
emamian
امام رضا (ع) در دل یکایک اهل سنت جایگاه ومحبت مختص به خود را دارد
ماموستا "محمد سلیم آویشی" امام جمعه و جماعت هاشم آباد مرگور ارومیه، با بیان این که امام رضا (ع) در دل یکایک اهل سنت جایگاه ومحبت مختص به خود را دارد، اظهارداشت: طبعا هر احدی از اهل سنت امام رضا (ع) را یکی از ائمه و بزرگان دین می دانند و به موجب وظیفه دینی خود محبت ایشان را یک واجب می شمارند؛ زماني كه شخصی از سلاله ای اطهر ویکی از هدایت گران مردم به سمت سعادت دنیا وآخرت باشد مگر می شود کسی که کمترین آشنائی با دین مبين اسلام دارد ايشان را دوست نداشته باشد.
ماموستا آویشی اظهار داشت: یکی از آثار مهم زیارت امام رضا(ع) این است که انسان درس زهد وتقوا، درس خدمت به دین ومردم، درس اخلاق و آداب، درس زیستن برای خدمت به دین و هدایت مردم به راه درست، درس تواضع وخوش خلقی را از وجود ايشان فرا می گیرد.
وي ادامه داد: زماني كه انساني سیره این بزرگوار را مطالعه می کند، تمام مکارم و محاسن اخلاقی را می بیند؛ پس ضرورت دارد از شخصیت این بزرگوار الگو برداری شود.
ماموستا محمد سليم آويشي بيان كرد: ائمه و بزرگان اهل سنت در توسل به بزرگان دین هر چند اختلاف نظر دارند اما بسیاری از آنها در این امر اشکالی نمی بینند وآن را جایز می دانند.
دیدگاه اهل سنت درباره امام رضا (ع) چیست؟
منابعِ زندگینامهایِ اهل سنت، علی بن موسی الرّضا را بهعنوانِ یکی از راویانِ احادیث ذکر کردهاند. گفته میشود که تعدادی از محققانِ حدیثِ عامّه، گزارشهایی دارند که از او حدیث نقل شده است؛ اما نامِ راویان، ذکر نشده و بااینحال ازجمله روایاتِ عامه از مدینه است. بهعنوانِ یک امامِ امامی که ادعای یگانگیِ قدرتِ مذهبی را دارد و اعتبارِ روایاتِ نبویِ منتسب به حوزهٔ صحابهٔ پیامبر را بهرسمیت نمیشناسد، علمِ علی بن موسی الرّضا در نظرِ همفکرانِ اهلِ عامهاش مشکوک بود.
از سوی دیگر، دانشمندانِ عامّه نمیتوانند هیچ مانعی در برابرِ نقلِ حدیث از او یا علیهِ اعتبارِ او دربارهٔ روایاتی که او در زمانِ حضورش در خراسان بهعنوانِ ولیعهد نقل کرده، بیابند؛ از دیدگاهِ آنان، پذیرشش بهعنوانِ ولیعهدِ مأمون به این معنی بود که برخلافِ ادعای پیروانِ امامیهٔ خود، وی مدعیِ مقامِ امامیه نبوده است.
در حقیقت، بهنظر میرسد که آنان او را بهعنوانِ یک راویِ برجسته بهواسطهٔ تقوایش در علمش و نسبش از پیامبر، مورد توجه قرار دادهاند. بااینحال، با توجه به احترامِ مستمر نسبت به علی بن موسی الرّضا بهعنوان امامِ امامیه و توسعهٔ بدنهٔ احادیث امامیه بر پایهٔ اعتبارِ وی، بعدها دانشمندانِ سنی بهوضوح بیمیل بودند که او را بهعنوانِ یکی از اولیاءشان مورد توجه قرار دهند.
ازاینرو، بعضی از آنان این دیدگاه را بیان کردند که او همیشه یک راویِ قابلاعتماد نیست؛ درحالیکه دیگران، با احترامِ بیشتری نسبت به جایگاهش رفتار میکردند و گفتند که نقصِ مربوط به روایاتِ او، از راویانِ او سرچشمه میگیرد. بااینوجود، آنان همچنان از او بهعنوانِ مردِ تقوا و علم یاد میکردند، و بعضی حتی به پیروی از شیعه، از درگذشتِ وی بهعنوانِ شهادت یاد میکردند.
جعفریان از گروهی از دانشمندان اهل سنت یاد میکند که تا قرن ششم ه.ق به زیارت مدفن علی بن موسی الرضا رفتهاند و این واقعه را دلیل بر محبوب بودن علی بن موسی نزد اهل سنت دانستهاست.
واقِدی، از علی بن موسی به عنوان یک راوی که از پدر و عموهایش نقل حدیث کردهاست یاد میکند.
دیدگاه علمای بزرگ اهل سنت درباره امام هشتم شیعیان
بزرگان اهل سنت فضائل و کرامات امام رضا (ع) را غیر قابل احصا میدانستند و همواره معترف به بزرگی ایشان بودند.
جایگاه امام رضا (ع) در ایران به گونهای است که نه تنها شیعیان از حضور ایشان در این سرزمین فیض میبرند بلکه حرم ایشان همواره پناهگاه دیگر مذاهب و فرقههای اسلامی بوده است. این موضوع نه در حال حاضر که در گذشته نیز ثابت بوده است. حجت الاسلام محمد محسن طبسی، مدیر گروه فرق تشیع دانشگاه مذاهب طی مقالاتی به موضوع جایگاه و کرامات حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در آثار اهل سنت پرداختهاند از همین رو و به دنبال فرا رسیدن سالروز میلاد پر برکت ایشان گزارشی از این نگاشتهها ارائه خواهیم کرد.
مقامات حضرت رضا (ع) از زبان علمای اهل سنت
۱- عبد اللهبناسعد بافی: «وی امام جلیل و بزرگوار از سلاله بزرگان و اهل کرم، ابو الحسن علی بن موسی الکاظم (ع) میباشد… وی یکی از دوازده امام شیعیان است که اساس مذهب بر نظرات ایشان است. وی صاحب مناقب و فضائل میباشد.»
۲- یوسف بن اسماعیل نبهانی: «از بزرگان ائمه و چراغهای امت از اهل بیت نبوت و معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردی میباشد. وی جایگاه والایی داشته، نام وی شهره میباشد و کرامات زیادی دارد.»
۳- ابو الفوز محمد بن امین بغدادی مشهور به شویدی: «در مدینه به دنیا آمد و بسیار گندمگون بود و کراماتش زیاد و مناقبش مشهور است که در اینجا نمیگنجد.»
۴- عباس بن علی بن نورالدین مکی: «فضائل علی بن موسی (ع) هیچ حد و حصری ندارد.»
کرامات حضرت رضا (ع) از زبان علمای اهل سنت
۱- شیخ عثمان سراج الدین حنفی در کتاب تاریخ الاسلام و الرجال: «زمانی که حمیده مادر امام کاظم کنیزی به نام نجمه را از بازار خریداری کرد، پیامبر را در خواب دید که به ایشان فرمود: این کنیز را به فرزندت (امام کاظم) هدیه کن! همانا از این کنیز، فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین اهل زمین میباشد؛ و حمیده نیز چنین کرد.»
۲- ابن صباغ مالکی در کتاب الفصول المهمه: «از بکر بن صالح نقل شده که میگوید: «نزد امام رضا رفتم و به وی گفتم: همسرم که خواهر محمد بن سنان از خواص و شیعیان شما میباشد، حامله است و از شما میخواهم دعا کنید خداوند فرزند پسری به من دهد. امام فرمود: دو فرزند در راه است. از نزد امام رفتم و پیش خود گفتم: اسم یکی را محمد و دیگری را علی میگذارم. در این هنگام، امام مرا فرا خواند و بدون اینکه از من چیزی بپرسد، به من فرمود: اسم یکی را علی و دیگری را ام عمرو بگذار. وقتی که به کوفه رسیدم، همسرم یک پسر و یک دختر به دنیا آورده بود و اسم آنها را همان گونه که امام فرموده بود گذاشتم. به مادرم گفتم معنی ام عمرو چیست؟ به من جواب داد: مادر بزرگت ام عمرو نام داشت.»
۳- حاکم نیشابوری به سند خودش از سعید بن سعد نقل میکند: «روزی امام رضا به مردی نگاهی کرد و به او فرمود:ای بنده خدا! به آنچه میخواهی وصیت کن و خود را برای چیزی که گریزی از آن نیست (مرگ)، آماده کن! راوی میگوید: پس آن مرد پس از سه روز از دنیا رفت.»
۴- شبراوی شافعی نقل میکند: هنگامی که مأمون امام رضا (ع) را، ولی عهد و خلیفه بعد از خود قرار داد، اطرافیان مأمون از کار خلیفه ناراضی بودند و ترس این را داشتند که خلافت از بنی عباس خارج شود و به بنی فاطمه بازگردد؛ لذا کینه و نفرت از آن حضرت داشتند و منتظر فرصتی برای ابراز این نفرت و کینه بودند. امام رضا همیشه وقتی که وارد بر خلیفه میشد، از دالانی عبور میکرد که پردهای داشت و خدام و نگهبانان، مأمور احترام و ایستادن و سلام کردن بر امام و برداشتن پرده بودند تا امام عبور کند. قرار بر این شد که احدی به امام سلام نکند و ایشان را احترام نکنند و پرده را برندارند. بعد از این تصمیم، امام رضا طبق عادت روزانه وارد دالان شد و افراد سلام نکردند و به امام احترام نگذاشتند؛ اما برخلاف تصمیم خود و طبق عادت روزانه، پرده را کنار زدند تا امام عبور کند. بعد از این جریان، همدیگر را ملامت کردند که چرا پرده را کنار زدید؟ قرار شد روز بعد چنین نکنند. روز بعد امام رضا وارد شد و بر وی سلام کردند؛ اما پرده را برنداشتند. در این هنگام باد شدیدی وزید و پرده را از حد معمول خود نیز بالاتر برد و امام وارد شد و هنگام خروج نیز چنین شد. بعد از این جریان با یکدیگر به سخن نشستند و در مورد امام رضا چنین میگفتند که این شخص نزد خداوند جایگاه ویژهای دارد. بعد از این قضیه، قرار گذاشتند به ایشان خدمت کنند که این کار از همه کارها بهتر است.
۵- قاضی ابوعلی تنوخی در کتاب الفرج بعد الشده نقل میکند: در خراسان زنی به نام زینب ادعا میکرد که علویه و از نسل فاطمه میباشد. خبر این زن تمامی خراسان را فرا گرفت. خبر به امام رضا رسید، امام آن زن را احضار کرد و علویه بودن وی را تأیید نکرد و فرمود: وی دروغگو است. آن زن امام را مسخره کرد و با کمال بی ادبی به امام گفت: تو نسب مرا زیر سوال بردی؛ من نیز نسب تو را زیر سوال میبرم. در این هنگام، غیرت علوی امام به جوش آمد و به سلطان خراسان فرمود که وی را در «برکة السباع»، بیفکند. در آن دوران سلطان مکانی داشت که در آن درندگان وجود داشتند و آن مکان برای انتقام گرفتن از مفسدین و مجرمین بود. امام رضا آن زن را نزد سلطان حاضر کرد و فرمودند: این زن دروغگو است و بر علی و فاطمه دروغ میبندد و از نسل این دو نیست. اگر این زن راست گفته و پاره تن فاطمه و علی باشد، بدنش بر درندگان حرام میباشد؛ پس او را در میان درندگان بیندازید. اگر راستگو باشد، درندگان به وی نزدیک نمیشوند و اگر دروغگو باشد، وی را میدرند. وقتی که زینب این سخن را شنید، پیش دستی کرد و به امام گفت: اگر راست میگویی، داخل این گودال شو؟ امام نیز بی هیچ سخنی وارد گودال شد. مردم و سلطان نیز از بالا نظارهگر جریان بودند. زمانی که امام وارد گودال شد، درندگان که گویا رام شده بودند، یک به یک نزدیک امام میآمدند و دمهای خودشان را به نشانه تسلیم و زانو زدن در برابر امام به زمین میگذاشتند و دست و پا و صورت امام را میبوسیدند تا اینکه امام از آنجا بیرون آمد. بعد از این جریان، سلطان دستور داد این زن دروغگو را داخل گودال بیندازند. زن امتناع کرد. سلطان دستور داد وی را داخل گودال بیندازند تا طعمه درندگان شود. بعد از این ماجرا اسم این زن در خراسان به زینب کذابه مشهور شد.
بیانات در ارتباط تصویری با همایش سراسری قوه قضائیه
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
پیشاپیش تبریک عرض میکنم ولادت حضرت ابیالحسن الرّضا (سلام الله علیه و صلوات الله علیه و علی آبائه و ابنائه المعصومین المطهّرین) را و همچنین به مجموعهی کارکنان و زحمتکشان قوّهی قضائیّه هم، هفتهی قوّهی قضائیّه را تبریک عرض میکنم. و تشکّر میکنم از بیانات جامع و مفید جناب آقای رئیسی -ریاست محترم قوّهی قضائیّه- که بسیاری از مطالب لازم را که بایستی ما بشنویم و مردم بشنوند و آحاد قوّهی قضائیّه بشنوند، در بیانات امروزشان گنجاندند و بیان کردند؛ من هم به بعضی از آنها اشاره خواهم کرد.
درود و رحمت پروردگار را درخواست میکنیم برای شهدای هفتم تیر -که حادثهی مهمّی در تاریخ کشور و تاریخ انقلاب بود- و شهدای قوّهی قضائیّه، بخصوص شهید مظلوم مرحوم آیتالله شهید بهشتی و شهید قدّوسی و شهید لاجوردی و شهدای متعدّد و بزرگواری که قوّهی قضائیّه در دوران انقلاب و در طول خدمت چهلسالهی خود تقدیم کرده.
ما دربارهی اهمّیّت و شأن قوّهی قضائیّه خیلی حرف زدهایم و تکالیف و وظایف را در طول سالهای متمادی، گفتهایم، دوستان گفتهاند، مسئولان قوّه گفتهاند و آن مطالب را نمیخواهیم تکرار بکنیم. من امروز چند جمله، چند نکته در باب تحوّل قضائی، و تحوّل در دستگاه قضا عرض میکنم که خب صحبت جناب آقای رئیسی هم عمدتاً در مورد تحوّل بود، که مسئلهی بسیار مهم و اساسیای است. چند نکته هم در باب مبارزهی با فساد، که امروز در قوّهی قضائیّه به صورت نمایانی خودش را دارد نشان میدهد، عرض خواهم کرد.
چند نکته در باب تحوّل قضائی: ۱) اهمّیّت سند تحوّلِ تهیه و ارتقا دادهشده در قوّهی قضائیّه
در مورد تحوّل، اوّلاً من شنیدم -ظاهراً در گزارش قوّهی قضائیّه هم بود- که سند تحوّلی که در سال قبل، رئیس محترم قوّه تهیّه کرده بودند و ارائه و ابلاغ کردند، ویرایشِ ارتقایافتهای داده شده و آنچه امروز در دسترس قوّهی قضائیّه و مورد اهتمام قوّهی قضائیّه است، سندی است که از لحاظ سطح کار، از سند اوّلی بالاتر و پیشرفتهتر است؛ این خبر بسیار خوبی است برای ما. آن طور که به من گزارش شد این سند را قوّهی محترم قضائیّه با همکاری نخبگان متعدّدی از حوزه و دانشگاه تهیّه کرده، فراهم کرده که این سبْکِ کار هم، سبْک کاملاً درست و متین و منطقیای است؛ و همچنین با استفادهی از تجربیّات برگزیدگانِ درون قوّه و مجرّبین قوّه، ارتقای این سند فراهم شده. اگر این [سند] ابلاغ نشده، ابلاغ کنید، دنبال کنید و کارنامهی اجرای برنامههای مترتّب بر این سند را هم در وقت خود و در زمان خود منتشر کنید که مردم بدانند که این سند و این برنامهها تا چقدر پیش رفته؛ همین طور که امروز بیان کردید که مثلاً حدود هشتاد درصد در مجموع به طور متوسّط پیشرفت کرده، اگر این را با تفاصیل مردم بدانند، قطعاً در امیدواری به قوّهی قضائیّه تأثیر دارد، که این خیلی مهم است.
۲) تحوّل بر مبنای اصول و مبانی فکری اسلامی و دینی
البتّه تحوّل یک چیزی نیست که متوقّف بشود؛ تحوّل طبعاً در هر برههای از زمان با افکار جدید، با دریافتهای جدید و ابتکارات تازه مطرح میشود و انشاءالله حرکت تحوّلی همین طور ادامه پیدا خواهد کرد. البتّه قبلاً هم ما این را عرض کردهایم، حالا هم تأکید میکنیم که تحوّل باید بر مبنای اصول و مبانی فکری اسلامی و دینی باشد؛ وَالّا اگر چنانچه تحوّل مبتنی بر یک مبنایی نباشد، تحوّل نیست، تذبذب(۲) و هرج و مرج است. تحوّل، در چهارچوب و قالب یک مبانی متقن و محکمی که از اسلام و از قرآن و مبانی دینی گرفته شده به وجود خواهد آمد. مدیریّت هم در تحوّل لازم است، که مدیریّتش با رئیس محترم قوّهی قضائیّه است.
۳) توکّل بر خداوند و عدم انفعال در برابر مقاومتها و دشواریهای تحوّل
یک نکتهی دیگر این است که تحوّل کار بسیار دشواری است. گفتنِ به زبان آسان است که تحوّل ایجاد کنید؛ لکن تحوّل در عمل خیلی کار مشکلی است؛ علّت هم این است که مقاومتهایی در مقابل تحوّل هست. بعضی مقاومتها از روی سوء نیّت نیست؛ بعضیها حال و حوصلهی تغییرات بنیانی را ندارند، بعضیها توانش را ندارند، بعضی هم ممکن است از وضع موجود منتفع باشند و نخواهند این وضع، تغییر پیدا بکند؛ البتّه در بیرون دستگاه قضائی هم شبکهی درهمتنیدهی مجرم و مفسد و مانند اینها هم هست که اینها هم قهراً مخالفند؛ پشت سر همهی اینها هم نگاه دستگاههای دشمن و معاند با نظام جمهوری اسلامی است که اصلاً هر حرکت اصلاحی در هر جای جامعهی اسلامی اتّفاق بیفتد، اینها ناراحت میشوند، مقابله میکنند، جوسازی میکنند. اینها مخالفینند؛ مخالفین هم آرام نمینشینند. شما با قوّت، با روحیه، با شجاعت وارد میدان تحوّل میشوید، آنها هم آرام نمینشینند، آنها هم شروع میکنند به مقابله کردن. جوسازی میکنند؛ گاهی اوقات جوسازیهای رسانهای است، جوسازیهای پیگیر است، در افکار عمومی مردم وسوسه ایجاد میکنند که واقعاً یکی از مواردِ «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس»(۳) اینجا است. یکی از کارهایی که میتوانند بکنند این است که عزم راسخ سردمداران تحوّل را متزلزل کنند؛ دائماً مشاورتهای گوناگون که «این کار مصلحت نیست»، نگذارند این کار انجام [بشود]. بنابراین، مقاومت در مقابل تحوّل، از [جانب] این جناحهای مختلفی که اشاره کردیم فراوان خواهد بود.
راه [مقابلهی با اینها] توکّل به خدا است؛ توکّل کنید به خدا. وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه؛(۴) خدای متعال خودش کفایت خواهد کرد، خودش کمک خواهد کرد. راه را درست انتخاب کنید، هدف را درست انتخاب کنید و بعد «فَلِذٰلِکَ فَادعُ وَ استَقِم کَماِّ اُمِرت»؛(۵) با استقامت جلو بروید؛ راهش این است. در مقابل کارشکنی، در مقابل وسوسه، در مقابل اذیّت کردن و جوسازی کردن و مانند اینها، تنها راه مهم و مؤثّری که وجود دارد عدم انفعال و ادامهی راه و استقامت است؛ این توصیهی بنده است. این هم یک نکته.
۴) پیگیری متوازن همهِی وظایف در قوّهی قضائیّه
یکی از موضوعات مهم در زمینهی تحوّل این است که شما همهی وظایف قوّهی قضائیّه را -که خب وظایف زیادی است؛ در قانون اساسی ذیل پنج شماره وظایف قوّهِی قضائیّه بیان شده که البتّه بیش از پنج اصل است، چون در بعضی از این بندها چند موضوع کنار هم قرار گرفته- باید به صورت متوازن مورد توجّه قرار بدهید و پیش بروید که خوشبختانه میبینم در گزارش جناب آقای رئیسی بود؛ [مثلاً] مسئلهی احیای حقوق عامّه که جزو این وظایف است، یا پیشگیری از وقوع جرم که جزو این وظایف مهم است، ایشان به اینها توجّه کردند و اینها وجود دارد. من میخواهم بگویم پیگیری متوازن همهِی وظایف، یکی از مسائلی است که باید مورد توجّه باشد؛ یعنی ما وقتی که به یکی از این وظایف سرگرم شدیم، مشغول شدیم، از بقیّهِی وظایف غافل نمانیم و آنها روی زمین نماند. حالا مثلاً فرض کنید که احیای حقوق عامّه از جملهی این وظایف است که خیلی هم مهم است. احیای حقوق عامّه بسیار چیز مهمّی است؛ یا نظارت بر حُسن اجرای قوانین که این در قانون اساسی، جزو وظایف قوّهی قضائیّه است؛ یا پیشگیری از وقوع جرم یا اصلاح مجرمین؛ اینها همه جزو وظایفی است که در قانون اساسی ذکر شده و هر کدام یک فصل مُشبع(۶) و مهمّی دارد.
احیای حقوق عامّه عمدتاً کار دادستانیها است که البتّه در این برههی اخیر خوشبختانه مشاهده شد. حالا هم که جناب آقای رئیسی گفتند که ما منتظر دادخواست نمیشویم، وارد میشویم؛ بله، همین جور است، یعنی خود دادستانیها در مواقع متعدّدی، وقتی که احساس میکنند در یک موردی حقوق عامّه دارد تضییع میشود اینجا بایستی وارد میدان بشوند و وارد کار بشوند که [مواردی] دیده شد. در همین قضایای سیل اوایل سال ۹۸، یک مواردی را دادستانها وارد شدند؛ در جاهای دیگر هم وارد شدند؛ در این اواخر هم مواردی مشاهده شد؛ این بسیار درست است.
یا مثلاً پیشگیری بسیار مهم است. در مورد پیشگیری آنچه حائز اهمّیّت است این است که ما بسترهای وقوع جرم و تولید جرم را درست بشناسیم. اگر این بسترها شناخته شدند، دانسته شدند -که من حالا بعد یک نکتهای را هم در این زمینه عرض خواهم کرد- آن وقت شما راحت با آشنایی، با بصیرت میتوانید با وقوع جرم مقابله کنید که اصلاً جرم واقع نشود. ما اگر توانستیم پیشگیری را به معنای واقعی کلمه راه بیندازیم هزینهی مقابلهی با جرم بشدّت کاهش خواهد یافت. وقتی که بتوانیم پیشگیری را راه بیندازیم اصلاً از لحاظ مواجههی با جرم و مجرم هزینهِی کشور و هزینهی قوّهی قضائیّه بشدّت کاهش پیدا میکند؛ البتّه این محتاج همراهی همهی قوا است، بخصوص قوّهِی مجریّه باید در این زمینه با قوّهی قضائیّه همراهی کند.
پس بنابراین این هم یک نکته که به همهی این موارد و این وظایف به صورت متوازن توجّه بشود و همهِی اینها انشاءالله مورد توجّهِ تحوّلی قرار بگیرند.
۵) نیاز قوّهی قضائیّه به بهرهگیری از دانش نخبگان حوزه و دانشگاه
آن نکتهای که عرض کردم که مرتبط با این قضیّه است -که این هم یک نکتهی مهمی است- [این است که] قوّهی قضائیّه نیاز دارد به بهرهگیری از دانشها و دانشمندهایی که کارشان فقط دانش قضائی نیست. حالا مثلاً در همین زمینهِی پیشگیری از جرم؛ خب زمینههای جرم بعضاً روانشناختی است، بعضاً اقتصادی است، این را کسی که صرفاً دانش قضائی دارد مشکل بتواند بشناسد تا بتواند حل کند؛ در این [مورد] شما طبعاً احتیاج دارید به افرادی که در زمینهی روانشناسی جمعی، روانشناسی فردی دارای دانش باشند، [دارای] آگاهی باشند یا در زمینهی مسائل اقتصادی درست بدانند که چه چیزی بستر وقوع چه حادثهای و چه مشکلی یا چه راهحلّی است؛ اگر چنانچه از نخبگان حوزه و دانشگاه در دانشهای دیگر استفاده نشود، طبعاً قوّهی قضائیّه نخواهد توانست کار را آنچنان که باید و شاید دنبال کند. یا همین احیای حقوق عامّه که گفته شد؛ خب تعریف حقوق عامّه چیز آسانی نیست، خود این محلّ اختلاف است که حقوق عامّه چیست؛ این را طبعاً کسانی که تخصّص در این بخش از حقوق دارند، میتوانند برای شما تبیین کنند و روشن کنند. البتّه من شنیدم که در جهت ابهامزدایی از مفهوم حقوق عامّه، دادستان محترم کل(۷) کارهایی کردهاند و مصادیق روشنی را از حقوق عامّه مدوّن کردهاند و مشخّص کردهاند که اینها به عنوان حقوق عامّه است؛ از جمله مثلاً مسئلهی محیط زیست را یا واگذاری بدون دقّت واحدهای تولیدی را، همین کاری که حالا رئیس محترم قوّه دنبال میکنند و بسیار هم کار درست و بهجایی است که گاهی اوقات میشود که این کار، بظاهر کار فردی است امّا در واقع یک کار جمعی و مربوط به حقوق عامّه است؛ مثلاً واگذاری بنگاههای تولیدی با عدم دقّت به آدمهایی که یا ناصالحند، ناشایستند یا اینکه ناتوانند؛ خب این منجر خواهد شد به اینکه ناگهان یک ضربهی اساسی به کلّ تولید در کشور بخورد، این دیگر مربوط به یک نفر و دو نفر نیست، این حقوق عامّه است. بنابراین رسیدگی به این قضیّه یک امر مهم و لازمی است و به نظر من قوّهی قضائیّه از دانشها و دانشمندهای بخشهای مختلف هم در باب تحوّل باید استفاده کند.
۶) لزوم اعتقاد به تحوّل، در کلّ بدنهی قوّهی قضائیّه
یک نکتهی دیگری که این را هم خوب است عرض بکنم، این است که حرکت تحوّلی در قوّهی قضائیّه نمیتواند صرفاً متکّی باشد به یک مجموعهی در رأس قوّه -حالا ریاست محترم قوّه خب معلوم است که به معنای واقعی کلمه دنبال تحوّل است- یا عناصر برجسته و صاحبان مناصب بالا؛ [بلکه] باید در کلّ بدنهی قوّهی قضائیّه اعتقاد به تحوّل وجود داشته باشد. خب حالا خوشبختانه ایشان در این گزارشی که اکنون دادند، اشاره میکنند به اینکه این معنا در قوّهی قضائیّه وجود دارد، مایهی خرسندی است، من روی این تأکید میکنم؛ یعنی کاری بشود که مجموعهی قوّه و عناصر گوناگون در قوّه، و بدنهی قوّه معتقد بشوند به اینکه باید به معنای [واقعی] کلمه تحوّل پیشرفتگونه به سمت تحقّق اهداف عالی قوّهی قضائیّه انجام بگیرد.
۷) مردمی بودن قوّهی قضائیّه
یک نکته هم مسئلهی مردمی بودن است که بنده قبلاً هم این را مکرّر گفتهام، حالا هم در گزارش جناب آقای رئیسی مسئلهی مردمی بودن بود؛ خب، مردمی بودن شقوقی دارد، مصادیقی دارد؛ یک جنبهی مردمی بودن این است که قوّهی قضائیّه خودش را دارای شأن و روحیهی خدمتگزاری به مردم بداند؛ نگاه، از بالا نباشد؛ گاهی نگاههای ما به مردم ممکن است [جوری باشد] کأنّه از بالا نگاه میکنیم به مردم؛ نخیر، ما جزو مردمیم، بین مردمیم، خیلی از این مردم از ما بالاتر هم هستند و بنابراین اینکه کسی از موضع بالا به آحاد مردم نگاه کند غلط است؛ بنابراین روحیهی خدمتگزاری [مهم است]. ما باید خودمان را خدمتگزار مردم بدانیم؛ هر کدام ما در هر جایی که هستیم. این یکی از جنبههای مردمی بودن است. یک جنبهی دیگر این است که ما کاری کنیم که دسترسی مردم به قوّهی قضائیّه آسان بشود. یکی از کارهای مهم این است که مردم براحتی بتوانند به مراکز مورد نیازشان در قوّهی قضائیّه دسترسی داشته باشند.
یکی دیگر از مسائل مهم این است که مردم، اطّلاعات قضائی پیدا کنند؛ گاهی اوقات کسانی، یک گرفتاریای دارند که اگر چنانچه مثلاً به فلان نقطهی قوّهی قضائیّه مراجعه کنند، این حل خواهد شد؛ [امّا]نمیدانند، مطّلع نیستند و این گرفتاری روی آنها فشار میآورد، زندگیشان را زیر فشار قرار میدهد و گاهی مشکلات فراوانی درست میکند. بنابراین [باید] اطّلاعات قضائی، آگاهیهای قضائی مردم هم بالا برود.
یکی هم به معنای حضور در بین مردم است که خب الحمدلله من میبینم مسئولین قوّهی قضائیّه -خود جناب آقای رئیسی و بعضی دیگر- راحت بین مردم حضور پیدا میکنند؛ این خیلی خوب است؛ یعنی با مردم مواجه بشوید، در بین مردم حضور پیدا کنید؛ این هم یک نقطه است. بنابراین اینها جهات مختلف و مصادیق مختلف مردمی بودن است.
یک مصداق دیگری که این را من یک نکتهی جداگانهای قرار دادهام و این هم خوشبختانه امروز در بیانات آقای رئیسی بود، این است که مردم به قوّهی قضائیّه کمک کنند. حالا شما دارید با فساد مبارزه میکند، خیلی خب، یکی از عواملی که میتواند شما را در این راه کمک کند گزارشهای مردمی است؛ وقتی مردم به شما گزارش دادند در زمینهی مسائل مربوط به فساد، شما میتوانید از آن استفاده کنید و بهره ببرید که البتّه بعد راجع به این توضیح خواهم داد؛ این نکتهای است که مربوط به آن بخش بعدی ما است که مربوط به مسائل فساد است.
۸) لزوم فعّالیّت رسانهای و هنری در باب کار قضائی
یک نکتهی دیگری هم در مورد تحوّل عرض کنیم که این نکتهی آخر است و آن، فعّالیّت رسانهای و هنری در باب کار قضائی و تحرّکات قضائی است. ببینید، دشمنانِ حرکت عمومی نظام جمهوری اسلامی از همهی راههای ممکن برای دشمنی استفاده میکنند و به هر نقطهای از نقاط نظام جمهوری اسلامی که بتوانند، از همین طرق مختلف ضربه میزنند که از جملهی [آنها] مسائل قضائی است. حالا خارجیها را کار ندارم، [امّا] متأسّفانه در داخل هم حتّی با غفلت بعضی از مسئولینِ مربوط به این مسائل کارهایی میکنند، فیلمهایی میسازند که اساس و مبانی قضائی جمهوری اسلامی را زیر سؤال میبرد و متأسّفانه این فیلمها در بازبینیهای این نشستهای عمومی هنری و مانند اینها مورد توجّه قرار نمیگیرد و اینها اکران هم میشود، روی پرده هم میآید و پخش هم میشود؛ این خیلی چیز بدی است. قوّهی قضائیّه باید به این مسئله توجّه کند، صرفاً کار تبلیغاتی و رسانهای این نیست که شما بیایید آمار بدهید؛ خب بله، سخنگوی محترم قوّهی قضائیّه میآید توضیحاتی میدهد، آماری میدهد، خیلی هم خوب است، اینها لازم هم هست، امّا کافی نیست. این کافی نیست که ما بگوییم آقا ما این کارها را کردهایم؛ نه، برای اینکه ذهن مردم به معنای واقعی کلمه متوجّه به این قضایا بشود، کار هنری لازم است، کار رسانهای به معنای هنری لازم است؛ این را جزو کارهای اساسی باید به حساب آورد.
شما ببینید غربیها در این زمینه چه میکنند؛ خب دادگاههای غرب در سینما و فیلمهایشان -حالا آن مقداری که بنده دیدم، در فیلمهایی که یا آمریکاییها درست میکنند، فیلمهای هالیوودی، یا اروپاییها درست میکنند- یک نقطهی عدالت خشکِ محضِ این جوری است. اصلاً هیچ تعرّضی، تجاوزی به متّهم ندارند و تا یقین نکنند، حکم صادر [نمیکنند]؛ دادگاه در فیلمها این جوری است، [امّا] بیرون را شما نگاه کنید، الان وضع آمریکا را مشاهده کنید، ببینید چه کار میکنند. هزاران نفر را به صِرف حضور در خیابان میبرند زندان. این آقای رئیسجمهور محترم آمریکا(۸) هزاران کودک را از پدر مادرهایشان جدا کرد، در قفس انداخت؛ یعنی روال کارشان این جوری است. میگوید که اگر چنانچه فلان کار را بکنید، دَه سال باید بروید زندان؛ خب این قانون نمیخواهد؟ لازم نیست که مثلاً کسی [طبق قانون عمل کند]؟ میگوید: «من میگویم باید این قدر حکم داده بشود»؛ یعنی قضاوتهایشان این جوری است، دادگاههایشان این جوری است امّا در مقام تبلیغات که شما نگاه میکنید، یک چیز شسته و رُفته و زینتکرده و آرایشکردهای است که نشان میدهند. خب من البتّه طرفدار این نیستم که ما بر خلاف واقع، چیزی را آرایش بدهیم؛ نخیر، امّا همان واقع قضیّه را، آن کاری را که شما دارید انجام میدهید، مشخّص کنید، بیان کنید که متأسّفانه عکسش وجود دارد؛ یعنی گاهی اوقات در کشور ما فیلمهایی در مورد مسائل قضائی و آنچه مربوط به مسائل قضائی است ساخته میشود که درست عکس واقعیّت است، یعنی ضدّ واقعیّت است که من دیگر حالا اسم نمیآورم. اینها راجع به مسائل تحوّل.
چند نکته در مورد مبارزه با فساد: ۱) لزوم قاطعیّتِ قوّهی قضائیّه
در مورد مسئلهی فساد هم چند نکته را عرض میکنیم؛ خب الحمدلله توجّه به قضیّهی فساد در قوّهی قضائیّه اوج گرفته. البتّه قبل از این دوره شروع شده بود ولیکن حالا بحمدالله در اوج است و مورد توجّه است؛ و مردم هم که نگاه میکنند میبینند شما برخورد با مفسد میکنید، ملاحظه نمیکنید و قاطع وارد میدان میشوید، واقعاً خوشحال میشوند، امیدوار میشوند؛ چون فساد و مفسد یک ضربهی بزرگی به زندگی مردم و به روحیهی مردم و به ایمان و اعتقاد مردم است. حقیقتاً و انصافاً فساد مالی ــ به همراه فسادهای دیگر که حالا آنچه فعلاً در دستور کار قوّهی قضائیّه است، فسادهای مالی و اقتصادی است ــ گرفتاری بزرگی است، یک ویروس خطرناکی است مثل همین ویروس کرونا؛ و مثل ویروس کرونا واگیردار هم هست؛ بشدّت واگیردار و مسری است؛ یعنی فساد در یک جا، سریع و شدید به جاهای مختلف سرایت میکند. یک مفسد فقط خودش مفسد باقی نمیماند، دیگران را هم به دلایل مختلفی به فساد سوق میدهد؛ و اتّفاقاً در ویروس کرونا که دست آلوده و ناپاک مایهی انتقال ویروس است، در فساد هم دستهای آلوده و ناپاک موجب میشوند که فساد منتقل بشود و دستبهدست بشود؛ منتها خب در ویروس کرونا این دست را اگر صابون زدیم و شستیم، مسئله تمام میشود [امّا] آنجا دیگر آن دست با صابون زدن و شستن تمام نمیشود، جز قطع شدن چارهای ندارد. بنابراین مسئله، مسئلهی بسیار مهمّی است.
مأموریّت قوّهی قضائیّه مبارزهی با فساد در کلّ جامعه است که این معلوم است؛ یعنی مسلّماً در کلّ جامعه شما میخواهید با فساد مبارزه کنید، لکن در درجهی اوّل، مبارزهی با فساد در داخل خود قوّه است که من این را بارها مکرّر در دیدارهای تقریباً همهسالهی با عزیزان قوّهی قضائیّه تأکید کردهام و اصرار بر این ورزیدهام. اگر چنانچه فسادی در داخل قوّهی قضائیّه به وجود بیاید، ضررش بسیار بیشتر از فساد بیرون قوّهی قضائیّه است؛ مثل همان «وای به روزی که بگندد نمک»(۹) است؛ یعنی این جوری نیست که بتوانیم مثل بقیّهی فسادها با آن برخورد کنیم؛ نه، ضربه و سنگینیِ این خیلی زیاد است و حقیقتاً برخورد جدّی و کارشناسی لازم دارد. بنابراین در درجهی اوّل، نگاه باید به فساد درون قوّه باشد. البتّه اینکه میگوییم درجهی اوّل، معنایش این نیست که این را تمام کنیم، بعد بپردازیم به بقیّهی بخشها؛ نه، به صورت متوازن همان طور که قبلاً گفته شد، همهی اینها بایستی پیش برود.
۲) نگاه کارشناسی به بسترهای فسادخیز و ملاحظهی عدالت در برابر متّهم
نکتهی بعد این است که در زمینهی فساد هم، به بسترهای فسادخیز توجّه بشود؛ و این احتیاج دارد به نگاه کارشناسی؛ همان طور که قبلاً اشاره کردند. یعنی بایستی با نگاه کارشناسی، زمینهِی بُروز فساد را و تولید فساد را شناسایی کرد، شناخت و با همان نگاه کارشناسی، به جنگ فساد رفت و برای ریشهکنی فساد تلاش کرد و کار کرد. و ملاک قوّهی قضائیّه هم در مبارزهِی با فساد، حق و عدل و قانون است. یعنی هیچ ملاحظهی دیگری را نبایست کرد؛ ملاحظهی حق را باید کرد، ملاحظهی عدالت را باید کرد. و اگر چنانچه در یک موردی مبارزهِی با فساد، منطبق با حق و عدل و قانون است بیملاحظه بایستی حرکت کرد.
البتّه من که اصرارم بر عدم اغماض است، از آن طرف هم اصرارم بر عدم تعدّی است؛ یعنی فقط بر عدم اغماض تکیه نمیکنیم، بر عدم تعدّی هم تکیه میکنیم. خدای نکرده اگر چنانچه کسی که مجرم نیست و مفسد نیست و فاسد نیست، به عنوان مفسد و فاسد شناخته بشود و معرّفی بشود و با او رفتار بشود، این ظلم بسیار بزرگی است؛ یا اگر چنانچه بیش از آن مقداری که مستحقّ مجازات و مستحقّ ملامت است، مجازات و ملامت بشود این هم کاملاً درست نیست؛ یعنی وجود فساد و مفسد، خیلی خطرناک است امّا تعدّی به بیگناه به معنای واقعی کلمه از این خطرناکتر است؛ این را من تأکید میکنم.
عزیزان و مسئولان قوّهی قضائیّه مراقب باشند -چه آنهایی که در دادسراها مشغول کار هستند، چه آنهایی که در دادگاهها مشغول کار هستند- که بر طبق حق و عدل رفتار کنند. یعنی اگر یک جایی حق و عدل اقتضا میکند شدّت عمل را، بدون ملاحظه اقدام کنند. آنجایی هم که حق و عدل عدم شدّت عمل را اقتضا میکند، جَوگیر نشوند که حالا چون جَو این را میگوید، ما مثلاً چنین بکنیم؛ این، هم به عزیزان قوّهی قضائیّه [برمیگردد]، هم به کسانی که بیرونند. تماشاچیان دادگاههای شما هم در این زمینه اظهار نظر [میکنند]؛ بخصوص حالا که فضای مجازی یک چیز خیلی رایجی است و خیلیها(۱۰) اظهار نظر میکنند، قضاوت میکنند در فضای مجازی؛ و با بیانهای خودشان، با نوشتههای خودشان، در واقع در موضع یک قاضی قرار میگیرند و رأی میدهند و بر اساس این رأی عمل میکنند؛ گاهی دشنام میدهند، گاهی تهمت میزنند و کارهایی مانند اینها میکنند؛ همه مراقب باشند، یعنی آنهایی هم که در بیرون قوّهی قضائیّه هستند مراقب باشند که مبارزهی با فساد منتهی نشود به تعدّیِ به کسانی.
من البتّه اینجا این را هم عرض بکنم که در این برههی اخیر، در همین دادگاه اخیری که در قوّهی قضائیّه مطرح است، به بعضی از بزرگانِ پاکدستِ قبلی قوّهی قضائیّه اهانت شد و به آنها ظلم شد؛ یعنی واقعاً جفا شد به آنها که نبایستی این کار میشد و نباید بشود. البتّه خطاب من به افراد مؤمن، جوانهای مؤمن است، وَالّا آن کسی که معاند است با او نمیشود کاری کرد. بعضیها هستند که فرض کنید انتقام مواضع محکم انقلابی فلان شخصیّت را وقتی که در آن مقام نیست میخواهند از او بگیرند؛ با آنها من کاری ندارم، خطاب من به مردم مؤمن و مردم متدیّن و جوانهای خوبی است که میخواهند بر طبق حق رفتار بکنند؛ مراقب باشند تعدّی نکنند، جفا نکنند، ظلم نکنند. همین حرکت مبارزهی با فساد که الان بحمدالله به این خوبی در قوّهی قضائیّه خودش را دارد نشان میدهد خب در زمان جناب آقای آملی(۱۱) شروع شد؛ یعنی ایشان شروعکنندهِی این حرکت بودند؛ هم در داخل قوّهی قضائیّه و هم در بیرون قوّهی قضائیّه؛ اینها نبایستی از نظر دور باشد.
۳) کمک به حرکت اقتصادی و جلوگیری از تعطیلی واحدهای تولیدی
یک نکتهی دیگر در مورد این مسئلهِی قوّهی قضائیّه و این مبارزهِی با فساد [این است که] یکی از کارهای خوب قوّهی قضائیّه حمایت از تولید و جلوگیری از تعطیلی این واحدها است. اینکه حالا جناب آقای رئیسی در گزارششان گفتند «هزار واحد تولیدی»، این خیلی مسئلهی مهمّی است، این خیلی کار مهمّی است. واقعاً هر بخشی از نظام جمهوری اسلامی که میتواند کمکی به حرکت اقتصادی جامعه بکند، وظیفهاش را انجام بدهد. مردم از لحاظ معیشت دچار سختیاند، یعنی معیشت مردم سخت است؛ هر کسی میتواند به مسئلهی اقتصاد کمک کند، بایستی کمک کند و یکی از کمکهای قوّهی قضائیّه هم همین است که جلوگیری کند از تعطیلی واحدهای تولیدی. اخیراً جناب آقای رئیسی ابلاغ کردند که بانکهایی که حالا مثلاً بعضی از بنگاههای تولیدی را مصادره کردهاند یا به عنوان گرو نگه داشتهاند، حق ندارند اینها را تعطیل کنند؛ بسیار درست است این حرف؛ این کار کاملاً درست است؛ و این قابل تعمیم است؛ یعنی میتوانید به موارد دیگر هم این را تعمیم بدهید. مثلاً فرض کنید که بخش خصوصی از دولت کارخانهای را میخرد، بعد آن کارخانه را معطّل میکند، معوّق میکند، کارگرش را بیرون میکند، ماشینآلاتش را حراج میکند، زمینش را هم مثلاً یک ساختمان ۲۰ طبقه یا ۲۵ طبقه میسازد! خب اینها ضربهی به اقتصاد کشور است؛ اینها را میتوانید به معنای واقعی دنبال کنید که ارتباط با معیشت مردم دارد.
۴) تشکیل دادگاههای تجاری و زیرساختهای حقوقی
یک نکتهی دیگر تشکیل دادگاههای تجاری است که من قبلاً هم این را برای رفع اختلافات اقتصادی گفتهام.(۱۲) یکی از کارهای لازم در مبارزهی با فساد که قبلاً اشاره کردم و گفتم برمیگردم به این، همین نظارتهای مردمی است. خب برای نظارتهای مردمی و گزارشهای مردمی زیرساخت حقوقی در داخل قوّه لازم است؛ یعنی شما باید جایگاه این را در داخل قوّه مشخّص کنید که این گزارشها کجا برود، چه جوری بررسی بشود و صحّت و سُقم این گزارشها شناخته بشود، چگونه دنبال بشود، امنیّت آن گزارشگر هم چگونه محفوظ بماند؛ یکی از مسائل مهم این است. آمر به معروف و ناهی از منکر که از جملهی آنها، همین گزارشگری است که میآید راجع به وجود فساد در فلان نقطه، در فلان معامله، در فلان اداره به شما گزارش میدهد، بایستی امنیّتش ــ هم امنیّت مادّیاش، هم امنیّت معنویاش ــ حفظ بشود و مورد تعرّض قرار نگیرد. گاهی اوقات میشود مثلاً یک جوان مؤمن حزباللهی متدیّنی از روی احساس وظیفه میآید یک گزارشی به شما میدهد، منتها چون قانوندان نیست، یک اشتباهی اینجا میکند؛ مثلاً یک اسمی را که نبایستی تصریح میکرد در فلان جا، این را تصریح میکند، یک اشتباهی میکند در این زمینه؛ آن کسی که قانوندانِ قانونشکن است از همین اشتباهِ کوچکِ این [جوان] استفاده میکند و آن مَفسدهی بزرگ را پشت این پنهان میکند، این جوان محکوم میشود، او سالم درمیرود! این چیزها بایستی ملاحظه بشود. این احتیاج دارد به اینکه در داخل قوّهی قضائیّه یک زیرساخت و زیربنای حقوقیای به وجود بیاید که هم امنیّت گزارشگران مردمی را تأمین بکند، هم صحّت و سقم آنها را. ضمناً راه هم برای تهمتزنی باز نشود که حالا تا دیدند که یک دستگاهی هست که گزارشهای مردمی را گوش میکند و قبول میکند، هر کس با هر کسی مثلاً یک مختصر خردهحسابی دارد، فوراً او را متّهم بکند؛ نه، بایستی پیشبینی بشود و ملاحظه بشود که این [طور] هم نباشد. بالاخره آن کسی که آمر به معروف و ناهی از منکر است باید به قوّهی قضائیّه دلگرم باشد، بداند که قوّهی قضائیّه پشتیبان او است. این هم راجع به این [نکته].
من لازم میدانم از همهی قضات و مدیران شریفی که در سراسر قوّه به کارهای دشوار مشغول هستند و وظایفشان را انجام میدهند -در زمینهی تحوّل و وظایف گوناگون دیگر قوّهی قضائیّه- تشکّر کنم. حالا جناب آقای رئیسی اشاره کردند که در دورهی کرونا و مشکلات کمارتباطی و مانند اینها، کار قوّهی قضائیّه همچنان ادامه پیدا کرد و کارها پیشرفت کرد، و بعضی هم در زمینهِی مسائل تحوّلی واقعاً کار میکنند؛ من از همهی اینها تشکّر میکنم، از خانوادههایشان هم تشکّر میکنم؛ یعنی نیمی از زحمات آن کسانی که در یک دستگاهی دارند تلاش میکنند و کار میکنند و خدمت شبانهروزی میکنند، در واقع مربوط به همسرانشان و خانوادههایشان است و اجر الهی هم متوجّه آنها است، از همهی آنها هم تشکّر میکنم.
احتیاج به مراقبت همهجانبهی مسئولین و مردم در قضیّهی بیماری کرونا
من در آخر صحبتم یک اشارهای هم بکنم به این مسئلهی کرونا. بعضیها خیال میکنند قضیّهی کرونا تمام شد، حل شد؛ نه، مسئلهی کرونا ادامه دارد. خوشبختانه، هم در درجهی اوّل، دستگاههای درمانی و بهداشتی و بیمارستانی و مانند اینها که واقعاً در صف مقدّم، فداکاری کردند -که دیگر حالا این را عرض کردهایم، باز هم اگر ده بار دیگر بگوییم، زیاد نیست، چون کارشان، کار واقعاً برجستهای بود، هنوز هم مشغولند- بعد هم مجاهدین فیسبیلالله که به صورت داوطلبانه در میدان وارد شدند، از داخل بیمارستان و از داخل شهرها و تا قبرستان و همه جا افرادی وارد شدند و کار کردند و کمک کردند؛ مردم هم انصافاً خوب برخورد کردند، خوب پاسخ دادند که من در اوایل سال به مناسبت تعطیلی سیزدهبهدر از طرف مردم، واقعاً تشکّر عمیق و صمیمانه از مردم کردم(۱۳) که تا این حد وارد شدند. خب نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که ما در دنیا به صورت یک کشور موفّق در برخورد با کرونا معرّفی شدیم. بعضی از رؤسای کشورها که با آقای رئیسجمهور(۱۴) -ایشان به من گفتند- صحبت میکردند، از ایشان سؤال کردهاند که شما چه کار کردید؟ یعنی این نشاندهندهی این است که کار ما، توفیقات کشور ما در مسئلهی مبارزهی با کرونا در دنیا منعکس شده که مسئولان کشورها از رئیسجمهور ما میپرسند شما چه کار کردید؛ این اوّل کار بود؛ حالا که نگاه میکنیم، میبینیم که کأنّه آن حرکت اوّلی، آن مجاهدت اوّلی سست شده از سوی بعضی از مردم و بعضی از مسئولین. من میبینم که مسئولین محترم در تلویزیون حضور پیدا میکنند، در حالی که دُوروبَرشان هم آدم هست، ماسک هم نزدهاند؛ خب حالا من هم الان ماسک ندارم امّا دُوروبَر من کسی نیست؛ اگر چنانچه دو نفر، سه نفر بیایند دُور و بَر من، بنده هم حتماً ماسک میزنم، کما اینکه میزنم در یک مواردی هم، و آدم میبیند این ماسک [زده نمیشود]؛ خب وقتی که شما که مسئول دولتی هستید، در یک اجتماع مردمی ماسک نمیزنید، این جوانی هم که در خیابان دارد راه میرود و حوصلهی ماسک ندارد، تشویق میشود که نزند؛ نتیجه چه میشود؟ نتیجه همین میشود که بعد از آنکه تلفات ما دورقمی شده بود و به حدود سی و چند نفر رسیده بود، حالا رسیده به صد و سی و چند نفر؛ این انسان را غصّهدار میکند. حدود یک ماه، یک ماه و نیم قبل، در آمارهایی که به ما دادند، از بعضی از استانها نام آوردند که در آنها هیچ تلفاتی نبوده، بنده واقعاً از ته دل خوشحال شدم، خدا را شکر کردم که الحمدلله این تعداد استانهایی هستند که در آنها هیچ تلفاتی وجود نداشته؛ حالا همین اخیراً، [یعنی] چند روز قبل از این گزارشی به من دادند، دیدم بعضی از همان استانهایی که آن روز در گزارش بود که هیچ تلفات نداشتند، تلفات متعدّدی در آنها گزارش کردهاند؛ انسان غصّهاش میشود، خب نباید این کار را بکنیم، باید ملاحظه کنیم، باید مراقبت بکنیم؛ هم مردم مراقبت کنند، هم مسئولین مراقبت کنند. خوشبختانه مجموعههای درمانی همچنان پای کار ایستادهاند، نگرانی من از این است که اینها خسته بشوند؛ مجموعههای درمانی [تحمّل کردهاند]؛ خب تا کِی، چه قدر؟ بایستی ما کاری کنیم که بارِ روی دوش اینها، این قدر سنگین نباشد. خدای نکرده اگر چنانچه پرستار ما، پزشک ما و بقیّهی عناصر مربوط به درمان و بیمارستان و مانند اینها از کار خسته بشوند، خُب واقعاً کارها لنگ خواهد ماند و وضع بدتر خواهد شد.
گفته میشود که مشکلات اقتصادی [ایجاد میشود]؛ بله، همین جور است؛ بایستی وضعی را پیشبینی کرد که مشکلات اقتصادی از ناحیهی کرونا، یا پیش نیاید، یا کمتر بشود و سبک بشود، لکن این را هم باید توجّه داشت که اگر خدای نکرده ما بیتوجّهی کردیم و مجدّداً کرونا شیوع فراوانی پیدا کرد، خُب کار اقتصاد مشکلتر خواهد شد، بدتر خواهد شد، مشکلات بیشتر خواهد شد؛ و ما امروز احتیاج داریم به مراقبت از همهی جهات. میبینید دشمنیها را، میبینید آمریکای خبیث را، انگلیس خبیث را، دولتهای اروپایی را، میبینید کارهایی که اینها هر چه از دستشان بر بیاید علیه جمهوری اسلامی کوتاهی نمیکنند، و خدا را شکر که سرشان به سنگ میخورد و نمیتوانند مقاصد خودشان را عملی کنند و هر کار هم که میکنند که با این به قول خودشان «فشار حدّاکثری» ملّت ایران را به زانو در بیاورند، بحمدالله بازخوردش مشت ملّت ایران به سینهی اینها و عقب زدن اینها است و موفّق نیستند؛ این در صورتی است که ما همه به وظایفمان انشاءالله بتوانیم عمل بکنیم.
خیلی متشکّرم از جناب آقای رئیسی، رئیس محترم قوّهی قضائیّه و همکارانشان در هیئت رئیسه، در مجموعهها، معاونین، رؤسای دادگستریها و بقیّهی عناصر مسئول و محترم و آحاد قضّات شریف قوّهی قضائیّه و کارکنان محترمشان؛ از همهی آنها متشکّر هستم. انشاءالله که خداوند همهی شما را توفیق بدهد، همهی شما را کمک کند و خداوند روح مطهّر امام بزرگوار را شاد کند از این تلاشهایی که شما میکنید و همچنین ارواح مطهّر شهدای عزیز را انشاءالله با پیغمبر محشور کند.
پیرمرد اهل سنت که خانه روستاییاش زائرسرای میهمانان پیاده امام رضا(ع) است
عشق و ارادت به امام مهربانیها نه مرز و نژاد که حتی مذهب هم نمیشناسد.
اصلا مگر میشود وجودی چنین مقدس و مهربان را دوست نداشت؟ وقتی آهو هم در زمان خطر و شکار به او پناه میبرد و به مهربانیش ایمان دارد، سنگ بر آن دلی که مهر این امام را نداشته باشد و اصلا مگر چنین دلی پیدا میشود؟!
این مقدمه را گفتم تا برایت از گپوگفتی کوتاه و شیرین با پیرمردی صاحبدل از روستای جمال ده حکایت کنم!
«شنیدن کی بود مانند دیدن» مثلی بود که پایم را به روستای اهل تسنن «جمالده» کشاند و چشمم را به دیدن شنیدههایم روشن کرد.
ورودی روستا، ابتدای خیابان توحید گوشهای نشسسته، کنارش عصایی است که نشان میدهد برای حرکت علاوه بر قامتی بلند، این روزها به ستونی چوبی هم نیاز دارد.
سلامی میکنم، جواب گرمی میشنوم و همین میشود آغاز گپوگفتی کوتاه اما دلنشین.
از اسم و عنوانش که میپرسم، میگوید: جمال نوراللهی هستم و ۸۵ سال سن دارم.
میپرسم چند ساعتی است اینجا نشستهاید، خسته نمیشوید؟ لبخندی میزند و میگوید: نگاه کردن به این شور و حال پذیرایی از زائران پیاده امام رضا توسط مردم روستا خسته کننده نیست، اما راستش را بخواهی حسرت میخورم، کاش من هم پیر و ناتوان نبودم و میتوانستم به این زائران امام رضا خدمتی بکنم، کاش میتوانستم.
یک چشمش نابیناست و پاهایش هم که گفتم، بدون یاری عصایی کهنه و چوبی، یارای حرکت ندارند.
شنیده بودم در کل جمعیت ۱۴۰ خانواری این روستا، ۱۰ تا ۱۵ نفر فقط شیعه هستند و مابقی اهل تسنن، حسرتی که در کلام این مرد موج میزند این تصور را برایم به وجود میآورد شاید یکی از آن شیعههای روستاست، میپرسم مذهبت چیست پدرجان؟ پاسخ میدهد: اهل تسنن ۱۲ امامی و ۱۴ معصومی!
تعجبم را که متوجه میشود، بر اشتراکات دو مذهب شیعه و سنی تاکید میکند و کسانی که سعی در پررنگ کردن تفاوتهای مذهبی بین شیعه و سنی دارند را جاهل و نادان مینامد و از اعتقاد و ارادت خودش و مردم روستا نسبت به اهل بیت میگوید، از اینکه وقتی سلامت بوده هفتهای یک بار به زیارت امام رضا(ع) مشرف میشده است.
حاجی نوراللهی از غریبی امام رضا(ع) با همان بیان ساده و بی تکلف خود، اینگونه روایت میکند: امام رضا، امامی بود که به خاطر دین اسلام سختی کشید، از خانواده و عزیزان خودش دور شد و به ایران آمد و به شهادت رسید، پذیرایی از زائرانش کار زیادی نیست که ما میکنیم، این برای ما افتخار است، هر کار از دستمان بربیاید در حد توانمان با دل و جان برایشان انجام میدهیم.
این پیرمرد با صفا برایم توضیح میدهد که سالها است(حدود ۱۵ سال) در خانه مردم این روستا به روی زائران پیاده امام هشتم باز است و روزی و برکتشان با خودشان وارد روستا میشود.
پیرمرد آرزو میکند همیشه در این روستا زائران امام رضا(ع) باشند.
برایم میگوید خودش هم با وجود ضعف و پیری و همسر زمینگیری که در خانه دارد، اما در خانهاش برای زائران گشوده است.
طبق اظهار پیرمرد، کاروان زائران پیاده کوهسرخ کاشمر هر سال سر راه مشهد به خانه او میآیند و استراحت میکنند و خودش برای راحتی زائران شب را در خانه دخترانش صبح میکند.
از خرج زندگیش میپرسم که چگونه تأمین میشود؟، میگوید تحت پوشش کمیته امداد هستم!
موقع خداحافظی میگوید پیغامی برای امام رضا دارم و ادامه میدهد: به امام رضا بگو مراقبم باشد که افتاده نشوم، پیش خدا سفارشم کند خوب شوم، نوکر امام رضا هستم، جانم فدای امام رضا...
ما در مذهب شیعه به این پیغام میگوییم توسل، حالا باورم میشود پیرمرد وقتی گفت اهل تسنن ۱۲ امامی و ۱۴ معصومی است، ادعا نبود، که حرفی از سر اعتقاد و باور بود، حرفی که از عمق دل برآمد و بر دل نشست.
روایت امام رضا در مورد حج
امام رضا(ع) در یکی از روایات درباره مقصود از وجوب حج فرمودهاند: «ای مکلف به تکلیف حج، خدایت مورد رحمت قرار دهد، به تو هشدار میدهم که حج فریضهای از فرایض خداوند جلیل و عزیز است و بر آنکه دارای استطاعت است، واجب است. این وجوب در تمام عمر انسان یکباراست و خداوند بر انجام دهنده آن وعده بهشت و گذشت از گناهان داده است و در قرآن مجید که سند تمام حقایق است، روی گردان از این واجب عظیم و فریضه بزرگ را کافر نامیده و به تارک آن وعده آتش قیامت داده، پس ما از آن آتش به حق پناه میبریم.»
در کتاب عیون اخبارالرضا(ع) حدیثی از امام رضا(ع) درباره معارف و علل تشریع حج آمده است که ایشان خطاب به فضل بن شاذان میفرمایند: «حج به سوی خدا رفتن و در پیشگاه باریتعالی حاضر شدن است». ایشان در این فرمایش اشاره به حج باطنی میکنند که مقصود از آن زیارت است. آری به حق اگر کسی حتی تجربه یکبار سفر به حج را داشته باشد، درمییابد که در مراسم حج سراسر توحید و یاد الهی بر انسان حاکم میشود. قلب انسان مؤمن در هنگام نزدیک شدن به خانه خدا میلرزد و حضور در مکانی والا و مقدس را درک میکند و گویا در پیشگاه الهی حاضر شده است.
به همین خاطر است که ائمه(ع) اغتنام از این فرصت الهی را بیانات خود خاطرنشان کردهاند و فرمودهاند که حج واجبی است که جای خالی آن را با هیچ واجب دیگری نمیتوان جبران کرد. بنده مؤمن خداوند در حج جا در پای انبیاء الهی میگذارد و دعوت پیامبران الهی را از ابراهیم(ع) تا پیامبر خاتم(ع) پر میکند. چه خوب است که این حس حضور در پیشگاه الهی هدیه به یادگار مانده حجگذار شود. باعث بروز تحولات اساسی در اندیشه و رفتار زائران خانه خدا شود.
هدف از آفرینش انسان، عبادت و هدف از آن معرفت خداوند است و انسان هنگامی به این معرفت دست مییابد که بهوسیله عبادت به تربیت نفس خود بپردازد و حج مشتمل بر تمام نتایجی است که از سایر عبادات چون نماز و روزه حاصل میشود و بنابراین در معرفت انسان نسبت به خدا اثری بنیادین دارد.
حضرت امام رضا(ع) در ادامه آن حدیث شریف سر عظیم حج را این چنین بیان میکنند: «حج زیادت طلبی و کمال خواهی است.» کمالطلبی در انسان از فطریات مسلم و غیر قابل انکار است و آنچه در مراسم پرفیض حج به ندای فطرت انسان پاسخ میدهد، حرکت انسان بر اساس معرفت الهی به سوی کمال مطلق است. مکه و تمام مناسک حج همچون پلی به سوی آسمان است و انگار آدمی به نردبانی که انبیاء و اولیای الهی بدآن دست یازیدهاند، تکیه میکند و بر مسیر معراج نبیاکرم مینگرد.
حج زیادهطلبی در مغفرت و بخشش الهی است، زیرا دریچههای مغفرت و رحمت خداوند در حج به سوی بندگان باز است. حج زیاده طلبی در دیدار روی اولیاء برتر الهی است زیرا روح وارث حقیقی انبیاء و بازمانده میراث پیامبراکرم(ص) حاکم و ناظر بر حج است.
امام رضا(ع) در ادامه روایت فرمودند: «بیرون آمدن از گناهان است و براى آنکه از گذشته توبه کند و عمل از سر گیرد و نیز در حج، خرج کردنِ ثروتها و رنج و خستگى و بازداشتن بدنها از خواستهها و لذایذ و در عبادت، به خدا نزدیک شدن و خضوع و فروتنى و کرنش و مذلت (در پیشگاه حق) و بیرون آمدن در گرما و سرما، ایمنى، ترس است، به صورت حرکتى پیوسته».
فلسفه مناسک و اعمالی که در حج وارد شده را نشان از تحولی میدانند که حج در روح انسان به جای میگذارد و آن ابراز پشیمانی از گذشته و بازگشت به خویشتن است، رجعتی که باعث شروعی نو و هدفمند و جبرانکننده خسارتهای گذشته است. حج، از گذشته تاریک و پر گناه خارج شدن و از آنچه در گذشته انجام شده، توبه کردن است و برای آینده کار خوب و نیک را از نو آغاز کردن.
علی بن موسیالرضا(ع) میفرمایند: «در حج بدن را به سختی انداختن، از زن و فرزند دور شدن و جان را از هواهای نفسانی و شهوات منع کردن است». به فرمایش امام رضا(ع) حج نوعی تمرین خودسازی است، تمرین خدا شدن از هرآنچه چون ریسمانی انسان را به دنیا وابسته کرده است. گویا انسان به سفر آخرت میرود و باید از همان ابتدا که از اطرافیان و آشنایان حلالیت میطلبد تا هنگامی که لباس سفید احرام را بر تن میپیچد و در بین بیابانهای مشعرالحرام و عرفات خدا را میخواند، مرگ و آخرت را به یاد آورد. و به این صورت خود را مهیای سفر واقعی آخرت میکند.
آنچه حاجی در احرام از حلال الهی بر خود حرام میشمرد، در واقع تمرینی است برای خودسازی و به در آموردن لباس خودخواهی و عینک هوا و هوس و دنیا طلبی. خداوند این فرصت بزرگ را سالی یکبار برای تمامی بندگان خود مهیا کرد تا آذوقه یکساله خود را تهیه کنند، چنانچه در آیه ۱۹۷ سوره بقره بعد میفرماید « الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ .... وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ؛ حج در ماههاى معینى است پس ... براى خود توشه برگیرید که در حقیقت بهترین توشه پرهیزگارى است و اى خردمندان از من پروا کنید».
امام هشتم(ع) در ادامه میفرمایند: «حج وسیلهای برای خارج کردن و جداسازی داراییها از یکدیگر و پرداختن حقوق فقرا و مستمندان است». امام در این بیان شریف خود حج را راهی برای ادای حقوق اجتماعی عموم افراد جامعه و خصوص فقیران برمیشمرند. مستمندان از راه پرداخت خمس و زکات اموال و لزوم جداسازی اموال قبل از سفر حج علاوه بر انجام واجب الهی باعث میشود تا انسان متوجه اطرافیان خود بوده و حقوقی که خداوند بر عهده او نهاده انجام دهد.
این فراز از پیام حضرت رضا(ع) به زائران کعبه، بعد اجتماعی و لزوم توجه به سایر افراد را یادآور میشود و این ویژگی را که حاجیان از نقاط مختلف برای همدلی در نقطهای جمع میشوند روشنتر و لزوم فریادرسی به مسلمانان را دو چندان میسازد که رشد این ویژگی در زائران، زمینه ساز وحدت اسلامی و حاکی از بلوغ اجتماعی مسلمین است.
با توجه آیه « لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ؛ تا شاهد منافع خویش باشند و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دامهاى زبانبستهاى که روزى آنان کرده است ببرند پس از آنها بخورید و به درمانده مستمند بخورانید».
امام رضا(ع) از این بالاتر حج همایش سالانه علوم اسلامی و انتقال اخبار ائمه به کل جهان برمیشمرد. این سنت همیشگی در پیش تمامی ائمه(ع) بوده است که از حج بزرگترین استفاده را در نشر معارف حقه تشیع و مفاهیم بلند قرآنی کنند تا کمی از حجاب برگرفته بر چهره دین را بزدایند و دین محمدی(ص) را آشکار کنند.
ثامن الحجج(ع)، میفرمایند: «مع مافیه من التفقه و نقل الاخبارالائمه(ع) الی کل صقع و ناحیه، کمال قال الله تعالی: «فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة ینفقهوا فی الدین...»
کنگره جهانی حج فرصتی مغتنم برای مسلمین بوجود می آورد تا به معرفی اسلام اصیل به جهانیان بپردازند، امیر مؤمنان(ع) در بیان اهمیت این مسأله می فرمایند: «برای مردم حج را به پا دار و روزهای خدا را به یادشان آور، در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی با مردم بنشین. آنان که پرسشهای دینی دارند با فتواها آشنایشان بگردان و ناآگاه را آموزش ده و با دانشمندان به گفتگو بپردازد.» امام خمینی(ره) با اهتمام به این اصل، حج را زمان برائت از مشترکین و اعاده حقوق اسلام و معرفی اسلام ناب دانسته و آن را سرمایه ای عظیم برای مسلمین و عامل پایداری آنان معرفی کردند.
حضرت امام رضا(ع) در ادامه به منافع اقتصادی حج اشاره میکنند و در اینباره میفرمایند: «در حج برای تمام مردم در شرق و غرب زمین، آنانکه در دریا و خشکی بسر میبرند، چه آنها که حج میگذارند و چه غیر آنان، از تاجر، وارد کننده، فروشنده و خریدار، کاسب، کرایهدهنده و فقیر و مسکین سودمند بوده و نیازهای مردم را در اطراف و اکناف زمین بر میآورد.»
در آموزه های دینی اسلام هیچ منافاتی بین پاکسازی روحی و تلاش برای رسیدن به اقتصاد برتر وجود ندارد بلکه از آن جهاد فی سبیل ا... تعبیرشده است. حج نیز که یکی از پر ثمرترین اعمال عبادی اسلام و مشتمل بر تعالیم فراوانی است مستثنا از این قاعده نمی باشد. شبهه ای که درباره عدم جواز توجه به اقتصاد و خرید و فروش در حج وارد شده است بنا بر آنچه در تفسیر آیه ۱۹۸ سوره بقره از «ابن عباس» آمده، رد میشود.
علامه طباطبایی(ره) دراینباره معتقد است که: «جواز تجارت در حج مانند جواز خرید و فروش بعد از نماز جمعه است. ایشان از داد و ستد به جستجوی فضل پروردگار تعبیر میکند. شهید بهشتی نیز در کتاب حج در اسلام درباره مشروعیت بهرهبرداری اقتصادی از حج میگوید: «قبل از اسلام مراسم حج، پیش از آنکه یک مراسم دینی و زیارتی باشد، مراسم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود. پس از اسلام هر مسلمان نزد خود میگفت: من متوجه خدا هستم و در این سفر که به خاطر توجه به خدا انجام میدهم دیگر نباید به فکر کسب و کار و تجارت باشم و آنرا حرام و عامل تضییع ارش حج میدانست تا اینکه آیه نازل شد که عیبی ندارد که در سفر حج در پی فضل الهی باشید.»
فلسفه حج از دیدگاه امام رضا(ع)
* علت وجوب حج
اهمیت این عبادت الهی در آن جاست که آیات متعددی از قرآن کریم وجوب و فلسفه حج را برای مسلمانان تبیین کرده و روایات فراوانی از پیشوایان معصوم(ع) در تثبیت این اندیشه قرآنی وارد شده است. خداوند در سوره آل عمران میفرماید: «و بر مردم، حج و زیارت آن خانه واجب است، بر هر کسی که توانایی یافته و بر آن راه یابد و هر که کافر شود تنها به خود زیان رسانده است».(۱)
همچنین پیامبرعظیمالشأن اسلام(ص) درباره مقصود از وجوب حج فرموده اند: «منظور از وجوب حج و طواف و دیگر مناسک به پا داشتن ذکر و یاد خداست».(۲)
امام رضا(ع) نیز در این باره میفرمایند: «ای مکلف به تکلیف حج، خدایت مورد رحمت قرار دهد، به تو هشدار میدهم که حج فریضهای از فرایض خداوند جلیل و عزیز است و بر آن که دارای استطاعت میباشد واجب است و این وجوب در تمام عمر انسان یکبار است و خداوند بر انجام دهنده آن وعده بهشت و گذشت از گناهان داده است و در قرآن مجید که سند تمام حقایق است، رویگردان از این واجب عظیم و فریضه بزرگ را کافر نامیده و به تارک آن وعده آتش قیامت داده، پس ما از آن آتش به حق پناه میبریم».(۳)
* استطاعت، شرط وجوب حج
در حدیث شریف حضرت رضا(ع) که در تفسیر آیه مذکور بیان شده است، سخن از شرایط استطاعت به میان آمده است که دلیل بر وجوب حج میباشد.
استطاعت همان توانایی مالی برای حج است و بر هر مسلمانی واجب است که در صورت استطاعت مالی به حج برود، به علاوه از حضرت صادق(ع) روایت شده است که: «تا کعبه برپاست، دین نیز پایدار است.»(۴)
با توجه به نقش مهم حج در حفظ دین و نیز با اهتمام به این امر که پیامبر اسلام(ص) حفظ دین را بر هر مسلمانی واجب دانستهاند، نوعی دیگر از استطاعت که ثمره سفر حج است، قابل بررسی است و آن استطاعت اجتماعی میباشد.
بنابراین بر مسلمانان واجب است که در صورت توانایی مالی با شرکت در کنگره عظیم حج که مظهر وحدت، انسجام و قدرت امت اسلامی است، استقلال و وابسته نبودن به بیگانگان را برای جامعه مسلمانان به ارمغان آورند.
علل تشریع حج در اندیشه حضرت رضا(ع)
علی بن موسی الرضا(ع) درباره فلسفه و علل تشریع حج خطاب به فضل بن شاذان میفرمایند: «حج به سوی خدا رفتن و در پیشگاه باری تعالی حاضر شدن است».(۵)
حج باطنی که مقصود از زیارت است موجب بروز تحولات اساسی در زائر میشود زیرا مناسک حج نمادی از مناسک اسلامی است و سبب ایجاد روحیه تقوا در افراد و تربیت نفس میشود.
هدف از آفرینش انسان، معرفت خداست و انسان زمانی به این معرفت دست مییابد که به وسیله عبادت به تربیت نفس خود بپردازد و حج مشتمل بر تمام نتایجی است که از سایر عبادات چون نماز و روزه حاصل میشود بنابراین در معرفت انسان نسبت به خدا اثری بنیادین دارد.
*کمال طلبی
در ادامه آن حدیث شریف حضرت رضا(ع) سِرّ عظیم حج را این چنین بیان میدارند: «حج زیادت طلبی و کمال خواهی است».
کمال طلبی در انسان از فطریات مسلّم و غیرقابل انکار است و آنچه در مراسم پرفیض حج به ندای فطرت انسان پاسخ میدهد، حرکت انسان بر اساس معرفت الهی به سوی کمال مطلق است.
* حج؛ آغاز حرکتی نو در زندگی
امام رضا(ع) فلسفه مناسک و اعمالی که در حج وارد شده را نشان از تحولی میدانند که حج در روح انسان به جای میگذارد و آن ابراز پشیمانی از گذشته و بازگشت به خویشتن است، رجعتی که باعث شروعی نو و هدفمند و جبران کننده خسارتهای گذشته است.
حج، از گذشته تاریک و پر گناه خارج شدن و از آنچه در گذشته انجام شده، توبه کردن است و برای آینده کار خوب و نیک را از نو آغاز کردن. (۶)
* حج؛ تمرین خودسازی
علی بن موسی الرضا(ع) در این زمینه معتقدند که: «در حج بدن را به سختی انداختن، از زن و فرزند دور شدن و جان را از هواهای نفسانی و شهوات منع کردن است.»(۷)
* راهی برای ادای حقوق اجتماعی
امام هشتم(ع) در ادامه میفرمایند: «حج وسیلهای برای خارج کردن و جداسازی داراییها از یکدیگر و پرداختن حقوق فقرا و مستمندان است».
ادای حقوق مستمندان از راه پرداخت خمس و زکات اموال و لزوم جداسازی اموال قبل از سفر حج علاوه بر انجام واجب الهی سبب میشود تا انسان متوجه اطرافیان خود بوده و حقوقی که خداوند بر عهده او نهاده انجام دهد.
این بخشی از پیام حضرت رضا(ع) به زائران کعبه، بعد اجتماعی و لزوم توجه به سایر افراد را یادآور میشود و این ویژگی را که حاجیان از نقاط مختلف برای همدلی در نقطهای جمع میشوند روشنتر و لزوم فریادرسی به مسلمانان را دوچندان ساخته و حس انترناسیونالیستی اسلامی را در مسلمین بارور میسازد. رشد این ویژگی در زائران، زمینه ساز وحدت اسلامی و حاکی از بلوغ اجتماعی مسلمانان است.
* همایش سالانه علوم اسلامی
ثامن الحجج(ع)، «حج» را جایگاه فراگیری فقه و احکام دین و انتقال اخبار پیشوایان(ع) به سراسر جهان میدانند و میفرمایند: «انما امروا بالحج لعله... فیه من التفقه و نقلالاخبار الائمه (ع) الی کل صقع و ناحیه، کما قالالله ــ عزوجلّ ــ تعالی: فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین...».(۸)
کنگره جهانی حج فرصتی مغتنم برای مسلمانان به وجود میآورد تا به معرفی اسلام اصیل به جهانیان بپردازند؛ امیرمؤمنان(ع) در بیان اهمیت این مسئله میفرمایند: «برای مردم حج را به پا دار و روزهای خدا را به یادشان آور، در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی با مردم بنشین. آنان که پرسشهای دینی دارند با فتواها آشنایشان بگردان و ناآگاه را آموزش ده و با دانشمندان به گفتوگو بپردازد».(۹)
امام خمینی(ره) با اهتمام به این اصل، حج را زمان برائت از مشرکان و اعاده حقوق اسلام و معرفی اسلام ناب دانسته و آن را سرمایهای عظیم برای مسلمانان و عامل پایداری آنان معرفی کردند.
* مشروعیت بهره برداری اقتصادی
در آموزههای دینی اسلام هیچ منافاتی بین پاکسازی روحی و تلاش برای رسیدن به اقتصاد برتر وجود ندارد بلکه از آن به جهاد فیسبیل الله تعبیر شده است. «حج» نیز که یکی از پر ثمرترین اعمال عبادی اسلام و مشتمل بر تعالیم فراوانی است از این قاعده مستثنا نمیباشد.
حضرت رضا(ع) در باره منافع اقتصادی حج میفرمایند: «حج برای تمام مردم در شرق و غرب زمین، آنان که در دریا و خشکی به سر میبرند، چه آنها که حج میگزارند و چه غیر آنان، از تاجر، واردکننده، فروشنده و خریدار، کاسب، کرایه دهنده و فقیر و مسکین سودمند بوده و نیازهای مردم را در اطراف و اکناف زمین بر میآورد» ۱۰
در سفر حج نباید از دو نکته اساسی غافل ماند؛ اول اینکه، هدف اصلی این سفر الهی تحتالشعاع تجارت قرار نگیرد، یعنی اصل به خاطر فرع به فراموشی سپرده نشود.
نکته دوم این است که هدف شارع مقدس از مباح بودن تجارت در حج که گردهمایی سالانه مسلمانان است، رونق بازار مسلمانان میباشد. اما در حال حاضر که بازار حجاز در دست تولیدکنندگان غربی است و منافع آن به جیب سردمداران وهابی و مظلوم کُش سعودی میرود، باید در این مسئله دقت شود که مبادا تجارت و خرید و فروش کالاهای غربی و چینی موجود در بازار عربستان، از مسلمین مصرف کنندگانی بی چون و چرا بسازد و روحیه استقلال طلبی و عدم وابستگی به بیگانگان را که از اهداف سیاسی- اجتماعی حج است، کمرنگ سازد.
منابع:
۱- آل عمران/۹۷
۲- جامع العادات/ ج ۲/ص ۳۲۲
۳- بحارالانوار/ ج ۹۶/ص ۱۱
۴- وسائل الشیعه/ج ۸/ ص ۱۴/ حدیث ۵
۵- عیون اخبار الرضا/ باب ۳۴، نیز با همین مضمون روایتی از حضرت رضا(ع) در عیون اخبار الرضا(ع) ج ۲، ص ۱۷۴ خطاب به محمد بن سنان وارد شده است.
۶، ۷ و ۸- همان
۹- نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی/ نامه ۶۷/ فراز اول
۱۰- المیزان/ ج ۲/ ص
پاسخی بر شبهه "تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت"
یکی از شبهات منتشر شده در فضای مجازی، این پرسش است که: «با توجه به روایاتی که تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت را جایز نمی داند، تشکیل حکومت اسلامی چه ضرورت دارد؟ » که مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم به این شبهه اینگونه پاسخ داده است:
- پاسخ
دلیل عقلی: اجتماعی بودن انسان و تضاد منافع آنها تشکیل حکومت را عقلا ضروری میسازد، از طرفی اراده خداوند بر تکامل مادی و معنوی جامعه قرار گرفته است که این هدف جز در پرتو تشکیل حکومتی که اراده الهی را حاکم سازد امکان پذیر نیست، ضمن اینکه ماهیت قوانین اسلام همچون جهاد، دفاع، قضاوت، اجرای حدود و نیز هدف اسلام که بسط عدالت می باشد، حاکی از ضرورت تشکیلات حکومتی برای تحقق این اهداف و برنامه ها می باشد.
دلیل نقلی اعم از آیات و روایات:
مثلا در آیه ۲۵۱ بقره عبارت «و لولا دفع الله... ه. » حاکی از ضرورت تشکیل حکومتی دینی به منظور جلوگیری از سرکشی طاغیان و برقراری امنیت می باشد و یا آیه ۴۱ حج، یکی از ویژگی های مومنان راستین را اقامه امر به معروف و نهی از منکر در پرتو ایجاد حکومت دینی می داند.
در روایات نیز حضرت علی (ع) ابتدا در خطبه ۴۱نهج البلاغه اصل ضرورت حکومت را بیان کرده و آنگاه در روایتی دیگر با اشاره به آیات ۲۴انفال و ۱۷۹ بقره آنها را دلیل روشنی بر ضرورت وجود حاکم عادلی می داند که باید احکام اسلامی را برپا نماید.
در پاسخ سؤال شما ابتدا به ادله عقلی و نقلی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت اشاره می کنیم و سپس روایاتی را که ممکن است از آن جایز نبودن تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت استفاده شود، مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهیم داد. در مورد ادله ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت باید بگوییم در اسلام وجود حکومت به عنوان یکی از ضروری ترین نیازهای جامعه مورد تصدیق قرار گرفته و این مسأله مستند به دلایل متعددی است.
مهم ترین دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی عبارتند از:
۱. دلیل عقلی:
عقل، وجود حکومت را برای جلوگیری از هرج و مرج ناشی از تزاحم و تلاقی منافع انسان ها و پرهیز از هر گونه اختلاف و به منظور تأمین نظم اجتماعی لازم و ضروری می شمارد. اجتماعی بودن انسان از یک سوء و طبع استخدام گر انسان که طالب برتری و به خدمت گرفتن دیگران در جهت منافع خویش است از سوی دیگر ضرورت وجود قانون و حکومت را برای جلوگیری از اختلاف، تشتت و هرج و مرج و ایجاد نظم و امنیت در جامعه، به اثبات می رساند، و این ضرورت مخصوص به زمان و مکان خاصی نیست و تمام زمان ها و مکان ها را در بر می گیرد.
و از آنجا که خداوند مسائل اجتماعی را به حال خود واگذار ننموده و اراده خداوند بر این تعلّق گرفته که وسایل تکامل مادی و معنوی جامعه را فراهم کند و این امر بدون وجود حکومت و دستگاه حاکمه صالح میسر نیست، ضرورت حکومت اسلامی که در راستای تأمین مصالح مادی و معنوی گام بردارد اثبات می گردد. علاوه بر این که ماهیت قوانین اسلام خود بیان گر ضرورت وجود حکومت اسلامی است.
نگاهی گذرا به احکام و قوانین اسلام همچون جهاد، دفاع، قضاوت و اجرای حدود و... حاکی از آن است اجرا و تحقق آنها بدون ایجاد حکومت ممکن نیست و اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد، اگر حدود و مقررات و قوانین اجتماعی و جامع دارد، این نشان می دهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است اگر اسلام آمده است تا جلوی همه مکتب های باطل را بگیرد و تجاوز و طغیان طواغیت را در هم کوبد، چنین انگیزه ای، بدون حکومت و چنین هدفی، بدون سیاست هرگز ممکن نیست».[۱] بر این اساس مرحوم امام فرمودند: «نهاد حکومت، آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد، بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست و احکام شرعی، قوانینی است که یکی از شئون حکومت است بدین ترتیب، حاکمیت اسلامی و بسط عدالت، مطلوب بالذات و احکام مطلوب بالعرض است و مقصود از آن ها اجرای حکومت است».[۲]
۲. دلیل نقلی:
صرف نظر از دلیل عقلی، ادله نقلی «آیات و روایات» نیز ضرورت وجود حکومت اسلامی را اثبات می کند و این آیات و روایات در حقیقت مؤید دلیل عقلی است که در اینجا به اختصار بدان اشاره می کنیم.
الف: آیات: از میان آیات دال بر ضرورت تشکیل حکومت به ذکر دو نمونه بسنده می کنیم.
۱. «...وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْک وَالْحِکمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاء وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَکنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَ [۳]». و خداوند حکومت و دانش را به او «حضرت داود» بخشید و از آن چه می خواست به او تعلیم داد، و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمی کرد، زمین را فساد فرا می گرفت، ولی خداوند نسبت به عالمیان لطف و احسان دارد. جمله «و لولا دفع الله... ه. » به خوبی نشان می دهد که اگر حکومت مقتدر ونیرومندی نباشد و جلوی طاغیان و سرکشان را نگیرد، زمین پر از فساد می شود به این ترتیب حکومت عادلانه یکی از عطایای بزرگ الهی است که جلو مفاسد دینی و اجتماعی را می گیرد».[۴] بنابراین، این آیه شریفه ضرورت وجود حکومت را برای جلوگیری از مفاسد دینی و اجتماعی و برقراری امنیت به زیبایی ترسیم نموده است.
۲. «الَّذِینَ إِن مَّکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ [۵]». کسانی که هر گاه در زمین به آن ها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و برای خداوند سرانجام کارهاست. این آیه نیز تلویحا می رساند که بر پا داشتن نماز و ادای زکات و امر به معروف و نهی از منکر در قیاسی گسترده و عام از طریق تشکیل حکومت میسر است و لذا مؤمنان راستین را به این صفت توصیف می کند که آنها به هنگام قدرت یافتن و به حکومت رسیدن این فرائض بزرگ الهی را بر پا می دارند و اجرا می کنند و از اینجا نقش حکومت در اصلاح جامعه از دیدگاه اسلام روشن می شود».[۶]
ب: روایات: به دو نمونه از روایات، در این زمینه اشاره می کنیم.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ ضرورت تشکیل حکومت را در پاسخ شعار خوارج که می گفتند «لا حکم الاّ لله این گونه بیان فرمودند: کلمة حقّ یراد بها باطل نعم انه لا حکم الاّ لله و لکن هولاء یقولون لا امرة الاّ لله و انه لابّد للناس من امیر برّ اوفاجر».[۷] سخن حقی است که از آن اراده باطل شده، آری درست است، فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی اینها می گویند زمامداری جز برای خدا نیست، در حالی که مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند. این سخن حضرت به خوبی نشانگر ضرورت حکومت است و این که جامعه نمی تواند بدون حکومت و حاکم به حیات خویش ادامه دهد و دچار هرج و مرج می گردد و حتی حاکم بد از جامعه بدون حکومت که با هرج و مرج رو به روست، بهتر است.
هم چنین در روایت دیگری حضرت بعد از ذکر آیاتی از قرآن از جمله آیه ۲۴ سوره انفال و آیه ۱۷۹ سوره بقره فرمودند: «و فی هذا اوضح دلیل علی انه لابد للامة من امام یقومه بامرهم فیأمرهم وینهاهم و یقیم فیهم الحدود و یجاهد العدّو و یقسم الغنائم و یفرض الفرائض و یعرّفهم ابواب ما فیه صلاحهم و یحذّرهم ما فیه مضارّهم اذ کان الامر و النهی احد اسباب بقاء الخلق والاّ سقطت الرغبة و الرهبة و لم یرتدع و لفسد التدبیر و کان ذلک سببا لهلاک العباد».[۸] در این «آیات» روشن ترین دلیل است بر این که برای امت لازم است امامی باشد که امر آنها را بر پا کند و امر و نهی کند و حدود را اقامه کند و با دشمنان بجنگد و غنائم را تقسیم نموده و واجبات را بر پا نماید و آنچه در آن صلاح آنهاست به آنها بشناساند و از چیزهایی که ضرر آنها در آن است بر حذر دارد، چون امر و نهی یکی از اسباب بقای مردم است و الاّ رغبت و ترس از بین رفته و هیچ کس از گناه باز نمی ایستد و نظام جامعه فاسد می شود و این سبب هلاک بندگان می گردد».
این روایت نیز همچون روایت قبل به روشنی ضرورت وجود حکومت و حاکم عادلی که احکام اسلام را به پا دارد، را ترسیم نموده است.
با تبیین ادله عقلی و نقلی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت اکنون به بررسی و ارزیابی روایاتی می پردازیم که از آنها ممکن است جایز نبودن تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت استفاده شود و به عنوان مانعی برای ادّله ضرورت تشکیل حکومت تلّقی گردد در ارزیابی این دسته از روایات باید بگوییم، این روایات از نظر مضمون متفاوت هستند و به چند گروه تقسیم می شوند.
۱. روایاتی که به طور مطلق هر نوع قیام و اقدام برای تشکیل حکومت را محکوم نموده و پرچمدار آن را طاغوت می داند مانند روایتی که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: «کل رایة ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله عزوّجل».[۹] هر پرچمی که قبل از قیام امام زمان ـ علیه السلام ـ بر افراشته شود پس صاحب آن طاغوت و پرستش کننده غیر خداوند عزوجل است این روایات دلالت بر جایز نبودن تشکیل حکومت و قیام برای آن ندارد زیرا به لحاظ اصل مناسبت حکم موضوع قیام کننده و پرچمدار محکوم به طاغوت بودن و پرستنده غیر خداست که مردم را به سوی خویش و راه غیر از راه خدا و رسول و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ فراخواند و دعوت او تناسبی با دعوت طواغیت و پرستنده های غیر خدا داشته باشد امّا اگر چنین قیام و یا پرچمی برای مبارزه با طاغوت و استقرار حاکمیت خدا و اطاعت از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اهل بیتش باشد بدون تردید مشمول این روایات نخواهد بود».[۱۰] از این رو اطلاق این قبیل روایات از آنجا که مخالف با خطوط کلی قرآن و سنت معصومین ـ علیهم السلام ـ و ضرورت عقلی است قابل پذیرش نمی باشد و این همه آیات و روایاتی که ما در جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و احیای کلمه دین و اقامه حدود الهی داریم و اینها مخصوص زمان خاصی نیست، نشان می هد که جلوگیری از احیای دین، سخن نادرست و قابل پذیرش نیست، اگر در عصر غیبت حکومت دینی نباشد، لازمه اش حاکمیت قوانین غیر دینی و افراد ناصالح بر مردم مسلمان است که هیچ گاه خداوند و رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به چنین چیزی راضی نیستند».[۱۱]
۲. روایاتی که قیام های پیش از ظهور امام زمان ـ علیه السلام ـ را محکوم به شکست می داند. مانند روایتی که از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمودند: «ما خرج و لا یخرج منّا اهل البیت الی قیام قائمنا احدا لیدفع ظلما او ینعش حقا الا اصطلمته البلیّة و کان قیامه زیادة فی مکروهنا و شیعتنا».[۱۲] خارج نشد و خارج نمی شود از ما اهل بیت پیش از قیام قائم ما کسی برای دفع ظلمی یا گرفتن حقی، مگر آنکه به مصیبت و بلّیه دچار می شود و قیام او سبب زیاد شدن درد و رنج ما و شیعیان ما می گردد.
این روایات نیز اولا مربوط به قیام هایی است که شرایط آن محقق نشده که محکوم به شکست است و شامل قیام هایی که شرایط آن مهیا می باشد، نمی شود، زیرا در غیر این صورت باید بپذیریم که حتی با وجود شرایط و مهیّا بودن آن نیز قیام مبارزه بر علیه ظلم وتشکیل حکومت دینی جایز نباشد که این همان گونه که گفته شد با خطوط کلی آیات و سنت معصومین ـ علیهم السلام ـ سازگار نیست.
ثانیا: مضمون این روایات اخبار امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ به فراهم نبودن شرایط قیام و تشکیل حکومت دینی در آن شرایط بود. از این رو این روایات حمل بر ارشاد و رهنمودهایی شده که ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ برای جلوگیری از مشارکت یارانشان در فتنه ها و درگیری های بی ثمر و افتادن در معرکه های نافرجام بیان فرمود. [۱۳] قیام و شهادت ناگوار زید و یحیی و عدم موفقیت آنها شاهدی گویا بر این مسأله بود.
۳. روایاتی که از مشارکت شیعیان در قیام کسانی که از ائمه ـ علیهم السلام ـ پیروی نمی کنند، نهی نموده است در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ چنین نقل شده که فرمودند: «... ان اتاکم آت منا فا نظروا علی ای شی تخرجون و لا تقولوا خرج زید فانّ زیدا کان عالما و کان صدوقا و لم یدعوکم الی نفسه و انما دعاکم الی الرضا من آل محمد (ص) و لو ظهر لوفی بما دعاکم الیه انما خرج الی سلطان مجتمع لینقضه، فالخارج منّا الیوم الی ایّ شی یدعوکم الی الرضا من آل محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فنحن نشهدکم انّا لسنا نرضی به و هو یعصینا الیوم و لیس معه احد و هو اذا کانت الرایات و الالویة اجدر ان لا یسمع منّا...».[۱۴] اگر کسی نزد شما از سوی ما آمد پس این گونه بنگرید که بر چه چیزی قیام کرده اند و دیگران را به زید قیاس نکنید زیرا زید عالمی درستکار بود و شما را به خود دعوت نکرد او شما را به رضا از خاندان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دعوت کرد و اگر پیروز می شد به وعده اش وفا می کرد و شما را به سوی ما می خواند زید بر علیه سلطانی قیام کرد که مردم را دور خودجمع کرده تا حکومت او را نابود کند. پس کسی که خارج می شود به سوی چه چیزی می خواند شما را، شما را به رضای خاندان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دعوت می کند پس ما شاهد می گیریم شما را که ما راضی به آن نیستیم در حالی که امروز که یاری ندارد از ما اطاعت نمی کند و نافرمانی ما را می کند تا چه رسد به روزی که پرچم ها برای او بسته شود».
این گروه از روایات به خوبی بیان گر مخالفت با قیام هایی است که اهداف آنها حاکمیت احکام اسلام نبوده و تنها به نام اهل بیت ـ علیهم السلام ـ شکل می گیرد، از این رو اگر قیام برای از بین بردن قدرت و حاکمیت طواغیت باشد و برای دعوت به امامت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و استقرار حاکمیت احکام اسلام انجام پذیرد آن گونه که در قیام زید بود و شرایط آن فراهم باشد مورد تأیید و رضایت ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ است.
۴. روایاتی که مفاد آن انتظار فرج و ملازمت خانه و مترصد وقوع علائم ظهور و منع از مشارکت در هر قیامی است که قبل از تحقق این علائم باشد. مانند روایتی از حضرت علی ـ علیه السلام ـ که فرمودند: «الزموا الارض و اصبروا علی البلاء و لا تحرکّوا بایدیکم و سیوفکم فی هوی السنتکم و لا تستعجلوا بمالم یعجل الله کلم...».[۱۵] ملازم زمین باشید (قیام نکنید) و بر بلاها و مصیبت ها صبر کند و با دست ها و شمشیرهایتان درخواست زبانتان حرکت نکنید و در آنچه خداوند در آن برای شما تعجیل نکرده عجله نکنید و روایتی از امام باقر ـ علیه السلام ـ که فرمودند: «الزم الارض و لا تحرک یدا و لا رجلا حتی تری علامات اذکرها لک...».[۱۶] ملازم زمین باشد و دست و پایت را برای قیام حرکت نده تا علاماتی که برای تو ذکر می کنم ببینی سپس حضرت علامت های خروج حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ را بر شمردند.
این گروه از روایات بیان گر قیام هایی است که مربوط به قیام حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ است و شیعیان را از عجله کردن و هر قیامی را به عنوان قیام موعود تلقی کردن باز می دارد. و هیچ گونه دلالتی بر نهی از قیام و تشکیل حکومت اسلامی به منظور اجرای احکام اسلام و زمینه سازی برای قیام حضرت ندارد و چنین قیام هایی مورد نظر این روایات نیست.
با تحلیل مفاد مجموع این روایات می توان به نتایج کلی زیر دست یافت:
الف: به مدعیان امامت که بدون اذن امام معصوم ـ علیهم السلام ـ قیام می کنند و مردم را به اطاعت از خود نه خدا و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امام ـ علیه السلام ـ دعوت می نمایند، نباید کمک کرد و چنین قیام هایی محکوم است.
ب: هر قیامی که مدعی عنوان مهدویت باشد، محکوم است.
ج: قیام هایی که بدون بررسی شرایط و زمینه های موفقیت، شکل می گیرد، محکوم به شکست است اگر چه هدف قیام صحیح و مقدس باشد.
د: از تعجیل و شتاب در قیام حضرت و هر قیامی را به عنوان قیام موعود تلقی کردن باید پرهیز نمود و تا تحقق نشانه ها و علائم و زمان مقرّر آن صبر نمود.
بنابراین با بررسی و ارزیابی این روایات روشن می شود که این روایات هیچ گونه دلالتی بر جایز نبودن تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت به طور کلی نداشته و ناظر به موارد خاصی همچون فقدان شرایط وزمینه های قیام و تشکیل حکومت و انگیزه های نادرست و غیر الهی و مدعیان مهدویت می باشد. از این رو نمی توان بر اساس این روایات جایز نبودن تشکیل حکومت در عصر غیبت را به طور عام و کلی استفاده نمود و ادله عقلی و نقلی ضروری بودن تشکیل حکومت اسلامی را به واسطه این روایات کنار گذاشت، بلکه همان گونه که اشاره شد ضرورت تشکیل حکومت اسلامی مستند به ادله عقلی و نقلی روشن است و این روایات تنها ناظر به موارد خاص است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ش، ج۱۰، ص۱۷ تا ۳۰.
۲ـ فقه سیاسی، عباسعلی عمید زنجانی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۸۹ تا ۱۹۴.
۳ـ ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، آیت الله جوادی آملی، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۲ تا ۳۷۵.
پی نوشت ها:
[۱]. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۹ش، ص۷۵ و ۷۶.
[۲]. امام خمینی (ره)، کتاب البیع، قم، موسسه اسماعیلیان، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۴۷۲.
[۳]. بقره / ۲۵۱.
[۴]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ش، ج۱۰، ص۲۳.
[۵]. حج / ۴۱.
[۶]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، همان، ج۱۰، ص۲۴.
[۷]. نهج البلاغه، خطبه ۴۱.
[۸]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج۹۰، ص۴۱.
[۹]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۱۱، ص۳۷.
[۱۰]. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، آمیر کبیر، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۱۸۹.
[۱۱]. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۹ش، ص۳۷۴.
[۱۲]. صحیفه کامله سجادیه، ترجمه و شرح میرز ابوالحسن شعرانی، قم، انتشارات قائم ال محمد (ص)، ۱۳۸۶ش، ص۳۳.
[۱۳]. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، همان، ج۲، ص۱۹۰.
[۱۴]. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۶.
[۱۵]. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۰.
[۱۶]. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۱.
با سیاست کلی اسلام درباره صلح آشنا شویم/ چه زمانی می توان با دشمن صلح کرد؟
* صلح و زندگی مسالمت آمیز
آیین الهی اسلام بیش از هر چیز انسان ها را به صلح و سازش و زندگی مسالمت آمیز دعوت می کند و با شعار «اَلصُّلْحُ خَیْرٌ» صلح را به عنوان یکی از مهم ترین اهداف عالیه خود مطرح می سازد.
در ضمن سیاست خارجی و داخلی اسلام را بر اساس زندگی مسالمت آمیز استوار تنظیم می کند، و همیشه و در همه جا در پی آن است که در جهان صلح و آرامش برقرار باشد.
مطابق این اصل، هرگاه از جانب دشمن، صلح و آرامش پیشنهاد شود، حاکم اسلامی (با شرایطی که بیان خواهد شد) موظّف است از صلح استقبال کند و جنگ را متارکه نماید.
اکنون که با این سیاست کلّی اسلام آشنا شدیم، ببینیم آیا صلح در همه جا و در همه حال و بدون قید و شرط، مورد پذیرش اسلام قرار گرفته یا این که پذیرش صلح از شرایط خاصی برخوردار است؟
به اجماع همه فقهای شیعه ـ رضوان الله تعالی علیهم اجمعین ـ شرط اساسی تن دادن به صلح این است که سازش به نفع اسلام و به سود مسلمانان باشد. اگر صلح به ضرر اسلام و موجب ضعف مسلمانان باشد، تن دادن به چنین صلحی روا و جایز نیست.
بر همین اساس علی (علیه السلام) می فرماید:
وَ لا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ و لِلَّهِ فِیهِ رِضًا فَإِنَّ فِی الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِکَ وَ رَاحَةً مِنْ هُمُومِکَ وَ أَمْناً لِبِلادِکَ وَ لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِی ذَلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ.
صلحی را که دشمن بر تو عرضه کند و مطابق رضای خدا باشد، ردّ مکن؛ زیرا صلح موجب آسایش لشکریان و آسودگی خاطر تو و ایمنی کشور خواهد بود. اما بعد از آشتی و سازش، سخت بر حذر و بیدارباش؛ چه بسا پیشنهادهای صلح برای اغفال طرف است. بنابراین بهتر است احتیاط را از دست ندهی و خوشبینی را در این سازش مورد اتّهام قرار ده.
* نتایج صلح و ضرورت غافل نبودن از دشمن
با دقت در بیانات مولا، فوائد اساسی صلح نیز روشن می شود:
با استقرار و حاکمیّت زندگی مسالمت آمیز، ارتش و قوای مسلّح از رفاه و آسایش برخوردار می شوند.
حاکم اسلامی نیز از آرامش و امنیت روحی لازم بهره می برد و در سایه این آرامش می تواند نابسامانی های مملکت را سامان بخشد.
و از همه اینها مهم تر افراد جامعه که بهترین آمالشان امنیت است، به آن می رسند.
مولا، بعد از بیان این فوائد متذکّر می شود که پس از اعلام صلح نبایستی از دشمن غافل شد؛ زیرا دشمن، دشمن است و هر آن در صدد بیرون راندن حریف خود از میدان می باشد. چه بسا پیشنهاد صلح برای تجهیز قواست. از این رو، لازم است حاکم با احتیاط حرکت کند و خوشبینی خود را به سوءظنّ و بدگمانی نسبت به دشمن مبدّل سازد.
* وفای به عهد
وفای به عهد و پای بندی به تعهّدات از نظر اسلام از عالی ترین فضائل انسانی است. قرآن کریم و آثار ائمّه معصومین (علیهم السلام) حاکی از این است که وفای به عهد، یکی از شرایط اساسی ایمان محسوب می شود و تخطّی از آن، در حکم بی دینی و بی ایمانی است.
این اصل در محدوده روابط داخلی مسلمان با یکدیگر خلاصه نمی شود، بلکه مسلمانان موظف اند در برابر بیگانگان و کفّار نیز این اصل را رعایت نمایند.
وَ إِنْ عَقَدْتَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ عَدُوِّکَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْکَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَکَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَکَ بِالاَْمَانَةِ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَیْتَ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ شَیْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَیْهِ اجْتِمَاعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظِیمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ وَ قَدْ لَزِمَ ذَلِکَ الْمُشْرِکُونَ فِیمَا بَیْنَهُمْ دُونَ الْمُسْلِمِینَ لِمَا اسْتَوْبَلُوا مِنْ عَوَاقِبِ الْغَدْرِ.
فَلا تَغْدِرَنَّ بِذِمَّتِکَ وَ لا تَخِیسَنَّ بِعَهْدِکَ وَ لا تَخْتِلَنَّ عَدُوَّکَ فَإِنَّهُ لا یَجْتَرِئُ عَلَی اللَّهِ اِلاّ جَاهِلٌ شَقِیٌّ
وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَهْدَهُ وَ ذِمَّتَهُ أَمْناً أَفْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ وَ حَرِیماً یَسْکُنُونَ إِلَی مَنَعَتِهِ وَ یَسْتَفِیضُونَ إِلَی جِوَارِهِ فَلا إِدْغَالَ وَ لا مُدَالَسَةَ وَ لا خِدَاعَ فِیهِ.
وَ لا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلَ وَ لا تُعَوِّلَنَّ عَلَی لَحْنِ قَوْل بَعْدَ التَّأْکِیدِ وَ التَّوْثِقَةِ.
وَ لا یَدْعُوَنَّکَ ضِیقُ أَمْر لَزِمَکَ فِیهِ عَهْدُ اللَّهِ إِلَی طَلَبِ انْفِسَاخِهِ بِغَیْرِ الْحَقِّ فَإِنَّ صَبْرَکَ عَلَی ضِیقِ أَمْر تَرْجُو انْفِرَاجَهُ وَ فَضْلَ عَاقِبَتِهِ خَیْرٌ مِنْ غَدْر تَخَافُ تَبِعَتَهُ وَ أَنْ تُحِیطَ بِکَ مِنَ اللَّهِ فِیهِ طِلْبَةٌ لا تَسْتَقْبِلُ فِیهَا دُنْیَاکَ وَ لا آخِرَتَکَ.
اگر بین خود و دشمنت پیمان بستی یا به او امان دادی، به عهدت وفا کن و شرط امانت را روی تعهدی که کرده ای به جای آر و خود را در مقابل چیزی که به دشمن داده ای، سپر قرار ده؛ زیرا هیچ یک از واجبات الهی که همه مردم با اندیشه های گوناگون و عقیده های پراکنده ای که دارند درباره آن شدیداً اجتماع داشته باشند، بهتر از وفای به عهد نیست. مشرکان نیز پیش از اسلام، وفای به عهد را بین خود لازم می دانستند؛ زیرا وبال پیمان شکنی و خیانت را دریافته بودند.
پس مبادا به عهدی که بسته ای وفا نکنی؛ و هیچ وقت عهدت را نقض نکن و دشمنت را فریب مده؛ زیرا غیر از آدم بدبخت و نادان، کسی را یارای زیر پا گذاردن پیمانی که به نام خدا با این و آن می بندد، نیست.
خداوند عهد و پیمانش را باعث ایمنی و حریم آسایش قرار داده است که در سایه آن، انسان ها به زندگی ادامه دهند؛ پس در این راه، دغل کاری و فریب و نیرنگ و فساد نیست.
نباید قراردادی را امضا کنی که در آن، راه فرار و بهانه تراشی باز باشد. پس از تحکیم و تنظیم قرارداد، گفتار دوپهلو (توریه، تفسیر و تأویل) به کار مبر و سختی کار که باید در آن عهد خدا را مراعات کنی، تو را بدون حق وادار به شکستن پیمان نسازد. زیرا شکیبایی در برابر مشکلی که امید گشایش آن را داری و عاقبت پسندیده ای که برایت به بار می آورد، بهتر از نیرنگی است که وبالش گردنت را بگیرد و از ناحیه خدا چنان مورد تعقیب قرارگیری که در دنیا و آخرت عذری برایت نباشد.
* استقرار حکومت با سفّاکی و خون ریزی ممکن نیست
اسلام علی رغم حکومت های شرق و غرب، استقرار حکومت را با سفّاکی و خون ریزی ممکن نمی داند و معتقد است خونریزی پایه های حکومت را متزلزل می کند و باعث انتقال حکومت به دیگری می گردد.
این بینش حاکی از اعتقاد راسخ اسلام به کرامت انسان است. اسلام برای هر فرد انسان آن چنان کرامتی قائل است که کشتن یک فرد را در حکم کشتن همه انسان ها و احیای یک فرد را در حکم احیای همه انسان ها می داند:
إِیَّاکَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْکَهَا بِغَیْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ أَدْعَی لِنِقْمَة وَ لا أَعْظَمَ لِتَبِعَة وَ لا أَحْرَی بِزَوَالِ نِعْمَة وَ انْقِطَاعِ مُدَّة مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَیْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُکْمِ بَیْنَ الْعِبَادِ فِیمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَلا تُقَوِّیَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَم حَرَام فَإِنَّ ذَلِکَ مِمَّا یُضْعِفُهُ وَ یُوهِنُهُ بَلْ یُزِیلُهُ وَ یَنْقُلُهُ.
از خونریزی ناحق دوری کن؛ زیرا هیچ چیز بدتر از خونریزی ناحق خشم و غضب خداوند را بر نمی انگیزد و نعمت [الهی] را از کف بیرون نمی برد و عمر را کوتاه نمی کند؛ و خداوند در روز قیامت به اول چیزی که رسیدگی می کند، قتل نفس است. پس برقراری حکومتت را با ریختن خون حرام استوار مکن؛ زیرا ریختن خون حرام از اموری است که حکومت را ضعیف و سست می گرداند، بلکه آن را از بین می برد و به دیگری منتقل می کند.
* نتیجه خونریزی و ضرورت اجرای حدّ قصاص
وَ لا عُذْرَ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لا عِنْدِی فِی قَتْلِ الْعَمْدِ لاَِنَّ فِیهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِیتَ بِخَطَإ وَ أَفْرَطَ عَلَیْکَ سَوْطُکَ أَوْ سَیْفُکَ أَوْ یَدُکَ بِالْعُقُوبَةِ فَإِنَّ فِی الْوَکْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً فَلا تَطْمَحَنَّ بِکَ نَخْوَةُ سُلْطَانِکَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَی أَوْلِیَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ.
تو درباره قتل عمد در درگاه خداوند و نزد من عذر و بهانه ای نداری؛ زیرا کیفر آن قتل است؛ اما اگر مرتکب خطایی شدی و تازیانه ات، یا شمشیرت و یا دستت برخلاف نیّت و اراده ات در شکنجه دادن زیاده روی کرد، چون مشت زدن و بالاتر از آن هم کشتنی است، در این صورت غرور بر تو غلبه نکند و از ادای خون بهای مقتول به ورثه او سرباز نزنی.
از این بیان مولا، دو نکته اساسی روشن می شود:
۱. از دیدگاه علی (علیه السلام) بزرگ ترین اثر وضعی خونریزی ناحق، زوال قدرت و از بین رفتن دولت و حکومت است. تاریخ ستمشاهی منحوس دودمان پهلوی، بهترین گواه این بینش علوی است و همه امت اسلامی ایران مشاهده کردند که چگونه دودمان کثیف پهلوی به واسطه خونریزی ها و خونخواری ها به زباله دانی تاریخ انداخته شد و نامی جز ننگ و نفرت برایشان باقی نماند.
۲. حیات و زندگی مسالمت آمیز انسان ها در سایه اجرای قصاص تحقق پیدا می کند.
از این رو، علی (علیه السلام) به مالک گوشزد می کند که در صورت ارتکاب قتل عمد، قصاص خواهد شد و هیچ گونه گذشتی (حتی از مالک) در کار نخواهد بود.
در قتل های غیر عمد نیز، حاکم وظیفه دارد با پرداخت دیه، رضایت اولیای دم را تحصیل نماید.
پیامدها و نتایج ناهنجار بی نظمی
پیامدهای بی نظمی
هـمان اندازه که نظم و انضباط سرمنشأ آثار و برکاتی است، بی نظمی نیز پیامدها و نتایج ناهنجاری را در پی دارد که برخی را به اختصار برمی شمریم:
ایجاد هرج و مرج
رعـایـت نـکردن نظم در رفتار فردی و اجتماعی، موجب هرج و مرج و نابسامانی کارها می شود و انـسـان را از دسـتیابی به نتیجه مطلوب باز می دارد؛ کسی که به برنامه ریزی اهمیتی نمی دهـد، رفـت و آمـدش بـا دیـگـران را بـه نـظم در نمی آورد، بموقع در جلسات سخنرانی و درس حـاضر نمی شود، بدون هماهنگی و وقت قبلی مزاحم دیگران، بویژه شخصیتهای برجسته ـ که هـر لحـظـه عـمـرشـان بـرای جـامـعـه مـفـیـد اسـت ـ مـی شـود و... چـنـیـن شـخـصـی بـه دلیـل بـی نظمی در کارهایش به نتیجه مطلوب دست نمی یابد و همواره در زندگی دچار هرج و مرج و سردرگمی بوده، جامعه را نیز به این سو خواهد کشاند.
امام امت (ره) بی نظمی را آفت بزرگی می داند که موجب فساد در کارهاست:
(بدون نظم یک امری تحقق پیدا نمی کند یعنی فاسد می شود.) (۱۸۰)
و در جای دیگر آن را موجب نابودی جامعه قلمداد کرده است :
(جامعه نظم لازم دارد، اگر نظم از کار برداشته شود، جامعه از بین می رود) (۱۸۱)
خدشه دار شدن شخصیت اجتماعی
انسان موجودی اجتماعی است و نیازمند داد و ستد، رفت و آمد، نشست و برخاست و ...با دیگران است و بـرای اینکه بتواند عضو مفید و مؤثری در جامعه باشد، باید مواظب عملکرد خود ـ بویژه در ارتباط با جامعه ـ بوده، شخصیت و اعتبار اجتماعی اش را حفظ کند.
از جـمـله عـوامـلی کـه شخصیت اجتماعی انسان را تحت الشعاع قرار داده، آن را خدشه دار می کند، بی نظمی در کارها و در برخورد با دیگران است، زیرا افراد جامعه بروشنی درمی یابند که فـرد بـی انـضـبـاط و نـامـنـظـم، موجب هرج و مرج در کارها و هدر رفتن وقت و عمر آنان شده، از پـیـشـرفـت و تـرقـی شـان جـلوگـیـری مـی کـنـد. بـه هـمـیـن دلیـل او را از مـیـان خـود رانـده، بـرایـشـان ارزش چـنـدانـی قائل نمی شوند.
از ایـن روسـت کـه عـلی علیه السلام، خدشه دار شدن آبرو و شخصیت اجتماعی را موجب پستی و حقارت می داند:
(مَنْ بَذَلَ عِرْضَهُ ذَلَّ) (۱۸۲) کسی که به آبرویش بی اعتنایی کند، پست می گردد.
هـمـو انـسـان را از کاری که سبب زشتی و از بین رفتن آبرویش در جامعه می شود، برحذر داشته است :
(لاتَفْعَلْ ما یَشینُ الْعِرْضَ وَ الاِْسْمَ) (۱۸۳) کاری که آبرو و نامت را زشت می کند، انجام مده.
پایمال شدن حقوق دیگران
رعـایـت نکردن نظم، موجب پایمال شدن حقوق افراد و ستم بر آنان است. کسی که کارهای مردم را بـه تـأخـیـر مـی انـدازد و بـه بـعـضی اجازه می دهد که ساعت ها وقتش را بگیرند، در نتیجه فرصت ملاقات با دیگران و انجام کارشان را از دست می دهد و نمی تواند بموقع جهت تدریس در کـلاس درس، جـهـت انـجـام کـار در مـحـل کـار و غـیـره حـضـور یـابـد، ... چـنـیـن فـردی بـه دلیل بی نظمی در کارها، حقوق دیگران را پایمال کرده و به آنان ستم روا داشته است.
امـیـر مـؤمـنـان صـلوات الله عـلیـه بـی تـوجـهـی بـه حـقـوق دیـگـران را از جـمـله دلایل تنهایی و بی یاوری انسان معرفی می کند:
(مِنْ دَلائِلِ الْخِذْلانِ الاِْسْتِهانَةُ بِحُقُوقِ الاِْخْوانِ) (۱۸۴)
از دلایل [تنهایی و] دوری انسان از دیگران، سبک شمردن حقوق برادران دینی است.
و امام صادق علیه السلام آن را موجب پستی و خواری انسان می داند:
(تَرْکُ الْحُقُوقِ مَذَلَّةٌ) (۱۸۵) پایمال کردن حقوق دیگران سبب خواری انسان است.
هدر رفتن سرمایه ها
از بـیـن رفتن امکانات مادی نیز یکی از پیامدهای بی نظمی است. به عنوان نمونه، اگر کسی بـرای بـرگـزاری یـک جـشـن افـراد زیـادی را دعـوت کـنـد و پـس از تـهـیـه امکانات و غذا به دلیـل بـی برنامه گی و عدم اطلاع بموقع میهمان ها، جشن برگزار شود، امکانات او هدر رفته است، همچنین یک شرکت معاملاتی که با سرمایه گذاری مردم راه اندازی شده است، به سبب بی نـظـمـی و بـی تـوجهی به برنامه ریزی صحیح در فعالیت های اقتصادی اش نتواند بموقع سود مشترکین خود را بپردازد و ...
بـدیـهـی اسـت کـه در تـمـامـی ایـن مـوارد بـه دلیـل بـی نـظـمـی و اخـتـلال در بـرنـامـه هـا، سـرمـایـه و امـکـانـات مادی افراد به هدر رفته و موجب لطمه اقتصادی دیگران و از دست رفتن سرمایه های آنان نیز خواهد شد.
امـام عـلی عـلیـه السـلام بـا تـوجـه بـه تـأثـیـر بـی برنامگی و بی نظمی در از دست دادن سرمایه های مادی، می فرماید:
(سوُءُ التَّدْبیرِ مِفْتاحُ الْفَقْرِ) (۱۸۶) بی برنامگی [و بی نظمی در کارها] کلید فقر و تهیدستی است.
پی نوشت ها:
۱۸۰- صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۱۶ .
۱۸۱- همان، ج ۱۱، ص ۱۵۰ .
۱۸۲- شرح غررالحکم، ج ۵، ص ۱۴۳ .
۱۸۳- همان، ج ۶، ص ۲۷۵ .
۱۸۴- همان، ص ۳۹ .
۱۸۵- بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۴۲ .
۱۸۶- شرح غررالحکم، ج ۴، ص ۱۳۲ .