emamian

emamian

 بر همین اساس بد نیست به سخنان اخیر وندی شرمن در خصوص بمباران اتمی هیروشیما مراجعه کنیم تا میزان پایبندی آمریکایی ها به حقوق بشر را لمس کنیم. وندی شرمن وندی شرمن(معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا در زمان اوباما و مذاکره‌کننده ارشد آمریکا در مذاکرات هسته‌ای گروه ۵+۱ با ایران)  گفته است: «من شخصا اعتقاد دارم که تصمیم برای بمباران اتمی ژاپن، تصمیمی درست بود ولی از آنجایی که تعداد زیادی از مردم جان خود را در این  حملات از دست دادند، تصمیمی دردناک بود.» وی سپس در اظهار نظری وقیحانه و البته طنزآلود می گوید: «آمریکا تنها کشور جهان است که تاکنون از سلاح هسته ای استفاده کرده است و به همین علت ما برای حمایت از منع اشاعه هسته‌ای در سراسر جهان به طور ویژه احساس مسئولیت می‌کنیم!»(خبرگزاری صدا وسیما- 31/2/95).  نگرانی آمریکا بابت کشتار انسان ها به وسیله بمب اتمی را شاید وقتی بتوانیم بهتر درک کنیم که بدانیم بر طبق آمار منابع عراقی، آنها در طول حضور خود در عراق، روزانه 700 شهروند عراقی را قتل عام کرده اند! با مقایسه میزان تلفات جنگ عراق با تلفات 200 هزار نفری حمله اتمی به دو شهر هیروشمیا و ناکازاکی نیز واقعیات تکان دهنده ای در همین زمینه روشن خواهد شد.

سال 1390 یک پایگاه تحلیلی آمریکایی با استناد به تحقیقات یک مجله معروف پزشکی، شمار عراقی هایی که در جنگ آمریکا در عراق کشته شدند را  یک میلیون و 455 هزار و 590 نفر اعلام نمود. پایگاه تحلیلی «خانه شفاف سازی اطلاعات» در تاریخ مذکور اعلام کرد:«براساس تحقیقاتی که در مجله پزشکی برجسته «لنست» منتشر شده است، این آمار و ارقام حداقل 10 برابر بیش از رقم تخمینی است که در رسانه های آمریکایی آورده می شود و این رقم جدید، بر اساس یک تحقیقات و مطالعات علمی از شمار قربانیان عراقی که از زمان حمله آمریکا به عراق در سال 2003 تاکنون کشته شده اند، به دست آمده است.»(سایت فردا نیوز-۱۳ مهر ۱۳۹۰). این یعنی آنکه میزان تلفات جنگ عراق، چند برابر استفاده از بمب اتم بوده است! ورای اینکه گزارشات مستند دیگری در همین زمینه، استفاده گسترده و آزمایشی آمریکا از اوانیوم ضعیف شده را در جنگ عراق تایید کرده است.

وی در بخشی از همین مقاله، آمار قابل توجه دیگری از خوی درندگی دولت آمریکا را ارائه داده که اولاً پس از جنگ جهانی دوم و پیش از جنگ عراق رخ داده است و ثانیاً آمار تلفات انسانی آن، همانطور که انتظار می رود، به مراتب بیش از حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی و حتی جنگ عراق است! تایلر می نویسد: «در زمان جنگ ویتنام، آمریکا 12 میلیون گالون عامل نارنجی (نابود کننده قوی پوشش گیاهی) را در منطقه ویتنام، کامبوج و لائوس برای از بین بردن سنگرهای گیاهی ویتکونگ‌ها و جنگجویان ویتنام شمالی و همچنین نابود کردن غلات آنها پخش کرد. از آن زمان صلب سرخ ویتنام تخمین زده است حدود 1 میلیون نفر بدلیل تماس با عامل نارنجی معلول شده یا از مشکلات جسمانی رنج می‌برند. با این حال تا کنون هیچ عذرخواهی بخاطر این مسئله یا دیگر مناقشات در این جنگ انجام نشده است.»(روزنامه سیاست روز، 8/3/95). «جناب تایلر البته به تلفات 3 میلیون و 800 هزار  نفری مردم ویتنام در این جنگ اشاره ای نکرده است! این در حالی است که به گفته واشنگتن پست در دی ماه سال 90، مبارزات به سرکردگی آمریکا در کامبوج منجر به مرگ 600 تا 800 هزار نفر شده و تعداد کشته شدگان جنگ لائوس نیز به حدود یک میلیون نفر می رسد.» بر این اساس، به خوبی می توان عمق نگرانی خانم شرمن بابت استفاده دیگران از بمب اتمی را دریافت! به واقع باید به شرمن و دیگر سیاستمداران خونریز آمریکایی گفت که شاید بهتر باشد زین پس برای کاهش تلفات انسانی، باز هم برای گسترش دموکراسی و حقوق بشر آمریکایی، از همان بمب اتم استفاده کرده، قید انجام کشتارهای گسترده تر از هیروشیما و ناکازاکی را بزنید! به واقع سخت تلخ و مضحک است که کشوری با داشتن چنین پرونده خونباری، بخواهد مدعی دفاع از حقوق بشر هم باشد! بر همین اساس است که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بارها و بارها سخنانی با این مضمون را تکرار کرده اند که: «من تعجب می کنم آمریکایی ها خجالت نمی کشند اسم حقوق بشر را می آورند. هر کس دیگری در دنیا ادعا بکند طرفدار حقوق بشر است دولت مردان آمریکا نباید این ادعا را بکنند.»(خبرگزاری فارس، 14/4/95)

بررسی کارنامه آمریکا در زمینه حقوق بشر

چندی پیش خبرگزاری روسی اسپوتنیک با تاکید بر همین واقعیت نوشته است:« آمریکا کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل و چندین کنوانسیون حقوق بشر بین المللی را به امضاء نرسانده و همه موارد نقض قوانین بین المللی حقوق بشر توسط همپمانانش همچون اسرائیل و عربستان سعودی و ترکیه را نه فقط نادیده می گیرد بلکه در حمایت از تعدی آنها به حقوق بشر انواع و اقسام سلاح های کشتار جمعی را در اختیارشان قرار می دهد.

کنوانسیون‌های حقوق بشری که آمریکا امضا نکرده است.

  1. کنوانسیون حقوق کودک
  2. پروتکل اختیاری کنوانسیون منع شکنجه
  3. کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
  4. کنوانسیون بین‌المللی حمایت از افراد در برابر ناپدید شدن اجباری
  5. کنوانسیون رم در خصوص اساسنامه دیوان کیفر بین‌المللی
  6. کنوانسیون رفع تبعیض در قبال زنان
  7. کنوانسیون حقوق بشر بین‌المللی
  8. کنوانسیون MWC
  9. کنوانسیون حقوق کارگران

میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی

روزنامه انگلیسی ایندپندنت به نقل از دو کارشناس امنیتی در رژیم اسرائیل و آمریکا فاش کرد: ترور دانشمدان ایرانی، اقدام سازمان های جاسوسی آمریکا، اسرائیل و انگلیس بود.روزنامه انگلیسی ایندپندنت یک روز پس از ترور 2 دانشمند هسته ای ایران، به قلم یوسی ملمان مفسر ارشد روزنامه صهیونیستی هاآرتص و کارشناس مسائل راهبردی و اطلاعاتی فاش کرد: رژیم اسرائیل عامل ترور دانشمندان هسته‌ای ایران است. این روزنامه در گزارش خود با اشاره به افشاء اسناد وزارت خارجه آمریکا در سایت ویکی‌لیکس، ترور دو دانشمند هسته ای ایران و انتصاب تامیر پاردو به عنوان رئیس جدید موساد، آن هم در فاصله زمانی یک روز تاکید می‌کند که بین این رویدادها ارتباط وجود دارد. در این نوشته آمده است ترور دکتر شهریاری بخشی از تلاش مشترک موساد، سیا و ام16 برای توقف یا تاخیر برنامه هسته‌ای ایران بوده است. فراتر از اعتراف رسانه‌های غربی، اعتراف صریح تروریست‌های دستگیر شده منشاء ترور را به وضوح آشکار می‌کند.

یکی از خیانتهای واضح آمریکا علیه مردم ایران تحریک فتنه گران و آشوبگران و حمایت علنى و رسمى از آنها در طول  فتنه های ۷۸ و ۸۸ است.

طبق گزارشی که باراك اوباما براي رؤساي كنگره و مجلس سناي آمريكا ارسال کرده شرح مفصلي از اقدامات ضدايراني دولت خود در حوزه اطلاع رساني ارائه كرده است.

براساس گزارش اوباما، محور اصلي عمليات رسانه اي كاخ سفيد عليه ايران، نهادي دولتي به نام « شوراي پخش مديران» (BBG) است و شبكه خبر فارسي صداي آمريكا (PNN) و راديو فردا متعلق به راديو آزاد اروپا/ راديو آزادي (RFE/RL) از جمله رسانه هايي هستند كه در اين پروژه نقش دارند و به ادعاي اوباما، ايراني ها از اين طريق مي توانند به اخبار سانسور نشده و بي طرفانه دست يابند. در اين ميان تلويزيون شبكه خبر فارسي صداي آمريكا و راديو فردا نيز به صورت ۲۴ ساعته به پخش برنامه و اخبار مي پردازند.

در ادامه اين گزارش به تلاش دوچندان آمريكايي ها براي دامن زدن به ناآرامي ها در ايران، درست روز بعد از انتخابات اشاره شده است. گزارش اوباما در اين زمينه تصريح مي كند: «روز بعد از انتخابات شبكه خبر فارسي صداي آمريكا دو برنامه جديد را در دستور كار خود قرار داد تا به ايرانيان درباره حوادث كشورشان اطلاع رساني كند. در يك «برنامه صبحگاهي جديد» يك «گزارش ويژه» دو ساعته قرار داده شد كه به اخبار انتخابات و حوادث پس از آن مي پرداخت.»

در گزارش اوباما سه منبع اصلي براي تامين محتواي برنامه هاي ضدايراني رسانه هاي دولتي آمريكا ذكر شده است. اين منابع عبارتند از؛  تصاوير ويدئويي تهيه شده توسط شهروندان روزنامه نگار ايراني؛ تلفن هاي بينندگان از داخل كشور و تشريح آنچه ديده بودند؛ و گزارش هايي از واكنش هاي ايرانيان خارج از كشور و همچنين واكنش هاي رسمي كشورهاي مختلف از جمله آمريكا.»

حمایت آمریکا از گروه های تروریستی

همانطور که تاریخ جنایت‌های آمریکا این مسئله را اثبات کرده، آمریکایی‌‌ها در دستیابی به اهداف و خواسته‌های خود هیچ حد و مرزی برای حقوق انسان‌ها قائل نیستند و همه راه های ممکن را برای پیاده‌سازی سیاست‌هایشان استفاده می‌کنند.

تولید، تجهیز و حمایت از گروه‌های تروریستی یکی از روش‌های مرسوم ایالات متحده است که نمونه‌های فراوانی نیز در مورد گروه های تروریستی ضد انقلاب ایران دارد. هرچند که این اقدام آمریکا در واقع نوعی اعتراف به ناتوانی آنها در تقابل با نظام مقتدر ایران است که آنها را مجبور به استفاده از تروریست‌ها کرده است. بررسی ارتباط برخی از گروه های تروریستی با آمریکایی ها از زبان رسانه‌های غربی می‌تواند ابعاد دقیق‌تری را از این مسئله بیان نماید.

 

گروهک تروریستی پژاک

گروهک تروریستی «پژاک» (حزب حیات آزاد کردستان) یک گروه شبه نظامی در کردستان ایران است. فعالیت این گروه بیشتر در مرز بین ایران، عراق و ترکیه و استان های آذربایجان غربی،کردستان، کرمانشاه و ایلام است. گروهک «پژاک» در 4آوریل2003 (16فروردین1382) و تحت هدایت و رهبری حزب «پ. ک. ک»، حزب کارگران کرد ترکیه، در مناطق هدف جهت ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز به فعالیت‌های تروریستی نمود.

سوم دسامبر2010 (13آذر1389) یادداشتی بوسیله «ویکی لیکس» منتشر شد که طی آن در اگوست2007 (مرداد1386) «میر داگان»، رئیس موساد، پنج پایه اساسی سیاست‌های اسرائیل در مورد ایران را که امیدوار است بر مبنای آن انقلاب را سرنگون کند، برای «نیکلاس برنز»، نماینده ایالات متحده در ناتو، تشریح کرده است. وی خواسته از کردها و اقلیت های قومی برای سرنگون کردن حکومت ایران استفاده کند. به این صورت که سرویس جاسوسی اسرائیل قصد دارد تجزیه ای ضعیف را در خاک ایران نظیر آنچه در عراق با ایجاد دولت برای کردها روی داده است را پیاده کند. «داگان» اضافه میکند:" اقلیت های ایران آماده‌اند که سربر آورند و تمایل دارند به خشونت روی بیاورند" در 18آوریل2006 (30فروردین1385) «دنیس کاسنیچ»، عضو کنگره آمریکا، در نامه ای از دولت جرج بوش خواستار حمایت از «پژاک» شد.

در همین راستا «دیلی استار» در سپتامبر2006 (شهریور1385) به نقل از «باییک»، فرمانده ارشد «پ.ک.ک» نوشت:"واشنگتن با شورشیان کرد ایران (پژاک) ارتباط برقرار کرده است"

«سیمور هرش»، روزنامه نگار نشریه «نیویورکر»، نیز در شماره 27 این مجله طی مطلبی فاش کرد: "نیروهای آمریکایی در حال حمایت از پژاک به عنوان بخشی از برنامه ناآرام سازی ایران‌اند... پژاک هم از ایالات متحده و هم از اسرائیل کمک دریافت می‌کند".

سایت خبری امریکایی «نیوزمکس» در آگوست2007 (مرداد1386) مصاحبه‌ای با «رحمان حاجی‌احمدی»، سرکرده پژاک، انجام داد که وی می‌گوید:" از آمریکا برای کمک سیاسی و نظامی جهت سرنگونی حکومت ایران و ساختن یک حکومت جدید درخواست کمک می کنیم..." و این کمک ها همچنان ادامه دارد...

گروهک تروریستی ریگی

«گروهک جندالله» یا همان گروهک تروریستی «ریگی» به سرکردگی «عبدالمالک ریگی» از دل گروهک تروریستی قدیمی‌تری به نام «خلق بلوچ» بیرون آمد. گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی، با انجام اقداماتی از قبیل: ترور، بمب گذاری در اماکن عمومی و مذهبی، بستن راه و کشتار عابرین بیگناه، حمله به پاسگاه‌ها و مقرهای پلیس و ... یکی از شاخص‌ترین گروه‌های تروریستی شرق کشور محسوب می‌شود.

سیستم امنیتی آمریکا (سیا) از سال 2004 (1383شمسی) پس از ارتباط گرفتن با اعضای این گروهک تروریستی و تصمیم شورای گروهک مبنی بر ارتباط مستقیم با آمریکا ،ملاقات های متعددی را برنامه ریزی می‌کند.

طبق اعترافات عبدالمالک ریگی ملاقات‌هایی به این شرح انجام شده‌است: ملاقات اول: وی به دیدار کارشناسان سفارت آمریکا در پاکستان می‌رود و بیشتر به موارد کلی و آشنایی طرفین پرداخته می‌شود. ملاقات دوم: به صورت خاص موضوع مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در دستور کار مذاکرات طرفین قرار می‌گیرد. ملاقات سوم: که پس از انجام چند اقدام تروریستی صورت گرفت، آمریکایی‌ها بر این موضوع تاکید می‌کنند که موضوع اصلی ما القاعده و طالبان نیست بلکه ایران برای ما مهم است، ما هرچه تلاش کرده‌ایم تا ایران را مهار کنیم به نتیجه نرسیده‌ایم. لذا قصد داریم تا تمام سازمان‌های مخالف ایران که پتانسیل و قدرت جنگ دارند را مورد حمایت قرار دهیم و این برنامه ما است که از طریق گروه‌هایی که با ایران در تعارض هستند اقدام بکنیم و شما هم یکی از این گروه‌ها هستید. در ادامه به منظور تعیین اهداف و بررسی کمک های مالی و تسلیحاتی دولت آمریکا به گروهک، قرار می‌شود که سرکرده گروهک با یکی از افراد عالی رتبه امنیتی آمریکا ملاقات نماید. بدین منظور، قراری در پایگاه نظامی آمریکا در قرقیزستان(مناس) برنامه ریزی می‌شود. لیکن سرکرده گروهک در مسیر تردد به قرقیزستان توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران دستگیر می‌گردد.

خبرگزاری های غربی از رابطه گروهک ریگی با آمریکا خبر می دهند: خبرگزاری «رویترز» در آوریل2007 (فروردین1386) فاش کرد که آمریکا با رایزنی و تشویق گروهی از افراد مسلح پاکستانی (گروهک ریگی)، آنها را ترغیب به انجام یک سری عملیات چریکی در ایران نموده است. شبکه امریکایی ABC در برنامه «night online» در 3 آوریل2007 (15فروردین1386) اذعان کرد که مقام‎های آمریکایی در پاسخ به سؤال ما ارتباط با گروه ریگی را رد نکردند. سایت اینترنتی ABC NEWS در 22می2007 (2خرداد1386) تصریح می‌کند: "سیا اجازه محرمانه رئیس جمهور آمریکا (بوش) را برای بی ثباتی دولت ایران تحت پوشش «عملیات سیاه» دریافت کرده است". سایت فوق در 23می2008 (3خرداد1387) در مطلبی اینگونه بیان می‌کند: "اگر چه «سیا» هرگونه رابطه مستقیم با «جندالله» را انکار می کند ،اما مقامات رسمی ایالات متحده آمریکا در گفتگو با بخش خبری «ای بی سی» بیان داشتند که مامورین اطلاعات آمریکا به طور متناوب با رهبران این گروه ملاقات دارند و آنها را راهنمایی می کنند"... بخش فارسی رادیو صدای آمریکا در آوریل2007 (فروردین 1386) با «عبدالمالک ریگی» گفت‌وگویی ترتیب داد و از او با عنوان رهبر جنبش مقاومت مردمی ایران نام برد.

«سیمور هرش» روزنامه‌نگار آمریکایی در سال 2008 (1387شمسی) فاش کرد که دولت آمریکا حامی و پشتیبان گروهک ریگی است. این حمایت‌ها تاکنون نیز ادامه داشته و شکی باقی نمی‌گذارد که آمریکا بوجود آورنده و حامی گروهک تروریستی «جندالله» به سرکردگی عبدالمالک ریگی است. همانطور که بعد از آن نیز باقی‌مانده‌های این گروه تروریستی و انشعابات بوجود آمده در آن نیز همچنان در چتر حمایتی آمریکا فعالیت‌های خود را علیه امنیت ملت ایران ادامه دادند.

گروهک تروریستی تندر

گروهک تروریستی «تندر» بازوی ترور «انجمن‌ پادشاهی ایران» است. وظیفه‌ای را که آمریکایی‌ها به گروهک تروریستی ریگی سپرده بودند اما آنها نتوانستند انجام دهند، برعهده این گروهک گذاشته شد. این وظیفه کشاندن اقدامات تروریستی از مناطق مرزی به عمق کشور، بویژه شهرهای پرجمعیت بود. با این حال ،این گروهک کم‌توان‌تر از آن بود که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهد.

«فرود فولادوند» یا همان «فتح‌الله منوچهری» ، سرکرده این گروهک، که قبل از انقلاب اسلامی مبادرت به ساخت چند فیلم غیر اخلاقی نموده است، در سال 1383 (1994میلادی) با راه‌اندازی «انجمن پادشاهی ایران» و زیر شاخه تروریستی آن، قول داد که تا ابتدای سال 1384 (1995میلادی)، نظام ایران تغییر می‌کند اما این مدت را یکسال تمدید نمود و در نهایت در سال 85 (1996میلادی) ناپدید شد. وی مدام مسئولان ایران را به ترور تهدید کرده و از مخاطبان خود می‌خواست دست به اقدامات تروریستی بزنند.

دختر فولادوند گفته است که پدرش در اسرائیل بسر می‌برد. فولادوند که سوابق زیادی در اغفال زنان و دختران دارد، در سال 1384 (1995میلادی) بوسیله واحد ضد ترور «اسکاتلندیارد» دستگیر شد اما 48 ساعت بعد با وساطت سازمان موساد رها شد.

بعد از آن هدایت گروهک تروریستی «انجمن پادشاهی ایران» را فردی بنام «جمشید شارمهد» با همکاری «دردانه منوچهری» که در لندن اقامت دارند و آزادانه به آمریکا سفر می‌کنند و نیز «ایمانوئل عافار» و «رزیتا منطقی» که آنها نیز آزادانه در آمریکا زندگی می‌کنند و به جمع‌آوری منابع مالی مشغولند؛ بر عهده گرفتند.

اقدامات تروریستی گروهگ تندر شامل: 1- اقدام به بمب‌گذاری در حسینیه رهپویان وصال شیراز در 24فروردین1387 (12آوریل2008) که طی آن14 نفر از مردم شیراز را به جرم شرکت در یک مراسم مذهبی به شهادت رساندند و 124 نفر نیز در این بمب‌گذاری مجروح شدند. 2- اقدام به کارگذاری بمب در مراکز حساس تهران در 25اردیبهشت1387 (14می2008) که با لو رفتن و دستگیری عوامل آن در در هتل جهان ناکام ماند. 3- اقدام به بمب گذاری در شبستان مرقد امام خمینی (ره) در 30 خرداد 1388 (19ژوئن2009) که با شناسایی عامل آن، انفجار بمب به صورت انتحاری منجر به زخمی شدن 8 زائر گردید. 4- انفجار در مقابل منزل امام جمعه نهاوند در 24دیماه1388 (13ژانویه2009) 5- پیگیری عملیات تروریستی شیمیایی و میکروبی در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران 6- پیگیری عملیات تروریستی در کنسولگری روسیه در رشت 7- پیگیری انفجار مخازن و خطوط انتقال نفت در بندر گناوه 8- پیگیری بمب‌گذاری در حرم حضرت معصومه(س) و مجلس شورای اسلامی هم از دیگر اهداف نافرجام این گروهک تروریستی بود.

«محمدرضا علی زمانی» یکی از اعضای انجمن پادشاهی که در سال 1388 (2009میلادی) محاکمه گردید، پیرامون ارتباط با عوامل سازمان سیا در اعترافات خود در دادگاه بیان می‌کند: "ما وارد کشور عراق شدیم و در نخستین ارتباط‌مان در شهر اربیل که محل استقرار نیروهای آمریکایی و سرویس اطلاعاتی ‌آمریکا بود، برقرار شد." وی که در بمب‌گذاری حسینیه رهپویان شیراز نقش دارد، در قسمت دیگری از اعتراف می گوید: "جمشید شارمهد به او گفته که در جریان دیدارشان با امریکایی‌ها قرار دارد."

علی زمانی به تحویل دادن عکس‌ها و تصاویری از ایران به آمریکایی‌ها اعتراف کرده و می‌گوید:" آمریکایی‌ها ما را تشویق می‌کردند که اخبار بیشتری جمع‌آوری کنیم. آنها قصد انجام اقداماتی در ایران داشتند و به همین دلیل آموزش‌هایی به اعضای انجمن پادشاهی دادند..." اگر اعترافات علی زمانی را هم کنار بگذاریم، بمب‌گذاری‌های متعدد که مورد حمایت آمریکایی‌ها قرار گرفته و زندگی آزادانه عاملین اصلی این جنایات در آمریکا، نشانه آشکار حمایت دولت ایالات متحده آمریکا از تروریسم در ایران است.

گروهک تروریستی کومله

سفر27‌شهریور1390 (17سپتامبر2011) سرکنسول آمریکا درعراق، «آلکسلاساریکا»، به اردوگاههای گروهک کومله شاخه مهتدی درسلیمانیه وحزب منحله دمکرات کردستان ایران دراربیل، نشان می‌دهدکه فعالیت این گروهک‌ها وهمکاری آنها با آمریکا همچنان ادامه داشته و همچنین از عمق بیشتری برخوردار شده است.

دیدار «عبدالله مهتدی»، سرشاخه یکی از گروهک‌های تروریستی کومله با مقامات رسمی آمریکایی موضوع جدیدی نیست. «مهتدی» بارها و بارها با کمک «علیرضا نوری‌زاده»، افسر سیا، که از یاران نزدیک وی بشمار می‌رود، با مسئولین سیا در واشنگتن، دیدارهای محرمانه‌ای داشته است. «مهتدی»، این عامل خودفروخته و مزدور، در دیدار با عامل سیا، بیان داشت: "ما خوشحالیم که منطقه با وجود آمریکا به آرامش نسبی رسیده است، دیگر خبری از قتل و کشتار و بمب گذاری نیست! آمریکا تنها کشور آزادی است که حقوق بشر در آن کاملا رعایت می شود!، ما از شما ممنونیم که به مردم عراق کمک کردید..." مهتدی در جای دیگر می گوید: "سلام مخصوص مرا به خدمت پرزیدنت باراک اوباما برسانید و از طرف من، به ایشان بگویید، همانطوری که کمک کردند کشورهای عراق و افغانستان آزاد شوند!، به مردم ایران و کردستان ایران، هم کمک کنید، تا رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. ما بدون کمک و یاری نظامی آمریکا نمی‌توانیم کاری از پیش ببریم!" «آلکسلاساریکا» در ادامه این دیدار، چندین میلیون دلار به شبکه تلویزیونی «روژهه لات»، تلویزیون این گروهک، برای تبلیغ سیاست‌های آمریکا و ساخت برنامه‌های ضد ایرانی، هدیه می‌دهد! این هدیه در راستای پیشنهاد سیا به کنگره در سال 2010 (1389شمسی) برای تصویب بودجه برای حمایت از گروهای مخالف جمهوری اسلامی ایران اهدا شد.

مهره جاسوسی سیا، دعوت از مردم کردستان ایران برای ایجاد اغتشاش در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، اعزام تیم های تروریستی به کردستان ایران، ترور، همراهی با جنبش مردم سبز و... را از خواسته‌های سازمان سیا در قبال پرداخت این پول به مهتدی دانست.

گروهک‌های تروریستی خلق عرب

بعد از حمله ارتش بعث به ایران، گروهک‌های تروریستی «خلق عرب» به عوامل ستون پنجم عراق درمناطق مختلف خوزستان تبدیل شدند و با وطن فروشی خائنانه درکشتارمردم مقاومت کننده در برابر تجاوز ارتش بعث، نقش بسیار تاثیر گذاری را برای ارتش عراق بازی کردند؛ به حدی که این گروه تجزیه طلب ،وابسته به آمریکا و انگلیس بشدت مورد نفرت وکینه مردم خوزستان وعرب های ایرانی واقع شده است.

در این راستا «سولیوان»، سفیرآمریکا در ایران، در سال‌های قبل از انقلاب، دربخشی ازاظهاراتش درسال1979 (1358شمسی) بیان داشت: "هرگروه میانه رو و متمایل به غرب که به مبارزه علیه ملّاها برخیزد، درمورد او به عنوان یک گروه مترقی باعلاقه تمام تبلیغ خواهیم کرد..."

بعدازحمله ناتو به عراق و حضور ارتش انگلیس و آمریکا در بصره ،نقش این گروه در جنوب ایران پررنگ‌تر شد و سازماندهی آنها توسط آمریکا کاملا مشهود گردید.

انفجارهای سال 1384 (2005میلادی) اهواز از نمونه‌های بارز این سازماندهی‌هاست. تجزیه طلبان وهابی این گروهک که به «الحوازی» معروف هستند، مقر اصلی‌شان در انگلستان و آمریکاست. در تشکیلات رهبری این گروهک‌ها، انجمن دوستی ایران و انگلیس و آمریکا وجود دارد که با سناریوی انگلستان درصدد هستند بخش‌هایی ازخوزستان را تجزیه کنند و درهمین رابطه، تحرکاتی رادرجنوب ایران آغاز ودرگیری‌های مسلحانه‌ای را ایجادکرده‌اند.

این تجزیه طلبان عرب با تمسک به قوم گرایی عربی که امروزه توسط انگلستان و آمریکا برای ایجاد تفرقه در کشورهای مخالف استکبار رواج داده شده است، اعتقاد دارند که از سال 1925 (1304شمسی)، فارس‌ها منطقه الاحواز را اشغال کرده و اکنون فارس‌ها بایستی از این مناطق خارج شوند. به دنبال گسترش قیام‌های مردمی درکشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا علیه حاکمان وابسته به غرب، گروهک‌های خلق عرب خارج ازکشور، از اوایل اسفند89 (فوریه2011) تاکنون باانتشار بیانیه وحضورسرکردگان خود درشبکه های ماهواره ای «العربیه» و«البالیه» وهمچنین ارسال پیام و دعوت مردم به راهپیمایی و تجمع درتلاش هستند با ایجاد نا آرامی در مناطق مختلف خوزستان در پیشبرد اهداف تجزیه طلبانه خود اقدام نمایند.

گروه های تروریستی نام برده شده فقط بخشی از پروژه‌های سیا، سازمان اطلاعاتی آمریکا برای استفاده از تروریست‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران هستند. در واقع ایالات متحده آمریکا هر شخص یا گروهی را که توان خرابکاری و ترور علیه امنیت ایران را داشته باشد، مورد حمایت خود قرار می‌دهد.

مروری بر تهدیدات آمریکا علیه ایران

اولین تهدیدی که توسط آمریکا به صورت رسمی اعمال شد توسط جیمی کارتر بود در پی آن فرمان اجرایی برقراری وضعیت اضطراری ملی در مورد ایران در تاریخ ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ اعلام شد، که به رئیس جمهور ایالات متحده این اختیار را می دهد که اموال و دارایی‌های ایران را توقیف کند.

در سال ۱۹۸۵ دولت ریگان دلواپس دو موضوع مربوط به ایران بود: آزادی آمریکایی‌هایی که توسط ایران به گروگان گرفته شده بودند و دیگر اینکه با تغییر و تحولات منطقه هیچ‌گونه امکان نفوذی در کشورمان به دست نیاورده بود.

پیروزی ایران در جنگ با عراق در اوت ۱۹۸۸ نقطه عطفی در قدرت منطقه ای کشورمان بود. جورج بوش در سخنرانی مراسم تحلیفش اشاره‌ای غیرمستقیم به ایران داشت: «امروز آمریکاییانی در سرزمین‌های بیگانه اسیر شده‌اند. هرگونه کمکی در این زمینه تا مدت‌ها از یاد نخواهد رفت. هر حسن نیتی با حسن نیت پاسخ داده خواهد شد. نیکی می‌تواند تا ابد ادامه پیدا کند.» معنای سخنرانی این بود که اگر ایران به آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان کمک کند به نیکی پاسخ خواهد یافت در غیر این صورت برای ایران بد خواهد شد.

در دولت بیل کلینتون همین شرایط تهدید وجود داشت اما با کمی لطافت، کلینتون هم تلاش کرد در قالب صحبت های عوام فریبانه  برای انحراف افکار عمومی در جهت فشار به ایران در پشت پرده اقداماتی را انجام دهد.

در دوران جورج بوش پسر پس از حمله نظامی آمریکا به عراق نیز گزارشهای زیادی درباره امکان حمله نظامی آمریکا به ایران و بمباران ایران منتشر می شد. در این دوران تهدیدات آمریکا به اوج خود رسید اما اقدامی عملی از سوی آمریکا انجام نشد.

با روی کار آمدن باراک اوباما، وی تلاش کرد در حالی که از شیوه برخورد دولت جورج دبلیو بوش فاصله بگیرد، اما کماکان همان سیاست‌های رفتاری را دنبال کند. چگونگی رابطه با ایران در صدر دستور کارهای سیاست خارجی آمریکا در زمان دولت اوباما قرار داشت. اما طرح استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا در راستای تهدید نظامی و برای کنترل توان موشکی و هسته‌ای ایران انجام شد. دوران اوباما دورانی بود که آمریکا بشدت از سیاست چماغ و هویچ استفاده می کرد.

و اما ترامپ، در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۷ رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا فرمانی اجرایی را به امضا رساند که صدور ویزا برای شش کشور که شامل ایران نیز می‌شد برای مدت چهار ماه متوقف ساخت و طبق آن از ورود تمامی کسانی که دارای ملیت ایرانی هستند به آمریکا جلوگیری به عمل آورد. این اولین اقدام علیه ایران توسط ترامپ بود.

این درحالی است که ترامپ با خروج از برجام و برهم زدن توافق قبلی مقامات کشورش با ایران، اقدام به تهدیدات بی سابقه ای در سطح دیپلماتیک کرده است.

کارشناسان غربی تهدیدات ترامپ را بی سابقه و غیر متعارف توصیف کرده و می گویند که ترامپ به دنبال اجرای سیاستی است که پیش از این در قبال کره شمالی اجرا کرده و توانسته این کشور را پای میز مذاکره بیاورد.

حال باید منتظر ماند که این جنگ لفظی که به صورت تمام عیار بین ایران و آمریکا رخ داده است آیا فقط در حد حرف است یا از سوی طرفین عملیاتی خواهد شد؟ این درحالی است که محسن رضایی قبلا گفته بود که آمریکا 2 بار بعد از جنگ ایران و عراق قصد داشته است به ایران حمله کند اما این اقدام هنوز صورت نگرفته است.

ایران در طول سی سال گذشته هدف سینمای آمریکا وغرب و به عنوان مشخص «هالیوود» هم قرار گرفت و همگان شاهد بوده اند که تاکنون دهها فیلم و سریال با میلیون ها دلار هزینه علیه ایران اسلامی ساخته و اغلب به صورت رایگان در سطح جهانی توزیع شده است. اگرچه متولی اصلی برخی از این فیلم ها هالیوود نبوده اما حمایت ویژه آمریکا از آنان بر ناظران روشن بوده است.

در همین راستا می توان به فیلم های ضدایرانی اشاره کرد که اطلاعات سطحی کارگردان و نویسنده درباره جامعه ایران و تحریف واقعیات ویژگی مشترک همه آنهاست  .

اسامی فیلم‌های ضد ایرانی و ضد اسلامی آمریکا:

  1. فیلم بدون دخترم هرگز/ 1991 - کارگردان:برایان گیلبرت
  2. فیلم مریم/ 2002 - کارگردان:رامین سری
  3. فیلم اسکندر/ 2004 - کارگردان:الیور استون
  4. فیلم سیریانا/ 2005 - کارگردان:استیون گیگان
  5. فیلم 300/ 2006 - کارگردان:زاک اسنایدر
  6. فیلم شبی با پادشاه/ 2006-  کارگردان:مایکل سجبل
  7. فیلم پرسپولیس/ 2007- کارگردان:مرجان ساتراپی و ونسان پارونو
  8. فیلم سنگسار ثریا / 2008- کارگردان:سیروس نورسته
  9. فیلم کشتی گیر/ 2008- کارگردان:دارن آرونوفسکی
  10. فیلم زنان بدون مردان/ 2009- کارگردان:شیرین نشاط
  11. فیلم غیرقابل فکر/ 2010- کارگردان:گرگور جوردن
  12. اورشلیم:شمارش معکوس/ 2011- کارگردان:هارولد کرنک
  13. فیلم شرایط/ 2011- کارگردان:مریم کشاورز
  14. فیلم آرگو/ 2012- کارگردان:بن افلک
  15. ظهور یک امپراتور/ 2014- کارگردان:نوام مارو
  16. فیلم دختری تنها در شب به خانه می‎رود/ 2014- کارگردان:آنالیلی امیرپور
  17. فیلم گلاب/ 2014- کارگردان:جان استوارت
  18. فیلم سپتامبر‎های شیراز/ 2015- کارگردان:وین بلر

     

 

 

ایالات متحده آمریکا پس از شکست در مبارزه با جمهوری اسلامی ایران و ساقط کردن این نظام، با بهره گیری از تکنولوژی های ارتباطی جنگ نرمی را علیه کشورمان راه انداخته است که داشتن دیدی روشن از اهداف آمریکا می تواند به مقابله با این اقدامات کمک نماید.

افزایش بدبینی و ناامیدی در قشرهای مختلف جامعه و نفوذ و تاثیرگذاری در مطبوعات و رسانه ها از جمله اهدافی است که در این فرایند دنبال می شود و بهره برداری از قشرها و اصناف مختلف در جامعه بویژه قشرها و جریانات دانشگاهی، اقوام و اقلیت ها و هدایت، حمایت و بهره برداری از گروه های ضد انقلاب و تأثیر گذاری و اختلال در امور اقتصادی به عنوان راهبردهای این بخش شمرده می شود.

تهاجم فرهنگی یکی از ابزار دائمی آمریکا برای مقابله با سایر ملت ها به خصوص جهان اسلام و جمهوری اسلامی است . آمریکا برای تحقق سلطه و دستیابی به منافع نامشروع خویش در سطح جهانی ، از روشهای گوناگونی استفاده می نماید برخی از این روشها جنبه اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و ..دارند ، اما در کنار این روش ها راهکار تهاجم فرهنگی همیشگی است .
چنانکه آمریکا ، بمنظور به زانو درآوردن شوروی و بلوک شرق در راستای جنگ اقتصادی ، جنگ فرهنگی را محور تلاشهای خود قرار داد. در دوران جنگ سرد آمریکا با استفاده از قدرت غالب رسانه ای خود تهاجم فرهنگی گسترده ای را علیه بلوک شرق طراحی و اجرا کرد و اگر بگویم شوروی مغلوب تهاجم فرهنگی غرب شد سخن به گزافه نگفته باشم .
پس از حذف شوروی از صحنه بین الملل و پس از قدرت گرفتن انقلاب اسلامی آمریکا با دشمن دیگری که به مراتب قوی تر و خطرناکتر می نمود مواجه شدند .
انقلاب اسلامی الگوی مناسبی برای ملتهای مسلمان شده بود و زمزمه های اسلام خواهی در گوشه کنار بلاد اسلامی به گوش می رسید . در فلسطین ، مبارزان فلسطینی روش دیگری را در مبارزه با رژیم صهیونیستی برگزیدند که متاثر از انقلاب اسلامی بود . در لبنان ، حزب الله با نسخه برداری از انقلاب اسلامی و شیوه های جنگی رزمندگان اسلام تودهنی محکمی را به اسرائیل زدند و برای اولین بار رژیم اشغالگر مجبور شد زمینهایی را در تصاحب خود داشت به صاحبان اصلی آن برگرداند . و همچنین در مصر ، الجزایر ، پاکستان ، و بسیاری ازمناطق اروپا و آمریکا به سرعت متاثر ازانقلاب اسلامی گردید . ادامه حیات انقلاب اسلامی برای غرب خیلی خطرناک بود فلذا تهاجم فرهنگی به همان شیوه آزموده شده در شوروی را برای ایران اسلامی طراحی و اجرا کردند .
رهبر معظم انقلاب اسلامی که در دهه دوم انقلاب اسلامی بحث تهاجم فرهنگی و پس از آن شبیخون فرهنگی را طرح و در پایان دهه ۷۰ بحث فروپاشی شوروی سابق توسط آمریکا و غرب را با تمام ابعاد آن مورد بررسی جدی قرار دادند، در نهایت ضمن برشمردن اشتباهات دولتمردان آمریکا در عدم فهم کافی نسبت به انقلاب اسلامی در مقایسه با شوروی سابق، مسئولین نظام را نسبت به عمق این توطئه‌ها هشدار دادند.

يكی از مهمترين راهكارهايی كه آمريكا در برابر كشوهايی كه به انحاء گوناگون در برابر سياست زياده خواهانه ايالات می ايستند و بابرچسب های مختلف حمايت از تروريسم ، تلاش برای دستيابی به سلاح های كشتار جمعی و نقض حقوق بشر متهم می گردند ، استفاده از حربه های اقتصادی است. در جهان امروز يكی از مهمترين ابزارها و جلوه های قدرت ، “ امور اقتصادی و مالی “ است و بسياری از رويارويی كشوها در اين عرصه روی ميدهد.

اين يك واقعيت است كه آمريكا عليرغم ركود اقتصادی كه هراز چندگاهی بر اقتصاد كشورش مستولی می گردد واين كه رقبای اقتصادی در شرق آسيا و اتحاديه اروپا سربر آورده اند و موجب كاهش نقش آمريكا در عرصه اقتصاد جهانی شده اند، اما در آ مريكا هنوز نبض اقتصاد جهان می زند. بزرگترين توليد ناخالص داخلی مربوط به آمريكاست و آمريكا در نهادهای مختلف مالی اقتصادی بين المللی دارای بيشترين نفوذ است. و فرايند جهانی شدن اقتصاد دارای تأثيرات مثبتی براقتصاد آمريكا از يك سو و انتقال و شكوفايی فرهنگی اجتماعی آمريكا خواهد شد.

ايالات متحده می كوشد بااستفاده از اين مزيت به بهره برداری های سياسی و استراتژيك دست بزند . همان طور كه گفته شد اقتصاد و سرمايه داری و امپرياليستی آمريكا توانست هنوز خود را با تمام مسائل پيش رو حفظ نمايد و به عنوان يكی از اصلی ترين مؤلفه های سطح اقتصاد جهانی مطرح نمايد.يكی از سياست های اقتصادی در برابر كشورهای مخالف اعمال تحريم است. آمريكا با اعمال تحريم های يك سويه و ناعادلانه خود بوسيله نفوذ خود در نهادهای اقتصاد بين المللی و هم چنين برتری سياسی خود ، می كوشد كشورهای متعارض را با چالش روبرو سازد و آنان را به پذيرش سياست ها و خط مشی های خود مجبور نمايد.

می دانيم كه يكی از عناصر تأثير گذار در سياست خارجی ايالات متحده لابی ها صهيونيستی هستند .يهوديان وابسته به صهيونيسم در ايالات متحده دارای قدرت فراوانی در سياست خارجی ايالات متحده هستند. شايد گمان شود كه در اين زمينه اغراق وجود دارد.اما واقعاً دستگاه سياست گذاری خارجی آمريكا چه در سطح تصميم گيری و چه در سطح اجرا تحت تأثير صهيونيست ها است. گروه های فشار يهودی مقيم آمريكا چون AIPAC و … نقش مهمی در تدوين سياست های خارجی آمريكا عليه كشورهای مستقل دارند .تحريم اقتصادی ايران كه از يك سو تجارت با ايران را محدود و از سوی ديگر سرمايه گذاری در صنايع گاز و نفت ايران را در حد 20 ميليون دلار محدود می سازد، لابی صهيونيست كنگره آمريكا كوشيده است به اتهام دستيابی ايران به سلاح های كشتار جمعی مخالفت با روند صلح خاورميانه ايران را تحت فشار قراردهند و ايران را تحريم نمايند.در يكی از دلايل اين تحريم آمده است كه چون منبع در آمدايران نفت بوده و ايران اكثر در آمد خود را در جهت كسب سلاح های كشتار حمعی می نمايد، می بايست جلوی اين مسأله را گرفت و منبع در آمد را قطع نمود.اين گروه های فشار هم چنين می كوشند با اعمال محدوديت های اقتصادی بر ايران موقعيت اسرائيل به عنوان رقيب منطقه ای را در منطقه از لحاظ اقتصادی بهبود بخشند ، اما ايرانی ها نشان داده اند كه با تكيه برنيروی داخلی می توان بسياری از مشكلات را حل كرد و هم چنين بسياری از شركت ها و كشورهای ديگر را باناديده گرفتن اين تحريم ها به مراوده آزاد با ايران می پردازند . همين مسأله موجب گشته است كه بسياری از شركت های آمريكايی بارها از دولت آمريكا تقاضا كنند برای عقب نماندن از صحنه رقابت با شركت های اروپايی و ساير كشورها تحريم را حذف نمايند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروه ها و جریانات وابسته به بلوک شرق و غرب که مخالف حاکمیت روحانیت و انقلابیون مذهبی بر کشور بودند، با به راه انداختن عملیات تروریستی، درصدد ایجاد ناامنی و اختلال در امور و در نهایت اضمحلال نظام برآمدند.

 آنها با به کار بستن حربه ترور، از ابتدای پیروزی انقلاب مقامات و مسئولین نظام و تعداد زیادی از مردم را مورد هدف قرار داده و به شهادت رساندند.

با اتخاذ جهت گیری براندازی نظام جمهوری اسلامی در سیاست خارجی امریکا و در پی ناامیدی از نیل به این هدف از طریق لیبرال های نهضت آزادی، سران کاخ سفید برای وارد کردن ضربات کاری بر پیکر انقلاب و نظام اسلامی ایران، با خط دهی، هدایت، پشتیبانی و حمایت مالی ازگروه های تروریستی و توسل به تروریسم کور، دامنه ترورها را توسعه دادند.

 یکی از مجریان اصلی عملیات تروریستی علیه جمهوری اسلامی، گروهک تروریستی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود که اعضای آن، به عنوان مهره های اجرایی عملیات طراحی شده امریکا، وارد عمل می شدند و هم کنون نیز مورد حمایت بی قید و شرط آمریکا می باشند.

حمایت های علنی مقامات آمریکایی از تشکیلات رجوی در سال های اخیر و به ویژه اظهارنظر اخیر رودی جولیانی به عنوان یک مقام ارشد آمریکایی در نشست پاریس و معرفی سازمان مجاهدین خلق و رهبر جانی آن به عنوان آلترناتیو مطلوب و مورد حمایت آمریکا برای نظام فعلی حاکم در ایران، فارغ از این که مصداق بارز مداخله در امور داخلی یک کشور مستقل و نقض آشکار قواعد و هنجارهای بین المللی تثبیت کنندۀ استقلال سیاسی و احترام به حاکمیت هاست، مبین یک تناقض آشکار در نحوۀ مواجهۀ این دولت با تروریسم و عاملان آن است.

مروری بر تاریخچه نگرش دولت آمریکا نسبت به مجاهدین خلق موید این ادعاست. جالب آنکه در سال 2003 پیش از حمله آمریکا به عراق، زمانی که دولت جورج بوش به دنبال دستاویزی برای توجیه حمله خود به عراق به ادعای حمایت صدام حسین از تروریسم بین الملل (در کنار ادعای وجود تسلیحات کشتار جمعی در زرادخانه های صدام) بود، صراحتا یکی از مصادیق اصلی مورد اشاره کاخ سفید برای اثبات حمایت صدام از تروریسم بین الملل را پناه دادن به گروه تروریستی سازمان مجاهدین خلق عنوان نمود. چنانکه سایت کاخ سفید در مطلبی کوتاه تحت عنوان «حمایت صدام حسین از تروریسم بین الملل» به ارائه نمونه های بارز چنان حمایتی پرداخت و در کنار مصادیقی مثل تلاش رژیم صدام برای ترور جرج بوش پدر در سال 1993، ارائه آموزش های تروریستی در زمینه های هواپیماربایی، انفجار، قتل و... به حمایت دولت عراق از منافقین به واسطه پناه دادن به آنها اشاره می کند.

از نظر قوانین داخلی آمریکا درج نام سازمان مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی در آمریکا بدان معناست که هر گونه حمایت مادی از این گروه عملی مجرمانه تلقی شده و قابل پیگرد است. این در شرایطی است که روزنامه گاردین در مقاله ای جالب در سال 2012 تحت عنوان «پنج درس از خارج شدن سازمان مجاهدین خلق از لیست به عنوان یک گروه تروریستی» به قلم گلن گرینوالد به ارتباط مقامات آمریکایی و سازمان مجاهدین پرداخت و دولت آمریکا را به خاطر خارج کردن این گروه از لیست گروه های تروریستی در همان سال 2012 (پس از 15 سال) مورد سرزنش جدی قرار داد. در این مقاله به مبالغ هنگفت مالی ای که منافقین به سیاستمداران آمریکایی از هر دو حزب دمکرات و جمهوری خواه پرداخت کرده بودند تا در حمایت از این گروه سخنرانی کنند اشاره گردید و اسامی مقاماتی که چنین کمک مالی را دریافت کرده بودند منتشر شد. به همین صورت منافقین ده ها هزار دلار به ژورنالیستها و چهره های تاثیرگذار رسانه های مطرح آمریکا اعطا کرده بودند که اسامی آنها مورد اشاره قرار گرفت. (نباید از نظر دور داشت که چنین روابطی پیش از خروج این سازمان از لیست گروه های تروریستی شکل گرفته بود).

بنابر گزارش گاردین این مبالغ هنگفت مالی عمدتا به سمت سه گروه اصلی سرازیر می شدند: اعضای برجسته کنگره آمریکا، گروه های لابیست واشنگتن و مقامات تاثیرگذار سابق.

اما آنچه که تلاش ها در خصوص خروج سازمان از لیست گروه های تروریستی را بیش از پیش غیرعادی جلوه می داد گزارش هایی در سطح خود دولت آمریکا بود که اذعان می داشت که سازمان مجاهدین خلق در عمل فعالیت های تروریستی و دیگر اقدامات نظامی خود را گسترش داده است. در این راستا در همان سال 2012 ان بی سی نیوز با استناد به سخنان مقامات آمریکایی گزارش داد که حملات مرگبار علیه دانشمندان هسته ای ایران توسط سازمان مجاهدین خلق صورت گرفته است، در شرایطی که این گروه توسط سرویس های مخفی اسراییل آموزش دیده، تامین مالی شده و مسلح گردیده است. (علاوه بر این ان بی سی به گزارش های تایید نشده در سطح مطبوعات اسراییل و غیره استناد کرد که اسراییل و منافقین در انفجار سایت تحقیقات موشکی ایران در 12 نوامبر در 30 مایلی تهران دست داشته اند که محل بحث ما نیست).

در آوریل همان سال (2012) سیمور هرش تحلیلگر مشهور نیویورکر گزارش داد که آمریکا برای سالها آموزش های گسترده ای را به نیروهای عملیاتی مجاهدین خلق در خاک خود آمریکا ارائه داده است، به عبارت دیگر دولت آمریکا دقیقا حمایت های مادی را به گروهی گه تروریستی نامیده می شده و قوانین آن را جرم انگاری نموده اند ارائه داده است. هرش برای این ادعا که عملیات های مخفی مجاهدین تحت حمایت آمریکا در ایران امروز همچنان ادامه دارد به صحبت های مقامات مختلف آمریکایی استناد کرده است.

به رغم ارائه چنین گزارش هایی در سطح رسانه های آمریکایی که موید این مساله است که سازمان مجاهدین خلق درگیر در فعالیت های تروریستی و دیگر تجاوزات نظامی علیه ایران است، وزارت خارجه آمریکا در سال 2012 نام گروه مجاهدین خلق را از لیست گروه های تروریستی حذف کرد!

اکنون و پس از گذشت 6 سال از فعالیت آزادانه و علنی این گروه در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، مقامات برجسته آمریکایی همچون جان بولتون، مک کین، جولیانی و پمپئو در نشست های منافقین شرکت جسته و صراحتا حمایت خود از این گروه و رهبری آن را در راستای استقرار دمکراسی در ایران! اعلام نموده اند. این در شرایطی است که گزارشات وزارت خارجه آمریکا در سال های حکومت صدام حسین، رجوی ها را اساسا شخصیت هایی غیردمکراتیک توصیف می کرد که نمی توانند جایگزین مناسبی برای حکومت ایران باشند.

این حمایت های دولت آمریکا از تشکیلات خیانتکار رجوی در وضعیتی رخ داده است که حتی برخی تحلیلگران آمریکایی، رجوی را به اتهام ارتکاب جنایت علیه بشریت (در همدستی با صدام برای سرکوب شدید قیام های داخلی عراق) مستحق محاکمه در دیوان کیفری بین المللی دانسته بودند.