emamian
"مسلمان" از نگاه امام رضا (علیه السلام)
امام رضا (ع):
المُسلِمُ الَّذی یَسلَمُ المُسلِمونَ مِن لِسانِهِ و یَدِهُ و لَیسَ مِنّا مَن لَم یَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ.
مسلمان کسی است که مردم از دست و زبان او آسوده باشند و از ما نیست آن که همسایه اش از شرّ او در امان نباشد.
عیون أخبار الرّضا علیه السلام ، ج ۱، ص ۲۴
حجت الاسلام والمسلمین رفیعی: معنی وحدت کوتاه آمدن از اعتقادات نیست
حجتالاسلام والمسلمین ناصر رفیعی در سخنرانی حرم مطهر بانوی کرامت در تفسیر آیه ۲۰۷ سوره بقره اظهار کرد: خداوند در این آیه میفرماید برخی از مردم جان خود را به خاطر رضایت خدا میفروشند و فدا میکنند و بیشتر مفسران شیعه و سنی نوشتهاند که این آیه درباره امیرالمؤمنین(ع) نازل شده است.
وی با بیان اینکه در شب هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه کفار مکه قصد ترور ایشان را داشتند، افزود: در این شرایط امیرالمؤمنین جای پیامبر(ص) خوابیدند تا پیامبر(ص) بتوانند ار دست کفار فرار کنند و سپس این آیه نازل شد و همه مفسران شیعه و اکثر مفسران اهل سنت میگویند که این آیه پس از این واقعه نازل شده است.
استاد حوزه علمیه ادامه داد: ابن ابی الحدید از دانشمندان اهل سنت میگوید این آیه را انکار نمیکند مگر اینکه کافر و یا دیوانه باشد و غزالی میگوید این آیه راجع به علی بن ابیطالب علیه السلام نازل شد در شبی که در رختخواب پیامبر(ص) خوابیدند و بسیاری از تفاسیر اهل سنت که مرحوم علامه امینی در جلد دوم الغدیر آنها را بیان کرده است تأکید دارند که این آیه در رابطه با امیرالمؤمنین(ع) است و حتی آوردهاند که خدا پس از این جریان به ملائکه مباهات کرد.
وی گفت: امویان از اول دنبال این بودند که فضایل امیرالمؤمنین(ع) در جامعه فراموش شود و افرادی مانند ثمره بن جندب ۴۰۰ هزار درهم از معاویه پول گرفت که برخی آیات قران را جور دیگری معنا کند و درباره این آیه گفته است که این آیه مربوط به ابن ملجم است و خیلی از شأن نزول آیات را تغییر دادند و برای جایگاه اصلی آیات مشابهسازی میکردند و معاویه به این افراد پول میداد.
حجتالاسلام والمسلمین رفیعی با بیان اینکه هیچ کسی نمیتواند تاریخ را انکار کند، افزود: اگر کسی بیطرف جهادهای امیرالمؤمنین(ع) را ببیند و جهاد بقیه افراد را هم ببیند میبیند که در تمام جنگها امیرالمؤمنین(ع) وسط میدان بودند و جان خود را برای رضای خدا به خطر میانداختند و از پیامبر(ص) دفاع و در حقیقت جان خود را برای حفظ جان پیامبر(ص) ایثار میکردند.
وی با بیان اینکه ایثار از انفاق بالاتر است، گفت: ما چند نوع ایثار داریم که یکی ایثار مالی است مانند حضرت خدیجه سلام الله علیها که مال خود را ایثار کردند و خودشان در شعب ابیطالب روی خاک میخوابیدند یا مردم مدینه وقتی مهاجران از مکه آمدند خانههای خود را نصف کردند و یا بخشیدند.
استاد حوزه علمیه ادامه داد: یک نوع دیگر ایثار، ایثار جان است مانند شهدا که جان خود را در راه خدا ایثار کردند و در این آیه هم خداوند میفرماید امیرالمؤمنین جان خود را فدا کردند که پیامبر(ص) زنده بمانند و این یک ارزش عالی است.
وی در تفسیر آیه ۲۰۸ سوره بقره پیام این آیه را وحدت مسلمانان دانست و گفت: بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان در جهان هستند و اکثر مسلمانان هم در غرب آسیا و شمال آفریقا زندگی میکنند اما متأسفانه جنگهای زیادی بین مسلمان اتفاق میافتد.
حجتالاسلام والمسلمین رفیعی با بیان اینکه مسلمانان باید وحدت داشته باشند و نگذارند مستکبران بر آنها سلطه داشته باشند و آنها را به جان هم بیندازند، افزود: قرآن میگوید با مشرکان بیآزار دوست باشید و با اهل کتاب که خدا را قبول دارند بر سر کلمه الله متفق شوید آنگاه ما که همه مسلمان هستیم چرا باید انقدر با هم جنگ داشته باشیم.
وی تصریح کرد: معنی وحدت کوتاه آمدن از اعتقادات نیست و ما از غدیر عقب نشینی نمیکنیم و یک دقیقه هم سقیفه را قبول نداریم و بدئت میدانیم اما وقتی ما میدانیم که توهین به مقدسات دیگران باعث اختلاف و جنگ میشود نباید به مقدسات همدیگر توهین کنیم و عواطف و احساسات دیگران را علیه خود تحریک کنیم.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: به قرآن که مراجعه میکنیم خداوند میفرماید وحدت داشته باشید؛ به روایات که مراجعه میکنیم امام صادق علیهالسلام میفرمایند در نماز جماعت اهل سنت شرکت کنید و به عیادت مریضهای آنها بروید؛ به سیره اهل بیت(ع) که مراجعه میکنیم هم میبینم که امام عسکری(ع) در سامرا با اهل سنت زندگی میکردند و سیره علمای بزرگ هم همینطور است و از طرف دیگر دشمن ما هم میگوید برای ما شیعه و سنی فرق ندارد پس وحدت چه از نظر شرعی و چه از نظر عقلی لازم است.
وی خاطرنشان کرد: ما پیرو سرسخت امیرالمؤمنین(ع) هستیم و ذره ای از اعتقاد خود کوتاه نمیآییم اما کلیپ سازی و جلسه سازی به عنوان تبری جایز نیست و اگر خون یک مسلمان به خاطر این اقدامات ما ریخته شود ما مسئولیم.
گفتاری از آیت الله العظمی صافی در عظمت پیامبر رحمت و امام صادق(ع)
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در گفتاری به مناسبت عید بزرگ ۱۷ ربیع الأول به عظمت پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم و امام صادق علیه السلام پرداخته اند که به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در بیان ویژگی ها و وصف پیامبر گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلم، کتاب ها و آثار زیادی نوشته شده است.
* در کلام نویسندگان و شعرا
مسلمانان از شیعه و سنّی و نیز خاورشناسان، و هم چنین شعراء عجم و عرب در مدح آن حضرت بسیار نوشته و سروده اند، و همه به عجز خود در وصف آن بزرگوار اعتراف کرده اند.
از جمله شعرای عجم که در مدح آن بزرگوار شعر سروده اند، سروش اصفهانی ملقب به شمس الشّعرا است که در دیوان شعر خود دارد:
امروز فسرد آذر برزین * کردند براق مَحْمِدَت را زین
امروز بهشتیان به استبرق * بستند بهشت عدل را آذین
امروز بُوَد فرشتگان را سور * اهریمن، سوگوار و اندوهگین
امروز شکست صفّه کسری * و آمد به جهان یکی درست آیین
امروز به گلْستان دین بشکفت * شمشاد و گل و بنفشه و نسرین
سالار پیامبران ابوالقاسم * آن کرده خطاب، ایزدش: یاسین
چون شعله کشد جحیم آتش را * حبّ وی و آل وی دهد تسکین
بر جنّ و بشر پیمبر مرسل * نسرشته خدای، بوالبشر را طین
خورده است خدا به موی او سوگند * کرده است خدا به روی او تحسین
از چرخ گذشته با چه؟ با جامه * بر عرش نشسته با چه؟ با نعلین
نفرین کردند انبیا بر قوم * چون نوح و چو هود و صاحب یقطین
آزار ز انبیا فزون تر دید * از قوم، و نکرد قوم را نفرین
از فرش به عرش باز آمد * جنبنده هنوز حلقه زلفین
اسرار دو کَون در شب معراج * بی واسطه کرد حق بدو تلقین
طبع من و صد هزار همچون من * از منقبتش مقصّر و مسکین
شعرای عرب هم در مدح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و مناقب و فضایل آن حضرت بسیار شعر و نثر سروده و نوشته اند، به طور مثال شاعر عرب احمد الشوقی در سروده خود می گوید:
وُلِدَ الهُدی فَالکَائِناتٌ ضِیاء * وَ فَمُ الزَّمانِ تَبَسُّمٌ وَ ثَناء
الرُّوحُ وَالملأ المَلائکُ حَولَه * لِلدِّینِ وَالدُّنیا بِه بُشرَاء
وَالعَرشُ یَزهُو وَالحَظیرةُ تَزدَهی * وَ المُنتَهی وَالسِّدرَة العَصمَاء
تا آنجا که می گوید:
بِکَ بَشَّرَ اللهُ السَّماءَ فَزُیِّنَت * وَ تَضَوَّعَت مِسکاً بِکَ الغَبراءُ
یَــومٌ یَتیهُ عَلَی الزَّمانِ صَبــاحُهُ * وَ مَسَاؤُهُ بِمُحمَّدٍ وَضَّاء(۱)
این ها نمونه ای از اشعار در وصف و مدح حضرت ختمی مرتبت است.
* از منظر قرآن
ولی هر چه که ما بگوییم و دیگران اعتراف کنند قرآن از همه بالاتر است:
«لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ.»(۲)
اصلاً راجع به شخصیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله ما نمی توانیم حرف بزنیم. انسان مبهوت می شود، آن هایی هم که خیلی بالا هستند مبهوت می شوند.
* در کلام امیرالمؤمنین علیهماالسلام
باید مثل امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام، پیغمبر را وصف کند. اگر می خواهید وصف آن حضرت را ببینید، باید آن خطبه شریفه امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام در نهج البلاغة را ملاحظه کنید که می فرماید:
«إِنَّ اللهَ تَعَالَی بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَة»(۳)
یا در جای دیگری از نهج البلاغه شریف می فرماید: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَی دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَی إِلَی الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم.»(۴)
و یا این که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه الصلاة و السلام در خطبه معروف قاصعه(۵) ، معجزه ای از پیامبر نقل می کند که یکی از مورّخان می نویسد: من شک ندارم که این معجزه واقع شده است، چرا که در آن زمانی که مردم معاصر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هنوز در قید حیات بودند، امیرالمؤمنین در بین جمعیت همان مردم این خطبه را می خواند، و همه هم می دانستند که این امر واقع شده است.
حضرت در آن خطبه می فرماید: «لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ لَمَّا أَتَاهُ الْمَلَأُ مِنْ قُرَیْشٍ. فَقَالُوا لَهُ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیماً لَمْ یَدَّعِهِ آبَاؤُکَ وَ لَا أَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ وَ نَحْنُ نَسْأَلُکَ أَمْراً إِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنَا إِلَیْهِ وَ أَرَیْتَنَاهُ عَلِمْنَا أَنَّکَ نَبِیٌّ وَ رَسُولٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنَا أَنَّکَ سَاحِرٌ کَذَّابٌ»
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: با پیغمبر اکرم بودم که گروهی از قریش آمدند، و گفتند: یا محمد! تو ادعای بزرگی کرده ای که پدران تو و احدی از اهل تو این ادعا را نکردند. ما از تو معجزه ای می خواهیم که اگر آن را به ما نشان دهی می فهمیم که تو پیامبر هستی، و الا می فهمیم که ساحر و دروغگویی.
«فَقَالَ: وَ مَا تَسْأَلُونَ؟ قَالُوا: تَدْعُو لَنَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ حَتَّی تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِهَا وَ تَقِفَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَقَالَ: إِنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. فَإِنْ فَعَلَ اللهُ لَکُمْ ذَلِکَ أَ تُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: فَإِنِّی سَأُرِیکُمْ مَا تَطْلُبُونَ وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّکُمْ لَا تَفِیئُونَ إِلَی خَیْرٍ وَ إِنَّ فِیکُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِی الْقَلِیبِ وَ مَنْ یُحَزِّبُ الْأَحْزَابَ. ثُمَّ قَالَ: یَا أَیَّتُهَا الشَّجَرَةُ إِنْ کُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ تَعْلَمِینَ أَنِّی رَسُولُ الله فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِکِ حَتَّی تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللهِ»
فرمودند: چه می خواهید؟ گفتند: درختی که آنجا هست را بطلب تا نزد تو بیاید. حضرت فرمودند: اگر خداوند این را امر را به شما نشان داد، شما ایمان می آورید؟ گفتند: آری ...
حضرت رو به درخت کردند و فرمودند: اگر تو مرا می شناسی بیا.
«فَوَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَانْقَلَعَتْ بِعُرُوقِهَا وَ جَاءَتْ وَ لَهَا دَوِیٌّ شَدِیدٌ وَ قَصْفٌ کَقَصْفِ أَجْنِحَةِ الطَّیْرِ حَتَّی وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ مُرَفْرِفَةً وَ أَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الْأَعْلَی عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ بِبَعْضِ أَغْصَانِهَا عَلَی مَنْکِبِی وَ کُنْتُ عَنْ یَمِینِهِ. فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَی ذَلِکَ قَالُوا: عُلُوّاً وَ اسْتِکْبَاراً فَمُرْهَا فَلْیَأْتِکَ نِصْفُهَا وَ یَبْقَی نِصْفُهَا.
فَأَمَرَهَا بِذَلِکَ. فَأَقْبَلَ إِلَیْهِ نِصْفُهَا کَأَعْجَبِ إِقْبَالٍ وَ أَشَدِّهِ دَوِیّاً فَکَادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللهِ. فَقَالُوا: کُفْراً وَ عُتُوّاً. فَمُرْ هَذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلَی نِصْفِهِ کَمَا کَانَ. فَأَمَرَهُ فَرَجَعَ»
امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید: درخت به طرف حضرت آمد در حالی که سر و صدای زیادی داشت. در مقابل پیغمبر ایستاد...
قریش متحیر و مبهوت شدند. گفتند که امر کن به جای خودش برگردد و نصف آن نزد شما بیاید.
پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله امر کردند درخت برگشت و نصف آن جلو آمد.
«فَقُلْتُ: أَنَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ إِنِّی أَوَّلُ مُؤْمِنٍ بِکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِأَنَّ الشَّجَرَةَ فَعَلَتْ مَا فَعَلَتْ بِأَمْرِ اللهِ تَعَالَی تَصْدِیقاً بِنُبُوَّتِکَ وَ إِجْلَالًا لِکَلِمَتِکَ»
آن وقت امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام وقتی این معجزه ظاهر شد می فرماید: من اوّل کسی هستم که به تو ایمان آوردم.
* خاورشناسان و شخصیّت پیغمبر
خلاصه این که در اطراف شخصیت پیغمبر صلوات الله علیه و آله اگر هر روز بگوییم باز هم تمام نمی شود. حتی بیگانگان و خاورشناسان هم در مقابل عظمت های وجود پیغمبر ناچار به اعتراف شده اند: توماس کارلایل در کتاب «الأبطال» که ترجمه آن به نام قهرمانان منتشر شده است، از هر صنفی، قهرمان و بطل آن صنف، یعنی کسی که در آن صنف موفق بوده است را نام می برد، مثل البطل فی صورة القائد، البطل فی صوره الشاعر. در جایی می گوید: «البَطَلُ فی صُورَةِ النَّبی» قهرمان پیغمبران. در آنجا نه حضرت موسی را می گوید و نه حضرت عیسی، و نه حضرت ابراهیم را، بلکه می گوید: بطل و قهرمان در نبوت و پیغمبری، محمّد است.
* شخصیّت امام صادق علیه السلام
شخصیت عظیم حضرت صادق علیه الصلاة و السلام هم همین طور است. این مدرسه ای که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام برای امّت اسلام افتتاح کردند، اگر نبود می توان گفت دین ناقص می ماند. هر چه از اصول و فروع که لازم بود فرمودند. ابوحنیفه می گوید: «مَا رَأیتُ أفقهَ مِن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد؛ من فقیه تر از جعفر بن محمّد ندیدم.»(۶)
یا ابن عقده متوفای ۳۳۳ هجری - که از محدّثانی معتبر و مورد قبول نزد عامه مسلمانان از شیعه و سنّی است- کتابی نوشته به نام «أسماء الرِّجال الّذین رووا عن الصادق علیه السلام» و در آن کتاب نام چهار هزار نفر را نقل کرده که همه از حضرت صادق علیه السلام حدیث نقل کرده اند و اخذ علم نموده اند، که متأسفانه این کتاب مانند کتاب های دیگر از بین رفته فقط بزرگانی از آن یاد کرده اند.(۷)
یا این که نجاشی در رجال خود از احمدبن عیسای اشعری نقل کرده، می گوید: «قَالَ: خَرَجتُ إلَی الکُوفَةِ فِی طَلَبِ الحَدیثِ فَلَقیتُ بِها الحَسنَ بنَ عَلی الوَشّاء فَسَألتُهُ أنَ یَخرُجَ إلی کِتابِ العَلاء بنِ رَزین القلاء وَ أبان بن عُثمان الأحمر فَأخرَجَهُما إلیّ فَقُلتُ لَهُ: أحَبُّ أن تُجیزَهُما لِی. فَقَال لِی: یَا رَحِمَک اللهُ وَ ما عَجَلتُک أذهَب فَاکتُبهُما وَ أسمع مِن بعد. فَقُلتُ: لا آمُنُ الحَدثان. فَقَال: لَو عَلِمتُ أنَّ هذا الحَدیثَ یَکُونُ لَه هذَا الطَّلب لاستَکثَرتُ مِنهُ فَإنّی أدرَکتُ فِی هذَا المَسجِد تِسعمِائة شیخٍ کُلٌّ یَقُولُ حَدَّثَنی جَعفَرُ بنُ مُحمَّد؛ من در طلب علم حدیث به کوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن علی وشا رسیدم، به او گفتم: کتاب علاء بن زرین و ابان بن عثمان احمر را به من بدهید تا از روی آن ها نسخه برداری کنم؛ او آن دو کتاب را من داد، گفتم: اجازه روایت نیز بدهید. فرمود: خدا تو را رحمت کند، چقدر عجله داری ببر بنویس؛ سپس بیا برای من بخوان تا بشنوم؛ آن گاه اجازه روایت بدهم. گفتم: بر خودم از پیشامدهای زمان خاطر جمع نیستم.
حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من می دانستم که حدیث اینگونه مشتری و خواهان دارد، بیشتر از این جمع می کردم. من در مسجد کوفه ۹۰۰ شیخ را درک کرده ام که همه می گفتند: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد.»(۸)
* مقام والای اهل بیت علیهم السلام
این چه مدرسه ای بوده است؟ این چه علوم و معارفی بوده است که این ها داشته اند؟ مرور زمان نشان داد این که پیغمبر اکرم بارها می فرمود: عترت من، اهل بیت من؛ «أُذَکِّرُکُمُ اللهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی»(۹) و یا «لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ»(۱۰) این ها همین طور نبود که مثلاً چون قوم و خویش او هستند این را بفرماید، بلکه برای همین مقامات و علوم و درجاتی بود که این ها داشتند.
احمد بن عبد العزیز معروف به ابن عیاش از علمای بزرگ ما در قرن چهارم که در سال ۴۰۱ وفات کرده است کتابی دارد به نام «مُقتَضَب الأثَر فِی النَّصِّ عَلی الائمَّة الإثنی عَشَر» من بیش از ۵۰ سال پیش نسخه ای از آن را دیدم که خوب چاپ نشده بود. تصمیم گرفتم مجدد آن چاپ شود و برای این که معلوم شود که این کتاب اثر آن وقت ها است، تمامی مدارک و شواهد را دیدم و از کتاب های دیگر که بعد از آن روایت کرده اند همه را استخراج کردم.
یک مقدمه ای هم بر آن نوشتم که در آن، کلامی از شبراوی رییس اسبق جامعه الأزهر نقل کردم. الشیخ عبدالله الشبراوی کتابی به نام «الإتحاف بحبّ الأشراف» دارد که در موضوع فضایل سادات نوشته است. او در آن کتاب از قول بعض اهل علم نقل می کند که:
«إنَّ آلَ البَیتِ حَازُوا الفَضَائلَ کُلَّها عِلماً وَحِلماً وَ فَصَاحَةً، وَ ذَکاءً وَ بَدیهَةً وَ جُوداً وَ شُجَاعَةً. فَعُلُومُهُم لا تَتَوَقَّفُ عَلی تَکرارِ دَرسٍ، وَلا یَزیدُ یَومَهُم فِیها عَلی مَا کَانَ بِالأمسِ. بَل هِیَ مَواهِب مِن مَولاهِم. مَن أنکَرَها وَ أرادَ سَترَها کَانَ کَمَن أرادَ سَترَ وَجهِ الشَّمسِ. فَمَا سَأَلَهُم فِی العُلومِ مُستَفید وَ وَقفوا وَلا جَری مَعَهُم فی مِضمَار الفَضلِ قَومٌ إلّا عَجَزُوا وَ تَخَلَّفُوا وَ کَم عَایَنُوا فِی الجِلاد و الجِدالِ أمُوراً، فَتَلَقَّوها بِالصَّبرِ الجَمیلِ، وَمَا استَکَانُوا و ما ضعفوا تقرّ الشقائق إذا هدرت شقائقهم و تصغی الأسماع إذا قال قائلهم و نطق ناطقهم سجایا خصهم بها خالقهم»
می گوید: هر کس فضایل اهل بیت علیهم السلام را منکر شود، مثل کسی است که بخواهد آفتاب را بپوشاند. و هیچ کس از آن ها تا به حال سؤالی نکرده که آن ها در جواب بمانند.
تا این که می گوید: «وَقَد أشرَقَ نُورُ هذِه السِّلسلةِ الهَاشِمیّة، وَالبیضَةُ الطَّاهرة النبویة، والعِصَابة العَلَویة، وَهُم إثناعشر اماماً مناقبهم علیة، و صفاتهم سنیة، ونفوسهم شریفة ابیه، و أرومتهم کریمة محمدیة. ثم ذکر اسمائهم الشریفة علیهم الصلوة والسلام»
باید قدر اهل بیت علیهم السلام و این معارف و هدایت هایی که از آن بزرگواران در دست ماست را بدانیم، و به علاوه این معارف را به گوش همه جهانیان برسانیم تا همگان – که تشنه این علوم هستند- از این دریای بی نظیر معرفت و علم بهره مند گردند ان شاء الله.
پینوشتها:
. این شعر در الشوقیات احمد الشوقی چاپ دار الشروق مصر آمده است.
۲ . آل عمران؛ آیه۱۶۴.
۳ . نهج البلاغة؛ خطبه۲۶.
۴ . همان؛ خطبه۱۹۵.
۵ . همان؛ خطبه۱۹۲.
۶ . طبقات الحفاظ؛ الذهبی، الطبقة الخامسة، ص۱۶۶.
۷ . در رجال العلامة الحلی؛ قسم دوم، باب چهارم، شرح حال احمد بن محمد بن سعید معروف به ابن عقدة/رجال الطوسی؛المقدمة به این کتاب اشاره شده است.
۸ . رجال نجاشی؛ شرح حال حسن بن علی بن زیاد الوشا.
۹ . بحارالانوار؛ج۲۳،باب۷،حدیث۱۰.
۱۰ . کافی؛ جلد۱، بَابُ مَا نَصَّ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَی الْأَئِمَّةِ.
در کجای قرآن سخن از وحدت به میان آمده است؟ تا چه اندازه باید وحدت داشت؟
۱۲ ربیع الاول، آغاز هفته وحدت است که به این مناسبت، پرسش و پاسخی پیرامون این موضوع را تقدیم شما عزیزان خواهیم کرد:
- سؤال
در رابطه با وحدت بین شیعه و سنی چه روایاتی داریم و این وحدت تا چه حدّی باید باشد؟
- پاسخ
در پاسخ به سؤال فوق، ابتدا اشاره ای گذرا به پیشینه و اهمیت مسئله وحدت در زمان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ می کنیم، و سپس به روایاتی که از آن دو بزرگوار ـ علیهما السّلام ـ نقل شده است، می پردازیم و در پایان نیز بیاناتی از امام راحل ـ رحمة الله علیه ـ و مقام معظم رهبری در این باره ذکر می کنیم:
۱. ایجاد وحدت مذهبی در زمان پیامبر اکرم و امیر المؤمنین ـ علیهما السّلام ؛
قبائل ساکن مدینه سالها با یکدیگر نزاع و اختلاف داشتند، و یهودیان با سوء استفاده از این اختلافات بر آنها سلطة سیاسی یافته بودند.
پیغمبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پس از هجرت به مدینه و قبول رهبری، با پیمان هایی میان آنها همبستگی و الفت برقرار نمودند، که یکی از مهمترین این پیمانها، اولین قراردادی بود که بین پیامبر و طوائف و قبایل موجود یثرب بسته شد و بعضی آنرا نخستین قانون اساسی مکتوب جهان دانسته اند.
این تدبیر بهترین روش برای به وجود آوردن وحدت و همبستگی دینی بود، چرا که وحدت میان قبایل درگیر، حقوق اجتماعی یهودیان و نیز مهاجران مسلمان را تضمین می کرد، و از سوی دیگر، این پیمانها مقدمات تشکیل یک وحدت سیاسی و حکومتی را فراهم می آورد.
به عنوان نمونه در مفاد قرار داد بین مسلمین به روشنی قید شده بود که مسلمین امّت واحده ای، جدای از مردم دیگر هستند، «أنهم اُمة واحدة من دون الناس» و ارتباطی بین مسلمانان و کافران نیست و بین مسلمانان نباید جدایی باشد. حال برای روشن شدن مطلب به بعضی از موارد قرار داد یاد شده اشاره می کنیم:
ـ مسلمین در برابر ظلم و تجاوز، توطئه و فساد با هم متحد خواهند بود.
ـ تمامی گروهها (که به جنگ مشغول اند) به ترتیب وارد جنگ خواهند شد و جنگیدن به یک گروه (دوباره پشت سرهم) تحمیل نخواهد شد.
ـ اگر اختلافی بین مسلمین بروز کرد، مرجع حل آن، خدا و رسول خدا خواهند بود.
ـ مسلمین، فرد مقروض و مدیونی را که قرض او سنگین است، رها نخواهند ساخت، بلکه او را کمک می کنند.[۱]
به هرحال، باید چنین نتیجه گرفت که کوشش برای ایجاد حساسیت مشترک دینی یکی از شاخص ترین راه حلهای پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در جهت تحقق وحدت اسلامی شمرده می شود.
امّا بعد از رحلت پیامبر اکرم، اختلافات شدیدی میان مسلمانان پدید آمد، امام علی ـ علیه السّلام ـ با روح بلندی که داشت به وظیفه بالاتر از خلافت ظاهری پرداخت و به جای اینکه جنگ و جدال به راه بیندازد و خود را از جمع مسلمانان کنار بکشد و با توطئه کنندگان همدست شود، با تقوای الهی مردم را از تفرقه به اتحاد فراخواند و فرمود: «ای مردم! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات (علم، ایمان، اتحاد) در هم شکنید و از مسیر اختلاف و پراکندگی دوری نمائید و تاج تفاخر و برتری جویی را از سر بردارید. (دو کس راه صحیح را پیمودند) آن کس که با داشتن یار و یاور و نیروی کافی به پا خاست، پیروز شد، و آن کس که با نداشتن نیروی کافی کناره گیری کرد، مردم را راحت ساخت»[۲]. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ که تنها هدفش حفظ اسلام و پایه اساسی آن یعنی وحدت بود با خلفا بیعت کرد، و از آنجا که روحش بالاتر از آن بود که بخاطر مقامات دنیوی کینه کسی را به دل گیرد با آنان صمیمانه رفتار نمود، و در نتیجه این صبر انقلابی، آنچنان وحدتی میان مسلمانان به وجود آورد که مسلمانان بجای جنگ و اختلاف داخلی به صدور انقلاب عظیم اسلامی پرداختند.
همین وحدت باعث پیروزی و پیشرفت آنان شد بطوریکه در مدت بسیار کوتاهی دو امپراطوری عظیم و پهناور روم و ساسانی را تصرف نمودند، اگر آن حضرت این وحدت و آرامش را به وجود نمی آوردند، محال بود که این همه پیشرفت و فتوحات نصیب مسلمانان گردد.[۳]
۲. روایاتی پیرامون وحدت و پرهیز از تفرقه و پراکندگی؛
قرآن خطاب به مسلمین می فرماید: «واعتَصموا بحَبلِ اللهِ جمیعاً و لاتَفَرَّقوا[۴] ... و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید». دربارة اینکه منظور از «حبل الله» چیست؟ مفسران احتمالات مختلفی ذکر کرده اند: بعضی می گویند منظور از آن قرآن است، و بعضی می گویند اسلام، و بعضی دیگر گفته اند منظور خاندان پیامبر و ائمه معصومین هستند.
ولی این تفسیرها، هیچکدام با یکدیگر اختلاف ندارند، زیرا منظور از ریسمان الهی هرگونه وسیلة ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه این وسیله، اسلام باشد، یا قرآن، یا پیامبر و اهل بیت او و به عبارت دیگر تمام آنچه گفته شد، در مفهوم وسیع «ارتباط با خدا» که از معنی «حبل الله» استفاده می شود، جمع است.[۵]
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه فوق روایتی را از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می کند که ایشان می فرمودند: «حبل الله» که از آسمان به زمین کشیده شده، همان کتاب خداست و در حدیثی دیگر نیز فرموده اند: این قرآن سبب رابطه ای است که یک طرفش به دست خدا و سر دیگرش به دست شماست، پس به آن تمسک کنید که اگر تمسک کنید نه هرگز از بین می روید و نه هرگز تا ابد گمراه می شوید.[۶]
پیامبر اکرم همچنین فرمودند: «کسیکه یک وجب از جماعت خارج شود، قلاده اسلام را از گردن خود باز کرده، مگر آن که دوباره به جماعت برگردد، و کسیکه از دنیا برود در حالیکه در تحت رهبری کسیکه جامعه را رهبری می کند نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است».[۷]
این روایات و روایات دیگر که در ذیل آیه مذکور، در این تفسیر و تفاسیر دیگرآمده است، همچون آیة فوق و آیات دیگر، دستور به وحدت داده اند و از تفرقه و پراکندگی نهی کرده اند، که در ذیل به چند مورد دیگر از روایاتی که دستور به وحدت و همبستگی داده اند اشاره می شود:
الف ـ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «المؤمنون کالنفس الواحده:[۸] مؤمنان همچون یک روحند».
ب ـ و نیز فرمودند: افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از آن جزء دیگر را محکم نگه می دارد»[۹]
ج ـ آن حضرت همچنین فرمودند: «مَثَل افراد با ایمان در دوستی و نیکی به یکدیگر همچون اعضای یک پیکر است که چون بعضی از آن رنجور شود و به درد آید، اعضای دیگر را قرار و آرامش نخواهد بود».[۱۰]
د ـ امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید: همیشه همراه جمعیتهای بزرگ باشید که دست خدا با جماعت است و از پراکندگی بپرهیزید که انسان تک و تنها بهرة شیطان است، چونانکه گوسفند تنها طعمة گرگ»[۱۱]
هـ.. همچنین آن حضرت فرمودند: «آنچه را که پیوند جمعیت با آن گره خورده است رها مکنید».[۱۲]
همة این روایات، توصیه به وحدت و همبستگی و پرهیز از تفرقه دارند، وحدت در صورتی محقق می گردد که در بین افراد اعتقادات مشترک لحاظ گردد و بر روی آنها پافشاری شود و البته اعتقادات غیر مشترک را فراموش نکنند بلکه به مرور زمان در مورد آن بحث گردد تا حقیقت روشن گردد، شیعه و سنی هم چنین اند. برای ایجاد وحدت باید روی مشترکات (قرآن، پیامبر اکرم، ...) همّت گماشته شود و سپس در مورد غیر مشترکات (مثل امامت علی ـ علیه السّلام و فرزندانش) بحث شود تا حقیقت روشن گردد.
۳. سخنانی از معمار انقلاب حضرت امام خمینی ـ رحمة الله علیه ـ و مقام معظم رهبری؛
امام خمینی (ره) در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خود اینگونه فرموده اند که : علماء اعلام و خطباء محترم کشورهای اسلامی دولتها را دعوت کنند که از وابستگی به قدرتهای بزرگ خارجی خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند در این صورت پیروزی را در آغوش خواهند کشید و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنند و از نژادپرستی که مخالف دستور اسلام است، بپرهیزند و با برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستند، دست برادری دهند که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده و اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و ملتها و با تأیید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را تشکیل می دهند. به امید روزی که با خواست پروردگارعالم این برادری و برابری حاصل شود.
و نیز می فرمایند: توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر آن است که در مقابل این توطئه ها (استعمارگران) عکس العمل نشان دهند و به انسجام و وحدت خود و به هر راه ممکن افزایش داده و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.[۱۳]
مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله خامنه ای در رابطة با اهمیت و حدود وحدت می فرمایند:
«نکته ای که من مکرر بر آن پا می فشارم، این است که در بین فرق اسلامی یک نقطه وجود دارد که در آن نقطه، هیچ اختلاف بین فرق اسلامی نیست ... و آن محبت و ارادت به نبی مکرم اسلام است. این، یک نقطة اجتماع و اتحاد است و روی آن بایستی تلاش بشود... امروز مسلمانان وحدت اسلامی را جدی بگیرند. وحدت اسلامی هم معنایش معلوم است. مقصود این نیست که مذاهب، در یک مذهب حل بشوند، بعضیها برای اینکه اتحاد مسلمین را تحصیل نمایند، مذاهب را نفی می کنند، نفی مذاهب، مشکلی را حل نمی کند: اثبات مذاهب، مشکلات را حل می کند. همین مذاهبی که هستند، هر کدام در منطقة خودشان، کارهای معمولی خودشان را انجام بدهند: اما روابطشان را با یکدیگر حسنه کنند.»[۱۴]
پی نوشت ها:
[۱] . حمید الله، محمد، اولین قانون اساسی مکتوب در جهان؛ ترجمه غلامرضا سعیدی، تهران، انتشارات بعثت، ۱۳۶۵، ص۵۵-۶۴.
[۲] . نهج البلاغه، خطبه ۵.
[۳] . بی آزار شیرازی، عبدالکریم، همبستگی مذاهب اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ۱۳۷۷، ص۱۱.
[۴] . آل عمران/۱۰۳.
[۵] . مکارم شیرازی، ناصر، و دیگران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارلکتب الاسلامیه، ۱۳۷۳، ج۳، ص۲۹.
[۶] . طباطبایی، محمدحسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۴۰۶.
[۷] . همان، ص۴۰۶.
[۸] . تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۳، ج۳، ص۳۳.
[۹] . همان، ص۳۳.
[۱۰] . همان، ص۳۳.
[۱۱] . نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
[۱۲] . نهج البلاغه، خطبه ۱۵۱.
[۱۳] . وصیتنامة موضوعی امام خمینی (ره)، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام، ۱۳۷۸، ص۱۰۲-۱۰۴.
[۱۴] . شبکه شارح، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، تاریخ ۱/۵/۱۳۷۶.
شش اثر دوری از گناه
* آثار دوری از گناه
خودداری از گناه برکات فراوانی دارد که برخی از آنها عبارتاند از:
۱. هدایت
دوری از گناه باعث میشود که انسان در کسب هدایت توفیقمندتر باشد. چنانکه خداوند میفرماید: « این کتاب که هیچ شکی در آن نیست، هدایتی است برای تقواپیشگان ».(۱)
یکی از نمونههای هدایت خداوندی که پرهیزکاران از آن برخوردارند، شناخت حق و باطل است؛ چنانکه قرآن مجید میفرماید: « ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا کنید، برای شما وسیلة تشخیص حق از باطل قرار میدهد ».(۲)
پرهیزگاران به پشتوانه تقوا این توانایی را مییابند که جهان هستی را سرشار از نشانههای خداوند ببینند: « در رفت و آمد شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده، نشانههایی برای گروه پرهیزکاران است ».(۳)
همین بصیرت و هدایت است که متقین را از دام شیطان رهایی میبخشد: « همانا کسانی که تقوا دارند، هرگاه وسوسهای از شیطان به آنان برسد، متذکّر میشوند و یکباره بینا میگردند ».(۴)
۲. کسب روزی
به دست آوردن رزق و روزی از دیگر پیآمدهای ترک گناهان است.
قرآن مجید میفرماید:
هر کس از خدا پروا کند [خدا] برای او راهی جهت بیرونرفت [از تنگناها] قرار میدهد و از جایی که گمان نمیبرد، به او عطا میکند.(۵)
و اگر اهل آن شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، برکاتی از آسمان و زمین بر آنان میگشودیم.(۶)
۳. آسانی جان دادن
از دیگر برکات تقوا و ترک گناه این است که مأموران مرگ، جان متّقی را به آرامی میگیرند و او بدون سختی از دنیا میرود. خداوند در وصف متقیان میفرماید: « همآنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که خوب و شایستهاند میگیرند و [به آنان] میگویند: سلام بر شما ».(۷)
۴. نجات از دوزخ
پرهیزکاران به برکت خودداری از گناهان از جهنم رهایی مییابند:
و هیچکس از شما نیست، مگر اینکه بر آن [جهنم] وارد میگردد، این بر پروردگارت حکمی قطعی است. پس کسانی که تقوا پیشه کردهاند، نجات میدهیم و ستمگران را به زانو درافتاده در آن رها میکنیم.(۸)
مرحوم طبرسی در تفسیر این آیات مینویسد:
در بعضی اخبار، روایت شده که خداوند اجازه ورود به بهشت را به احدی نمیدهد تا او را بر آتش جهنم و عذابهای آن آگاه سازد تا هنگامی که در بهشت قرار گرفت، به تفضّل و کمال لطف و احسان خداوند نسبت به خویش پی ببرد و بر سرور و خوشحالی او افزوده گردد. هیچ کس را نیز وارد جهنّم نمیکند، مگر اینکه وی را بر بهشت و نعمتهای آن مطلع کند تا وقتی که در دوزخ واقع شد حسرت و تأسفش در از دست دادن بهشت و نعمتهای آن مضاعف شود.(۹)
۵. نجات از عذاب دنیوی
خداوند درباره قوم عاد و ثمود پس از عذاب شدن آنان به سبب گناهانشان، چنین میفرماید: « و [از میان قوم عاد و ثمود] کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، نجات دادیم ».(۱۰)
۶. رفتن به بهشت
خداوند متعال میفرماید:
و کسانی که از پروردگارشان پروا داشتهاند، دسته دسته به سوی بهشت سوق داده میشوند، تا چون بدان رسند و قبلاً درهای آن [به رویشان] گشوده شده است، نگهبانانش به آنان میگویند: سلام بر شما! شما پاک بودید، پس جاودانه به آن درآیید.(۱۱)
همچنین در آیهای دیگر میفرماید:
بیتردید برای تقواپیشگان بازگشت گاهی نیکو خواهد بود. باغهای جاودانهای که درهای آنها برایشان گشوده شده است. در حالی که در آنجا تکیه زدهاند و میوة فراوان و نوشیدنی در آنجا میطلبند و در کنارشان دلبرانِ همسال و فروهشته نگاه خواهند بود.(۱۲)
پی نوشت ها:
۱ . بقره: ۲.
۲ . انفال: ۲۹.
۳ . یونس: ۶.
۴ . اعراف: ۲۰۱.
۵ . طلاق: ۳ و ۲.
۶ . اعراف: ۹۶.
۷ . نحل: ۳۲.
۸ . مریم: ۷۱ ـ ۷۲.
۹ . مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۲۶.
۱۰. فصلت: ۱۸.
۱۱. زمر: ۷۳.
۱۲. ص: ۴۹ ـ ۵۲.
فاصله اجتماعی در مسجدالحرام لغو شد
منابع سعودی اعلام کردند که ملزومات مربوط به فاصله اجتماعی برای رعایت شیوهنامههای بهداشتی کرونا در مسجدالحرام و مسجدالنبی لغو شده است. به این ترتیب، دیوارهای حائل و برچسبهایی که حدود ۲۰ ماه در مسجد پیامبر در شهر مدینه و اطراف کعبه در شهر مکه برای فاصلهگذاری بین زائران و نمازگزاران ایجاد شده بود، از روز یکشنبه، یازدهم ربیعالاول به تقویم عربستان برابر با ۲۵ مهرماه برداشته شد و زائران به کعبه نزدیکتر شدند.
بر اساس این گزارش، با برداشته شدن علامتهایی که برای رعایت فاصله اجتماعی از سوی نمازگزاران بر روی زمین نصب شده بود، آنها اجازه دارند همانند قبل شانه به شانه در کنار هم نماز بخوانند.
امروز صبح نیز نخستین نماز جماعت در مسجد الحرام و مسجد النبی در ایام شیوع ویرس کرونا، بدون رعایت فاصله گذاری اجتماعی اقامه شد.
البته هنوز زائران امکان دست زدن به دیوار کعبه و یا تماس با سنگ حجرالاسود را همانند گذشته ندارند، اما دیوارهای حائل که بیش از یک سال و نیم اطراف آن حائل شده بود، برداشته شده است.

به گفته متولیان مسجدالحرام، ظرفیت پذیرش زائران از امروز افزایش مییابد و دیگر محدودیتی در تعداد زوار و نمازگزاران وجود ندارد. البته همچنان دولت سعودی درباره پذیرش زائران خارجی کشورهای مختلف اظهارنظر نکردند و محدودیتها برای پذیرش زوار خارجی ادامه دارد.
در عربستان تا کنون بیش از ۶۰ درصد از جمعیت در برابر کووید ۱۹ واکسینه شدهاند.
این کشور به تازگی محدودیت برای سفر زائران خارجی را کمتر کرده است. عربستان سال گذشته حج و عمره را به صورت محدود و با حضور زائران داخلی برگزار کرد.
امام جمعه ربط سردشت : رفتار وحشیانه داعشیها در حمله به مسجد قندهار افغانستان نقشه اسرائیلی است
ماموستا عثمان یوسفی با اشاره به حمله داعشیها به مسجد قندهار افغانستان اظهار داشت: بار دیگر دشمنان دین، قرآن، اسلام و اخلاق مقاصد خباثت آمیز خود را با ریختن خون پاک و مقدس بهترین انسانهای زمین و فرشتگان خاکی به نمایش گذاشتند و این حرکات وحشیانه ریشه در حرکات کثیف داعشیها و رژیم غاصب صهیونیستی دارد.
وی تصریح کرد: این حرکتهای بزدلانه یکی از توطئههای تفرقهانگیز دشمنان دین و اخلاق و اسلام بوده و مسلمانان لازم است که تحت تاثیر حرکت دشمنان اسلام قرار نگیرند.
امام جمعه ربط سردشت تاکید کرد: برادران اهل تشیع و تسنن باید ید واحده باشند و یکپارچگی خود را حفظ کنند؛ بیتردید این حرکات وحشیانه را که منشأ آن خشونت و افراطیگری داعشی است محکوم بوده و این حرکت یک حرکت ظالمانه و سبع مآب است که جمعی از برادران در مسجد قندهار افغانستان به شهادت رسیدند.
وی افزود: باید دشمنان دین و وحدت بدانند که اسلام دین سلم، صلح و آرامش و امنیت است و مردم افغانستان حق زندگی و عبادت و نیایش را در کمال آسایش دارند.
ماموستا یوسفی گفت: این عمل قبیح و افراطیگری داعشی به دور از دین اسلام است و توطئه صهیونیستی برای تفرقهاندازی به شمار میرود.
وی خاطرنشان کرد: بیتردید این رفتار وحشیانه هدفمند و زنجیرهای به مساجد و اماکن مذهبی و نمازگزاران حمله به وحدت ملی، مذهبی و سیاسی و نقشه اسرائیلی به شمار میرود.
انفجارهای مساجد شیعه و سنی؛ طرح فتنه آمریکا در افغانستان
سردبیر روزنامه رای الیوم در تحلیلی به بررسی طرح آمریکا برای ایجاد فتنههای فرقهای در افغانستان پرداخته است که ممکن است نمونههای اولیه این فتنه حملات به مساجد شیعه و سنی در افغانستان باشد.
به گزارش ایسنا، عبدالباری عطوان، سردبیر و تحلیلگر این روزنامه در تحلیل خود نوشت، ایالات متحده آمریکا شبانه روز ادعا میکند که از نظر تحکیم ارزشهای دموکراسی، آزادیها، همزیستی و تسامح بین اقوام و مذاهب ابرقدرت است؛ در حالی که واقعیت کاملا متفاوت است و آمریکا حامی اصلی فتنه انگیزی فرقهای و قومی و ایجاد بیثباتی و ناامنی در کشورها و جوامع است بخصوص کشورهایی که رهبری آنها نمیخواهند مطیع و رام سیاستها و پروژههای نظامی و اقتصادی آمریکا باشند.
افغانستان بیش از ۲۰ سال از جنگها و درگیریهای فرقهای بخصوص میان شیعه و سنی مگر به صورت نادر در امان بود اما این تصویر چند هفته پس از شکست تحقیرآمیز آمریکا، پیروزی طالبان، خروج همه نیروهای آمریکایی از کابل و فرار اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان به امارات تغییر کرد و حمله انتحاری به مسجد شیعیان در قندهار که به کشته شدن ۴۲ نمازگزار و زخمی شدن ۷۴ تن دیگر منجر شد یک هفته پس از حمله انتحاری مشابه به مسجد شیعی در قندوز و سه هفته پس از انفجار در مسجد سنی در کابل رخ داد.
شهر قندهار که با این انفجار انتحاری مسجد شیعیان در روز جمعه بیدار شد پایتخت طالبان، زادگاه آن و نخستین خاستگاه این گروه محسوب میشود و اکثر ساکنان آن سنی هستند و اتباع شیعه در اقلیت قرار دارند؛ اما هیچ گونه حمله به مساجد شیعه دیده نشده بلکه آنچه مشاهده شده همزیستی و همبستگی میان دو طائفه است.
حتی تشکیلات تندروی مذهبی القاعده که از حمایت طالبان برخوردار است و این حمایت برای طالبان هزینه سنگینی به بهای از دست دادن نخستین حکومت خود بر افغانستان در جریان حمله آمریکا در سال ۲۰۰۱ به همراه داشت نیز به هیچ وجه علیه اهداف و تجمعات شیعه در کشور دست به حملات فرقهای نزد و بیشتر از آن پیام شدید اللحنی است که ایمن الظواهری، رهبر القاعده به ابومصعب الزرقاوی، رئیس شاخه القاعده در عراق فرستاد و در آن نسبت به کشتن مردم این فرقه با خودروهای بمب گذاری شده هشدار داد و گفت، این اقدام خروج از ارزشهای اسلامی است.
مشکل بزرگ طالبان این است که بیش از ۲۰ سال در برابر اشغالگری آمریکا مقاومت کرده و هزاران کشته داده و پیروز شده است. مصیبت دومش در نگاه آمریکاییها استقبالش از چین، عمق بخشی به روابطش با ایران و دوستی با روسیه است یعنی مثلثی که دشمن قسم خورده آمریکاییهاست و دقیقا به همین دلیل تصمیم گرفته شد حکومت طالبان تضعیف و بعد هم سرنگون شود.
دولت بایدن که شرق آسیا و مقابله با خطر چین بر نفوذ و رهبری خود را اولویت اصلی سیاست راهبردی خارجی قرار داده است میخواهد مدل آشفته و تفرقه افکن خونین سوریه را در افغانستان پیاده کند. میخواهد با پذیرش گروههای تندرو و حمایت از آنها و تمرکز بر ایغورهای مسلمان (ترکستان شرقی) که مناطق آن با افغانستان هم مرز است، این کشور را به سکوی پرتابی برای ایجاد ناامنی در چین تبدیل کند.
نکته جالب توجه اینکه تشکیلات افراطی خراسان در حال حاضر در منطقه کوهستانی ناهموار "تورا بورا" در نزدیکی مرز افغانستان و چین مستقر است و همین مساله امکان دسترسی به این تشکیلات را دشوار میکند و نکته متناقض اینکه این منطقه تورا بورا و اطراف آن مقر مورد علاقه القاعده و مرکز عملیات آن بود که دو سال پیش غارهای این تشکیلات با جنگنده آمریکایی از نوع "بی۵۲" با بمبی که بیش از ۱۰ تن وزن دارد و میتواند تعداد زیادی از این غارها را تخریب کند، بمباران شد.
نزاعهای فرقهای که معمار اصلی آن ژنرال برمر آمریکایی است در سوریه و نیز عراق شکست خورده و در لبنان هم شکست خواهد خورد؛ اما به نظر میرسد در میان مدت و دراز مدت در افغانستان جواب دهد.
گرچه بسیاری با ایدئولوژی افراطی اسلامی طالبان مخالفند؛ اما این گروه تنها دو ماه است که قدرت را در دست گرفته و بلافاصله نسبت به پایه گذاری حکومت خود اقدام کرده است. طالبان خزانه خالی، فساد و آشوب را از دولت اشرف غنی، مزدور فراری آمریکا تحویل گرفته است و به همین دلیل نقطه ضعف آن بخش امنیتی خواهد بود.
پیش بینی آینده پروژه فتنه آمریکا در افغانستان و دستاوردهای آن دشوار است؛ اما میتوان در این حد پیش بینی کرد که ممکن است این پروژه در چند ماه یا چند سال بخصوص در سطح آشوب و انفجارهای انتحاری موفقیت آمیز باشد اما در نهایت شکست خواهد خورد و اوج این شکست جایی است که طالبان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با پذیرش گروههای تندرو مانند القاعده به انتقام گیری از منافع آمریکا برخیزد. نباید فراموش کرد که نخستین دولت طالبان در سالهای ۱۹۹۶ - ۲۰۰۱ هم در محاصره شدید آمریکا به سر برد و تنها سه کشور امارات، عربستان و پاکستان این حکومت را به رسمیت شناختند و اکنون نیز طالبان میتواند ۵۰ سال بدون به رسمیت شناخته شدن از سوی آمریکا زندگی کند؛ البته اگر آمریکا به عنوان یک ابرقدرت باقی بماند.
برجستهترین ویژگی اهل آخرت
آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.
حیا؛ برجستهترین ویژگی اهل آخرت
- اشاره
گذشت که خداوند متعال در شب معراج خطاب به پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله فرمود: با دنیا و اهل دنیا دشمنی کن، و با اهل آخرت دوستی پیشه کن. آن حضرت سؤال کردند: اهل دنیا و اهل آخرت چه کسانی هستند؟ خداوند نیز اوصافی را برای هر یک ذکر فرمود.
در جلسه گذشته به بحث درباره اهل دنیا پرداختیم. در ادامه این حدیث، برای اهل آخرت که از ایشان به عنوان أَهْل الْخَیْر نیز یاد شده، اوصافی بیان گردیده که اکثر آنها در نقطه مقابل صفات اهل دنیاست. اهل دنیا پر خورند؛ اهل آخرت کمخوراکند؛ آنها پر حرفند؛ اینان کمحرف و اهل سکوتند. اما صفتی که به عنوان اولین و برجستهترین ویژگی اهل آخرت ذکر شده، «حیا» است. یَا أَحْمَدُ! إِنَّ أَهْلَ الْخَیْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ کَثِیرٌ حَیَاؤُهُمْ[۱]. معادل رقیقة الوجه در ادبیات فارسی کمرو و باحیا است.
در خصوص «حیا» نظرات مختلفی وجود دارد. در بسیاری از مواقع، حیا معادل کمرویی و خجالتی بودن حساب شده، و در برخی از فرهنگهای رایج دنیا آن را مذمت میکنند.
از جمله بعضی از روانشناسان معتقدند کودک باید در همه زمینهها آزاد باشد، تا هر کاری که خواست انجام دهد و هر امری که کودک را محدود کند، مانع رشد کودک است. به عقیده این روانشناسان، حیا طفل را محدود میکند و موجب میشود کمرو و خجالتی شود و نتواند مقصودش را درست بیان کند و در مقام دفاع از خود برآید؛ از همینرو، آنها حیا را صفت خوبی نمیدانند.
متأسفانه اغلب روانشناسان ما هم که دانش خود را از متون روانشناسی غربی فراگرفتهاند، همین مسایل را در مراکز آموزشی و تربیتی ترویج میکنند. در رسانهها و فیلمها هم حیا که اولین و برجستهترین صفت اهل آخرت و اهل خیر است، مورد مذمت قرار میگیرد. حال، آیا ما باید فرهنگ جدید را بپذیریم، یا این حدیث و امثال آن را که نه تنها حیا را صفتی پسندیده، بلکه امری لازم معرفی میکنند؟
در بعضی روایات گفته شده: لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَه[۲]؛ کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد. در روایتی دیگری نقل شده: الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرْنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ[۳]؛ ایمان و حیا با هم جفت هستند؛ اگر یکی از آنها برود، دیگری هم به همراهش میرود. نظیر چنین روایاتی فراوان است. در فرهنگ قدیم کشور ما هم حیا داشتن صفت مطلوبی بود و یکی از بدترین ناسزاها «بیحیا» بود. اما امروزه با حیا بودن و خجالت کشیدن صفت ناپسندی معرفی میشود.
چیستی حیا
برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است با مفهوم «حیا» آشنا شویم. این واژه که معادل فارسی آن «شرم» است، حالت و احساسی انفعالی است که بر اثر اطلاع از نقص یا عیب در شخص ایجاد میشود. چنانکه میدانید، آدمی فطرتاًٌ خودش را دوست دارد و بر همین اساس، برای خودش ارزش، احترام و کرامت قائل است و دوست دارد نزد دیگران عزیز باشد و مردم به دیده حقارت به او نگاه نکنند.
از سوی دیگر بشر بر اساس فطرت، عقل، یا با استفاده از نظامهای ارزشی و دینی اموری را به عنوان نقص، عیب، و زشتی میپذیرد. این عیوب ممکن است تکوینی باشند؛ مثل عیوب جسمی که هر کس به آنها مبتلا باشد، سعی میکند آنها را از چشم دیگران بپوشاند. همچنین ممکن است امری را همه عقلای عالم زشت و ناپسند بدانند. به عنوان مثال، با وجود اینکه در برخی از کشورها پوشیدن لباسهای کوتاه و نیمهعریان رواج یافته، اما هنوز همه جوامع ظاهر شدن در میان مردم به صورت لخت مادرزاد را کاری ناشایست میدانند.
بعضی امور نیز بر اساس نظام ارزشی مورد قبول یک جامعه ناپسند است و کسانی که آن نظام ارزشی را پذیرفتهاند، آن کار را عیب میدانند. چنین رفتارهایی ممکن است در سایر محیطها یا دیگر زمانها که مردم تابع آن نظام ارزشی نیستند، ناپسند دانسته نشود. کسی نقل میکرد: حدود سی سال قبل به کانادا رفته بودم. یکی از روزها که در پارک مشغول قدمزدن بودم، از شدت گرما کتم را از تن درآوردم. ناگهان پلیس جلوی مرا گرفت و گفت: کتت را بپوش! اینکار خلاف عفت عمومی است. این در حالی است که امروز، بعد از گذشت سی سال، در همان کشور حتی زنها با لباس نیمهعریان در انظار عموم ظاهر میشوند و کسی این کار را خلاف عفت عمومی نمیداند! این امر ناشی از تغییری است که در نظام ارزشی این جامعه رخ داده است.
امور دیگری مانند دین، اخلاق عمومی، قانون و فرهنگ نیز میتواند در صحیح یا غلط دانستن رفتارها مؤثر باشد. در هر حال، صرف نظر از ملاک ناپسند دانستن یک ویژگی یا رفتار، فرد نمیخواهد آنچه را همه زشت و ناپسند میدانند، از او دیده شود، زیرا در این صورت نزد دیگران به عنوان فردی پست و حقیر، و بیادب که اخلاق عمومی را رعایت نمیکند، شناخته شده و از حرمتش کاسته میشود.
حالتی انفعالی که در اثر آشکار شدن عیب یا رفتار ناپسند کسی نزد دیگران، در او ایجاد میشود، شرم و حیا نامیده میشود. آدمی فطرتاً برای پیشگیری از به وجود آمدن چنین حالتی سعی میکند عیوبش ظاهر نشود، یا اگر رفتار ناشایستی از او سر زد، آن را جبران کند. البته ممکن است فطریات افراد جامعهای بر اثر عوامل گوناگون ضعیف و کمرنگ شده باشد و این مسایل برای ایشان اهمیتی نداشته باشد. اما برای ما که اهل قرآن و دین هستیم، این مطالب با استفاده از آیات و روایات قابل درک است.
حیا؛ نهفته در فطرت بنیآدم
خداوند پس از آفرینش آدم و حوا، آنها را در جنتی ساکن کرد و آنها را از خوردن میوه یکی از درختان آن جنت منع کرد. اما شیطان آنها را فریفت، و با وسوسه ایشان را به خوردن میوه درخت ممنوعه ترغیب کرد. فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا[۴]؛ زمانی که آنها از میوه آن درخت خوردند، عیبهایشان ظاهر شد. البته ما دقیقاً نمیدانیم این بدیها چه بوده و چگونه ظاهر شد. همینقدر میدانیم که با خوردن میوه آن درخت، آدم و حوا متوجه زشتیهایی در بدن خود شدند که از دیدن آنها شرمنده گردیده، و با استفاده از برگ درختان در صدد پوشاندنش برآمدند. چه عاملی موجب شد که آدم و حوا در پی مخفی کردن عیبهای خود برآیند؟ مگر انسان دیگری در آنجا حاضر بود و ایشان را میدید؟ آیا این کار را از جایی آموخته بودند؟ از اینجا میتوان فهمید که این رفتار ریشه در فطرتشان داشته است؛ چون هنوز دستور دینی، یا توصیهای اخلاقی صادر نشده بود، فرهنگ یا سابقه رفتار گذشتگان نیز وجود نداشت.
تنها تحلیلی که برای این رفتار میتوان ارائه کرد، این است که از آشکار شدن زشتی و عیبشان احساس حقارت میکردند. حاصل این امر که ریشه در معرفتی فطری دارد و به صورت یک احساس پدیدار میشود، «حیا» نام دارد.
اما آیا حیا خوب است، یا بد؟ آیا همه جا این چنین است، یا به تناسب شرایط و موقعیتهای مختلف ممکن است خوب یا بد باشد؟ اگر کسی متوجه عیب یا نقصی در وجود خود شد که دوست ندارد دیگران از آن مطلع شوند، ولی با وجود اینکه میتوان آن را برطرف کرد، به پوشاندن عیبش اکتفا کند، آیا این کار درست است؟ مثلاً همه ما کمابیش از اینکه نزد دیگران فردی ناآگاه جلوه کنیم، پرهیز داریم. اما برخی مردم از سؤال کردن از دیگران برای برطرف کردن ناآگاهیشان خجالت میکشند. آیا این رفتار درست است؟
بدون شک، توجه پیدا کردن نسبت به عیب و نقص خوب است؛ چون تا زمانی که کسی از نواقص خود مطلع نباشد، نمیتواند درصدد رفع آنها برآید. پوشاندن و مخفی کردن عیب خود از دیگران هم امری فطری و شایسته است؛ چون موجب حفظ ارزش و احترام شخص میشود. اما کوتاهی کردن در رفع عیب که امری جدای از حیا و خجالت کشیدن است، کار درستی نیست. آدمی باید از نادانی خود خجالت بکشد؛ اما برای برطرف کردن عیبش، باید مجهولات خود را از دیگران بپرسد. هم چنانکه یک بیمار برای مداوای بیماریش باید به جای مخفی کردن آن، به پزشک مراجعه کند. پس مذمت کردن کسانی که به عیبی مبتلا هستند، به خاطر خجالت کشیدن آنها از آن عیب نیست؛ بلکه به خاطر کوتاهی و تنبلی کردن در رفع آن عیب است.
در واقع حیا نتیجه علم و آگاهی از وجود یک عیب در انسان، و امری فطری است که خداوند آن را در وجود آدمی قرار داده، تا به وسیله آن در شخص انگیزهای برای رفع عیب و حرکت به سوی کمال ایجاد شود. نمیتوان کسی را به خاطر این مسأله مذمت کرد. آنچه مذموم است تنبلی کردن در رفع عیب و نقص است.
آنچه امروزه در روانشناسی مورد مذمت قرار میگیرد، مربوط به این بخش دوم از رفتار آدمی است. کسی که نمیتواند حرفش را درست بزند، یا در برابر تعرض دیگران از خود دفاع کند، بیعرضگی و تنبلی او در رفع این نقص مذموم است. این ربطی به حیا ندارد؛ در حالیکه برخی بین احساس حاصل از توجه به عیب و نقص، و تلاش در جهت رفع آن خلط کرده و با توجه به اینکه بسیاری از افراد در چنین موقعیتی به دنبال رفع نقص خود نیستند، آن احساس را در این امر دخیل دانسته، آن را نیز مذمت میکنند. در حالیکه خداوند این احساس را در درون آدمی قرار داده، تا به واسطه آن شخص در صدد رفع عیب خود برآید، یا از تکرار رفتار ناشایستش جلوگیری کند.
حکمت خجالت کشیدن این است. پس، نه تنها حیا بد نیست، بلکه هر چه حیا در انسان قویتر باشد، انسان انگیزه بیشتری برای تلاش در جهت رفع نواقص و حرکت به سوی کمال دارد. برای تشخیص امور زشت و ناپسند نیز ملاکهایی وجود دارد.
بهترین معیار برای متدینین در این زمینه دستورات خدا و پیغمبر است. هر چند متأسفانه بسیاری از افراد در رفتارهایشان تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار دارند و خیلی از اموری که در دین ناشایست معرفی شده را بد نمیدانند. از سوی دیگر با مذمت حیا و خجالت کشیدن، تدریجاً نسلهای آینده بیشرمتر از گذشته میشوند و به این امر افتخار هم میکنند!
حیا؛ قرین ایمان
بر خلاف فرهنگ امروز دنیا که حیا را عیب میداند، در اسلام حیا، اصل ایمان و قرین آن معرفی شده است. اسلام میگوید اگر حیا برود، ایمان هم همراه آن میرود؛ اما فرهنگ جهانی اقتضا میکند که آدمی خودش را از این قید و بندهای بیجا خلاص کند! اهل آخرت تحت تأثیر این تلقینات واقع نمیشوند و اجازه نمیدهند عورات و عیوبشان ظاهر شود؛ علاوه بر اینکه از رفتار ناشایست خود عذرخواهی کرده و سعی میکنند نقائص رفتار خود را اصلاح کنند. همچنانکه آدم و حوا پس از آنکه زشتیهایشان ظاهر شد، و متوجه شدند کار بدی انجام دادهاند، حیایشان موجب شد درصدد جبران برآیند. از همینرو، برای عذرخواهی به خدای متعال عرض کردند: إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ[۵]. این توبه نتیجه همان حیاست. اگر آدم و حوا متوجه اشتباهشان نشده بودند و از آن خجالت نمیکشیدند، توبه هم نمیکردند. از اینجا میتوان فهمید عذرخواهی کردن و در صدد جبران اشتباه برآمدن نیز امری فطری است. پس حیا که امری فطری است، احساسی است که در اثر ظهور یک عیب، یا صادر شدن یک کار زشت در درون انسان حاصل میشود.
این احساس برای کسی به وجود میآید که آن کار را ناپسند و زشت بداند، و از همینرو نمیخواهد با آشکار شدن آن برای دیگران، از احترامش کاسته شود و اگر کسی از رفتار ناشایستش آگاه شود، درصدد عذرخواهی بر میآید.
مفهوم حیا در فرهنگ اسلامی دایرهای وسیعتر از سایر جوامع دارد. پیامبر صلواتالله علیه ضمن وصایای خود به جناب ابوذر میفرمایند: من به خاطر شرم از دو فرشته همراهم، هنگام قضای حاجت سر و رویم را میپوشانم.[۶] همچنین نقل شده است: جناب سلمان در تمام عمرش (که برخی آن را تا حدود سیصد و پنجاه سال گفتهاند)، از شرم حتی یک مرتبه به عورتش نگاه نکرد. در فرهنگ اسلامی دایره حیا منحصر به آدمیان نیست. اولیای خدا از این که فرشتگانی که مأمور نوشتن اعمالشان هستند، از کار زشت یا عیبشان آگاه شوند، نیز خجالت میکشند؛ و بالاتر از همه، از خدا خجالت میکشند. به همین دلیل در خفا و تنهایی هم مرتکب گناه نمیشوند؛ چون خدا را حاضر میبینند و از انجام خلاف در محضر او خجالت میکشند.
حیا باعث میشود که انسان مرتکب گناه نشود. در دعای بعد از زیارت امام رضا صلواتاللهعلیه آمده است: رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیَاء؛ یعنی خدایا من از این که در حضور تو گناه کردم، خجالت میکشم. این خجالت در بعضی از اشخاص آن قدر تقویت میشود که به خدا عرض میکنند: خدایا! مرا در آتش جهنم بسوزان، تا از خجالت تو در آیم. «حیا» عاملی است که تا این حد میتواند در جلوگیری از گناه مؤثر باشد. اما شیاطین برای آلوده کردن ما به گناه به دنبال آن هستند که این عامل را از ما بدزدند. از همینرو، مغلطه کرده و میگویند آدم با حیا و خجالتی انسان ضعیفی است که قدرت دفاع از خودش را ندارد! این افراد برای ترویج آزادی مورد نظر خودشان هم از راه مغالطه وارد شدند. مگر نگفتند: همچنان که یک پرنده از رها شدن از قفس خوشحال میشود، آدمی هم باید به دنبال آزادی باشد تا بتواند هر کاری خواست انجام دهد؟! مگر شیاطین برای توجیه کلام خود با تمسک به این فرمایش سیدالشهداء علیهالسلام که إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ[۷]، نگفتند: اگر آزادی بد است، چرا امام حسین بنیامیه را به آن سفارش کرد؟! عدهای نیز فریفته این مغالطات شدند؛ غافل از اینکه «آزادی» معانی و کاربردهای متفاوتی دارد که هر یک از آنها ارزش خاص خود را دارد و بعضی از آنها ضدارزش است، و نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد. این یکی از شیوههای کسانی است که به دنبال گمراه کردن مردم هستند.
برای از بین بردن «حیا» در جامعه اسلامی نیز چنین مغالطهای ترتیب داده و گفتند: آدم باحیا ضعیف است و نمیتواند از خودش دفاع کند؛ پس حیا خوب نیست. غافل از اینکه آنچه بد است، بیعرضگی و تنبلی است؛ نه احساسی که از آگاهی و توجه نسبت به عیب و نقص در آدمی به وجود میآید.
این احساس میتواند عامل و انگیزهای برای رفع عیب و نقص شود و انسان را به راه رشد و تعالی سوق دهد. با این وجود آیا میتوان گفت حیا بد است؟
بزرگان ما نمونههایی مثالزدنی از حالت حیا داشتند. نقل شده است که مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی از شدت حیا، هنگام درس دادن نمیتوانست به صورت کسی نگاه کند و هر گاه سرش را بلند میکرد، بلافاصله نگاهش را پایین میانداخت. من، خودم مرحوم آیتالله حجت را دیده بودم که هنگام راه رفتن در کوچه به دیگران نگاه نمیکرد؛ و همیشه نگاهش به آسمان بود.
مرحوم آیتالله علامه طباطبایی هم موقع تدریس به صورت کسی نگاه نمیکردند و چشمانشان به سوی بالا بود؛ و کمتر پیش میآمد که به صورت کسی نگاه کنند. حیا حالت مطلوبی است که موجب میشود انسان احترام طرف مقابل را حفظ کند؛ همچنانکه میتواند ریشه بسیاری از صفات خوب دیگر نیز باشد. از همینرو، در این حدیث به عنوان برجستهترین صفت اهل آخرت ذکر شده است.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
پی نوشت ها:
[۱]. بحار الأنوار، ج۷۴، ص: ۲۸.
[۲]. الکافی، ج۲، ص: ۱۰۶، باب الحیاء.
[۳]. همان، ص: ۱۰۷.
[۴]. اعراف(۷) / ۲۲.
[۵]. اعراف(۷) / ۲۳.
[۶]. رک: الأمالی للطوسی، ص ۵۳۴؛ یَا أَبَا ذَرٍّ،... اسْتَحِ مِنَ اللَّهِ، فَإِنِّی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَی الْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ الْمَلَکَیْنِ اللَّذَیْنِ مَعِی.
[۷]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص: ۵۱.
حکومت جهانی مهدوی و اصول آن براساس گزاره های تاریخی و روایی معتبر
حكومت امام مهدي (عج) با تمام حكومت هاي موجود در عالم متفاوت است ؛طبق آنچه از روايات به دست ما رسيده است حكومت حضرت مهدي (عج) داراي ويژگي هاي خاص ذيل مي باشد:
- رعایت عدالت:
در رأس اين حكومت حاكمي معصوم و مقتدر حكمراني مي كند كه در كارهايش هيچ خطا و اشتباهي صورت نمي گيرد و عدالت را به نحو كامل پياده مي كند امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «آن حضرت عدالت را در حق خلق رعايت مي كند[1]».
- فراوانی رزق و روزي
در زمان آن حضرت به جهت اینکه خرد انسان دراوج خود باشد محوریت عقل سبب کاسته شدن مطامع است و اين عاملی است برای کاستن از حرص و طمع تا مردم نيازمند و محتاج نباشند؛ چنانچه از معصوم روايت شده كه: «اموال دنيا (جميع آن،آنچه درون آن و بيرون آن مي باشد) به سوي آن حضرت جمع مي شوند[2]».
در روايت ديگري آمده كه : «در زمان آن حضرت كسي پيدا نمي شود كه مستحق صدقه باشد چون بي نياز است و جميع مؤمنين بي نيازهستند[3]».
- عدالت در داوری
مهمترین مشکل جوامع امروزی مشکلات قضایی وپرحجم ترین پرونده های اجتماعی مربوط به قوه قضائیه است وشلوغ ترین نهادها نیز دستگاه قضاست ؛ این آسیبها اقتضا می کند که مردم چشم به راه قضاوت درست وعدالت باشند ؛ لذا یکی از ویژگی های حکومت مهدوی وجود دستگاه قضائي مقتدر در حكومت اسلامي آن حضرت می باشد كه مجرمان را به سرعت به مجازات مي رساند و باعث كم شدن گناه و فساد مي شود و روايت است كه: «در زمان حكومت حضرت، زنا، شرب خمر، ربا و... از بين مي رود...».[4]
- اوج آگاهی وعقلانيت برای مردم مردم
در این زمان یکی از نشانه های بلوغ عقلی جامعه رشد دینگرایی است به نحوی که مردم احكام اسلام را ياد گرفته و به آن عمل مي كنند در روايت آمده كه: «در زمان حكومت حضرت (عج) مردم به سوي عبادت و ديانت و شرع و نماز جماعت روي مي آورند و...[5]».
با عنايت به چنين شاخصه هايي براي حكومت امام مهدي (عج) مي توان اذعان نمود اگر چه زمينه هاي گناه و فساد در اين عصر بسيار محدود مي شود اما نمي توان گفت گناه و فساد و تباهي ريشه كن مي شود و هيچ كس اقدام به اين كار نمي كند، زيرا اين مسئله با اختيار و تكليف انسان در هر عصري منافات دارد اما با اين وجود نصايح كريمانه امام مهدي (عج) همواره راه را براي گناهكاران و فاسدان مي بندد و كارگزاران ايشان نيز همواره از پارسايان و شايستگان به شمار مي آيند بنابراين چنانچه گناه يا تخلفي صورت پذيرد حضرت با شايستگي با آن ها برخورد نموده و چنانچه شايستگي نصيحت شدن را داشته باشند، حضرت آن ها را نصيحت مي كند و اگر مستحق حد يا تعزير يا هر جريمه ديگري باشد، حضرت با آن ها برخوردي قاطعانه و سازش ناپذير خواهند داشت.
از روايات فراواني مي توان استفاده كرد كه برخورد حضرت با منافقان و كفار و فسادگران قاطعانه مي باشد و بدون هيچ تساهل و تسامحي ريشه فسادگران را بر مي كند و حق را به صاحبان حق برمي گرداند و عدالت را پياده مي کند. در روايات آمده كه:
1.«اشرار را هلاك مي كند و نيكان باقي مي مانند و كسي كه بغض به اهل بيت داشته باشد باقي نمي ماند[6]».
2.«حدود خداوند بر خلق جاري مي شود و خداوند حق را به اهلش بر مي گرداند[7]».
3.«حضرت داخل كوفه مي شود و تمام منافقين را به قتل مي رساند...[8]».
4.«حضرت امر به عدالت مي كند و آن را پياده مي كند و نهي از منكر مي كند و از آن دوري مي كند...[9]».
5.«هنگام قيام قائم ما (عج): به عدالت حكم مي كند و جور رفع مي شود و راهها امن مي شود...[10]».
و بسياري از روايات ديگر كه دال بر اين مطلب است كه حضرت هيچ ظلمي و فسادي را پايدار نمي گذارد و چنانچه در روايت آمده «يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً[11]».
به طور خلاصه می توان گفت اصول حاکم بر ساختار نظام سیاسی و چارچوب کلی حکومت مهدوی براساس نصوص روایی عبارتند از:
1ـ ضرورت الهی بودن حکومت.
2ـ اسلامی بودن قوانین.
3ـ ضرورت مشروعیت الهی مجریان یعنی مجریان قانون باید افراد صالح و لایق باشند.
4ـ توجه به جایگاه مهم مردم به عنوان مبدأ شکل گیری و کارآمدی همه نهادهای حکومتی.
5ـ نظارت دقیق بر عمال حکومت به خاطر خطاپذیری آنان.
ب) تشکیل حکومت در هر جامعه عقلاً مستلزم وجود ساختارها و نهادهائی جهت اداره هر چه کارآمدتر است منتهی ساختارها به مقتضای گستردگی و عدم گستردگی جامعه و نیز مقتضیات زمان و مکان فرق می کند.[12]
پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ به مقتضای شرائط زمان و مکان اقداماتی را برای حکومت اسلامی تدبیر فرمودند :
1ـ تشکیل کادر سیاسی و شورای اداری مدینه که این کار بعد از پایان پيمان دوم صورت گرفت و حضرت یک گروه 12 نفری از نمایندگان خود را در رأس قبایل به عنوان نقباء انتخاب کرد و هر یک را برای اداره امور قبیله خود قرار داد و هر یک از این نمایندگان سه نائب رئیس داشت و پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ برای اداره کل نمایندگان رئیسی تعیین نمودند بدین ترتیب مجموعه شورای سیاسی مدینه از 49 نفر تشکیل می یافت که به امور اقتصادی، اجتماعی و... رسیدگی می کردند و شخص پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در رأس قدرت قرار داشت و تمامی مسائل در نهایت با تصمیم گیری شخص ایشان حل می شد.[13]
2ـ سیاست پیامبر(ص) در اداره امور جامعه بر اساس مشورت می چرخید و خدا او را مأمور به مشورت نموده بود.[14]
3ـ تنظیم ساختار قضائی و تعیین قضات و اعزام آن ها به شهر های مختلف.
5ـ نصب فرمانداران و صدور و ابلاغ بخش نامه های حکومتی.
6ـ تنظیم و اجرای عهد نامه ها و معاهدات بین گروه های مختلف در مدینه و برقراری مؤاخات بین مسلمانان.
7ـ بر اندازی قدرت جمعی مشرکان واعلان برائت از آنان.
این ها نمونه اي از سیره پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ راجع به برقراری حکومت اسلامی است و از روایات[15] بسیاری استفاده می شود که روش حکومت امام زمان همان روش پیامبر اسلام می باشد و ایشان برای پیاده کردن دستورات اسلام قرآن را که قانون اساسی حکومتش می باشد محور قرار داده و می خواهد آرمانی ترین نظام عادلانه را در جهان ایجاد کند نظامی که قانون آن قرآن و مجریان آن 313 نفر به تعداد مجاهدین جنگ بدر و بودجه آن همان ثروت ها و برکاتی است که از آسمان به موقع می بارد و زمین خزائن خود را بیرون می دهد.
همان گونه که ذکر شد اصحاب خاص حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ 313 نفرند لکن در عین حالی که همه آن ها از اولیاء الله هستند دارای یک مقام نیستند بلکه یک نفر از آن ها (حضرت مسیح روح الله) سمت وزیری حضرت را دارد و 12 نفر دیگر که به آن ها نقباء گفته می شود در مرکز حکومت خدمت حضرت هستند و طبیعی است که بر اساس دستور قرآن خیلی از امور را حضرت با مشورت انجام می دهد که در این جا نمونه اي از مشورت حضرت را با یارانش می آوریم:
یکی از یاران حضرت، سفیانی را دستگیر می کند و هنگام نماز عشا او را به نزد حضرت صاحب الامر می آورد امام ـ علیه السلام ـ با اصحاب خاص خود مشورت می کند و آنان به قتل او رأی می دهند و او را می کشند.[16] و از اینجا معلوم می شود که در حکومت حضرت به مسأله مشورت اهمیت داده می شود.
دسته دیگری از اصحاب به «گواهان و ناظران اعمال» خوانده می شوند و مأموریت آن ها نظارت بر عملکرد عمّال حکومت امام زمان و دیگر انسانهاست و بدین وسیله و نیز با استفاده از وسائل و ابزار پیشرفته زندگی در عصر حکومت امام زمان، به گونه اي که عالم مانند کف دست دیده می شود، از تجاوز و انحرافات جلوگیری می شود و این ابزار پیشرفته در خدمت انسان، تقویت ایمان و تربیت بشریت قرار می گیرد. دسته دیگر از اصحاب امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ سمت فرماندهی ارتش، قضاوت، امامت و حکومت بر شهرها را بر عهده دارند.[17]
ما اعتقاد نداریم که حضرت همه کارهای حکومت خویش را با معجزه انجام دهد بلکه با گماردن عمّالی توانمند، مهذب و لایق، کارهایش را به پیش می برد. عمالی که امام صادق ـ علیه السلام ـ در توصیف آنان می فرماید: «نشان سجده بر پیشانی آن ها نقش بسته است آن ها شیران روز و زاهدان شب اند...»[18]
چنین کارگزاران و مهره های لایق را جذب می کند و آن ها را به شهرها می فرستد و به آن ها دستور می دهد که به عدل و احسان عمل نموده و شهر ها را آباد کنند.
با چنین یارانی دستگاه قضائی بیدار و آگاهی را بوجود می آورد که نسبت به مجرمان مراقبت شدید و دقیق دارند و مجرمان نمی توانند از چنگ شان فرار کنند و از عدالت سرباز زنند در چنین عصری برخی[19] از روایات راجع به خود حضرت می گوید ایشان هم طبق قانون دادرسی محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ داوری می کند یعنی هم به موازین ظاهری دادرسی می شود که آن ها عبارتند از اقرار، گواهی گواهان و امثال آن و هم از طرق روانی و علمی برای کشف مجرمان و جنایتکاران استفاده می کند، همان امری که از روایات در مورد داود ـ علیه السلام ـ نقل شده است، که ایشان بر حسب باطن، قضاوت می کرده است و شاهد و گواه نمی خواسته است.
بنابر این حضرت برای تحقق بخشیدن به اهداف انبیاء و اجرای عدالت جهانی هم از توانمند ترین نیروها استفاده می کند و هم خود حضرت بر عمّال و کارگزاران خویش مراقبت شدید دارد.
آری مطابق برخی روایات یکی از علامات و روش های حضرت دقت حساب رسی نسبت به کارگزاران حکومتش است.[20]
روش آن حضرت نسبت به مستکبران و کافران لجوج که قابل هدایت نیستند کشتن و نابود کردن است زیرا بعد از آمدن و رفتن 124هزار پیامبر و اوصیای هر یک، ديگر حجت بر اولین و آخرین نسل بشر تمام شده و دیگر آن روزگار که اولیاء و انبیاء از دم تيغ دشمنان شان بگذرد گذشته است و روزگار موعظه به پایان رسیده است.
[1] . شيخ طوسي، علل الشرايع، قم، مکتبة الحيدرية، ج1، ص161.
[2] . كوراني عاملي، علي، معجم الأحاديث حضرت مهدي (عج)، ج3، ص323، حديث شمارة 866.
[3] . همان، ج5، ص61، ح181.
[4] . باقر شريف قرشي، كتاب حيات امام مهدي (عج)، دارالمؤلف، ص292، (در يك جلد).
[5] . همان، ص292.
[6] . همان، ص292.
[7] . معجم احاديث حضرت مهدي (عج)، همان، ج3، ص410، ح965.
[8] . همان، ج3، ص308، ح847.
[9] . همان، ج5، ص44، ح146.
[10] . همان، ج5، ص61، ح1484.
[11] . همان، ج5، ص337، ح1774.
[12] . دیلمی، احمد، نشر معارف، ، 1381، مقدمه بر مبانی حقوقي کلامی نظام سیاسی در اسلام، ص 149، و علامه طباطبایی، سید محمد حسین، جمع آوری و تنظیم از سید مهدی آیت اللهی، جهان آرا، بی تا، فراز هایي از اسلام، ص 99.
[13] . ابن هشام، سیره النبویه، مطبعه المصطفی، الحلبی، قاهره، 1960، ج 2، ص86.
[14] . شوری / 38، و آل عمران / 159.
[15] . علامه مجلسی، محمد باقر، بیروت، لبنان، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 هـ.ق، بحار، ج 52، ص 291 به بعد.
[16] . کورانی، علی، سازمان تبلیغات، دوم، 1371، عصر ظهور، ص 337.
[17] . شیخ الرئیس، شیخ عباس، قم، عصر ظهور، دوم، 1384، موعود امم، ص 165، و مهدی موعود، ص 983.
[18] . بحار الانوار، ج 52، ص 386.
[19] . بحار، ج 52، ص 291.
[20] . مشرقین، چهارم، 1379، نهج البلاغه خطبه 138 و المهدی الموعود.































