emamian
اخراج آمریکا از منطقه تدریجی و عراق، گام اول است
سفر اخیر دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران به عراق نشان از عمق نفوذ و روابط سطح بالای دو کشور دارد که عزم خود را جزم کردند تا ضمن افزایش همکاری، خروج نیروهای آمریکایی از عراق را نیز محقق کنند.
محمد مهدی ملکی - به عقیده برخی تحلیلگران سیاسی، شرایط منطقه و روند تحولات آن را باید به دو دوره پیش و پس از ترور شهدای مقاومت یعنی سرداران شهید «حاج قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» تقسیم کرد.
امروز تلاش جبهه مقاومت معطوف به خروج نیروهای آمریکایی از منطقه شده و در مقابل هم آمریکا و ایادی آن نیز، همه توان خود را به کار بستند تا با تضعیف حداکثری کشورهای عضو جبهه مقاومت آنها را مشغول به امور دیگری کرده تا بلکه از خواست خود مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از منطقه عقب نشینی کنند.
قطع به یقین فرآیند خروج نیروهای آمریکایی از منطقه زمان بر خواهد بود و موانعی هم پیش روی این مسیر خواهد بود که نیازمند برنامه ریزی مناسب و عزم و اراده همه طرف های تاثیرگذار در منطقه هستیم تا بتوانیم به این خواست و اراده مردمی جامه عمل پوشانیم.
خروج نیروهای آمریکایی از منطقه به صورت گام به گام و تدریجی صورت خواهد گرفت و اولین و شاید مهمترین گام در این مرحله، خروج آمریکا از عراق است که محل اقدام تروریستی آمریکایی بوده و امروز شاهدیم که پارلمان آن کشور در اقدامی قابل تحسین خروج نیروهای آمریکایی را به قانون بدل کرده است.
در این میان اما رابطه میان ایران و عراق علیرغم خواسته و میل بدخواهان، تنها کاهش پیدا نکرده بلکه شواهد نشان از سیر صعودی همکاریها و افزایش سطح روابط به خصوص پس از ترور فرماندهان ایرانی و عراقی مقاومت توسط آمریکا دارد.
اخیراً سفری رسمی یک مقام عالی رتبه امنیتی ایران به عراق را شاهد بودیم که در آن سفر هیئت ایرانی دیدارهای جداگانه ای را با مقامات عالی عراق به ترتیب داد و گفتگوهای خوبی میان دو طرف در زمینه های مختلف همکاری صورت گرفت.
سفر اخیر دریابان علی شمخانی به عراق به عنوان اولین سفر رسمی یک مقام ایرانی به آن کشور پس از ترورسردار قاسم سلیمانی و آن هم در این برهه زمانی که دو کشور در شرایط خاصی قرار داشته و تحولات ویژه ای را در منطقه و عرصه بین المللی شاهد هستیم، می تواند حائز اهمیت بالایی برای دو طرف به حساب آید.
شمخانی در این سفر با «عادل عبدالمهدی» نخست وزیر دولت پیشبرد، «برهم صالح» رئیس جمهور، «محمد الحلبوسی» رئیس مجلس، «فالح فیاض» مشاور امنیت ملی، «مصطفی کاظمی» رئیس دستگاه اطلاعاتی عراق و برخی دیگر از شخصیتهای تاثیرگذار سیاسی از جمله «سید عمار حکیم» رهبر جریان حکمت ملی، «نوری مالکی» رئیس ائتلاف دولت قانون، «حیدر العبادی» رهبر ائتلاف نصر و «هادی العامری» رهبر ائتلاف فتح دیدار و در خصوص موضوعات مشترک و مورد علاقه دو طرف، مسائل مهم دوجانبه، منطقهای و بین المللی گفتگو کرد.
وجه مشترک دیدارهای صورت گرفته طرف ایرانی با مقامات عراقی، تاکید دو طرف بر لزوم افزایش سطح روابط و همکاریهای دوجانبه میان ایران و عراق در زمینه های مختلف از جمله همکاریهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اطلاعاتی بود.
این سفر و دیدارهای انجام شده آن، دربردارنده نکات مختلف و مهمی بود که تلاش میشود در این گفتار به برخی از آنها به صورتی موجز پرداخته شود:
_ هیچ مقام آمریکایی پس از ترور فرماندهان مقاومت تاکنون سفری به عراق انجام نداده که این موضوع به اعتقاد برخی کارشناسان میتواند به دلیل فضای ضد آمریکایی ایجاد شده در عراق و نگرانی مقامات کاخ سفید از عواقب حضور احتمالی خود در آن کشور باشد. در مقابل اما، سفر رسمی شمخانی به عراق نشان از عمق نفوذ و روابط سطح بالای ایران با عراق دارد.
_ شمخانی در این دیدارها به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران ضمن تاکید مجدد بر لزوم فراهم شدن شرایط جهت ایجاد ثبات امنیتی و سیاسی در عراق، تسریع روند انتخاب دولت مورد نظر مردم عراق را امری مهم برای این کشور دانست و حمایت ایران را از دولت آینده و شخص نخست وزیر عراق اعلام کرد.
_ حضور شخصی چون شمخانی در عراق و دیدارهای مهم وی با مقامات عالی رتبه آن کشور، آن هم در شرایطی که گروه ها و شخصیت های مختلف سیاسی عراق در حال رایزنی در به اجماع رسیدن انتخاب فردی به عنوان نخست وزیر هستند، می تواند به منزله تلاش های ایران در تسریع روند انتخاب دولت مردمی عراق به منظور رسیدن به ثبات سیاسی و امنیتی آن کشور به حساب آید.
_ تاکید بر «نقش مرجعیت» به عنوان رکن اصلی اتحاد و انسجام در عراق و اینکه ایشان در شرایط حساس کنونی کشور نقشه راه سیاسیون و مردم را به خوبی ترسیم کردند و از طرفی دشمن با آگاهی از این مسئله در صدد تضعیف جایگاه مرجعیت در عراق بر آمده است.
_ دیدار شمخانی با «مصطفی کاظمی» رئیس دستگاه اطلاعاتی عراق حائز اهمیت ویژهای بود به این دلیل که وی به عنوان یکی از نامزدهای تصدی پست نخست وزیری به حساب می آید و از طرفی پیشتر از سوی برخی گروههای حشد شعبی عراق از وی به عنوان فردی که در ترور شهدای مقاومت در فرودگاه بغداد دست داشته یاد کردند که این موارد بر اهمیت دیدار صورت گرفته می افزاید.
_ تاکید دو طرف برعدم دخالت بازیگران خارجی و جلوگیری از تبدیل شدن عراق به زمین بازی و تسویه حساب و درگیری دیگر کشورها با یکدیگر و اینکه امروز عراق به قدری توانمند شده که میتواند امنیت خود را بدون نیاز به کمک خارجی تامین کند، بنابراین نیازی به حضور نیروهای خارجی و از جمله آمریکا در آن کشور به بهانه تامین امنیت عراق نیست.
_ تاکید دو طرف بر «افزایش سطح روابط دوجانبه و همکاری ها» در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و امنیتی و همچنین تداوم برنامه های ایران و عراق در راستای مبارزه با تروریسم و خشکاندن ریشه های آن، از دیگر مواردی بود که در این سفر مورد تاکید قرار گرفت.
_ تاکید بر «وجود دشمنی مشترک» در مقابل دو ملت ایران و عراق یعنی آمریکا، به نحوی که امروز ایران را با شدیدترین تحریم ها مواجه کرده و از طرفی عراق را هم تهدید به تحریم میکند تا مبادا حضورش در عراق با چالش و تهدید مواجه شود.
_ ایران همواره خواستار صلح، ثبات و امنیت در عراق و دیگر کشورهای منطقه بوده و هست و در جهت تحقق این مهم تاکنون هزینههای بسیاری را هم پرداخت کرده که نقش انکارناپذیر ایران در سالهای مبارزه با تروریستها در خاک عراق را میتوان به عنوان یکی از مصادیق این امر به حساب آورد. مقامات عراقی در این سفر بارها از کمک های ایران در مبارزه با تروریست ها تشکر و قدردانی کردند.
_ با توجه به فراگیر شدن ویروس کرونا در کشورها مختلف جهان، ایران پیشنهاد همکاری و ارائه تجربیات خود در «مقابله با کرونا» را به عراق مطرح کرد و آنها هم از این موضوع در راستای گسترش همکاری های دوجانبه استقبال کردند.
توصیه رهبر انقلاب در پی تعطیلی مراسم اعتکاف امسال
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای نوشت که ایشان همواره با اشاره به برگزاری مراسم معنوی اعتکاف در ایام البیض (۱۳-۱۵) ماه رجب آن را یک فرصت با ارزش برای صفا دادن به دل، توبه و خودسازی دانستهاند.
این پایگاه در ادامه خاطرنشان کرده است: مؤمنین و بهویژه جوانان نیز در طول سالیان بعد از انقلاب اسلامی با گرایش به این پدیدهی معنوی آن را مغتنم شمرده و برای استفاده از این پدیدهی معنوی در مساجد شهرها سه روز معتکف شدهاند، اما امسال به دلیل شیوع ویروس کرونا و توصیهها و دستورالعملهای مجموعههای مسئول برای پرهیز از اجتماع به منظور جلوگیری از ابتلا به این بیماری، قرار شد مراسم معنوی اعتکاف در سراسر کشور برگزار نشود.
بنابر اعلام اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای با توجه به شرایط پیش آمده، رئیس ستاد مرکزی اعتکاف با ارسال نامهای از رهبر انقلاب درخواست کرد برای کسانی که قصد شرکت در مراسم معنوی اعتکاف را داشتند و اکنون از این فیض محروم ماندهاند توصیهای داشته باشند.
حضرت آیتالله خامنهای در پاسخ به این نامه و برای استفاده از فرصت ایامالبیض ماه رجب به تمام مشتاقان مراسم معنوی اعتکاف امسال توصیهای مرقوم داشتند که متن آن را پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR منتشر میکند:
«کسانی که از عمل با فضیلت اعتکاف محروم ماندهاند، بهتر است در هر یک از این سه روز نماز حضرت جعفر طیار علیه السلام بخوانند.»
تبلور عدالت انسانی در زمامداری حضرت علی(ع)
حجت الاسلام حسن سعیدی در گفتگویی ضمن تبریک میلاد با سعادت مولود کعبه حضرت علی (ع) اظهار داشت: ولادت حضرت علی (ع) ۱۳ رجب در سال سی عام الفیل در کعبه رخ داده و بسیاری از دانشمندان و مهندسان اهل سنت این واقعه را نقل کردهاند از جمله حاکم نیشابوری از عالمان بزرگ اهل سنت نویسنده کتاب مستدرک علی الصحیحین نقل شده که فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین را در درون خانه کعبه به دنیا آورد، در واقع این را عالمان اهل سنت یادآوری کردهاند.
وی بیان کرد: مادر حضرت (ع) در ابتدا نام وی متناسب با نام پدر خود با نام اسد، حیدر گذاشت سپس پدر و مادر با الهام الهی توافق کردند نام وی را علی بگذارند همچنین برای ایشان چند کنیه از جمله ابوالحسن، ابوالحسین، ابوریحانتین، ابوسبطین و ابوتراب ذکر شده که در این میان حضرت علی (ع) ابوتراب را بسیار دوست میداشتند و اگر کسی آن حضرت را با این کنیه صدا میزد وی خوشنود میشد؛ در واقع حضرت این کنیه را از یک سو به معنای تواضع، فروتنی و همنشینی با خاک میدانست از سوی دیگر در یکی از جنگها وقتی پیامبر (ص) مشاهده کرد علی سر بر خاک گذاشته و خوابیده حضرت (ص) فرمودند او ابوتراب است و این کنیه را حضرت رسول به وی داد.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: باید این عدم پایبندی به عناوین اجتماعی درس بزرگی برای ما باشد که خود را گرفتار القاب نکنیم زیرا حضرت علی (ع) اسیر عناوین اجتماعی نبودند و هرگز اجازه ندادند موقعیت اجتماعی او را بفریبد از این جهت میتوان سبک زندگی حضرت را در این عرصه و عرصههای مختلف راهگشا و آن را الگویی برجسته دانست که به آن اقتدا کنیم.
جایگاه حضرت علی (ع) در مسئولیتهای اجتماعی
وی گفت: از منظر دیگر جایگاه حضرت پیش از مسئولیت و مدیریت نظام اجتماعی هم در خور بررسی است، قبل از اینکه حضرت در جایگاه مدیریت اجتماعی قرار گیرد به عنوان سربازی وظیفه شناس و تابع پیامبر (ص) بودند و نسبت به پیامبر (ص) و رهبری بر حقوق نظام اجتماعی در دوره خود ولایت پذیری تام داشتند و در عرصه مبارزه با شرک و بت پرستی به عنوان همراهی وفادار پیوسته کنار حضرت رسول بودند.
حجتالاسلام سعیدی گفت: همچنین در عرصههایی از نظام اجتماعی که نیازمند فداکاری بود، به عنوان برجستهترین فرد مطرح میشدند و اگر احساس میکردند باید از جان مایه بگذارند در این عرصه حضوری جدی مییافتند تا جایی که در لیله المبیت در بستر پیامبر آرمیدند، جان خود را فدای پیامبر کردند و آماده جانفشانی شدند؛ در این عرصه دشمنان از او ترسیدند در واقع اگر انسانی عافیت طلب باشد معمولاً سعی میکند در این موقعیتها این عرصهها را رها کند اما هرگز عافیت طلبی در زندگی حضرت (ع) مشاهده نشد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: از سوی دیگر حضرت مجاهدی خستگیناپذیر در عرصههای جنگ و مبارزه با دشمن است در غزوه هایی مانند بدر، احد و بنی نضیر و بنی قریظه در صف مقدم رویارویی با دشمن قرار گرفتند و شیرمرد بیشه رزم بودند و با همه این شجاعتها و بی هراسی از دشمن در شب هنگام و خلوت با معبود به عنوان پارساترین انسان ظهور میکردند همچنین انسانی امین برای پیامبر بودند که حضرت رسول (ص) ماموریتها را در بخشهای مختلف به ایشان واسپاری میکردند و حضرت (ع) به خوبی از پس مأموریتها بر میآمدند.
وی عنوان کرد: وظایف و مسئولیتهای اجتماعی به هنگام پذیرش مدیریت نظام اجتماعی نیز در خور توجه است، حضرت امیر (ع) در مرحلهای اقدام به اصلاح نظام مدیریت قبلی کردند و پایشی جدی نسبت به حیف و میل بیت المال داشتند، در واقع در حاکمیتهای پیش از وی، بیتالمال به تاراج رفته بود و حضرت (ع) فرمودند تمامی اموالی که پیش از من به ناحق به افراد واگذار شده همه آنها را به بیت المال بر خواهم گرداند علاوه بر اینکه نسبت به بازگرداندن اموال به بیت المال حساسیت نشان دادند به مدیران فاسد هشدار دادند سعی کنند توبه کرده و دست از اعمال ناشایست بردارند.
صادقترین سیاستمدار
این استاد دانشگاه گفت: حضرت در عرصه سیاست اداری و سازمانی یکی از بهترین روشها را به کار میبردند گرچه این نکته و ذهنیت در فرهنگ و عرف جهانی رایج شده که سیاست مداران را نیرنگ بازان معرفی میکنند و دلیل این مساله به نوع عملکرد آنها برمی گردد اما باید توجه کرد سیاست به معنای حقیقی عبارت است از تدبیر هم در حوزه زندگی فردی و هم اجتماعی معنا یابد، علی (ع) همیشه در عرصه سیاست، انسانی صادق است و با صداقت در این عرصه ظهور مییابند.
وی ادامه داد: پایبندی به حق و قانون از دیگر ویژگیهای آن حضرت است؛ ایشان از قانون الهی و حق هرگز عدول نکردند، همچنین در حوزه سیاست اداری در اجرای قانون هرگز سستی و مداهنه به خود راه نمیدادند و سعی میکردند قانون را به طور کامل اجرا و مدیرانی شایسته بر مسئولیتهای اجتماعی بگمارند از سوی دیگر نظارت اجتماعی را هرگز از یاد نمیبرد به ویژه نسبت به عملکرد مدیران اهتمام جدی دارد که میتواند در نظام اجتماعی برای مدیران به عنوان درس جدی مورد توجه باشد.
حجت الاسلام سعیدی گفت: علی (ع) در عرصه اقتصادی یک فعال در راستای رشد و توسعه اجتماعی است، در سیاست گذاریهای اقتصادی در حوزههای مختلف کار، عمران و آبادانی، صنعت و تجارت، نظات بر بازار و نظارت بر خانوار در برخورداریهای اقتصادی را از یاد نمیبردند و پیوسته به این مسائل مهم توجه دارد و نسبت به نیازهای ضروری جامعه اهتمام جدی دارد این نکته نیز در خور توجه است مخصوصاً نسبت به نظارت بر خانواده و رعایت عدالت در این عرصهها جرق جرداق دانشمند مسیحی میگوید اگر به دنبال صدای عدالت انسانی هستید به علی توجه کنید، علی (ع) در همین راستا دستورهای اکید و در همه عرصهها حضور جدی دارد و این حقیقت در سیره عملی و نامههای وی در عرصه اقتصاد و مدیریت نظام اجتماعی به ویژه در منشور مدیریتی آن حضرت که به مالک اشتر نوشتهاند به وضوح مشاهده میشود.
وی افزود: در عرصه سیاست اجتماعی نسبت به مردم مهربان بودند و سعی میکردند ازستم به مردم جلوگیری کنند و ارتباط با مردم را سرلوحه کار خود قرار میدادند الگو بودن در سیاست قضائی، عرصه امنیت اجتماعی و در حوزههای زندگی حضرت امیر نیز در خور بررسی است، در عرصه سیاستهای مدیریتی امروزه زندگی و سیره حضرت (ع) در حوزه اجرا و قضا درس آموز است.
حجت الاسلام سعیدی تصریح کرد: در شرایط اجتماعی که اکنون در آن هستیم به ویژه با توجه به شیوع بیماری کرونا سخنانی از حضرت علی (ع) نقل میکنیم مبنی بر اینکه دشواریها جز با شکیبایی از میان نمیرود همچنین امام علی (ع) فرمودند پیوسته بر صبر و شکیبایی پیشه کنید زیرا کسی که اهل شکیبایی و صبر باشد، محنت و سختی بر او آسان خواهد شد امیدواریم مردم این سخنان را در شرایطی کنونی اجتماع به عنوان تابلویی پیش روی خود قرار دهند و آن را آویزه گوش خود کنند تا دشواریها را بهتر برای خود هموار کنند.
جایگاه والای امام علی(ع) از دیدگاه علمای برجسته اهلسنت
در دنیای امروز که معنویت گمشده بشریت است، شناساندن شخصیتهای بینظیر و والا و سبک زندگی بزرگمردانی همچون امام علی(ع) که در همه مقاطع عمر گرانبهایش میتواند برای نسلهای عصر حاضر الگو و اسوه کاملی باشد؛ امری شایسته و ضروری است، این ضرورت به ویژه در جامعه اسلام به سبب توطئههای دشمنان و تلاش بیگانگان در جهت ایجاد تفرقه میان مسلمان شیعه و سنی، بیشتر خود را نشان میدهد.
امام علی (ع) شخصیتی تربیت یافته در دامن پیامبر گرامی اسلام (ص) است، ایشان در تمام دوران رسالت پیامبر همواره در رکاب پیامبر اسلام برای دفاع از اسلام و اعتلای کلمه وحدت مبارزه کرده و افتخارات فراوانی برای اسلام آفریده و احادیث و روایات رسیده از پیامبر اعظم در رابطه با شخصیت علی(ع) بیانگر عظمت و مقام والای آن حضرت در نزد پیامبر اکرم است.
بررسی شخصیت ممتاز حضرت علی(ع) به عنوان یکی از مهمترین محورهای وحدت مسلمانان و تبیین سیره وحدتآفرین آن حضرت در دوران سایر خلفای راشدین، میتواند امروزه درسی راهگشا برای مسلمانان و یک الگوی علمی و کاربردی برای اتحاد جهان اسلام باشد.
در میزگرد خبرگزاری تستیم که بهمناسبت فرارسیدن سالروز ولادت آن بزرگ مرد تاریخ تشکیل شد، علمای برجسته اهلسنت استان کردستان، دیدگاه خود را نسبت به جایگاه و منزلت امام علی(ع) در نزد اهلسنت مطرح کرده تا گامی در جهت تقویت وحدت بین مذاهب اسلامی برداشته شود و روح وحدت، اتحاد و اخوت که از مهمترین درسهای آن حضرت به جوامع اسلامی است، در بین نسل امروزی تقویت شود.
ماموستا رستمی: امام علی(ع) اسوه و الگویی همیشه جاودان برای جامعه بشریت است
ماموستا فایق رستمی، نمایند مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه شهر سنندج، ضمن تبریک فرارسیدن میلاد حضرت علی(ع) به جایگاه این حضرت از دیدگاه اهل سنت اشاره و اظهار داشت: امام علی(ع) اسوهای جامع و انسانی و الگویی همیشه جاودان برای نسل امروز و فرداهای جامعه بشریت است.
وی افزود: نوشتههای بسیار زیادی از شخصیت، جایگاه والا، بزرگی و عظمت حضرت علی(ع) در در کتابهای اهل سنت وجود دارد، ایشان شیرمردی از خلفای بزرگ اسلام بوده و بزرگمنشی و راه و روش و سبک زندگیش هیچگاه فراموش نمیشود.
وی به یکی از دیدگاهای اهلسنت اشاره و بیان کرد: شخصیت حضرت علی (ع) در جهان آفرینش پس از پیامبر اسلام (ص) یگانه است.
ماموستا رستمی گفت: از حضرت عایشه همسر پیامبر گرامی اسلام (ص) سوال پرسیده شده، که بزرگترین و دوستداشتنیترین زن و مرد نزد پیامبر کیست، گفته در بین زنان حضرت فاطمه (س) و از مردان نیز حضرت علی (ع) است.
امام جمعه شهر سنندج عنوان کرد: سعادتمند به معنای کامل و حقیقی کسیست که امام علی (ع) را در دوران زندگیش دوست داشته باشد.
ماموستا خدایی: شخصیت امام علی(ع) به نسل جوان معرفی شود
ماموستاعبدالرحمن خدایی، عالم برجسته اهلسنت نیز با بازخوانی ابعاد شخصیتی امیرالمومنین امام علی(ع) اظهار داشت: شخصیت گرانقدر حضرت علی (ع) برای بشریت قابل درک نیست و زبان بنده از توصیف عظمت و جاگاه والایش قاصر است.
وی حضرت علی(ع) یکی از بزرگمردان و برجستهترین شخصیتهای عالم اسلامی است، افزود: امام علی (ع) از یاران نزدیک پیامبر بزرگ اسلام و نزد اهل سنت جایگاه بسیار بزرگ و والایی دارد.
ماموستا خدایی با بیان اینکه روز میلاد خجسته حضرت امیر مؤمنان(ع) به روز پدر نامیده شده است، گفت: این نامگذاری، به معنای بزرگمردی، تکریم، بزرگداشت و ضرورت احترام به مقام پدران با ایمان و مسلمان است.
امام جمعه شهرستان بانه با تاکید بر اینکه شخصیت امام علی(ع) به نسل جوان معرفی شود، تصریح کرد: همه انسانها باید از مسیر و راه حضرت علی(ع) پیروی کنند و یقیناً تداوم این راه، سبب شده که علاوهبر تقویت وحدت و همدلی جامعه اسلامی، دشمنان هیچگاه نتوانند در میان شیعه و سنی تفرقه ایجاد کنند.
ماموستا راستی: شخصیت بیهمتای امام علی (ع)؛ الگویی بینظیر برای تربیت نسل امروز جامعه
ماموستا محمد امین راستی، عالم برجسته اهلسنت نیز نیز ضمن تبریک میلاد با سعادت مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) و روز پدر اظهار داشت: امام علی (ع) از صحابه رسول خدا و از دیدگاه اهل سنت از جایگاه والایی برخوردار است.
وی با تاکید بر اینکه باید ویژگیهای شخصیتی حضرت امام علی(ع) برای نسل جوان تبیین شود، افزود: احترام به اهل بیت رسول الله (ص) و حرمت نگه داشتن آنها، ریشه عمیقی در فرهنگ و اعتقادات اهل سنت داشته و باید این مسیر تداوم داشته باشد.
امام جمعه موقت سنندج با بیان اینکه همه ما اهل تسنن و اهل تشیع امام علی(ع) دوست داشته و احترام به این بزرگمرد را وظیفه خود میدانیم، خاطرنشان کرد: شخصیت بیهمتای امام علی (ع)، الگویی بینظیر برای تربیت نسل امروز جامعه بوده چراکه ایشان عظمتی ماندگار، معجزه خلقت، اسطوره عدالت و پدری معنوی و سراسر وحدت و نور است.
ماموستا شیرزادی: رأفت و گذشت را از امام علی (ع) فرا بگیریم
ماموستا مصطفی شیرزادی، امام جمعه شهرستان مریوان نیز با بیان اینکه 13 رجب روز ولادت امام علی(ع) از دیدگاه اهلسنت روزی بزرگیست، اظهار داشت: تواضع، فروتنی، بزرگمردی، عبادت، اخلاص، ایثار، شجاعت و استقامت در راه خدا و همه ویژگیهای برجستهای که در عالم وجود دارد در وجود پاک امیر المومنین (ع) جمع بود.
وی با بیان اینکه اهل سنت جایگاه ویژه و احترام خاصی برای امام علی(ع) قائل هستند، گفت: رأفت و گذشت یکی از مهمترین درسهاییست که باید همه ما و نسل امروزی از امام علی (ع) فرا بگیریم.
امام جمعه شهرستان مریوان با تاکید بر ضرورت درس گرفتن از راه و روش، رفتار و گفتار حضرت علی(ع) تصریح کرد: از مردم با ایمان و مسلمان کشور واستان کردستان درخواست میشود در صورت توان به برکت سالروز این روز فرخنده، روزه گرفته تا خداوند به خاطر این روزهای بزرگ، مشکلات و بلاها را از مسلمانان دور کند.
راهبردهای وحدت و تقریب مذاهب اسلامی(3)/ مروری بر رهنمودهای مقام معظم رهبری
تأکید و توصیه فراوان متون دینی و سفارشات رهبران و مصلحان جهان اسلام به تقویت وحدت و یکدلی میان امت اسلامی، به جهت آثار و برکات ارزشمند و گرانسنگی است که به واسطه آن نصیب مسلمانان می گردد. مقام معظم رهبری بارها در رابطه با امام خمینی (ره) نقل کردند که حفظ وحدت کلمه وصیت دائمى امام بود. «شاید در طول ده سال بعد از انقلاب، کمتر مسئلهاى به اندازه «وحدت» مورد تأکید آن بزرگوار بود» (3/4/1368). برخی از این آثار پر برکت از منظر مقام معظم رهبری عبارتند از:
1. حفظ امنیت: «من بر روى «وحدت ملى» تأکید بیشترى دارم؛ به خاطر اینکه امنیت هم ناشى از وحدت است. اگر وحدت نباشد، امنیت ملى هم به خطر مىافتد و ایجاد ناامنى مىشود» (26/1/1379).
2. پشتوانه دولتمردان و مایه ابهت و عظمت کشور: «برادران مسلمان وحدت اسلامى را بر افتراق مذاهب شیعه و سنى ترجیح دهند و نگذارند اختلاف مذهبى به اختلاف مشى و روش و جهتگیرى منتهى شود. وحدت اقوام ایرانى، وحدت مذاهب اسلامى، وحدت جریانهاى گوناگون سیاسى، تضمین کننده ابهت کشور است» (28/2/1388). «وحدت ملی همان چیزی است که میتواند پشتوانه همه تلاشهای دولتمردان و مبارزان و دلسوزان این کشور و این انقلاب باشد. بدون وحدت ملی این کشور بزرگترین نیروی خود و مایه عظمت خود را نخواهد دانست ... وحدت ملی شعار اساسی و حیاتی برای کشور ما است و مخاطب این شعار افراد خاصی نیستند، همه هستند آحاد مردم مسئولند ... وحدت ملی برای همه ملت شعار بزرگی است» (حدیث ولایت، خامنهای، ج1، ص229).
3. بهرهمندی از ایمان، عدالت و علم در جامعه: «آنچه که زمینه و بستر به کار گرفتن ایمان و عدالت و علم است، اتحاد ملى و آرامش در سطح کشور است. اگر در کشور آرامش نباشد، نه از علم مىشود بهرهبردارى کرد، نه از ایمان، و نه مىشود عدالت را در جامعه مستقر کرد» (14/3/1385).
4. ایجاد رعب در ابرقدرتها: «آن چیزی که ابرقدرتها را در مقابل ملت ایران مرعوب کرده است، در وجه اول وحدت کلمه بود» (حدیث ولایت، خامنهای، ج1، ص110).
5. جلب لطف و نعمت الهی و مجذوب ساختن دلها: وحدت عمومی تمام قشرها و طبقات نیز موجب جلب الطاف و نعمتهای الهی میشود. باید مثل گذشته از آن نگهداری کرد و در میان عامه مردم گسترش داد. اگر قرار باشد ارزشهای اسلامى به صورت ارزشهای قطعى در دنیا مطرح شود و دل انسانها را جذب کند و بر مبناى آن در زندگى مسلمانها تغییرى به وجود آید، باید وحدت بین آنها حفظ شود. با شعبه شعبه شدن و دشمنى کردن و جنگ فرقهاى راه انداختن، امکان ندارد که مسلمانان به وحدت دست یابند (10/4/1368 و 8/5/1368).
راز ولادت حضرت علی علیه السلام در درون کعبه
در سيزدهم رجب سال 30 عام الفيل، حادثه بس عجيبی رخ داد كه هرگز در تاريخ بشريت سابقه نداشته و بعد از آن نيز تكرار نشده است، و آن حادثه، به دنيا آمدن نوزادی است در درون خانه كعبه كه به نام علی عليه السلام اسم گذاری شد.
مادر وی فاطمه، دختر اسد فرزند هاشم است كه جزء نخستين زنانی شمرده می شود كه به پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله ايمان آورد و پيش از بعثت از آيين ابراهيم پيروی می كرد. همين فاطمه زنی است كه سخت مورد احترام پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله بوده است.
پدر اين طفل، عمران معروف به ابوطالب، حامی بزرگوار رسول خدا صلی الله عليه و آله بود.
* مدرک حادثه
به دنيا آمدن اميرمؤمنان، علی عليه السلام در درون خانه خدا فضيلتی است كه محدّثان شيعه و دانشمندان علم انساب آن را در كتابهای خود نقل كرده اند و در ميان دانشمندان اهل تسنن گروه زيادی به اين حقيقت، تصريح و آن را يك فضيلت بی نظير خوانده اند كه به نمونه هايی اشاره می شود:
1. محمد مالكی می گويد: «وُلِدَ بِمكَّةَ الْمُشَرّفَةَ داخِلَ بَيْتِ الْحَرامِ فی يَوْمِ الْجُمعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِاللّه ِ رَجَبِ سَنَةِ ثَلاثينَ مِنْ عامِ الْفيلِ... وَلَمْ يُولَدْ فِی الْبَيْتِ الْحَرامِ قَبْلَهُ اَحَدٌ سِواهُ، وَهِی فَضيلَةٌ خَصَّهُ اللّه تَعالی بِها اِجْلالاً لَهُ وَاِعْلاءً لَمَرْتَبَتِهِ وَاِظْهارا لِكَرامَتِهِ؛(1) علی در داخل خانه خدا در مكه، روز جمعه سيزدهم ماه خدا، رجب سال سی از عام الفيل به دنيا آمد... قبل از او كسی در داخل خانه خدا به دنيا نيامده بود و اين ولادت فضيلتی است كه خدای بلند مرتبه علی عليه السلام را به آن اختصاص داده است، برای تجليل او و بالا بردن مرتبه او و آشكار نمودن كرامت و بزرگواری او».
2. حاكم نيشابوری می گويد: «ولادت علی در داخل كعبه به طور تواتر به ما رسيده است. »(2)
3. آلوسی بغدادی صاحب تفسير می گويد: «تولد علی در كعبه در ميان ملل جهان مشهور و معروف است. تاكنون كسی به اين فضيلت دست نيافته است. »(3)
و ديگر دانشمندان اهل سنّت(4) نيز به اين مسئله معترف می باشند. امّا در منابع شيعه روايات فراوانی در اين زمينه داريم كه به يكی از آنها اشاره می شود:
سعيد بن جبير از يزيد بن قعنب نقل نموده كه من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزّی در مقابل خانه خدا نشسته بوديم كه ناگهان فاطمه دختر اسد مادر اميرالمؤمنين كه نه ماهه باردار بود و درد زايمان او را گرفته بود، ظاهر شد، «فَقالَتْ رَبِّ اِنّی مُؤمِنَةٌ بِكَ وَبِما جاءَ مِنْ عِنْدِكَ مِنْ رُسُلٍ وَكُتُبٍ، وَاِنّی مُصَدّقَةٌ بِكَلامِ جَدّی اِبْراهِيْمَ الخَليلِ، وَاِنّهُ بَنی الْبَيْتَ العَتيقَ فَبِحَقِّ الّذی بَنی هذَا الْبَيْتَ وَبِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذی فِی بَطْنی لمّا يَسَّرْتَ عَلَی وِلادَتي؛(5) پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پيامبران و كتابهايی كه از طرف تو نازل شده اند، ايمان دارم و سخن جدّم ابراهيم خليل را تصديق می كنم؛ او كه اين خانه عتيق را بنا كرد. پس به حق آن كسی كه اين خانه را ساخت، و به حق كودكی كه در رحم دارم، ولادت اين كودك را بر من آسان فرما!»
يزيد بن قعنب می گويد: ما ديديم كه خانه خدا از پشت شكافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما ديگر او را نديديم، و ديوار دوباره به حال اوّل برگشت، به ذهن ما رسيد كه قفل در خانه خدا را باز كنيم، ولی باز نشد، «فَعَلِمْنا اَنَّ ذلِكَ اَمْرٌ مِنَ اَمْرِ اللّه ِ عَزّوجَلّ؛(6) پس دانستيم كه اين مسئله كاری است از طرف خدای عزيز و جليل».
چند روز اين مادر و كودك در درون خانه خدا می مانند. راستی در اين چند روز مادر چه خورده و چه نوشيده؟ و ديگر نيازهای خويش را چگونه برآورده نموده است؟ ...
اگر كمترين دقت و تأمّلی در اين مسائل انجام گيرد، بی گمان به فضيلت والای اين نوزاد و مادر می توان پی برد كه چگونه معجزات متعددی به احترام آن دو انجام می گيرد؛ شكافته شدن ديوار خانه خدا و به هم آمدن آن، ماندن چهار روز در درون خانه، پاك بودن نوزاد از آلودگی زايمان وگر نه در درون خانه خدا راه نمی يافت، استفاده از غذای بهشتی و...! خوب است در ادامه گزارش را از زبان فاطمه بنت اسد بشنويم:
وقتی از خانه بيرون آمد، گفت: «اِنّی فُضِّلْتُ عَلی مَنْ تَقَدَّمَنی مِنَ النِّساءِ لاَِنَّ آسِيَةَ بِنْتَ مُزاحِمٍ عَبَدَتِ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ سِرّا فِی مَوْضِعٍ لايُحِبُّ اَنْ يَعْبُدَاللّه َ فِيهِ اِلاّ اضْطِرارا، وَاِنَّ مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْران هَزَّتِ النَّخْلَةَ الْيابِسَةَ بِيَدِها حَتّی اَكَلَتْ مِنْها رُطَبا جَنيّا، وَاِنّی دَخَلْتُ بَيْتَ اللّه ِ الْحَرامَ فَاَكَلْتُ مِنْ ثِمارِ اَلجَنَّةِ وَاَوْراقِها[ارزاقها] ؛(7) به راستی من بر زنهای پيش از خود برتری يافتم؛ زيرا آسية دختر مزاحم (همسر فرعون) خدا را پنهانی در جايی عبادت كرد كه دوست نمی داشت در آن مكان (يعنی كاخ فرعون) خدا را عبادت كند، مگر در حال ناچاري. و به راستی مريم دختر عمران درخت خشك خرما را با دستش تكان داد تا رطب تازه ای از آن بخورد، ولی من داخل خانه خدا شدم و از ميوه های بهشتی و ورقها (يا روزيها)ی آن استفاده بردم.»
* مراسم نامگذاری
مولود نورانی كه در درون خانه خدا به دنيا آمده و چهار شبانه روز از او و مادرش با غذای بهشتی پذيرايی شده، برای نام گذاريش نيز خدای خانه بايد تصميم بگيرد، نه پدر و مادر و يا پدربزرگ و مادربزرگ. و چنين هم شد، خداوند منّت خويش را بر او كامل نمود و با جملاتی از عالم غيب به گوش فاطمه مادر نوزاد رساند كه او را چه نام نهد.
فاطمه بنت اسد می گويد: «فَلمّا اَردْتُ اَنْ اَخْرُجَ هَتَفَ بی هاتِفٌ يا فاطِمَةُ سَمّيهِ عَليّا فَهُوَ عَلِی وَاللّه ُالْعَلِی الاَْعْلی يَقُوْلُ: اِنّی شقَقْتُ اِسْمَهُ مِنْ اِسْمی وَاَدّبْتُهُ باَدَبی وَوَقَفْتُهُ عَلی غامِضِ عِلْمی وَهُوَ الَّذي... يُؤذِّنُ فَوْقَ ظَهْرِ بَيْتی وَيُقَدِّسُنی وَيُمَجِّدُنی فَطُوبی لِمَنْ اَحَبَّهُ واَطاعَهُ وَوَيْلٌ لِمَنْ اَبْغَضَهُ وَعَصاهُ؛(8) پس هنگامی كه خواستم [از كعبه] خارج شوم، هاتفی [از غيب] مرا ندا داد: ای فاطمه [او را] به نام علی نام گذاری كن! پس او علی است و خدای علی اَعْلی است كه می گويد: به راستي، اسم او را از اسم خودم جدا ساختم و او را به ادب خود پرورش دادم و او را بر پيچيدگيهای علم خود آگاه ساختم و او كسی است كه... بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقديس و تمجيد خواهد نمود. پس خوش به حال كسی كه او را دوست بدارد و اطاعتش كند و وای بر كسی كه او را دشمن بدارد و نافرمانی كند.»
آن گاه فاطمه بنت اسد روی به خانه نهاد. شخصی به سرعت خود را به ابوطالب و خانواده او رساند و بشارت ولادت علی عليه السلام را داد. همه خانواده كه در پيشاپيش آنها محمد مصطفی صلی الله عليه و آله قرار داشت، به استقبال فاطمه و نوزادش آمدند، محمد مصطفی صلی الله عليه و آله نوزاد را در بغل گرفت و زبان خويش را در دهان او قرار داد و اذان و اقامه در گوش او خواند. آن گاه ابوطالب شتران زيادی را به عنوان وليمه اين نوزاد قربانی نمود و تمام مردم را نيز دعوت نمود؛ به اين صورت كه اوّل هفت بار خانه خدا را طواف نمايند، آن گاه داخل خانه ابوطالب روند و بر علی عليه السلام سلام نمايند. (9)
* راز ولادت
آنچه مهم و ضروری است كه جامعه اسلامي، اعم از شيعه و سنی به آن توجه نمايند، راز و فلسفه اين ولادت در درون خانه خداوند و كعبه است. مريم با آن عظمت كه به تصريح قرآن معصومه است و فرزند او از پيامبران اولوالعزم بود، وقتی درد زايمان او فرا می رسد، به او دستور داده می شود كه محراب و عبادتگاه را ترك گويد و به نقطه دوردستی پناه برد؛(10) چرا كه اينجا عبادتگاه است، نه زايشگاه؛ ولی فاطمه بنت اسد را به درون مقدس ترین عبادتگاه، يعنی كعبه فرا می خوانند و با معجزه ديوار شكافته می شود و در برخی منابع آمده كه به فاطمه بنت اسد الهام شد كه وارد خانه كعبه گردد. (11)
نوع دانشمندان اهل سنّت اين جريان را فقط يك فضيلت بی هدف برای علی عليه السلام می دانند و بس؛ ولی در لابه لای روايات شيعه جملات و نكاتی به چشم می خورد كه نشان از يك راز بزرگ و هدف والا دارد؛ يعنی اين گونه نيست كه تولّد حضرت در درون خانه خدا يك حادثه استثنايی بدون هدف و فلسفه باشد و خداوند از آن هيچ منظوری جز بيان شرافت و فضيلت علی عليه السلام نداشته باشد، بلكه مطلب عميق تر از آن است و در پشت پرده اين حادثه، اسراری نهفته است كه با دقّت و توجّه می توان به آن رسيد.
* تحليل حادثه
روی علی است قبله اين دل حق پرست/ ما كوی علی است منزل و جايگه نشست ما
بوی علی است باعث حال خراب و مست ما/ سوی علی است هر زمان به التماس دست ما
اگر به روايات امامت و ولايت ائمه اطهار عليهم السلام مخصوصا اميرمؤمنان عليه السلام دقّت شود، در می يابيم كه اساسي ترین شرط توحيد، ولايت امامان معصوم است؛ چنان كه در حديث سلسلة الذهب و دهها حديث ديگر به آن تصريح شده است كه كلمه توحيد دژ نفوذناپذير الهی است، به شرطی كه ولايت و امامت امامان در كنار آن باشد. (12) اين از نظر فكری و اعتقادي، و امّا از نظر رفتاری و عمل نيز اساسي ترین شرط قبولی اعمال، پذيرفتن امامت علی عليه السلام و فرزندان اوست.
امام باقر عليه السلام فرمود: «هر كس به خداوند عزّتمند تقرّب جويد با عبادتی كه تلاش خود را در انجام آن به كار برد، ولی امامی نصب شده از جانب خداوند برای او نباشد، تلاشش پذيرفته نمی شود و گمراه و سرگردان خواهد بود، و خداوند نيز اعمال او را دشمن می دارد. »(13)
و همچنين پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله خطاب به علی عليه السلام در مورد ولايت آن حضرت فرمود: «اگر كسی به اندازه رسالت حضرت نوح در ميان قومش عبادت كند، و به اندازه كوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند و عمرش طولانی شود تا هزار بار خانه كعبه را با پای برهنه زيارت كند، و سپس در ميان صفا و مروه مظلومانه به قتل برسد، اگر ولايت تو را ای علي! نداشته باشد، بوی بهشت را نچشيده و داخل آن نخواهد شد.» (14) و امّا از نظر ظاهری و حسی هر چند خانه خدا، كعبه، محور توحيد شمرده می شود و مردم بايد به دور آن طواف كنند، ولی در طواف و نماز بايد توجّه دلها به سمت و سوی فردی باشد كه خانه زاد اين بيت می باشد.
* لطيفه
خداوند زاده نشده و دارای فرزند نيز نمی باشد، ولی يك امر را نمی توان انكار كرد و آن اينكه صدای گريه نوزاد از خانه خدا به گوش رسيده است.
ولادت علی عليه السلام در درون خانه خدا رمز و رازش اين است كه بدانيم قلب خانه خدا و توحيد را ولايت و امامت علی تشكيل می دهد. در منابع روايی اِشاراتی به اين مطلب شده است، از جمله:
1. در ذيل جملاتی كه فاطمه بنت اسد در لحظه خروج از خانه خدا شنيد، می خوانيم: «فَطُوبی لِمَنْ اَطاعَهُ وويلٌ لِمَنْ اَبغَضَه وَعَصاهُ؛(15) پس خوش به حال كسی كه او را دوست بدارد و اطاعتش كند و وای بر كسی كه او را دشمن بدارد و نافرمانی كند.» قبلاً اشاره شد جملات فوق راز ولادت علی عليه السلام را در درون كعبه اين می داند كه مردم مطيع و فرمانبر او گردند و از امامت و ولايت او سرپيچی نكنند.
2. در دعوت نامه ابوطالب از مردم برای وليمه حضرت علی عليه السلام می خوانيم: «وَقالَ هَلُمُّوا وَطَوِّفُوا بالبَيْتِ سَبْعا وَادْخُلُوا وَسَلِّموا عَلی عَلی وَلَدِي؛(16) گفت: مردم! بياييد و هفت بار دور خانه طواف كنيد، [آن گاه] داخل [خانه من] شويد و بر فرزندم علی سلام كنيد.»
اين سخن به اين رمز كه علی عليه السلام امام و رهبر آينده شماست، اشاره دارد.
3. امام باقر عليه السلام فرمود: «اِنَّما اُمِرَ النّاسُ اَنْ يَأْتُوا هذِهِ الاَحْجارَ فَيَتَطَوّفُوا بِها، ثَمَّ يَأْتُونَنا فَيُخْبِروُنا بِوِلايَتِهِمْ وَيَعْرِضُوا عَلَيْنا نُصْرَتَهُمْ؛(17) همانا به مردم دستور داده شده است كه بيايند و اين سنگها (كنايه از كعبه) را طواف كنند. سپس نزد ما (امامان) آيند و خبر ولايتشان را [نسبت به ما] اظهار نمايند، و ياری شان را نسبت به ما عرضه دارند».
نتيجه آنكه راز ولادت اميرمؤمنان عليه السلام در درون خانه كعبه اين است كه مردم در حال نماز رو به كعبه باشند و صورت دل را به سوی امامت امامان معصوم و در رأس آنها اميرمؤمنان داشته باشند و هرگز از ياد نبرند كه علی در درون خانه توحيد جا دارد.
من ار به قبله رو كنم به عشق روی او كنم/ اقامه صلات را به گفتگوی او كنم
گر از وطن سفر كنم سفر به سوی او كنم/ زحج و بيت بگذرم طواف كوی او كنم
كز احترام مولدش حرم شده است محترم/ در اين ولا بگو نعم كه هست اعظم نعم
* * *
الا كه رحمت آيتی زرحمت علی بود/ همه كتاب انبيا حكايت علی بود
بهشت و هر چه اندر او عنايت علی بود/ اجلّ نعمت خدا ولايت علی بود. (18)
پی نوشت:
1)- الفصول المهمة، ص12 ـ13؛ بحارالانوار، ج35، ص8.
2)- مستدرك حاكم، ج3، ص483.
3)- شرح قصيده عبدالباقی افندي، ص15.
4)- مروج الذهب، ج2، ص349؛ شرح الشفاء، ج1، ص151؛ موسوعة التاريخ الاسلامي، ج1، ص306 ـ 310.
5)- بحارالانوار، داراحياء التراث العربي، ج35، ص8، حديث 11؛ ر.ك: خصائص اميرالمؤمنين، للشريف الرضي، ص39؛ الغدير، علاّمه اميني، ج6، ص22.
6)- همان.
7)- بحارالانوار، ج35، ص8.
8)- بحارالانوار، ج35، ص9، ذيل حديث 11.
9)- بحار، ج35، ص18؛ اعلام الهدايه، ج2، ص50.
10)- مريم/22 ـ 23.
11)- سنة الهداية، ص129.
12)- ر.ك: توحيد صدوق.
13)- اصول كافي، ج1، ص183.
14)- بحارالانوار، ج27، ص194؛ ر.ك: مناقب خوارزمي، ص28.
15)- بحار، ج35، ص8، ذيل حديث 11.
16)- همان، ص18؛ ذيل حديث 14.
17)- عيون اخبارالرضا، ج2، ص262، حديث 29 و 30.
18)- فؤاد كرماني.
قلب مسلمانان جهان از کشتار مسلمانان هند جریحهدار است/ دولت هند در مقابل هندوهای افراطی بایستد
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی کشتار مسلمانان مظلوم هند را محکوم کردند.
رهبر انقلاب اسلامی ضمن اعلام این که قلب مسلمانان جهان از کشتار اخیر جریحهدار است، خواستار توقف این فجایع شدند و دولت هند را موظف دانستند تا در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد.
متن کامل موضعگیری حضرت آیتالله خامنهای که در حساب توئیتر پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی منتشر شد به شرح زیر است:
«قلب مسلمانان جهان از کشتار مسلمانان در هند جریحه دار است. دولت هند باید در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد و با توقف کشتار مسلمانان، از انزوای خود در جهان اسلام جلوگیری کند.»
ریشههای بداخلاقی از دیدگاه قرآن
اخلاق، مجموعهای از صفات خوب و بد و زیبا و زشتی است که از حقایق هستی در وجود انسان است. اگر چه در بسیاری از مکاتب انسانی، حوزه بایدها و نبایدهای اخلاقی از حوزه بایدها و نبایدهای فقهی - حقوقی جدا شده است؛ اما در فرهنگ اسلامی - قرآنی، چنین جدایی به صورت جدی وجود ندارد؛ زیرا این گونه نیست که انسان مسئولیت و وظیفهای در برابر بایدها و نبایدهای اخلاقی نداشته و برای آنها ضمانت اجرایی تعریف نشده باشد؛ بلکه اگر بتوان فرقی میان ساحت فقهی با ساحت اخلاقی قائل شد، تنها از منظر کیفرها و مجازات دنیوی است؛ وگرنه اگر کسی بر خلاف بایدها و نبایدهای اخلاقی عمل کند میبایست منتظر آثار مثبت و منفی فعل و ترک خویش در همین دنیا و نیز آخرت باشد.
اگر کمی در آموزههای دستوری اسلام دقت و توجه بیشتری مبذول شود، این حقیقت آشکار میشود که اصول اخلاقی به شکلی در قالب احکام پنج گانه واجب، حرام، مستحب و مکروه و مجاز بیان شده است؛ زیرا حتی آداب که بخشی از حوزه اخلاق است، در قالب احکام پنج گانه در اسلام مطرح شده است.
* فلسفه احکام دستوری و فقهی اسلام؛ تحقق مکارم اخلاقی
از سوی دیگر، از نظر آموزههای قرآن، همان طوری که حوزه فقهی -حقوقی ناظر به حقایق هستی است؛ همچنین منشا انتزاع اصول اخلاقی و احکام آن، حقایق هستی است. بنابراین، نباید گمان کرد که اصول اخلاقی امور اعتباری صرف هستند، بلکه دارای منشا و خاستگاه انتزاع حقیقی است. به عنوان نمونه اگر از شجاعت به عنوان یک فضیلت اخلاقی یاد میشود، از مومن خواسته میشود تا خود را به این فضیلت که امر حقیقی و واقعی است، متصف کند.
اصولا از نظر آموزههای وحیانی، حکمت و فلسفه وضع احکام دستوری در قالب بایدها و نبایدهای فقهی یا اخلاقی، تحقق یا تجلی یا ظهور صفات الهی در شخص و تبدیل انسان به موجودی «متاله» در فعلیت و ظهور است.
به سخن دیگر، هر یک از آموزههای دستوری اسلام در زمینههای فقهی و اخلاقی در راستای تحقق صفات و فضایلی است که انسان را در مقام مظهریت «الله» مینشاند و انسان ، خدایی شده و به عنوان متاله در جایگاه خلاقت و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری قرار میگیرد. از همین رو پیامبر(ص) حکمت و فلسفه بعثت را بر اساس آموزههای قرآن(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)، اتمام مکارم اخلاقی میداند(بحار الانوار، ج 16، ص 210؛ ج 70، ص 372)؛ زیرا تحقق تمامیت مکارم اخلاقی در هر انسانی، به معنای «خدایی» شدن است که هدف خلقت و حکمت آفرینش انسان است.(بقره، آیات 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79)
بنابراین، با توجه به آنچه بیان شده و غیر آن معلوم میشود که حتی قوانین و احکام دستوری و فقهی اسلام، در راستای تامین اهداف اخلاقی و تحقق تمامیت مکارم اخلاقی است که عالیترین سطح از سطوح اخلاق را شامل میشود. از همین رو انسان مومن، انسانی اخلاقی است که مکارم اخلاقی در وی ظهور کرده به طوری که «اهل ایثار» از حقوق حقه خویش(انسان، آیات 8 و 9؛ حشر، آیات 8 و 9) و «عفو»(بقره، آیات 178 و 237)، «احسان»(یونس، آیه 26) و «اکرام» است.(فرقان، آیات 65 و 72)
در روایت است مردی به خدمت پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » مشرف شد و در مقابل آن حضرت ایستاد و پرسید: یا رسولالله دین چیست؟ حضرت فرمود: «حسن خلق». پس به جانب راست آن حضرت آمده و دوباره پرسیدیا رسولالله دین چیست؟حضرت فرمود: «حسن خلق ». پس به جانب چپ آمد و همان سؤال را تکرار کرد و همان جواب را شنید. پس در عقب آن حضرت ایستاد و باز همان را پرسید: حضرت به جانب او توجه نمود و به او خطاب کرد که آیا متوجه نمیشوی که دین آن باشد که غضبناک نشوی و با خلق خدا درشتی نکنی؟ (بحارالانوار، ج 68، ص393؛ مناهج الشارعین، معلم ثالث علامه میرداماد، ص ۸۰۰ )
حضرت میفرماید: اکمل المومنین ایماناً احسنهم خلقاً؛ کاملترین مومن از نظر ایمانی نیکوترین ایشان از نظر خلق است.(بحارالانوار، ج68، ص389) همچنین میفرماید: شبیهترین انسان به من، خوشاخلاقترین شماست؛(بحارالانوار، ج68، ص387) و نیز میفرماید: در قیامت، نزدیکترین انسان به من کسی است که از همه خوشاخلاقتر باشد و برای خانوادهاش از همه بهتر باشد.(بحارالانوار، ج68، ص387)
خدا به صراحت علت گرایش مردم به پیامبر(ص) را تنها تجلی فضایل اخلاقی از جمله نرمخویی و عدم وجود خشونت و تندخویی میداند (آلعمران، آیه 159)؛ زیرا این رفتار ریشه در «رافت» و «رحمت رحیمی» و «حرص» شدید نسبت به مردم دارد که حاضر است برای خوشبختی دنیوی و اخروی مردم خود را به هر رنج و زحمتی بیندازد.(توبه، آیه 128؛ شعراء، آیه 3)
* ریشههای بد اخلاقی در انسان
با آنکه اخلاق، مهمترین هدف و حکمت بعثت پیامبران است و همه پیامبران تلاش کردهاند تا «مکارم (برترینهای) اخلاقی» را در انسانها تحقق بخشند و پیامبر(ص) با بهرهگیری از همه ظرفیتهای اسلامی تلاش کرد تا امتی مومن با ویژگیهای اخلاقی در سطح «تمامیت» آن ایجاد کند و با «تعلیم و تزکیه »(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) و تطهیر(توبه، آیه 103) تصرفاتی در تکوین و حقیقت جان آدمی داشته باشد تا این هدف متعالی تامین و برآورده شود و انسان «متاله» در جایگاه خلافت و مظهریت در ربوبیت بنشیند(بقره، آیات 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79)؛ اما باز برخی از مردم حتی از مسلمانان و مومنان در درجات پایین تر، گرفتار «بدخلقی» و «بدخویی» هستند و همچنان طبیعت خلقی خویش از «هلوع»(معارج، آیات 19 تا 21) و «ظلوم و جهول»(احزاب، آیه 72) را تغییر نمیدهند و این گونه است که با بدخلقی ، روزگار میگذرانند و حتی اجازه نمیدهند خیری به مردم برسد و مانع خیر میشوند(معارج، آیه 21) و اگر شرّی چون بیماری به عنوان ابتلای الهیگریبان آنان را بگیرد(انبیاء، آیه 25)، جزع و فزع میکنند و به آسمان و زمین و چرخ و فلک بد و بیراه میگویند.(معارج، آیه 20)
اگر برخی از رذایل اخلاقی در طبیعت انسانی به مقتضای طبیعت خَلقی آن باشد، انسان میبایست با بهرهگیری از روشهای عقلی و نقلی به «تغییر» آن بپردازد و «فضایل» اخلاقی چون شجاعت، کرامت، عدالت و وفاداری را در خود ایجاد و تقویت کند و مظهر فضایل اخلاقی باشد که صفات نیک الهی است.
اما بسیاری از انسانها همچنان گرفتار «رذایل اخلاقی» هستند و خود را «تغییر» نمیدهند تا هم خودشان تغییر کنند و هم با تغییر خلق و خوی عمومی و افزایش فضایل در انسانها و تقویت آن، همگی از آثار و برکات اجتماعی ، دنیوی و اخروی آن بهرهمند شوند.(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)
براساس آموزههای قرآن، برخی از اسبابی که موجب میشود تا انسان همچنان «بدخلق» باقی بماند و مسیر تغییرات مثبت اخلاقی را نپیماید، اموری چون موارد زیر است:
1. احساس بینیازی:
کسانی که احساس «استغنا» و بینیازی حتی کاذب داشته باشند، هیچ تلاشی برای اصلاح خلق و خوی خویش نمیکنند و رفتارهای اجتماعی آنان بسیار زشت و زننده و ضد اخلاقی است. اصولا از نظر قرآن، علت طغیانگری انسانها علیه خدا و خلق و رفتارهای ضد اخلاقی و ضد قانونی و هنجارشکنانه شان، همین استغنا و احساس بینیازی کاذبی است که در آنها وجود دارد.(علق، آیات 6 و 7) در حالی که اگر این افراد به حقیقت وجودی خویش مراجعه میکردند و تعقل و تفکری در خویشتن خویش داشتند در مییافتند که اصولا جز خدای متعال کسی «غنی» نیست و هر موجودی از جمله انسانها در هویت وجودی خویش «فقیر» هستند و اگر دمی فضل و عنایت الهی از انسان برداشته شود، «باطل» و «معدوم» میشوند و هستی و بقایی برای آن نخواهد بود.(فاطر، آیه 15)
2. بیماردلی:
انسانهایی که گرفتار بیمار دلی هستند، از نظر خلق و خو فردی گرفتار رذایل اخلاقی هستند. از همین رو شهوت و غضب در آنها غلیان دارد و در رفتارهای اجتماعی نیز دنبال مردمآزاری و اذیت و آزاررسانی به جنس مخالف هستند و شهوت، آنان را به سوی زن آزاری سوق میدهد.(احزاب، آیه 32) چنانکه همین افراد به سبب بیماردلی و عدم بهرهمندی از قوه ادراکی قلب شناخت درستی از حقایق هستی و نیز گرایش به آن نداشته و دچار وارونگی در شناخت و نگرشها و گرایشها میشوند و نه تنها خود را برتر و بهتر میدانند بلکه دیگران را انسانهای بیخرد و سفیه میشمارند و به تمسخر آنان میپردازند. آنان از نظر خلق و خوی باطنی گرفتار رذایل و صفات پست و از نظر رفتاری دچار انواع خودبرتربینی و عجب و غرور بوده و دیگرانآزاری در قالب تمسخر و غیره در این افراد خودنمایی میکند. (بقره، آیات 7 تا 15)
3. پندار غلط:
کسانی که حقایق هستی را چنانکه هست نمیشناسند و بهدلیل فقدان قوه ادراکی یا مهر شدن آن، نمیتوانند حقیقت را ببینند و بشناسند، بهطور طبیعی تبیین و تحلیل نادرستی از خود و هستی و خدا خواهند داشت و بر اساس همین تحلیل و تفسیر نادرست، توصیهها و رفتارهای نادرستی را در پیش میگیرند و از نظر خلق و خو و نیز رفتار اجتماعی با بحران مواجه هستند. بهعنوان نمونه کسی که بهگونهای رفتار میکند که انگار جاودانه در دنیا خواهد زیست، حرص نسبت به دنیا داشته و میکوشد به هر شکلی شده به گردآوری مال و ثروت و تکاثر بپردازد و از جمع کردن و شمارش مال و ثروت خسته نمیشود. (همزه، آیات 1 و 2)
4. جهالت علمی و عقلی:
انسان سفیه و بیخرد بهسبب عدم بهرهگیری از قوه ادراکی قلب، نمیتواند حقایق را چنانکه هست بشناسد و بدان گرایش یابد؛ همچنین افرادی که به جای کسب آگاهی بهدنبال ظن و گمان میروند گرفتار جهالت علمی هستند و بر اساس ظنون نه علم و یقین عمل و رفتار میکنند. پس کسانی که دچار جهالت عقلی و علمیاند، انسانهایی هستند که از نظر خلق و خوی، فضایل را نادیده میگیرند و دنبال رذایل اخلاقی میروند و از نظر اجتماعی نیز با دیگران بهگونهای عمل میکنند که به دور از هنجارها و ارزشهای انسانی و اخلاقی است.(بقره، آیه 67؛ یوسف، آیه 89؛ نمل، آیه 55)
5. مهر شدن قلب:
یکی از ریشههای رذایل اخلاقی در برخی انسانها، گرفتار شدن آنان به «ختم قلب» است؛ زیرا قلبی که با گناه گرفتار زنگار (مطففین، آیه 14) و سپس دفن (شمس، آیات 7 تا 10) میشود، در نهایت بر آن مهر میخورد (بقره، آیه 7) چنین قلبی نسبت به حقایق هستی از جمله آموزههای اسلامی وحیانی واکنش منفی نشان میدهد و به تکذیب و استهزاء آیات قرآن میپردازد و حاضر نمیشود تا خلق و خو و رفتار اجتماعی خویش را بر اساس فلسفه و سبک قرآنی سامان دهد و انسانی اخلاقی باشد. (محمد، آیه 16)
6. شیطان:
ابلیس دشمن سوگندخورده بشر است و اجازه نمیدهد تا مردم خلق و خوی خویش را به شکل مثبت تغییر دهند و فضایل را در خود ظهور دهند و رذایل را از خویش دور سازند؛ این دشمن آشکار تلاش میکند تا تغییرات همواره به شکل افزایش رذایل و دوری بشر از فضایل باشد تا اینگونه به مقصد خویش برای سقوط انسان برسد. (نساء، آیه 119) بنابراین، از نظر قرآن، ریشه برخی از بداخلاقیهای انسانی را میبایست در اطاعت انسان از شیطان و وعدههای گولزننده و غرورآفرین او دانست. همین وعدههای دروغین، انسان را به بخلورزی و تکاثر سوق میدهد و فحشاء و بدیها را در انسان تقویت میکند. (طه، آیات 120 و 121؛ یوسف، آیه 100؛ بقره، آیات 35 و 36 و 168 و 268؛ مائده، آیه 91؛ نور، آیه 21 )
7. غفلت:
غافل کسی است که امر حاضر را به سبب سرگرم شدن به چیزی دیگر نمیبیند؛ در حقیقت نمیتواند اهم و مهم کند و ممکن است سرگرم مهم باشد و از اهم غافل شود و اینگونه به جای آنکه مثلا برای سعادت ابدی تلاش کند به سعادت محدود دنیوی بسنده میکند و خوشی و سعادت را در آرامش و آسایش دنیوی میپندارد و از ابدیت و سعادت آن غافل میشود. از نظر قرآن، ریشه بسیاری از بداخلاقیهای انسان در همین غفلت انسان و عدم توجه به اهم در برابر مهم نهفته است. پس اگر کسی بخواهد از بداخلاقی رهایی یابد میبایست خود را از غفلت نجات دهد و بهجای گرایش به مهم یا غیرمهم به اهم بپردازد که هستی و سعادت ابدی او در گرو آن است. (اعراف، آیه 146؛ کهف، آیه 28)
8. هواپرستی:
انسان به سبب مقتضای طبیعت خویش لازم است تا از قوه دافعهای به نام غضب و قوه جاذبهای به نام شهوت بهرهمند شود؛ اما این مهم است که این دو امر تحت ولایت و حکومت عقل و قوه ادراکی قلب عمل کند تا مهار و مدیریت شوند وگرنه اقتضای «ظلوم و جهول» بودن دو قوه شهوت و غضب، موجب میشود تا مدیریت نفس انسانی به دست غضب و شهوت بیفتد و آنها به سبب افراطی که دارند، انسان را به تباهی اخلاقی بکشانند. از همین رو در آیات قرآن و روایات، دشمنترین دشمن انسان همین «هواهای نفسانی» دانسته شده است که میتواند ریشه همه بدخلقیها و بداخلاقیها باشد. (بقره، آیه 87؛ یوسف، آیه 53؛ ص، آیه 26؛ نساء، آیه 135؛ کهف، آیه 28؛ محمد، آیه 16؛ اعراف، آیه 176)
9. نژادپرستی:
کسانی که گرفتار نژادپرستی هستند، از اصول اخلاقی بهره نمیگیرند؛ زیرا خودبرتربینی نمیگذارد تا خود را اصلاح یا در برابر دیگران رفتاری اخلاقی و سازنده داشته باشند. از همین رو ابلیس بهعنوان نخستین نژادپرست نه تنها فضایل اخلاقی را کنار گذاشت و دنبال رذایل اخلاقی رفت، بلکه در عمل اجتماعی به تمسخر انسان پرداخت و رفتارهای زشت و ضداخلاقی نسبت به انسان روا داشت. (اعراف، آیات 11 و 12؛ حجر، آیات 31 تا 33؛ ص، آیات 73 تا 76)
10. عوامل دیگر:
در آیات قرآن عوامل دیگری بهعنوان عامل و ریشه بداخلاقیها مطرح شده است که از جمله آنها میتوان به سکوت علما (مائده، آیات 62 و 63)، رفاهزدگی (قلم، آیات 11 و 14؛ زمر، آیه 49)، حرص و آزمندی (معارج، آیات 19 تا 21)، سرگرم شدن به زندگی دنیوی (حدید، آیه 20)، رواج محرمات و گرایش به آنها (مائده، آیه 91)، تجاوز به حریم و حقوق دیگران (نور، آیات 27 و 28) و مانند آنها اشاره کرد که همه مرتبط با مسائل مربوط به گناه و تجاوزگری نسبت به سنتهای الهی است.
فضایل امام جواد (ع) از دیدگاه اهل سنت
عمرو بن بحر جاحظ (متوفی ۲۵۵ ه)
جاحظ عثمانی؛ یکی از افراد معتزلی و از مخالفان خاندان علی است. وی امام جواد را در شمار «ده تن» از فرزندان ابوطالب قرار داده و درباره آنها چنین میگوید:
«کل واحد منهم عالمٌ، زاهدٌ، ناسکٌ، شجاعٌ، جوادٌ، طاهرٌ، زاک و الّذین هم بین خلیفه او مشرح لها…»[۱]
ترجمه: «هر یک از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، پاک، و برخی از آنان خلیفه و برخی دیگر نامزد خلافت بود و تا «ده تن» هر یک فرزند دیگری است… و هیچ یک از خانوادههای عرب و عجم دارای چنین نسب شریفی نیستند».
سبط ابن جوزی (۵۸۱-۶۵۴ هـ)
او مؤلف کتاب «تذکره الخواص» است. وی در شرح حال امام جواد مینویسد:
«هو محمّد بن علی بن موسی… کان علی منهاج آبیه فی العلم و التّقی و الزهد و الجود و لمامات أبوه قدم علی المأمون فأکرمه و اعطاه ما کان یعطی أباه…»[۲]
ترجمه: «محمد جواد فرزند علی بن موسی… مکنّی به «عبدالله» و «ابوجعفر» علم، تقوی، زهد و جود، شیوه او بود و راه پدر بزرگوارش را پیمود و چون پدرش فوت کرد بر مأمون وارد شد مأمون او را گرامی داشت و دخترش را به عقد او درآورد».
محمد بن طلحه شافعی (۵۸۲-۶۵۲ هـ)
او صاحب کتاب »مطالب السؤل فی مناقب آل الرسول» است. وی درباره امام جواد مینویسد:
«هذا ابو جعفر محمّد الثّانی فانّه تقدم فی آبائه ابو جعفر محمّد و هو الباقر بن علی فجاء هذا باسمه و کنیته و اسم أبیه فعرف بأبی جعفر الثّانی و هو و ان کان صغیر السّن فهو کبیر القدر و رفیع الذکر و مناقبه کثیره (نقل) غیر واحد…»[۳]
ترجمه: «این محمّد ابو جعفر ثانی است که در میان پدران بزرگوارش ابو جعفر محمّد گذشت که او باقر بن علی است. حضرت جواد همنام امام باقر و هم کنیه او، و نام پدرش مانند نام پدر امام باقر است و برای این که شناخته شود، به ابوجعفر ثانی معروف گردید. گر چه او از نظر سن کوچک بود ولی از نظر میزان شخصیت، بزرگ و موقعیتاش بلند بود و مناقب و فضایل زیاد داشت».
شیخ مؤمن بن حسن مؤمن شبلنجی شافعی
او از علمای قرن سیزدهم و مؤلف کتاب «نور الابصار فی مناقب آل بیت النّبی المختار» است. وی در مورد کرامات امام جواد مینویسد:
«و لم یزل مشعوفاً به لما ظهر له بعد ذلک من فضله و علمه و کمال عقله و ظهور براهنه مع صغر سنّه و عزم علی تزویجه با بنته امّ الفضل…»[۴]
ترجمه: «مأمون با وجود کمی سن او شیفته فضل، علم و عقل آن حضرت بود؛ زیرا ایشان کمال و عقل خود را به نحو شایستهای نشان داد و برهان عظمت خویش را آشکار ساخت».
نورالدین بن محمّد مالکی مکی، مشهور به «ابی الصباغ»
او از علمای بزرگ مذهب مالکی، مؤلف کتاب «الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه» است. درباره کرامات امام جواد مینویسد:
«هو أبو جعفر الثانی فانه تقدم فی آبائه ابو جعفر محمّد و هو الباقر بن علی فجاء هذا باسمه و کنیته فهو اسم جده فعرف بأبی جعفر الثّانی و ان کان صغیر السن فهو کبیر القدر رفیع الذکر القائم بالامامه بعد علی بن موسی الرضا ولده ابو جعفر محمّد الجواد للنّص علیه و الاشاره له بها من ابیه کما أخبر بذلک جماعه من الثقات العدول»
ترجمه: «او (ابو جعفر الثانی) برای این که از پدرانش امام باقر نیز مکنّی به ابو جعفر و موسوم به محمّد بود، بدین ترتیب اسم و کنیه حضرت جواد تا جدش حضرت باقر یکسان بود و لذا حضرت جواد به «ابو جعفر الثانی» معروف شد، اگر چه او خرد سال بود؛ ولی قدر و منزلتش بزرگ و بلند بود.
بعد از پدرش علی بن موسی الرّضا بنا بر وصیت او عهده دار امر ولایت و امامت شد، همان گونه که جمعی از عدول و موثقین از این موضوع پرده برداشته».
«صفوان بن یحیی» روایت کرده است که به حضرت رضا عرض کردم پیش از آن که خداوند «ابو جعفر» را به شما عطا کند از شما راجع به امام بعد از خود، میپرسیدیم. شما میفرمودید که خداوند به «من» پسری خواهد داد و اکنون خداوند این پسر را به شما داده و دیدگان ما را به واسطه او روشن کرده و خدا روز مرگ «تو» را برای ما پیش نیاورد و اگر خدا ناکرده حادثهای برای شما رخ داد، به چه کسی پناه ببریم»؟
با دست خود به «ابوجعفر»، که در روبروی او ایستاده بود اشاره کرد.
عرض کردم: قربانت گردم او یک کودک خردسال بیش نیست و فقط سه سال از عمرش گذشته است؟ فرمود:
«و ما یضرّ من ذلک، فقد قام عیسی الحجّه و هو ابن أقلّ من ثلاث سنین».[۵]
ترجمه: «خردسالی او چه زیانی به امامت او دارد. حضرت عیسی حتی سه سال هم نداشت، پیامبر و حجّت خدا برای مردم شد».
احمد بن حجر هیثمی مکی (متوفی ۹۷۴ هـ)
او محدّث، مفتی حجاز، فقیه شافعی و مؤلف کتاب «الصواعق المحرقه فی الردّ علی أهل البدع و الزندقه» است.
وی درباره فضائل و کرامات امام جواد مینویسد:
«و ممّا اتّفق انه بعد موت آبیه بسنه واقف و الصبیان یلعبون فی آزفه بغداد از مرّ المأمون ففرّوا و وقف محمّد و عمره تسع سنین فا ألقی الله محبته فی قلبه فقال له: یا غلام ما منعک من الانصراف» و…
ترجمه: «یک سال پس از وفات حضرت علی بن موسی الرضا مأمون به بغداد آمد. روزی به عزم شکار حرکت کرد، امام جواد در کناری ایستاده بود و چند کودک در حال بازی بودند؛ همین که موکب مامون را دیدند همه فرار کردند؛ ولی محمّد بن علی جواد ، در حالی که نه سال بیش نداشت، در جای خود ایستاد و خداوند محبت او را به قلب مأمون انداخت، لذا پرسید:
چرا سایر کودکان فرار کردند ولی تو فرار نکردی؟
حضرت جواد فوراً جواب داد: ای امیرالمؤمنین! نه راه تنگ بود که من سدّ معبر کرده باشم و نه گناهی کردم که از ترس مجازات فرار کنم و من نسبت به خلیفه مسلمین «حسن ظن» دارم و گمان دارم او کسی را بی گناه مجازات نمیکند. بدین جهت در جای خود ماندم و فرار نکردم!!
«فاعجبه کلامه و حسن صورته فقال له: ما اسمک و اسم آبیک»؟
ترجمه: «مأمون از سخنان «محکم» و «منطقی» کودک و همچنین قیافه جذّاب و گیرای او تعجب کرد و پرسید: اسم شما و اسم پدرت چیست؟
فرمود: محمّد بن علی الرّضا هستم.
مأمون نسبت به پدر او از خداوند طلب رحمت کرد و راه خود را در پیش گرفت و رفت؛ چون به صحرا رسید، نظرش به درّاجی افتاد و باز شکاری را از پی آن رها کرد. آن باز مدتی ناپدید شد، وقتی بازگشت ماهی کوچکی در منقار داشت که هنوز نیمه رمقی در آن بود. مأمون از دیدن این صحنه در شگفت شد و آن ماهی را به دست گرفت و برگشت و چون به همان موضع، که کودکان فرار کردند، رسید دوباره کودکان فرار کردند ولی امام جواد سر جای خود ایستاد. وقتی که مأمون نزدیک شد، گفت: ای محمّد! این چیست که در دست من است؟
حضرت امام جواد فرمود: ای امیرالمؤمنین! خداوند با قدرت خود در دریا ماهیان ریز آفریده بازها یا شاهان و خلفا آن را شکار میکنند و پادشاهان آن را در کف میگیرند و سلاله نبوت را با آن امتحان مینمایند.
مأمون از مشاهده این وضع و خبر دادن از غیب بر تعجبش افزون شد و گفت: حقا که تو فرزند امام رضا هستی؛ یعنی از فرزندان آن بزرگوار این عجائب و اسرار بعید نیست.
«و اخذ معه و احسن الیه و بالغ فی اکرامه فلم یزل مشفقاً به لما ظهر له به بعد ذلک من فضله و علمه و کمال عظمته و ظهور برهانه مع صغر سنّه، عزم علی تزویجه بأبنته امّ الفضل».
ترجمه: «او را طلب کرد و مورد اعزار و اکرام بسیار قرار داد و پیوسته به خاطر فضل و علم و کمال، که با وجود سنّش از او ظاهر میشد، به او مهربانی کرد و سرانجام تصمیم گرفت دختر خود «ام الفضل» را به عقد او در آورد».
بنی عباس از شنیدن این قضیه به فغان آمدند؛ زیرا ترسیدند که کار حضرت جواد به آنجا بکشد که کار پدرش کشیده بود؛ یعنی بعد از مأمون خلافت را به عهده بگیرد. لذا دسته جمعی نزد مأمون آمده و گفتند: ای امیرالمؤمنین! تو را به خدا سوگند میدهیم که از تصمیم خود درباره تزویج ابن الرّضا خودداری کنید»؟
«فلمّا ذکر لهم انه انّما اختاره لتمیزه علی کافّه اهل الفضل علماً و معرفه و حلماً مع صغر سنّه فنازعوا فی التّصاف محمّد بذلک».
ترجمه: «چون مأمون در پاسخ آنها گفت: من محمّد بن علی را به خاطر برتری «علم» و «دانش» و «حلم» بر همه دانشمندان زمان، در حالی که کودکی بیش نیست، به دامادی خود برگزیده ام عباسیان این بار در اتّصاف محمّد بن علی با این اوصاف مخالفت کردند.
رأی همه آنان بر این شد که از «یحیی بن اکثم»، که قاضی بزرگ آن زمان بود، دعوت کند تا با حضرت جواد مناظره کند و آن حضرت را طوری سؤال پیچ کند که از پاسخ سؤالات وی بازماند.
مجلسی ترتیب دادند. از امام جواد دعوت کردند. آن حضرت در مجلس حاضر شد. در جایگاه خود نشست و دیگران هم در جای خود نشستند و یحیی بن اکثم نیز پیش روی آن حضرت نشست.
یحیی از آن حضرت مسائلی را پرسید و امام به سؤالات وی به بهترین شکل پاسخ داد و مسأله را روشن نمود و خلیفه آن حضرت را تحسین نمود و گفت: آفرین بر تو ای ابوجعفر و اگر بخواهی تو هم میتوانی از «یحیی» مسألهای بپرسی؟
فقال له: ما تقول فی رجل نظر الی امراه اول النّهار حراماً ثمّ حلّت له ارتفاعه ثمّ حرمت علیه عند الظهر، ثمّ حلّت له عند العصر ثمّ حرمت علیه المغرب ثمّ حلّت له العشاء ثمّ حرمت علیه نصف اللّیل ثمّ حلّت له الفجر. فقال یحیی لا ادری.
ترجمه: «حضرت فرمود: چه میگویی درباره مردی که زنی را در روز نگاه کند بر او حرام بود و چون روز بلند شد بر او حلال گردید و چون ظهر شد حرام گردد و چون عصر شد حلال گردد و چون آفتاب غروب کرد، حرام گشت و چون وقت عشاء رسید حلال شد و چون نصف شد حرام گشت و چون سپیده صبح دمید بر او حلال شد. بگو این چگونه است و برای چه حرام، حلال میشود؟
یحیی بن اکثم گفت: نمیدانم.
امام فرمود: این زنی است که کنیز مردی بوده و بامداد مردی بیگانهای او را نگاه کرد و این چنین نگاهی بر مرد حرام بود و چون روز بالا آمد او را از مولایش خرید و بر او حلال شد و چون ظهر شد آزادش کرد بر او حرام شد و بعداً او را برای خود عقد کرد حلال شد و چون غروب شد ظهار کرد بر او حرام شد؛ چون هنگام عشا شد کفاره ظهار را داد بر او حلال شد و چون نیمه شب شد به یک طلاق او را طلاق داد. پس حرام شد و چون سپیده صبح رسید رجوع کرد بر او حلال شد.
«مأمون» به حاضران مجلس، که بیشتر آنها از عباسیان بودند، رو کرد و گفت: آیا برای شما حقیقت مطلب روشن شد.
سپس در همان مجلس دختر خود «ام الفضل» را به عقد ازدواج حضرت جواد در آورد…[۶]
به گفته «ابن حجر هیثمی» مأمون او را به دامادی خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود کمی سن، آن حضرت از نظر علم و آگاهی و حلم بر همه دانشمندان برتری داشت.[۷]
پی نوشت ها
[۱] . آثار الجاحظ، ص ۲۳۵٫
[۲] . تذکرۀ الخواص، ص ۹-۳۵۸٫
[۳] . مطالب السئول، ص ۸۷، چاپ سنگی.
[۴] . نور الابصار، ص ۱۷۷٫
[۵] . الفصول المهمّۀ، ص ۲۶۵٫
[۶] . الصواعق المحرقه، ص ۲۰۴٫
[۷] . همان کتاب، ص ۲۰۵٫
شرح دعای هفتم صحیفه سجادیه / خدایی که تمام گرههای کور را میگشاید
فراز اول
یا من تحل به عقد المکاره: ای کسی که پیچیدگی ناگواریها فقط به وسیله او حل میشود، ای کسی که برندگی سختیها را او میشکند وای آن که روی آوردن به سوی آسایش را از او تمنا میکنیم! فقط به قدرت تو هر دشواری هموار است و تنها سبب ساز، لطف عام تو میباشد.
عقدههای روحی انسان آن چنان پیچیده است که در روان شناسی جدید بعضی را غیر قابل حل و بعضی را بسیار مشکل تشخیص داده اند و توان علاج آنها را در مرزی دانسته اند که از عهده بسیار کمی از متخصصین بر میآید. پیچیدگی بسیاری از گرفتاریها پیچش نظام روحی افراد است، ولی خدای متعال گرههای کوری که به دست هیچ کس باز نمیشود را به آسانی میگشاید و میداند که چگونه باید بندگان مبتلا و گرفتار را به سامان برساند.
این جاست که یاس و ناامیدی انسان زایل میشود، زیرا با کرم او همه چیز حل میگردد و کمترین نگرانی در کار نخواهد بود. زیرا کلید همه اسرار گره خورده عالم در ارتباط با تدبیر حکیمانه خداوند قرار دارد.
ای دل آر سیل فنا بنیاد هستی بر کند / چون ترا نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن / این سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
پس، گذشته از آن که گشایش هر در بستهای به ید قدرت اوست، شکنندگی مصائب و حاد بودن آنان نیز در برابر قدرت و پشتیبانی او کند گردیده و از کنار زندگی بدون هیچ گونه اصطکاکی عبور خواهد کرد، و به همین دلیل حضرت فرموده که فقط به وسیله تو خروج از وادی غم میسور است و هیچ چیز برای تو مشکل نیست.
عبارت آخر این فراز از دعا، جالبترین قسمت آن است که فرمود: تسببت بلطفک الاسباب؛ یعنی نظام جبری علت و معلولی در سلطهی قدرت تو ضرورت و جبر پیدا کرده و همه سببها و علتها به تو باز میگردد؛ به دیگر بیان: خدای متعال خود سبب ساز است، یعنی علت و معلول و رابطهای بین این دو جملگی در قبضه قدرت اوست و هیچ چیز یا کس دیگر بر آن حاکم نمیباشد. تنها اوست که محکوم هیچ ضرورتی نخواهد بود، بلکه هم چنان که قرآن کریم فرموده: «و انا فوقهم قاهرون» [۱] بدین سان است که در قلب و خاطر بندگان صالح خدا یاس و نومیدی از بن و ریشه خشکیده و هیچ گاه بن بست در زندگی آنان معنی ندارد.
فراز دوم
تنها به قدرت تو و حاکمیت تو همه چیز برقرار است و بر حسب اراده تو تمام موجودات در مجاری خود جاری هستند و در صورت اراده تو، جملگی آنها بدون آن که نهی شان کرده باشی از کار باز میایستند! در مهمات زندگی و گرفتاریهای درد آور آن فقط تو فریاد رس هستی! فقط آنچه را که تو سامان دهی و موانعی را که تو بر طرف کنی رهایی از آنها حاصل میشود.
قضا در اصطلاح علم کلام، عبارت از حتمیت نظام موجود عالم است؛ امری است که باید باشد و تخلف ناپذیر است. به طوری که با احکام و روابط و قواعد حتمیه آن به مبارزه و مقابله نمیتوان پرداخت و هرگونه مبارزهای با واقعیات آن محکوم به شکست است. پس، قضا به معنی حتمیت و قطعی بودن موجودات و جریانهای گوناگون و روابط بین آن هاست که امورات آن فقط به دست خداوند متعال است و هیچ کس دیگری را در این فعل و انفعالات تکوینی سهمی نیست.
اراده خدا نیز عبادت از مبدئیت موجودات است که دارای نظام اصلح است و غیر اصلح بر حسب سایر موجودات را اداره نمیفرماید. پس وجوب و حتمیت موجودات عالم از جناب حق است که با علم به نظام احسن آن ها، یکایک را در مجرای اصلی خود قرار داده است.
پس موجودات به محض وجوب مصلحت، در خارج یافت شوند؛ بدون آن که هیچ حاجتی به قول داشته باشند و با نداشتن مصلحت لازم، متحقق نمیشوند، بدون این که به نهی و بازدارندگی نیازی وجود داشته باشد.
اصول زندگی ما دارای آن چنان امتیازاتی است که با نبودن هر یک از آن ها، جز پریشانی چیز دیگری نصیب نخواهد بود. پس در مهمات زندگی جز از او حاجتی نخواهیم داشت، برای استحکام همان اصول است که آنکه دارای بینش و آگاهی بیشتری است جز به سوی خدای بزرگ که منشا تمامی خرد و کلان هستی است حرکت نمیکند؛ لذا اگر انسان این واقعیت را شناخت، در بر طرف شدن نابسامانیها جز به مبدئیت متعالی به کس دیگری متوسل نمیگردد.
فراز سوم
و قد نزل بی یا رب ما قد تکاذنی ثقله: خدایا، گرفتاریهای وارد شده بر من، سخت مرا به زحمت انداخته و باری که بر دوشم فرود آمده وامانده ام ساخته، و تو با تمام قدرت و تسلط خود آنها را متوجه من ساخته ای؛ و هرگز آنچه را که تو اراده فرمایی، کس را نرسد که مانع آن باشد و هر در را که تو بسته ای، هرگز بازکنندهای ندارد و آن دری را که تو باز فرمایی بستن آن در توان کسی نیست و هر چه را تو آسان فرمایی، مشکل نباشد و هر فردی که تو پریشان سازی یاری نخواهد داشت.
شداید و گرفتاریها و حوادث ناگوار گاهی چنان انسان را خسته و ناتوان میکنند که تمام توان خود را از دست داده و تحمل کمترین فشار درونی و بیرونی را ندارد، و در مسیر زندگی خود جز تاریکی و یاس و ناامیدی چیزی نمیبیند و درهای نجات را بر خود بسته میانگارد.
پریشانی ایام نیز گاهی بدان جا میانجامد که کسانی که به خدا ایمان ندارند و یا توکل مناسبی در آنان نیست را به خودکشی و خاتمه دادن به زندگی میکشاند؛ یعنی آنان ترک زندگی را بر خود زندگی ترجیح میدهند؛ ولی آنان که به خدای متعال یعنی قدرت حکیمانه برتر و نیروی لایزال غیر متناهی امیدوارند، هرگز شداید زندگانی بر آنان غالب نمیگردد؛ لذا به هر مقدار که حوادث ناگوار آنان را احاطه کند، نه تنها امیدشان به یاس تبدیل نمیشود، بلکه قدرت فوق العادهای از ایمان به دست میآورند که آن را سپر حوادث قرار میدهند.
همین نکته است که سبب تقویت ضریب نیرو در افراد با ایمان میشود و لذا قرآن کریم فرموده: «إِن يَكُن مِنكُم عِشرونَ صابِرونَ يَغلِبوا مِائَتَينِ» [۲] نیروی بیست نفر انسان مؤ من متوکل، بیش از نیروی دویست نفر و غالب بر آنان خواهد بود، زیرا آنان در مکتب اهل بیت تربیت شده اند و معتقدند که و لا صارف لما و جهت و لا مغلق لما فتحت [۳] آنچه را او به سویی حرکت دهد هرگز مانعی بر سر راهش نخواهد بود و آن در را که او ببندد، هرگز کلیدی نخواهد داشت؛ و لا ناصر لمن خذلت [۴] و آن کس را که در حریم نصرت و یاری تو قرار نگیرد، هرگز یاوری نخواهد داشت؛ و لذا در آیه کریمه آمده است: ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذالذی ینصرکم من بعده. [۵]
فراز چهارم
فصل علی محمد و آله و افتح لی یا رب باب الفرج: خدایا، بر محمد و آلش درود فرست و به قدرت خود گشایش را نصیبم فرما. فراگیری پریشانی و غم را در هم شکن و به شکوههای من حسن نظر بفرما و شیرینی اجابت درخواست هایم را به من بچشان و از درگاه منیع خود رحمت و گشایش گوارایی نصیب فرموده و گشایش دشواریها را بر من سریع و آسان بگردان.
در فراز قبل، امام (ع) توجه گرفتاری و شدت نگرانیها به خویش را بر شمرد و ضعف خود را نسبت به تحمل آنان بیان داشت. در این فراز، حضرت بر محمد و آلش درود فرستاده و از خدای متعال درخواست فرج و گشایش و رفع غم و هم از خویش را فرموده است.
اما این که قبل از بیان حاجت بر محمد و آلش درود فرستاده سرش آن است که خداوند متعال حتما درود بر پیامبر را به اجابت میرساند؛ زیرا قابلیت از طرف پیامبر و اهل بیت آن بزرگوار تمام شده است و فاعلیت نیز در خدای متعال کامل میباشد. از این رو اجابت حتمی خواهد بود، و خدای متعال اجل و اکرم از آن است که از میان دو سؤ ال، یکی را مقرون به اجابت و دیگری را مردود فرماید. از این رو بسیاری از ادعیه مقرون به درود بر پیامبر و آلش میباشد.
امام (ع) برای برطرف شدن گرفتاریها تعبیرات مختلفی آورده است، از قبیل فتح باب، فرج و شکستن سلطه هم و غم، طلب و حسن نظر جناب حق، چشیدن شیرینی در بخش رحمت و گشایشی گوارا و بیرون رفتن سریع از گرفتاری ها. البته بعید نیست که هر یک از این عنوانها در ارتباط با نوعی خاص از گرفتاریها باشد؛ خروج از بعضی مصائب، شکستن سلطه هم و غم است، مانند فقر و قرض و دشمن غدار و مکار؛ و بعضی دیگر مانند چشیدن شیرینی است، مانند عافیت از دردها و مرض ها، که پس از بهبودی آرامش پیدا شده و بسیار لذت آور است. طلب حسن نظر در مواردی است که تقاضای نعمت بیشتر و لطف زاید است، و گشایش گوارا مانند از غربت نجات یافتن و راه گم کرده را پیدا کردن و یا دوست از دست رفته را باز یافتن.
خروج سریع هم در مواردی همچون در بند دشمن افتادن و به همدم ناجنس مبتلا گردیدن مصداق دارد که در حقیقت، امام معصوم (ع) به خوبی همه آنها را تعلیم داده و به ما آموخته که چگونه در موارد مختلف از خدای متعال درخواست یاری کنیم.
فراز پنجم
و لا تشغلنی بالاهتمام عن تعاهد فروضک و استعمال سنتک: خدایا، به سبب دشواریهای زندگی مرا از به جای آوردن تکالیف واجب و فرامین مستحب باز مدار! اکنون، گرفتاری طاقتم را از دست برده و دل و جانم آکنده از غم و اندوه گشته؛ تو توانایی که تمام ناگواریها و غمهای مرا برطرف کنی! تقاضایم آن است که با تلطف خود مرا به عافیت برسانی، اگر چه لایق فضل و عنایت تو نیستم، ای کسی که بر عرش قرار داری!
در این فراز، امام (ع) از خدای متعال عافیتی را درخواست میفرماید که در پناه آن بتواند به عهد بندگی پایبند باشد و رسوم عبودیت را چنان که باید انجام دهد و تکالیف خود را به انجام رساند؛ زیرا شرط اول در رسیدن به نقطه مقصود عافیت است؛ شرطی که با نبود آن، حرکت به طرف مطلوب میسور نیست؛ لذا گاهی یک فرد در تمام عمر خود همدم رنج و تعب و مرض و آفت است و نمیتواند کمتر قدمی برای پیشرفت خود بردارد.
البته به خوبی روشن است که آن که گرفتاریها طاقتش را طاق کرده و قلب و خاطرش مالامال از غم و غصه است، نمیتواند به وظایف خود به درستی عمل کند؛ زیرا توان او در تقابل با گرفتاریها به صفر رسیده و از کار و عمل به تنگ آمده است؛ به قول آن شاعر: به گرداگرد خود چندان که بینم / بلا انگشتری و، من نگینم!
معلوم است که در چنین موقعیتی، فرصتی برای کسی وجود نخواهد داشت! البته کسانی هم هستند که در شرایط دشوار، در امتحانهای سخت قرار گرفته اند و سربلند بیرون آمده اند اینان بهترین زمینه رشد را در هنگام گرفتاریهای متعدد یافته اند: من از درمان و درد و وصل و هجران / پسندم آنچه را جانان پسندد
چنین افرادی، پیوسته درد را بهتر از عافیت و فقر را بهتر از غنا میدانند، زیرا یگانه عامل رشد خود را در این ورطه هولناک و سهمگین دیده اند. البته چنین اشخاصی بسیار کم هستند و از نوادر روزگار به شمار میآیند؛ همانند حضرت زینب علیها السلام که پس از جریان عاشورا با کمال قدرت در مقابل یاوه گوییهای ابن زیاد خبیث فرمود: و ما زایت الا جمیلا. البته آنچه امام در این فراز فرموده اند، جملگی مربوط به مردم متوسط و دینداران معتقد به مبدا و معاد است که در مراتب وسط هستند، نه مربوط به انسانهای کامل!
[۱]. اعراف، ۱۲۷.
[۲]. انفال، ۶۵.
[۳]. صحیفه سجادیه، دعای هفتم.
[۴]. همان.
[۵]. آل عمران، ۱۶۰































