقرار می کنم که تو مبلغی از من طلبکاری وقتی که به شهر آمدیم به منزل من بیا و تقاضای کارسازی آن مبلغ را بنما هر چه مهلت خواستم تو درشتی کن و پول خود را بخواه و در آنچه گفتم کوتاهی نکن.

چون حضرت به شهر تشریف بردند مرد عرب وارد مجلس ایشان شد در موقعی که عده ای حضور داشتند در میان آنها بعضی از اطرافیان خلیفه نیز بودند.

مرد عرب طلب خود را خواست هر چه حضرت از او تقاضای صبرو تمدید مدت کردند راضی نشد و با درشتی درخواست وجه را می کرد عاقبت ایشان از پرداخت فوری پوزش خواستند ولی او نپذیرفت.

اطرافیان خلیفه جریان را به او رساندند. این مضیقه مالی و تنگدستی حضرت، خلیفه را به فکر انداخت و مبلغ سی هزار درهم برای حضرت فرستاد.

آن بزرگوار عرب را خواستند و تمام پول را در اختیار او گذاشتند فرمودند قرض خود را بده و بقیه را صرف خانواده خویش کن.

گفت: ای پسر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ به یک سوم از این مبلغ کار من درست می شد راستی چنین است «اللهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» خداوند می داند رسالتش را در چه کسانی قرار دهد.

یک بار امام ـ علیه السلام ـ به مجلس متوکل وارد شد ونزدیک او نشست. متوکل در عمامه آن حضرت دقت کرده دید قماش و پارچه آن بسیار نفیس است. از روی اعتراض گفت این عمامه را چند خریده ای؟ فرمود: کسی که برای من آورده پانصد درهم نقره خرید است. متوکل گفت: اسراف کرده ای که عمامه ای به پانصد درهم نقره بر سر بسته ای.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: شنیده ام در همین روزها کنیز زیبایی به هزار دینار زر سرخ خریداری کرده ای؟!

متوکل جواب داد: صحیح است. فرمود: من به پانصد درهم عمامه ای گرفته ام برای شریفترین عضو بدنم، تو به هزار دینار زر سرخ کنیزی خریده ای برای پست ترین اعضایت انصاف بده اسراف کدامست؟!

متوکل بسیار خجل و شرمنده گردیده گفت: انصاف آن است که ما را در اعتراض نسبت به بنی هاشم صرفه ای نیست.[۱]

صقر بن ابی دلف گفت: در آن هنگام که متوکل عباسی امام علی النقی ـ علیه السلام ـ را زندانی کرد من نگران شدم. برای آنکه از حضرت اطلاعی پیدا کنم به سراغ زراقی زندانبان متوکل رفتم همینکه چشمش به من افتاد گفت:حالت چطور است؟ جواب دادم: خوب. گفت: بنشین. من ترسیدم و با خود گفتم اگر این مرد منظورم را از آمدن به اینجا بفهمد چه خواهد شد به همین جهت به او گفتم راه را اشتباه آمده ام.

وقتی مردم از اطرافش پراکنده شدند، پرسید: برای چه آمده ای گفتم: مایل بودم خبری بگیرم. گفت: شاید آمده ای خبری از آقایت بگیری؟ با تعجب سؤال کردم: آقایم کیست؟ آقای من (متوکل) است. گفت: ساکت باش آقای حقیقی همان آقای توست از من مترس با تو هم مذهب هستم.گفت:الحمدالله پرسید: میل داری آقایت را ملاقات کنی. جواب دادم: آری گفت: بنشین تا متصدی اخبار و نامه ها از خدمتش خارج شود. همینکه آن مرد بیرون شد، به غلامی گفت: دست صقر را بگیر ببر در همان اتاقی که آن مرد علوی زندانی است آن دو را بایکدیگر تنها بگذار. مرا نزدیک اتاقی برد، اشاره کرد همینجا است داخل شو. دیدم امام ـ علیه السلام ـ بر روی حصیری نشسته در مقابلش قبری کنده اند. سلام کردم دستور داد بنشینم. آنگاه پرسید: برای چه آمده ای. عرض کردم: آمدم از شما خبر بگیرم. در این حال دوباره چشمم به قبر افتاد، گریه ام گرفت آن بزرگوار متوجه شده فرمود: صقر ناراحت نباش اینها نمی توانند مرا آزاری برسانند. خدای را سپاسگزاری کردم.

عرض کردم: آقای من، حدیثی از رسول الله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ نقل شده معنی آن را نمی فهمیم، پرسید: کدام حدیث؟ گفتم: این فرمایش پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ «لاتُعادوا الایّام فَتعادیکمُ» روزها را دشمن ندارید که با شما دشمنی می ورزند.

فرمود: ایام ما خانواده هستیم تا آسمانها و زمین پایدار باشد. شنبه اسم پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ است، یکشنبه امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ، دوشنبه امام حسن و امام حسین -علیهما السلام- سه شنبه علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد -علیهم السلام- است. چهارشنبه موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و من هستم، پنجشنبه پسرم امام حسن عسکری و جمعه پسر پسرم (حضرت مهدی علیه السلام) هستند. جمعیت حق به سوی او(حضرت مهدی) اجتماع می کنند. اوست که زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که از ظلم و جور پرشده.

ایناست معنی ایام، مبادا با آنها در این دنیا دشمنی کنید که آنها نیز در آخرت با شما دشمنی خواهند کرد. آنگاه فرمود وداع کن و خارج شو که بر تو اطمینانی ندارم.[۲]

یک بار متوکل سپاه خود را بر امام علی النقی حضرت هادی ـ علیه السلام ـ عرضه داشت و دستور داد هر اسب سواری توبره اسب خود را پر از خاک نماید و در محل معینی بریزد، در اثر انباشته شدن آن خاکها پشته و تل بلندی مانند کوه درست شد که آن را «تل المخالی» یعنی پشته توبره اسبها نامیدند.

متوکل و امام ـ علیه السلام ـ بر فراز آن تل بالا رفتند، متوکل گفت می دانید از چه رو شما را خواستم؟ برای اینکه سپاه مرا مشاهده نمایید. تمام لشگریان او لباسهای مخصوص پوشیده غرق در سلاح با بهترین زینتها و با ارایش نظامی سان می دادند. این کار برای ترسانیدن کسانی که اراده مخالفت با او را داشتند کرده بود و متوکل از حضرت هادی ـ علیه السلام ـ می ترسید که مبادا یکی از اهل بیت و بستگان خود را امر به قیام نماید.

امام ـ علیه السلام ـ پس از مشاهده سپاه متوکل فرمودند: می خواهی من هم سپاه خود را به تو نشان دهم؟ گفت: نشان دهید تا لشکر شما را ببینم. دستهای خود را به درگاه بی نیاز دراز کرد و دعا نمود در این هنگام متوکل دید از شرق تا غرب تمام آسمان را فرشتگان فرا گرفته اند و مانند ابر فضا را پوشانیده اند، از ترس بر زمین افتاد و غش کرد. پس از آنکه به هوش آمد، حضرت فرمودند ما در دنیا اظهار چیره دستی با شما را نمی کنیم و مشغول به امر آخرت هستیم نگرانی و ترس نداشته باش از آنچه خیال کرده بودی مرا با تو در این جهان مزاحمتی نیست![۳]

- متوکل عباسی در بدنش دمل بزرگی در آمده بود که به هیچوجه خوب نمی شد، از زیادی درد در تب سوزانی بسر می برد، پزشکان مخصوص از معالجه فرو ماندند، مادر متوکل به حضرت امام علی النقی ـ علیه السلام ـ ارادت کامل داشت، کسی را پیش آن بزرگوار فرستاد و تقاضای دوای مؤثر نمود.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: روغن گوسفند با گلاب بیامیزید و بر دمل بنهید تا درد ساکت شود و سر بگشاید، این دستور را که به خلیفه رساندند پزشکان معالج از تجویز چنین دارویی برای دمل خندید. آن دوا را هیچکدام نپسندیدند.

این خبر به مادر متوکل رسید پزشکان را ناسزا گفت و دستور داد آنها را از پیش متوکل خارج کنند خودش شخصاً آن دوا را تهیه کرد و بر دمل نهاد هماندم درد فرو نشست و اثر بهبودی آشکار شد بدون فاصله سر دمل باز گردیده مواد فاسد خارج شد.

متوکل در همان روز هزار مثقال زر مسکوک سرخ در همیان گذاشت و مهر مخصوص خود را بر آن زده برای آنجناب فرستاد. بعد از چند روز حسودان به متوکل رسانیدند که حضرت هادی خیال خلافت دارد، هر سکه ای که شما به ایشان می دهید صرف جمع آوری اسلحه می کند. متوکل بدگمان شد. شبی سعید، وزیر دربار خود را دستور داد به وسیله نردبانی از راه بام نیمه شب بدون اطلاع برآن حضرت وارد شود و ببیند ایشان در چه حالند و آیا در منزل و خلوتخانه خاص ایشان اسلحه و اسباب و لوازم سلطنت یافت می شود، اگر پیدا کرد برای متوکل بیاورد. سعید با چند خادم نردبانی برداشته کنار دیوار منزل آن حضرت آمد به وسیله نردبان از راه بام با چند نفر وارد خانه شد، اتفاقاً شب تاریکی بود سعید وقتی داخل منزل گردید سرگردان گشت که به کدام طرف برود و چگونه جستجو نماید. در این هنگام امام ـ علیه السلام ـ از درون خانه فرمود سعید همانجا باش تا برایت چراغی بفرستم.

فرستاده متوکل از این پیشامد در شگفت شد که از کجا دانست من آمده ام چیزی نگذشت که خادمی با چراغی افروخته یک دسته کلید پیش سعید آمد، گفت: امام فرموده تمام خانه های ما را جستجو کن هر چه از وسایل جنگ پیدا کردی بردار بعد از پایان تفحص پیش من بیا.

خادم اتاقها را یکی یکی باز کرد و سعید را راهنمایی نمود در هیچکدام از اتاقها آنچه را که در جستجویش بود پیدا نکرد خدمت حضرت هادی ـ علیه السلام ـ رسید و داخل خلوتخانه ایشان شد دید حصیری افکنده و سجاده ای بر آن گسترده رو به قبله نشسته کنار سجاده شمشیری در غلاف نهاده است و همیانی که ده هزار دینار داشت با مهر موکل بدون اینکه مهرش دست خورده باشد در گوشه اتاق است. امام ـ علیه السلام ـ فرمود از اسباب سلطنت در این خلوتخانه فقط همین شمشیر و دینارهاست که چند روز پیش خود متوکل فرستاده هر دو را بردار و پیش او ببر تا حقیقت گفتار سخن چینان و حسودان بر او کشف شود. سعید آن شمشیر و همیان را برداشت و نزد متوکل آورد مشروحاً مشاهدات خود را شرح داد، متوکل همینکه همیان را سر بسته به مهر خود دید بسیار شرمنده گشت و از کرده خویش پشیمان گردید چند نفری که از روی حسادت سخن چینی کرده بودند کیفری بسزا داد و ده هزار دینار دیگر در همیان گذارد با همان همیان اول خدمت ایشان فرستاده و پوزش خواست.[۴]

- بار دیگر از امام هادی ـ علیه السلام ـ نزد متوکل سعایت و سخن چینی شد گفتند در منزل امام ـ علیه السلام ـ اسلحه و نوشته ها و چیزهای دیگر هست که از شیعیان او در قم به او رسیده و او عازم تهاجم بر دولت است. متوکل گروهی را به منزل آن گرامی فرستاد و آنان شبانه به خانه آن حضرت هجوم بردند ولی چیزی بدست نیاوردند، آنگاه امام را در اتاقی تنها دیدند که در به روی خود بسته و لباسی پشمین بر تن دارد و بر زمین سنگفرش نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.

امام را به همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند در خانه اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن می خواند.

متوکل چون امام را دید، عظمت و هیبت امام او را فرا گرفت و بی اختیار او را احترام کرد و در کنار خود نشاند، و جام شرابی را که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد.

امام سوگند یاد کرد که گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار. و او دست برداشت و گفت:شعری بخوان!

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: من شعر کم از بردارم. گفت: باید بخوانی. امام این اشعار را خواند.

«باتُوا عَلی قُلَلِ الْاَجْبالِ تَحْرِ سُهُمْ غُلْبُ الْرِجالِ فَما اَغْنَتْهُمُ الْقُلَلُ»

بر قله کوهسار ها شب را به روز آوردند و مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند، ولی قله ها نتوانستند آنان را از خطرات مرگ برهانند.

«وَاسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّعَنْ مَعاقِلِهِمْ فاوُدِعُوا حُفَراً یا بِئسَ ما نَزَلُوا»

پس از عزت از جایگاههای امن به پایین کشیده شدندودرگودالهای گورجان دادند، گورچه منزل و آرامگاه ناپسندی است.

«ناداهُمُ صارخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنهِمْ اَیْنَ الْاَساوِرُ وَ التّیجان وَ الْحُلَلُ»

پس از آنکه دست بندها به خاک سپرده شدند فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها تاجها و لباسهای فاخر؟

«اَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتیِ کانَتْ مُنَعَّمَةً مِنْ دُونِها تُضْرَبُ الْاَسْتارُ وَ الْکِلَلُ»

کجاست آن چهرهای به ناز و نعمت پرورده که به احترامشان پرده ها می آویختند.

«فَافْضَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سائَلهُمْ تِلْکَ الْوُجُوهُ عَلَیْهَا الدُّودُ تَنتَقِلُ»

گور به جای ایشان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اکنون کرمها راه می روند.

تأثیر کلام امام ـ علیه السلام ـ چندان بود که متوکل به سختی گریست چنانکه ریشش تر شد و دیگر مجلسیان نیز گریستند و متوکل دستور داد بساط شراب را جمع کنند و آن بزرگوار را با احترام به منزل بازگردانند.[۵]

بار دیگر متوکل فرمان داد سه رأس از درندگان را به محوطه کاخ او بیاورند، آنگاه حضرت هادی ـ علیه السلام ـ را به کاخ دعوت کرد و چون آن گرامی وارد محوطه کاخ شد دستور داد درب کاخ را ببندند. اما درندگان دور امام می گشتند و نسبت به او اظهار فروتنی می کردند و امام با آستین خویش آنان را نوازش می کرد. سپس امام به بالا نزد متوکل رفت و مدتی با او صحبت کرد و بعد پایین آمد و باز درندگان همان رفتار قبلی را نسبت به امام تکرار کردند تا امام از کاخ خارج شد. و بعداً متوکل جایزه بزرگی برای امام فرستاد.

به متوکل گفتند: پسر عموی تو امام هادی ـ علیه السلام ـ با درندگان چنان رفتار کرد که دیدی، تو نیز همین کار را بکن!

گفت: شما قصد قتل مرا دارید! و فرمان داد این جریان را فاش نسازند.[۶]

امین الدین طبرسی از محمد بن حسن اشتر علوی روایت کرده که با پدرم در خانه متوکل بودیم، من در آن هنگام طفل بودم، و جماعتی از آل ابوطالب و آل عباس و آل جعفر حضور داشتند، امام هادی ـ علیه السلام ـ وارد شد، همه آنان که در خانه متوکل بودند به احترام او پیاده شدند. آن حضرت داخل شد، و برخی از حاضران به برخی گفتند: چرا برای این جوان پیاده شویم، نه شریفتر از ماست و نه سنش بیشتر است، به خدا سوگند برای او پیاده نخواهیم شد!

ابوهاشم جعفری که در آنجا حاضر بود گفت: به خدا سوگند وقتی او را ببینید به احترام او با حقارت پیاده خواهید شد.

طولی نکشید که آن حضرت از منزل متوکل بیرون آمد، چون چشم حاضران به آن گرامی افتاد همگان پیاده شدند. ابوهاشم گفت: مگر نگفتید پیاده نمی شویم؟!

گفتند: به خدا سوگند نتوانستیم خودداری کنیم بطوری که بی اختیار پیاده شدیم.[۷]

جمعی از اهالی اصفهان مثل ابوالعباس احمد بن نضر و ابوجعفر محمدبن علویه گفتند که مردی دراصفهان بود به نام عبدالرحمان که جزء شیعیان محسوب می شد. از او پرسیدند چرا این مذهب را برگزیده و به امامت هادی ـ علیه السلام ـ معتقد شده ای؟

گفت: به جهت معجزه ای که از امام ـ علیه السلام ـ دیدم، و داستان از این قرار بود. من مردی فقیرو بی چیز بودم، ولی چون زبان و جرأت داشتم اهالی اصفهان در سالی از سالها مرا همراه گروهی نزد متوکل فرستاند تا دادخواهی کنیم. روزی بیرون خانه متوکل ایستاده بودیم که دستور احضار علی بن محمدبن رضا از سوی متوکل صادر شد، من به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضارش صادر شد.

گفت: این مرد علوی است و رافضیان او را امام می دانند، و اضافه کرد که ممکن است خلیفه برای قتل دستور احضارش را داده باشد. گفتم: از جای خود حرکت نمی کنم تا این مرد علوی بیاید و او را ببینم. ناگهان دیدم شخصی سوار بر اسب به سوی خانه متوکل می آید. مردم به احترام در دو طرف مسیر او صف کشیدند و او را تماشا می کردند، چون نگاهم بر او افتاد مهرش در دلم جا گرفت و نزد خود به دعای او مشغول شدم تا خدا شر متوکل را از او دفع نماید. آن حضرت از میان مردم می گذشت و نگاهش بر یال اسب خود بود و چپ و راست را نگاه نمی کرد و من پیوسته به دعای او مشغول بودم، چون به من رسید با تمام رو به سوی من متوجه شد و فرمود: خدا دعای ترا پذیرفت و به تو طول عمر داد و مال و فرزندان ترا زیاد کرد.

چون این را مشاهده کردم مرا لرزه گرفت و در میان دوستانم افتادم، دوستانم پرسیدند: چه شد؟ گفتم: خیر است و چیزی نگفتم. هنگامی که به اصفهان بازگشتم خدا مال فراوان به من عطا کرد، و امروز از اموال آنچه در خانه دارم قیمتش به هزار هزار درهم می رسد غیر از آنچه بیرون از خانه دارم و ده فرزند یافته ام و عمرم نیز از هفتاد سال گذشته است، من به امامت آن مردی معتقدم که از دلم خبر داشت و دعایش در حق من مستجاب گردید.[۸]

زنی ادعا کرد که من زینب دختر فاطمه زهرا(علیها السلام) می باشم متوکل زن را طلبید و گفت که زمان زینب تا به حال سالها گذشته تو جوانی. گفت: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ دست بر سر من کشیده و دعا کرده در هر چهل سال جوانی به من برگردد.

متوکل بزرگان آل ابوطالب و اولاد عباس و قریش را طلبید همه گفتند او دروغ می گوید، زینب - علیها السلام- در فلان سال وفات کرده. زن گفت: اینها دروغ می گویند، من از مردم پنهان بودم کسی از حال من مطلع نبود تا اکنون ظاهر شدم، متوکل قسم خورد که باید از روی دلیل ادعای او را باطل کرد،

ایشان گفتند بفرست امام هادی را حاضر کنند شاید او از روی حجت کلام این زن را باطل کند.

متوکل امام ـ علیه السلام ـ را حاضر کرد و جریان را برای حضرت شرح داد. امام ـ علیه السلام ـ فرمود: دروغ می گوید حضرت زینب - علیها السلام- در فلان سال وفات کرد. گفت: دیگران این را گفته اند دلیلی بر بطلان حرف او بیان کن، فرمود: حجت بر بطلان حرف او این است که گوشت فرزندان فاطمه - علیها السلام- بر درندگان حرام است، او را بفرست نزد شیران اگر راست می گوید شیران او را نمی خورند، متوکل به آن زن گفت چه می گویی. گفت: من می خواهد مرا به این سبب بکشد حضرت فرمود: اینجا عده ای اینجا عده ای از فرزندان فاطمه - علیها السلام- هستند هر کدام را که می خواهی بفرست تا این مطلب بر تو معلوم شود.

راوی گفت: رنگ صورتهای همه در این موقع تغییر کرد، بعضی گفتند چرا حواله بر دیگری می کند و خودش نمی رود، متوکل گفت: یا اباالحسن چرا خودت به نزد آنها نمی روی؟ فرمود: میل داری بروم. نردبانی گذاشتند امام ـ علیه السلام ـ داخل قفس و محل نگهداری حیوانات درنده شدند و در گوشه ای نشستند، شیران خدمت آن بزرگوار آمدند، از روی خضوع سر خود را در جلوی آن حضرت بر زمین نهادند آن حضرت دست بر سر آنها مالید و امر کرد که کنار روند تمام به کناری رفتند و اطاعت آن جناب را می نمودند.

وزیر متوکل گفت: این کار درست نیست هر چه زودتر او را از این مکان خارج کن تا مردم این معجزه را مشاهده نکنند همینکه امام ـ علیه السلام ـ پا بر نردبان نهاد شیران دور آن حضرت جمع شدند و خود را به لباس آن حضرت می مالیدند حضرت اشاره کرد که برگردند و برگشتند، د راین موقع زن گفت: من ادعای باطل کردم ومن دختر فلان شخص هستم و فقر باعث شد که چنین نیرنگی بزنم.[۹]

ابوهاشم جعفری می گوید هنگامی که یکی از سرداران سپاه واثق به نام بغا(که نامی است ترکی) برای دستگیری اعراب از مدینه عبور می کرد، در مدینه بودم. امام هادی ـ علیه السلام ـ به ما فرمود: برویم تجهیزات این ترک را ببینیم. بیرون آمدیم وتوقف کردیم، سپاه آماده او را نزد ما گذشتند. و بغا رسید. امام ـ علیه السلام ـ با او چند جمله به زبان ترکی صحبت کردند. و او از اسب پیاده شد و پای امام را بوسید.

ابو هاشم می گوید: ترک را قسم دادم که با تو چه گفت: ترک پرسید: این مرد پیامبر است؟

گفتم: نه. گفت: مرا به اسمی کوچک خواند که در کوچکی در شهرهای ترک به آن نامیده می شدم و تا این ساعت هیچکس از آن اطلاعی نداشت.[۱۰]

یونس نقاش در سامراء همسایه امام هادی ـ علیه السلام ـ بود و پیوسته به حضور امام ـ علیه السلام ـ می شد و به آن حضرت خدمت می کرد. یک بار در حالی که می لرزید به خدمت امام‌ آمد و عرض کرد: مولای من وصیت می کنم با خانواده ام به نیکی رفتار نمایید.

امام ـ علیه السلام ـ چه شده است؟

عرض کرد: آماده مرگ شده ام! امام با تبسم فرمود: چرا؟

عرض کرد: موسی بن بغا از سرداران و درباریان قدرتمند عباسی نگینی به من داد تا بر آن نقشی برآورم و آن نگین از خوبی به قیمت در نمی آید، وقتی خواستم نقش کنم نگین شکست و دو قسمت شد، فردا روز وعده است که نگین را به او تسلیم نمایم، موسی بن بغا یا مرا هزار تازیانه می زند یا می کشد.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: به منزل برو تا فردا چیزی جز خیر و خوبی پیش نمی آید.

فردای آن روز اول وقت، یونس در حالی که لرزه اندام او را فراگرفته بود خدمت امام آمد و عرض کرد فرستاده موسی بن بغا آمده انگشتر را می خواهد.

فرمود: نزد او برو چیزی جز خیر و خوبی نخواهی دید.

عرض کرد: مولای من، به او چه بگویم. امام ـ علیه السلام ـ با تبسم فرمود: نزد او برو و آنچه به تو خبر می دهد بشنو، چیزی جز خیر نخواهی دید.

یونس رفت و خندان بازگشت و عرض کرد: مولای من، چون نزد او رفتم گفت: دختران کوچک من برای این نگین با هم دعوا کردند، آیا ممکن است آن را دو نیم کنی تا دونگین شود، و ترا (به پاداش این کار) بی نیاز سازم؟

امام ـ علیه السلام ـ خدا را ستایش کرد و به یونس فرمود: به او چه گفتی؟

عرض کرد: گفتم مهلت بده فکر کنم چطور این کار را انجام دهم.

فرمود: خوب جواب گفتی.[۱۱]

یک بار امام ـ علیه السلام ـ را در یک مجلس ولیمه و میهمانی دعوت کردند همینکه آن بزرگوار وارد مجلس شد همه به احترام امام ساکت شده و مؤدب نشستند، ولی در این میان جوانی به امام احترام نگذاشت و در محضر آن حضرت شروع کرد به مسخره کردن و خنده های بیجا نمودن! امام هادی ـ علیه السلام ـ فرمود: چه شده که خنده تمام وجود ترا احاطه کرده و از یاد خدا غافل شده ای، بدان که تا سه روز دیگر جزء اهل قبور خواهی شد و همان شد که امام فرموده بود.[۱۲]

ابو هاشم جعفری نقل می کند که من در فشار اقتصادی شدیدی قرار گرفتم، به محضر امام هادی ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم، به من اجازه فرمود که بنشینم و بعد فرمود: ای اباهاشم می خواهی شکر کدام نعمت الهی را به جا آوری؟ گفت: متحیر ماندم که در پاسخ امام چه بگویم.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند تبارک و تعالی به تو روزی ایمان عنایت فرموده، بدنت را به آتش جهنم حرام کرده، به تو برای انجام طاعات عافیت و سلامتی داده. تو را روزی قناعت داده تا به ابتذال کشیده نشوی. بعد آن بزرگوار فرمود: ابتدا من شروع به صحبت کردم زیرا گمان بردم که می خواهی لب به شکایت بگشایی ودستور دادم که صد دینار برایت بیاورند و تو آن را قبول کن.[۱۳]

- زرافه نگهبان مخصوص متوکل می گوید: متوکل مردی اهل لهو و لعب و بازیهای مختلف بود، به همین علت یک مرد هندی که در شعبده بازی احاطه خاصی داشت به کاخ خود آورده بود تا سرگرم باشد.

یک روز تصمیم گرفت که امام هادی ـ علیه السلام ـ را توسط مرد شعبده باز مسخره و اهانت نماید. به او گفت اگر باعث خجلت و اذیت امام ـ علیه السلام ـ شوی هزار دینار ناب به تو خواهم داد.

مرد هندی قبول کرد و دستور داد چند مرغ بریان طبخ کنند و روی ظروف غذا بگذارند و خود در کنار سفره نشست، آنگاه امام ـ علیه السلام ـ را دعوت کردند که به سر سفره غذا حاضر شوند.

در همان مکان پارچه ای به دیوار آویزان بود که نقش یک شیر بر آن بود. شعبده باز درست در کنار آن نقش نشسته بود. حاضرین مشغول غذا خوردن شدند. امام ـ علیه السلام ـ دست مبارک را دراز کردند که از مرغ استفاده کنند شعبده باز آن را به پرواز در آورد و باز به محل دیگر سفره دست دراز کردند بار دیگر شعبده باز مرغ را به پرواز در آورد و تمامی اهل مجلس خندیدند.

ناگهان امام هادی ـ علیه السلام ـ دست را بر صورت شیر بر پشت سر شعبده باز زد و فرمود: او را بگیر. شیر تجسم یافت و بر او حمله کرد و مقابل چشم همه او را بلعید و به جای خود برگشت و به صورت اول در آمد.

حاضرین متحیر و وحشت زده شدند امام ـ علیه السلام ـ از جا برخاست. متوکل گفت: از تو می خواهم از مجلس بیرون نروی مگر آنکه شعبده باز را برگردانی.

«فَقالَ وَاللهِ لاتَری بَعْدَها اُتُسَلِّطَ اَعْداءَ اللهِ عَلی اَوْلِیاء اللهِ»

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: به خدا سوگند دیگر او را نخواهی یافت آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟!

سپس از مجلس خارج شدند و دیگر کسی مرد شعبده باز را ندید.[۱۴]

- و همان راوی نقل می کند: که در روز عید متوکل برنامه سلام داشت تصمیم گرفت که از برابر امام هادی ـ علیه السلام ـ عبور کند. وزیرش به او گفت: این کار برای شما سبک است، مردم حرفها و قضاوتها خواهند کرد. متوکل گفت: من ناچارم که این کار را بکنم. وزیر گفت: پس اگر جدی هستید با سرداران سپاه و أشراف دربار بروید که کسی نفهمد شما برای دیدار امام هادی ـ علیه السلام ـ می روید فکر کنند همینطور عبورتان از برابر ایشان افتاده است.

روای می گوید: وقتی با حضرت روبرو شدند من خود را به آن بزرگوار رساندم و عرض کردم که متوکل قصد احترام به شما را داشته است. امام ـ علیه السلام ـ فرمود: ساکت باش هیهات او سه روز دیگر بیشتر زنده نخواهد بود. راوی می گوید: پس از شنیدن این پیشگویی حضرت، به سراغ معلمی شیعی مدهب رفتم که با او رفت و آمد داشتم و زیاد با او مزاح می کردم که تو رافضی هستی. بعد از نماز عشا او را خواستم و گفتم: من امروز مطلبی را از امام تو شنیدم. گفت: چه شنیدی؟ جریان را برایش شرح دادم. گفت: به تو بگویم و نصیحت مرا قبول کن. گفتم بگو هر چه می خواهی. گفت: اگر امام هادی ـ علیه السلام ـ آن طور که تو نقل کردی فرموده باشد فوراً برو و مال و اموالت را جمع کن که متوکل بعد از سه روز یا می میرد و یا او را می کشند. راوی ادامه می دهد که من از حرف مرد شیعه عصبانی شدم و او را سرزنش کردم ولی وقتی به خانه آمدم و با خود خلوت کردم پیش خود گفتم دور از عقل نیست که جانب احتیاط را بگیرم و مال و اموالم را جمع کنم. بی درنگ به کاخ متوکل رفتم و هر چه داشتم جمع کردم.

درست در شب چهارم متوکل کشته شد و من جان و مالم به سلامت ماند و من مذهب شیعه را انتخاب کردم و خود را موظف به خدمتگزاری امام ـ علیه السلام ـ نمودم از آن گرامی خواستم که در حقم دعا کند تا حق ولایت را نسبت به آن خانواده ادا کنم.

- خیران اسباطی می گوید: وارد مدینه شدم و به محضر امام علی النقی ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم. امام ـ علیه السلام ـ از من پرسید که واثق مدینه حالش چگونه بود. عرض کردم در عافیت و سلامتی بود.

فرمود: جعفر چه کرد؟گفتم به بدترین حال در زندان محبوس بود.

فرمود: همانا او خلیفه خواهد شد.

فرمود: ابن زیارت چه می کرد؟ گفت فرمان او مطاع بود و امر و اجرا می شد. فرمود: ریاست او برایش نکبت می آورد و بعد مقداری ساکت شد و فرمود: چاره ای نیست جز مقدرات و احکام پروردگار، ای خیران بدان که واثق مرد و جعفر متوکل به جای اونشست و ابن زیاد کشته گشت، عرض کردم این حوادث کی واقع شد؟

فرمود: پس از بیرون آمدن تو در فاصله شش روز اتفاق افتاد.[۱۵]

یک روز متوکل به ابن سکیت گفت: از امام هادی ـ علیه السلام ـ این مسائل را سؤال کن.

۱- چرا خداوند موسی را با عصا مبعوث کرد.

۲- چرا عیسی را با معجزه شفا دادن مرض برص و زنده کردن مردگان مبعوث نمود؟

۳- و چرا محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را با قرآن و شمشیر مبعوث نمود؟

امام ـ علیه السلام ـ در پاسخ فرمود: معجزه موسی از این جهت عصا و ید بیضاء بود که غالب مردمان زمانش اهل سحر و جادو بودند و او برای اثبات حقانیت خویش و مکتبش چیزی را داشت که بر آنها غالب بود. عیسی نیز مردم زمانش اهل طب و طبابت بودند خداوند تبارک و تعالی قدرت شفا دادن بیماران و زنده کردن مردگان را به او داد تا بر اطباء غالب آید.

و پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را با قرآن و شمشیر مبعوث کرد زیرا که اکثر اهل زمانش اهل شعر و شمشیر بودند و به اینگونه حجت را بر آنها تمام کرد و بر ایشان پیروز شد.[۱۶]

کافور نام خادم امام ـ علیه السلام ـ بود، او می گوید: امام هادی ـ علیه السلام ـ فرمود: که فلان سطل آب را برای وضو گرفتن در فلان محل بگذار و بعد جهت انجام کاری مرا فرستاد ولی پس از مراجعت بطور کلی دستور حضرت را فراموش کردم.

آن شب هوا بسیار سرد بود، من نگران حال امام ـ علیه السلام ـ بودم که چگونه با آب سرد وضو بگیرد و نیز ترس آن داشتم که به خاطر تخلفی که از من سرزده بود امام بر من غضب کند. ناگاه آن بزرگوار مرا صدا زد و فرمود: مگر تو نمی دانی که من همیشه با آب سرد تطهیر می کنم!

عرض کردم مولای من نه آب در سطل ریختم و نه جای آن را عوض کردم امام ـ علیه السلام ـ فرمود: الحمدلله، به خدا سوگند که ما رخصت پروردگار را ترک نمی کنیم و عطای او را رد نمی نمائیم. حمد خدای را که ما را از اهل طاعتش قرار داد و به ما توفیق انجام عباداتش را عطا فرمود.[۱۷]

یحیی بن هرثمه روایت می کند که متوکل وی را به سوی مدینه فرستاد، تا امام هادی ـ علیه السلام ـ را از مدینه به سامراء ببرد. او می گوید پس از تفتیش از منزل جز قرآن و دعا و مانند آن چیزی نیافتم.

امام ـ علیه السلام ـ را از مدینه حرکت دادم و خود ملازم ایشان بودم و با آن حضرت خوش رفتاری می نمودم.

روزی دیدم که آن حضرت سوار بر مرکب شده ولکن لباسی بارانی پوشیده و دم اسب خود را گره زده. من تعجب کردم. زیرا آن روز آسمان صاف و بی ابر بود ولی چیزی نگذشت که کم کم ابرها در آسمان ظاهر شدند و باران بارید آنهم بارانی که مثل دهانه مشگ می بارید.

امام ـ علیه السلام ـ روی به من کرد و فرمود: می دانم که منکر شدی و تعجب کردی![۱۸]

صالح به سعید می گوید: یک روز وارد شهر سامراء شدم و به محضر امام ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم و عرض کردم، این ستمکاران در همه کارها سعی در خاموش کردن نور شما نموده اند و می خواهند که فراموش شوید و به همین جهت شما را در چنین مکانی جای داده اند که محل زندگی گدایان و غریبان و اشخاص بی نام و نشان است، حضرت فرمود: که ای پسر سعید هنوز تو در معرفت قدر و منزلت ما در این پایه ای و گمان می کنی که اینها با بلندی شأن ما منافات دارد و نمی دانی کسی را که خدا بلند کرد به اینها و این چیزها پست نمی شود.[۱۹]

همین که امام هادی ـ علیه السلام ـ داخل خانه متوکل شد، به نماز ایستاد و مشغول عبادت شد، در این حال یکی از مخالفین آمد و مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: تا کی ریا کاری می کنی، امام ـ علیه السلام ـ تا این جسارت را شنید تعجیل فرمود: و نماز را سلام داد و رو به آن شخص کرد و فرمود: اگر دروغ گفتی خدا ترا از میان بردارد. تا امام او را نفرین کرد افتاد و بمرد و قصه او خبر تازه ای در خانه متوکل شد.[۲۰]

 

پی نوشت ها:

[۱] . لطائف الطوائف، ص ۴۱۱.

[۲] . معانی الاخبار، ص۱۲۳.

[۳] . انوار نعمانیه، ص۴۰۴.

[۴] . احقاق الحق، ج ۱۲، ص۴۵۳.

[۵] . احقاق الحق، ج۱۲، ص۴۵۴.

[۶] . احقاق الحق، ج۱۲، ص۴۵۱.

[۷] . اعلام الوری، ص۳۶۰.

[۸] . بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۴۱.

[۹] . مناقب، ج۴، ص ۴۱۶.

[۱۰] . بحار، ج ۵۰، ص۱۲۴.

[۱۱] . بحار، ج۵۰، ص ۱۲۵.

[۱۲] . مناقب، ج۴ ، ص۴۱۴.

[۱۳]. امالی صدوق، ص۴۱۲.

[۱۴] . بحار، ج۵۰، ص۱۴۷.

[۱۵] . کافی، ج۱، ص۵۰۲.

[۱۶] . بحار، ج۵۰، ص۱۶۴.

[۱۷] . مناقب، ج۴، ص۴۱۴.

[۱۸]. منتهی الآمال،ج۲، ص ۴۳۳.

[۱۹] . منتهی الآمال، ج۲، ص ۴۳۲.

[۲۰] . منتهی الآمال، ج۲، ص ۴۳۳.

 

منبع: کتاب سیره عملی اهل بیت(ع)، ج ۱۲، ص ۶

پانزدهم ذی الحجه، سالروز ولادت امام علی النقی الهادی (ع) است که به این مناسبت به وضعیت فرهنگی شیعه در عصر این امام همام اشاره خواهیم داشت:

     

واژه شیعه در لغت به معنای پیروی و مشایعت می‌ باشد. این اصطلاح بارها در قرآن تکرار شده است از جمله در آیات ۱۵ سوره قصص و ۸۳ سوره صافات و ...

شیعه در اصطلاح یعنی گروهی که تنها از علی علیه السّلام و یازده فرزند معصوم آن حضرت پیروی کرده و معتقد به امامت و خلافت ایشان از طریق نص هستند[۱] منظور ما از شیعه در این بحث تنها شیعیانی است که معتقد به امامت علی علیه السّلام بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم  و یازده فرزند او می‌ باشند و فرقه های دیگر شیعه مثل زیدیه و کیسانیه و اسماعیلیه و دیگر فرق منحرف که منسوب به شیعه هستند از دایره بحث ما خارج می‌ باشند.

دوره زندگی امام هادی علیه السّلام (۲۵۴ـ۲۱۲) مصادف با خلافت خلفای عباسی معتصم (۲۲۷ـ۲۱۸) واثق (۲۳۲ـ۲۲۷) ـ متوکل (۲۴۷ـ۲۳۲) ـ منتصر (۲۴۸ـ۲۴۷) مستنصر(۲۵۱ـ۲۴۸) و معتز (۲۵۵ـ۲۵۱) بوده است. سیاست خلفای پیش از متوکل همان سیاست مأمون بود؛ این سیاست از معتزله در برابر اهل حدیث (که سنی های افراطی بودند) دفاع می‌ کرد. این امر سبب شد فضای مناسب فرهنگی و سیاسی برای شیعیان به وجود آید. امّا با آمدن متوکل تنگ نظری ها شروع شد. متوکل از اهل حدیث حمایت کرد و معتزله و شیعه را سرکوب کرد. در دوره امام هادی علیه السّلام و به طور کلی در دوره عباسیان مذهب شیعه در قلمرو اسلامی گسترش یافت.

      

۱. گسترش شیعه و تفکر شیعی

با شروع دعوت عباسیان مذهب شیعه در قلمرو اسلامی گسترش یافت. امام باقر علیه السّلام و امام صادق علیه السّلام از فرصت پیش آمده استفاده کردند. ظهور ابومسلم خراسانی[۲] اختلافات داخلی بنی امیه[۳] ، شورش ها و قیام های علویان[۴] ، این فرصت را در اختیار این دو امام بزرگوار قرار داد تا مبانی فکری و عقیدتی و فرهنگی شیعه را گسترش دهند.

بنابراین این عوامل سبب شد که تشیع در دوره عباسیان در مقایسه با دوره امویان گسترش بیشتری یابد. در دوره امام هادی علیه السّلام تشیع حتی به میان فرماندهان و رجال دولت عباسی نیز راه یافته بود. یحیی بن هرثمه که مأمور بود امام هادی علیه السّلام را از مدینه به سامرا بیاورد می‌ گوید: وقتی همراه امام علیه السّلام به بغداد رسیدم، اسحاق بن ابراهیم طاهری حاکم بغداد به من گفت: یحیی این مرد فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. اگر متوکل را بر قتل او تحریک کنی با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ دشمن شده ای. گفتم : من از او جز نیکی ندیدم. آن گاه به سوی سامرا روانه شدیم. وقتی به آنجا رسیدیم، وصیف ترکی (یکی از فرماندهان ترک در دربار عباسی) به من گفت: اگر یک مو از سر این مرد کم شود با من طرف هستی.[۵]

این داستان نشان دهنده گسترش تفکر شیعی حتی در بین مقامات عباسی است. ابی دلف می‌ گوید: هنگامی که امام هادی علیه السّلام را به سامرا آوردند. رفتم تا از حال او جویا شوم، زرّافی دربان متوکل با دیدن من دستور داد وارد شوم.

پرسید: برای چه کاری آمده‎ای؟

گفتم: خیر است ...

گفت : گویا آمده ای از حال مولای خود خبر بگیری؟

گفتم: مولای من کیست؟ مولای من خلیفه است.

گفت: ساکت شو، مولای تو بر حق است. نترس که من نیز بر اعتقاد تو هستم و او (امام هادی ـ علیه السّلام ـ) را امام می‌ دانم...[۶]

ابن سکیت معلم فرزندان متوکل فردی شیعی و دوستدار اهل‎بیت بود؛ روزی متوکل از او پرسید: این دو فرزند من نزد تو محبوب‎ترند یا حسن و حسین؟ !

ابن سکیت با عصبانیت گفت: به خدا قسم قنبر غلام علی علیه السلام  در نزد من از این دو فرزند و پدرشان محبوب‎تر است.[۷]

همه این مسائل نشانگر این است که شیعه و تفکر شیعه در این دوره گسترش و نفوذ فوق العاده‎ای حتی در بین درباریان عباسی داشته است.

   

۲. وجود شیعیان عالم و تربیت یافته اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ

یکی از کارهای مهمی که ائمه شیعه ـ علیهم السّلام ـ به آن اهمیت زیادی می‌ دادند، حفظ خط فکری و فرهنگی تشیع و جلوگیری از انحرافات فکری بوده ؛  این کار به تربیت شاگردانی برجسته و تشکیل حوزه علمیه و تدریس فقه و عقاید اصیل اسلامی نیاز داشت. در زمان امام باقر و امام صادق ـ علیهما السّلام ـ این کار به طور گسترده شروع شد و سپس امامان دیگر ـ علیهم السّلام ـ در هر شرایط آن را تداوم بخشیدند. باقر شریف القرشی می‌ نویسد:

زمانی که امام جواد علیه السّلام در مدینه بود، به اشاعه علم و تهذیب اخلاق و تربیت مردم به آداب اسلامی می‌ پرداخت آن حضرت جامع نبوی را مدرسه قرار داده بود. علما و روات زیادی دور آن حضرت را گرفته بودند و از سرچشمه علوم الهی آن حضرت بهره می‌ گرفتند.[۸]

بسیاری از شاگردان امام جواد علیه السّلام در دوره امام هادی علیه السّلام زنده بودند، از محضر امام هادی  علیه السّلام  نیز استفاده کرده و فرهنگ شیعی را بارور می‌ ساختند. افراد برجسته‎ای همچون حضرت عبدالعظیم حسنی ، ابن سکیت اهوازی، ابوهاشم جعفری، اسماعیل بن مهران، علی بن مهزیار و... که بعضاً هم از شاگردان امام جواد  علیه السّلام محسوب می‌ شوند و هم از شاگردان امام هادی علیه السّلام .

این یاران وفادار و عاشق پروانه‎وار گرد وجود ائمه ـ علیهم السّلام ـ را می‌ گرفتند و برای گسترش حقیقت جاودانه اسلام تلاش می‌ کردند. کتاب های زیادی در این دوره توسط برخی از این شیعیان نوشته شدکه به برخی از آنها اشاره می‌ کنیم:

    

۱. ابو مقاتل دیلمی یکی از اصحاب امام هادی علیه السّلام کتابی روایی و کلامی درباره مسأله امامت تألیف کرد.[۹]

     

۲. احمد بن محمد بن خالد برقی از شیعیان معاصر امام هادی علیه السّلام کتاب «المحاسن» را تألیف کرد. این کتاب دایرة المعارفی است مشتمل بر احادیث امامان در تمامی زمینه های مختلف معارف دینی از قبیل اخلاق، تفسیر و...[۱۰]  وی تألیفات دیگری هم داشته از جمله کتاب «التبیان فی اخبار البلدان» که جغرافیای تاریخی اسلام محسوب می‌ شده است.[۱۱]

     

۳. حسین بن سعید اهوازی حدود ۳۰ کتاب نوشته است و نجاشی آنها را در رجالش ذکر کرده است.[۱۲]

     

۴. فضل بن شاذان یکی دیگر از شیعیانی است که تألیفات زیادی داشته است و امام حسن عسکری علیه السّلام با مشاهده برخی از نوشته هایش بر او رحمت فرستاد.[۱۳]

     

۵. از دیگر شیعیانی که تألیفات زیادی داشته می‌ توان به علی بن مهزیار اهوازی اشاره کرد. او حدود ۳۳ کتاب تألیف کرده است.[۱۴]

وجود چنین شیعیانی قطعاً باعث رشد و گسترش فرهنگ شیعی در این دوره شده است. ائمه اطهارعلیهم السلام  به شاگردان خویش اعتماد داشتند و حل مشکلات دینی شیعیان را برعهده آنان گذارده بودند. ابا حماد رازی (از اهالی ری) می‌ گوید: در شهر سامرا مرا نزد امام دهم علی النقی علیه السّلام رفتم و مسائلی از حلال و حرام از ایشان پرسیدم. حضرت به من جواب داد. سپس هنگام خداحافظی به من فرمود:

 ای حماد اگر در امور دینی برایت مشکلی پیش آمد در ری ، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی سؤال کن و سلام مرا نیز به او ابلاغ کن.[۱۵]

     

نتیجه گیری

در دوره امام هادی  علیه السّلام مذهب شیعه در مناطق مختلف اسلامی گسترش یافته بود. شیعیانی که آن حضرت تربیت کرده بودند، در حفظ و گسترش فرهنگ شیعی تلاش می‌ کردند. کتاب های زیادی توسط این افراد تألیف شده است.

     

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. سیره پیشوایان ، نویسنده:  مهدی پیشوایی

۲. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، نویسنده:  رسول جعفریان

     

پی نوشت ها:

[۱] . شهرستانی، الملل والنحل قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۳۶۴ هـ ش، ج ۱، ص ۱۳۱

[۲] . احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۴۱۴ هـ.ق ، ج ۲، ص ۳۳۲.

[۳] .  همان، ص ۳۳۲.

[۴] . ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۴۱۶ هـ.ق ، ص ۱۵۲ـ۱۲۴.

[۵] . علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، بی تا، ج ۴، ص ۱۸۳.

[۶] .  محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران ،  مکتبه الاسلامیه، ۱۳۹۵ هـ.ق ، ج ۵۰، ص ۱۹۴.

[۷] . علامه مامقانی، تنقیح المقال، تهران، جهان، بی تا، ج ۳، ص ۵۷۰، و سیر حلی، تاریخ الخلفاء، بغداد، مکتبه المشفی، بی تا، ص ۳۴۸.

[۸] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی الهادی، بی جا، دارالکتب الاسلامی، ۱۴۰۸، هـ.ق، ص ۲۳۳.

[۹] . عزیز الله عطاردی، مسند الامام الهادی، قم، الموتمر العالمی للامام الرضا ـ علیه السّلام ـ ، ۱۴۱۰، ص ۳۱۷.

[۱۰] . رسول جعفریان، پیشین، ص ۵۵۵.

[۱۱] . همان.

[۱۲] . عزیز الله عطاردی، پیشین، ص ۳۳۲.

[۱۳] . محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفه الرجال، چاپ اول، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸،‌ص ۵۴۲.

[۱۴] . عزیز الله عطاردی، پیشین، ص ۳۵۱.

[۱۵] . محمد جواد طبسی، حیاة الامام الهادی، چاپ اول، قم، دارالهدی، ۱۴۲۶، هـ.ق، ص ۲۱۵.

      

مسجد محمد علی پاشا واقع در قلعه صلاح الدین قاهره در مصر است که از سوی محمد علی پاشا بین سالهای 1830 تا 1848 به سبک معماری عثمانی و الگوبرداری از مسجدی در استانبول ساخته شد و اکنون به بارزترین مسجد قاهره و بزرگترین مسجد نیمه اول قرن نوزدهم شهرت یافته است.

این مسجد که در بلندترین نقطه قلعه صلاح الدین قاهره قرار دارد بزرگترین مسجدی است که در نیمه نخست قرن نوزدهم ساخته شده است و یکی از بارزترین مساجد شهر قاهره است. این مسجد به یادبود توسون پاشا پسر بزرگ محمد علی ساخته شده که در سال 1816 درگذشت.



محمدعلی پاشا از سال 1805 تا هنگام مرگ در سال 1849، والی عثمانی مصر بود. او را بنیانگذار مصر نوین می‌دانند، وی از خانواده‌ای آلبانیایی بود و در شهر کاوالا (در یونان کنونی)، از توابع امپراتوری عثمانی زاده شد؛ این مسجد درکنار قلعه صلاح الدین از شاخصهای شهر و جاذبه های گردشگری آن به شمار می‌رود و یکی از نخستین مناظری است که هنگام نزدیک شدن به شهر از هر طرف به چشم می‌رسد.

اگرچه گفته می‌شود که این مسجد بین سالهای 1830 تا 1848 ساخته شد اما تا زمان به قدرت رسیدن سعید پاشا در سال 1857 تکمیل نشد. معمار این مسجد یوسف بوشناک از استانبول بود و آن را از از مسجد ینی در  استانبول الگو برداری کرده بود.



پیش از اتمام این مسجد، صفحات مرمرین از دیوارهای بالایی مسجد از جای در آمد و در قصرهای عباس اول والی مصر و سودان و نوه محمد علی پاشا مورد استفاده قرار گرفت. دیوارهای برهنه شده با چوب نقاشی شده پوشانده شدند تا ظاهر آن به مرمر شبیه باشد.

در سال 1899 نخستین نشانه‌های ترک در این مسجد ظاهر شد و برخی تعمیرات ناقصی روی آن صورت گرفت، اما شرایط مسجد به‌قدری وخیم بود که ملک فواد در سال 1931 دستور ترمیم آن را صادر کرد و در نهایت مرمت آن در سال 1939 در زمان ملک فاروق تکمیل شد.
 



محمد علی پاشا سبک مسجد خود را کاملا براساس معماری عثمانی انتخاب کرد. این مسجد با یک گنبد مرکزی ساخته شد که اطراف آن را چهار گنبد کوچک و چهار نیم گنبد فرا گرفته است. شکل کلی ساختمان این مسجد مربع 41 متر در 41 متر ساخته شده است.
 



قطر گنبد مرکزی 21 متر است و ارتفاع ساختمان به 52 متر می رسد. این مسجد همچنین برخوردار از دو مناره استوانه ای شکل به سبک ترکی با دو ایوان و پوشش مخروطی است که در طرف غربی مسجد واقع شده و ارتفاع آن به 82 متر می رسد.

استفاده از این سبک به همراه دو مناره و چندین نیم گنبد اطراف گنبد اصلی ویژگی اصلی مساجدی است که با مجوز سلاطین عثمانی ساخته شده است.سنگ آهک از مهمترین موادی است که در ساخت این مسجد به کار رفته است اما طبقه زیرین آن و محوطه جلویی مسجد تا 3/11 متر با مرمر فرش شده است.

محراب مسجد در بخش دیوار جنوب شرقی واقع شده ، ارتفاع آن به سه طبقه می رسد و یک نیم گنبد روی آن قرار گرفته است. در طبقه دوم مسجد دو دالان وجود دارد که روی آن نیز گنبد قرار گرفته است. این مسجد دارای چندین ورودی به محوطه اصلی است اما معمولا در شمال شرقی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

قال علیّ (ع): "... انا الصدیق الاکبر لا یقولها بعدی الّا کاذب مفتری"

"من بزرگترین راست‌گفتار و درست‌کردار هستم. هیچ کس پس از من چنین ادعایی نمی‌کند جز دروغگو و افترازننده."

فضائل‌ الصحابه، احمد بن حنبل، ص ۲۲۳، ح ۹۹۵.

      

اما سند حدیث:

شش نفر در سند این روایت هستند که همگی در منابع رجالی اهل سنت توثیق شده‌اند:

عبدالله بن نُمیر و پدرش، ابواحمد زبیری، علاء بن‌صالح، منهال‌بن عمرو، عبادبن عبدالله. (نک به: سیر اعلام ‌النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۲۱۷؛ ج۵، ۱۸۴؛ ج۹، ص۲۴۴، ۵۲۹؛ الثقات، ابن ‌حبان، ج ۸، ص ۵۰۲؛ تقریب‌ التهذیب، ج۲، ص۹۲)

پس سند روایت از نظر حدیث‌شناسان اهل تسنن معتبر است.

       

اما مضمون حدیث:

طبق معنای این روایت، امام امیرالمؤمنین‌ علی (ع) بزرگ‌ترین و برترین راست‌گفتار و درست‌کردار است. کسی که سخن و عملش، حقیقت و مطابق با واقعیت است.

همچنین هیچ دوگانگی در گفتار و رفتار آن حضرت (ع) وجود نداشته است. چنین خصوصیتی فقط و فقط در امیرالمؤمنین‌(ع) وجود داشته و هیچ کس (جز رسول خدا (ص)) بدان مرتبه نبوده، به چنان جایگاهی هم نخواهد رسید. در نتیجه لقب "صِدّیق اکبر" که از عناوین اختصاصی امام علی(ع) است، دلیلی واضح بر افضل ‌بودن و برتری آن حضرت(ع) نسبت به همگان است.

در احادیث، زمان‌های متفاوتی برای عرضه اعمال یا مشاهده نامه عمل ذکر شده است: هر صبح، هر شب، هر دوشنبه و پنجشنبه، شب‌های جمعه، ابتدای هر ماه و نیمه شعبان بر اساس این روایات، اعمال همه انسان‌ها در این زمان‌ها بر اهل بیت(ع) عرضه می‌گردد و اعمال شیعیان به طور ویژه در جمعه‌ها نیز بر ایشان عرضه می شود.

کیفیت عرضه در زمان‌های مختلف متفاوت است، در برخی زمان‌ها به صورت اجمالی عرضه می‌گردد و امامان دارای درجات وجودی متفاوتی بوده و در هر زمان، عرضه بر یکی از این رتبه‌ها صورت می‌گیرد.

    

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: إنَّ أعمالَکُم تُعرَضُ عَلَیَّ کُلَّ یَومٍ، فَما کانَ مِن حَسَنٍ استَزَدتُ اللّه َ لَکُم، و ما کانَ مِن قَبیح استَغفَرتُ اللّه َ لَکُم/ کارهای شما هر روز به من نشان داده می شود. اگر خوب باشد، از خدا می خواهم بر کارهای شما بیفزاید و اگر زشت باشد، برایتان از خدا آمرزش می طلبم.

    

امام صادق علیه السلام: هر بامداد کارهای بندگان از نیک و بد، به رؤیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می رسد. بنا بر این، به هوش باشید و هر یک از شما باید شرم کند از این که کار زشت بر پیامبرش عرضه کند و همین است معنای سخن خداوند متعال: «عمل کنید؛ زیرا بزودی خدا و رسول او عمل شما را می بینند».

        

داوود بن کثیر گفت: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم که حضرت بی مقدمه فرمود: ای داوود! روز پنجشنبه اعمال شما به من عرضه شد. در میان کارهایی که از تو به رؤیت من رسید، کمکی بود که به پسر عمویت، فلانی، کردی و من از این کار خوشحال شدم. این صله و کمک تو نابودی عمر او و کوتاه شدن اجلش را سرعت بخشید. داوود می گوید: پسر عمویی داشتم که فردی معاند و دشمن اهل بیت و پلید بود. خبردار شدم که او و خانواده اش در وضع مالی بدی به سر می برند؛ لذا پیش از آن که راهی مکّه شوم، مبلغی خرجی برایش حواله کردم. چون به مدینه رفتم، [حضرت] ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) مرا از این کار خبر داد. امام رضا علیه السلام ـ وقتی عبد اللّه بن ابان عرض کرد: گروهی از دوستان شما از من خواسته اند که از شما تقاضا کنم برایشان دعا کنید ـ فرمود : به خدا قسم هر روز اعمال آنها را بر خدا عرضه می کنم.

     

قربان از قرب به معنای نزدیکی و تقرّب گرفته شده، اوّلین قربانی که در تاریخ بشر کنونی پذیرفته شد، مربوط به حضرت هابیل[1] ـ علیه السلام ـ است. در میان اقوام پیشین هم رسم بر این بود که برای تقرّب به معبود یا معبودان خود قربانی کنند. این مسأله ادامه یافت تا هنگامه نبوّت حضرت ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ در این هنگام ایشان 3 مرتبه در رؤیای صادقه دیدند که خداوند ایشان را امر به ذبح فرزند می فرمایند. آنگاه که یقین برای ایشان حاصل شد که رؤیا صادقه است، خود را برای اجرای فرمان الهی آمده کردند ولی تیغ، گلوی فرزند ایشان حضرت اسماعیل ـ علیه السلام ـ را نبرید، و به امر الهی قوچی را به عنوان قربانی به جای فرزندشان، ذبح کردند. که این قضیّه مبنای عید قربان در اسلام هم قرار گرفت. بعد از ذکر تاریخچه اجمالی عید قربان باید مطالب ذیل را ذکر کنیم:

     

اوّلا: در روایات ما کلمه «قربانی» در مواردی ذکر شده مثل «الصلوة قربان کل تقیّ» نماز مایه تقرّب هر شخص پرهیزکار به خداوند است. پس با توجه به روایت شریفه «قربان»، «آنچه مایه تقرّب الی الله» است، صرفاً در ذبح حیوان خاصّ خلاصه نمی شود بلکه مفهومی بسیار گسترده تر از آن دارد.

و بالاترین و عالی ترین مصداق «قربان»، جهاد با نفس و گشتن و از بین بردن رذائل نفسانی و اخلاقی است که در حدیث شریف «موتوا قبل ان تموتوا» یعنی بمیرید پیش از آنکه شما را بمیرانند، بدان اشاره شده دارد. معنای «موتوا» در حدیث فوق این است که نفسانیّت خود را ذبح کنید و از منیّت ها و هواهای نفسانی کاملا جدا شوید تا به جوار قرب الهی دست یابید.

پیوند روز عید قربان با عید غدیر که عید ولایت مطلقه کلیّه الهیّه است، این است که در روز عید قربان رذائل و هواهای نفسانی را در درون خود ذبح و قربانی کنید تا با طهارت و پاکی روح، وارد، عید ولایت مطلقه کلیّه الهیّه حضرت امیر ـ علیه السلام ـ شوید زیرا مسأله ولایت حضرت امیر ـ علیه السلام ـ آن قدر پاک و طاهر است که، هرگز نمی تواند با آلودگی های باطنی، قدم در آن نهاد و خود را از موالیان واقعی حضرت امیر ـ علیه السلام ـ دانست.

امّا خود عید غدیر با قطع نظر از عید قربان،به منزله آخرین جزء از علّت تامّه نسبت به مبعث پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است. بلکه غدیر به منزله باطن یک چیز ظاهر و به منزله روح، نسبت به انسان است زیرا تمامی خیرات و سعادات مشروط به ولایت امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ و فرزندانش ـ علیهم السلام ـ است. در روایات کثیره از طریق شیعه و اهل سنت وارد شده که نورهای پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ یکی بود تا این که در صلب عبدالله و عبدالمطلب از هم جدا گشته و خداوند، ولایت آنان را بر همه مردم واجب نموده است و این ولایت در روز غدیر آشکار شد،[۲] به همین جهت در قرآن کریم آمده: «امروز «روز غدیر» دینتان را برایتان کامل و نعمتم را بر شما تکمیل و دین اسلام را برای شما انتخاب نمودم».[۳]

البته نکته اساسی در پیوند عید غدیر و قربان آن است که در قرآن می خوانیم: زمانی که خداوند حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ را به امتحانات گوناگون آزمود و ایشان همه آنها را به اتمام رساند، خداوند به ایشان فرمود: تو را امام برای مردم قرار دادم و او گفت آیا از ذریه من هم کسی به امامت می رسد، خداوند فرمود، عهد من «امامت و ولایت» به ستمگران نمی رسد.[۴]

از آیه شریفه فوق استفاده می شود که حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ پس از تحمّل آزمایش های سخت که از جمله مهم ترین آنها قربانی فرزند بود به مقام امامت رسید، و این امر نشان گر آن است که نقطه مشترک روز عید قربان و روز عید غدیر از لحاظ معرفتی و با نگاهی عمیق، امر ولایت و امامت است.

اگر حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ ، فرزند خود را به قربانگاه آورد تا مایه تقرّبش به ذات اقدس الهی شود، حضرت امیر ـ علیه السلام ـ هم تمام هستی اش را قربانی راه خدا نمود.

      

از دیگر اشتراکات عید غدیر و عید قربان، مسأله فضیلت این دو عید اکبر الهی است: از امام رضا ـ علیه السلام ـ روایت شده است که فرمودند: در روز قیامت،چهار روز با شتاب به خدا می رسد همان گونه که عروس به حجله خود می رسد پرسیدند این چهار روز کدام است؟ حضرت فرمودند: روز قربان، روز فطر، روز جمعه و روز غدیر که روزی است که ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ در آن از آتش رهایی یافت وبه جهت سپاسگزاری، آن روز را روزه گرفت ونیز روزی است که در آن روز پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ حضرت امیر ـ علیه السلام ـ را به عنوان جانشین خود معرّفی و فضیلت های او را بیان نمود و خداوند بدین وسیله دین را کامل کرد و حضرت امیر ـ علیه السلام ـ به خاطر شکرگزاری این روز را روزه گرفته است.[۵] این روز روز کمال، روز ناراحتی شیطان و روزی است که اعمال شیعه و دوستداران آل پیامبر پذیرفته شده و خداوند عمل مخالفین آنها را باطل و نابود می گرداند و این همان است که خداوند در آیه ۲۳ سوره فرقان می فرماید: «آن اعمال اعمال مخالفین اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را باطل و نابود نمودیم.

وجه اشتراک دیگر غدیر و قربان را باید در خود نام غدیر جستجو کنیم، غدیر نام برکه ای است که این واقعه اعلام ولایت امیر المومنین ـ علیه السلام ـ در نزدیکی آن واقع شده است؛ از سوی دیگر حاجیان هم که به منی قربانی می فرستند شهر مکّه کنار چاه زمزم قرار دارند که آب پر برکتش به دعای حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ نیاز آبی همه زائران و ساکنان مکّه را تأمین می کند. برکه و چاه هر دو محل تجمع آب هستند و آب، مظهر پاکی است و تفسیر عرفانی آب، همان ولایت و امامت است همان طور که آب ظاهر را تطهیر می کند، طهارت باطنی هم بدون ولایت ممکن نیست.

لذا باز از هر دو عید قربان و عید غدیر، به پاکی ظاهری که مظهرش آب است و پاکی و طهارت باطنی که مظهرش ولایت است و معنای باطنی آب هم همان ولایت است دست می یابیم.

      

از سوی دیگر عید قربان در هشتم ذی الحجّه است و عید غدیر در هیجدهم ذی الحجّه لذا هر دو عید قربان و غدیر با حج گره خورده اند و این وجه اشتراک دیگری از قربان و غدیر است و شاید سرّ این که بین این دو روز، هشت روز فاصله است این باشد که بعد از آن که انسان موفق شد به توفیق الهی باطن خود را از اغیار پاک نماید و هوا های نفس خود را قربانی کند، هشت روز تا ولایت فاصله دارد.

امّا استفاده از این ارتباط عمیق بین قربان و غدیر در افزایش، سطح معارف انسان چنین است: ما از مطالب گذشته به این مطلب رسیدیم که قربان و غدیر، نقطه تلاقی شان امامت و ولایت است آن هم ولایت مطلقه کلیّه، یعنی ولایتی که بر همه مخلوقات از قبیل جمادات،گیاهان، حیوانات، انسان و فرشتگان عرضه شد و در رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و یازده جانشین آنهاست ـ علیهم السلام ـ تمام درجات و مناجات پیامبراکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اولیاء و اوصیاء به همین ولایت برگشته و این ولایت از فنای بنده در حق و بقای بنده به وسیله حق سرچشمه می گیرد. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در روایتی می فرمایند: اوّلین چیزی که خدا آفرید نور من بود در حالی که «آدم» هنوز در مرحله، آب و گل بود که به همان ولایت اشاره دارد یا روایت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ که من ولی بودم در حالی که «آدم» هنوز در مرحله آب و گل به سر می برد همان معنای ولایت را دارد. و از صاحب ولایت مطلقه با نام هایی مانند خلیفه اعظم، قطب اقطاب، انسان کامل، عقل اوّل و روح اعظم در عرفان یاد شده است.[۶] و همین مسأله امامت و ولایت رکن رکین اعتقادات شیعه است که به واسطه آن، شیعه از غیر شیعه در میان مسلمین متمایز می شود. و در روایات کثیره، قبولی سایر اعمال یک فرد وابسته به پذیرش ولایت از سوی آن فرد شده و این مسأله عمق مسأله ولایت را می رساند.

    

پی نوشت ها:

[۱]. ر.ک: مائده / ۲۷.

[۲]. المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص۴۶۲ و ۴۶۳.

[۳]. مائده / ۳.

[۴]. بقره / ۱۲۴.

[۵]. المراقبات، میرزار جواد آقا ملکی تبریزی، ترجمه ابراهیم محدث بندر ریگی، انتشارات اخلاق، ص۴۸۸، ۱۳۷۷ش.

[۶]. المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ترجمه ابراهیم محدث بندرگی، انتشارات اخلاق، ۱۳۷۷ش. ص۴۹۲.

     

منبع: مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات ـ حوزه علمیه قم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی در پیامی به مسلمانان جهان به‌مناسبت ایام حج، استمرار حسرت دلهای مشتاق از حضور در ضیافت بیت‌الله را امتحانی گذرا خواندند و با تأکید بر لزوم کمرنگ نشدن پیام‌های حج، مقاومت در برابر قدرتهای متجاوز به‌ویژه آمریکا را از جمله این پیام‌های متعالی دانستند.

ایشان ضمن اشاره به مشکلات و ناگواری‌های دنیای اسلام، سربرافراشتن عناصر مقاومت و بیداری بخصوص در فلسطین، یمن و عراق را از واقعیت‌های امیدآفرین منطقه خواندند و تأکید کردند: وعده صادق الهی، نصرت مجاهدان است و نخستین اثر این مجاهدت، بازداشتن آمریکا و دیگر زورگویان از دخالت و شرارت در کشورهای اسلامی است.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم

و الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و مَن تَبِعهم بِاحسان الی یوم الدّین.

برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان!

امسال نیز امّت اسلامی از نعمت عظیم حج محروم ماندند و دلهای مشتاق، با آه و افسوس، ضیافت در خانه‌ی محترمی را که خدای حکیم و رحیم برای مردم بنا نهاده است، از دست دادند.

این دوّمین سال است که موسم شادمانی و بهجت معنوی حج، به موسم فراق و حسرت تبدیل میشود و بلای بیماری همه‌گیر، و شاید نیز بلای سیاستهای حاکم بر حرم شریف، چشم مشتاق مؤمنان را از مشاهده‌ی نماد وحدت و عظمت و معنویّت امّت اسلامی محروم میسازد و این قلّه‌ی پُرشکوه و سرافراز را با ابر و غبار میپوشاند.

این امتحانی همچون دیگر امتحانهای گذرای تاریخ امّت اسلامی است که میتواند فردایی تابناک در پی داشته باشد؛ مهم آن است که حج در شاکله‌ی حقیقی‌اش، در دل و جان آحاد مسلمانان زنده بماند و اکنون که کالبد مناسکیِ آن موقّتاً حضور ندارد، پیام متعالی آن کمرنگ نشود.

حج، عبادتی پُر رمز و راز است. ساخت و ترکیب زیبای حرکت و سکون در آن، سازنده‌ی هویّت فرد مسلمان و جامعه‌ی مسلمان و نمایش‌دهنده‌ی زیبایی‌های آن در چشم جهانیان است. از سویی دلهای آحاد بندگان را با ذکر و خشوع و تضرّع، عروج معنوی میبخشد و به خدا نزدیک میکند، و از سویی با پوشش و پویش یکسان و حرکات هماهنگ، برادران را که از چهارگوشه‌ی جهان گِرد آمده‌اند، به یکدیگر پیوند میدهد، و از سویی برترین نماد امّت اسلامی را با همه‌ی مناسک پُرمعنی و رازآلودش در برابر چشم جهانیان میگذارد و عزم و عظمت امّت را به رخ بدخواهان میکِشد.

امسال، حجّ بیتِ معظّم در دسترس نیست ولی توجّه به ربّ‌البیت و ذکر و خشوع و تضرّع و استغفار در دسترس است؛ حضور در عرفات میسّر نیست امّا دعا و مناجاتِ معرفت‌افزا در روز عرفه میسّر است؛ رَمی شیطان در منا ممکن نیست امّا دفع و طرد شیاطین قدرت‌طلب در همه جا ممکن است؛ حضور یکپارچه‌ی بدنها در گِرد کعبه فراهم نیست امّا حضور یکپارچه‌ی دلها بر گِرد آیات روشن قرآن کریم و اعتصام به حبل‌اللّه وظیفه‌ی همیشگی است.

ما پیروان اسلام که امروز از جمعیّت عظیم، سرزمین گسترده، ثروتهای طبیعی بی‌شمار، و ملّتهای زنده و بیدار برخورداریم، باید با داشته‌ها و ممکنهای خود، آینده را رقم بزنیم. ملّتهای مسلمان در ۱۵۰ سال اخیر، نقشی در سرنوشت کشورها و دولتهای خود نداشته و به جز استثناهای معدود، یکسره با سیاست دولتهای متجاوز غربی مدیریّت شده و دستخوش طمع‌ورزی و دخالت و شرارت آنها بوده‌اند. عقب‌ماندگیِ علمی و وابستگی سیاسیِ امروزِ بسیاری از کشورها محصول آن انفعال و بی‌کفایتی است. ملّتهای ما، جوانان ما، دانشمندان ما، علمای دینی و روشنفکران مدنی ما، سیاست‌ورزان و احزاب و جمعیّت‌های ما، امروز باید آن گذشته‌ی بی‌افتخار و شرم‌آور را جبران کنند؛ باید بِایستند و در برابر زورگویی و دخالت و شرارت قدرتهای غربی «مقاومت» کنند.

همه‌ی سخنِ جمهوری اسلامی ایران که دنیای استکبار را نگران و خشمگین کرده است، دعوت به این مقاومت است: مقاومت در برابر دخالت و شرارت آمریکا و دیگر قدرتهای متجاوز و به دست گرفتنِ سررشته‌ی آینده‌ی دنیای اسلام با تکیه بر معارف اسلامی.

طبیعتاً آمریکا و همراهانش در برابر عنوان «مقاومت» دچار حسّاسیّتند و به انواع دشمنی با «جبهه‌ی مقاومت اسلامی» کمر بسته‌اند. همراهی برخی از دولتهای منطقه با آنان نیز واقعیّت تلخی در جهت تداوم آن شرارتها است.

صراط مستقیمی که مناسک حج -سعی و طواف و عرفات و جمرات- و شعائر و شُکوه و وحدت حج به ما نشان میدهد، توکّل به خدا و توجّه به قدرت لایزال الهی، و اعتماد به نفْسِ ملّی، و اعتقاد به تلاش و مجاهدت، و عزم راسخ بر حرکت، و امید وافر به پیروزی است.

واقعیّات صحنه در منطقه‌ی اسلامی بر این امید می‌افزاید و آن عزم را تقویت میکند. از سویی ناگواری‌های دنیای اسلام، عقب‌ماندگی‌های علمی و وابستگی‌های سیاسی و نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی، ما را در برابر وظیفه‌ای بزرگ و مجاهدتی خستگی‌ناپذیر قرار میدهد؛ فلسطین مغصوب، ما را به یاری میطلبد؛ یَمن مظلوم و خون‌آلود دلها را به درد می‌آورد؛ مصائب افغانستان همه را نگران میسازد؛ حوادث تلخ در عراق و سوریه و لبنان و برخی دیگر از کشورهای مسلمان که دست شرارت و دخالت آمریکا و یارانش در آن مشهود است، غیرت و همّت جوانان را برمی‌انگیزد، و از سوی دیگر، سر برافراشتنِ عناصر مقاومت در همه‌ی این خطّه‌ی حسّاس، و بیداری ملّتها، و انگیزش نسل جوان و پُرنشاط، دلها را لبریز از امید میکند؛ فلسطین در همه‌ی بخش‌های خود «شمشیر قدس» را از نیام بیرون میکشد؛ قدس و غزّه و کرانه و سرزمینهای ۴۸ و اردوگاه‌ها همه برمیخیزند و در طیّ دوازده روز بینی متجاوز را به خاک میمالند؛ یَمنِ محصور و تنها، هفت سال جنگ و جنایت و مظلوم‌کشیِ دشمن شرور و قسیّ‌القلب را تاب می‌آورد و با وجود قحط غذا و دارو و امکانات زیستی، تسلیم زورگویان نمیشود و آنها را با اقتدار و ابتکار خود سراسیمه میکند؛ در عراق، عناصر مقاومت با زبان رسا و صریح، آمریکای اشغالگر و داعش دست‌نشانده‌ی آن را به عقب میرانند و عزم راسخ خود بر مقابله با هر نوع دخالت و شرارت از سوی آمریکا و همراهانش را بی‌لکنت ابراز میدارند.

تلاش تبلیغاتی آمریکاییان برای تحریف عزم و خواسته و عمل جوانان غیور و عناصر «مقاومت» در عراق و سوریه و لبنان و دیگر کشورها، و منتسب کردن آن به ایران یا هر مرجع دیگر، توهین به آن جوانان شجاع و بیدار، و ناشی از عدم فهم و درک درست آمریکایی‌ها از ملّتهای این منطقه است.

همین درک غلط موجب شد که آمریکا در افغانستان تحقیر شود، و پس از آن ورود پُر سر و صدا در بیست سال پیش، و پس از به کار بردن سلاح و بمب و آتش در برابر مردم بی‌دفاع و غیر نظامی، خود را در باتلاق حس کند و نیرو و ابزار نظامی خود را از آن بیرون بَرَد. البتّه ملّت بیدار افغان باید مراقب ابزارهای اطّلاعاتی و سلاحهای جنگ نرم آمریکا در کشورش باشد و هشیارانه در برابر آن بِایستد.

ملّتهای منطقه نشان داده‌اند که بیدار و هشیارند و راه و رویکرد آنان از برخی دولتها که برای راضی نگه داشتن آمریکا حتّی به خواسته‌ی او در مسئله‌ی حیاتی فلسطین تن میدهند، جدا است؛ دولتهایی که با رژیم غاصب صهیونیست، آشکار و پنهان، نَرد دوستی میبازند، یعنی حقّ ملّت فلسطین را در میهن تاریخی‌اش انکار میکنند. این، دستبرد به سرمایه‌ی فلسطینی‌ها است. آنها به تاراج سرمایه‌های طبیعی کشورهای خود بسنده نکردند و اکنون سرمایه‌ی ملّت فلسطین را تاراج میکنند.

برادران و خواهران!

منطقه‌ی ما و حوادث سریع و گوناگون آن، نمایشگاه درسها و عبرتها است؛ از سویی قدرتِ ناشی از مجاهدت و مقاومت در برابر زورگوی متجاوز، و از سویی ذلّت ناشی از تسلیم و اظهار ضعف و تحمّل تحمیلهای او.

وعده‌ی صادق الهی، نصرت مجاهدان راه خدا است: اِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم. نخستین اثر این مجاهدت، بازداشتن آمریکا و دیگر زورگویان بین‌المللی از دخالت و شرارت در کشورهای اسلامی است، ان‌شاءاللّه.

از خداوند متعال نصرت ملّتهای مسلمان را مسئلت میکنم و به حضرت بقیّةاللّه (ارواحنا فداه) درود میفرستم و علوّ درجات امام خمینیِ عظیم‌الشّأن و شهدای بزرگوار را از خدا میطلبم.

والسّلام علی عباد اللّه الصّالحین

سیّدعلی خامنه‌ای

۲۶ تیر ۱۴۰۰

۶ ذی‌‌الحجّه ۱۴۴۲

پایگاه khamenei.ir در سال ۱۳۸۸ گفت و گویی با مرحوم آیت الله تسخیری داشته است که به مناسبت پیام حج رهبر معظم انقلاب، به بازخوانی و بازنشر آن خواهیم پرداخت:

       

بعد از وقفه‌ای طولانی و با اعزام مجدد زائران به کشور عربستان، برای هماهنگی بین دو کشور ایران و سعودی، مذاکراتی بین مقامات دو کشور صورت گرفت. آیت‌الله تسخیری یکی از اعضای هیئت مذاکره‌کننده با مقامات کشور عربستان بود. وجود اطلاعاتی تازه و جذاب که حاصل فعالیت‌ و حضور رییس مجمع تقریب مذاهب در مجامع مختلف بین‌المللی است به جذابیت این گفتگو افزوده است. آیت‌الله تسخیری با عناوینی مانند مشاور عالی امور بین‌الملل بعثه مقام معظم رهبری، عضو هیئت مرکزی رابطه علماء مسلمین در مکه مکرمه، رییس مجمع جهانی تقریب مذاهب در تلاش برای ایجاد وحدت بین امت اسلامی است.

    
* در موسم حج، هر سال شاهد آنیم که رهبر انقلاب پیامی را به این کنگره‌ی عظیم صادر می‌کنند که حاوی نکات مهم و حساسی برای مسلمانان جهان است. به نظر شما فلسفه‌ی وجودی این پیام چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید چند نکته را بیان کنم. اولاً خود حج که در مجموع از تشریعات اسلامی تعبیه شده، اهداف بزرگی را دنبال می‌کند. شاید بزرگ‌ترین هدف حج، آن‌چنان که ما از قرآن کریم به دست می‌آوریم، مسأله‌ی "ربط کل امت اسلامی به سیر فعالیت‌های انبیا در تاریخ" است. یعنی- همان‌گونه که از سوره‌ی بقره می‌آید- شروعش از خلقت انسان و سجود ملائکه برای او و تجربه‌ای که آدم در بهشت داشته و بعد از آن، آمدن آدم به زمین و استفاده‌ از تجربه‌ی بهشتی که معصیت و بعد توبه و برگشت به الله و اطاعت کامل از دستورات الهی است. قرآن برای بیان هرکدام از این مقاطع می‌فرماید: "وَ اِذ"، "وَ اِذ"، "وَ اِذ"؛ این "وَ اِذ"ها کل مسیر انبیا را دنبال می‌کند تا به حضرت ابراهیم برسد و آن‌جا می‌فرماید: "وَ اِذِ ابتَلَی اِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قَالَ اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتی" یعنی مسأله‌ی امامت در صالحان را بیان می‌کند.

"قَالَ لایَنالُ عَهدِی الظَّالِمین" از این‌جاست که به مسأله‌ی حج گریز می‌زند؛ "وَ اِذ جَعَلْنا البَیْتَ مثابَهً للنَّاسِ وَ اَمناً وَاتَّخِذوُا مِن مَقامِ اِبراهیمَ مُصلًّی" حج را در قلب مسیر انبیاء مطرح می‌کند و حضرت ابراهیم، شیخ‌الانبیا را تقریباً تعیین‌کننده‌ی مسیر حج و هدف‌های حج می‌داند و یکی از اهداف بزرگ حج، ربط دادن این امت به مسیر انبیاست و مسیر انبیا یعنی همان که خداوند برای بشریت می‌خواهد؛ مسیر پاکی، اطاعت، عصمت، ساختن جامعه‌ی عابد.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8445/H/taskhiri-1.jpg


به‌طور طبیعی هدف دوم در همین مسیر آمده که عبارت است از ساختن انسانیتِ انسان، برگرداندن انسان به فطرتش و مسیر طبیعی تسلیم إلی‌اللهِ. این ساختن انسانیتِ انسان در همه‌ی مناسک حج تجلی می‌یابد. بنابراین هدف‌های بزرگی در حج تعبیه شده که یکی از آن‌ها همین "برائت از مشرکین" است. تجلی اعظم برائت از مشرکین هم در خود ابراهیم است. یکی از اهدافش "وحدت امت اسلامی" است که همه با یک لباس، با یک صدا، با یک نیت، به دور کعبه، رمْی یک جمره، یک‌جا وقوف دارند، یک سرود و یک عبادت دارند، در یک منطقه‌ی کوچک جمع می‌شوند، حتی لباس‌هایی که آن‌ها را به‌صورت شکلی از هم جدا می‌کند، عوض می‌کنند و یک لباس می‌پوشند. همه‌ی این‌ها نشان‌دهنده‌ی وحدت انسان‌ها و وحدت امت اسلامی است. این هدف‌ها در حج زیاد مطرح می‌شود. در هر کدام از پیام‌هایی که حضرت امام (رحمةالله‌علیه) داشت و رهبر معظّم انقلاب(حَفَظَه الله) دارند، جلوه‌ای از این هدف‌های حج مورد اشاره واقع می‌شود.
    
اما فلسفه‌ی وجودی این پیام –که سؤال مورد نظر شما بود- و دلیل این‌که جمهوری اسلامی و رهبری آن بر این مسأله، زیاد تکیه کرده‌اند، این است که احیای حج یعنی "احیای امت". تجسّد پیام‌های حج یعنی تجسّد حرکت امت. در روایات هم داریم: "الحجُّ عَلَمُ الاسلام"؛ حج پرچم اسلام است. پرچم اسلام یعنی چه؟ در منطق جنگ‌ها، هر وقت پرچم در اهتزاز باشد، یعنی ارتش زنده است و حمله ادامه دارد. بنابراین احیای حج و برگرداندن روح حج به آن، یکی از اهداف بزرگ جمهوری اسلامی برای تحقق "بیداری اسلامی" است. لذا در پیام‌هایی که امام داشتند و رهبر معظّم انقلاب دارند، دائماً روی این نکات تأکید شده و به اصطلاح امروزی به‌عنوان یک مانیفست صادر می‌شود. یعنی یک بیانیه‌ی جامعِ هدایت‌کننده‌ی مسیرِ امت. حالا چه در زمان امام، چه در زمان کنونی.
     
* به نظر می‌رسد نسبت به درجه‌ی اهمیت موضوع، چندان کار تبلیغاتی برای رساندن پیام‌های حج صورت نمی‌گیرد.
بله؛ متأسفانه ما نتوانسته‌ایم عظمت این پیام را هم خودمان درک کنیم، هم به دیگران بفهمانیم و به آن‌هایی که دور هستند، این پیام را برسانیم. رسانه‌های گروهی، حاجی‌ها و... فعالیت می‌کنند، ولی در سطح اهمیت پیام فعالیت انجام نمی‌گیرد. باید همه‌ی رسانه‌ها، همه‌ی رایزنی‌های فرهنگی، همه‌ی امکانات تبلیغاتی و شبکه‌های رسانه‌ای که در اختیار داریم، در این ایام برای رساندن این پیام تا اقصی‌نقاط جهان، نیروهای خودشان را به کار گیرند تا بتونند به این هدف برسند. باید در این زمینه فعالیت بیشتری کنیم.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8445/H/taskhiri-2.jpg

    
* رؤسای کشورهای دیگر هم پیام می‌دهند؟
به این صورت خیر؛ فقط رئیس عربستان یک پیام تبلیغاتی صادر می‌کند. اصلا این کار یکی از ابتکارات امام بود.
    
* از ابتدا هم این پیام، در روز برائت از مشرکین به مردم اعلام می‌شد؟
نه؛ ابتدا این پیام برای روز برائت نبود بلکه امام تعیین می‌کردند و در طول حج پخش می‌شد. ولی بعد از درگیری‌ها و محاصره‌هایی که شد- که به همین علّت ایرانی‌ها چند سال حج نرفتند- توافقاتی انجام گرفت که من هم جزء هیأت مذاکره‌ی این توافقات بودم. طبق موافقت طرفین، قرار شد از آن به بعد، اجتماعات در مکه نباشد ولی در همان روز عرفه- یعنی نهم ذی‌الحجّه- در عرفات، خیمه‌های ایرانی‌ها به هم وصل شود و حجاج آن‌جا اجلاس بزرگ و تجمع و گردهمایی عظیمی داشته باشند تا پیام رهبر خوانده شود.
     
* توافق بر سر برگزاری دعای کمیل در مدینه هم آن‌جا صورت گرفت؟
نه، ماجرای برگزاری دعای کمیل به توافق‌های دیگر برمی‌گردد. این توافق جداگانه بود، بعد از کلی مقدمات و درگیری‌ها.
       
* ما ادعا می‌کنیم پیام حج برای ملّت‌های مسلمان صادر می‌شود. این پیام تاکنون چه تأثیرات عملی‌ داشته است؟
اولاً در همان‌جا خیلی از حجاج ملّت‌های دیگر شرکت می‌کنند. ثانیاً این پیام آن‌جا تکثیر می‌شود و شاید به ده زبان هم ترجمه می‌شود و در موسم حج، در منا و بعد از آن، توزیع می‌شود و به عنوان پیام انقلاب اسلامی به کل حجاج می‌رسد. در برخی از رسانه‌های ما هم به زبان‌های مختلف پخش می‌شود و اثرات خوبی در دل مسلمانان داشته است، گو این‌که کل دستگاه استکبار جهانی و دستگاه حکومت‌های عربی و اسلامی، سعی در خفه کردن این پیام دارند. یک‌بار این پیام در یکی از روزنامه‌های انگلیس چاپ شد؛ کل صهیونیزم بین‌الملل علیه آن روزنامه قیام کردند و برایش مشکل درست کردند.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8445/H/taskhiri-3.jpg

     
* این اتفاق چه سالی رخ داد؟
دقیقاً خاطرم نیست اما در دهه‌ی هفتاد بود.
صهیونیست‌ها از انتشار پیام جلوگیری می‌کنند. حکومت عربستان هم نه تنها به انتشار آن کمک نمی‌کند، در بعضی از سال‌ها جلوگیری هم می‌کند. گاهی دستگیری‌های زیادی هم انجام میدهد. البته در سال‌های اخیر، از این دستگیری‌ها کم داشتیم. ولی همه‌جا سعی می‌کنند سر و صدای این پیام را خاموش کنند. گاهی ما برای انتشار این پیام در روزنامه‌های خارجی اقدام می‌کنیم، پولش را هم می‌دهیم اما  منتشر نمی‌کنند. خیلی از روزنامه‌ها اجازه نمی‌دهند یا اجازه ندارند.
     
* در کشورهای اروپایی؟
اروپایی و حتی اسلامی. اصلاً اجازه نمی‌دهند، ولی همان‌طور که گفتم، ما هم کمی کوتاهی کرده‌ایم.
      
* جنس این پیام چگونه است؟ پیامی سیاسی است که یک دولت‌مرد به مردم می‌دهد؟
نه، پیام یک ولیّ به امتش است. یک رهبرِ روحانی و مرجعِ دینی که مقام رهبری انقلاب را دارند، به کل امت اسلامی. آن‌جا حجاج نمایندگان کل امت‌ اسلامی هستند و اردویی که آن‌جا برپا می‌شود، در حقیقت اردوی نمایندگان امت است؛ یعنی اردوی کل امت اسلامی با نیت قربةً إلی‌الله است. مردم آن‌جا با شعار و سرود و با حرکت واحد تربیت می‌شوند. فقط هم تربیت شعاری نیست، تربیت عملی است. حاجی باید مواظب چشمش باشد. حرکت دست و پایش را مراقبت کند. دهان و زبانش را مواظبت کند. محرمات احرام، تربیت‌کننده‌ی حاجی است.
پیام‌های رهبری هم در همین مسیر داده می‌شود. در این رابطه، من پیام‌های رهبر انقلاب را که در این چند سال صادر کردند را یک مفهوم‌شناسی کرده‌ام که اگر مایلید، بگویم.
      
* بفرمائید.
اگر رویه‌ی پیام‌های رهبر معظّم انقلاب را بررسی کنید، می‌بینید در این پیام‌ها اولین مطلبی که مطرح می‌شود، نقش حج در ساختن امت اسلامی است. پیام‌های آقا دقیقاً این نقش را در حج دنبال می‌کند. مثل نقش حج برای سدّ نقطه‌ضعف‌های امت اسلامی. آقا در برخی از این پیام‌ها فرموده‌اند ما نقطه‌های ضعفی داخل خودمان داریم و برخی نقطه‌ضعف‌ها هم از خارج است. پیام‌های حج و معانی آن، با تقویت تقوا و تقویت تزکیه‌ی نفس و نفی غفلت این نقاط ضعف را پُر می‌کند.
    
نکته‌ی دیگر در تبیین نقش حج این است که این پیام‌ها بر این‌که حج عَلَم الإسلام است، تأکید دارد. در یکی از پیام‌ها آقا اشاره کردند که حج "مظهر حرکت امت" و "تبیین‌کننده‌ی نقش اسلام سیاسی" است.
اگر پایه‌های حج را در نظر بگیریم، یکی‌ از آن‌ها طواف دور خانه‌ی خداست. یعنی کل امت به دور شریعت و هدایت‌های خداوند متعال بچرخند و تمسک کنند. در پایه‌ی دیگر که رمی جمرات است، امت مظاهر طاغوت و طغیان را رمی می‌کنند.
     
یکی از دیگر پیام‌های حج، بسیج نمودن کل امت برای ایستادگی در قبال چالش‌های فراروی اسلام است. این هم در پیام‌های آقا مورد اشاره‌ است. در مجموع اولین محوری را که این پیام‌ها به آن اشاره می‌کنند، "نقش حج در سیر تمدنی امت اسلامی" است.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8445/H/taskhiri-4.jpg


مسأله‌ی دوم نقش حج در "تربیت اخلاقی فرد و جامعه" است. این هم در همه‌ی پیام‌ها هست. از اول پیام تا آخر پیام حتماً اشاره به مسأله‌ی تهذیب و غنیمت شمردن این فرصت زیبا در اماکن شریفی که مرتبط با حج است، وجود دارد.
مسأله‌ی سوم در این پیام‌ها، نشان دادن "عظمت اسلام و پیام‌های آن" است. اشاره به عظمت راه‌حل‌های اسلام برای مشکلات بشریت است.

مسأله‌ی دیگر تأکید بر مسأله‌ی "وحدت اسلامی" است که خصوصاً در پیام‌های رهبری معظّم انقلاب، مهم‌ترین مظهر یا راه تحقق این وحدت اسلامی، "بیداری اسلامی" است. بیداری اسلامی در این پیام‌ها به‌عنوان زیباترین پدیده‌ی امروزی ماست. در این پیام‌ها سعی بر تعمیق بیداری و گسترش و رشد دادن آن است. اشاره‌هایی هم به تجلیات این وحدت می‌شود؛ مانند لباس متحد، مسیر و شعار و موضع‌گیری واحد، مَطاف واحد و... در همین پیام امسال، رهبر معظّم انقلاب اشاره می‌کنند که کعبه رمز کلمة‌ التوحید و نماد و دستور حرکت به سوی وحدت امت است.
همچنین در این پیام‌ها، به تبیین امکانات عظیم امت -امکانات مادی، معنوی، جغرافیایی و فرهنگی- پرداخته می‌شود؛ یعنی یادآوری امکانات عظیم امت به خودش که متأسفانه مورد تاراج دشمنان است.

یکی از محورهای دیگر که در این پیام‌ها هست، "مفتضح نمودن نقشه‌های استکبار جهانی" است. در همه‌ی این پیام‌ها به نقشه‌های شیطانی استکبار جهانی برای از بین بردن امت اسلامی و تبیین علّت این جنایت‌ها اشاره می‌شود. هم جنایت‌هایی که انجام می‌گیرد و هم مهم‌ترین مسائل و اخبار سرزمین‌های اسلامی؛ از مسأله‌ی تحریف و عداوت‌ها تا فتنه‌های طائفه‌گرا و گسترش مفاسد و کشتارهای زیاد و تبلیغات علیه این امت. همه‌ی این تهدیدها را که بعد از یازده سپتامبر بیشتر هم شده، آقا در پیامشان می‌گویند. چون نقشه‌های استکبار جهانی برای اشغال جهان اسلام به علّت انقلاب و بیداری اسلامی، خنثی شد، دشمنان شروع کردند به "پاره پاره کردن امت" و "گسترش مفاسد". بنابراین در پیام‌های آقا معرفی استکبار به‌عنوان دشمن مستضعفین، ضد حقوق بشر، حمایت‌کننده‌ی تروریسم و گسترش‌دهنده‌ی نفاق و سلطه در جهان اسلام، مطرح است.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8445/H/taskhiri-5.jpg


البته یکی از محورهای مهم نیز "مفتضح کردن نقش رژیم‌های مزدور منطقه" است که سعی می‌کنند هم اهداف استعمار را محقق کنند و هم حج را از محتوای عالی خودش تهی کنند که این مسأله هم در پیام‌ها آمده است.

آخرین نکته هم "مطرح کردنِ جمهوری اسلامی به‌عنوان الگوی موفق مقاومت و مبارزه علیه استکبار جهانی" است و الگوی اجرای اسلام در کل زندگی و داعیه‌دار وحدت اسلامی، الگوی هم‌بستگی بین رهبری و ملّت، نماد مردم‌سالاری دینی و محبت و کمک به مستضعفین. اگر این محورها را در نظر بگیرید، معمولاً کل پیام‌های رهبر معظّم انقلاب، اشاره‌ای به یکی یا گوشه‌ای از این محورها دارند.
      
* تأثیر تأکید بر این محورها در کشورهای دیگر چیست؟ آیا در میان نخبگان و یا سیاسیون شاخص کشورهای مسلمان یا عرب، بازخوردی داشته است؟
همه به ما می‌گویند که این پیام‌ها برای ما چقدر حیات‌بخش بود و چه‌قدر اثر داشت و روشن‌بخش بود. در هر سفری و به هر کنفرانسی که می‌رویم، -ما سالانه به حدود پنجاه کشور سفر می‌کنیم- با افراد، جمعیت‌ها و رهبران اسلامی، خصوصاً رهبران جمعیت‌های سیاسیِ اسلامیِ کشورهای مختلف و مبارزان، برخورد داریم- همه‌ به این نکات اشاره می‌کنند و این پیام‌ها را تحسین می‌کنند. یعنی با همه‌ی ضعف ما در رساندن این پیام، هرجا که این پیام دریافت شده، اثر حیات‌بخشی داشته است.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8445/H/taskhiri-6.jpg

    
* الآن ادبیات "دیپلماسی عمومی" در دنیا مطرح است؛ یعنی رهبران کشورها، خطابشان را از دولت‌ها به ملّت‌ها برمی‌گردانند. آیا می‌توان پیام حج را هم یکی از ارکان دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی و ابزاری برای صدور انقلاب دانست؟
بِلاشَک؛ یکی از راه‌های زیبای صدور پیام انقلاب، همین پیام امام و رهبر به حجاج بوده است. یکی از راه‌های جان دادن به کنگره‌ی حج و پاسخ به تهی کردن حج از محتوا و فعال کردن نقش حج در زندگی مسلمان‌ها، همین پیام‌ها است که به نظرم تأثیر خودش را هم گذاشته است. گرچه همان‌طور که عرض کردم، ما در رساندن این پیام کمی مقصریم.
     
* در پیام اخیر که به تازگی منتشر شده، نکته‌ی خاصی برای توجه کردن وجود دارد؟
نکاتی را که گفتم، تقریباً در همه‌ی پیام‌های آقا می‌بینید؛ البته با کم و زیاد و متناسب با شرایط. در پیام اخیر هم‌ آقا به کشتن برادران در یمن و مسئله‌ی اشغال فلسطین، عراق، افغانستان و اهداف اشغال‌گران، گسترش مفاسد اخلاقی و... اشاره می‌کنند و همه را معلول استکبار جهانی و نیز خنثی شدن نقشه‌های استکبار را بیداری اسلامی می‌دانند. تمرکز بر بیداری اسلامی هم نکته‌ی حساس همه‌ی پیام‌های آقاست. باید این بیداری را به‌عنوان یک هدیه‌ی الهی تلقی کنیم و عمق ببخشیم و توسعه‌اش بدهیم، نباید فقط مسئله‌ای عاطفی باشد. این بیداری مبشّر آینده‌ی زیبای قرآنی امت اسلامی است و در پیام اخیر هم آمده و مورد تأکید مجدد قرار گرفته است.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/8445/H/taskhiri-7.jpg

     
* فرمایش پایانی...
آرزو داریم خداوند بر مسلمین منت بگذارد تا عبادات اسلامی را خوب درک کنند و پیام‌هایش را دریافت کنند. نقص این است که خیلی از حجاج راه‌های طولانی را طی می‌کنند، زحمت‌های زیادی هم متحمل می‌شوند ولی پیام‌های حج را دریافت نمی‌کنند. ما در روایات داریم "مایزال علی الحاج نور الحج حتی لم یذنب" یعنی حاجی با نور حج برمی‌گردد و این نور هم در وجود انسان، هم در فعالیت او در جامعه تجلی می‌یابد تا هنگامی‌که خدای نکرده مبتلای به گناه ‌شود و کم‌کم این نور از بین می‌رود. امیدواریم حجاج هم در دریافت نور حج کوشا باشند و هم در نگه‌داشتن پیام حج و نتیجه‌ی آن اردوی عبادی، تا حج نقش خود را در تربیت امت اسلامی داشته باشد.

شیخ محمد عزیز حنیفی عضو شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت استان فارس  ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن ماه ذی الحجه، بیان کرد: حج از ارکان اصیل و از مهمات اسلام می باشد؛ باید بر این نکته تاکید نمود که بسیاری از فضائل و برکات در آن نهفته است.

وی افزود: پیامبر اسلام(ص) فواید و ثمرات مهمی را پیرامون حج و اعمال آن بیان نموده اند؛ فلسفه حج به طور قطع همبستگی ، یکپارچگی ، اتحاد و وحدت و همدلی و همنوایی و نزدیکی عقاید امت اسلامی است.

وی ادامه داد: اعمالی نظیر نماز  ، مناسک حج و دیگر برنامه های حاجیان، نشانگر و معطوف به مسائل وحدت است؛ حج در واقع ویژگی جهان شمولی دارد و اثرات آن متاثر بر تمام  امت اسلامی در هر جای عالم است.

وی عنوان کرد: ذی الحجه از ماه های حرام بوده و حدودی در آن معین گردیده است که فضیلت های خاصه آن است؛ خداوند متعال حقیقت اسلام را در حج قرار داده است.

وی تصریح کرد: خداوند متعال انسان را با انجام چنین اعمالی می آزماید؛ حضرت ابراهیم چگونه با تزکیه نفس و آزمایش جان و مال خود در برابر این آزمون الهی پیروز بیرون آمد؟، خداوند مومنین را چنین می آزماید.

وی در پایان تاکید کرد: انسان های مومن باید بر این هدف ثابت قدم بوده و در راه خدا گام برداشته و این سنت ابراهیمی را در راستای اعتلای وحدت پاس بدارند، رمی جمرات و طرد شیاطین انس و جن از خود، در واقع آموزش مقابله با وسوسه های شیاطین و از بین بردن وسوسه های تفرقه برانگیز است.
 

بهترین قرص برای رفع جوش صورت

استفاده از آنتی بیوتیک‏ ها که اثرات جانبی چشمگیری را ایجاد نمی‏ کند، می‏ تواند یک روش درمانی موثر برای خلاص شدن از بروز بیماری ناخوشایند جوش صورت باشد. در این‏جا با بهترین آنتی بیوتیک‏ها برای درمان مشکلات جوش صورت آشنا می ‏شویم.
آکنه وولگاریس یا آکنه ‏ی ساده، یک بیماری پوستی بسیار مایوس کننده برای بسیاری از نوجوانان می‏ باشد. بروز ناخوشایند جوش بر روی صورت، پشت و دیگر مناطق بدن به واسطه ی تولید بیش از حد چربی توسط غده ‏های چربی ‏دار ایجاد می ‏گردد.
گزینه ‏های قابل اعتماد درمان جوش صورت استفاده از صابون‏ های معطر، کاربرد کرم‏ های پوست با چربی کمتر و از همه مهم‏تر، تجویز داروهای آنتی باکتریایی می ‏باشد. آنتی بیوتیک با بسیاری از روش‏ها با مشکل جوش مبارزه کرده، که باعث کاهش و یا کشتن گونه ‏های باکتریایی عمده می ‏گردد.
تجمع چربی بیش از حد باعث گرفتگی منافذ پوست می‏ گردد. این‏ها در ترکیب با سلول‏ های مرده محیط پرورش برای باکتری‏ ها ایجاد می‏ کنند که منجر به قرمزی پوست، درد و علائم التهابی می‏ گردد. نوجوانانی که آکنه و جوش صورت دارند اغلب به دنبال روشی ساده برای از بین بردن جوش می ‏باشند.

بهترین آنتی بیوتیک برای جوش صورت
 

بهترین آنتی بیوتیک برای جوش صورت چیست؟

برخی آنتی بیوتیک‏ های خوب وجود دارد که همراه با نکاتی در رابطه با مراقبت پوست برای جوش صورت استفاده می ‏شود. اثر بخشی و مناسب بودن آنتی بیوتیک ممکن است از یک فرد به فرد دیگر، بر اساس حساسیت بدن به یک داروی خاص، شدت جوش و شرایط پوست شخص متفاوت باشد. بنابراین، تصمیم‏ گیری در رابطه با یک آنتی بیوتیک قوی و مقدار غلظت آن توسط متخصص پوست انجام می‏ گیرد. آنتی بیوتیک‏ هایی که که غالبا برای جوش صورت استفاده می‏ شوند به شرح زیر می ‏باشند:
 

تتراسایکلین

داروی تتراسایکلین احتمالا محبوب‏ ترین آنتی بیوتیک خوراکی توصیه شده برای جوش صورت می ‏باشد. این دارو برای درمان آکنه، جوش صورت و بیماری التهاب پوستی استفاده می ‏شود. برای حصول بهترین نتایج، این دارو باید بین غذاها زمانی که معده خالی است، مصرف گردد. دوز دارو باید به تدریج به محض بهبود علائم پوستی کاهش یابد.
 

مینوسیکلین

مینوسیکلین نیز یکی از داروهای آنتی بیوتیکی بوده که دارای خواص ضد التهابی می ‏باشد. این دارو متعلق به کلاس داروهای تتراسایکلین می ‏باشد و کمک‏ کننده به پاکسازی اشکال شدید جوش و کنترل شیوع آن می‏ باشد. برخی از کاربران 60 درصد کاهش را در شیوع جوش صورت بعد از مصرف مینوسیکلین در غلظت تجویز شده گزارش کردند. مینوسیکلین نه تنها باعث کاهش قرمزی و تورم می گردد، بلکه به درمان زخم‏ های به جا مانده از جوش نیز کمک می‏ کند.
 

داکسی سایکلین

در موارد شدید جوش که به مینوسیکلین و اریترومایسین پاسخ نمی ‏دهد، پزشک ممکن است داکسی سایکلین که یک داروی تجویزی قوی می‏ باشد را پیشنهاد دهد. در هنگام استفاده از این آنتی بیوتیک باید به توصیه‏ های پزشک توجه کنید. تعداد قرص ‏های تجویز شده در طول روز بستگی به غلظت دارد. برای مثال، 50 میلی‏گرم داکسی سایکلین ممکن است برای دوبار در روز در نظر گرفته شود، در حالی که قرص 100 میلی ‏گرمی تنها یک بار در روز استفاده می‏ شود.
 

اریترومایسین

یکی دیگر از فرمولاسیون ضد باکتریایی در نظر گرفته شده اریترومایسین می ‏باشد. این آنتی بیوتیک دارای خواص ضد باکتریایی و ضد التهابی می ‏باشد، که باعث تخریب تعادل پروتئین در گونه های باکتریایی شده و در نتیجه باعث مرگ میکروب‏ ها می‏ گردد. برخلاف تتراسایکلین، این قرص می ‏تواند با غذا و یا بدون غذا استفاده شود. در حالی که با مصرف این دارو، باید مقدار زیادی آب برای به حداقل رساندن اثرات جانبی آن بنوشید.
 

آزیترومایسین

آزیترومایسین یکی دیگر از آنتی بیوتیک های موثر در درمان جوش است که عده ی زیادی از مصرف کنندگان اطلاعات کافی در خصوص نحوه عملکرد و سایر موارد ایمنی آن ندارند. به خصوص آنکه متاسفانه بسیاری از افراد بدون توجه به عوارض مصرف خودسرانه این دارو برای درمان جوش، از آن استفاده می کنند. لذا در این مقاله تصمیم گرفتیم به بررسی آزیترومایسین، روش مصرف آزیترومایسین، عوارض مصرف آزیترومایسین و… بپردازیم.

همانطور که می دانید علت اصلی ایجاد جوش، چربی زیاد پوست و یا اختلالات هورمونی است. نکته قابل توجه آن است که جوش به هر دلیلی که ایجاد شده باشد بستر مناسبی برای رشد باکتری فراهم می آورد که این مسئله عامل مهمی در پیشروی آکنه به شمار می رود.

از این رو بسیاری از پزشکان با در نظر گرفتن شرایط و بررسی دقیق پوست در صورت لزوم در کنار سایر درمان های ضدجوش، آنتی بیوتیک نیز تجویز می کنند. (مصرف آنتی بیوتیک برای درمان جوش فقط و فقط بر اساس تشخیص متخصص پوست انجام می گیرد.)
 

کلیندامایسین

کلیندامایسین موضعی آنتی بیوتیکی است که برای درمان آکنه های التهابی استفاده می شود. عملکرد کلیندامایسین موضعی با کاهش تعداد باکتری هایی که باعث ایجاد آکنه شده اند می باشد.

معمولا، اثرات درمانی را 4 تا 6 هفته بعد از شروع درمان مشاهده خواهید کرد. گرچه بعضی اوقات کلیندامایسین به صورت خوراکی برای درمان آکنه استفاده می شود، اما استفاده از آن به صورت موضعی متداول تر است.


موپیروسین 

کرم موپیروسین 2% چه استفاده ای دارد؟
موپیروسین یک آنتی بیوتیک است که از رشد باکتری ها روی پوست شما جلوگیری می کند. موپیروسین موضعی (برای استفاده در سطح پوست) برای درمان عفونت های پوستی مانند زرد زخم یا عفونت پوستی استافی استفاده می شود.

دیگر آنتی بیوتیک های موضعی به مانند موپیروسین، باسیتراسین و سولفاستامید موضعی، نقشی در درمان آکنه کیست تخمدان حاد ندارند.

بهترین آنتی بیوتیک برای جوش صورت
 

چرا از آنتی بیوتیک ‏ها برای درمان آکنه استفاده می ‏شود؟

زمانی تصور می ‏شد که مراقبت نامناسب از پوست، عاملی بوده که تا حدی باعث ایجاد جوش می‏ گردد. گزینه‏ های قابل اعتماد درمان جوش صورت استفاده از صابون‏ های معطر، کاربرد کرم ‏های پوست با چربی کمتر و از همه مهم‏تر، تجویز داروهای آنتی باکتریایی می ‏باشد. آنتی بیوتیک با بسیاری از روش ‏ها با مشکل جوش مبارزه کرده، که باعث کاهش و یا کشتن گونه‏ های باکتریایی عمده می ‏گردد. آن‏ها به صورت خوراکی یا موضعی مصرف می ‏شوند. در یک زمان، هر دوی آنتی بیوتیک‏ های خوراکی و موضعی همزمان استفاده می‏ شود.
 
یک داروی آنتی بیوتیکی خوب به نام آکوتان به عنوان جایگزین مناسب برای درمان انواع شدید جوش‏ های صورت استفاده می‏ شود. اساسا یک فرمولاسیون خوراکی دارند، این دارو تنها هنگامی که آنتی بیوتیک‏ ها و دیگر روش‏ های درمان جوش نتیجه‏ ی سریعی را نشان ندهند، استفاده می‏ شود. قبل از مصرف آکوتان، یک معاینه ‏ی پزشکی کامل انجام شده و دکتر سابقه ‏ی پزشکی بیمار را نیز مورد تحلیل قرار می ‏دهد. استفاده ‏ی آنتی بیوتیک ‏ها و آکوتان به طور همزمان توصیه نمی‏ شوند، چون ممکن است با هم تعامل داشته باشند و باعث عوارض شدید پزشکی گردند.

توجه: مصرف بیش از حد آنتی بیوتیک ‏ها می‏ تواند منجر به ایجاد عوارض جانبی خاصی گردد. افرادی که از آنتی بیوتیک‏ های آکنه برای مدت زمان طولانی استفاده می‏ کنند، امکان بیشتری برای ابتلا به عفونت دستگاه تنفسی نسبت به دیگران دارند. بنابراین، حتی بهترین آنتی بیوتیک ‏ها برای جوش نیز باید تحت نظر دکتر و مطابق با دستورالعمل او استفاده گردد. در صورت امکان، دوز دارو باید به منظور اجتناب از ایجاد عوارض جانبی به حداقل برسد.