
emamian
آيا میشود به همه زنها همانند خطبه 80 نهجالبلاغه گفت: ناقصالعقل؟
آيا میشود به زنها همانند خطبه 80 نهجالبلاغه گفت: ناقصالعقل، ناقص الايمان، ناقص المال؟ يا به اهل کتاب گفت: شما همانند خرهايی (الاغ) میمانید که کتاب حمل میکنند؟ اصلاً چرا در قرآن کريم و روايات، اینگونه آمده است؟
ابتدا به اين نکته در فهم روايات بايد دقت شود که معانی آنها درست و صحيح ترجمه شود و برای فهم درست حديث نيز لازم است که مجموعه احاديث آن موضوع نيز مطالعه شود که به اين عمل در اصطلاح علوم حديث، تشکيل خانواده حديث گفته میشود. همچنین مراجعه به شروح حديث نيز در کشف مراد معصومان (علیهمالسلام) بسيار مهم است که نبايد از شروح علمای بزرگ غافل شد. البته بر اساس سفارش اهلبیت (علیهمالسلام)، نقل حديث نيز آدابی دارد، مثلاً برخی احاديث بايد با توجه به مخاطب بيان شود و هر حديثی در هرجایی نقل نشود، هم چنانکه ائمه نيز نسبت به آموزش شاگردان خود اين ويژگی را در نظر میگرفتند و با توجه به فهم مخاطب سخن میگفتند. (1)
در فهم و تفسير آيات قرآن نيز بايد نکاتی را در نظر داشته باشيم و برداشت سطحی از آيات صورت نگيرد. خداوند در آيه 5 سوره جمعه میفرماید:
«مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمين»؛ كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشى هستند كه کتابهایی حمل میکند، (آن را بر دوش میکشد اما چيزى از آن نمیفهمد)! گروهى كه آيات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمیکند.
علامه طباطبایی (ره) در تفسير اين آيه میگوید: منظور از اینکه فرمود: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْراةَ» (مثل آنهايى كه تورات بر آنان تحميل شد)، به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد؛ و مراد از اینکه فرمود: «ثمُ لَمْ يحَمِلُوهَا» (ولى آن را حمل نكردند)، اين است كه به آن عمل نكردند.
بهعبارتدیگر و منظور از «كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند» يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (علیهالسلام) نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد، ولى رهايش كردند و به دستورات آن عمل ننمودند. لذا خداى تعالى برایشان مثلى زد و آنها را به الاغى تشبيه كرد كه کتابهایی بر آن بارشده و خود آن حيوان هيچ آگاهى از معارف و حقائق آن کتابها ندارد و درنتیجه از حمل آن کتابها چيزى بهجز خستگى برايش نمیماند.
بنابراين، خداوند در اين آيه به عالمان اهل کتاب توهين نکرده است، بلکه تشبيه کرده است (توهين با تشبيه متفاوت است) که عالمانی که سخن خدا و حضرت موسی را شنيدند، ولی به آن هیچ عملی نکردند، مانند چهارپایانی هستند که بر روی دوش خود کتاب دارند ولی از محتوای آن بیخبر هستند. هم چنانکه متعدد در روايات نيز وجود دارد که عالم بیعمل را مذمت میکند و فرقی هم ندارد که مسلمان باشند يا غیرمسلمان. (2)
آیتالله مکارم نيز ذيل اين آيه میگوید:
اين گوياترين مثالى است كه براى عالم بیعمل میتوان بيان كرد كه سنگينى مسئوليت علم را بر دوش دارد بیآنکه از بركات آن بهره گيرد و افرادى كه با الفاظ قرآن سروکار دارند ولى از محتوا و برنامه عملى آن بیخبرند (و چه بسيارند اين افراد در بين صفوف مسلمين) مشمول همين آیهاند. (3)
برخی از مفسران نيز گفتهاند: منظور از اين آيه، توبيخ يهود است، ولى غرض و مقدمه براى گروهى از مسلمانان است كه در هنگام سخنرانى و خطبه رسول (صلیالله علیه و آله) در نماز جمعه براى به دست آوردن سود و تجارت، از مجلس حضور رسول (صلیالله علیه و آله) پراكنده شدند و حرمت رسول (صلیالله علیه و آله) را رعايت ننمودند، آنان خود را دانشجوى مكتب قرآن و پيرو برنامه، معرفى مینمایند، درحالیکه آنچنان نيستند و بايد در حذر باشند از اینکه مورد غضب و خشم پروردگار قرار بگيرند. (4)
پس با تلاوت ظاهر آيه نيز متوجه میشوید که مقصود هر عالم يهودی نيست، بلکه کسانی است با در دست گرفتن کتاب، خود را عالم دينی معرفی میکنند و مردم را (برای اغوا و سلطه خود) به يهوديت دعوت میکنند، درحالیکه خودشان هيچ اعتقادی به آن نداشته و به فرمانهایش عمل نمیکنند. اینها آيات الهی را دروغ پنداشتهاند.
اما درباره ناقصالعقل بودن زنها نيز بايد در ترجمه، دقت لازم شود:
اولاً شارحان نهجالبلاغه توضيحات متعددی ذيل اين حديث بيان کردهاند، مثلاً آیتالله جوادی آملی شأن صدور روايت را در مورد خاصی میدانند و قائلاند كه گاهی حادثه و يا موضوعی، در اثر يك سلسله عوامل تاريخی، زمان، مكان، افراد، شرايط و علل و اسباب آن، ستايش يا نكوهش میشود. معنای ستايش يا نكوهش بعضی حوادث يا امور جنبی حادثه، اين نيست كه اصل طبيعت آن شیء، ستايش و يا نكوهش شده، بلكه احتمال دارد زمينه خاصی سبب اين ستايش يا نكوهش شده است و اين نكوهش نهجالبلاغه راجع به زن، ظاهراً به جريان جنگ جمل برمیگردد.
همانگونه كه از بصره و كوفه نيز در اين زمينه نكوهش شده است با اینکه بصره، رجال علمی فراوانی تربیتکرده و كوفه نيز مردان مبارز و کمنظیری را تقديم اسلام نموده و بسياری از كسانی كه به خونخواهی سالار شهيدان برخاستند از كوفه، نشأت گرفتند و هماکنون نيز كوفه جايی است كه به انتظار ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در آنجا نماز میخوانند، مسجدی دارد كه مقامات بسياری از صالحين و صديقين در آن واقعشده و نمیتوان گفت كه چون مثلاً از كوفه يا بصره نكوهش شده، آن دو شهر برای هميشه و ذاتاً سزاوار نكوهش میباشند.
قضايای تاريخی در يك مقطع خاص و حساس، زمينه ستايش يا نكوهش فراهم كرده و سپس باگذشت آن مقطع، مدح و ذم نيز منتفی میشود. (5)
ثانیاً در روايات، نقص عقل صفت ويژه انحصاری برای زنان نيست، بلکه همين وصف به مردان و نوع انسانی هم نسبت دادهشده است. مثلاً امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَلِيلٌ عَلَى ضَعْفِ عَقْلِهِ»؛ يعنی خودبينی شخص، نشانه ضعف (کمی و نقصان) خرد اوست. (6)
بنابراين بهصورت کلی نمیتوان گفت که تمام زنان ناقصالعقل هستند و نمیشود با آنها مشورت کرد؛ بلکه بعضی مواقع، حالتی به انسان دست میدهد که سبب زایل شدن عقلش میشود، مثلاً زنان به دليل اینکه خداوند يک ويژگی خاصی به آنها داده است و احساسات بيشتری دارند در برخی مواقع نمیتوانند از روی عقل تصميم بگيرند، همانطور که برای مردان نيز چنين است، مثلاً امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «مَنِ اسْتَمْتَعَ بِالنِّسَاءِ فَسَدَ عَقْلُهُ»؛ يعنی مردی که در طلب کامجویی از زنان است، دچار فساد عقل میشود. (7)
در پايان به اين نکته نيز اشاره میکنیم که در روايات ائمه، تمجيدهای ویژهای نيز از زنان بهعملآمده است، مثلاً امام باقر (علیهالسلام) در جريان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند: «يُنَادِی بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ حَتَّى تَسْمَعَهُ الْعَذْرَاءُ فِی خِدْرِهَا فَتُحَرِّضُ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا عَلَى الْخُرُوج»؛ يعنی ندايی ملکوتی به گوش میرسد که به اسم قائم [آل محمد (ص)] و نام پدرش ندا سر میدهد، بهگونهای که دختران در پرده نشسته نيز شنيده و پدر و برادران خويش را بر خروج و همراهی وی تشويق مینمایند. (8)
بر اساس اين روايت زنان در زمان ظهور امام زمان، مردان را به رفتن در رکاب حضرت تشويق میکنند؛ حالآنکه اگر زنان در تمام امر ناقصالعقل بودند و مشورت کردن با آنها جايز نبود، پس فهم زنان از حقانيت ظهور حضرت و توصيه مردها به حضور در رکاب حضرت، موردتمجید امام باقر (علیهالسلام) قرار میگرفت؟!
همچنين امام رضا (علیهالسلام) به نقل از پيامبر اکرم (صلیالله عليه و آله) و سلم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ خداوند تبارك و تعالى به زنان مهربانتر از مردان است. هيچ مردى نيست كه زنى از محارم خود را خوشحال سازد، مگر اینکه خداوند متعال در روز قيامت او را شادمان گرداند. (9)
پینوشتها:
- برای مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه کنيد به کتاب «منطق فهم حديث»، نويسنده عبدالهادی مسعودی.
- ترجمه الميزان، ج 19، ص 44.
- تفسير نمونه، ج 24، ص 115.
- انوار درخشان، ج 16، ص 349.
- زن در آيينه جلال و جمال، عبد الله جوادی آملی، صص ۳۳۰-۳۳۲.
- کلینی، الكافی (ط - الإسلامية)، ج 1، ص 27.
- غررالحکم و درر الكلم، ص 591.
- الغيبة (للنعمانی)، ص 254.
- الکافی، ج 5، ص 515.
چرا در آيه ولایت، در قسمت اول، «أُوْلِي الأَمْرِ» آمده و بيان میدارد از خدا و رسول و صاحبان امر (که شيعه آنان را امامان معصوم میداند) اطاعت کنيد؟
چرا در آيه ولایت، در قسمت اول، «أُوْلِي الأَمْرِ» آمده و بيان میدارد از خدا و رسول و صاحبان امر (که شيعه آنان را امامان معصوم میداند) اطاعت کنيد، ولی در قسمت دوم و بعد از «فَإِن تَنَازَعْتُمْ»، میگوید در صورت اختلاف در امر دينی آن را به خدا و رسولش عرضه بداريد و دیگر به "أُوْلِي الأَمْرِ" اشاره نشده است؟
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اهلّه وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اهلّه وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا»؛ اى كسانى كه ايمان آوردهاید! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالأمر [اوصياى پيامبر] را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ایماندارید! اين (كار) براى شما بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است. (1)
جواب این سؤال در تفسير «نمونه» چنين آمده است:
«اگر منظور از "اولوالأمر الامر" امامان و رهبران معصوم است، پس چرا در ذيل آيه كه مسئله تنازع و اختلاف مسلمانان را بيان میکند میگوید: «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اهلّه وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا»؛ اگر در چيزى اختلاف كرديد آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد اگر ايمان به پروردگار و روز بازپسين داريد، اين براى شما بهتر و پايان و عاقبتش نيكوتر است.
همانطور كه میبینیم در اینجا سخنى از "اولوالأمر" به ميان نيامده و مرجع حل اختلاف تنها خدا (كتاب اهلّه، قرآن) و پيامبر (سنت) معرفیشده است.
در پاسخ اين ايراد بايد گفت:
اولاً اين ايراد مخصوص تفسير دانشمندان شيعه نيست بلكه به ساير تفسيرها نيز باکمی دقت متوجه میشود و ثانیاً شكى نيست كه منظور از اختلاف و تنازع در جمله فوق، اختلاف و تنازع در احكام است نه در مسائل مربوط به جزئيات حكومت و رهبرى مسلمين، زيرا در اين مسائل مسلماً بايد از "اولوالأمر " اطاعت كرد (همانطور كه در جمله اول آيه تصریحشده).
بنابراین؛ منظور از آن، اختلاف در احكام و قوانين كلى اسلام است كه تشريع آن باخدا و پيامبر (صلیالله علیه و آله) است، زيرا میدانیم امام فقط مجرى احكام است، نه قانونى وضع میکند و نه نسخ میکند، بلكه همواره در مسير اجراى احكام خدا و سنت پيامبر (صلیالله علیه و آله) است و لذا در احاديث اهلبیت (علیهمالسلام) میخوانیم كه اگر از ما سخنى برخلاف كتاب اهلّه و سخن پيامبر (صلیالله علیه و آله) نقل كردند هرگز نپذيريد، محال است ما چيزى برخلاف كتاب اهلّه و سنت پيامبر (صلیالله علیه و آله) بگویيم.
بنابراین؛ نخستين مرجع حل اختلاف مردم در احكام و قوانين اسلامى خدا و پيامبر (صلیالله علیه و آله) است كه بر او وحى میشود و اگر امامان معصوم بيان حكم میکنند، آن نيز از خودشان نيست بلكه از كتاب اهلّه و يا علم و دانشى است كه از پيامبر (صلیالله علیه و آله) به آنها رسيده است؛ و بهاینترتیب علت عدم ذكر "اولوالأمر " در رديف مراجع حل اختلاف در احكام روشن میگردد.»(2)
پینوشتها:
- نساء: 4/ 59.
- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 3، ص 442-441.
هشت خصلت مؤمنین در کلام امام صادق(ع)
سزاوار است مؤمن هشت خصلت داشته باشد؛ در سختی ها با وقار، در گرفتاری صبور، در آسایش شاکر و به روزی خداوند قانع باشد.
امام جعفر صادق علیهالسلام:
یَنْبَغی لِلْمُؤْمِنِ اَنْ یَکونَ فیهِ ثَمانی خِصالٍ: وَقورا عِنْدَ الهَزاهِزِ ،صَبورا عِندَ البَلاءِ، شَکُورا عِنْدَ الرَّخاءِ، قانِعا بِما رَزَقَهُ اللّه، لایَظْلِمُ الاَعْداءِ، وَ لایَتَحامَلُ لِلاَْصْدِقاءِ، بَدَنُهُ مِنْهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنْهُ فی راحَةٍ.
سزاوار است مؤمن هشت خصلت داشته باشد؛ در سختی ها با وقار، در گرفتاری صبور، در آسایش شاکر و به روزی خداوند قانع باشد، به دشمنان ستم نکند، از دوستان کینه و دشمنی به دل نگیرد، بدنش از او در رنج و مردم از او در آسایش باشند.
"اصول کافی، جلد2، صفحه 47"
آیت الله هاشمی شاهرودی: هر عمل یا گفتاری که موجب فتنه و اختلاف بین مسلمانان شود، جایز نیست
انسجام صفوف مسلمانان در مقابل دشمنان اسلام، و وحدت مذاهب اسلامی آرزوی دیرینه شخصیت های دلسوز جهان اسلام و یکی از بزرگترین هدف های نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است.
البته عده ای نابخردانه گمان کرده اند که هدف از وحدت مذاهب اسلامی، ترویج اباحه گری اعتقادی ، علمی و چشم پوشی از حقایق تاریخی است در حالی که هدف اصلی دعوت تقریب، ایجاد اتحاد بین جوامع و فرق اسلامی است.
این هدف مقدس، متکی به ریشه های استوار در کتاب و سنت است و با ممانعت از ایجاد تفرقه در صفوف مسلمانان، مانع کنار رفتن عنایت الهی وسست شدن ایمان ها و ذلت و شکست مسلمانان و تسلط اجانب بر کشورهای اسلامی می شود.
و در نتیجه سبب پیدایش زبان مشترک و ایجاد ارتباطات درونی و گسترش امت اسلامی می شود و فرهنگ گفت وگو جایگزین سوءتفاهم و عواقب آن می شود.
در همین خصوص رئیس فقید تشخیص مصلحت نظام مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی فرمودند: هر عمل یا گفتاری که موجب فتنه و اختلاف بین مسلمانان شیعه و سنی شود، جایز نیست.
یاداوری گفتار شخصیت های مهم علمی جهان تشیع و تسنن بعنوان رهبران معنوی این گروه عظیم درباره اهمیت مساله وحدت اسلامی برای تنویر ضرورت انسجام و اتحاد برای مسلمین موضوعی حیاتی است.
استقبال گرم زائران اهل سنت از سرپرست زائران ايرانی
سه هتل جوهره رویا، رویال الموده و نرجس الحدیقه كه زائران اهل سنت از استان های گلستان، آذربایجان غربی، سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، خراسان شمالی و خراسان جنوبی را ميزباني مي كند، شاهد جلوه های زیبایی ازعشق و ارادت هموطنان اهل سنت كشورمان نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ايران بود.
حجت الاسلام و المسلمين سيد عبدالفتاح نواب نماينده ولی فقيه و سرپرست حجاج ايرانی كه اين روزها در بين برنامه های فشرده كاری خود به صورت سرزده به كاروان های زائران كشورمان در مکه مکرمه می رود؛ روز شنبه به جمع زائران اهل سنت از شش استان کشورمان رفت و از نزديك روند ارائه خدمات به زائران اهل تسنن را بررسی کرد.
هتل "جوهره رویا " که اين روزها پذيرای بخشي از 10 هزار زائر اهل تسنن کشورمان است نخستین هتلی بود که سرپرست حجاج ایرانی و رئیس سازمان حج وزیارت به دیدار زائران رفتند.
این هتل 14 طبقه 1655 زائر در قالب 13 کاروان از استان های گلستان و آذربایجان غربی را درخود جای داده است.
در این هتل محمد قاروی نژاد زائر اهل گنبدکاووس که درهفت دهه زندگی خود تاکنون شش بار به سفرحج مشرف شده است نخستین زائری بود که با سرپرست حجاج ایرانی به مصافحه و احوالپرسی پرداخت و گفت: تسهیلاتی که در نظام جمهوری اسلامی ایران برای سفر ما به این سرزمین فراهم شده است جای تشکر و تقدیر دارد.
خلیل نارویی زائر گلستانی در گفتگو با سرپرست حجاج ایرانی از خدمات ارائه شده ابراز رضایت کرد و گفت: همه در تلاش اند به زائر خدمت کنند که قابل تقدیر است.
نازمحمد ولی پور نماینده دوره ششم مجلس از بندر ترکمن نیز درخواست شماری از زائران برای افزایش طول مدت اقامت در مدینه منوره را مطرح کرد که نماینده ولی فقیه گفت: به این موضوع در برنامه ریزی سال آینده توجه خواهد شد و قرار است راهکارهای آن بررسی و در صورت امکان عملی شود.
زائران این هتل در گفتگو با نماینده ولی فقیه و رئیس سازمان حج وزیارت از خدمات ارائه شده و وضعیت هتل خود رضایت داشتند و بارها این موضوع را عنوان کردند.
هتل رویا الموده محل استقرارنزدیک به 400 زائرسه کاروان از استان های سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی دومین هتلی بود که مورد بازدید قرار گرفت.
شماری از زائران این هتل از فضای اطاق ها، امکانات و وسایل داخل آن و تعداد کم آسانسورها گلایه داشتند که نماینده ولی فقیه و رئیس سازمان حج و زیارت به مسئولان ذی ربط تذکر دادند تا مسایل مطرح شده را بررسی و نسبت به رفع مواردی که امکان پذیر است هرچه سریعتراقدام کنند.
همچنین چند جانباز اهل تسنن که بعنوان زائر به حج مشرف شده اند در گفتگو با رئیس سازمان حج خواستار ملاقات با نماینده اعزامی بنیاد شهید شدند که رشیدیان دستور داد این موضوع به مدیرکل امور ورزشی و اردویی بنیاد که همراه کاروان جانبازان به عربستان آمده است، منتقل شود.
هتل نرجس الحدیقه سومین هتلی بود که ديدار گرم و صميمي سرپرست حجاج كشورمان و رئیس سازمان حج وزیارت را با زائران بلوچ و خراسانی به نظاره نشست.
استقبال گرم زائران و علمای اهل تسنن هفت کاروان مسقر در هتل نرجس الحدیقه از سرپرست حجاج ایرانی و رئیس سازمان حج وزیارت درمقابل ورودي هتل، حكايت از اهميت واژه وحدت ميان مسلمانان داشت؛ ديداري كه مملو از ابراز محبت شيعه و سني نسبت به هم و اهل بیت بود.
حجت الاسلام والمسلمین نواب و رشیدیان پس از احوالپرسی با چند حاجی کهنسال که در سالن هتل نشسته بودند به رستوران رفتند و به زائران زیارت قبول گفته و از وضعیت اسکان و غذا جویا شدند.
زائران از خدمات ارائه شده و برنامه ریزی های صورت گرفته برای آنان در بخش های مختلف رضایت داشته و عنوان کردند که مشکلی ندارند و با اتوبوس هایی که تدارک دیده شده خود را به مسجدالحرام می رسانند و در نمازهای جماعت شرکت می کنند.
نماینده ولی فقیه و رئیس سازمان حج سری هم به آشپزخانه این هتل زدند و از زحمات آشپزها و عوامل این هتل تشکر و توصیه هایی به آنان در خصوص توجه به تغذیه زائران در روزهای باقی مانده تا ايام تشريق ارائه كردند.
این گزارش حاکیست، مولوی حسین زهی از علمای سیستان وبلوچستان ضمن خوش آمدگویی، از مجموعه خدماتی که بعثه مقام معظم رهبری و سازمان حج وزیارت به زائران اهل تسنن ارائه می دهند، تقدیر کرد.
از حاشیه های جذاب این بازدید، دیدارعبدالقادر رحیمی داماد جوان اهل بیرجند با نماینده ولی فقیه و رئیس سازمان حج وزیارت بود.
مراسم جشن ازدواج این جوان خراسانی همزمان با سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (س) با حضور چند تن از اعضای خانواده دو طرف و هم کاروانی های شان در مکه برگزار شد.
نماینده ولی فقیه در گفتگو با این جوان، با بیان اینکه آغاز زندگی مشترک در سرزمین وحی ارزش فوق العاده ای دارد، وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر را یادآور شد و هر دو طرف را به گذشت در زندگی توصیه کرد.
وی گفت: با خدای خود در کنار خانه کعبه و حرم رسول الله عهد ببندید که یک عمر در کنار هم به نحوی زندگی کنید که برای دیگران الگو باشید.
خروج آمریکا از پیمان INF؛ همگرایی نظامی چین و روسیه در آسیا
آمریکا پس از یک دوره یک ساله انتقاد و تهدید به خروج از «پیمان موشکهای هستهای میان برد» (INF) بالاخره هفته گذشته به طور کامل از این معاهده دوجانبه با روسیه خارج شد.
پیمان منع موشکهای میان برد در سال 1987 و در اوج جنگ سرد و با هدف کاهش رقابت تسلیحاتی افسارگسیخته آمریکا و شوروی میان رونالد ریگان و میخائیل گورباچف امضا شده بود.
ترامپ و تیم امنیتی او از ماهها پیش با متهم کردن روسیه به عدم پایبندی به این پیمان، ساز خروج از آن را کوک کردند. هرچند که مسکو بارها و بارها برای مذاکره درباره به روز کردن مفاد این پیمان و همچنین رایزنی درباره ادعاهای واشنگتن اعلام آمادگی کرده بود اما سکوت کاخ سفید درباره درخواستهای مکرر کرملین نشان میداد که آمریکا راهبردش را در این زمینه تدوین کرده است. نشانه آن اطلاعات محرمانهای بود که مسکو در این زمینه به دست آورده بود. روسیه در بهمن ماه سال گذشته اعلام کرد که اطلاعات محرمانه این کشور نشان میدهد که واشنگتن تصمیم خود را برای خروج از پیمان INF گرفته است.
آمریکای ترامپ، طی سه سال گذشته خروجهای مکرری را از پیمانهای دوجانبه و چندجانبه بین المللی رقم زده است و برای هرکدام از آنها برنامه مشخصی داشته است. مانند خروج از برجام که هدفش افزایش فشار حداکثری علیه ایران بود. این درحالیست که به باور تحلیلگران آمریکایی، برجامی که مورد نظر ترامپ است تفاوت چندانی با برجام فعلی ندارد اما ترامپ از آن خارج شد تا اهداف خود را درباره ایران پیش ببرد. هرچند که تعیین هدف لزوما به معنای دستیابی به آن نیست، چه آنکه درباره ایران ترامپ تا کنون به هیچ کدام از اهداف خود دست نیافته است و حتی برخی از متحدان خود را نیز از دست داده یا بین آنها شکاف ایجاد شده است.
آمریکا طی 6 ماه گذشته بارها روسیه را به داشتن سامانههای موشکی با برد بیش از 5000 کیلومتر(ناقض مفاد پیمان INF) متهم کرده است و در نهایت نیز به همین بهانه از آن خارج شد. شواهد نشان میدهد که هدف اصلی راهبرد واشنگتن از بازیهای سیاسی درباره این پیمان محدود کردن روسیه در اروپا و افزایش فشارها علیه این کشور در برابر سازمان ناتو است.
اما آمریکا یک هدف دیگر نیز دارد که شاید حتی مهمتر از هدف ظاهری آن یعنی روسیه باشد. مقامات آمریکایی در خلال ماه هایی که به خروج از پیمان INF منجر شد به صورت جسته و گریخته خواستار حضور چین در این پیمان شده بودند. به نظر میرسید این اظهارات بهانه و توجیه مکملی برای خروج باشد اما سفر اخیر وزیر خارجه و وزیر دفاع آمریکا به استرالیا و رونمایی از طرحهای نظامی تازه واشنگتن نشان داد که چین احتمالا مهترین هدف ترامپ از تصمیمش برای خروج از پیمان INF است.
دونالد ترامپ و مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا بلافاصله پس از اعلام خروج از این پیمان از نیات و اهداف تازه خود رونمایی کردند.
اسپر درباره چین گفته، واشنگتن پس از خروج از INF آزدانه می تواند با چین در زمینه موشکی رقابت کند. زرادخانه موشکی پکن به شکل گستردهای حاوی سلاحهای منع شده توسط این پیمان است که چین هرگز راضی به امضای آن نشده است.
مارک اسپر همچنین تاکید کرده، چین دیگر نباید از پروژههای موشکی و تسلیحاتی آمریکا متعجب و شگفت زده شود. رئیس پنتاگون تاکید کرده است که 80 درصد از زرادخانه موشکی چین را سلاحهای ممنوع شده در INF تشکیل میدهد و پکن نباید از قصد ما برای دستیابی به ظرفیتی مشابه متعجب شود.
اسپر در نهایت نیز از طرح پنتاگون برای استقرار فوری موشکهای میان برد در آسیا خبر داد و به نظر میرسد در سفر به آسیا تمایل واشنگتن برای استقرار موشکهای میان برد در خاک استرالیا را به دولت کانبرا اعلام کرده است.
خبرگزاری رویترز در این زمینه نوشت: در صورت استقرار موشکهای آمریکا با برد 5500 کیلومتر در جزیره داروین در شمال استرالیا، مناطق جنوبی چین در تیررس موشکهای آمریکایی قرار خواهد گرفت.
دونالد ترامپ نیز یک روز پس از خروج کشورش از پیمان INF خواستار توافقی جدید در خصوص سلاح های هستهای شد که علاوه بر آمریکا و روسیه، چین نیز در آن حضور داشته باشد.
این درحالیست که چین با هرگونه حضور در پیمان منع موشکهای میان برد مخالفت کرده است. سخنگوی وزارت خارجه این کشور در این باره گفته؛ درباره اینکه معاهده منع موشکهای هستهای میانبرد به توافقی بینالمللی تبدیل شود، ما قبلا گفته بودیم که این معاهده، یک توافق دوجانبه بین روسیه و ایالات متحده است. اگر این توافق به توافقی بینالمللی تبدیل شود، در آن صورت به همه طیفی از موضوعات پیچیده سیاسی، نظامی و حقوقی اثر خواهد داشت، دولت چین موافق چنین اقدامی نیست.
به نظر میرسد چین به دغدغه اصلی سیاست خارجی ترامپ تبدیل شده است. ترامپ از بدو حضور در کاخ سفید مجموعهای از اقدامات ضدچینی را با هدف تحت فشار قرار دادن پکن برای تن دادن به خواستههای این کشور و همچنین با هدف مقابله با رشد اقتصادی و نظامی این کشور در دستور کار قرار داده است. طرح فروش تسلیحات نظامی به تایوان، حضور ناوهای آمریکایی در تنگه تایوان و جزایر تحت حاکمیت چین در دریای چین جنوبی، راه اندازی جنگ تعرفهای برای ضربه زدن به رشد اقتصادی چین، حمایت تمام و کمال از معترضان هنگ کنگی و اکنون استقرار موشکهای میان برد بیخ گوش چین همگی در همین راستا قابل ارزیابی هستند.
خروج آمریکا از پیمان مهم و استراتژیک INF تاثیرات قابل توجهی در مناسبات و معادلات منطقهای و بینالمللی خواهد شد. در اروپا رقابت تسلیحاتی آمریکا و ناتو با روسیه را افزایش خواهد داد و دولتها را مجبور خواهد کرد هزینه بیشتری برای توسعه زرادخانههای موشکی خود خرج کنند.
در آسیا نیز این تصمیم ترامپ، باعث تشدید رقابت تسلیحاتی میان واشنگتن و پکن از یک سو و تلاش کشورهایی مانند ژاپن و کره جنوبی برای دستیابی به تسلیحات نظامی بیشتر خواهد شد. این مساله ممکن است بهانهای برای افزایش حضور نظامی آمریکا در ژاپن و کره جنوبی و حتی استرالیا نیز شود.
علاوه بر پکن و واشنگتن، روسیه نیز در آسیا بیکار نخواهد نشست.
سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه روسیه روز دوشنبه به ایالات متحده هشدار داد که بهجای قدرتنمایی و سرکشی، مسئولیتپذیر باشد و خط تولید موشکهای میان و کوتاهبرد را مجددا راهاندازی نکند.ریابکوف گفته: «اگر آمریکا تصمیم بگیرد که موشکهایش را در منطقه مستقر کند، روسیه نیز موشکهای خود را در آسیا مستقر خواهد کرد.»
بسیار بعید است که دولت چین تحت فشارهای آمریکا حاضر به مشارکت در پیمان مورد نظر این کشور درباره منع موشکهای میان اتمی شود، اما این تحرکات صددرصد باعث نزدیکی و همگرایی بیشتر روسیه و چین به ویژه در زمینه مسائل دفاعی و نظامی خواهد شد و ممکن است آنها را به همراه برخی دیگر از قدرتهای منطقهای به سمت یک اتحاد نظامی استراتژیک علیه آمریکا سوق دهد.
راهکارهایی در سامانبخشی به امور دنیوی و اصلاح نفس
امیرالمؤمنین(ع) در روایتی سه راهکار را در زمینه اصلاح نفس، سامانبخشی به امور دنیوی و اصلاح رابطه با مردم معرفی کرد. آنحضرت میفرماید: «هرکس باطن خود را نیکو کند، خداوند هم ظاهرش را نیکو جلوه دهد. هر که براى دینش کار کند، خداوند کار دنیایش را کفایت کند و هرکه رابطه خود را با خدا نیکو کند، خداوند رابطه او را با مردم نیکو کند؛ مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ، أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِیَتَهُ؛ وَمَنْ عَمِلَ لِدِینِهِ، کَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ؛ وَ مَنْ أَحْسَنَ فِیَما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ، أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ». (نهجالبلاغه، حکمت432 صبحی صالح)
بر این اساس، آراستن باطن و درون انسان بهوسیله اخلاق خوب زمینه است براى آنکه خداوند گفتار و رفتار ظاهرى او را بهلطف خود اصلاح کند، زیرا آراستگى ظاهر بهمنزله نتایج آرایش باطن است و همچنین عمل انسان بهخاطر دین و برپا داشتن حدود الهى زمینه است براى اصلاح حال او در زندگى دنیوىاش و انگیزهاى براى توجه مردم نسبت به اوست، زیرا او بهجاى اینکه مثل آنها شیفته دنیا شود، به خدا توجه دارد.
و جمله سومى نیز همین معنى را دارد، زیرا که خالص کردن بندگى براى خدا و نیکو ساختن رفتار خود، باعث بریدن از محبت و حرص بر دنیایى است که باعث برهم زدن و فساد بین مردم است و در نتیجه زمینه براى از بین بردن و برطرف ساختن این فساد فراهم خواهد بود. (شرح ابنمیثم بحرانی)
همچنین این نکته برداشت میشود کسى که پیوند خود را با خدا محکم کند، بهیقین خیانت نمىکند، راستگو و درستکردار است، داراى سخاوت و محبت دربرابر خلق خداست و امر به معروف و نهى از منکر مىکند و بهیقین این اعمال سبب حسن ظن مردم به او و حسن رابطه آنها با وى مىشود. خداوند در سوره مریم(س) مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً; مسلّماً کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، خداوند رحمان محبت و مودتی براى آنان در دلها قرار مىدهد»، و در دعاى ابراهیم علیهالسلام براى فرزندانش در سوره ابراهیم مىخوانیم: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِى إِلَیْهِمْ; دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها کن».
(پیام امام امیرالمؤمنین ــ شرح نهجالبلاغه آیتالله مکارم شیرازی)
چرا حضرت علی (ع) بعد از حضرت زهرا (س) ازدواج دیگری کردند؟
- سؤال
در روایات آمده است که «اگر علی ـ علیه السّلام ـ نبود برای حضرت فاطمه (س) همتایی پیدا نمی شد» و همچنین در مورد حضرت زهرا (س) نیز ذکر شده است که «اگر زهرا (س) نبود همتایی برای علی ـ علیه السّلام ـ پیدا نمی شد» سؤال این است که چرا حضرت علی ـ علیه السّلام ـ بعد از حضرت زهرا (س) ازدواج دیگری کردند؟ آیا روایت اشکال دارد یا اینکه دلیل دیگری دارد؟
- پاسخ
ازدواج حضرت علی ـ علیه السّلام ـ با حضرت زهرا (س) ازدواجی بی نظیر است و این بی نظیری از جنبه های مختلف است از جمله:
- ازدواج آنان به امر خدا بوده و از آسمان نازل شده است[1].
- هر دو معصوم بوده اند چرا که آنان جزء اهل بیت پیامبرند و آیة تطهیر[2] در شأن ایشان نازل شده و عصمت آن خاندان پاک را به تمام جهانیان اعلام کرده است.
- طبق روایات حضرت زهرا (س) سیده زنان (بانوی بانوان) است[3] و علی ـ علیه السّلام ـ نیز سید و آقا در دنیا وآخرت می باشد[4]. و...
و اما در ارتباط با سؤال فوق باید گفت: در روایات مختلف با تعابیر گوناگون بر این مطلب تأکید شده است که اگر علی ـ علیه السّلام ـ نبود همتا و هم شأنی برای حضرت زهرا (س) یافت نمی شد[5]. به عنوان نمونه : از پیامبر اکرم ـ صلی الله علی علیه و آله ـ روایت شده است: «لولا علیٌ ماکانَ لفاطمةَ کفوٌ ابدا[6]» اگر علی ـ علیه السّلام ـ نبود هرگز همتایی برای فاطمه (س) وجود نمی داشت. و فراوانی این گونه روایات صحت آن را تقویت می کند.
اما درباره ادعای دوم که در سؤال مطرح شده ـ اگر زهرا (س) نبود همتایی برای علی ـ علیه السّلام ـ پیدا نمی شد ـ باید گفت هرچند که اصل این سخن حق است وحضرت زهرا (س) تنها بانویی بود که می توانست همتای علی ـ علیه السّلام ـ باشد، ولی با تتبع نسبتاً وسیعی که صورت گرفت روایتی در این خصوص دیده نشد.
بنابراین آنچه می توان به روایات منسوب کرد این است که اگر علی ـ علیه السّلام ـ نبود همتایی برای حضرت زهرا (س) وجود نمی داشت و همانطور که ذکر شد این مطلب در روایات متعدد در کتب معتبری چون: کافی، تهذیب الاحکام و... آمده است و نمی توان آن را نادرست دانست.
درباره علت ازدواج حضرت علی ـ علیه السّلام ـ بعد از شهادت حضرت زهرا (س) باید نکاتی را متذکر گردید:
- حضرت زهرا (س) از لحاظ کمالات انسانی در بین زنان از بالاترین مرتبه برخوردار بود و هیچ نقصی نداشت به همین جهت بعضی از فقها فرموده اند: «تا زمانی که فاطمه زهرا (س) در قید حیات بودند ازدواج با زن دیگر بر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ حرام بود[7] چنانکه روایتی از ابوبصیر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می کند بر این مطلب دلالت می کند، ایشان می فرمایند: «حرم الله النساء علی علی ـ علیه السّلام ـ مادامت فاطمه (س) حیة قال: قلت کیف؟ قال: لانها طاهرة لاتحیض[8]» یعنی: خداوند متعال زنان را بر علی ـ علیه السّلام ـ تا زمانی که فاطمه (س) زنده بود حرام کرده بود. راوی می گوید: گفتم چرا؟ حضرت پاسخ داد: زیرا ایشان پاک بود و حیض نمی شد».
از این روایت می توان استفاده کرد که بعد از شهادت حضرت زهرا (س)، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میتوانست ازدواج کند چون حرمت ازدواج با زنان دیگر برای آن حضرت مقید و محدود به زمان زنده بودن حضرت زهرا (س) بوده است.
- علاوه بر مطلب فوق بنا بر بعضی روایات خود حضرت زهرا (س) به علی ـ علیه السّلام ـ وصیت کرد بعد از او با امامة دختر خواهر حضرت زهرا (س) ازدواج کند تا او از فرزندانش مراقبت کند[9]. یعنی اصل ازدواج علی ـ علیه السّلام ـ بعد از فاطمه (س) مورد سفارش خود حضرت فاطمه (س) بوده است.
- شوهر هر زنی طبق آیه «الرجال قوامون علی النساء...[10]» بر او قیمومیت و ولایت دارد و از آنجایی که حضرت زهرا (س) دارای مقام عصمت بودند کسی جز علی ـ علیه السّلام ـ که امام زمان حضرت فاطمه نیز بود این لیاقت را نداشت که همسر او باشد و حضرت فاطمه تحت قیمومیت او قرار گیرد و شاید بتوان روایت مورد بحث را علاوه بر سایر اموری که آن دو بزرگوار را همتای هم می کند، ناظر به این مطلب نیز دانست. اما چون مرد زیر قیمومیت و ولایت زن خود قرار نمی گیرد مانعی ندارد که با کسی که از حداقل شرط صحت ازدواج (مسلمان بودن) برخوردار است ازدواج کند چنانکه حضرت پیامبر اکرم ـ صلی علی علیه و آله ـ با بعضی از زنانی که به هیچ وجه قابل مقایسه با ایشان نبودند ازدواج کردند بنابراین علی ـ علیه السّلام ـ نیز می توانستند بعد از حضرت زهرا (س) با زنان دیگر ازدواج کنند.
نتیجة بحث:
روایاتی که دلالت بر این دارند که اگر علی ـ علیه السّلام ـ نبود برای حضرت فاطمه (س) همتایی وجود نداشت نمی تواند مانعی برای ازدواج حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ بعد از شهادت حضرت زهرا (س) باشد.
پی نوشت ها:
[1] . رک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، مشهد، الموتمه العالمی الامام الرضا(ع)، چاپ اول، 1413، ج1، ص 436-438، ح174 و ص440، ج176؛ و محمد باقر، مجلسی، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج43، ص144ـ145، ح47.
[2] . احزاب/33.
[3] . رک: رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، تهران، نشر المرضیة، چاپ دوم، 1372، ص66، ح11.
[4]. رک: همان، ح10.
[5]. رک: محمد بن یعقوب، کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1388ق، ج1، ص461؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1365، ج7، ص470، ح90؛ عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ص440، ح176؛ بحارالانوار، همان، ج40، ص77 و ج43، ص58، 92-93، 107 و 145.
[6] . بحارالانوار، همان، ج43، ص58.
[7] . البحرانی، الحدائق الناضرة، قم، جامعة المدرسین، 1363، ج23، ص108.
[8] . تهذیب الاحکام، همان، ص475، ج116.
[9] . رک: بحارالانوار، همان، ج28، ص304 و ج43، ص192 و فاطمه الزهرا (س)، بهجة قلب المصطفی، همان، ص550.
[10] . نساء/34.
زمينههای وحدت اسلامی در قرآن و سنت
قرآن کريم، بدون شک کلام خداوند و وحي الهي است که توسط پيامبر اکرم (ص)، براي هدايت مردم و قرار دادن انسانها و جوامع بشري در مسير وحدت و يگانگي و انسجام اسلامي ، به جهانيان عرضه و هديه شده است.
وحدت اسلامي يکي از آرزوهاي شيرين و ديرين امت اسلامي است .هيچ مسلمان آگاه و دلسوزي نيست که شکوفايي دوبارة تمدن اسلامي و مجد و عظمت اسلام را نخواهد و تمام مسلمانان بر اين باورند که يکي از عوامل مجد و عظمت اسلام و شکوفاييِ مجدّد تمدن بزرگ اسلامي، وحدت، همبستگي و انسجام همة نيروها و مذاهب اسلامي در ساية عمل به قرآن و بازگشت به قرآن است مسلمانان با اين اتحاد و يکپارچگي ميتوانند در برابر قدرتهاي استکباري بايستند و آنها را مغلوب نمايند.
قبل از آنکه زمينهها، راهکارها، ضرورت و مباني اين بحث مورد بررسي قرار گيرد لازم و ضروري است که به اين پرسش که مقصود از وحدت اسلامي چيست؟ پاسخ داده شود. يک تصوّر از وحدت اين است که همة مسلمانان اعم از شيعه و سنّي دست از اعتقادات اختصاصي خود بر دارند و فقط به وجوه مشترک ميان مذاهب اسلامي اعتقاد ورزند و بدان عمل كنند.
تصور ديگري كه مي توان ارائه داد اين است که ديگر مذاهب از همان مذهب پيروي كنند. قطعاً مقصود از وحدت اسلامي اين نيست که شيعهها سنّي شوند و يا سنّيها شيعه شوند و همة افراد مسلمان در سراسر جهان در عقائد و احکام و اصول و فروع و همة جزئيات دين، متحد و منسجم گردند بگونهاي که هيچ اختلاف نظري در اعتقادات و احکام فقهي در جامعة اسلامي وجود نداشته باشد، واقعيت اينست که مقصود از وحدت اسلامي، يکي کردن اعتقادات و يکنواخت کردن احکام عملي مذهب اسلامي نبوده و چنين چيزي در خارج امکانپذير نخواهد بود.
مقصود از وحدت اسلامي اين است که پيروان هر يک از مذاهب گوناگون اسلامي در عين حال که عقايد و احکام خاص آن مذهب را براي خود حفظ ميکنند و به آنها پايبند هستند، در روابط اجتماعي و سياسي و نظامي و اقتصادي و فرهنگي خود با مسلمين ديگر همسو و تابع مصالح عاليه اسلام و امت اسلامي باشند و براساس اين برداشت از وحدت، امت اسلامي مقابل دشمنان اسلام همواره به صورت «يد واحده» عمل کنند. آيا چنين نظري امکان دارد؟ قطعاً امکان پذير است و اين درست مانند اجزاي مختلف يک بدن است که هر يک از اعضاء با ديگري متفاوت است و هر يک نام و ويژگي هاي متفاوتي با همديگر دارند و حتي وظايف و کارهاي هر يک با هم متفاوت است ولي عليرغم اين تفاوتها، همة آنها با همديگر همکاري دارند و به هنگام بروز خطر همگي متحد و با انسجام کامل با خطر مقابله ميکنند.
واقعيت اين است که با توجه به وجوه مشترک فراواني که مسلمانان در زمينه مسائل اساسي و حتي مسائل فرعي که با همديگر دارند، قطعاً وحدت اسلامي با معنايي که ارائه شد، امکان دارد و چنين وحدتي مستلزم وحدت نظر مسلمانان در همة مسائل اعتقادي و احکام عملي نيست و اصولاً وحدت نظر در کلية مسائل اعتقادي و احکام نه تنها در ميان شيعه و سني عملاً امکانپذير نيست بلکه حتي در ميان مذاهب چهارگانه اهل سنت هم چنين چيزي ممكن نيست. زيرا اختلاف در بعضي از اعتقادات و احکام که نتيجة طبيعي اجتهاد و تفکر و انديشة آزاد است نبايد موجب جدائي و دوري قلوب مسلمانان از همديگر شوند.
وحدت اسلامي حول محور دين و مشتركات اسلام، عامل مؤثر در پيشرفت مادي معنوي مسلمانان است. علما و انديشمندان اسلامي با همفكري و آگاهي خود تلاش عميق در جهت وحدت اسلامي در بين مسلمانان انجام دهند و موارد اختلاف را تا آنجا كه ممكن است از بين ببرند و زمينه هاي وحدت اسلامي را در جهت ايجاد دوستي و هماهنگي و نزديك كردن قلوب بيكديگر در همة سطوح ايجاد نمايند.(1)
امام علي (ع) بزرگ منادي وحدت و انسجام اسلامي در اين مورد ميفرمايد:
«امم پيشين تا مادامي که با هم «يد واحده» بودهاند همواره در حال پيشرفت و شکوفايي بوده و به عزت و اقتدار و خلافت و وراثت زمين نائل گشته، رهبر و زمامدار جهانيان شدهاند. و از آن هنگام که خدا را فراموش کرده و به ماديگري روي آورده دچار خود برتر بيني و تعصبات قومي و فرقهاي و تشتت و پراکندگي گشته با هم به نبرد پرداختهاند؛ خداوند لباس کرامت و عزت و خلافت را از تنشان بيرون آورده و خير و برکت و وفور نعمت را از آنان سلب و به ذلّت و استعمار مبتلا کرده است. به عنوان نمونه بني اسرائيل در اثر تفرقه، کسراها و قيصرها بر آنان مسلّط شدند و آنها را به بردگي گرفتند، و از سرزمينهاي آباد و کنارههاي دجله و فرات به بيابانهاي کم گياه و بيآب و علف تبعيد کردند و به ذلّت و فقر و مسکنت و جهل و پراکندگي دچار ساختند. خداوند با نعمت پيامبر اکرم (ص) و اسلام، بني اسماعيل و ساير مسلمانان را متحد و برادر ساخت و پر و بال کرامت خود را بر آنها گشود؛ نهرهاي مواهب خود را به سويشان جاري گرداند، و آنان را به نعمت و قدرت و عظمت و عزّت رساند؛ و حکومتي پايدار نصيبشان ساخت بطوري که کسي قدرت در هم شکستن نيروي آنان را نداشت. متأسفانه پس از چنين هجرتي با شکوه، مسلمانان به احزاب و فرقههاي گوناگون تقسيم شدند».(2)
وحدت اسلامي از ديدگاه قرآن
قرآن کريم، بدون شک کلام خداوند و وحي الهي است که توسط پيامبر اکرم (ص)، براي هدايت مردم و قرار دادن انسانها و جوامع بشري در مسير وحدت و يگانگي و انسجام اسلامي ، به جهانيان عرضه و هديه شده است.
به اعتقاد همة امت اسلامي قرآن کريم برخلاف ساير کتب آسماني بدون تحريف و دست نخورده از گزند و توطئههاي دشمنان اسلام، باقي مانده است و خداي متعال خود حافظ و نگهبان آن است: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾(3)
و اين رمز جاودانگي قرآن کريم است و قرآن کريم و تعاليم آن براي همة مسلمانان داراي سنديت و اعتبار قطعي ميباشد. قرآن کريم با تعابير مختلفي بر وحدت و انسجام اسلامي تأكيد نموده است و واژههاي قرآني در مورد وحدت اسلامي عبارتند از:
«واعتصموا[4]، اصلحوا[5]، رابطوا[6]، تعاونوا[7]، السلّم[8]، اصلاح بين الناس[9]، الّف بين قلوبکم[10]، امّة واحد[11]، اخوّت[12]، موّدت[13]».
به عنوان نمونه به يکي از آيات شريفه بطور اختصار اشاره ميشود:
اعتصام به حبل الله اساس وحدت اسلامي
در قرآن کريم، بطور آشکار اعتصام به حبل الله، به عنوان پايه و اساس وحدت و انسجام اسلامي محسوب شده است که در شکلها و قالب هاي مختلفي ظاهر ميشود و بزرگترين محور وحدت و انسجام اسلامي يعني الله، سبب اصلي و اول و آخر حيات و رشد و تعالي و توحيد امت اسلامي، مبنا و اساس اعتصام، قرار گرفته است.
در آية شريفه 103 آل عمران، با يادآوري نعمت اسلام و قرآن و حبل الله که بواسطة آن مسلمين صدر اسلام از دشمني و تفرقه و اختلافات طولاني ميان خود دست برداشته و در قلبهايشان الفت و موّدت و دوستي و احساس برادري و انسجام اسلامي ايجاد شده خداي متعال در قرآن کريم در اين مورد ميفرمايد:
﴿وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ اَعْدَاء فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً﴾(14)
(همگي به ريسمان خدا، تمسّک جوييد، و پراکنده نشويد، و نعمتِ خدا را بر خودتان، به ياد آريد، آنگاه که دشمنان (يکديگر) بوديد، و (او) ميان دلهاي شما، الفت انداخت، پس به (برکتِ) نعمت او، برادران (همديگر) شديد...)(15)
در مورد شأن نزول آية 103 آل عمران، چنين آمده که اين آيه دربارة دو طايفة اوس و خزرج نازل شده که صد سال در ميان آنها جنگ و اختلاف و کشمکش بوده و نسل اندر نسل در اوقات شب و روز ميان آنها جنگ و برادرکشي بود تا اينکه خداوند پيامبر رحمت و مودّت را مبعوث به رسالت کرد و آنان به دين اسلام گرويدند و مسلمان شدند و از برکت اسلام و قرآن آن کينه و دشمني طولاني از ميان آنان رخت بر بست و با هم برادر شدند.(16)
در آيات ديگري از قرآن کريم، از اعتصام به حبل الله به عنوان «صراط مستقيم» نام برده شده و عاملين به آن، کساني معرفي شدهاند که در صراط مستقيم قدم نهادهاند. و در نتيجه کساني که در راه وحدت و انسجام اسلامي قدم بر ميدارند در صراط مستقيم قرار دارند و آيات شريفه اي كه به اين مفاد دلالت دارند عبارتند از: 101 آل عمران، 36 مريم، 64 زخرف، 175 نساء، 78 حج.
وحدت و انسجام اسلامي در سنت
کتاب و سنت، هر دو با هم، نزد همة مذاهب اسلامي، دو منبع اصيل و اساسي اسلام و احکام اسلامي ميباشند، البته در اين مقاله در مورد سنّت، با عنايت به حجيّت احاديثي که توسط افراد مورد اعتماد، در کتابهاي معتبر شيعه و سني نقل شده است،سخن خواهيم گفت.
پيامبر گرامي اسلام، از بعثت تا وفات، همواره در آموزشها و تعاليم خود و در عمل، در جهت نفي تفرقه و اختلاف و تحکيم پايههاي وحدت و انسجام اسلامي و اخوت و همدلي و همبستگي ميان مسلمين و حتي تفاهم با غير مسلمين غير معارض از اهل کتاب و غيره، قدم برداشته است.
شعار اساسي توحيد که پيامبر (ص) در آغاز دعوتش، اعلام نمود، به بهترين وجه گوياي دعوت دو جانبة توحيدي، (که عبارت بود حضرت پيامبر از نفي معبودهاي ساختگي که سرچشمة تفرقهها و اختلافات بود و اثبات الله، که منشأ وحدت و يگانگي آن حضرت مي باشد. حتي تا هنگام رحلت شان، در راه استقرار توحيد و وحدت اسلامي و همبستگي مسلمين و از بين بردن ريشههاي اختلاف و تفرقه تلاش کرد و حتي ايشان نگران بازگشت اختلافات قبيلهاي و تفرقه در ميان مسلمين بعد از رحلت شان بودند.
تعداد قابل توجهي از سخنان پيامبر گرامي اسلام (ص)، در جهت نفي تفرقه و نکوهش از آن و نهي مسلمين از امور تفرقهافکن و اختلاف برانگيز است.
از جمله پيامبر (ص)، فاصله گرفتن از جامعه مسلمين را باعث بيرون آمدن از حوزة اسلام و ديانت خوانده و فرمود:
«مَن فارق جماعة المسلمين، فقد خلع ربقة الاسلام من عنقه.»(17)
و در تعبير مشابه ديگري، کسي را که به اندازة يک وجب، از جماعت مسلمين کناره بگيرد و در آن حال بميرد، مرگش را در حال جاهليت خوانده و فرموده:
«من فارق الجماعة شبراً فميتته جاهلية»(18)
آن حضرت جماعت و اجتماع را مايه خير و تفرقه را مستوجب عذاب دانسته و فرمود:
«والجماعة خير والفرقة عذاب»(19)
و نيز در تأکيد بر جماعت و اينکه مظهر قدرت الهي جماعت و اجتماع است فرمود:
«يد الله مع الجماعة»
پيامبر (ص) قهر و قطع رابطه ميان دو برادر مسلمان را بيش از سه روز جايز ندانسته و فرمود: «لايحل لمسلم ان يهجر اخاه فوق ثلاثة ليال، يلتقيان فيعرض هذا و خيرهما الذّي يبدء بالسلام»(20)
يکي ديگر از تعاليم حضرت رسول (ص)، در اين رابطه، تحت عنوان اخوت و پيوند ديني، برابري و برادري و وحدت اسلامي هست که در موارد مختلف در ميان اهل بلاد و قبائل مختلف آن را اعلام و تأکيد نموده است.
از جمله در پيام مسجد الخيف، مؤمنان را برادر و با خون هاي يکسان و برابر و کوشا در حفظ پيمان با دشمنان و همگي يکدست و متّحد بر عليه دشمن، خوانده و فرمود:
«... المؤمنون اخوة تتکافؤ دمائهم و يسعي بذمتهم ادناهم و هم يد علي من سواهم»(21)
حضرت رسول (ص)، مَثَل مؤمنان را در دوستي و رحمت و عطوفت به يکديگر، مانند اعضاي پيکر يک انسان دانست، که با درد گرفتن و رنجور شدن يک عضو آن، اعضاء ديگر هم متأثّر ميشوند، و فرمود:
«مثل المؤمنين في توادهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد الواحد، اذا اشتکي منه عضو تداعي له سائر الجسد بالسهر والحمي»(22)
آن حضرت مسلمانان را همانند دندانههاي شانه، يکسان و برابر خوانده و فرمود: «والمسلمون سواسية کأسنان المشط»(23)
زمينههاي وحدت و انسجام اسلامي
در آموزه ها و اعقتادات دين اسلام زمينههاي وحدت نظر در مسائل اساسي و وجوه مشترک و مورد قبول همة مسلمانان نه تنها در اصول، بلکه در فروع نيز آنقدر زياد است که ميتوان به راحتي گفت که مسلمانان با يکديگر اختلاف قابل توجهي ندارند و چيزي که بتواند مانع وحدت آنها باشد وجود ندارد. درحال حاضر، مسلمانان در مورد مسائل زير که همگي از مسائل اساسي اسلام هستند و پايههاي اصلي دين اسلام را تشکيل ميدهند همه با يکديگر وحدت نظر داشته و اختلافي ندارند.
1ـ توحيد
همة مسلمانان اعم از شيعه و سني به خداي واحد با همة خصوصيات و صفاتي که قرآن کريم بيان ميکند ايمان دارند و پرستش را مخصوص و شايستة او ميدانند. به اعتقاد همة مسلمانان پرستش و عبادت غير خدا، هر کس و هر چيز که باشد، شرک و غير قابل قبول است. (لااله الا الله)
2ـ پيامبر اعظم (ص)
اعتقاد همة مسلمانان بر اين است که حضرت محمد ابن عبدالله (ص) آخرين پيامبر و فرستادة الهي است و پس از او پيامبري نيامده و نخواهد آمد. (محمد رسول الله)
3ـ قرآن کريم
در ميان مسلمانان اعم از شيعه و سني در مورد اينکه قرآن کريم کتاب خداست که بر پيامبر خود حضرت محمد (ص) نازل فرمود تا مردم را با آن هدايت کند، هيچ اختلافي نيست.
همة مسلمانان معتقدند که قرآن کريم از سوي خدا به پيامبر اکرم (ص) نازل شده و پس از رحلت آن حضرت هيچ چيز از سوي خدا نازل نشده است. اين نکته که قرآن موجود در دست مسلمانان همان قرآني است که بر پيامبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله (ص) نازل شده و هيچ آيه و حتي کلمهاي بر آن افزوده و يا از آن کم نشده است، اعتقاد همة مسلمانان اعم از شيعه و سني است.
البته در ميان علماي شيعه و سني افراد بسيار نادري ديده شدهاند که دربارة احتمال کم شدن چند آيه از قرآن کريم مطلبي اظهار داشتهاند ولي اين اقوال قابل اعتنا نيست و اجماع قاطع علماي شيعه و سني بر اينست که هيچ چيزي از قرآن کم و يا بر آن افزوده نشده است.
4ـ کعبه
همة مسلمانان، کعبه را که در مکه مکرمه قرار دارد به عنوان قبلة مسلمين قبول دارند و به سوي آن نماز ميخوانند. در ميان شيعه و سني کسي وجود ندارد که به قبلة ديگري معتقد باشد.
5 ـ نماز
بر هر فرد مسلمان واجب است در شبانه روز پنج بار نماز بخواند. صبح، ظهر،عصر، مغرب، عشاء. نماز به اعتقاد همة مسلمانان مهمترين عبادت خداست و در تعداد رکعات آن نيز ميان همه فرقههاي اسلامي وحدت نظر وجود دارد.
همه مسلمانان هنگام عبادت و نماز خواندن سوي کعبه ميايستند. حتي در مورد کيفيت خواندن نماز نيز اختلافي نيست، البته تفاوتهايي از قبيل دست بسته يا باز نماز خواندن و همچنين چگونگي بيان برخي از اذکار وجود دارد که اين تفاوتها چيزهايي نيستند که ميان شيعه و سني باعث جدايي و تفرقه شود و ديگر اينکه ميان فرقههاي چهارگانه اهل تسنن نيز اين تفاوتها وجود دارد و بعضي از فرقههاي اهل سنت مثل شيعيان با دست باز نماز ميخوانند. از همه مهمتر اين امور به برخي از اجزاء نماز بر ميگردد نه به اصل نماز.
6 ـ روزه
روزه نيز از عبادات مهمي است که همة مسلمانان در ماه مبارک رمضان هر سال با نيّت اطاعت از فرمان خداي متعال انجام ميدهند و دربارة مسائل عمدة آن ميان فرقههاي مختلف اسلامي اتفاق نظر وجود دارد.
7ـ حجّ
يکي ديگر از عبادات بسيار مهم و شکوهمند مسلمانان حج است که بر هر فرد مسلمان مستطيع واجب است يک بار در عمر خود آن را انجام دهد.
خوشبختانه در مورد اصل اين عبادت و ارکان آن ميان همه مسلمانان اعم از شيعه و سني اتفاق نظر وجود دارد. زمان حج، مکان حج، احرام، تعداد طواف ها، سعي، وقوف در عرفات و مشعرالحرام، وقوف در مني، رمي جمرات، قرباني، حلق و تقصير از مسائلي هستند که همة مسلمانان نسبت به آنها هم عقيده هستند و يکسان عمل ميکنند. البته در بعضي از موارد جزئي اختلاف نظرهايي بين فرقههاي اسلامي از جمله بين فرق چهارگانه اهل سنّت وجود دارد که ناشي از اختلاف فتواهاي فقهاي آنهاست و ضرري به اصل حجّ و ارکان آن که مورد اتفاق همة مسلمانان است وارد نميکند.
خوشبختانه همين اتفاق نظر مسلمانان در عبادت شکوهمند و وحدت آفرين حج سبب شده است ميليونها مسلمان يکدل از سراسر جهان هر ساله در بيت الله الحرام در يک گردهمايي با شکوه گرد هم آيند و از مسائل و مشکلات همديگر آگاه شوند و قدمهاي مثبتي در جهت حل مشکلات جهان اسلام بر دارند.
بديهي است اگر وحدت اسلامي و انسجام اسلامي تحقق يابد کنگره عظيم و شکوهمند حج ميتواند بزرگترين نقش را در حل مشکلات مسلمانان و پيشبرد اهداف اسلام داشته باشد.
8 ـ جهاد
عموم مسلمين اعم از شيعه و سني در مورد وجوب جهاد براي حفظ کيان اسلام و دفع ظلم و تجاوز به امت اسلامي اتفاق نظر دارند. در حال حاضر، با وجود مشکلات و موانع زيادي كه مسلمانان در جهان اعم از شيعه و سني و از جمله فلسطينيهاي مظلوم و لبنان و حزبالله شجاع در حال جهاد و نبرد عليه صهيونيسم و حاميان غربي آن هستند.
با اينکه در حال حاضر جهاد في سبل الله يکي از وظايف فراموش شده در ميان مسلمين است را استعمارگران طوري برنامه ريزي کردهاند که کمتر از اين حکم بسيار مهم و سرنوشتساز الهي سخن بميان آيد. ولي ملتهاي مسلمان در اکثر کشورهاي اسلامي نياز به کمک و ياري دارند تا عليه حکومتهاي وابسته و ضد اسلامي قيام کنند و به جاي آنها حکومتهايي را ايجاد نمايند که به اسلام و احکام قرآن پايبند باشند. و طبعا اين آرزو جز با تحقق وحدت و انسجام اسلامي بدست نميآيد.همة مسلمانان در وجوب جهاد براي حفظ اسلام و اجراي احکام قرآن و دفاع از امت اسلامي اعتقاد دارند و با ياري و اتّحاد و انسجام اسلامي خواهند توانست به اين هدف بزرگ دست يابند.
9ـ امر به معروف و نهي از منکر
يکي از مهمترين و حياتيترين وظايف مسلمانان فريضة امر به معروف و نهي از منکر است در روايات زيادي از پيامبر (ص) آمده است که، ترک امر به معروف و نهي از منکر موجب تسلّط اشرار و ستمگران بر مسلمانان ميشود. و فرموده چنين مسلماناني هر قدر به درگاه خداي متعال دعا و تضرّع کنند، دعايشان مستجاب نخواهد شد. (24)
رمز اين مسئله در اينست که امر به معروف و نهي از منکر وسيلة بسيار خوبي براي پاکي جامعه و مبارزه با گناهان است و اين عمل مهم و حياتي از طريق خود مردم به عنوان يک وظيفة ديني انجام ميشود و اثرات بسيار مثبتي در پاکي جامعه از آلودگيها و رشد و تعالي مسلمانان دارد. (25)
به همين دليل است که قرآن کريم امر به معروف و نهي از منکر را يکي از ويژگيهاي امت اسلامي بشمار ميآورد و ميفرمايد:
﴿كُنتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ...﴾(26)
(شما بهترين امتي بوديد که براي مردم پديدار شدهاند؛ (چه اينکه) به (کار) پسنديده فرمان ميدهيد و از (کار) ناپسند منع ميکنيد و به خدا ايمان داريد).
و همچنين ميفرمايد:
﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ اُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الْخَيْرِ وَيَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾(27)
(و بايد از ميان شما، گروهي (مردم را) به سوي نيکي دعوت کنند، و به (کار) پسنديده فرمان دهند و از (کار) ناپسند منع کنند. و تنها آنان رستگارند).
خوشبختانه هم مسلمانان اعم از شيعه و سني به وجوب و اهميّت امر به معروف و نهي از منکر اعتقاد دارند.
و قطعاً يکي از علل عقب افتادگي مسلمين نيز بيتوجهي و فراموشي امر به معروف و نهي از منکر است و به همين دليل دشمنان اسلام در عصر حاضر به اهدافشان در جهت شکاف و تفرقه بين مسلمين رسيدهاند و اگر مسلمانان همين توصية قرآن کريم را در مورد امر به معروف و نهي از منکر عمل ميکردند، هرگز استعمارگران نميتوانستند اين تفرقه و شکاف را در ميان صفوف امت اسلامي ايجاد کنند.
امر به معروف و نهي از منکر يکي از زمينههاي بسيار مهم براي وحدت اسلامي است که مورد اعتقاد همه مسلمانان جهان است.
پي نوشت ها
[1]ـ قرآن کريم، ترجمه گروهي، رضايي اصفهاني و همکاران، قم، اعتماد، چ اول، 1383 ش.
[2]ـ امام علي (ع)، نهج البلاغه، خ192
[3]ـ حجر/9.
[4]ـ آل عمران/103.
[5]ـ حجرات/10و9.
[6]ـ انفال/11، آل عمران/200، کهف/14.
[7]ـ مائده/2.
[8]ـ بقره/208.
[9] ـ بقره/224، نساء/114، انفال/1.
[10] ـ انفال/63، توبه/60، قريش2و1، آل عمران/103.
[11] ـ انبياء/92، مؤمنون/52، آل عمران/73، حجرات/10.
[12] ـ احزاب/5، حجر/47، توبه/11، شوري/23.
[13] ـ همان.
[14] ـ آل عمران/103.
[15] ـ ترجمه گروهي قرآن کريم، رضايي، اصفهاني و همکاران، قم، اعتماد، چ اول، 1383ش.
[16] ـ تفاسير علي ابن ابراهيم و برهان از خاصه، بنقل از بيّنات شأن نزول آيات، ص139، محقق: محمد باقر، چ2، تهران، 1359ش.
[17] ـ شيخ طوسي، امالي، ص297.
[18] ـ صحيح بخاري، باب فتن، ص2، صحيح مسلم باب اماره، ص53، بنقل از کتاب وحدت ص146.
[19] ـ نهج الفصاحة، ص241.
[20] ـ مؤطاء مالک، ص324، بنقل از کتاب وحدت، ص94.
[21] ـ کليني، اصول کافي، ج1، ص333.
[22] ـ من لايحضره الفقيه، ص576.
[24]- مجلسي، بحار الانوار،ج97،ص72
[25] - قرائتي، محسن، امر به معروف و نهي از منكر،ص34
[26] ـ آل عمران/110.
[27] ـ آل عمران/104.
سخن امام کاظم(ع) درباره پاداش کمک کردن برای ازدواج دیگران
امام کاظم علیهالسلام فرمودهاند سه نفرند که در سایه عرش خدایند، و یکی از آنها کسی است که برادر مسلمان خود را زن دهد.
الإمامُ الکاظمُ علیه السلام:
ثلاثةٌ یَستَظِلُّونَ بِظِلِّ عَرشِ اللّه یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ: رَجُلٌ زَوَّجَ أخاهُ المسلمَ، أو أخدَمَهُ، أو کَتَمَ لَهُ سِرّا.
امام کاظم علیهالسلام:
سه نفرند که در روزی که سایه ای جز سایه عرش خدا نیست در سایه عرش اویند: مردی که برادر مسلمان خود را زن دهد، یا به او خدمت کند، یا راز او را بپوشاند.
"خصال، صفحه ۱۴۱"