
emamian
ارزیابی مثبت قانونگذاران عراقی از سفر الکاظمی به تهران
برخی از قانونگذاران عراقی در ارزیابی سفر «مصطفی الکاظمی» نخستوزیر این کشور به ایران تأکید کردند که ایران در ترسیم روابط مبتنی بر منافع مشترک، اصل حسن همجواری و عدم دخالت در امور داخلی، مهره مهمی به شمار میرود.
ائتلاف «الوطنیه»
به گزارش خبرگزاری رسمی کشور عراق «واع»، «کاظم الشمری» نماینده ائتلاف «الوطنیه» در این خصوص به خبرگزاری عراق گفت: «عراق موقعیت جغرافیایی مهمی دارد؛ از این رو ما باید در ارتباط با تمام کشورها بویژه کشورهای همسایه نقش متوازنی ایفا کنیم».
او در ادامه گفت: «سفر الکاظمی به ایران برای ترسیم روابط بر پایه منافع مشترک، اصل حسن همجواری و عدم دخالت در امور داخلی حلقه مهمی به شمار میرود».
فراکسیون «صادقون»
«احمد الکنانی» نماینده فراکسیون صادقون نیز در این خصوص گفت: «فعال کردن بعد اقتصادی با جهان باعث ثبات روابط با این کشورها خواهد شد. اهمیت برقراری روابط با کشورهای همسایه بهشرط احترام به حاکمیت عراق و عدم دخالت در امور داخلی از اهمیت برخوردار است؛ بر این اساس، سفر الکاظمی به ایران گامی خوب در راستای توسعه روابط دو کشور است».
عضو پارلمان عراق
«مازن الفیلی» عضو پارلمان عراق نیز در این ارتباط گفت: «سفر الکاظمی به تهران در این شرایط سختی که کشور با آن دست و پنجه نرم میکند، بسیار حائز اهمیت است به خاطر بحث و تبادل نظر درباره چندین پرونده که در رأس آنها دادوستدهای تجاری قرار دارد. عراق و ایران از ارتباطات تاریخی و جغرافیایی برخوردارند؛ از این رو دو طرف حتما باید در مسائل اقتصادی، امنیتی و بهداشتی با یکدیگر همکاری داشته باشند».
نخستوزیر عراق روز گذشته در صدر هیأتی دولتی وارد تهران شد و پس از دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی، رئیس جمهور، دبیر شورای عالی امنیت ملی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران سفر؛ امروز (چهارشنبه) سفر خود را به پایان رساند.
خانه خدا لباس احرام بر تن کرد+عکس
هر ساله قبل از آغاز عملیات حج تمتع، پرده خانه خدا مقداری بالا کشیده میشود و پارچهای سفید رنگ از جنس کتان دورتا دور کعبه نصب میشود.
شب گذشته نیز همزمان با شب اول ماه ذیالحجه، پرده خانه خدا از چهار طرف حدود سه متر از پایین جمع شد و پارچه سفیدرنگ در چهار طرف کعبه کشیده شد و به نوعی خانه خدا نیز همزمان با آغاز ماه ذیالحجه احرام بست.
این اقدام که هر ساله در چنین ایامی انجام میشود، به گفته برخی کارشناسان به منظور جلوگیری از آسیب احتمالی پرده کعبه است و برخی نیز معتقدند این اقدام برای همرنگ شدن با زائران حج تمتع که لباس سفید احرام به تن میکنند، صورت میگیرد.
همچین در روز عرفه که حجاج در صحرای عرفات هستند، پرده جدید کعبه جایگزین پرده فعلی میشود.
در ادامه تصاویری از احرام بستن خانه خدا در شب اول ذیالحجه ۱۴۴۱ را که توسط متولیان مسجدالحرام انجام شد، مشاهده میکنید:
الکاظمی: ارشادات آیت الله خامنه ای کلید حل مشکلات است
مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق، دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی را سعادتی بزرگ دانست و با قدردانی از مواضع و حمایتهای ایران در مقاطع مختلف بهویژه در دوران جنگ با داعش و تکفیریها گفت: مردم عراق هیچگاه حمایت های ایران را فراموش نخواهند کرد و واقعیت این است که خون عراقیها و ایرانیها در جنگ با تکفیری ها در هم آمیخته است.
نخست وزیر عراق تأکید کرد: روابط ایران و عراق یک رابطه عمیق و طولانی تاریخی و فرهنگی و مذهبی با پشتوانه عشق و ارادت به اهلبیت علیهمالسلام است.
الکاظمی همچنین خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی گفت: ارشادات و نصایح جنابعالی همچون کلید حل مشکلات است و من بابت این راهنماییها تشکر و قدردانی میکنم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار نخست وزیر عراق: ایران خواهان عراقِ عزتمند و مستقل، و آمریکا دشمن عراق قوی است
رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (سه شنبه) در دیدار آقای مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق، روابط ایران و عراق را به پشتوانه اشتراکات فراوان تاریخی، مذهبی، فرهنگی و عادات و سنن به معنی واقعی کلمه برادرانه خواندند و تأکید کردند: آنچه در روابط دو جانبه برای جمهوری اسلامی ایران بسیار حائز اهمیت است منافع، مصالح، امنیت، عزت، اقتدار منطقهای و بهبود شرایط در عراق است.
حضرت آیت الله خامنهای با تأکید بر اینکه ایران هیچگاه بنای دخالت در امور عراق را نداشته و نخواهد داشت، گفتند: ایران، خواهان عراقِ عزتمند، مستقل و با حفظ تمامیت ارضی و وحدت و انسجام داخلی است.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: ایران قطعاً با هر آنچه موجب تضعیف دولت عراق شود، مخالف است.
حضرت آیت الله خامنهای افزودند: البته دیدگاه آمریکاییها درباره عراق درست در نقطه مقابل ما است زیرا آمریکا به معنی واقعی کلمه دشمن است و موافق عراق مستقل، قوی و دارای حکومتی با رأی اکثریت نیست.
ایشان تأکید کردند: برای آمریکاییها اینکه چه فردی نخست وزیر عراق باشد مهم نیست آنها بهدنبال حکومتی همچون حکومت «پل برمر» حاکم آمریکایی عراق در اوایل سقوط صدام هستند.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: ایران در خصوص روابط عراق با آمریکا دخالتی نمیکند اما انتظار دارد که دوستان عراقی، آمریکا را بشناسند و بدانند که حضور آمریکا در هر کشوری منشأ فساد، خرابی و ویرانی است.
حضرت آیت الله خامنهای تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران انتظار دارد تصمیمِ دولت، ملت و مجلس عراق برای اخراج آمریکاییها پیگیری شود زیرا وجود آنها موجب ناامنی است.
ایشان جنایت آمریکا در ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس را یک نمونه از نتیجه حضور آمریکاییها برشمردند و خطاب به نخست وزیر عراق افزودند: آنها میهمان شما را در خانه شما کشتند و صریحاً به این جنایت اعتراف کردند که این موضوع کوچکی نیست.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران هرگز این موضوع را فراموش نخواهد کرد و قطعاً ضربه متقابل را به آمریکاییها خواهد زد.
حضرت آیت الله خامنهای، اجماع گروهها و جریانهای سیاسی عراق برای انتخاب دولت آقای کاظمی را اقدامی پسندیده خواندند و گفتند: آمریکاییها و عوامل آنها همواره بهدنبال خلأ قدرت در کشورهای منطقه هستند تا از آن طریق هرج و مرج ایجاد و زمینه را برای دخالت خود فراهم کنند، همان کاری که در یمن انجام دادند و اکنون اوضاع تأسفبار یمن را همه شاهد هستند.
ایشان با تأکید بر حمایت ایران از دولت آقای کاظمی خاطرنشان کردند: عقل، دین و تجربه اقتضاء میکند که روابط ایران و عراق در همه زمینهها بیش از پیش ارتقاء یابد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: البته گسترش روابط ایران و عراق مخالفینی دارد که در رأس آنها آمریکا است ولی به هیچ وجه نباید از آمریکا ترسید زیرا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
حضرت آیت الله خامنهای گفتند: آمریکاییها زحمت و اذیت ایجاد میکنند اما دولت عراق باید بدون اعتنا به این مزاحمتها به مسیر خود با قدرت ادامه دهد و مردم را بهعنوان پشتوانه خود حفظ کند.
ایشان مرجعیت و شخص آیت الله سیستانی را یک نعمت بزرگ برای عراق خواندند و خاطرنشان کردند: حشدالشعبی یک نعمت بزرگ دیگر در عراق است که باید آن را حفظ کرد.
در این دیدار که آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهور نیز حضور داشت، آقای مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق، دیدار با رهبر انقلاب اسلامی را سعادتی بزرگ دانست و با قدردانی از مواضع و حمایتهای ایران در مقاطع مختلف بهویژه در دوران جنگ با داعش و تکفیریها گفت: مردم عراق هیچگاه حمایتهای ایران را فراموش نخواهند کرد و واقعیت این است که خون عراقیها و ایرانیها در جنگ با تکفیریها در هم آمیخته است.
نخست وزیر عراق تأکید کرد: روابط ایران و عراق یک رابطه عمیق و طولانی تاریخی و فرهنگی و مذهبی با پشتوانه عشق و ارادت به اهلبیت علیهمالسلام است.
آقای کاظمی همچنین خطاب به رهبر انقلاب اسلامی گفت: ارشادات و نصایح جنابعالی همچون کلید حل مشکلات است و من بابت این راهنماییها تشکر و قدردانی میکنم.
راهکارهای آیت الله العظمی مظاهری برای داشتن زندگی لذت بخش
حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
حدیث بیست و ششم: پاداش خاص خداوند برای عفو و گذشت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
روایتی از امام هفتم، حضرت موسیبنجعفر «سلاماللهعلیه» در تحف العقول آمده است که میفرمایند:
«یُنَادِی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا مَنْ کَانَ لَهُ عَلَی اللَّهِ أَجْرٌ فَلْیَقُمْ فَلَا یَقُومُ إِلَّا مَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّه» [۱]
در روز قیامت منادی ندا میدهد که: هرکس اجر و ثوابش بر عهدۀ خداست برخیزد! در این هنگام تنها کسانی که دیگران را بخشیدهاند و درصدد اصلاح بین مردم بودهاند از جا بر میخیزند که اجر آنها بر عهدۀ خداوند است.
در واقع کسانی که بر خدای تعالی حق دارند، آنجا به ندای منادی برمیخیزند. خیلی مهم است افرادی حق بر خدا داشته باشند. آنها چه کسانی هستند؟ دستهای بلند میشوند و میگویند: ما حقّ بر خدا داریم، حق بر خدای ما از این بابت است که در دنیا اهل عفو بودیم و به واسطۀ عفومان اصلاح ذاتالبین میکردیم. پروردگار عالم حقّشان را ادا میکند و پاداش خاصی به آنها عنایت میفرماید.
روایت، روایت عجیبی است؛ زیرا در قیامت که همه باید با عفو و چشم پوشی خداوند متعال بهشتی شوند، طبق این روایت، گروهی بهواسطۀ عمل خودشان به بهشت میروند و پاداش خاصّی نیز به ایشان تعلّق میگیرد.
قرآن کریم، یکی از صفات متّقین که استحقاق برخورداری از بهشت و مغفرت خداوند را دارند، همین «عفو» میداند: «الْعافینَ عَنِ النَّاس» [۲].
خداوند تعالی در قرآن خطاب به پیامبر «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین» [۳].
فضیلت عفو و گذشت، اوّل باید در خانه، در زندگی و بین اعضای خانواده حاکم گردد. باید توجه شود که توافق اخلاقی صددرصد در میان زن و شوهر محال است.
ظاهراً فقط امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» و حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» چنین توافق اخلاقی داشتهاند، آن هم برای اینکه آن دو بزرگوار نور واحدند و یکی هستند، توافق اخلاقی صددرصد دارند. [۴] وگرنه، زن و شوهر هرکه باشند، ممکن نیست توافق اخلاقی کامل بین آنها برقرار شود. اگر پنجاه درصد توافق اخلاقی داشته باشند، خیلی خوب است، ولی برای برخورداری از یک زندگی موفق و نمونه، باید آن پنجاه درصد باقیمانده را با عفو، گذشت و ندیده گرفتن جبران کنند. اگر نتوانند عفو را در زندگی حاکم کنند، توافق اخلاقی نیست و در اثر آن، جرّ و بحث شروع میشود، بیمهریها وارد خانه شده، موجب بروز اختلاف خواهد شد. بعضی اوقات جدلها، منجر به سوختن و ساختن میشود که یک عمر، مرگ تدریجی است. به همین خاطر است که برخی زن و شوهرها، همدیگر را دوست ندارند. دستهای از آنان با بیباکی به سمت طلاق میروند، که مبغوضترینِ حلالها است. امام صادق «سلاماللهعلیه» میفرمایند: «مَا مِنْ شَیْءٍ مِمَّا أَحَلَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَبْغَضَ إِلَیْهِ مِنَ الطَّلَاقِ» [۵].
دستۀ دیگری نیز مجبورند بسوزند و با هم بسازند. وقتی عفو و گذشت نباشد، وقتی ایثار و فداکاری نباشد، به واسطۀ فقدان توافق اخلاقی، به واسطۀ جرّ و بحثها، به محبّت آنها ضربه میخورد، شیشۀ محبّت میشکند و پیوند کردن شیشۀ شکسته، بسیار مشکل است. در حالیکه اگر اهل عفو باشند، به آن میزان توافقی که دارند، قناعت میکنند و با گذشت و چشم پوشی، زندگی را اصلاح میکنند.
بهعبارت دیگر، گذشت آنها جای آن پنجاه درصد توافق را میگیرد و توافق اخلاقی آنها صددرصد میشود. یعنی پنجاه درصد که ندارند را نمیبینند و آن پنجاه درصد که دارند را میبینند. این افراد مثبت بین هستند و خوبیها و نیکیها را میبینند، از این جهت چرخ زندگیشان میچرخد.
مثبت دیدن و پرهیز از منفیبافی و منفینگری، خود یک عامل مستقل برای بهبود روابط خانوادگی و برخورداری از زندگی سالم است.
اساساً لازم است همه در زندگی مثبتنگر باشند. منفینگری و دنبال کردن بدیها و نواقص، شیوۀ مگس است. وقتی مگس وارد یک باغ میشود، بهجای دیدن گل و گیاه و استفاده از زیباییها، اشیاء کثیف را پیدا میکند و روی زبالهها مینشیند.
در روایات میخوانیم که انسانهای بد، مثل مگس، محاسن دیگران را رها میکنند و به دنبال عیوب و پلیدیها هستند. [۶] انسان باید مانند زنبور عسل، با مثبتنگری، بهدنبال خوبیها و زیباییها باشد و عیوب و نواقص را نبیند.
از پیامبر «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» روایت شده است که مؤمن، مانند زنبور عسل، دنبال خوبیها و پاکیزگیها است. [۷]
هر زن و مردی، نواقصی دارند. همسر آن زن یا مرد، باید به جای تمرکز روی نواقص و دیدن عیبها، خوبیها و صفات نیک او را ببیند و از او قدردانی کند. بخشیدن و ندیدن بدیها و دیدن امتیازها و خوبیها، بسیار سفارش شده و بنابر روایت امام هفتم، اجر و پاداش آن بر عهدۀ خداوند متعال است.
قرآن کریم معمولاً به دنبال «عفو»، کلمۀ «صفح» را بیان میفرماید. عفو، مرتبۀ اوّل است و مرتبۀ بالاتر آن که قرآن از ما میخواهد، صفح است. معنای صفح این است که انسان علاوه بر گذشت، باید ندیده بگیرد، باید به دل نگیرد و کینهتوزی نداشته باشد: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا» [۸].
بهعبارت روشنتر، توصیۀ اکید قرآن کریم این است که عفو کنید، از همدیگر بگذرید، ولو از حقّ خودتان بگذرید، امّا در این گذشت، کینهتوزی نباشد و به دل نگیرید و فراموش کنید.
به دنبال آن میفرماید: «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» [۹]؛ یعنی آیا دوست ندارید که خدا از شما بگذرد؟ اگر میخواهید که مشمول عفو پروردگار گردید، خودتان همدیگر را عفو کنید و از هم بگذرید.
اگر «عفو» و «صفح»، در زندگی جایگاه داشته باشد و حاکم شود، زن و شوهر با هم رفیق هستند، زندگی برای آنها لذتبخش است و فرزندان سالم به جامعه تحویل میدهند؛ ولی اگر «عفو» و «صفح» در یک خانه نباشد، زندگی اهل آن خانه زندگی نیست، مردگی است، مرگ تدریجی است. وای به آن زن و شوهری که محبّت ندارند، عفو و گذشت و صفح ندارند! چه مصائبی در خانه به آنها تحمیل میگردد و بچههای آنها نیز معمولاً عقدهای هستند و سلامت روحی ندارند.
مرتبۀ بعدی عفو، که خداوند از همه، بهخصوص از زن و شوهر میخواهد، «غفران» است. قرآن کریم میفرماید: «إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» [۱۰]
یعنی بعد از گذشت و بعد از به دل نگرفتن، در برابر بدی طرف مقابل، به او نیکی کنید. در ادامۀ آن نیز با تأکید میفرماید: خداوند تعالی، «غَفُورٌ» و «رَحیمٌ» است. پس همانطور که ذات باری تعالی برای ما عفو و صفح و غفران دارد، ما نیز باید این صفات حسنه و فضائل اخلاقی را در وجود خویش بارور سازیم و مثل خدا، هم ببخشیم، هم به دل نگیریم و هم نیکی کنیم.
غفران از ریشۀ غفر، بر ستر و پوشش دلالت دارد و در اصطلاح به این معناست که روی خطا، ستم یا گناه با چیزی اضافهتر از آن پوشانده شود؛ یعنی علاوه بر عفو که گذشتن ظاهری است و افزون بر صفح که بخشش باطنی شمرده میشود، در مرتبۀ سوّم، انسان قادر میشود به شخص خطاکار، احسان کند و بدی او را با نیکی پاسخ گوید.
قرآن کریم بر این مرتبه از عفو تأکید دارد. چنانکه میفرماید: «یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ» [۱۱]، همچنین در آیۀ دیگری میفرماید: «ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَة» [۱۲].
این صفات باید بین زن و شوهر و در کانون خانواده نهادینه شود. اگر مرد یا زن از همدیگر خطا یا اشتباهی دیدند یا اگر یکی به دیگری بدی کرد، طرف مقابل باید عفو کند. عفو تنها کافی است؟ خیر، عفو تنها بغض و کینه جلو میآورد و خطرناک است. علاوه بر آن، صفح میکند، یعنی نادیده میگیرد، یعنی به دل نمیگیرد، یعنی کینهتوزی در کار نیست، یعنی درصدد انتقام بر نمیآید و رفتار او مثل وقتی است که اساساً اتفاقی نیفتاده و چیزی واقع نشده است. امّا قرآن کریم یک فضیلت بالاتر هم میخواهد و آن غفران است. یعنی اگر او بدی میکند، در پاسخ به او خوبی کند. حرفهای او نیش دارد، این به جای حرف نیشدار، حرفهای شیرین و محبّتآمیز بزند. او حقوق همسرش را مراعات نمیکند، این بهتر ادا کند. اگر اینگونه فضائل و صفات انسانی در خانهای حکمفرما گردد، رحمت خداوند متعال در آن خانه نازل خواهد شد: «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ». زندگی دنیوی اهل چنین خانهای شیرین و لذتبخش است، حیات اخروی آنها نیز معلوم است که حیات بهشتی است.
اساساً جایگاه «عفو» و جایگاه افرادی که اهل عفو بودهاند، در قیامت جایگاه والایی است، در بهشت همسایۀ چهارده معصوم «سلاماللهعلیهم» هستند، چون در دنیا از نظر فضیلت عفو، به آن بزرگواران شباهت داشتهاند.
امام صادق «سلاماللهعلیه» میفرمایند: «إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ مُرُوَّتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنَا» [۱۳].
بعضی از بزرگان، بهواسطۀ عفو و گذشت، به مقامهای والایی رسیدهاند، برای خاطر اینکه مثلاً همسرشان تندخو و پرخاشگر بوده، امّا با عفو، با صفح و با غفران، زندگی را اصلاح کردهاند و از خداوند تعالی پاداش دنیوی و اخروی عمل خویش را گرفتهاند. هرکه بخواهد خانهاش آباد باشد، باید عفو و صفح و غفران را در خانه حاکم کند.
این فضائل فقط مربوط به خانه و بین اعضای خانواده نیست، بلکه برای همه و در هر شأن و جایگاهی، رمز موفقیّت و سربلندی است.
مرحوم کاشف الغطاء «رحمتاللهعلیه» از مراجع تقلید بزرگ شیعیان است. نقل میکنند روزی در صف نماز یک فقیر خدمت ایشان رسیده و چیزی خواسته است. مرحوم کاشف الغطاء عذری میآورد، چون ظاهراً مبلغی برای پرداختن به آن فقیر همراه نداشته است. ناگهان آن فقیر آب دهان به صورت ایشان میاندازد. کاشف الغطاء احساس میکند که الان مردم او را کتک میزنند، لذا برمیخیزد و خودش برای او از مردم پول جمع میکند و مبالغ جمع شده را به فقیر میدهد.
قرآن کریم در آیهای میفرماید: «وَ جَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُها» [۱۴]؛ بیشتر مفسّرین این آیه را با آیۀ قصاص مرتبط دانستهاند و چنین معنا کردهاند که جزای هر ضربهای، به اندازۀ همان ضربه است و تجاوز از آن جایز نیست. چنانکه میفرماید: «أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ» [۱۵].
امّا این آیه، معنای دیگری نیز میتواند داشته باشد که مربوط به اهل معرفت است. طبق آن معنا، کسی که در مقابل بدی دیگران، مثل آنها بدی کند و بدکاری و اشتباه را مثل خودش جزا بدهد، او هم مرتکب یک بدکاری شده است. در واقع، جزای بدکاری، یک بدی مثل آن است.
مسلمان واقعی کسی است که طبق نظر قرآن کریم، در مقابل بدی دیگران، خوبی کند. این طرز رفتار کم پیدا میشود، زیرا دل پاک میخواهد، دلی که بتواند کینه در خود راه ندهد. دل بعضی انسانها به اندازهای پاک و صاف است که نه تنها کینه در آن راه نمییابد، بلکه عفو و صفح و غفران، در آن ملکه شده، به یک حالت مبدّل گشته و در اثر آن، اصلاً نمیتوانند عفو و صفح نکنند.
پسر آیتالله العظمی آقای مدیسهای «رحمتاللهعلیه» عصای زندگیش بود، خیلی عزیز بود. آن پسر را کشتند و سر بریدند. ایشان گفت: با علی آمدم، بدون علی میروم. همان وقت دستور داد که به قاتل کاری نداشته باشند و رهایش کنند؛ زیرا عفو برای او ملکه شده و نمیتواند نبخشد، نمیتواند صفح نکند.
اگر طلبهها و روحانیّون، مرحوم آقای مدیسهای را سرمشق خود قرار دهند و نه برای کشته شدن فرزندشان، بلکه در ناملایماتی که در معاشرت با مردم پیش میآید، طبق نظر قرآن کریم: «إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا» [۱۶]، برای مردم عفو عمومی داشته باشند، رفتارهای غلط را ندیده بگیرند و به همه، حتی کسانی که به آنها بدی میکنند، خوبی کنند، در تبلیغ و ترویج دین تأثیرش را میبینند و خیلی میتوانند مؤثر واقع شوند.
راجع به همین مرحوم آقای مدیسهای نقل میکنند که ایشان نامهها و استفتاءها را خودش پاسخ میداده است. گاهی نامهها حاوی اهانت و تهمت بوده است. آقای مدیسهای آن نامهها را جمع میکرده و در یک فرصت مناسب، در آب روان فرات میریخته است که هیچ کس نبیند. بزرگان همیشه عفو و صفح داشتهاند.
بنابراین هرکس میخواهد وارد جامعه شود و با هر مسئولیّتی با مردم سروکار داشته باشد، بهخصوص روحانیّون و مبلّغها باید بتوانند بدیها، اهانتها، غیبتها، تهمتها و سرزنشها که فراوان است را ببخشند و ندیده بگیرند تا در رسیدن به اهداف خود موفق شوند.
پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در حالیکه خیلی مجهّز بودند، بدون خونریزی مکه را فتح کردند. در اولین اقدام، بتها را به دست امیرالمؤمنین علی «سلاماللهعلیه» شکستند. سپس حلقۀ در خانۀ خدا را گرفتند و دعای وحدت را خواندند. مسجدالحرام مملو از دشمنان ایشان بود. کدام دشمنان؟ آن کسانی که صدمات و لطمات فراوانی به دوش پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» گذاشته بودند و ۸۴ جنگ طاقتفرسا به ایشان و مسلمین تحمیل کرده بودند. اکنون پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بر آنها مسلط شدهاند. با این اوصاف، فرمودند: با شما چکار کنم؟ همۀ آنها از زن و مرد و کوچک و بزرگ، فریاد زدند: هر عقوبتی دربارۀ ما بهکار بگیرید، بهجا است؛ برای اینکه ما از هیچ کاری دربارۀ شما و علیه اسلام و مسلمانها فروگذار نکردیم. آنها گمان میکردند که پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» همه را گردن میزنند، امّا آن حضرت فرمودند: من مانند برادرم یوسف به شما میگویم: «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ» [۱۷]. امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست. بعد هم فرمودند: بروید که شما آزاد شدگان هستید. و بدین ترتیب عفو عمومی اعلام کردند و همه را آزاد ساختند. [۱۸] در اثر همان عفو عمومی بود که همه فوج فوج مسلمان شدند و شرّ بت و بتپرستی از حجاز زدوده شد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً» [۱۹]
حضرت یوسف «سلاماللهعلیه» وقتی در اوج قدرت بود، برادران خود را بخشید. برادرانی که از هیچ اذیّتی دربارۀ او فروگذار نکرده بودند؛ او را زنده در چاه انداختند. بعد هم که خدا از چاه نجاتش داد، آمدند و او را به قول قرآن، به قیمت کمی فروختند: «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَة» [۲۰]. در روایت میخوانیم به هیجده درهم فروختند. [۲۱] حضرت یوسف رفت و به آن مقام و منزلت رسید و بالأخره عزیز مصر شد.
در نهایت برادرها رسوا شدند و در مقابل عزیز مصر که برادرشان بود سرافکنده شدند. آنگاه حضرت یوسف برای اینکه آنها شرمنده نباشند، گفت: «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ» [۲۲]؛ امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، خداوند ارحم الراحمین شما را میبخشد.
پس از آن نیز برای اینکه حضرت یعقوب «سلاماللهعلیه» فرزندان خویش را برای آزار و اذیّت یوسف، سرزنش و توبیخ نکند، گفت: «نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إِخْوَتی» [۲۳]؛ این کار زشت را برادرهایم نکردند، شیطان آنان را فریب داد. یعنی تقصیر را گردن شیطان انداخت و برادران را تبرئه کرد. بعد هم هرچه توانست به آنها نیکی و خدمت کرد.
سیرۀ پیامبران و اهل بیت «سلاماللهعلیهم» و نیز روش زندگی علما و بزرگان باید سرمشق زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی همه قرار گیرد و با الگوگیری از ایشان، عفو، صفح و غفران را در سرلوحۀ زندگی قرار دهند تا مشمول روایت امام هفتم «سلاماللهعلیه» شده، در قیامت سربلند گردند.
پی نوشت ها:
[۱]. تحف العقول، ص ۴۱۲.
[۲]. آل عمران، ۱۳۴: «از مردم در میگذرند.»
[۳]. اعراف، ۱۹۹: «گذشت پیشه کن، و به [کار] پسندیده فرمان ده، و از نادانان رُخ برتاب.»
[۴]. ر. ک: اندیشههای ناب، دفتر اوّل: سیره و فضائل حضرت زهرا «س»، ص ۴۸.
[۵] . الکافی، ج۶، ص۵۴.
[۶]. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج۲۰، ص: ۲۶۹.
[۷]. بحار الانوار، ج ۶۱، ص ۲۳۸.
[۸]. نور، ۲۲: «و باید عفو کنند و گذشت نمایند.»
[۹]. نور، ۲۲: «مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟»
[۱۰]. تغابن، ۱۴ : «و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید، به راستی خدا آمرزنده مهربان است.»
[۱۱]. قصص، ۵۴: «و [برای آنکه] بدی را با نیکی دفع مینمایند.»
[۱۲]. مؤمنون، ۹۶: «بدی را به شیوهای نیکو دفع کن.»
[۱۳] . الأمالی(للصدوق)، ص۲۸۹.
[۱۴]. شوری، ۴۰: «و جزای بدی، مانند آن، بدی است.»
[۱۵]. مائده، ۴۵: «جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان»
[۱۶]. تغابن، ۱۴: «و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید.»
[۱۷]. یوسف، ۹۲: «امروز بر شما سرزنشی نیست. خدا شما را میآمرزد و او مهربانترین مهربانان است.»
[۱۸]. بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۱۳۱.
[۱۹]. نصر، ۱-۳: «به نام خداوند رحمتگر مهربان، چون یاریِ خدا و پیروزی فرا رَسَد، و ببینی که مردم دستهدسته در دین خدا درآیند، پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه، که وی همواره توبهپذیر است.»
[۲۰]. یوسف، ۲۰: «او را به بهای ناچیزی-چند درهم- فروختند.»
[۲۱]. تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۱۷۲.
[۲۲]. یوسف، ۹۲: «امروز بر شما سرزنشی نیست. خدا شما را میآمرزد و او مهربانترین مهربانان است.»
[۲۳]. یوسف، ۱۰۰: «شیطان میان من و برادرانم را به هم زد».
روش های شناخت و همسرگزینی
شناخت طرف مقابل در ازدواج و نوع شخصیت و تفکرات وی، تابع متغیرهای گوناگونی است و نمیتوان به سهولت و با یک نگاه و یا صحبت معمولی، به این مهم دست یافت.
شناخت واقعی طرف مقابل فقط با گفتگوی دونفره، سؤال و جواب کلیشهای و یا چندبار نشست و برخاست مشخص نمیشود. برخی افراد تبحر زیادی در ظاهرسازی دارند و به راحتی میتوانند با حرّافی و چرب زبانی، دروغ گویی، پنهانکاری و... حقیقت را پنهان کنند و یا حقیقت را جور دیگری جلوه دهند و نهایتاً به مقصودشان برسند.
روش های شناخت همسر
معمولاً سه روش برای شناخت همسر و تشخیص ملاک ها و معیارهای ازدواج وجود دارد که عبارتنداز:
الف) تحقیق از افراد آگاه = ۵۰ ٪
ب) آزمون های روان شناختی = ۳۰ ٪
ج) گفت و گو های دختر و پسر در جلسات خواستگاری = ۲۰ ٪
تحقیق از افراد آگاه
همان طور که پیداست بیشترین سهم شناخت را تحقیق از افراد آگاه به خود اختصاص داده است. تحقیق، پرس و جو و بررسی ویژگی های فکری، اخلاقی، شخصیتی و رفتاری و جایگاه، موقعیت و شرایط خانوادگی فرد مورد نظر از گذشتههای دور تا به حال و در موقعیتهای مکانی و زمانی مختلف که شخصیت طرف در آن شکل گرفته است از اهمیت ویژهای برخوردار است که به فرد در تصمیم گیری نهایی کمک خواهد نمود.
توجه به دوستان فرد، یکی دیگر از راههای شناخت شخصیت و خصوصیات و ویژگی های اخلاقی اوست. در روایت آمده است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «الْمَرْءُ عَلَی دِینِ خَلِیلِهِ وَ قَرِینِه» (۲)؛ «آدمی به آیین و کیش دوست خویش است». روش زندگی فرد را دوست او تعیین می کند از این روی امام علی (علیه السلام) می فرماید: «هرگاه وضع شخصی بر شما نامعلوم شد و دین و آیین او را نشناختید، به دوستانش بنگرید. اگر اهل دین و آیین الهی اند، او نیز پیرو آیین خدا است».
تو اول بگو با کیان دوستی *** که تا من بگویم که تو کیستی
باید دید که فرد در گذشته و حال با چه کسانی روابط دوستانه و صمیمانه دارد؛ چون معمولاً افراد با هم فکران خود معاشرت می کنند، پس با شناسایی دوستان نزدیک فرد، میتوان خود فرد را بهتر و بیشتر شناخت. در ضمن برای شناخت شخصیت طرف مقابل تان و میزان پایبندی او به مسائل دینی، حلال و حرام الهی، می توانید در خصوص گذشته وی تحقیق کنید و از خانواده، بستگان و دوستانی که آن فرد را می شناسند و سالها با او رفت و آمد داشتهاند، از دوستان دوران مدرسه، معلمان و مربیان و... به روحیات و اخلاق او پی ببرید؛ علاوه بر این، وقتی انسان چند مرتبه با کسی رفت و آمد کند، خواهی نخواهی به روحیاتش پی خواهد برد؛ چون هیچ کس نمیتواند صفت اخلاقی و خصوصیت شخصیتی و یا مطلبی را به مدت طولانی در درون خودش پنهان سازد، بالاخره روزی آن را بروز و یا فاش خواهد ساخت.
شیوه های تحقیق
راه های تحقیق عبارتند از:
۱. شناسایی ویژگی های فردی و صفات خانوادگی فرد مورد نظر از طریق بستگان نزدیک؛
۲. تحقیق از روحیات فرد به وسیله خویشان و همسایگان او؛
۳. تحقیق از دوستان نزدیک او؛ دوستان دوران کودکی، دوران تحصیل و... و.
تحقیق از دوستان قدیمی، هم کلاسی های دوران مدرسه، هم محلی ها و همسایه ها و بررسی عملکرد طرف مقابل در گذشته و حال، تا حدود زیادی نشانگر ادامه همان روند در آینده است.
۴. از طریق مدیران، مسئولان مافوق و معلمان او؛
۵. از افرادی که او را می شناسند، حتی افرادی که رابطه خوبی با او ندارند و یا احیاناً خصومت و دشمنی بین آنها وجود دارد؛
۶. تحقیق در محل کار.
تحقیق از گذشته عملاً راه هر گونه ظاهرسازی و فریب را می بندد. حتی میتوان از برخی از افراد مطمئن و یا بستگان خواست که خواستگار را مدتی زیر نظر بگیرند و یا طرح دوستی با او بریزند و معاشرت خود را با او افزایش دهند تا به خصوصیات اخلاقی و ویژگی های شخصیتی طرف پی ببرند.
گفتگوی دوطرفه
گفتگوی دوطرفه در حد خودش مهم است و یکی از راههای مهم شناخت افراد و پی بردن به خصوصیات شخصیتی ویژگی های اخلاقی افراد، به حساب میآید.
امام علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه» (۱)؛ «حرف بزنید تا شناخته شوید، چرا که شخصیت هر انسانی در زیر زبانش نهفته است».
با دقت در نحوی سخن گفتن افراد، می توان بخشی از شخصیت آنان را دریافت؛ مثلاً انسان با نزاکت و با ادب هیچگاه زبانش را به سخنان زشت و ناپسند و یا الفاظ نامناسب نمیآلاید. رفتار و عملکرد افراد نیز علامت دیگری برای شناخت شخصیت آنها است. پایبندی به اصول اخلاقی، احترام به دیگران، نظم در کارها، نحوه راه رفتن، لباس پوشیدن و دیگر امور شخصی و اجتماعی، نشانگر چگونگی شخصیت و ویژگی های اخلاقی افراد است.
به قول سعدی شیرازی:
تا مرد سخن نگفته باشد *** عیب و هنرش نهفته باشد
مشاوره و آزمون های روان شناختی
با اجرای برخی آزمونهای روانشناختی توسط مشاوران و روانشناسان ازدواج نیز میتوان لایههای پنهان شخصیت طرف مقابل را بهتر شناخت و با خلق و خوی وی آشنا شد.
یکی از راههای مطمئن برای رسیدن به جمع بندی نهایی، استفاده از مشاوره پیش از ازدواج(PMC) میباشد. مراجعه حضوری به مراکز مشاورهای و خدمات روانشناختی معتبر و گفتگو با مشاوران و روانشناسان باتجربه از مشاوره پیش از ازدواج(PMC) به صحت و سلامت انتخاب همسر و ازدواج کمک زیادی خواهد کرد و میتوان زودتر و راحت تر به نتیجه رسید.
ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) چگونه رقم خورد؟
امیرمؤمنان و حضرت فاطمه (علیهماالسّلام) فضائل فراوانی دارند. تعدادی از مناقب آنها اختصاصی است و پارهای مشترک میان هر دو است. یکی از برجستهترین ویژگیهای مشترک، پیوند آسمانی این دو بزرگوار است. بر اساس منابع شیعه و اهل سنت، پیوند امیرمؤمنان و حضرت فاطمه (علیهماالسّلام) به دستور خدای متعال بوده است و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مامور به اجرای آن بود.
مطابق مستندات موجود، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در موقعیتهای گوناگون الهی بودن ازدواج امام علی و حضرت فاطمه (علیهماالسّلام) را مطرح نمود.
نیز مطابق این مستندات؛ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طرف خداوند مامور بود تا بهترین انسانها را به ازدواج با حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) در آورد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امیرمؤمنان علی بن ابیطالب را انتخاب نمود زیرا غیر از او کسی را همشان و همتراز حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) نمیدید.
همچنین، امام علی (علیهالسّلام) به این ازدواج افتخار میکرد و آن را فضیلتی برای خود به شمار میآورد.
آنچه در پی میآید نمونههایی از این گزارشها است.
گستره روایات
مقدار قابل توجهی از روایات الهی بودن ازدواج امام علی و حضرت فاطمه (علیهماالسّلام) در منابع دست اول امامیه مانند کافی کلینی و امالی شیخ صدوق، و تعدادی در منابع دست دوم امامیه به ثبت رسیده است. پارهای از این دست روایات در منابع اهل سنت نیز به چشم میخورد.
این گزارشها به دلیل آنکه حجم گسترده دارند، به راحتی میتوان درستی آن را تصدیق کرد. البته در این میان، از ناحیه امامیه و اهل سنت، روایاتی وجود دارند که به تنهایی نیز اعتبار و اتقان کافی را مطابق دانش حدیث فریقین دارایند.
در این نوشتار تعداد ۱۹ روایت و مجموعاً با ۳۱ سند، از منابع امامیه و اهل سنت، ارائه میگردد.
روایات شیعه دوازده امامی
در این بخش به عنوان نمونه به ذکر هجده حدیث بسنده میشود.
روایت یکم
این روایت با دو سند ذیل به ثبت رسیده است:
سند یکم:
عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَسْبَاطٍ عَنْ دَاوُدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّه ص- عَلِیّاً فَاطِمَةَ ع دَخَلَ عَلَیْهَا وهِیَ تَبْکِی فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ فَوَاللَّه لَوْ کَانَ فِی اَهْلِی خَیْرٌ مِنْه مَا زَوَّجْتُکِه ومَا اَنَا زَوَّجْتُه ولَکِنَّ اللَّه زَوَّجَکِ... [۱]
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: آنگاه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه را به ازدواج علی (علیهالسّلام) درآورد، وارد بر دخترش شد، در حالی که فاطمه (علیهاالسّلام) گریه میکرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: چرا گریه میکنی؟ به خداوند سوگند اگر در میان اهل بیتم کسی بهتر از علی بود همانا تو را به ازدواج او در میآوردم. من تو را از پیش خود به ازدواج او در نیاوردم، بلکه خداوند تو را برای علی تزویج نمود.
لازم به ذکر است؛ سند این روایت به یعقوب بن شعیب منتهی میشود، اما به نظر میرسد که او از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده است زیرا وی از اصحاب امام صادق به شمار میرود و همانطور که در سند بعدی از شیخ طوسی ملاحظه میکنید، یعقوب بن شعیب همین روایت را ازامام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند.
همچنین شایان ذکر است، گریه حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) نشان از نارضایتی ایشان از این ازدواج نیست زیرا
اولا: مطابق روایات فراوان شیعه و اهل سنت، این ازدواج به دستور خداوند بوده، و هرگز حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در قبال دستور الهی ابراز نارضایتی نمیکند. ثانیا: اگر هم دستور الهی نبود، این امر به پیشنهاد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و از آنجایی که بر اساس قرآن تمامی حرکات و سکنات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر اساس وحی الهی است و از طرفی در تصمیمگیری برای مسلمانان بر آنان مقدم است و اولویت دارد، هرگز حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) از پیشنهاد ایشان تخطی نمیکند.
ثالثا: بر اساس پارهای از روایات که در ادامه میآید، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از این ازدواج اعلام رضایت میکنند. از اینرو معتقدیم که حکمت گریه ایشان چه بسا جدایی از خانه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است.
سند دوم:
حَدَّثَنِی جَمَاعَةٌ عَنْ اَبِی غَالِبٍ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الزُّرَارِیِّ، عَنْ خَالِهِ، عَنِ الْاَشْعَرِیِّ، عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَسْبَاطٍ، عَنْ دَاوُدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ، عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ: لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ... [۲]
روایت دوم
اَخْبَرَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْبَصِیرُ السُّهْرَوَرْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْاَسَدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِیُّ الْمُحَمَّدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ هَاشِمٍ الْغَسَّانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِی جُوَیْبِرُ بْنُ سَعِیدٍ، عَنِ الضَّحَّاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) یَقُولُ: اَتَانِی اَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا: لَوْ اَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَذَکَرْتَ لَهُ فَاطِمَةَ، قَالَ: فَاَتَیْتُهُ، فَلَمَّا رَآنِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) ضَحِکَ، ثُمَّ قَالَ: مَا جَاءَ بِکَ یَا اَبَا الْحَسَنِ وَ مَا حَاجَتُکَ قَالَ: فَذَکَرْتُ لَهُ قَرَابَتِی وَ قِدَمِی فِی الْاِسْلَامِ وَ نُصْرَتِی لَهُ وَ جِهَادِی، فَقَالَ: یَا عَلِیُّ، صَدَقْتَ، فَاَنْتَ اَفْضَلُ مِمَّا تَذْکُرُ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَاطِمَةَ تُزَوِّجُنِیهَا فَقَالَ: یَا عَلِیُّ، اِنَّهُ قَدْ ذَکَرَهَا قَبْلَکَ رِجَالٌ، فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهَا، فَرَاَیْتُ الْکَرَاهَةَ فِی وَجْهِهَا، وَ لَکِنْ عَلَی رِسْلِکَ حَتَّی اَخْرُجَ اِلَیْکَفَدَخَلَ عَلَیْهَا... فَقَالَ لَهَا: یَا فَاطِمَةُ. فَقَالَتْ: لَبَّیْکَ، حَاجَتَکَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: اِنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ اِسْلَامَهُ، وَ اِنِّی قَدْ سَاَلْتُ رَبِّی اَنْ یُزَوِّجَکِ خَیْرَ خَلْقِهِ وَ اَحَبَّهُمْ اِلَیْهِ، وَ قَدْ ذَکَرَ مِنْ اَمْرِکِ شَیْئاً فَمَا تَرَیْنَ فَسَکَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ یَرَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) کَرَاهَةً، فَقَامَ وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُ اَکْبَرُ، سُکُوتُهَا اِقْرَارُهَا، فَاَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، زَوِّجْهَا عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِبٍ، فَاِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِیَهَا لَهُ وَ رَضِیَهُ لَهَاقَالَ عَلِیٌّ: فَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، ثُمَّ اَتَانِی فَاَخَذَ بِیَدِی فَقَالَ: قُمْ بِسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ: " عَلَی بَرَکَةِ اللَّهِ، وَ ما شاءَ اللَّهُ، لا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ ثُمَّ جَاءَنِی حِینَ اَقْعَدَنِی عِنْدَهَا (عَلَیْهَا السَّلَامُ)، ثُمَّ قَالَ: " اللَّهُمَّ اِنَّهُمَا اَحَبُّ خَلْقِکَ اِلَیَّ فَاَحِبَّهُمَا، وَ بَارِکْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا، وَ اجْعَلْ عَلَیْهِمَا مِنْکَ حَافِظاً، وَ اِنِّی اُعِیذُهُمَا وَ ذُرِّیَّتَهُمَا بِکَ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ. [۳]
ضحاک بن مزاحم گفت از امام (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود: ابوبکر و عمر نزد من آمدند و گفتند: ای کاش نزد رسول خدا میرفتی و درباره ازدواج با فاطمه گفتگو میکردی. هنگامی که نزد پیامبر خدا رفتم آن حضرت خندید و فرمود: چه درخواست داری؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاریکردن خود از آن حضرت و جهادهائی که در راه خدا کرده بودم را برای آن حضرت شرح دادم. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: یا علی راست میگوئی، مقام تو بالاتر از این است که بیان داشتی. گفتم: یا رسول اللَّه فاطمه را به ازدواج من در میآوری؟ فرمود: یا علی قبل از تو چند نفر از مردان این تقاضا را داشتند، ولی هر یک را به فاطمه گفتم کراهت و ناخشنودی را در چهرهاش دیدم، شما صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم. آن حضرت وارد بر فاطمه (علیهاالسّلام) شدند و فرمودند: ای فاطمه! حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) عرضه داشتند: لبیک یا رسول اللَّه! فرمود: علی بن ابیطالب کسی است که تو قرابت و فضیلت و سبقت در اسلام او را میدانی، من از خدای سبحان خواستهام که تو را برای بهترین و محبوبترین خلق خود تزویج کند. علی درباره ازدواج با تو با من صحبت کرده است، تو چه صلاح میدانی؟ فاطمه (علیهاالسّلام) ساکت شد و صورت خود را از پیامبر خدا بر نگردانید. رسول خدا عدم رضایت فاطمه را از صورتش دریافت، لذا برخاست و فرمود: اللَّه اکبر! سکوت فاطمه دلیل بر رضایت اوست. پس از این جریان جبرئیل نزد پیامبر اکرم آمد و گفت: یا محمّد! فاطمه را برای علی بن ابیطالب تزویج کن، زیرا خدا راضی است که زهرا برای علی و علی برای زهرا باشد. آنگاه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه را به ازدواج در آورد.
روایت سوم
این روایت دارای دو سند است:
سند یکم:
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ اَحْمَدَ الْاَزْدِیِّ عَنْ اَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صاِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی آخَی بَیْنِی وَ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍوَ زَوَّجَهُابْنَتِی... وَ جَعَلَهُ لِی وَصِیّاً وَ خَلِیفَةً فَعَلِیٌّ مِنِّی وَ اَنَا مِنْهُ مُحِبُّهُ مُحِبِّی وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِی وَ اِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَقَرَّبُ اِلَی اللَّهِ بِمَحَبَّتِهِ. [۴]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: خداوند متعال میان من و علی بن ابیطالب برادری ایجاد کرد و خداوند دخترم فاطمه را به ازدواج او در آورد.... خداوند علی (علیهالسّلام) را وصی و خلیفهام قرار داد، پس علی از من است و من از اویم. دوستدار او دوستدار من و دشمن او دشمن من است. همانا فرشتهها بواسطه دوستی علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) به خداوند نزدیک میشوند.
سند دوم:
حَدَّثَنَا اَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ اَبِی اَحْمَدَ الْاَزْدِیِّ عَنْ اَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ... [۵]
روایت چهارم
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّه بْنِ اِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سُلَیْمَانَعَمَّنْ حَدَّثَهعَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّه ع قَالَ اِنَّ فَاطِمَةَ ع قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّه صزَوَّجْتَنِی بِالْمَهْرِ الْخَسِیسِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّه صمَا اَنَا زَوَّجْتُکِ ولَکِنَّ اللَّه زَوَّجَکِ مِنَ السَّمَاءِ... [۶]
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: فاطمه به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کرد: مرا به مهریه اندک تزویج نمودی. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ازدواج تو از سوی من نبود، خداوند فرمان ازدواج تو را از آسمان صادر کرده است.
لازم به ذکر است که مقام و منزلت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به قدری والاست که حتی بر اساس روایات معتبر اهل سنت، رضایت و غضب الهی دائر مدار رضایت و غضب آن حضرت است (قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لفاطمة ان الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک هذا حدیث صحیح الاسناد. [۷]
)، بنابراین شان آن حضرت اجل از این است که پیرامون مقدار مهریه سخن بگویند چه رسد نعوذ بالله به پدر بزرگوارشان اعتراض نمایند؛ از اینرو روایت فوق بیانگر مسالهای دقیق در امر ازدواج میباشد و آن اینکه هدف حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) از بیان آن جمله، زمینهسازی و بسترسازی برای بیان مطلبی مهم توسط رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای آموزش به آیندگان است و آن اینکه در ازدواج الهی بودن و دینی بودن آن مهم است، نه میزان مهریه.
روایت پنجم
روایت دارای دو سند میباشد:
سند یکم:
اخبرنا ابو عمر قال اخبرنا احمد قال: حدثنا محمد بن احمد بن الحسن قال حدثنا موسی بن ابراهیم المروزی قال حدثنا موسی بن جعفر، عن ابیه، عن جده (علیهمالسّلام) عن جابر بن عبدالله قال: لما زوج رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمة (علیهاالسّلام) من علی (علیهالسّلام) اتاه ناس من قریش فقالوا انک زوجت علیا بمهر خسیس؟ فقال: ما انا زوجت علیا ولکن الله (عزّوجلّ) زوجه لیلة اسری بی عند سدرة المنتهی... [۸]
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: آنگاه که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه را به ازدواج علی (علیهالسّلام) در آورد، عدهای از مردم قریش گفتند یا رسول الله؛ فاطمه را با مهریهای اندک به ازدواج علی درآوردی؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: من او را به ازدواج علی در نیاوردم همانا خداوند در آن شب که به معراج رفتم، او را به عقد علی بن ابیطالب در آورد.
سند دوم:
حَدَّثَنِی اَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو الْعَبَّاسِ اَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْهَمْدَانِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُمُحَمَّدِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ اِبْرَاهِیمَ الْمَرْوَزِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ اَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَدِّهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ (عَلَیْهِمْ السَّلَامُ)، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ، قَالَ: لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ... [۹]
روایت ششم
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ مُخَلَّدِ بْنِ مُوسَی عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَحْیَی الْیَرْبُوعِیِّ عَنْ اَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ اَتَزَوَّجُ فِیکُمْ وَ اُزَوِّجُکُمْ اِلَّا فَاطِمَةَ ع فَاِنَّ تَزْوِیجَهَا نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ. [۱۰]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: من بشری مانند شما هستم. از میان شما همسر اختیار میکنم و دختران خود را به همسری مردان شما در میآورم، مگر دخترم فاطمه که حکم تزویجش از آسمان آمده است.
روایت هفتم
روایت ذیل چند سند دارد:
سند یکم:
حَدَّثَنَا اَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الشَّاهِ الْفَقِیهُ الْمَرْوَزِیُ بِمَرْوَرُودَ فِی دَارِهِ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ عَامِرِ بْنِ سُلَیْمَانَ الطَّائِیُ بِالْبَصْرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا اَبِی فِی سَنَةِ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع سَنَةَ اَرْبَعٍ وَ تِسْعِینَ وَ مِائَةٍ
سنددوم:
وَ حَدَّثَنَا اَبُو مَنْصُورٍ اَحْمَدُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ بَکْرٍ الْخُورِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو اِسْحَاقَ اِبْرَاهِیمُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْفَقِیهُ الْخُورِیُّ بِنَیْسَابُورَ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَرَوِیُّ الشَّیْبَانِیُّ عَنِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی ع
سند سوم:
وَ حَدَّثَنِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْاُشْنَانِیُّ الرَّازِیُّ الْعَدْلُ بِبَلْخٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ الْفَرَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: اَتَانِی مَلَکٌ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ فَزَوِّجْهَا مِنْهُ... وَ سَیُولَدُ مِنْهُمَا وَلَدَانِ سَیِّدَا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ... [۱۱]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: ملکی از سوی خداوند بر من نازل شد و گفت: خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: فاطمه را به ازدواج با علی بن ابیطالب درآوردم، پس تو هم او را به عقد علی درآور... همانا به زودی دو فرزند از این دو متولد میشوند که دو سرور جوانان بهشت هستند.
روایت هشتم
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سلم (سَالِمِ) بْنِ الْبَرَاءِ الْجِعَابِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الرَّازِیُّ التَّمِیمِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی سَیِّدِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی (جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِی) مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): مَا زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ اِلَّا لَمَّا اَمَرَنِی اللَّهُ بِتَزْوِیجِهَا. [۱۲]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: فاطمه را به ازدواج درنیاوردم مگر آنکه خداوند مرا به ازدواج او دستور داد.
روایت نهمحَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ قَالَ: لَمَّا جَمَعَ الْمَاْمُونُ لِعَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا ع اَهْلَ الْمَقَالاتِ مِنْ اَهْلِ الْاِسْلَامِ وَ الدِّیَانَاتِ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِینَ وَ سَائِرِ اَهْلِ الْمَقَالاتِ فَلَمْ یَقُمْ اَحَدٌ اِلَّا وَ قَدْ اَلْزَمَهُ حُجَّتَهُ... قال: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَوَلَّی تَزْوِیجَ اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ اِلَّا تَزْوِیجَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ ع وَ زَیْنَبَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صبِقَوْلِهِ " فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها" وَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ. [۱۳]
ابوالصلت هروی روایت میکند: چون مامون از اهل اسلام و ادیان مختلف از یهود و نصاری و مجوس و صائبین و دیگران را نزد امام رضا (علیهالسّلام) جمع نمود، کسی برنخاست تا چیزی بگوید مگر آنکه امام (علیهالسّلام) او را الزام نموده و ساکت مینمود... آنگاه امام (علیهالسّلام) فرمود: خداوند متعال ازدواج هیچ یک از بندگان را خود به عهده نگرفت مگر تزویج حوا به آدم و زینب (بنت جحش) به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در قرآن در اینباره فرمود: فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها. و تزویج فاطمه به علی بن ابیطالب (علیهماالسلام).
روایت دهم
روایت ذیل دو سند دارد:
سند یکم:
حَدَّثَنَا اَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ النُّعَیْمِ الشَّاذَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ اِدْرِیسَ حَدَّثَنَا اِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ اَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صیَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَتْنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی اَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا اِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ تَزَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْوَ اللَّهِ مَا اَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ تَعَالَی مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُفَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَوْ لَمْ اَخْلُقْ عَلِیّاً ع لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَی وَجْهِ الْاَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.
سند دوم:
حَدَّثَنَا بِهَذَا الْحَدِیثِ اَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.
و قد اخرجت ما رویته فی هذا المعنی فی کتاب مولد فاطمة ع و فضائلها. [۱۴]
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: یا علی؛ عدهای از مردان قریش درباره فاطمه مرا ملامت کردند و گفتند که ما از فاطمه خواستگاری کردیم اما تو ما را منع نمودی و او را به ازدواج علی بن ابیطالب درآوردی. من در جواب آنها گفتم: سوگند به خداوند که من شما را منع نکردم و به عقد علی در نیاوردم بلکه خدا شما را منع کرد و فاطمه را به عقد او درآورد. همانا جبرئیل بر من نازل شد و گفت یا محمد؛ خداوند میفرماید اگر علی را نیافریده بودم هر آینه بر روی زمین از حضرت آدم و بعد از او (تا قیامت)، برای فاطمه همشانی نبود.
روایت یازدهم
بِهَذَا الْاِسْنَادِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِیِّ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِیرَةَ، عَنِ الْاَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ الْاَشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ الْکِنْدِیَّ وَ جُوَیْبِراً الْجَبَلِیَّ قَالا لِعَلِیٍّ: یَا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، حَدِّثْنَا فِی خَلَوَاتِکَ اَنْتَ وَ فَاطِمَةَ قَالَ: نَعَمْ، بَیْنَا اَنَا وَ فَاطِمَةُ فِی کِسَاءٍ، اِذْ اَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ). .. فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): یَا فَاطِمَةُ، اَمَا تَعْلَمِینَ اَنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) اطَّلَعَ اطِّلَاعَةً مِنْ سَمَائِهِ اِلَی اَرْضِهِ فَاخْتَارَ مِنْهَا اَبَاکِ فَاتَّخَذَهُ صَفِیّاً، وَ ابْتَعَثَهُ بِرِسَالَتِهِ اَمَا تَعْلَمِینَ اَنَّ اللَّهَ اطَّلَعَ اطِّلَاعَةً مِنْ سَمَائِهِ اِلَی اَرْضِهِ فَاخْتَارَ مِنْهَا بَعْلَکِ وَ اَمَرَنِی اَنْ اُزَوِّجَکِهِ وَ اَنْ اَتَّخِذَهُ وَصِیّا. [۱۵]
اصبغ بن نباته میگوید: از اشعث بن قیس و جویبر شنیدم که به امام علی (علیهالسّلام) گفتند: یا علی؛ از خلوتهای خود و فاطمه برایمان بگو. امام (علیهالسّلام) فرمود: من و فاطمه بودیم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر ما وارد شد و فرمود: ... ای فاطمه آیا نمیدانی خداوند میان آسمانها و زمین نگریست و پدرت را برگزید و او را به عنوان رسول خود انتخاب نمود. آیا نمیدانی خداوند بار دیگر بدان نظر کرد و شوهرت را انتخاب نمود و مرا دستور داد تا تو را به ازدواج او در آورم و او را جانشین خود قرار دهم؟
روایت دوازدهم
حَدَّثَنِی اَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی، قَالَ: اَخْبَرَنِی اَبُو الْحَسَنِ اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی الْعُرَیْبِ الضَّبِّیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا بْنِ دِینَارٍ الْغَلَابِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعستَیْبُ بْنُ وَاقِدٍ، عَنِ اللَّیْثِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: لَمَّا اَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ اَنْ یُزَوِّجَ فَاطِمَةَ عَلِیّاً (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ لَهُ: اخْرُجْ یَا اَبَا الْحَسَنِ اِلَی الْمَسْجِدِ... فَلَمَّا حُشِدَ الْمَسْجِدُ بِاَهْلِهِ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ اَثْنَی عَلَیْهِ، وَ قَالَ... اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَنِی اَنْ اُزَوِّجَ کَرِیمَتِی فَاطِمَةَ بِاَخِی وَ ابْنِ عَمِّی وَ اَوْلَی النَّاسِ بِی، عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ وَ اللَّهِ عَزَّ شَاْنُهُ قَدْ زَوَّجَهُ بِهَا فِی السَّمَاءِ بِشَهَادَةِ الْمَلَائِکَةِ وَ اَمَرَنِی اَنْ اُزَوِّجَهُ فِی الْاَرْضِ... [۱۶]
جابر میگوید: آنگاه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخواست فاطمه را به عقد علی (علیهالسّلام) در آورد، به علی (علیهالسّلام) فرمود: به سوی مسجد برو... وقتی که مسجد از جمعیت پُر شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برخاسته و حمد و ثنای خدا کرده و فرمودند: خداوند متعال به من دستور داد تا دخترم فاطمه را به عقد برادر و پسر عمو و سزاوارترین مردم نسبت به من، علی بن ابیطالب در آورم همانا خداوند او را در آسمان و در حضور ملائکه به ازدواج علی (علیهالسّلام) درآورد و دستور داد تا من او را در زمین به عقد علی در آورم...
روایت سیزدهم
حَدَّثَنَا اَبُو اِسْحَاقَ اِبْرَاهِیمُ بْنُ اَحْمَدَ الطَّبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ فَضَالَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ عُبَیْدِ بْنِ نَاصِحٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ النُّورِ الْمِسْمَعِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ بْنُ الْحَجَّاجِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ عَنْ اِبْرَاهِیمَ، عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: لَمَّا قَدِمَ عَلِیٌّ الْکُوفَةَ- یَعْنِی عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مَسْعُودٍ- قُلْنَا لَهُ: حَدِّثِّنَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ... اِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ فِی تَبُوکَ وَ نَحْنُ نَسِیرُ مَعَهُ: اِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ اَمَرَنِی اَنْاُزَوِّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ فَفَعَلْتُ. [۱۷]
مسروق میگوید وقتی عبدالله بن مسعود به کوفه آمده بود، به او گفتم حدیث از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای ما نقل کن، وی گفت: در جنگ تبوک همراه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودیم و شنیدم که فرمود: همانا خداوند به من دستور داد تا فاطمه را به ازدواج علی بن ابیطالب در آورم و من انجام دادم.
روایت چهاردهم
حدثنی ابراهیم بن المذاری الخیاط رحمه الله قال حدثنی احمد بن محمد ابن سعید الرفا البغدادی فی طریق مکة قال حدثنی احمد بن علیل قال حدثنی عبدالله بن داود الانصاری عن موسی بن علی القرشی قال حدثنی قنبر بن احمد (ابن قنبر مولی علی بن ابی طالب عن ابیه عن جده) قال حدثنی کعب بن نوفل عن بلال بن حمامة قال: طلع علینا النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذات یوم ووجهه مشرق کدارة القمر فقام عبد الرحمنبن عوف فقال یا رسول الله ما هذا النور؟ فقال: بشارة اتتنی من ربی فی اخی وابن عمی و ابنتی وان الله تعالی قد زوج علیا (علیهالسّلام) (ب) فاطمة... [۱۸]
بلال بن حمامه میگوید: روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد ما آمد در حالی که صورتش مانند قرص ماه میدرخشید، عبدالرحمن بن عوف گفت: یا رسول الله! این چه نوریست؟ فرمود: به جهت مژدهای است که از طرف پروردگارم درباره پسر عمویم و دخترم به من داده شده است. همانا خداوند فاطمه را برای علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) تزویج نموده است.
روایت پانزدهم
روایت ذیل چند سند دارد:
سند یکم:
حَدَّثَنَا اَبُو الْحَسَنِمُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الشَّاهِ بِمَرْوَرُودَ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو الْعَبَّاسِ اَحْمَدُ بْنُ الْمُظَفَّرِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی الْمَهْدِیُ بْنُ سَابِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ حَدَّثَنِی اَبِی عَنْ اَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ علَقَدْ هَمَمْتُ بِالتَّزْوِیجِ فَلَمْ اَجْتَرِئْ اَنْ اَذْکُرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ صوَ اِنَّ ذَلِکَ اخْتَلَجَ فِی صَدْرِی لَیْلِی وَ نَهَارِی حَتَّی دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صفَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هَلْ لَکَ فِی التَّزْوِیجِ قُلْتُ رَسُولُ اللَّهِ اَعْلَمُ وَ ظَنَنْتُ اَنَّهُ یُرِیدُ اَنْ یُزَوِّجَنِی بَعْضَ نِسَاءِ قُرَیْشٍ وَ اِنِّی لَخَائِفٌ عَلَی فَوْتِ فَاطِمَةَ فَمَا شَعَرْتُ بِشَیْءٍ اِذْ دَعَانِی رَسُولُ اللَّهِ صفَاَتَیْتُهُ فِی بَیْتِ اُمِّ سَلَمَةَ فَلَمَّا نَظَرَ اِلَیَّ تَهَلَّلَ وَجْهُهُ وَ تَبَسَّمَ حَتَّی نَظَرْتُ اِلَی بَیَاضِ اَسْنَانِهِ یَبْرُقُ فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ اَبْشِرْ فَاِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ کَفَانِی مَا کَانَ هَمَّنِی مِنْ اَمْرِ تَزْوِیجِکَ قُلْتُ وَ کَیْفَ کَانَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ اَتَانِی جَبْرَئِیلُ... فَقَالَاَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُنَادِیاً فَنَادَی اَلَا یَا مَلَائِکَتِی وَ سُکَّانَ جَنَّتِیاشْهَدُوا اَنِّی قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ صمِنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ... فَاَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَاِنِّی قَدْ زَوَّجْتُکَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ...
سند دوم:
حَدَّثَنِی بِهَذَا الْحَدِیثِ عَلِیُّ بْنُ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو مُحَمَّدٍ بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍقَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ الْحَرْثِ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو مُعَاوِیَةَ عَنِ الْاَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: لَقَدْ هَمَمْتُ بِتَزْوِیجِ فَاطِمَةَ ع وَ لَمْ اَجْتَرَّ اَنْ اَذْکُرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ مِثْلَهُ سَوَاءً.
سند سوم:
مرحوم صدوق میگوید:
و لهذا الحدیث طریق آخر قد اخرجته فی مدینة العلم.
این روایت طریق دیگری نیز دارد که در کتاب مدینة العلم نقل نمودهام. [۱۹]
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: قصد ازدواج داشتم اما جرات نمیکردم برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بگویم. این قضیه همیشه در درونم بود تا آنکه بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شدم، فرمود: یا علی آیا میل ازدواج داری؟ عرض کردم رسول خدا داناتر است. من گمان کردم آن حضرت قصد دارد بعضی از زنان قریش را به ازدواج من در آورد و میترسیدم که فاطمه را از دست بدهم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا نزد خود خواند من در خانه امسلمه نزد او حاضر شدم، وقتی نگاه آن حضرت به من افتاد صورتش شادمان گشت و تبسم کرد به گونهای که برق دندانهای مبارک آن حضرت را دیدم، سپس فرمود یا علی مژده بده که حقتعالی امر مرا درباره ازدواج تو کفایت کرد. گفتم: ای رسول خدا؛ چگونه؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: ... منادی از طرف خداوند ندا داد: ای فرشتگان من گواه باشید همانا من فاطمه را به ازدواج علی بن ابیطالب درآوردم... یا علی مژده باد ترا همانا من فاطمه را به ازدواج تو در آوردم...
سند چهارم:
حَدَّثَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ اَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ الْبَرَاوِسْتَانِیِّ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مُقَاتِلٍ قَالَ حَدَّثَنِی حَامِدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ هَارُونَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ علیه السلام... [۲۰]
سند پنجم:
قَالَ الشَّرِیفُ: حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْجُشَمِیُّ (بِاِسْنَادِهِ) عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، اَنَّهُ قَالَ: هَمَمْتُبِتَزْوِیجِ فَاطِمَةَ حِیناً، وَ لَمْ اَجْسُرْ عَلَی اَنْ اَذْکُرَهُ لِرَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ کَانَ ذَلِکَ یَخْتَلِجُ فِی صَدْرِی لَیْلًا وَ نَهَاراً، حَتَّی دَخَلْتُ یَوْماً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: یَا عَلِیُّهَلْ لَکَ فِی التَّزْوِیجِ؟ فَقُلْتُ: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ اَعْلَمُ... قالَ: یَا عَلِیُّ هَلُمَّ فَاِنَّ اللَّهَ قَدْ کَفَانِی مَا هَمَّنِی فِیکَ مِنْ اَمْرِ تَزْوِیجِکَ... قَالَ (جَبْرَئِیلُ) اِنَّ اللَّهَ اَمَرَ سُکَّانَ الْجَنَّةِ اَنْ یُزَیِّنُوا الْجِنَانَ کُلَّهَا... ثُمَّ نَادَی مُنَادٍ: اَلَا اِنَّ الْیَوْمَ یَوْمُ وَلِیمَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ، وَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ رِضًی مِنِّی بِهِمَا... ثُمَّ نَادَی یَا مَلَائِکَتِی، وَ سُکَّانَ جَنَّتِی، بَارِکُوا عَلَی نِکَاحِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ، فَاِنِّی زَوَّجْتُ اَحَبَّ النِّسَاءِ اِلَیَّ مِنْ اَحَبِ الرِّجَالِ اِلَیَّ، بَعْدَ مُحَمَّدٍ... [۲۱]
سند ششم:
اَخْبَرَنِی اَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو عَلِیٍّ اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الصَّوْلِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو الْقَاسِمِ التُّسْتَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا اَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی اَبِی، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ (عَلَیْهِمْ السَّلَامُ) قَالَ: لَمَّا زَوَّجَنِی النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِفَاطِمَةَ قَالَ لِی: اَبْشِرْ، فَاِنَّ اللَّهَ قَدْ کَفَانِی مَا اَهَمَّنِی مِنْ اَمْرِ تَزْوِیجِکَ. قَالَ (جَبْرَئِیلُ) اِنَّ اللَّهَ اَمَرَ مَلَائِکَةَ الْجَنَّةِ وَ سُکَّانَهَا اَنْ یُزَیِّنُوا الْجَنَّةَ بِاَشْجَارِهَا... ثُمَّ نَادَی مُنَادٍ: اشْهَدُوا اَجْمَعِینَ، اللَّهُ یَقُولُ: اِنِّی قَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ مِنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ. [۲۲]
سند هفتم:
قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحُسَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَمْرِو بْنِ طَرِیفٍ (ظَرِیفٍ) الْحَجَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُقْبَةُ بْنُ مُکْرَمٍ الضَّبِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو تُرَابٍ عَمْرُو (عُمَرُ) بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هَارُونَ الطُّوسِیُّ الْخُرَاسَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ اَبُو عَلِیٍّ الْهَرَوِیُّ الشَّیْبَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: لَقَدْ هَمَمْتُ بِتَزْوِیجِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ع (بِنْتِ رَسُولِ اللهص) حِیناً وَ اِنَّ ذَلِکَ مُتَخَلْخِلٌ فِی قَلْبِی لَیْلِیوَ نَهَارِی وَ لَمْ اَجْتَرِئْ اَنْ اَذْکُرَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ صحَتَّی دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ هَلْ لَکَ فِی التَّزْوِیجِ فَقُلْتُ رَسُولُ اللَّهِ اَعْلَمُ... فَقَالَ اَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَاِنَّ اللَّهَ قَدْ کَفَانِی مَا کَانَ قَدْ اَهَمَّنِی مِنْ اَمْرِ تَزْوِیجِکَ اَتَانِی جَبْرَئِیلُ فَقَالَ اِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اَمَرَ سُکَّانَ الْجَنَّةِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَنْ فِیهَا اَنْ یُزَیِّنُوا الْجَنَّةَ کُلَّهَا... ثُمَّ نَادَی مُنَادٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ اَلَا اِنَّ الْیَوْمَ یَوْمُ وَلِیمَةِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ ع اَلَا اِنِّی اُشْهِدُکُمْ اَنِّیقَدْ زَوَّجْتُ فَاطِمَةَبِنْتَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الی (مِنْ) عَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ (ع) رِضًی مِنِّی بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ... [۲۳]
روایت شانزدهم
حَدَّثَنَا اَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ اَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ اَبِی الْجَارُودِ وَ هِشَامٍ اَبِی سَاسَانَ وَ اَبِی طَارِقٍ السَّرَّاجِ عَنْ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ قَالَ: کُنْتُ فِی الْبَیْتِ یَوْمَ الشُّورَی فَسَمِعْتُ عَلِیّاً ع وَ هُوَ یَقُولُ اسْتَخْلَفَ النَّاسُ اَبَا بَکْرٍ وَ اَنَا وَ اللَّهِ اَحَقُّ بِالْاَمْرِ وَ اَوْلَی بِهِ مِنْهُ... ثُمَّ قَالَ... نَشَدْتُکُمْ بِاللَّههَلْ فِیکُمْ اَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صحِینَ جَاءَ اَبُو بَکْرٍ یَخْطُبُ فَاطِمَةَ ع فَاَبَی اَنْ یُزَوِّجَهُ وَ جَاءَ عُمَرُ یَخْطُبُهَا فَاَبَی اَنْ یُزَوِّجَهُ فَخَطَبْتُ اِلَیْهِ فَزَوَّجَنِی فَجَاءَ اَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا اَبِیتَ اَنْ تُزَوِّجَنَا وَ زَوَّجْتَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صمَا مَنَعْتُکُمَا وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ مَنَعَکُمَا وَ زَوَّجَهُ غَیْرِی، قَالُوا اللَّهُمَّ لا... [۲۴]
عامر بن واثله روایت کرد: من روز شورا بودم و شنیدم علی (علیهالسّلام) فرمود: مردم ابوبکر را خلیفه قرار دادند با اینکه من به خلافت اولی بودم. سپس فرمود: ... شما را به خدا قسم آیا جُز من در میان شما کسی هست که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره او (الهی بودن ازدواجش را) فرموده باشد، هنگامی که ابوبکر آمد و فاطمه را خواستگاری نمود، رسول خدا از تزویج فاطمه به ابوبکر خودداری کرد. سپس عمر به خواستگاری او آمد و رسول خدا تزویجش نکرد پس من به خواستگاری او رفتم اما رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاطمه را به ازدواج من درآورد. آنگاه ابوبکر و عمر آمدند و گفتند ما را به همسری فاطمه قبول نکردی اما علی را قبول کردی؟ رسول خدا فرمود. من مانع شما نشدم و علی را به ازدواج با فاطمه در نیاوردم بلکه خداوند شما را منع کرد و فاطمه را به ازدواج علی درآورد. حاضران گفتند: به خدا قسم (چنین خصلتی برای) غیر تو نبود.
روایت هفدهم
حَدَّثَنَا اَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ حَفْصٍ الْخَثْعَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنِی اَحْمَدُ بْنُ التَّغْلِبِیِقَالَ حَدَّثَنِی اَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ قَالَ حَدَّثَنِی حَفْصُ بْنُ مَنْصُورٍ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا اَبُو سَعِیدٍ الْوَرَّاقُ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ اَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ: لَمَّا کَانَ مِنْ اَمْرِ اَبِی بَکْرٍ وَ بَیْعَةِ النَّاسِ لَهُ وَ فِعْلِهِمْ بِعَلِیِّ بْنِ اَبِی طَالِبٍ ع مَا کَانَ لَمْ یَزَلْ اَبُو بَکْرٍ یُظْهِرُ لَهُ الِانْبِسَاطَ وَ یَرَی مِنْهُ انْقِبَاضاً... اَتَاهُ فِی وَقْتِ غَفْلَةٍ وَ طَلَبَ مِنْهُ الْخَلْوَةَ وَ قَالَ لَهُ وَ اللَّهِ یَا اَبَا الْحَسَنِ مَا کَانَ هَذَا الْاَمْرُ مُوَاطَاةً مِنِّی وَ لَا رَغْبَةً فِیمَا وَقَعْتُ فِیهِ... فَقَالَ عَلِیٌّ ع اَنْشُدُکَ بِاللَّهِ یَا اَبَا بَکْر... اَنَا الَّذِی اخْتَارَنِی رَسُولُ اللَّهِ صوَ زَوَّجَنِی ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ وَ قَالَ اللَّهُ زَوَّجَکَ اَمْ اَنْتَ قَالَ بَلْ اَنْتَ... [۲۵]
امام ششم (علیهالسّلام) از گفته پدرش از جدش نقل کرد: چون کار ابوبکر گذشت و مردم با او بیعت کردند و از علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) دست برداشتند ابوبکر همیشه در برابر علی (علیهالسّلام) خوش برخوردی از خود نشان میداد ولی از آن حضرت گرفتگی و دلتنگی میدید... ابوبکر در موقع تنهائی خدمت حضرت آمد و خلوت کرد و به آن حضرت عرض کرد یا ابا الحسن پیشوائی من به اختیار خودم نبود و بدان رغبت نداشتم؛ !. امیرمؤمنان (علیهالسّلام) (که میدانستند او دروغ میگوید)، فرمود: تو را به خدا ای ابابکر؛ آیا من بودم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا اختیار کرد و به ازدواج فاطمه در آورد و فرمود: همانا خداوند تو را به ازدواج با فاطمه در آورد یا تو بودی؟ ابوبکر گفت: توای علی...
همانطور که گذشت تنها بخشی از روایات امامیه را که شامل هفده روایت با بیست و نه سند بود، پیرامون این ازدواج الهی ذکر نمودیم. صرف نظر از سایر روایات همین مقدار نیز تواتر الهی بودن این ازدواج را به اثبات میرساند و نیازی به ذکر روایات اهل سنت در این زمینه نیست اما در تتمه مقاله برای اتمام حجت برای دشمنان اهل بیت (علیهمالسّلام) دو روایت معتبر نیز از اهل سنت ذکر میکنیم
روایات اهلسنت
به مناسبت چند روایت از منابع اهلسنت ذکر میشود:
روایت اول
عن عبدالله بن مسعود عن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال ان الله امرنی ان ازوج فاطمة من علی. رواه الطبرانی ورجاله ثقات. [۲۶]
عبدالله بن مسعود از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند: همانا خداوند به من دستور داد تا فاطمه را به ازدواج علی بن ابیطالب در آورم. (هیثمی میگوید): طبرانی این روایت را آورده است و راویان آن همگی مورد وثوقاند.
روایت دوم
عن ابن عبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: لَمَّا زَوَّجَ النَّبِیُّ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَتْ فَاطِمَةُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ زَوَّجْتَنِی مِنْ رَجُلٍ فَقِیرٍ لَیْسَ لَهُ شَیْءٌ، فَقَالَ النَّبِیُّ: اَمَا تَرْضِینَ اَنَّ اللَّهَ اخْتَارَ مِنْ اَهْلِ الارْضِ رَجُلَیْنِ: اَحَدُهُمَا اَبُوکِ، وَالآْخَرُ زَوْجُکِ). (سندُهُ حسَنٌ) [۲۷]
ابنعباس میگوید: زمانی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را به ازدواج حضرت علی (علیهالسّلام) در آورد، حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) عرضه داشت: ای رسول خدا آیا مرا به ازدواج مرد فقیری در میآوری که اموالی ندارد، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: آیا راضی نیستی که خداوند از میان اهل زمین دو مرد را انتخاب نمود که یکی از آنها پدر توست و دیگری همسرت!.
سیوطی بعد از نقل این روایت میگوید: سند این روایت معتبر است.
منبع: موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «پیوند آسمانی»
جمعبندی
از مجموع تعداد ۱۹ روایت با ۳۱ سند از منابع شیعه و اهل سنت به دست آوردیم ازدواج امام علی و فاطمه (علیهماالسلام)، به دستور خداوند بود. خداوند به رسولش دستور داد تا میان بهترین انسانها و تنها دخترش پیوند دهد. از مجموع این روایات تواتر این مساله در بین فریقین ثابت میگردد.
پانویس
۱.الکلینی الرازی، ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۵ ص۳۷۸، ناشر:اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.
۲.الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الامالی، ص۴۰، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.
۳.الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الامالی، ص۳۹، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.
۴.الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، الامالی، ص۱۸۷، تحقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.
۵.الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، الامالی، ص۳۴۳، تحقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.
۶.الکلینی الرازی، ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۵، ص۳۷۸، ناشر:اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.
۷.حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷.
۸.الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الامالی، ص۲۵۷، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه
۹.الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)، دلائل الامامة، ص۱۰۰، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.
۱۰.الکلینی الرازی، ابو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفای۳۲۸ ه)، الکافی، ج۵، ص۵۶۸، ناشر:اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.
۱۱.القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج۱، ص۳۰.
۱۲.القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج۲ ص۶۴، تحقیق:تصحیح وتعلیق وتقدیم:الشیخ حسین الاعلمی، ناشر:مؤسسة الاعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ:۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.
۱۳.القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج۱، ص۱۷۰.
۱۴.القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج۱ ص۲۰۳، تحقیق:تصحیح وتعلیق وتقدیم:الشیخ حسین الاعلمی، ناشر:مؤسسة الاعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ:۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.
۱۵.الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰ه)، الامالی، ص۴۰۶، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.
۱۶.الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)، دلائل الامامة، ص۸۸، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.
۱۷.الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)، دلائل الامامة، ص۱۴۲، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.
۱۸.القمی (ابن شاذان)، محمد بن احمد بن علی بن الحسن، مائة منقبة، ص۱۶۶، ناشر:مدرسة الامام المهدی (علیهالسّلام) بالحوزة العلمیة - قم المقدسة.
۱۹.القمی، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای۳۸۱ه)، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام) ج۲، ص۲۰۱ - ۲۰۳.
۲۰.الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱هـ)، الامالی، ص۶۵۳، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۷هـ.
۲۱.الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)، دلائل الامامة، ص۸۵، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.
۲۲.↑ الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن پنجم)، دلائل الامامة، ص۹۴، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:مرکز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثة، قم، چاپ:الاولی۱۴۱۳.
۲۳.الکوفی، فرات بن ابراهیم الکوفی (متوفای۳۵۲ه)، تفسیر الفرات الکوفی، ص۴۱۴، تحقیق:محمد الکاظم، ناشر:مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامی تهران، الطبعة الاولی۱۴۱۰ - ۱۹۹.
۲۴.↑ الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، الخصال، تحقیق، ص۵۵۴.
۲۵.الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، الخصال، تحقیق، ص۵۴۸.
۲۶.الهیثمی، علی بن ابی بکر، الوفاة:۸۰۷، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۲۰۴، دار النشر:دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – ۱۴۰۷.
ماجرای خواستگاری أمیرالمؤمنین(ع) به نقل از کتاب المناقب
هنگامی که حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) به حدّ بلوغ و رشد رسید، بزرگان قریش که از اهل فضل و سابقه در اسلام و اهل شرف و مال و ثروت بودند، فاطمه سلام اللّه علیها را از رسول خدا (ص) خواستگاری کردند، و هر کدام از آنان که قدم پیش گذاردند رسول خدا (ص) نمیپذیرفتند و در جواب آنها میگفتند: امر ازدواج دخترم، فاطمه (س) در دست خداست، و هر که را او امر کند به ازدواجش در خواهم آورد. (۱)
بسیاری از بزرگان علماء شیعه و سنی در کتب خود به طُرُق مختلف ازدواج حضرت فاطمه (س) را با امیرالمؤمنین (ع) روایت کردهاند که تمامی آنها بیانگر چگونگی ازدواج ایشان در آسمانها و زمین و فضایل و مناقب و بسیاری از خصائص ایشان است.
در کتاب مناقب، روایت شده وقتی که اشراف و بزرگان قریش از خواستگاری فاطمه (س) جواب منفی گرفتند، روزی ابوبکر و عمر در مسجد رسول خدا (ص) با همدیگر نشسته بودند و سعد بن معاذ نیز با آنان بود و در امر ازدواج فاطمه (س) مذاکره میکردند، ابوبکر گفت: اشراف قریش او را خواستگاری کردند و رسول خدا (ص) آنها را رد کرد و فرمود امر او با پروردگارست اگر بخواهد تزویج کند او را تزویج میکند، و علی بن ابیطالب (ع) او را از رسول خدا (ص) خواستگاری نکرده، و من مانعی از جهت علی (ع) نمیبینم مگر از جهت در دست نداشتن چیزی از مال دنیا، و پندار من این است که پیامبر، فاطمه را برای علی نگاه داشتهاند، راوی گوید: ابوبکر و عمر و سعد بن معاذ گفتند: میرویم نزد علی (ع) برای یادآوری، و میگوئیم اگر مانع تو نداشتن چیزی از مال دنیا است، ما تو را کمک خواهیم کرد.
سلمان گوید: آنان در طلب علی از مسجد بیرون رفتند و او را در منزل نیافتند، و او با شتر خود برای آب کشی به نخلستان رفته بود، به جانب او رفتند، ابوبکر گفت: ای علی! واضح است که خصلتی از خصال نیکو باقی نمانده است الّا اینکه همه آنها را دارا هستی، و تو از رسول خدا، از حیث خویشاوندی و مصاحبت و سابقه، شناخته شدی و میدانی که اشرافی از قریش، فاطمه را از رسول خدا (ص) خواستگاری کردهاند و همه آنها را رد کرده و فرموده امر او با پروردگار است، و حال چه چیز تو را مانع است که به خواستگاری فاطمه اقدام نمیکنی؟ ما معتقدیم که خدای سبحان و رسولش او را برای تو نگاهداشته است. اشک در دو چشم علی حلقه زد و گفت ای ابابکر! به هیجان آوردی آنچه را که در دل من بود. من به فاطمه راغبم امّا تنگدستی من مانع این کار میشود، ابوبکر گفت: ای علی! این سخن را مگوی که دنیا و آنچه در آنست نزد خدا و رسولش مانند غباریست پراکنده، راوی میگوید: علی، شتر آبکش را باز کرد و آن را به منزل خود برد، و کفش خود را گرفت و رو به سوی خانه پیامبر، حرکت کرد.
دست که بر کوبه در برد همه وجود علی از حجب و حیا به عرق نشسته بود، پیش از آنکه امسلمه در را باز نماید، صدای گرم پیامبر بود که بر گوش جان علی، نشست که فرمود: در را برایش باز کن امسلمه، و بگو که داخل شود، او مردی است که خدا و رسول هر دو بدو عشق میورزند، او عاشق و معشوق خدا و پیامبر(ص) است، امّ سلمه سؤال کرد: پدر و مادرم به فدایت، تو هنوز ندیدهای که کیست پشت در و اینگونه از او تمجید میکنی؟ پیامبر(ص) فرمود: دست کم مگیر آن کس را که پشت در ایستاده است، او برادر من و پسر عموی من و محبوبترین خلایق در نزد من است، در باز شد و علی داخل شد، سلام کرد و به امر پیامبر(ص) زانو به زانوی او نشست، سرش را از حیا به زیر انداخته بود و نگاهش از شرم به زمین زیر پای پیامبر(ص) دوخته، پیامبر (ص) به یقین میدانست علی (ع) به چه منظوری به در خانه او آمده، پرسید: برای حاجتی آمدهای؟ تقاضای خویش را بگو. علی (ع) گفت: پدر و مادرم به فدایت، نیاز به گفتن نیست که تو نه پسر عمو، که پدر و مربّی و مقتدای من بودهای، مرا از عمویت و پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد، در آن حال که کودک بودم و نارس، گرفتی، به غذای خویش تغذیهام کردی، به ادب خویش مؤدبم ساختی و از پدر و مادر برایم دلسوزتر و مهربانتر بودی، خداوند مرا با دستهای پر مهر تو هدایت کرد؛ دوست دارم که خدا پیش از این مرا به حضور تو پشتگرمی ببخشد. ای رسول خدا، مرا نیاز به کاشانه و همسری است که سکینه و آرامش را برایم به ارمغان بیاورد و در حالی که علی(ع) از شدت حجب و حیا سر را بیشتر در خویش فرو برده بود، گفت: من امروز به خواستگاری دختر گرانقدرتان فاطمه (س) آمدهام، میان این خواهش و اجابت چقدر فاصله است؟ چهره پیامبر(ص) باز و بازتر شد و تبسمی شیرین بر لبان او نشست و این کلمات شیرین از میان لبهای مبارک او خارج شد:
بشارت باد بر تو که پیش پای تو جبرئیل بر من فرود آمد و پیام آورد که پیوند تو و فاطمه (س) را خداوند جّل و علا در آسمانها منعقد کرده است (۲) و آنگاه از آمدن صرصائیل گفت و خطبه خواندن راهیل بر منبر عرش و رازهای بسیار دیگر، و سپس با خندهای ملیح فرمود: خوب علی جان! چیزی هم با خود برای تشکیل زندگی داری؟ علی (ع) گفت: پدر و مادرم به فدایت، هیچ چیز من بر شما پوشیده نیست، مرا شمشیری است و زره و شتری و غیر از اینها از مال دنیا هیچ ندارم، رسول خدا(ص) فرمود: شمشیر عصای دست توست، تو به داشتن آن ناگزیری که در راه خدا جهاد میکنی، شتر هم ابزار کار توست که با آن نخلستانهای خود و اهلت را آبیاری میکنی و بدان بار سفر میکشی. همان زره را کابین فاطمه (ع) قرار بده، و بعد رسول خدا (ص) فرمودند: بانی این پیوند آسمانی به گفته امینالملائکه، خداوند تعالی است و ما فقط مجری این عقد بر روی زمین هستیم، برو به سمت مسجد و مردم را در این شادی آسمانی سهیم کن، و من نیز به دنبال تو خواهم آمد و عقد را در پیش چشم خلایق جاری خواهم ساخت. علی (ع) به طرف مسجد حرکت کردند و به دنبال آن حضرت رسول (ص) وارد مسجد شدند و به بلال فرمودند که مهاجرین و انصار را خبر دهید که جمع شوند، وقتی همگان گرد آمدند، پیامبر(ص) بر فراز منبر رفت و بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: ای خلایق، جبرئیل هم اکنون پیام آورد که خداوند ملائکه را در بیتالمعمور گرد آورده و همه را گواه گرفته که خدمتکار و امه خود و دخت پیامبرش را به بنده خود علی بن ابیطالب (ع) تزویج فرموده و مرا هم فرمان داده که ازدواج این دو را در زمین برپا سازم، شما را بدین امر گواه میگیرم.
پینوشت:
۱. الشیخ شریف الجواهری، مثیرالاحزان فی احوال الائمةالاثنیعشر، ص۱۹۱-۱۹۰؛ اربلی، کشفالغمه فی معرفة الائمه، ص۳۵۳ و ۳۵۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۱۲۵ – ۱۲۴.
۲. قاضی نوراله شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج ۱۰، ص۳۴۵ - ۳۴۷؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص ۳۴۵؛ اربلی، کشفالغمه فی معرفة الائمه، ج۱، ص ۳۵۶.
قرنطینه شدن زائران حج تمتع برای جلوگیری از شیوع کرونا
در آستانه ماه ذیالحجه و آماده شدن برای انجام مناسک حج تمتع، عربستان برای زائرانی که سلامت آنها بر اساس پروتکلهای بهداشتی تأیید شده است، دستبند سلامت پیشبینی کرده که این دستبند به نوعی مجوز ورود به مشاعر مقدسه برای حجاج است.
امسال بر اساس اعلام سعودیها، حج تمتع به دلیل جلوگیری از شیوع کرونا فقط برای ساکنان عربستان برگزار میشود و هیچ زائری از سایر کشورها امکان تشرف به خانه خدا را ندارند.
همچنین از امروز پذیرش زائران خانه خدا در مکه مکرمه آغاز میشود و زائران به مدت یک هفته قرنطینه و به نوعی تحت نظر خواهند بود و در صورت مشاهده بیماری امکان انجام مناسک حج امسال را نخواهند داشت.
زائران حج تمتع از هفتم ذیالحجه آماده انجام مناسک حج تمتع میشوند و بعد از پایان اعمال حج نیز سلامت آنها توسط پزشکان مکه مکرمه و مدینه منوره سنجش خواهد شد.
امسال با توجه به شیوع کرونا ۱۰ هزار نفر از ساکنان عربستان به حج تمتع اعزام میشوند که ۷ هزار نفر از آنها خارجیهای ساکن عربستان هستند. همچنین برای جلوگیری از شیوع کرونا لمس و بوسیدن خانه خدا برای حجاج ممنوع است.
مواضع جهان اسلام در برابر رژیم صهیونیستی باید متحد و قدرتمند باشد/تاکید بر لزوم تلاش برای آزادی قدس شریف
مولوی مولابخش مبارکی مدیر مدرسه دارالعلوم چانف (سیستان و بلوچستان) پیرامون زیاده خواهی های رژیم صهیونیستی و تاثیرات آن بر جهان اسلام، اذعان داشت: رژیم صهیونیستی غاصب پیوسته به دنبال سلطه گری و غصب کشورهای اسلامی بوده است و به عنوان دشمن قسم خورده مسلمین و اسلام به شمار می آید، یکی از زیاده خواهی های این رژیم اشغالگر تصرف قدس شریف است و به دنبال آن آواره کردن مسلمانان آن منطقه از خانه های خود است، فلذا از هر ترفند و توطئه ای برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کند.
مولوی مبارکی در ادامه با تاکید بر اینکه مواضع جهان اسلام باید متحد و قدرتمند باشد، بیان نمود: مواضع کشورهای اسلامی باید در شان و جایگاه امت اسلامی باشد، آنان باید با در نظر گرفتن اتحاد و انسجام مسلمانان یک موضع قاطع در برابر این زیاده خواهی های اسرائیل اتخاذ کنند تا مبادا منجر به اختلاف و جدایی امت اسلام شود.
وی در ارتباط با گفتگوهای برخی از کشورهای اسلامی جهت عادی سازی روابط با اسرائیل با استناد به قرآن کریم که دشمنان خدا و رسول خدا را دوست مپندارید! مسامحه با دشمنان را بی فایده و خطرناک توصیف کرد و گفت: دشمنان درصدد ریشه کنی اسلام و از بین بردن مسلمانان هستند، باید با استعانت از خداوند متعال و پیروی از مکتب قرآن و دین مبین اسلام در مقابل این زیاده خواهی مستحکم ایستاد زیرا پیروزی نهایی قطعا متعلق به امت اسلام است.
شیخ مسعود راهبر امام جمعه اهل سنت بخش شیبکوه شهرستان بندر لنگه (چارک) و دبیر شورای روحانیت این شهر نیز تصریح کرد: متولیان کشورهای اسلامی مسئولیت بسیار مهمی را به عهده دارند؛ آنان باید امت اسلام را گرد یک محور واحد جمع کنند تا سبب تشکیل امت واحده گردد و بر این اساس تقویت امت اسلام و نقش سازندگی کشورهای اسلامی باید بیش از پیش پررنگ شود.
وی در ادامه افزود: بنابر فرموده مقام معظم رهبری که رژیم صهیونیستی یقینا 15 سال باقی مانده را نخواهد دید؛ این مطلب منوط به این است که حکام و امت اسلامی از خواب غفلت بیدار شده و بیت المقدس را از چنگال رژیم آدم کش و خون خوار صهیونیستی رها سازند.
شیخ راهبر در ارتباط با نقش مجامع بین المللی اسلامی در تبیین و تحلیل مسائل جهان اسلام، بیان نمود: مجامع بین المللی مانند مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در کنفرانس های جهانی با بیانیه هایی که صادر می کنند باید مشکلاتی که امت اسلامی به آن مبتلا است را در نظر بگیرند و مورد تبیین و تحلیل قرار بدهند تا دشمنان اسلام خصوصا استکبار جهانی و رژیم صهیونیستی نتوانند با ترفندها و توطئه های گوناگون در جهت آسیب رساندن به مسلمانان و به رسمیت شناختن خود گام بردارند.