emamian

emamian

وجود قران خودش دلالت مي كند كه وحی و از جانب خداست و غير خدا حتي پيامبر را توان ایجاد چنین كتابی ندارد.  با صراحت تمام هم  اعلام كرده كه از جانب خداست و پيامبر و غير پيامبر را در ايجاد آن دخالتي نيست . خود را آيت خدايي  شمرده و اعلام كرده اگر در خدايي بودن  قرآن  شك داريد و مرا ساخته بشر از جمله پيامبر  مي دانيد ، و معتقديد و مدعي هستيد كه بشر را توان انشاي چنين كتابي هست ، پس يك سوره مثل سوره هاي من  بياوريد و به جامعه عرضه كنيد و در معرض قضاوت سخن شناسان قرار دهيد.

با وجود آن كه دشمنان از صدر اسلام  در صدد  بودند كه آسماني بودن قرآن را انكار كنند و آن را ساخته ذهن پيامبر يا ديگران معرفي كنند ولي  نتوانستند به مبارزه طلبي قرآن پاسخ دهند و تا ابد هم نخواهندتوانست . الان سرسخت ترين دشمن اسلام ، يهوديان صهيونيست هستند كه از تمام امكاناتشان براي نابودي اسلام استفاده مي كنند، ليكن تاكنون نتوانسته‌اند حتي يك سوره مثل قرآن را بنويسند.

 

قرآن مجيد از جهات گوناگون خدايي بودن خود را فرياد مي زند.

چند نمونه را ذكر مي‌كنيم :

1- از جنبه هاي اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است.

قرآن از فصاحت و بلاغتي برخوردار است كه از عهده بشر خارج است. از اين رو عرب جاهلي كه  در فصاحت و بلاغت و  شعر و ادب تخصص بلكه نبوغ داشت، وقتي در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت آن دقت كرد، به معجزه بودن آن پي برد و اظهار عجز و ناتواني نمود. به سبب اعجاز فصاحتي قرآن ، عده‌اي از آنان وحي بودن قرآن را پذيرفته و نبوت پيامبر اسلام را تصديق نمودند .بقيه نيز گر چه ايمان نياوردند ولي هماوردي نكردند و عجز خود را از آوردن حتي سوره اي كوچك فرياد زدند  و اين خود بزرگ ترين دليل بر آسماني بودن قرآن است و ثابت مي‌كند كه آوردن كتابي مثل قرآن از دايره قدرت بشر بيرون است . بنا بر اين  قرآن  بهترين گواه بر آسماني بودن خويش است.

 

2- امی بودن پیامبر

همه قبول دارند كه رسول خدا (ص) امي يعني درس نخوانده بود ، ولي با وجود اين، كتابي آورد كه پر است از معارف عقلي و دقايق علمي و فلسفي ، به طوري كه اين كتاب افكار فلاسفه و دانشمندان را به خود جلب كرده و متفكران شرق و غرب عالم را مبهوت و متحير ساخته است.

امي و درس ناخوانده بودن پيامبر و بيگانه بودن ايشان و محيط زندگي شان از دانش روز و ناتواني او از مراحل ابتدايي خواندن و نوشتن كه معلوم همگان بود ، بهترين دليل بر اين است كه قران محصول فكر و فهم ايشان يا تعليم گرفته از ديگران نبوده است . پيامبر پيش هيچ كسي زانوي شاگردي نزده است و از هيچ كس تعليم نگرفته و قبل از بعثت هيچ سخن و كلامي شبيه قرآن از او شنيده نشده و اين معارف و آيات به ناگاه بر زبان او جاري شد .

قرآن  بر اين موضوع تكيه كرده و آن را يكي از نشانه هاي آسماني بودن خود شمرده است:

 

و ما كنت تتلوا من قبله من  كتاب و لا تخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون(1)

تو پيش از نزول قرآن هيچ نوشته اي را نمي خواندي و با دست راست خود (كه وسيله نوشتن است)نمي نوشتي . اگر قبلا مي خواندي و مي نوشتي ، ياوه گويان شك و تهمت به وجود مي آوردند.

 

و كذلك اوحينا اليك روحا  من امرنا ما كنت تدري ما الكتاب و لا الايمان (2)

ما قرآن را كه روح و حيات است ،از امر خود بر تو وحي كرديم .تو قبلا نمي دانستي نوشته  و ايمان چيست.

 

اين آيات صراحت دارد كه پيامبر قبل از نزول قرآن با خواندن و نوشتن و معارف بلند قرآن بيگانه بوده ، اينها نه تراوش ذهن او بلكه نازل شده از جانب خداوند حكيم است.

 

3- صداقت، ایمان و خداترس بودن پیامبر

دليل محكم ديگر بر وحي بودن و آسماني بودن قرآن و اين كه حتي آيه اي از آن از جانب شخص پيامبر نمي باشد ، اين است كه پيامبر مومن و خدا ترس و راستگو بود . در اين ايمان و خداترسي و راستگويي هيچ شكي نيست. چنين كسي هيچ گاه به خود اجازه نمي دهد تراوش فكر و ذهن خود را به خدا و آسمان نسبت دهد زيرا يقين دارد كه نسبت دادن مطلبي به خدا،  افترا به خدا و بزرگ ترين گناه است و با قهر خدا مواجه خواهد شد و هيچ قدرتي نيست تا او را از قهر خدا برهاند.

اگر افرادي غير از پيامبر بودند، ممكن بود به خود اين جرات را بدهند كه مطالب ساخته ذهن و روح خود را به خدا نسبت دهند تا بهتر مقبول خلق گردد ولي از مومن بي نظيري چون پيامبر با آن مرحله خداترسي چنين كاري محال است .

 

 قرآن افترا و نسبت دادن چيزي را  به خدا  بزرگ ترين گناهان مي شمارد :

 

و من اظلم ممن افتري علي الله كذبا (3)

و چه كي ستمكارتر از كسي است كه به دروغ چيزي به خدا ببندد؟!

 

از زبان پيامبر اعلام مي كند كه  از خدا چنان ترسي دارد كه هيچ گاه چيزي بر خدا نمي بندد زيرا مي داند كسي نمي تواند نگهدار او از قهر خدا باشد:

 

قل ان افتريته فلا تملكون لي من الله شيئا (4)

بگو اگر آن را به خدا بسته باشم ، نمي توانيد در قبال خدا مالك و نگهدار من باشيد.

 

بارها بود كه مساله اي پيش مي آمد يا سوالي مطرح مي گرديد و پيامبر جواب و حكم آن را نمي دانست و منتظر نزول وحي مي نشست تا جواب و حكم آن را بگيرد. در مكه كه پيامبر زير ذره بين قريش بود، تعدادي از يهود آمدند و سوال هايي از رسول خدا مطرح كردند و پيامبر به پشت گرمي وحي وعده جواب در فردا را به آنان داد و خدا براي تاديب پيامبرش و تعليم پيروان ايشان چندين روز نزول وحي را به تاخير انداخت به نحوي كه مشركان شايعه كردند كه خداي محمد با او قهر كرده و او را واگذارده است. طبيعي است كه اگر قرآن جوشش روح و روان پيامبر بود، حضرت جواب آنان را به تاخير نمي انداخت تا دشمنان شادكام گردند و دوستان اندوهگين شوند و...

 

با توجه به دلايلي كه گذشت نمي توان گمان كرد قرآن جوشش روح پيامبر يا تعليم ديگران به او بوده و قطعا اين آيات و سوره ها از عالم غيب بر قلب ايشان نقش بسته و ايشان مامور به ابلاغ آنها بوده است.

 

پی نوشت ها:

1.عنكبوت آيه 48

2.شوري آيه 52

3.انعام آيه 21

4.احقاف آيه8

آیت الله جوادی آملی در تبیین عظمت مقام کریمهٴ اهل‌بیت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) فرمود: از آنجا که حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) که از دودمان نبوت و ولایت است به جایی می‌رسد که امام هشتم و امام نهم(سلام الله علیهما) دربارهٴ زیارت او هم توصیه و سفارش و هم دستور و برنامه دارند، لذا از وجود مبارک امام هشتم علی ‌بن ‌موسی ‌الرضا (سلام الله علیهما) رسیده است که، خواهر ما فاطمهٴ معصومه در قم مدفون است [و] هر کس این بانو را زیارت کند بهشت برای او است[1]، و از وجود مبارک امام نهم امام محمد تقی(سلام الله علیه) روایت شده است که عمّهٴ من فاطمهٴ معصومه(س) در قم مدفون است و هر کس آن حضرت را زیارت کند بهشت برای او است[2].

بنابراین و با این تفاسیر از آیت الله جوادی آملی ضرورت تعمّق هر چه بیشتر در شاخصه های وجودی حضرت معصومه(س) باید مورد اهتمام همۀ شیعیان واقع گردد، زیرا تأکیدات ائمۀ معصومین(ع) همگی لزوم واکاوی شأن و منزلت بالای آن حضرت را دو چندان می کند.

 

بهشت؛ پاداش زائر حضرت فاطمهٴ معصومه(س)

آیت الله جوادی آملی با تشریح آثار و نتایج بی بدیل زیارت آن حضرت، به شاخصه هائی از قبیل استحقاق ورود به بهشت برای زائران آن حضرت و نیز برخورداری از مقام شفاعت حضرت معصومه (س) اذعان نموده، و با ذکر روایتی مهم از امام رضا(ع) معرفت و شناخت نسبت به حق کریمۀ اهل بیت و نیز چیستی مراتب این شناخت را برای تشنگان به آموزه های ناب تشیع بازگو می کند.

وی در سخنانی عنوان می کند: «اعمالی که باعث ورود در بهشت است یکسان نیست؛ بعضی از عمل های خیر باعث می‌شود انسان به بهشت راه پیدا کند، بعضی از اعمال خیر سبب می‌شود که بهشت در اختیار او قرار بگیرد، نه او در اختیار بهشت، لذا سرّ اینکه وجود مبارک امام هشتم و امام نهم(سلام الله علیهما) فرمودند، هر کس کریمهٴ اهل‌بیت فاطمهٴ معصومه (سلام الله علیها) را زیارت کند بهشت برای او است، بدین خاطر است که او اهل ولایت است، اگر کسی پیوند ولایی با دودمان عصمت و طهارت داشته باشد، می‌کوشد که رایحهٴ ولایت و طعم ولایت در هستی او پدید آید و خود جزء اولیای الهی بشود، اگر کسی جزء اولیای خدا شد، «ولیّ‌الله» شد، در آن صورت بهشت مشتاق او است.

در برخی از روایات آمده است که بهشت مشتاق سلمان است و اشتیاق بهشت به سلمان بیش از علاقهٴ سلمان به بهشت است[3]. سّرش آن است که بهشت محصول عقیده صحیح و اخلاق صحیح و عمل صالح است و عقیده و اخلاق و اعمال جزء شئون ادراکی و عملی انسان است، اگر بهشت در اثر عقیده و خُلق و عمل است و اگر عقیده و خلق و عمل جزء شئون ادراکی و عملی روح آدم است؛ پس روح انسان والاست که در اثر تحصیل عقیده و اخلاق و اعمال بهشت را می‌سازد، بهشت مملوک انسانی است که «ولیّ الله» است در جریان دوزخ هم ـ معاذالله ـ این‌چنین است؛ بنابراین وجود مبارک امام هشتم و امام نهم(سلام الله علیهما) اثر زیارت فاطمهٴ معصومه(سلام الله علیها) را استحقاق بهشت دانستند که بهشت برای او است.»

 

معرفت به حق کریمۀ اهل بیت(س)؛ شرط ورود به بهشت

آیت الله جوادی آملی در تبیین چگونگی دریافت ثواب کامل از زیارت حضرت فاطمۀ معصومه(س) به مولّفۀ شناخت و معرفت حقیقی نسبت به آن حضرت اشاره کرده و می گوید: از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) روایتی به ما رسیده است که فرمود؛ اگر کسی خواهرم کریمه اهل‌بیت فاطمهٴ معصومه را «عارفاً بحقّها»[4] زیارت کند بهشت برای او ثابت است، معلوم می‌شود کریمهٴ اهل‌بیت فاطمهٴ معصومه(س) حقّی دارد که بعضی از زائران به حقّش عارف هستند، برخی عارف نیستند و آن حضرت را تنها به عنوان خواهر امام و دختر امام و عمه امام می‌شناسند و زیارت می‌کنند که اینها بخشی از فضیلت و ثواب را دریافت می دارند، اما به ثواب کامل راه نمی یابند. لیکن برخی دیگر از زائرین آن حضرت حقّ این کریمه را می‌شناسند که امام هشتم فرمود هر کس خواهرم را «عارفاً بحقّها» زیارت کند بهشت برای او است.

زیرا معمولاً در مستحبّات، مطلوب متعدد است؛ یعنی اگر کسی عارف به حق وجود مبارک فاطمهٴ معصومه(سلام الله علیها) نبود و یک زیارت عادی و عامی انجام داد، این‌چنین نیست که از فضیلت محروم باشد، بلکه به اندازهٴ کار خود و درک خود ثواب می‌برد، ولی آن ثواب کامل برای کسی است که عارف به حقّ کریمه اهل‌بیت باشد و او را زیارت کند.

 

تبیین چیستی «عارفاً بحقّها» در پرتو زیارتنامۀ آن حضرت

آیت الله جوادی آملی با تشریح روایت وارد شده از امام رضا(ع) مبنی زیارت حضرت فاطمۀ معصومه(س) به نحو «عارفاً بحقّها» می گوید: حال این پرسش مطرح می گردد که حقّ او چیست تا انسان آن حقّ را بشناسد و آن حضرت را با معرفت به حق زیارت کند؟ حقّی که می‌توان برای کریمهٴ اهل‌بیت (سلام الله علیها) ثابت کرد از راه های متعدّد و گوناگون قابل اثبات است؛ ولی روشن‌ترین و ساده‌ترین راه همان تحلیل عمیق زیارتنامهٴ آن حضرت است.

آیت الله جوادی آملی در تبیین ریشۀ تاریخی متن زیارت حضرت معصومه (س) عنوان می کند: برخلاف برخی از زیارت نامه هایی که توسط علما و بزرگان دینی برای معصوم‌زادگان و امام‌زادگان انشاء گردید، لیکن دربارهٴ فاطمهٴ معصومه (سلام الله علیها) زیارتش از امام رضا(ع) نقل شده است، از یکی از محدّثین بزرگ قم به نام سعد اشعری که توفیق تشرّف به محضر امام زمانش یعنی وجود مبارک امام رضا(ع) را پیدا نمود، نقل شده است که وجود مبارک امام رضا (ع) به من فرمود: یا سعد! قبری از ما در خاک شماست. عرض کردم: منظور قبر کریمهٴ اهل‌بیت فاطمهٴ معصومه(سلام الله علیها) است؟ فرمود: آری. سپس فرمود: شما آن بزرگوار را با این وضع زیارت بکنید[5]. لذا این زیارتنامه‌ای که در کُتب زیارات و ادعیه آمده است جزء مُنشئات وجود مبارک امام هشتم(سلام الله علیه) است که امام رضا(علیه السلام) فرمود وقتی خواستید فاطمهٴ معصومه(سلام الله علیها) را زیارت کنید این‌چنین بگویید.

 

مقام شفاعت کریمهٴ اهل‌بیت

آیت الله جوادی آملی در تبیین این بخش از زیارت حضرت فاطمۀ معصومه(س)که می خوانیم؛«یا فاطمة إشفَعی لیّ فی الجنة فإن لَکِ عِندَ الله شأناً من الشأن»[6]، می گوید: کسی حق شفاعت دارد که در کنار عدالت الهی از مظاهر اسمای حسنای خدا باشد. خداوند اگر با عدل خودش با ما رفتار بکند بسیاری از انسان ها آسیب خواهند دید، ولی اگر رحمت او ضمیمهٴ عدل او گردد در این صورت به این کار «شفاعت» می گویند.

لذا اگر حضرت فاطمه معصومه (س)به این مقام رسیده است که همه بزرگان، همه علما، همه مراجع، در کنار بارگاه ملکوتی او عرض می‌کنند: «یا فاطمة إشفَعی لیّ فی الجنة..» معلوم می‌شود که حقّ شفاعت دارد، شما می‌بینید همهٴ مراجع بزرگ در کنار قبر کریمۀ اهل بیت(س)می‌گویند از ما شفاعت نما، زیرا در قیامت همگان به شفاعت خاندان پیغمبر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) نیازمندند.

آنها که اهل بهشت‌اند به برکت شفاعت درجاتشان رفیع می‌شود، همه شیعیان و کسانی که دینشان مورد رضایت خداوند است نیازمند به شفاعت‌اند، یا در نجات از جهنّم یا در تخفیف از عذاب و ورود به بهشت یا ترفیع درجات بهشت، به هر تقدیر در همهٴ این مراحل و درجات به شفاعت نیازمندند. اینکه همه بزرگان در پیشگاه این کریمه عرض می‌کنند «..إشفَعی لیّ فی الجنة فإن لَکِ عِندَ الله شأناً من الشأن»[7]، معلوم می‌شود که وجود مبارک این کریمه از ولایت الهی برخوردار است و با قرآن همراه است و از قرآن جدا نمی‌شود، چنین مقامی را اگر کسی بشناسد و آن حضرت را با این معرفت زیارت کند استحقاق بهشت را خواهد داشت.

همۀ این امور نشان می‌دهد که حضرت فاطمه معصومه(س) به چه جایگاهی رسیده است که امام هشتم و امام نهم(سلام الله علیهما) هم ترغیب کرده‌اند که آن حضرت را زیارت کنید به نحوی که وجود مبارک امام رضا امام هشتم(سلام الله علیه) زیارتنامه خاصی مقرر کرده است، و هم در این زیارتنامه جمله‌هایی را تعبیه نمودند که نشانهٴ مقام و منزلت والای حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) است.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ـ وسائل الشیعه، ج14، ص576 ؛ «فاطمه بنت موسی بن جعفر (ع) بقم فقال من زارها فله الجنة».

[2] ـ وسائل الشیعه، ج14، ص576 ؛ «من زار قبر عمتی بقم فله الجنة».

[3] ـ بحارالانوار، ج22، ص342؛ «ان الجنة لا شوق الی سلمان من سلمان الی الجنة وان الجنة لا عشق لسلمان من سلمان للجنة».

[4] ـ بحارالانوار، ج48، ص317؛ «من زارها عارفاً بحقها فله الجنة».

[5] ـ بحار الأنوار، ج99، ص266.

[6] ـ مفاتیج الجنان، زیارت حضرت فاطمهٴ معصومه (سلام الله علیها).

[7] ـ مفاتیج الجنان، زیارت حضرت فاطمهٴ معصومه (سلام الله علیها).

روحانی شیعی برجسته عراقی : برگزاری کنفرانس مقابله با افراط‌گرایی در موصل، نشانه ای از وجود وحدت بود

روحانی شیعی مطرح در عراق با اشاره به اینکه، اوضاع موصل باثبات شده است و اهالی این شهر با نیروهای امنیتی همکاری خوبی دارند، بر ضرورت توجه بیشتر به آوارگان این شهر تأکید کرد.

محمد جواد الاعرجی از روحانیون شیعی مطرح در عراق، با اشار به استقبال خوب فرهنگیان و شخصیتهای دینی از کنفرانس بین المللی مقابله با افراط گرایی، گفت: برگزاری دومین کنفرانس بین المللی مقابله با افراط‌گرایی در شهر موصل، یک نشانه امیدوار کننده است.

وی افزود: سخنانی که از جانب گروههای سنی، شیعی، مسیحی و ایزدی در این کنفرانس ارائه شد، نشان دهنده وحدت است و چه خوب است که عشایر و فرهنگیان دیگر نیز در این کنفرانس مشارکت داشته باشند، تا آثار آن هرچه بیشتر در محافل جمعی نیز منتشر شود.

الاعرجی خاطرنشان کرد؛ اوضاع موصل باثبات شده است، اهالی این شهر با نیروهای امنیتی همکاری خوبی دارند و دولت مرکزی و محلی باید به مردم این شهر توجه بیشتر داشته است.

وی در بخشی از این گفتگو با اشاره به اوضاع نابسامان و درد و رنج آوارگان در اردوگاهها و ضرورت رسیدگی به اوضاع آنان گفت: بنده حتی به طور شخصی با خانواده های داعشی صحبت کرده ام، داعشی هم خانواده دارد و اگر رها شوند، هر کدام ممکن است تبدیل به یک بمب شوند، بنابراین باید به مسأله آوارگان و حتی خانواده های داعشی توجه کرد.

الاعرجی اظهار کرد: وجود شهروندان در اردوگاهها منجر به انتشار افکار داعشی در بین آنها می شود، درست است که اینها جزء گروه تروریستی داعش نیستند، اما از آنجا که معلمان آنها و پزشکان و ... از عناصر داعش هستند، ممکن از افکار آنها تأثیر بپذیرند.

رهبر انقلاب اسلامی یکی از ویژگی‌های مهم حج را، «ایجاد الفت و برادری اسلامی» خواندند و گفتند: به همین دلیل، حجاج ایرانی باید ضمن رفتار عاقلانه و خردمندانه و محترمانه و همراه با وقار و متانت و آبرو بخشیدن به ملیت و هویت ایرانی و جمهوری اسلامی، در نمازهای جماعت در مسجدالحرام و مسجدالنبی در کنار برادران و خواهران مسلمان حضور داشته باشند.

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار دست اندرکاران و کارگزاران حج، فریضه حج را مجموعه ای استثنایی و ممتاز از ارزشهای مورد تمجید اسلام خواندند و با اشاره به وجود مفاهیم سیاسی ضروری نظیر وحدت، دفاع از مظلومان و برائت از مشرکین در حج تأکید کردند: هر حاجی ایرانی باید با رفتار و گفتار و متانت خود، به ملیت، هویت و جمهوری اسلامی ایران آبرو ببخشد.

در این دیدار که در آستانه آغاز اعزام زائران بیت الله الحرام انجام شد، رهبر انقلاب اسلامی، حج را نمونه کوچکی از جامعه اسلامی برتر و مظهر تمدن نوین اسلامی خواندند و افزودند: در حج، عروج اخلاقی و معنوی و روحی، و تضرع و خشوع در کنار پیشرفت زندگی مادی قرار می‌گیرد.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به وجوه مختلف حج، افزودند: در حج در کنار مظاهر معنوی شاهد مظاهر حیات اجتماعی اسلام همچون «وحدت، برادری و یکرنگی»، «تجمع مردمی در عرفات، مشعرالحرام و منا» و «تحرک و طواف و سعی» هستیم و همزمان با این مظاهر برجسته، تجلی با شکوهی از «اخلاق، برادری و گذشت» به نمایش درمی آید.

ایشان «ابعاد سیاسی حج» را یکی دیگر از ویژگی های این فریضه استثنایی برشمردند و تأکید کردند: اینکه برخی می گویند حج را سیاسی نکنید، سخن نادرستی است زیرا ابعاد سیاسی حج، مطابق با خواسته و دستورات اسلام است.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: وحدت، حمایت از مظلومین همچون ملت فلسطین و مردم یمن، و یا برائت از مشرکین، همه اموری سیاسی و مطابق تعالیم اسلام هستند بنابراین ابعاد سیاسی حج، همان تکلیف دینی و عبادت است.

حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: برائت از مشرکین یک فریضه اسلامی و یک کار لازم است و به همین دلیل ما اصرار داریم که این موضوع هر سال، به بهترین وجه انجام شود.

ایشان تأکید کردند: در کنار حرکات سیاسی دینی، اقدامات سیاسی غیردینی و شیطانی هم وجود دارد، همانند اینکه بگویند در حج به امریکا اعتراض نکنید و یا از مشرکین ابراز برائت نکنید.

رهبر انقلاب اسلامی یکی از ویژگی‌های مهم حج را، «ایجاد الفت و برادری اسلامی» خواندند و گفتند: به همین دلیل، حجاج ایرانی باید ضمن رفتار عاقلانه و خردمندانه و محترمانه و همراه با وقار و متانت و آبرو بخشیدن به ملیت و هویت ایرانی و جمهوری اسلامی، در نمازهای جماعت در مسجدالحرام و مسجدالنبی در کنار برادران و خواهران مسلمان حضور داشته باشند.

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه دولت سعودی وظایف سنگین برای «تأمین امنیت زائران بدون امنیتی کردن محیط و حفظ حرمت و کرامت حجاج» برعهده دارد، افزودند: حجاج باید با بهره گیری از فرصت کم نظیر و مغتنم حج و توجه به ابعاد اجتماعی، سیاسی و اخلاقی آن، شأن یک مؤمن قدردان حج ابراهیمی را رعایت کنند.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به دشمنی عمیق امریکا و دیگر مستکبران با حقایق اسلامی افزودند: تهاجم وحشیانه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی زورگویان جهانی به ملتهای مسلمان نشان دهنده عمق خصومت آنان با معارف اسلامی است.

ایشان حقایق و معارف اسلام را ضدمنش ظالمانه مستکبران خواندند و افزودند: پایبندی جوامع اسلامی به مبانی و شریعت اسلام و تسلیم نشدن آنها در مقابل زورگویی ها، مایه پیروزی و پیشرفت و صلاح و نجات امت اسلامی خواهد بود.

حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه خاطرنشان کردند: در داخل کشور نیز هر جا و در مورد هر مسئله ای، به مبانی و حدود اسلامی بیشتر پایبند بوده ایم، یاری خداوند بیشتر شامل حال ما شده است و هر جا از این مفاهیم غفلت کرده ایم، چوب غفلت خود را خورده ایم.

رهبر انقلاب اسلامی تحقق آینده ای توأم با پیشرفت و عزت مسلمین را نیازمند تلاش و مجاهدت و همکاری خواندند و تأکید کردند: به فضل الهی، دشمنان وحشی و درنده ملت ایران و امت اسلامی سرانجام مجبور می شوند در مقابل اسلام زانو به زمین بزنند.

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین نواب نماینده ولی‌فقیه در امور حج و سرپرست زائران ایرانی شعار حج امسال را «حج با محوریت خودسازی، اخوت دینی و تمدن اسلامی» خواند و گزارشی از فعالیتهای فرهنگی و آموزشی بیان کرد.

همچنین آقای رشیدیان رئیس سازمان حج و زیارت، صیانت از حقوق و عزت و کرامت زائران را مهمترین رویکرد این سازمان در حج خواند و گزارشی از فعالیتهای اجرایی حج امسال بیان کرد.

رسول اکرم صلی الله علیه و اله در سخنی ارزشمند برکت و آثار خیر وجود فرزندان دختر در خانه‌ها را بیان فرموده‌اند.

 

قال رسول الله(ص) : ‌

ما من بیت فیه البنات إلا نزلت کل یوم علیه اثنتا عشرة برکة و رحمة من السماء. و لا تنقطع زیارة الملائکة من ذلک البیت یکتبون لأبیهم -کل یوم و لیلة-عبادة سنة.

 

پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود:

خانه ای که در آن دخترانی وجود داشته باشند، هر روز دوازده برکت از آسمان بر آن خانه نازل می شود و رفت و آمد ملائکه از آن خانه قطع نمی شود و برای پدر در هر شب و روز، عبادت یک سال را می نویسند.

 

«جامع الاخبار، صفحه ۲۸۵- مستدرک، جلد ۱، صفحه

سه شنبه, 11 تیر 1398 22:20

خشم و غضب در روایات اسلامی

کمتر صفتى از صفات رذیله است که به اندازه غضب ویرانى به بار مى آورد و اگر فهرستى از آثار سوء غضب نوشته شود، معلوم مى گردد که اثرات سوء آن از بسیارى از اخلاق رذیله بیشتر است، و از جمله مى توان امور زیر را برشمرد:

اثرات ویرانگر غضب و پیامد های آن

1ـ قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که خشم و غضب دشمن آدمى است و به هنگام هیجان غضب، عقل به کلى از کار مى افتد، و انسان دیوانه وار حرکاتى را انجام مى دهد که نه تنها مایه تعجب همه اطرافیانش مى گردد، بلکه خود او نیز بعد از فرو نشستن آتش غضب، از کارهایى که در آن حال انجام داده است در تعجب و وحشت فرو مى رود، در آن حال گاهى دیوانه وار به هر کس حتى نزدیکترین دوستان خود حمله مى کند، دست او تا مرفق در خون بى گناهان فرو مى رود، مى زند، درهم مى شکند، مى کوبد و ویران مى کند، درست همانند یک دیوانه خطرناک.

لذا امیرمؤمنان على(علیه السلام) در حدیثى مى فرماید: «اَلْغَضَبُ یُفْسِدُ الاَْلْبابَ وَ یُبْعِدُ مِنَ الصَّوابِ; غضب عقل آدمى را فاسد مى کند، و انسان را از کار صحیح دور مى سازد».(1)

و نیز به همین دلیل در روایات اسلامى آمده است که اگر بخواهید میزان عقل انسان ها را به دست آورید، به مقدار مالکیت آنها بر نفس و اعصابشان به هنگام غضب نگاه کنید، در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است: «لایُعْرَفُ الرَّأىُ عِنْدَ الْغَضَبِ; فقط در موقع غضب مى توان عقل و رأى افراد را سنجید».(2)

 

2ـ غضب موجب تباهى ایمان است، زیرا افراد عصبانى نه تنها مرتکب گناهان کبیره مى شوند که با ایمان صحیح سازگار نیست، بلکه گاهى به ساحت مقدس پروردگار نیز ـ نعوذ باللّه ـ جسارت مى کنند، و یا بر حکمت و قسمت و تدبیر او خرده مى گیرند که این مرحله اى است بسیار خطرناک.

در احادیث گذشته خواندیم که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: غضب ایمان را فاسد مى کند، همان گونه که صبر (دارویى است بسیار تلخ) عسل را فاسد مى کند.

 

3ـ غضب منطق انسان را خراب مى کند، و به گزافه گویى و باطل گویى وامى دارد، و اگر شخص غضبناک در مقام قضاوت باشد به یقین داورى صحیح نخواهد کرد. به همین دلیل در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَیِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مادَّةَ الْحُجَّةِ، وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ; شدت غضب منطق انسان را دگرگون مى سازد، و ریشه دلیل را قطع مى کند، و فهم و شعور را پراکنده مى سازد».(3)

در آداب القضاء در کتاب قضاوت از کتب فقهیه نیز تصریح شده است که قاضى به هنگام غضب بر کرسى قضاوت ننشیند.

در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «مَنِ ابْتُلِىَ بِالْقَضاءِ فَلا یَقْضِى وَ هُوَ غَضْبانٌ; کسى که گرفتار امر قضاوت مى شود، در حال غضب قضاوت نکند».

 

4ـ دیگر از پیامدهاى سوء خشم و غضب، آشکار شدن عیوب پنهانى انسان است زیرا در حال عادى، هر کس خود را کنترل مى کند، تا عیوب و نقطه ضعف هاى خویش را پنهان دارد، و آبرویش را در برابر این عیوب که تقریباً همه کم و بیش دارند حفظ نمایند، اما هنگامى که آتش خشم و غضب شعلهور مى شود، پرده ها کنار مى رود، و کنترل عقل برداشته مى شود، و عیوب مخفى انسان آشکار مى گردد، و آبروها بر باد مى رود.

در غررالحکم از امیرمؤمنان على(علیه السلام) چنین نقل شده است: «بِئْسَ الْقرِیْنُ اَلْغَضَبُ یُبْدِىُ الْمَعایِبَ، وَ یُدْنِى الشَّرَّ وَ یُباعِدُ الْخَیْرَ; غضب همنشین بدى است، عیوب نهانى را آشکار مى سازد، شر و بدى را نزدیک و خیر و نیکى را دور مى سازد».(4)

 

5ـ خشم و غضب راه شیطان را به سوى انسان باز، و به او نزدیک مى سازد، زیرا ایمان و عقل که دو مانع قوى در برابر هجمات شیطانند به هنگام غضب، ضعیف و ناتوان مى شوند، و موانع از سر راه شیطان برداشته مى شود به همین دلیل به آسانى در انسان نفوذ مى کند.

در حدیث معروفى مى خوانیم: هنگامى که نوح(علیه السلام) امت خود را (که بعد از ارشاد و تبلیغ طولانى و مستمر پذیرش هدایت نشده بودند) نفرین کرد (و نابود شدند) شیطان نزد نوح(علیه السلام) آمد و گفت: تو حقى بر گردن من دارى مى خواهم آن را تلافى کنم.

نوح(علیه السلام) در تعجب فرو رفت، گفت بسیار بر من گران است که حقى بر تو داشته باشم، چه حقى؟

گفت همان نفرینى که درباره قومت کردى و آنها را غرق نمودى و احدى باقى نماند که من او را گمراه سازم، و من تا مدتى راحتم، تا زمانى که نسل دیگرى بپا خیزد و من به گمراه کردن آنها مشغول شوم.

نوح(علیه السلام) (با این که مى دانست نهایت کوشش را براى قوم خود کرده بود در عین حال ناراحت شد و) به شیطان گفت: حالا چه جبرانى مى خواهى کنى؟

(نوح مى خواست سخنان او را نپذیرد، ولى خطاب از طرف پروردگار آمد که گفتارش را بپذیر در اینجا راست مى گوید).

شیطان گفت: در سه زمان به یاد من باش، که من نزدیکترین فاصله را به مردم در این سه موقع دارم:

1ـ هنگامى که خشم تو را فرا مى گیرد به یاد من باش.

2ـ هنگامى که در میان دو نفر قضاوت مى کنى مراقب من باش.

3ـ و هنگامى که با زن بیگانه اى تنها هستى، و هیچ کس در آنجا نیست باز به یاد من باش.(5)

در روایت دیگرى مى خوانیم که «ذوالقرنین یکى از فرشتگان را ملاقات کرد و به او گفت: دانشى به من بیاموز که بر ایمان و یقینم بیفزاید. او گفت: خشم و غضب را ترک کن زیرا هنگامى که انسان غضب مى کند، شیطان بیش از هر زمان بر او مسلط است، بنابراین غضب را با وقار خویشتن دارى بازگردان، و آتش آن را با آرامش خاموش کن و از عجله بپرهیز که هنگامى که در کارها عجله کنى از نصیب خود محروم خواهى شد و در برابر اشخاص دور و نزدیک مهربان باش و سخت گیر و عنود نباش».(6)

بى شک غضب علاوه بر این آثار شوم مادى و اجتماعى و اخلاقى آثار سوء معنوى فراوانى نیز دارد به طورى که از روایات مختلف استفاده مى شود کسى که خشم خود را فرو برد، ثواب شهدا را(7) دارد و در قیامت همنشین انبیاء (8) و قلب او از نور ایمان پر مى شود(9)

 

* * *

1.غررالحکم، حدیث 1356.

2.بحارالانوار، جلد 75، صفحه 113.

3.بحارالانوار، جلد 68، صفحه 428.

4.جامع احادیث الشیعه، کتاب الجهاد، جلد 13، صفحه 468.

5.بحارالانوار، جلد 11، صفحه 318.

6.المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 293.

7.جامع احادیث الشیعه، جلد 13، صفحه 479.

8.همان مدرک.

  1. همان، صفحه 478.

یکی از مهمترین آداب اخلاقی دین مبین اسلام نحوه تکلم یا حرف زدن در تعامل با دیگران است، مسئله‌ای که خداوند متعال در آیات متعددی به جوانب آن اشاره می‌کند.

در بخشی از آیه ۸۳ سوره بقره خداوند می‌فرماید «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛ با مردم خوب سخن بگویید» پروردگار مهربان در آیه شریفه دستوری را صادر می‌کند كه بر اساس آن موظفیم كه با همه مردم (نه فقط مؤمنین و مسلمین) به نیكی سخن بگوییم.

در این آیه آمده است با مردم، نیكو سخن بگویید و نفرموده با مؤمنین یا مسلمین. بنابراین هر كسی موظف است با دیگران با زبان خوش سخن بگوید حتی اگر گوینده سخن، قاضی باشد و مخاطب آن مجرم باشد، باز هم وظیفه دارد با او نیكو سخن بگوید.

اما این نکته قابل توجه است که نباید تصور شود معنای سخن نیكو این است كه ما وظیفه داریم برای خوش آمد دیگران، مطالبی را بگوییم كه آنها دوست دارند، و از گفتن مطالبی كه موجب ناراحتی دیگران می‌شود پرهیز کنیم. یعنی اگر ببینیم كسی از حرف حق بدش می‌آید، نگوییم و اگر كسی از سخنان باطل خوشحال می‌شود آن را مطرح نماییم. بلكه ما وظیفه داریم، سخن حق را بگوییم، اگرچه دیگران را ناراحت كند.

مَثَل مشهور را همه شنیده‌ایم كه گفته می‌شود (بفرما، بشین و بتمرگ) هر سه به یك معنایند یعنی هر سه جمله، یك مطلب را می‌رسانند ولی جمله اول نیكو است و باعث شادمانی مخاطب می‌شود و جمله سومی زشت است و باعث ناراحتی مخاطب می‌شود و جمله وسطی ما بین آن دو است. پس معنای آیه شریفه این است كه هر مطلبی را كه می‌خواهید به دیگران بگویید در عبارات نیكو قرار دهید و به عبارت دیگر هر آنگونه كه دوست می‌دارید با شما سخن گفته شود با مردم سخن بگویید. پس آیه شریفه نمی‌گوید چه بگویید بلكه می‌فرماید چگونه بگویید.

از دیگر سو اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) روایات متعددی درباره آداب سخن گفتن و یا آثار مثبت و منفی زبان بیان فرمودند که توجه به آن‌ها راه حل بسیاری از معضلات فردی و اجتماعی خواهد بود.

این گونه آیات و روایات ما را متوجه می‌کند زبان، نقش مهمی در تزکیه فردی و عمومی جامعه ایفا می‌کند، ادعای بیجا و برخلاف حق، اظهار نظر بیجا در عقاید و احکام دین، افشاگری و بازگویی اسرار، اهانت و تحقیر، تکفیر دیگران، خودستایی، دروغ، سخن‌چینی و ... از آفت‌هایی است که برای زبان و بیهوده‌گویی و پرگویی بر شمرده‌اند.

امام صادق(ع) در یک روایت فرمودند «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ‏ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ؛ هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.» در این روایت سخن خیر گفتن و در واقع پرهیز از بیهوده‌گویی از نشانه‌های ایمان فرد مسحوب می‌شود. یکی از بهترین راهکارهای تمرین در قبال این موضوعات مطالعه روایات معصومین(ع) است.

امام رضا علیه السلام فرموده‌اند هر کس می‌خواهد معده‌اش او را آزار ندهد، اول و بلافاصله روی غذا (بین و بعد غذا) آب ننوشد تا غذا را به پایان برد.

 

عن الرضا علیه السلام:

و من أراد أن لا تؤذیه معدته‏ فلا یشرب‏ بین طعامه ماء حتی یفرغ، و من فعل ذلک رطب بدنه، و ضعفت معدته، و لم تأخذ العروق قوة الطعام...

 

امام رضا علیه‌السلام:

کسی که می‌خواهد معده‌اش او را آزار ندهد، (اول و بلافاصله) روی غذا (بین و بعد غذا) آب ننوشد تا غذا را به پایان برد. و هر کسی که چنین کند، بدنش به رطوبت می‌گراید و معده‌اش ضعیف و ناتوان می‌شود و رگ‌هایش نیروی غذا را دریافت نمی‌کنند.

در قرآن کریم صفا و مروه و سعی بین این دو کوه مقدس که یکی از اعمال واجب برای حاجیان و زائران خانه خدا محسوب می‌شود از نمادهای بندگی خدا عنوان شده است.

زائر خانه خدا که در یکی از میقات‌ها احرام می‌بندد و به سوی شهر مکه و منطقه حرم حرکت می‌کند پس از انجام طواف و نماز طواف، باید هفت مرتبه فاصله بین کوه «صفا» و کوه «مَروه» را که امروزه به صورت سالنی ساخته شده و کنار مسجدالحرام قرار دارد بپیماید که در این عمل عبادی همانند سایر اعمال مذهبی، معانی و مفاهیمی نهفته است که علم به این معانی در انجام هر چه بهتر مناسک موثر خواهد بود.

 

 مشخصات صفا و مروه

کوه صفا، کوه کم‌ارتفاعی است در کنار مسجدالحرام که در دامنه کوه «ابوقبیس» واقع شده است. معنای آن در لغت، به معنی سنگ سخت و صاف است. تپه صفا به طرف شرق مسجدالحرام است، لذا کسی که بر بالای آن بایستد، روبه روی حجرالاسود قرار می‌گیرد. فاصله این کوه تا کوه مروه حدود ۴۲۰ متر است.

مروه نیز نام کوه معروف و کم ارتفاعی است که در شمال خانه خدا در دامنه کوه «قعیقعان» قرار دارد. مروه در اصل لغت به معنی سنگ سخت، سفید و براقی است که با آن آتش روشن می‌کنند. این کوه کوچک ۸ متر ارتفاع دارد که با شیب خاصی برای «سعی کنندگان» بازسازی شده و داخل سالنی است که حاجیان از بالای آن سعی را انجام می‌دهند و به سمت صفا حرکت می‌کنند.

 

صفا و مروه نماد شعائر الهی بر روی زمین

کلمه صفا و مروه در قرآن کریم یک بار در سوره بقره آیه ۱۵۸ آمده و از آن دو، به عنوان «شعائرالله» یاد شده که در مناسک حج و اعمال حج، سعی (رفت و آمد)، بین این دو کوه باید انجام شود. البته این عمل در زمان جاهلیت نیز وجود داشته و در این دو محل، دو بت سنگی به نام‌های (اساف و نائله)، بوده که آنها را محترم می‌شمردند و وقتی دور کعبه، طواف می‌کردند، می‌آمدند بین این دو بت، سعی می‌کردند و به آنها دست می‌کشیدند، بعد از اسلام، همین که رسول خدا (ص) وارد مکه شد، در جواب مردمی که این عمل جاهلیت را به حضرت عرضه داشتند، آیه ۱۵۸ سوره بقره: «ان الصفا والمروة من شعائرالله» یعنی«همانا صفا و مروه از نمادهای (بندگی) خداست» نازل شد و حضرت به آنها فهماند که خداوند متعال، علی رغم میل مشرکین این دو مکان را که محل بت‌های آنها بود، شعائر خود قرار داد و بت‌های آنها را شکستند.

 

راز نامیدن صفا به نام «صفا» و مروه‏ به اسم «مروه»

بعضی از روایات اشاره دارد که پس از هبوط حضرت آدم و حوا از بهشت به زمین، هر دو در مکه فرود آمدند. حضرت آدم بر کوه صفا و حضرت حوا بر کوه مروه فرود آمدند. همچنین نقل شده است که امام حسین (ع) در این باره فرمودند: «صفا را به این خاطر صفا خوانده‏‌اند که» مصطفی «و برگزیده شده، حضرت آدم بود که بر کوه صفا هبوط کرد لذا از اسم آدم (یعنی از کلمه مصطفی) نامی و اسمی برای کوه اتخاذ شد و دلیل بر این که آدم مصطفی است آیه شریفه می‌باشد که فرمود: » إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ‏ (خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید) ". همچنین چون حوّا بر کوه مروه فرود آمد این کوه را به این نام خواندند زیرا مرأه یعنی (زن) که حوّا باشد بر آن فرد آمد و از آن پس برای این کوه نامی از اسم مرأه اتخاذ گردید. مرحوم علامه طباطبایی نیز در جلد اول تفسیر المیزان صفحه ۳۹ همین مطلب را عنوان کرده است.

 

 سعی بین صفا و مروه تنها تمرین پیاده روی نیست

بدون شک همه اعمال عبادی که خداوند دستور داده تا مومنین انجام دهند دارای حکمتی است که عقل ناقص ما انسان‌ها هنوز از درک بخش عمده‌ای از آنها عاجز است. در بحث سعی بین صفا و مروه که حاجی باید هفت مرتبه این مسیر نسبتا زیاد را در حالت احرام طی کند و در نقطه خاصی از آن چند متری به صورت «هروله» کنان بدود حکمتی دارد که بزرگان دینی ما درباره حکمت‌های این عمل سخن گفته‌اند امام سجاد (ع) در این زمینه فرمودند: «آیا می‌دانی معنای تردّد بین دو کوه صفا و مروه چیست؟ یعنی خدایا! من بین خوف و رجا به سر می‌برم، نه خوف محض دارم و نه رجاء محض. نه آنچنان است که فقط بترسم و هیچ امید نداشته باشم و نه آنچنان است که همه امید باشد و هیچ ترس نباشد. این تردّد بین صفا و مروه همان تردد بین خوف و رجاء است». شاید به عبارتی دیگر بتوان گفت که مروه یادآور مروّت و مردانگی است و صفا یادآور تصفیه و تهذیب روح، آری، هر یک از این‌ها سرّی دارد.

امروزه آثار بسیار اندکی از این دو کوه که در کنار مسجدالحرام واقع شده‌اند باقی مانده است به طوری که کوه صفا در حد دو متر آن هم در داخل محفظه شیشه‌ای قرار داده شده و کوه مروه که ایستگاه پایانی عمل «سعی» حاجیان است تقریبا با سطح زمین یکسان شده و تنها برجستگی‌ها و برآمدگی‌های از این کوه به رنگ قهوه‌ای باقی مانده که زائران دقایقی جهت تبرک بر روی این مکان توقف می‌کنند و نمازی می‌خوانند.

 

پی نوشت ها:

علل الشرائع / ترجمه ذهنی تهرانی/ج‏۲ /۳۸۷

عرفان حج / آیت‌الله جوادی آملی

اسرار حج / آیت‌الله حسین مظاهری

تفسیر المیزان/علامه طباطبایی/ج۱/ص۳۹

شيخ محمد عبده:

اتحاد، ميوه درختي است كه تنه ها، شاخه ها و برگهاي مختلفي دارد و ريشه آن همان اخلاق فاضله است و بر مسلمانان فرض است كه خود را به تربيت حقيقي اسلامي بيارايند تا از ثمر آن استفاده كنند .

احادیث