
emamian
فرود آمدن عیسی (ع) از آسمان پس از ظهور
روایاتی پیرامون فرود آمدن حضرت عیسی (ع) از آسمان پس از ظهور وجود دارد که به آن خواهیم پرداخت:
نزول[۱]عیسی علیه السلام و نماز گزاردن وی پشت سر امام مهدی علیه السلام در میان شیعه و سنّی، اجماعی است.[۲]
روایات مربوط به این ماجرا به لحاظ مضمونی تعارض آشکاری ندارند و هرچند برخی از آنها به لحاظ سندی ضعیف اند، می توان آنها را متواتر یا دست کم مستفیض دانست.
در پاره ای از این روایات به مضامین دیگری مانند قتل دجّال و بقای ایشان به مدّت چهل سال اشاره شده است که نمی توان هیچ یک را قطعی دانست.[۳]
این عدم قطعیت در برخی مسائل مربوط به امام زمان علیه السلام نیز، مانند مدّت توقّف ایشان در دنیا پس از ظهور و جنگ ها و برخورد ایشان با پیروان دیگر ادیان، وجود دارد؛ امّا عدم قطعیت در برخی جزئیات، خدشه ای به اصل آنها وارد نمی سازد.
آنچه از احادیث وارد در این فصل به طور یقینی استفاده می شود، این است که پس از ظهور امام زمان علیه السلام ، عیسی علیه السلام از آسمان فرود می آید و در نماز به امام مهدی علیه السلام اقتدا می کند. از پاره ای روایات چنان برمی آید که امام علیه السلام ، هدایت گروهی ازمردم جهان - که ظاهراً شامل کشورهای غربی می شود - و حکومت بر آنها را به عیسی علیه السلام می سپارد تا نایب حکومتش در آن مناطق باشد.
تنها نکته ای که شاید باورش برای برخی از مردم دشوار باشد، نزول عیسی علیه السلام از آسمان است. به هر روی، این امر نیز همچون اصل صعود ایشان به آسمان، جزو معجزات الهی است.
به گزارش قرآن کریم، خداوند امر را بر دشمنان ایشان مشتبه کرد و آنان نتوانستند بر ایشان چیره شوند و وی را به صلیب کشند و بکشند؛ بلکه خداوند او را به سوی خود برد. چنان که این موضوع معجزه است و هیچ مؤمنی در آن تردید نمی کند، در بازگشت ایشان هم جای هیچ تردیدی نیست؛ زیرا قرآن کریم به ایمان مجدّد اهل کتاب به عیسی علیه السلام پیش از مرگش تصریح می کند و می فرماید:
«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیداً.[۴]و هیچ یک از اهل کتاب نیست، مگر آن که پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسی در روز قیامت به ایمانشان گواهی خواهد داد» .
این آیه نشان می دهد که عیسی علیه السلام را بازگشتی دوباره است که در آن بازگشت، ایمان آوردن اهل کتاب اتّفاق می افتد؛ وگر نه به گواهی تاریخ که تا کنون ایمان همه اهل کتاب به ایشان، محقّق نشده است. یهودیان که وضعشان روشن است. مسیحیان نیز با اعتقادات نادرستی که در باره ایشان دارند، ایمانشان به حضرت عیسی علیه السلام تا کنون ایمان درستی نبوده است. بنا بر این باید بازگشتی برای ایشان فرض شود که زمینه ایمان آنها را فراهم کند و این، همان چیزی است که بر اساس روایات پس از ظهور امام مهدی علیه السلام اتّفاق خواهد افتاد.
پی نوشت ها:
[۱]. به قلم پژوهشگر ارجمند ، حجّة الاسلام و المسلمین هادی صادقی.
[۲]چنان که در احادیث این فصل مشاهده میشود، در کتابهای مهم شیعه و اهل سنّت، احادیثی در این موضوع آمده است. کتابهای مهم اهل سنت مانند: صحیح البخاری، صحیح مسلم، سنن الترمذی، مسند ابن حنبل، السنن الکبری، سنن أبی داوود، تاریخ دمشق، کنز العمال، و ... ، و کتاب های مهم شیعه مانند: کمال الدین، کشف الغمة، بحار الأنوار، الملاحم و الفتن، الغیبة طوسی، الأمالی صدوق، الاحتجاج، عیون أخبار الرضا علیه السلام و... .
[۳]هر چند برخی علمای اهل سنّت، مانند شوکانی، برخی از اینها را مانند احادیث مربوط به دجّال، متواتر میدانند (رک: عون المعبود : ص ۴۵۸) .
[۴]نساء: آیه ۱۵۹ .
شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان - بخش سوم
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، به انتشار شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان در شماره های مختلف خواهیم پرداخت.
اللهم انّی اسئلک من عظمتک باعظمها و کل عظمتک عظیمه. اللهم انّی اسئلک بعظمتک کلّها...
بار الها، از تو درخواست میکنم به بزرگترین عظمتت در حالی که همه عظمت تو بزرگ است. بارالها، به همه بزرگیات از تو درخواست میکنم.
تا بدین جا، بر سرّ قلب و بصیرت عقلت روشن شد که موجودات، از آسمان عوالم عقول و ارواح گرفته تا زمینهایی که محل سکونت اجساد و اشباح است، همگی از حضرت رحموتاند که تمام چیزها را فرا گرفته و از پرتوش تاریکیهای عالم ماهیات نورانی گردیده و با گسترش و بسط نورش تیرگی ذات موجوداتی که قابلیت دارند روشن شده است.
هیچ کس در عوالم عقول مجرده و انوار اسپهبدیه و مُثل نوریه و طبیعت سافل طاقت مشاهده نور عظمت و جلال او و تاب نگریستن به حضرت کبریای متعالی را ندارد. پس، اگر حضرت قهار به نور عظمت و هیبت بر آنها تجلی فرماید، إنیّت همه [موجودات] در نور عظمت و قهر او متلاشی میشود و پایه آسمانهای رفیع متزلزل میگردد و همه موجودات از فرط عظمتش مدهوش میشوند.
در روز تجلی نور عظمت، همه موجودات در پرتو تابش نور عظمت او نابود میشوند و آن روز روز رجوع تامّ و روز بروز احدیت و مالکیت مطلق است. در این روز، حق تعالی میفرماید: «لمن الملک الیوم»؛ ملک امروز از آن کیست؟ و چون به سبب درخشش پرتو نور جلال و ظهور سلطنت مطلقهاش هیچ پاسخ دهندهای باقی نمانده تا جواب گوید، خود پاسخ میفرماید که «لله الواحد القهار[۱]؛ از آن خدای واحد قهار».
این که پروردگار در این آیه خود را به واحدیت و قهاریت وصف کرده (نه رحمانیت و رحیمیت) بدان سبب است که آن روز روز حکومت و سلطنت این دو اسم است (روز رحمت روز بسط و افاضه وجود بوده است. به همین دلیل، خداوند هنگام فتح باب و شروع کتاب الهی خود را به رحمانیت و رحیمیت توصیف فرموده است). روز عظمت و قهاریت روز قبض و نزع به دست پروردگار است، لذا پرودگار خود را به وحدانیت و قهاریت توصیف فرموده است. او در خاتمه دفتر [تکوین و تدوین] خود را به مالکیت [توصیف فرموده] و گفته است: «مالک یوم الدین»[۲].
ناگفته نماند وجود روزی که پروردگار به عظمت و مالکیت در آن تجلی فرماید و دولت آن دو اسم فرا رسد ضروری است، زیرا هر اسمی دولتی دارد که ظهور آن ضروری و لازم است و روز ظهور دولت اسمهایی چون معید و مالک و اسمهای شبیه آن دو روز رجوع تامّ و نزع مطلق است. البته، این امر به عوالم فرودین اختصاص ندارد و در عالم مجردات (از جمله عقول مقدسه و ملائکه مقرب) نیز جاری است.
به همین سبب، در روایت آمده که عزرائیل بعد از قبض روح همه موجودات به دست خداوند متعال قبض روح میشود و خداوند متعال فرموده است: «یوم نطوی السماء کطیّ السجلّ للکتب[۳]؛ روزی که آسمان را مانند طوماری درهم بپیچم» و نیز: «یا ایّتها النّفس المطمئنّة ارجعی الی ربّک راضیة مرضیة[۴]؛ ای نفس مطمئنه، به حضور پروردگارت درآی در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است». و: «کما بدأکم تعودون[۵]؛ همان گونه که شما را در اول بیافرید به سوی او باز میگردید». و آیات دیگر.
عظمت از صفات جلال است و گفتیم که هر صفت جلالی جمالی در خود نهفته دارد. اگر در قهر و عظمت پروردگار لطف و رحمت نهان نبود، هرگز موسی، علیهالسلام، از حالت غش و بیهوشی برنمیخاست و قلب هیچ سالکی قادر به شهود آنها نبود و چشم هیچ عارفی نمیتوانست بر آنها نظر اندازد، اما رحمت خداوند همه چیز را فرا گرفته است. بنابراین، در هر عظمتی رحمتی است و در هر رحمتی عظمتی، چنانچه در دعای کمیل بن زیاد از سید الموحدین و قطب الاقطاب العالمین امیرالمومنین، صلوات الله و سلامه علیه، آمده است:
«اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شیء؛ خدایا به رحمتت که همه چیز را فرا گرفته تو را میخوانم»...
«وبعظمتک التی ملأت کلّ شیء[۶]؛ و به عظمتت که همه چیز را پر کرده است».
عظیم به اعتبار علوّ و کبریایش از اسماء ذات است و روشن است که موجودات در جنب عظمت قدرت حق هیچ قدر و ارزشی ندارند و در عظمت شبیهی برای حضرت حق وجود ندارد و همه عظیمها در برابر عظمت او خاضعاند و عظمت هر عظیمی از اوست.
عظیم به اعتبار قهر و سلطنت خداوند بر ملکوت اشیاء و قرار داشتن کلیدهای غیب و شهادت در دستان حق تعالی از اسماء صفات است. پس، خداوند متعال از نظر ذات و صفت و فعل عظیم است. با توجه به عظمت فعل پروردگار، عظمت اسمی که پرورش یافته اوست نیز روشن میشود و با توجه به عظمت آن اسم، عظمت ذاتی که این اسم از تجلیات اوست ـ البته در حد توان و طاقت بشری ـ شناخته میشود.
در عظمت فعل خداوند همین بس که ثابت شده عالمهای اشباح و اجساد و آنچه در آنهاست نسبت به [عالم] ملکوت مانند یک لحظه در مقابل کل زمان است. عالم ملکوت نیز در مقایسه با عالم جبروت همین وضع را دارد و اصلا میان آن دو نسبتی نیست.
برای مثال، تعداد منظومههای موجود در آسمان که تاکنون کشف شده به چهارده میلیون منظومه میرسد که هر یک از آنها با افلاک و سیارهها و اقمار تابعهشان به اندازه منظومه شمسی یا به مراتب بزرگتر از آن هستند و حتی منظومه شمسی ما به گرد یکی از آنها میچرخد. این در حالی است که فاصله خورشید تا کره نپتون ـ که دورترین سیاره منظومه شمسی است ـ بر پایه تحقیقات جدید ۲۷۴۶۵ میلیون میل است. علاوه بر آن، شاید بر طبق نظریات جدید منظومههای کشف نشده خیلی بیشتر از کشف شدهها باشد.
سید بزرگوار، هبة الدین شهرستانی[۷] ـ که زندگانی و توفیقش دراز باد ـ در کتاب الهیئة و الاسلام در مساله چهاردهم در تعداد عالمها و منظومهها میگوید:
دانشمندان معاصرعلم هیئت ثابت کردهاند که سیارات و اقمار و منظومه شمسی ما همه از خورشید نور میگیرند و وسعت منظومه شمسی ما که به مدار نپتون محدود میشود یکهزار و پانصد میلیون فرسخ است. یعنی اگر از نپتون نگاه کنی، خورشید بزرگ را مانند یک ستاره کوچک [به اندازه یک گردو] میبینی.
نتیجه این فاصله نبودن نور خورشید در مداری دورتر از مدار نپتون است. بنابراین، محال است که ستارگان ثابت نورشان را از خورشید ما بگیرند؛ زیرا خیلی بیش از نپتون از خورشید فاصله دارند. مگر نمیدانی که فاصله برخی از ستارگان دنبالهدار، چهارده برابر فاصله نپتون از خورشید است؟ با این وجود، آنها تحت جاذبه خورشید ما هستند و در جاذبه ستاره دیگری نیستند؛ زیرا فاصله آنها از ستارگان دیگر از فاصلهشان با منظومه ما بیشتر است. در تأیید این مطلب همین بس که تلسکوپهایی که زحل را با همه دوریاش برای ما هزار بار بزرگتر میکنند نمیتوانند ستارگان را از آنچه به چشم میخورند بزرگتر کنند و فقط آنها را کمی واضحتر نشان می دهند و در نهایت، آنهایی را که دیده نمیشوند مینمایانند. فاندیک در کتاب ارواء الظماء میگوید: نزدیکترین ستاره به منظومه شمسی نهصد هزار بار دورتر از ما نسبت به خورشید است.
در مجله الهلال مصر (ص ۴۷۸، سال ۱۹۰۹) آمده است: نزدیکترین ستاره به زمین ما دلفاست که پس از محاسبات دقیقی که انجام شده اختلاف زاویه دید سالانهاش به اندازه یک ثانیه است و از اینجا معلوم شده که دوری آن از منظومه ما ۰۰۰ / ۰۰۰ / ۰۰۰ / ۰۰۰ / ۲۰ میل است؛ یعنی بیست میلیون میلیون میل. با اینکه نور در هر ثانیه ۱۹۰۰۰۰ هزار میل راه را طی میکند، نور آن در مدت سه سال به ما میرسد. پس چه میگویی در مورد ستارهای که نور آن در مدت صد سال یا هزار سال یا بیشتر به ما میرسد؟ در کتاب ارواء الظماء آمده است: ستارهای که در مرتبه شانزدهم است فاصلهاش از ما کمتر از ۳۶۳ برابر فاصله ستاره شعری از ما نیست و نور آن در مدت پنج هزار سال به ما میرسد. من میگویم: پس، نظر تو در مورد ستارهای که در مرتبه بیست و هشتم باشد، چیست؟[۸].
غرض از بازگویی سخن طولانی سید برای جلب توجه دعاکننده به عظمت سرزمین خداوند و کلمات [مخلوقات] بود:
«قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربّی لنفد البحر. قبل ان تنفد کلمات ربّی ولو جئنا بمثله مددا[۹]؛ بگو اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود خشک خواهد شد پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، هرچند دریای دیگری نیز بدان ضمیمه شود».
وقتی چنین مناسباتی در پستترین و ننگترین عالم برقرار است، وضعیت عالمهای گسترده و با عظمتی که عالم اجساد و آنچه در آن است در برابر آنها بسان قطرهای در مقابل اقیانوس است و به راستی نسبتی میان آنها نمیتوان یافت و عالم اجسام در کنارشان اصلا قابل ذکر نیست چگونه است؟
پاورقی:
۱. غافر / ۱۶.
۲. فاتحه / ۳.
۳. انبیاء / ۱۰۴.
۴. فجر / ۲۷ و ۲۸.
۵. اعراف / ۲۹.
۶. اقبال الاعمال؛ ص۷۰۶ ؛ مصباح المتهجد؛ ص۷۷۴.
۷. سید هبة الدین شهرستانی (۱۳۰۱ ـ ۱۳۸۶ ﻫ ) از مجتهدان و مصلحان بزرگ معاصر بود. ایشان از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی بود. بر ضد استعمار انگلیس در عراق مبارزه می کرد و برای همین دستگیر و زندانی شد. از آثار او این ها را می توان برشمرد: رواشح الفیوض فی علم العروض، الهیئة والاسلام، نهضة الحسین، و ما هو نهج البلاغة.
۸. الهیئة والاسلام؛ ص ۲۷۸ و ۱۷۹.
۹. کهف / ۱۰۹.
ثواب قرائت قرآن در ماه رمضان
تحقق شعار سال موجب بی اثر شدن تحریم های دشمنان می شود
آخوند «ابوبکر خوجملی» با اشاره به نامگذاری شعار سال به نام «مهار تورم، رشد تولید» از سوی رهبر معظم انقلاب، اظهار کرد: امید است که مسئولان به این فرموده رهبری جامه عمل بپوشانند که در این صورت موجبات خوشحالی و رضایت مردم را فراهم خواهند کرد.
به گفته وی؛ امید است که فرمایشات گهربار مقام معظم رهبری در حد شعار باقی نماند و مسئولان به طور جد بدان عمل کرده و اهتمام ویژه ای نسبت به آن داشته باشند.
امام جمعه اهل سنت نگین شهر با بیان اینکه روزه سپری محکم در برابر آتش جهنم است، تصریح کرد: اگر کسی با ایمان کامل سختی های روزه گرسنگی و تشنگی را تحمل کند از عذاب دردناک جهنم در امان خواهد ماند.
وی افزود: ماه رمضان از نعمت های بزرگ الهی است، تمام سعی و تلاش انسان باید این باشد که بیشترین بهره را در این ماه ببرد و از اجر و پاداشی
که در این ماه وجود دارد غفلت ننماید.
آخوند خوجملی با اشاره به حدیثی از پیامبر اکرم (ص)، اظهار کرد: «خداوند روزه ماه مبارک رمضان را برای امت اسلامی واجب کرد و پیامبر خدا (ص) هم شب را با خواندن نماز و قیام اللیل سنت گرداند و هر کس روز را روزه بدارد و شب را به نماز و نیایش سپری کند مانند کسی است که تازه از مادر متولد شده و بی گناه است و این بشارتی بسیار بزرگ است».
وی ادامه داد: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «خداوند در بهشت خانه هایی بی نهایت زیبا را آماده کرده است برای کسانی که دست نيازمندان را می گیرند و همچنین کسانی که در ماه مبارک رمضان روزه بگيرند و در شب ها به نماز و ذکر مشغول هستند.
به گفته وی؛ رمضان ماهی است که ابتدای آن رحمت، میانه آن مغفرت و انتهای آن رهایی از آتش جهنم است و همه باید سعی کنیم که از غافلان نباشيم و با تمام وجود برای عبادت سعی کنیم تا نگاه رحمت و مغفرت خداوند شامل حال ما شود.
دستیار استاندار گلستان در امور اهل سنت در پایان خاطر نشان کرد: توصیه پیامبر اسلام (ص) همواره این بوده است که در ماه رمضان کلمه توحید و استغفار به کثرت گفته شود و همچنین از جمله کسانی باشیم که بهشت خدا را طلب میکردند و از عذاب دردناک جهنم به خدا پناه می جستند.
فلسفه ماه مبارک رمضان، تقویت وحدت، مودت و مهربانی میان امت اسلامی است
ماموستا فائق رستمی عضو شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ماه مبارک رمضان را ماه یکصدایی و تقویت بخشیدن اخوت و برادری دانست و اظهار داشت: پیامبراسلام(ص) در ارتباط با فضیلت ماه مبارک رمضان می فرمایند: " هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار"؛ رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت و ميانه اش مغفرت و پايانش اجابت و آزادى از آتش جهنم است.
امام جمعه اهل سنت سنندج، افزود: پیامبراسلام(ص) در آخر ماه شعبان می فرمودند: "هر کس یک ماه یک فرض انجام دهد، جای هفتاد فرض از خداوند متعال پاداش می گیرد؛ در واقع یک خصلت نیکو انجام دادن ثواب هزار برابری دارد.
وی ادامه داد: ماهی که در آن یک شب بزرگ و مهم به نام "قدر" واقع شده است که اگر انسان در آن شب زنده داری کند ثواب یک هزار ماه و بلکه بیشتر به او می رسد.
ماموستا رستمی، عنوان کرد: قرآن کریم در این ارتباط می فرماید، "مسئله روزه اختصاص به پیامبراسلام نبوده است و بر همه پیامبران پیشین این موضوع فرض بوده است؛ لذا این ماه نشان دهنده آن است که هر مسلمان باید در هر جای دنیا با مودت ، وحدت و با استعانت به قرآن کریم زندگی مسالمت آمیز و مهربانانه ای با دیگر مسمانان داشته باشد.
وی اضافه کرد: خداوند متعال در آیه شریفه 177 سوره بقره می فرماید: "لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ"؛ نیکی این نیست که روی خود را به سوی مشرق و مغرب کنید بلکه نیکی واقعی و کامل که شایسته است در همه امور شما ملاک و میزان قرار گیرد، منش ، رفتار و حرکات کسانی است که به خدا ، روز قیامت ، فرشتگان ، کتاب آسمانی و پیامبران ایمان آورده اند و مال و ثروتشان را با آنکه دوست دارند به خویشان ، یتیمان ، درماندگان ، در راه ماندگان ، سائلان و در راه آزادی بردگان می دهند؛ نماز را با همه شرایطش برپای می دارند و زکات می پردازند و چون پیمان بندند وفاداران به پیمان خویشند و در تنگدستی و تهیدستی و رنج و بیماری و هنگام جنگ شکیبایند؛ آنان هستند که در دین داری و پیروی از حق راست گفتند و اینانند که پرهیزکارند.
ماموستا رستمی بیان کرد: در این آیه تاکید بر بهترین نیکی ها و بسیاری از مسائل مهم اجتماعی است؛ اگر بخواهیم فقر زدایی کرده و از جامعه بشری این مشکلات و معضلات را برداریم باید به زکات و خمسی که خداوند متعال برهمه مسلمانان واجب کرده است ، عمل کنیم.
وی تصریح کرد: نکته دیگر این آیه این است که نه تنها در کشور خود غمخوار باشیم بلکه هر کس گرسنه است و نیاز به کمک دارد را یاری و همراهی کنیم؛ رسول خدا "صلی الله علیه وآله و سلم" در این ارتباط می فرماید: "مَثَلُ المُؤمِنِینَ فِي تَوَادِّهِم وَتَعَاطُفِهِم وَتَرَاحُمِهِم مَثَلُ الجَسَدِ إذَا اشْتَکَی مِنْهُ شَيءٌ تَدَاعَی لَهُ سَائِرُ الجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّي"؛ مثل مؤمنان در پیوند، دوستی، محبت و رحمت به هم و اهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر مثل یک پیکر زنده است که اگر جزئی از آن به درد آید سایر اجزای پیکر با بیداری و رنج با آن همدردی میکنند.
ماموستا رستمی در پایان با اشاره به آیات 11 تا 16 سوره بلد قرآن کریم، تاکید کرد: یکی از فلسفه های نمازهای عید ، حج و تجمعات دینی، وحدت، برادری و اخوت است؛ اگر بخواهیم این قله ها را فتح کنیم حمایت از یتیمان ، گرسنگان ، طعام دادن و اسیران در اولویت هستند که امیدواریم انشاالله با اتحاد وهمدلی کشور عزیزمان مستدام باشد.
ماه مبارک رمضان، مصداق و فرصتی برای همگرایی و وحدت آفرینی است
شیخ مصطفی نوری امام جمعه گله دار (فارس) ، ماه مبارک رمضان را ماه توجه و تمسک ویژه به قرآن کریم دانست و اظهار داشت: برای ماه مبارک رمضان این افتخار بس است که کتاب قرآن جاویدان در آن نازل شده است.
شیخ نوری افزود: ماه رمضان تنها ماهی است که نام آن در قرآن کریم آمده و روزه بر مسلمانان فرض شده است، خداوند متعال می فرماید: "إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا أَجْزِي عَلَيْهِ"؛ تنها عبادتی می باشد که خداوند متعال خود پاداش عابد را می دهد.
وی ادامه داد: لذا وحدت و تقریب نیز فرض است، پروردگار متعال همواره در آیات متعدد مسلمانان را به وحدت و همسبتگی فراخوانده است که مهمترین خواسته خداوند متعال است، از رهنمودها و تعالیم اسلام و پیامبراسلام(ص) ایجاد الفت و مهربانی میان مسلمانان است.
امام جمعه گله دار، تصریح کرد: پیامبراسلام(ص) می فرماید: "الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لا يَظْلِمُهُ وَلا يَشْتُمُهُ"؛ مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمی کند و او را کوچک نمی شمارد، او را تنها نمی گذارد و او را همراهی می کند.
وی عنوان کرد: خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: " وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِيناً"؛ از اینرو مومن هیچ انتخابی به جز وحدت ندارد.
وی اضافه کرد: نبی اکرم(ص) می فرماید: "صوموا لرؤيته وأفطروا لرؤيته"؛ همه با هم هلال ماه ماه مبارک رمضان را مشاهده کنید و با همدیگر افطار کنید ، با همدیگر شادی و جشن بگیرید، میلیاردها مسلمان با هم روزه میگیرند وافطار می کنند، این مطالب تاکید بر همگرایی و انجام اعمال جمعی است که مصداق وحدت آفرینی می باشد.
وی اذعان داشت: دعوت به یکدلی و یکرنگی و فعالیت برای خدا در این ماه عزیز یک اصل است که سبب خواهد شد اتحاد در صفوف میان مسلمان متبلور شود، در واقع همه یکصدا شده و به کمک یکدیگر بشتابند و در مواسات از یکدیگر سبقت گیرند.
وی درپایان تاکید کرد: رمضان فرصتی است برای تغییر و اصلاح و ارتباط با هم نوع و هم دین و آئین خود، مسلمانان ساعاتی را بنشیند و آرام بگیرند،اختلافات را کنار گذاشته و بر سر سفره مودت و مهربانی و وحدت در کنار هم بنشینند تا از رمضان با آنان سخن بگویند و از وحدت امت اسلامی مطالب بیان کنند تا همگان متوجه شوند اسلام زنده است.
آیا تغییر نظام سیاسی عراق در سال ۲۰۰۳ همچنان یک گام رو به جلو محسوب میشود؟
در روز 20 مارس 2003 (27 اسفند 1382) عراق توسط نیروهای ائتلافی نظامی به رهبری آمریکا به اشغال در آمد. این رخداد مهم و تلخ در تاریخ این کشور پیامدهای متعددی از نظر سیاسی، اقتصادی و نیز خسارتهایی در زمینه جانی و مالی در پی داشت.
یکی از این پیامدها تغییر نظام سیاسی حاکم بر عراق بود؛ نظام سیاسی که امروزه در میان برخی از رسانه های عربی و نیز در میان برخی از نخبگان سیاسی عراقی -که تفکراتی نزدیک به حزب بعث یا قومیت گرایی عربی دارند- چنین نمایان میشود که اساس روی کار آمدن آن نظام غلط بوده و امکان آن بود که نظام سیاسی پیشین با تحمیل اصلاح از طرف "جامعه بین المللی" بر سر کار بماند.
در این گزارش در ابتدا اشاره ای مختصر به موضوع اشغال عراق خواهیم داشت و سپس به بررسی صحت و سقم ادعای فوق الذکر خواهیم پرداخت.
ادعای دروغ!
در حقیقت اشغال عراق توسط آمریکاییها از طریق یک ادعای دروغ -که با پروپاگاندای سیاسی در سطح جهانی ترویج داده شد- صورت پذیرفت. این ادعا عبارت بود از "خلع سلاح کشتار جمعی از عراق"؛ موضوعی که بعدها عدم صحت آن به اثبات همه رسید.
البته که تصمیم به انجام حمله نظامی زمینی و هوایی به عراق پس از حوادث مشهور 11 سپتامبر گرفته شده بود و برخلاف دادههای اطلاعاتی و نظامی مبنی بر دست داشتن القاعده در این حمله، از دیدگاه رهبران وقت آمریکا قرار بر این بود که عراق نیز در این حوادث مسئول شناخته شده و به بهانه "حمایت از تروریسم" مورد سرزنش قرار گیرد.
با این حال، این ادعاها صرفا بهانهای بیش نبودند و پشت این داستان اهداف سیاسی و امنیتی و اقتصادی دیگری قرار داشت که برای نمونه به موضوع سیطره بر منابع نفتی عراق -که تا امروز نیز از طریق قراردادهای نفتی اجحاف برانگیز ادامه دارد- میتوان اشاره کرد.
خسارت های سنگین ناشی از جنگ
مرحله اول این حمله نظامی حدود 26 روز به طول انجامید. در نتیجه آن نظام صدام حسین به طول کامل سرنگون شد و ارتش وی نیز به طول کامل شکست خورد و بغداد به اشغال نیروهای ائتلاف درآمد. با این وجود عملیات نظامی و حضور اشغالگران آمریکایی که تا سال 2011 به طول انجامید با خسارتهای سنگین مالی و جانی هم برای عراق و هم برای آمریکاییها همراه بود.
در نتیجه این اشغال نظامی از آمریکاییها 4500 نفر کشته و حدود 30 هزار نفر زخمی شدند. اما از طرف عراقیها نیز در این مدت و طبق آمارهای غیر رسمی تعداد قربانیان حتی از 1 میلیون نفر هم بیشتر بوده است؛ هرچند که آمار و ارقام سازمان بهداشت جهانی و اسناد منتشر شده از طرف ویکیلیکس این رقم را بین 104-230 هزار نفر اعلام میکنند.
از نظر اقتصادی هم این جنگ برای آمریکا بیش از 800 میلیارد دلار هزینه داشت که با احتساب بدهیهای این کشور و مخارج جانبی دیگر ناشی از جنگ، این مبلغ حتی از 2 تریلیون دلار هم می گذرد. تمامی اینها به غیر از خسارتهای زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و اقتصادی خود کشور عراق است.
مقایسه میان دو نظام سیاسی
پس از اشارهای مختصر به قضیه اشغال بغداد، به بحث اصلی خود می رسیم. در واقع هدف برخی از رسانههای عربی و نیز برخی از نخبگان سیاسی عراقی از ترویج گفتمان "امکان تحمیل اصلاح بر نظام بعث و عدم سرنگونی آن به روش نظامی"، صرفا "تخریب نظام سیاسی فعلی عراق" و تنزل دادن آن نظامی سیاسی در سطح نظام سیاسی پیشین یا حتی پایین تر از آن است.
این تفکر در دو سطح نظام سیاسی فعلی را به چالش میکشد:
1-بی ثباتی در سطح منطقهای
از نظر این رسانهها و این نخبگان، نظام سیاسی فعلی از طریق قرابت سیاسی برخی از رهبران خود با ایران و محور مقاومت عامل تنش زایی و بی ثباتی در سطح منطقه است و این برخلاف سیاست های عراق در سطح منطقه در زمان نظام صدام بود.
درخصوص این ادعا باید گفت که اولا نظام پیشین نیز در اواخر دوره خود باعث و بانی جنگ علیه یک کشور عربی (کویت) بود. ثانیا در واقع خواسته این رسانهها و کشورهای حامی آن ها از عراق استقلال از ایران نیست بلکه آنان خواهان این هستند که عراق به مثابه یک "سپر دفاعی" برای آنان در مقابل ایران عمل کند؛ دقیقا همان کاری که صدام طی 8 سال جنگ تحمیلی برای آنان کرد.
گذشته از همه اینها امروزه عراق با همین نظام سیاسی فعلی نه تنها عامل بی ثباتی نیست بلکه در بر قراری صلح و ثبات در منطقه مشارکت داشته است که برای نمونه میتوان به وساطتت این کشور در داستان برقراری دوباره روابط میان ایران و سعودی اشاره کرد.
2-نا امنی و بی ثباتی داخلی
از دیگر دلایل این رسانهها و نخبگان وجود بی ثباتی و نا امنی گسترده در عراق پس از 2003 است. این ایراد اگرچه تا حدودی به دست اندرکاران نظام فعلی وارد است اما از نظر ریشه یابی و تشخیص عوامل آن نمی توان نظام سیاسی فعلی عراق را به طور کامل مقصر دانست.
در واقع با صرف نظر از این که بعضی از همین کشورهای عربی و غربی در ایجاد بیثباتی در عراق نقش داشتهاند اما در همان نظام سابق نیز نا امنی علیه شهروندان به صورت "مقنّن و سیستماتیک" وجود داشت. در همان زمان هم افراد وابسته به حزب بعث از چنان مصونیت قضایی برخوردار بودند که توانایی از میان برداشتن هر شهروندی را در روز روشن داشتند و مثال های این موضوع نیز در میان خود ملت عراق مشهور است.
جمع بندی
در پایان باید گفت که نظام سیاسی فعلی، سیستمی سرشار از مشکلات و عیوب فراوان است اما به هیچ وجه هرگونه تغییر یا اصلاح در آن به معنای بازگشت به عقب نمی تواند باشد خصوصا که سطح دموکراسی در نظام فعلی نیز عملا با سطح دموکراسی در نظام سابق قابل مقایسه نیست و همین مؤلفه و خطر از دست دادن آن همیشه یکی از دغدغههای مردم عراق بوده است.
نویسنده: شهاب نورانی فر؛ تحلیلگر مسائل عراق
شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان - بخش دومشرح دعای سحر ماه مبارک رمضان - بخش دوم
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، به انتشار شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان در شماره های مختلف می پردازد .
* «اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله...»
اللهم انّی اسئلک من جمالک بأجمله و کلّ جمالک جمیل. اللهم انّی اسئلک بجمالک کلّه. اللهم إنّی اسئلک من جلالک بأجلّه و کلّ جلالک جلیل. اللهم انّی اسئلک بجلالک کلّه...
بارالها، از تو درخواست میکنم به جمیلترین جمالت حال آن که همه جمال تو جمیل است. پروردگارا، از تو درخواست میکنم به همه جمالت.
بارالها، از تو درخواست میکنم به جلیلترین جلالت و همه جلال تو جلیل است.
پروردگارا، از تو درخواست میکنم به همه جلالت.
بدان، ای عزیز، که وجود هرچه بسیطتر و به وحدت نزدیکتر باشد شمولش بر کثرات بیشتر و احاطهاش بر امور متضاد کاملتر است. اموری که در عالم زمان متفرقاند در عالم دهر مجتمعاند و چیزهایی که در ظرف خارج با هم متضادند در ظرف ذهن با هم هماهنگ هستند. اموری که در نشئه اول متفاوتاند در نشئه آخرت با هم متفقاند و این به سبب وسیع بودن ظرفها و نزدیکی آنها به عالم وحدت و بساطت است. شنیدم یکی از ارباب معرفت، رضوان الله تعالی علیه، میفرمود: «جرعهای آب در بهشت شامل همه لذتها، اعم از شنیدنیها (انواع موسیقی و نغمههای مختلف) و دیدنیها (لذتهای حاصل از دیدار صورتهای نیکو و دیگر شکلها و رنگها) است. سایر حواس هم بر همین قیاساند و لذتهای هر یک به طور جداگانه و متمایز از دیگر حواس درک میشوند. و این به سبب حکومت نشئه خیال و بروز سلطنت آن است»[۱][۲].
نیز شنیدم که یکی از اهل نظر، رحمة الله علیه، میگفت: «مقتضای تجسم ملکات و بروز آنها در نشئه آخرت آن است که برخی از مردم با صورتهای متفاوت مبعوث شوند و در آن واحد به شکل خوک و موش و سگ و دیگر شکلها در بیایند». روشن است که سبب این امر وسعت ظرف و نزدیکی آن به عالم وحدت و تجرد و برکناری آن از تزاحم عالم طبیعت و هیولاست.
پس، حقیقت وجود ـ که مجرد از جمیع تعلقات ششگانه است ـ از تعلق خلق و تجرد امر نیز منزه است، زیرا بسیط الحقیقه و عین وحدت و نور بدون آمیختگی با ظلمت عدم و کدورت نقص است. پس، همه اشیاء است در عین حال که هیچ یک از آنها نیست.
پس، صفات متقابل در حضرت حقیقت بسیط، وجود واحدی دارند که از کثرت عینی و علمی پاک و از تعیّن خارجی و ذهنی منزه است. پروردگار در ظهور خود بطون و در بطونش ظهور و در رحمتش غضب و در غضبش رحمت است. پس، آن حقیقت لطیف و قاهر و ضار و نافع است. از امیرالمومنین، علیه الصلاة و السلام، نقل است که فرمود:
«سبحان من اتّسعت رحمته لاولیائه فی شدّة نقمته واشتدّت نقمته لاعدائه فی سعة رحمته[۳]؛ پیراسته است خداوندی که در شدت نقمتش رحمت خود را بر اولیائش گسترانیده و در وسعت رحمتش سختی و فشار را بر دشمنانش شدت بخشیده است».
خدای متعال به حسب مقام الهیت در بردارنده صفات متقابل مانند رحمت و غضب و بطون و ظهور و اولیت و آخریت و خشم و رضاست. پس، خلیفه او (انسان) نیز به سبب نزدیکی به حضرت حق و نزدیکی به عالم وحدت و بساطت و آفریده دو دست لطف و قهر خداوند بودن مانند کسی است که او را خلیفه خود قرار داده و لذا، در بردارنده صفات
متقابل است. به موجب همین، حق تعالی به ابلیس اعتراض کرد که «ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدیّ؟[۴]؛ چه چیز تو را از سجده بر آنچه با دو دست خود آفریدم بازداشت؟» یعنی چرا تو با اینکه آفریده یک دست هستی از سجده بر آفریده دو دست من سرباز زدی؟
حاصل آنکه هر صفتی که به لطف تعلق داشته باشد صفت جمال است و هر صفتی که به قهر تعلق داشته باشد از صفات جلال، لذا ظهور عالم و نورانیت و درخشندگیاش از جمال است و مقهور شدنش در تابش نور حق و سلطه کبریایی و عظمت خداوند از جلال. ظهور جلال به جمال است و اختفای جمال به جلال:
جمـالک فی کل الحقـائق سـائر ولیس لـه إلّا جلالـک سـاتـر// جمالت در همه حقایق جاری است و جز جلالت حجاب و پوششی ندارد
هر نوع انس و خلوت و صحبتی از جمال است و هر نوع سرگشتگی و هیبت و وحشتی از جلال. از این رو، اگر پروردگار بر قلب سالک با لطف و مؤانست تجلی کند، او باید صفت جمال را متذکر شود و بگوید: «اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله...» و اگر با قهر و عظمت و کبریا و سلطنت بر او تجلی کند، باید صفت جلال را یادآور شود و عرضه بدارد: «اللهم انی اسئلک من جلالک باجلّه».
رهروان طریق الله و مهاجران به سوی او و طواف کنندگان حریم کبریاییاش حالها و وقتها و واردات و مشاهدات و خطورات و اتصالاتی دارند. محبوب و معشوقشان نیز تجلیها و ظهورها و لطفها و کرامتها و اشارهها و جذبهها و جذوههایی دارد و در هر زمانی و حالی، به فراخور حالشان بر آنها تجلی میکند. از آن جا که گاهی این تجلیات برخلاف ترتیب و تنظیم است ـ مثلا، تجلی اول لطف و تجلی دوم قهر است و تجلی سوم لطف ـ گاه کلمات و فرازهای ادعیه نیز برخلاف ترتیب واقع میشوند؛ زیرا ظاهر عنوان باطن و دنیا مربوط به آخرت است.
لمعه (بارقهای از نور)
قلب اولیای خدا و سالکان آینه تجلیات حق و جایگاه ظهور اوست، چنانچه خداوند فرموده است: «یا موسی، لایسعنی أرضی ولا سمائی ولکن یسعنی قلب عبدی المؤمن[۵]؛ ای موسی، زمین و آسمان گنجایش مرا ندارند، اما قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد». اما قلبها از حیث بروز تجلیات الهی در آنها متفاوتاند؛ یعنی گاه، قلب قلبِ عشقی و ذوقی است که پروردگار در آن به جمال و حسن و بهاء تجلی میکند و گاه، قلب خوفی است که پروردگار به جلال و عظمت و کبریا و هیبت در آن تجلی میفرماید و گاه، قلب عشقی ـ خوفی است که پروردگار به جمال و جلال و صفات متقابل یا به اسم جامع اعظم در آن تجلی میفرماید که البته مقام اخیر به پیامبر خاتم و اوصیای ایشان، علیهمالسلام، اختصاص دارد. از این رو، محیالدین عربی[۶] حکمت آن حضرت را به فردیّت اختصاص داده است، زیرا مقام جمعیت الهیه ـ بر خلاف دیگر اولیاء ـ منحصر به آن حضرت بوده است.
خداوند بر هر یک از اولیاء خود نیز به اسمی که با حال او تناسب دارد تجلی میفرماید؛ مثلا، بر شیخ الانبیاء والمرسلین حضرت ابراهیم، صلوات الله علیه و علیهم اجمعین، به صفت جلال تجلی فرمود. استغراق آن حضرت در بحر عشق الهی و شیفتگی او به نور جمال خداوندی باعث شد که پروردگار از ورای جلال به جمال تجلی کند. به همین سبب بود که حضرت به خلّت و دوستی حق تعالی اختصاص یافت [و خلیل نام گرفت] و حکمت ایشان حکمت مهیّمیت گردید. خداوند بر حضرت یحیی، علیهالسلام، هم که قلبش خاضع و خاشع و در حال قبض بود به صفت جلال که شامل عظمت و کبریا و قهر و سلطنت بود تجلی فرمود و حکمت وی به جلال اختصاص یافت[۷]. البته، گاه نیز خداوند به جمال خود تجلی میفرمود، چنانکه بر حضرت عیسی، علیهالسلام. به همین سبب هم بود که وقتی حضرت یحیی، علیهالسلام، ایشان را خندان دید و با عتاب بر او اعتراض کرد که «کأنّک قد آمنت مکر الله وعذابه؛ گویا آن جناب خود را از مکر و عذاب خدا در امان یافته است؟» عیسی، علیهالسلام، پاسخش داد: «کأنّک قد ایست من فضل الله ورحمته؛ ظاهرا، آن حضرت از فضل و رحمت حق ناامید گشته است؟» آن گاه، به آن دو بزرگوار وحی شد که «أحبّکما الیّ أحسنکما ظنّا بی[۸]؛ محبوبترین شما نزد من کسی است که به من خوش گمانتر باشد».
پس، خداوند بر حضرت یحیی، علیهالسلام، به مناسبت حالت قلب و نشئه خاصش به قهر و سلطنت تجلی فرموده و بر حضرت عیسی، علیهالسلام، به مقتضای نشئه و مقامش به لطف و رحمت تجلی فرموده بود، برای همین، هر یک از آن دو بزرگوار آن پاسخها را دادند. اما، وحی خدای متعال درباره اینکه محبوبترین شما کسی است که حسن ظن بیشتری به من داشته باشد، به مناسبت تقدم رحمت بر غضب و تجلی ابتدایی محبت الهی در مظاهر جمال است، چنانکه در روایات آمده است: «یا من سبقت رحمته غضبه[۹]؛ ای آنکه رحمتش بر غضبش پیشی گرفته».
منابع:
۱. از یکی بزرگان اهل علم و مراقبه شنیدم که یکی از ائمه، علیهمالسلام، در خواب به او لقمه ای غذا داده بودند که مزه همه غذاها و نوشیدنی ها را با خود داشته. و من به صدق گفتار ایشان یقین دارم. همچنین در کتاب عیون اخبار الرضا روایتی دیدم که خلاصه آن این بود که بعض اصحاب امام رضا(ع) از نوع درخت ممنوعی که حضرت آدم از آن تناول کرده بود پرسیدند که آیا آن خوردنی گندم بود یا غیر آن. حضرت پاسخ داده بودند که طعم تمامی غذاها در غذای بهشتی نهفته است.
۲. علم الیقین؛ ج ۱، ص ۵۶ ؛ در نهج البلاغه؛ خطبه ۹۰، این عبارت آمده است: «هو الذی اشتدّت نقمته علی اعدائه فی سعة رحمته واتّسعت رحمته لاولیائه فی شدّة نقمته».
۳. ص / ۷۵.
۴. عوالی اللئالی؛ ج ۴، ص ۷ ؛ بحار الانوار؛ ج ۵۵، ص ۳۹، ح ۶۱ ؛ محجةالبیضاء؛ ج ۵، ص ۲۷.
۵. محی الدین عربی معروف به ابن عربی (۵۶۰ ـ ۶۳۸ ﻫ ) از بزرگ ترین عرفای اسلامی است. از آثار او می توان الفتوحات المکیة فی معرفة الاسرار المالکیة والملکیة، فصوص الحکم والخصوص الکلم، التجلیات الالهیة، عنقاء مغرب فی معرفة ختم الاولیاء، شمس المغرب، و انشاء الدوایر را نام برد.
۶. فصوص الحکم؛ فص ۵، ۲۰، ۲۷.
۷. فیه ما فیه؛ ص ۴۸.
۸. علم الیقین؛ ج ۱، ص ۵۷. در اصول کافی؛ ج۲، ص ۵۲۶، ح ۲۰ آمده است: سبقت رحمتک غضبک.
رسول خدا(ص)فرمود: پنج چيز بامت من در ماه رمضان عطا شده است
پيامبر اکرم-صلی الله عليه و اله
نظر اسلام درباره میزان ارزشمندی مرد و زن
از دیرباز در بسیاری از جوامع زنان در موقعیت فروتری نسبت به مردان قرار داشته و از برخی حقوق انسانی خویش محروم بودهاند. زن موجودی حقیر و درجهی دوم محسوب میشده و جایگاه ارزشمندی در خانواده و اجتماع نداشته است.
متأسفانه این نگاه امروزه نیز نزد برخی از اقوام حتی برخی از ملل مسلمان نیز به چشم میخورد. از سوی دیگر تفاوتهایی که در حقوق و مسئولیتهای زن و مرد در احکام و معارف اسلامی وجود دارد، این برداشت را پدید آورده است که گویا اسلام هم نگرشی تحقیرآمیز و درجه دوم به زنان دارد. مخالفان اسلام هم آشکارا زنستیزی و تحقیر زن را به اسلام نسبت میدهند.
برای مقایسهی جایگاه زن و مرد در اسلام، قبل از هر چیز باید به سراغ آیات قرآن کریم رفت. قرآن در بسیاری از آیات، انسان را مخاطب خود قرار داده است و سخن از خلقت انسان به میان آورده است.(1)
قرآن زن و مرد را انسان میداند و هر دو را در انسانیت، مشترک میداند. قرآن به روشنی ماجرای خلقت انسان از خاک را در آیات خود نقل کرده و در آن آیات، از دمیده شدن روح الهى در انسان سخن گفته است.(2) در آیات فطرت نیز فطرت الهی میان زن و مرد مشترک است.
(3) قرآن هدف از خلقت انسان (زن و مرد) را مقام عبودیت و بندگی و اطاعت در برابر خداوند بیان میکند و با این بیان نشان میدهد که زن و مرد در هدف آفرینش نیز تفاوتی ندارند.(4)
پس از بیان این نکته که قرآن زن و مرد را در انسانیت و هدف خلقت یکسان میداند، مهمترین مطلب در بیان ارزشمندی یکسان زن و مرد از منظر قرآن، این خطاب است: (إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللهِ أتقَاکُم؛ همانا گرامیترین و ارزشمندترین شما در نزد خداوند باتقواترین و پرهیزگارترین شماست).(5)
این سخن به روشنی، تنها عامل ارزشمندی در پیشگاه خداوند را ارزشهای ایمانی، اخلاقی و معنوی میشمرد و نقش هر عامل دیگر را نفی میکند. به عبارت دیگر، عواملی همچون نژاد، رنگ، زبان، ملیت، قومیت، ثروت، قدرت و نیز جنسیت یعنی زنانگی و مردانگی نقشی در جایگاه ارزشی انسان در دستگاه الهی ندارند. بنابراین صِرفِ زن یا مرد بودن نقشی در ارزشمندی انسان ندارد.
آنچه انسان را ارزشمند میکند ارزشهای انسانی و الهی است. از این رو چنانچه از برخی از روایات و احکام اسلامی، این تصور به ذهنِ برخی خطور کند که مرد موجود برتر است، این آیه به صراحت چنین برداشتی را به شدت نفی کرده و تساوی ارزشی زن و مرد را با قوّت اعلام کرده است.
افزون بر آنچه گفته شد، وجود زنان ارزشمندی همچون حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)، حضرت خدیجه (علیها السلام)، حضرت مریم (علیها السلام) و حضرت زینب (علیها السلام) و دیگر زنان بزرگ تاریخ نشان میدهد که در آفرینش الهی، زنان نیز همچون مردان به عالیترین مراتب انسانی دست مییابند و زن و مرد در مسیر تعالی و تقرب، برتری جنسیتی ندارند.
نظر قرآن
قرآن کریم در برخی از آیات خود زنان و مردان را در دستیابی به صفات عالی انسانی مساوی و همسان میشمرد و مغفرت الهی را پایان اعمال صالح آن دو میداند؛ آن جا که میفرماید: «هرکس عمل شایسته انجام دهد - چه زن چه مرد - در حالی که به خداوند ایمان دارد، ما او را زندگی و حیات پاکیزه میبخشیم.»(6)
و در جای دیگر میفرماید:
«همانا مردان و زنان مسلمان و مردان و زنانِ باایمان و مردان و زنان عبادت پیشه، و مردان و زنان راستگو، مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزهدار و مردان وزنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد میکنند، خدا برای آنان مغفرت و پاداشی فراهم ساخته است.»(7)
پینوشتها:
1- ر.ک: سوره تین (95): آیه 4؛ سوره علق (96): آیه 2 و سوره انسان (76): آیه 2
2- سوره حجر (15): آیه 29
3- سوره روم (30): آیه 30
4- سوره ذاریات (51): آیه 56
5- حجرات (49): آیه 13
6- سوره نحل (16): آیه 97
7- سوره احزاب (33): آیه 35