emamian

emamian

قال الحسین(علیه السلام): «أما بعد، فَإِنّی لا أعلَمُ أصحابا أولی ولا خَیرا مِن أصحابی، ولا أهلَ بَیتٍ أبَرَّ ولا أوصَلَ مِن أهلِ بَیتی، فَجَزاکُمُ اللّهُ عَنّی جَمیعا خَیرا، ألا وإنّی أظُنُّ یَومَنا مِن هؤُلاءِ الأَعداءِ غَدا، ألا وإنّی قَد رَأَیتُ لَکُم فَانطَلِقوا جَمیعا فی حِلٍّ، لَیسَ عَلَیکُم مِنّی ذِمامٌ، هذا لَیلٌ قَد غَشِیَکُم فَاتَّخِذوهُ جَمَلاً».[۱]

 

مقدمه

امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا، در جمع اصحاب خود خطبه ای ایراد فرمود که در آن، یاران خود را نزدیک ترین و بهترین یاران معرفی کردند. این توصیف ارزشمند امام(علیه السلام) از اصحاب، عللی دارد که فهم و تبیین آن علل، پیام ها و درس هایی را به همه پیروان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) خواهد آموخت. همه پیروان امام(علیه السلام) با الگوپذیری از اصحاب گرانقدر آن حضرت، می توانند خود را به آن ستارگان درخشان و بی بدیل نزدیک سازند و آماده جانفشانی در رکاب حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند.

 

تبیین خطبه امام حسین(علیه السلام)

 

در بیان علل و چرایی توصیف ارزشمند امام حسین(علیه السلام) از اصحاب موارد ذیل قابل بررسی است:

 

۱. تصمیمی سخت و ماندگار

نخستین علت توصیف ارزشمند امام حسین(علیه السلام) را می توان «انتخاب استثنایی اصحاب» دانست. فهم صحیح این علت در صورتی امکان پذیر می شود که دو مبحث به درستی توضیح داده شود:

 

۱/۱. مبحث اول

از ۲۸ صفر سال یازدهم هجرت، پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و تشکیل سقیفه بنی ساعده تا پانزدهم رجب سال ۶۰ و مرگ معاویه و به سلطنت رسیدن یزید، در مدت ۵۰ سال سه جابجایی سیاسی در نظام اسلامی انجام گرفت و تا کفر پنهان پیش رفت؛ به گونه ای که جز حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) کمتر کسی به این حقیقت تلخ واقف بود؛ زیرا منافقین و کسانی که در متن حاکمیت صدر اسلام راه پیدا کرده بودند، با تشکیل سقیفه، نظام ولایی را که ۷۵ روز قبل از ۲۸ صفر توسط رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیرخم پایه ریزی شده بود، تحریف کردند و برانداختند و نظام خلیفه گری را جایگزین آن نمودند. سپس برای اینکه به نظام خلیفه گری قداست و حرمت ببخشند و جرئت مخالفت را از مردم بگیرند، خود را خلیفةالرسول معرفی کردند و از سال (۴۰) و پس از صلح امام حسن(علیه السلام) که معاویه بن ابی سفیان به حکومت رسید، وی در حرمت و قداست بخشیدن مقام خلافت، مقام خلیفه را یک مرتبه دیگر ارتقا داد و خود راخلیفةالله معرفی کرد؛ به گونه ای که افکار عمومی را همراه ساخت و نه تنها عموم مردم، بلکه حتی خواص نیز باور کرده بودند که هر کس بر کرسی خلافت بنشیند، واقعاً مقدس است و حرمت دارد و مخالفت با وی مساوی با مخالفت با خدا و محاربه با حق تعالی است.

 

۲/۱. مبحث دوم

معاویه بن ابی سفیان مطمئن شده بود که افکار عمومی آن گونه که می خواست، ساخته شده است و باور عمومی و حتی خواص به دلیل قداست و حرمتی که مقام خلافت پیدا کرده بود، جرئت مخالفت با خلیفه را ندارند؛ تصمیم گرفت فرزندش یزید را که به هر چیزی جز خلیفه مسلمین شبیه بود، به عنوان خلیفه معرفی کند و مردم را وادار به بیعت نمود. معاویه در چنین شرایط سیاسی پیچیده ای، در ۱۵ رجب سال ۶۰ از دنیا رفت و یزید بن معاویه بر کرسی خلافت نشست. یزید با استفاده از قداست خودساختگی مقام خلافت، از امام حسین(علیه السلام) خواست که خلافت اش را به رسمیت بشناسد و با وی بیعت کند. امام حسین(علیه السلام) نه تنها بیعت نکرد؛ بلکه از امت اسلامی خواست مقابل خلافت نامشروع یزید قیام کنند.

در این فراخوان عمومی و سیاسی، مردم دو شهر مدینه و مکه با امام حسین(علیه السلام) همراه نشدند؛ زیرا بر این باور غلط بودند که مخالفت با یزید، مخالفت با خلیفةالله است. در چنین شرایط سختی تنها ۷۰ تن از اصحاب در تصمیم امام(علیه السلام) تردید نکردند، با سیدالشهداء(علیه السلام) همراه شدند و سخت ترین و ماندگارترین تصمیم را گرفتند. از همین روست که امام(علیه السلام) فرمود: «فَإِنّی لا أعلَمُ أصحابا أولی ولا خَیرا مِن أصحابی».

 

۲. امتحان سخت الهی

علت دوم توصیف ارزشمند امام(علیه السلام) آن است که اصحاب امام(علیه السلام) ـ نسبت به اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز اصحاب امام علی(علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) ـ در بوته امتحان سخت الهی قرار گرفتند. برای فهم این علت، تبیین دو مبحث ضروری است.

 

۱/۲. مبحث اول

از منظر قرآن، عالم دنیا صحنه آزمایش های الهی و کمال انسان در عبور موفقیت آمیز از این امتحانات است. کسانی مورد رحمت واسعه الهی قرار می گیرند که بتوانند با استقامت از امتحانات الهی سربلند بیرون بیایند.[۲]

 

۲/۲. مبحث دوم

آنچه که واقعه عاشورا را با همه جنگ ها متفاوت می کند، این است که رزمندگانی با خانواده هایشان در کربلا حاضر بودند. بنابراین همه مردان می دانستند زنان به اسارت دشمن در می آیند و زنان و کودکان نیز می دانستد که مردان به شهادت می رسند. به دلیل سختی این امتحان بود که امام(علیه السلام) در شب عاشورا به اصحاب خود فرمود از تاریکی شب استفاده کنند و بروند.

پایداری در چنین نبردی، بسیار سخت و امتحانی بسیار بزرگ است. با همه این سختی ها، نه تنها مردان به بهانه حفظ زنان از کربلا خارج نشدند؛ بلکه بعد از آنکه امام(علیه السلام) به آنان فرمود: «دست خانواده خود را بگیرید و از کربلا خارج شوید»، هر کدام از اصحاب سخنی گفتند که ملائکه را به شگفتی وا داشتند. مسلم بن عوسجه برخاست و خطاب به امام(علیه السلام) گفت: «آیا اگر تو را تنها بگذاریم، در ادای حق تو در نزد خدا عذری داریم؟ اما به خدا قسم از تو جدا نمی شوم تا آنکه نیزه ام را در سینه هایشان بشکنم و مادامی که قبضه شمشیرم در دستم باشد، با آن می جنگم و اگر سلاحی نداشته باشم، با سنگ آن ها را می زنم تا آنکه با تو بمیرم»[۳]. پس از وی سعید بن عبداللّه الحنفی خطاب به امام(علیه السلام) گفت: «به خدا قسم تو را رها نخواهم کرد تا خدا بداند که ما در زمان غیبت حضرت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)، از شما محافظت کرده ایم. به خدا قسم، اگر بدانم که کشته می شوم، سپس زنده می شوم؛ سپس زنده سوزانده می شوم، سپس تکه تکه می شوم و ۷۰ مرتبه با من چنین شود، باز هرگز از شما جدا نمی شوم تا آنکه روح من فدای شما شود و چگونه چنین نکنم، در حالی که این یک بار کشته شدن است و پس از آن چنان کرامت ابدی به دنبال دارد که هرگز از بین نخواهد رفت»[۴].

زنان نیز در این واقعه آن چنان از امتحان سخت الهی سربلند بیرون آمدند که مردان تاریخ را شرمنده خود کردند و سپاه دشمن را به تعجب وا داشتند؛ زیرا آن ها نه تنها به مردان نگفتند ما را از این صحرا خارج کنید؛ بلکه مشوق مردان در پایداری بودند. در تاریخ آمده است:

ام خلف، همسر مسلم بن عوسجه، از جمله شیرزنانی است که پس از ورود اباعبدالله الحسین(علیه السلام) به سرزمین کربلا به همراه شوهر و فرزندش ـ خلف ـ به این سرزمین آمد. ام خلف در روز عاشورا و پس از شهادت مسلم بن عوسجه، لباس رزم بر قامت فرزند خود پوشاند و او را برای رفتن به میدان نبرد و دفاع از فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تشویق کرد.

خلف نزد امام حسین(علیه السلام) آمد و از ایشان اذن میدان طلبید، اما امام(علیه السلام) اجازه نداد و فرمود: «اگر تو هم کشته شوی، مادرت در پناه چه کسی آرام گیرد و چه کسی او را به خانه برگرداند». پس خلف نزد مادر بازگشت. ام خلف با دیدن پسر، پیش او رفت و بار دیگر او را به نبرد در رکاب امام حسین(علیه السلام) تشویق کرد. سرانجام خلف به میدان رزم رفت و پس از نبردی جانانه به شهادت رسید. کوفیان سرش را به سوی مادرش افکندند. ام خلف سر فرزندش را برداشت و چنان گریست که همگی به گریه افتادند.[۵]

 

همچنین نقل شده است پس از شهادت عبدالله بن عمیر، همسرش ام وهب بر بالین او حاضر شد و در کنار جسم بی جانش نشست. او خاک از رخسار عبدالله پاک کرد و گفت: «بهشت بر تو گوارا باد! از خداوندی که بهشت را روزی تو گردانید، می خواهم که مرا نیز همنشین تو قرار دهد». در این هنگام شمر بن ذی الجوشن به غلام خود ـ رستم ـ دستور داد تا با عمود بر فرق آن زن بکوبد. رستم نیز چنین کرد و عمود خود را بر سر آن زن فرود آورد. ام وهب در اثر این ضربه به آرزوی خود رسید و در کنار همسر شهیدش جان داد. بدین ترتیب او اولین بانوی شهیدی لقب گرفت که در روز عاشورا در کنار دیگر یاران امام(علیه السلام) به شرف شهادت نائل آمد.[۶]

عظمت روحی خانواده یاران امام(علیه السلام) و استقامت زنان غیرهاشمی که با آگاهی از سختی در پیش رو رأی و نظر همسر و فرزندان خود را تغییر ندادند و مانع تراشی نکردند و نیز پایداری و تبعیت محض مردان از ولایت که به بهانه ناموس داری نه تنها از متن واقعه خارج نشدند؛ بلکه حفظ و سلامت و آینده خانواده را به خدا سپردند، موجب شد که مورد رضای امام معصوم(علیه السلام) قرار گیرند و امام(علیه السلام) در توصیف شان بفرماید: «فَإِنّی لا أعلَمُ أصحابا أولی ولا خَیرا مِن أصحابی».

 

۳. عشق به شهادت

علت سوم توصیف امام(علیه السلام)، عشق اصحاب به شهادت است. اصحاب، خصوصیاتی داشتند که به موجب آن توانستند طلسم ترس از مرگ را بشکنند و مشتاق شهادت شوند. برای فهم این علت، تبیین دو مبحث ضروری است.

 

۱/۳. مبحث اول

در فرهنگ قرآنی و در اصطلاح عرفا و سالکان، عشق همان شدت محبت و دلدادگی به حق تعالی است که حوضچه وجودی شخص را آن چنان پر می کند که فرد عاشق خود را نمی بیند؛ بلکه فقط معشوق را می بیند. از این رو خداوند متعال از عشق به «اشدّ حبّا» تعبیر نموده است: «وَالَّذینَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ».[۷]

 

۲/۳. مبحث دوم

عشق به «عشق مجازی، غریزی» و «عشق معنوی» تقسیم می شود و میان این دو از چند بعد تفاوت وجود دارد:

- مبدأ عشق حقیقی، کمالات معشوق است که عاشق را دلداده خود می کند و حوضچه وجودی اش را از محبت و دلبستگی به معشوق لبریز می کند. این در حالی است که در عشق مجازی و غریزی، تیپ و اندام فیزیکی معشوق است که عاشق را دلبسته خود می کند.

- عشق مجازی تا زمانی شعله ور است که عاشق به معشوق نرسیده باشد، ولی بعد از وصال و رسیدن به معشوق، عشق مجازی خاموش می شود و زیستن با معشوق رنگ عادی و طبیعی به خود می گیرد. این در حالی است که در عشق حقیقی، با وصال و رسیدن عاشق به معشوق نه تنها شعله عشق خاموش نمی شود، بلکه شعله ورتر می شود و تا فانی کردن عاشق در معشوق پیش می رود.

- عشق مجازی و غریزی، قابل تجزیه است. از همین رو شخص به همان اندازه که به زن و فرزندش محبت دارد، به پدر و مادرش نیز عشق می ورزد؛ اما عشق حقیقی قابل تجزیه نیست و عاشق در عشق حقیقی جز معشوق، کسی را نمی بیند و تا فانی شدن در معشوق و شهادت در راه او پیش می رود. از همین روست که در سخن معروف؛ عشق حقیقی این گونه توصیف شده است:

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلیَّ دِیَتَهُ وَ مَن عَلیَّ دِیَتَهُ فَاَنا دِیَتُهُ؛[۸] آن کس که مرا طلب کند، می یابد؛ آن کس که مرا یافت، می شناسد؛ آن کس که دوستم داشت، به من عشق می ورزد؛ آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم؛ آن کس که به او عشق ورزیدم، کشته ام می شود و آن کس که کشته ام شود، خون بهایش بر من واجب است و آن کس که خون بهایش بر من واجب است، پس من خودم خون بهایش هستم.

اصحاب و اهل بیت سیدالشهداء(علیه السلام) در چنین دایره ای از شور و شوق به عشق حقیقی و میل به شهادت قرار داشتند. از این رو آن چنان آماده برای وصال بودند که زهیر بن القین در شب عاشورا خطاب به امام حسین(علیه السلام) می گوید:

وَاللّه، لَوَدِدتُ أنّی قُتِلتُ، ثُمَّ نُشِرتُ، ثُمَّ قُتِلتُ حَتّی اُقتَلَ کَذا ألفَ قَتلَةٍ، وأنَّ اللّهَ یَدفَعُ بِذلِکَ القَتلَ عَن نَفسِکَ وعَن أنفُسِ هؤُلاءِ الفِتیَةِ مِن أهلِ بَیتِکَ؛[۹] به خدا قسم دوست داشتم که کشته می شدم، سپس زنده می شدم، باز کشته می شدم تا هزار مرتبه این چنین کشته می شدم تا خداوند بدین وسیله، کشته شدن را از شما و جوانان اهل بیت شما دور می گردانید.

حضرت قاسم بن الحسن(علیه السلام) نیز در شب عاشورا از امام(علیه السلام) پرسید: «آیا من هم جزء کشته شدگانم؟». امام حسین(علیه السلام) گفت: «ای پسرک من! مرگ نزد تو چگونه است؟». گفت: «احلی من العسل؛ از عسل شیرین تر».[۱۰] این شوق به شهادت در اصحاب و بنی هاشم، در تاریخ نظیر نداشته است.

 

۴. بصیرت و روشن بینی

 

چهارمین علت برای توصیف امام(علیه السلام) را می توان «بصیرت و نافذالبصیره» بودن یاران و خاندان امام(علیه السلام) دانست. این ویژگی را ذیل دو مبحث بررسی می کنیم.

 

۱/۴. مبحث اول

مقصود از بصیرت و نافذالبصیره بودن، قوه تشخیص و درک باطنی از حقایق، تشخیص و درک صحیح متناسب با وظیفه و تکلیف است که به برکت تقوا و خودسازی به دست می آید. از همین روست که قرآن کریم می فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛[۱۱] ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر تقوای الهی پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانی (قوه شناخت حق از باطلی) قرار می دهد و بدی هایتان را از شما می پوشاند و شما را می آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش بزرگ است.

 

۲/۴. مبحث دوم

بصیرت و تشخیص وظیفه سه مرتبه دارد. گذراندن این سه مرتبه، موجب تضمین سعادت و عاقبت بخیری می شود:

- مرتبه اول بصیرت، آن است که در موقعیت و شرایطی که گرد و غبار فتنه بلند می شود و حق و باطل آمیخته می گردند، شخص در تشخیص حق از باطل خطا نکند؛

- مرتبه دوم بصیرت، آن است که پس از تشخیص حق از باطل، زمان و موقعیت نصرت حق را بشناسد و در زمان و موقعیت مناسب به حمایت ازحق برخیزد و نگذارد فرصت نصرت رسانی از دست برود؛

- مرتبه سوم بصیرت، آن است که در موقعیت حساس برای نصرت رسانی حق در برابر باطل، خودش را خرج و هزینه کند؛ هر چند به قیمت جانش تمام شود.

 

راز برتری اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) در این بود که در شرایطی که مردم مدینه، مکه، بصره و کوفه در شناخت حق از باطل بازمانده بودند، حق را از باطل شناختند و با سیدالشهداء(علیه السلام) همراه شدند. در شرایطی که شیعیان کوفه حق را شناخته بودند، اما هنگام یاری رساندن حق گرفتار تردید شدند و با عقب نشستن، پشت امام(علیه السلام) را خالی کرده بودند، اصحاب به آنان اقتدا نکردند، در کنار امام زمان خود ماندند و خود را خرج و هزینه هدف و آرمان امام زمان شان کردند و شهادت در راهش را به آغوش کشیدند. اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) این چنین بودند که در تنهایی و غربت امام(علیه السلام) پشتش را خالی نکردند، امت اسلامی از مدینه، مکه، کوفه و بصره را در عصر خویش به جا گذاشتند و شرمنده نمودند و جان شان را هزینه و هدیه راه دوست نمودند و به استقبال شهادت رفتند. داشتن این مراتب از بصیرت استثنایی، سبب توصیف ارزشمند امام(علیه السلام) شد.

 

۵. سلوک عرفانی

پنجمین علت توصیف امام(علیه السلام) از یاران، آن است که آن ها «عارف و سالک» بودند. برای فهم درست این ویژگی به تبیین چهار مبحث می پردازیم.

 

۱/۵. مبحث اول

از آنجا که خداوند متعال، حکیم علی الاطلاق است؛ از خلقت عالم هستی و از جمله انسان هدف و غایتی دارد. از همین روست که می فرماید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ».[۱۲]

 

۲/۵. مبحث دوم

خداوند متعال، غنی بالذات و انسان، فقیر بالذات است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»؛[۱۳] بنابراین از آفرینش انسان غرض فاعلی نداردو در واقع خداوند آدمی را خلق نکرده است تا از آفرینش وی سودی ببرد و یا عیب و نقصی را از خود برطرف کند؛ بلکه هدف از آفرینش، غرض فعلی است که همان رسیدن انسان به وصال و لقای الهی است. از همین روست که می فرماید: «أَیُّهَا الْإِنْسٰانُ إِنَّکَ کٰادِحٌ إِلیٰ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاٰقِیهِ».[۱۴]

 

۳/۵. مبحث سوم

راه رسیدن به وصال و لقای الهی، عبادت است؛ عبادتی که عارفانه و عاشقانه باشد. از همین روست که امام حسین(علیه السلام) خطاب به اصحابش فرمود: «أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ؛ ای مردم خداوند بلند مرتبه نیافرید بندگان را مگر از برای آنکه او را بشناسند و چون او را شناختند، عبادتش کنند و چون او را عبادت نمودند، بی نیاز شوند از عبادت غیر او». مردی عرض کرد: یابن رسول اللّٰه! پدر و مادرم فدای تو باد؛ معرفت خدا (حقیقت خداشناسی و طریق موصله به سوی او که خطایی نشود و انسان را بدون گمراهی به آن مطلوب برساند) چگونه است؟ امام(علیه السلام) فرمود: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ؛[۱۵] اهل هر زمان، امام زمان شان را بشناسند».

 

۴/۵. مبحث چهارم

آنچه نقطه مشترک اصحاب و اهل بیت سید الشهدا(علیه السلام) بود و موجب سرآمد و ستاره شدن آنان شده است، داشتن روحیه عارفانه و عاشقانه برای عبادت و نیایش است. در حالت روحانی و عرفانی حضرت زینب(سلام الله علیها) گزارش شده است: «چون امام حسین(علیه السلام) برای وداع نزد خواهر آمد، به او فرمود: یا اختاه! لاتنسینی فی نافلة اللیل؛[۱۶] خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نکن».

 

امام سجاد(علیه السلام) می فرماید:

همانا عمه ام زینب(سلام الله علیها) همه نمازهای واجب و مستحب خود را در طول مسیرها، از کوفه به شام ایستاده می خواند و در بعضی از منازل نشسته می خواند و این به خاطر گرسنگی و ضعف او بود؛ زیرا سه شب بود که غذایش را بین اطفال تقسیم می کرد؛ زیرا آن مردمان سنگدل، شبانه روز یک قرص نان بیشتر نمی دادند.[۱۷]

درباره حالت عبادی و عرفانی حضرت عباس(علیه السلام) نیز نقل شده است که چهره قاتل عباس(علیه السلام) که از طایفه بنی دارم بود، سیاه شده بود. علت را که از او پرسیدند، گفت: «من مردی را که در وسط پیشانی اش اثر سجده بود، کشتم که نامش عباس بود».[۱۸]

درباره حالت عارفانه حبیب بن مظاهر روایت شده است: «حبیب، مردی عابد و پارسا بود. تقوی و حدود الهی را رعایت می کرد، حافظ کل قرآن کریم بود و هر شب به نیایش و عبادت خدا می پرداخت».[۱۹] وقتی در روز عاشورا به شهادت رسید، امام حسین(علیه السلام) بر بالینش آمد و او را چنین ستود: «لِلّهِ دَرُّکَ یَا حَبیبُ لَقَدْ کُنْتَ فَاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرآنَ فِی لَیْلَة وَاحِدَة؛[۲۰] آفرین به مقام تو ای حبیب! تو انسان دانشمند بودی و در یک شب همه قرآن را تلاوت می کردی».

سید بن طاووس در نیایش شب عاشورای امام(علیه السلام) و اصحاب می نویسد:

وَ بَاتَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام) وَ أَصْحَابُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ؛[۲۱] حسین(علیه السلام) و یارانش، آن شب را به نماز و مناجات گذراندند. زمزمه مناجات آن ها از دور همچون زمزمه زنبوران عسل به گوش می رسید. یکی در رکوع بود، دیگری در سجود. آن یکی ایستاده پروردگارش را می خواند و دوستش نشسته.

 

فهرست منابع

۱. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار الصادر، ۱۳۸۵ق.

۲. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم: مشهور، ۱۳۹۱ش.

۳. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، نجف: المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ق.

۴. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.

۵. حائری مازندرانی، محمدمهدی، معالی السبطین، [بی نا]، [بی تا].

۶. دخیل، علی محمد علی، اعلام النساء، بیروت: دار الهادی، [بی تا].

۷. رسولی محلاتی، هاشم، زینب(سلام الله علیها) عقیله بنی هاشم، تهران: مشعر، [بی تا].

۸. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، قم: مکتبه الحیدریه، [بی تا].

۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، [بی تا].

۱۰. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، قرة العیون، تهران: مدرسه عالی شهید مطهری، [بی تا].

۱۱. قمی، عباس، نفس المهموم، تهران: دار الثقلین، ۱۳۸۷ش.

۱۲. موسوی مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل الحسین(علیه السلام)، بیروت: مؤسسة الخرسان، ۱۴۲۶ق.

۱۳. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران: دار الکتب اسلامیه، ۱۳۶۹ق.

۱۴. نقدی، جعفر، زینب کبری(سلام الله علیها)، تهران: هاد، [بی تا].

۱۵. نوری، حسین بن محمدتقی، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، قم: پاد اندیشه، ۱۳۹ش.

 

پی نوشت ها:

[۱]. «من نه یارانی نزدیک‌تر و بهتر از یارانِ خود سراغ دارم، و نه خانواده‌ای نیکوکارتر و پیوند برقرارکننده‌تر از خانواده خود. خداوند از جانب من به همه شما جزای خیر دهد! هان که گمان دارم از دست این دشمنان، فقط فردا را داریم. هان! به شما اجازه رفتن دادم. همگی می‌توانید بروید و تعهّدی به من ندارید. این، شب است و تاریکی، شما را فرا گرفته است. آن را مَرکب خود کنید»، علی بن محمد ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ‌۴، ص ۵۹؛ علی بن موسی ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۹۴ - ۹۰؛ سید عبدالرزاق موسوی مقرم، مقتل الحسین(علیه السلام)، ص ۲۲۳ – ۲۲۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ ‌الطبری، ج ‌۵، ص ۴۲۰ – ۴۱۸.

[۲]. بقره: ۱۵۷ ـ ۱۵۵.

[۳]. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۱۸.

[۴]. همان.

[۵]. ذبیح‌الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۳۰۵.

[۶]. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۲۹.

[۷]. بقره: ۱۶۵.

[۸]. محمد بن شاه‌مرتضی فیض کاشانی، قرة العیون، ص ۳۶۹؛ حسین بن محمدتقی نوری، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، ص۳۳۱.

[۹]. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۱۸.

[۱۰]. عباس قمی، نفس المهموم، ص ۲۰۸

[۱۱]. انفال: ۲۹.

[۱۲]. مؤمنون: ۱۱۵.

[۱۳]. فاطر: ۱۵.

[۱۴]. انشقاق: ۶.

[۱۵]. محمد بن علی صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۳.

[۱۶]. علی محمد علی دخیل، اعلام النساء، ج ۶، ص۲۰؛ جعفر نقدی، زینب کبری(سلام الله علیها)، ص۹۰.

[۱۷]. هاشم رسولی محلاتی، زینب(سلام الله علیها) عقیله بنی‌هاشم، ص۳۰.

[۱۸]. «بِاَنَّهُ کانَ بَینَ عَینَیهِ اَثَرَ السُّجُود»، ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص ۳۲.

[۱۹]. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۵۵۴.

[۲۰]. محمدمهدی حائری مازندرانی، معالی السبطین، ص۱۰.

[۲۱]. علی بن موسی ابن‌طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۹۱.

عاشورا میدان نمایش اوج عیار انسانیت توسط کسانی است که مرواریدهای معرفت و اخلاص خود را در جلوی چشمان تاریخ به نمایش گزاردند. در این میان، اهل بیت امام حسین علیه السلام جلوه تازه ای از صله رحم و نسبت های خانوادگی عیان ساختند.

اوج رخ نمایی شخصیت های عاشورایی در زمان شهادت عزیزان نمایان شد. در ماجرای شهادت جوان رعنای امام حسین علیه السلام، این دو پدر و پسر، درس های فراموش ناشدنی از خود به یادگار گذاشتند.

در این جا، پس از اشاره به تعلق خاطرشدید بین این دو پدر و پسر، به درس هایی که از سیره این دو بزرگوار در جریان به خون غلطیدن پسر، آموخته می شود خواهیم پرداخت.
 

علاقه شدید بین امام حسین و علی اکبر علیهما السلام

حضرت علی اکبر علیه السلام حقیقتاً میوه دل امام حسین علیه السلام بود. این نکته، از نوع رفتار امام حسین علیه السلام که گزارش شده نیز به خوبی روشن می شود. برای نمونه به چند گزاره تاریخی که نشان دهنده تعلق خاطر شدید امام علیه السلام به پسر بزرگشان است اشاره می کنیم.
 
خصلت های ویژه حضرت علی اکبر علیه السلام
در تاریخ نقل شده است که پس از راهی شدن حضرت علی اکبر علیه السلام به سوی میدان جنگ در کربلا، امام حسین علیه السلام جمله عجیبی در مورد خصلت های ویژه پسر خود بر زبان آوردند و فرمودند: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ ص وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی؛ ‏[1]

خداوندا! شاهد باش، جوانى به جنگ با این ها شتافته که شبیه ترین مردم از نظر خلقت و خلق و منطق به پیامبر توس؛. هر گاه مشتاق پیامبرت می شدیم او را مى‏نگریستیم. بعد فریاد زد و فرمود: اى پسر سعد خدا رحِمت را قطع کند آن گونه که قطع رحم کردى».

از این عبارات روشن است که جدای از ویژگی های ممتاز ظاهری و باطنی حضرت علی اکبر علیه السلام، شباهت های بی همتای او با رسول خدا صلّی الله علیه و آله، شدت علاقه و محبت قلبی حضرت به پسرشان را صد چندان کرده است.
 
وداع سخت پدر و پسر
زاویه دیگری که نشان دهنده ارتباط ویژه قلبی بین این شاه و شاهزاده کربلا است در نوع وداع سخت، تلخ و جان فرسای این دو بزرگوار که در چند فراز عاطفی نمود عینی می یابد.

یکی هنگام عازم شدن پسر به میدان است که در مورد نوع نگاه و رفتار امام حسین علیه السلام در بعضی نقل ها چنین آمده است: «ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى ع عَیْنَهُ وَ بَکَى‏؛ [2] سپس نگاهى مأیوسانه به او کرد و چشمان خودرا به زیر افکند و اشک ریخت.»

زمان دیگر، موقعی بود که علی اکبر علیه السلام پس از جنگی طاقت فرسا، عطشناک خدمت پدر رسید و عرض کرد: «پدر جان، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد. آیا آبی هست؟» این جا بود که امام علیه السلام گریه کرد و وعده سیرابی ابدی را به او داد. [3]

سومین زمان، موقعی بود که حضرت سید الشهداء خود را بالای سر بدن غرقه به خون جوانش رساند که تاریخ، این لحظه را جزء سخت ترین لحظات در کربلا ثبت کرده است به گونه ای که نقل شده است: «انْهَمَلَتْ‏ عَیْنَاهُ‏ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاء؛ [4] از چشم هایش اشک می بارید سپس فرمود: پس از تو، خاک بر سر دنیا و زندگانی دنیا.»

و اما درس های مکنون این مصیبت که از دو معلم کربلا می آموزیم، یکی امام و پدر؛ و دیگری مأموم و پسر!
 

درس هایی از پدر

امام حسین علیه السلام به عنوان یک امام معصوم و در نقش پدر، درس های بزرگی هنگام مواجهه با مصیبت جوان رعنا و میوه دل خود به یادگار گذاشتند که برخی از آن ها از این قرار است.
اگر چه سر رشته همه هدایت ها در امام معصوم خلاصه می شود اما پویندگان راه امام نیز می توانند در نقش هایی که خدا برای هر کسی مقدر کرده در قامت معلمی زبردست ظاهر شده و درس های قابل تأمل و ارزشمندی را خلق کنند.
گذر از دنیا و آرزوهایش
چنان که گفته شد، نگاه امام حسین علیه السلام به فرزند برومندش علی اکبر علیه السلام یادآور سیرت و صورت و صوت دلنشین جد بزرگوارشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود، و چه چیزی در دنیا بیش نگاه به این فرزند خوش سیرت برای امام علیه السلام لذت آفرین است؟ با این حال، امام حسین علیه السلام نشان داد که باید بالأخره روزی از این دنیا و آرزوهایش دل برید و چه بهتر این که، میوه دل انسان، تحفه ای پیشاپیش انسان در بهشت باشد.
 
ایثار و فداکاری
اوج ایثار و فداکاری در جایی نمایان می شد که انسان، عزیزترین داشته های خود را در راه خدا فدا کند و چه کسی عزیزتر و دوست داشتنی تر از فرزندی همانند علی اکبر علیه السلام؟! چنان که، امام حسین علیه السلام هنگام روانه ساختن علی به میدان، از میزان علاقه خود پرده برداشته و می فرماید: «هر گاه مشتاق پیامبرت می شدیم او را مى‏نگریستیم.» [5]
 
ادامه راه تا آخرین نفس
گاهی مصیبت ها موجب می شوند فرد مصیبت زده تا مدتی دست از کار و وظیف خود بردارد و مأیوسانه از ادامه زندگی و اهداف مورد نظر خود عقب نشینی کند در حالی که امام حسین علیه السلام در این مصیبت سهمگین همانند دیگر مصائب عاشورا هرگز و حتی برای لحظه ای از راه و هدف حق خود پشیمان و منصرف نشدند بلکه راه و هدف خود را تا آخرین لحظه ادامه دادند. این، یکی از بزرگ ترین درس ها برای استفاده از عمر است.

درس های مهم شهادت حضرت علی اکبر علیه السلامدرس های پسر

اگر چه سر رشته همه هدایت ها در امام معصوم خلاصه می شود اما پویندگان راه امام نیز می توانند در نقش هایی که خدا برای هر کسی مقدر کرده در قامت معلمی زبردست ظاهر شده و درس های قابل تأمل و ارزشمندی را خلق کنند.

حضرت علی اکبر علیه السلام، جوانی شایست و رشد یافته در ادبستان حسینی است که نقش بی بدیلی او در تابلوی حماسه عظیم عاشورا حاوی نکات ارزشمندی از جمله موارد ذیل است.
 
تکیه بر حقانیت
امام حسین علیه السلام در جایی قبل از رسیدن به کربلا به خاطر خوابی که خبر از نزدیکی مرگ می داد کلمه استرجاع [6] را بر زبان آورد. حضرت علی اکبر علیه السلام از پدر پرسید: مگر ما بر حق نیستیم. حضرت فرمود: به خدا بر  حقیم. علی اکبر علیه السلام پاسخ داد: « یَا أَبَتِ‌ إِذًا لاَ نُبَالِی؛ نَمُوتُ‌ مُحِقِّین؛ [7]  پدر جان؛ در این صورت، از مرگ حق مدارانه باکی نداریم.»
 
بار مسئولیت پسر بزرگ تر
همواره بین مسئولیت و حق تناسب برقرار است. هر مسئولیتی حق و هر حقی مسئولیتی را به دنبال دارد. در همین رابطه، امام رضا علیه السلام می فرمایند: «الْأَخُ‏ الْأَکْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الْأَب؛ ‏[8] برادر بزرگ تر به منزله پدر است.»

حُسن سیرت و صورت علی اکبر علیه السلام بر جایگاه او نزد خاندان حسینی افزوده بود و اکنون که اصلی ترین دغدغه اهل حرم، تنهایی و غربت امام حسین علیه السلام بود، جوان رعنایش علی اکبر علیه السلام مسدولیت خود در حمایت از پدر و امام زمان خویش را به انجام رساند؛ چنان که اولین شهید از فرزندان ابوطالب(بنی هاشم) نامیده شد.[9]
 
اقدام به موقع
تیزبینی و شناخت سریع وظیفه و اقدام به موقع حضرت علی اکبر علیه السلام اولین رونمایی از حماسه حسینی او در کربلاست. او وقتی غربت و تنهایی پدر را مشاهده کرد و در حالی که اصحاب همگی به شهادت رسیده بودند با اجازه از پدر قدم به میدان شهادت گذاشت.
 
سبقت در شهادت
پیشتازی در کارهای صحیح و خیر، نشان دهنده برتری فضل و تقرب افراد است چنان که قرآن کریم می فرماید: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون‏؛ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُون‏؛ [10]  و سبقت‏گیرندگان مقدمند؛ آنانند همان مقربان [خدا].» حضرت علی اکبر علیه السلام اولین فرد از بنی هاشم بود که با اجازه از پدر وارد میدان مبارزه شده و به شهادت رسید. درس سبقت و پیشتازی در امور خیر، الگویی برای همه افراد جامعه اسلامی به خصوص جوانان انقلابی است.

پی نوشت
[1] ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى - تهران، چاپ: اول، 1348ش، ص113.
[2] همان.
[3] ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى - تهران، چاپ: اول، 1348ش، ص113: قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ ع وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَدا.
[4] مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد - قم، چاپ: اول، 1413 ق، ج‏2 ؛ ص106.
[5] ابن طاووس، على بن موسى، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى - تهران، چاپ: اول، 1348ش، ص113.
[6] انّا لله و انّا إلیه راجعون.
[7] ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعة الطفّ - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1417 ق، ص177.
[8] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق، ص442.
[9] ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعة الطفّ - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1417 ق، ص241: کَانَ‌ أَوَّلَ‌ قَتِیلٍ‌ مِنْ‌ بَنِی أَبِی طَالِبٍ‌ یَوْمَئِذٍ: عَلِیٌّ‌ الْأَکْبَرُ بْنُ‌ الْحُسَیْنِ‌ بْنِ‌ عَلِیٍّ‌ [عَلَیْهِ‌ السَّلاَمُ‌].
[10] سوره واقعه، آیات 10 و11.
 

به نقل از آناتولی، رجب طیب اردوغان و ولادیمیر پوتین، روسای جمهور ترکیه و روسیه پس از دیدار در شهر سوچی، با انتشار بیانیه مشترکی بر عزم خود برای همبستگی و هماهنگی در مبارزه با همه گروه‌های تروریستی در سوریه تاکید کردند.

سران دو کشور در این بیانیه، بر اراده مشترک خود برای پیشبرد روابط ترکیه و روسیه بر اساس احترام متقابل و به رسمیت شناختن منافع متقابل و در راستای تعهدات بین المللی علیرغم همه چالش‌های کنونی منطقه‌ای و جهانی تاکید کردند.

اردوغان و پوتین همچنین بر سر رایزنی‌های گسترده، فعالیت بلندمدت در حوزه‌های حمل و نقل، تجارت، کشاورزی، صنعت، گردشگری و عمران برای افزایش حجم تجارت بین دو کشور در راستای اهداف از پیش تعیین شده و برآوردن انتظارات دو کشور در زمینه‌های اقتصادی و انرژی در چارچوب تعامل متقابل دو کشور توافق کردند.

تاکید بر اهمیت روابط صمیمانه، صریح و مبتنی بر اعتماد میان ترکیه و روسیه در جهت ایجاد ثبات منطقه‌ای و بین‌المللی از دیگر موارد این بیانیه مشترک بود.

طرفین همچنین تصریح کردند که در این راستا روابط سازنده بین دو کشور در دستیابی به توافقنامه استانبول در مورد حمل غلات و مواد غذایی از اوکراین نقش داشته است.

در بخش دیگر این بیانیه مشترک اجرای مفاد توافق استانبول از جمله صادرات بی‌وقفه کود و مواد اولیه برای تولید غلات، کود از سوی روسیه مورد تاکید قرار گرفت.

سران دو کشور ضمن اشاره به اهمیت حفاظت از وحدت سیاسی و تمامیت ارضی سوریه، بر عزم خود برای همبستگی و هماهنگی در مبارزه با تمامی گروه‌های تروریستی در این کشور تاکید کردند.

اردوغان و پوتین همچنین از حصول توافق بر سر برگزاری نشست آتی شورای همکاری سطح عالی ترکیه و روسیه در ترکیه خبر دادند.

هبر معظم انقلاب ۱۲ مرداد ۷۳ در دیدار شورای مرکزی هیئت‌های عزاداری استان تهران تاکید کردند: هیئت‌های مذهبی در حقیقت ارکان حفظ ایمان و شوق ملّت بزرگ ما به خاندان پیغمبر هستند؛ از جمله پیوندهای مستحکم میان امروز و روز عاشورای حسینی هستند؛ آن روحیه را به امروز منتقل می‌کنند، خاطره امام حسین را تجدید می‌کنند.

متن بیانات رهبر انقلاب در این دیدار که برای نخستین‌بار منتشر شده، در ادامه آمده است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اوّلاً به همه برادران و خواهرانی که در این مجلس حسینی شرکت کرده‌اید، خوشامد عرض می‌کنم و مجلس ما بحمدالله عطر و رایحه مجلس عزای حضرت ابی‌عبدالله (ع) را پیدا کرد.

موضوع هیئت‌های مذهبی برای مردم ما یک مطلب عادّی و روزمرّه است که چشم‌ها و دل‌های مردم به آنها اُنس گرفته است ولی اگر کسی با چشم دقیق و حقیقت‌بین نگاه کند، این یکی از آن بارقه‌های درخشان حسینی در فضای جامعه مسلمان ما و از برکات و حسنات جاریه آن نهضت عظیم الهی است. آنچه را شما از سوابق عزاداری مردم ایران و شیعیان جهان برای ماجرای حسین‌بن‌علی (ع) تاکنون دنبال بفرمائید، خواهید دید که این سنّت عزاداری به شکل کنونی در تمام حالات و آنات و در همه‌ی شرایط گوناگون اجتماعی وجود داشته است. دشمنان نتوانسته‌اند این عادت دینی و الهی را از شیعیان سلب کنند و این نشان‌دهنده عمق ایمان و عمق تأثیر این جریان عزاداری چه به صورت مجالس عزاداری و چه به صورت هیئت متحرّک مذهبی در دل‌های مردم و در ایمان و عقیده مسلمانان است.

ظرفیّت این هیئت هم بسیار زیاد است. شما ملاحظه کنید، در دوران اختناق رضاخانی که همه‌ی حرکت‌های مردم، ولو کوچک‌ترین آنها را ایادی استبداد رضاخانی که ضدّ اسلام و ضدّ مراسم تشیّع بود، دنبال می‌کردند و آنها را با سختی و فشار و شکنجه پاسخ می‌دادند که حتّی روضه‌خوانی‌ها را در داخل خانه‌ها و پیش از اذان صبح هم دنبال و تعقیب می‌کردند و اگر روضه‌خوانی را می‌دیدند که قبل از اذان صبح از جایی به جایی حرکت می‌کند و می‌دانستند که این روضه‌خوان می‌رود که در خلوت و پستوی خانه یک مسلمان عاشق امام حسین (ع) مرثیه بخواند، او را تعقیب می‌کردند و احیاناً زندان می‌بردند حتّی در این شرایط هم هیئت‌های مذهبی متوقّف نماند. آن کسانی که آن زمان‌ها بوده‌اند، برای ما نقل کرده‌اند که در روزهای عاشورا و تاسوعا و ایّام اطراف این دو روز، مردم از شهرها به خارج شهرها می‌رفتند، در بیابان‌ها، دور از جادّه‌ها، گاهی در ویرانه‌ها، در روستاهای دور از دسترس پلیس رضاخانی، دسته سینه‌زنی راه می‌انداختند و عزاداری می‌کردند. این چه ایمانی است؟ چه علقه محبّت و اعتقاد عظیم و ناگسستنی است که به وسیله‌ی این هیئت مذهبی هدایت می‌شود؟ این یک طرف قضیّه است.

در آن وقتی که مردم تهران و بعضی از شهرستان‌های دیگر برای دفاع از مقام روحانیّت و رهبری نهضت، در دوازدهم محرّم و پانزدهم خرداد سال ۴۲ می‌خواهند اعتراض کنند، باز در قالب هیئت سینه‌زنی و عزاداری است که راه می‌افتند در این خیابان‌های تهران و سینه می‌زنند و زنجیر می‌زنند و عزاداری می‌کنند امّا نوحه آنها عبارت است از اعتراض به حکومت مستبد و دیکتاتور و فاسد پهلوی که امامشان و رهبرشان و امام بزرگوار را در پانزدهم خرداد سال ۴۲ دستگیر و بازداشت کرده بود؛ یعنی یک ماهیّت انقلابی پیدا می‌کند و این تعجّب هم ندارد؛ اصل ماجرای حسین‌بن‌علی (ع) یک ماجرای انقلابی است، باید هم آنچه از آثار آن نهضتْ به جا است، در همین جهت و همین هدف حرکت بکند.

در سال آخر نهضت هم پیروزی انقلاب، بلاشک تا میزان زیادی مرهون همین هیئت مذهبی است که در همه‌جای کشور در عاشورای سال ۵۷ و دهه محرّم آن سال، هیئت‌های مذهبی را تبدیل کردند به وسیله‌ای برای اظهار اعتراض گسترده ملّت به آن رژیم فاسد و حمایت از امام و خواستاریِ نظام اسلامی. پس این، ظرفیّتِ هیئت مذهبی است. در دوران اختناق جمعیّت‌های کوچک در بیغوله‌ها و بیابان‌ها و دور از چشم پلیس رضاخانی شروع می‌شود و در سال ۵۷ و سال‌های بعد از آن، در معرض دید همه مردم دنیا و زیرِ نگاه دوربین‌های تلویزیون‌های جهانی، نشان‌دهنده میل و خواست ملّت ایران می‌شود. چقدر عظیم است این هیئت‌ها!

علاوه بر همه اینها، عشق و محبّت به خاندان پیغمبر، عشق به حسین‌بن‌علی (ع)، عشق و دلبستگی به یاران امام حسین (ع)، دل‌سوختگی شدید نسبت به حادثه عاشورا، روح این هیئت‌های مذهبی است. اینها چیز کوچکی نیست؛ مبادا کسی خیال کند که هیئات مذهبی یک چیزی است که اگر بود، بود، اگر هم نبود، نبود؛ این جور نیست. هیئت‌های مذهبی در حقیقت ارکان حفظ ایمان و شوق ملّت بزرگ ما به خاندان پیغمبر هستند؛ از جمله پیوندهای مستحکم میان امروز و روز عاشورای حسینی هستند؛ آن روحیه را به امروز منتقل می‌کنند، خاطره امام حسین را تجدید می‌کنند.

در طول سال، دست‌های دشمنان اسلام و قرآن و خاندان پیغمبر هر چه تلاش می‌کنند برای اینکه فضای جامعه را فضای غیر دینی قرار بدهند، وقتی که دهه محرّم می‌شود، ایّام عاشورا می‌شود، این موکب‌های حسینی راه می‌افتد در خیابان‌ها و کوچه‌ها و محیط زندگی مردم، مثل آب بارانی که پلیدی‌ها را و کثافت‌ها را می شویَد و فضا را پاک می‌کند، فضای جامعه را شست و شو می‌دهد و همه آن تلقینات فاسد را که در محیط و فضا، دست دشمن به وجود آورده است، پاک می‌کند و می شویَد.

قدر این هیئت‌ها را خیلی باید بدانید؛ هم شما که مسئولان این هیئت هستید، واقعاً این کار را یک کار مهم و اساسی به حساب بیاورید؛ یک وظیفه هم ناشی از عقیده و هم ناشی از محبّت، و هم یک وظیفه بزرگ اعتقادی و عاطفی به حساب بیاورید و با جدّیّت مساله هیئت مذهبی را دنبال کنید و هر کاری که برای بهتر شدن این هیئت می‌شود انجام داد، انجام بدهید؛ هم مردم باید قدر این هیئت را بدانند. مردم به طور طبیعی اعضای هیئت مذهبی هستند. می‌بینید که راه می‌افتند در این موکب‌های عزاداری هر کسی با یک نوع ارتباطی می‌افتند توی این هیئت‌ها و با آنها عزاداری می‌کنند، عزاداری آنها را تماشا می‌کنند، اشک می‌ریزند و حال مصیبت و عزا پیدا می‌کنند. خیلی حادثه عظیمی است.

در هیچ جای دنیا هم یک چنین وسیله‌ای که تمام شمشیرهای دشمنان در مقابل این وسیله کُند است، همه تبلیغات دشمنان در مقابل این وسیله نارسا است ندارند؛ خیلی تلاش کردند که اینها را از بین ببرند، ولی نتوانستند و این، مال زمان رضاخان است. بعد از آن خیلی تلاش کردند اینها را منحرف کنند. بنده در دوران سلطنت طاغوتِ دوّم پهلوی دیده بودم و می‌شناختم که این هیئت مذهبی را در گوشه و کنار جامعه، می‌سپردند دست افراد فاسد، تا شاید اینها را از چشم مردم بیندازند امّا نتوانستند. هیئت‌های مذهبی، هیئت‌های مذهبی ماندند؛ هیئت‌های عزاداری، هیئت عزاداری ماندند. گیرم که یک فرد نابابی هم چند صباحی در یک هیئتی بود یا نبود؛ او از بین رفت، آنها نابود شدند امّا هیئت‌ها همچنان که لازمه کلمه حق است، ماندند. خیلی تلاش کردند بلکه بتوانند این هیئت‌ها را از حال و هوای حسینی خارج کنند امّا نتوانستند.

بنده عرضم به شما برادران عزیز این است که شما خودتان را عَلَم‌داران حسینی بدانید. عَلَم عزای حسینی دست شما است؛ این خیلی مرتبه بزرگی است؛ این خیلی مقام مقدّسی است. اگر نهضت امام حسین در روز عاشورا تمام شده بود، امام حسین دیگر عَلَم‌دار نمی‌خواست؛ امّا فرض این است که نهضت حسینی تا قیام فرزند معصومش حضرت بقیّةالله الاعظم برقرار است؛ نهضت که تمام‌شدنی نیست. هر چه زمان گذشته است، نهضت حسینی گسترده‌تر شده است، اعماق آن بیشتر آشکار شده است. هر بخشی از این نهضت یک عَلَم‌داری دارد؛ دنیای فقاهت بخشی از نهضت حسین است، عَلَم‌دارش مراجع بزرگند؛ دنیای معنویّت و معرفت بخشی از منطقه نهضت حسین است، عَلَم‌دارانش سُلّاک بزرگ و اهل معرفتند صحنه عظیم زندگی مردم که به سمت اسلام حرکت می‌کند و نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی، بخشی از نهضت حسین‌بن‌علی است، عَلَم‌داران و پرچم‌داران مخصوص به خود را دارد؛ بقای فرهنگ این نهضت در بین مردم هم بخشی از آن نهضت است، پرچم‌دارانش کسانی هستند که اقامه عزای حسینی را می‌کنند و از جمله شماها هستید. شما عَلَم‌دار حسینی (ع) هستید؛ این عَلَم را باید قدر بدانید. آن‌چنان که شایسته او است، این کار را انجام بدهید.

دیدید که در سال ۵۷، همین هیئت مذهبی شما در روشن کردن حقایق برای مردم چه نقش بزرگی ایفا کرد. مردم در خیابان‌ها راه می‌رفتند و نغمه هیئت‌های عزاداری برای آنها بهترین تحلیل‌کننده سیاسی و انقلابی آن روز بود، که حقایق را بیان می‌کرد؛ در سال ۴۲ هم همین جور بود، در دوران جنگ هم همین جور بود. امروز هم همین جور است؛ امروز می‌بینید دنیای اسلام با چه دشمنانی روبه‌رو است؟ امروز می‌بینید صهیونیست‌های خبیث و پلید در دنیا چه می‌کنند؟ می‌بینید آمریکا به عنوان قلدر و دیکتاتور جهانی، امروز چگونه با اسلام و نهضت اسلامی روبه‌رو و طرف است؟ می‌بینید طاغوت‌های جهانی، امروز چقدر از اسلام کینه دارند، چون از دست اسلام و قرآن سیلی خورده‌اند؟ از طرفی، می‌بینید که چطور عواطف ملّت مسلمان در همه جای عالم نسبت به احکام اسلام و معارف اسلام و حکومت اسلامی برانگیخته است؟ مردم کشورهای اسلامی در گذشته بی‌تفاوت بودند، حرکتی نمی‌کردند، اقدامی نمی‌کردند، دلی برای اسلام نمی‌سوزاندند؛ امروز آن جور نیست؛ امروز ملّت های مسلمان در هر جای دنیا که هستند، چه شیعه و چه غیر شیعه مخصوص شیعیان هم نیست نسبت به پرچم برافراشته اسلام در این قبّةالاسلام، یعنی ایران اسلامی احساس دلبستگی و علاقه‌مندی می‌کنند و می‌بینید پیشرفت‌ها و نفوذ روزافزون کلمه اسلام را در دنیا به رغم دشمنان. می‌بینید که بحمدالله ایران اسلامی در دنیا روزبه‌روز عزیزتر شده است و عزیزتر می‌شود و ملّت مسلمان هم همین جور. همه اینها موضوعاتی هستند که هیئت مذهبی شما می‌توانند آنها را با صدای بلند ندا کنند.

سینه‌زنی عزاداران حسینی، همان وسیله‌ای است که می‌تواند محبّت و ولایت اهل‌بیت را از نسلی به نسل دیگر برساند. دشمن‌ها نباید بتوانند مراسم مذهبی شما را از دست شما بگیرند. یکی از راه‌های دشمنان این است که آنها را با خرافات آلوده کنند، که امسال با هشیاری شما مردم، با ایمان عمیق جوان‌های مؤمن و عشّاق حسینیِ ما، یک بخش مهمّی از آنچه وسیله و بهانه‌ای در دست دشمن می‌شد، بکلّی کنار رفت و آن مساله قمه‌زنی بود. عزاداری هیئت‌های حسینی یعنی همین عزاداری‌های معمولی که قرن‌ها است که مثل امروز راه می‌افتند در خیابان‌ها و عزاداری می‌کنند و به عنوان اعلام مصیبت به سر و سینه می‌زنند همان بلندگوی عظیم نهضت حسینی است که در همه جای کشور ما و در هر جایی که موالیان اهل‌بیت و محبّین اهل‌بیت، بخصوص شیعیان هستند، رونق دارد و روزبه‌روز باید رونق آن اضافه بشود.

مردم قدر هیئات را باید بدانند. خود هیئات مذهبی هم قدر این سرمایه عظیم را بدانند و حسین‌بن‌علی (ع) و خاندان آن بزرگوار و اصحاب آن بزرگوار و شهدای عالی‌مقام عاشورا، ان‌شاءالله با روح بلند خود پشتیبان این حرکت ایمانی و اسلامی و عاطفی شما هستند.

امیدواریم که روزبه‌روز این کانون‌های حسینی گرم‌تر و این عَلَم برافراشته‌تر بشود و ان‌شاءالله همه‌ی شماها اجرتان را از حسین‌بن‌علی (ع) بگیرید و همه‌ی ما در زمره خدمتگزاران عزاداری حسین‌بن‌علی (ع) محسوب بشویم و عمر خود را با محبّت آن بزرگوار و خاندان مقدّس پیغمبر به سر بیاوریم و ان‌شاءالله فیض شهادت در راه آنها را ببریم.

اتاق مشترک گروه‌های مقاومت فلسطین عملیات تلافی‌جویانه خود علیه رژیم اسرائیل را آغاز کرد و ده‌ها موشک به صورت یکجا به سمت اراضی اشغالی شلیک کرد.

همزمان با اعلام این خبر، رسانه‌های رژیم اسرائیل از به صدا درآمدن آژیرهای هشدار شلیک موشک و راکت در سراسر شهرک‌های اطراف غزه خبر دادند. شبکه الجزیره تعداد موشک‌های شلیک شده را «انبوه» توصیف کرد و گزارش داد که ده‌ها موشک به سمت اراضی اشغالی در حال شلیک است.

آژیرهای خطر در پایتخت رژیم اسرائیل نیز به صدا در آمد

رسانه‌های صهیونیستی گزارش دادند که آژیرهای هشدار شلیک موشک به صورت ممتد در شهر تل‌آویو به صدا درآمده است.

مقاومت فلسطین پنج مرحله اقدام به شلیک موشک و راکت کرد

گروه‌های فلسطینی در مرحله اول عملیات تلافی‌جویانه، در پنج نوبت شهرک‌های فلسطین را با موشک و راکت در هم کوبیدند. سدیروت، بات یام، حولون و ریشون لتصون شهرک‌هایی است که موشک‌ ها و راکت‌های مقاومت فلسطین هم‌اکنون در حال کوبیدن این شهرک‌های صهیونیست نشین است.

حملات راکتی گروه های مقاومت فلسطینی به سرزمین های اشغالی

همزمان با شلیک راکت های گروه های مقاومت فلسطینی به داخل سرزمین های اشغالی، سامانه گنبد آهنین در گوش دان فعال شد. خبرها از به صدا درآمدن آژیر خطر در شهرک‌های گوش دان، خولون، بت یم و ریشون لتصیون در نزدیکی تل آویو حکایت دارد.

 

اصابت موشک به خانه صهیونیست‌ها

رسانه‌های رژیم اسرائیل از اصابت یک فروند موشک به خانه‌‌ای در اطراف نوار غزه خبر دادند. همزمان نیز گزارش می‌شود خیابان‌‌های تل آویو خالی است و سکوت مطلق این شهر را فرا گرفته است.

فلسطین , نوار غزه , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) ,

سرایا القدس: 100 موشک و راکت شلیک کردیم

گردان‌های سرایا القدس، شاخه نظامی جهاد اسلامی فلسطین گفت که بیش از 100 موشک و راکت به سمت اراضی اشغالی فلسطین در واکنش به ترور فرماندهان این جنبش شلیک کرده است.

عقب‌نشینی نخست وزیر صهیونیست از تهدیدهای خود

یائیر لاپید که در جلسه امنیتی با وزیر جنگ رژیم اسرائیل برای گروه‌های مقاومت فلسطین رجز می‌خواند، گفت که ما قصد جنگ گسترده در غزه نداریم ولی اگر مجبور شویم، ورود خواهیم کرد.

نخست وزیر رژیم صهیونیستی  همچنین در سخنان خود ضمن دفاع از تهاجم وحشیانه امروز به نوار غزه و شهادت فرماندهان مقاومت، جهاد اسلامی فلسطین را تهدیدی علیه امنیت اسرائیل خواند  و مدعی شد که این جنبش با حمایت ایران قصد نابودی اسرائیل و ساکنان آن را دارد.

حمایت رژیم ‌آمریکا از جنایت‌‌های صهیونیست‌ها

یکی از سخنگوهای رژیم آمریکا در گفت‌وگو با شبکه الجزیره از حملات رژیم اسرائیل به غزه حمایت کرد و گفت که این رژیم حق دفاع از خود دارد. این حمایت در حالی است که آغازگر جنگ رژیم اسرائیل بوده که چند تن از فرماندهان مقاومت را ترور و به شهادت رساند.

ارتش اسرائیل: 33 موشک را رهگیری کردیم!

سخنگوی ارتش رژیم اسرائیل با اذعان به ناتوانی سامانه‌های پدافندی این رژیم در رهگیری همه موشک‌ها و راکت‌های گروه‌های مقاومت فلسطین گفت که در عرض نیم ساعت 79 موشک و راکت شلیک شده که 46 عدد از این تعداد به اراضی اشغالی اصابت کرده و 33 موشک نیز رهگیری شده است.

فلسطین , نوار غزه , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) ,

آغاز موج جدید شلیک موشک به اراضی اشغالی فلسطین

شبکه الجزیره قطر از آغاز دور جدید شلیک موشک و راکت از نوار غزه به اراضی اشغالی خبر داد.

حمله سایبری به سایت ارتش رژیم اسرائیل 

رادیو ارتش رژیم صهیونیستی مدعی شد پایگاه اینترنتی فرماندهی جبهه داخلی ارتش این رژیم مورد حمله سایبری قرار گرفته و از دسترس خارج شده است.

تظاهرات ضدصهیونیستی در رام الله

شهر رام الله شاهد آغاز راهپیمایی اعلان همبستگی با هموطنان فلسطینی ساکن نوار غزه است که از عصر امروز تحت حملات شدید جنگنده های رژیم صهیونیستی قرار دارند.

خبرگزاری شهاب فلسطین گزارش داد که ده‌ها تن از فلسطینیان در شهر رام الله، مقر تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری در اعتراض به حمله و جنایت صهیونیست‌‌ها در نوار غزه دست به تظاهرات ضد اسرائیلی زدند.

«احمد العبادی»، سخنگوی وزارت برق عراق با اعلام افزایش 22 درصدی تولید برق در این کشور از مذاکره با ایران برای افزایش صادرات گاز خبر داد.

وی تصریح کرد که با تلاش‌های گسترده کادرهای این وزارتخانه وضعیت برق در کشور از ثبات خوبی برخوردار است.

سخنگوی وزارت برق عراق در ادامه گفت: حجم تولید برق در کشور نسبت به سال گذشته رشد 22 درصدی داشته است. وزارت برق به تلاش خود برای افزایش حجم تولید ادامه می‌دهد.

وی افزود که عدم تصویب بودجه تأثیر منفی بر پروژه‌های وزارت برق داشته چون مانع از تنظیم یک نقشه منسجم برای سوخت در کشور شده است.

العبادی افزود که حجم گاز وارداتی از ایران هم‌اکنون حدود 43 میلیون متر مکعب است، در حالی که عراق به 55-60 میلیون متر مکعب نیاز دارد.مذاکرات با ایران و نیز هماهنگی وزارت نفت برای افزایش دریافت گاز ادامه دارد.

وی گفت که به زودی نیروگاه‌های تازه‌ای وارد مدار می‌شوند که برای سوخت آنها به گاز نیاز است.

پیش از این وزارت برق عراق خبر داده بود که با رساندن حجم تولید برق کشور به بیش از 22 هزار مگاوات در این زمینه رکورد تازه ای ثبت کرده است. عراق برای تأمین نیاز خود در اوج مصرف به 35 هزار مگاوات برق نیاز دارد.

آخوند «ابوبکر خوجملی» با تسلیت ایام شهادت سید و سالار شهیدان کربلا، اظهار کرد: مصیبت کربلا و شهادت امام حسین (ع) در کربلا مختص یک مذهب و فرقه نبوده؛ بلکه مربوط به پیروان همه مذاهب اسلامی است.

به گفته وی؛ شهادت مظلومانه جگرگوشه فاطمه زهرا سلام الله علیها و 72 تن از یاران وفادارش نه تنها دل هر مسلمانی؛ بلکه دل هر انسان آزادیخواهی را به درد آورد.

مدیر حوزه علمیه محمدیه پورجان نگین شهر با بیان اینکه در ایام جاهلیت حرمت ماه های حرام رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم را نگه داشته و با غلاف کردن شمشیرهای

خود خونریزی نمی کردند، تصریح کرد: با اتفاق ناگواری که در سال 61 هجری با فاصله اندک 38 سال از رحلت پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در بین امت اسلامی رخ داد حرمت آن حضرت و اهل بیت توسط ظالمان دنیا طلب شکسته شد.

وی افزود: سید و سالار شهیدان کربلا پاره تن رسول الله (ص) بود و طبق آموزه های دین مبین اسلام شهید راه حق محسوب می شوند.

به گفته وی؛ آنهایی که ایشان را مظلومانه به شهادت رساندند ظالم بوده و در بارگاه الهی مستوجب عقوبت سخت هستند.

آخوند خوجملی با یادآوری اعمالی که اهل سنت در ایام محرم و همچنین روزهای تاسوعا و عاشورا طبق سفارش نبی مکرم اسلام (ص) انجام می دهند، ابراز کرد: توسعه و فراوانی نمودن برای خانواده به لحاظ معیشت، روزه داری در روز تاسوعا و عاشورا، انفاق و صدقه کردن در روز عاشورا برای شادی روح شهدای کربلا و به تأخیر انداختن مراسم عروسی به بعد از ماه های محرم و صفر به احترام شهدای کربلا از جمله این اعمال است.

امامان جمعه اهل سنت استان گلستان با بیان اینکه حفظ حرمت ماه محرم تعظیم شعائر الهی است، هر نوع بی حرمتی به این ماه را زیرپا گذاشتن حدود الهی دانستند.

امام جمعه اهل سنت چنارلی، گفت: محرم ماه نخست سال قمری است،  خداوند به برکت اسلام و به یمن ایام بافضیلت از جمله ماه محرم برکات زیادی از جمله عفو بسیاری از گناهان و دادن اجر و ثواب فراوان برای انجام اعمال صالحه را برای انسان ها عطا می کند.

آخوند «اسماعیل قدیری» در نماز جمعه این هفته مسجد جامع چنارلی با تسلیت فرارسیدن ایام محرم، اظهار کرد: اسرار و حکمت هایی در دستورات خداوند نهفته است، در ماه هایی که خداوند متعال آنها را حرام اعلام کرده از انجام گناهان برحذر باشید و خودتان را آلوده معصیت و زشتی ها نکنید.

به گفته وی؛ امسال در حج اکبر حجاج به خوبی اعمال و مناسک این فریضه بزرگ الهی را انجام دادند و با تعظیم آن پاک و منزه به سرزمین های خود بازگشتند.

امام جمعه اهل سنت چنارلی با یادآوری اینکه ماه محرم ایام شهادت عمر بن خطاب خلیفه دوم (رض) و حسین بن علی (ع) است، تصریح کرد: شهادت خلیفه دوم در روز اول ماه محرم توسط مجوسیان و شهادت امام حسین و یاران باوفایش در روزهای نهم و دهم این ماه توسط شقی ترین افراد رقم خورد، عدالت خواهی عمر باعث نگرانی بسیاری ها شد و به فکر کنار گذاشتن و حذف او افتادند همانگونه که عدالت خواهی حسین هم سرانجام باعث شهادت او شد.

وی افزود: خلیفه دوم با مشورت حضرت علی (ع) سال هجری قمری را از مبداء هجرت رسول گرامی اسلام (ص) به مدینه تعیین و ماه محرم را نخستین ماه سال انتخاب کردند.

به گفته وی؛ منزلت و شخصیت بالای خلیفه دوم با جعل تاریخ خدشه دار نمی شود، همانگونه که توجه جدی او برای اقامه نماز جمعه و جماعت و فتوحات او عزت و آبرویی برای اسلام بود، امام حسین (ع) نیز در میدان کربلا اهمیت اقامه نماز و دقت بر روی آن و حفظ عفاف و حجاب را برای امت اسلامی گوشزد کردند.

آخوند قدیری وقوع سیلاب در برخی از نقاط جهان از جمله در کشور را هشداری از سوی خداوند برای انسان ها دانست و گفت: آفت سیل از جنود و قشون الهی است و درس و عبرتی برای انسان های گناهکار است که متوجه شوند که همه چیز گوش به فرمان خداوند بوده و در ید الهی قرار دارند.

وی ادامه داد: خداوند در همه جا مامورانی دارد که اگر بخواهد می توانند آسیب جدی به طبیعت و انسان ها وارد کنند، فقط دعا کنیم که این بارش ها برای  انسان ها مایه عذاب نباشد و مایه رحمت شوند.

به گفته وی؛ خداوند به فکر آگاه و هوشیار کردن انسان ها است که در این دنیای فانی مغرور نشوند و خالق خود را همواره یاد کنند.

نماز جمعه رحمت بی انتهای الهی برای مؤمنان است
امام جمعه اهل سنت قازان قایه مراوه تپه، گفت: به خاطر تأثیراتی که سخنان و وعظ های نماز جمعه دارد باید ساکت بود و گوش فرا داد تا رحمت و باران بی انتهای الهی شامل حال مومنان شود.

آخوند «ناصر قزل» در نماز جمعه این هفته مسجد نورانی قازان قایه با اشاره به اقامه نخستین نماز جمعه بعد از انقلاب توسط آیت الله طالقانی، اظهار کرد: نماز جمعه از سوی خداوند یکی از مهمترین ارکان دین قرار داده شده و به همین خاطر یک سوره به نام آن نازل شده است.

به گفته وی؛ به خاطر اهمیت نماز جمعه در نزد خداوند، پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در هنگام هجرت به مدینه نخستین نماز جمعه را در مسجد قبا اقامه کردند.

امام جمعه اهل سنت قازان قایه مراوه تپه با بیان اینکه جمعه بهترین روزهای هفته است که ساعتی در آن است که همه دعاها در آن موقع مورد قبول واقع می شود، تصریح کرد: پیامبر اعظم (ص) به امت خویش هشدار داده که کسی که 3 بار بدون عذر به نماز جمعه نیاید از گروه منافقان است.

وی افزود: پیغمبر ختمی مرتبت (ص) فرموده است: «حج که از ارکان مهم دین است برای توانمندان واجب است؛ ولی نماز جمعه هم حج مساکین است برای افرادی که نمی توانند به این سفر معنوی بروند».

به گفته وی؛ خداوند نمازگزارانی را که به سمت نماز جمعه می روند به ازای هر قدمش یک گناهش را می بخشد و همچنین اجر فراوانی برایش می نویسد.

آخوند قزل با تأکید بر اینکه خداوند اقامه نماز جمعه و کسب اجر آنرا از تمام متاع و تجارت دنیوی برای انسان خیر و بهتر دانسته است، گفت: برای رشد و تعالی روحی و معنوی مومنان، خطیبان جمعه، حمد، صلوات، وعظ، نصیحت و دعا می خوانند.

وی ادامه داد: به اعتقاد اهل سنت خواندن نماز جمعه واجب عینی و از شعائر بزرگ الهی است و باید مومنان در نمازهای جمعه شرکت کنند.

ماه های حرام از فضیلت خاصی برخوردار است
امام جمعه اهل سنت شهر اینچه برون، گفت: ماه های حرام از فضیلت خاصی برخوردار هستند.

آخوند «مدد آقا هوشمند» در نماز جمعه این هفته مصلای شهر مرزی اینچه برون با تسلیت فرارسیدن ماه محرم و شهادت امام حسین (ع) و یارانش، اظهار کرد: در قرآن کریم به فضیلت ماه های حرام و حفظ حرمت آنها تأکید شده است.

به گفته وی؛ چون شهادت امام حسین (ع) و یارانش در این ماه واقع شده است، مردم مومن و متدین همانند سال های گذشته حرمت این ماه را نگهدارند.

امام جمعه اهل سنت شهر اینچه برون با یادآوری راه های سعادت و خوشبختی و راه های شقاوت و بدبختی انسان ها، ابراز کرد: فرد سعادتمند کسی است که به خدا نزدیکتر شده و در آخرت نامه اعمالش را به دست راستش دهند و برعکس بدبخت کسی است که از خالقش دور شده و در آخرت نامه اعمالش را بدست چپش می دهند. 

 وی ادامه داد: تقوای الهی، رغبت داشتن به آخرت، قائم بودن به نماز و پیوسته در عبادت بودن از راه های کسب سعادت دنیوی و اخروی است.

به گفته وی؛ حریص بودن به مال دنیا، دنبال لذات و شهوات دنیوی بودن، بی تفاوتی به نماز و داشتن همنشین از راه های شقاوت و بدبختی است.

امام جمعه اهل سنت شهر اینچه برون با تبریک سالروز تأسیس نهاد شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی به فرمان حضرت امام راحل در 12 مرداد سال 59 و با قدردانی از دست اندکاران این شورا، تصریح کرد: بسیاری از مراسم ها و اجتماعاتی که در اکثر نقاط کشور برگزار می کنند با هماهنگی این شورا صورت می گیرد.

کشف حجاب از نقشه های دشمنان است
امام جمعه اهل سنت شهر سیجوال گفت: کشف حجاب و بدحجابی در جامعه از نقشه ها و ترفندهای دشمنان در جوامع اسلامی است.

آخوند «یوسف ایری» در نماز جمعه این هفته مصلای شهر سیجوال با اشاره به اهمیت عفاف و حجاب در اسلام، اظهار کرد: یکی از مهم ترین مسائل در اسلام مسئله عفاف و حجاب است، مردان و زنان در اسلام موظف هستند که عورت خود را در برابر نامحرم بپوشانند.

به گفته وی؛ یکی از بزرگترین حیله های دشمن این است تا حجاب را از بین زنان و مادران این سرزمین بردارند تا تربیت فرزندان غیر اسلامی شده و کانون گرم خانواده ها از پایه سست شده و دین را از بین مردم بردارند.

امام جمعه اهل سنت شهر سیجوال با تأکید بر فواید رعایت عفاف و حجاب در جامعه، تصریح کرد: رعایت این امر باعث می‌ شود که بانوان در برابر نگاه نامحرمان ایمن باشند و از گسترش فساد و فحشا جلوگیری می شود.

دشمن به دنبال ترویج فرهنگ غربی است
خطیب جمعه اهل سنت گرگان، گفت: دشمن با استفاده از ابزارهای گوناگون به دنبال ترویج فرهنگ غربی در جوامع اسلامی است.

آخوند «فرهاد مهربخش» در نماز جمعه این هفته مسجد جامع ابوحنیفه گرگان، اظهار کرد: استکبار جهانی نقشه های متعددی برای بی حجاب، بدحجاب و یا حجاب گریزی بانوان مسلمان در حال انجام است.

به گفته وی؛ بانوان و مردان امت اسلامی هوشیار باشند و با تبعیت از فرهنگ منحط غربی در زمینه پوشش، فریب نقشه های دشمن را نخورند.

خطیب جمعه اهل سنت شهر گرگان با اذعان بر اینکه خداوند هیچ چیزی را در این عالم بیهوده نیافریده است، تصریح کرد: خداوند انسان را اشرف مخلوقات خود قرار داده و مشخص است که خلقت او را بر اساس حکمتی قرار داده است.

وی افزود: طبق آیات قرآن کریم در سوره مبارکه «حشر»، اهل دوزخ و اهل بهشت یکسان نیستند و اهل جنت از رستگاران عالم هستند.

به گفته وی؛ بر زبان راندن کلمات کفرآمیز همانند اهانت و مسخره کردن ارکان و اصول دین و مذهب انسان را به سمت کفر و نفاق هدایت می کند.

آخوند مهربخش با تأکید بر دستگیری از نیازمندان و محرومان جامعه، ابراز کرد: ضروری است در این شرایط سخت اقتصادی و معیشتی به فکر اقشار محروم جامعه باشیم و از آنان حمایت های لازم را به عمل آوریم.

قال الله تعالی: «وَ البَلَدُ الطَّیبُ یخرُجُ نَباتُهُ بِإِذنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لا یخرُجُ إِلاَّ نَکدا»[۱]

 

مقدمه

عباس بن علی(علیه السلام) از شخصیت های نامدار تاریخ شیعه، همواره از سوی اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیان مورد احترام بوده است. ایشان در کربلا به شهادت رسید، اما پس از او خاندانش (فرزندان و نوادگان) نیز به شیوه شایسته ای همواره در فراز و نشیب های تاریخ اسلام، یار و حتی مبلّغ خاندان اهل بیت(علیهم السلام) بودند. پیوند این خانواده با پیشوایان شیعه در تمامی تاریخ ائمه(علیهم السلام) حتی تا زمان غیبت صغری در منابع دیده می شود. یافته ها گویای آن است که کارکرد فرهنگی ـ سیاسی خاندان عباس بن علی(علیه السلام) به چند دسته تقسیم می شود؛ بخشی از ایشان از شاگردان اهل بیت(علیهم السلام) و نویسندگان سرشناس شیعی در عصر خود بودند، شماری در قیام های شیعیان به یاری ایشان می شتافتند و بعضی نیز ارتباط عاطفی عمیقی با اهل بیت(علیهم السلام) داشتند.

 

اهمیت محیط خانه در تربیت نسلی

تربیت نسلی، یکی از شاخه های دانش تربیت است. بر این اساس، مربی به گونه ای محیط و محتوای تربیتی را آماده می کند که دست کم تا چند نسل، این روند تربیتی ادامه پیدا کند. پیرو همین سیاست، امام علی(علیه السلام) که خود پرورش یافته مکتب قرآنی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود، فرزندانش را به همین شیوه تربیت کرده بود؛ زیرا در سنت پیامبران الهی، فرزندان مؤمن می بایست ادامه دهنده راه پدران خود باشند. به همین سبب زکریا این گونه دعا می کرد: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّک سَمِیعُ اَلدُّعاء».[۲]

توجه به خانواده و محیط زندگی، همواره یکی از سفارش های آشکار قرآن است. آیه «وَ البَلَدُ الطَّیبُ یخرُجُ نَباتُهُ بِإِذنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لا یخرُجُ إِلاَّ نَکدا»،[۳] به محیط رشد انسانی اشاره دارد و اولین دریافت از معنای آن، این است که آدمی در هر جایی که پرورش یابد؛ خوی همان جا را به خود می گیرد؛ چنانکه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «إِذَا أَعْطَی اللَّهُ أَحَدَکُمْ خَیْراً فَلْیَبْدَأْ بِنَفْسِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِه‏؛[۴] هر گاه خدا به یکی از شما خیری عطا کرد، ابتدا خود و خانواده اش را از آن بهره مند سازد». در واقع روش پیامبران الهی این بود که فرزندان را جزئی از خود و ادامه دهنده راه خود می دانستند و این گونه دعا می کردند: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ ... لِیُقیمُوا الصَّلاةَ»؛[۵] «رَبِّ نَجِّنی‏ وَ أَهْلی؛[۶] پروردگارا! من و خاندانم را نجات ببخش».

بنابراین راهبرد تربیت نسلی، یک امر قرآنی بود که در خانه امام علی(علیه السلام) پیگیری می شد و این گونه حضرت عباس(علیه السلام) نیز مانند حسنین(علیهما السلام) و سایر فرزندان، تحت برنامه تربیتی آن حضرت قرار داشت. این برنامه ها در سه مرحله «بینش افزایی»، «دانش افزایی» و «مهارت افزایی» اجرا می شد. با این نگاه تربیتی اگر چه نامه ۳۱ امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه خطاب به امام حسن(علیه السلام) است، اما حکایت از آن دارد که این برنامه تربیتی برای یکایک فرزندان اجرایی شده است؛ زیرا آن حضرت فرزندانش را پاره تن خود می دانست:

وَ وَجَدْتُکَ بَعْضِی، بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی، حَتَّی کَأَنَّ شَیئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی، وَکَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی، فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی؛[۷] چون تو را جزیی از وجود خود بلکه تمام وجود خودم یافتم، گویی که اگر ناراحتی به تو رسد، به من رسیده و اگر مرگ دامانت را بگیرد، دامن مرا گرفته؛ به این جهت توجه به کار تو را اهتمام به کار خود یافتم.

سپس در ادامه می فرماید: «إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُک بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکِ؛ و از آنجا که قلب جوان همچون زمین خالی است و هر بذری در آن پاشیده شود، آن را می پذیرد؛ پیش از آنکه قلبت سخت شود و فکرت به امور دیگر مشغول گردد (گفتنی ها را گفتم)».

درباره تربیت نسلی در روزگار معاصر می توان به خاندان بسیاری از علمای برجسته شیعه و نیز خاندان معظم شهدا و بسیاری از مؤمنان اشاره کرد که با تربیت صحیح دینی و خانوادگی، توانسته اند نسلی نمونه و خدوم به جامعه تحویل دهند. برای مثال می توان به خاندان آیت الله خامنه ایK اشاره کرد که نسل در نسل از پدرشان (سید جواد) و جدشان (سید حسین)، از علما و اهل تقوا و مبارز در راه خدا بودند.[۸]

مادر نیز در این تربیت، نقش تعیین کننده ای دارد؛ چنانکه ام البنین، مادر عباس(علیه السلام) نیز همواره همین مسیر تربیت اسلامی را پیمود. این بانوی ارجمند پس از حادثه کربلا نیز همواره در مسیر اهل بیت(علیهم السلام) قرار داشت. او در حالی که دست فرزند عباس را ـ که عبیدالله نام داشت ـ می گرفت، روزها به بقیع می رفت و برای فرزندانش مرثیه سرایی می کرد. مردم مدینه برای شنیدن مرثیه های جانسوز او اجتماع، و همنوای با او گریه می کردند. عزاداری او به اندازه ای جانسوز بود که حتی هنگامی که مروان بن حکم آن منظره را دید، متاثّر شد و اشک ریخت.[۹] مادران شهدا نیز با تأسی به زنان اهل بیت(علیهم السلام) و این بانوی ارجمند، صبر و استقامت را پیشه کردند و به نماد صبر و بردباری برای خدا تبدیل شدند. مادر شهیدان سجادیان (سید کریم ۱۸ ساله، سید کاظم۱۹، سید داود ۲۷ ساله و سید قاسم ۳۵ ساله) که همسرش هم شهید شد، بعد از ۳۵ سال چیزی جز «سلامتی حضرت آقا» نمی خواهد.[۱۰]

«فرق مادر شهید با تمام مادران دیگر زمین خلاصه می شود به این: مادر شهید، پیش از آنکه مادر شهید می شود، «شهید» می شود ...»[۱۱]

 

تربیت نسلی و علاقه حضرت عباس(علیه السلام) به اهل بیت(علیهم السلام)

پیوند قلبی حضرت عباس(علیه السلام) با خاندان اهل بیت(علیهم السلام)، از همان زمان امام علی(علیه السلام) شکل گرفته بود.[۱۲] ایشان جزو آن دسته از فرزندان امام علی(علیه السلام) بود که در شمار یاران حسنین(علیهما السلام) بودند و از امام علی(علیه السلام) روایت نیز نقل می کردند. بعدها نوادگانش این روایت ها را سینه به سینه ثبت کردند. در یکی از این روایت ها آمده است:

روزی امام علی(علیه السلام) همه پسرانش و از جمله عباس(علیه السلام) را فرا خواند و به آن ها فرمود: «در میان خودتان، کوچک ترها به بزرگ ترها احترام بگذارید و بزرگ ترها نسبت به کوچک ترها مهربان باشید. در فراگیری دین تلاش کنید و تقوی پیشه نمایید ... و همگی از حسنین(علیهما السلام) فرمان ببرید».[۱۳] عباس(علیه السلام) در خانه امام علی(علیه السلام) مسائل شرعی و احکام اسلامی را فرا می گرفت و کتب و احادیثی را که امام علی(علیه السلام) ثبت و ضبط نموده بودند، در اختیار داشت.[۱۴]

بعد از شهادت امام حسن(علیه السلام)، نزدیک ترین شخص به امام(علیه السلام)، برادرش حضرت عباس(علیه السلام) بود که در جایگاه معاون ایشان، در کربلا به سِمَت پرچمداری سپاه برگزیده شد.[۱۵] این میزان علاقه میان حضرت عباس(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام)، دو طرفه بود؛ چنانکه وقتی دشمن در روز تاسوعا به سوی سپاه امام حسین(علیه السلام) حرکت کرد، آن حضرت با لحنی بسیار محبت آمیز به برادرش عباس(علیه السلام) فرمود: «یَا عَبَّاسُ! ارْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ یَا أَخِی! حَتَّی تَلْقَاهُمْ وَ تَقُولَ لَهُمْ مَا لَکُمْ وَ مَا بَدَا لَکُمْ وَ تَسْأَلَهُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِمْ؛[۱۶] ای عباس! جانم به فدایت ای برادر! سوار شو و برو از آن٬ ها بپرس! هدف آن ها چیست؟ چه روی داده است و بپرس چه دستور تازه ای به آنان داده شده است؟». این در حالی بود که امام حسین(علیه السلام) بیش از ۲۰ سال از ایشان بزرگ تر بود. در آن سو حضرت عباس(علیه السلام) نیز در معرکه داغ کربلا، نهایت وفاداری را به جا آورد و به برادرانش (فرزندان ام البنین) فرمود: «بروید در پیشگاه امام حسین(علیه السلام) بجنگید و از ایشان دفاع کنید».[۱۷] خود نیز به مبارزه پرداخت تا به شهادت رسید.[۱۸] هنگام شهادت آن حضرت نیز این عاطفه دو طرفه تداوم یافت و امام حسین(علیه السلام) بر بالینش آمد و فرمود: «خدا تو را پاداش خیر عطا بفرماید که در راه خدا حق جهاد را به جا آوردی».[۱۹]

نکته مهم این ماجرا، نگاه اعتقادی حضرت عباس(علیه السلام) به امام(علیه السلام) بود و آن را به صراحت هنگام رد کردن امان نامه شمر بیان کرد و لقب اعتقادی «ابن رسول الله» را برای امام حسین(علیه السلام) به کار برد: «شمر! خدا تو و امان نامهات را لعنت کند؛ چطور ما در امان باشیم، اما پسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در امان نباشد».[۲۰] پس از شهادت نیز مانند مؤمن آل یس که قرآن درباره او می فرماید: «یَالَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ، بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ»،[۲۱] پس از شهادت در راه خدا از مقربین درگاه الهی، و به لقب «باب الحوائج» معروف شد.

منم ماه بنی هاشم که عباس است نام من

 

بود ام البنین مام و علی باب کرام من

بود این افتخارم بس، که گوید خسرو خوبان

 

بود عباس نام آور نگهبان خیام من

من آن سرباز جانبازم که از لطف خداوندی

 

لَبالَب از می حب حسینی گشته جام من

ندادم تن به زیر بار ظلم و ذلت و خواری

 

که بر ذرات عالم گشته واجب احترام من[۲۲]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازماندگان عباس بن علی(علیه السلام) در تاریخ

همه خاندان و فرزندان حضرت عباس(علیه السلام) به پیروی از آن حضرت همواره در خط اهل بیت(علیهم السلام) بودند. بنا بر اسناد تاریخی و نسب شناسی، از حضرت ابوالفضل عباس(علیه السلام) تنها یک پسر به نام «عبیدالله» به جای ماند که مادرش لُبابه، دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب بود و این فرزند،‏ در کربلا اسیر شده بود‏.[۲۳]

ابن شهرآشوب در مناقب آل ابیطالب(علیه السلام)، به پسر دیگری برای آن حضرت به نام محمد اشاره کرده است که در کربلا شهید شد، اما این نام در هیچ یک از کتب پیش از او وجود ندارد. طبق سخن مورخان و عالمان علم انساب، از عبیدالله پسر عباس(علیه السلام) دو پسر به نام های «حسن»[۲۴] و «عبدالله» به جای ماند که از «عبدالله» نسلی باقی نماند. حسن، نوه حضرت عباس(علیه السلام)، فرزندانی داشت که نام شان به این ترتیب ثبت شده است: عباس، ابراهیم، حمزه، عبیدالله، علی و فضل.[۲۵]

- عباس بن حسن بن عبیداللّه بن عباس(علیه السلام)، شش پسر به نام های عبیدالله، علی، حمزه، احمد، عباس و فضل از او به جا ماند. هر کدام از این شش برادر، بعدها نسلی از ایشان به جای ماند.[۲۶]

- ابراهیم فرزند حسن بن عبیدالله بن عباس(علیه السلام) که خود از فقیهان، ادیبان و زاهدان به شمار می رفت، صاحب دو پسر به نام های علی و حسن شد. برخی معتقدند بعدها علی به قم آمد و «شاه سید علی» امامزاده معروف قم، هموست. گفته شده وی ۱۹ پسر داشت.

- حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس(علیه السلام)، از او دو پسر به نام های «علی» و «قاسم» به جای ماند.[۲۷]

- عبیدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس(علیه السلام)، نسل زیادی از وی به جا ماند و بیشتر خاندان عباس بن علی از او ادامه یافتند.[۲۸] او پنج پسر داشت که یکی از آن ها به نام «عبدالله»، به تنهایی ۱۷ پسر داشت.[۲۹]

- علی بن حسن بن عبیدالله بن عباس(علیه السلام)، نسل زیادی از وی به جای ماند. یکی از پسرانش، «حسین» معروف به ابوعبدالله در مدینه ساکن شد که هشت پسر داشت.[۳۰]

- فضل بن حسن بن عبیداللّه بن عباس(علیه السلام)، یکی از شعرای بنی هاشم بود که نسل او از طریق دو پسرش «محمد» و «عباس» ادامه یافت.[۳۱]

 

تعامل خاندان ابوالفضل عباس (علیه السلام) با اهل بیت (علیهم السلام)

پس از شهادت حضرت عباس(علیه السلام)، ارتباط خاندان امام حسین(علیه السلام) و بازماندگان عباس(علیه السلام) به دلیل مصیبت مشترک کربلا با یکدیگر، تنگاتنگ شد و نقش ام البنین در این میان بسیار پررنگ بود.[۳۲] از این زمان به بعد، ارتباط عاطفی و اعتقادی دو خاندان در مآخذ تاریخی و حدیثی دیده می شود. برای مثال عبیدالله بن عباس(علیه السلام) به پسر عمویش، امام سجاد(علیه السلام) بسیار علاقمند بود و در مجالس خانگی امام(علیه السلام) حاضر می شد. در یکی از این دیدارها، آن حضرت نگاهی به عبیدالله انداخت و فرمود:

رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَی وَ فَدَی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَةِ فِی الْجَنَّةِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَة؛[۳۳] خدای تعالی عمویم عباس را رحمت کند. چه سختی ها کشید و خود را فدای برادرش نمود تا دستانش قطع شد و پروردگار دو بال به وی هدیه کرد که مانند جعفر طیار به همراه فرشتگان در بهشت پرواز نماید. او نزد خدا جایگاهی دارد که شهدا به آن غبطه می خورند.

 

بعدها نوادگان حضرت عباس(علیه السلام) نیز با ائمه شیعه(علیهم السلام) ارتباط نزدیکی داشتند یا در قیام ها شرکت می کردند که در سه بخش به آن ها اشاره می شود.

 

۱. شاگردان اهل بیت(علیهم السلام) و نویسندگان سرشناس شیعی

در میان خاندان آن حضرت، برخی جزو یاران ثقه و درستکار اهل بیت(علیهم السلام) بودند که شهرت زیادی داشتند. برای مثال حمزه بن قاسم بن علی‏ بن حمزه بن حسن بن عبیدالله بن‏ عباس(علیه السلام)، یکی از راویان شیعه و ثقة بود که احادیث زیادی گردآوری کرد و کتابی نیز درباره راویان امام صادق(علیه السلام) با نام مَن روَی عن جعفر بن محمد(علیه السلام) نوشت.[۳۴] وی در عرصه گسترش باور به مهدویت نیز فعال بود. از او روایت هایی درباره قیام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در منابع ثبت شده است.[۳۵]

ابوالقاسم علی بن محمد، از نوادگان حضرت عباس(علیه السلام) و از جمله راویان اهل بیت(علیهم السلام) بود که روایت های حقانیت اهل بیت(علیهم السلام) را در شرایط حساس عصر عباسیان از زبان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است. برای مثال روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را چنین نقل کرده است:

إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَصِیِّی وَ إِمَامُ أُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْهَا بَعْدِی وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً؛[۳۶]بدانید که علی بن ابیطالب(علیه السلام)، جانشین و امام پس از من است. مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل او خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، هنگامی که پر از ستم و ظلم شده است.

محمد بن حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس(علیه السلام) که مردی دانا و ارجمند بود، مانند یک مبلّغ دینی به بصره و شهرهای دیگر می رفت و درآنجا حدیث های امام رضا(علیه السلام) را برای مردم بازگو می کرد.[۳۷] حمزه بن قاسم بن حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس(علیه السلام) نیز از اخبار اهل بیت(علیهم السلام) به خوبی آگاه، و برای روشنگری مردم، راوی رخدادهای مربوط به خاندان اهل بیت(علیهم السلام) بود.[۳۸]

موسی بن محمد بن اسماعیل بن عبداللَّه بن عبیداللَّه بن‏ عباس‏(علیه السلام) نیز روایتی درباره سلسله ائمه(علیهم السلام) از زمان امام علی(علیه السلام) به بعد نقل کرده است که در منابع این روایت مناقبی ثبت شده است.[۳۹] همچنین عبیدالله بن علی از نوادگان حضرت عباس(علیه السلام)، کتاب جعفریّات را که دوره کامل فقه شیعه است، تألیف نموده و در سال ۳۱۲ ق رحلت کرده است.

 

۲. ارتباط عاطفی خاندان حضرت ابوالفضل عباس (علیه السلام) با اهلبیت (علیهم السلام)

علاقه و دوستی میان خاندان حضرت ابوالفضل عباس(علیه السلام) با ائمه(علیهم السلام)، تا آن اندازه گسترده و مداوم بود که تا قرن ها همچنان حفظ شد. برای نمونه محمد بن علی بن حمزه بن حسن بن عبیدالله بن عباس(علیه السلام)، از راویان امامین عسکریین(علیهما السلام)، تا آنجا به امام(علیه السلام) نزدیک بود که مادر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) در خانه او اقامت گزید.[۴۰]

عبد اللّه بن حسن بن عبیداللّه بن‏ عباس(علیه السلام) نیز هنگامی که امام رضا(علیه السلام) در مرو ولیعهد بود، در کنار آن حضرت بود.[۴۱]

 

۳. قیام کنندگان از خاندان حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)

برخی از افراد خاندان حضرت ابوالفضل عباس(علیه السلام) در طول تاریخ علیه دولت های ستمگر قیام کردند. برای مثال در سال ۲۴۷ هجری قمری، علی بن عبدالله بن محمد بن فضل بن حسن بن عبیدالله بن عباس(علیه السلام)‏ در منطقه هجر علیه عباسیان قیام کرد و مردم بسیاری نیز به دور او گرد آمدند، اما این قیام شکست خورد.[۴۲] بخشی از نوادگان آن حضرت نیز هنگامی که سایر علویان قیام می کردند، به قیام آن ها می پیوستند.

 

فهرست منابع

 

کتب

۱.ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر - دار بیروت، ۱۳۸۵ق.

۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، چاپ اول، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.

۳. ابن طاووس، علی بن موسی‏، الیقین باختصاص مولانا علی(علیه السلام) بإمرة المؤمنین،‏ تحقیق اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، چاپ اول، قم: دار الکتاب، ۱۴۱۳ق.

۴. ابن طقطقی، محمد بن تاج الدین، الاصیلی فی انساب الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، قم: مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۱۸ق.

۵. ابن میثم بحرانی، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، مشهد: آستان قدس رضوی، ۱۴۱۷ق.

۶. ابومخنف، لوط بن یحیی، وقعة الطف، تصحیح محمدهادی یوسفی غروی، چاپ سوم، قم: جامعه مدرسین‏، ۱۴۱۷ق.

۷. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین‏‏، بیروت: دارالمعرفة، [بی تا].

۸. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.

۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، چاپ اول، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۷ق.

۱۰. بیضون، لبیب، موسوعة کربلاء، چاپ اول، بیروت: مؤسسة الاعلمی‏، ۱۴۲۷ق.

۱۱. تمیمی مغربی، قاضی نعمان‏ بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(علیهم السلام)، چاپ اول، قم: جامعة مدرسین، ۱۴۰۹ق.

۱۲. جریری نهروانی، معافی بن زکریا، الجلیس الصالح الکافی و الأنیس الناصح الشافی، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۶ق.

۱۳. حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، تحقیق محمد صادق بحر العلوم،‏ چاپ دوم، نجف: دارالذخائر، ۱۴۱۱ق.

۱۴. رازی، فخرالدین محمد بن عمر، الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیة، چاپ دوم، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۱۹ق. ‏

۱۵. صدوق، محمد بن علی، الخصال‏، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ اول، قم: جامعه مدرسین‏، ۱۳۶۲ش.

۱۶. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، تحقیق محسن کوچه باغی، چاپ دوم، قم: مکتبة آیة ‍الله المرعشی النجفی‏، ۱۴۰۴ق.

۱۷. قاسم رسی، یحیی بن حسین، درر الاحادیث النبویة بالاسانید الیحیویة، تحقیق عبدالله بن حمود العزی، الطبعة الاولی، اردن ـ عمان: مؤسسه الامام زید بن علی الثقافیة، ۱۴۲۲ق

۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ اول، قم: دار الحدیث، ۱۴۲۹ق.‏

۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، بیروت: دارالتراث، ۱۳۸۷ق.

۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.

۲۱. مروزی ازوارقانی، سید عزالدین، الفخری فی أنساب الطالبیین‏، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ۱۴۰۹ق.

۲۲. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، چاپ ششم، قم: مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین، ۱۳۶۵ش.

 

سایت ها

۱. پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی سید علی خامنه ایK.

۲. خبرگزاری بین المللی قرآن، «فرق مادر شهید با تمام مادران دیگر زمین»، ۲۹/۱۱/۱۳۹۷، کد خبر: ۳۷۹۱۳۵۷.

۳. خبرگزاری مشرق، «پای حرف های همسر شهیدی که مادر ۴ شهید است»، ۳۱/۰۱/۱۳۹۳، کد خبر: ۳۰۲۳۹۲.

 

پی نوشت ها:

[۱]. اعراف: ۵۸: «و سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید، اما سرزمین‌های بدطینت (و شوره‌زار) جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش از آن نمی‌روید».

[۲]. آل‌عمران: ۳۸.

[۳]. اعراف: ۵۸.

[۴]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۶۲.

[۵]. ابراهیم: ۳۷.

[۶]. شعراء: ۱۶۹.

[۷]. ابن‌میثم، شرح نهج‌‍البلاغه، ج ۵، ص ۲: «روی جعفر بن بابویه القمی ان هذه الوصیة کتبها(علیه السلام) الی ابنه محمد بن حنفیه رضی‌الله‌عنه».

[۸]. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ایK، «نگاهی گذرا به زندگی‌نامه حضرت آیت‌الله العظمی سید علی حسینی خامنه‌ای»، ۰۱/۰۱/۱۳۹۳.

https://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=۲۶۱۴۲#_ftn۳

[۹]. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۹۰.

[۱۰]. خبرگزاری مشرق، «پای حرف‌های همسر شهیدی که مادر ۴ شهید است»، ۳۱/۰۱/۱۳۹۳، کد خبر: ۳۰۲۳۹۲.

https://www.mashreghnews.ir/news/۳۰۲۳۹۲

[۱۱]. خبرگزاری بین‌المللی قرآن، «فرق مادر شهید با تمام مادران دیگر زمین»، ۲۹/۱۱/۱۳۹۷، کد خبر: ۳۷۹۱۳۵۷. (شاعر مریم سقلاطونی)

https://iqna.ir/fa/news/۳۷۹۱۳۵۷

[۱۲]. ابن‌حجر العسقلانی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏۴، ص ۴۶۵.

[۱۳]. یحیی بن الحسین بن قاسم رسی، درر الاحادیث النبویة بالاسانید الیحیویة، ص ۳۹.

[۱۴]. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ج ‏۱، ص ۱۶۰.

[۱۵]. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۹۰؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج ‏۴۵، ص۴.

[۱۶]. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الأشراف، ج ‏۳، ص۳۹۱.

[۱۷]. احمد بن داود دینوری، الأخبار الطوال، ص ۲۵۷.

[۱۸]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ‏۴۵، ص ۵۰.

[۱۹]. لبیب بیضون، موسوعة کربلاء، ج ‏۲، ص ۱۳۸.

[۲۰]. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ‏۳، ص۳۹۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ ‏الطبری، ج ‏۵ ، ص ۴۱۵؛ لوط بن یحیی ابومخنف، وقعه الطف، ج ۳، ص ۱۰.

[۲۱]. یس: ۲۷ - ۲۵.

[۲۲]. ژولیده نیشابوری.

[۲۳]. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، شرح الأخبار، ج ‏۳، ص ۱۹۸.

[۲۴]. محمد بن تاج‌الدین ابن‌طقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ص ۳۲۸.

[۲۵]. سید عزالدین مروزی، الفخری فی انساب الطالبیین، ص ۱۶۹؛ فخرالدین محمد بن عمر رازی، الشجرة المبارکة، ص ۱۹۸ و ۱۹۹.

[۲۶]. فخرالدین محمد بن عمر رازی، الشجرة المبارکة، ص۱۹۹؛ سید عزالدین مروزی، الفخری فی انساب الطالبیین، ص۱۷۰.

[۲۷]. محمد بن تاج‌الدین ابن‌طقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ص ۳۳۰؛ سید عزالدین مروزی، الفخری فی انساب الطالبیین، ص۱۷۱.

[۲۸]. عزالدین مروزی، الفخری فی انساب الطالبیین، ص۱۷۱.

[۲۹]. همان.

[۳۰]. محمد بن تاج‌الدین ابن‌طقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ص ۳۲۹.

[۳۱]. همان، ص ۳۳۰.

[۳۲]. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل ‏الطالبیین، ص۹۰.

[۳۳]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ‏۲۲، ص ۲۷۴ و ج ۴۴، ص ۲۹۸.

[۳۴]. حسن بن یوسف حلی، رجال العلامة الحلی، ص ۵۳.

[۳۵]. محمد بن علی صدوق، الخصال، ج ‏۱، ص ۱۶۹.

[۳۶]. علی بن موسی ابن‌طاووس، الیقین باختصاص مولانا علی(علیه السلام) بإمرة المؤمنین، ص ۴۹۴.

[۳۷]. محمد بن تاج‌الدین ابن‌طقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبین، ص ۳۳۰.

[۳۸]. معافی بن زکریا جریری نهروانی، الجلیس الصالح الکافی و الأنیس الناصح الشافی، ص ۷۵۹.

[۳۹]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ‏۲، ص ۲۰۴.

[۴۰]. احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص ۳۴۷ و ۳۴۸.

[۴۱]. نعمان بن محمد تمیمی مغربی، شرح الأخبار، ج ‏۳، ص ۳۴۱.

[۴۲]. محمد بن جریر طبری، تاریخ‏ الطبری، ج ‏۹، ص ۴۱۰؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۰۶.

 

به قلم: حجت الاسلام والمسلمین احمد فلاح زاده، دانش‌آموخته حوزه علمیه و دکترای تاریخ اسلام

شنبه, 15 مرداد 1401 09:24

نقش محبت در تربیت فرزندان

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): «أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ‏ وَ ارْحَمُوهُم‏»[۱]

 

مقدمه

یکی از نیکوترین و اساسی ترین روش های تربیت، روش محبت است که بیشترین تناسب را با فطرت و سرشت انسانی دارد. مطالعات انجام شده به روش تحلیلی ـ توصیفی، حاکی از این مطلب است که نیروی محبت در تربیت، نیرویی زمینه ساز، بازدارنده و برانگیزاننده است و اگر به اعتدال به کار گرفته شود، تأثیر شگرفی در نزاهت آدمی و تحقق تربیت کمالی دارد. نیروی محبت از نظر تربیتی، نیروی عظیم و کارساز و بهترین تربیت آن است که بدین روش تحقق یابد. مهرورزی و محبت، قانونی است که سلامت، سعادت، شادمانی، هماهنگی و کامیابی را برای آدمی به ارمغان می آورد؛ به شرط آنکه آدمی بداند چگونه و به چه اندازه از این اکسیر حیات استفاده کند تا گرفتار افراط و تفریط که هر یک عوارض نامطلوبی در تربیت دارند، نشوند. اگر فرزند احساس کند که در دل و قلب والدین جای دارد، نمی تواند به راحتی با آن ها مخالفت کند. آنچه والدین را به فرزندان پیوند می زند، محبت است. هر چه پیوند عاطفی میان والدین و فرزندان محکم تر باشد، صداقت و یکرنگی و صفای بیشتری میان آن ها رواج خواهد یافت. البته همه والدین محبت قلبی به فرزندان خود دارند، فقط باید از نیروی معجزه آسای مهر و محبت در تربیت فرزندان استفاده کنند.

از آنجا که محبت یک نیاز طبیعی است، وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تأثیر فراوانی دارد. فرزندی که در محیط گرم محبت، پرورش می یابد، روانی شاد و دلی آرام و با نشاط دارد. به زندگی امیدوار و دل گرم است و خود را در این جهان پرآشوب تنها و بی کس نمی داند. در پرتو محبت، صفات عالی انسانیت، عواطف و احساسات فرزند نیز به خوبی پرورش می یابد که نتیجه آن، پرورش انسانی متعادل خواهد بود. احساس محبوبیت، در آرامش فرزند مؤثر است و این آرامش، در سلامت اعصاب و جسم تأثیر بسزایی خواهد داشت. برای تبیین این مسائل، ابتدا «نوع و شیوه های ابراز محبت» بیان و سپس «تأثیرات تربیتی محبت» ارائه خواهد شد.

 

مصادیق و شیوه های ابراز محبت

فرزندان باید مورد محبت خالصانه والدین قرار گیرند؛ یعنی محبتی که شرطی برای ابراز آن اعلام نشده و بی دریغ نثار می شود. در خانواده هایی که صمیمیت و مهربانی وجود دارد، فرزند می تواند با اطمینان به شخصیت خود، با مشکلات روبه رو شود و از سوی دیگر بدون داشتن اضطراب و تشویش، رفتارهای نامناسب خود را به نحو مطلوبی تغییر دهد. سالم ترین افراد که قادرند محبت شان را به دیگران ابراز کنند، کسانی هستند که والدین شان در کودکی به آن ها به صورت بی قید و شرط ابراز محبت کرده اند.[۲]

والدین می توانند محبت خود را به طرق مختلف به فرزندان بروز دهند؛ راه ها و شیوه هایی همچون احترام، مهربانی، بوسیدن، نوازش، هدیه، تواضع، گوش شنوا بودن، عمل به وعده، کمک و حمایت، همبازی شدن، همصحبت شدن، خوب صدا زدن، خوش زبانی و خوش اخلاقی. فرزندان در هر سنی برای خود شخصیت قائلند و دوست دارند در کانون توجه و عنایت باشند؛ از همین روست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ».[۳] همچنین در سخن دیگری فرموده است: «أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ‏ وَ ارْحَمُوهُم‏». [۴]در حدیث شریف کساء نیز حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرزندان خود را این گونه مورد خطاب قرار می دهد: «یا ولدی و یا قره عینی و ثمره فوادی».

 

راه های ابراز محبت

 

۱. بازی با کودکان

یکی از راه های محبت این است که والدین ‏ خود را در سطح هم بازیِ ‏ آگاه تر ـ و نه به صورت یک فرد بزرگ و آگاه که با کودک سنخیتی ‏ ندارد ـ با کودک بازی ‏ کنند و در ضمنِ بازی آداب زندگی را به او یاد دهند. در حقیقت بازی موجب می شود که بچه ها وارد حوزه فعالیت بزرگ ترها شوند و در شکلی کودکانه، واقعیت ها و هنجارهای زندگی واقعی را تجربه کنند. همانندسازی، الگوگیری و بسیاری از آموزش ها و پرورش های غیرمستقیم، از راه بازی فرا گرفته می شود. اگر بچه ها فرصت کافی برای بازی نداشته باشند، ممکن است گرفتار عقده های جبران ناپذیری شوند. امروزه بسیاری از اختلالات رفتاری و عاطفی با یک روش درمانی به نام «بازی درمانی» معالجه می شود. شاید به همین جهت است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر کس کودکی ‏ نزد اوست، باید برایش کودکی ‏ کند».[۵] در همین راستا جابر می گوید: دیدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با دست و پا راه می رفت، در حالی ‏ که حسن و حسین(علیهما السلام) بر پشتش سوار بودند و می فرمود: «شتر شما، بهترین شترها و شما، بهترین سوار هستید».[۶] شخصی به نام عبدالله بن شیبه می گوید: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در نمازی سجده را بسیار طولانی کرد. بعد از نماز مردم علت این طولانی شدن را پرسیدند. حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فرزندم حسن بر گردن من بود. نخواستم عجله کنم تا نیاز فرزندم برآورده شود یا اینکه خودش پایین بیاید».[۷]

امام صادق(علیه السلام) نیز در روایتی فرموده است: «دست کم بچه را ۷ سال رها کن تا می تواند از دنیای بازی لذتش را ببرد».[۸] امام کاظم(علیه السلام) نیز فرموده است: «کسانی در بزرگسالی عجول، شتابزده و بی ظرفیت هستند که در کودکی به اندازه کافی بازی نکرده اند».[۹] مفضل بن عمر می گوید: «خدمت امام موسی کاظم(علیه السلام) رسیدم. دیدم آن حضرت، فرزند خود امام رضا(علیه السلام) را در دامان خود نشانده و او را می بوسد. گاه او را در آغوش می گیرد و گاه بر شانه اش می گذارد و می گوید: پدر فدای تو باد! چه بوی خوشی داری و چه اخلاق نیکو و پاکیزه ای و چه آشکار و روشن است، فضل و دانش تو».[۱۰]

از آنجا که بازی هم در رشد جسمی کودک و هم در رشد فکری و عقلی و عاطفی کودک نقش دارد و مهم ترین بعدی که در رشد باید مورد توجه قرار گیرد، رشد شخصیت کودک است؛ امام خمینی(ره) به این مسئله توجه کافی داشتند.[۱۱] خانم فریده مصطفوی، دختر امام(ره)، درباره نوه‏ های ایشان می گوید: «نوه های آقا همه شلوغ بودند. امام(ره) به دختر من که از شیطنت ‏بچه خود گله می کرد، می گفت: من حاضرم ثوابی که تو از تحمل شیطنتِ ‏حسین می ‏بری، با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم».[۱۲]

 

۲. تشویق کودکان

تشویق، یکی از دو بُعد وظایف پیامبران است که رهبر دینی به وسیله آن، مردم را در تمامی جنبه های دینی به حرکت و تکاپو وا می دارد؛ چنانکه قرآن کریم به این امر مهم چنین اشاره کرده است: «یَا أیُهَا النَّبی حَرِّضِ الْمُؤمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ ...؛[۱۳] ای رسول! مؤمنان را به جنگ ترغیب کن». در تربیت انسان اصل بر تشویق و ترغیب است، نه تنبیه و مجازات. امام علی(علیه السلام) نیز با اشاره به این اصل فرموده است: «ضَادُّوا الشَّرَّ بِالخَیرِ؛[۱۴] به وسیله خوبی با بدی بستیزید». تشویق، موجب تحریکی عاطفی، مادی یا معنوی می شود که وسیله ای برای تحقق اعمال و رفتار مثبت افراد است. بنابراین مقصد در تشویق، هدایت و راه آموزی است. کودک در آغاز زندگی جاهل و نسبت به مواضع گوناگونی که باید اتخاذ کند، کاملاً بی خبر است و تأیید و تشویق، او را برای تصمیم گیری های صحیح در آینده آماده می کند. بی شک این جهت دهی ها باید به سوی فضایل و اخلاق باشد تا شخصیت افراد را بپروراند و آنان را به سوی شرف و انسانیت سوق دهد.[۱۵]

 

بنابراین تشویق فرزندان، یکی از راه های ابراز محبت است که مورد نیاز آن هاست؛ زیرا کودک هر عمل نیکی را که انجام می‎دهد، انتظار پاداش دارد و والدین باید این انتظار را برآورده کنند تا برای پیشرفت او ایجاد انگیزه نمایند. اگر چه باید توجه داشت که تشویق نباید به صورت رشوه در آید. کودک باید عمل خوب را به عنوان وظیفه شخصی و اجتماعی انجام دهد، بدون اینکه توقعی برای ستایش آن داشته باشد؛ ولی والدین باید او را به عنوان فردی وظیفه شناس تشویق کنند.[۱۶] برای اینکه کودک به تدریج استقلال یابد، خود را از وجود والدین بی نیاز نماید و بتواند شخصاً زندگی کند، باید با هر عمل کوچکی که انجام می دهد و اعتماد به نفس او را آشکار می سازد، مورد تشویق والدین قرار گیرد.[۱۷]

آیات قرآن و روایات بسیاری نیز بر محبت ورزی تأکید کرده اند؛ زیرا بنای مکتب اسلام، مهر و محبت و سیره و رفتار ائمه نمونه کامل این مهربانی است؛ چنانکه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «کودکان خود را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید. وقتی به آن ها وعده ای می دهید، حتماً وفا کنید؛ زیرا کودکان، شما را رازق خود می پندارند».[۱۸] همچنین فرموده است: «کودکان را در بغل بگیرید و بر دوش خود بنشانید»،[۱۹] «فرزندان تان را زیاد ببوسید؛ زیرا به واسطه هر بوسه ای، درجه شما در بهشت بالا می رود».[۲۰]

 

تأثیرات تربیتی محبت

 

۱. زمینه ساز رشد عاطفی و شکوفایی استعداد

محبت والدین به فرزندان، زمینه رشد عواطف و روان فرزندان را فراهم می کند. منظور از رشد عاطفه، احیا و شکوفایی استعدادها، رشد طبیعی، تدریجی و هماهنگ آن شناخت و شکوفایی قابلیت های فطری، رشد و پرورش رغبت های مثبت، جهت دهی آن ها به سوی کمال و انطباق آن با اصول و ضوابط انسانی، تعدیل حس رقابت و تملک و سرور و لذت است. پرورش عواطف، از هدف های مهم تربیت است. بنابراین از طریق پرورش و تربیت بر مبنای اسلام، می توان در رشد عاطفه و مهر و محبت در وجود کودکان مؤثر بود.[۲۱]

 

۲. جلوگیری از رذائل اخلاقی و احساس حقارت

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را با روش محبت، از رذائل دور ساخت و به فضایل آراست. جهان آفرینش نیز بر اساس رحمت و محبت سامان یافته است و بدان کمال می یابد و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، جلوه تام رحمت و محبت الهی و روش تربیتی اش بر رحمت و محبت استوار بود. از این رو خداوند آن حضرت را چنین معرفی کرده است: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ؛[۲۲] و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

برای تربیت انسان باید در او عشقی آفرید که از تمام غریزه ها نیرومندتر باشد و در او نیرویی گذاشت که تمام زنجیرها را با خود بردارد. مادامی که این عشق عظیم و نیروی بزرگ در انسان پا نگیرد، برای او حرکتی نخواهد بود و از بند اسارت ها نجات نخواهد یافت. ما از محبوب های خود به خاطر چیزی که محبوب تر است، چشم می پوشیم و خوب را فدایی خوب تر می کنیم تا آنچه را که با اهمیت تر است، انتخاب کنیم. عشق شدیدتر و حب الله، ما را از اسارت غرایز و حب نفس و حب دنیا آزاد می کند.[۲۳]

اظهار محبت به فرزند نیز او را از ابتلا به عقده نفسانی و احساس کمبود حقارت مصون می دارد، اما کودکی که از محبت های گرم پدر و مادر محروم بوده و یا نیاز او درستی اشباع نشده است، در نفس خویش احساس محرومیت و نسبت به پدر و مادر و دیگرانی که او را دوست ندارند، عقده نفسانی پیدا می کند. چنین انسانی در معرض هر گونه انحراف و فسادی خواهد بود. به عقیده بسیاری از دانشمندان، بیشتر تندخویی ها، خشونت ها، لج بازی ها، زورگویی ها، بدبینی ها، اعتیادها، افسردگی ها، گوشه گیری ها، نا امیدی ها و ناسازگاری های افراد، معلول عقده حقارتی است که در اثر محرومیت از محبت به وجود آمده است. بنابراین اظهار محبت را می توان به عنوان یکی از عوامل مهم بازدارنده از مفاسد اخلاقی و اجتماعی معرفی نمود. در پرتو محبت می توان احساسات و عواطف کودک را به خوبی پرورش داد و از او انسانی شایسته ساخت.[۲۴]

 

۳. انگیزه سازی

یکی از اثرات محبت، انگیزه سازی است. اگر والدین عمل خوبِ بچه ها را با مهربانی بستایند، این امر سبب تداوم رفتار مثبت در آن ها خواهد شد. بچه ها از نوازش ها، بوسه ها، در آغوش گرفتن ها و حتی از آهنگ محبت آمیز سخنان پدر و مادر انگیزه می گیرند.[۲۵]

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان والاترین مربی بشر، با محبت به مردم انگیزه تغییر و اصلاح می داد و بیشترین لطف و محبت را به مردم داشت. حضرت تحولات اساسی را در پرتو چنین روشی برای افراد محقق می کرد؛ زیرا روش محبت در تربیت، روشی برانگیزاننده همه استعدادهای آدمی در جهت کمال مطلق است. تولید رقت و رفع غلظت و خشونت از روح یا همان تلطیف عواطف، تمرکز و از بین رفتن تشتت و تفرق نیروها و در نتیجه قدرت حاصل از تجمع، همه از آثار عشق و محبت است. محبت چنان انسان را متحول می کند که هیچ چیز دیگری با آن قابل قیاس نیست و هیچ چیز نمی تواند مانند آن انسان را از ملک به ملکوت بکشاند.[۲۶]

محبت در تربیت و تحول معنوی فرزندان نیز چنین نقشی دارد. کودک در محیط گرم محبت، اظهار محبت را از پدر و مادر یاد می گیرد و خوش قلب، خیرخواه و انسان دوست تربیت می شود؛ زیرا طعم شیرین محبت را چشیده است؛ از این رو در آینده این عمل را نسبت به دیگران انجام می دهد. چنین انسانی وقتی بزرگ شد، نسبت به همسر، فرزندان، دوستان و معاشرین خود اظهار محبت و آن ها را شاداب می کند و در مقابل نیز از محبت های متقابل دیگران برخوردار می شود.

در حقیقت بالا رفتن انگیزه کودک برای زندگی، درس، تحصیل و حتی برنامه ریزی در آینده، داشتن خانواده ای پر مهر و محبت است. محبت می تواند از هر کسی به کودک منتقل شود، اما هیچ محبتی بهتر و ارزشمندتر از محبت والدین به کودک نیست. بالا رفتن انگیزه کودک، موجب موفقیت در آینده او خواهد شد. تجربه نشان داده است بیشتر افراد موفق، خانواده و دوستانی مهربان داشته اند که حامی معنوی آن ها بوده اند. محبتی که از روی منطق باشد، کودک را در آینده به فردی مهربان، با انگیزه، منطقی و پیروز مبدل خواهد کرد.

نقش برانگیزانندگی محبت در فرزند از این روست که اعتماد به نفس فرزند تقویت می شود. تجربه نشان داده است کودکانی که با محبت والدین و بر اساس اصول منطقی و آرامش تربیت شده اند، در اجتماع نیز از عزت نفس بالایی برخوردارند. بنابراین هر چه کودک در ابتدای زندگی با مهر و محبت والدین بزرگ شود، در آینده می تواند با پشتوانه قوی تری زندگی کند و این پشتوانه قوی، موجب افزایش عزت نفس او خواهد شد.

 

نتیجه گیری

انسان در مسیر رشد و رسیدن به هدف آفرینش، نیاز به محبت کردن و مورد محبت واقع شدن دارد. خانواده خوب و رشدیافته، خانواده ای است که سرشار از محبت باشد؛ چنانکه مهم ترین رمز توفیق رهبران دینی و به ویژه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، بهره گیری از بهترین راهکار تربیتی، یعنی ابراز محبت به مردم بوده است؛ زیرا مهرورزی و محبت، بهترین ابزار رسیدن به تربیت الهی است. بیان محبت و اظهار مهر والدین نسبت به فرزندان، آغاز مسیر تربیت، و اهمیت آن تا آنجاست که دل های مشتاق فرزندان را صید می کند، آتش فاصله ها و اختلافات خانوادگی را خاموش می نماید، افسردگی ها را معالجه می کند و سخت ترین شرایط زندگی را برای خانواده ها تحمل پذیر می سازد.

والدین می توانند از اکسیر حیات بخش محبت برای زمینه سازی رشد فرزندان و بازدارندگی از هر نوع رفتار نادرست و انگیزه سازی برای انجام فعالیت های موفقیت آمیز استفاده کنند. اگر فرزندان به هر دلیلی در مسیرهای انحرافی قرار گرفتند و درگیر آسیب های اجتماعی شدند، باز هم بهترین راه برای جلوگیری آن ها از ادامه مسیر، مهرورزی والدین است؛ زیرا فرزند با دریافت این عشق و محبت خالصانه، عزت نفس پیدا می کند و به لیاقت و شایستگی و ارزش خود پی می برد.

 

فهرست منابع

۱. امینی، ابراهیم، آیین تربیت، تهران: انتشارات اسلامی، ۱۳۶۸ش.

۲.حجتی کرمانی، سید محمدباقر، سه گفتار پیرامون برخی از مسائل تربیتی اسلام، چاپ هشتم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۹ش.

۳.حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم: کتابچی، ۱۳۸۶ش.

۴.حسینی زاده، سید علی، تربیت فرزند، چاپ چهارم ، قم: انتشارات حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۴ش

۵.حیدری، معصومه، آداب رفتار با دختران، کاشان: محتشم، ۱۳۷۹ش.

۶.خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۰ش.

۷.ستوده، امیررضا، پابه پای آفتاب: گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(ره)، چاپ ششم، تهران: موسسه نشر پنجره، ۱۳۸۷ش.

۸.شعاری نژاد، علی اکبر، روان شناسی رشد، چاپ نوزدهم، تهران: نشر اطلاعات، ۱۳۸۸ش.

۹.صفائی حائری، علی، مسئولیت و سازندگی، قم: لیله القدر، ۱۳۸۶ش.

۱۰. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: شریف رضی، ۱۳۷۰ش.

۱۱. فایخی، علی و محسن آشتیانی، مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، قم: روحانی، [بی تا].

۱۲. قائمی، علی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودک، تهران، هاد ، ۱۳۵۸

۱۳. ـــــــــــ، خانواده و مسائل مدرسه ای کودکان، تهران: انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۸ش.

۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت: نشر اسلامیه، ۱۳۸۶ق.

۱۵. مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه؛ چاپ اول، تهران: انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۴۹ش.

۱۶. هلاکویی، فرهنگ، اصول پدری و مادری در تربیت فرزندان، تهران: انتشارات باهدف، ۱۳۹۳ش.

 
پی نوشت ها:

[۱]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ‏۶، ص ۴۹.

[۲]. فرهنگ هلاکویی، اصول پدری و مادری در تربیت فرزندان، ص ۱۷۰.

[۳]. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۲۲۲.

[۴]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ‏۶، ص ۴۹.

[۵]. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۱۳.

[۶]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ۴۲، ص ۲۸۵.

[۷] .همان، ج ۴۲، ص ۲۹۴.

[۸]. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۹۴.

[۹]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ۶۰، ص ۳۶۲.

[۱۰]. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۵۵۷.

[۱۱]. سید محمدباقر حجتی کرمانی، سه گفتار پیرامون برخی از مسائل تربیتی اسلام، ص ۶۶.

[۱۲]. امیر رضا ستوده، پابه‌پای آفتاب، ج ۱، ص ۱۰۷.

[۱۳]. انفال: ۶۵.

[۱۴]. جمال‌الدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم ودررالکلم، ص ۱۱۷.

[۱۵]. علی قائمی، خانواده و مسائل مدرسه‌ای کودکان، ص ۲۸۸

[۱۶]. علی قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودک، ص ۹۶.

[۱۷]. علی‌اکبر شعاری‌نژاد، روان‌شناسی رشد، ص ۵۶.

[۱۸]. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۱۲۶.

[۱۹]. ملامحسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج ۳، ص ۳۶۶.

[۲۰]. معصومه حیدری، آداب رفتار با دختران، ص ۷۳.

[۲۱]. علی فایخی، مبانی تربیت و اخلاق اسلامی، ص ۱۰۸.

[۲۲]. انبیا: ۱۰۷.

[۲۳]. علی صفایی حائری، مسئولیت و سازندگی، ص ۶۷.

[۲۴]. سید علی حسینی‌زاده، تربیت فرزند، ص ۸۰.

[۲۵]. ابراهیم امینی، آیین تربیت، ص ۱۲۳.

[۲۶]. مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه، ص ۴۱.

 

به قلم: راضیه علی اکبری، دکترای کلام اسلامی و مدرس دانشگاه