emamian

emamian

همه ی دستاوردهای علمی و هنری و.... بشر در سایه ی خانوادهای سالم و ایمن پدید آمده است. بدون خانواده نه تنها هویت انسانی بشر نابود می شود، بلکه همه ی قدرت های فردی و اجتماعی نیز بی ثمر و نافرجام خواهند ماند. از این رو ملت هایی که در آستانه ی فروپاشی خانواده قرار گرفته اند، درصدد حفظ این نهاد مهم برآمده اند.

خانواده، نهادی است که بر پایه ازدواج مرد و زن، شکل می گیرد و با تولید مثل، توسعه می یابد. این نهاد، اساس سازندگی شخصیت انسان و مهم ترین عامل تکامل جامعه بشر است و از این رو، اسلام و به خصوص قرآن کریم که برنامه تکامل انسان است، برای تأسیس و تحکیم این نهاد سرنوشت ساز و پیشگیری از فروپاشی آن، رهنمودهای بسیار مهمی ارائه کرده است (محمدی ری شهری، 1389). در میان همۀ جوامع و فرهنگ ها، مکتب حیات بخش اسلام اهمیت و ارزش فراوانی برای نهاد خانواده قائل است. اسلام خانواده را کانون اخلاقی جامعه می داند و معتقد است ارتباطات حاکم بر خانواده ها، به وجود آورندۀ تربیت و ارتباطات بین افراد جامعه است. در محیط خانواده ای که براساس معیارهای اسلامی تشکیل شده باشد، آرامش و آسایش جسم و جان انسان تأمین می گردد و در سایۀ صفا و صمیمیت و همفکری و همدردی و هماهنگی آن، خستگی های عصبی و جسمی زدوده می شود، از نظر اسلام و قرآن کریم خانواده ها باید کانون عشق و مؤدت و یکرنگی باشند، زن و شوهر که هستۀ اصلی کانون خانواده می باشند، باید نسبت به هم عاشقان دلداده ای باشند که عشق تمام وجودشان را به همدیگر پیوند داده و آنها را در اعماق جان و دل، متحد ساخته باشد (رئیسی، دودمان و صیامی، 1394).

1. بیان مسأله

قرآن کریم برترین نسخۀ زندگی و عالی ترین راهنمای بشر، برای دست یافتن به حیات طیبه، بخش زیادی از آیات را به تنظیم و تقدیس روابط اعضای خانواده، حقوق و وظایف همسران و فرزندان اختصاص داده است. رجوع به این آیات الهی، انسان را جهت دست یافتن به عالی ترین راهکارها در تحکیم خانواده هدایت می کند. اهداف خانواده و اقتضای تأسیس آن ایجاب می کند که با بنیان آن، در تحکیم و پایدار ی این بنا، نهایت تلاش خود را بکنند و با همان انگیزه که بر تشکیل آن اقدام کردند، بر استمرار آن اصرار ورزند تا وحدت و پویایی این نهاد مقدس تا پایان حفظ شود. تأکیدات اخلاقی و سفارشات حقوقی قرآن کریم و روایات گران قدر ائمه طاهرین (ع)، برای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده، بیش از جوانب دیگر حیات بشری است. بلکه در یک نگاه کلی، تمامی احکام و دستورهای اسلام به نوعی ناظر بر صیانت از خانواده است (انصاریان، 1382).

از نگاه کسانی که برای خانواده قداست قائل نیستند، هدف اصلی از تشکیل خانواده، بهره گیری از تمتّعات جنسی است؛ بلکه در بسیاری از موارد، هدفی جز این وجود ندارد؛ اما از نگاه قرآن کریم، تشکیل خانواده دارای حکمت ها و دلایل متنوّع روانی، اخلاقی، اجتماعی و دینی است و این حکمت ها در واقع، اصول و پایه های تأکید اسلام بر تشکیل خانواده و ضرورت تقویت و تحکیم این نهاد، شمرده می شوند (محمدی ری شهری، 1389).

خانواده ای که در آن تمامی اعضای خانواده نقش خود را به خوبی ایفا می کنند و به صبر و بردباری و گذشت آراسته اند در راه رسیدن به کمال و تعالی پیشتاز هستند. در این میان نقش زن به عنوان همسر و مادر و به عنوان مظهر عطوفت، مهربانی، پاکی و... می تواند در تحکیم بنیان خانواده نقش بسیار مهمی داشته باشد (پرتوی، امیری ینگجه و پرتوی، 1396).

زن به یک جایگاه مصنوعی و تصنعی و تشریفاتی احتیاج ندارد؛ جایگاهی که دون شأن متانت و سکینه و آرامش روحی اوست. در طبیعت الهی زن، آنچنان لطافت و زیبایی و گرمای محبتی وجود دارد که میتواند هم خود را و هم محیط پیرامون خود را به طرف معنویت، پیشرفت و علو مقامات علمی و عملی سوق دهد و پیش ببرد. زن در درون خانوده، عزیز و مکرم و محور مدیریت درونی خانواده است؛ شمع جمع افراد خانواده است؛ مایۀ انس و سکینه و آرامش است. کانون خانواده به وجود زن آرام میگیرد و سکینه و اطمینان پیدا می کند. ( بانکی پور فرد، بی تا).

در یک جامعۀ اسلامی خانواده است که رکن اصلی است، بنابراین تباهی و از بین رفتن قداست آن باعث انحطاط جامعه و ملت می شود و بدنۀ جامعه آسیب جدی و غیرقابل جبران می بیند. بنابراین باید به مسئلۀ خانواده بیشتر پرداخت و اهمیت داد. با پرداختن به نقش زن در تحکیم خانواده، از منظر قرآن کریم افراد جامعه به اهمیت نقش زن پی برده و نیز، زنان با وظایف و مسئولیت هایشان آشنا گشته؛ بنابراین خانواده ای محکم، سعادتمند و آرام بوجود می آید. با اهمیت دادن بیشتر به زنان و پی بردن به نقش مهم آنها در خانواده، به ایجاد یک خانوادة سالم و باسعادت کمک می شود. به طور کلی تحکیم و ثبات درونی نهاد خانواده یکی از ضروریاتی است که باید در برنامۀ خانواده و هم در برنامۀ دولت گنجانده شود. نتیجۀ تحکیم نهاد خانواده، حاکمیت اصل اعتدال و اخلاق و حفظ حقوق همۀ اعضاست. مسائل زنان و جایگاه و نقش آنان در خانواده به خصوص نقش آنها در تحکیم نهاد خانواده کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.

برای این که تحکیم خانواده دچار رخوت و تزلزل نشود، نیازمند یک سلسله عواملی است که باید دست به دست هم دهند تا این بنیان بیش از بیش مستحکمتر و بادوامتر شود. از آنجایی که مسائل زنان و جایگاه و نقش آنان در خانواده به خصوص نقش آنها در تحکیم نهاد خانواده آن هم از منظر قرآن و حدیث کمتر مورد بررسی قرار گرفته است ما در این پژوهش در صدد این هستیم که به بیان نقش زن که از اعضای مهم خانواده است، در این تحکیم بنیان خانواده، از نگاه قرآن و حدیث بپردازیم.

با مطالعۀ سوابق پژوهش در این موضوع درمی یابیم که بسیاری از پژوهش ها بیشتر به شناسایی عوامل و راهکارهای تحکیم خانواده پرداخته اند و پژوهش هایی که به نقش خاص زنان در تحکیم بنیان خانواده، آن هم از منظر قرآن کریم بسیار اندک است، به نمونه های مهمی که شباهتی با موضوع ما دارند اشاره می کنیم:

کتاب سبک زندگی اسلامی، نقش و جایگاه زن در تحکیم خانواده، اثر رئیسی، دودمان و صیامی، نویسنده ها در این پژوهش ابتدا سبک زندگی از دیدگاه اسلام مورد بررسی قرار داده و سپس مصادیق خانواده های متعالی و راه های حفظ کرامت زنان در خانواده و جامعه می پردازد.

کتاب تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، اثر محمد محمدی ری شهری، نویسنده کتاب را به سه بخش تقسیم کرده در بخش اول در مورد تشکیل خانواده بحث شده در بخش دوم به عوامل تحکیم خانواده شامل: محبت و مهربانی، کردارهای نیکو، تربیت دینی، پاسداشت حقوق، تلاش برای تأمین نیازهای اقتصادی خانواده، پاسخ دادن به نیازهای جنسی و دعا کردن، پرداخته و در بخش سوم نیز به آسیب های تحکیم خانواده پرداخته است.

پایان نامه با عنوان راهکارهای سالم سازی خانواده از دیدگاه قرآن با تکیه بر تفسیر المیزان و تفسیر نمونه، اثر نرگس سعیدی ابواسحقی، پژوهشگر نتیجه می گیرد که قرآن کریم به خانواده سالم و متعالی پرداخته شده است و توجه جدی به اهداف و مقاصد تشکیل خانواده قبل از ازدواج و بعد از آن مورد توجه قرار داده است و ذکر می کند که در قرآن کریم مسائلی مانند مؤدت و خوش اخلاقی، مدارا و گذشت، صبر و بردباری، تأمین رفاه متناسب، حق همخوابگی و تأمین نیازهای جنسی و رابطه صحیح فرزندان با والدین و با یکدیگر و...لازمۀ یک خانواده سالم محسوب می شود.

پایان نامه بررسی خانواده مطلوب از دیدگاه قرآن و حدیث، اثر زهرا گل محمدی، نویسنده نتیجه می گیرد تنها خانواده ای که همه جنبه های یک خانوادۀ مطلوب را دارد، خانوادۀ حضرت زهرا (س) و امیرالمؤمنین علی (ع) است که از مرحلۀ تشکیل زندگی تا رابطۀ زوجین در خانه و در نهایت تربیت فرزندان که جزء صالح ترین فرزندان عالم هستند، الگویی است که همگان می توانند از آن بهره بگیرند و در مورد رفتار و مدیریت خانوادۀ خود از این الگوی ارزشمند استفاده کنند.

مقاله نقش عوامل عاطفی-روانی در تحکیم خانواده از منظر آیات و روایات با رویکرد سبک زندگی اسلامی، اثر مجید استادی و محمدرضا سالاری فر، پژوهشگران نتیجه گرفتند در جنبه عاطفی-روانی، ابراز محبت، حمایت روانی، احترام متقابل، خوش بینی، فروتنی، بخشش و گذشت، عیب پوشی، مهار هیجان های منفی، قدردانی از یکدیگر، تأمین نیازهای جنسی همسران و اجرای برنامه های نشاط بخش در استحکام خانواده نقش دارند. در نتیجه استفاده از مهارت های مبتنی بر سبک زندگی اسلامی برای تقویت این ابعاد در خانواده و اصلاح الگوهای رفتاری به پایداری روابط خانوادگی کمک می کند.

مقاله عوامل تحکیم خانواده در فرهنگ اسلامی، اثر صالح حسن زاده، پژوهشگر عوامل بسیاری را که در تحکیم بنیان خانواده و سرزندگی آن مؤثرند برمی شمارد از جملۀ این عوامل حسن معاشرت در خانواده، نظم و انضباظ، وجود روحیۀ مشورت در خانواده، صبر و پایداری زندگی، روحیۀ عفو و گذشت، حاکمیت صداقت در فضای خانواده، پرهیز از سوء ظن، آفت حسد، رازداری و وفاداری، مشی با آرامش و بی تکبر، حلم و بردباری، ترس از کفر الهی، دوری از افراط و تفریط، تواضع، دوری از سختگیری و اسراف و نیز احسان به پدر و مادر می باشد.

2. اهمیت تشکیل خانواده و حکمت آن

در دیدگاه اسلامی، پرهیزکاران و دینداران از اهمیت خانواده و توصیه و تأکید اسلام بر محافظت از آن آگاه هستند و در انجام وظایف دینی و اخلاقی خود در برابر همسر و فرزندان کوتاهی نمی کنند و خانواده را جایگاهی برای تأمین نیازهای مادی اعضا و تحمل مشکلات و سختیها را راهی برای رسیدن به تکامل و سعادت اخروی و جلب رضایت حق می دانند، احادیث و روایات زیادی در مورد اهمیت تشکیل خانواده وجود دارد که به برخی آنها اشاره می شود: پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «در اسلام، هیچ بنایی ساخته نشده که نزد خدای بزرگ، محبوب تر از ازدواج باشد»؛ (مجلسی، 1379). همچنین می فرمایند: « هر که بر دین من و آیین داوود و سلیمان و ابراهیم است، اگر توان ازدواج کردن دارد، باید ازدواج کند»؛ (متقی هندی، بی تا). در جایی دیگری می فرمایند: « هر که آیین مرا دوست دارد، باید از سنّت من پیروی کند و از جمله سنّت من، ازدواج کردن است»؛ (کلینی، 1362). همچنین ایشان می فرمایند: « دو رکعت نمازی که مرد متأهل می خواند، نزد خداوند، برتر از هفتاد رکعتی است که غیر متأهل می خواند»؛ (مجلسی، 1379). امام صادق (ع) می فرمایند: «سه چیز است که مؤمن برای آنها حسابرسی نمی شود: غذایی که می خورد، جامه ای که می پوشد و همسر شایسته ای که به او کمک می کند و به واسطه او دامنش را پاک نگه می دارد»؛ (کلینی، 1362). امام کاظم (ع) می فرمایند: «سه کس اند که در آن روزی که سایه ای جز سایه عرش خدا نیست، در سایه عرش خدا هستند: مردی که برادر مسلمانش را همسر بدهد، یا به او خدمت کند، یا رازی از او را پوشیده بدارد. در آیه ای از قرآن آمده است: « وَ أَنْکحُوا الْأَیامی مِنْکمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکمْ وَ إِمائِکمْ إِنْ یکونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّه منْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ؛ (نور/ 32)، زنان بی همسر خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید. اگر تنگ دست اند، خداوند آنان را از فضل خویش بی نیاز خواهد کرد و خداوند، گشایشگر داناست». از نگاه قرآن، خانواده، مدرسه محبت و دوستی است؛ در آیه 21 سوره روم آمده است: «وَمِنْ آیاتهِ أَن خَلَقَ لَکم منْ أَنفُسِکمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکنُوا إِلَیهَا وَجعَلَ بَینَکمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکرُونَ». از نشانه های او این است که از خود شما جفت هایی برای شما آفرید تا نزد ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی برقرار ساخت. همانا در این نشانه هایی است برای آنان که می اندیشند. از نگاه کسانی که برای خانواده قداست قائل نیستند، هدف اصلی از تشکیل خانواده، بهره گیری از تمتّعات جنسی است؛ بلکه در بسیاری از موارد، هدفی جز این وجود ندارد؛ اما از نگاه قرآن و احادیث اسلامی، تشکیل خانواده، دارای حکمت ها و دلایل متنوع روانی، اخلاقی، اجتماعی و دینی است و این حکمت ها در واقع، اصول و پایه های تأکید اسلام بر تشکیل خانواده و ضرورت تقویت و تحکیم این نهاد، شمرده می شوند. از جملۀ این حکمت ها: آرامش روانی، امکان بقای نسل، کانون آرامش زندگی، کانون مؤدت و رحمت (روم/ آیه 21)، سازندگی اخلاقی (اعراف، آیه 26) و (بقره، آیه 187) است.

3. نقش زن در تحکیم نهاد خانواده

خداوند در قرآن کریم، زن را به عنوان عنصر مهم در آرامش مردان معرفی نموده است و در واقع زن و مرد هر دو در کنار هم، باعث تحکیم نهاد خانواده می شود، این آرامش از طریق ازدواج بین دو طرف به وجود می آید: « هُوَ الَّذِی خَلَقَکمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیسْکنَ إِلَیهَا؛ (اعراف/ 189)، او خدایی است که شما را از یک نفس (جان) آفرید و همسرش را از (نوع) او قرار داد تا بدان آرام گیرد». علت این که اسلام تأکید زیاد به جایگاه و اهمیت زن دارد به خاطر نقشی است که یک زن در خانواده ایفا می کند، نقش زن در تحکیم خانواده ابعاد مختلفی همچون نقش اخلاقی، تربیتی و... دارد.

خوش زبانی، باعث طراوت و شادابی در زندگی است؛ به زندگی روح می بخشد و آن را از خمودی و بی معنایی می رهاند. بدزبانی است که زندگی را تیره می کند و صفای آن را از بین می برد. خوش زبانی زن نیز در خانواده در مقابل همسر و فرزندان موجب تحکیم نهاد خانواده می شود. در روایت است: «ثلاثه تکدر العیش السلطان الجائر و الجار السوء و المرأه البذیه؛ سه چیز زندگی را تیره و کدر می سازد: حاکم ستم پیشه، همسایه بد و زن بدزبان»؛ (مجلسی، 1379). از رسول خدا (ص) روایت شده است: «هر زنی که با زبان، شوهرش را بیازارد، خداوند از او نه توبه و نه کفاره و نه عمل خیر دیگری را نمی پذیرد تا آنکه شوهر خود را از خویش راضی کند، اگرچه روزها را روزه گیرد و شبها را به عبادت پردازد، برده ها را در راه خدا آزاد کند، اول کسی باشد که به آتش جهنم داخل شود»؛ (مجلسی، 1379).

مهر ورزیدن و محبت دیدن، از نیازهایی است که می توان تجلی آن را به صورت های گوناگون در همه ی انسانها دید. تأمین نیاز عاطفی، یکی از نقش هایی است که زن در خانواده چه به عنوان همسر و چه به عنوان مادر به خوبی باید ایفا کند. در آیۀ 21 سورۀ روم آمده است: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحمَةً إِن فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ؛ و از آیات او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا بواسطه آنها آرامش بیابید و میان شما دوستی و محبت قرار داد، همانا در این امر نشانه هایی برای گروهی که تفکر کنند وجود دارد». امام علی (ع) می فرمایند: «هرگاه به خانه می آمدم و به چهرۀ فاطمه (س) می نگریستم، تمام غم و اندوهم برطرف می شد»؛ (مجلسی، 1379).

زن در خانواده می تواند با خوش اخلاقی و خوش رفتاری خود در مقابل همسر و فرزندان موجب استحکام نهاد خانواده شود. اگر زن در خانواده از فضایل اخلاقی و رفتاری مانند صداقت، احترام، گذشت، نرم خویی و انصاف بهره مند باشد، به سادگی از بسیاری خشونت ها و اختلافات ویرانگر و بسیاری از تنش ها مصون خواهد ماند. پیامبر خدا (ص) می فرمایند: «در روز قیامت، آن کس از شما به من نزدیک تر می نشیند که خوش خوترینِ شما باشد و برای خانواده اش، بهترین کس باشد»؛ (مجلسی، 1379). امام زین العابدین (ع) نیز می فرمایند: «چهار خصلت است که در هر کس وجود داشته باشد، ایمانش کامل است، گناهانش از او پاک می شود و پروردگارش را در حالی دیدار می کند که از او راضی است، کسی که به تعهدات خود در برابر مردم وفا کند؛ زبانش با مردم راست باشد؛ در حضور خدا و مردم، از هر زشتی ای شرم کند و با خانواده اش، اخلاق خوش داشته باشد»؛ (برقی، 1371ق). امام علی (ع) می فرمایند: «با اخلاق نیک، زندگی، خوش می شود»؛ (تمیمی آمدی، 1366). پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: « جهاد زن در میدان زندگی همسرداری نیکو است»؛ (کلینی، 1369). در جایی دیگر می فرمایند: « حق مرد بر زن این است که زن ملازم خانه او باشد و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند و از خشم وی دوری گزیند و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد و به پیمان و وعده وفادار باشد»؛ (نوری، 1408ق).

همچنین دینداری زن و تربیت دینی فرزندان توسط والدین مخصوصا مادر، می تواند موجب استحکام نهاد خانواده شود. امام صادق (ع) می فرمایند: «شخصِ دیندار می اندیشد و در نتیجه، آرامش، وجود او را فرا می گیرد و خود را کوچک می شمارد، پس به فروتنی می گراید. قناعت می ورزد، پس احساس بی نیازی می کند. به آنچه به او داده شده، خرسند است و گوشه تنهایی را بر می گزیند، پس، از دوستان بی نیاز می گردد. خواهش ها را رها می کند، پس آزاد می شود. دنیا را کنار می گذارد، پس، از بدی ها در امان می مانَد. حسادت را دور می افکند، پس دوستی آشکار می شود. مردم را نمی ترساند، پس، از آنان نمی ترسد. به آنان تعدّی نمی کند، پس، از گزند ایشان در امان است. به هیچ چیز، دل نمی بندد، پس به رستگاری و کمال فضیلت دست می یابد. عافیت را می بیند، پس، کارش به پشیمانی نمی کشد»؛ (طوسی، 1414ق). امام علی (ع) نیز می فرمایند: «دین را در زندگی ات سپر قرار ده و پرهیزگاری را ساز و برگ مرگت»؛ (تمیمی آمدی، 1366).

زن می تواند با حفظ خانواده از آسیب های عقیدتی، اخلاقی و رفتاری موجب استحکام نهاد خانواده شود همانطور که در قرآن کریم سفارش شده است: «یا أَیها الَّذِین آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیها مَلائِکةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ؛ (التحریم/ 6)، ای کسانی که ایمان آورده اید، خودتان و خانواده تان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگ ها هستند، حفظ کنید. بر آن آتش، فرشتگانی خشن و سختگیراند. ازآنچه خدا به آنان دستور داده، سرپیچی نمی کنند و آنچه را که مأمورند، انجام می دهند». در آیۀ 32 سورۀ طه آمده است: « وَ أْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیها لا نسْئَلُک رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُک وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوی ؛ خانواده خود را به خواندن نماز، فرمان ده و خود بر آن پای بفشار. از تو روزی نمی خواهیم. ما به تو روزی می دهیم، و فرجام [نیک ]، از آنِ پرهیزگاران است».

همچنین تأکیدی که بر حق مادر در آیات و روایات (احقاف/ 15؛ کلینی، 1362) می شود و نیز احکامی که متوجه مادر است، به ویژه استحباب شیر دادن فرزند و تقدم مادر در نگهداری کودک پسر برای دو سال و کودک دختر برای هفت سال، همگی دلیل بر اهمیت وظیفه مادری و نقش ویژه او در پی ریزی شخصیت و تربیت فرزند است.

زن در خانواده با پاسداشت حقوق اعضای آن می تواند موجب استحکام نهاد خانواده شود. پیامبر خدا (ص) می فرمایند: «هر یک از شما که سرپرست است، درباره زیردستش بازخواست می شود. مرد، سرپرستِ خانواده خویش است و درباره آنها از او بازخواست می شود. زن نیز سرپرست خانه شوهر خود و فرزندان اوست و درباره آنها از او سؤال خواهد شد»؛ (بخاری، بی تا).

نتیجه گیری

براساس آیات قرآن و احادیث می توان گفت عوامل گوناگونی در تحکیم نهاد خانواده نقش دارند، یکی از عمده ترین امور آشنایی زوجین مخصوصا زن به نقش خود در خانواده است. با توجه به نقش مهمی که زن در تحکیم نهاد خانواده دارد ذکر این نکته مهم است که کانون مهم نظام تربیتی و عامل هرگونه پیشرفت و ترقی جوامع یا نابسامانی های اخلاقی و اجتماعی و دینی و... زن است. بنابراین زن باعث مستحکم تر شدن یا نشدن نهاد خانواده است و او با رعایت کردن ویژگی های گفتاری خود مانند خوش زبانی با همسر و فرزندان و با مهر ورزیدن و محبت کردن با اهل خانه و با خوش اخلاقی و خوش رفتاری خود و با دینداری خود و تربیت دینی فرزندان و با حفظ خانواده از آسیب های عقیدتی، اخلاقی و رفتاری، انجام مطلوب وظایف مادری خود و پاسداشت حقوق اعضای خانواده می تواند موجبات استحکام نهاد خانواده را فراهم سازد.

منابع

1. قرآن کریم

2. استادی، مجید؛ سالاری فرد، محمدرضا، (1395)، نقش عوامل عاطفی-روانی در تحکیم خانواده از منظر آیات و روایات با رویکرد سبک زندگی اسلامی، دوفصلنامه علمی - ترویجی پژوهشنامه سبک زندگی، سال دوم، شماره سوم، 64-45.

3. انصاریان، حسین، (1382)، نظام خانواده در اسلام، قم، انتشارات ام ابیها

4. بانکی پور فرد، امیرحسین (بی تا)، نقش و رسالت زن، جلد چهارم، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی.

5. بخاری، محمدبن اسماعیل (بی تا)، صحیح البخاری، بیروت، دارالکتب العربی.

6. برقی، احمدبن محمدبن خالد، (1371ق)، المحاسن، قم، دارالکتب الإسلامیه.

7. تمیمی آمدی، عبدالواحد، (1366)، غررالحکم و دررالکلم، تهران، نشر دانشگاه تهران.

8. پرتوی، رعنا؛ امیری ینگجه، معصومه و پرتوی، فرحروز، (1396)، عوامل مؤثر در نقش زن برای تحکیم بنیان خانواده، دومین کنگره بین المللی نقش زن در سلامت خانواده و جامعه، تهران، دانشگاه الزهراء، فروردین 1396.

9. رئیسی، روح اله؛ دودمان، پروانه و صیامی، لیلا، (1394)، سبک زندگی اسلامی، نقش و جایگاه زن در تحکیم خانواده، تهران، راز نهان.

10. سعیدی ابواسحقی، نرگس، (1393)، راهکارهای سالم سازی خانواده از دیدگاه قرآن با تکیه بر تفسیر المیزان و تفسیر نمونه، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه مازندران.

11. طوسی، محمد (1414ق). الأمالی، چاپ اول، قم: دارالثقافه.

12. کلینی، محمدبن یعقوب (1362). الکافی، تهران: دارالکتب الإسلامیه.

13. گل محمدی، زهرا (1392)، بررسی خانواده مطلوب از دیدگاه قرآن و حدیث، پایان نامه کارشناسی ارشد، قم، دانشکده اصول الدین.

14. متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام (بی تا)، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، جلد 16، قم، مکتب التراث الاسلامی.

15. مجلسی، محمّدباقر، (1379)، بحارالانوار، چاپ اول، تهران، اسلامیه.

16. محمدی ری شهری، محمد، (1389)، تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، ترجمۀ حمیدرضا شیخی، قم، موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث.

17. نوری، محدث، (1408ق)، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت.

مخلوط یک لیوان آب با یک قاشق غذاخوری سرکه سیب، قبل از خوردن وعده‌های غذایی، ترفندی است که برای جلوگیری از افزایش قند خون مفید است.

متخصصان حوزه دیابت تأکید می‌کنند که سطح گلوکز ما نباید از ۳۰ میلی گرم در دسی لیتر بیشتر شود. بیش از این حد باعث افزایش قند خون می‌شود.

Jesse Echausby، بیوشیمی‌دان، می‌گوید: هرچه اوج سطح گلوکز بالاتر باشد، التهاب، افزایش وزن و گرسنگی شدید ایجاد می‌شود.

وی توضیح داد که "نوشیدن مخلوط یک لیوان آب با سرکه سیب قبل از غذا از افزایش شدید قند خون جلوگیری می‌کند، به این معنی که کنترل قند خون چیزی است که برای همه مهم است و فقط برای بیماران دیابتی نگران کننده نیست. "

Echausby نوشیدن یک لیوان آب مخلوط شده با یک قاشق غذاخوری سرکه سیب را قبل از غذا توصیه می‌کند تا "سرعت تبدیل نشاسته به گلوکز کاهش یابد. "

به گفته الکساندرا مورسیه متخصص تغذیه تصریح کرد که سرکه سیب برای تنظیم قند خون به خوبی شناخته شده است. اسید استیک موجود در آن از تفاوت در سطح قند خون جلوگیری می‌کند و این ثابت شده است.

محققان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در ایران نیز در سال ۲۰۱۷ گزارش دادند که «نتایج ما نشان می‌دهد که سرکه می‌تواند در کاهش سطح گلوکز و انسولین قبل از مصرف غذا موثر باشد، که نشان می‌دهد می‌توان آن را به عنوان یک ابزار مکمل برای بهبود کنترل گلوکز خون و قند خون استفاده کرد.

آن‌ها خاطرنشان کردند: باید مراقب بود و تاکید کرد که این روش نمی‌تواند جایگزین زمینه واقعی درمانی بیماران دیابتی شود.

محققان توضیح دادند که سرکه سیب دیابت را درمان نمی‌کند، اما می‌تواند قند خون را کاهش داده و تنظیم کند. این یک مکمل به اندازه کافی بی خطر برای برنامه درمان دیابت شما است، بنابراین به خاطر داشته باشید که جایگزین هیچ دارویی نمی‌شود، بلکه مکمل آن است.

الکساندرا مورسیه، متخصص تغذیه، گفت: این روش برای افراد مبتلا به زخم یا گاستریت توصیه نمی‌شود، حتی اگر رقیق شده باشد.

اگر از بیماری مزمن کلیوی رنج می‌برید، ممکن است کلیه‌ها نتوانند اسید اضافی همراه با مصرف سرکه سیب را پردازش کنند.

عصاره دارچین به طور موثر مانع انباشتگی آمیلوئید بتا و پروتئین تائو که از مشخصه های بیماری آلزایمر هستند می شود.  

دارچین حاوی میزان قابل توجهی از ترکیبات با قدرت آنتی اکسیدانی است و به همین دلیل با رادیکال‌های آزادی که باعث پیری سلول‌ها می‌شود مقابله می‌کند.

دارچین فعالیت مغز را افزایش می‌دهد و فشارهای عصبی را از بین می‌برد. ترکیباتی در دارچین دیده شده است که از بروز زوال عقل و مشخصا آلزایمر جلوگیری می کنند.

 دارچین دارای اثرات محافظت کننده سیستم عصبی است که باعث پیشگیری و کنترل استرس اکسیداتیو و پروتئین های التهابی می شود.

این ادویه در کمک به کاهش روند پیشرفت بیماری پارکینسون نیز مؤثر است. در مطالعه ای که در موشهای مبتلا به بیماری پارکینسون انجام شد، مصرف دارچین به محافظت از نورون ها کمک کرده و باعث بهبود عملکرد عضلانی شود.

گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی اهمیت موضوع حجاب، راهکارهای ترویج آن و شیوه‌ی مقابله‌ی صحیح با بدحجابی تقدیم می شود :

 

 

* حجاب مایه تشخص و آزادی زن است
حجاب مایه‌ی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانه‌ی مادیگرایان، مایه‌ی اسارت زن نیست.... حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفه‌ی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئله‌ی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است.

زن با برداشتن حجابهای خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را کوچک میکند، خودش را سبک میکند، خودش را کم‌ارزش می کند. ۱۳۹۱/۰۲/۲۳



* حجاب عامل امنیت است
اسلام برای زن حجاب را معیّن کرده است. خودِ این حجاب، یکی از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکنند. آن جایی که حجاب را از زنان دور میکنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجه‌ی اوّل، امنیت از خود زن و در درجه‌ی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد. برای این‌که محیط سالم و دارای امنیت باشد؛ زن بتواند کار خود را در جامعه انجام دهد، مرد هم بتواند مسؤولیتهای خود را انجام دهد، اسلام حجاب را معیّن کرده است که این حجاب، یکی از آن احکام برجسته‌ی اسلام است و یکی از فوایدش همین است که گفتم. فواید فراوان دیگری هم دارد. ۱۳۷۵/۱۲/۲۰



* حجاب کرامت زن مسلمان است
ما زن را به عفّت، به عصمت، به حجاب، به عدم اختلاط و آمیزش بیحد و مرز میان زن و مرد، به حفظ کرامت انسانی، به آرایش نکردن در مقابل مرد بیگانه -برای آن‌که چشم او لذّت نبرد- دعوت میکنیم. این بد است؟ این کرامت زن مسلمان است. این کرامت زن است. آنهایی که زن را تشویق میکنند که خود را به گونه‌ای آرایش دهد که مردان کوچه و بازار به او نگاه کنند و غرایز شهوانی خودشان را ارضا کنند، باید از خودشان دفاع کنند که چرا زن را تا این حد پایین می‌آورند و تذلیل میکنند!؟ آنها باید جواب بدهند. ۱۳۷۱/۰۹/۲۵



* حجاب به معنای انزوای زنان نیست
اسلام میخواهد که رشد فکری و علمی و اجتماعی و سیاسی و -بالاتر از همه- فضیلتی و معنوی زنان، به حد اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده‌ی بشری -به‌عنوان یک عضو- حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه‌ی تعالیم اسلام از جمله مسأله‌ی حجاب، بر این اساس است. مسأله‌ی حجاب، به معنای منزوی کردن زن نیست. اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد، برداشتش کاملاً غلط و انحرافی است. مسأله‌ی حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی قیدوشرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به‌ضرر زن و مرد -بخصوص به ضرر زن- است. حجاب، به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی نیست. ۱۳۶۸/۱۰/۲۶



* بحثها درباره پوشش از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد
باید توجه کنید که هیچ بحثی در این زمینه‌های مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطی است. نه این‌که من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من میگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه‌ی ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعاً بنای تحرک و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن میتواند چادر باشد و چادر بهترین نوع حجاب است. البته میتوان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همین‌جا هم بایستی آن مرز را پیدا کرد. بعضیها از چادر فرار میکنند، به خاطر این‌که هجوم تبلیغاتی غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار میکنند، به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمی‌آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار میدهد! ۱۳۷۰/۱۰/۰۴



* زنان آگاه، الگوی زن مسلمان را نشان دهند
زنان، زنان باسواد، زنان آگاه، زنان بامعرفت، در همه این میدانها بایستی پیشروی کنند؛ الگوی زن را نشان بدهند؛ بگویند زن مسلمان زنی است که هم دین خود را، حجاب خود را، زنانگی خود را، ظرافتها و رقّتها و لطافتهای خود را حفظ میکند؛ هم از حق خود دفاع میکند؛ هم در میدان معنویت و علم و تحقیق و تقرّب به خدا پیشروی میکند و شخصیتهای برجسته‌ای را نشان میدهد و هم در میدان سیاسی حضور دارد. این میشود الگویی برای زنان. ۱۳۷۹/۰۶/۳۰



* برای ترویج حجاب کار تحقیقی و تبلیغی کنید
[در مسئله‌ی حجاب] شما با تبلیغات کار کنید. یعنی همان حربه‌ای را که افراد مورد نظر شما برای سست کردن اعتقاد به حجاب به کار میبرند، شما هم به کار ببرید. یعنی شما درباره‌ی حجاب بنشینید واقعاً تحقیق کنید، فکر کنید، از لحاظ دینی هم مثلاً درباره‌اش بحث کنید، یا از بحثهایی که شده استفاده کنید. از لحاظ اجتماعی هم روی همین مسأله‌ی کیفیّت حجاب تکیه کنید؛ به ترویج دیدگاه خودتان بپردازید؛ آن چیزی که به نظرتان درست است، آن را بگویید؛ این دغدغه را هم که اینها می‌آیند تمایل به حجاب را در دلِ مردم از بین میبرند، نداشته باشید؛ حجاب از بین نمیرود. ۱۳۷۷/۱۲/۰۴



* خانمها را با حجاب و فواید آن آشنا کنید
حجاب، ارزشی است منطبق با طبیعت انسان... ممکن است کسانی بی‌خبر و بی‌اطّلاع باشند؛ بایستی اینها را با حجاب آشنا کرد. من در همین سالهای اوّلِ انقلاب به‌وضوح دریافتم که بعضی از زنانی که محجّب هستند و خیلی قدر حجاب را نمیدانند، اینها اصلاً از حکم حجاب و فلسفه‌ی حجاب و فواید حجاب اطّلاعی ندارند؛ یعنی با اینها کمتر صحبت شده است. ۱۳۷۷/۱۲/۰۴



* اهمیت شرعی و منطقی حجاب را تبیین کنید
آن چیزی که در اساس لازم است و مهمتر از همه است، این است که شما ذهن این دختر جوان، یا این زن جوان را -که عمده هم خانمهای جوان هستند- با اهمیت حجاب آشنا کنید؛ یعنی به او تفهیم کنید که حجاب از لحاظ شرعی و از لحاظ منطقی این است. در ذهن او، استدلال صحیح را در مورد رعایت حجاب راسخ کنید. ۱۳۷۷/۱۲/۰۴



* احساس آسایش ناشی از حجاب را بیان کنید
دید اسلامی در زمینه‌ی مسائل حجاب، بسیار دید خوب و روشنی است. می‌گویید: «ما با این حجاب، احساس آسایش می‌کنیم و این لباسِ مشارکت ماست»! بله؛ کاملاً تعبیر درست و خوبی است. این، دیدگاهِ کاملاً صحیحی است. این را هرچه بیشتر بیان کنید و بگویید، بهتر است. ۱۳۷۷/۰۷/۱۸



* مشکل بدحجابی در ادارات را حل کنید
در ادارات، خیلی از این خانمها هستند که شما اوّل باید مراقبت کنید، ترتیبی برای وضع حجابشان بدهید. یعنی مقیّد باشند به این‌که حجابشان را حفظ کنند... در محیط کار، رفتارهای جلف زن و مرد نباید وجود داشته باشد. شما اگر در محیط کارتان این رفتارها را مواظبت کنید، کار، بهتر و روانتر انجام می‌گیرد. مشکل بدحجابی، شاید صدی پنجاه، صدی شصتش، همین‌طور حل می‌شود. این را بعید ندانید. غرض، محیط را محیط دینی کنید. ۱۳۷۲/۰۵/۰۷



* اجازه ندهید توهین کنندگان به حجاب جولان دهند
در محیط دانشگاهها، خانمهای دانشجو و استاد باید بکوشند روحیه و فرهنگ اسلامی را ترویج کنند. اجازه ندهید به کسانی -اگر خدای نکرده در دانشگاههای کشور هستند- که نسبت به حجاب اسلامی یا زنان و دانشجویان دخترِ مسلمان بی‌احترامی کنند. اجازه ندهید که اینها بتوانند افکار فاسد را منتشر کنند. ۱۳۷۱/۰۹/۲۵



* با محبّت و مدارا نهی از منکر کنید
[در برخورد با مشکل بدحجابی] گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاقِ خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثی را برای جمعی میخواندم که آمر به معروف و ناهی از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهی میکند، هم عالم باشد و هم عامل. «رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهی»؛ با رفق و مدارا امر و نهی کند. امر و نهی، یعنی دستور دادن -بکن، نکن- غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، - نه با خشونت - انجام دهد. به نظرم این‌طوری باید عمل شود. ۱۳۸۲/۰۲/۲۲

دوشنبه, 03 مرداد 1401 21:30

فضایل امام علی(ع) بر سایر صحابه

شیخ آفتاب احمد اعوان اندیشمند پاکستانی در وبینار بین المللی مسئله غدیر از منظر مذاهب اسلامی که عصر امروز به همت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و با حضور علمای شیعه و سنی برگزار شد، گفت: از جمله فضایل امام علی(ع) بر سایر صحابه محبت خدا و رسول او نسبت به ایشان بود،  به طوری که پیامبر(ص) در جنگ خیبر فرمود: همانا فردا این رایت را به مردی که خدا و رسولش(ص) را دوست دارد و نیز خدا و رسول (ص) او دوست دارند، خواهم داد.

وی ادامه داد: امام علی (ع) برای رسول خدا(ص) به منزله هارون برای موسی(ع) بود و شاهد آن آنجاست که پیامبر خطاب به امام علی(ع) می فرماید: أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی؛ همانطور که در جای دیگر خطاب به امام علی(ع) می فرماید: «أما أنت يَا عَلِيُّ فَخَتَنِي وَ أَبُو وُلْدِي وَ أَنْتَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ»اما تو یا علی (علیه السلام) داماد من هستی و پدر فرزندان منی و من از تو هستم و تو از من هستی.

آفتاب احمد گفت: پیامبر(ص) امام علی(ع) را به عنوان همسر دختر خود فاطمه(س) انتخاب کرد و او یکی از ده نفری است که پیامبر(ص) به او وعده بهشت داده است؛ او از اولین کسانی که خداوند خبر داده از آنان راضی است و آنها از او راضی هستند.

وی ادامه داد: امام علی (ع) پدر نوه های رسول خدا(ص) یعنی امام حسن(ع) و امام حسین(ع)  سرور جوانان اهل بهشت است.

آفتاب احمد اظهار داشت: آنچه پیامبر(ص) در روز غدیر خم گفت، دلیلی بر فضیلت امام علی(ع) بر سایر صحابه است و حدیث در این باب داریم؛ در مسند احمد از عبدالرحمن ابی لیلی آمده است: شاهد بودم كه امام على(ع) در رحبه مردم را به خداوند قسم مى‌داد كه هركس در روز غدير خم از رسول خدا(ص) شنيده است كه مى‌فرمود: «هركس من مولاى اويم على مولاى اوست» بر خيزد و به آن شهادت دهد. 

عبدالرحمن مى‌گويد: دوازده نفر از شركت كننده‌هاى غزوه بدر بلند شدند ـ كه گويا هم اكنون آنان را مى‌بينم ـ و گفتند: شهادت مى‌دهيم كه از رسول خدا(ص) در روز غدير خم شنيديم كه مى‌فرمود: «آيا من سزاوارتر از مؤمنين به خودشان نيستم و همسران من مادران ايشان نيستند؟ ما جواب داديم، بله‌اى رسول خدا(ص). بعد فرمودند: پس هركس من مولاى او هستم على مولاى اوست. خداوندا دوستانش را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش».

وی با ذکر روایات دیگری در باب فضیلت امام علی(ع) گفت: بنابراین هیچ کس نمی تواند فضیلت امام علی(ع) را با این همه شواهد و روایات متواتر منکر شود.

شیخ زهیر جعید هماهنگ کننده جبهه عمل اسلامی لبنان در وبینار بین المللی مسئله غدیر از منظر مذاهب اسلامی که عصر امروز به همت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و با حضور علمای شیعه و سنی برگزار شد، با اشاره به ویژگیهای شخصیتی امام علی(ع) و عید غدیر گفت: با توجه به مشکلات و چالشهایی که امت اسلام با آن مواجه است، از جمله تلاش آمریکا برای عادی سازی روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و مجبور کردن برخی سازمانهای عربی برای ایستادگی در مقابل جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت، امروز بیش از هر زمانی نیاز به تمرکز بر سیره امام علی(ع) به عنوان یک شخصیت وحد‌ت‌گرا در تمام زمینه های فکری و عقیده ای و معنوی داریم.

وی ادامه داد: امام علی(ع) مرد عدالت و وحدت و همبستگی بین کلیه مسلمانان بود و رحمت او شامل همه مسلمانان  و حتی غیر مسلمانان می شد، به همین دلیل پیامبر(ص) در روز عید غدیر می فرمایند؛ هرکس را من مولای اویم از این پس علی(ع) مولای اوست و ...

شیخ زهیر جعید گفت: امام علی(ع) پیوسته برای منافع اسلام و وحدت مسلمانان و جلوگیری از تفرقه بین آنان در تلاش بود؛ بهترین پشتیبان ابوبکر بود و در جنگ ابوبکر با منافقینی که از دین خارج شده و زکات را ترک کرده بودند، ایستاد؛ یاور عمر در کلیه امور بود، به طوری که عمر می گوید اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد و نیز هنگامی که خانه عثمان مورد محاصره گردنکشان قرار گرفت در کنار او ایستاد و امام حسن(ع)و امام حسین(ع) را فرستاد تا در مقابل خانه عثمان بایستند؛  دفاع از عثمان، به خاطر حمایت از خود عثمان نبود بلکه به خاطر خدا و اسلامی بود که امام علی(ع) میخواست آن را برای کل مسلمانان حفظ کند.

وی با تأکید بر اینکه امام علی(ع) به ما درس وحدت اسلامی می دهد، گفت: امروز می بینیم جمهوری اسلامی ایران با تأسی به امام علی(ع) و کرامات او، دست دوستی به سوی کلیه مسلمانان جهان، مقاومت در لبنان، فلسطین و ... دراز کرده است تا تمامی  مذاهب اسلامی را از طایفه گری به دور نگه دارد و امیدوارم با وحدت مسلمانان به زودی شاهد آزادی قدس شریف و اقامه نماز مسلمانان در آن باشیم.

بعد از تأسیس حزب‌الله لبنان در سال 1982 و آغاز عملیات‌های ضدصهیونیستی این جنبش، رژیم صهیونیستی مجبور شد حزب‌الله را به رسمیت بشناسد و همواره در صدد طراحی یک استراتژی برای مقابله با آن بوده است. این جنبش که توسط گروه بزرگی از علمای دینی تأسیس شد و هسته اصلی آن را شیعیان تشکیل می‌دهند هدف اصلی خود را نابودی اسرائیل در منطقه قرار داده است.

در آن زمان «ابراهیم امین السید» که اکنون ریاست شورای سیاسی حزب‌الله را به عهده دارد بیانیه رسمی این جنبش را قرائت کرد که تحت عنوان نامه سرگشاده به همه مستضعفین لبنان و جهان بود و اهداف و اصول برنامه‌های حزب‌الله را به شکل زیر روشن کرد:

ـ آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها و همه متحدان آنها باید از لبنان بیرون بروند و هرگونه استعمارگری در این کشور پایان یابد.

ـ حزب فالانژها باید به خاطر جنایاتی که علیه مسلمانان و مسیحیان در لبنان مرتکب شده است محاکمه گردد.

ـ همه مردم لبنان باید بتوانند برای آینده و سرنوشت کشور خود تصمیم بگیرند.

نخستین حضور حزب‌الله در عرصه سیاسی لبنان

اما در روند سیاسی، اولین برنامه انتخاباتی حزب‌الله و ورود آن به پارلمان به سال 1992 برمی‌گردد که در آن مقاومت با سرفصل خدمت به مردم لبنان وارد انتخابات شد و در نخستین بیانیه خود اعلام کرد که نامزدهای حزب‌الله نه تمایل به رقابت برای رسیدن به قدرت دارند و نه به‌دنبال امتیازات سیاسی هستند بلکه همه تلاش این حزب در راستای خدمت به مردم و تأمین منافع لبنان و ملت آن و رسیدن به اهدافی است که شهدا و رزمندگان مقاومت جان خود را در آن مسیر فدا کرده‌اند.

همچنین «سیدعباس موسوی» دبیرکل پیشین حزب‌الله در تشریح برنامه عملی روشن این حزب اعلام کرد که از جمله اهداف اساسی مقاومت کمک به مردم به ویژه در مناطق محروم است؛ به این ترتیب مؤسسات اجتماعی متعددی توسط حزب‌الله برای حمایت از اقشار ضعیف تشکیل شد؛ به ویژه حزب‌الله بعد از فروپاشی اقتصادی لبنان از سال 2019 تاکنون فعالیت‌های خود را به شکل مستمر در جهت مهار بحران و کاهش مشکلات معیشتی مردم ادامه می‌دهد.

البته لازم به ذکر است که اصول مقاومت و نابودی اشغالگران در لبنان در رأس اهداف اولیه برنامه انتخاباتی حزب‌الله در سال 1992 بود و این جنبش تأکید کرد: ما تا زمان آزادسازی همه مناطق لبنان از شرّ اشغالگران به گزینه مقاومت متعهد هستیم و از کل اراضی لبنان در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی محافظت می‌کنیم.

همچنین در بیانیه انتخاباتی حزب‌الله آمده بود که هرگونه تلاش برای سازش با رژیم صهیونیستی از جانب لبنانی‌ها محکوم است.

شهادت سید عباس موسوی در سال 1992 و آغاز دبیرکلی سید حسن نصرالله

سید عباس موسوی، دبیرکل سابق حزب‌الله لبنان در 16 فوریه سال 1992 توسط بالگردهای صهیونیستی مورد هدف قرار گرفته به همراه همسر و پسر و همراهانش به شهادت رسید. در آن زمان سید حسن نصرالله به عنوان دبیرکل فعلی حزب‌الله در مراسم تشییع پیکر سید عباس موسوی طی یک سخنرانی قاطع اعلام کرد که ترور رهبران مقاومت به مسیر جهادی آنها در لبنان پایان نخواهد داد.

بعد از آن اعضای شورای حزب‌الله سید حسن نصرالله را به عنوان دبیرکل این حزب انتخاب کردند که آغاز مرحله‌ای جدید و یکی از نقاط عطف مقاومت بود. سید حسن نصرالله در یک شرایط سیاسی و امنیتی داخلی بسیار حساس موفق شد حزب‌الله را مدیریت کند و از ویژگی‌های لازم برای یک رهبری برجسته برخوردار بود و به خوبی از تحولات و اوضاع میدانی آگاهی داشت.

معادله نظامی حزب‌الله و کابوس بزرگ اسرائیل

معادله نظامی حزب‌الله و اقدامات میدانی انفرادی رزمندگان این جنبش علیه رژیم صهیونیستی از سال 1985 تا 1989 تشدید شد و طی این سال‌ها رزمندگان حزب‌الله حدود صد عملیات نظامی علیه مواضع اسرائیل در جنوب لبنان انجام دادند. این عملیات‌ها مربوط به زمان امضای قرارداد طائف در لبنان است.

عملیات‌های ضد صهیونیستی رزمندگان حزب‌الله از زمان امضای توافقنامه طائف تا پایان جنگ داخلی در لبنان ثابت کرد حزب‌الله این توانایی را دارد که قدرت نظامی خود را در آزادسازی جنوب این کشور از اشغالگری‌های رژیم صهیونیستی افزایش دهد. بنابراین در فاصله زمانی بین امضای معاهده طائف تا اخراج اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 عملیات‌های نظامی حزب‌الله علیه رژیم صهیونیستی به 5956 عملیات می‌رسید که بارزترین آنها به شکل زیر است:

جنگ آوریل در سال 1996

در آوریل 1996 در حالی که عملیات‌های حزب‌الله علیه مواضع صهیونیستی در پاسخ به اشغالگری‌های این رژیم ادامه داشت، اسرائیل یک عملیات نظامی 16 روزه علیه جنوب لبنان آغاز کرد و بیش از 1100 حمله هوایی و بمباران همه‌جانبه علیه روستاهای جنوبی انجام داد و حتی یکی از مواضع سازمان ملل را که مردم لبنان برای نجات جان خود به آن پناه می‌بردند بمباران کرد. کشتار «قانا» که یکی از برجسته‌ترین جنایت‌های رژیم صهیونیستی علیه لبنانی‌هاست در همان زمان رخ داد و 118 لبنانی در یک جنایت بزرگ شهید شدند.

حزب‌الله در واکنش به این جنایت‌های اسرائیل، 639 حمله موشکی به شهرک‌های شمالی فلسطین اشغالی انجام داده و همزمان با آن با مزدوران رژیم صهیونیستی در داخل لبنان نیز مقابله می‌کرد. در آن زمان صهیونیست‌ها که نتوانسته بودند در برابر حزب‌الله مقاومت کنند مجبور شدند از آمریکایی‌ها کمک بگیرند. این شرایط در نهایت منجر به امضای توافقنامه آوریل شد و مقاومت از طریق این تفاهمنامه توانست معادله اساسی خود را ترسیم کرده و حقانیت و مشروعیت سلاح خود را در مجامع بین‌المللی به رسمیت بشناساند. در واقع هسته معادله بازدارندگی حزب‌الله با هدف حمایت از غیرنظامیان لبنان و حاکمیت این کشور از همان زمان تشکیل شد.

عملیات‌های پیشرفته حزب‌الله

حزب‌الله از زمان آغاز مبارزات در برابر رژیم اشغالگر صهیونیستی از ابزارها و روش‌های مستقیم نظامی زیادی استفاده کرده که ترکیبی از جنگ‌های انفرادی و جنگ‌های ارتش‌های منظم بود. این روند طی سال‌های گذشته توسعه یافت و منجر به فرسایش دشمن صهیونیستی در برابر استراتژی مقاومت شد. روش‌های جنگی حزب‌الله یک تغییر کیفی در سطح جنگ فرسایشی ایجاد کرد، زیرا مقاومت توانست عملیات نظامی برق‌آسای ارتش اسرائیل علیه لبنان را خنثی کند و به مرز برقراری معادلات بازدارندگی برسد.

عملیات الدبشه در سال 1994

در 29 اکتبر سال 1994 در حالی که صهیونیست‌ها پشت مقرهای خود پنهان شده بودند رزمندگان حزب‌الله حمله برق‌آسایی به یکی از بزرگترین اهداف دشمن صهیونیستی در منطقه الدبشه در جنوب لبنان ترتیب دادند که تلفات بزرگی برای اسرائیلی‌ها داشت.

عملیات بنت جبیل در سال 1995

«صلاح غندور» یکی از فرماندهان برجسته حزب‌الله در 25 آوریل سال 1995 در حالی که سوار بر خودرویی مملو از مواد منفجره بود از همه خودروهای دشمن صهیونیستی عبور کرده و در مقابل یکی از مهمترین مقرهای اطلاعاتی اسرائیل در منطقه بنت جبیل ایستاد و در انفجاری که در برابر این مقر رژیم صهیونیستی رخ داد بیش از 30 نظامی صهیونیست کشته و زخمی شدند.

عملیات سجد در سال 1998

در آگوست 1998 گروهی از رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان با شناسایی یک گردان صهیونیستی که در پی جاسوسی از مواضع حزب‌الله بود به موضع آنها در منطقه سجد حمله کردند و توانستند خود را به نزدیکی محل نصب رادارهای دشمن صهیونیستی برسانند.

عملیات حداثا در سال 1998

مقاومت اسلامی لبنان در 2 جولای سال 1998 ، 18 موضع اشغالگران و مزدوران آنها را در منطقه حداثا در جنوب لبنان هدف حمله‌ای گسترده قرار دادند.

عملیات در مرزها در سال 1998

رزمندگان حزب‌الله در ماه مه سال 1998 در منطقه‌ای بین مقر تیپ گولانی رژیم صهیونیستی در 50 کیلومتری مرز لبنان و فلسطین اشغالی کمین کردند و با سلاح‌های انفجاری سبک و متوسط حمله گسترده‌ای علیه صهیونیست‌ها ترتیب دادند.

عملیات جزین در سال 1999

در تاریخ 1 ژوئن سال 1999 مجاهدان حزب‌الله یک وسیله انفجاری بزرگ را در مسیر کاروان نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه کفرحونة ـ جزین قرار دادند که موجب انهدام یک خودروی نظامی و یک تانک دشمن صهیونیستی شد.

عملیات کشتن یک فرمانده صهیونیست در سال 1999

مجاهدان حزب‌الله در 28 فوریه سال 1999 کاروان ژنرال «ایرز گیرشتاین» فرمانده یگان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در منطقه مرجعیون ـ حاصبیا را مورد هدف قرار دادند که طی آن، این فرمانده صهیونیست به هلاکت رسید.

اولین شکست خفت‌بار اسرائیل مقابل حزب‌الله

عملیات‌های متعدد حزب‌الله علیه دشمن صهیونیستی از شکل‌گیری مقاومت در لبنان تا سال 2000، اسرائیلی‌ها را در برابر 2 گزینه قرار داد: اینکه بدون قید و شرط از لبنان عقب‌نشینی کنند یا اینکه به یک جنگ فرسایشی در برابر حزب‌الله ادامه دهند که پیامدهایی نامعلوم برای صهیونیست‌ها داشت.

در نهایت در 25 مه سال 2000 رژیم صهیونیستی که نتوانسته بود توان بازدارندگی خود را در برابر مقاومت لبنان حفظ کند رسماً از جنوب این کشور عقب‌نشینی کرد. «ایهود باراک» نخست‌وزیر اسبق رژیم صهیونیستی که در آن زمان وزیر جنگ این رژیم بود، در مصاحبه‌ای که روزنامه صهیونیستی معاریو در سال 2020 منتشر کرد، بعد از عقب‌نشینی از جنوب لبنان گفت: حزب‌الله با موشک‌های کاتیوشا و حمله به ساکنان شهرک‌های شمالی پاسخ ما را داد و اسرائیلی‌ها برای مدتی طولانی در پناهگاه‌ها بودند. همچنین حزب‌الله معادله جدیدی به مقامات سیاسی و امنیتی تل‌آویو تحمیل کرد و هدف قرار دادن ساکنان شهرک‌های شمالی با موشک‌ها در چارچوب پاسخ مقاومت لبنان به حملات اسرائیل بود.

بعد از آزادسازی جنوب لبنان از شرّ اشغالگران صهیونیست در سال 2000، حزب‌الله موفق شد تغییری اساسی در ساختار نظامی خود ایجاد کند که ابعاد آن در جنگ جولای سال 2006 آشکار شد و همه اسرائیلی‌ها را شگفت‌زده کرد. در آن زمان مشخص شد که حزب‌الله دارای قابلیت‌هایی است که بارزترین آنها را می‌توان به شکل زیر توصیف کرد:

ـ حزب‌الله در عین حفظ توانایی خود برای مدیریت جنگ و پاسخ به تجاوزات اسرائیل قادر به دفع تهدیدات دشمن صهیونیستی است.

ـ حزب‌الله توان نظامی خود را در موشک‌باران مداوم جبهه داخلی اسرائیل افزایش داد؛ به شکلی که شمار زیادی راکت و موشک با بردهای مختلف به عمق فلسطین اشغالی فرستاد و در طول جنگ 33 روزه جولای 2006، چهار هزار موشک به سمت مواضع صهیونیست‌ها شلیک کرد.

ـ استفاده درست از موشک‌های ضد تانک و وسایل انفجاری، سرعت پیشروی نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونیستی را به چالش کشید و هزینه‌های زیادی در این زمینه به دشمن تحمیل کرد.

تحقق اهداف استراتژیک حزب‌الله و چالش تازه اسرائیل

بنابراین اسرائیل متوجه شد با یک دشمن جدید مواجه است که از یک سو ایدئولوژی مذهبی و از سوی دیگر معیارهای تشکیلات ساختاری را با یکدیگر ترکیب می‌کند. بر همین اساس حزب‌الله با توجه به ساختار و رهبری خود موفق شد به طور همزمان به 2 هدف استراتژیک دست یابد:

ـ حزب‌الله با این ویژگی‌های خود موفق شد تا عنوان شایسته حافظ لبنان از طریق رهبری مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل را به خود اختصاص داده و به این ترتیب به عنوان یکی از بازیگران اصلی محور مقاومت معرفی شود که دارای روابط راهبردی با قدرت‌های بزرگ بوده و همچنین قدرت تأثیرگذاری بر سیاست‌های منطقه را دارد.

ـ حزب‌الله توانست در مؤسسات دولتی لبنان به عنوان یکی از نیروهای اصلی سیاسی در این کشور حضور داشته باشد و به این ترتیب با ورود حزب‌الله به بسیاری از مناطق مرتبط با ایدئولوژی مقاومت در لبنان توانایی این جنبش در ایجاد اتحادهای قوی با سایر مؤلفه‌های غیر شیعه افزایش یافت.

از طرف دیگر توانمندی حزب‌الله در استفاده از محیط پیرامون خود از جمله محیط جغرافیایی و انسانی به این جنبش اجازه داد تا یک نیروی نظامی قدرتمند تشکیل دهد که در نهایت یک چالش جدی برای رژیم صهیونیستی و به طور کلی پروژه آمریکایی در منطقه به وجود آورد.

قدرت نظامی حزب‌الله بعد از 40 سال

نیروهای حزب‌الله در جریان مبارزه با تروریسم تکفیری در بحران سوریه از سال 2011 با انواع تاکتیک‌ها و روش‌ها و ابزارهای جنگی پیشرفته در سطوح ارتش‌های منظم و بزرگ آشنا شدند و به این ترتیب توانستند ساختار نظامی خود را توسعه دهند.

به این ترتیب در حال حاضر بعد از 40 سال حزب‌الله دارای زرّادخانه نظامی بزرگی با بیش از 120 هزار موشک است و توانایی شلیک 3000 موشک در روز با بردهای مختلف به عمق فلسطین اشغالی در هر جنگ آینده را دارد. البته در اینجا نباید اهمیت ناوگان پهپادی و نیروی زمینی و دریایی حزب‌الله را نادیده گرفت؛ به ویژه نیروهای ویژه رضوان در جنوب که تبدیل به یکی از دغدغه‌های صهیونیست‌ها شده است.

این قابلیت‌های نظامی به حزب‌الله این توانایی را داده که هرگونه درگیری با رژیم صهیونیستی را به یک تهدید بزرگ برای این رژیم تبدیل کند تا جایی که همواره در گزارش‌های سالانه مرکز مطالعاتی امنیت داخلی رژیم صهیونیستی، حزب‌الله به عنوان یکی از تهدیدات استراتژیک که موجودیت اسرائیل را به خطر انداخته است توصیف می‌شود.

ورود حزب‌الله به دولت لبنان

در پی ترور مشکومک «رفیق حریری» نخست‌وزیر فقید لبنان در سال 2005 و اتهام‌زنی جریان‌های غرب‌گرا و آمریکایی‌ها علیه سوریه و مقاومت، نیروهای سوری که در مدت حضور خود در لبنان سپر سیاسی بزرگی برای حفاظت از مقاومت و مردم این کشور بودند مجبور شدند لبنان را ترک کنند. در شرایطی که دشمنان داخلی و خارجی مقاومت در لبنان تلاش می‌کردند از ماجرای ترور رفیق حریری برای خلع سلاح مقاومت سوء استفاده کنند حزب‌الله موفق شد شرایط ورود خود به دولت را فراهم کند. تا آن زمان فعالیت‌های سیاسی حزب‌الله محدود به حضور نمایندگان آن در پارلمان بود.

بر این اساس جلسات متعددی در سطح دولت لبنان برگزار شد که بیشتر آن‌ها مربوط به حق مقاومت برای دفاع از خود در برابر اسرائیل بود و با ورود وزرای وابسته به مقاومت به دولت لبنان توانایی و محبوبیت حزب‌الله بیش از پیش افزایش یافت و حضور سیاسی و رسانه‌ای آن تأثیرگذارتر شد و یک استراتژی دفاعی ملی برای لبنان ترسیم کرد. امضای تفاهم «مار میخائیل» با جریان آزاد ملی لبنان که یک جریان مسیحی بود و در آن زمان ریاست آن را آقای «میشل عون» رئیس جمهور فعلی لبنان بر عهده داشت، نقش مهمی در حفظ انسجام و ثبات داخلی لبنان ایفا کرد.

پیروزی حزب‌الله در جنگ جولای 2006

12 جولای سال 2006 رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان با انجام یک عملیات پیشرفته در مرزهای این کشور با فلسطین اشغالی توانستند شمار زیادی از نظامیان صهیونیست را به هلاکت رسانده و زخمی کنند و همچنین شماری از آنها را به اسارت بگیرند. در نتیجه درگیری‌هایی بین مقاومت اسلامی و نیروهای رژیم موقت صهیونیستی با سلاح‌های سبک و متوسط ​​در امتداد خط منطقه رأس النقوره تا یارون در بنت جبیل رخ داد که در آن 8 نظامی دیگر اسرائیلی کشته شدند. پس از آن رژیم صهیونیستی که تلاش می‌کرد شکست مفتضحانه خود در سال 2000 از حزب‌الله لبنان را جبران کند جنگی علیه این کشور آغاز کرد که 33 روز به طول انجامید.

این برجسته‌ترین نقطه عطف تاریخی در شکستن اسطوره ارتش شکست‌ناپذیر اسرائیل و ارائه الگوی پیروزی مقاومت در تاریخ رویارویی با رژیم اشغالگر بود. در آن زمان رژیم صهیونیستی در ابتدای جنگ اهدافی را اعلام کرد که می‌خواست به آنها دست یابد اما بدون اینکه حتی یکی از اهداف خود را محقق کند مجبور به عقب‌نشینی از جنگ شد. این مسئله موجب گشت حزب‌الله به پیروزی بزرگی دست یابد که دارای ابعاد سیاسی و نظامی در داخل لبنان و کل منطقه بود.

حذف سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله در رأس اهداف دشمن صهیونیستی در جنگ جولای قرار داشت؛ چرا که صهیونیست‌ها همواره نصرالله را به عنوان عنصر تعیین‌کننده در عرصه درگیری‌های مقاومت با اسرائیل می‌دانند و معتقدند تا زمانی که او در مقاومت لبنان حضور دارد اسرائیلی‌ها خواب راحت نخواهند داشت. اما در نهایت اشغالگران بعد از ناکامی در یافتن محل استقرار و ترور دبیر کل حزب‌الله مجبور شدند در حالی که فریاد می‌زدند «پس این نصرالله کجاست؟» از لبنان فرار کنند.

نهایتاً حزب‌الله بعد از 33 روز یک شکست مفتضحانه دیگر به ارتش اسرائیل تحمیل کرد و اسطوره شکست‌ناپذیری آن را از بین برد؛ تاجایی که اکثریت مقامات صهیونیست در سطوح نظامی و سیاسی و امنیتی به شکست در برابر حزب‌الله اعتراف کردند و صهیونیست‌ها مجبور شدند کمیته‌ای به نام «وینوگراد» جهت بررسی شرایط و علل شکست در برابر مقاومت لبنان تشکیل دهند. در گزارش ابتدایی این کمیته آمده است: نخست‌وزیر و وزیر جنگ و رئیس ستاد ارتش اسرائیل مسئول اصلی شکست برابر حزب‌الله هستند.

نتیجه این جنگ همچنین همراه با نابودی رؤیای آمریکا برای پیروزی رژیم صهیونیستی بر حزب‌الله لبنان و رونمایی از پروژه موسوم به «خاورمیانه جدید» و نقطه عطف بزرگی در شکست پروژه‌های محور آمریکایی در منطقه محسوب می‌شود. سید حسن نصرالله در 22 مه سال 2006 در سخنانی اعلام کرد که زمان پیروزی‌های مقاومت در منطقه فرا رسیده است و حزب‌الله به یک معادله بازدارندگی دست یافته که در مقابله با هرگونه تجاوز اسرائیل به اهداف لبنان، هدف مشابهی را در عمق فلسطین اشغالی مورد حمله قرار خواهد داد. در واقع معادله «چشم در برابر چشم» که دبیرکل حزب‌الله بارها به آن اشاره کرده در همان زمان ترسیم شد.

بعد از این در حالی که محبوبیت حزب‌الله در میان مردم لبنان بیشتر از قبل افزایش یافته بود نقش پررنگ مقاومت در مبارزه با تروریسم تکفیری در جریان بحران سوریه در سال 2011 ،چهره ملی حزب‌الله را به عنوان محافظ اصلی منافع و ملت لبنان به نمایش گذاشت و حضور سیاسی این حزب در عرصه لبنان مؤثرتر از گذشته شد؛ تا جایی که در سال 2018 اکثریت پارلمانی را به دست آورد و در انتخابات سال 2022 نیز مجدداً محور آمریکایی را ناکام گذاشت.

معادله بازدارندگی حزب‌الله در محافظت از حقوق دریایی لبنان

لبنان و قبرس در 17 ژانویه 2007 توافق‌نامه‌ای را در مورد تعیین حدود منطقه انحصاری اقتصادی با هدف تحکیم روابط حُسن همجواری و همکاری با یکدیگر برای بهره‌برداری از ثروت‌های نفتی در دریا امضا کردند. اما قبرس در سال 2011 قرارداد دیگری را با رژیم صهیونیستی برای تعیین منطقه انحصاری اقتصادی بین قبرس و فلسطین اشغالی امضا کرد. لبنان در آن زمان قبرس را به نادیده گرفتن توافقی که میان دو طرف در سال 2007 منعقد شده بود متهم و اعلام کرد که قرارداد قبرس با رژیم صهیونیستی منجر به از دست رفتن بخش بزرگی از منطقه انحصاری اقتصادی لبنان شده که حاوی مقادیر زیادی نفت و گاز است.

از سال 2012 مداخلات آمریکا برای تأمین منافع رژیم صهیونیستی در این پرونده آغاز شد که تاکنون نیز ادامه دارد. در شرایطی که لبنانی‌ها از حقوق طبیعی خود در دریای مدیترانه محروم هستند رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا همواره به ثروت‌های دریایی در منطقه مورد مناقشه میان لبنان و فلسطین اشغالی دست‌درازی کرده است.

بعد از آنکه دولت لبنان و مسئولان این کشور نتوانستند موضع قاطعی در برابر تجاوزات تل‌آویو و واشنگتن به حقوق دریایی لبنان اتخاذ کنند حزب‌الله با قاطعیت وارد میدان شده و سید حسن نصرالله با ترسیم معادلاتی در این پرونده که در قالب اخطارهای جدی به صهیونیست‌هاست، اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها را مجبور به عقب‌نشینی در این پرونده کرد تا جایی که صهیونیست‌ها از ترس آغاز جنگ سوم با حزب‌الله به کشورهای غربی پناه برده‌اند و از آنها می‌خواهند که حزب‌الله را برای دوری از گزینه نظامی متقاعد کند. همچنین تل‌آویو و واشنگتن با عقب‌نشینی از مواضع خود تأکید کرده‌اند که پرونده مناقشه مرزی لبنان و اسرائیل می‌تواند از راه مذاکره حل گردد و آنها به دنبال تنش و درگیری نیستند.

مسلّماً این مواضع پس از ارزیابی‌ها و رایزنی‌های فشرده نهادهای سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی و پس از آخرین سخنرانی سید حسن نصرالله، طی چند روز گذشته صورت گرفت. درواقع صهیونیست‌ها که خودشان را قادر به رویارویی با حزب‌الله نمی‌بینند دست به دامن غرب شده‌اند و از اروپایی‌ها می‌خواهند که موضعی در برابر مقاومت لبنان اتخاذ کنند.

در منابع اسلامی به قبرستان مشهور مدینه، بقیع گفته می‌شود و علت این نامگذاری، رویش درختان خاردار غَرقَد در آن بوده  و با نام بقیع الغَرقَد نیز خوانده شده است.

 

پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه، تعیین قبرستانی برای دفن اموات مسلمانان ضرورت یافت. پیامبر اسلام بقیع را برگزید و فرمود: «من از جانب خدا به این مکان فرمان یافته‌ام.»

 

برخی متون تاریخی، گزارش‌هایی از اقامه نمازهای استسقاء و عیدین در بقیع توسط پیامبر اکرم مکتوب دارند. شاید بتوان تعیین بقیع به عنوان قبرستان مسلمانان را به سال اول قمری و پس از بنای مسجد و یا هم‌‌زمان با آن دانست.

 

زیارت قبور ائمه بقیع در ایام حج، یکی از اعمال مؤکد زائران ایرانی و دیگر مسلمانان است که هر روز در نوبت صبح و عصر با بازشدن درب این قبرستان لحظاتی را در آن سپری می کنند.

 

هر جای حرم که باشی، نماز صبح را که خواندی کمی آن‌طرف‌تر در بهشت بقیع جمع زائران ایرانی را پیدا می کنی. خصوصاً حالا که زائران ایرانی بعد از انجام اعمال حج تمتع، رفته رفته وارد مدینه می‌شوند و بتدریج تعدادشان بیشترشده است.

 

اینجا برخی با پای برهنه قدم در این وادی خاموش می گذارند و با دیدن قبور امامان مظلوم شیعه، آه از نهادشان بلند و اشک از چشمانشان جاری می شود. ماموران سعودی از خواندن زیارتنامه در مقابل قبور چهار امام معصوم ممانعت می کنند و زائران بالاجبار به  توقفی کوتاه و عرض ارادتی در حد گذاشتن دست بر سینه برای این بزرگوارانی که هریک چراغ راه و اسوه انسانیت بوده‌اند، بسنده کرده و می روند تا در گوشه ای به خلوت نشسته و زیارتنامه را با فاصله از این قبور مطهر بخوانند.

 

باید به اینان که در سالهای نه چندان دور در رد زیارت ائمه سخن به گزاف می گفتند متذکر شد که درخواست کمک از مردگان و طلب شفاعت از اهل البیت (علیهم السلام) منافاتی با استعانت از خدا ندارد.

 

از مقابل قبور در حصار اما بدون سقف چهار امام مظلوم به راهت که ادامه دادی و از کنار قبور همسران و دختران پیامبر هم که گذشتی، مراقبت‌ها کمتر می شود و زائران دلسوخته، فرصتی برای اشک ریختن می یابند.

 

حالا باید با دل شکسته و چشمان اشک‌بار راه خروج از بقیع را پیش بگیری به این امید که روزی بازگردی و با گریه بر مظلومیت شیعه، خود را سبک کنی.

بیست و چهارم ذی الحجه، روز مباهله پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در این نوشتار به نکاتی پیرامون این موضوع پاسخ خواهیم داد.

 

آیۀ مباهله

«فَمَنْ حـَاجَّک فیهِ مِنْ بَعْدِ مـا جـاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ»[۱]؛ «پس هر کس (دربارۀ عیسی(ع)) با تو مجادله کرد، بعد از آنکه با وحی خدا بر احـوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید تا ما فرزندانمان و شما فرزندانتان را، و ما زنانمان و شما زنانتان را و نفسهایمان و نفسهایتان را حاضر آوریم، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.»

 

مفهوم مباهله

مباهله در منابع تاریخی اهل سـنت بـه دو معنا آمده است:

۱. لعن کردن؛

۲. تضرع در دعا.[۲]

مباهله در اصطلاح؛ یعنی دو نفر یا دو گروه به یکدیگر نفرین می کنند، پس هر کس ظالم باشد، حق تعالی او را رسوا می گرداند و عذاب خود را بر وی نازل می کند و او و ذرّیۀ او را مستأصل و هلاک می گرداند.[۳]

 

زمان مباهله

بسیاری از مورّخان اهل سنّت جریان مباهله را ذیل حوادث سال دهم هجری آورده اند، از جمله: ابن اثیر در الکامل[۴]، ابن خـلدون در تـاریخ خود[۵]، مقریزی در امتاع الاسماع[۶]، ذهبی در تاریخ اسلام[۷]، مسعودی در التنبیه والاشراف[۸]، یاقوت حموی در معجم البلدان[۹]، و ابن جوزی در المنتظم.[۱۰]

ولی «ابن کثیر» جریان مباهله را ضمن حوادث سال نهم هجری آورده است.[۱۱] «ابـن هـشام» نـیز آن را مربوط به سالهای اوّل هجری مـی داند[۱۲]، که این نـظریه نـمی تواند درست باشد؛ زیرا هیئتها و نمایندگان طوایف و قبایل عرب بعد از فتح مکه و گسترش اسلام به حضور پیامبر(ص) رسیدند.

منابع تاریخی اهل سنّت در مـورد روز مـباهله چـیزی نگفته اند. فقط «مسعودی» در «التنبیه والاشراف» بعد از اینکه جـریان مـباهله را به صورت خلاصه ذکر کرده است، می گوید: پس از آن پیغمبر(ص) پنجم ذی قعده به قصد حج بیرون رفت.[۱۳] بنابراین، به نظر مسعودی جریان مـباهله در مـاه ذی قـعده صورت گرفته است.

 

جریان مباهله

پس از فتح مکه و پیروزی و اقتدار مسلمانان، پیامـبر گرامی اسلام(ص) برای گسترش اسلام، نامه های متعدّدی را به سران قبایل و کشورهای مختلف نوشتند و آنها را به دین مبین اسلام دعـوت کردنـد، از جـمله نامه ای بود که به مسیحیان نجران نوشتند و از آنها خواستند که اسلام بیاورند.

«ابـن کثـیر» در «البدایۀ والنهایۀ» متن نامه را چنین ذکر کرده است:

«بِسْمِ إِلَهِ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ إِلَی أُسـْقُفِّ نـَجْرَانَ وَ أَهْلِ نَجْرَانَ إِنْ أَسْلَمْتُمْ فَإِنِّی أَحْمَدُ إِلَیکمُ اللَّهَ إِلَهَ إِبـْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یعْقُوبَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أَدْعُوکمْ إِلَی عِبَادَۀ اللَّهِ مِنْ عِبَادَۀ الْعِبَادِ وَ أَدْعُوکمْ إِلَی وَلَایۀ اللَّهِ مِنْ وَلَایۀ الْعـِبَادِ فـَإِنْ أَبـَیتُمْ فَالْجِزْیۀ فَإِنْ أَبَیتُمْ فَقَدْ آذَنْتُکمْ بِحَرْبٍ وَ السَّلَامُ؛[۱۴] به نام خدای ابراهیم و اسـحاق و یعـقوب، از محمّد، پیامبر خدا به اُسقف نجران و اهل نجران! اگر اسلام بیاورید، پس من ستایش می کنم بـا شـما خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را؛ امّا پس از آن، پس همانا شما را از پرستش بندگان به پرستش خـدا، و از سـرپرستی بندگان به سرپرستی خدا دعوت می کنم. اگـر ابـا کردید، جـزیه دهید! و اگر باز ابا کردید، شما را به جـنگ فـرا می خوانم.»

بیهقی در «دلائل النبوۀ»[۱۵] و صالحی نیز در «سبل الهدی»[۱۶] نامۀ پیامبر(ص) را مانند «ابن کثیر» آورده اند؛ ولی «یعـقوبی » صدر نامه را کمی متفاوت آورده اسـت. بـه این شکل که: «بـِسْمِ اللَّهِ فـَإنِّی أحْمَد إِلَیکمْ إِلَهِ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یعـْقُوبَ...»[۱۷]

زمـانی که اسقف نجران نامۀ پیامبر اسلام(ص) را دریافت کرد، مجلس مشورتی تشکیل داد و پس از بحت و مناظرات فـراوان، قـرار شد هیئتی را به نمایندگی از مسیحیان نـجران نزد حضرت بفرستند.

هـیئتی از نـمایندگان نجران مرکب از شصت نفر بـرای دیدار رسـول خدا(ص) و مذاکره با آن حضرت به سوی مدینه حرکت کردند که در میان ایشان چهارده نـفر از بـزرگان آنها بودند و در میان چهارده نـفر نـیز سـه نفر بودند که سـمت ریاسـت و بزرگی بر سایرین را داشـتند و مـورد احترام تمام مسیحیان آن زمان بودند.[۱۸]

یکی از این سه نفر به عنوان عاقب به معنای امیر و صـاحب رأی بـود و مقامش به صورتی بود که بدون مـشورت او کاری انـجام نمی دادند و او در آن زمـان نـامش «عـبد المسیح» بود و دیگری مـلقّب به سید که نام او «ایهم » بود و سومی اسقف، کشیش و روحانی آنها بود به نام «ابو حـارثۀ بـن علقمه».

اسقف نجران همراه عاقب بـه حـضور پیامـبر(ص) رسـیدند. حـضرت، اسلام را بر آنـها عـرضه کرد. آنها عرض کردند: بدون تردید ما پیش از تو مسلمان بوده ایم. پیامبر(ص) فرمود: اسلام سه چیز را از شما مـنع کرده است: اوّل این گفتارتان را که خدا فرزندی برای خود برگزیده است. دوم خوردن گوشت خوک و سوم سجده کردن شما برای بت. در این صورت شما دروغ می گویید. آنها گفتند: پدر عیسی کیست؟[۱۹] در این هنگام آیۀ پنجاه و نه سورۀ آل عمران نازل شـد: «إِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللَّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کنْ فَیکونُ»[۲۰]؛ «مثل عیسی نزد خداوند مانند مثل آدم است که او را از خاک خلق کرد و سپس به او گـفت: بـاش پس می باشد.»

رسول خدا(ص) آن را برای مسیحیان خواند و پس از گفتگوهایی آنها را به مباهله دعوت کرد.

مسیحیان نجران به مباهله با کیفیتی که در آیه ذکر گردیده، راضی شدند. صبح روز بعد، ابـو حـارثه گفت: ببینید چه کسی بـا او آمـده است؟ رسول خدا(ص) در حالی که دست حسن و حسین(ع) را در دست داشت و حضرت فاطمه(ع) پشت سر او و علی بن ابی طالب(ع) پیش رویش بودند، آمد. عاقب و سید نیز همراه دو پسر خود که بـه مـروارید و زیورها آراسته بودند و اطـراف ابـو حارثه را گرفته بودند، آمدند. ابو حارثه گفت: کسانی که همراه او هستند، کیستند؟ گفتند: این پسرعمویش و این دخترش و این دو، پسرانش هستند.

سپس رسول خدا(ص) روی دو زانوی خود ایستاد و سپس رکوع کرد. ابو حارثه گفت: به خدا قسم! چـنان بـه دو زانو ایستاد که پیامبران برای مباهله می ایستادند. سید به او گفت: ای ابو حارثه! برای مباهله نزدیک برو. ابو حارثه گفت: همانا من مردی را می بینم که برای مباهله مصمّم است و بیم دارم که راستگو باشد؛ زیرا اگـر راسـتگو باشد، یک سـال نمی گذرد که یک نفر مسیحی در دنیا باقی نمی ماند.[۲۱]

ابن سعد در «طبقات الکبری»[۲۲] و بلاذری در «فتوح البلدان»[۲۳] و قاضی ابرقوه در «سیرۀ رسـول الله(ص)»[۲۴] نیز به این مطلب اشاره کرده اند؛ امّا عده ای دیگر از مـورّخین نـوشته اند: «زمـانی که مسیحیان نجران خاندان پیامبر(ص) را دیدند، گفتند: اگر این رخساره ها خدا را قسم دهند که کوه ها را از جای بکند و نابود کند، خـدا حـتماً دعای آنها را مستجاب خواهد کرد.»[۲۵]

زمانی که مـسیحیان نجران دیدند پیامبر(ص) بـا عـزیزترین و محبوب ترین افراد خاندان خود برای مباهله حاضر شده است، از مباهله با او ترسیدند. ابو حارثه گفت: ای ابو القاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم؛ ولی به تو جزیه می دهیم. پیامبر(ص) با آنها صلح کرد.

 

مـتن صلح نامه

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، هَذَا کتَابٌ مِنْ النَّبِی مُحَمَّدٍ(ص) رَسُولِ اللَّهِ لِنَجْرَانَ وَ حَاشِیتِهَا إذَا کانَ لَهُ عَلَیهِمْ حُکمُهُ فِی کلِّ بَیضَاءَ وَ صَفْرَاءَ وَ ثَمَرَۀ وَ رَقِیقٍ کانَ أفْضَلُ ذَلِک کلُّهُ لَهُمْ غَیرُ الْفَی ءِ حُلَّۀ مـِنْ حـُلَلِ الْأَوَافِی قِیمَۀ کلِّ حُلَّۀ أَرْبَعُونَ دِرْهَماً فَمَا زَادَ أَوْ نَقَصَ فَعَلَی هَذَا الْحِسَابِ أَلْف فِی صَفَرٍ وَ أَلْف فِی رَجَبٍ وَ عَلَیهِمْ ثَلاَثُونَ دِینَاراً مَثْوَاه رُسُلِی شَهْراً فَمَا فَوْقَ وَعَلَیهِم فِی کلِّ حَرْب کانَتْ بِالْیمَنِ دروع عَارِیۀ مَضْمُونَۀ لَهـُمْ بـِذَلِک جِوَارُ اللَّهِ وَ ذِمَّۀ مُحَمَّد فَمَنْ أَکلَ الرِّبَا مِنْهُمْ بَعْدَ عَامِهِم هَذَا فَذِمَّتِی مِنْهُ بَرِیئَۀ؛ به نام خدای بخشنده مهربان. این صلحنامه ای است از محمّد، فرستادۀ خدا برای نجران و حواشی آن. هنگامی که حکمش بـر ایشـان در هر سیم و زری و ـ میوه و برده ای روا بود، آن همه را به ایشان بخشید، جز دو هزار حُلّه از حلّه های اواقی که ارزش هر حلّه چهل درهم باشد و اگر بیش تر یا کم تر شد، به همین مقدار حساب می شود. هـزارتای از آنـها در (مـاه) صفر و هزارتای دیگر در رجب بـپردازند و بـر عـهدۀ آنها است که برای خرج فرستادگانم یک ماه یا بیش تر سی دینار بپردازند، و نیز در هر جنگی که در یمن باشد، زره هایی به عنوان عاریۀ ضـمانت شـده بـدهند و در برابر این تعهّدات، برای آنها پناه خدا و ذمّۀ مـحمّد اسـت. هر کس از آنان پس از امسال ربا بخورد، من در برابر او تعهّدی ندارم.»

سپس عاقب گفت: ای رسول خدا! ما بیم داریم که ما را بـه جـنایت دیگـری بگیری. پیامبر(ص) فرمود تا بنویسند: «وَلاَ یؤخَذُ أحَد بِجِنَایۀ غَیرِهِ؛ و کسـی به جنایت دیگری گرفته نشود.»[۲۶]

ابن اثیر در «الکامل»، بیهقی در «دلائل النبوّۀ» و صالحی در «سبل الهدی» صلح نامه را به صورت کامل آورده اند؛ ولی ابـن خـلدون، مقریزی، ابن کثیر و خرکوشی صلحنامه را به صورت خلاصه آورده اند.

 

هـمراهان پیامـبر(ص) در جریان مباهله

مورّخین در مورد افرادی که پیامبر(ص) آنها را همراه خود به مباهله بـرد، اتـّفاق نـظر دارند و معتقدند که حضرت تنها حضرت علی، فاطمه و حسنین(ع) را با خود برای مباهله برد و هـیچ یک از اصـحاب یا خـاندان دیگر را نبرد.

از جمله مورّخینی که به این مطلب اشاره کرده اند، عبارت اند از: یعقوبی در «تاریخ یعقوبی»، ابن قـتیبه دینـوری در «الامامۀ والسیاسۀ»[۲۷]، خرکوشی در «شرف النبی»، ابن اثیر در «الکامل» و «اسد الغابۀ»[۲۸]، ذهبی در «تاریخ اسـلام»، ابـن حـجر در «الاصابۀ»، مقریزی در «امتاع الاسماع»، صالحی در «سبل الهدی»، و حلبی در «سیره حلبی»[۲۹].

امّا عدّه ای از مورّخین اهـل سـنّت از آوردن نام حضرت علی(ع) امتناع کرده اند، مانند: بلاذری در «فتوح البلدان»، ابن سعد در «طبقات الکبـری»،[۳۰] بـیهقی در «دلائل النـبوۀ»، و ابن کثیر در «البدایۀ والنهایۀ».

با اینکه ابن کثیر در جلد پنجم «البدایۀ والنهایۀ» نام حضرت عـلی(ع) را حـذف کرده است؛ امّا در جلد هفتم[۳۱] صفحۀ سیصد و سی و نه ذیل فضایل امیر المـؤمنین عـلی بـن ابی طالب(ع) روایت «سعد بن ابی وقّاص» را آورده است که می گوید: «این آیه در حقّ حضرت علی(ع) نازل شده است. » که ابـن کثـیر ناخواسته اعتراف می کند که حضرت علی(ع) نیز در جریان مباهله حضور داشته است.

در نـهایت بـا بررسی منابع تاریخی به این نتیجه می رسیم که اکثر مورّخین اهل سنّت اتّفاق نظر دارند که پیامبر گرامی اسـلام(ص) هـنگام مباهله عزیزترین و محبوب ترین افراد خاندان خود را با خود بردند و هیچ کس دیگـری از خـاندان یا اصحاب را در این واقعه شرکت ندادند. که نشانگر این مـطلب اسـت که مـنظور خدا و پیامبرش از خاندان پیامبر(ص) کیان اند و سفارشات قـرآن بـه رعایت و محبّت به ذوی القربی شامل چه کسانی می شود.

 

پی نوشت ها:

[۱] آل عـمران / ۶۱.

[۲] السـیرۀ النبویۀ، ابن هشام، دار المعرفۀ، بیروت، بی تا، ج‏۱، ص‏‌۵۸۳‌.

[۳] این مـفهوم مباهله‌ را چهار تن از مورّخین اهل سنّت در منابع خود آورده‌اند که عبارت‌اند از: ۱ـ ابن‌ هـشام در سـیرۀ النـبویۀ، ج‏۱، ص‏۵۸۳؛۲ـ بلاذری، در فتوح البلدان، ص‏۷۱؛۳ـ صالحی، در سبل‌ الهدی‌، ج‏۶، ص‏۴۱۸؛۴ـ قاضی، در سیرت رسـول الله(ص)، ج‏۱، ص‏۵۱۲.

[۴] الکامل‌، ابن‌ اثیر، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵، ج‏۷، ص‏۳۵۹.

[۵] تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، دار الفـکر، بـیروت‌، ۱۴۰۸‌ ق، ج‏۱، ص‏۴۷۸.

[۶] امتاع الاسماع، احمد بن علی مقریزی، دار الکتب العلمیّۀ‌، بیروت‌، ۱۴۲۰ق، ج‏۲، ص‏۹۵.

[۷] تـاریخ اسـلام، شمس‌ الدین‌ ذهبی‌، دار الکتب العربی، بیروت، ۱۴۰۹ق، ج‏۲، ص‏‌۶۹۵‌.

[۸] التنبیه والاشراف، ابو الحسن مسعودی، دار المـعرفۀ، بـیروت، ۱۴۰۴ ق، ص‏۲۵۳.

[۹] معجم البلدان‌، یاقوت‌ حموی، دار صادر، بیروت، ۱۹۹۵‌ ق، ج‏‌۵، ص‏۲۶۸‌.

[۱۰] المنتظم‌، ابن‌ جوزی، دار الکتـب العـلمیّۀ، بـیروت، ۱۴۱۲‌ ق، ج‏‌۴، ص‏۳.

[۱۱] البدایۀ والنهایۀ، ابن کثیر، دار الفکر، بیروت، بی‌تا، ج‏۵، ص‏۵۲‌.

[۱۲] سیره‌ ابن هشام، ج‏۱، ص‏۵۷۳.

[۱۳] التبیه‌ والاشراف، مسعودی، ص‏۲۵۳‌.

[۱۴] البـدایۀ والنـهایۀ، ابن کثیر، ج۵، ص۵۲.

[۱۵] دلائل النبوۀ، ابو بکر بیهقی، دار الکتـب العـلمیّۀ، بـیروت‌، ۱۴۰۵‌ ق، ج‏۵، ص‏‌۳۸۵.

[۱۶] سـبل الهدی، محمّد بن یوسف صالحی، دار الکتب العلمیّۀ، بیروت، ۱۴۱۴ ق، ج‏۶، ص‏۴۱۵.

[۱۷] تاریخ یعقوبی‌، احمد بن أبی یعقوب یعقوبی، دار صادر، بیروت، بی‌تا، ج‏۱، ص‏‌۴۴۹‌.

[۱۸] سیره‌ ابن هشام، ج‏۱، ص‏۵۷۳.

[۱۹] طبقات الکبری، ابن‌ سعد، دار الکتب العلمیّۀ، بیروت، ۱۴۱۸ ق، ج‏۵، ص‏۶۱.

[۲۰] آل‌ عمران‌/ ۵۹.

[۲۱] تاریخ یعـقوبی، ج۱، ص۴۴۹.

[۲۲] طـبقات الکـبری، ابن سعد، ج۵، ص۶۱‌.

[۲۳] فتوح‌ البلدان‌، احمد بن یحیی بلاذری، دار المکتبۀ الهلال، بیروت، ۱۹۸۸ م، ص‏۷۱.

[۲۴] سیرۀ‌ رسول‌ الله(ص)‌، اسحاق بن محمّد قاضی، خوارزمی، تهران، ۱۳۷۷ ش، ج‏۱، ص‏۵۱۰.

[۲۵] الکامل،. ابـن اثـیر، ج۷، ص۳۵۹؛ امتاع الاسماع، مقریزی، ج۲، ص۵۹؛ شرف النبی، ابو سعید خرکوشی‌، دار البشائر الإسلامیۀ، مکّه، ۱۴۲۴ ق، ص‏۱۴۴‌.

[۲۶] تاریخ‌ یعقوبی‌، ج‏‌۲، ص‏‌۸۲‌.

[۲۷] دینوری، ابن قتیبه، الامامۀ والسـیاسۀ، دار الأضـواء، بیروت‌، ۱۴۱۰‌ ق، ج‏‌۱، ص‏۲۰۸.

[۲۸] ابن اثـیر، اسـد الغابۀ، دار الفـکر، بـیروت، ۱۴۲۰ ق، ج‏۳، ص‏۶۰۲.

[۲۹] السیرۀ الحلبیۀ‌، ابو الفرج حـلبی، دار الکتـب العلمیّۀ، بیروت، ۱۴۲۷ ق، ج‏۳، ص‏۲۹۹.

[۳۰] طبقات الکبری‌، ابن سعد، ج‏۱، ص‏‌۲۶۷‌.

[۳۱] همان، ج‏۷، ص‏۳۳۹.

براي روشن شدن جواب لازم است به نكاتي اشاره شود.
ـ معناي لغوي مباهله
اين لفظ در اصل از مادة «بهل» بر وزن «اهل» به معناي رها كردن است، به همين جهت هنگامي كه حيوان را، به حال خود واگذارند، و پستان آن را براي جلوگيري از نوشيدن نوزادش در كيسه قرار ندهند به آن حيوان «باهل» مي‌گويند، و «ابتهال» در دعا به معناي تضرع و واگذاري كار بر خدا است، و گاه اين واژه را به معناي «هلاكت و لعن و دوري از خدا» معني كرده‌اند، آن نيز به خاطر رها كردن و واگذار نمودن بنده به جاي خويش و خروج از سايه لطف خدا است،[1]
2ـ حقيقت مباهله
مباهله به معناي نفرين كردن دو نفر به هم ديگر است، به اين ترتيب كه وقتي استدلالات منطقي در مسئلة ديني سودي نداشت، در يكجا جمع مي‌شوند، و به درگاه خدا تضرع و از او مي‌خواهند كه دروغگو را رسوا سازد و مجازات كند،[2]
3ـ ترجمة آيه مباهله
«هر گاه بعد از علم و دانش كه درباره مسيح به تو رسيده، كساني با تو به بحث و ستيز  برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم وشما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را، فرا مي‌خوانيم شما هم زنان خويش را ما از نفوس خويش دعوت مي‌كنيم شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله مي‌كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مي‌دهيم.»[3]
ارتباط مباهله با علي عليه السلام و فرزندانشان
ابوالفرج اصفهاني مي‌گويد كه: گروهي از نصاراي نجران كه در ميانشان اسقف آنان و عاقب و ابوحبش و سيد و قيس، و عبدالمرح و... بودند به مدينه آمدند، ابتداء به بيت المدارس يهود و بعد همراه يهوديان از نزد پيامبر آمدند، و سئوالاتي از حضرت نمودند، و بعد از شنيدن پاسخ، دست از لجاجت برنداشتند، تا اينكه آية مباهله نازل شد، و بعد از خواندن آيه و پيشنهاد مباهله، اسقف نجرانيان گفت: اين منصفانه است، پيامبر فرمودند: فردا با يكديگر مباهله مي‌كنيم.
يهوديان از مباهله منصرف شدند، و مسيحيان هم بين خود گفتگوهاي زيادي نمودند، عده‌اي گفتند: ما مي‌دانيم حق با اوست مباهله نكنيم و الا هلاك مي‌شويم «عاقب» و «سيد» كه اسقف نجرانيان بودند، گفتند: اگر محمد با اصحابش براي مباهله آمدند، يقيناً پيامبر نيست، ولي اگر با خانواده‌اش آمد، تحقيقاً پيامبر است.
فرداي آن روز بعد از اذان صبح حضرت براي مباهله آماده شد، علي را در سمت راست خود، حسن را در سمت چپ خود، و حسين را در سمت راست، علي و فاطمه را در عقب سر خود قرار داد، عاقب وقتي چنين ديد به سيد گفت:
با محمد مباهله نكن چون اگر اينكار را انجام بدهي نه ما نجات مي‌يابيم و نه نسل هاي ما،[4] زمخشري اضافه مي‌كند كه حضرت، خود و همراهان (علي و حسنين و فاطمه عليهم السلام) زير كسايي قرار گرفتند، سپس فرمود: الا يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت خداوند اراده فرموده است تا پليدي را از شما اهلبيت ببرد.[5]
فضيلت مباهله براي علي و حسنين عليهم السلام
اولاً فرزندان حضرت علي ـ عليه السلام ـ بعنوان فرزند پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ  و خود علي بمنزلة جان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ  خوانده شده است، در روايات عامه معني شده كه اطاعت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ اطاعت از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ است جدايي از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ جدايي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ  مي‌باشد، و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ  فرمود: تو از مني، و من از تو، و علي به منزله سر من مي‌باشد نسبت به تنم،[6] آيا اين عظمت كمي است، آنهم بالفظ جمع «ابنائنا» و «انفسنا» كه دلالت بر عظمت آنها دارد؟ و ثانياً در مقابل يهوديت و مسيحيت از مردان سه نفر انتخاب شدند، كه نشان مي‌دهد بهترين انسانها و عزيزترين افراد در نزد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ  بايد باشند؛ چون پاي مكتب و آبروي اسلام در بين بود، آيا اين فضيلت نيست؟ زمخشري مي‌گويد: آيه دلالت بر بلند مرتبگي و قرب منزلت اصحاب كساء دارد... در پايان مي‌گويد و فيه دليل لاشيء اقوي منه علي فضل اصحاب الكساء عليهم اسلام، در ترتيب آيه و بيان آن دليلي بر برتري اصحاب كسإ وجود دارد كه چيزي قويتر و بالاتر از آن نداريم،[7] گذشته از اين، كساني كه در مباهله شركت مي‌كنند بايد به حقانيت راه خود يقين كامل داشته باشند و استجابت دعاي خود را يقيني بدانند، و اين مستجاب الدعوة بودن، مقام بلندي است كه جز مقربان درگاه خداوند بدان نمي‌رسند، و فخررازي از محمود حمصي از علماي شيعه چنين نقل مي‌كند كه: او با استفاده از اين آيه اثبات مي‌كرد كه علي ـ عليه السّلام ـ بعد از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ  از همه انبياء وحي افضل است، چون آيه مي‌گويد: علي ـ عليه السّلام ـ به منزلة نفس و شخص محمد است، به يقين عين او نيست ولي در تمام جهات (بجز مقام نبوت...) در جهات ديگر همانند او است، از سوي ديگر مي‌دانيم پيامبر از همة انبياء افضل بود پس علي ـ عليه السّلام ـ نيز مي‌بايد افضل باشد، و سپس اضافه مي‌كند كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ  فرمود: هر كس مي‌خواهد آدم را در مقام علميش، و نوح را در طاعتش، و ابراهيم را در دوستي و مقام خليل اللهي‌اش، و موسي را در هيبتش، و عيسي را در صفوتش ببيند، به علي ـ عليه السّلام ـ نگاه كند، اين حديث مي‌گويد: آنچه خوبان به طور جداگانه داشته‌اند او تنها و يكجا دارد.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
ـ پيام قرآن، مکارم شيرازي، ج9، ص 250.

 


 

[1]. ر.ك: راغب اصفهاني، حسين، المفردات في غريب القران، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1404، ص 63؛ و رك: مكارم شيرازي، ناصر جمعي از دانشمندان، پيام قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، چاپ دوم، 1374، ج9، ص 242 و رك: زمخشري، محمود، الكشاف، بيروت، دارالكتاب العربي، چاپ سوم، 1407، ج1، ص 368.
[2]. پيام قرآن، پيشين، ج9، ص 242.
[3]. آل عمران/61.
[4]. ر.ك: اصفهاني، ابوالفرج، الاغاني، بيروت، دارالكتب العلميه، 1412 ق، ج12، ص 6-10؛ و ر.ك: حاكم حسكاني، عبيدالله، شواهد التنزيل بقواعد التفضيل، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1392 هـ ، ج1، حديث 174.
[5]. الكشاف، پيشين، ج1، ص 369.
[6]. متقي هندي، كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، 1405 هـ ، ج11، ص 599 و 603 و 614.
[7]. الكشاف، پيشين، ج1، ص 370، مدارك زيادي براي حديث فوق نقل شده است كه به بعضي از آنها اشاره مي‌شود:
1ـ نيشابوري، مسلم بن حجاج، صاحب «صحيح» معروف كه از كتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است؛ عصر، چاپ محمدعلي جيح، ج7، ص 120. 2ـ احمدبن حنبل، مسند، مصر، ج 1، ص 185. 3ـ طبري، تفسير طبري و مصر، ميمنيه، ج3، ص 192. 4ـ حاكم، مستدرك، (ركن حيدر آباد)، ج 3، ص 150. 5ـ حافظ ابونعيم اصفهاني، دلائل النبوه، چاپ حيدرآباد، ص 297، 6 ـ واحدي نيشابوري اسباب النزول، (مصر، چاپ الهنديه) ص 74، 7ـ فخررازي، تفسير كبير، (مصر چاپ البهيه) ج8، ص 85، 8ـ ابن اثير، جامع الاصول، (مصر، طبع سنه المحمديه) ج9، ص 470، و ابن جوزي قاضي بيضاوي طنطاوي، براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به المراجعات ص 128-126، و الغدير علامه اميني، ج7، ص 129-124؛ و كتاب فاطمه زهرا نامبرده (انتشارات استقلال) ص70، و پيام قرآن، پيشين، ج9، ص 244-248.
[8]. پيام قرآن، پيشين، ج9، ص 251؛ با تلخيص كه كتاب مذكور نقل نموده است از: تفسير كبير فخررازي، ج8، ص 81.