emamian
شبهه رایج: شهادت به خدا و پیامبر بدون دیدن چگونه ممکن است؟
نه همه حقایق با چشم دیده میشوند و نه هر شهادتی نیاز به مشاهده مستقیم دارد؛ عقل و دل هم میتوانند شاهد باشند.
یک شبههی رایج این است که میگویند: «ما چگونه میتوانیم به رسالت پیامبر یا ولایت امام علی علیهالسلام شهادت بدهیم، وقتی آنها را ندیدهایم؟ در دادگاه، کسی فقط میتواند درباره چیزی که دیده یا تجربه کرده شهادت دهد!»
اما این مقایسه دقیق نیست، زیرا شهادت همیشه به دیدن چشم نیست. ما با ابزارهای متعدد شناخت داریم: عقل، استدلال، تجربه، دل و وجدان.
مثال ساده: اگر شما یک ساختمان بلند ببینید، هیچکس نمیگوید «من مهندسش را ندیدهام پس وجود ندارد.» عقل شما میگوید این ساختمان حتماً سازندهای دارد، بدون اینکه دیده باشید. یا وقتی غذا آماده است، شما میفهمید کسی آن را پخته، بدون اینکه آشپز را دیده باشید.
حتی در علوم تجربی، شهادتها معمولاً بر مبنای شواهد و محاسبات است، نه دیدن مستقیم. پزشک قانونی میتواند بگوید «این فرد دیشب فوت کرده است»، در حالی که آنجا نبوده و فقط بر اساس شواهد و ساعت مرگ گواهی میدهد.
یا یک هواشناس میگوید دما در یک شهر زیر صفر بوده است، بدون اینکه خودش در محل باشد؛ ابزار و دادهها کافی هستند.
این اصل در ایمان هم صادق است. وقتی میگوییم «أَشْهَدُ أَنْ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»، یعنی با عقل و دل خود رسالت پیامبر را درک کردهایم، نه با چشم سر دیدهایم.
همانطور که حضرت علی علیهالسلام فرمود: «دیدههای ظاهر او را نمیبینم، اما دلها به وسیله حقایق ایمان او را مشاهده میکنند.» دل و عقل، ابزار مشاهدهاند، نه فقط چشم.
مثال دیگر: اگر شما ببینید زمین خشک است، میدانید باران نباریده است، بدون اینکه شاهد باران باشید. اگر خوراک شور است، میفهمید بدون اینکه فرآیند آشپزی را دیده باشید. همه اینها گواهی دادن به چیزی است که دیده نشده، اما واقعی و صادق است.
پس شهادتین، «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّ الله» و «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله»، دقیقاً به همین معناست: ما با عقل، دل و تجربهی ایمان، حقایق توحید و نبوت را درک کردهایم و گواهی میدهیم.
شهادت ما درست و صادق است، همانطور که وقتی شما میگویید «این ساختمان ساخته شده است» یا «این غذا شور است» صادقانه سخن گفتهاید.
در نهایت، شهادت یعنی «اقرار به حقیقتی که عقل و دل آن را درک کردهاند»، نه «دیدن با چشم». پس هیچ شبههای در صداقت و حقیقت آن وجود ندارد.
القسام شهادت فرمانده ارشد خود را تأیید کرد/ حماس: حق پاسخ به اسرائیل محفوظ است
گردانهای القسام، شاخه نظامی جنبش حماس با صدور بیانیهای، از شهادت «رائد سعید سعد»، فرمانده بخش «ساخت تسلیحات و تجهیزات نظامی» خود خبر داد.
در بیانیه القسام آمده که تجاوزات و ترورهای اخیر رژیم صهیونیستی علیه فرماندهان مقاومت و مردم فلسطین، همه خطوط قرمز را پشت سر گذاشته است. در این بیانیه تأکید شده که حملات روزانه و مستمر به مناطق مختلف نوار غزه و ادامه سیاست ترور، بیاعتنایی آشکار به طرحها و ابتکارهای سیاسی، از جمله «طرح ترامپ»، به شمار میآید.
القسام در این بیانیه، مسئولیت پیامدهای این اقدامات را متوجه آمریکا و میانجیگرها دانسته و اعلام کرده است که حق پاسخ به تجاوزات اشغالگران برای مقاومت محفوظ است و ملت فلسطین حق دارد با همه ابزارها از خود دفاع کند.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است که گردانهای القسام، فرمانده جدیدی را برای انجام مأموریتهای فرمانده شهید «ابومعاذ»، تعیین کرده است.
القسام با تأکید بر تداوم مسیر جهاد و مقاومت اعلام کرد که ترور فرماندهان نهتنها باعث توقف این مسیر نخواهد شد، بلکه عزم و اراده مقاومت را برای ادامه راهی که فرماندهان شهید با خون خود ترسیم کردهاند، راسختر میکند.
در پایان این بیانیه، گردانهای القسام با اشاره به سابقه 38 ساله جنبش حماس در جهاد، ایثار و فداکاری، تأکید کرد که این جنبش همچنان به دفاع از ملت، سرزمین فلسطین و مسجدالاقصی ادامه خواهد داد و این حرکت متوقف نخواهد شد.
۱۰ خوراکی پرمصرف که قند پنهان دارند
ررسیها نشان میدهد چند خوراکی پرمصرف روزانه، بیش از آنچه تصور میشود حاوی قند هستند.
ماست طعمدار
کارشناسان هشدار میدهند ماست طعمدار با وجودی که ظاهرا سالم به نظر میرسند، میتواند سرشار از قند باشند به طوری که یک بسته از این نوع ماستها گاهی به اندازه یک شکلات، شکر دارد. مثلا یک ماست میوهای معمولی حدود ۲۰ گرم قند دارد که معادل نیمی از مقدار توصیهشده برای یک روز است. به گفته متخصصان، پوره یا شربت میوه موجود در این محصولات نهتنها جایگزین میوه تازه نیست بلکه باعث افزایش شکر افزوده در رژیم غذایی میشود. آنها توصیه میکنند برای انتخابی سالمتر به سراغ ماست ساده بروید و خودتان میوه تازه به آن اضافه کنید.
سس سالاد
مطالعات نشان میدهد بسیاری از سس سالادهای آماده بهویژه انواع خامهای و میوهای، مقدار قابلتوجهی قند دارند؛ حتی نمونههایی که با برچسب «سبک» یا «بدون چربی» عرضه میشوند. طبق گزارش منتشرشده در مجله آکادمی تغذیه و رژیمشناسی، تولیدکنندگان برای بهبود طعم و بافت این محصولات به آنها شکر اضافه میکنند. افرادی که سالاد را بهعنوان یک وعده سالم انتخاب میکنند در صورت استفاده از این سسها، عملا مزایای آن را از بین میبرند. از این رو خواندن دقیق برچسب ارزش غذایی یا تهیه سس خانگی با موادی چون روغن زیتون، سرکه و سبزیجات معطر بهترین راه برای پرهیز از مصرف قند پنهان در سسهای آماده است.
میوه خشک
آزمایشها نشان میدهد میوههای خشک که اغلب بهعنوان میانوعدهای سالم شناخته میشوند در بسیاری از موارد سرشار از قند هستند چرا که فرایند خشک کردن، قند طبیعی میوه را غلیظ میکند و برخی تولیدکنندگان نیز برای افزایش طعم، شکر به آنها میافزایند. مصرف بیرویه این خوراکی میتواند بهاندازه آبنبات برای سلامتی مضر باشد.
غلات صبحانه
گزارشها نشان میدهد بسیاری از غلات صبحانه تجاری، حتی آنهایی که با عنوان «سالم» یا «سبوسدار» عرضه میشوند قند زیادی دارند. بهطوری که یک وعده آنها میتواند بهاندازه یک قوطی نوشابه قند داشته باشد.
کارشناسان تغذیه هشدار میدهند این محصولات بهدلیل استفاده از غلات تصفیهشده، علاوه بر قند زیاد موجب افزایش سریع قند خون نیز میشوند. به گفته آنان، تبلیغات فریبنده با شعارهایی مانند «غنیشده با ویتامینها» باعث میشود مصرفکنندگان از توجه به میزان واقعی قند موجود در این محصولات غافل شوند. متخصصان توصیه میکنند برای حفظ تعادل در تغذیه روزانه به سراغ غلات پرفیبر و کمشکر یا جو دوسر با افزودنیهای طبیعی بروید و برچسب مواد تشکیلدهنده را با دقت بررسی کنید.
سوپ آماده
مطالعات نشان میدهد سوپهای آماده بهویژه سوپ گوجهفرنگی یا خامهای، اغلب حاوی مقدار قابلتوجهی شکر هستند در حالی که طعم شیرین آنها به دلیل وجود نمک و طعمدهندهها، کمتر احساس میشود.
به گزارش انتشارات سلامت هاروارد، تولیدکنندگان برای بهبود طعم و افزایش ماندگاری این محصولات شکر به آنها اضافه میکنند و مصرفکنندگانی که بهدنبال انتخابی سریع و مغذی هستند، ناخواسته ممکن است قند زیادی دریافت کنند. انتخاب سوپهای «کمنمک» یا تهیه سوپ خانگی بهترین راه برای کاهش مصرف قند و بهرهمندی از فواید واقعی سبزیجات و فیبر است.
میانوعدههای پروتئینی
کارشناسان تغذیه هشدار میدهند بسیاری از میانوعدههای پروتئینی (پروتئین بار) که بهعنوان میانوعدهای سالم تبلیغ میشوند در واقع میتوانند بهاندازه یک شکلات معمولی قند داشته باشند. بررسیها نشان میدهد تولیدکنندگان برای افزایش جذابیت این محصولات با وجود تامین پروتئین، مقدار بالایی شکر به آنها اضافه میکنند و مصرف مداوم آنها بهعنوان میانوعده یا جایگزین وعده غذایی میتواند میزان دریافت قند روزانه را به مقدار قابلتوجهی افزایش دهد. بنابراین در هنگام خرید، برچسب ترکیبات را بهدقت بخوانید و محصولاتی را که با شیرینکنندههای طبیعی یا شکر پایین تهیه شدهاند انتخاب کنید.
چای سرد آماده
تحقیقات نشان میدهد چای سردهای آماده که معمولا به صورت بطریشده به فروش میرسند با وجود شهرت بهعنوان جایگزینی سالم برای نوشابه در بسیاری موارد حاوی مقدار بالایی قند هستند و برخی نمونهها حتی نسبت به نوشابههای شیرین، شکر بیشتری دارند.
طبق مطالعه منتشرشده در مجله آمریکایی تغذیه بالینی، نوشیدنیهای شیرینشده از جمله چای سرد صنعتی یکی از اصلیترین منابع شکر افزوده در رژیم غذایی محسوب میشوند.
سس اسپاگتی
کارشناسان تغذیه هشدار میدهند بسیاری از سسهای پاستای تجاری بهویژه انواعی که پایه گوجهفرنگی دارند، مقداری قند پنهان دارند، حتی اگر طعم شیرینی در آنها احساس نشود.
به گفته متخصصان، تولیدکنندگان برای متعادل کردن اسیدیته گوجهفرنگی و افزایش ماندگاری محصول به این سسها شکر اضافه میکنند. این موضوع بهویژه برای افرادی که پاستا، بخش ثابتی از رژیم غذاییشان است میتواند به دریافت ناخواسته شکر منجر شود. توصیه کارشناسان آن است که مصرفکنندگان با دقت برچسب ترکیبات را بررسی و در صورت امکان از سسهای بدون شکر افزوده یا سس خانگی استفاده کنند.
سس قرمز یا کچاپ
بررسیها نشان میدهد سس کچاپ (قرمز)، یکی از پرمصرفترین چاشنیها در وعدههای غذایی، قند بسیار بالایی دارد. به طوری که هر قاشق غذاخوری آن میتواند معادل یک قاشق چایخوری شکر داشته باشد.
کارشناسان تغذیه تاکید میکنند قند در این محصول علاوه بر تقویت طعم، نقش نگهدارنده را ایفا میکند. به گفته آنان، کاهش مصرف کچاپ یا استفاده از نسخههای کمشکر و جایگزینی آن با چاشنیهایی مانند خردل یا سسهای سرکهای، راهکاری مناسب برای کنترل مصرف قند در رژیم غذایی است.
جو دوسر طعمدار
جو دوسر طعمدار که بهعنوان صبحانهای سریع و سالم تبلیغ میشوند هم میتوانند بهاندازه یک شکلات، شکر داشته باشند. بررسیها نشان میدهد قند افزوده در این محصولات مزایای اصلی جودوسر را خنثی میکند. متخصصان توصیه میکنند مصرفکنندگان به جای استفاده از این محصولات، جودوسر ساده تهیه و آن را با میوه تازه یا ادویههای طبیعی، طعمدار کنند.
کره مغزها
بسیاری از انواع کره مغزها که به صورت تجاری تولید میشوند با وجود ظاهر سالم به دلیل شکر افزوده میتوانند به یکی از منابع قند پنهان در رژیم غذایی تبدیل شوند. برای طعمدهی و افزایش ماندگاری به این محصولات، مقدار قابلتوجهی شکر اضافه میشود که سلامت مصرفکنندگان را تهدید میکند. لذا برای بهرهمندی از فواید واقعی این خوراکی به سراغ نمونههای طبیعی و بدون شکر بروید یا کره مغزها را در خانه تهیه کنید.
سالاد کلم آماده
گزارشها نشان میدهد سالاد کلم که بهعنوان یک دورچین محبوب کنار غذاهای کبابشده و ساندویچها سرو میشود به دلیل قند افزوده در سس خامهای آن، کمتر از آنچه به نظر میرسد، سالم است. شکر برای متعادل کردن اسیدیته سرکه و بهبود طعم به این سسها اضافه میشود اما همین موضوع ارزش غذایی سالاد کلم را کاهش میدهد.
چرا بعد از چُرت، احساس گیجی داریم؟/ راهکارهای بهبود هوشیاری پس از خواب کوتاه
چرت زدن کوتاه میتواند انرژیبخش باشد، اما بسیاری از افراد پس از بیدار شدن از خواب کوتاه دچار احساس گیجی، سنگینی ذهن یا حتی سردرگمی میشوند. این حالت که بهطور علمی «خوابآلودگی پس از بیداری» یا sleep inertia نام دارد، ناشی از فرآیندهای عصبی و فیزیولوژیکیست که مغز را از حالت خواب به بیداری منتقل میکنند. طبق گزارش Sleep Foundation و Harvard Medical School, شدت این گیجی به مدت خواب، مرحلهای که در آن بیدار میشویم و وضعیت بدن قبل از خواب بستگی دارد.
علتهای علمی احساس گیجی پس از خواب کوتاه
۱. بیدار شدن در مرحله خواب عمیق (Slow-Wave Sleep)
اگر چرت کوتاه وارد مرحله خواب عمیق شود و فرد در همان لحظه بیدار شود، مغز هنوز در وضعیت کند و نیمهفعال قرار دارد. این حالت باعث گیجی، کندی واکنش و کاهش تمرکز میشود.
۲. اختلال در تنظیم انتقالدهندههای عصبی
در خواب، سطح برخی انتقالدهندهها مانند آدنوزین، GABA و ملاتونین تغییر میکند. بیداری ناگهانی باعث ناهماهنگی در بازگشت این مواد به سطح طبیعی میشود.
۳. عدم تطابق دمای بدن و فعالیت مغز
در خواب، دمای بدن کاهش مییابد. بیدار شدن ناگهانی قبل از بازگشت دمای طبیعی میتواند باعث احساس سردی، گیجی یا بیحالی شود.
۴. کمبود اکسیژن یا وضعیت نامناسب خواب
خوابیدن در حالت فشرده یا با تنفس سطحی ممکن است باعث کاهش اکسیژنرسانی به مغز شود و بیداری را با احساس سنگینی همراه کند.

راهکارهای بهبود هوشیاری پس از چرت
- تنظیم مدت چرت بین ۱۰ تا ۲۰ دقیقه
این مدت معمولاً وارد مرحله خواب عمیق نمیشود و باعث افزایش انرژی بدون گیجی میشود.
- اجتناب از چرتهای طولانیتر از ۳۰ دقیقه در روز
چرتهای طولانی احتمال ورود به خواب عمیق را افزایش میدهند.
- بیدار شدن با نور طبیعی یا صدای ملایم
نور خورشید یا صدای آرام به مغز کمک میکند تا بهتدریج از خواب خارج شود.
- حرکت دادن بدن بلافاصله پس از بیداری
کشش عضلات، نوشیدن آب یا قدم زدن کوتاه باعث افزایش جریان خون و کاهش خوابآلودگی میشود.
- تنفس عمیق و نوشیدن آب خنک
این کارها به تنظیم دمای بدن و تحریک سیستم عصبی کمک میکنند.
هفت دمنوش برای بهبود علایم سرماخوردگی و آنفلوآنزا
هنگام سرماخوردگی و آنفلوآنزا، هیچ چیز لذتبخشتر از این نیست که جایی گرم و دنج استراحت کنیم و دمنوشی آرامشبخش بنوشیم. دمنوشهای گیاهی متعددی وجود دارد که مناسب درمان علائم سرماخوردگی و آنفلوآنزا هستند. از این دمنوشها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. نعناع
منتول موجود در برگهای نعناع اثر تسکیندهندهای روی گلو دارد و از سرفههایتان میکاهد. فعالیتهای ضدمیکروبی و ضدویروسی فوقالعاده نعناع هم به درمان بیماریتان سرعت میبخشد.
۲. بابونه
بابونه حاوی فلاونوئید است و این ترکیب پلیفنولی اثر آرامشبخش و ضدالتهابی دارد و موجب داشتن خواب راحت شبانه میشود. استراحت کافی هنگام بیماری، بهویژه سرماخوردگی و آنفلوآنزا، روند درمان را سرعت میبخشد.
۳. اکیناسه
اکیناسه یا سرخارگل، یکی دیگر از گیاهانی است که دمنوش آن برای کاهش خطر ابتلا به سرماخوردگی و آنفلوآنزا تا ۵۸ درصد موثر است و بنا بررسیهای علمی، نوشیدن دمنوش این گیاه، از طول دوره این بیماریهای فصلی کم میکند.
۴. زنجبیل
مواد زیستفعال موجود در زنجبیل همچون ضدالتهابی عالی عمل میکنند و از آنجاییکه ضدویروس هم هستند جلوی فعالیت عفونتزای میکروارگانیسمها را میگیرند. درضمن اگر سرماخوردگیتان با معدهدرد همراه باشد، این دمنوش تسکیندهنده خوبی است و حالت تهوعتان را درمان میکند.
۵. زغال اخته سیاه
این میوه سرشار از آنتیاکسیدان است و دمنوش بسیار خوشطعم آن از طول دوره بیماریهای سرماخوردگی و آنفلوآنزا میکاهد.
۶. دمنوش لیموترش
لیموترش بهدلیل محتوای بالای ویتامین C، قدرت فوقالعادهای در مبارزه با سرماخوردگی و آنفلوآنزا دارد. برای درست کردن این دمنوش، فقط کافی است آب نصف یک عدد لیموترش را درون فنجانی از آب گرم بریزید و با کمی عسل ترکیب کرده و نوش جان کنید.
۷. گل ختمی
مواد موجود در گل ختمی تسکیندهنده گلودرد هستند و سرفههای ناشی از سرماخوردگی و آنفلوآنزا را آرام میکنند. همچنین این گیاه خواص ضدالتهابی و آنتیاکسیدانی دارد که در بهبودی سریعتر علایم این بیماریها موثرند.
از دیگر دمنوشهایی که میتوانید هنگام سرماخوردگی و آنفلوآنزا نوشیده و سرعت درمانتان را افزایش دهید باید به دمنوشهایی چون شیرینبیان، نارون کوهی (درمان مخاط گلو و تسکین سرفه) و چای سبز اشاره کرد.
دمنوشهای گرم گلودرد را تسکین داده و گرفتگی بینی را برطرف می کنند. همچنین گیاهان حاوی مواد فیتوشیمیایی هستند که از سلولهای بدن در برابر رادیکالهای آزاد و مواد سمی محافظت میکند.
هنگام ابتلا به بیماریهای سرماخوردگی و آنفلوآنزا بهترین روش مصرف دمنوشهای گیاهی و استراحت کافی است تا روند درمان بهخوبی طی شود.
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره بینالمللی میرزای نائینی
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
یکی از کارهای بسیار پسندیدهی حوزهی علمیّهی قم همین بزرگداشتی است که حقّاً جای آن خالی بود. مرحوم آقای نائینی یک روزی فضای نجف را پُر کرده بود از حرف و فکر خود، بعد بکلّی ایشان از حوزهی کار و فکر و اشتهار علمی تقریباً متروک ماند و کمتر به ایشان پرداخته شد. خب در قم چرا، ما دیده بودیم که بزرگان قم از ایشان تجلیل میکردند، شاگردان ایشان هم که خب در نجف [جزو] مراجع بودند؛ لکن به خود آقای نائینی (رضوان الله علیه) با آن خصوصیّات، کمتر پرداخته میشد. شما حالا دارید میپردازید؛ انشاءالله ابعاد علمی و عملی و سیاسی ایشان روشن بشود.
مرحوم آقای نائینی بیشک یکی از استوانههای رفیع حوزهی کهن نجف است. خب حوزهی نجف که هزار سال از عمرش میگذرد، فرازوفرودهایی داشته؛ یک وقتی بزرگانی آنجا بودند، وقتهایی هم خلوت بوده، و آنچنان شخصیّتهای برجستهای در نجف نبودند، در قبال حلّه و بعضی جاهای دیگر؛ لکن از حدود دویست سال قبل به این طرف، یعنی از زمان شاگردان مرحوم آقا باقر بهبهانی مثل مرحوم بحرالعلوم و مرحوم کاشفالغطاء که اینها در نجف بودند ــ خود مرحوم بهبهانی ساکن کربلا بود، لکن این شاگردان بزرگ ایشان، این معاریف شاگردان ایشان، در نجف بودند و مرکزشان نجف بود ــ حوزهی نجف یک حیات و نشاط علمی بیشتری پیدا کرد و بعضی از شخصیّتهای برجستهای را که در تاریخ علم فقه و اصول ما بینظیرند یا کمنظیرند تربیت کرد؛ مثل امثال شیخ انصاری، امثال مرحوم صاحبجواهر(۲) یا مرحوم آخوند(۳) (رضوان الله تعالی علیه) و بعضی از بزرگانی از این قبیل. این بزرگوار، مرحوم آقای نائینی، از این شخصیّتها است؛ یعنی از آن افراد ممتاز و برجستهی این سالها است.
خصوصیّت مهمّ ایشان در جنبهی تخصّصی ایشان که همان علم فقه و بخصوص اصول است، «شاکلهسازی» است؛ یعنی ایشان مبانی اصولی را با یک شاکلهی جدیدی، با یک فکر نویی، با یک نظم نوینی، با مقدّمهسازیهایی دربارهی هر مطلب بیان میکنند. این در کتابها و آثار فقها و اصولیّینِ قبل از ایشان کمتر دیده شده؛ یعنی بنده یادم نمیآید کسی را اینجور مرتّب و منظّم؛ مثلاً وارد هر مسئلهای که میشوند، این مسئله را با مقدّماتی، با یک ترتیبی، با یک نظمی پیش میبرند و تمام میکنند؛ یعنی کاملاً شستهرُفته. شاید علّت هجوم طلّاب و فضلا به درس ایشان که خب درس درجهی یک نجف بعد از زمان مرحوم آخوند بوده، یکی همین نظم فکری ایشان، نظم علمی ایشان و بیان رسای ایشان است. و با اینکه ایشان در نجف مثلاً علم اصول را فارسی درس میگفتند ــ در محیط نجف که درسها عربی است، ایشان فارسی [درس میگفتند] ــ امّا در عین حال طلّاب فراوان عرب [در درس ایشان حاضر بودند]. من البتّه خودم توفیق پیدا نکردم ببینم، [امّا] شنیدم که مرحوم آشیخ حسین حلّی (رضوان الله علیه) که خب عربِ محض بود، درس اصولش را به زبان فارسی میگفت، چون از استاد به زبان فارسی شنیده بود! یعنی یک چنین بیان بدیعی و فکر روشنی در ایشان وجود داشت.
حقّاً و انصافاً نوآوریهای ایشان در مبانی اصولی فوقالعاده است، بسیار است. نوآوریهایی که ایشان در مباحث مختلف اصول دارند، تعدادش از لحاظ کمّی بسیار زیاد است؛ چه حرفهای مرحوم شیخ انصاری که ایشان تبیین کردهاند، بیان کردهاند، چه مطالبی که خودشان در مسائل مختلف اصولی بیان کردهاند که اینها درخور بحث علمی است. این یک مسئله.
به نظر من یکی از خصوصیّات مهمّ مرحوم آقای نائینی، تربیت شاگرد است. بنده کمتر [چنین چیزی] سراغ دارم. حالا در بین معاریف این دورهی اخیر، مرحوم آخوند خراسانی خب خیلی شاگرد داشتند، شاگردهای برجستهی خوبی داشتند ــ نه عدد شاگردان، [بلکه] برجستگان از شاگردان ــ مرحوم آقای نائینی هم همینجور هستند؛ برجستگان شاگردان ایشان زیادند؛ یعنی شاگرد برجسته تربیت کردن چیز مهمّی است. در آن سالهایی که مثلاً بنده در ذهنم هست، سالهای حدود ۷۷ قمری، به نظرم تقریباً همهی مراجع موجود آن روز نجف شاگردهای ایشان بودند؛ از آقای خویی(۴) و مرحوم آقای حکیم(۵) و مرحوم آسیّد عبدالهادی(۶) و دیگرانی که حالا آن وقت و آن زمان بودند، [مثل] مرحوم آمیرزا باقر زنجانی، یا آشیخ حسین حلّی، مرحوم آمیرزا حسن بجنوردی و دیگران، این بزرگان و برجستگان همه شاگردهای آقای نائینی بودند. حالا بعضی البتّه در انتساب علمیشان به بعضی از بزرگان دیگر هم اسم برده میشد، مثل مرحوم آقای حکیم که خب ایشان جزو برجستگان شاگردان آقا ضیاء هم هست، لکن عمدهی این بزرگان، مراجع، این شخصیّتها، شاگردهای مرحوم آقای نائینی بودند. این تربیت شاگرد و انبوه شاگردان برجسته یکی از خصوصیّات ایشان است. این دربارهی مسائل علمی ایشان که یک کلمه عرض کردیم.
و امّا ایشان یک نقطهی شخصیّت استثنائی دارد که هیچ کدام از مراجع اخیر ما ــ حالا گذشتهها هم همینجور، [از بینِ] گذشتهها من یادم نمیآید ــ این نقطه را ندارند و آن مسئلهی سیاسی است؛ آن بهاصطلاح اندیشهی سیاسی است. اندیشهی سیاسی غیر از گرایش سیاسی است. بعضیها گرایش سیاسی داشتند. مرحوم آقای آخوند، مرحوم آشیخ عبدالله مازندرانی و دیگرانی که بودند، اینها گرایش سیاسی داشتند. آن وقت حتّی در بین طلبهها گرایش سیاسی وجود داشت. علّت هم این بود که مطبوعات مصر و شام و مانند اینها میآمد نجف در کتابخانهها، آن مطبوعات هم تحت تأثیر سیّدجمال و محمّد عبدُه و مانند اینها بودند و حرفهای نو مطرح میکردند. این مرحوم آقا نجفی قوچانی نقل میکند در خاطراتش، آدم میبیند که آنجا طلبههایی که گرایش سیاسی داشتند، زیاد بودند. در بین علما هم بودند که گرایش سیاسی [داشتند]، امّا گرایش سیاسی، علاقهی سیاسی، حتّی حرف زدن سیاسی، یک حرف است، اندیشهی سیاسی یک حرف دیگر است. آقای نائینی اندیشهی سیاسی داشت، فکر سیاسی داشت. این تنبیهالاُمّة واقعاً مظلوم واقع شده. خدا رحمت کند مرحوم آقای طالقانی را که این کتاب را تجدید چاپ کردند وَالّا آن چاپ قبلی این کتاب که شنیدیم معروف است که جمع کرده بودند، آن یک چاپ خیلی منحطّ(۷) عقبماندهای بود. ایشان چاپ کردند و پاورقی زدند و کارهایی مانند اینها کردند. ولی تا الان هم این کتاب هنوز همچنان مهجور است در حالی که کتاب مهمّی است. حالا من یک اشارهی کوتاهی در زمینهی مسائل ایشان در این کتاب، عرض میکنم.
اوّلاً ایشان معتقد به تشکیل حکومت اسلامیاند؛ یعنی این خودش یک فکر است که باید حکومت اسلامی تشکیل بشود. البتّه ایشان شکل حکومت را معیّن نمیکنند امّا در اینکه باید حکومت اسلامی تشکیل بشود، در بیاناتشان در تنبیهالاُمّة تصریح دارند. این یک مطلب که خیلی چیز مهمّی است.
دوّم اینکه نقطهی اصلی این حکومت اسلامی، مسئلهی «ولایت» است؛ ایشان تعبیر میکنند به حکومت ولایتیّه، در مقابل مالکیّت استبدادیّه؛ به نظرم یک تعبیر اینجوری دارند که ایشان در مقابل حکومت استبدادیّه، مالکیّت استبدادیّه، حکومت ولائیّه، حکومت اسلامی ولائیّه بیان میکند؛ یعنی شکل حکومت، محتوا و مغز حکومت عبارت است از «ولایت» که این خودش یک مسئلهی خیلی مهمّی است و جای حرف فراوان دارد؛ ایشان این را تصریح کردند. این نکتهی بعدی.
نکتهی بسیار مهمّ بعدیِ دیگر، مسئلهی «نظارت ملّی» است. ایشان معتقدند که بایستی حکومت تحت نظارت باشد؛ تمام مسئولان مسئولیّت دارند و باید تحت نظارت قرار بگیرند. خب، چه کسی اینها را تحت نظارت قرار بدهد؟ به تعبیر ایشان «مجلس مبعوثان» که قانونگذار است. علیالقاعده «مجلس مبعوثان» مثلاً منطبق میشود با مجلس شورا یا یک چنین چیزی. مجلس مبعوثان را چه کسی تشکیل میدهد؟ مردم تشکیل میدهند؛ یعنی مردم میروند انتخابات میکنند و مجلس مبعوثان تشکیل میشود؛ بعد مجلس مبعوثان قانونگذاری میکند لکن آن قانونگذاری اعتبار ندارد، مادامی که مورد تأیید علمای برجستهی دینی قرار نگیرد ؛ یعنی شورای نگهبان؛ ایشان اینجوری بیان میکنند. ایشان تصریح میکند که قانون مجلس مبعوثان اعتبار ندارد، تا وقتی که مورد تأیید علمای دین و فقهای اسلامی قرار بگیرد.
خب، این مجلس مبعوثان را باید مردم انتخاب کنند؛ میگویند که انتخابات مردم واجب است، به مناسبت مقدّمهی واجب بودن؛ این تعبیر «مقدّمهی واجب» را ایشان ذکر میکنند و میگویند مقدّمهی واجب است، پس بنابراین این انتخابات مثلاً واجب است. و ایشان به امر به معروف و نهی از منکر، محاسبه، مسئولیّت کامله، به این چیزها تکیه میکنند.
یعنی شما ملاحظه کنید که ایشان حکومتی را ترسیم میکنند و بهاصطلاح ارائه میدهند به عنوان اندیشهی سیاسی، که اوّلاً حکومت است، قدرت است؛ ثانیاً منبعث از مردم است، مردم انتخاب میکنند؛ ثالثاً منطبق بر مفاهیم دینی و احکام الهی و شرعی است یعنی بدون آن معنی ندارد؛ یعنی یک حکومت اسلامی و مردمی. اگر چنانچه بخواهیم به تعبیر امروز این حکومت اسلامی و مردمی را بیان کنیم، میشود «جمهوری اسلامی». «جمهوری» [یعنی] مردمی است، «اسلامی» هم اسلامی است. البتّه ایشان هیچ نزدیک به اینجور تعبیرات نمیشوند و [اینجوری] بیان نمیکنند لکن حرف [ایشان] این است: حکومتی تشکیل میشود با یک عدّهای از متدیّنین و مردم صالح و مؤمن، با انتخاب مردم و با نظارت شدید مردم؛ و مسئولین هر بخشی معیّن میشوند که پاسخگو هستند و باید به سؤالات جواب بدهند، و آن مبعوثان هم باید قانون وضع کنند، و این قانون هم بدون رعایت علمای دین اعتبار ندارد. حرفهای ایشان این است. این مسئلهی خیلی مهمّی است.
ما تقریرات آقای نائینیِ با این عظمت را میخوانیم و استفاده میکنیم و درس میگیریم و درس میدهیم، [امّا] این مبانی فقهی را مورد توجّه قرار نمیدهیم. آن وقت جالب این است که ایشان حرّافی نمیکنند، ایشان بحث فقهی میکنند؛ یعنی تمام اینهایی که گفتیم، اینها را ایشان با مبانی فقهی، مثل یک فقیه که دارد حرف میزند، اینجوری این مسائل را بیان میکنند و اثبات میکنند، با همان دغدغه و دقّت و ملاحظاتی که یک فقیه دارد که بایستی هم جنبهی دلالتهای متنی و منابع دینی را و هم ملاحظات عرفی را ملاحظه کند؛ همان چیزی که در فقه معمول و رایج است، ایشان همینجور مشی میکنند در این قضیّه. به نظر من این جزو استثناها است؛ ما اصلاً در بین علمای خودمان نداریم کسی را که اینجوری باشد. مرحوم آقای آخوند هم که تقریظ نوشتهاند به این کتاب، تأییدِ کامل میکند. آخوند هم آدم کوچکی نیست و تأییدِ کامل میکند این کتاب را و به گمان من ایشان خواندهاند کتاب را و استفاده کردهاند از کتاب؛ یعنی اصلاً از این کتاب استفاده کردهاند. کتاب تنبیهالامّة به نظر ما کتاب بسیار مهمّی است. خب، اینکه حالا خصوصیّات ایشان بود.
حالا مسئله میافتد به گردن کسانی که موجب شدند این کتاب جمعآوری بشود. ظاهراً این [کار] شده؛ چون ما غیر از شایعات، از آنهایی که نجف بودند و از رفقای مرحوم والدمان(۸) هم که نجفی بودند و میآمدند و میرفتند و میشناختند، شنیده بودیم که این کتاب را ایشان با زحمت جمع میکرد؛ از هر کس داشت میخرید که نباشد. علّت چیست؟ خیلی سادهلوحانه است که کسی خیال کند یک فقیهی با این اقتدار فقهی، با این قوّت استدلال، کتابی مینویسد، بعد آنقدر از نظرش برمیگردد که کتاب را جمع میکند! این اصلاً معنی ندارد. فقها نظرات فقهیشان عوض میشود، تغییر میکند، [امّا] اینکه کتاب را جمع بکنند، یک علّت دیگر دارد. علّت این است که آن مشروطهای که در نجف منعکس شده بود و مرحوم آخوند همهی آبرویش را پای آن گذاشت ــ یا مرحوم آشیخ عبدالله مازندرانی و بعضی دیگر ــ چیزی بود غیر از آنچه واقع شد. اصلاً اسم «مشروطه» هم مطرح نبود؛ آنچه آنها دنبالش بودند، حکومت عدالت بود، رفع استبداد بود، مقابله و مبارزهی با استبداد بود. کلمهی «مشروطه» و مانند آن را انگلیسها آوردند؛ هم اسم را انگلیسها آوردند، هم رفتار را انگلیسها ترسیم کردند. خب کاری که انگلیسها بکنند، معلوم است به کجا میرسد؛ میافتد به اختلافات و دعواهای گوناگون، بعد میرسد به آن جایی که مثل شیخ فضلالله را به دار میکشند، مثل مرحوم آسیّدعبدالله بهبهانی را ترور میکنند، و امثال ستّارخان و باقرخان را آنجور نابود میکنند ــ ستّارخان را یک جور، باقرخان را یک جور ــ اینها وقتی که منعکس میشود به نجف، آن وقت اینها از حمایت کردن از این واقعه پشیمان میشوند. به نظر من، مرحوم آقای نائینی در این مرحله قرار گرفت. دید با کتابِ علمیِ فقهیِ مستدلّ خودش به چیزی کمک کرده که آن چیز را قبول ندارد، با آن چیز باید مبارزه کند و آن همان مشروطهای بود که انگلیسها در ایران به وجود آوردند و مجلسی بود که آنها تشکیل دادند و حوادثی بود که به دنبال آن به وجود آمد، مثل شهادت مرحوم شیخ فضلالله نوری و امثال اینها.
به نظر من ایشان یک فقیه استثنائی است، یک ملّای بزرگ است؛ ایشان از لحاظ علمی در یک سطح بسیار رفیعی قرار دارند؛ از لحاظ عملی گفته شد، اشاره کردند بهاصطلاح به مسائل معارفی ایشان و حالات زهد ایشان و مانند اینها که چیزهایی نقل میکنند. شنیدم، یعنی اینجور گفته شد که ایشان با مرحوم آخوند ملّاحسینقلی هم ارتباط داشتهاند؛ از سامرّه وقتی میآمدند نجف، خدمت مرحوم آخوند ملّاحسینقلی میرسیدند. با مرحوم ملّافتحعلی هم که در خود سامرّا بود ارتباط داشتند؛ که آن نوع دیگری بود. علیایّحالٍ با این بزرگانِ اینجوری ارتباط [داشتند]. در اصفهان هم که بودند با مرحوم جهانگیرخان و مانند اینها هم [ارتباط داشتند]؛ آنطور که نقل میشود، ایشان پیش جهانگیرخان ظاهراً درس هم خوانده بوده؛ یعنی در فلسفه و مانند اینها هم ایشان دست داشتند؛ اهل معنا بودند. چند روز قبل از این از بعضی از آقایان یک مطلبی شنیدم از قول بعضی از بزرگان که ایشان نماز شب فوقالعادهای داشت، که مرحوم آقانجفی، داماد ایشان که در همدان بودند ــ که در خانواده بوده است و دیده بود و مانند اینها ــ نقل میکند نماز شب آقای نائینی را که ایشان چه حالی داشت در نماز شبش؛ چه تضرّعی، چه مناجاتی، چه حالی؛ اینها هم بوده که خب معلوم است، همینها کمک میکند به پیدا کردن راه درست و حرکت کردن در آن راه و رسیدن به نتایج.
امیدواریم که انشاءالله این گردهمایی بسیار جالبِ شما، چه در قم، چه در نجف، چه در مشهد، [بخوبی برگزار شود.] در مشهد هم خوب است کار کردید. مرحوم آقای میلانی انصافاً اسم آقای نائینی را در مشهد زنده کرد. چون در مشهد آن چیزی که بیشتر رایج بوده، به مناسبت وجود مرحوم آقازاده ــ پسر مرحوم آخوند ــ افکار آخوند بیشتر رایج بوده. البتّه بعد از آنکه مرحوم آمیرزا مهدی اصفهانی که جزو شاگردان برجستهی مرحوم میرزا است، میآید مشهد، آن جوّ غالب سیطرهی افکار آخوند را با آوردن حرفهای آقای نائینی میشکند؛ حرفهای نو، حرفهای جدید، استدلالهای جدید. مرحوم والد ما خب که سالها هر دو را، هم درس آقای آقازاده، هم درس مرحوم آمیرزا مهدی را درک کرده بودند، میگفتند آمیرزا مهدی که آمد مشهد، بکلّی فضای اصولیِ مشهد که حرفهای [مرحوم آخوند] رایج بود، عوض شد؛ لکن بعد از مرحوم آمیرزا مهدی دیگر اسمی از آقای نائینی نبود. آقای میلانی حرفهای مرحوم آقای نائینی را نقل میکردند، بحث میکردند، شاید گاهی نقد میکردند و اغلب تأیید میکردند. به هر حال خوب کردید که در مشهد هم یک شعبهای گذاشتید، نجف هم که خب معلوم است. امیدواریم انشاءالله خداوند متعال شماها را موفّق و مؤیّد بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار قهرمانان و مدالآوران ورزشی و المپیادهای علمی جهانی
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید و خرسندم از اینکه در این محفلی که مظهر رشد و تجلّی قدرت ملّی و قدرت جوانان است شرکت کردهام. مدالآوران ــ چه در میدان ورزش، چه در عرصههای علمی ــ مردم را شاد کردند. شما ملّت ایران را با همّت خودتان، با تلاش خودتان شاد کردید، جوانها را سر شوق آوردید؛ این ارزشِ خیلی بزرگی است. این مدالی که شما امسال، در این چند ماه اخیر، بر اثر تلاش خودتان دریافت کردید، به نظر من یک امتیازی بر معمول مدالهای دیگر دارد؛ چرا؟ چون ما در گیرودارِ جنگِ نرمیم. در جنگ نرم، سعی دشمن بر این است که ملّت را افسرده کند، ناامید کند، او را از تواناییهای خودش مأیوس کند؛ شما با این مدالآوریتان توانستید نقطهی مقابل حرکت دشمن حرکت کنید و در عمل، توانایی جوان ایرانی و قدرت ملّت ایران را که در جوانهایش متجلّی است، نشان دادید و ظاهر کردید. لذا شاید بتوان گفت این مدال ارزش مضاعفی دارد؛ این پاسخ، محکمترین پاسخی است که میشد به دشمن داد و شما دادید.
ایران عزیز ما مظهر امید است؛ مظهر امید است. این وسوسههایی که بعضیها در مورد ناامیدی جوانها، نسل جوان یا امثال اینها میکنند، حرفهای مطالعهنشده است. ایران مظهر امید است. جوان ایرانی بااستعداد و توانمند است. این نکتهی مهمّی است که ما تواناییها و مهارتها و قدرتهای جوان ایرانی را بشناسیم و بفهمیم. جوان ایرانی آن خصوصیّت را دارد که میتواند در قلّه قرار بگیرد، کمااینکه شماها در قلّه قرار گرفتید دیگر: «قهرمان جهان» در فلان رشتهی ورزشی یا در فلان کار علمی. در قلّه قرار گرفتید. جوان ایرانی این توان را دارد که خودش را به قلّه برساند، البتّه اگر همّت کند. این استعداد در او هست؛ آنچه لازم است همّت است، تلاش است، حرکت است.
در کشور ما، بعضی از بخشهای کشور به صورت جهشی بعد از انقلاب جلو رفتند. پیشرفت به صورت جهش بود که یکی از آنها همین مجموعهی کار ورزشی امسال جوانهای ما است؛ در کشتی، در والیبال، در بعضی از رشتههای دیگر ورزشی توانستند خودشان را به دنیا نشان بدهند. ما این حالت را نداشتیم؛ ما این تواناییها را نداشتیم. شاید آنچه امسال در مجموع نشان داده شد، در تاریخ ورزش کشور بیسابقه است. در المپیادها هم همینجور است؛ در المپیادهای علمی، نوجوانهای ما توانستند در قلّه قرار بگیرند، توانستند بر رقبای خودشان در یک مسابقات واقعی پیروز بشوند؛ یعنی ایران در رأس یک مسابقهی بینالمللی قرار گرفت. هر کاری شما میکنید، در واقع به حساب ایران گذاشته میشود؛ هر کاری شما میکنید به حساب ملّت گذاشته میشود. این پرچمی که این آقایان نشان دادند، خیلی باارزش است. این سجدهای که میکنند، این دعائی که ورزشکار ما بعد از پیروزی میکند، خیلی باارزش است؛ این نماد ملّت ایران است.
این جوانهای المپیادی، امروز یک ستارهی درخشانند؛ و ده سال دیگر یک خورشید خواهند شد اگر کار کنند. اصرار بنده این است؛ به مسئولین اصرار میکنم این جوانها را رها نکنید. اکتفا نکنند به آنچه تاکنون به دست آوردهاند؛ پیش بروند. این «ستاره» اگر پیش برود، ده سال دیگر «خورشید» است. کارهای بزرگ میشود انجام داد. ما البتّه از اوّل انقلاب این نقش را در جوانهایمان دیدیم. میدانید ــ البتّه جوانهای ما در کتابها هم اگر خواندهاند ــ در اوّل انقلاب، دو سال بعد از پیروزی انقلاب، [دشمنان] یک جنگی را بر کشور تحمیل کردند که هشت سال طول کشید. این جنگ هشتساله در اوّل انقلاب با کمبودهای فراوان، با دست خالی، به پیروزی ایران منتهی شد؛ یعنی ایران توانست دشمن خودش را، صدّام را، که از همهطرف تأیید میشد، شکست بدهد؛ چه کسی کرد این کار را؟ جوانها. ابتکارها را جوانها کردند. ما از نزدیک مشاهده میکردیم. این جوانها توانستند آن روز ابتکارهای نظامی را آنچنان تنظیم کنند که بر تواناییهای بیحدّوحصر دشمن فائق بیاید. این وضع میدان نبرد بود. در دانش هم همینجور؛ در میدان نبردِ دانش هم همینجور. امروز جوانهای ما، بعد از گذشت سالها، در بسیاری از مراکز تحقیقاتی در رتبههای اوّل تحقیقات دنیا قرار دارند؛ در رتبههای اوّل؛ یعنی حدّاقل در بین ده رتبهی اوّل قرار دارند. جوانهای ما در نانو، در لیزر، در صنعت هستهای، در صنایع گوناگون نظامی، در تحقیقات مهمّ پزشکی کارهای بزرگی انجام دادهاند. همین چند روز قبل از این به من خبر دادند یکی از مراکز تحقیقاتی مهمّ ما برای یک بیماری لاعلاج ــ که تاکنون لاعلاج تلقّی میشد ــ درمان پیدا کرده؛ این خیلی مهم است. جوانها دارند کار میکنند، کشور دارد حرکت میکند، کشور دارد کار میکند؛ مظهر کار همین شماها هستید. این وضع جوانهای ما است.
دشمن این وضعیّت را نمیخواهد ببیند؛ اوّلاً نمیخواهد ببیند. میخواهد که اگر بشود، جلوی این وضعیّت گرفته بشود. پیشرفت علمی، پیشرفت فنّی، پیشرفت در میدانهای خدماتی، پیشرفت در میدان ورزشی را دشمن نمیتواند ببیند؛ امّا آن مقداری هم که وجود دارد و او نمیتواند جلوگیری کند، با راست و دروغ سعی میکند آن را مغشوش جلوه بدهد؛ کارِ دشمن این است؛ بعضی از ایرادها را بزرگ میکنند، بعضی از حقایقِ روشن را مکتوم نگه میدارند، عکسش را میگویند. شما که رفتید در قلّهی ورزش یا قلّهی علم ایستادید، در واقع نشان دادید که فضای ایران فضای روشنی است؛ برخلاف تبلیغ دشمن که میخواهد بگوید فضای ایران فضای گرفته است، فضای تاریک است. شما میخواهید بروید نشان بدهید که فضای ایران فضای روشنی است. سعیشان این است که خود جوان ایرانی هم باور خودش را نسبت به خودش از دست بدهد؛ این کاری است که دشمن میخواهد بکند.
البتّه جوانها باید تلاش خودشان را افزایش بدهند. جوانها نیروی لایزالی دارند. «جوانی» یک نیروی فوقالعاده است، تمامشدنی نیست؛ هر کار هم که بکنید، هر تلاشی هم که بکنید و از این نیرو مصرف کنید، این نیرو تقویت بیشتری پیدا میکند. نیروی جوانی نیرویی است که هر چه کار بکنید بیشتر میشود، قویتر میشود. تلاش خودشان را افزایش بدهند، استعداد خودشان را صرف ملّت خودشان بکنند؛ مهم این است. حالا ممکن است بعضیها مایل باشند در یک کشور دیگری زندگی بکنند، ولیکن باید بدانند که آنجا بیگانهاند؛ شمایی که میروید در فلان کشور دیگر، هر کار هم بکنید، به هر نقطهای هم برسید، آنجا یک آدم بیگانهاید. [امّا] اینجا خانهی شما است، اینجا خاک شما است، اینجا مال شما است، اینجا متعلّق به خود شما است، متعلّق به فرزندان شما و نسل شما است؛ جوان ایرانی به این نکات توجّه کند. و یک بیگانه در یک کشور نمیتواند با خاطر جمع زندگی کند. میبینید دیگر که الان با مهاجرین ــ به تعبیر خودشان ــ در آمریکا و در جاهای دیگر چه جوری رفتار میکنند؛ چون بیگانهاند دیگر. چون بیگانهاند، با آنها اینجوری رفتار میکنند؛ با سختی، با تلخی، با بیاعتنائی، با بیرحمیِ تمام با آنها رفتار میشود. خب این راجع به شما المپیادیها و عزیزان من که برنامههای خوبی هم اجرا کردید.
این نوجوانهای عزیز هم حقّاً و انصافاً درواقع یک گود بهیادماندنی نشان دادند؛ یعنی بنده که هرگز ــ جز یک بار دیگر همینجا ــ ندیده بودم اینجور حرکات ورزشی باستانی را که این بچّهها انجام میدهند. و البتّه نوجوانها ورزش سنگین نباید بکنند؛ باید هر چه میتوانند نرمش بکنند، ورزش سبک بکنند، همین کارها را انجام بدهند امّا ورزش سنگین را بگذارند برای چند سال بعد. خب این مربوط به ورزش و المپیاد.
در این روزها یاوهگوییهایی هم نسبت به ایران عزیزمان شد؛ نمیشود ما راجع به اینها یک کلمهای عرض نکنیم. رئیسجمهور آمریکا(۱) در فلسطین اشغالی با یک مشت حرف پوچ و با لودگی سعی کرد صهیونیستهای مأیوس را امیدوار کند و بهشان روحیه بدهد؛ تحلیل من از سفر رئیسجمهور آمریکا به داخل فلسطین اشغالی و این کارهایی که کرد و این حرفهایی که زد این است. اینها مأیوسند؛ اینها در جنگ دوازدهروزه آنچنان سیلی خوردند که باور نمیکردند، توقّعش را نداشتند، و مأیوس شدند. این رفت تا به آنها روحیه بدهد، این رفت آنها را از یأس خارج کند؛ اینجور حرفهایی که او زد، حرفهایی است که به مسئولین مأیوس زده میشود. آنها توقّع نداشتند که موشک ایرانی، ساخت دست جوان ایرانی بتواند با شعلههای خودش، با آتش خودش، اعماق برخی از مراکز حسّاس تحقیقاتی آنها را تبدیل به خاکستر بکند؛ توقّع این را نداشتند و این اتّفاق افتاد؛ اینها توانستند به اعماق برخی از مراکز مهمّ رژیم صهیونی نفوذ کنند و آنها را تخریب کنند، نابود کنند. این موشکها را جوانهای ایرانی ساختند؛ این را ما از جایی نخریدیم، این را ما از جایی کرایه نکردیم؛ این ساخت جوان ایرانی است، این شناسنامهی جوان ایرانی است. وقتی جوان ایرانی وارد یک میدانی شد و تلاش کرد، همّت کرد، سعی کرد، زیرساختهای علمی را برای خودش فراهم کرد، کاری از این قبیل انجام میدهد، کارهای بزرگ انجام میدهد. این موشکها را نیروهای مسلّح و صنایع نظامی ما آماده داشتند، استفاده کردند، به کار بردند و باز هم دارند؛ لازم باشد در وقت دیگر هم از آن استفاده میکنند. همانطور که عرض کردم، جمعبندی من این است: این یاوهگوییهایی که این آقا در آنجا انجام داد، این حرفهای سبُک و رفتارهای جِلف، برای این بود که به طرف مقابل روحیه بدهد، به آنها روحیه بدهد؛ آنها روحیهشان را از دست دادهاند. امّا چند نکته وجود دارد:
نکتهی اوّل این است که آمریکا در جنگ غزّه شریک اصلی است؛ بدون تردید. خود او هم در این صحبتهایش اعتراف کرد، گفت ما در غزّه با هم کار کردیم؛ اگر نمیگفت هم معلوم بود؛ تسلیحات آنها، امکانات آنها فراوان آمد در اختیار رژیم صهیونیستی تا روی سر مردم بیپناه غزّه ریخته بشود. آمریکا شریک در این جنایت است. میگوید ما با تروریسم میجنگیم؛ بیش از بیست هزار کودک و نوزاد و نوباوه در این حملات به شهادت رسیدند؛ اینها تروریست بودند؟ کودک چهارساله، پنجساله، تازه به دنیا آمده، بیست هزار از اینها را شما کشتید! اینها تروریست بودند؟ تروریست شما هستید! تروریست شما هستید که داعش را تولید میکنید و به جان منطقه میاندازید، بعد هم نگه میدارید برای اینکه یک روزی [باز] از آنها استفاده کنید ــ الان اینجور است؛ عدّهای از افراد داعش در اختیار آمریکایند، یک جایی آنها را نگه داشته که یک وقتی هر جا خواست از آنها استفاده کند ــ تروریست شما هستید! تروریست آمریکا است! در جنگ دوسالهی غزّه طبق آمار رسمی هفتاد هزار نفر را کشتند.
در جنگ دوازدهروزه در ایران علاوه بر کشتارهای کور و بمبی که ریختند روی سر هزار و خردهای جمعیّت [و آنها] را به شهادت رساندند، دانشمندان ما را ترور کردند. او افتخار میکند به اینکه دانشمند ایرانی را ترور کرده؛ بله، دانشمند را ترور کردید، افرادی امثال طهرانچی(۲) و عبّاسی(۳) و مانند اینها را ترور کردید، لکن علمشان را نمیتوانید ترور کنید. افتخار میکند که صنعت هستهای ایران را بمباران کردیم و از بین بردیم. خیلی خب، به همین خیال باش! امّا اصلاً شما چهکاره هستید که اگر یک کشوری صنعت هستهای دارد شما دخالت کنید بگویید «باید» و «نباید»؟ شما چهکارهی دنیایید؟ چه ربطی به آمریکا دارد که ایران امکانات هستهای و صنعت هستهای دارد یا ندارد؟ این دخالتها، دخالتهای ناباب، ناجور، غلط، و زورگویانه است.
شنیدم در همهی ایالات آمریکا الان مردم در خیابانها دارند علیه او شعار میدهند؛(۴) طبق این گزارشی که دادند و شنیدید، هفت میلیون جمعیّت در شهرهای مختلف آمریکا، در ایالات مختلف آمریکا علیه این شخص دارند شعار میدهند. اگر شماها خیلی توانایی دارید، بروید اینها را آرام کنید! بروید اینها را ساکت کنید و به خانههایشان برگردانید. در کار کشورهای دیگر دخالت میکنند، پایگاه نظامی میسازند. تروریست آمریکا است؛ در واقع مظهر واقعی تروریست آمریکا است.
میگوید «من طرفدار مردم ایرانم»؛ دروغ میگوید. این تحریمهای ثانویّهای که چند سال است آمریکا دارد اِعمال میکند و تعداد زیادی از کشورها از ترس، تحت تأثیر او قرار گرفتهاند، این تحریمها علیه کیست؟ علیه ملّت ایران. شما دشمن ملّت ایرانید، دوست ملّت ایران نیستید.
میگوید «من اهل معاملهام، میخواهم معامله کنم، با ایران معامله کنیم»! معاملهای که با زورگویی نتیجهی آن از پیش معلوم باشد، معامله نیست، تحمیل است؛ و ملّت ایران زیر بار تحمیل نخواهد رفت؛ ملّت ایران زیر بار تحمیل نمیرود. اسم این معامله نیست. «بنشینیم صحبت کنیم و نتیجه این بشود»! مشخّص میکند؛ این زورگویی است. ایران را نمیشود مثل بعضی از کشورهای دیگر با این زورگوییها تحت تأثیر قرار داد.
اشاره میکند که «در این منطقهی به قول آنها خاورمیانه و به قول ما غرب آسیا، مرگ و نیستی و جنگ وجود دارد»؛ خب جنگ را شما راه میاندازید، آمریکا جنگپرداز است، اصلاً جنگ را آمریکا راه میاندازد، جنگ را به وجود میآورد؛ علاوه بر ترور، جنگافروزی میکند. این جنگ مال آنها است، مرگ مال آنها است؛ کارهایی که آنها میکنند، کاری که آمریکا در این منطقه میکند [این است]. این پایگاههای نظامی برای چیست؟ اینهمه پایگاه نظامی در کشورهای مختلفِ این منطقه را آمریکا برای چه درست کرد؟ شما اینجا چه کار دارید؟ این منطقه چه ربطی به شما دارد؟ این منطقه مال مردم خود اینجا است. بنابراین، آنچه این شخص به عنوان بیان موضع بیان کرد، همه غلط و بسیاری دروغ و حاکی از زورگویی است؛ زورگویی هم بر روی بعضی از ملّتها تأثیر میگذارد، لکن بر روی ملّت ایران هرگز تأثیر نخواهد گذاشت، بتوفیقالله.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
سلام عرض میکنم به همهی ملّت عزیز ایران. عرایضی را مناسب دیدم که با مردم عزیزمان در میان بگذارم؛ دو سه موضوع هست که حالا دربارهی آنها شرح خواهم داد.
پیش از شروع در این مطلب، لازم میدانم شادباش عرض کنم ورود ماه مهر را. ماه مهر، ماه درس و مدرسه و دانش و دانشگاه است. ماه مهر، ماه آغاز حرکت میلیونها جوان و نوجوان و نونهال به سمت دانایی و توانایی است؛ این خصوصیّت ماه مهر است.
بنده به مسئولان عزیزمان، بخصوص مسئولان آموزشوپرورش، و وزارت علوم، و بهداشت و درمان، توصیه میکنم که ارزش و اهمّیّت استعداد جوان ایرانی را همواره مورد نظر داشته باشند. جوانان ایرانی استعدادشان در دانش و در بسیاری از مسائل دیگر زندگی را نشان دادهاند.
من اینجا این آمار را بخوانم: در رقابتهای مختلف دانشآموزان جهان، در همین اواخر، با [وجود] حوادث جنگ دوازدهروزه و این چالشهایی که وجود داشت، دانشآموزان ما چهل مدال رنگارنگ را کسب کردند که از این چهل مدال، یازده مدال طلا بود. اینها خیلی اهمّیّت دارد، ارزش دارد. در المپیاد نجوم، رتبهی اوّل را در دنیا در بین کشورهای شرکتکنندهی بینالمللی به دست آوردند. در رشتههای دیگر هم رتبههای خوبی را به دست آوردند. در عرصهی ورزش هم که خب این روزها دارید میبینید؛ قبلاً والیبال، حالا هم کشتی. جوانهای ما اینجوری هستند؛ بحمدالله استعداد اینها استعداد فوقالعادهای است؛ از این بایستی استفاده کرد.
لازم میدانم این روزها به مناسبت سالگرد شهادت مجاهد کبیر، شهید سیّدحسن نصرالله، یادی از ایشان بکنم. سیّدحسن نصرالله ثروت عظیمی بود برای دنیای اسلام؛ نهفقط برای تشیّع، نهفقط برای لبنان؛ ثروتی برای دنیای اسلام بود. البتّه این ثروت از دست نرفته؛ ثروت باقی است؛ او رفت، امّا این ثروتی که او ایجاد کرده بود باقی است. داستان حزبالله لبنان داستان دنبالهداری است. نباید حزبالله را دستِکم گرفت و نباید از این ثروت مهم غفلت کرد. این ثروتی است برای لبنان و برای غیر لبنان.
لازم میدانم یاد شهیدان اخیر را که در این حادثهی [جنگ] دوازدهروزه به شهادت رسیدند ــ چه سرداران نظامی، چه دانشمندان و چه دیگر افرادی که در این ماجرا شهید شدند ــ گرامی بدارم و به خانوادههای عزیزشان صمیمانه و از ته دل تسلیت عرض میکنم.
امّا مطالبی که مناسب دیدم مطرح کنم، سه مطلب است. یک مطلب دربارهی یکپارچگی ملّت ایران است؛ البتّه در این باره زیاد صحبت شده؛ من یک نکتهای را در این مورد میخواهم عرض کنم. مطلب دوّم دربارهی مسئلهی غنیسازی است که یک توضیحی دربارهی این غنیسازیای که اینقدر صحبتش میشود و تکرار میشود، من عرض کنم. مطلب سوّم هم دربارهی مذاکرهی با آمریکا است که صاحبان بیان و صاحبان قلم دربارهی آن حرفهای گوناگونی میزنند؛ بعضی موافق، بعضی مخالف؛ بعضی با استدلال، بعضی بیاستدلال. دربارهی این هم به قدر امکان چند جملهای میخواهم عرض کنم.
امّا در مورد اوّل، یعنی در مورد اتّحاد ملّت ایران، اوّلین حرف من این است که در جنگ دوازدهروزه، اتّحاد ملّت ایران، یکپارچگی ملّت ایران، دشمن را ناامید کرد؛ یعنی دشمن از همان روزهای اوایل و اواسط جنگ فهمید که به آن مقصود و غرضی که داشته، دست نخواهد یافت. غرضِ دشمن، زدن فرماندهان نبود؛ این یک وسیله بود. دشمن با خودش فکر کرده بود که فرماندهان نظامی را بزند، بعضی شخصیّتهای مؤثّر نظام را بزند، در کشور اغتشاش به وجود بیاید و بخصوص در تهران، عوامل آنها به آشوب و اغتشاش دست بزنند و مردم را ــ افرادی را که میتوانند ــ به خیابانها بکشانند و به وسیلهی مردم، علیه جمهوری اسلامی حادثهای درست کنند. این هدف بود؛ بنابراین هدف، جمهوری اسلامی بود؛ هدف، مختل کردن نظام بود که من در یک صحبت دیگری گفتم(۱) که اینها حتّی برای بعد از جمهوری اسلامی نشسته بودند، نقشه کشیده بودند و فکر کرده بودند. میخواستند فتنه درست کنند، فتنههای خیابانی درست کنند، دستهجاتی را راه بیندازند و ریشهی اسلام را در کشور بکَنند؛ این هدف دشمن بود.
خب این هدف در همان قدمهای اوّل شکست خورد. سرداران که تقریباً بلافاصله جایگزین شدند، کسانی جایگزین آنها معیّن شدند و وضع و نظام و ترتیب و قاعدهی نیروهای مسلّح با همان استحکام و با روحیهی بالاتر باقی ماند؛ امّا مردم که مؤثّرترین عنصر، آنها بودند، مطلقاً تحت تأثیر آنچه دشمن میخواست قرار نگرفتند؛ تظاهراتی به وجود آمد، خیابانها پُر شد امّا علیه دشمن، نه علیه نظام اسلامی. کار را مردم به جایی رساندند که دشمن، آن کسانی که در بیرون مرزها هستند، به عوامل خودشان گفتند: «بیعُرضهها! ما دیگر چه کار میتوانستیم برای شماها بکنیم که نکردیم؟ زمینهها را فراهم کردیم، بمباران کردیم، عدّهای را ترور کردیم، کشتیم؛ چرا کاری نمیکنید؟». این عواملشان در ایران، در تهران ــ که البتّه بدون شک عواملی دارند ــ اینها جواب دادند، گفتند ما میخواستیم کارهایی بکنیم [امّا] مردم به ما اعتنائی نکردند، به ما پشت کردند؛ مسئولان و کسانی هم که مسئول انضباط کشور بودند نگذاشتند، مانع شدند و ما نتوانستیم کاری را انجام بدهیم. پس نقشهی دشمن عقیم شد.
خب اینهایی که عرض کردم، قبلاً هم بعضی از اینها را یا همهی اینها را ما گفتهایم یا دیگران گفتهاند. آن نکتهای که من میخواهم روی آن تکیه بکنم، این است که این عامل همچنان باقی است؛ عامل وحدت ملّت ایران همچنان باقی است. عدّهای ــ که منشأ این عدّه هم خارج از کشور است خبرهایی که به ما رسیده، این را نشان میدهد ــ میخواهند اینجور وانمود بکنند که آن اتّحادی که در ابتدای جنگ دوازدهروزه و این مدّت پیدا شد، مال همان روزها بود؛ چند روز که بگذرد، بتدریج ضعیف میشود، اختلافات به وجود میآید، اختلافنظرها غلبه پیدا میکند و این اتّحاد از بین خواهد رفت؛ مردم ایران متفرّق میشوند و میتوان از گسلهای قومی استفاده کرد، از اختلافات سیاسی استفاده کرد و مردم ایران را به جان هم انداخت و اغتشاش و شورش درست کرد! این را دارند تبلیغ میکنند.
من میخواهم بگویم این حرف، غلط محض است. بله، در مسائل سیاسی اختلافنظر وجود دارد؛ ما اقوام زیادی هم در کشور داریم که همه ایرانیاند و افتخار میکنند به ایرانی بودن خودشان؛ اینها هست، منتها در مقابل دشمن، همهی این مجموعه یک مشت محکم پولادینند که بر فرق دشمن فرود خواهند آمد؛ امروز اینجور است، در گذشته هم همینجور بوده، بعد از این هم به توفیق الهی اینجور خواهد بود. ایرانِ امروز و انشاءالله فردا، همان ایرانِ روز بیستوسوّم خرداد و بیستوچهارم خرداد است که مردم آمدند خیابانها را پُر کردند و علیه صهیون ملعون و آمریکای جنایتکار شعار دادند. این مسئلهی اوّلی که میخواستم عرض کنم. نکتهاش هم این بود که این اتّحاد ملّی، این یکپارچگی مردم همچنان وجود دارد و وجود خواهد داشت؛ البتّه همه هم در مقابل آن مسئول هستیم.
نکتهی دوّم، مسئلهی «غنیسازی» است. در اظهارات و بگومگوهای وزارت خارجه با طرفهای سیاسی خود، کلمهی غنیسازی خیلی تکرار میشود. آنها دربارهی غنیسازی یک چیزی میگویند، ما یک چیزی میگوییم. در داخل کشور هم، در بحثهای گوناگون همینجور است، کلمهی غنیسازی تکرار میشود. من یک توضیح کوتاهی در مورد غنیسازی میخواهم بدهم. اصلاً غنیسازی چیست؟ چیست که اینقدر اهمّیّت دارد؟ همهی بحثها حولوحوش غنیسازی میچرخد؛ غنیسازی اورانیوم.
من میخواهم بگویم غنیسازی یک کلمه است، امّا در زیر آن یک کتاب حرف هست؛ که من حالا مختصری اشاره خواهم کرد. اگر افرادی که صاحب تخصّص در این رشتهها هستند، با مردم در این زمینه صحبت کنند خوب است، مناسب است. من یک مختصری عرض خواهم کرد.
غنیسازی اورانیوم یعنی دانشمندان و متخصّصان مربوط به مسائل اورانیوم بیایند اورانیوم خام را ــ که معادنش هم در ایران وجود دارد ــ با یک رشته تلاشهای فنّیِ پیچیده و پیشرفته تبدیل کنند به یک مادّهی بسیار باارزشی که در مسائل گوناگون زندگی مردم دارای تأثیر است؛ این معنای غنیسازی است. یعنی یک چیزی را که از معدن زمینی به دست میآید، با فنّاوریهای پیچیده، با زحمات زیاد، با تخصّصهای بالا، با مهارتهای زیاد، میآورند تبدیل میکنند به یک مادّهای که این مادّه همان اورانیوم غنیسازیشده است؛ آن را به غنیسازی میرسانند، به درجات مختلف و این برای مسائل گوناگونی در زندگی مردم مؤثّر است؛ یعنی مردم از جهات مختلف، از مادّهی اورانیوم غنیسازیشده سود میبرند و استفاده میکنند و در زندگی مردم اثر میگذارد؛ از جمله در کشاورزی، که مفصّل در کشاورزی تأثیر دارد؛ از جمله در صنعت و مواد؛ در مسئلهی تغذیه که مربوط به همان کشاورزی است؛ در مسئلهی محیط زیست و منابع طبیعی تأثیر دارد؛ در بخشهای مربوط به پژوهش و آموزش و تحقیق و دنبالگیریهای علمی تأثیر دارد؛ در ایجاد انرژی برق هم که خب تأثیر واضحی دارد. امروز در بسیاری از کشورهای پیشرفتهی دنیا نیروگاههای برق با اورانیوم اداره میشود، [در حالی که] ما اغلب این نیروگاهها را با بنزین و با گاز اداره میکنیم که البتّه، هم هزینهی زیادی دارد، هم آلایندگی محیط زیست را دارد، آلایندگی هوا را دارد؛ امّا آن برقی که از اورانیوم غنیسازیشده و نیروگاههای هستهای به دست میآید، آلایندگیاش صفر است، هزینهاش بسیار کمتر است، عمر [نیروگاهش] بسیار طولانیتر است و امتیازات فراوان دیگری دارد که اینها را متخصّصین باید بیایند برای مردم شرح بدهند. به نظر من اگر چنانچه ما این کاربردهای گوناگون مادّهی اورانیوم غنیسازیشده را فهرست کنیم، یک فهرست طولانیای خواهد شد.
خب ما این فنّاوری بسیار مهم را نداشتیم. ما قادر به غنیسازی نبودیم. دشمنها هم راضی نبودند به اینکه به ما بدهند، کس دیگری هم به ما این را نمیداد. چند مدیرِ باهمّت و چند دانشمندِ مسئول و والامقام ــ به معنای واقعی کلمه ــ مسئلهی غنیسازی اورانیوم را از سی و چند سال قبل در کشور شروع کردند و به اینجا رساندند. امروز ما از لحاظ غنیسازی اورانیوم در یک سطح بالایی قرار داریم. البتّه این غنیسازی را کشورهایی که میخواهند سلاح هستهای درست کنند، تا نود درصد خلوص هم میبرند؛ ما چون احتیاج به سلاح نداریم و تصمیم بر عدم سلاح هستهای هم داریم، تا آنجا بالا نبردیم، تا شصت درصد بالا بردیم که رقم خیلی بالایی است، رقم خیلی خوبی است و برای برخی از کارهای مورد نیازمان در کشور لازم است؛ تا اینجا توانستیم پیش ببریم. ما یکی از ده کشور دنیا هستیم که این توانایی را داریم؛ یعنی من به شما عرض کنم در میان دویست و چند کشور دنیا، ده کشور هستند که قادرند غنیسازی کنند، یکی از این ده کشور، ایران اسلامی است.
البتّه آن نُه کشور دیگر بمب هستهای هم دارند، ما هستیم که بمب هستهای نداریم و نخواهیم داشت و بنا نداریم که از سلاح هستهای استفاده کنیم امّا غنیسازی را داریم. ما یکی از ده کشور این صنعت سرآمد محسوب میشویم؛ و این دانشمندانی که عرض کردم، بنیان این کار را گذاشتند، مبالغ زیادی پیش بردند امّا کار مهمترشان عبارت بود از تربیت افراد فراوانی در این راه. این گزارشی است که صاحبان قضیّه به ما دادهاند، یعنی یک گزارش متقن و موثّقی است: امروز در کشور دهها دانشمند و استاد مبرّز،(۲) صدها دانشپژوه و هزاران تربیتشدهی گروههای هستهای در رشتههای گوناگونِ مرتبط با این موضوع در حال فعّالیّتند. حالا اینها آمدهاند تأسیسات فلان جا و فلان جا را بمباران کردند؛ مسئله این است که این علم است؛ علم از بین رفتنی نیست، علم با بمب و با تهدید و با این چیزها از بین نمیرود؛ این وجود دارد. عرض کردم، تکرار میکنم، دهها دانشمند مبرّز، استاد مبرّز و ماهر، صدها دانشپژوه و هزاران تربیتشدهی برای کارهای مختلف هستهای که حالا مثلاً فرض کنید که در مورد درمان، من کاربردهای هستهای درمان را اسم نبردم؛ درمان یکی از موارد مهمّ کاربرد غنیسازی هستهای است. در رشتههای مختلف درمان، عدّهی زیادی مشغول به کارند؛ در بخش کشاورزی همینجور، در بخش صنعت همینجور، در بخش کارهای گوناگونِ مختلف همینجور مشغول کار هستند و دارند تلاش میکنند.
البتّه در این چند دهه که ما این کارها را در کشور انجام دادیم، روی ما، روی ایران، روی مسئولین کشور، روی دولتهایمان فشارها هم بسیار زیاد بوده که خواستهاند با این فشارها ایران دست از این کار بردارد، [امّا] ما تسلیم نشدیم و نخواهیم شد. ما در این قضیّه و در هر قضیّهی دیگری، تسلیم فشار نشدیم و نخواهیم شد. حالا این طرف آمریکایی،(۳) پا را در یک کفش کرده که ایران باید غنیسازی نداشته باشد؛ حالا قبلیها میگفتند که غنیسازیِ بالا نداشته باشید یا محصولات غنیسازیتان را در کشور نگه ندارید؛ این چیزها را میگفتند که ما قبول نداشتیم. این میگوید اصلاً بکلّی غنیسازی نداشته باشید. [این] یعنی چه؟ یعنی این دستاورد بزرگی که برای آن، کشورمان اینهمه تلاش کرده، اینهمه هزینه کرده، اینهمه مشکلات فراوان را از سر گذرانده، همهی این تلاشها را، همهی محصول این کارها را دود کنید و هوا کنید و از بین ببرید! معنای «غنیسازی نداشتن» این است. خب معلوم است، ملّت غیرتمندی مثل ملّت ایران، توی دهن گویندهی این حرف میزند و این حرف را قبول نمیکند. این هم [مطلب] مربوط به غنیسازی که عرض کردیم.
و امّا موضوع دیگری که موضوع سوّم است: در اظهارات اهل سیاست، مسئلهی مذاکرهی با آمریکا زیاد مطرح میشود؛ نظرات مختلفی هم هست. گفتم بعضیها این را مفید میدانند، لازم میدانند، بعضیها مضر میدانند، بعضیها نظرات میانهتری دارند؛ حرفها مختلف است. من آنچه را تا حالا در این سالهای متمادی فهمیدهام، دیدهام، احساس کردهام و تجربه کردهام، به ملّت عزیزمان عرض میکنم.
خواهش میکنم مسئولین سیاسی و فعّالان سیاسی هم یک قدری تأمّل کنند، روی این حرفها فکر کنند، تأمّل کنند و قضاوت را بر اساس آگاهی و اطّلاع انجام بدهند. حرف من این است که در حال حاضر با وضعیّتی که وجود دارد ــ حالا ممکن است بیست سال دیگر، سی سال دیگر وضعیّت دیگری وجود داشته باشد؛ با آن کاری نداریم ــ در وضع کنونی، مذاکرهی با دولت آمریکا، اوّلاً هیچ کمکی به منافع ملّی ما نمیکند، هیچ سودی برای ما ندارد، هیچ ضرری را هم از ما دفع نخواهد کرد؛ یعنی کاری است بدون سود، بدون اینکه برای کشور فایدهای داشته باشد، بدون اینکه ضرری را دفع کند؛ مطلقاً چنین تأثیری ندارد. این اوّلاً.
ثانیاً بعکس، زیانهایی هم بر آن مترتّب است. یعنی سود که ندارد هیچ، مطلب دوّم این است که مذاکرهی با آمریکا در شرایط کنونی ضررهای بزرگی برای کشور دارد که شاید بشود گفت بعضی از این ضررها جبرانناپذیر هستند؛ یک چنین زیانهایی هم دارد. من حالا اینها را شرح خواهم داد.
امّا اینکه میگوییم به سود ما نیست، برای ما فایدهای ندارد، چون طرف آمریکایی پیشاپیش خودش نتیجهی مذاکرات را معیّن کرده؛ یعنی اعلام کرده که مذاکرهای را قبول دارد و میخواهد مذاکرهای بکند که نتیجهی آن مذاکره، تعطیل شدن فعّالیّتهای هستهای و غنیسازی در کشور ایران باشد. یعنی بنشینیم پشت میز مذاکرهی با آمریکا و نتیجهی گفتگوهایی که با آنها خواهیم کرد، حرفی باشد که او گفته «باید انجام بگیرد»! این که دیگر مذاکره نیست؛ این دیکته است، این تحمیل است؛ بنشین مذاکره کن با یک طرفی که نتیجهی آن مذاکره الزاماً باید همان چیزی باشد که او میخواهد، همان چیزی باشد که او میگوید! این مذاکره است؟ طرف مقابل امروز اینجوری حرف میزند، میگوید مذاکره کنیم و از مذاکره این دربیاید که ایران غنیسازی نداشته باشد! حالا این [فرد] غنیسازی را گفته، چند روز قبل از این، معاونش اعلان کرد که ایران بایستی موشک هم نداشته باشد! نه موشک دوربُرد؛ موشک میانبُرد هم نباید داشته باشد، موشک کوتاهبُرد هم نباید داشته باشد! یعنی ایران آنچنان دستش بسته و خالی باشد که اگر چنانچه به او تعرّض شد، حتّی به این پایگاه آمریکایی در عراق یا در فلان جا هم نتواند جوابی بدهد و پاسخی بدهد؛ معنای این حرف این است؛ مذاکره کنیم تا این نتیجه به وجود بیاید! خب این سود نیست؛ این مذاکرهای است که در آن هیچ سودی وجود ندارد، و همهاش به ضرر ما است؛ این نتیجهی مذاکره است. این مذاکره نیست؛ زورگویی است، تحمّل زورگویی و تحمیل آمریکا است. وقتی کسی با ایران اسلامی طرف است، اینجور توقّعات، اینجور اظهارات، ناشی از نشناختن ملّت ایران است، ناشی از نشناختن جمهوری اسلامی است، ناشی از این است که نمیداند فلسفه و مبنا و ممشای ایران اسلامی چیست؛ اینها را که نمیداند، اینجوری حرف میزند؛ به قول ما مشهدیها «این حرف از دهن گویندهاش بزرگتر است» و این حرفی که بیایید مذاکره کنیم برای یک چنین چیزی، قابل اعتنا نیست. پس بنابراین برای ما سود ندارد.
و امّا ضرر؛ گفتم ضرر دارد. این مهمتر است؛ اینکه ضرر دارد، مهمتر است. طرف تهدید کرده که اگر مذاکره نکنید، چنین و چنان خواهد شد، بمباران میکنیم، چه میکنیم؛ از این حرفها؛ یک خرده مبهم، یک خرده صریح؛ یعنی تهدید: یا مذاکره کنید یا اگر مذاکره نکردید، چنین و چنان خواهد شد! این تهدید است. خب قبول چنین مذاکرهای نشانهی تهدیدپذیری ایران اسلامی است. اگر چنانچه شما با این تهدید رفتید مذاکره کردید، معنایش این است که ما در مقابل هر تهدیدی فوراً میترسیم، میلرزیم و تسلیم طرف مقابل میشویم؛ معنایش این است. این تهدیدپذیری اگر به وجود آمد، دیگر انتها نخواهد داشت. امروز میگویند اگر چنانچه غنیسازی داشته باشید، ما چنین و چنان میکنیم؛ فردا میگویند اگر موشک داشته باشید، ما چنین و چنان میکنیم؛ بعد میگویند اگر با فلان کشور ارتباط نداشته باشید، ما چنین و چنان میکنیم؛ اگر با فلان کشور ارتباط داشته باشید، ما چنین و چنان میکنیم! مدام تهدید [هست] و مجبوریم که در مقابل تهدیدهای دشمن عقبنشینی کنیم. یعنی قبول مذاکرهای را که با تهدید همراه است، هیچ ملّت باشرفی انجام نمیدهد، هیچ سیاستمدار خردمندی هم آن را تصدیق نمیکند. بنابراین، وضع اینجوری است.
طرف مقابل هم البتّه حالا ممکن است بگوید من در مقابل این، فلان امتیاز را هم به شما میدهم! دروغ میگویند؛ آنچه میگویند به عنوان امتیاز میدهیم، دروغ است. ده سال قبل از این، ما یک قراردادی با آمریکاییها بستیم که اسمش در داخل کشور ما «برجام» است؛ در این قرارداد، بنا شد که ما در مورد هستهای این کارها را انجام بدهیم ــ آن مرکز تولید را مسدود کنیم؛ آن محصول سه و نیم درصدی را که آن وقت تولید میکردیم، بدهیم برود به خارج یا رقیق کنیم یعنی از بین برود، غنیسازیاش را از بین ببریم؛ و چیزهای دیگر ــ آنها هم در مقابل تحریمها را بردارند و بعد از ده سال، پروندهی ایران در آژانس هستهای بینالمللی به شکل عادّی دربیاید. [البتّه] آن وقت، وقتی مسئولین کشور آمدند پیش ما گفتند «ده سال»، من گفتم «ده سال» یک عمر است، چرا «ده سال» را شما قبول میکنید؛ گفتند چنین، چنان، بنا شد «ده سال» را هم قبول نکنند، امّا به هر حال قبول کردند. «ده سال» همین روزها تمام شد؛ آن ده سالی که بنا شده بود پروندهی ایران در آژانس عادّی بشود، این روزها تمام شد. امروز شما ملاحظه کنید، نهتنها پرونده عادی نشده، بلکه مشکلات هستهای کشور در شورای امنیّت، سازمان ملل و در هستهای مضاعف شده، چند برابر هم شده! طرف اینجوری است، قولش این است! ما همهی کارهایی را که باید انجام میدادیم انجام دادیم، او تحریمها را برنداشت، هیچ کدام از قولهایی را که داده بود انجام نداد و بعد هم اصلاً خود او، به تعبیر رایج، پاره کرد آن قرارداد یا آن توافقنامه و تفاهمنامهای را که مقرّر شده بود، اصلاً بکلّی خارج شد از برجام و آن را رد کرد.
اگر چنانچه شما با طرف مقابل مذاکره کنید و آنچه را او میخواهد قبول کنید که خب، این تسلیم و ضعف کشور و نابود کردن شرف یک ملّت است؛ اگر تهدید او را که با تهدید دارد با شما حرف میزند، قبول کردید، اینجوری است، اگر قبول نکردید میشوید مثل حالا که باز همان دعوا و همان [مسئلهها هست]. بنابراین مذاکره، مذاکرهی درستی نیست. تجربهها را فراموش نکنیم، این تجربهی ده سال گذشته را فراموش نکنیم. آن که محلّ کلام ما است، آمریکا است؛ حالا فعلاً با اروپا مسئلهای نمیخواهم مطرح کنم.
این طرف مقابل ما در همهچیز خُلف وعده میکند، در همهچیز دروغ میگوید، فریب اِعمال میکند؛ وقت و بیوقت تهدید نظامی میکند؛ اگر دستشان برسد، اشخاص را ترور میکنند، همچنان که سردار شهید ما را، شهید سلیمانی را ترور کردند؛ یا مراکز هستهای را بمباران میکنند؛ اگر بتوانند از این کارها میکنند. طرف یک چنین وضعیّتی دارد؛ با این طرف نمیشود مذاکره کرد، نمیشود با اطمینان و اعتماد نشست و حرف زد و حرف شنید و قرار گذاشت.
به نظر من مذاکرهی با آمریکا برای مسئلهی هستهای و شاید برای مسائل دیگر، بنبست محض است؛ یعنی هیچ راه درستی وجود ندارد برای اینها، بنبست محض است. فکر کنند، ببینند. البتّه برای او مفید است؛ این مذاکره برای آن رئیسجمهور فعلی آمریکا مفید است؛ او سرش را بالا خواهد گرفت، خواهد گفت من ایران را تهدید کردم و او را آوردم پای میز مذاکره نشاندم؛ او در دنیا از این افتخارات میکند. امّا برای ما ضرر محض است و هیچ فایدهای برای ما ندارد.
و من آن چیزی که در نهایت میخواهم عرض بکنم، این است که راه علاج پیشرفت کشور، قوی شدن است؛ باید قوی بشویم. قوی شدنِ نظامی لازم است، قوی شدن علمی لازم است، قوی شدن دولتی و ساختاری و سازمانی لازم است. باید افراد هوشمند ما، صاحبنظران دلسوز ما بنشینند، راههای تقویت کشور را پیدا کنند؛ و این راهها را دنبال کنند. اگر این شد، آن وقت طرف تهدید هم نمیکند؛ اگر دید طرف مقابل قوی است، حتّی تهدید هم نمیکند. به نظر من جز این راهی وجود ندارد.
بایستی از خدای متعال کمک خواست، به خدای متعال توکّل کرد، به ائمّهی اطهار (علیهم السّلام) متوسّل شد که شفاعت کنند و کمک کنند، و همّت ملّی را به میدان آورد و انشاءالله کارها را پیش برد؛ و این کار به توفیق الهی خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
لزوم تغییر آرایش تبلیغاتی و رسانهای در برابر تلاش دشمن برای تسخیر دل ها و مغزها
حضرت آیتالله خامنهای در این مراسم که حدود سه ساعت طول کشید، با تبریک ولادت حضرت صدیقه طاهره(س) گفتند: مردم ایران با مقاومت ملی، تلاشهای مستمر دشمن برای تغییر «هویتِ دینی، تاریخی و فرهنگی» این ملت را ناکام گذاشتهاند و امروز نیز ضمن ضرورت آرایشیافتن صحیح دفاعی و هجومی در مقابل فعالیت تبلیغاتی ورسانه ای دشمن برای حمله به «مغزها، دلها و باورها»، ایران عزیز با وجود مشکلات وکمبودهای موجود در سراسر کشور، به حرکت رو به جلوی خود ادامه میدهد.
رهبر انقلاب با گرامیداشت تقارن ولادت امام خمینی(ره) با میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)، فضائل و مناقب بانوی دو عالم را فراتر از فهم و درک بشر خواندند و افزودند: با این همه، باید فاطمی بود و از آن بانوی اسوه در همه جهات از جمله دینداری، عدالتخواهی، جهاد تبیین، همسرداری، فرزندپروری و دیگر زمینهها پیروی کرد.
ایشان، مداحی را پدیدهای بسیار تأثیرگذار برشمردند و افزودند: لازم است با تحقیق و پژوهش به عمقیابی، آسیبشناسی و جستجوی راههای تقویت و تکامل ابعاد مختلف این پدیده حیرتانگیز پرداخت.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به حرکت رو به جلوی مداحی نسبت به گذشته، مداحی را از پایگاههای ادبیات مقاومت خواندند و افزودند: هر فکری و امری در صورت نداشتن ادبیات متناسب، بهتدریج از بین میرود و مداحی و هیأت، امروز با تدوین، گسترش و انتقال ادبیات مقاومت، این ضرورت بسیار اساسی را تقویت میکند.
رهبر انقلاب «مقاومت ملی» را «تابآوری و ایستادگی در مقابل انواع فشارهای سلطهگران» تعریف کردند و افزودند: گاهی فشار، نظامی است؛ -مانند آنچه ملت در دفاع مقدس دید و در ماههای گذشته نوجوانان و جوانان هم مشاهده کردند- و گاهی هم فشار اقتصادی یا رسانهای و فرهنگی و سیاسی است.
رهبر انقلاب، هوچیگری و جوسازی عوامل رسانهای و مقامات سیاسی-نظامی غرب را نشانه فشار تبلیغی دشمن خواندند و گفتند: هدف فشارهای مختلف نظام سلطه بر ملتها و در رأس آنها ملت ایران، گاهی توسعهطلبی سرزمینی است؛ مانند آنچه امروز دولت امریکا در آمریکای لاتین انجام میدهد.
ایشان افزودند: گاهی نیز تسلط بر منابع زیرزمینی هدف است و برخی مواقع هم تغییر سبکِ زندگی و مهمتر از همه، «تعییر هویتی»، هدف اصلی فشارهای سلطهگران است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به قدمت بیش از صد ساله تلاشهای زورگویان جهانی برای تغییر هویت «دینی، تاریخی و فرهنگی» ملت ایران، گفتند: انقلاب اسلامی همه آن کارها را بینتیجه گذاشت و در دهههای اخیر نیز، ملت با تسلیمناپذیری و ایستادگی و پایداری در مقابلِ ادامه فشارهای گسترده دشمنانش، آنها را ناکام کرده است.
ایشان گسترش مفهوم و ادبیات مقاومت از ایران به کشورهای منطقه و برخی کشورهای دیگر را یک واقعیت خواندند و افزودند: برخی کارهایی که دشمن با ایران و ملت ایران کرد، با هر کشور دیگری میکرد، آن ملت و کشور کُنفَیَکون میشدند.
رهبر انقلاب با اشاره به تأثیر زینبی مداحی در ماندگار شدن یاد شهیدان و تعمیق و گسترش مفهوم مقاومت در کشور، گفتند: امروز فراتر از درگیری نظامی که شاهدش بودیم، در «کانون یک جنگ تبلیغاتی و رسانهای» با جبهه وسیع دشمن قرار داریم؛ چرا که دشمن فهمیده است این مُلک و خاک و سرزمین الهی و معنوی، با فشار نظامی تسلیم و تصرف نمیشود.
ایشان افزودند: البته برخی مرتب احتمال تکرار درگیری نظامی را مطرح میکنند و بعضی هم عامدانه در این موضوع میدمند تا مردم را دل به شک نگه دارند و دلهره ایجاد کنند که انشاءالله موفق هم نمیشوند.
حضرت آیتالله خامنهای «خط و خطر و هدف دشمن» را محو «آثار، اهداف و مفاهیم انقلاب و فراموششدن یاد امام خمینی(ره)» دانستند و افزودند: آمریکا در مرکز این جبههی وسیع و فعال قرار دارد، برخی کشورهای اروپایی در اطراف او هستند و مزدوران و خائنها و بیوطنهایی هم که در اروپا تلاش میکنند به نان و نوایی برسند، در حاشیه این جبهه قرار دارند.
ایشان شناخت اهداف و «آرایش دشمن» را ضروری برشمردند و گفتند: مانند جبهه نظامی، در این درگیری تبلیغاتی و رسانهای نیز باید آرایش خود را متناسب نظم و طرح و هدف دشمن تعریف و بر نقاطی متمرکز شویم که او هدف گرفته است، یعنی «معارف اسلامی، شیعی و انقلابی».
رهبر انقلاب، ایستادگی در مقابل جنگ تبلیغاتی و رسانهای غرب را دشوار اما کاملاً ممکن دانستند و گفتند: در این مسیر، مداحان، هیأتها را به کانون پایبندی به ارزشهای انقلاب تبدیل کنند و با قدردانی از اقبال نسل جوان به مداحی و هیأت، این نسل عزیز را در مقابل اهداف دشمن لجوج و خبیث و دارای امکانات، مصون نمایند.
رهبر انقلاب سخنانشان را با چند توصیه به مداحان تکمیل کردند: تبیین معارف دینی و معارف مبارزاتی با تکیه و استناد به زندگی همه ائمه هدی(ع)، حمله به نقاط ضعف دشمن به موازات دفاع موثر در مقابل شبههآفرینی های او، تبیین مفاهیم قرآنی در عرصه های مختلف «شخصی، اجتماعی، سیاسی و چگونگی رویارویی با دشمن» از مهمترین این توصیهها بود.
ایشان تاثیر یک نوحه خوشساخت و خوشمضمون را گاهی بیشتر از چند منبر و سخنرانی خواندند و گفتند: مداحان مراقب باشند آهنگها و فرهنگ دوران طاغوت در مجالس و محافل آنها راه پیدا نکند.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان سخنانشان با اشاره به سخنان یکی از مداحان درباره مشکل گرد و غبار خوزستان گفتند: این، از جمله کوچکترین مشکلات است وکمبودها و مشکلات در سراسر کشور زیاد است اما ملت روز به روز با ایستادگی، صدق و صفا و خیرخواهی و عدالت خواهی، برای اسلام و ایران آبرو و قدرت ایجاد می کند و به توفیق الهی، کشور در حال حرکت، تلاش و پیشرفت است.
در ابتدای این دیدار یازده نفر از ستایشگران اهل بیت(ع) به شعرخوانی و مدیحه سرایی پرداختند.
سیره فاطمی: نقشه راه زن مسلمان در جهان پیچیده امروز
حضرت فاطمه زهرا(س) شخصیتی چندبُعدی و جامعالاضلاع است که در محدوده هیچ دوره تاریخی محبوس نمیشود. ایشان در عین رعایت ارزشهای ناب اسلامی، نقشهای متعدد خود را به گونهای ایفا نمود که هر یک به تنهایی میتواند مدرسی برای زنان عصر حاضر باشد. زن مسلمان امروز، در جستجوی الگویی است که هم کرامت ذاتی او را تأیید کند و هم مسیر فعالیت اجتماعی را برایش هموار سازد. سیره فاطمی دقیقاً پاسخی است به این نیاز دوگانه؛ الگویی که زن را از انفعال و تقلید صرف بیرون آورده، به کنشگری آگاهانه و تأثیرگذار دعوت میکند.
عقلانیت و خردورزی؛ سلاح فاطمی در مواجهه با چالشها
یکی از درخشانترین وجوه شخصیت حضرت زهرا(س)، خردمندی و عمق بینش ایشان است. ایشان تنها با احساسات یا عواطف صرف حرکت نمیکرد، بلکه هر موضع و هر سخنش بر پایه معرفتی عمیق و شناختی آگاهانه استوار بود. زن مسلمان امروز، در گرداب اطلاعات متناقض و شبهات فکری، نیازمند چنین خردورزی است. سیره فاطمی به ما میآموزد که زن میتواند و باید در فهم دین، تحلیل جامعه و تشخیص حق از باطل، به عمق و استدلال متکی باشد. این همان "معنویت آگاهانه" است که انسان را از تقلید کورکورانه به ایمانی ریشهدار و پایدار میرساند.
ایستادگی و حقطلبی؛ فریادی که در تاریخ طنینانداز است
سیره فاطمی پر است از صحنههای ایستادگی در برابر انحراف و دفاع از حریم ولایت. خطبه آتشین فدک، تنها اعتراض به مصادره یک باغ نیست، بلکه بیانیهای سیاسی و اجتماعی است که اصل "عدالت" را فریاد میزند. زن مسلمان امروز، به ویژه در جغرافیای جهان اسلام، نیازمند این روحیه قوی و استوار است. او باید در برابر ظلم، تبعیض و انحرافهای اجتماعی نه تنها سکوت نکند، که با زبان منطق و استدلال، حق خود و جامعه را مطالبه کند. فاطمه(س) نشان داد که دفاع از حق، محدود به جنسیت نیست و زن میتواند قویترین موضعهای اصلاحی را اتخاذ نماید.
مدیریت خانه؛ مدرسهای برای تربیت جامعه
حضرت زهرا(س) در عرصه خانه و خانواده، تجسم کامل مدیریت، عشق و تدبیر است. زندگی ساده و پر از محبت ایشان با امیرالمؤمنین(ع) و تربیت فرزندانی چون حسنین و زینب(س)، الگویی بیبدیل میسازد. این نگاه، جایگاه رفیع "تربیت" را به عنوان اصیلترین و اثرگذارترین نقش اجتماعی زن، تثبیت میکند. زن مسلمان امروز باید بداند که خانه، اولین و مهمترین پایگاه تحول اجتماعی است. آرامش، امنیت و تربیت نسل در این محیط شکل میگیرد. سیره فاطمی به ما میگوید که خانهداری و همسرداری، نه تنها کوچکشمرده نمیشود، که اگر با معرفت همراه باشد، عبادتی بزرگ و سنگ بنای جامعهای پاک است.
سادهزیستی و زهد؛ آزادی از اسارت مصرفگرایی
جامشکسته، خانه محقر و زندگی ساده حضرت زهرا(س)، درس بزرگی برای زن عصر مصرفگرایی است. زهد فاطمی به معنای ریاضت یا فقر نیست، بلکه به معنای "آزادی" است. آزادی از اسارت مد، تجملات و قید و بندهای دنیایی که انسان را از اهداف اصلی بازمیدارد. زن مسلمان امروز، تحت فشار تبلیغات گسترده برای زیباییهای ظاهری و تجملات، نیازمند این نگاه رهاییبخش است. سیره فاطمی نشان میدهد که ارزش واقعی انسان در گرو چیزی است که میباشد، نه چیزی که میپوشد یا در اختیار دارد. این بینش، آرامش و عزت نفس را به ارمغان میآورد.
نقش اجتماعی فعال؛ از آموزش تا خدمترسانی
فاطمه(س) در جامعه خود منفعل نبود. ایشان به آموزش زنان، رسیدگی به محرومان و حتی حضور در میدانهای سیاسی-اجتماعی زمانی که لازم بود، اقدام میکرد. این حضور، برخاسته از احساس "مسئولیت" بود. زن مسلمان امروز نیز میتواند و باید با حفظ حریمهای اخلاقی و ارزشی، در عرصههای علمی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی نقشآفرینی کند. کلید این مسئله در "نیت" و "چگونگی" حضور است. سیره فاطمی به ما میآموزد که هر فعالیت اجتماعی باید در مسیر رضایت الهی و خدمت به خلق باشد، نه خودنمایی یا رقابتهای مذموم.
عبادت و مناجات؛ منبع قدرت درونی
شبزندهداریها و مناجاتهای عمیق حضرت زهرا(س)، منبع قدرت روحی و استواری ایشان بود. این بعد معنوی، سوخت اصلی حرکتهای بزرگ اجتماعی است. زن مسلمان امروز در هیاهوی زندگی مدرن، بیش از هر زمان دیگری به این خلوت معنوی نیاز دارد. عبادت فاطمی، ارتباطی زنده و مملو از محبت با معبود بود، نه مجموعهای از اعمال خشک و روتین. این نگاه، معنویت را به قلب زندگی روزمره میآورد و کارهای کوچک را با نیّت خالص، به عبادتی بزرگ تبدیل میکند. این است راز توازن میان مسئولیتهای دنیوی و حرکت به سوی کمال.
فاطمه(س)، همسفر همیشهی راه
سیره فاطمی یک میراث تاریخی منجمد نیست، بلکه نقشه راهی زنده و پویا است. برای زن مسلمان ایرانی که در کانون تبادل فرهنگها و چالشهای عصر حاضر قرار دارد، تأمل در این سیره میتواند پاسخگوی عمیقترین سؤالهای هویتی باشد. زن فاطمی، زنی است آگاه، قاطع، مهربان، مسئول، سادهزیست و عمیقاً معتقد. او میداند که کرامتش ذاتی است و برخاسته از تقوا و عمل صالح. او از خانه تا اجتماع، نور هدایت را با خود حمل میکند. امروز، بزرگداشت فاطمه(س) به معنای احیای این چراغ راه است؛ چراغی که اگر بر فراز راه زن مسلمان امروز افروخته شود، نه تنها مسیر فردی، که سرنوشت یک تمدن را روشن خواهد ساخت.































