
emamian
نیمه شعبان و یاد امام حسین
زیارت امام حسین (ع) همیشه و همواره مورد سفارش و تاکید بوده است؛ اما شب میلاد امام مهدی (عج) از شبهای زیارتی مخصوص سالار شهیدان حسین بن علی (ع) است. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: هر کس شب نیمه شعبان، مرقد امام حسین (ع) را زیارت کند، خداوند متعال گناهان او را میبخشد.(4)
از امام پرسیدند: «آیا خداوند عزوجل تمام گناهان را میآمرزد؟» امام (ع) فرمود:
آیا این را برای زائران حسین (ع) زیاد میدانید؟ چگونه نیامرزد؟ در حالی که زائر حسین، مانند کسی است که خداوند عزیز و بلند مرتبه را در عرش زیارت کرده باشد.(5)
در روایت دیگری امام صادق (ع) در اینباره میفرماید:در نیمه شعبان، منادیای از آسمان ندا میکند: «ای زائران حسین! برگردید؛ در حالی که آمرزیده شدهاید و ثواب شما بر خدا و نبی او حضرت محمد (ص) است.» (6)
آن حضرت همچنین میفرمایند: زمانی که اول ماه شعبان فرا رسد، منادیای از زیر عرش ندا میدهد: «ای کسانی که در کوی حسین بار انداختهاید! شب نیمه شعبان را از زیارت آن حضرت خالی مگذارید؛ زیرا اگر بدانید در زیارت نیمه شعبان چه مقدار اجر و ثواب است، سال بر شما طولانی میشد، تا نیمه شعبان فرا رسد.»(7)
امام صادق (ع) به یونس بن یعقوب میفرماید: ای یونس! شب نیمه شعبان، خداوند هر مؤمنی را که زائر امام حسین (ع) باشد میآمرزد و به آنان گفته میشود: «کارهایتان را از نو آغاز کنید.» یونس به امام عرض میکند: «آیا این اجر و ثواب برای کسی است که در شب نیمه شعبان امام حسین (ع) را زیارت کند؟» امام (ع) فرمود: «اگر مردم میدانستند چه ثوابهایی برای زائران کوی حسینی است، مردان در نبودن مرکب، سوار بر چوب شده و به زیارت امام حسین (ع) میشتافتند.»(8)
این فرمایش امام (ع) اهتمام زیارت امام حسین (ع) در شب میلاد امام زمان (عج) را بسیار واضح میسازد. در عظمت فضیلت زیارت امام حسین (ع) همین بس که امام سجاد (ع) میفرماید: هر کس دوست دارد با یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر مصافحه کند، امام حسین (ع) را در شب نیمه شعبان زیارت کند که فرشتگان و ارواح پیامبران، برای زیارت آن حضرت، از خداوند کسب اجازه میکنند و به ایشان اجازه داده میشود؛ پس خوشا به حال کسانی که با ایشان، مصافحه کرده و ایشان با آنها مصافحه کنند.(9)
تحلیل تولد و یاد
چرا در تولد او باید نام دیگری بر لب نقش ببندد؟ چرا هر دو نام با هم پیوند خورده است؟ تا حدی که در شادی و غم، تفکیک آن دو ممکن و میسر نیست؟
در میلاد امام حسین (ع) خداوند متعال برای حضرت زهرا (س) چشم روشنی میفرستد(10) و در آن، نام مبارک آخرین حجت الهی با خصوصیات و صفات و ویژگیهای منحصر به فرد برجسته میشود.
در میلاد امام زمان (عج) نیز عاشقان و شیفتگان، یاد اباعبدالله (ع) را در دلهای خود احیا میکنند و جان خود را صفا میبخشند.
روشن است که زندگی و قیام امام حسین (ع) بدون زندگانی و قیام مهدی علیه السلام نافرجام است و فرجام آخرین دولت، در گرو زمینههایی است که سالار شهیدان آن را فراهم کرده است. پشتوانه انتظار و حکومت عدل جهانی، عاشورا است و ظهور، تنها پاسخ کربلا است. بیشک، دو جریان مهم عاشورا و ظهور، ارتباط تنگاتنگی دارند که پرده و حجاب این ارتباط، با راز و رمز رهبران آن کنار زدنی است.
پیشنهاد ایران به کشورهای اسلامی برای مستندسازی جنایات رژیم صهیونیستی
به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، متن سخنرانی محمدمهدی اسماعیلی در این اجلاس به شرح زیر است:
"عالیجنابان
نمایندگان محترم، خانم ها و آقایان؛
مفتخرم که امروز در اجلاس وزرای ارتباطات و اطلاعات کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی سخن میگویم. همچنین از دولت و ملت جمهوری ترکیه برای سازماندهی و مهمان نوازی گرم و صمیمانه تشکر میکنم.
در ابتدا مایلم از اهمیت بی بدیل حفظ حیات سخن بگویم حفظ حیات از تعالیم بنیادین دین اسلام است. که در قرآن کریم به اشکال مختلف بدان اشاره شده است به عنوان نمایندگان ملتهای متبوع خود وظیفه داریم که از این ارزش بنیادی با اعتقادی تزلزل ناپذیر دفاع کنیم.
در کمال تاسف امروز در حالی در مقابل شما نشسته ام که در غزه بحران انسانی در جریان است. تهاجم بی امان رژیم صهیونیستی با حمایت متحدانش منجر به جان باختن غم انگیز نزدیک به ۳۰ هزار فلسطینی و مجروحیت و آوارگی دهها هزار انسان بیگناه شده است حجم عظیم رنجی که غیر نظامیان بی گناه از جمله زنان کودکان و سالمندان متحمل شده اند دلخراش است بر ما واجب است که با جدیت و فوریت به این بی عدالتی بزرگ نسل کشی و جنایت علیه بشریت پاسخ دهیم احساسات جهان اسلام میبایست برای ایجاد تغییرات معنادار و کاهش درد و رنج مردم فلسطین به حرکت درآید.
سانسور سیستماتیک رسانه های غربی در مورد نسلکشی فلسطینیها توسط رژیم صهیونیستی نشاندهنده انعکاس وارونه اتفاقات و تحریف واقعیتها است که با مسخ مخاطب در واقع تبلیغ به نفع صهیونیستها را به عهده دارند به چالش کشیدن گزارشاتی که فلسطینی ها از داخل غزه ارائه میدهند اجازه ورود خبرنگاران به غزه صرفاً در قالب گروههای نظامی اسرائیلی و الزام ایشان به در اختیار قرار دادن تمام تصاویر ضبط شده و گزارشات تهیه شده قبل از انتشار به ارتش اسرائیل برای بررسی آنها، همگی نمایانگر سوء استفاده از رسانه های جمعی در بیان حقایق است.
بر اساس موازین حقوق بین الملل بهویژه حقوق بشر و حقوق بین الملل بشردوستانه هدف قرار دادن عمدی روزنامه نگاران تجهیزات فنی و دفاتر کار آنها غیر قانونی است. همچنین به صرف این ادعا که رسانه های جمعی در حال انتشار تبلیغات هستند نمیتوان آنها را به عنوان هدف مشروع برای حمله در نظر گرفت. با توجه به حمایت قوانین بین المللی از روزنامه نگاران و کارکنان رسانه های جمعی به عنوان شهروندان عادی و غیر نظامی میزان و عمق جنایات صهیونیستها علیه روزنامه نگاران تجهیزات فنی آنها و دفاتر محل کار آنها روشن میگردد. اشاره ای گذرا به آمار شهدای روزنامه نگار فلسطینی میتواند پوشالی بودن تبلیغات رسانه ها و دولتمردان غربی به ویژه آمریکایی را در وصف دولت غاصب صهیونیستی نشان دهد. تحقیقات اولیه سازمانهای بینالمللی مانند کمیته حفاظت از روزنامهنگاران (CPJ) بیانگر آن است که تا 22 فوریه2024 در اثر جنایات رژیم صهیونیستی علیه فلسطین دست کم 125 نفر از روزنامهنگاران و کارکنان رسانههای جمعی به شهادت رسیدهاند.
خانمها و آقایان؛
جمهوری اسلامی ایران در راستای سیاست حمایت از مردم مظلوم فلسطین پیشنهادات زیر را در جهت کمک به کاهش آلام این مردم ستمدیده ارائه میدهد:
ابتدا باید منابع جمعی خود را در صحنه جهانی بسیج و هماهنگ کنیم تا ضمن محکوم نمودن جنایات رژیم صهیونیستی از حقوق مردم فلسطین دفاع نماییم. این عمل میتواند شامل مقابله با تبلیغات بیاساس رژیم صهیونیستی و پاسخگو نمودن عاملان این جنایات در مجامع بین المللی باشد.
دوم اینکه باید سازوکاری اختصاصی در سازمان همکاری اسلامی برای مستندسازی دقیق جنایات رژیم صهیونیستی ایجاد کرد. با جمع آوری شواهد غیر قابل انکار میتوانیم عدالت را از طریق راه های قانونی پیگیری کنیم و اطمینان حاصل کنیم که مسئولان این اقدامات ضد بشری در قبال اقدامات خود پاسخگو خواهند بود.
مورد سوم اینکه همکاری و تبادلات رسانه ای میان کشورهای عضو را برای تقویت صدای مظلومان و مقابله با اطلاعات نادرست فراگیر رژیم صهیونیستی تقویت کنیم. میتوانیم توجهات را از طریق تلاشهای ارتباطی و راهبردی به سوی وضعیت اسفبار مردم فلسطین و حمایت جهانی از آرمان آنها جلب کنیم.
مورد چهارم، تقویت همکاری با سازمانهای بین المللی فعال در زمینه روزنامه نگاری مانند کمیته حفاظت از خبرنگاران به منظور مستندسازی دقیق و کامل جنایات رژیم صهیونیستی علیه اصحاب رسانه ها و طرح موضوع در سازمانهای بین المللی است.
بیایید آیندهای را بسازیم که با صلح عدالت و کرامت برای همه مردم منطقه و جهان تعریف شود. با همکاری و همبستگی میتوانیم راه را برای راه حلی عادلانه و پایدار برای کاهش و حل مصائب مردم فلسطین هموار کنیم در پایان از تک تک شما میخواهم که در همبستگی با مردم فلسطین دست به دست هم دهید. سخنان خود را به عمل تبدیل کنیم و با هم به دنبال آیندهای روشن تر برای همه باشیم.
از توجه شما متشکرم"
ظهور حضرت مهدی(عج) در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت آمده است
ماموستا ملا عبدالرحمن مرادی در سخنانی اظهار داشت: از عقاید مسلم اهل سنت و جماعت این است که سنت الهی بر آن قرار گرفته که در آخرالزمان فردی از نسل و سلاله پاک رحمهللعالمین حضرت محمد مصطفی(ص) جهان را بعد از اینکه پر از ظلم و جور شده است، پُر از عدل و داد کند و پا به عرصه ظهور گذارد و این در کتب عقیده ما وجود دارد.
امام جمعه اهل سنت کرمانشاه گفت: وجود امام مهدی(عج) از نسل علی و فاطمه(س) و حاکمیت کردن بر زمین از افتخارات امت اسلام و جامعه اهل سنت است و روایات زیادی در این باب در کتب ما نقل شده از جمله «عن سعید بن مسیب کنا عند ام سلمه فتذاکرنا المهدی، فقالت: سمعت رسول الله صلیاللهعلیهوالهوسلّم» و «المهدی من عترتی، من ولد فاطمه.»
ماموستا مرادی خاطرنشان کرد: روایتی دیگر از سعید پسر مسیب نقل شده است مبنی بر اینکه «ما نزد ام سلمه از همسران پیامبر(ص) بودیم و درباره مهدی سخن گفتیم، امسلمه گفت: از رسولالله شنیدم که فرمود: «مهدی از عترتم و از فرزندان فاطمه است.»
وی گفت: از نظر اهل سنت، مهدی(عج) از اهل بیت محمد(ص) است، مهدی(عج) هم در نزد شیعه و هم اهل سنت، از اهل بیت رسول خدا(ص) است و این از نقاط مشترک شیعه و اهل سنت محسوب میشود.
امام جمعه اهل سنت کرمانشاه تصریح کرد: در روایتی از پیامبر (ص) نقل است که میفرمایند: «دنیا از بین نمیرود یا به پایان نمیرسد، مگر اینکه مردی از اهل بیتم که اسمش هماسمم است، بر عرب پادشاهی کند.» و «مهدی منا اهلالبیت، مهدی از اهل بیت ما است.»
ماموستا مرادی در ادامه افزود: ظهور حضرت مهدی(عج) مورد اذعان و باور همه مسلمانان است و روایات فراوانی در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت آمده است که از فراگیری اعتقاد به مسئله ظهور میان مسلمانان حکایت دارد.
وی افزود: در حدیثی پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «حضرت مهدی(ع) زمین را از عدالت و انصاف پر خواهد کرد و زمین ثمرات خود را بیرون میدهد و آسمان باران خود را خواهد باراند و امتم در زمان ولایتش، به چنان زندگی مرفهی میرسند که تاکنون به چنان نعمتی نرسیده اند»، با وجود این اوصاف از حضرت مهدی وجود ذی جود و مبارک ایشان و حتی ذکر ایشان در میان امت اسلامی و مذاهب سبب وحدت، یکدلی و یکرنگی خواهد بود.
ماموستا مرادی گفت: همه اهل اسلام منتظر آمدن آن روز موعود هستند که حضرتشان نور مبارک خویش را بر عالم بشریت بتاباند و جهان را به سر حد مقصود برساند و این یعنی وحدت حقیقی کلمه که ایشان قطب مدار یک رنگی و برکت خواهند بود.
وی در پایان تصریح کرد: مهدویت یک باور فرامذهبی است و مورد قبول گروههای اسلامی است؛ از این رو میتوان با دستمایه قرار دادن مهدویت و با ترویج و اشاعه آن میان مسلمانان، اتحاد و همدلی را میان جوامع اسلامی برقرار کرد.
اهل سنت اعتقاد به مهدی موعود را داخل در ایمان و رسالت پیامبر اکرم(ص) می دانند
شیخ مصطفی نوری، امام جمعه گله دار (فارس) اعتقاد اهل سنت به منجی عالم بشریت را صحیح دانست و اظهار داشت: درتاریخ اسلام و دیدگاه اهل سنت مسئله منجی مورد توجه وعنایت خاص بوده است؛ خلفای بنی عباس برای کسب این افتخار فرزندانشان و حاکمان وقت خود را به نام "مهدی" لقب می گذاشتند، در قرن گذشته نیز در سودان که علیه استعمار بریتانیا جنگیدند و درچهل سال پیش در تسخیر مکه قیامشان را با قیام مهدی مرتبط دانستند.
شیخ نوری، افزود: درطول تاریخ بشریت، از مکاتب آسمانی، غیرآسمانی و دیگر ملل هریک به نوعی معتقد به ظهور نجات دهنده و امام مهدی(عج) بوده اند.
وی ادامه داد: هر چند شیعه و سنی در کیفیت و چگونگی آن با یکدیگر اختلاف دارند؛ اما در حقیقت امام محور خوبی برای وحدت و اتحاد در میان جامعه می تواند باشد، ایشان به عنوان راهبر، زمینه ساز و بسترمناسبی برای تقارب ادیان و گفتوگو میان مذاهب و ملت ها است.
این عالم اهل سنت، تصریح کرد: مهدی موعود دراعتقاد اهل سنت ثبت و مدون است و آن را داخل به ایمان و رسالت پیامبر اکرم(ص) می داند؛ از آثار ایمان به پیامبر اسلام ایمان به اموری است که به آن خبر داده و از غیبیات است.
وی اضافه کرد: ایمان به غیب، صفات مؤمنان و پرهیزگاران است؛ ظهور آن حضرت برکسی پوشیده نمانده است، همه علما، محدثین، اصحاب سنن و صحاح به وضوح و روشن در این باره سخن گفته اند و روایتهای متعدد و متواتر، لفظی ومعنوی در این رابطه رسیده است.
وی عنوان کرد: انکار این موضوع جایز نیست زیرا ایمان به آن واجب است؛ "لاتقوم الساعه حتی تملأ الارض ظلما وعدوانا ثم یخرج رجل من عترتی یملأها قسطا و عدلا"، قیامت برپا نمی شود تا اینکه زمین را ظلم وجور فرا بگیرد و درآن هنگام مردی از اهل بیت پیامبر اسلام(ص) و اولاد فاطمه که اسم او اسم پیامبر است ظهور خواهد کرد.
وی در پایان تأکید کرد: اگر از دنیا دو روز باقیمانده باشد، خداوند متعال آن روز را طولانی کرده تا مردی از پیامبر اسلام(ص) خروج می کند و بر زمین مسلط می گردد؛ همه مسلمانان از او پیروی می کنند و تاریکی ها را از بین می برند و دنیا همچون درخشانی خورشید می درخشد.
احوالات حضرت ولی عصر (عج) پس از تولد
پانزدهم شعبان سالروز ولادت قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در این مطلب به ماجرای ولادت آن حضرت اشاره خواهیم کرد:
کُلَینی در کتاب «کافی» روایت نموده که: ولادت با سعادت وجود اقدس امام زمان علیه السّلام در سال ۲۵۵ هجری روی داده است.
شیخ صدوق در «کمال الدین» نقل کرده که چون مادر امام عصر (ع) حامله گشت، حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام به وی فرمود: پسری می آوری که نامش محمد و پس از من، جانشین من خواهد بود.
شیخ صدوق در کمال الدین از استادش ابن ولید قمی و او از محمد بن عطار از حسین بن رزق اللَّه از موسی بن محمد بن القاسم بن حمزة بن الامام موسی بن جعفر علیه السّلام و او از حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی (ع) روایت نموده که گفت: امام حسن عسکری (ع) مرا خواست و فرمود: عمه! امشب نیمه شعبان است، نزد ما افطار کن که خداوند در این شب فرخنده کسی بوجود می آورد که حجت او در روی زمین می باشد. عرض کردم: مادر این نوزاد مبارک کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم فدایت گردم! اثری از حاملگی در نرجس خاتون نیست. فرمود همین است که می گویم.
سپس به خانه حضرت در آمدم و سلام کرده نشستم. نرجس خاتون آمد کفش از پای من درآورد و گفت: ای بانوی من شب بخیر! گفتم: بانوی من و خاندان ما توئی! گفت: نه! من کجا و این مقام بزرگ؟
سپس نماز شام را گذاردم و افطار کردم و خوابیدم سحرگاه برای اداء نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست، پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم و بعد از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم، دیدم نرجس خوابیده است. در آن حال در باره وعده امام تردید می کردم، که ناگهان حضرت از جایی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند: عمه! تعجب مکن که وقت نزدیک است..
چون صدای امام را شنیدم شروع بخواندن سوره «الم سجده» و «یس» نمودم در این وقت نرجس با حال مضطرب از خواب برخاست، من به وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم: آیا احساس چیزی می کنی؟ گفت: آری.
گفتم: ناراحت مباش و دل قوی بدار، این همان مژده است که به تو دادم، سپس هر دو به خواب رفتیم.
اندکی بعد برخاستم دیدم بچه متولد شده و روی زمین با اعضاء هفتگانه خدا را سجده می کند. آن ماه پاره را در آغوش گرفتم. دیدم بر عکس نوزادان دیگر، از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است! در این هنگام امام حسن عسکری علیه السّلام صدا زد: عمه جان! فرزندم را نزد من بیاور .
چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم، امام دست زیر رانها و پشت بچه گرفت و پاهای او را به سینه مبارک چسبانید و زبان در دهانش گردانید و دست بر چشم و گوش و بندهای او کشید و فرمود: فرزندم! با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت: اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللَّهِ.
آنگاه بر امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین علیهم السّلام درود فرستاد و چون بنام پدرش رسید، دیدگان گشود و سلام کرد. امام فرمود: عمه جان! او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من بر گردان. چون او را نزد مادرش بردم سلام کرد، مادر نیز جواب سلامش را داد. سپس او را پیش امام حسن عسکری علیه السّلام برگردانیدم.
صبح روز نیمه شعبان که به خدمت امام رسیدم سلام کردم، روپوش از روی او برداشتم ولی بچه را ندیدم.
عرض کردم: فدایت گردم بچه چه شد؟ فرمود: عمه جان! او را به کسی سپردم که مادر موسی فرزند خود را به او سپرد!.
چون روز هفتم به حضور امام شرفیاب شدم فرمود: عمه فرزندم را بیاور. او را در قنداقه پیچیده نزد حضرت بردم. امام مانند بار اول فرزند دلبندش را نوازش فرمود و زبان مبارک آنچنان در دهان او می نهاد که گوئی شیر و عسل به او می خوراند.
سپس فرمود: ای فرزند با من سخن بگو! گفت: اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ آنگاه بر پیغمبر خاتم صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السّلام و یک یک ائمه تا پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ » سوره قصص آیه ۵ » یعنی: اراده کردیم که منت بنهیم بر آنان که در زمین زبون گشتند و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و آنها را در زمین جای دهیم و بفرعون و هامان و لشکریان آنان نشان دهیم آنچه را که آنها از آن می ترسیدند.
و نیز در کمال الدین روایت می کند که امام زمان علیه السّلام شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ متولد گردیده است و هم در کتاب مزبور است که چون امام زمان علیه السّلام از مادر بزاد دو زانو نشست و در حالی که انگشت مبارک بسوی آسمان داشت عطسه ای کرد و فرمود: «الحَمدُ لِلَّهِ رَبّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه. ستمگران چنین پنداشته اند که حجت پروردگار از میان رفته است، اگر بما اجازه سخن گفتن می دادند هر گونه تردیدی برطرف می شد»!
در «غیبت» شیخ طوسی بسند دیگر هم روایت شده است. در غیبت شیخ طوسی بجای شب دوم، شب دهم نقل شده.
همچنین در کمال الدین از محمد بن عثمان نقل کرده است که چون آقا متولد گردید، امام حسن عسکری علیه السّلام عثمان بن سعید (نائب اول امام زمان و پدر محمد بن عثمان مذکور) را احضار نمود و فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت خریده و بحساب من میان بنی هاشم قسمت کن، و چند رأس گوسفند هم برای او عقیقه نما.
متن عربی روایت:
لکافی وُلِدَ ع لِلنِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ.
إکمال الدین ابْنُ عِصَامٍ عَنِ الْکُلَیْنِیِّ عَنْ عَلَّانٍ الرَّازِیِّ قَالَ أَخْبَرَنِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ لَمَّا حَمَلَتْ جَارِیَةُ أَبِی مُحَمَّدٍ ع قَالَ سَتَحْمِلِینَ ذَکَراً وَ اسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی.
إکمال الدین ابْنُ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ عَنْ مُوسَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَتْنِی حَکِیمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَتْ بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فَقَالَ یَا عَمَّةِ اجْعَلِی إِفْطَارَکِ اللَّیْلَةَ عِنْدَنَا فَإِنَّهَا لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیُظْهِرُ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ الْحُجَّةَ وَ هُوَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ أُمُّهُ قَالَ لِی نَرْجِسُ قُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ مَا بِهَا أَثَرٌ فَقَالَ هُوَ مَا أَقُولُ لَکِ قَالَتْ فَجِئْتُ فَلَمَّا سَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ جَاءَتْ تَنْزِعُ خُفِّی وَ قَالَتْ لِی یَا سَیِّدَتِی کَیْفَ أَمْسَیْتِ فَقُلْتُ بَلْ أَنْتِ سَیِّدَتِی وَ سَیِّدَةُ أَهْلِی قَالَتْ فَأَنْکَرَتْ قَوْلِی وَ قَالَتْ مَا هَذَا یَا عَمَّةِ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهَا یَا بُنَیَّةِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیَهَبُ لَکِ فِی لَیْلَتِکِ هَذِهِ غُلَاماً سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَتْ فَجَلَسَتْ وَ اسْتَحْیَتْ فَلَمَّا أَنْ فَرَغْتُ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ أَفْطَرْتُ وَ أَخَذْتُ مَضْجَعِی فَرَقَدْتُ فَلَمَّا أَنْ کَانَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ قُمْتُ إِلَی الصَّلَاةِ فَفَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِی وَ هِیَ نَائِمَةٌ لَیْسَ بِهَا حَادِثٌ ثُمَّ جَلَسْتُ مُعَقِّبَةً ثُمَّ اضْطَجَعْتُ ثُمَّ انْتَبَهْتُ فَزِعَةً وَ هِیَ رَاقِدَةٌ ثُمَّ قَامَتْ فَصَلَّت قَالَتْ حَکِیمَةُ فَدَخَلَتْنِی الشُّکُوکُ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ ع مِنَ الْمَجْلِسِ فَقَالَ لَا تَعْجَلِی یَا عَمَّةِ فَإِنَّ الْأَمْرَ قَدْ قَرُبَ قَالَتْ فَقَرَأْتُ الم السَّجْدَةَ وَ یس فَبَیْنَمَا أَنَا کَذَلِکَ إِذَا انْتَبَهَتْ فَزِعَةً فَوَثَبْتُ إِلَیْهَا فَقُلْتُ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْکِ ثُمَّ قُلْتُ لَهَا تُحِسِّینَ شَیْئاً قَالَتْ نَعَمْ یَا عَمَّةِ فَقُلْتُ لَهَا اجْمَعِی نَفْسَکِ وَ اجْمَعِی قَلْبَکِ فَهُوَ مَا قُلْتُ لَکِ قَالَتْ حَکِیمَةُ ثُمَّ أَخَذَتْنِی فَتْرَةٌ وَ أَخَذَتْهَا فِطْرَةٌ فَانْتَبَهْتُ بِحِسِّ سَیِّدِی ع فَکَشَفْتُ الثَّوْبَ عَنْهُ فَإِذَا أَنَا بِهِ ع سَاجِداً یَتَلَقَّی الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَضَمَمْتُهُ إِلَیَّ فَإِذَا أَنَا بِهِ نَظِیفٌ مُنَظَّفٌ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ ع هَلُمِّی إِلَیَّ ابْنِی یَا عَمَّةِ فَجِئْتُ بِهِ إِلَیْهِ فَوَضَعَ یَدَیْهِ تَحْتَ أَلْیَتَیْهِ وَ ظَهْرِهِ وَ وَضَعَ قَدَمَیْهِ عَلَی صَدْرِهِ ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ وَ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَی عَیْنَیْهِ وَ سَمْعِهِ وَ مَفَاصِلِهِ ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص
ثُمَّ صَلَّی عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ عَلَی الْأَئِمَّةِ إِلَی أَنْ وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ ثُمَّ أَحْجَمَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع یَا عَمَّةِ اذْهَبِی بِهِ إِلَی أُمِّهِ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهَا وَ ائْتِینِی بِهِ فَذَهَبْتُ بِهِ فَسَلَّمَ عَلَیْهَا وَ رَدَدْتُهُ وَ وَضَعْتُهُ فِی الْمَجْلِسِ ثُمَّ قَالَ یَا عَمَّةِ إِذَا کَانَ یَوْمُ السَّابِعِ فَأْتِینَا قَالَتْ حَکِیمَةُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ ع فَکَشَفْتُ السِّتْرَ لِأَفْتَقِدَ سَیِّدِی ع فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا فُعِلَ سَیِّدِی فَقَالَ یَا عَمَّةِ اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِی اسْتَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَی ع قَالَتْ حَکِیمَةُ فَلَمَّا کَانَ فِی الْیَوْمِ السَّابِعِ جِئْتُ وَ سَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ هَلُمِّی إِلَیَّ ابْنِی فَجِئْتُ بِسَیِّدِی فِی الْخِرْقَةِ فَفَعَلَ بِهِ کَفَعْلَتِهِ الْأُولَی ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ کَأَنَّهُ یُغَذِّیهِ لَبَناً أَوْ عَسَلًا ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ ع أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ ثَنَّی بِالصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ حَتَّی وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ ع ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ إکمال الدین ابْنُ عِصَامٍ عَنِ الْکُلَیْنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ وُلِدَ الصَّاحِبُ ع فِی النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ.
إکمال الدین مَاجِیلَوَیْهِ وَ الْعَطَّارُ مَعاً عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ ع عَنِ الشَّارِیِّ عَنْ نَسِیمَ وَ مَارِیَةَ أَنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ ع مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ سَقَطَ جَاثِیاً عَلَی رُکْبَتَیْهِ رَافِعاً سَبَّابَتَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ دَاحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِی الْکَلَامِ لَزَالَ الشَّکُّ.
، إکمال الدین مَاجِیلَوَیْهِ وَ ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ وَ الْعَطَّارُ جَمِیعاً عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رِیَاحٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْعَمْرِیِّ قَالَ لَمَّا وُلِدَ السَّیِّدُ ع قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع ابْعَثُوا إِلَی أَبِی عَمْرٍو فَبُعِثَ إِلَیْهِ فَصَارَ إِلَیْهِ فَقَالَ اشْتَرِ عَشَرَةَ آلَافِ رِطْلٍ خُبْزاً وَ عَشَرَةَ آلَافِ رِطْلٍ لَحْماً وَ فَرِّقْهُ أَحْسَبُهُ قَالَ عَلَی بَنِی هَاشِمٍ وَ عُقَّ عَنْهُ بِکَذَا وَ کَذَا شَاةً.
آثار توجه امام زمان (عج) به شیعیان
حضرت حجت (عج):
إنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْلا ذلِک لَنَزَلَ بِکُمْ الْلَأواءُ وَاصْطَلَمَکُمْ الْأعْداءُ فـَاتـَّقـُوا اللّه َجَلَّ جـَلالُهُ.
ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و شما را فراموش نمی کنیم، اگر جز این بود گرفتاریها بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می کردند؛ پس تقوای خدای بزرگ را پیشه خود سازید.
بحارالأنوار، ۵۳: ۱۷۵
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
امروز بسیار جلسهی عالی، شیرین و مطلوبی بود. بحمدالله قرّاء محترم و تلاوتکنندگان از کشور خودمان و از کشورهای برادر، برنامه اجرا کردند و استفاده کردیم. امیدواریم که میل به استضائهی(۲) از قرآن و گرایش به فهم معارف قرآن روزبهروز در بین مردم ما و مردم همهی جهان اسلام و امّت اسلامی گسترش پیدا کند؛ به این احتیاج داریم.
یک جمله در مورد مسئلهی استضائهی از قرآن عرض کنم. این قرآنی که شما تلاوت میکنید، کتاب هدایت است: اِنَّ هٰذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَم؛(۳) همه به هدایت احتیاج داریم. کتاب ذکر است و «ذکر» یعنی ازالهی(۴) غفلت؛ ما غالباً دچار غفلتیم؛ آحاد بشر غالباً معلومات خودشان را هم از یاد میبرند و دچار غفلت میشوند؛ قرآن کتاب ذکر است، ضدّ غفلت و مُزیل(۵) غفلت است؛ فرمود: وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِر.(۶) قرآن کتاب انذار است: وَ اوحِیَ اِلَیَّ هٰذَا القُرآنُ لِاُنذِرَکُم بِه؛(۷) احتیاج داریم به انذار، که توجّه بدهند ما را به خطراتی که تهدید میکند آحاد بشر را، چه در این نشئه و چه در نشئهی بعد که زندگی حقیقی است. کتاب درمان دردهای بشر است؛ چه دردهای افراد بشر [مانند] دردهای معنوی و روحی و فکریشان، چه دردهای جوامع بشری [از قبیل] جنگها، ظلمها، بیعدالتیها؛ قرآن درمان اینها است: وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنین.(۸) قرآن کتاب حکمت است: یس * وَ القُرآنِ الحَکیم؛(۹) «حکمت» یعنی بیان حقایق زندگی که انسان به آنها احتیاج دارد. قرآن کتاب تبیین و رفع ابهامها و جهالتها است، مکرّر هم «تِلکَ آیاتُ الکِتابِ المُبین»(۱۰) در قرآن تکرار شده است. کتاب مجید است، کتاب کریم است، کتاب نور است، کتاب برهان است؛ این قرآن است. اینها توصیف قرآن در خود قرآن است؛ قرآن را خود قرآن به ما معرّفی میکند و توصیف میکند قرآن را.
در کلام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) ــ که شاگرد برجستهی قرآن و پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است ــ تعبیرات بلندی در نهجالبلاغه دربارهی قرآن وجود دارد. رَبیعُ القُلوب؛ بهار دلها است؛ همچنان که در بهار، عالم زنده میشود، زمین زنده میشود، قرآن دلها را زنده میکند و از دلمردگی، افسردگی و عقبرفت نجات میدهد؛ رَبیعُ القُلوبِ؛ شِفاءُ الصُّدور؛(۱۱) فیهِ عِلمَ ما یَأتی؛ دَواءَ دَائِکُم وَ نَظمَ ما بَینَکُم.(۱۲) اینها تعبیرات نهجالبلاغه دربارهی قرآن است؛ یعنی معارفِ تمامنشدنیِ مورد نیاز بشر، در قرآن موجود است؛ چه معارفی که مورد نیاز بشر به عنوان فرد است، چه معارفی که مورد نیاز بشر به عنوان جامعهی بشری است. این عبارت «عِلمَ ما یَأتی» که از نهجالبلاغه خواندیم، یعنی برآورندهی نیازهای همهی بشر و همهی آینده؛ عِلمَ ما یَأتی. در تمام ادواری که بشر در این کرهی خاکی زندگی میکند، قرآن نیازهای او را تأمین میکند و پاسخ میدهد؛ «عِلمَ ما یَأتی» یعنی این. دوای دردهای بزرگ جوامع بشری است. وَ نَظمَ ما بَینَکُم؛ نظام اجتماعی، ارتباطات بشری، ارتباطات جوامع، اینها همه در قرآن است. قرآن را بشناسیم.
متأسّفانه در خود دنیای اسلام، یک عدّهای بودند و هستند که تصوّر میکنند و باور کردهاند که قرآن فقط برای دلها است، برای کنج معابد است و انسانها برای نیازها و ارتباطات شخصیشان با خدا به قرآن احتیاج دارند؛ اسلامِ پاسخگوی به نیازهای جوامع را قبول ندارند، اسلام سیاسی را قبول ندارند، اسلام سازندهی نظام اجتماعی را قبول ندارند. این درست نقطهی مقابل آن چیزی است که خود قرآن از خود تبیین میکند و نقطهی مقابل آن چیزی است که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) دربارهی قرآن توصیف میکند.
خب، اینها معارف قرآنی است؛ این معارف را چه جوری به دست بیاوریم؟ با اُنس با قرآن، با تدبّر در قرآن، با رجوع به آنانی که قرآن در خانهی آنها نازل شده است، [یعنی] اهلبیت رسولالله (علیهم الصّلاة و السّلام)؛ با استفادهی از اینها میشود این معارف را به دست آورد و از آنها استفاده کرد و زندگی را بر اساس آنها ساخت. تلاوت شما ــ این کار رایج بین قرآندوستان در کشورهای اسلامی که بحمدالله در کشور ما هم رواج خوبی پیدا کرده است ــ یکی از گامهای مؤثّر برای اُنس با قرآن و برای فهم معارف قرآن است. ارزش والای تلاوت قرآن برای این است که مخاطبِ شما را وادار به تدبّر در آیات قرآن و در مفاهیم قرآن میکند، معارف قرآن را برای او روشن میکند. البتّه شرطش این است که این تلاوت به قصد نشان دادن قرآن باشد، نه نشان دادن خود؛ من قبلاً هم این را به قرّاء عزیزمان عرض کردهام.(۱۳) این هنرهایی که در تلاوت وجود دارد ــ صوت خوب، لحن خوب، فنون تلاوت، قطع و وصل، فراز و فرود ــ همه باید در خدمت تفهیم معارف قرآن باشد. جوری تنظیم کنید، جوری تلاوت کنید، جوری قطع و وصل کنید، جوری تکرار کنید که معارف قرآن در دلها جایگزین بشود؛ امروز ما به این احتیاج داریم. متأسّفانه بسیاری در دنیای اسلام با قرآن اُنس ندارند. این شکایت رسول مکرّم به خدای متعال که «وَ قالَ الرَّسولُ یا رَبِّ اِنَّ قَومِی اتَّخَذوا هٰذَا القُرآنَ مَهجورًا»،(۱۴) امروز در بسیاری از بخشهای دنیای اسلام تحقّق دارد و یک واقعیّت تلخی است.
امروز مسئلهی بزرگ دنیای اسلام مسئلهی غزّه است. آیا ما مشاهده میکنیم که سران کشورهای اسلامی و مسئولان کشورهای اسلامی، دربارهی غزّه به تعلیم قرآن و معرفت قرآنی عمل میکنند؟ قرآن به ما میفرماید که «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکافِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنین»؛(۱۵) آیا دربارهی غزّه به این آیه عمل میشود؟ چرا سران کشورهای اسلامی علناً مخالفت خودشان، قطع رابطهی خودشان، قطع کمکها و پشتیبانیهای خودشان از کافرِ مُقاتلِ خبیثِ صهیونیست را اعلام نمیکنند؟ قرآن میفرماید که «لاتَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاء»؛(۱۶) آیا امروز در دنیا به این [آیه] عمل میشود؟ قرآن میفرماید که «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»؛(۱۷) آیا این شدّت عمل، در مقابل رژیم خبیث صهیونیستی نشان داده میشود؟ امروز اینها دردهای بزرگ دنیای اسلام است. خدای متعال از آحاد ملّتهای مسلمان مؤاخذه میکند که چرا بر دولتهای خودشان فشار نیاوردند، و از دولتهای مسلمان مؤاخذه میکند که چرا عمل نکردند. اِنَّما یَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم فِی الدّینِ وَ اَخرَجوکُم مِن دِیارِکُم ... اَن تَوَلَّوهُم.(۱۸) اینها همه معارف قرآنی است؛ اینها است که ما بایستی در این تلاوتها آنها را برجسته کنیم، آنها را به یاد یکدیگر بیاوریم، این وظایف را با هم در میان بگذاریم، تواصیِ به حق بکنیم؛ این مجالس تلاوت ما بایستی نتیجه و خروجیاش اینها باشد.
البتّه این مطلب روی دیگری هم دارد: امروز، در داخل غزّه و داخل فلسطین، نیروهای مقاومت دارند به قرآن عمل میکنند. مقاومت، در داخل غزّه، در حال ایستادگی در مقابل دشمن است. اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا وَ اِنَّ اللَهَ عَلیٰ نَصرِهِم لَقَدیر؛(۱۹) خدای متعال انشاءالله به آنها نصرت هم خواهد داد. قطعاً دنیای اسلام امروز برای غزّه عزادار است. مردم غزّه مورد ظلم کسانی قرار گرفتهاند که بویی از انسانیّت نبردهاند. یقیناً بزرگترین وظیفه حمایت از آن مردم مظلوم و حمایت از مقاومت شجاعانه و فداکارانهی نیروهای مقاومت در غزّه و در فلسطین است و از همهی کسانی که از اکناف و اطراف دنیای اسلام آنها را کمک میکنند. مردم فلسطین مظلومند؛ نه فقط دنیای اسلام، بلکه آزادگان غیر مسلمان هم برای مردم مظلوم غزّه امروز عزادارند؛ امّا همین مردم، مقاومت فلسطین را تحسین میکنند، تمجید میکنند.
ما امیدواریم؛ امید ما به لطف الهی و به نصرت الهی تمام نمیشود. در همین آیهی شریفه فرمود: وَ اِنَّ اللَهَ عَلیٰ نَصرِهِم لَقَدیر؛ در آیهی دیگری فرمود: وَ لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه؛(۲۰) این تأکیدِ الهی است. نصرت الهی انشاءالله شامل حال مردم فلسطین خواهد بود و دنیای اسلام، به لطف الهی، نابودی غدّهی سرطانی صهیونیستی را به چشم مشاهده خواهد کرد. ما منتظر آن روزیم؛ آن روز انشاءالله خواهد آمد، آن روز حتماً خواهد آمد و این وظیفهی همهی ما را، بخصوص وظیفهی سران کشورهای اسلامی را سنگین میکند؛ بایستی همه تلاش کنند. امروز مهمترین کار این است که پشتیبانیها از رژیم غاصب و صهیونیست قطع بشود و مردم غزّه، مردم فلسطین، مقاومت فلسطین، به هر نحو ممکن پشتیبانی بشوند و کمک بشوند. امیدواریم انشاءالله خدای متعال همهی ما را در این راه موفّق کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خوشامد عرض میکنم به یکایک شما برادران عزیز و خواهران عزیز که زحمت کشیدید و این راه طولانی را طی کردید و این حسینیّه را با حضور خودتان شور و معنا و صفا بخشیدید. و از همین جا به همهی مردم تبریز، همهی مردم آذربایجان، آن مردم عزیز، آن مردم غیور، سلام و درود میفرستم و [عرض میکنم که] به معنای واقعی کلمه، همانطور که در این سرودِ زیبا اجرا کردید و خواندید، مفهوم عشق و غیرت آذربایجان است. واقعاً همینجور است؛ آذربایجان مظهر غیرت، مظهر عشق، مظهر ایمان، مظهر شور و هیجان ایمانی و اسلامی است؛ این، آن چیزی است که ما، هم در تاریخ آذربایجان و تبریز خواندهایم، هم به چشم خودمان در طول این سالهای طولانی از دوران مبارزات تا امروز مشاهده کردهایم.
لازم میدانم تبریک عرض کنم اعیاد شعبانیّه را که حقیقتاً برای دلهای شیعه، این ولادتها، این اعیاد، بخصوص روز مبارک نیمهی شعبان، یکی از مژدههای بزرگ و شادیهای عمیق است. لازم میدانم از ملّت ایران به خاطر راهپیمایی پُرشور بیستودوّم بهمن تشکّر کنم. واقعاً در همه جای کشور، در همهی استانها، در همهی شهرها، حتّی در روستاها و مراکز دور، مردم همّت کردند و شور و سرزندگیِ خودشان را نشان دادند. هستند کسانی که در آرزوی دلمُردگی ملّت ایرانند؛ اینها غافلگیر شدند. هستند کسانی که آرزو داشتند و دارند که ملّت ایران تدریجاً بیستودوّم بهمن را فراموش کند؛ اینها غافلگیر شدند. امسال مردم به معنای واقعی کلمه سرافرازیِ انقلابیِ به خاطر بیستودوّم بهمن را از خودشان به رخ دنیا کشیدند و به همه نشان دادند. صمیمانه تشکّر میکنم. البتّه در کنار تشکّر از مردم عزیز، از آن کسانی هم که امنیّت این راهپیمایی گستردهی سراسری را به کمک الهی توانستند تأمین کنند، صمیمانه تشکّر میکنم. این امنیّتی که وجود دارد، با تلاش و با زحمت و با فداکاری و شب و روز نشناختنِ یک عدّه انسان مجاهد و فداکار به دست میآید؛ باید این را قدر دانست. البتّه این حضور مردمی به مسئولین هم انگیزه میدهد، روحیهشان را بالا میبرد؛ این هم معلوم باشد. البتّه مسئولین ما بحمدالله باروحیهاند، احساس مسئولیّت میکنند، پُرانگیزهاند، به قدر توانشان واقعاً دارند کار میکنند، امّا این حضور مردمی آنها را بیشتر انگیزه میدهد، بیشتر روحیه میدهد و آنها را سرپا نگه میدارد و همانطور که امامجمعهی محترم اشاره کردند، یک خونی در رگهای جامعه، ملّت، مسئولین و انقلاب میدمد.
و امّا بیستونهم بهمن؛ دربارهی بیستونهم بهمن ۵۶، بارها صحبت شده است و از ابعاد گوناگون، جوانب گوناگون، گفته شده؛ امروز هم یک کلمهای در این زمینه میخواهم عرض کنم، بعد یک استنتاجی میخواهم بکنم از این عرضی که میکنم. قطعاً حادثهی روز بیستونهم بهمن ۵۶ تبریز یک حادثهی تاریخساز بود؛ بدون شک. «حادثهی تاریخساز» یعنی آن حادثهای که اینجور نیست که شروع بشود و تمام بشود و برود؛ نه، شروع میشود و ادامه پیدا میکند و گسترش پیدا میکند و به نتایج عالی میرسد، تاریخ ورق میخورد؛ حادثهی تبریز از این قبیل بود. بله، مثلاً فرض کنید شهید تجلّایی بهانهی حضور مردم و آمدن مردم در سطح خیابان و مانند اینها شد، اعلامیّهی علمای بزرگ [از قبیل] مرحوم آقای آمیرزا حسن آقای انگجی، مرحوم آقای قاضی ــ شهید قاضی ــ مرحوم آقای آشیخ عبدالحسین غروی و دیگرانی که امضا کرده بودند و اعلامیّه دادند، اینها همه مؤثّر بود، مردم را کشاند، امّا حادثهای که به وجود آمد بزرگتر از این حرفها بود. این حادثه چه کار کرد؟ حادثهی تبریز به قضیّه و واقعهی نوزدهمِ دیِ قمِ در واقع تمامشده ــ که دستگاه داشت روی آن را میپوشاند ــ ضریبِ دهها برابری داد، حادثهی قم را از قم به سرتاسر کشور کشاند؛ قضیّهی تبریز این بود. وقتی که روحیهی مقاومت و شور انقلابی و قیام به سرتاسر کشور کشانده میشود، نتیجه این میشود که بعد از تقریباً یک سال، حادثهی بیستودوّم بهمن اتّفاق میافتد و ایران از این رو به آن رو میشود؛ «تاریخساز» یعنی این.
مردم تبریز وظیفه را بهنگام شناختند و به وظیفه بهنگام قیام کردند، که من یک بار دیگر در همین جلسه به این معنا اشاره کردم.(۲) اهمّیّت قضیّه این است که ما یک وظیفهای را که احساس میکنیم، اوّلاً در وقت خودش احساس کنیم و نگذاریم بگذرد، بعد، همان وقتی که احساس کردیم، به وظیفه قیام کنیم؛ مثل ماجرای توّابین نشود؛ توّابین به کربلا نیامدند، بعد قیام کردند، همهی آنها هم به شهادت رسیدند، امّا کو؟ تأثیری در تاریخ نگذاشتند، چون بوقت قیام نکردند؛ آن وقتی که باید میآمدند، نیامدند؛ باید روز عاشورا در کربلا میبودند، نبودند. حادثهی تبریز با احساس وظیفه، بهنگام و در لحظه اتّفاق افتاد و قیام هم در لحظه اتّفاق افتاد، این بود که خدا برکت داد؛ وقتی اینجور قیام کنیم ــ اَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنیٰ وَ فُرادىٰ(۳) ــ این قیام برکت دارد، خدای متعال به این قیام برکت میدهد، و برکت داد و همینطور آمد تا رسید به بیستودوّم بهمن.
خب، اینها مربوط به گذشته است. شاید اکثر شمایی که در این جلسه نشستهاید، نه آن روز را دیدهاید، نه خاطرهای از آن روز دارید؛ شما مرد امروزید، مرد فردایید. یک روز مردم تبریز یک حرکت لازم و مهم انجام دادند و اثرش را دنیا دید؛ حالا در آن لحظهای که اتّفاق افتاد دنیا متوجّه نبود، امّا بعد به جاهایی رسید که دنیا تکان خورد، تاریخ ورق خورد؛ یک روز این کار شد، امّا آن روز گذشت. بیستونهم بهمن ۵۶ یک روز از روزهای خدا بود، امروز هم یک روز دیگری از روزهای خدا است، فردا هم یک روز دیگری از روزهای خدا است. ما باید درس بگیریم؛ آنچه لازم است این است که ما از گذشته برای امروزمان و برای فردایمان درس بگیریم.
خب، بیستودوّم بهمن سال ۵۷ تولّد انقلاب بود؛ یک تولّد استثنائی و پُرخروش. هر چه از بیستودوّم بهمن تا امروز گذشته است، این مولود بیستودوّم بهمن بزرگتر شده، قویتر شده، استخوانبندیاش محکمتر شده، قدرتش بیشتر شده، نگاهش نافذتر شده. آن مولود، امروز چهلوپنجساله است؛ تجربهها، حادثهها، جنگ، برخورد با کافر، برخورد با منافق، برخورد با دشمن سیاسی، انواع و اقسام فتنهها و توطئهها در این ۴۵ سال پیش آمده و انقلاب با اینها مواجه شده. انقلاب یعنی چه؟ یعنی آنچه در دل شما است؛ انقلاب یعنی شما، انقلاب یعنی مردم، انقلاب یعنی نظام حاکم با این حوادث مواجه شده و روبهرو شده، از گردنههای سخت عبور کرده.
شما میگویید «آقا مهدی باکری»؛ باکری چه کار کرد؟ امثال باکری ــ که یک جوان بیستوچندساله هم بود ــ و بقیّهی بزرگانی که در این راه بودند، امروز فقط اسمشان آورده میشود، [در حالی که] جزئیّات کارشان، آن تلاش، آن مجاهدت، آن گذشت از همه چیز، آن تدبیر، آن فکر، آن قوّت باید در ذهن ما جایگزین بشود، جاگیر بشود و بشناسیم؛ وظایفی هست که باید بشناسیم و این وظایف را باید دنبال کنیم؛ امروز عرض من این است. من دو وظیفهی کلّی را مطرح میکنم که از هر کدام از این دو وظیفه، دهها وظیفه ناشی میشود. دو وظیفهی کلّی برای همهی ملّت ایران، برای من و شما، بخصوص شما جوانها وجود دارد؛ این دو وظیفه چیست؟ یکی وظیفهی «نگاه به خود»، یکی وظیفهی «نگاه به دشمن»؛ دو وظیفه است. حالا توضیح میدهم که وظیفهی «نگاه به خود» یعنی چه.
«نگاه به خود» یعنی سنجش خود، ارزیابی خود؛ ببینیم چهکاره هستیم، وزنمان چقدر است، خودمان را فراموش نکنیم. خدای متعال در قرآن میفرماید که «نَسُوا اللَهَ فَاَنساهُم اَنفُسَهُم»؛(۴) خدا را از یاد بردند، خدا مجازاتشان کرد؛ مجازات چه بود؟ این بود که خودشان را از یاد خودشان برد. اینکه ما ندانیم و نتوانیم خودمان را درست ارزیابی کنیم و بسنجیم، خیلی بلای بزرگی است؛ مثل مریضی که دچار یک بیماری هولناک و منجر به هلاکت است، خودش هم خبر ندارد، خودش مطّلع نیست؛ خب سرنوشت این معلوم است دیگر. اگر چنانچه بخواهد نجات پیدا کند، باید بفهمد چه بیماریای دارد، تا بتواند درمان کند خودش را. این یک. دوّم [هم اینکه] فقط شناختن عیبها نیست، شناختن نقطهقوّتها هم هست. من حالا یک فهرست کوتاهی به شما برادران و خواهران عزیز عرض میکنم. اگر چنانچه ما به خودمان ــ «خودمان» یعنی به انقلابمان، به نظاممان، به رفتارمان، به هویّتمان ــ یک نگاه دقیق بیندازیم، [میبینیم] یک مقدار نقاط قوّت وجود دارد، کامیابیهایی وجود دارد. انقلاب هدف داشت، با اهداف مهمّی به میدان آمد که به بعضی از این هدفها رسیدهایم، دست پیدا کردهایم و مهم هم هست، به بعضی هم نرسیدهایم؛ یک جاهایی نقطهی قوّت داریم، یک جاهایی نقطهی ضعف داریم. نقطهقوّتها را باید تقویت کنیم، حفظ کنیم، قدر بدانیم، نقطهضعفها را باید ترمیم کنیم. چرا میگوییم «نقطهقوّتها را باید قدر دانست»؟ برای خاطر اینکه یک سیاستی وجود دارد که شما نقطهی قوّت خودتان را فراموش کنید، ندانید که این توانایی را دارید؛ این هم یک سیاست خصمانهای است که وجود دارد، لذا باید نقطهقوّتها را شناخت.
خب ما، یعنی انقلاب، موفّقیّتهایی داشتهایم. «ما» که میگویم، منظور اشخاص نیست، مجموعِ انقلاب است؛ یعنی ملّت ایران، نظام جمهوری اسلامی، مسئولان گوناگون، آحاد مردم، همه در این موفّقیّتها شریکند. ما یک موفّقیّتهایی داشتهایم؛ این موفّقیّتها چیست؟ در رأس این موفّقیّتها نابود کردن یک نظام استبدادی ظالم حقکش بیایمان وابسته است، [یعنی] نظام سلطنتی؛ این چیز کوچکی نیست؛ مهمترین دستاورد این است. نظام سلطنتی که در کشور ریشهدار هم بود، نظامی بود که نه برای مردم ارزش قائل بود، نه احترام قائل بود، نه در ادارهی کشور نقشی برای مردم قائل بود، نه به فکر مردم بود. آنجایی که بنده در بلوچستان تبعید بودم، حتّی استاندار آن استان از آن شهر نسبتاً بزرگ(۵) دیدن نکرده بود! حالا رئیسجمهور مملکت به نقاط دوردست و روستاها و شهرهای کوچک هم میرود و بین مردم حضور پیدا میکند؛ اینها خیلی با هم فرق دارد. به مردم اهمّیّتی نمیدادند، مردم نقشی نداشتند. به چه کسی اهمّیّت میدادند؟ به سفارت انگلیس، به سفارت آمریکا. من چند روز قبل از این در یک جلسهای اینجا گفتم(۶) که مأمور آمریکایی، افسر آمریکایی، میآمد هواپیمای جنگندهی متعلّق به ایران را از داخل فرودگاه سوار میشد میرفت ویتنام را بمباران میکرد برمیگشت، شاه مملکت اطّلاع هم نداشت؛ نه اینکه اجازه نمیگرفت، اطّلاع هم نمیداد! زندگی مردم اینجوری بود. حدود چهل پنجاه هزار آمریکایی در این کشور میخوردند، میخوابیدند، حکمرانی میکردند، تصمیم میگرفتند، مردم هیچکاره بودند؛ [میگفتند] نفت را به چه کسی و به چه قیمت بفروش، به چه کسی و چگونه نفروش؛ استاندار، فلانجا بیاید، نمایندهی مجلس فلانکس باشد و فلانکس نباشد؛ سفارتها در موارد بسیار متعدّدی دخالت میکردند و تصمیمگیری میکردند و اعلام میکردند، باید اجرا میشد؛ یک چنین نظامی بود. انقلاب اسلامی آمد این نظام را از بیخ و بُن برکند، نابود کرد، تبدیل کرد به یک نظام مردمی. مردم در این نظام، مالک نظامند، صاحب نظامند، انتخاب میکنند، تشخیص میدهند، رأی میدهند. حالا به این استبداد چندینهزارساله، در دورهی اواخر قاجار و در تمام دورهی پهلوی وابستگی به خارج هم اضافه شده بود، علاوه بر آن فساد شهوانی، فساد مالی و فساد اخلاقی که اینها هم از همه جهت بود. خب، انقلاب آمد این نظام را تبدیل کرد به یک نظام مردمی؛ یعنی نقطهی مقابل آن؛ مردم انتخاب میکنند قانونگذار را، اجراکننده را، رهبر را باواسطه و به وسیلهی مجلس خبرگان، شورای شهر را و بقیّهی عوامل تصمیمگیر و تصمیمساز و اجراکنندهی کشور را؛ این مهمترین کاری بود که انجام گرفت. این یک موفّقیّت.
کار بعدی ایجاد خودباوری ملّی در ملّت ایران برای فعّالیّتهای گوناگون ملّی است؛ یعنی در علم، در فنّاوری، در کار سیاست، در کار هنر، در انواع و اقسام کارها، ملّت ایران احساس خودباوری میکند، میتواند اقدام کند، میتواند انجام بدهد، چشمش به خارج نیست. بنده بارها گفتهام، در گذشته، در دوران رژیم [طاغوت]، گندم ما از آمریکا میآمد و سیلوی ما را هم شوروی سابق میآمد میساخت؛ پزشک ما از هند میآمد؛ چند هزار پزشک هندی و بنگلادشی در سرتاسر کشور [داشتیم]. ملّت ایران، جوان ایرانی، احساس توانایی نمیکرد؛ یعنی این احساس را در او کشته بودند، سرکوب کرده بودند؛ این تبدیل شد به احساس توانایی. امروز جوانها کارهای بزرگی انجام دادهاند که خب شنیدهاید و میدانید؛ در یک بخشهایی اعلام شده، دیده شده ــ مثل بخشهای نظامی و مانند اینها که همه میدانند ــ در خیلی از بخشها هم مردم غالباً بیاطّلاعند از کارهای بزرگی که انجام گرفته؛ در بخش صنعت، در بخش صنعت هستهای، در بخش پزشکی، در بخش دارویی، در بخشهای گوناگون؛ چه کسی انجام داده؟ همین جوانها. این، خودباوری در مسائل ملّی است.
علاوهی بر این، اعتماد به نفْس در مواجههی بینالمللی؛ ملّت ایران، نمایندگان ملّت ایران، امروز در مواجههی با قدرتها احساس ضعف نمیکنند، احساس حقارت نمیکنند؛ آن روز اینجور نبود. آن روز، نمایندگان برگزیدهی سیاسیِ وزارتِ خارجه در فلان کشور ــ حالا به مسائل شخصیشان کاری نداریم که خیلی مسائل بدی بود ــ در مسائل سیاسی هیچ ابتکار عملی نداشتند، تابع دولت آن قدرتی بودند که در آنها نفوذ داشت، [مثل] قدرت انگلیس، قدرت آمریکا، قدرت فرانسه و امثال اینها. پس ایجاد خودباوری، اعتماد به نفْس در مواجههی بینالمللی، و گستردن تفکّر و ارزشهای انقلاب که امروز شما دارید نشانههایش را در منطقه ملاحظه میکنید [هم از موفّقیّتهای انقلاب است]. ارزشهای انقلاب گسترش پیدا کرده؛ ما برای اینها فعّالیّتی نکردیم، این خاصیّتِ خودِ انقلاب است.
جلوگیری نسبی از گسترش فرهنگ غربی به عنوان فرهنگ برتر؛ پیش از انقلاب اینجوری بود؛ فرهنگ غربی فرهنگ برتر شمرده میشد. البتّه این بکلّی برطرف نشده، امّا تا حدود زیادی اصلاح شده. خارج کردن خدمات ملّی از انحصار در مرکز؛ پیش از انقلاب، بسیاری از خدمات، مسائل زیربنایی، خدمات مردمی، مخصوص تهران و چند شهر بزرگ بود. امروز انقلاب اینجور اقتضا کرده، اینجور ایجاد کرده که این خدمات را گسترش بدهد به اعماق کشور، به سراسر کشور و انشاءالله ادامه هم پیدا خواهد کرد و پیش خواهد رفت.
پرورش دانشمندان جهانی، دانشمندانی که در دنیا معروفند؛ جرّاح خوب، مهندس خوب، دانشمند هستهای برجسته؛ اینها در دنیا شناختهشده هستند، در دنیا به آنها احترام گذاشته میشود. شماها میدانید امروز یکی از نگرانیهایی که بجا هم هست، به خارج رفتن بعضی متخصّصین ما است ــ پزشک و امثال اینها ــ که بعضیها را نگران کرده و البتّه حق هم دارند [بابت این] نگرانی. امّا روی دیگر این قضیّه چیست؟ [این است که] دنیا به پزشک ما احتیاج دارد. یک روز ما به پزشک بنگلادشی احتیاج داشتیم، امروز دنیا به پزشک ما، به مهندس ما، به حقوقدان ما، به خلبان ما احتیاج دارد؛ اینها تربیت شدهاند، انقلاب اینها را ساخته و به وجود آورده.
برآمدن گروههای خودجوش مردمی؛ این یکی از موفّقیّتهای انقلاب است. ما امروز در همهی بخشهای مختلف زندگی مردمی، گروههای خودجوش داریم؛ در هنر، در ادبیّات، در صنعت، در مسائل نظامی، در کارهای گوناگون، گروههای خودجوش مردمی هستند؛ جوانهایی هستند که نه خرجی برای دولت دارند، نه توقّعی از مسئولین کشور دارند، خودشان بین خودشان کارهای بزرگی را انجام میدهند و انسان آنها را به چشم مشاهده میکند. اینها نقاط قوّت است و از این قبیل نقاط قوّت خیلی داریم؛ اگر نگاه به خود را دنبال کنیم، از این قبیل نقاط قوّت در بین ملّت ایران و ناشی از انقلاب، الیٰماشاءالله فراوان است. خب، این نقاط قوّت.
نقاط ضعف نداریم؟ چرا؛ کم است؟ نه؛ نقاط ضعف هم داریم. ما در ساخت یک اقتصاد قوی ملّی عقبیم. ما در استقرار عدالت اجتماعی، عدالت قضائی، عدالت اقتصادی ــ که «عدالت» یکی از برترین شعارهای انقلاب بوده، از بزرگترین هدفهای انقلاب بوده ــ عقبیم؛ کارهایی شده، کارهای خوبی هم شده، امّا تا آن مقداری که باید بشود خیلی فاصله هست؛ عقبیم. در ریشهکنیِ آسیبهای اجتماعی عقبیم؛ در مسئلهی طلاق، در مسئلهی اعتیاد، در مسائل اخلاقی، آن مقداری که باید پیش نرفتهایم؛ ما عقبیم. شما یک نگاهی بکنید به فضای مجازی، مشکلات برخورد اخلاقی را آنجا مشاهده میکنید؛ این عقب بودن ما است؛ عقبیم. در تطبیق زندگیمان با ارزشهای اسلامی عقبیم: اسلام گفته اسراف نکنید، ما اسراف میکنیم؛ اسلام گفته اشرافیگری را بگذارید کنار، در طبقات گوناگون ما، یک عدّهای که میتوانند اشرافیگری میکنند، یک عدّهای [هم] از اشرافیگری تقلید میکنند؛ نمیتواند، پول هم ندارد، امّا میرود قرض میکند برای اینکه عروسی پُرخرج برای فرزندش درست کند؛ چرا؟ اینها اشکالات ما است، اینها عقبماندگیهای ما است.
خب، گفتم نگاه به خود، ارزیابی خود، سنجش خود؛ این بر عهدهی همهی ما است. ما اگر به خودمان نگاه کنیم، هم موفّقیّتهایمان را و کامیابیهای بزرگمان را خواهیم شناخت و بر آنها پا خواهیم فشرد و به آنها افتخار خواهیم کرد و آنها را زیاد خواهیم کرد، هم ضعفهایمان را خواهیم شناخت و درصدد رفع آنها برمیآییم. هر کدام وظیفهای داریم؛ دولت هم وظیفه دارد، مجلس هم وظیفه دارد، مردم هم وظیفه دارند.
وظیفهی دولت، مجلس و دیگر مراکز رسمی چیست؟ عزم راسخ، کار مداوم، سلامت در عمل، صداقت با مردم، ترجیح منافع ملّی بر سود شخصی؛ اینها وظایف مسئولان است. من به شما عرض بکنم که امروز بحمدالله مسئولان بالای مملکت از این امتیازات برخوردارند، منتها در کلّ سطح مسئولان دولتی و قضائی و غیره باید این خصوصیّات مثبت وجود داشته باشد و گسترش پیدا کند. حالا نمیخواهیم بگوییم این مشکلاتی که هست تقصیر چه کسی بوده؛ آن یک حرف دیگری است، فعلاً آن را نمیخواهیم بگوییم. میخواهیم ببینیم امروز وظیفهی ما و وظیفهی دولت، چیست.
وظیفهی نخبگان این است که خلأها را شناسایی کنند، منافذ خطر را شناسایی کنند، راههای رفع خلأ را و بستن منافذ خطر را جستجو کنند، بررسی کنند و به دولتها کمک فکری کنند، به مجلسهای شورای اسلامی کمک فکری کنند، به مسئولین کمک فکری کنند؛ نخبگان وظیفه دارند. در یک جامعهی زنده و بانشاط، نخبهی ملّت احساس وظیفه میکند، وظیفهاش هم اینها است.
جوانها وظیفه دارند؛ وظیفهی جوانها ــ که البتّه وظایف زیادی هست ــ در درجهی اوّل، این است که صلاحیّتهای لازم برای نقشآفرینی فردا را در خودشان ایجاد کنند؛ جوانها میتوانند نقشآفرینی کنند. امروز شما ملاحظه کنید چقدر جوان زبده رفتهاند در بدنهی دولت مشغول کار شدهاند؛ خب اینها باید در خودشان این صلاحیّتها را ایجاد کنند؛ جوانها آماده باشند برای حضور در میدانهای گوناگون؛ خودشان را آماده کنند برای کشیدن بارهای سنگین. جوانها پیشرانند، پیشران جامعهاند؛ خودشان را از لحاظ صلاحیّتهای گوناگون اخلاقی و علمی و غیره، برای نقشآفرینی در پیشرانی آماده کنند.
عموم مردم وظیفه دارند. البتّه وظایف مختلف است؛ یک کاسب یک وظیفهای دارد، یک کارمند اداره یک وظیفهای دارد، یک روحانی یک وظیفهای دارد. هر کدام از امثال این افراد گوناگون وظایفی دارند امّا وظیفهی عمومی، حمایت از مسئولان، حمایت از خدمتگزاران، حمایت از کارهای خوب است؛ این یکی از وظایف است.
یک وظیفهی اساسی و مهم که هم وظیفهی مردم است، هم وظیفهی مسئولین است، هم وظیفهی نخبگان است، هم وظیفهی جوانان است، هم وظیفهی دانشجو و روحانی و غیره است، این است که به یاد داشته باشند همهی این کارهایی که ما میگوییم انجام بدهند، جهاد است. «جهاد» یعنی چه؟ «جهاد» یعنی آن تلاشی که در مقابل یک دشمن انجام میگیرد؛ «جهاد» یعنی این. این کارهایی که گفتیم، جهاد است؛ گفتیم نخبگان فلان کار را بکنند، یعنی این کار را با توجّه به اینکه یک دشمنی میخواهد این کار انجام نگیرد [بکنند]؛ در مقابلِ دشمن است، پس جهاد است؛ جوانان این کار را انجام بدهند، بدانند که دشمن میخواهد این کار انجام نگیرد؛ مردم از مسئولین حمایت کنند، اتّحاد خودشان را حفظ کنند، توجّه داشته باشند که دشمن میخواهد این کار انجام نگیرد؛ اگر کردند، عمل جهادی انجام دادهاند؛ «جهاد» یعنی این. دشمن با هر کار خوبی که در نظام جمهوری اسلامی انجام بگیرد مخالف است؛ این ادّعای محض نیست، استدلال دنبالش است. علّتش این است: نظام جمهوری اسلامی نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون»(۷) است. قرآن به ما گفته «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون»؛ هم ظلم نکنید، هم زیر بار ظلم نروید، به هیچ قیمت ظلم را نپذیرید. این نظام جمهوری اسلامی است. خب، آن نظامهایی که اساسشان برای ظلم کردن به وجود آمده، با یک چنین نظامی مخالفند و این طبیعی است؛ لذا هر پیشرفتی که در جمهوری اسلامی پیش میآید، آنها را عصبی میکند. پس این کارها را انجام بدهید، با توجّه به اینکه دشمن در مقابلتان هست.
حالا [به قدر] چند کلمه وارد آن وظیفهی دوّم بشویم؛ وظیفهی اوّل «نگاه به خود»، وظیفهی دوّم «نگاه به دشمن». «نگاه به خود» را شرح دادم، «نگاه به دشمن» [هم یعنی] بدانیم دشمن هست؛ از دشمن غافل نشویم؛ بدانیم دشمن خدعه و مکر و حیله و ابزارِ کار دارد؛ دشمن را ضعیف و ناتوان فرض نکنیم: «دشمن نتوان ضعیف و بیچاره شمرد».(۸) از دشمن نترسیم؛ شرط مهمّ پیروزی این است که دشمن را بشناسیم، تواناییهای او را بدانیم، امّا نترسیم؛ اگر ترسیدید، باختهاید. از تهدید دشمن نباید ترسید، از عربدهکشی دشمن نباید ترسید، از فشار دشمن نباید ترسید، از اینها نباید ترسید. باید توجّه کرد که آن چیزی که موجب میشود دشمن اینجور عصبی باشد و فشار بیاورد، چیست؛ آن نقطهی قوّت شما است، آن نقطهی قوّت ما است. ما اگر ضعیف بودیم، اگر نقطهی قوّت نداشتیم، دشمن اینجور عصبی نمیشد، اینجور فشار نمیآورد، اینجور به خود نمیافتاد،(۹) اینجور حیله و خدعه نمیکرد. «نگاه به دشمن» یعنی این؛ به پیشرفتهای انقلاب اسلامی توجّه کنیم، بدانیم اینها است که دشمن را عصبانی میکند. پس نباید از دشمن ترسید و نباید در مقابل دشمن منفعل شد. گاهی بعضی به مجرّد اینکه دشمن شروع میکند به تحقیر آنها، احساس حقارت میکنند، منفعل میشوند؛ نه، سیاست دشمن این است که او را نسبت به داشتههای خودش بیاعتقاد و بیاعتماد بکند. در مقابل دشمن، منفعل هم نباید شد. خب، این مطلبی که راجع به این [وظیفه] میخواستیم عرض بکنیم.
ما یک مطلب دیگر هم داریم و آن انتخابات(۱۰) است. به انتخابات داریم نزدیک میشویم. شک نیست که جبههی استکبار با انتخابات ما مخالف است؛ چرا مخالفند؟ چون نظام ما عبارت است از «جمهوری اسلامی»؛ دو تکّه دارد؛ هم با جمهوریاش مخالفند، هم با اسلامیاش. مظهر «جمهوری» همین انتخابات است؛ این انتخابات مظهر «جمهوری» است. پس وقتی که آمریکا با نظام جمهوری اسلامی مخالف است، یعنی در واقع با انتخابات مخالف است، با حضور مردم مخالف است، با آمدن مردم پای صندوق مخالف است، با شور و هیجانی که در انتخابات باشد و شرکت بیشتر مردم، مخالف است. حتّی یک بار یک رئیسجمهور آمریکا در نزدیکی انتخابات ــ البتّه حالاها نمیگویند ــ خطاب به مردم ایران گفت «در انتخابات شرکت نکنید»! حالا من درست یادم نیست که انتخابات ریاست جمهوری بود یا انتخابات مجلس بود؛ یعنی تا این حد [مخالفند] که رئیسجمهور وقت آمریکا ــ مال چند سال قبل است ــ خطاب به ملّت ایران بگوید در انتخاباتتان شرکت نکنید. البتّه آن انتخابات پُرشورتر از همیشه شد؛ یعنی در واقع، آن رئیسجمهور آمریکا ندانسته به ملّت ایران کمک کرد؛ او میخواست مردم شرکت نکنند، گفت شرکت نکنید، مردم از لج او بیشتر شرکت کردند؛ این کمک به ما بود. بعد از او دیگر نمیگویند؛ صریح نمیگویند، امّا با انواع طرق مختلف سعی میکنند مردم را از انتخابات دور کنند، مأیوس کنند، ناامید کنند؛ شیوههای فراوانی هم در این زمینه دارند.
همه باید در انتخابات شرکت کنند. انتخابات رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی است. راه اصلاح کشور انتخابات است. آن کسانی که دنبال این هستند که مشکلات را برطرف کنند، ترمیم کنند، بایستی به انتخابات رو کنند. راهِ درست، انتخاب است. این یک مطلب.
مطلب دوّم: مردم باید دنبال انتخاب اصلح باشند. البتّه در درجهی اوّل حضور مردم است، در درجهی بعد انتخاب اصلح است. «انتخاب اصلح» یعنی آن کسانی که مطرح میشوند، چون از زیر نگاه شورای نگهبان گذشتهاند، همه صالحند، منتها بین آنها صالحتر را باید انتخاب کرد؛ این حکم عقل است. اصلح را از کجا بشناسیم؟ ملّت ایران آنجایی که میتوانند، بروند تشخیص بدهند، تحقیق کنند؛ آنجایی که نمیتوانند، به کسانی که اعتماد دارند اتّکاء کنند؛ آنها معرّفی میکنند، از معرّفی آنها استفاده کنند و اصلح را بشناسند.
آن کسانی که توانایی حرف زدن با مردم را دارند و مردم از آنها قبول [میکنند] و اذعان به آنها دارند، مردم را به حضور در انتخابات تشویق کنند. آن کسانی که در میدان انتخابات وارد میشوند، از بددهنی و توهین و اهانت به دیگران اجتناب کنند. ببینید، اینها کارهای لازمی است که ما در زمینهی انتخابات باید انجام بدهیم. آن که میتواند تشویق کند، تشویق کند؛ آن که وارد میشود، بداخلاقی نکند؛ [اینکه] در فضای مجازی به هم بد بگویند، فحّاشی کنند، اهانت کنند، تهمت بزنند، این کارها انتخابات را بیبرکت میکند. از سیاهنمایی اجتناب کنند؛ اینجور نباشد که بعضی برای اینکه توجّه مردم را به خودشان جلب کنند، سیاهنمایی کنند. سیاهنمایی غلط است و خلاف واقع است و دروغ است و مورد لطف پروردگار قرار نمیگیرد.
البتّه صحّت انتخابات، اتقان انتخابات، سلامت انتخابات خواستهی همیشگی ما از مسئولین بوده. و من به شما عرض کنم که در این سالهای متمادی، در این چند دهه که اینهمه انتخابات انجام گرفته، بنده به عنوان یک آدم مسئول که یک وقتی رئیسجمهور بودم، بعد هم در این سِمت حضور داشتم، تا حالا هرگز تخلّف انتخاباتی به آن معنایی که دشمن میگوید، مشاهده نکردهام؛ بیخود میگویند. در مواردی بعضیها ادّعا کردند که این انتخابات ــ حالا انتخابات گوناگون ــ دچار اشکال است؛ تحقیق کردیم، بررسی کردیم، افراد را فرستادیم بررسی کردند، معلوم شد که نه، اینجور نیست که در نتایج انتخابات تغییری به وجود بیاید؛ حالا ممکن است یک گوشهکناری بعضیها یک تخلّفاتی بکنند، [ولی] در نتیجهی انتخابات هیچگونه تأثیری ندارد. انتخابات بحمدالله در کشور ما همیشه سالم و صحیح و متین انجام گرفته، این دفعه هم انشاءالله همینجور خواهد بود.
آخرین صحبت من اتّحاد ملّت ایران است. عزیزان من! ما با اتّحاد و با ید واحده بودن مبارزه کردیم، با ید واحده بودن پیروز شدیم، با ید واحده بودن تا حالا ادامه دادهایم، باید بعد از این هم با ید واحده بودن حرکت کنیم. اختلافات سلیقهای و سیاسی و این حرفها نباید در وحدت ملّی ملّت ایران در مقابل دشمنان تأثیری بگذارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
عید شریف و بزرگ مبعث را به همهی شما حضّار محترم و عزیز و به ملّت ایران و به همهی مسلمانان عالم تبریک عرض میکنم. عید مبعث یادآور بزرگترین حادثهی تاریخ است؛ با جرئت میتوان گفت که مبارکترین و بزرگترین حادثهای که در دنیا، در طول تاریخ، برای بشریّت اتّفاق افتاده، بعثت نبیّ مکرّم اسلام است. در مورد ولادت آن بزرگوار هم ما این حرف را میزنیم؛ آن هم به برکت بعثت است. چرا انسان میتواند اینهمه فضیلت و ارزش را در باب مبعث نبیّ اکرم ادّعا بکند؟ به خاطر اینکه با این بعثت، نسخهی کامل و نهایی سعادت دنیوی و اخروی بشر ارائه شد؛ نسخهی کامل، نهایی و همیشگی و دائمی سعادت بشر ــ چه سعادت دنیا، چه سعادت آخرت ــ در بعثت ارائه شد.
اوّلین معجزه و حادثهی خارقالعادهای که در این قضیّه انسان مشاهده میکند، سربرآوردن بعثت در آن زمینهی نامساعدی است که بعثت در آنجا به وقوع پیوست؛ شروع بعثت با این امر عجیب همراه شد. در آن روز، دنیا، دنیایی بود که برای بشریّت، سرتاپا انحراف و کجی و مصیبت بود. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در مورد آن دوران جاهلیّتی که پیغمبر در آنجا بعثت خودشان را آغاز کردند، میفرماید: وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّورِ ظاهِرَةُ الغُرور؛ دنیا ظلمانی بود، رشد و آگاهی و بینایی در مردم نبود. قَد دَرَسَت مَنارُ الهُدىٰ؛ هدایتهایی که پیغمبران آورده بودند و مشعلهای هدایت و منارههای هدایتی که در مقابل مردم و سر راه مردم قرار داده بودند، کهنه شده بود، دستکاری شده بود، خراب شده بود، تحریف شده بود. وَ ظَهَرَت اَعلامُ الرَّدىٰ؛(۲) نشانههای انحطاط و سقوط بشریّت، خودش را نشان میداد. صحبت از دنیا است: وَ الدُّنیا کاسِفَةُ النّور؛ بحث محیط عربی و جزیرةالعرب نیست؛ یعنی تمدّنِ ایرانیِ آن روز و تمدّنِ رومیِ آن روز و تمدّنهای بزرگ دیگری که در دنیا وجود داشتند؛ این بیان امیرالمؤمنین دربارهی همه است. خب، این بعثت و این برانگیختگی به وقوع پیوست که حالا دربارهی این برانگیختگی زیاد صحبت کردهایم(۳) و کردهاند؛ انبعاث درونی نبی و بعد سرریز آن انبعاث در جامعه که اینها بحثهای دیگری است.
بعثت به وقوع پیوست. برنامهی عملِ این بعثت چیست؟ بنده میخواهم این را عرض بکنم. در قرآن، در آیات مختلفی مشخّص شده؛ یکی از آیات، همین آیهی شریفهی سورهی جمعه است: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة.(۴) برنامهی عمل این است. یَتلوا عَلَیهِم آیاتِه؛ اوّلین کار، باز کردنِ درِ ارتباط با غیب و با الوهیّت است؛ بشر مادّی و محصور و گرفتار در چهارچوب مادّه را ــ که هیچ چیزی بیرون از مادّه را نمیشناسد و از آن مطّلع نیست ــ از این چهارچوب خارج کنند، او را در فضای وسیعِ معرفتِ ربوبی وارد کنند. اوّل این است؛ یعنی ایمان؛ اوّلین قدم ایمان است.
بعد که بشر از این چهاردیواریِ محدود و تنگِ مادّه خارج شد، «یُزَکّیهِم» است؛ تزکیه. تزکیه به معنای تعالی بخشیدن و رشد دادن از طریق رفع معایب و نقایص است؛ نقاط سیاه را از شیء مورد تزکیه دور کردن و آن را جلوهدار و آمادهی رشد و نمو قرار دادن و به رشد و نمو رساندن؛ این معنای تزکیه است. خب آن چیزی که باید تزکیه بشود چیست؟ مسئله صرفاً مسئلهی تزکیهی اخلاقی فرد نیست؛ مهم این است. تزکیه یعنی زدودن زشتیها و بدیها و زدودن باطل از باطن انسان، از اخلاق درونی ما، از جامعه، از عقیده، از عمل، از رفتار، از سبک زندگی؛ این معنای تزکیه است؛ یعنی یک حرکت فراگیر برای اصلاح امور فرد و جامعه در همهی ابعاد که شامل سیاست میشود، شامل روابط اقتصادی میشود، شامل روابط اجتماعی میشود، ناظر به بیعدالتیهای در جامعه میشود، ناظر به بیعدالتیهای در سطح جهان میشود، در سطح دولتها میشود، در سطح آحاد مردم میشود، فاصلههای طبقاتی را نفی میکند؛ تزکیه شامل همهی اینها است؛ یُزَکّیهِم.
بعد از آنکه مسئلهی تزکیه مطرح میشود، مسئلهی تعلیم است. نه اینکه اینها از لحاظ زمانی مترتّب بر یکدیگر باشند؛ نه، تدریجی است؛ تزکیه تدریجی است، در کنار آن هم تعلیم است. تعلیم یعنی چه؟ یعنی بعد از آنکه با رفع تاریکیها و نقصها و عیوب و باطل، ذهن و روح آماده شد، زمینه آماده شد، آنوقت، وقت تجلّی انوار حکمت الهی و علم الهی است، که حالا بحث حکمتهای الهی یک بحث طولانی و مفصّلی است. در واقع، تزکیه زمینه را شستوشو میدهد و تعلیم، از لحاظ معنویّت، از لحاظ معرفت، از لحاظ دانش، انسان را غنیسازی میکند، جامعه را غنیسازی میکند، انسانِ ترازِ اسلام ساخته میشود؛ تربیت انسان، طبق آنچه اسلام از انسان مطالبه میکند و برای انسان میخواهد، به وجود میآید. مشکلات کنونی همهی ماها و همهی بشریّت در اینجاها است.
خب، یک نکتهی اساسی اینجا وجود دارد و آن، این است که این بعثت و این تحوّل، این دگرگونی، این نشر نیکی و زیبایی و روشنایی و رفع ظلمت و مصیبت و بدبختی و مانند اینها، یک امر دفعی نیست که بگوییم یک بار بعثت شد و تمام شد، هرچه بعد از آن اتّفاق بیفتد از نتایج همان بعثت اوّل است؛ این[طور] نیست، این آیه این را نمیگوید. این آیه میفرماید: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ اِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ * وَ آخَرینَ مِنهُم لَمّا یَلحَقوا بِهِم؛(۵) این بعثت، هم در میان آن مردم است، هم در میان آن آخرین است؛ این «واو»، واو عطف به «اُمِّیّین» است: بعث فی الامّیّین و فی آخرین. آن «آخرین» چه کسانی هستند؟ آنهایی هستند که «لَمّا یَلحَقوا بِهِم»، هنوز نیامدهاند؛ یعنی تا امروز ما مخاطب بعثتیم، بعثت در میان ما هم هست؛ یعنی همین حالا نبیّ مکرم اسلام در حال تعلیم و تزکیهی ما است؛ همین حالا ما مخاطبیم، مخاطب بعثتیم. در طول تاریخ ابدی بشریّت، این وجود خواهد داشت؛ بشریّت همیشه مخاطب تعلیم و تربیت و تزکیهی پیغمبر اکرم است.
همانطور که پیغمبر در آن روز مردم را به دوری از بتها و شکستن بتها دعوت کرد، امروز هم همین خطاب وجود دارد. اوّلین بت هم بت خود ما است؛ بت درون خود ما، بت نفْس ما، بت اهواء ما و به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه)، آن حیوان و جانورِ خطرناکِ در وجود ما؛ اوّلین خطر این است؛ یعنی اوّلین مبارزه با آن است، که نزدیکترین دشمن به ما [هم] دشمن نفْس ما است؛ باید با نفْس مبارزه کنیم. بعد هم انحرافات بیرون است که حالا دیگر اوّلین کار، اصلاح منطقهی نزدیکتر است؛ [یعنی] جامعهی خودمان. بعضی میگویند شما که میخواهید دنیا را اصلاح کنید، اوّل خودتان را اصلاح کنید؛ خب بله، اوّل خودمان را باید اصلاح کنیم، اوّل جامعهی خودمان را باید اصلاح کنیم. این مطالبهی نبیّ مکرّم اسلام و بعثت اسلام از خود ما است که اوّل خودمان را اصلاح کنیم؛ ما که اصلاح بشویم، اگر یک نمونهی اصلاحشدهی اسلام را به بشریّت نشان بدهیم، خودش جاذبه دارد و جذب میکند.
تزکیه و تعلیم دو طرف دارد: یک طرفِ دعوتکننده، یک طرفِ دعوتشونده؛ اگر چنانچه دعوتکننده باشد ــ که هست؛ پیغمبر امروز دارد همهی ما را دعوت میکند ــ امّا دعوتشونده اجابت نکند، اتّفاقی نمیافتد. آنچه در انقلاب ما اتّفاق افتاد این بود که دعوتشوندهها اجابت کردند. امام بزرگوار سخن پیغمبر را، بعثت پیغمبر را برای مردم بیان کرد، از مردم مجاهدت را مطالبه کرد، مردم هم اجابت کردند، این حرکت عظیم اتّفاق افتاد، این کار بزرگ انجام گرفت. در ادامه هم، مردم ما به توفیق الهی، به فضل پروردگار، در راه درست حرکتشان را ادامه دادند، موفّقیّتهایی به دست آمده؛ یک جاهایی هم کوتاهی کردیم، ناموفّق شدیم.
این سنّت ادامه دارد، این سنّت همیشگی است؛ تا هر وقتی که اجابت کنیم دعوت پیغمبر را، آن تزکیه حاصل میشود، آن تعلیم حاصل میشود، آن رشد و پیشرفت به وجود میآید. رشد هم فقط رشد معنوی و اخروی نیست؛ نه، «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَة»؛(۶) رشد دنیا و آخرت است؛ خوشبختی دنیا و آخرت است؛ نمونهسازی بهترین زندگی برای دنیای بشر، دنیای جامعه و آخرت جامعه است. اگر چنانچه ما که دعوتشونده هستیم اجابت کنیم، این اتّفاق میافتد. دعوتکننده وجود دارد؛ پیغمبر الان دارد دعوت میکند ما را. ما همان آخرینی هستیم که «لَمَّا یَلحَقُوا بِهِم»؛ ما باید اجابت کنیم. در روز عید مبعث، سالگرد مبعث، به این نکته باید توجّه کنیم که ما هم مورد خطاب بعثت نبیّ مکرّم اسلام هستیم؛ اگر [اجابت] نکردیم، آنوقت مثل همان دنبالهی آیهی شریفه است: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها؛(۷) تورات را به آنها دادند ــ در تورات نور بود، حکمت الهی بود، دعوت الهی بود، تورات مجموعهی دستورات الهی بود ــ عمل نکردند؛ اگر ما هم عمل نکنیم، مثل همان میشود: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها. این مطلب در مورد بعثت، که عرض کردیم.
من میخواهم این را عرض بکنم که امروز دنیا محتاج به این دعوت است، محتاج به این بعثت است. امروز زندگی مردم دنیا زندگی خوبی نیست. حالا ظواهری در بخشی از کشورهای دنیا وجود دارد، [امّا] این ظواهر نشاندهندهی خوشبختی آن جوامع نیست؛ در آن جوامع هم مثل همهی جوامع دیگر، فقر هست، بدبختی هست، تبعیض هست، ظلم هست، حقکشی هست. امروز بشر در چهارچوب مادّه گرفتار است، احتیاج مبرمی به این تزکیه و تعلیم نبوی و بعثت نبوی دارد. ما مسئولیّت داریم. مسئولیّت ما این است که خودمان را بسازیم و به دنیا نشان بدهیم که یک کشور اسلامی، یک جامعهی اسلامی چه جوری میشود اداره بشود؛ به معنای واقعی کلمه عمل کنیم، همچنان که در مواردی عمل کردیم و بحمدالله تأثیراتش را در دنیا گذاشت. کوتاهیهایی داریم، موفّقیّتهایی هم بحمدالله داریم.
در مورد غزّه یک جملهای عرض بکنم. مصیبت غزّه متأسّفانه ادامه دارد. این مصیبت، مصیبتِ دنیای اسلام است، بلکه بالاتر، مصیبت بشریّت است. این نشاندهندهی آن است که نظم کنونی جهانی چقدر نظم باطلی است؛ یعنی بخش مهمّی از قدرتهای جهانی، امروز پشت دستهای جنایتکار و بهخونآلودهی رژیم صهیونیستی هستند که طرف مقابلش نه مبارزان، [بلکه] کودکان، زنان، بیماران، بیمارستانها و خانههای مردم است. آمریکا پشت سر اینها است، انگلیس پشت سر اینها است، خیلی از کشورهای اروپایی پشت سر اینها هستند، تبعهی اینها هم همینجور؛ کشورهایی که تابع اینها هستند، دنبالهرو اینها هستند. ببینید، بطلان این نظم جهانی را از همین حادثهی غزّه میشود فهمید؛ و این ماندنی نیست، این قابل دوام نیست، این از بین خواهد رفت.
حادثهی غزّه تمدّن غربی را و فرهنگ غربی را در دنیا رسوا کرد؛ نشان داد که تمدّن اینها یک تمدّنی است که در آن، آنچنان بیرحمیای رواج دارد و مجاز است که جلوی چشم داریم میبینیم بیمارستان را میزنند، در یک شب صدها نفر را به قتل میرسانند، در ظرف سه چهار ماه نزدیک به سی هزار نفر را ــ که اغلب آنها هم زن و کودک هستند ــ در یک منطقهای به قتل میرسانند!
و پشت سر رژیم صهیونیستی آمریکا است؛ خود صهیونیستها هم این را میگویند، اعتراف میکنند؛ میگویند اگر تسلیحات آمریکایی نبود، رژیم صهیونیستی یک روز هم نمیتوانست این جنگ را ادامه بدهد و دنبال بکند. از روز اوّل، تسلیحات آمریکایی راه افتاده طرف اینها؛ هم پول، هم تسلیحات، هم کمکهای سیاسی و امثال اینها. آنها هم مجرمند و جزو مسئولین این حادثهی تلخند.
راهحل فقط همین است که قدرتهای بزرگ جهانی خودشان را کنار بکشند، قدرتهای طرفدار رژیم صهیونیستی خودشان را کنار بکشند از این قضیّه و مبارزان فلسطینی خودشان میدانند چه جوری اداره کنند میدان را، کمااینکه تا امروز اداره کردهاند و تا امروز بحمدالله ضربهی مهم و سختی به آنها وارد نشده است. طرف مقابل صهیونیستها همین مردم مظلوم و بیدفاعی هستند که آنجا هستند.
آنچه دولتها وظیفه دارند، قطع کمک سیاسی و تبلیغاتی و تسلیحاتی و کالاهای مصرفی به رژیم صهیونیستی است؛ این وظیفهی دولتها است. آنچه ملّتها وظیفه دارند، فشار به دولتها است که این وظیفهی بزرگ را انجام بدهند. این کار بایستی انجام بگیرد و انشاءالله به توفیق الهی روزبهروز پیروزی مردم غزّه بیشتر آشکار خواهد شد.
امیدواریم مردم مظلوم فلسطین، مردم مظلوم غزّه و مناطق دیگر فلسطین شاهد پیروزی باشند و بتوانند دشمن خودشان را انشاءالله به زانو دربیاورند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خوشامد عرض میکنم به یکایک شما برادران عزیز و از صمیم قلب سلام و درود میفرستم به همهی عناصر زحمتکش و فعّال نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در هر نقطهای از کشور که حضور دارند. عید سعید مبعث را پیشاپیش تبریک عرض میکنم، دههی فجر را تبریک عرض میکنم، بیستودوّم بهمن را تبریک عرض میکنم و امیدواریم که انشاءالله آیندهی حرکت موفّق نیروی هوایی، به قیاس گذشتهی این چند ده سال، آیندهی روشن و پیشروندهای باشد.
دیدار امروز ما، طبق معمول همهسال، به مناسبت یادبود حادثهی شگفتانگیز نوزدهم بهمن سال ۱۳۵۷ است؛ حقّاً حادثهی شگفتانگیزی بود. دربارهی آن جریان، خود بنده با شما عزیزان در دیدارهای مختلف، بارها مفصّل صحبت کردهام و گوشههایی از مسائل مربوط به آن حادثه را به شما عرض کردهام، لکن به نظر من حکمتها و عبرتها و درسهای آن حادثه تمامشدنی نیست. کارِ برای خدا و شجاعانه و با ازخودگذشتگی همینجور است؛ بابرکت میشود. خدای متعال به همهی کارهایی که برای او انجام میگیرد، برکت میدهد. «برکت میدهد» یعنی چه؟ یعنی تأثیراتش، منافع و فوایدش تمام نمیشود، ادامه دارد؛ این «برکت» معنایش این است. آن حادثه هم همینجور است؛ ما مکرّر درسهایی از آن حادثه را تکرار کردهایم، مطرح کردهایم، بحث کردهایم، دیگران غیر از بنده هم ــ خود شماها، دوستان، مسئولین ارتش جمهوری اسلامی ایران و دیگران ــ در این باره صحبت کردهاند، امّا باز انسان نگاه میکند میبیند این حادثه ظرفیّت دارد برای یادگیری، برای اینکه انسان از این حادثه درس بگیرد. حالا من امروز به یکی از این مواردی که به نظرم میرسد میپردازم و دربارهاش صحبت میکنم.
نیروی هوایی در پیوستن به انقلاب سبقت گرفت. البتّه بدنهی ارتش که بدنهی سالم و مردمی و مسلمان و مؤمنی بود، براحتی به انقلاب پیوست، امّا از همه جلوتر نیروی هوایی بود. اوّلاً با بیعت روز نوزدهم بهمن که آمدند آن حادثهی عجیب را به وجود آوردند، بعد [هم] با مقاومتشان در مقابل نیروی گارد شاه که به محلّ آموزش نیروی هوایی حمله کردند؛ در شب بیستویکم، حمله کردند و آن عناصر نیروی هوایی که در محلّ آموزش بودند ــ همین محلّ آموزش شهید خضرائی فعلی ــ مقاومت کردند، درِ اسلحهخانه را باز کردند، به مردم اسلحه دادند، ایستادگی کردند، جوانها و عناصر انقلابی هم به شوق آمدند و وارد میدان شدند، هم در خود آن منطقه به کمک نیروی هوایی رفتند، هم در شهر تهران راه افتادند. من خودم یادم هست، ساعت شاید دوازده یا یکِ بعد از نصفهشب بود، در خیابان ایران که ما آنجا در یک منزلی بودیم، جوانها راه میرفتند و فریاد میزدند که نیروی هوایی را دارند تارومار میکنند، مردم بریزید [بیرون]، مردم هم از خانهها بیرون میآمدند میرفتند به کمک آنها. این قدمِ بلندِ نیروی هوایی در پیوستن به انقلاب بود.
حالا آن نکتهی مورد نظر من این است: این پیشگامیای که انجام گرفت شتابدهندهی انقلاب شد؛ نکتهی امروز این است. این نوزدهم بهمن بود، حوادث آن مرکز آموزش [هم] در بیستم و بیستویکم بود، بیستودوّم بهمن هم پیروزی انقلاب بود که کار تمام شد و ملّت پیروز شد؛ شتابدهندگیِ این حادثه کاملاً خودش را نشان میدهد. در همهی کارها، عنصر شتابدهنده نقش تعیینکنندهای دارد. حالا من بعد برمیگردم راجع به [عنصر] شتابدهنده صحبت خواهم کرد. نیروی هوایی توانست با این کارِ خودش امید مردم را مضاعف کند. خب انقلابیّون در خیابان با نیروهای گارد و مانند اینها مواجه بودند؛ [این کار] امید مردم را و شجاعت مردم را افزایش داد و روحیهی طرف مقابل را، ضدّانقلاب را، دربار را و طرفداران آنها را تضعیف کرد؛ یعنی این شتابدهندگی به این صورت اتّفاق افتاد.
این هم نکتهی بسیار مهمّی است که بعد از این گام اوّل، به نظرم شاید حدود پنج شش ماه بیشتر نگذشت که جهاد خودکفائی تشکیل شد. اوّلجایی در ارتش که سازمان جهاد خودکفائی در آن تشکیل شد نیروی هوایی بود. این همان روحیهی اقدام است؛ یعنی همان روحیهای که موجب میشود عنصرِ فعّالِ داخلِ ارتشِ متعلّق به دربار و شاه بتواند خودش را خلاص کند و بیاید به انقلابیّون بپیوندد ــ این حالت جرئت، این حالت توانایی روحی و قدرت روحی ــ همین روحیه در یک میدان دیگری که میدان سازندگی است، باز هم جلو میافتد و جهاد خودکفائی را تشکیل میدهد. اوّلین جایی که جهاد خودکفائی تشکیل شد نیروی هوایی بود. این هم یک حادثه است که حادثهی مهمّی است؛ اینکه در داخل نیروی هوایی به فکر بیفتند که عناصر، تجهیزات و امکانات را خودشان درست کنند، قطعه بسازند، قطعههای خرابشده را تعمیر کنند، اسرار و رموز درهمپیچیدهی فنّاوری آمریکایی را در اینجا برای خودشان روشن کنند ــ که تا آن روز اجازهی این کار را نداشتند ــ و خلاصه مشغول کار بشوند، این یک گام بزرگ بود.
قبل از این گام بزرگ، در واقع قبل از این نهضت، نیروی هوایی یکسره متعلّق به آمریکاییها بود. خب در نیروی هوایی عناصر مؤمن زیاد بودند، خود بنده میشناختم؛ پیش از انقلاب، عناصری از نیروی هوایی با بنده مرتبط بودند، دوست بودیم، میآمدند، میرفتند. عناصر مؤمن در نیرو فراوان بودند، امّا رؤسای نیرو متعلّق به آمریکا بودند. ابزار نیرو ــ جنگندهها و بقیّهی ابزاری که در نیرو هست ــ متعلّق به آمریکا بود، مِلک آمریکا بود؛ بله، پولش را ایران داده بود و خریده بود؛ هواپیما در شیلترِ(۲) فلان پایگاه هوایی بود، امّا مال آمریکا بود، اختیارش دست آمریکا بود، اختیار فرماندهانش هم دست آمریکا بود. اینهایی که عرض میکنم با سند است؛ یعنی شعار و مانند اینها نیست. مادر محمّدرضاشاه در خاطراتش میگوید که یک روز محمّدرضا آمد پیش من گفت مردهشورِ این سلطنت را ببرد؛ گفتم مگر چه شده؟ گفت من شاه این مملکتم، فرمانده کلّ قوای این مملکتم، آمریکاییها میآیند هواپیمای ما را برمیدارند میبرند ویتنام، من خبر ندارم! این[جوری] است دیگر؛ «ملکیّت» [آمریکا] یعنی این. حالا اگر خبر هم داشت، جرئت اینکه اجازه ندهد نداشت، اجازه میداد، امّا آنها حتّی اجازه هم نمیگیرند؛ با اینکه یقین دارند که خواستهی آنها رد نخواهد شد، درعینحال اینقدر اعتنا نمیکنند به شاه مملکت که بیایند از او اجازه بگیرند که آقا این جنگندهی شما را میخواهیم ببریم در ویتنام علیه مردم ویتنام استفاده کنیم؛ یعنی وضع نیروی هوایی یک چنین وضعی بود.
خب این نیروی هوایی را عناصر مؤمن نیروی هوایی از آمریکایی بودن تبدیل کردند به ایرانی بودن؛ نیروی هوایی را ایرانی کردند، ایرانی شد؛ فرماندهش ایرانی، عناصرش ایرانی، تصمیمگیرهایش ایرانی، تجهیزاتش ایرانی؛ بله، ساخت آمریکا بود، امّا مال ایران بود، دیگر جرئت اینکه دست بزنند نداشتند. یک چند صباحی بعضیها این اِفچهاردههای ما را از روی غفلت ــ انشاءالله غفلت بود، خیانت نبود ــ میخواستند پس بدهند، میگفتند ما اِفچهارده لازم نداریم! خب جلویشان گرفته شد. نیروی هواییِ متعلّق به ایران شد، ایرانی شد. بنابراین، نیروی هوایی یک چنین سابقهای دارد؛ یعنی پیشبرندگی و قدرت تحوّلآفرینی در درون نیرو و در کارکرد نیرو، یک چنین نمونههای روشن و بارزی را به ما نشان میدهد.
خب، ما گفتیم شتابدهنده لازم است؛ این نیروی هوایی شتابدهندهی انقلاب بود. نیروی هوایی، در موقعیّت خاصّی، شد شتابدهندهی پیروزی انقلاب و شتابدهندهی قطع وابستگی نیرو و ارتش به دیگران؛ این شتابدهنده شد، امّا من حالا میخواهم قضیّه را تعمیم بدهم. در همهی زمانها نیاز به شتابدهنده وجود دارد؛ چرا؟ برای خاطر اینکه حرکتهای بزرگ و هدفدار، در مواقع زیادی به رکود مبتلا میشوند؛ ولو به توقّف هم نه، امّا به کندی و سستی [مبتلا میشوند]؛ حرکتهای بزرگ اینجور هستند. خیلی از انقلابهای دنیا را که شما نگاه کنید، [میبینید] اوّل انقلاب شده، به قصدِ تحوّلِ عمیق و بنیانی کاری انجام گرفته، با فاصلهی چند سال همان اوضاع قبلی دوباره تکرار شده. من زمان ریاست جمهوری به یک کشوری در آفریقا رفتم(۳) که سابقاً پرتغالیها آنجا حاکم بودند، یک رئیسجمهورِ(۴) محلّیِ انقلابی هم آنجا سرِ کار آمده بود؛ تشکیلاتی که ما رفتیم دیدیم ــ تشکیلاتشان که از ما پذیرایی میکردند و رفتوآمد میکردیم ــ عیناً همان شکل کامل فرمانده پرتغالی [بود]؛ کأنّه به جای این آقای سیاهپوستی که حالا اینجا رئیسجمهور شده، مثلاً یک فرمانده پرتغالی نشسته؛ عیناً بدون هیچ گونه تغییری! این[جوری] است دیگر؛ یعنی حرکتهای اجتماعی دچار این آفتها میشوند: آفت کند شدن، آفت توقّف پیدا کردن، آفت به عقب برگشتن. این حرکت اگر بخواهد ادامه پیدا کند، شتابدهنده لازم دارد. حالا شتابدهنده کیست؟ عرض خواهم کرد.
البتّه اینجا در انقلاب اسلامی یک تفاوت جوهری با بقیّهی جاها وجود دارد؛ انقلاب اسلامی در درون خودش یک چیزهایی دارد که جاذبه دارد و این جاذبه رویشها را جذب میکند؛ ولو ریزش هم داشته باشیم، این رویشها جای آن ریزشها را میگیرند. جاذبه مثل چه چیزی؟ مثل این گسترهی وسیع اهداف و شیوهها و خواستههای جمهوری اسلامی. در جمهوری اسلامی، در سختترین میدانها، مبارزهی با ظلم هست، مبارزهی با ظالم و ایستادگی در مقابل زورگوییهای قلدرهای درجه یک جهانی هست، محراب عبادت و مسجد جمکران و شبهای احیاء و پیادهروی اربعین و اعتکاف ماه رجب هم هست. گسترهی وسیع کار را مشاهده کنید؛ هم مبارزهی با ظلم هست، هم مبارزهی با نفْس هست، هم توجّه به دنیای فردای کشور هست، هم توجّه به خدا و معنویّت و ذکر و بهشت و مانند اینها هست. خود این موجب میشود که رویشها جای ریزشها را بگیرند، کندی به وجود نیاید یا کمتر به وجود بیاید. نمیخواهم بگویم هیچ [کندیای] به وجود نمیآید، امّا خب طبیعت انقلاب اسلامی در ذات خود، در درون خود، در جوهر خود، یک چنین طبیعتی است.
پس بنابراین، شتابدهنده لازم است. این شتابدهنده برای چیست؟ برای اینکه حرکت کند نشود؛ در مقابل کارهای بزرگ، احساس رعب و وحشت به وجود نیاید؛ وقتی یک کار بزرگی میخواهد انجام بگیرد، احساس ناتوانی و احساس حقارت در مجموعهی عملکننده به وجود نیاید؛ شتابدهنده اینجاها نقش ایفا میکند.
شتابدهنده کیست و کارش چیست؟ کار شتابدهنده این است که عرض کردیم. امّا شتابدهنده کیست؟ به تعبیر بنده، شتابدهنده آن چیزی است که ما به آن میگوییم «خواص»؛ خواصّ جامعه. «خواص» یعنی چه؟ «خواص» یعنی مثلاً آدمهای نامونشاندار، آدمهای باسواد و دانشمند؟ نه، «خواص» به این معنا نیست. «خواص» یعنی آن مجموعهی انسانهایی که در کار خود، با فکر و با شناخت و با تشخیص عمل میکنند و تابع جَو نیستند؛ «خواص» یعنی اینها. این «خواص» میتواند در بین فعّالان گوناگون انقلابی، در بین اصناف، کارگران، نظامیها، روحانیّون و گروههای مختلف باشد، میتواند در بین فعّالان مطبوعاتی باشد، میتواند در بین فعّالان دانشجویی باشد، میتواند در بین فعّالان سیاسی باشد. بنده سابقها، سالها پیش، یک وقتهایی راجع به «خواص» یک صحبت مفصّلی کردهام؛(۵) «خواص» یعنی این. البتّه خوشبختانه در کشور ما و در ملّت ما خواص در اقلّیّت نیستند؛ کسانی که از روی نقشه، فکر و تشخیص اقدام میکنند، کار میکنند، تصمیم میگیرند، در سطح کشور گسترده هستند و این از برکات انقلاب است. در خیلی از کشورهای دنیا اینجوری نیست؛ حالا خود بنده نرفتهام، امّا گزارشهایی از بعضی از کشورهای بزرگ و معروف دنیا میدهند که مردم در کوچه و خیابان که راه میروند، ملتفت نیستند که حولوحوششان در دنیا چه دارد میگذرد؛ [فقط] به فکرند که بروند یک لقمه نان به دست بیاورند یا یک مقدار ثروتشان را اضافه کنند. در کشور ما اینجور نیست؛ در کشور ما، مردمی که با تشخیص عمل میکنند، میفهمند چه کار دارند میکنند، جبههبندی را میشناسند، دشمن را میشناسند، شیوهها را میشناسند، دوست را میشناسند، کم نیستند، زیادند؛ اینها میتوانند نقشآفرینی کنند؛ اینها میتوانند در موارد حسّاس، برای کشور کار انجام بدهند.
وظیفهی اینها وظیفهی سنگینی است؛ من میخواهم این را به شما و به همهی ملّت عرض بکنم. این کسانی که ما اسمشان را «خواص» میگذاریم، یعنی کسانی که دارای فکرند، نگاهشان نگاه از روی تدبّر است، از روی تشخیص است، اوضاع را میفهمند، میشناسند، میدانند چه کار دارد میشود، اینجور نیست که سرشان پایین باشد و هر جا دیگران رفتند اینها هم بروند، این افراد وظیفهی سنگینی دارند؛ اینها بایستی جهت عمومی حرکت جامعه را حفظ کنند و نگذارند این حرکت دچار انحراف بشود. اگر خواصّ جامعه از این وظیفه غفلت بکنند، حوادثی که پیش خواهد آمد ضربههای تاریخی به ملّتها میزند؛ ما در طول تاریخ اسلام، از این حوادث زیاد داشتیم. در زمان امیرالمؤمنین، در زمان امام حسن، در زمان امام حسین، کسانی بودند که جزو خواص بودند، مطلب را میفهمیدند، تشخیص میدادند، امّا در لحظهی لازم، بههنگام حضور پیدا نمیکردند؛ دچار تردید، دچار تأمّل، دچار تنبلی و در مواردی دچار خیانت میشدند و روی دیگران هم اثر میگذاشتند، روی آن جمعیّتی هم که تابع جوّند اثر منفی میگذاشتند؛ [از این موارد] داشتیم. در جنگ صفّین، کسانی به خاطر رفتن قرآنها روی نیزه دچار تردید شدند، دیگران را هم دچار تردید کردند. حالا نقلهایی هست ــ البتّه من خیلی به طور قاطع نمیتوانم بگویم ــ که بعضی از اینها تعمّد داشتند؛ اشتباه نکرده بودند، [بلکه] برای خاطر تبانی با دشمن این کار را میکردند! این هم گفته میشود؛ ممکن است یک چنین وضعی پیش بیاید.
لذا من به شما عرض بکنم که امروز جبههی دشمن برای خواص برنامهی خاص دارد؛ برای خواص در کشور خود ما و در خیلی از جاهای دیگر برنامه دارند که اینها را دچار تردید کنند، دچار تأمّل کنند، دچار تعلّل کنند، احیاناً چرب و شیرین دنیا را به اینها بچشانند، اینها را جذب کنند برای اینکه در بزنگاهها، در نقاط حسّاس، در آنجایی که لازم است یک اقدامی انجام بدهند، انجام ندهند و آن شتابدهندگیای که از خواص متوقّع است، صورت نگیرد؛ برای این کار برنامه دارند.
وظیفهی خواص این است: در مواقع لازم، باید تردیدافکنی و شکآفرینی دشمن را خنثی کنند و [مسائل را] تبیین کنند؛ «جهاد تبیین» که بنده عرض کردهام،(۶) ناظر به این است. و ما دیدیم در خود نیروی هوایی کسانی بودند، عناصری بودند ــ بعضی از همین شهدایی که عکسهایشان اینجا است و ما اینها را از نزدیک میشناختیم ــ که اهل حرف زدن، اهل منطق، اهل استدلال، اهل اثرگذاری روی دیگران بودند و کار خودشان را در مواقع لازم انجام دادند. در قرآن یک نمونهای وجود دارد که به نظر بنده خیلی مهم است؛ آن قضیّهی رجل مؤمنی است که در سورهی یاسین از او نام برده شده: وَ جاءَ مِن اَقصَا المَدینَةِ رَجُلٌ یَسعىٰ قالَ یا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلین؛(۷) وقتی که سه پیغمبر از طرف پروردگار در این قوم مبعوث شدند و مردم ایمان نیاوردند و علیه اینها توطئه کردند و تصمیم گرفتند که اینها را نابود کنند، یک مرد شجاع و مؤمنی خودش را بسرعت به جمعیّتِ مردم رساند و گفت: یا قَومِ اتَّبِعُوا المُرسَلین؛ از اینها پیروی کنید؛ اِتَّبِعوا مَن لا یَسئَلُکُم اَجراً وَ هُم مُهتَدون.(۸) بعد میرسد به اینجا؛ نکتهی مورد توجّه من اینجا است: وَ ما لِیَ لا اَعبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ اِلَیهِ تُرجَعُونَ * اَ اَتَّخِذُ مِن دونِه آلِهَةً ... اِنّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون؛(۹) با صدای بلند، باصراحت، ایمان خودش را بیان میکند. خواص باید صریح باشند، باید باصراحت حرف بزنند، باید شبههها را از ذهنها زایل کنند، دوپهلو و دوگونه و تردیدآمیز حرف نزنند. اِنّی آمَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون؛ بشنوید! من ایمان آوردم. این نمونهی کاری است که خواص میتوانند انجام بدهند.
خب، حالا اگر به عنوان یک مورد خاص بخواهیم در زمان خودمان هم مطلبی را عرض بکنیم، به نظر من همین قضیّهی غزّه است. خواص در دنیای اسلام وظیفه دارند. خواص علما هستند، دانشمندان هستند، سیاسیّون هستند، مطبوعاتیها هستند؛ میبینند که در غزّه چه دارد میگذرد؛ میبینند که آمریکا با پشتیبانی از رژیم صهیونیستی چه ضربهای دارد به انسانیّت و بشریّت میزند؛ این را میبینند؛ خب بایستی به مردمِ خودشان بگویند، توضیح بدهند، مردم را وادار کنند، درخواست عمومی در مردم به وجود بیاورند که دولتهایشان ناچار بشوند ضربهی قاطع را به رژیم صهیونیستی بزنند. ضربهی قاطع چیست؟ ما نمیگوییم وارد جنگ بشوند ــ که نه میشوند، و حالا برای خیلیهایشان شاید ممکن هم نیست ــ امّا میتوانند قطع رابطهی اقتصادی بکنند؛ این ضربهی قاطع است. مردم و ملّتها اگر از دولتهایشان بخواهند، فشار بیاورند، این اتّفاق میافتد و این اتّفاق مؤثّر است. ملّتها میتوانند در این زمینه دولتها را بهخط کنند، وادارشان کنند که پشتیبانی نکنند از رژیم ظالم و گرگصفتی که اینجور به جان زن و بچّه و مریض و پیرمرد [افتاده و میتواند] بیست و چند هزار نفر را در ظرف چند ماه به قتل برساند؛ [کاری کنند] از این رژیم حمایت نشود. حتّی من شنیدهام که بعضی از کشورهای اسلامی سلاح به رژیم صهیونیستی میدهند، بعضیها هم کمکهای گوناگون اقتصادی میکنند؛ خب جلوی این گرفته بشود. این کار ملّتها است؛ ملّتها میتوانند فشار بیاورند، دولتها را وادار کنند. چه کسی میتواند ملّتها را بیدار کند؟ خواص. ببینید نقش خواص چقدر مهم است و چطور میتوانند یک حادثهی به این مهمّی را در دست بگیرند و دنبال کنند.
حالا در داخل کشور خودمان هم مسئلهی انتخابات در پیش است؛(۱۰) خواص میتوانند نقش ایفا کنند. مطمئنّاً [اگر] انتخابات در داخل کشور هرچه پُرشورتر صورت بگیرد، قدرت ملّی را بیشتر نشان میدهد و قدرت ملّی امنیّت ملّی میآورد؛ یعنی وقتی جبههی دشمن نگاه میکند حضور مردم را میبیند، قدرت نظام را مشاهده میکند و میبیند این کشور، کشور قدرتمندی است، مردم حاضر و آمادهاند، تهدید دشمن خنثی میشود؛ یعنی اقتدار ملّی امنیّت ملّی را به وجود میآورد؛ این چیز خیلی باارزش و مهمّی است. اینجا خواص میتوانند نقشآفرینی کنند، انتخابات را پُرشور کنند. همهی کارهای انقلابی از همین قبیل است؛ ما چند روز دیگر راهپیماییِ بیستودوّم بهمن را داریم؛ انشاءالله مردم عزیز ما در این راهپیماییِ پُرشور شرکت خواهند کرد. این هم نشاندهندهی اقتدار است؛ در این ۴۵ سال، مردم هر سال بدون تعطیل یک نوبت، در سرتاسر کشور ــ شهرهای بزرگ، کوچک، حتّی روستاها ــ روز بیستودوّم بهمن آمدند در خیابانها و شعار دادند و از انقلاب خودشان دفاع کردند، نام امام بزرگوار را بلند کردند و تبعیّت خودشان و بیعت خودشان را با امام تجدید کردند. امسال هم انشاءالله به فضل الهی همینجور خواهد بود.
از خدای متعال درخواست میکنیم ملّت ایران را موفّق کند، سربلند کند، عزیز کند و دشمنان ملّت را سرکوب کند، ملّت را بر دشمنانش فائق کند و انشاءالله همهی شما عزیزان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و کلّ نیروهای مسلّح ــ ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، بسیج و دیگران ــ مشمول لطف الهی باشید و هدایت الهی و کمک الهی شامل حال همهی شما باشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته