emamian
بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
امروز جلسهی بسیار خوشایند و مفید و انشاءالله دارای سود فراوانی برای آیندهی ما، برای فکر ما اینجا تشکیل شد. من خیلی خرسندم از اینکه این جلسه را توانستیم امسال تشکیل بدهیم. سال گذشته، خانمها یک نامهای نوشتند، اعتراض کردند که چرا روز زن را شما به [دیدار] مدّاحها اختصاص دادید؛ درست است؛ اشکال واردی است. و خب، [برای تشکیل این جلسه] روز زن خصوصیّتی ندارد، همین حول و حوش ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) [خوب است]؛ حالا اگر زنده بودیم، در آینده هم انشاءالله این جلسه را تشکیل میدهیم.
این جلسه تا الان، تا این لحظه یک جلسهی زنانهی محض و مشحون از مفاهیم برجسته و عالی بوده. صحبتهایی که خانمها کردند، بسیار خوب بود و حقیقتاً بنده بهره بردم. البتّه تأییدِ این مطالب با یک بار شنیدن، آن هم تندتند و پشت این بلندگو بیان کردن، ممکن نیست. انسان باید تأمّل کند، فکر کند؛ لذا حتماً این نوشتهها را به من بدهید ــ آن خانمی هم که بدون نوشته صحبت کردند، ایشان هم همان حرفها را بنویسند؛ هم دقّتش بیشتر خواهد بود، هم فرصت تأمّل و تدبّر به ما خواهد داد ــ تا من این مطالب را بدهم یک جمعی روی آن فکر کنند، مطالعه کنند؛ پیشنهادهایی بود، انشاءالله بتوانند راهحلّی برای آن پیشنهادها پیدا کنند. شاید بعضی از این مطالب مثلاً مرتبط بشود به شورای انقلاب فرهنگی؛ در آنجا باید مطرح بشود یا هر جای دیگری. بخصوص این موضوعِ بهکارگیریِ زنانِ فرزانهی ما، کارآمد ما، مجرّب ما، دانشمند و عاقل و فهمیدهی ما در ردههای گوناگونِ تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور؛ این مطلب مهمّی است. البتّه ذهن بنده به این قضیّه مشغول است؛ باید یک راهی برایش پیدا کنیم؛ باید یک مسیری انشاءالله پیدا کنیم، ببینیم چه کار میشود کرد. خب، شما امروز خیلی از مطالبِ خوب را از این خانمها شنیدید. فراموش نکنم از این سرودی هم که بچّهها خواندند، تمجید کنم که واقعاً جای تمجید دارد؛ هم شعرش بسیار خوب بود، هم آهنگش آهنگِ بسیار خوبی بود، هم خیلی خوب اجرا شد. من از همهی اینها تشکّر میکنم.
بنده امروز دربارهی مسئلهی زن چند نکتهای را میخواهم بیان کنم ــ چند نکتهی مهمّی به نظر خودم ــ شاید قبلها هم بعضی از این نکات را ما گفتهایم یا شماها بعضی گفتهاید، لکن اینها تأکید بشود، خوب است. من قبلاً این را به شما دختران دانشور ایران که اینجا حضور دارید و همهی کسانی که این صحبتها را میشنوند بگویم که در مسئلهی زن، موضع ما در قبال مدّعیان ریاکار غربی، موضع مطالبه است، موضع دفاع نیست. یک وقتی سالها پیش دانشجوها در دانشگاه از من پرسیدند که شما در فلان قضیّه چه دفاعی از خودتان دارید؟ گفتم من دفاعی ندارم؛ من هجومی دارم. در قضیّهی زن این جوری است؛ دنیا مقصّر است. «دنیا» که میگویم یعنی همین دنیای غرب و فلسفهی غربی و فرهنگ غربی موجود؛ البتّه غرب متجدّد و به قول خودشان مدرنیته؛ من غرب تاریخی را کاری ندارم، آن بحث دیگری است. غرب متجدّد یعنی همین که از حدود دویست سال پیش به این طرف در همهی شئون زندگی یک حرفی ابراز کرده؛ ما در قبال اینها مطالبهکنندهایم، اینها نسبت به مسئلهی زن جدّاً گناهکارند، مقصّرند؛ ضربه زدند، جنایت کردند. بنابراین صحبتهایی که ما میکنیم جنبهی دفاع ندارد، جنبهی بیان نظر و عقیدهی اسلامی و موضع اسلامی است. حتّی اگر این مطالبی را که دربارهی مسئلهی زن و موضوع زن مطرح میکنیم و بحمدالله میبینم که امثال شماها خانمهایی که صحبت کردند کاملاً مسلّطند به این مسائل، تکرار بکنید، بیان کنید، امید این هست که بتوانید روی افکار عمومی غربیها هم واقعاً اثر بگذارید؛ چون واقعاً زنهای آنها در رنجند؛ جامعهی زن غربی، امروز در یک رنج ناخودآگاه در مواردی، و آگاه در یک موارد دیگری است؛ روی آنها هم ممکن است اثر بگذارید.
یکی از آن نقاطی که من میخواهم عرض بکنم، نگاه اسلام به مسئلهی جنسیّت و به مسئلهی زن است که نظر اسلام نسبت به مسئلهی زن و مرد چیست. من حالا مختصری میگویم، تبیین و تفصیل و تفریع(۲) فروعش با شماها است که دنبال کنید، تحقیق کنید، کار کنید. دربارهی نظر اسلام اینجوری میشود گفت که اسلام در ارزشگذاری انسانی و اسلامی، «انسان» را مورد نظر دارد؛ زن و مرد هیچ خصوصیّتی ندارند، هیچ تفاوتی ندارند؛ تساوی زن و مرد در زمینهی ارزشهای انسانی و اسلامی جزو مسلّمات اسلام است؛ در این هیچ تردیدی نیست. در آیهی قرآن و در دنبالهی همین آیاتی که اینجا تلاوت شد، اینجوری میفرماید: اِنَّ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ المُؤمِنینَ وَ المُؤمِناتِ وَ القانِتینَ وَ القانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِراتِ وَ الخاشِعینَ وَ الخاشِعاتِ وَ المُتَصَدِّقینَ وَ المُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ وَ الحافِظینَ فُروجَهُم وَ الحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللهَ کَثیراً وَ الذّاکِرات؛ ده خصوصیّت عمده را ذکر میکند برای مرد و زن، که همه [در اجر] یکسانند؛ اَعَدَّ اللهُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجراً عَظیما.(۳) نگاه اسلام این است. یا در یک آیهی دیگر [میفرماید]: اَنّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثَى»؛(۴) تفاوتی ندارند. یعنی از لحاظ ارزشگذاری انسانی و اسلامی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. نگاهِ اسلام به زن و مرد، نگاه به انسان است؛ [هیچ کدام] خصوصیّتی ندارند.
البتّه وظایف متقابل زن و مرد نسبت به یکدیگر مختلفند امّا تعادل وجود دارد. شارع مقدّس در قرآن در سورهی بقره [میفرماید]: وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنَّ بِالمَعرُوف؛(۵) آن مقداری که حق برای آنها هست، همان مقدار حق، علیه آنها هست، یعنی بر آنها هست. یک چیزی متعلّق به آنها است، به همان میزان یک چیزی متعلّق به طرف مقابل است، [یعنی] بر دوش آنها و تکلیف آنها است. یعنی هر وظیفهای که به کسی محوّل شده، در قبالش یک حقّی وجود دارد. هر امتیازی به هر کدام داده شده، در مقابلش یک وظیفهای وجود دارد؛ تعادل کامل. این هم در مورد حقوق زن و مرد. بنابراین حقوق و وظایف یکسان نیست امّا متعادل است ــ که حالا یکی از خانمها هم اشاره کردند در صحبتهایشان به همین معنا ــ و روی این کار شده، مطالعه شده؛ و حالا تفصیلش را در همان کتابها و نوشتهها و مانند اینها میتوانید ببینید.
در نگاه به مسئولیّتپذیریها، اینجا تکیه بر ویژگیهای طبیعی زن و مرد است. یک تفاوتهایی بین زن و مرد، یعنی طبیعت زنانه و طبیعت مردانه وجود دارد. هم در جسم، هم در روح و در مسائل معنوی، یک تفاوتهایی وجود دارد؛ مسئولیّتها متناسب با آن تفاوتها است. این تفاوتها تأثیر دارد در نوع مسئولیّتهایی که متوجّه به زن یا مرد است؛ این مربوط به طبیعت زنانه یا طبیعت مردانه است. هیچ کدام نبایستی چیزی بر خلاف طبیعت خودشان [انجام بدهند]. این مردی که در شیوهی رفتارش و آرایش صورتش و بقیّهی چیزهایش تشبّه به زن میکند، آن زنی که در رفتارهایش، در گفتارهایش، در حرکتهایش، تشبّه به مرد میکند اشتباه میکند؛ هر دو اشتباه میکنند. این در [مورد] تکالیف شخصی و بهاصطلاح مسئولیّتهای گوناگونی بود که در محیط خانه و محیط بیرون و مانند اینها وجود دارد.
امّا در مورد وظایف اجتماعی، تکالیف زن و مرد یکسان است. نقشها مختلف است امّا تکالیف یکسان است. یعنی هم زن، هم مرد برایشان جهاد واجب است منتها جهاد مرد یک جور است، جهاد زن یک جور دیگر است. یعنی مثلاً در همین دفاع هشتساله، زنها هم مکلّف بودند، تکلیف داشتند؛ تکلیفشان را هم خوب عمل کردند. زنها در این مدّت اگر بهتر از مردها عمل نکرده باشند، حدّاقل به اندازهی مردها عمل کردند. اگر کتابهایی را که در مورد [نقش] بانوان هست در دورهی دفاع مقدّس نخواندهاید، بخوانید؛ کتابهایی نوشته شده. الحمدلله حالاها به فکر این چیزها هستند، جوانهای خوب ما [اینها را] فراهم میکنند. فرض بفرمایید همین شرححالهایی که مربوط به همسران شهدا است؛ گمان نمیکنم شما بتوانید یکی از این شرححالها را بخوانید و در مدّت خواندن این، ده بار اشک نریزید؛ امکان ندارد! یعنی انسان میبیند جهاد این زن را؛ مرد رفته در میدان امّا این [زن] دارد جهاد میکند؛ جهاد بر هر دوی آنها واجب است. امر به معروف و نهی از منکر، هم بر زن واجب است، هم بر مرد واجب است، منتها تقسیم نقش شده؛ نقشها یکسان نیست. این نگاه اسلام است نسبت به زن و نسبت به مرد در عرصههای مختلفی که من عرض کردم. خب این، هم یک نگاه مترقّی است، هم عادلانه است: زن در جای برجستهی خود، مرد هم در جای برجستهی خود، و هر دو برخوردار از امتیازات قانونی، فکری، نظری و عملی؛ بر خلاف نظام ارزشگذاری و سرمایهداری غرب؛ البتّه همان طور که عرض کردم، غرب متجدّد مورد نظر من است.
اصلاً نظام سرمایهداری غرب یک نظام مردسالار است؛ یعنی آن چیزی که آنها نسبت به اسلام میگویند و غلط میکنند و خلاف واقع میگویند، عیناً در مورد خودشان صادق است؛ چرا؟ ریشهی این نگاه هم این است که در نظام سرمایهداری، سرمایه بالاتر از انسانیّت است؛ و انسانها در خدمت سرمایه قرار میگیرند. خب هر انسانی که بیشتر بتواند سرمایهآوری کند، سرمایهاندوزی کند، ارزشش بیشتر است. مرد گردنکلفتتر است، قویتر است؛ [استخراج] معادن طلا و جواهرات و الماس و غیره در آفریقا و در آمریکا و آمریکای جنوبی و مانند اینها را مردها [انجام میدادند]؛ مدیریّتهای کلان اقتصادی و تجاری و مانند اینها را مردها انجام میدادند؛ بنابراین مرد اولویّت دارد بر زن در نظام سرمایهداری؛ چون رجحان سرمایه بر انسان، در مورد مرد بیشتر صادق است. خب، حالا که بنا شد سرمایه جایگاه انسانها را تعیین بکند، انسانها دیگر یکسان نیستند، طبعاً مختلفند. بعد گفتیم بر طبق این نگاه سرمایهسالاری، جنس مرد طبعاً بالاتر از جنس زن است. لذا شما میبینید در نظام سرمایهداری دو جور از زن سوء استفاده میشود: یکی در مورد خود کار؛ این یکی از این نکات مهم است. حالا این خانمی که گفتند در غرب بودند، در این نکات، ایشان قاعدتاً خوب مطّلعند، واردند؛ در کتابها و جاهایی هم که اطّلاعات عمومی هست، میتوانید پیدا کنید. همین الان در بسیاری از کشورهای غربی، مزد زن برای کارِ مشابه با مرد، کمتر از مرد است، یعنی همان کار مرد را به زن محوّل میکنند، مزد کمتری میدهند؛ چون ضعیفتر است، چون زورپذیرتر است؛ این [جور] است. این یک جور سوء استفاده است. یک علّت اینکه در قرن نوزدهم و بعد، قرن بیستم ــ بیشتر قرن نوزدهم ــ مسئلهی آزادی زن مطرح شد، برای این بود که زنها را از خانه بیرون بکشند، ببرند کارخانه، با مزد کمتر از آنها استفاده کنند.
اینجا من یک پرانتز باز کنم؛ عین همین قضیّه در مورد آزادی سیاهان در آمریکا اتّفاق افتاد در جنگهای داخلی آمریکا در ۱۸۶۰ ــ یعنی تقریباً صد و شصت سال پیش که در آن جنگهای داخلی چندسالهی آمریکا [طیّ] چهار سال، بیش از یک میلیون کشته دادند؛ بین شمال و جنوب جنگ بود ــ که دنبالهی این جنگها مسئلهی آزادی غلامان، آزادی بردگان سیاهپوست مطرح شد. در جنوب، کشاورزی بود، در شمال صنعت بود. جنوب مرکز بردگان بود، بردهها بیشتر در جنوب بودند که کشاورزی میکردند، شمالیها احتیاج داشتند به کارگرِ ارزان، به این سیاهها احتیاج داشتند؛ جنجال آزادی بردهها را شمالیها شروع کردند. شما اگر این کتاب رمان کلبهی عمو تام را خوانده باشید، میبینید؛ این تقریباً مال دویست سال پیش است؛ این کلبهی عمو تام، نوشتهی نزدیک دویست سال قبل [است]؛ مال همان وقتها است. آنها را تشویق میکردند، از اینجا فرار میکردند، آن طرف میبردند؛ برای چه؟ برای اینکه آزاد باشند؟ نه، برای اینکه کارگر ارزان لازم داشتند؛ کارگر ارزان! تقلّبِ حضراتِ متمدّنینِ غربی در مسائل گوناگون از این قبیل است. حالا البتّه امثال و نظایر زیاد دارد.
بنابراین یکی اینجا بود که به زن ضربه زدند و او را وارد میدان کار کردند برای اینکه خرج کمتری بکنند، هزینهی کمتری به عهده بگیرند، پول کمتری بدهند؛ یکی هم چون مرد جنس برتر است، زن وسیلهی التذاذ مرد قرار بگیرد. البتّه برای من سخت است؛ دربارهی این قضیّه حرف زدن در همهی مجالس واقعاً برایم سخت است، بخصوص مجلس زنانه، لکن واقعیّتی است؛ چه کار کنیم؟ همه کار کردند برای اینکه بتوانند زن را قانع کنند که امتیاز او به نوع رفتاری است که جذّابیّتهای جنسی او را برای مرد بیشتر کند؛ همهی تلاش را کردند. این داستانِ خیلی غمانگیزی است؛ من در این زمینهها خیلی چیزها خواندهام که واقعاً آدم نمیتواند [بیان کند]. در یکی از مجلّات آمریکایی ــ هفت، هشت، ده سال قبل از این برای من آوردند ــ یک سرمایهدار آمریکاییِ خیلی برجسته که مثلاً دهها رستوران زنجیرهایِ خیلی مدرن و پیشرفته و زیبا و مانند اینها داشت، اعلان کرده بود که استخدام میکند؛ چه کسی را؟ دختران جوان را؛ زنهای جوان را با این خصوصیّاتی که ذکر کرده؛ یکی از این خصوصیّات این است که اینها باید حتماً لباسشان، دامنشان، از زانو فلان مقدار بالاتر باشد؛ عکسش را هم انداخته بودند که باید این جوری باشد! یعنی ببینید، برنامهریزی برای تجارت، برای صنعت، برای زندگیِ متعارف در کوچه و خیابان جوری است که مردِ هوسباز و هوسناک بتواند خودش را با چشم، با غیر چشم اشباع کند! خب، اینها واقعاً کرامت زن را شکستند؛ اینها حرمت زن را شکستند. بدترین قضیّه هم همین است که اشاره کردم: کار را به جایی برسانند که خود زن ــ زن جوان یا دختر جوان ــ صلاح خودش را در این ببیند که جوری ظاهر بشود که از جنبهی جنسیّتی بتواند نظر مرد را به خودش جلب کند! حالا کدام مرد را؟ مردی که در کوچه خیابان دارد راه میرود. رساندنِ زن به این نتیجه، بزرگترین ضربهای بود که اینها به زن وارد کردند. و حالا دیگر قضایای فراوانی دارد که خیلی از آنها را شماها شاید میدانید و خواندهاید.
خب، نتیجهی این نگاهِ مردسالاری چه شد؟ وقتی که مرد در تمدّن غربی، جنس برتر است و تمدّن، تمدّن مردسالار است، نتیجه این است که زن سعی میکند الگوی خودش را مرد قرار بدهد و مرد میشود الگوی زن؛ زن دنبال کارهای مردانه حرکت میکند؛ نتیجه این است. ببینید اینجا یک آیهی قرآن هست که یکی از خانمها هم به نظرم اشاره کردند، [البتّه] آیه را نخواندند امّا به نظرم منظور همین آیه بود. آیهی شریفه میفرماید: ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ کَفَرُوا امرَأَتَ نُوحٍ وَ امرَأَتَ لوط؛ برای کفّار، دو زن الگو هستند؛ دو زنِ کافر، نمونه و الگو ی زنان کافرند: زن نوح و زن لوط که اینها به شوهرهایشان خیانت کردند؛ فَلَم یُغنیا عَنهُما مِنَ اللهِ شَیئا؛(۶) شوهرها با اینکه پیغمبر بودند، دیگر به درد اینها نمیخورند، فایدهای برایشان ندارند. این مال کافران. بعد [میفرماید]: وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَون.(۷) دو زن را الگو قرار میدهد برای همهی انسانهای کافر، دو زن را الگو قرار میدهد برای همهی انسانهای مؤمن؛ اعمّ از زن و مرد. یعنی اگر همهی مردان عالم میخواهند مؤمن باشند، الگویشان دو زن هستند: یکی زن فرعون، یکی حضرت مریم. وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَون؛ در اوج نجابت و عفّت؛ همان خانمی که موجب شد وقتی موسیٰ را از آب گرفتند، به قتل نرسانند؛ لا تَقتُلوه،(۸) [گفت] او را نکُشید؛ بعد هم ایمان آورد به حضرت موسیٰ، بعد هم زیر شکنجه به قتل رسید. این الگو است. [و الگوی دیگر] «وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرَان» که حالا در مورد حضرت مریم (سلام الله علیها) «الَّتی اَحصَنَت فَرجَهَا»(۹) که عفّت خودش را حفظ کرد، ما متأسّفانه اطّلاعات زیادی نداریم که قضیّه چه بوده؛ قضایایی حول و حوش حضرت مریم بوده که این بزرگوار با کمال قدرت مقاومت کرده و دامن پاک خودش را حفظ کرده، و تا آخر قضایا که میدانید. یعنی درست نقطهی مقابل تمدّن غربی که مرد را الگو قرار میدهد، در قرآن زن را الگو قرار میدهد؛ نه فقط برای زنان بلکه برای همهی انسانها؛ چه در زمینهی کفر، چه در زمینهی ایمان.
خب، آن وقت وقاحت غرب اینجا ظاهر میشود؛ اینها با این همه ضربهای که به زن و به حیثیّت زن و به کرامت زن وارد آوردهاند، خودشان را پرچمدار حقوق زن وانمود میکنند! یعنی اینها از [قضیّهی] حقوق زن در دنیا دارند استفاده میکنند؛ یعنی واقعاً این نهایت وقاحت است. حالا یک وقت کسی از یک جاهایی یک اطّلاعات پنهانی دارد، یک وقت نه، خیلی آشکار است که دیگر واقعاً اسم نمیخواهم بیاورم؛ آدم خجالت میکشد اسم بیاورد از این چیزی که سال گذشته راه افتاد بین زنهای غربی و تعرضّهای جنسی و مانند اینها. با همهی اینها، باز میگویند ما طرفدار زن هستیم، طرفدار حقوق زن هستیم! آن چیزی که در زبان بیتقوای غربیها به عنوان آزادیِ زن نامیده میشود اینها است. اینکه میگویند آزادیِ زن، مرادشان آزادی به این معنا است؛ [در نظرشان] اینها آزادی است؛ [اینها] که آزادی نیست؛ عین اسارت است، عین اهانت است.
متأسّفانه در داخل، ما دیر به این نقاط رسیدیم، یعنی خیلی از این حرفها بعد از انقلاب برای ما روشن شد، وَالّا قبل از انقلاب، حتّی بعضی از بزرگان تصوّرشان این بود که این آزادیِ ارتباط زن و مرد در غرب، موجب میشود که چشم و دل مردها سیر بشود و دیگر تخلّفات جنسی انجام نگیرد؛ تخلّفاتی که گاهبهگاه گوشه و کنار انجام میگرفت، وقتی چشم و دل مردها سیر شد، دیگر این تخلّفات انجام نمیگیرد؛ این جوری فکر میکردند! حالا شما نگاه کنید ببینید که چشم و دل اینها سیر شده یا حرصشان صد برابر شده با این تعرّضهای جنسیای که انجام میگیرد؟ دائم دارند میگویند. در محیط کار، در کوچه و بازار، در همه جا، حتّی در تشکیلات منظّم و آهنینی مثل ارتش ــ که زنها هم آنجا هستند ــ تعرّض انجام میگیرد! تعرّض غیر از فسق توافقی است. حالا آن فسق توافقی به جای خود؛ علاوهی بر آن، تعرّض زورکی هم انجام میگیرد؛ یعنی نه فقط چشم و دل سیر نشده، حرص و هوس در بین آنها صد برابر شده. لذاست که امروز شما نگاه میکنید در محیط غرب، تجارت جنسی هست، بردهداری جنسی هست، شکستن همهی حد و مرزهای اخلاقی و انسانی هست، عرفی کردن و قانونی کردن چیزهایی [هست] که در همهی ادیان حرام است. این همجنسبازی و این قبیل حرفها فقط مربوط به اسلام نیست؛ اینها در همهی ادیان جزو محرّمات کبیره است؛ اصلاً اینها را قانونی میکنند، واقعاً خجالت هم نمیکشند! خب، بنابراین یکی از واجبات عملی در جامعهی ما این است که ما از [پیروی] نگاه غربیها به مسئلهی جنسیّت بشدّت اجتناب کنیم.
شما بانوان فرزانه و دانشور و فهیم و باسواد، الحمدلله همه جا هستید و این جمعی که اینجا هستید مشتِ نمونهی خروارید، یعنی یک گل از یک گلستان بزرگ هستید؛ در سراسر کشور بحمدالله بانوان فهمیده، سنجیده، درسخوانده، بااطّلاعات، خیلی زیادند، الحمدلله. همان امیدی که ما داشتیم که این دخترهای جوانِ مؤمن رشد میکنند، تبدیل میشوند به بانوان عالِم و دانشمند، بحمدالله برآورده شده. یکی از کارهای مهمّ شما همین است که فاجعهآمیزیِ نگاهِ فرهنگِ غربی به مسئلهی جنسیّت و مسئلهی زن را افشا کنید، به همه بگویید؛ بعضیها نمیدانند. در داخل کشور خودمان هم بعضیها نمیدانند، در بیرون هم خیلیها نمیدانند؛ در کشورهای اسلامی [خیلیها] نمیدانند. کشورهای اسلامی تشنهی فهمیدن این جور چیزها هستند. آن جاهایی که ما رفتهایم و هستیم و حضور داریم و خبرهایش به ما هم میرسد، این جوری است؛ آن وقت کشورهای غربی هم همین جور. امروز خب ارتباطات فضای مجازی خیلی آسان است؛ شماها میتوانید ارتباطات فضای مجازی بگیرید و زمینهسازی کنید برای اینکه توجّه کنند و این مفاهیم را در قالب گزارههای کوتاه و گویا ــ که هم کوتاه باشد، هم گویا باشد ــ تنظیم کنید، و بفرستید برای فهم افکار عمومیِ این هشتگسازیها و مانند اینها که هست؛ اینها امروز خیلی امکان بزرگی است برای شما که در اختیار شما است. خب این یک نقطه: نگاه اسلام از لحاظ نظری و عملی به مسئلهی زن و مرد، و مسئلهی جنسیّت.
یک نقطهی دیگر در زمینهی مسائل زنان، مسئلهی خانواده است که خوشبختانه در صحبتهای این خانمهایی که صحبت کردند، از چند ناحیه، از چند نگاه مطرح شد و خیلی خوب بود؛ من واقعاً لذّت بردم از بیاناتشان. ببینید، تشکیل خانواده ناشی از یک قانون عامّ عالم وجود است، قانون عامّ آفرینش است؛ آن قانون عبارت است از قانون زوجیّت: سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمون؛(۱۰) خدای متعال در همه چیز، در همه چیز ــ خَلَقَ الاَشیاءَ کُلَّها ــ در همه چیز زوجیّت قرار داده؛ در انسان زوجیّت هست، در حیوانات زوجیّت هست، در گیاهان زوجیّت هست؛ وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ یک چیزهایی هم هست که زوجیّت هست، [ولی] ما نمیدانیم. حالا مثلاً در بین سنگها زوجیّت چه جوری است، ما نمیدانیم؛ در آینده ممکن است کشف بشود. در بین اجرام فلکی زوجیّت هست، چه جوری است، ما نمیدانیم؛ در آینده کشف خواهد شد. ببینید، سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ خب، این زوجیّت است. این که خواندم سورهی «یس» بود. آیهی دیگر، سورهی «والذّاریات» است: وَ مِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون؛(۱۱) زوجیّت یک قانون عام است.
من حالا اینجا در پرانتز، باز در حاشیه عرض بکنم، این زوجیّت که در نگاه اسلامی این جور واضح است، درست نقطهی مقابل تضاد در دیالکتیک هگلی و مارکسیست است؛ یعنی رکن اصلی این دیالکتیک هگل که بعد هم مارکس از او گرفته، تضاد است که حرکت جامعه و حرکت تاریخ و حرکت بشری ناشی از تضاد است؛ یعنی «تز» و «آنتیتزی» وجود دارد که از آنتیتز و تز، سنتز به وجود میآید. در اسلام نه، سنتز از آنتیتز به وجود نمیآید، از زوجیّت به وجود میآید؛ از زوجیّت است، از ملائمت(۱۲) است، از همراهی است که آن رتبهی بعدی به وجود میآید، نسل بعدی به وجود میآید، حرکت بعدی به وجود میآید، مرحلهی بعدی به وجود میآید. البتّه اینها احتیاج به بررسی و کار دارد. این که من عرض کردم، یک نظریّه است، یک نگاه است. خب، بنابراین زوجیّت، قانون عامّ عالم آفرینش است. این زوجیّت در گیاه هم هست، در حیوان هم هست، منتها این قانون ثابت در [مورد] انسان، یک ضوابطی دارد؛ در مورد خصوص انسان ضوابطی معیّن کردهاند. علّت چیست که ضوابط معیّن کردهاند؟ چون بدون ضابطه هم میشد زوجیّت به وجود بیاید، مثل اینکه بعضی جاهای دنیا بیقاعدگی وجود دارد. علّت این است که کار انسان از روی انتخاب و اختیار است. حرکت انسان، پیشرفت انسان، بدون انتخاب خودش و اختیار خودش ممکن نیست. باید بتواند این انتخاب و اختیار در یک چهارچوب قرار بگیرد وَالّا یکی یک چیزی انتخاب میکند، یکی چیز ضدّ او انتخاب میکند، اغتشاش به وجود میآید.
برای اینکه در جامعه، در تاریخ، در زندگی بشر نظم برقرار بشود، قانون لازم است. قانون در همه جا هست، در مسئلهی زوجیّتِ انسان هم وجود دارد. این باز مخصوص اسلام نیست؛ در همهی ادیان عالم شما نگاه کنید، زوجیّت با یک قانونی است؛ در مسیحیّت، در یهودیّت، [حتّی] در بودایی، در جاهای دیگر، ادیان دیگر ــ تا آنجایی که ما اطّلاع داریم ــ یک قانونی وجود دارد که یک زن و مرد با همدیگر زوجیّت پیدا میکنند. بیقانونی در اینجا گناه است، جرم است، ظلم است، موجب آشفتگی است، موجب اغتشاش است. خب، این ضوابط، موجب سلامت خانواده است؛ اگر چنانچه این ضوابط رعایت شد، موجب این است که خانواده سالم بشود؛ خانواده که سالم بشود، اجتماع سالم میشود. خانواده سلّول تشکیلدهندهی اجتماع است؛ خانوادهها که سالم شدند، اجتماع سالم میشود.
خب، حالا زن در خانواده، در محیط خانواده، چه کاره است؟ من با توجّه به مجموعهی معارفی که در آیات و روایات و مانند اینها هست در ذهن خودم این جور تصویر میکنم که زن، هوایی است که فضای خانواده را انباشته؛ یعنی همچنان که شما در فضا تنفّس میکنید، اگر هوا نباشد، تنفّس ممکن نیست، زن این جوری است؛ زنِ خانواده به منزلهی تنفّس در این فضا است. اینکه در روایت هست: اَلمَراَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة،(۱۳) مال اینجا است، مال خانواده است. «ریحانه» یعنی گل، یعنی عطر، بوی خوش؛ همان هوایی که فضا را پُر میکند. «قهرمان» در زبان عربی ــ در «لَیسَت بِقَهرَمَانَة» ــ با قهرمان در زبان فارسی فرق دارد. «قهرمان» یعنی کارگزار، کارگر یا مثلاً فرض کنید سرکارگر؛ زن یک «قهرمانة» نیست. در خانواده، این جور نیست که شما خیال کنید حالا زن گرفتید، کارها را بریزید سر زن؛ نخیر. خودش داوطلبانه یک کاری را میخواهد انجام بدهد، [عیب ندارد؛] خانهی خودش است، دلش میخواهد یک کاری را انجام بدهد، انجام داده؛ اگر نه، هیچ کس حق ندارد ــ مرد یا غیر مرد ــ او را وادار کند، اجبار کند به اینکه این کار را باید انجام بدهد. پس این [جور] است.
خب، زن در خانواده یک وقت در نقش همسری ظاهر میشود، یک وقت در نقش مادری ظاهر میشود؛ هر کدام یک خصوصیّتی دارند. در نقش همسری، زن در درجهی اوّل مظهرِ آرامش است: وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیها؛(۱۴) آرامش. چون زندگی تلاطم دارد؛ مرد در این دریای زندگی مشغول کار و تلاطم است؛ وقتی به خانه میآید، احتیاج به آرامش دارد، احتیاج به سکینه دارد. این سکینه را زن در خانه ایجاد میکند؛ لِیَسکُنَ اِلَیها؛ [یعنی] مرد در کنار زن احساس آرامش کند؛ زن مایهی آرامش است. نقش زن به عنوان همسر، عشق و آرامش است، همین طور که قبلاً اشاره کردم، این کتابهای همسران شهدا را بخوانید، عشق و آرامش آنجا خوب واضح میشود و نشان میدهد خودش را که این مردی که حالا رفته داخل میدان جنگ ــ چه دفاع مقدّس، چه دفاع از حرم، چه بقیّهی میدانهای سخت ــ چطور در کنار این زن آرامش پیدا میکند و آن تلاطم روحیاش فرو مینشیند و چطور عامل عشق او را سرِ پا نگه میدارد، به او جرئت میدهد، به او جسارت میدهد، به او قوّت میدهد تا او بتواند کار کند. یعنی زن به عنوان همسر این جوری است: مایهی سکونت، مایهی عشق و آرامش و مانند اینها است. حالا این مسئلهی سکونت را که گفتم: وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیها؛ این یک آیه است؛ در یک آیهی دیگر هم «خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجًا لِتَسکُنوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَة»(۱۵) [دارد]. «مَوَدَّة» یعنی همان عشق؛ «رَحمَة» یعنی مهربانی؛ بین زن و شوهر عشق و مهربانی متبادل میشود. نقش زن به عنوان همسر این است؛ این نقش کوچکی نیست، خیلی نقش مهمّی است، خیلی نقش بزرگی است. این مربوط به همسری.
در مورد مادریِ نقش زن، نقش حقّ حیات است؛ یعنی زن تولیدکنندهی موجوداتی است که از او به وجود میآیند. این [جور] است دیگر. او است که حمل میکند، او است که وضع میکند، او است که تغذیه میکند، او است که نگهداری میکند. جان انسانها در مشت مادرها است؛ مادرها به فرزند حقّ حیات دارند. محبّتی که خدای متعال در دل مادر نسبت به فرزند قرار داده، یک چیز بینظیر است؛ یعنی اصلاً هیچ عشقی از این نوع نیست، به این کیفیّت نیست که آن را قرار داده. صاحب حقّ حیات است، بعد ادامهی نسل؛ مادرها مایهی ادامهی نسلند، یعنی نسل بشر با «مادری» است که ادامه پیدا میکند.
مادرها مایهی انتقال عناصر هویّت ملّیاند؛ هویّت ملّی یک چیز مهمّی است. یعنی هویّت یک ملّت، شخصیّت یک ملّت در درجهی اوّل به وسیلهی مادرها منتقل میشوند؛ زبان، عادات، آداب، سنّتها، اخلاقهای خوب، عادتهای خوب، اینها همه در درجهی اوّل به وسیلهی مادر منتقل میشود. پدر هم مؤثّر است امّا خیلی کمتر از مادر؛ مادر بیشترین تأثیر را دارد.
افشانندهی بذر ایمان در دلها؛ مادرها هستند که فرزند را مؤمن بار میآورند. «ایمان» درس نیست که آدم به یکی درس بدهد یاد بگیرد؛ ایمان یک رویش است، یک رشد معنوی است که بذرافشانی لازم دارد؛ این بذرافشانی به وسیلهی مادر انجام میگیرد و مادر این کار را میکند. اخلاق را همین طور. بنابراین نقش [او] فوقالعاده است.
حالا این دو نقش، نقش مهمّی است؛ من بارها گفتهام، عقیدهام هم همین است، که مهمترین و اصلیترین وظایف زن هم اینها است. یعنی حالا این خانم گفتند «من یک خانم خانهدار هستم»، خب خیلی خوب است. اصلیترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانهداری است منتها مهم این است که خانهداری به معنای خانهنشینی نیست. بعضی اینها را با هم اشتباه میکنند؛ وقتی میگوییم خانهداری، خیال میکنند میگوییم داخل خانه بنشینید، هیچ کار نکنید، هیچ وظیفهای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعّالیّتهای سیاسی نکنید؛ معنای خانهداری این نیست. خانهداری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهدهی شما برمیآید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانهداری است. اگر چنانچه امر، یک جایی دائر شد بین اینکه جان این بچّه حفظ بشود یا آن کار در اداره انجام بگیرد، جان این بچّه مقدّم است؛ در این تردیدی دارید؟ نه، یعنی هیچ زنی در این تردید ندارد که اگر جان بچّه در خطر بیفتد یا آن کار در اداره در خطر بیفتد، جان بچّه مقدّم است. اخلاق بچّه هم همین طور است، ایمان بچّه هم همین طور است، تربیت بچّه هم همین طور است. یعنی همان طور که در مورد جان بچّه تردیدی ندارید، در مورد تربیت [هم همین طور است]. البتّه یک جاهایی هست که میتوان با یک شیوهای، با یک شگردی، این بهاصطلاح تردید و دَوَران امر بین این و آن را به یک شکلی حل کرد، یک مواردی میشود حل کرد، امّا اگر چنانچه واقعاً دَوَران بود و چارهای نبود، این مقدّم بر آن [کار اداره] است؛ ولیکن [اگر] آن هم کار مُجازی است، کار لازمی است، در مواردی ضروری است ــ یعنی کارهای اجتماعی در یک مواردی فریضه است، وظیفه است، باید انجام بدهید ــ آنجا خب باید انجام داد.
البتّه آنجایی [هم] که فریضه است، بستگی دارد به اینکه اهمّیّت این فریضه چقدر باشد. حالا من مسئلهی جان را مثال زدم [لکن] گاهی هست که اهمّیّت یک فریضه از جان بچّهی انسان، از جان همسر انسان، از جان پدر و مادر انسان بالاتر است. لذا شما به امام حسین عرض میکنید: بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی؛(۱۶) پدر و مادرم قربانت. از پدر و مادر چه کسی بالاتر؟ جانشان قربانِ جان شما. یا در آیهی قرآن [میفرماید]: «قُل اِن کانَ آباؤُکُم وَ اَبناؤُکُم وَ اِخوانُکُم» تا بقیّهی آن که: «اَحَبَّ اِلَیکُم مِنَ اللهِ وَ رَسولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصوا»؛(۱۷) نباید اینها را بیشتر از خدا و جهاد در راه خدا دوست داشته باشیم؛ یک جاهایی این جوری است. فریضه وقتی که بزرگ شد، عظمت پیدا کرد، حتّی بر جان کودک هم ترجیح پیدا میکند؛ لکن در غیر [این] موارد، در موارد عادی، محورِ وظایفِ زن، خانواده است و واقعاً هم خانواده بدون حضور زن، بدون فعّالیّت زن، بدون احساسِ تکلیفِ زن، امکان ندارد اداره بشود، و اداره نمیشود؛ بدون زن، اداره نمیشود. یک گرههای ریزی گاهی در خانواده هست که جز با سرانگشت ظریفِ زن باز نخواهد شد. مرد هر چه هم قوی باشد و توانا باشد، نمیتواند بعضی از گرهها را باز کند. این گرههای ظریف و گاهی گرههای کور، جز با سرانگشت ظریف زن بازشدنی نیست. خب، این هم در مورد خانواده.
البتّه در مورد مسئلهی خانواده هم باز اگر بخواهیم مسائل غرب را نگاه کنیم، فاجعه است؛ فاجعه است! غرب خانواده را متلاشی کرده؛ واقعاً متلاشی کرده. البتّه حالا من که میگویم متلاشی کرده، معنایش این نیست که در غرب اصلاً خانواده وجود ندارد؛ چرا، بعضی از خانوادهها، خانوادههای خوبی هم هستند، واقعاً خانوادهاند؛ بعضیها صورتِ خانواده است، باطنِ خانواده نیست. من در یک نوشتهی غربی آمریکایی میخواندم که زن و مرد برای اینکه بتوانند بچّهها را درست ببینند و بهاصطلاح خانواده باشند، قرار میگذارند که فلان ساعت شما از اداره بیا، خانم هم از اداره بیاید، یک چایی، یک عصرانهای با هم بخوریم؛ یعنی یک ساعت معیّنی ــ مثلاً ساعت ۴ تا ۶ ــ این بیاید، او هم بیاید، بچهها هم که از مدرسه آمدند، بیایند بنشینند یک چایی دُور هم بخورند؛ این میشود خانواده! بعد این برود دنبال کار خودش، آن [هم] برود دنبال شبنشینی خودش، دنبال رفاقت خودش؛ اینکه خانواده نیست، صورتِ خانواده است.
غربیها با انواع و اقسام همین مسائلی که قبلاً اشاره کردم، خانواده را واقعاً متلاشی کردند و [این] به فروپاشی تدریجی خانواده انجامیده که صدای خود متفکّرین غربی را هم بلند کرده؛ خیلی از خیرخواهانشان، مصلحینشان به این توجّه کردهاند و فریاد میکنند؛ منتها من گمانم این است که الان چارهای ندارند دیگر؛ یعنی در بعضی از کشورهای غربی، سرازیری جوری تند شده که دیگر قابل توقّف نیست، رفتنیاند؛ یعنی خانوادهها اصلاحپذیر نیست. این هم مسئلهی خانواده.
چند مطلب دیگر هم هست که متأسّفانه دیگر نمیتوانم به تفصیل صحبت کنم؛ یکی مسئلهی حجاب است. حجاب یک ضرورت شریعتی است؛ شریعت است؛ ضرورت شرعی است؛ یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد؛ این را همه باید بدانند. این که حالا خدشه کنند، شبهه کنند که آیا حجاب هست، لازم است، ضروری است، نه، جای خدشه و شبهه ندارد؛ یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود، منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند، اینها را نباید متّهم کرد به بیدینی و ضدّانقلابی؛ نه. من قبلاً هم گفتهام؛ یک وقتی در سفری از سفرهای استانی که میرفتم، در جمع علما گفتم این را؛(۱۸) علمای آنجا جمع بودند؛ گفتم چرا گاهی بعضی از شما این خانمی را که حالا فرض کنید یک مقداری موهایش بیرون است یا به تعبیر رایج بدحجاب است ــ که حالا باید گفت ضعیفالحجاب؛ حجابش ضعیف است ــ متّهم میکنید؟ بنده وارد این شهر شدم، جمعیّت آمدند استقبال؛ شاید اقلّاً یکسوّم جمعیّت این جور خانمها هستند، دارند اشک میریزند؛ این را نمیشود گفت ضدّانقلاب است؛ این چطور ضدّانقلابی است که این جور با شوق و با حرارت و با انگیزه میآید و مثلاً فرض کنید در فلان مراسم دینی یا فلان مراسم انقلابی شرکت میکند؟ اینها بچّههای خودمانند، دخترهای خودمانند. من چند بار تا حالا در خطبهی نماز عید فطر این را تکرار کردهام که در مراسم ماه رمضان، در شبهای اَحیاء ــ عکسهایش را برای من میآورند، حالا من که آنجاها را نمیتوانم [بروم] امّا تصویرش را برای من میآورند ــ زنها با ریختهای مختلف، قوارههای مختلف اشک میریزند؛ من حسرت میخورم به آن جور اشک ریختن! میگویم ای کاش من هم میتوانستم این جور مثل این دختر، مثل این زن جوان اشک بریزم؛ این را چطور میشود متّهم کرد؟ بله، کار درستی نیست، بدحجابی یا ضعف حجاب درست نیست امّا این موجب نمیشود که ما این [افراد] را از حوزهی دین و انقلاب و مانند اینها خارج بکنیم و خارج بدانیم؛ چرا؟ البتّه همهی ماها یک نقصهایی داریم، باید نقصها را برطرف کنیم؛ هر چه بتوانیم برطرف کنیم، بهتر است. این یک مسئله و یک موضوع دیگر که راجع به مسئلهی حجاب بود.
یک مسئله که متأسّفانه وقت نیست من در این زمینه صحبت کنم، خدمت جمهوری اسلامی به زنان است؛ این نباید فراموش بشود. ببینید، به نظرم هیچ کدام از شماها دورهی پیش از انقلاب را ندیدهاید؛ ما نصف عمرمان را تقریباً در دورهی قبل از انقلاب گذراندیم. در دورهی پیش از انقلاب، زنان فرزانه، فهمیده، دانشمند، تحصیلکرده، اهل تحقیق و صاحب پژوهش در زمینههای مختلف، انگشتشمار بودند؛ اینهمه استاد دانشگاه زن، اینهمه پزشک متخصّص و فوق تخصّص زن، اینهمه دانشمند محقّق در بخشهای مختلف ــ اینکه میگویم بخشهای مختلف واقعاً جاهایی است که خودم رفتهام، دیدهام، بازدید کردهام ــ دانشهای پیشرفته، فنّاوریهای پیشرفته، زنان دانشمند، زنان فرهیخته آنجا مشغول کار هستند. این در پیش از انقلاب سابقه نداشت؛ این کاری است که انقلاب کرد. اینهمه دانشجوی دختر، که در بعضی از سالها شما میبینید دانشجوهای دختر در آمارها بیشتر از دانشجوهای پسرند. [این] خیلی معنی دارد؛ اینهمه میل به تحصیل علم.
بعد در میدانهای ورزشی؛ شما ببینید، دخترهای ما میروند در میدانهای ورزشی، قهرمان میشوند، طلا میگیرند با حجاب اسلامی؛ کدام تبلیغ برای حجاب بهتر از این است؟ تعدادی از این خانمها آمدند آن طلاهایشان را به بنده اهدا کردند. من البتّه برمیگردانم به خودشان که نگه دارند؛ امّا واقعاً من افتخار میکنم به این جور خانمها. در یک میدان بینالمللی که میلیونها انسان از پشت دوربینها دارند میبینند، این دختر ایرانی میرود آنجا، مدال طلا را میگیرد، پرچم کشورش را بالا میبرد و آن وقت با حجاب ایستاده؛ تبلیغی برای حجاب بهتر از این، بیشتر از این؟ در بخشهای مختلف، در المپیادهای علمی، در جاهای مختلف، همه جا خانمها پیشرفت کردهاند؛ یعنی واقعاً این جوری است. خب حالا اینکه چند نفر از این خانمها گفتند که [خانمها] به کار گرفته نمیشوند، از آنها استفادهی عملی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها نمیشود، بله، این یک عیب است، در این تردیدی نیست، این عیب باید برطرف بشود امّا وجود اینهمه زن فهمیده، فرزانه، دانشمند، محقّق، صاحبنظر، نویسنده [قابل توجّه است]. از این کتابهایی که در شرححال شهدا و زنان شهدا و خانوادهی شهدا است و پیش من میآورند، واقعاً من لذّت میبرم، نویسندههای اینها غالباً خانمها هستند که از مردها جلوتر رفتهاند. چه قلمهایی، چه نگارشهایی! شعرای زن، شعرای خیلی خوب. همین شعری که این خانم مجری(۱۹) خواندند، شعر خیلی خوبی بود که مال خودشان هم هست. این هم یک نکته.
و من این را هم اضافه کنم که در این قضایای اخیر، خب دیدید دیگر، علیه حجاب خیلی کار شد؛ چه کسی ایستادگی کرد در مقابل این تلاشها و فراخوانها؟ خود زنها؛ زنها ایستادگی کردند. آنها امیدشان به همین زنهایی بود که شما به آنها میگویید بدحجاب؛ امیدشان به اینها بود. اینها امیدشان این بود که همینهایی که حجاب نیمهکاره دارند بکلّی کشف حجاب کنند، [ولی] نکردند؛ یعنی زدند تو دهن آن تبلیغکننده و فراخوانفرستنده.
آخرین مطلبی که عرض میکنم، این است که با همهی حرفهایی که زدیم، با همهی تعریفهایی که کردیم که واقعیّت هم دارد، انصاف این است که در جامعهی ما در درون بعضی از خانوادهها به زنها ظلم میشود؛ مرد با تکیهی بر توان جسمی خودش، چون صدایش کلفتتر است، قدّش بلندتر است، بازوهایش کلفتتر است، زور میگوید به زن؛ ظلم میشود به زنها؛ خب راهش چیست؟ چه کار کنیم؟ خانواده را هم میخواهیم حفظ کنیم دیگر؛ راهش این است که قوانینِ مربوط به داخل خانواده آنچنان محکم و قوی باشد که هیچ مردی قادر به ظلم کردن به زنان نباشد؛ بایستی قوانین، اینجا به کمک طرف مظلوم بیایند. البتّه موارد اندکی هم وجود دارد که عکس قضیّه [است]، یعنی خانم ظلم میکند؛ یک موارد این جوری هم داریم؛ البتّه کم است و بیشتر موارد آن است که قبلاً گفتم. امیدواریم که انشاءالله همهی این موارد اصلاح بشود.
من از این مطالبی که خانمها گفتند استفاده کردم. امیدواریم که انشاءالله همهی این مسائل به بهترین وجهی به نهایتهای خیر برسد، و از خداوند متعال برای همهی شما خیر و سلامت و عافیت میخواهم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید. بنده هم اگر نگویم بیشتر از شما از این دیدار و این گونه دیدارها خرسند و خوشحال میشوم، حدّاقل به اندازهی شماها خرسند میشوم. خدا را شکر میکنیم که الحمدلله این توفیق دست داد و توانستیم شما را زیارت کنیم.
خدا رحمت کند مرحوم آقای اژهای(۲) را؛ ایشان را فراموش نمیکنیم. ایشان جزو بنیانگذارهای این اتّحادیهی انجمنهای اسلامی بود در اروپا و دهها سال در این زمینه کار کرده بود، مجرّب بود؛ خدا انشاءالله ایشان را رحمت کند. خدا آقای واعظی را موفّق کند که بتوانند انشاءالله همین جور که شرح دادند، پیش بروند. و خدا همهی شماها را حفظ کند برای ملّتتان، برای کشورتان، برای ما. انشاءالله شماها سرمایه هستید، روشنی چشم هستید و محبّت به شماها برای امثال بنده یک امر طبیعی است.
انجمنهای اسلامی یکی از ثروتهای جمهوری اسلامی است، یعنی واقعاً ثروتی هستند. من از قدیم با مجموعههای دانشجویی و از اوّلِ انقلاب با انجمنهای اسلامی، یک ارتباطکی داشتم و مرتبط بودیم؛ ما میرفتیم، آنها میآمدند، من دانشگاه میرفتم و تماس داشتم؛ برداشت من این است که از اوّلی که انجمنها تشکیل شدند، برای دو منظور تشکیل شدند در کشور؛ حالا خارج کشور را بعد میگویم. [تشکیل] انجمنها هم از قبل از انقلاب شروع شد. در دانشکدهی فنّی دانشگاه تهران، مرحوم مهندس بازرگان و سحابی(۳) و این بهاصطلاح اساتید متدیّن، اینها اوّلبار به فکر انجمن اسلامی افتادند که یک مشت دانشجو را جمع کنند.
فلسفهی انجمن اسلامی از اوّل این دو کار بوده: یکی حفظ آن مجموعه از لحاظ فکر اسلامی؛ آن روز فکر مبارزی، بعد فکر انقلابی. یعنی خود این اعضائی که انجمن را تشکیل دادند، از لحاظ پایههای مذهبی، پایههای فکریِ اعتقادی و دینی، و همچنین پایههای انقلابی در دورهی بعد از انقلاب، و پایههای مبارزاتی در دوران پیش از انقلاب، بتوانند استمرار، استقامت و ثبات داشته باشند. این یک هدف بوده که [بتوانند] این بچّهها را، این افرادی را که جزو مجموعه میشوند، نگه دارند.
دوّم، اثرگذاری روی محیط پیرامونی؛ این هدف دوّم بود. یعنی شما به عنوان یک مجموعه که دارای اعضائی هم هستید، میتوانید روی محیط اطراف خودتان اثر بگذارید. من پیش از انقلاب، همیشه مثال میزدم، میگفتم شما اگر چنانچه یک گُله آتش وسط یک مجموعهی زغال ــ مجموعهی زغالی که روی هم ریختهاند ــ بگذارید، بعد از دو سه ساعت که نگاه کنید، میبینید یک مجموعهی بزرگی را این [زغال] تبدیل کرده به آتش؛ طبیعت آتش این است دیگر. اعضای انجمن اسلامی این جوری تربیت میشوند که میتوانند در محیط اثر بگذارند. البتّه عوامل موجود در محیط همه جا یکسان نیست؛ گاهی موانعی وجود دارد، گاهی موانعی نیست و طبعاً اوضاع بهتر پیش میرود؛ وقتی موانع وجود دارد اوضاع کمتر پیش میرود؛ انواع موانع مختلف هم هست، لکن باید انجمنهای اسلامی یکی از دو وظیفهی خودشان را این بدانند که روی محیط پیرامونیِ خودشان اثر بگذارند.
در مورد انجمنهای خارج از کشور، غیر از این دو، یک هدف سوّمی هم وجود دارد و آن، معرّفی تفکّر بنیادی و مرکزی جمهوری اسلامی در خارج است. فروع را کار ندارم؛ اصول. جمهوری اسلامی یک اصولی دارد؛ اصل «جمهوری» یک اصل است، اصل «اسلامی» یک اصل است، چگونگی و نوع ارتباط و پیوند «جمهوری» و «اسلامی» هم ــ که بعضی خیال میکنند اینها تضاد دارند با همدیگر، در حالی که تضاد ندارند ــ خودش یک اصل است، یک موضوعِ نو است در دنیا. اینکه ما همیشه میگوییم حرف نو داریم در دنیا، عمدهی حرفِ نوِ ما همین مسئلهی شکل حکومت جمهوری اسلامی است. این چیز مهمی است؛ یعنی در عین اینکه مردم در تشکیل یک حکومت تأثیر میگذارند، در عین حال اصول دینی و ایمانی هم اینجا اثر میگذارد؛ این نوع ارتباط اینها و پیوند اینها با همدیگر یک چیز مهمّی است. البتّه شماها به عنوان دانشجو، به عنوان جوان متفکّر و دارای علم میتوانید بنشینید اینها را باز کنید، تشریح کنید، تفکیک کنید، برایش فروع تعیین کنید؛ ده برابر آنچه من میگویم، شما میتوانید در این زمینهها فکر ارائه بدهید به مخاطب خودتان. این، انجمن اسلامی است؛ لذا به همین دلیل، همان طور که گفتم، انجمن اسلامی یک ثروت بزرگی است. اصرار من این است که شما این ثروت را هر جور میتوانید، با همهی وجود، با همهی ایمان، با همهی انگیزه حفظ کنید؛ این یک نکته است.
نکتهی دوّم ــ که من بارها این را به مجموعههای مختلف میگویم ــ این است که شما امروز انجمن اسلامی هستید، سی سال پیش هم ما انجمن اسلامی داشتیم، [امّا] انجمن اسلامی سی سال پیش باب امروز نیست؛ شما باید انجمن اسلامیتان را امروزی کنید. بعضیها خیال میکنند وقتی میخواهیم امروزی کنیم، یعنی محورهای اصلی و زیربناها و فکرهای اصلی را عوض کنیم؛ نه، این جوری نیست. خب مثلاً فرض بفرمایید [در باب] عدالت اجتماعی، عدالت از هزاران سال پیش تا حالا یک اصل است، هیچ وقت کهنه نمیشود؛ نوع اجرای عدالت است که تغییر پیدا میکند، وَالّا عدالت کهنه نمیشود؛ آزادی همین جور، پیشرفت همین جور؛ اینها چیزهایی نیست که کهنه بشود. مبانی اسلامی مبانی ماندگار و باثباتی است، منتها نوع برخورد با اینها، نوع اِعمال اینها، نوع پیاده کردن اینها در جامعه، نوع تفهیم اینها به مخاطب، طبعاً باید امروزی بشود؛ این را من اصرار دارم. آن وقت امروزی شدن هم همین طور که یک جنبهی مثبت دارد، جنبهی اثباتی دارد، یک جنبهی نفی هم دارد که معنای جنبهی نفی آن هم همین است که اصول نبایستی تغییر پیدا کند، مبانی و پایهها نبایستی تغییر پیدا کند؛ این هم نکتهی بعدی است که به شما عرض میکنم.
نکتهی آخر هم [اینکه] این گردهمایی علمی که خبرش را دادید،(۴) خیلی خبر خوبی است، خیلی مهم است. خب شما میدانید که مسئلهی علم و پیشرفت علمی، در کشور یک مسئلهی رایج و اصلی شده دیگر؛ یعنی در محیطهای خواصّی به عنوان یک گفتمان مطرح است، مسئلهی پیشرفت علمی و عبور از خطوط مقدّم علم در دنیا یک چیزی است که امروز مطرح است. این نباید کهنه بشود؛ این نبایستی فراموش بشود؛ نباید تصوّر بشود که وقتی ما به جنبههای دینی یا جنبههای انقلابی توجّه میکنیم، از پیشرفت علم غافل میشویم؛ مطلقاً این جوری نباید تصوّر بشود. بنابراین، کار علمی کار خوبی است، این گردهمایی علمی البتّه بسیار کار مفیدی است، لکن زمینهی این گردهمایی پیشرفتهای علمیِ خودِ شما است؛ شماها باید واقعاً پیشرفت کنید. خب خوشبختانه این امکان برای شما فراهم شده، توفیق دارید، فرصت دارید که در دانشگاههای دنیا که تنوّعهای علمی دارند، کارهای علمی پیشرفته دارند و خیلیهایشان از ما در بسیاری از موارد علمی پیشرفتهترند، در این دانشگاهها حضور داشته باشید؛ از این فرصت حدّاکثرِ استفاده را بکنید، این را مغتنم بشمرید و انشاءالله کارتان را پیش ببرید.
بیانات در دیدار خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت شهید حاج قاسم سلیمانی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی ممنون از بیاناتی که کردند؛ هم جناب آقای سلامی، هم خانمها. تمجید از شهید عزیز، و تعبیرات برجسته و خوبی دربارهی ایشان که به دل انسان مینشیند این تعبیرات، هم شرح فعّالیّتها و کارهایی که در بزرگداشت این شهید عزیزمان دارید انجام میدهید، همه چیزهایی است که انسان را خرسند میکند، خوشحال میکند. بحمدالله خانوادهی شهید هم بعد از شهادت شهید سلیمانی نشاط و آمادگی و حضور روشنتری در جامعه دارند. این هم از برکات خون شهید عزیزمان است، و این هم مایهی خوشحالی ما است.
خب حرفها زیاد گفته شده. این روزها انسان در روزنامه، در تلویزیون، در زبان این و آن، در خطبههای نماز جمعهها هر جا چشمش و گوشش کار میکند، بحمدالله یاد شهید سلیمانی است. این، آدم را خوشحال میکند. هر کس به زبانی دربارهی ایشان حرف میزند و تمجید میکنند؛ الحمدلله، خدا را شکر. انسان خوشحال میشود وقتی این را مشاهده میکند. سال گذشته که دوّمین سالگرد شهید سلیمانی بود، من نگاه میکردم به سطح جامعه و خبرهایی که میآمد، میدیدم بدون اینکه تبلیغی بشود، بدون اینکه دستوری از جایی صادر بشود، مردم همین طور خودجوش دارند یاد این شهید را زنده نگه میدارند. امسال هم همین جور است. خب الحمدلله در این زمینهها ما هیچ مشکلی، کمبودی نداریم.
دربارهی شهید سلیمانی یک وقت انسان راجع به مسائل شخصی او، خصوصیّات فردی این مرد برجسته حرف میزند که یک باب مفصّلی است خوب است. ایشان شجاع بود، مؤمن بود، مسئولیّتپذیر بود، خطرپذیر بود، باهوش بود، عاقل بود، هر وقت احساس میکرد یک کاری باید بشود یا میتواند انجام بگیرد، قدم جلو میگذاشت. توقّف و تأمّل و تردید و مانند اینها در کارش نبود. اینها خصوصیّات شخصی است. و از این قبیل خصوصیّات برجسته ایشان زیاد داشت. از همه مهمتر [اینکه] بااخلاص بود، به فکر نام و اعتبار و [اینکه] مردم بدانند و مانند اینها نبود. اخلاص خیلی مهم است که من گمان میکنم همین اخلاص است که موجب شده خدای متعال این جور پاسخ بدهد. اینها پاسخهای دنیایی است. این احترام و تجلیل و تمجید و مانند اینها، پاداشهای دنیایی شهید سلیمانی است. حالا پاداش اخروی که اصلاً ذهن ما و عقل ما به آنجاها قد نمیدهد آن خیلی بالاتر از این حرفهایی است که ماها اصلاً میتوانیم فکر کنیم امّا همانی که در دنیا میبینیم، اینها پاداش اخلاص است؛ این هم یکی از خصوصیّات شخصی ایشان بود. باصفا بود، آدم صادقی بود، روراست بود. با اینکه در مسائل پیچیدهی سیاسی وارد میشد و پیش میرفت و کار میکرد و کارهای خوبی هم انجام میداد، امّا در عین حال آدم صاف و روراست و بیخدعه و بیتقلّبی بود؛ این خیلی مهم است؛ و در هر بخشی که کار میکرد این جوری بود. اینها حالا خصوصیّات شخصی است؛ اینها چیزهایی است که آنچه ماها در این مورد میتوانیم بهرهمند بشویم، این است که نگاه کنیم و این خصوصیّات را در خودمان به وجود بیاوریم. اگر نیست، اگر نداریم، این خصوصیّات را در خودمان ایجاد کنیم. واقعاً مسئولیّتپذیر باشیم، واقعاً بااخلاص باشیم، واقعاً برای خدا کار کنیم، باصفا و روراست باشیم. اینها دیگر خصوصیّات این جوری است.
یک بخش، خصوصیّات کاری شهید سلیمانی است. یعنی منطقهی کاری و حوزهی کاری او است. خب حالاها من نگاه میکنم، میبینم بیشتر تکیه میشود روی تلاش شهید سلیمانی در مقابلهی با داعش، چه در عراق، چه در سوریه. بله، البتّه این خیلی کار مهمّی بود. واقعاً داعش آفتی بود و هست و شهید سلیمانی در این میدان خوب وارد شد، خوب حرکت کرد، امتحان خوبی داد و همهی آن خصوصیّات فردی را که به بعضی از آنها اشاره کردم، در این قضیّه به کار انداخت و این غائلهی بزرگ را که داشت همین طور روزبهروز رشد پیدا میکرد، متوقّف کرد و خیلی از ریشههای آن را زد؛ این بخش مهمّی است منتها کار مهمّ شهید سلیمانی این نبود؛ [بلکه] این یکی از کارهای شهید سلیمانی بود. کار مهمتر که ایشان از اوّل مسئولیّتش دنبال این کار بود، تقویت جبههی مقاومت در منطقه بود؛ همان چیزی که استکبار روی آن حسّاس است، آمریکا روی آن حسّاس است، در قضایای گوناگون مرتّب با ما محاجّه میکنند، مجادله میکنند در مورد این که «شما چرا در منطقه حضور دارید؟ چرا از فلان دولت یا فلان مجموعه یا فلان شخص حمایت میکنید؟» یعنی مسئلهی مقاومت.
امروز یک پدیدهای در منطقهی ما وجود دارد که اسمش را گذاشتهایم مقاومت؛ و این مقاومت هم فقط در مقابل رژیم صهیونیستی نیست، [بلکه] در مقابل نفوذ استکبار است البتّه رأس استکبار و شیطان بزرگ آمریکا است منتها منحصر به آمریکا نیست؛ بقیّهی دستگاههای استکباری هم مستکبرند این مقاومت، مقاومت در مقابل اینها است. شهید سلیمانی از نگاه من و تجربهی من و چیزی که حس کردم، یک روح تازهای در این مجموعهی مقاومت دمید و راه تازهای در مقابل آن باز کرد و آن را، هم از لحاظ معنوی مجهّز کرد، هم از لحاظ مادّی مجهّز کرد. شهادت و گواهی سیّد بزرگوار و عزیز ما آقای آسیّد حسن نصرالله که واقعاً ایشان یک انسان بیبدیلی است در مورد آقای سلیمانی یک باب بزرگی است در این زمینه. ایشان شهادت میدهد، گواهی میکند که شهید سلیمانی احیا کرد مقاومت را. ما هم خودمان از نزدیک میدیدیم که فعّالیّت ایشان در این مورد یک فعّالیّت بسیار برجسته و مهمّی بود. کار اساسی شهید سلیمانی در واقع این بود، یعنی حفظ مقاومت و رشد دادن مقاومت، مجهّز کردن مقاومت، احیای مادّی و معنوی مقاومت. به اینها روحیه میداد، معنویّات میداد، خط میداد، راه نشان میداد، گاهی دستشان را میگرفت، میبرد به آن سمتی که باید بروند از لحاظ معنوی و از لحاظ روحی. از لحاظ مادّی هم دست اینها را قوی کرد.
خب، فراموش نکردهایم دیگر؛ من خودم در سخنرانیِ آن سالها خطاب میکردم که فلسطینیها با سنگ دارند مبارزه میکنند واقعاً هم فلسطینیها آن روز با سنگ مبارزه میکردند، چیز دیگر نداشتند خب آن را مقایسه کنید با وضعی که فلسطین امروز دارد؛ چه آنچه در غزّه میگذرد، چه آنچه در کرانهی غربی میگذرد؛ اصلاً قابل مقایسه است؟ یعنی مقاومت را ایشان زنده کرد، احیا کرد، متّکی به امکانات داخل و متّکی به تجربههای خودش در سالهای دفاع مقدّس، متّکی به مشورتهای خوبی که به ایشان داده میشد. خب کار بزرگی ایشان در این زمینه انجام داد. این باید دنبالگیری بشود. آقای قاآنی الحمدلله خوب پیش رفتند، خوب حرکت کردند و در موارد بسیاری بکلّی آن خلأ را پر کردند الحمدلله و خب دارد کار پیش میرود، و باید برود، یعنی جهت این است؛ جهت مسئلهی مقاومت در منطقه، مسئلهی مهمّی است. مجموعهی مقاومت خودشان را پر و بال اسلام، پر و بال نظام اسلامی میدانند. این هم یک مسئله است که به آن توجه بشود.
یک نکتهی دیگری که من میخواهم در مورد شهید سلیمانی بگویم، [این است که] خب ایشان خیلی امتیازات دارد. همهی آنهایی که دربارهی ایشان صحبت میکنند، مراقب باشند که خصوصیّات آقای شهید سلیمانی را خصوصیّات ماورائی نکنند. خصوصیّات یک انسان زندهای است که جلوی ما دارد حرکت میکند: یَأکُلُ الطَّعامَ وَ یَمشی فِی الاسواق؛(۲) یعنی این جور نباشد که تصوّر بشود که این یک جایگاه دستنیافتنی است؛ نه، شهید سلیمانی زنده بود، کسی هم نمیدانست. الان هم زندههایی هست که کسی نمیداند که اینها چه هستند. اگر یک وقتی توفیقی نصیبشان شد شهید شدند، شاید بخشی از آنچه هستند آشکار بشود، دانسته بشود، فهمیده بشود. به این نکته توجّه کنید.
یک نکتهی دیگر هم که حالا این را نکتهی آخر قرار بدهیم، این است که شهید سلیمانی باید زنده بماند. شهدا همه باید زنده بمانند. نباید بگذاریم غبار فراموشی، گَرد فراموشی روی اینها بنشیند. و خب شهید سلیمانی جزو برجستهترینها است. باید اینها زنده بمانند. یک بخشی از زنده ماندنشان کار من و شما است. حالا یک بخشیاش کار خدا است که به ما ربطی هم ندارد و خدا خودش زنده نگه میدارد، امّا یک بخشی هم کار ما است. عیناً مثل قضیّهی امام حسین (علیه السّلام)؛ امام حسین را خدا زنده نگه داشته، امّا اگر من و شما جلسه درست نکنیم، سینه نزنیم، حرف نزنیم، منبر نرویم، روضه نخوانیم، این تحقّق پیدا نمیکند. یعنی ارادهی الهی اسباب لازم دارد، اسباب را هم البتّه خدا راه میاندازد، امّا از طریق اسباب این کارها انجام میگیرد، و اسبابش من و شماییم، وَ تَسَبَّبَت بِلُطفِکَ الاَسباب؛(۳) اسباب سببیّت پیدا میکنند به لطف پروردگار، امّا اسباب باید وجود داشته باشد و اینها سببند.
خب ما که اسباب هستیم، چه جوری باید عمل بکنیم؟ الان که من آمدم، تلویزیون نشان میداد مزار شهدای کرمان را و حول و حوش مزار شهید سلیمانی را، خب جمعیّت زیادی بودند. این جمعیّت بالاخره هستند، امّا تا کِی هستند؟ تا چند سال دیگر؟ این را نمیتوانیم پیشبینی کنیم امّا میتوانیم کاری بکنیم که این تضمین بشود؛ میتوانیم کاری بکنیم که این تضمین بشود. چه جوری؟ زنده نگه داشتن خصوصیّات شخصی و جمعی شهید سلیمانی از طرق مختلف، و عمدتاً طرق هنری. این [جور] است. حالا شما گفتید، این خانم [هم] گفتند که کتابهایی برای سطوح مختلف [پیشبینی شده]، خب خوب است، امّا کتاب یک جزء کار است؛ مستندسازی، فیلمسازی، سریالسازی، خاطرهگویی، اینها خیلی مهم است، اینها خیلی تأثیر میگذارد؛ هم در مورد خود شهید سلیمانی، هم بخصوص در مورد ابومهدی المهندس (رضوان الله تعالی علیه) که واقعاً ایشان هم یک انسان برجستهای بود، خیلی برجسته بود. او هم بااخلاص بود، اخلاص او هم این جور خدای متعال را نسبت به او دارای لطف و رحمت قرار داد و همچنین بقیّهی همراهان ایشان و بقیّهی کسانی که با ایشان شهید شدند. یا اینکه در همراهی ایشان در مبارزات و مانند اینها حضور داشتند؛ اینها بایستی تکثیر بشود. [برنامهای برای حفظ یاد] اینها از طرق مختلف بخصوص طرق هنری بایستی گذاشته بشود.
خداوند انشاءالله درجاتش را عالی کند. خداوند ما را به اینها ملحق کند انشاءالله؛ ما را قدردان اینها قرار بدهد و توجّه او و دعای او و شفاعت او را انشاءالله نصیب ما کند، همچنانی که در دنیا با هم خیلی خوب بودیم، خیلی رفیق بودیم، خدای متعال کاری کند که در قیامت هم همین جور باشد، خیلی خوب باشیم، خیلی خوب باشد با ما، خیلی رفیق باشد با ما؛ انشاءالله.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار خانواده آیتالله مصباح یزدی
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید. بعد از مدّتها آقایان را و بعضی از خانمها را زیارت کردیم. بزرگداشت جناب آقای مصباح یکی از واجبات کارهای حوزه و روحانیّت و ماها و همه است و بزرگداشت ایشان به معنای زنده نگه داشتن جهتگیری ایشان و راه ایشان است.
مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یک خصوصیّات منحصربهفردی داشتند که من در مجموعهی فضلای برجستهی قم که از قدیم میشناختیم، و حالا هم بحمدالله برکات بعضیشان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزهی تمامنشدنی و بینظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود.
بالاخره رفتن برای همه هست: اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَّیِّتُون؛(۱) اگر چه خسارت است امّا بالاخره چارهای نیست، ناگزیریم؛ علاج این است که آن راه ادامه پیدا کند؛ آن ابتکار و آن کارهایی که ایشان کردهاند: همین «طرح ولایت» یکی از ابتکارات ایشان است؛ همین تشکیلات عظیم مرکز تحقیقات امام خمینی(۲) یکی از همان ابتکارات است؛ کتابهایی که ایشان نوشتهاند، چه کتابهای علمی، چه آنچه مربوط به اخلاقیّات و معنویّات و [برای] استفادهی عموم و مانند اینها است، یکی از آن کارها است؛ اینها را نباید گذاشت تعطیل بشود. الحمدلله آثار ایشان از همه جهت خوب است؛ آثار صوتی ایشان خیلی آثار خوبی است. سخنرانیهای ایشان را یک مدّتی که در آن حسینیّه سخنرانی داشتند، در عصرهای ماه رمضان تلویزیون پخش میکرد؛ من مینشستم پای تلویزیون گوش میکردم؛ نمیدانم کِی بود. حالا من عصری مینشستم گوش میکردم؛ عصر ماه رمضان بود. به ایشان گفتم؛ گفتم اینها خیلی برجسته است، واقعاً خیلی خوب است؛ آدم مینشیند گوش میکند، واقعاً استفاده میکند. خب اینها نبایستی متوقّف بشود؛ نباید مسکوت بماند، فراموش بشود. ایشان آثار صوتی دارند، آثار مکتوب دارند، آثار مؤسّسه و بنیانهای مؤسّساتی، مثلِ آنهایی که اسم آوردیم ــ یا شاید هم غیر آنها که من خبر ندارم ــ دارند، الحمدلله فرزندان خوبی دارند، آقازادههای خوبی دارند؛ وَ بَثَّ مِنهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساء؛(۳) الحمدلله؛ برکات نسلیشان هم برکات خوبی است.
در مورد حفظ آثار، نکتهای که وجود دارد، این است که نگذاریم این آثار کهنگی پیدا کند. یعنی آن روزی که ایشان این مؤسّسهی امام خمینی را راه انداختند، یک کار تازهای بود؛ آیا امروز هم اگر به همان شکلی که اوّل راه افتاده، اداره بشود، باز هم تازه است؟ این، جای سؤال است؛ این به عهدهی شماها است. آقای رجبی(۴) و شما آقایان ببینید چه کار باید کرد که آن تازگی و طراوت حفظ بشود. آن اوّلی که ایشان این کار را شروع کردند، خب یک کار خیلی نوِ جدیدی بود، توجّههایی را به خودش جلب کرد؛ حالا هم باید همان جور باشد.
یا مثلاً کتابهای ایشان. خب حالا بعضی از کتابها، کتابهای علمی است، کتاب درسی است، مثلاً فرض کنید فلسفه؛ خب حفظش به این است که در حوزه در جاهایی که مقتضی است تدریس بشود؛ امّا برخی از آثار مکتوب ایشان آثاری است که باید در ذهنها جایگزین بشود؛ بحث علم و فن و مانند اینها نیست؛ فکر است؛ باید در ذهن مخاطب بنشیند. چه جوری میشود نشاند؟ امروز با صِرف اینکه حالا تعداد نسخههایی که از یک کتاب چاپ میشود، بالا باشد یا پایین باشد، مسئله تمام نمیشود؛ یعنی این جور کتابهای فکری [این جوری حفظ نمیشود]. چرا، بعضی از کتابها هست که وقتی تعداد و تیراژ بالا برود، این یک موفّقیّت است؛ فرض کنید کتابهایی که در شرح حال شهدا مینویسند؛ خب هر چه افراد بیشتر بخوانند، بیشتر بهرهمند میشوند. کتابهای فکری این جوری نیست؛ کتابهای فکری لازم است در فکر رسوخ کند؛ و این، صرفاً با نشر کتاب حاصل نمیشود. شما نگاه کنید غربیها در این کارها خوب واردند، خوب بلدند؛ ببینید مثلاً فرض کنید فلان متفکّر، حالا مثلاً هِگل مگر چند کتاب نوشته؟ افکارش را از داخل این کتابها استخراج میکنند و درمیآورند، تخلیص میکنند، خلاصه میکنند، آن فکر را با بیانهای مختلف، با زبانهای مختلف، با شیوههای مختلف پخش میکنند، منتشر میکنند. این کار [در مورد ایشان هم] باید انجام بگیرد.
من البتّه گمان میکنم قبلها به خود مرحوم آقای مصباح (رضوان الله علیه) یا شاید به بعضی از شاگردهای ایشان راجع به ملّاصدرا این حرف را زدم که کتاب ملّاصدرا تدریس میشود، امّا لبّ حرفهای ملّاصدرا چیست؟ ملّاصدرا چند مسئلهی اساسی دارد؛ اینها را پیدا کنید، بکشید بیرون، روی اینها بحث بشود، کار بشود، کتاب نوشته بشود، مباحثه بشود؛ این لازم است. در مورد خود آقای مصباح همین جور است و باید این جوری بشود. نگاه کنید، ببینید آن جهتگیری فکری ایشان، آن نقطهی تمرکز فکری ایشان چیست، چه در مسائل فلسفی، چه در مسائل اجتماعی، چه در مسائل اعتقادی و فکری، در فضای مجازی و از این قبیل پخش میشود ــ یک تکّه حرف را پخش کنید، این منتشر بشود، در ذهنها بماند، به زبانها بیاید، تکرار بشود؛ و مثل مَثَلِ سائر(۵) که در زبانها تکرار میشود و میمانَد، این فکر بماند، معلوم بشود این، فکر آقای مصباح است؛ تا افراد اسم آقای مصباح را میآورند، هر کسی که دیده این تکّهها را، این نوشتهها را، ذهنش به یکی از اینها متوجّه بشود، یادش بیاید. مثلاً یکی از راههای پخش فکرِ یک آدمِ متفکّر برجستهی عمیقی مثل آقای مصباح این است.
صوت هم خیلی خوب است. حالا شاید لازم نباشد از اوّل تا آخرِ یک سخنرانی را پخش کنیم ــ آن [کار] شاید یک مقداری تأثیر را هم کم کند ــ امّا بالاخره میتوان از یک صوتِ یک ساعته یا مثلاً سه ربع ساعتهای که مستمع را کاملاً جذب میکرده، مثلاً یک ربع ساعت مطلب درآورد.
یکی از چیزهایی که در این جلساتِ داخل حسینیّهی(۶) ایشان نظر من را خیلی جلب میکند، این است که وقتی [فیلم آن را] پخش میکنند، آدم میبیند اوّلاً مستمعین که متراکم نشستهاند، همه جوانند، یعنی مثلاً یک آدم مسنّ بالای چهل سال شاید در اینها دیده نمیشود؛ همه جوانند. و [ثانیاً] همه همین طور محوند! این خیلی مهم است. من چون خودم سخنرانم، دهها سال [سخنرانی کردهام]، به این نکات توجّه دارم. چه زمانی هست که سخنران احساس میکند موفّق است؟ این نگاهها و برخوردها و بهاصطلاح آن نمایشهایی که از رفتار مستمع وجود دارد، نشاندهندهی یک حقیقتی است؛ این را شما در سخنرانیهای ایشان مشاهده میکنید، یعنی این من را خیلی جلب میکند. ایشان چه دارد میگوید که این جور همهی دلها را، چشمها را مجذوب کرده، مبهوت کرده؟ این تکّههای خاص را پیدا کنید، مکرّر پخش کنید.
خوشبختانه صدا و سیما نسبت به این قضیّه روی خوش نشان داده. حالا گاهی اوقات هست مسئولانِ رسانهها و مانند اینها روی خوش به یک چیزی نشان نمیدهند، [ولی] نسبت به کارهای ایشان الحمدلله صدا و سیما گرایش خوبی دارد و در ساعات مختلف [پخش میکند]. من گاهی عبور میکنم، [وقتی] نگاه میکنم میبینم، یا گاهی نشستهام میبینم که از ایشان چیزهای زیادی را پخش میکنند؛ حیات آقای مصباح این است، زنده بودن آقای مصباح این است.
خب جسم ایشان رفت، حیف هم بود، خیلی حیف بود، یعنی وجود ایشان واقعاً مایهی برکت بود، آدم از دیدن ایشان استفاده میکرد؛ یکی از این کسانی [بود] که ما در طول عمر دیدیم از دورهی جوانیشان، نه حالا؛ آن وقت که ایشان شاید هنوز ازدواج هم نکرده بود ــ من قبل از اینکه بیایم قم، در مشهد با ایشان آشنا شدم؛ گمان میکنم مثلاً سال ۳۶، ۳۷ بود ــ از آن وقت آدم میفهمید ایشان یک مرد متدیّن، اهل دین و اهل تقوا بودند. از جملهی آن کسانی بود که «مَن یُذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیَتُه»(۷) بود؛ رؤیت ایشان هم آدم را کمک میکرد، پیش میبُرد، به یاد خدا میانداخت. خب هر چه از آن جوانی گذشت، ایشان بهتر هم شد؛ اگرچه هر چه هست، مال همان دورهی جوانی است. شما جوانها قدر این دوره را بدانید؛ آنچه آن آخرِ کار به درد آدم میخورد و گیر آدم میآید و برای آدم میماند، همین [چیزی] است که حالا شماها کسب کردهاید و دارید کسب میکنید. جوانها قدر جوانیشان را بدانند.
خدا انشاءالله درجاتشان را عالی کند. بله، دو سال از درگذشتشان گذشت؛ دوازدهم دی بود. خداوند انشاءالله درجات ایشان را عالی کند و ایشان را مشمول مغفرت و رحمت خودش قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات پس از اقامه نماز بر پیکر دکتر عباس شیبانی
انشاءالله خداوند آقای دکتر شیبانی را رحمت کند، درجاتشان را عالی کند. آقای دکتر شیبانی به معنای واقعی کلمه جزو انسانهای صالح بود. ما ایشان را خیلی وقت [است]، سالها است، یعنی شاید پنجاه و چند سال است [میشناسیم]. ایشان تازه از زندان آزاد شده بود، به نظرم سال ۴۷ یا ۴۸ بود که با ایشان آشنا شدیم. آدم فعّال، خیرخواه و آمادهبهکار، و به معنای واقعی کلمه مبارز [بود]؛ واقعاً این جوری بود.
من با مرحوم طاهر احمدزاده از مشهد آمدیم تهران، یک کاری داشتیم اینجا، لازم بود جمعی از افراد صاحب فکر و صاحب نظر و مانند اینها مثل آقای طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، اینهایی که بودند، جمع میشدند؛ من و آقای احمدزاده یک حرفی برای آنها داشتیم. احمدزاده گفت که جمع کردنِ اینها کار ما نیست، کار عبّاس شیبانی است؛ او میتواند اینها را جمع کند. این بود که با ایشان تماس گرفتیم و آمد و گفتیم ما چنین کاری داریم، فوراً ــ به نظرم شاید در ظرف دو روز ــ یک جلسهی پانزده شانزده نفره، از دکتر شریعتی، آقای بهشتی، آقای مطهّری، همه را [جمع کرد]؛ یک آدم این جوری بود؛ آمادهبهکار. بعد از انقلاب هم به معنای واقعی کلمه ایشان مشغول کار بود، مشغول تلاش بود. خانمش هم با ایشان خیلی واقعاً همراهی کرد. خدا انشاءالله خانم مفیدی را رحمت کند.
بیانات در دیدار خانوادههای شهدای شاهچراغ
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید. حادثهی تلخ و در عین حال پُرشکوه حرم مطهّر حضرت احمدبنموسیٰ شاهچراغ یک حادثهی ماندنی است در تاریخ. اوّلاً خیلی پُرمعنا است؛ ثانیاً ماندنی است؛ حادثهای نیست که به این زودی از یاد تاریخ ایران برود. خب خود جناب احمدبنموسیٰ را هم شهید کردند. برادر بزرگوار ایشان یعنی حضرت علیّبنموسی الرّضا (سلام الله علیه) را هم شهید کردند. شهید کردند که نام آنها و یاد آنها فراموش بشود؛ فراموش شد؟ یاد امام رضا فراموش شد؟ یاد شاهچراغ فراموش شد؟ به کوری چشم دشمنان، یاد اینها، ارزش اینها، جایگاه اینها، عظمت رحمت الهی برای اینها روزبهروز آشکارتر خواهد شد.
البتّه خانوادهها داغدار شدند؛ این را کاملاً میفهمیم. عزیزانشان، فرزندانشان، حتّی کودکانشان، پدران و مادرانشان از دستشان رفتند؛ در اینها شکّی نیست. داغدار میشوند؛ دلها میسوزد، دل ما هم سوخت؛ دل ما هم خیلی سوخت برای این حادثه، امّا در مقابل این فقدان، یک عظمتی وجود دارد و آن عبارت است از لطف الهی نسبت به آنها و نسبت به شماها که بازماندهی آنها هستید. در بزرگی این لطف الهی نسبت به شما اینکه، خدای متعال در قرآن میفرماید: اُولئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم؛(۱) «اُولئِکَ» یعنی همین شماها؛ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم. خدا بر شماها، بر بازماندگان، بر داغدیدگان این شهدا درود میفرستد و صلوات میفرستد. خود آنها هم که خب مقامشان عالی است.
محکومیّت دشمن هم در این قضیّه با خیلی از حوادث تروریستی دیگر کشور فرق دارد. یک وقت یک مجموعهی نظامی را میزنند، یک وقت یک مجموعهی سیاسی را میزنند؛ خب آن یک حرف است؛ یک وقت یک مجموعهی زائر را میزنند که نه محفل سیاسی است، نه محلّ رزم و دعوا است؛ محلّ زیارت است، محلّ انس با خدا است. از تهران، از همدان، از گیلان، از خود شیراز، از کهگیلویه و بویراحمد، از جاهای مختلف انسانها رفتهاند آنجا برای عرض نیاز، برای خلوت با خدا، برای خلوت با اولیای خدا و مورد این ظلم قرار گرفتهاند. دشمن خیلی رسوا است در این قضیّه. این دشمن کیست؟ آن که مرتکب این جنایت شد، فقط او دشمن است؟ او که خب معلوم است؛ او دشمن است، جانی است، خیانتکار است، جنایتکار است، امّا فقط او نیست؛ کسانی پشت سر او هستند. میگویند «داعش»؛ خب بله، امّا داعش را چه کسی به وجود آورد؟ این موجود خطرناک را چه کسی تولید کرد؟ آمریکا صریحاً گفت ما داعش را تولید کردیم؛ خودش صریح گفت این را ــ نه حالا، [بلکه] هفت هشت سال پیش گفتند ما تولید کردیم داعش را ــ آنها گناهکارند؛ همانهایی که حالا پرچم حقوق بشر را به دست میگیرند. لعنت خدا بر این دهانهای دروغگو، بر این دلهای سیاه و شقی! این جور عمل میکنند، آن جور حرف میزنند. دربارهی حقوق بشر، دربارهی حقوق زن، دربارهی مسائل گوناگون انسانی، حرفشان این است، عملشان آن است؛ یعنی منافقِ کامل! و منافق، کافر است و کافر دشمن خدا است، عدوّالله است؛ اینها، هم کافرند، هم منافقند، هم دشمن خدایند. اینها در این قضیّهی شاهچراغ رسوا شدند.
این قضیّه را هم نباید بگذارند فراموش بشود. البتّه فراموش نمیشود، امّا بایستی دستگاههای فرهنگی ما، دستگاههای رسانهای ما، عناصر هنری ما، این قضیّه را مثل قضیّهی عاشورا، مثل قضایای گوناگون تاریخی، نگه دارند، بزرگ کنند، ترسیم کنند، آیندگان بفهمند. ما در این زمینهها کوتاهی داریم؛ ما در قضیّهی رسانه و تبلیغ و ترسیم واقعیّات کوتاهی داریم. خیلی از جوانهای ما و شما قضایای بیست سال قبل را نمیدانند، قضایای منافقین را نمیدانند. در همین شیراز، روز ماه رمضان، دم افطار، منافقین وارد خانهی آن دکترِ شریفِ بزرگوار میشوند و [او را] به رگبار میبندند؛(۲) روز ماه رمضان در شیراز! بعدها من به آن خانه رفتم. نسل جوان ما متأسّفانه خیلی از اینها را نمیداند؛ ما در این زمینهها کمکاری داریم؛ باید عناصر هنری ما [کار کنند]. حالا شما جوانها که اینجا هستید، هر کدامتان که در کار هنر، در کار رسانه، در کار تبلیغ، در کار نگارش دستی دارید، یادتان باشد که اینها جزو وظایف حتمی ما است.
به هر حال، من به همهی شما بازماندگان عزیز این شهیدان بزرگوار مجدّداً تسلیت عرض میکنم؛ هم تسلیت، هم تبریک؛ تبریک هم دارد. اینها مقامات عالی پیدا کردند؛ کوچکشان، بزرگشان ــ در میان آنها بچّه بود، بزرگ بود، جوان بود، زن بود، مرد بود، شهری بود، روستایی بود ــ به مقامات عالی رسیدند؛ این واقعاً تبریک دارد و [البتّه] تسلیت هم عرض میکنیم. انشاءالله خداوند به شماها صبر بدهد و مأجور بدارد.
(۱ سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۵۷
گزیدهای از بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی
من در صحبت با دوستان در دولت، اشاره کردم به بازسازی انقلابیِ ساختارِ فرهنگی کشور؛(۱) گفتم که ساختار فرهنگی کشور یک بازسازی انقلابی لازم دارد. اوّلاً مراد، «ساختار فرهنگیِ کشور» است، یعنی جامعه؛ نه ساختار فرهنگی دولت. اینکه ساختارهای فرهنگی دولت، یعنی مثلاً ادارات و نسبتشان چه جوری باشد، این مورد بحث نیست؛ یعنی ذهنیّت جامعه، فرهنگ جامعه. یعنی همان طور که عرض کردم، آن نرمافزاری که در جامعه دارد کار میکند و دست افراد، زبان افراد، مغز افراد، امکانات افراد، ثروت افراد بر اساس این نرمافزار دارد به کار میافتد، باید درست بشود، باید ساختار انقلابیاش تجدید بشود. حالا چرا میگوییم «ساختار انقلابی»؟ برای خاطر اینکه انقلاب در این کار واقعاً معجزه انجام داد. این انقلابِ امام بزرگوار ما و ملّت، معجزهگر بود.
انقلاب اسلامی ایران مثل همهی انقلابها، بنیانهای پیشین را تغییر داد؛ یعنی طبیعت انقلاب، تهاجم به بنیانهای پیشین است؛ طبیعت هر انقلابی این است. انقلاب میآید برای اینکه بنیانهای اقتصادی غلط، بنیانهای فرهنگی غلط، بنیانهای سیاسی غلط را تغییر بدهد و دگرگون بکند. انقلاب آمد این بنیانها را تغییر داد؛ همیشه همین جور بوده، در صدر اسلام هم همین اتّفاق افتاد.
خب حالا مراد ما از بنیانهای فرهنگی غلط چیست. مراد، گزارههای غلطی است که بر اذهان مردم حاکم است. ذهن مردم بتدریج و تحت عوامل مختلف، تحت تأثیر گزارههای غلطی قرار میگیرد. حالا مثلاً در انقلاب ما یکی از گزارههای غلط که میشود مثال زد، مسئلهی «نمیتوانیم» بود. یعنی واقعاً بر ذهنیّت جامعهی ما، جوانان ما، «نمیتوانیم» حاکم بود.
... این یک گزارهی فرهنگی رایج بود: «نمیتوانیم»؛ که این خودکمبینی ملّی، عدم اعتماد به نفس ملّی بود. یا مثلاً شیفتگی نسبت به غرب: هر چیز غربی از نظرشان شیرین بود؛ افتخارِ به کار بردن لغات فرنگی؛ هر لغت فرنگی را به کار میبردند، افتخار میکردند. و از این قبیل صدها مورد میشود [مثال زد]؛ یعنی گزارههای کلیدی، چیزهایی که واقعاً در زندگی بشر تأثیر میگذارد، اینها وجود داشت؛ چه در زمینههای اجتماعی که مثال زدم، چه در زمینههای شخصی، در زمینههای زندگی شخصی، آن فرهنگهای غلطی که رایج بود در ذهن ماها، که حالا مثالهای فراوانی دارد که وقت را من نمیگیرم؛ انقلاب آمد اینها را، این بنیانها را، بعضی را متزلزل کرد، بعضی را بکلّی از بین برد، جایگزین کرد؛ «نمیتوانیم» را «میتوانیم» کرد؛ شیفتگی نسبت به غرب را، تبدیل کرد به اعتراض نسبت به غرب و انتقاد نسبت به غرب. در مسائل شخصی، خودشیفتگی و خودپسندی و میل به شهرت و مانند اینها را تبدیل کرد به ایثار، ازخودگذشتگی، عدم اصرار بر آوردن نام خود. و این چیزها خب یک چیزهای خیلی مهمّی است؛ انقلاب این کارها را انجام داد؛ و این تغییر فرهنگی به معنای واقعی کلمه اتّفاق افتاد.
این، روح تهاجمی انقلاب است؛ یعنی انقلاب یک روحیهی تهاجمی دارد که خصلت انقلاب است، بنیانهای غلط را، بنیانهای گذشته را ویران میکند و به جایش نوآوری میکند، بنیانهای جدیدی میآورد.... ما به کمک پایههای فکری انقلاب و به کمک روحیهی جوانهای انقلابی ــ که بحمدالله امروز هستند و کم هم نیستند و زیادند و تحت تأثیر تفکّرات انقلابیاند ــ میتوانیم آن روحیه را تجدید کنیم؛ آن تهاجم را دوباره به وجود بیاوریم؛ آن حرکت عظیم را بار دیگر در کشور به وجود بیاوریم از حرکت عظیم فرهنگی.
اگر ما بتوانیم مهندسی فرهنگی را به معنای واقعی کلمه ــ که حالا یک مختصر توضیحی خواهم داد ــ انجام بدهیم، میتوانیم گزارههای غلط را از فضای جامعه برطرف کنیم؛ نتیجهی حتمیاش، زدودن گزارههای غلط از فضای ذهنیّت جامعه و رواج گزارههای درست است. حالا مثلاً فرض کنید که اگر چنانچه همین گزارهی «نمیتوانیم» ــ که گفتیم انقلاب آمد و اساس این گزاره را به هم زد و از بین برد ــ علاج نشود، امروز باز در یک بخشهایی، با یک عناوین دیگری، با یک مقدّمات دیگری، این «نمیتوانیم»ها استنتاج میشود که باید علاج بشود. حالا با آن مقدّمات گاهی میگویند نمیگذارند؛ مثلاً جوان است، توانایی دارد، میتواند کار کند امّا میگوید «نمیگذارند کار کنم»، یا میگوید مدیریّت جامعه ضعیف است، یا میگوید قانون غلط است. بالاخره با مقدّمات گوناگونی به این نتیجه میرسد که آقا نمیشود کار کرد؛ نتیجهی این «نمیشود کار کرد» چیست؟ یأس است دیگر؛ و این یأس به معنای واقعی کلمه، یک آفتی است مثل آفاتی که به گیاهان و به درختان و مانند اینها میخورد و خشک میکند و درخت را از رشد و از طراوت میاندازد. بنابراین این گزاره مثلاً باید از بین برود.
در یک دورهای، حدود یکی دو دههی پیش، یک حرکت وسیع و عمیقی در زمینهی پیشرفت علم در کشور اتّفاق افتاد. آن هم باز به خاطر همین بود که یک گزارهی درستِ صحیحِ عبور از مرزهای دانش مطرح شد و همهگیر شد و پذیرفته شد، دنبالگیری شد، تعقیب شد و نتیجه این شد که ما از لحاظ علمی واقعاً یک حرکت بزرگی در کشور انجام دادیم؛ یعنی واقعاً جهش علمی در کشور به وجود آمد. به دنبال آن، در بخشهای مختلف جهش فنّاوری به وجود آمد؛ این، اتّفاق افتاد؛ این واقعیّتی است که وجود دارد. الان آن طور که انسان احساس میکند، با گزارشهایی که میرسد، این حرکت ضعیف شده. این خیلی خطرناک است! دنیا که متوقّف نمیشود، رقبا که متوقّف نمیشوند؛ دائم در حال حرکت و پیشرفتند. ما اگر چنانچه توقّف کنیم، قطعاً عقب میافتیم و عقبافتادگی علمی به معنای زیر دست قرار گرفتن است.اگر بخواهید کشور زیر دست قرار نگیرد، ما باید از لحاظ علمی دستِ بالا را در بخشهای مختلف دانش در کشور داشته باشیم؛ و این احتیاج دارد به حرکت مجدّد؛ واقعاً روی این مسئله فکر کنید.
۵ راهکار موثر برای کوچک کردن شکم پس از ۵۰ سالگی
۵ راهکار موثر برای کوچک کردن شکم پس از ۵۰ سالگی به ترتیب عبارتند از:
۱. مصرف کافی پروتئینها
با افزایش سن، بدن دچار تغییرات متعددی میشود که یکی از مهمترین آنها، تحلیل توده عضلانی است. تحلیل عضلانی میتواند با افزایش توده چربی شکم همراه باشد زیرا در این شرایط بدن بهتدریج مقدار چربی بیشتری را در بافت شکم ذخیره میکند. برای مقابله با این وضعیت، لازم است تا مقدار کافی پروتئین در رژیم غذایی گنجانده شود. پروتئینها علاوه بر حفظ و تشکیل بافت عضلانی در تحریک متابولیسم و تسهیل کاهش وزن نیز نقش دارند. در سنین میانسالی و پس از آن نیاز روزانه بدن به پروتئینها بین ۱ تا ۲/۱ گرم بهازای هر کیلوگرم وزن است.
۲. کاهش مصرف غلات تصفیهشده
یکی از روشهای کاهش چربیهای شکمی، محدودیت مصرف غلات تصفیهشده است. انواع نان سفید و خوراکیهای آماده از غلات تصفیهشده تهیه میشوند که پس از مصرف به سرعت به قند تبدیل میشوند و زمینهساز افزایش قند خون خواهند بود. افزایش قند خون منجر به تجمع چربیهای شکم میشود که برای سلامت بدن مضر است. بنابراین، استفاده از نان و آردهای سبوسدار و کاهش خوراکیهای آماده برای حفظ تناسب اندام و دریافت ریزمغذیهای ضروری اهمیت دارد.
۳. دریافت مقدار بیشتر فیبرهای غذایی
فیبرها انواعی از کربوهیدراتها هستند که بدن قادر به هضم آنها نیست و تقریبا بدون تغییر از بدن دفع میشوند. مصرف خوراکیهای حاوی فیبر در تنظیم اشتها و پیشگیری از یبوست نقش دارد و از طرفی به حفظ احساس سیری کمک میکند که مانع از پرخوری و ریزهخوری میشود. از آنجا که با افزایش سن روند متابولیسم کندتر میشود و احتمال افزایش وزن بیشتر خواهد بود، بهتر است از منابع حاوی فیبر مانند میوهها و سبزیجات بیشتر مصرف شود.
۴. گنجاندن چربیهای سالم در رژیم روزانه
مصرف منابع چربیهای سالم میتواند به کاهش وزن کمک کند و در تامین منابع انرژی نیز تاثیر داشته باشد. این چربیها در گردو و روغن زیتون بهوفور وجود دارد که بهدلیل ریزمغذیهای دیگر در تحریک متابولیسم و کاهش وزن موثر است. اسیدهای چرب ضروری در این منابع برای سلامت سلولها و پیشگیری از التهابات بدن نیز مفید خواهد بود.
۵. نوشیدن فراوان آب
نوشیدن فراوان آب نهتنها برای تامین رطوبت مورد نیاز بدن ضروری است بلکه در دفع مواد زائد و جلوگیری از نفخ نیز نقش دارد. نوشیدن آب فراوان بهخصوص در سنین میانسالی و افرادی که قصد کاهش چربیهای شکم را دارند، بسیار مهم است. براساس مطالعات، افرادی که در سنین حدود ۵۰ سالگی و پس از آن ۸ لیوان در روز آب مینوشند در زمینه کاهش چربیهای شکم موفقتر هستند.
خواص شگفت انگیز شلغم
یکی از خواص شلغم تقویت سیستم ایمنی بدن است. این مادهی خوراکی به دلیل داشتن فیتوکمیکال (مواد شیمیایی گیاهی) و چند نوع آنتی اکسیدان بدن را در برابر بیماری سرطان مقاوم میکند.
خواص شلغم به دلیل وجود ویتامینهای K، A، C، E، B۱، B۳، B۵، B۶، B۲ و مواد معدنی مانند منگنز، فیبر، پتاسیم، منیزیم، آهن، کلسیم و مس بر کسی پوشیده نیست. این مادهی خوراکی از اواسط فصل پاییز وارد بازار میشود. درست زمانی که سرما به اوج خود میرسد، شلغم با آن خاصیت گرم خود میتواند شما را از ابتلا به بیماری سرماخوردگی در امان نگه دارد.
البته این تنها یکی از خاصیتهای درمانی شلغم به شمار میرود.
این مادهی غذایی خواص دیگری نیز دارد که عبارتند از:
پیشگیری از ابتلا به سرطان
سلامت قلب و عروق
خاصیت شلغم برای سلامت استخوانها
خواص شلغم برای بیماران مبتلا به آسم
تقویت دستگاه گوارش
تاثیر شلغم در کاهش وزن
سلامت چشم
پیشگیری از ابتلا به سرماخوردگی
روشن کردن پوست
مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش شود
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با گرامیداشت یاد مرحوم حجتالاسلام دکتر اژهای از بنیانگذاران اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، فعالیت جوانان دانشجو و برخوردار از نگاههای نو و تحولی را مغتنم دانستند و افزودند: انجمنهای اسلامی با دو هدف تقویت پایههای فکری و اعتقادی خود اعضاء و همچنین اثرگذاری بر محیط پیرامونی شکل گرفت اما انجمنهای اسلامی در خارج از کشور یک مأموریت دیگر نیز دارند که معرفی تفکر بنیادی و مرکزی جمهوری اسلامی است.
ایشان تبیین اصول جمهوری اسلامی از جمله پیوند و ارتباط جمهوریت و اسلامیت را کلیدی برشمردند و گفتند: حرف نوی جمهوری اسلامی همین است که در تشکیل یک حکومت، علاوه بر اثرگذاری مردم، اصول دینی و ایمانی نیز اثرگذار است.
رهبر انقلاب، به روز رسانی انجمنهای اسلامی با حفظ اصول و مبانی را الزام دیگری برای شرایط امروز دانستند و خاطرنشان کردند: برخی اصول و مفاهیم ثابت و ماندگار هستند همچون اصل عدالت که از هزاران سال قبل وجود داشته و کهنه نمیشود اما در شکل اجرای عدالت امکان تغییر و نوآوری وجود دارد.
ایشان مسئله علم و پیشرفت علمی را گفتمان رایج کشور در سالهای اخیر خواندند و با تقدیر از برگزاری گردهمایی علمی در همایش کنونی انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا گفتند: مسئله پیشرفت علمی و عبور از مرزهای دانش نباید فراموش، و اینگونه تصور شود که توجه به جنبه های دینی و انقلابی موجب غفلت از پیشرفتهای علمی است.
در ابتدای این دیدار، حجتالاسلام واعظی نماینده مقام معظم رهبری در انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا نیز گزارشی از فعالیتها و برنامههای این انجمنها بیان کرد.































