emamian

emamian

دومین شب از مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین‌علیه‌السلام مصادف با شب هشتم ماه محرم‌الحرام در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب اسلامی امشب (سه‌شنبه) برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین حاج‌علی‌اکبری درباره ابعاد شخصیتی حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام به‌عنوان الگوی تربیتی تراز اسلامی برای جوانان به ایراد سخن پرداخت و در ادامه آقای سید مجید بنی‌فاطمه در رثای این شهید والا مقام کربلا مرثیه‌سرایی و نوحه‌خوانی کرد.

مراسم عزاداری سالار شهیدان، در حسینیه امام خمینی(ره) تا شنبه شب ۷ مرداد ادامه خواهد داشت.

نشست دوستان بریکس از 24 ژوئیه (دوم مرداد) در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی آغاز شده و جمهوری اسلامی ایران نیز که پیش از این درخواست عضویت در بریکس را ارائه کرده است یکی از مهمانان مهم این نشست به شمار می آید.

«علی اکبر احمدیان» دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران علاوه بر شرکت و سخنرانی در نشست دوستان بریکس، در حاشیه این نشست با تعدادی از همتایان خود نیز دیدار کرد.

بریکس (BRICS) نام گروهی به رهبری قدرت‌های نوظهور اقتصادی است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شده‌ است.

روند تحولات اقتصادی و صنعتی اعضای بریکس نشان می‌دهد که اساس حرکت و زیربنای فکری شکل‌‌‌‌‌‌‌‌گیری این گروه به‌عنوان یک تشکل نوظهور به‌منظور نقش‌‌‌‌‌‌‌‌آفرینی در دنیای چندقطبی آینده و به چالش کشاندن نظم کنونی حاکم بر نظام بین‌الملل است.

اکنون 22 کشور به طور رسمی برای عضویت در بریکس درخواست داده‌اند و 22 کشور دیگر نیز برای پیوستن به این ائتلاف ابراز علاقه کرده‌اند.

ایران جزو اولین کشورهایی است که تقاضای عضویت در گروه بریکس را مطرح کرده است، اما هنوز کشورهای عضو بریکس معیارهای خودشان را به طور کامل برای اعضای جدید مشخص نکرده‌اند.

عواملی همچون تولید ناخالص داخلی، جمعیت، مساحت، ذخایر منابع طبیعی، نقش سیاسی و امنیتی در منطقه و جهان و رابطه با کشورهای عضو از جمله معیارها برای پذیرش عضو جدید در بریکس محسوب می شود.

تاکنون همه اعضای بریکس از عضویت ایران در این ائتلاف حمایت و استقبال کرده و به طور ویژه چین و روسیه بر لزوم عضویت کشورهای جدید تاکید کرده اند و ایران را یکی از کشورهای دارای پتانسیل برای حضور در این گروه اقتصادی دانسته اند.

برای جمهوری اسلامی ایران که اخیرا عضو سازمان همکاری شانگهای شده است، پیوستن به بریکس، گامی جدید در راستای تقویت روابط سیاسی و تجاری با سازمان های منطقه ای محسوب می شود.

گروه بریکس به واسطه دارا بودن نیمی از جمعیت جهان و بین 25 تا 28 درصد از ظرفیت اقتصاد جهانی و همچنین منابع انسانی و طبیعی غنی، پتانسیل بالایی برای تاثیرگذاری بر اقتصاد جهانی دارد، به همین دلیل برای ایران که تحت تحریم های اقتصادی یکجانبه آمریکا قرار دارد، مجموعه بریکس می‌تواند جایگاه و فرصت مناسبی محسوب شود.

پتانسیل های ایران، مورد توجه اعضای بریکس

این در حالی است که عضویت ایران به عنوان یکی از تأمین‌کننده‌های بزرگ انرژی نیز می تواند نقش حیاتی برای بریکس داشته باشد؛ همچنین موقعیت جغرافیایی منحصر به‌ فرد ایران و ظرفیت‌های آن در ترانزیت و تجارت از مولفه هایی محسوب می شود که مورد توجه اعضای بریکس است.

یکی دیگر از مهم‌ترین مزایای پیوستن به بریکس، به خصوص برای ایران و روسیه که مشمول تحریم‌های غرب هستند، انفصال از دلار به عنوان ارز معیار تجارت بین‌المللی و تاسیس بانک کشورهای بریکس است که «بانک توسعه نوین» نام دارد؛ این بانک که یک بانک توسعه چندملیتی توصیف شده، سامانه اعلام پرداختی دارد که بدیلی برای سوئیفت، است.

به طور کلی، پیوستن ایران به بریکس می‌تواند یک گام مثبت و مؤثر در جهت تقویت نقش ایران در جهان باشد. پیوستن به بریکس هم می تواند به تنش زدایی منطقه‌ای کمک کند و هم موجب افزایش توان چانه زنی بین المللی جمهوری اسلامی ایران شود. ایران همچنین می تواند از ظرفیت‌ها و فرصت‌های این گروه، برای توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود استفاده کند.

«سیدابراهیم رئیسی» رئیس‌جمهوری اسلامی ایران پیشتر در نشست ویدئو کنفرانسی سران کشورهای گروه بریکس که ژوئن 2022 به میزبانی چین برگزار شد، تصریح کرد: روندهای متعارض جهانی، یکجانبه‌گرایی، ترجیحات ملی‌گرایانه و چالش‌هایی مانند تحریم و اقداماتِ قهرآمیزِ اقتصادی، اهمیت ایجاد و تقویت نهادهای نوین را در کنار سازمان ملل متحد ضروری می‌کند تا ضمن احترام به حاکمیت و منافع ملی کشورها، گام مهمی برای تحقق «جامعه بشری با آینده مشترک» برداشته شود.

همزمان با ایام ماه محرم، مراسم ویژه‌ای به مناسبت شهادت حضرت قاسم ابن الحسن (ع) در شهر کابل ( پایتخت افغانستان ) برگزار شد.

در این مراسم که با عنوان «اهلا من العسل» در غرب شهر کابل برگزارشد، سخنرانان درباره شخصیت، شجاعت و فداکاری یادگار حضرت قاسم امام حسن مجتبی (ع) در حماسه کربلا سخنرانی کردند.

همچنین مداحان این مراسم به مناسبت شهادت حضرت قاسم نوحه خوانی کردند و روضه خوان این مجلس نیز روضه شهادت حضرت قاسم را خواند.

حجت الاسلام سید «حسن صالحی» مسئول اجرایی شورای نظارت برحوزه‌های علمیه کابل که سخنران این مجلس بود، شخصیت و شجاعت حضرت قاسم ابن الحسن (ع) را الگویی برای جوانان مسلمان دانست و گفت: حضرت قاسم با وجود اینکه جوان کم سن و سال بود، اما از جان نثاری در راه دین با هدف زنده نگه داشتن دین رسول الله (ص) دریغ نکرد.

درهمین حال همزمان با ایام ماه محرم، شماری از شهروندان کابل با نصب یک بیرق بر روی خانه هایشان به پویش «هرخانه یک بیرق» پیوسته اند.

آیین‌های عزاداری ماه محرم در شهر قندهار نیز با حضور پرشور و با شکوه شهروندان قندهار  در حال برگزاریست.

شهر قندهار در جنوب افغانستان جایگاه مهمی در این کشور دارد، برخی کوچه‌ها و خیابان‌های این شهر در مناطق شیعه نشین این روز‌ها به صحنه نماد‌های عاشورایی تبدیل شده است، در برخی مساجد و حسینیه‌های این شهر شب‌ها مراسم سوگواری به مناسبت شهادت ابا عبدالله الحسین (ع) برگزار می‌شود.

مسجد جامع فاطمیه قندهار یکی از اماکنی است که شب‌ها میزبان صد‌ها عزادارحسینی است، سخنرانی، مداحی و سینه زنی از مهمترین برنامه‌های آیین عزاداری به مناسبت ماه محرم در این مسجد است.

حجت السلام المسلمین «محمد نبی حسینی» از علمای اهل تشیع قندهار در مراسم آیین عزاداری در مسجد فاطمیه قندهار با اشاره به سخنانی درباره اهداف والای قیام امام حسین (ع) امام سوم شیعیان جهان گفت: امام حسین (ع) برای تثبیت جایگاه انسان، تحکیم عدالت اجتماعی، آزادی امت و مقابله با ظلم و استبداد قیام و حماسه کربلا را خلق کرد.

وی تصریح کرد: رمز پیروزی مسلمانان جهان حفظ اتحاد، اتفاق و وحدت است و ما با یکپارچگی می‌توانیم از مشکلات رهایی یابیم.

کربلایی «عبدالحسین» از دیگر سخنرانان این مراسم گفت: امام حسین (ع) تنها مربوط به شیعه نیست بلکه اهل سنت و تمامی مسلمانان به این عقیده هستند که امام حسین (ع) متعلق به تمامی مسلمانان است و قیام کربلا برای نجات بشر بوده است که امروزه استکبار جهانی تلاش می‌کند با برنامه‌های متفاوت نسل جوان را از نهضت عاشورا دور کند اما هرگز موفق نخواهد شد .

مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نشست عمومی روز سه شنبه به رغم مخالفت کشورهای غربی، با تصویب قطعنامه‌ای «اهانت به کتب مقدس و نمادها دینی» را محکوم کرد.

شبکه خبری الجزیره شامگاه سه‌شنبه گزارش داد که دبیرخانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که کشورهای عضو سازمان ملل با اجماع با تصویب قطعنامه‌ای هرگونه اعمال خشونت آمیز علیه معتقدات دینی، رموز دینی و کتب مقدس را محکوم و اینگونه اقدامات را ناقض قوانین بین‌المللی دانست.

برپایه این گزارش، مجمع عمومی ۱۹۳ عضوی سازمان ملل متحد امروز سه‌شنبه، قطعنامه ارائه شده توسط مراکش را با اجماع به تصویب رساند.

بر اساس بندهای تصویب شده در این قطعنامه، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به شدت تمامی اعمال خشونت آمیز علیه افراد بر اساس مذهب یا اعتقادات آنها و همچنین هرگونه اقدام علیه نمادهای مذهبی، کتب مقدس، منازل، مشاغل، املاک، مدارس، مراکز فرهنگی یا عبادتگاه‌ها و همچنین هرگونه حمله به اماکن مذهبی، عبادتگاه‌ها و زیارتگاه‌های مذهبی را محکوم و اینگونه اقدامات را نقض قوانین بین‌المللی اعلام کرد.

این قطعنامه با محکوم کردن خشونت علیه کتب مقدس، اینگونه خشونت‌ها را «اقدامات نفرت آمیز مذهبی» توصیف کرد.

قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در پی هتک حرمت‌های متعدد به قرآن کریم در کشورهای سوئد و دانمارک و خشم و واکنش دولت‌ها و ملت‌های مسلمان جهان نسبت به این اهانت‌ها به تصویب رسید.

آمریکا، انگلیس و نیز بلژیک به نمایندگی از اتحادیه اروپا با تصویب این قطعنامه مخالفت کردند اما شورای حقوق بشر با رأی قاطعی آن را تصویب کرد.

گفتنی است پلیس سوئد چهارشنبه گذشته در اقدامی تحریک آمیز بار دیگر مجوز آتش زدن قرآن در مقابل سفارت عراق در استکهلم برای همان فردی که پیش‌تر مرتکب این عمل شنیع شده بود را صادر کرد.

«سلون مومیکا» روز پنجشنبه بار دیگر در حرکتی موهن و اسلام ستیزانه، اقدام به پاره کردن کتاب آسمانی و پرچم عراق در مقابل سفارت عراق در استکهلم کرد.

روز جمعه نیز اعضای گروه ملی‌گرای اسلام‌هراس و راست افراطی «دانسک پاتریوتر» (وطن‌پرست دانمارکی) در اقدامی شنیع یک نسخه از قرآن کریم را در مقابل سفارت عراق در کپنهاگ دانمارک سوزاندند.

سه شنبه, 03 مرداد 1402 10:24

داروخانه ای در یک ادویه معطر

از پوست گیاه دارچین اسانس تهیه می کنند که در صنایع داروئی و ساخت محصولات آرایشی و بهداشتی استفاده می شود

اسانس دارچین که معطرکننده و طعم دهنده غذا، نوشیدنی ها، جویدنی ها، داروها و محصولات آرایشی و بهداشتی است.

خواص داروئی و درمانی بیشماری دارد.

داروی بسیار موثری برای پیشگیری از بیماری زوال عقل (آلزایمر ) است.

ضد دیابت بویژه دیابت نوع 2 است.

آتنی بیوتیک است و خاصیت ضد میکربی و ویروسی آن تائید شده است حتی ضد ویروس HIV , آنفولانزا است.

ضد چربی و کلسترول خون است و در پائیز آوردن فشار خون بسیار موثر است. *مقوی معده، قلب و کبد است و از چرب شدن کبد جلوگیری می کند.

 به دلیل داشتن آنتی اکسیدان های قوی، خواص ضد سرطانی برای پیشگیری و کنترل انواع سرطان ها بویژه سرطان پروستات دارد.

 کاهنده دردهای مفصلی و عضلانی بویژه درد کمر، آرتروز گردنی است. *تصفیه کننده خون، تسریع کننده جریان خون و دافع سموم آن از طریق دفع شدید عرق ( معرق ) و ادرار ( مدر ) و صفرا است. *برطرف کننده بوی بد دهان و بوی عرق بدن بویژه در ناحیه زیر بغل است.

آنتی پروستات است و از بزرگ شدن و سرطانی شدن غده های پروستات در مردان جلوگیری می کند.

 آرامبخش دستگاه گوارش با خواص ضد تورمی (نفخ ) است و از ایجاد زخم معده و ابتدای روده جلوگیری می کند.

  تقویت کننده قوای جنسی و جسمی است و از ایجاد تورم و درد در اندام های ادراری و تناسلی جلوگیری می کند.

 بازدارنده تکرر و سیلان ادرار و ترشحات اندام تناسلی است و از سردی مزاج جلوگیری می کند.

نشاط آور و انرژی زا و اشتها آور است.

 مصرف روزانه 4-2 گرم برای کودکان و 6-4 گرم برای بزرگسالان است و مصرف بی رویه آن زیان آور است.

 ساده ترین راه مصرف آن با آبگرم و عسل، دم کرده با چای و عسل و جوشانده با عسل و آب است.

- خانم های باردار بایستی از مصرف کردن دارچین در طول دوران بارداری جدا پرهیز نمایند.

در بدن افرادی که دچار سکته قلبی می شوند از یک ماه قبل نشانه های اولیه برای هشدار حمله قلبی رخ می دهد که با شناخت آن ها می توانید از حملات قلبی جلوگیری کنید.یک ماه قبل از یک حمله قلبی، بدن شما با این ۸ سیگنال اخطار خواهد داد، بنابراین پیشگیری بهتر از درمان است، این قاعده ساده برای هر بیماری در نظر گرفته می شود و زمانی که علائم به درستی تایید نشوند بسیار ارزشمند خواهد بود.

۱.خستگی:

خستگی غیر معمول، یکی از علائم اصلی یک حمله قلبی قریب الوقوع است، زنان این نوع علائم را بیشتر از مردان گزارش داده اند.فعالیت بدنی یا فیزیکی دلیل خستگی نیست و ممکن نیست که تا پایان روز افزایش بیابد، این نشانه کاملا مشهود است و از بین نمیرود اما در خستگی های غیر معمول برای انجام وظایف ساده مانند مرتب کردن یک تخت یا حتی دوش گرفتن دچار خستگی مفرد می شوید.

۲.درد شکمی:

درد شکم، حالت تهوع، احساس خالی یا پر بودن شکم یا ناراحتی معده، از شایع ترین علائم هستند، این اتفاق در مردان و زنان به یک اندازه رخ میدهد.

توضیحات: دردهای شکم قبل از حمله قلبی، یک اتفاق طبیعی هستند و سپس بعد از مدت کوتاهی کاهش می یابد، تنش فیزیکی نیز ممکن است باعث تشدید درد شکم شود.

۳. بی خوابی :

بی خوابی نیز با افزایش خطر ابتلا به حمله قلبی و سکته مغزی همراه است که در میان زنان شایع تر است، علائم بی خوابی معمولا شامل بالا رفتن سطح اضطراب و نداشتن تمرکز می شود.

توضیحات: علائم شامل مشکل در شروع خواب ، خوابیدن آرام و صبح زود بیدار شدن است.

۴. تنگی نفس:

تنگی نفس یا نفس نفس زدن، یک احساس قوی است که قادر به نفس عمیق کشیدن نیست، این اغلب در میان مردان و زنان بیش از ۶ ماه قبل از حمله قلبی رخ میدهد و معمولا یک نشانه هشدار دهنده از یک وضعیت پزشکی است.

توضیحات: احساس شما در این موارد سرگیجه و سخت نفس کشیدن است.

۵. ریزش مو:

ریزش مو های شما یک شاخص قابل مشاهده برای خطر بیماری قلبی است، اغلب اوقات مردان بالای ۵۰ سال را تحت تاثیر را قرار میدهد، اما بعضی از زنان نیز ممکن است در این گروه قرار بگیرند. کچلی نیز به دلیل افزایش سطح هورمون کورتیزول است.

توضیحات: به ریزش مو از تاج سر خود توجه بسیار داشته باشید.

۶.ضربان قلب نا منظم:

ضربان قلب شدید یا بی نظمی در ضربان قلب اغلب با حمله قلبی و اضطراب، بویژه در میان زنان همراه است، این اتفاق به طور غیر منتظره و خود به خود رخ می دهد، اما تمرینات جسمانی ممکن است محرک اضافی برای افزایش ضربان قلب، به خصوص در مورد بیماری آترواسکروروز باشد.

توضیحات: ضربان قلب نامنظم به مدت یک تا دو دقیقه طول میکشد، اگر این اتفاق بیش از این طول کشید، ممکن است احساس سرگیجه و خستگی شدید که باید بلافاصله با پزشک تماس بگیرید.

۷. عرق کردن بیش از حد:

عرق کردن غیر عادی و بیش از حد، یکی از نشانه های هشدار اولیه از حمله قلبی است و ممکن است در هر زمان از شبانه روز رخ دهد، این علائم در زنان بیشتر است و اغلب با عرق های شبانه معمول دوران یائسگی اشتباه گرفته میشود و گیج کننده است.

۸. درد قفسه سینه:

زنان و مردان در شدت و اشکال مختلفی دچار درد قفسه سینه می شوند، در مردان این علامت جزو مهمترین نشانه های اولیه قلبی است که نباید نادیده گرفته شود، از سوی دیگر تنها ۳۰ درصد از زنان را تحت تاثیر قرار میدهد.درد قفسه سینه می تواند منجر به احساس ناراحتی و سوزش در یک یا هر دو دست (اغلب اوقات سمت چپ)، پایین فک، گردن، شانه ها یا شکم می شود، که ممکن است دائمی یا موقت باشد.

 گریه کردن در درمان بیماری ها بسیار موثر است زیرا در اشک چشم هورمون اندورفین موجود است که خود موجب تسکین می گردد.

۱. استرس را از بین می‌بردتحقیقات نشان می‌دهد که گریه کردن به کاهش فشار ناشی از احساس ناراحتی کمک می‌کند. در حقیقت، بدن را به حالت تعادل برمی‌گرداند و آن را به آرامش می‌رساند.

۲. روحیه را تقویت می‌کند

اگر گریه کردن بتواند استرس را کاهش دهد، باعث بهبود روحیه می‌شود. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که حدود دو سوم افراد معمولاً بعد از گریه احساس بهتری دارند. با این حال، نحوه‌ی واکنش دیگران به گریه‌ی ما، از مهم‌ترین عواملی است که روی احساس ما بعد از گریه کردن تأثیر دارد.

اگر اطرافیان ناراحتی شما را درک کرده و به کمک شما بیایند، به احتمال زیاد احسس بهتری خواهید داشت. اما اگر شما را مسخره کنند، از گریه کردن حس خوبی نمی‌گیرید. در بسیاری از موارد، بهبود روحیه‌ای که پس از گریه کردن به وجود می‌آید، نتیجه‌ی کمک و حمایت عاطفی دیگران است.

۳. گاهی اوقات حال‌تان را بدتر می‌کند

گریه کردن در مکان و زمان نامناسب یا در حضور افرادی که نسبت به آن واکنش منفی نشان می‌دهند، قطعاً می‌تواند احساس شما را بدتر کند. گریه کردن در خانه و در کنار افراد حمایتگر مفید است، اما ممکن است در محل کار نامناسب تلقی شود.

علاوه بر این، گریه کردن در درازمدت احساس بهتری در شما ایجاد می‌کند، اما اثرات فوری آن ممکن است باعث بدتر شدن خلق و خو شود. نتایج یک مطالعه نشان داد که مدتی طول می‌کشد تا افراد بعد از تماشای یک فیلم غم‌انگیز و گریه کردن احساس بهتری پیدا کنند. بلافاصله بعد از تماشای فیلم شرکت‌کنندگان حال بدی داشتند، اما ۲۰ و به‌ویژه ۹۰ دقیقه بعد، حال‌شان در مقایسه با قبل از تماشای فیلم بهتر بود.

۴. برقراری ارتباط را بهبود می‌بخشد

بهبود ارتباط از دیگر فواید گریه کردن است. در انسان، گریه کردن در ابتدا برای این شکل گرفت که نوزاد بتواند توجه‌ی مادر خود را جلب کند. نوزاد انسان توانایی‌های حیوانات تازه متولد شده را ندارد. اشک نوزادان و کودکان یک عنصر بصری برای کمک گرفتن اضافه می‌کند و باعث جلب توجه‌ی کسی می‌شود که مراقبت از آن‌ها را بر عهده دارد. در دوران بزرگسالی، انسان این عملکرد بیولوژیکی را به یک عملکرد عاطفی تبدیل می‌کند. وقتی افراد بالغ گریه می‌کنند، عمدتاً این پیام را می‌رسانند که به کمک نیاز دارند.

۵. باعث ایجاد پیوند می‌شود

وقتی از طریق اشک‌هایتان با دیگران ارتباط برقرار می‌کنید، آسیب پذیری خود را نشان می‌دهید. گریه کردن در حضور افراد حمایت‌کننده احساس پیوند و اتصال را افزایش می‌دهد. شما آن‌قدر به شخص مقابل خود اعتماد دارید که در حضور او گریه می‌کنید. بنابراین، گریه کردن نشان می‌دهد که شما با آن شخص احساس نزدیکی می‌کنید و این موضوع می‌تواند واکنش همدلانه و ارتباط عاطفی را تقویت کند.

معمولاً ما دوست نداریم که ضعف خود را به غریبه‌ها نشان دهیم، بنابراین سعی می‌کنیم جلوی آن‌ها گریه نکنیم و در عوض اشک‌هایمان را برای کسانی که به آن‌ها نزدیک‌تر هستیم، نگه داریم.

۶. کمک می‌کند که به خواسته‌هایتان برسید

گریه کردن می‌تواند به واکنش خاصی منجر شود که در جهت منافع ما است. حتی اگر آگاهانه قصد سوء استفاده نداشته باشیم، گریه‌ی ما ممکن است به کاهش خشم و ایجاد احساس گناه در دیگران منجر شود یا تمایل آن‌ها را برای پذیرش خواسته‌ی ما افزایش دهد. گریه کردن مزایای اجتماعی دارد و می‌تواند هنگام درگیری و کشمکش باعث کاهش خشم دیگران شود.

۷. در خلوت باعث تخلیه‌ی فشارها می‌شود

اگر گریه یک ابزار ارتباطی مهم است، پس چرا حتی وقتی تنها هستیم گریه می‌کنیم؟ احتمالاً دلیل آن این است که بعد از سپری کردن یک روز پرمشغله یا پراسترس، بالاخره می‌‌توانید با افکار خود تنها باشید و بدن‌تان را از طریق گریه کردن به حالت آرامش برگردانید.

گریه کردن در تنهایی می‌تواند راهی برای برقراری ارتباط با جهان هستی باشد. در اغلب موارد وقتی مردم در خلوت خود گریه می‌کنند، در حقیقت به دنبال کمک هستند. برای مثال، از خداوند درخواست کمک می‌کنند.

۸. به دفع سموم بدن کمک می‌کند

شیمیدانی به نام ویلیام فری (William Frey) در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ تحقیقاتی در مورد فواید گریه کردن انجام داد و به این نتیجه رسید که اشک به خلاص شدن بدن از شر سموم ناخواسته کمک می‌کند.

او اشک‌های حاصل از تحریک چشم‌ها (مانند خرد کردن پیاز) را با اشک‌های احساسی مقایسه کرد و متوجه شد که از نظر شیمیایی با هم متفاوت هستند. به‌عنوان مثال، مقدار بعضی از پروتئین‌ها‌ در اشک‌های احساسی بیشتر است که این موضوع ممکن است به دلیل آزاد شدن محصولات جانبی استرس باشد. با این حال، برای تأیید این نتایج به تحقیقات بیشتری نیاز است.

۹. یک ضدعفونی‌کننده‌ی طبیعی است

از سایر فواید گریه کردن می‌توان به توانایی آن در از بین بردن باکتری‌ها اشاره کرد. اشک حاوی پروتئینی به نام لیزوزیم است که می‌تواند مولکول‌های مضر را از بین ببرد. با این حال، به یاد داشته باشید که دانشمندان هنوز این مورد را به‌طور قطعی ثابت نکرده‌اند و در این زمینه باید تحقیقات بیشتری انجام شود.

۱۰. به سلامت چشم‌ها کمک می‌کند

اشک چشم‌ها را مرطوب می‌کند و آن‌ها را سالم نگه می‌دارد. عملکرد بیولوژیکی اشک مرطوب نگه داشتن چشم‌ها یا محافظت از آن‌ها در برابر دود و گرد و غباری است که وارد چشم‌ها می‌شوند. نبود اشک ممکن است باعث خشکی چشم شود و درنتیجه به احساس درد و حتی از دست دادن بینایی منجر شود. اما گریه کردن بیش هم از حد هم مضر است و چشم‌ها را تحریک می‌کند. به همین دلیل است که پس از گریه کردن چشم‌ها قرمز می‌شوند و پف می‌کنند.

۱۱. با هورمون‌های جنسی ارتباط دارد

هر چقدر میزان هورمون تستوسترون (هورمون مردانه) در مردان بالاتر باشد، احتمال گریه کردن کمتر است. شواهد در مورد افراد تراجنسیتی و مردان مبتلا به سرطان پروستات که داروی ضد‌هورمون مردانه دریافت می‌کنند و همچنین نتایج بعضی مطالعات حیوانی نشان می‌دهد که تستوسترون روی گریه اثر بازدارندگی دارد. در زنان، تغییر سطح استروژن (هورمون زنانه) می‌تواند گریه را قبل از شروع پریود یا پس از زایمان افزایش دهد.

با این حال، اینکه زنان و مردان چقدر گریه کنند، یک مؤلفه‌ی فرهنگی هم دارد. فرآیند گریه کردن از نظر فیزیکی بین زنان و مردان یکسان است، اما زنان بسیار بیشتر از مردان گریه می‌کنند. مردان اغلب از ترس اینکه در جامعه قوی یا قدرتمند به نظر نرسند، تمایلی به گریه کردن ندارند واشک‌هایشان را مخفی می‌کنند. معمولاً جامعه به زنان بیشتر از مردان اجازه‌ی گریه کردن می‌دهد، بنابراین زنان در انجام آن راحت‌تر هستند.

۱۲. اثرات جسمی مهمی دارد

گریه کردن فقط یک عمل احساسی نیست، بلکه یک عمل فیزیکی هم محسوب می‌شود. هق هق، سردرد، آبریزش بینی و لرزش بدن تنها تعدادی از اثرات گریه کردن روی بدن هستند. چرا این موارد اتفاق می‌افتند؟ علت این موضوع به برانگیختگی بالای بدن در هنگام شروع گریه مربوط می‌شود. اگرچه گریه می‌تواند در نهایت بدن شما را به آرامش برساند، اما در چند دقیقه‌ی اول تحریک‌کننده است و برانگیختگی زیادی را ایجاد می‌کند.

افرادی که گریه می‌کنند، ضربان قلب و تعریق بیشتری دارند. از این نظر، گریه یک نوع فعالیت برای بدن محسوب می‌شود. برای اینکه اثرات کوتاه‌مدت و بلندمدت گریه کردن مشخص شود، به مطالعات بیشتری نیاز است.

۱۳. روی سایر هورمون‌ها هم تأثیر می‌گذاردهم در مردان و هم در زنان

به غیر از هورمون‌های جنسی ممکن است سایر هورمون‌ها هم تحت تأثیر گریه قرار بگیرند. اگرچه شواهد کمی در مورد این موضوع وجود دارد، اما به نظر می‌رسد که پرولاکتین گریه را تسهیل می‌کند. این موضوع می‌تواند دلیل اندوه تازه‌مادران و گریه‌ی ناشی از آن را توضیح دهد. چراکه پس از زایمان هورمون پرولاکتین افزایش می‌یابد.

همچنین ما می‌دانیم که گریه باعث افزایش اندورفین می‌شود که یک هورمون شادی‌آور و آرامش‌بخش است. بنابراین، گریه کردن تنش را از بین می‌برد و در‌نتیجه، احساس بهتری ایجاد می‌کند. به همین دلیل است که گاهی اوقات با تماشای یک فیلم غم‌انگیز گریه می‌کنیم.

۱۴. گریه‌ی خوشحالی به آرامش بدن کمک می‌کند

درست مانند احساسات منفی، احساسات مثبت هم می‌توانند باعث گریه کردن شوند‌. گریه‌ی ناشی از احساسات منفی مانند غم، ناامیدی و خشم رایج‌تر است، اما در صورت تجربه‌ی احساسات مثبت شدید هم ممکن است گریه کنید.

به نظر می‌رسد که گریه هم با احساسات مثبت و هم با احساسات منفی مرتبط است و درست پس از به اوج رسیدن تجربه‌ی عاطفی رخ می‌دهد، یعنی زمان که فرد شروع به تخلیه‌ی احساس و هیجان خود می‌کند.

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

برای بنده خیلی شیرین و لذّت‌بخش است، بودن در بین این جمع محترم و معزّز از طلّاب و فضلای عزیز. همیشه یکی از آرزوهای ما همین بوده که در جمع حوزه و در جمع طلّاب و مجموعه‌ی مسئولان قلبی و دلیِ دین در حوزه‌های علمیّه تنفّس کنیم، زندگی کنیم. من یک وقتی خدمت امام  که به بنده تکلیف میکردند برای ریاست جمهوری دوره‌ی دوّم، عرض کردم آقا من میخواهم بعد از این دوره‌ی اوّل بروم قم و آنجا بمانم. ایشان گفتند که من هم دلم میخواهد بروم قم، ولی خب نمیشود. این آرزوی ما است که بتوانیم در جمع شماها باشیم، با شما باشیم، با شما کار کنیم؛ شما برادران عزیز و خواهران عزیز طلبه جزو بهترین قشرهای مورد اعتماد هستید که انسان میتواند با خیال راحت با آنها کار کند، تلاش کند.

خب، مطالبی که جناب آقای اعرافی بیان کردند، مطالب بسیار خوبی بود. قبل از آمدن اینجا هم داخل این راهرو، یک نمایشگاه‌گونه‌ای تنظیم کرده بودند و بعضی از فعّالیّتها و کارها را در آن ذکر کردند که آنها هم برای من بسیار خرسندکننده بود. آن چیزی که به عنوان وظایف حوزه‌های علمیّه اینجا گفته شد و در آن نمایشگاه تصویر شد، صد درصد مورد تأیید این حقیر است.

درباره‌ی حوزه و حوزویان خیلی حرف میشود زد؛ در جهتهای مختلف میشود صحبت کرد. آن نقطه‌ای را که من امروز انتخاب کرده‌ام تا روی آن صحبت کنیم، مسئله‌ی تبلیغ است. واقعاً با اطّلاعاتی که به من میرسد از جهات مختلف، نسبت به تبلیغ نگرانم! بله، همه‌ی این فعّالیّتهایی که ذکر شده، بیان شده، گزارش شده، واقعی است، درست است، میدانیم؛ در عین ‌حال نیاز ما بیش از اینها است! این‌قدر ظرفیّت تبلیغ در این کشور انبوه و متراکم و گسترده است که اگر ما چندین برابر آن مقداری هم که کار میکنیم، کار کنیم، به نظرم این ظرفیّت پُر نمیشود. هم به تبلیغ احتیاج داریم، هم به موعظه احتیاج داریم، هم به تحقیق احتیاج داریم؛ اگر تبلیغ ما متّکی به تحقیق نباشد، خنثیٰ و ابتر خواهد شد. حالا من یک مطلبی را در پایان عرایضم عرض میکنم. لذا امروز من چند مطلب درباره‌ی تبلیغ را آماده کرده‌ام که به شما عزیزان عرض میکنم. 

امروز نگاه رایج در حوزه‌های علمیّه این است که تبلیغ در مرتبه‌ی دوّم قرار دارد. مرتبه‌ی اوّل چیزهای دیگر است [مانند] مقامات علمی و امثال اینها؛ «تبلیغ» در مرتبه‌ی دوّم است. ما از این نگاه باید عبور کنیم. تبلیغ، مرتبه‌ی اوّل است؛ من این را میخواهم عرض بکنم. چرا این را میگوییم؟ برای اینکه ما هدف دین را چه میدانیم؟ دین خدا آمده است با ما انسانها چه بکند؟ خب یک هدف نهایی داریم که عبارت است از اینکه ما را در مسیر خلیفةاللهی، در مسیر انسان کامل ارتقاء بدهد، بالا ببرد ــ حالا هر چه ظرفیّت داشته باشیم ــ این هدف نهایی دین است. هدفهای میانی و ابتدائی هم وجود دارد؛ مثلاً اقامه‌ی قسط: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۲) یا تشکیل نظام اسلامی: وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللَه‌؛(۳) مرکز اطاعت، دین است؛ این یعنی تشکیل نظام اسلامی؛ این جزو اهداف دین است؛ هدف میانی است. یا فرض کنید که اقامه‌ی معروف، اشاعه‌ی معروف، ازاله‌ی منکر، ترویج کَلِم طیّب و عمل صالح: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرفَعُه‌‌.(۴) خب اینها اهداف دین است؛ هر کدام از اینها را که شما نگاه کنید، وسیله و ابزار رسیدن به آن، تبلیغ است؛ بدون تبلیغ نمیشود. حالا بله یک وقتی استثنائاً یک نفری با یک اشاره‌ی الهی، یک نوری در دلش وارد بشود، آن یک حرف دیگر است، یک چیز استثنا است، امّا دین خدا با این هدفها و امثال این هدفها برای مردم، جز با تبلیغ تحقّق پیدا نمیکند؛ پس تبلیغ شد مرتبه‌ی اوّل، درجه‌ی اوّل. لذا شما در قرآن می‌بینید روی مسئله‌ی تبلیغ تکیه شده.

من برای همین صحبتِ حالا، به همین فهرستهای قرآنی مراجعه کردم؛ کلمه‌ی «بلاغ» یا «بلاغ مبین» در قرآن حدود دوازده سیزده جا آمده. «بلاغ مبین» یعنی آن رساندنی که جای شبهه‌ای باقی نگذارد: وَ ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین‌؛(۵) باید جای شبهه باقی نگذارد. بلاغ، [یعنی] رساندن، رساندن پیام به گوشها و به دلها، این در قرآن بارها تکرار شده؛ دوازده سیزده مورد تکرار شده؛ از قول پیغمبران تکرار شده: ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین؛ از قول خدای متعال خطاب به پیغمبر تکرار شده: فَاِنَّما عَلَیکَ البَلاغ؛‌(۶) از همین مادّه‌ی بلاغ، «اَلَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً اِلَّا اللَه»(۷) [هم هست]‌ ــ آیه‌ای که [قاری محترم] تلاوت کرد ــ و آیات متعدّد دیگری هم در این زمینه هست: اُبَلِّغُکُم رِسالاتِ رَبِّی‌‌،(۸)  بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک‌‌.(۹)

تعبیرات موازی و هم‌معنای با «بلاغ» هم در قرآن الیٰ‌ماشاءالله [هست]: تبلیغِ «دعوت» چقدر در قرآن تکرار [شده]: اُدعُ اِلی‌ سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَة؛(۱۰) اِستَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم‌‌،(۱۱) و همین‌طور آیات متعدّد دیگری با تعبیرِ عنوان «دعوت». آیات متعدّد فراوان با عنوان «انذار و تبشیر»؛ ترساندن و بشارت دادن. همه‌ی اینها دعوت است دیگر، همه‌ی اینها تبلیغ است. سطح گسترده‌ی قرآن کریم را که شما نگاه کنید، می‌بینید تکیه روی تبلیغ است. اصلاً قرآن کریم، پیغمبران را مسئول تبلیغ میداند؛ ورثه‌ی پیغمبران چطور؟ «اِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الاَنبیاء»؛(۱۲) شماها هم که ورثه‌ی انبیا هستید، اُسّ و اساس وظیفه‌ی شما عبارت است از تبلیغ؛ باید تبلیغ کنید؛ باید پیام دین را، پیام خدا را به دلها و گوشها برسانید؛ دل و گوش چه کسی؟ همه‌ی بشر. البتّه اولویّتهایی وجود دارد؛ طبعاً جامعه‌ی خودتان اولویّت بیشتری دارد، یک جاهایی اولویّت دارد، یک جاهایی کمتر اولویّت دارد، ولی باید به همه برسد. ما به اهمّیّت تبلیغ این‌جوری نگاه کنیم.

لذاست که شما می‌بینید در حوزه‌های علمیّه از اوّل، از هزار سال پیش، سنّت تبلیغ وجود داشت. البتّه من فرصت نکردم که یک قدری بیشتر فحص کنم و مراجعه [کنم] ــ یعنی وقت نکردم مراجعه کنم ــ آن مقداری که حالا در ذهن من بود، فرض کنید از زمان مثلاً شیخ صدوق، این کتابهای متعدّد شیخ صدوق (رضوان الله علیه) همه تبلیغات است: امالی تبلیغ است، خصال تبلیغ است، عیون اخبار الرّضا تبلیغ است؛ همه‌ی اینها تبلیغات است. فقط هم تبلیغِ مذهب نیست؛ تبلیغِ اخلاق است، تبلیغِ دین است، تبلیغِ توحید است؛ همینهایی که ما باید انجام بدهیم. تعدادی از رساله‌های شیخ مفید (رضوان الله علیه) در جواب سؤالات بلاد مختلف ــ که اینها چند سال پیش در کنگره‌ی شیخ مفید(۱۳) چاپ شد ــ تبلیغات است. شیخ طوسی، در کنار آن فقهِ عمیقِ عریقِ آن‌چنانی، امالی دارد؛ امالیِ شیخ، تبلیغ است، امالیِ سیّد مرتضیٰ، تبلیغ است. عرض کردم، حالا من مجال نکردم مراجعه کنم ببینم ــ شماها بیشتر وقت دارید و بیشتر حوصله دارید [میتوانید مراجعه کنید] ــ که در قرون بعدی در حوزه‌های علمیّه تبلیغ چه جوری انجام میگرفته؛ لکن مثلاً در قرون اخیر، مجلسی (رضوان الله علیه) ــ مجلسی آدم باعظمتی است؛ مجلسی را دستِ‌کم نباید گرفت، خیلی آدم باعظمتی است ــ در کنار کتاب بحار و کتب متعدّدی که ایشان در مسئله‌ی حدیث و تبیین حدیث و بیان حدیث و مانند اینها دارد، مثلاً کتاب حقّ‌الیقین و حیات‌القلوب که کتابهای فارسی [است دارد]؛ اینها برای چیست؟ تبلیغ است دیگر. مرحوم نراقی [هم] کتاب فارسی دارد، بعدها هم البتّه بوده که حالا مواردی در ذهنم هست؛ مثلاً فرض کنید تفسیر منهجالصّادقین(۱۴)‌ و امثال اینها فارسی است؛ فارسی برای کیست؟ فارسی برای علما و فضلا و مانند اینها نیست؛ تبلیغ است برای آحاد مردم؛ یعنی علما به سنّت تبلیغ اهمّیّت میدادند. حالا این را هم که منبر و شکل تبلیغی منبر از کِی بوده، بنده مجال نکردم [ببینم]؛ دلم میخواست اگر بتوانم مراجعه کنم، امّا مثلاً همین ملّاحسین کاشفی سبزواری در قرن نهم و دهم یا مثلاً واعظ قزوینی در قرن دهم ــ که شاعر بزرگی هم هست ــ در ذهن من [این‌جور] هست که اینها اهل منبر بودند و میرفتند صحبت میکردند و از آن وقتها این سنّتِ منبر وجود داشته. ملّا حسین کاشفی صاحب روضة الشّهدا است، و ما که روضه‌خوانی میکنیم، در واقع گرفته‌شده‌ی از کتاب آن بزرگوار است. و همچنین بعداً علمای بزرگی مثل شیخ جعفر شوشتری [اهل منبر بودند]. شیخ جعفر شوشتری معروف به وعظ است؛ ملّا است، فقیه بزرگی است امّا خب اهل منبر بوده؛ که البتّه با شیخ جعفر کاشف‌الغطاء اشتباه نشود. یا مرحوم حاج آقا رضای همدانی واعظ، ملّای بزرگ ــ که باز با حاج آقا رضای همدانی صاحب مصباح الفقیه اشتباه نشود؛ او کس دیگری است ــ صاحب هدیّة ‌النّملة الی رئیس الملّة، واعظ بوده است. در زمان خود ما مرحوم آمیرزا ابوالحسن قزوینی فیلسوف، که امام در دوره‌ی جوانی‌اش پیش ایشان یک مقدار فلسفه خوانده بود، ملّای بزرگی بود. ایشان را خود من دیده بودم. در همین مسجد جامع تهران، در یک شبستانی نماز میخواند، منبر میرفت و مردم می‌نشستند منبر ایشان را گوش میکردند. قبل از ایشان، مرحوم شاه‌آبادی، استاد امام ــ که خب ما ایشان را درک نکردیم ــ در همین مسجد جامع منبر میرفتند. اینها کسر شأن نمیدانستند منبر رفتن را. در مشهد خود ما، مرحوم حاج میرزا حسین سبزواری، مرحوم حاج آقا حسن قمی منبر میرفتند. یعنی سنّت تبلیغ، حالا چه به شکل نگارش، چه به شکل منبر رفتن، چه به شکل شعر گفتن، در حوزه‌های علمیّه وجود داشته؛ این اهمّیّت این را نشان میدهد.

خب، حالا عرض کردیم اولویّت حوزه‌ها تبلیغ است. در همه‌ی دوره‌ها این‌جور بوده امّا در دوره‌ی ما بالخصوص این اهمّیّت مضاعف است؛ برای اینکه در دوره‌ی ما یک اتّفاقی افتاده است که در طول بیش از هزار سال از صدر اسلام چنین اتّفاقی نیفتاده بود؛ و آن حاکمیّت اسلام بود. تشکیل سازمانِ سیاسیِ مدیریّتِ کشور در شکل محتوای اسلامی سابقه ندارد. وقتی که یک‌ چنین وضعی هست، طبعاً دشمنی‌های با اسلام شدّت پیدا میکند؛ که حالا میدانید و می‌بینید و مشاهده میکنید. این ‌قدر هم این دشمنی‌ها زیاد شده که اصلاً همه‌ی ما عادت کرده‌ایم و انواع و اقسام دشمنی‌های دشمن خیلی به چشممان نمی‌آید. خب، پس تبلیغ در دوره‌ی ما اهمّیّت مضاعف پیدا میکند؛ هم از جهت اینکه در نظام اسلامی پایه و قوام نظام، مردمند، ایمان مردم است و اگر چنانچه ایمان مردم نباشد، نظام نخواهد بود ــ فرمودند: حفظ نظام از اوجب واجبات است؛(۱۵) گاهی انسان فکر میکند که اوجب واجبات است؛ پس حفظ ایمان مردم میشود واجب؛ تبلیغ از این جهت اهمّیّت مضاعف پیدا میکند ــ ثانیاً از این جهت که دوره، دوره‌ی تطوّر(۱۶) علمی است. امروز انواع و اقسام شیوه‌های پراکندن پیام وجود دارد که در گذشته حتّی فکرش را هم نمیکردند؛ از تلویزیون و ماهواره بگیرید تا اینترنت و پسااینترنت؛ این چیزهای جدیدی که پیش آمده، هوش مصنوعی و امثال اینها. حالا چیزهای دیگر هم در راه است.

خب، با یک‌ چنین شرایطی، با یک‌ چنین وضعیّتی که در دست دشمن شمشیرهای آخته‌ی(۱۷) برّانِ خون‌ریز وجود دارد، ما چه ‌کار میخواهیم بکنیم؟ تبلیغ، اینجا اهمّیّتِ مضاعف پیدا میکند. امروز، هم سخت‌افزارهای مخالف، معارض و معاند تطوّر پیدا کرده، پیشرفت پیدا کرده که اشاره کردم، هم نرم‌افزارها؛ شیوه‌های باورپذیر کردن پیام را ــ چیز‌هایی که در گذشته، هیچ کس بلد نبود ــ  با پشتیبانی علمیِ روانشناسی و امثال اینها رایج کردند؛ اینها ابزارهای نرم‌افزاری است، اینها خیلی مهم است. جوری حرف میزند، جوری فیلم درست میکند، جوری صحنه‌سازی میکند، جوری در روزنامه تیتر میزند که کسی که ملاحظه میکند، تردید نمیکند که این درست است؛ در حالی ‌که صد درصد غلط است. ما امروز با اینها مواجهیم. اگر از این چیزها غفلت کردیم، اگر امروز حوزه‌ی علمیّه از اهمّیّت تبلیغ و حسّاسیّت تبلیغ و مضاعف بودن وظیفه‌ی تبلیغ غفلت بکند، دچار عارضه‌ای میشویم که جبرانش به‌آسانی ممکن نیست؛ نمیگویم محال است امّا به‌آسانی ممکن [نیست] و دچار استحاله‌ی فرهنگی میشویم. اگر لاسمح‌الله(۱۸) استحاله‌ی فرهنگی پیش بیاید، درست کردنش، جبران کردنش دیگر کار یک‌ ذرّه و دو ذرّه نیست. امام در یک مواردی مکرّر میفرمودند که اگر چنین اتّفاقی بیفتد، اسلام یک سیلی‌ای خواهد خورد که تا سالهای متمادی اثرش بر روی او باقی خواهد ماند؛(۱۹) قضیّه این است. اگر چنانچه ما غفلت بکنیم این پیش می‌آید. اگر غفلت بکنیم، از گناهان بزرگ قبح‌زدایی میشود، از کبائر قبح‌زدایی میشود، عادی میشود. می‌بینید که در غرب شده؛ در غرب همین‌طور قدم به قدم دارند پیش میروند. آدم دوست ندارد تعبیرات رایج اینها را تکرار بکند، یعنی واقعاً شأن حرف زدن انسان و زبان انسان بالاتر از این است که اینها را تکرار کند؛ امّا هست دیگر. اگر تبلیغ را دستِ‌کم بگیریم، اینها دامن جامعه‌ی ما را خواهد گرفت.

خب، حالا این مطالبی بود که عرض کردم؛ این ذهنیّاتی که عرض شد، مسلّمات است، جای تردید در اینها نیست؛ لکن حالا برای اینکه یک مقداری بحث را کاربردی‌تر بکنیم، چند نکته را من یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم.

اوّلین نکته در تبلیغ، شناخت مخاطب است. اگر ما بخواهیم درست تبلیغ بکنیم باید مخاطب خودمان را بشناسیم. حالا مِن‌باب مثال عرض بکنیم که امروز سطح آگاهی عمومی ــ جوان و غیر جوان ــ با گذشته قابل مقایسه نیست؛ واقعاً قابل مقایسه نیست. تقریباً همه‌ی عمر تبلیغی بنده  ــ شصت سال، بیشتر ــ با جوانها گذشته؛ من از دوره‌ی جوانی در مشهد، جلسات داشتم که جوانها می‌آمدند، دانشگاهی‌ها می‌آمدند، دانشجوها می‌آمدند، دانش‌آموزهای دبیرستان [می‌آمدند]. آن روز هم فکر بچّه‌ها خوب بود، جوانها خوشفکر بودند امّا با امروز قابل مقایسه نبود؛ سطح فکر بالا رفته. تبلیغ بدون توجّه به این واقعیّت خنثیٰ خواهد شد؛ باید بدانیم طرف مقابلمان در چه مرحله‌ی فکری قرار دارد تا محتوا را، مادّه را و صورت را ــ هیئت را ــ بر طبق نیاز او تنظیم کنیم؛ بدون این فایده‌ای ندارد. علاوه بر اینکه سطح فکر جوان ما، نوجوان ما، مخاطب ما، بالا رفته، یک آفتی هم وجود دارد و آن اینکه در این آشفته‌بازار صداهای مختلفِ فضای مجازی و تکثّر رسانه‌ای که وجود دارد، در این صداهای گوناگون، یک صدا در انزوا قرار گرفته و آن، صدای انتقال معارفِ نسلی و خانوادگی است. پدرها، مادرها خیلی چیزها را به بچّه‌هایشان یاد میدادند؛ خیلی از این مردم ما، یعنی شاید بشود گفت اکثر [آنها]، معلومات دینی‌شان، دانسته‌های دینی‌شان، از زبان و رفتار پدر و مادر به اینها منتقل شده بود؛ این صدا امروز ضعیف شده؛ در این غوغای تکثّر رسانه‌ای این صدا ضعیف شده؛ این هم یک نکته است که مخاطب ما، هم مخاطب بسیاری از حرفها است، هم انواع و اقسام مطالب به ذهن او رجوع میکند، هم از این طرف دچار مشکل است.

سابق ما نصیحت میکردیم جوانها را و برحذر میداشتیم از رفیق بد، مصاحب بد؛ حالا مصاحب بد داخل جیبش است، صفحه‌ی مصاحبِ بد جلوی چشمش است، همه چیز در آن هست. این مخاطب را بشناسید. اگر چنانچه ما موادّ تبلیغی‌مان و شیوه‌ی تبلیغمان متناسب با این وضعیّت مخاطب نباشد، ناموفّق خواهیم بود. این نکته‌ی اوّل. احتمال دارد که یکی از مصادیق یا یکی از معانی این آیه‌ی شریفه‌ی «وَ ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِه‌‌»(۲۰) همین باشد. اینکه حالا مثلاً اگر برای مردم ترک‌زبان پیغمبری فرستادند او بایست ترک‌زبان باشد، خب اینکه بدیهی است، بدون این که معنی ندارد؛ احتمال میدهم که این «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِه» یعنی با همان ترکیب فکری و ذهنیِ قوم باید حرف بزند، صحبت کند، تبیین کند. حالا این نکته‌ی اوّل. پس نکته‌ی اوّل شد شناخت مخاطب.

نکته‌ی دوّم اینکه تبلیغ صرفاً پاسخگویی به شبهه نیست، موضع دفاعی نیست؛ این‌جور نیست که ما خیال کنیم بنشینیم ببینیم چه شبهه‌ای وجود دارد، پیشگیری کنیم از آن شبهه، یا پاسخ بدهیم به آن شبهه؛ خب بله، این کار که واجب است، لازم است امّا فقط این نیست؛ طرفِ مقابل مبانی فکری دارد، باید به آن حمله کرد؛ طرفِ مقابل حرف دارد، فکر دارد، منطق دارد؛ مبانیِ این منطق، مبانیِ غلطی است؛ ما باید اینها را بشناسیم. در تبلیغ، موضع تهاجم لازم است. اگر چنانچه این موضع تهاجمی به معنای واقعی کلمه بخواهد تحقّق پیدا کند، لازمه‌اش شناخت صحنه است؛ یعنی شما باید بدانید که وقتی با انبوه شبهه در ذهن جوانها مواجه میشوید، با چه کسی طرفید؛ ما با چه کسی طرفیم؟ حالا فرض کنید که یک شبهه‌ای را فلان سرمقاله‌نویس یا فلان ستون‌نویسِ فلان روزنامه یا مثلاً فلان توییت‌زن در فلان شبکه یک چیزی را مطرح کرده؛ ما با چه کسی طرفیم؟ این کیست؟ آیا این خودش است که این کار را دارد میکند؟ احتمال قوی هست که این‌جور نباشد، احتمال قوی هست که این یک پشتِ‌صحنه‌ای داشته باشد؛ آن پشتِ‌صحنه کیست؟ باید او را شناخت.

ببینید، یک روز در این کشور ــ شماها البتّه آن روزها «لَم یَکُن شَیئاً مَذکورا»(۲۱) بودید؛(۲۲) صحبتِ پنجاه شصت سال قبل است ــ توده‌ای‌ها فعّالیّت میکردند؛ فعّالیّت تبلیغی و غیره. ظاهر مطلب این بود که این یک جوانِ توده‌ای است، به منِ مثلاً فرض کنید که جوانِ آخوند یا غیر آخوند رسیده و مثلاً میخواهد حرف خودش را بر ذهن من غالب کند؛ این ظاهر قضیّه بود، امّا باطن قضیّه این نبود. باطن قضیّه این بود که حزب توده اساساً متّکی بود به یک دستگاه فکری و سیاسیِ گسترده‌ای به نام «شوروی»؛ توده‌ای‌ها اصلاً از آنجا استفاده میکردند، تغذیه میشدند، ارتزاق مادّی و فکری میکردند؛ با منبع مارکسیسم مواجهید. لذا اینجا دانشمندان هوشمند آن روز ما، مثل مرحوم علّامه‌ی طباطبائی، نرفتند سراغ اینکه جواب اینها را بدهند، جواب مارکسیسم [را دادند]؛ این روش رئالیسم جواب مبانی فکری مارکسیستی است؛ مبنای فکری نقطه‌ی مقابل را پیدا کنند، آن را هدف قرار بدهند؛ بسیاری از کارهای مرحوم شهید مطهّری از این قبیل است؛ یعنی صحنه را بشناسیم، بدانیم چه کسی با ما طرف است.

البتّه امروز که نگاه میکنیم، مارکسیسمی دیگر وجود ندارد امّا یک عرصه‌ی دیگری، یک هماورد دیگری در مقابل ما است؛ امروز این تقابل وجود دارد. این تقابل بین دو جبهه است؛ اگر این دو جبهه را درست بشناسیم، بعد تشخیص خواهیم داد که آن پدیده‌ای که در مواجهه‌ی با ما قد علم کرده، خودش مستقل است یا وابسته‌ی به آن جبهه‌ی مقابل است. این دو جبهه چه هستند؟ یک جبهه، جبهه‌ی «نظام اسلامی» است ــ که بعد دو سه کلمه عرض میکنم ــ یک جبهه، جبهه‌ی دروغ‌گویی است که خودش را «لیبرال‌دموکراسی» نام‌گذاری کرده، در حالی که نه لیبرال است، نه دموکرات؛ به دروغ میگوید لیبرال‌دموکراسی. اگر شما لیبرال هستید، چرا استعمار کردید؟ استعمارِ سنّتیِ قدیم و استعمارِ جدید و استعمارِ فراجدید و فرانو. شما چطور لیبرالی هستید، آزادی‌خواهی هستید، آزاداندیشی هستید که مثلاً یک ملّت چندمیلیونی مثل هند را سالهای متمادی، بیش از صد سال، استعمار میکنید، در تصرّف خودتان نگه میدارید، همه‌ی دارایی‌هایش را از او بیرون میکشید، تبدیلش میکنید به یک ملّت فقیر؟ اینها حرفهای نهرو است؛ نهرو ــ جزو مبارزین هند که بعد هم نخست‌وزیر هند شد ــ مینویسد و شرح میدهد که هند قبل از آمدن انگلیس‌ها، وارد شدن انگلیس‌ها، چه بود و بعد از آمدن آنها چه شد. شما لیبرالید؟ این لیبرالیسم است؟ یا فرانسوی‌ها در الجزایر بیش از صد سال جنایت کردند، آدم کشتند. تعداد آدمها را البتّه گفته‌اند، نوشته‌اند، مشخّص است، [منتها] من حالا یادم نیست؛ اینها [کشتار] هزاران نفر ــ شاید ده‌ها هزار کشته ــ در طول چند سال در الجزایر، عمدتاً در تونس و همین‌طور بعضی جاهای دیگر در شمال آفریقا را مرتکب شدند. دموکرات هم نیستند، دروغ میگویند؛ برای خاطر اینکه حکومتهایی را بر یک جاهایی تحمیل میکنند؛ طرف‌دار دموکراسی نیستند. با دموکراسی‌ای که در خدمت آنها نباشد صد درصد مخالفند؛ این یک جبهه است. ببینید، کسی نگوید اینها گذشته؛ بله، ‌از قضیّه‌ی هند صد سال گذشته، از قضیّه‌ی الجزایر شصت هفتاد سال گذشته، امّا خوی [امروز] آن کسی که در الجزایر و در هند آن کارها را کرده، همان خوی آن روز است. امروز هم اینها حاضرند یک ملّتی مثل ملّت بیچاره‌ی بی‌پناه اوکراین را بیندازند جلو، برای اینکه جیب کمپانی‌های اسلحه‌سازی آمریکا پُر بشود؛ قضیّه این است دیگر؛ قضیّه‌ی اوکراین اصلاً این است: او بجنگند، او کشته بشود، برای اینکه سلاح فروش برود، برای اینکه اروپایی‌ها مجبور بشوند سلاح بخرند، سلاح بسازند، سلاح بدهند و جیب کمپانی‌های سلاح پُر بشود. اینها همانها هستند. حاضرند نفت سوریه را بدزدند، که دارند میدزدند. تصوّر انسان از دزد مثلاً یک آدم صغیر حقیر کوچکی است؛ یک دولتی مثل آمریکا نفت سوریه را دارد میدزدد؛ راحت، جلوی چشم همه! اینها همانها هستند، فرقی نکرده‌اند. خب این یک جبهه است.

در مقابلش هم یک نظامی است که با اتّکاء به اسلام، با الهام از اسلام، با استکبار مخالف است، با استعمار مخالف است، با دخالت در منافع ملّتهای گوناگون مخالف است؛ این مخالفت وجود دارد. حالا این دو در مقابل هم قرار دارند. شما یک وقت می‌بینید مثلاً یک تبلیغاتی علیه نظام اسلامی پیش می‌آید که مبانی این نظام را زیر سؤال قرار میدهد؛ این از طرف کیست؟ البتّه وقتی تحقیق میکنیم، دنبال میکنیم ــ که ابزار دنبال کردنش هم بحمدالله در اختیارمان هست ــ میفهمیم که منشأ کجا است امّا آن ‌که این ابزار را هم ندارد، وقتی نگاه میکند، باید بفهمد. طرف، فلان مقاله‌نویسِ ضدّانقلابِ پناه‌برده‌ی به خارج یا مثلاً احیاناً در داخل ــ که خب کمند ــ نیست؛ طرف، یک دستگاه حکومتی است؛ مبارزه، مبارزه‌ی تمدّنی است، مبارزه‌ی جهانی است. خب تقابلها اینها است. البتّه همه‌ی بحث این نیست؛ در این تقابل بین‌المللی، کارهای دیگری هم میکنند؛ برای اینکه از آسیب‌های این تقابل کم کنند، افرادی هستند، موظّفند، کارهای دیپلماسی و از این قبیل کارها میکنند؛ با حفظ اصول اشکالی هم ندارد، باید بشود، امّا بدانیم با چه کسی مواجهیم، با چه کسی طرفیم؛ تبلیغ بدون این درست انجام نمیشود.

البتّه امروز خوشبختانه آسیب‌پذیری غرب از همیشه بیشتر است. امام (رضوان الله تعالی علیه) آمریکا را مفتخر کردند به لقب «شیطان بزرگ»؛(۲۳) واقعش همین است. مجموعه‌ای از شیطان‌صفتی‌ها و شرارتها در آمریکا وجود دارد که همه‌‌ی اینها  میتواند آماج حملات تبلیغی قرار بگیرد؛ اینکه میگویم در موضع دفاعی متوقّف نشویم، یکی از مواردش همین است. امروز شرارتها و شیطان‌صفتی‌های آمریکایی‌ها در سیاست هست، در تعامل با ملّتها هست، در تعامل با ملّت خودشان هست، در نژادپرستی هست، در اختلاف طبقاتی هست، در اخلاق جنسی هست، در بی‌رحمی هست؛ اینها همه نقطه‌ضعف است. هر جا وارد بشوند بی‌رحمانه [رفتار میکنند]؛ بیست و یکی دو سال قبل که آمریکایی‌ها وارد عراق شدند و گاهی بعضی از مناظرش را انسان در تلویزیون میدید، با مردم کاری کردند که تصوّرش دل انسان را میلرزاند؛ با مردم عراق [این‌جوری رفتار کردند]، بحث سر صدّام نبود؛ بی‌رحم. پس نکته‌ی اوّل شناخت مخاطب بود، نکته‌ی دوّم اینکه در موضع تدافعی گرفتار نشویم و منحصر نباشد؛ البتّه دفاع لازم است، واجب است امّا موضع، تهاجمی [باشد]. همه‌‌ی اینها میتواند آماج حملات تبلیغی شما قرار بگیرد. البتّه شرطش این است که جریانات جهانی را بشناسید، وضع و محاذات سیاستهای دنیا را بدانید و آن‌وقت افشاگری کنید؛ هم درست ببینید، هم درست روایت کنید. این هم نکته‌ی دوّم.

برادران عزیز، خواهران عزیز! نکته‌ی سوّم این است که در تبلیغ، روحیه‌ی جهادی لازم است. اگر در همه‌ی کارها روحیه‌ی جهادی باشد، کار، پیشرفتِ مضاعف میکند امّا اینجا تبلیغ بدون روحیه‌ی جهادی، روح لازم را ندارد. اگر روحیه‌ی جهادی نباشد، اوّلاً انسان گاهی صحنه را خطا میکند و غلط میبیند، [ثانیاً] گاهی در رفتار غلط عمل میکند. وقتی که حالت جهادی باشد، نه، غالباً درست میبیند و همیشه خوب عمل میکند و پیش میرود. البتّه روحیه‌ی جهادی که عرض میکنیم، معنایش این نیست که توانایی‌های معرفتی و اخلاقی و مانند اینها لازم نیست؛ چرا، آنها به جای خودش واجب است امّا روحیه‌ی جهادی هم لازم است. این روحیه‌ی جهادی با توجّه به این آیه‌ی شریفه است: وَ لا یَطَؤُنَ مَوطِئاً یَغیظُ الکُفّارَ وَ لا یَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلاً اِلّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِح؛(۲۴) آن کاری که غیظ کفّار را برانگیزد، عمل صالح است. «یَنالونَ مِنه» یعنی ضربه زدن؛ «نالَ» به دو معنا استفاده میشود، امّا وقتی با «مِن» باشد، لا یَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلا، معنایش این است که ضربه‌ای به او نمیزند، اِلّا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِح، [مگر اینکه برای او] عمل صالح مینویسند؛ خب، این بهترین جهاد است دیگر.  روحانیّت باید وسط میدان باشد، باید مأیوس نشود؛ خاصیّت عمل جهادی این است. در حاشیه نشستن و گاهی مثلاً یک اشاره‌ای کردن، یک نصیحتی کردن، یک پیامی دادن، مثل روحانیّت مسیحی، کافی نیست. حالا البتّه روحانیّت مسیحی چند جور هستند؛ بعضی‌شان در کلیساها محبوس بودند، [یعنی] خودشان را محبوس کردند، بعضی بعکس، پیش‌قراول استعمار شدند. در آمریکای لاتین و در آفریقا و مانند اینها قبل از اینکه استعمارگرها پا بگذارند و نیروهای نظامی بروند جلو، کشیش‌ها رفتند، مردم را‌ آماده کردند برای اینکه آنها بیایند پدرشان را دربیاورند؛ بعضی‌شان هم این‌جوری وارد شدند. امّا خب روحانیّت اسلام باید وسط میدان جهاد لِلّه و بالله و فی‌الله قرار بگیرد و مأیوس هم نشود. وقتی این عنصر مجاهدت با نگاه علمی، با کار علمی همراه بشود، حتماً تأثیر تبلیغ تضمین‌شده است. این هم یک نکته.

نکته‌ی بعدی توجّه ویژه به نسل جوان و نوجوان است که فردای کشور را اینها تشکیل میدهند. البتّه از دیگر قشرها نباید غفلت کرد؛ قشر اهل فکر، صاحبان فکر، صاحبان نظر، عالمان، دانشمندان، هنرمندان، نویسندگان، شاعران؛ برای همه‌ی اینها بایستی انسان خوراک فکری داشته باشد، آمادگی داشته باشد. یک وقتی چند سال قبل از این، تعداد زیادی، شاید پنجاه شصت نفر یا بیشتر از سینماگرهای کشور آمدند اینجا، در بالای این حسینیّه با بنده ملاقات داشتند؛(۲۵) حرفهایی میزدند، گله‌هایی داشتند. من به این نتیجه رسیدم که ما گاهی توقّع زیادی میکنیم از اینها؛ ما کِی معارف لازم را در اختیار اینها گذاشتیم که حالا گله کنیم که چرا بر اساس این معارف شما فیلم نساختید؟ مواد را ما باید بدهیم؛ یکی از کارها این است. اینها درست است؛ یعنی بنابراین در بخشهای مختلف باید مواجهه‌ی تبلیغیِ مناسب با اصحاب فکر، اصحاب هنر، اصحاب قلم، اصحاب بیان بشود لکن اهمّ از همه، قشر جوان و نوجوان است؛ فردای کشور مال اینها است، در اختیار اینها است؛ ایمانشان باید محکم باشد، ذهنشان باید خالی از شبهه باشد.

ابزارهای ترغیب جوانان به التزامِ عملی به دین، خیلی مهم است. ما گاهی جوانی داریم که حماسه و علاقه و شور حسینی مثلاً فرض کنید او را میکشاند به یک راه درستی، به راه مجاهدت، امّا در اعمال عبادی ضعیف است. خب اعمال عبادی خیلی اهمّیّت دارد. نماز خیرالعمل است دیگر؛ از همه‌ی اعمال بالاتر است دیگر؛ فلاح است، خیرالعمل است؛ مثلاً فرض کنید از نماز گاهی غفلت میکند؛ از این قبیل داریم. [برای اینکه] چیزی بتواند این جوان را به اعمال عبادی و اجتناب از گناهان تشویق کند، عواملی، جاذبه‌هایی وجود دارد؛ یکی از این جاذبه‌ها مسجد است، یکی از این جاذبه‌ها هیئت است؛ اینها مهم است. آباد کردن مساجد، زنده نگه داشتن مساجد، یکی از کارهای واجب است. البتّه ما در سطح کشور نسبت به جمعیّت، مسجد که کم داریم امّا همانی هم که داریم، بعضی‌هایش یا شاید بسیاری‌اش، معمور نیست، آباد نیست. حدّاکثر [این است که] وقت نماز باز میکنند، نماز آنجا خوانده میشود، بعد درِ مسجد بسته میشود! این[طور] نمیشود. مسجد بایستی محلّ رفت ‌و آمد دائمی مردم باشد. البتّه هیئتها خوبند؛ هیئت هم یکی از چیزهایی است که مشوّق جوانها است.

از موعظه هم غفلت نشود که من اوّل هم عرض کردم. همه احتیاج داریم به موعظه؛ همه، همه، بی‌استثنا! همه‌ی ما احتیاج داریم به موعظه. گاهی چیزهایی را میدانیم امّا گاهی در شنیدن، اثری هست که در دانستن نیست؛ باید بشنویم موعظه را، مواعظ حسنه را. خب حالا اینها مواردی بود که به ‌عنوان [موارد] کاربردی، عرض کردیم.

نکته‌ی آخر ــ که به نظر من این نکته‌ی آخر، از جهاتی اهمّ نکات است ــ این است که چطور میشود ما این خواسته‌ها را عملی کنیم. خب حالا گفتیم؛ شما خودتان شاید همینهایی را که بنده گفتم، با دو برابر اضافه هم میدانستید، ما هم حالا گفتیم؛ خب اینها چه جور عملی بشود؟ مهم این است. بنده میبینم تبلیغات خوبی وجود دارد؛ چه مکتوب، چه مثلاً بیان و منبر و امثال اینها، تبلیغاتی هست که خوب است، و البتّه خیلی نسبت به آنچه باید باشد کم است، از لحاظ کمّیّت خیلی عقبیم. اگر ما بخواهیم به قدر ظرفیّت یا نزدیک به اندازه‌ی مورد نیاز ظرفیّت، عناصرِ تبلیغیِ با این خصوصیّات داشته باشیم، احتیاج داریم به کانونهای عظیم حوزوی. در حوزه، کانونهایی باید به وجود بیاید فقط برای همین: برای تربیت مبلّغ؛ و پشتوانه‌ی فکری و تحقیقی و علمی هم داشته باشد؛ یعنی اینکه میگوییم «ما روی تبلیغ تکیه میکنیم»، بهانه نشود که بعضی‌ها بگویند بنابراین دیگر کفایه نمیخوانیم، درس خارج نمیرویم؛ نه، این پشتیبانی‌های علمی لازم است، منتها توجّه به این بخش قضیّه خیلی ضروری است؛ احتیاج داریم به یک کانون اساسی. مرکز هم در درجه‌ی اوّل، حوزه‌ی علمیّه‌ی قم است؛ وقتی در قم این کار انجام گرفت و تجربه‌ای شد، آن‌وقت در حوزه‌های بزرگ سراسر کشور هم این کار میتواند تکرار بشود؛ تشکیل کانونی با مأ‌موریّتِ اوّلاً «تهیّه‌ی موادّ تبلیغیِ به‌روز». یک چیزهایی هست که امروز مناسب است در منبر گفته بشود، فردا ممکن است از اثر بیفتد، بی‌فایده باشد؛ پارسال میگفتیم مناسب بود، امسال [نه]؛ یعنی دنیا این‌جوری دارد پیش میرود و حوادث، این‌جوری دارد پی‌درپی به وجود می‌آید. موادّ تبلیغیِ لازمِ به‌روز تولید بشود. در این زمینه، منابع کتاب و سنّت این‌قدر پُرعمق و پُرمغز است که هرگز تمام نخواهد شد. این‌قدر میتوانید از قرآن استفاده کنید، مطلب جدید و نو، سخن نو و متّکی به قرآن و حدیث میتوانید به دست بیاورید که همه‌ی این صحنه را اشباع خواهد کرد. پس یکی از مأ‌موریّتهای این کانون بزرگ، تهیّه‌ی مواد است.

مأ‌موریّت دوّم، تنظیم شیوه‌های اثرگذار تبلیغی است. بالاخره شیوه‌های تبلیغی ما محدود است. ای ‌بسا شیوه‌های اثرگذار بهتری، بیشتری وجود داشته باشد؛ این شیوه‌ها در آن مرکز بایستی تنظیم بشود، تهیّه بشود. در این قضیّه غربی‌ها از ما جلویند؛ شیوه‌های نوبه‌نو، شیوه‌های اثربخش برای پیامها دارند؛ ما در این زمینه‌ها عقبیم. شیوه‌هایی را بایستی حتماً تنظیم کنیم، تولید کنیم، فنّ بیان را به معنای واقعی کلمه تعلیم بدهیم. این مأموریّت دوّم.

بعد هم تربیت مبلّغ. در این کانون به معنای واقعی کلمه مبلّغ تربیت بشود. همچنان که مجتهد تربیت میکنیم، مبلّغ تربیت کنیم. خب حالا بحمدالله در قم آقایانِ مسئولان محترم یک حرکت جدید فقهی را شروع کردند، فقه معاصر را دارند تحقیق میکنند، مسائل موجود روز را از لحاظ فقهی دارند کار میکنند، بسیار باارزش است، باید هم ادامه پیدا کند؛ مثل همین باید مبلّغ تربیت کنیم، مبلّغینی که بتوانند اثرگذار باشند، بتوانند همه جا منتشر باشند و از لحاظ کمّیّت کفایت کنند. یک جاهایی را، یک مراکزی را انسان سراغ دارد ــ یعنی بنده سراغ دارم ــ که اینها از بودن یک روحانیِ فعّال بین مردم محرومند؛ یکی دو جا [هم] نیست، خیلی زیاد است؛ مثلاً در مرکز کشور، مِن‌باب‌مثال در خود تهران، مواردی از این قبیل داریم. کمبود معلّم، کمبود مبلّغ، کمبود پیام‌رسان روحانی بایستی در این کانون جبران بشود. بنابراین آنچه حتماً باید دنبال بشود و جزو کارهای اساسی است، و امروز که شما شروع کنید، ممکن است پنج سال دیگر یا بیشتر نتیجه بدهد، این است که یک ‌چنین کانونی به وجود بیاید با این چند مأموریّتی که گفته شد. خیلی خوشحالم از اینکه شما‌ها را دیدیم. سلام بر شهیدان، سلام بر روح مطهّر امام.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله
 
 
در ابتدای این دیدار، آیت‌الله علیرضا اعرافی (مدیر حوزه‌های علمیّه‌ی سراسر کشور) مطالبی بیان کرد.
سوره‌ی حدید، بخشی از آیه‌ی ۲۵؛ «... تا مردم به انصاف برخیزند ...»
سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۶۴؛ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند ...»
سوره‌ی فاطر، بخشی از آیه‌ی ۱۰؛ «... سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود، و کار شایسته به آن رفعت میبخشد ...»
سوره‌ی یس، آیه‌ی ۱۷؛ «و بر ما [وظیفه‌ای‌] جز رسانیدن آشکار [پیام‌] نیست‌.»
از جمله، سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی ۲۰؛ «... فقط رساندنِ پیام بر عهده تو است‌ ...»
سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۳۹؛ «همان کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند ...»
از جمله، سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۶۲؛ «پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم‌ ...»
سوره‌ی مائده، بخشی از آیه‌ی ۶۷؛ «... آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن ‌...»
(۱۰ سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۱۲۵؛ «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن ...»
(۱۱ سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۲۴؛ «... چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات میبخشد، آنان را اجابت کنید ...»
(۱۲ امالی صدوق، ص ۶۰
(۱۳ «کنگره‌ی جهانی هزاره‌ی شیخ مفید» به مناسبت هزارمین سال وفات شیخ مفید از بیست‌وهشتم تا سی‌ام فروردین ۱۳۷۲ در حوزه‌ی علمیّه‌ی قم برگزار شد. ر.ک: پیام به کنگره‌ی جهانی هزاره‌ی شیخ مفید (۱۳۷۲/۱/۲۸)
(۱۴ نوشته‌ی ملّافتح‌الله کاشانی (متوفّای ۹۹۸ق)
(۱۵ از جمله صحیفه‌‌ی امام، ج ۱۹، ص ۱۴۶، پیام به ملّت ایران در سالگرد پیروزی انقلاب (۱۳۶۳/۱۱/۲۲)
(۱۶ تحوّل، دگرگونی
(۱۷ برکشیده، بیرون کشیده‌شده
(۱۸ خدای نکرده، خدای نخواسته
(۱۹ از جمله، صحیفه‌ی امام، ج ۱۷، ص ۳۸۳؛ بیانات در جمع مسئولان نظام جمهوری اسلامی (۱۳۶۲/۱/۱)
۲۰) سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیه‌ی ۴؛ «و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم‌ ...»
(۲۱ چیزی درخورِ یادکرد نبود. (برگرفته از قرآن کریم؛ سوره‌ی انسان، آیه‌ی ۱)
(۲۲ خنده‌ِی حضّار
(۲۳ از جمله، صحیفه‌ی امام، ج ۱۶، ص ۱۵۴؛ پیام به ملّت ایران در سالگرد تأسیس نظام جمهوری اسلامی (۱۳۶۱/۱/۱۲)
(۲۴ سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۲۰
۲۵) ر.ک : بیانات در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون (۱۳۸۵/۳/۲۳)
به مناسبت هفته‌ی قوّه‌ی قضائیّه(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، کارکنان محترم قوّه‌ی بسیار حسّاس قضائی که حقیقتاً زحمت در این مجموعه‌ی دادگستری کشور به‌ خاطر اهمّیّت زیادی که این قوّه دارد، دارای اجر مضاعف است؛ ان‌شاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.

اوّلاً اشاره کنم به اهمّیّت این روزها؛ شماها که خدمتگزاران نظام اسلامی هستید و ان‌شاءالله پیش خدای متعال ارج و قرب دارید، در این ایّام، بخصوص این یکی دو روز آخر دهه‌ی باعظمت اوّل ذی‌حجّه، ارتباط قلبی‌تان با خدای متعال را هر چه میتوانید تقویت کنید. روز عرفه را که فردا است، قدر بدانید و با دعا و تضرّع و توجّه و مسئلت از خداوند متعال به معنای واقعی کلمه گره‌گشایی کنید. اگر فضل الهی و لطف الهی نباشد، کوشش‌های ما، و زحماتی که میکشید و میکشیم، به جایی نمیرسد. در دعای شریف کمیل [عرض میکند:] «لا یُنالُ‌ ذلِکَ‌ اِلّا بِفَضلِک‌»؛(۲) یعنی همه‌ی وظایف را انجام میدهیم، [امّا] آنچه به این تلاشهای ما و وظایف ما روح میدهد، جان میدهد، لطف الهی و فضل الهی و توجّه الهی است. البتّه در همه‌ی آنات میشود با خدا ارتباط گرفت؛ رابطه گرفتن با خدا آسان است منتها بعضی از ساعات، بعضی از روزها یک اهمّیّت ویژه‌ای دارد؛ در رأس این روزها، یکی همین فردا [یعنی] روز عرفه است؛ عید قربان هم همین‌جور.

یادی کنیم از شهید بهشتی (رضوان الله علیه) که تعیین این روز به مناسبت یادبود آن شهید بزرگوار است. مرحوم بهشتی (رضوان الله تعالی علیه) علاوه بر مقامات علمی که معقولاً و منقولاً دارای رتبه‌ی عالی علمی بود ــ ایشان هم در علوم معقول حوزوی، و هم در علوم منقول حوزوی حقّاً و انصافاً رتبه‌ی بالایی داشت ــ و ملّای حسابی‌ای بود، علاوه‌ی بر اینها خصوصیّات اخلاقی و کاری این بزرگوار میتواند برای همه‌ی ما درس باشد. اوّلاً بسیار پُرکار بود؛ از کار اظهار خستگی نمیکرد و همان قدری که توان داشت، واقعاً همه را صرف کار میکرد. بسیار بانظم بود که در طول سالهای متمادیِ آشنایی و همکاری با ایشان، چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب، من هیچ کس را در بین دوستان خودمان، مرتبطین خودمان، مثل مرحوم آقای بهشتی در نظم ندیدم؛ نظم کار. نظم خیلی مهم است. باابتکار بود، پُرحوصله بود؛ در مقابل اعتراض حتّی اعتراضهای اهانت‌آمیز از جا درنمیرفت؛ حرفها را می‌شنید، حتّی حرف مخالف را می‌نشست گوش میداد و می‌شنید؛ بسیار پُرحوصله [بود]. اینها همه برای ما درس است، باید یاد بگیریم این‌جوری عمل کنیم. بی‌تظاهر بود؛ آدم اهل تظاهری نبود؛ نه، ما سالهای طولانی دیده بودیم؛ باطن او همان چیزی بود که در ظاهرش آن را نشان میداد. آدم اهل تظاهر نبود. خب خدای متعال هم اجرِ شایسته‌ی برترین بندگان خودش را به او داد و آن، شهادت به دست اشقی‌الاشقیاء در آن دوران بود که خدای متعال آن را به این بنده‌ی مؤمن و صالح خودش هدیه کرد.

درباره‌ی قوّه‌ی قضائیّه خب حرفهای زیادی هست؛ هم در تذکّر، هم در باب تشکّر؛ هم میشود تشکّر کرد، هم میشود تذکّر داد؛ حرف زیاد است. مطالبی که جناب آقای محسنی اینجا بیان کردند، مطالب مهمّی بود؛ این [مطالبی] که ایشان گفتند، بنده هم طیّ گزارشات مختلف خیلی از همین چیزها را شنیده‌ام و اطّلاع دارم. مطالب مهمّی را ایشان بیان کردند. خب یکی از محسّنات جناب آقای محسنی آشنایی با زوایای قوّه‌ی قضائیّه است؛ سالها ایشان در این قوّه بوده‌اند و حضور داشته‌اند. بنده هم چند جمله‌ای را در این موارد عرض میکنم.

اوّلاً اهمّیّت قوّه‌ی قضائیّه است. شماها که یا به صورت قاضی ــ چه قاضی دادگاه، چه قاضی دادسرا ــ یا به صورت کارمند مثلاً، به هر شکلی، در این قوّه مشغول خدمت هستید، بدانید در یکی از مهم‌ترین ارکان نظام اسلامی دارید کار میکنید و با خیلی جاهای دیگر قابل مقایسه نیست. واقعاً قوّه‌ی قضائیّه یکی از ستونهای اصلی در برپایی نظام اسلامی است. معلوم است که اگر در این ستونهای اصلی اختلالی به وجود بیاید، در کلّ نظام اختلال به وجود خواهد آمد. بنابراین کارتان بسیار مهم است. به همین نسبت، اگر چنانچه اشتباهاتی در اینجا انجام بگیرد، اختلالی صورت بگیرید، ضربه‌ی آن هم مهم است؛ این [طور] است دیگر؛ وقتی جایگاه انسان بالا رفت، هم کار مثبت او، هم کار منفی او، هر دو، تأثیراتش تأثیرات شگرفی است. شما این‌جوری هستید؛ کار خوبتان هم، کار مثبتتان هم، تأثیر شگرفی دارد در بهبود زندگی مردم، در پیشرفت نظام اسلامی؛ خدای‌ نکرده اشتباهی هم بکنید، همین‌جور است.

بنده در سال گذشته، در این دیدار سالیانه‌ای که با شما داریم، موارد مهمّی را عرض کردم،(۳) نمیخواهم باز همانها را تکرار کنم یا بتفصیل صحبت کنم؛ یک چند نکته را فقط تأ‌کید میکنم. کارهایی که ما سال گذشته گفتیم، خب من همان وقت اطّلاع پیدا کردم که در قوّه‌ی قضائیّه یک قرارگاهی تشکیل شد برای پیگیری آن کارها. در بخشی از آن کارها پیشرفتهای خوبی هم بوده، در بخشی هم پیشرفتی نبوده؛ بالاخره کار شد، ترتیباتی فراهم شد، که خود این ایجاد ترتیبات برای اینکه کارها را جلو ببرند، یک چیز مهم و قابل توجّهی است؛ منتها یک نکته را من عرض بکنم: مناط(۴) داوری خودتان را کاری که انجام داده‌اید قرار ندهید؛ مناط داوری را خروجی کار قرار بدهید. مثلاً‌ فرض کنید اینکه ما سر فلان قضیّه این کارها را کردیم، این تعداد جلسه گذاشتیم و غیره، اینها ملاک نیست؛ ملاک این است که نتیجه چه شد، خروجی کارها چه شد؛ در همه‌ی مسائل کشور این‌جوری است. آمارها مهمّند منتها باید نشان داده شود که خروجی این آمارها و این مطالبی که گفته شد چیست؛ آن مهم است. محصول نهایی مهم است که دست مردم چه میرسد.

اوّلین مطلبی که من میخواهم عرض کنم، همین مسئله‌ی تحوّل در قوّه‌ی قضائیّه است. خب قوّه‌ی قضائیّه چهل و چند سال پشتوانه‌ی تجربه و آزمون و خطا دارد؛ این خیلی مهم است. چهل و چند سال است که ما در قوّه‌ی قضائیّه شاهد طرحهای گوناگون، برنامه‌های مختلف، اقدامهای گوناگون هستیم و این تجربه‌های متراکم و انباشته‌ای را در اختیار صاحب‌نظران قرار میدهد؛ این چیز خیلی باارزشی است؛ از این تجربه‌ها باید استفاده کرد برای تحوّل. تحوّل را هم معنا کردیم؛ تحوّل یعنی نقاط مثبت را تقویت کنیم، نقاط منفی را به صفر برسانیم؛ این معنای تحوّل است. گاهی اوقات به صفر رساندن نقاط منفی مستلزم یک کار مهمّ تغییر سازمانی است؛ در سازمان باید تغییر داده بشود؛ گاهی در جهت‌گیری‌ها باید تغییر داده بشود؛ موارد معدودی در آدمها باید تغییر داده بشود؛ تحوّل به این چیزها احتیاج دارد؛ این تحوّل است.

طرح تحوّلی چند سال قبل از این در قوّه‌ی قضائیّه تهیّه شده. کارشناس‌هایی که در این چند سال راجع به این طرح با بنده صحبت کردند یا گزارش کتبی دادند، همه میگویند این طرح، طرحِ خوبی است، طرح متقنی است. این طرح الان در اختیار شما است، در اختیار قوّه‌ی قضائیّه است. من سال گذشته هم روی آن تکیه کردم. این طرح باید پیش برود، باید پیشرفت کند؛ پیشرفتش کم بوده. باید به سمت عملی شدن، عملیّاتی شدن طرح تحوّل و سند تحوّل قوّه‌ی قضائیّه پیش بروید. البتّه احتیاج دارد به بودجه، که دولت و مجلس باید کمک کنند؛ احتیاج دارد به نیروهای کارآمد، که در بعضی از جاها نیروهای کارآمد بحمدالله هستند، در بعضی از جاها هم شاید بایستی یک مقداری بحث نیروی کارآمد و قوی تقویت بشود. احتمالاً یک مواردی [از سند] هم باید تغییر پیدا کند؛ بالاخره هر سند که دائمی و ابدی نیست.

شاید مواردی باید به‌روزرسانی بشود؛ این هم یک نکته‌ی دیگر است. سند را نگاه کنید، ببینید کجا به تکمیل احتیاج دارد، کجا به به‌روزرسانی احتیاج دارد، آن را روزآمد کنید؛ لکن باید عمل بشود. حُسن این سند و هر سندِ برنامه‌ای در این است که کار را منضبط میکند؛ از پراکنده‌کاری جلوگیری میکند، کار منضبط پیش میرود؛ این خیلی چیز مغتنم و مهمّی است. البتّه به قانون هم احتیاج دارد. یک مواردی اِعمالِ سند احتیاج به قانون دارد، که این را هم باید مجلس کمک کند؛ شما باید بخواهید، از دولت و مجلس مطالبه کنید تا قانون را برایتان فراهم بکنند.

من به مناسبت اینکه گفتم [تحوّل قوّه‌ی قضائیّه] احتیاج به نیروی کارآمد دارد، همین جا از فرصت استفاده کنم و تأکید کنم بر روی ساختن نیروهای متخصّص، پرورش نیروهای متخصّص؛ این از جمله‌ی کارهای خیلی لازم است. قوّه‌ی قضائیّه بایستی در هر بخشی از بخشها یک مجموعه‌ی آماده‌ی متخصّص و کارشناس در اختیار داشته باشد که هر وقت لازم شد ــ تبدیلی، تغییری، اضافهکردنی [بود] ــ از اینها استفاده کند. این مسئله‌ی جانشین‌پروری که بنده در مورد دستگاه‌های مختلف گفته‌ام، اینجا مصداقش همین پرورش نیروهای متخصّصی است که عرض کردم. این یک مطلب که من روی این تأکید میکنم، تکیه میکنم. مسئله‌ی سند را با همین خصوصیّاتی که عرض شد، جدّی بگیرید.

مسئله‌ی بعدی مسئله‌ی مبارزه با فساد است، هم در درون قوّه، هم در بیرون قوّه؛ یکی از وظایف شما این است. البتّه [مبارزه با فساد در] درون قوّه را به جناب آقای محسنی هم که دیروز پریروز با ایشان ملاقات داشتیم گفتم و روی این تکیه کردم. البتّه یک اکثریّت قاطع ــ نزدیک به همه ــ در قوّه‌ی قضائیّه مردمان شریفی‌اند، چه قضات، چه کارمندان؛ با امکانات کم، با درآمد کم ــ واقعاً کم ــ دارند کار سخت انجام میدهند. شرافت این عزیزان را انسان نبایست از نظر دور بدارد. یک اقلّیّت کوچکی هم هستند که از موقعیّت سوء استفاده میکنند و چهره‌ی قوّه را در نظر مردم مخدوش میکنند. این کسی هم که این کار را انجام میدهد، یعنی کار خلاف را انجام میدهد، لزوماً قاضی نیست؛ گاهی مثلاً منشی فلان دادسرای فلان شهر دوردست یک حرکتی انجام میدهد، همین را تکثیر میکنند و غلبه میدهند به قوّه و بر اساس آن روی قوّه قضاوت میکنند. حیف است [چنین شود]. با این باید مبارزه کرد. باید همه‌ی اجزای قوّه مراقبت کنند که فساد وارد نشود. فساد چیز مسری‌ای هم هست. خدای نکرده وقتی [در] یک بخشی فساد وارد شد، این بیماری سرایت میکند؛ روزبه‌روز هم زیادتر میشود. وقتی که با فاسد برخورد نشود، فساد افزایش پیدا میکند. این در درون قوّه ، در بیرون قوّه هم همین جور.

حالا البتّه در بیرون قوّه دیگران هم در مسئولیّتِ جلوگیری از فساد شریکند؛ یعنی گاهی یک فسادی واقع میشود، منشأ فساد دست قوّه‌ی قضائیّه نیست، دست قوّه‌ی مجریّه است، دست قوّه‌ی مقنّنه است، دست نیروهای مسلّح است؛ آنها بایستی جلوی مبادی و مناشئ فساد را بگیرند. البتّه اگر چنانچه قطع نشد، جلویش گرفته نشد، آنوقت وظیفه‌ی قوّه‌ی قضائیّه است که وارد بشود. البتّه امروز آدمهای مغرض و مریض‌القلب، آنهایی که واقعاً «فی قُلوبِهِم مَرَض»(۵) هستند، شایعه‌پراکنی‌ای که علیه قوّه‌ی قضائیّه میکنند، گاهی جنجال میکنند، گاهی یک چیزی میگویند، خیلی بیشتر از واقعیّت آن چیزی است که در قوّه وجود دارد لکن نگذارید؛ همین را دنبال کنید. این هم نکته‌ی دوّمی که راجع به مسئله‌ی فساد عرض کردیم.

یک مسئله‌ی دیگر که اینجا من یادداشت کرده‌ام و جزو مناشئ فساد است و گفتیم دست قوّه‌های دیگر است، همین نکته‌ای بود که آقای محسنی هم به آن اشاره کردند، [یعنی] همین مسئله‌ی سلب اعتبار از معاملات غیر رسمی در اموال غیرمنقول؛ این چیز مهمی است. خیلی از فسادها در مورد اموال غیرمنقول، از همین معاملات غیر رسمی و معاملات عادی به وجود می‌آید؛ باید جلوی این گرفته بشود. و واقعاً اینجوری است که اگر حالا به فرض از دیدگاه شورای محترم نگهبان یک اشکالی هم این قانون مجلس داشته باشد، مصلحت قطعی نظام و کشور در این است که این قانون دنبال بشود؛ یعنی این شیوه‌ای که الان رایج است که دو خط بنویسند، منتقل کنند و مانند اینها، خودش منشأ فسادهای بزرگ است. این هم این مطلب.

مطلب بعدی درباره‌ی وظایف دیگر قوّه‌ی قضائیّه است. به قانون اساسی که شما مراجعه میکنید، می‌بینید که وظیفه‌ی قوّه‌ی قضائیّه فقط محکمه‌داری در دادسراها یا در دادگاه‌ها نیست که دادرسی دعاوی و اختلافات و مانند این چیزها باشد؛ فقط این نیست؛ وظایف مهمّ دیگری در قانون اساسی بر عهده‌ی قوّه‌ی قضائیّه گذاشته شده. مثلاً یکی از آنها احیای حقوق عامّه است؛ حقوق عامّه خیلی چیز مهمّی است. شناسایی حقوق عامّه خودش یک مسئله است؛ احقاقش [هم] یک مسئله‌ای است که خیلی هم سخت است. حالا مثلاً اگر من بخواهم مثال بزنم، یکی از حقوق عامّه، امنیّت روانی جامعه است. اینکه یک عدّه‌ای آنجا بنشینند و با استفاده از فضای مجازی یا غیرمجازی مدام روی اعصاب مردم راه بروند و امنیّت ذهنی مردم را به هم بزنند، مردم را بترسانند و مانند اینها، خب این خلاف مقتضای احیای حقوق عامّه است و قوّه‌ی قضائیّه باید وارد بشود. البتّه اطّلاع دارم که در بعضی اوقات و در بعضی از موارد دادستانی‌ها وارد شده‌اند و کارهایی هم انجام داده‌اند، لکن باید با برنامه‌ریزی و با انضباط این کار انجام بگیرد، این کار باید با قاعده انجام بگیرد؛ این جایش خالی است و بایستی مثلاً این کارها را انجام بدهد.

یا «تأمین آزادی‌های مشروع»؛ یکی از وظایف قوّه‌ی قضائیّه تأمین آزادی‌های مشروع است. خیلی دقیق نوشته‌اند؛ آزادی مطلق نیست، آزادی مشروع. آزادی مشروع همان است که شرع اجازه میدهد. قانون اساسی این است. در ذیل حکم شرع، آزادی‌های مردم باید تأمین بشود. خب، دستگاههای قدرت به طور طبیعی در یک مواردی دچار معارضه میشوند؛ چه کسی باید در این زمینه به داد مردم برسد؟ قوّه‌ی قضائیّه؛ یعنی یکی از کارهای مهمّ قوّه‌ی قضائیّه همین است. یا مثلاً پیشگیری از وقوع جرم که البتّه این از جمله‌ی آن مواردی است که دستگاه‌های دیگر هم در آن نقش دارند؛ اینها چیزهایی است که در قانون اساسی به اینها تصریح شده و بایستی برای اینها برنامه‌ریزی کرد. اینها چیزهایی نیست که با حرف زدن و با گفتن و تصمیم‌گیری‌های موردی و موضعی و فردی و ریاستی و مانند اینها حل بشود؛ اینها برنامه‌‌ریزی میخواهد، دستور میخواهد، روش میخواهد، احیاناً قانون میخواهد؛ باید اینها دنبال بشود. و این کارها ساز و کارِ سنجیده و اندیشیده لازم دارد؛ باید نشست، فکر کرد، اندیشید. خب حالا اینها ظرفیّتهای قانونی قوّه‌ی قضائیّه است که باید از این ظرفیّتها حدّاکثر استفاده بشود.

یک نکته‌ی دیگر هم مسئله‌ی برخورد با مراجعان است که این را هم ما قبلها گفته‌ایم(۶) و یک جاهایی هم البتّه انجام گرفته؛ این خیلی تأثیر دارد؛ یعنی کسی که مراجعه میکند به دادگستری، اگر چنانچه با اخم آن کسی که به او مراجعه شده مواجه بشود، این دل‌شکسته از آنجا بیرون می‌آید، ولو حالا شما آن اخم را بکنید بعد هم به کارش رسیدگی کنید، این باز همان تأثیر سوء را دارد و فرق نمیکند؛ یعنی برخوردِ خوب [لازم است]. البتّه کار سختی است، بنده میدانم؛ یعنی مراجعات مردمی گاهی اوقات واقعاً انسان را خسته میکند؛ در نوع مواجهه و مراجعه، آدم خسته میشود، اعصاب انسان [به هم میریزد] لکن باید تحمّل کرد.

و آخرین مطلبی که میخواهم عرض کنم تصویر رسانه‌ای قوّه‌ی قضائیّه است. قوّه‌ی قضائیّه تصویر رسانه‌ای خوبی ندارد؛ از رسانه و تبلیغات بدرستی در این قوّه و برای این قوّه استفاده نمیشود. البتّه بخشی‌اش مربوط به دستگاه‌های رسانه‌ها [مثل] رادیو و تلویزیون و روزنامه‌ها و مانند اینها است، بخشی‌اش هم مربوط به خود درون قوّه است. خدا رحمت کند مرحوم آقای موسوی اردبیلی(۷) را؛ آن وقتها شکایت میکرد پیش ما از صداوسیما؛ میگفت که «اخبار قوّه‌ی قضائیّه بعد از اخبار کیفیّت راه جیرفت که [مثلاً] راه بسته است یا برف آمده و مانند اینها! اینها را که گفت، بعد نوبت میرسد به قوّه‌ی قضائیّه»؛ شکایت ایشان این بود. البتّه حالا این‌جور نیست؛ حالا بحمدالله از این جهت بهتر است لکن تصویر قوّه‌ی قضائیّه، این‌همه کاری که انجام گرفته، اینها را [باید] مردم بدانند،‌ اینها را مردم مطّلع بشوند. حالا همین نکته‌ای که آقای محسنی اشاره کردند، این نشست و برخاست با قشرهای مختلف، این خیلی مهم است؛ هم از لحاظ شکلی کار مهمّی است، کار بزرگی است، هم از لحاظ نتیجه‌گیری کار مهمّی است؛ خب قوّه‌ی قضائیّه گسترش پیدا میکند، فکرش باز میشود، افقها در مقابلش روشن میشود. با حقوق‌دان‌ها بنشینید، با افراد مختلف، کارشناس اقتصادی، کارشناس سیاسی، دانشجو، جوانهایی که ادّعا دارند، حرف دارند، استاد، کسبه، روحانیّون؛ این نشست و برخاست با اینها خیلی مهم است؛ خب اینها منعکس بشود؛ به شکل درست، منعکس بشود؛ یعنی گزارشگریِ درست انجام بگیرد.

و ان‌شاءالله که خداوند متعال کمک کند بتوانید این فاصله‌ای را که ایشان تکرار کردند ــ که تا وضع مطلوب فاصله داریم که درست هم هست، واقعاً فاصله هست ــ این فاصله را ان‌شاءالله بتوانید بزودی پُر کنید.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
 
 
در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی‌اژه‌ای (رئیس قوّه‌ی قضائیّه) گزارشی ارائه کرد.
مصباحالمتهجّد، ج ۲، ص ۸۵۰
ر.ک: بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوّه‌ی قضائیّه (۱۴۰۱/۴/۷)
ملاک
از جمله، سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۰
از جمله، بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوّه‌ی قضائیّه (۱۳۹۷/۴/۶)
آیت‌الله سیّدعبدالکریم موسوی‌اردبیلی
بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین ارواحنا فداه.

خیلی خوش آمدید پدران و مادران و همسران شهدای عزیزمان، فرزندان قهرمانانمان. جلسه‌ی امروزِ حسینیّه‌ی ما با حضور شما پدران، مادران، همسران، فرزندان و کسان شهدا، حقیقتاً یک جلسه‌ی پُرنور است؛ نور حضور شهدا را انسان با بودن شماها احساس میکند. امیدواریم سایه‌ی خانواده‌ی شهدا بر سر این ملّت همیشه مستدام باشد. این ملّت احتیاج دارد به یاد شهیدان، به نام شهیدان، به خاطره‌ی شهیدان.

من امروز یک مطلبی را در ذهنم آماده کرده‌ام، یادداشت کرده‌ام، درباره‌ی پدران و مادران و همسران شهدا. درباره‌ی شهدای عزیز، خب همه گفته‌اند و تا آخر و تا ابد هم که بگوییم، فضیلت شهدا تمام نمیشود. من میخواهم یاد پدران و مادران و همسران ــ که حالا عرض خواهم کرد که در این جهاد عظیم، اینها شریکند و مجاهدند ــ به دست غفلت نیفتد؛ امروز بحث من این است. از چند زاویه میشود نگاه کرد به پدران، به مادران و به همسران. البتّه دیگر افراد خانواده‌ی شهدا هم در این معنا شریکند، لکن آن که از همه مهم‌تر است مادر شهید است، پدر شهید است و همسر شهید، آن وقتی که شهید همسر داشته باشد. از چند زاویه میشود به اینها نگاه کرد. یکی از دیدگاه و زاویه‌ی ارزش‌گذاری قرآنی است؛ ببینیم قرآن که درباره‌ی شهدا این آیات متعدّد را دارد، درباره‌ی پدرمادر و همسر شهدا چه بیانی دارد. این یک مطلب؛ از این دیدگاه ببینیم ارزش‌گذاری قرآن نسبت به این بازماندگان شهدا چگونه است. یکی از دیدگاهِ مجاهدتِ موردِ غفلت قرارگرفته‌ی این عزیزان، یعنی پدران و مادران و همسران؛ از این دیدگاه نگاه کنیم. حقیقتاً تا امروز مجاهدت اینها مورد غفلت قرار گرفته، که حالا درباره‌ی هر کدام چند کلمه‌ی مختصری عرض خواهم کرد. یکی از دیدگاه رنج و دردی که این عزیزان به خاطر فقدان و از دست دادن عزیزانشان حس میکنند؛ که خب خود رنج کشیدن مایه‌ی علوّ درجات پیش خدای متعال است. رنجی که پدر، مادر و همسر میکشند، باید مورد توجّه قرار بگیرد؛ از این زوایه‌ نگاه کنیم. یکی از ناحیه‌ی گنجینه‌ی باارزش خاطرات و یادهایی است که در سینه‌ی پدران و مادران و همسران وجود دارد؛ این هم از این دیدگاه. حالا من این چهار مورد را ذکر کردم، [امّا] از زوایای مختلف دیگر هم میشود به زندگی پدران و مادران و همسران نگاه کرد؛ من حالا این چند مورد را انتخاب کردهام که عرض کنم. از هر کدام از این دیدگاه‌ها که نگاه کنیم، عظمت پدر شهید و مادر شهید و همسر شهید، جلوی چشم انسان مثل خورشید نمایان میشود.

امّا در مورد دیدگاه اوّل، یعنی ارزش قرآنی؛ صبری که پدر شهید و مادر شهید و همسر شهید برای شهادت فرزندشان کردهاند ــ که [وقتی] انسان میخواند شرح حال اینها را، میبیند چه کشیدند وقتی خبر شهادت عزیزشان به اینها رسید و چه صبری کردهاند، چه تحمّلی کردهاند ــ این صبر بالاترین صبرها است. خدای متعال در مورد افراد صابر از قبیل این عزیزان میفرماید: اُولٰئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَة؛(۱) شما بر پیامبر و آل پیامبر صلوات فرستادید،(۲) خدا برای شما صلوات میفرستد. از این مهم‌تر چه چیزی میشود فرض کرد که خدای متعال، خالق هستی، مالک دنیا و آخرت، به بندگان خودش صلوات بفرستد؟ این خیلی چیز مهمّی است. این مال شماها است؛ این مال پدر و مادر و همسر و احیاناً فرزندانی است که درک کردند شهادت پدر را. یا یک آیه‌ی دیگر میفرماید: لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّىٰ تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون؛(۳) کسی به اوج نیکی نمیرسد مگر آن وقتی که آنچه را دوست دارد در راه خدا بدهد. انسان از فرزند خودش چه چیزی را بیشتر دوست دارد؟ آن زن جوان که همسرش میرود شهید میشود، این محبّت عاشقانه‌ی بین زن و شوهر را با چه چیزی میتواند جایگزین کند؟ اینها این را در راه خدا دادند؛ پدر و مادر، این فرزند محبوب را در راه خدا تقدیم کرده و اهدا کرده؛ یا آن همسر جوان، همسر محبوبش را در راه خدا داده. پس مصداق اتم و اکملِ «لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّىٰ تُنفِقوا» شماها هستید: پدران شهدا، مادران شهدا، همسران شهدا.

بعد از یک جنگ سخت که اصحاب جنگیده بودند، شهید داده بودند، چه زحماتی را متحمّل شده بودند، چه خطراتی را به جان خریده بودند، از جنگ که برمیگشتند پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اینها فرمود که شماها از جهاد اصغر برگشتید، حالا جهاد اکبر بر عهده‌ی شما است؛ گفتند یا رسول‌الله! از این جهادی که ما کردیم دیگر چه چیزی بالاتر، فرمودند جهاد اکبر جهاد با نفْس است.(۴) «جهاد با نفْس» یعنی چه؟ یعنی مبارزه‌‌ی با احساسات درونی انسان؛ انسان در درون خود یک احساسی دارد، یک میلی دارد، یک توجّهی دارد، آن وقتی که مقتضیِ مبارزه است، با این مبارزه کند. [اگر] از این جهت هم نگاه کنیم، باز می‌بینیم پدران شهدا، مادران شهدا، همسران شهدا در درجه‌ی اوّلِ جهادِ اکبرند؛ چرا؟ چون بر احساسات خودشان فائق آمدند. جوان اصرار دارد به میدان جنگ برود، موانعی سر راهش هست؛ مادر، با آن عشقی که به فرزند دارد، این موانع را برطرف میکند! این در حالات شهدای ما وجود دارد، ما دیده‌ایم اینها را. بنده مادران شهیدی را زیارت کردم که فرزند خودشان را خودشان دفن کرده بودند، خودشان تجهیز کرده بودند؛ اینها شوخی است؟ اگر ما اینها را ندیده بودیم یا از افرادی که دیدند نشنیده بودیم، اصلاً قابل باور نبود، امّا اتّفاق افتاده. پس نتیجه اینکه از لحاظِ ارزش‌گذاریِ نظامِ ارزشیِ اسلامی، خانواده‌ی شهدا، یعنی پدر، مادر، همسر، در رتبه‌ی بسیار بالایی قرار دارند و فضیلت اینها از فضیلت دیگر مؤمنین و مؤمنات و مانند اینها بیشتر است. با پدر و مادر شهید، با همسر شهید، با این دید باید روبه‌رو شد، با این دید باید به آنها نگاه کرد. این، مطلب اوّل.

مطلب دوّم؛ گفتیم جهاد مورد غفلت. اسم «جهاد» که می‌آید، آنچه اوّل در مقابل چشم انسان ظاهر میشود، آن جوان رزمنده‌ای است که در میدان دارد میجنگد؛ خب بله، او مجاهد فی‌سبیل‌الله است، امّا فقط او نیست؛ مجاهدینی [هم] بیرون از میدان هستند: آن بانویی که خانه‌ی خودش را محلّ پختن نان برای رزمند‌گان قرار میدهد، او هم مجاهد است؛ آن خانواده‌ای که همه‌ی زندگی خودشان را صرف پشتیبانی تغذیه و امکانات زندگی برای رزمندگان قرار میدهند، آنها هم مجاهدند، [حاضر در] جهادند. مجاهد فقط آن [کسی] نیست که در داخل میدان است؛ او البتّه مصداق کامل و اصلی است، امّا مجاهدینی هم بیرونِ میدانند. خب، در بین مجاهدین بیرون میدان، رتبه و منزله‌ی چه کسی به اندازه‌ی پدر شهید یا مادر شهید یا همسر شهید میرسد؟ آن که در منزلش نان میپزد و میفرستد البتّه ارزش بسیار بزرگی دارد، ارزش او را نباید انکار کرد، امّا آن که جوان عزیزش را میفرستد چطور؟ فرستادن غذا و پتو و لباس کجا، فرستادن میوه‌ی دل و جوان برومند کجا! اینها مجاهدند. این جهاد، مورد غفلت قرار گرفته. ما وقتی مجاهدین را میشمریم، به آن بانویی که مادر شهید است یا آن آقایی که پدر شهید است یا آن خانمی که همسر شهید است توجّه نمیکنیم؛ اینها مجاهدین فی‌سبیل‌الله هستند، «فَضَّلَ اللَهُ المُجاهِدینَ عَلَى القاعِدین»(۵) شامل اینها هم میشود؛ اینها مجاهد فی‌سبیل‌الله هستند. اگر خانواده‌ها همراهی نمیکردند، این حماسه راه نمی‌افتاد. این هشت سال دفاع مقدّس، این حماسه‌ی بزرگ ــ که بعد خواهم گفت چقدر این حماسه اهمّیّت دارد برای تاریخ کشور ما ــ به همّت پدرها و مادرها و همسرها [راه افتاد]؛ اینها بودند که این حماسه را راه انداختند. اگر پدرها بی‌صبری میکردند، اظهار ناراحتی میکردند، اعتراض میکردند که چرا بچّه‌ی ما رفت، چرا بچّه‌ی ما کشته شد، مادرها همین‌جور، این حماسه راه نمی‌افتاد؛ طبقه‌ی اوّل که رفتند، دسته‌ی دوّم دیگر نمیرفتند. این هم از این دیدگاه.

دیدگاه سوّم مسئله‌ی رنج خانواده‌ی شهدا است. وقتی که شهید به شهادت میرسد، لحظه‌ی شهادت، اوّلِ راحتِ او است امّا برای پدرمادر و همسر، اوّلِ رنجِ آنها است. شهید وقتی از این دنیا میرود، در ملکوت اعلیٰ میهمان خود خدا است، رزق او را خود خدا عنایت میکند، اوّلِ راحتیِ او است؛ امّا پدر چطور، مادر چطور، همسر چطور؟ وقتی اینها می‌شنوند که عزیزشان به شهادت رسیده، رنجشان تازه آنجا شروع میشود، تمام هم نمیشود؛ گذران زندگی خیلی از چیزها را از یاد انسان میبرد؛ آنچه از یاد انسان نمیرود داغ عزیزان است، به این شکل و به این صورت. [وقتی] انسان این کتابهایی را که درباره‌ی شهدا نوشته شدند میخواند، آنجا میفهمد که بر پدر شهید، مادر شهید، همسر شهید چه گذشته است؛ این را کسانی که از دور دارند تماشا میکنند نمیفهمند. این رنج، علوّ درجات را می‌آورد؛ این رنج پیش خدای متعال بی‌حساب‌وکتاب نیست؛ قدرت تحمّل این رنج به انسان عظمت میبخشد.

دیدگاه چهارم؛ گفتیم پدر و مادر و همسر شهید گنجینه‌ی یادهای شهیدند. شهدا قهرمان کشورند؛ قهرمانهای کشور ما شهدا هستند؛ بالاتر از شهدا ما هیچ قهرمانی نداریم؛ اینها هستند که در دشوارترین میدانها مبارزه کردند و توانستند به عالی‌ترین درجات برسند و توانستند دشمن را شکست بدهند؛ اینها قهرمانند. یاد قهرمانها را همه‌ی ملّتها گرامی میدارند، مخصوص ما نیست؛ گاهی در یک ملّتی یک نفر به ‌عنوان قهرمان شناخته میشود، خاطرات او، جزئیّات او، زندگی او برای مردم اهمّیّت پیدا میکند. شهدای ما همه قهرمانند؛ یاد اینها اهمّیّت دارد. رفتار شهیدان چگونه بوده؟ این را پدرمادرها و همسرها میتوانند بگویند؛ اینها الگو میشود. برجستگی‌های اخلاقی شهدا چگونه بوده؟ چه برجستگی‌های اخلاقی‌ای اینها داشتند؟ سبک زندگی این شهدا چگونه بوده؟ این کتابهای شرح حال شهدا را که انسان میخواند، مثل اینکه وارد یک باغی شده با زیباترین و معطّرترین گلهای متنوّع؛ انواع و اقسام خُلقیّات نیکو، برجسته و زیبا را انسان در این کتابها میبیند که مال این شهیدان است. تحوّلی که در زندگی بعضی از این شهیدان به وجود آمده؛ بعضی از این شهدا، تا اندکی قبل از شهادت، در راه خدا و در راه جهاد نبودند، بعد یک اتّفاقی می‌افتد، یک تحوّلی در زندگی اینها به وجود می‌آید، او از آن عقب ــ که ماها جلو داریم راه میرویم ــ می‌آید از ما جلو میزند میرود به شهادت میرسد؛ همه‌ی اینها درس است. گذشت شهدا از محبّتهای آتشین به همسر و فرزندان؛ شهید فرزندان کوچکی دارد ــ جوان است دیگر؛ یکی دو تا یا سه تا فرزند دارد ــ به اینها دلبسته است، به همسرش دلبسته است، به پدر و مادرش علاقه‌مند است، [ولی] برای خاطر خدا، برای خاطر دفاع از دین، از اسلام، از انقلاب، رها میکند میرود. چه آنهایی که در دفاع مقدّس شهید شدند، چه آنهایی که شهدای امنیّتند و در مرزها به شهادت رسیدند، چه آنهایی که در این چند سال اخیر برای دفاع از حرم رفتند و از حرم عتبات عالیات دفاع کردند، از حرم حضرت زینب دفاع کردند، اینها از بهترین تعلّقات و شیرین‌ترین تعلّقات خودشان گذشتند، پا گذاشتند روی تعلّقات خودشان و رفتند. اینها همه الگویند؛ جوان احتیاج به الگو دارد و اینها الگوهای زنده‌ی کشور ما و جوانهای ما محسوب میشوند؛ یاد اینها باید زنده بماند. چه کسی یاد اینها را میتواند زنده نگه دارد؟ پدران، مادران، آنهایی که اینها را بزرگ کردند، آن همسری که مدّتی با اینها زندگی کرده. رفتارهای اینها، پایبندی‌های اینها، دلبستگی‌های دینی‌شان، دلبستگی‌های اجتماعی‌شان، دلبستگی‌های عاطفی‌شان را شرح بدهند؛ اینها همه درس است. همه‌ی آنچه در خاطره‌ی شماها از شهیدانتان وجود دارد، درس است؛ اینها باید گفته بشود، اینها باید منتشر بشود، اینها باید مورد استفاده‌ی نسل جوان کشور قرار بگیرد.

عزیزان من! آن چیزی که خیلی مهم است ــ و این کلمه‌ی آخر من است که عرض میکنم ــ [این است که] فرزندان شما، شهیدان شما، در یکی از حسّاس‌ترین مقاطع تاریخ کشور، سرنوشت کشور را عوض کردند؛ در یکی از حسّاس‌ترین مقاطع. انقلاب اسلامی رخ داد تا کشور را که داشت بسرعت به سمت درّه‌ی انحطاط اخلاقی و دینی و سیاسی پیش میرفت حفظ کند و حفظ کرد، بعد دشمن حمله‌ی نظامی کرد و این جوانها بودند که رفتند ایستادند هشت سال مقاومت کردند، کشور را نجات دادند؛ بعد، در طول این زمان تا امروز، در فتنه‌های مختلف، در آشوب‌افکنی‌های مختلف، در نوع متنوّع حملات دشمن، جوانها سینه سپر کردند، تعدادی از اینها به شهادت رسیدند ــ مثل همین حوادثی که در این سال گذشته یا سالهای گذشته اتّفاق افتاد ــ توانستند این کشور را حفظ کنند. سرنوشت کشور را اینها به سمت سربلندی کشاندند. امروز کشور ما سربلند است؛ جوانها این کار را کردند، شهدای شما این کار را کردند. امثال ماها نمیتوانیم ادّعا کنیم که ما فلان اقدام را کردیم، فلان حرکت را کردیم؛ نه، اگر فداکاری این جوانها نبود، هیچ اتّفاقی برای این کشور نمی‌افتاد و میرفت به طرف درّه‌ی سقوط؛ آن که مانع شد، جوان شجاع و مؤمن و متدیّن و انقلابی و فداکار بود که توانست این کار مهم را انجام بدهد. این جوانهای ما توانستند کشور را از تهدیدها و از خطرها عبور بدهند؛ توانستند کشور ما را از خطرهای بزرگ نجات بدهند، از تهدیدها عبور بدهند، خیلی از تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند.

اینجا من یک خطابی بکنم به کسانی که اهل هنرند، اهل رسانه‌اند، اهل نگارشند، قلم‌به‌دستند، شاعرند، نقّاشند، هنرمندند. این خاطره‌ها را با زبان هنر بایستی نگه دارند. البتّه کارهای خوبی در این سالهای آخر اتّفاق افتاده و انجام گرفته است؛ این کتابها و بعضی از فیلم‌ها، بعضی از کارهای هنری‌ای که انجام گرفته، خوب است، باارزش است، باید سپاسگزاری کنیم، امّا نسبت به آنچه باید اتّفاق بیفتد کم است. تعداد شهدای ما زیاد است؛ هر کدام از اینها یک دنیایی هستند، هر کدام از اینها موضوع یک یا چند کار هنری باارزشند؛ درباره‌ی اینها میشود فیلم ساخت، میشود کتاب نوشت، میشود نقّاشی کرد و اینها را به نسل جوانمان معرّفی کرد؛ این وظیفه‌ی ما است. اگر مراجعه کردند و خواستند که شما همسر شهید، پدر شهید، مادر شهید مصاحبه کنید، امتناع نکنید. من می‌شنوم بعضی‌ها میگویند رفتیم سراغ خانواده‌ی شهید، جواب ندادند؛ نه، شهید را هر چه میتوانید معرّفی کنید؛ بیشتر معرّفی کنید، بیشتر بگویید؛ این وظیفه‌ی همه‌ی ما است.

به هر حال، خدای متعال شماها را عزیز کرده؛ وظیفه‌ی ‌ما است که عزّت الهی شما را حفظ کنیم و باید این کار را بکنیم. و امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال توفیق بدهد به همه‌ی مسئولان که بتوانند وظیفه‌شان را در قبال خانواده‌های معظّم شهدا بدرستی انجام بدهند و خدا را از خودشان راضی کنند. مدّتها است که بنده اشتیاق دارم با خانواده‌های شهدا ملاقات کنم، منتها وقت و امکانات و مانند اینها واقعاً مانع میشود؛ حالا هم تعداد بسیاری از پدران و مادران شهدا و خانواده‌های شهدا هستند که ما آرزو داریم اینها را ببینیم، منتها متأسّفانه نشده؛ حالا همین مقداری که امروز شما را زیارت کردیم، خدا را شاکر هستیم. ان‌شاءالله موفّق باشید. خدا ان‌شاءالله همه‌ی شما را محفوظ بدارد، شهدائتان را با پیغمبر محشور کند و شما را از شفاعت شهدائتان ان‌شاءالله برخوردار کند.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته
 
 
سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۵۷؛ «بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] ...»
در پاسخ به صلوات حضّار
سوره‌‌ی آل‌عمران، بخشی از آیهی ۹۲
کافی، ج ۵، ص ۱۲؛ «اَنَّ النَّبِیَّ بَعَثَ بِسَریَّةٍ فَلَمّا رَجَعوا قالَ مَرحَباً بِقَومٍ قَضَوُا الجِهادَ الاَصغَرَ وَ بَقِیَ الجِهادُ الاَکبَرُ قیلَ یا رَسولَ اللَهِ وَ مَا الجِهادُ الاَکبَرُ قالَ جِهادُ النَّفس.»
سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ‌۹۵؛ «خداوند مجاهدان را بر خانه‌نشینان برتری بخشیده است ...»