emamian

emamian

اى پيامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى رسالتش را به انجام نرسانده‌اى. و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى‌دارد. بی گمان، خدا گروه كافران را هدايت نمى‌كند.

پنج شنبه, 07 مرداد 1400 16:07

حدیث غدیر

پیامبر اکرم (ص) :

مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِيٍّ مَولاهُ ، اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ ، وعادِ مَن عاداهُ ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ ؛ فَإِنَّهُ مِنّي ، وأنَا مِنهُ ، وهُوَ مِنّي بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسى ، إلّا أنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدي .

«هر كه من مولاى اويم، على مولاى اوست خدايا! دوستدار او را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار و يارى دهنده اش را يار باش و واگذارنده اش را واگذار . او از من است و من از اويم و او براى من به منزله ، هارون براى موسى عليه السلام است ، جز اين كه پيامبرى پس از من نيست».

تفسير العيّاشي : ج ۱ ص ۳۳۲ ح ۱۵۳

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در آخرین دیدار رییس جمهور و دولت دوازدهم با ایشان، با تبریک عید سعید غدیر به عموم مسلمانان به ویژه ملت عزیز ایران، فرصت خدمت به مردم را نعمتی الهی دانستند و گفتند: برای شکر این نعمت باید از همه توان برای پیشبرد اهداف انقلاب استفاده کرد.

رهبر انقلاب اسلامی، حادثه غدیر را از وقایع غیرقابل تردید برشمردند و گفتند: علاوه بر علمای شیعه بویژه علامه امینی که روایت غدیر را از ۱۱۰ نفر از صحابه و با سندهای معتبر نقل کرده، برخی علمای بزرگ و روشنفکران اهل سنت نیز بر غیرقابل تردید بودن این واقعه تأکید کرده‌اند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای سپس خطاب به اعضای دولت دوازدهم گفتند: هر کاری که در جهت خدمت به مردم و با نیت الهی و اخلاص انجام شده باشد، قطعاً در دیوان الهی فراموش شدنی نیست و ذخیره واقعی دوران مسئولیت چنین کارها و تلاش‌هایی است.

ایشان در ارزیابی عملکرد دولت‌ گفتند: عملکرد دولت آقای روحانی در بخش‌های مختلف یکسان نبوده است، در برخی موارد بر طبق انتظارات بود اما در برخی موارد اینگونه نبود.

رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه فرصت خدمت به مردم یک نعمت بزرگ است و باید آن را قدر دانست، خاطرنشان کردند: شکر این نعمت آن است از همه توان برای پیشبرد اهداف انقلاب استفاده شود زیرا ما یک کشور انقلابی هستیم و مردم برای رسیدن به اهداف انقلاب فداکاری زیادی کردند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای لزوم استفاده از تجربه های دولت های یازدهم و دوازدهم در آینده را خاطرنشان کردند و افزودند: یک تجربه بسیار مهم در این دوران عبارت است از بی‌اعتمادی به غرب که آیندگان باید از آن استفاده کنند.

ایشان گفتند: در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمی‌دهد و آنها کمک نمی‌کنند و هرجا که بتوانند ضربه خواهند زد و اگر جایی هم ضربه نمی‌زنند به این دلیل است که نمی‌توانند.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: مطلقاً نباید برنامه‌های داخلی را به همراهی غرب منوط کرد زیرا حتماً شکست خواهد خورد.

حضرت آیت الله خامنه ای خطاب به رئیس جمهور و اعضای دولت افزودند: هر جا که کارها را منوط به غرب و مذاکره با آن و آمریکا کردید ناموفق بودید و هر جا که بدون اعتماد به غرب، حرکت و از آنها قطع امید کردید موفق بودید و پیش رفتید.

ایشان به مذاکرات اخیر وین نیز اشاره کردند و ضمن ابراز رضایت از زحمات دیپلماتها و عملکرد خوب بعضی از آنها در این مذاکرات، گفتند: امریکایی‌ها در این مذاکرات، بر سر موضع عنادآمیز خود محکم ایستادند و یک قدم هم جلو نیامدند.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: امریکایی‌ها در زبان و وعده می‌گویند تحریم‌ها را بر می‌داریم اما تحریم‌ها را برنداشتند و برنمی‌دارند، ضمن آنکه شرط هم می‌گذارند و می‌گویند که باید در همین توافق جمله‌ای بگنجانید که بعداً درباره برخی موضوعات صحبت شود و گرنه توافقی نخواهیم داشت.

حضرت آیت الله خامنه‌ای گفتند: آنها می‌خواهند با گذاشتن این جمله، بهانه‌ای برای دخالت‌های بعدی خود درباره اصل برجام و مسائل موشکی و منطقه‌ای فراهم کنند و اگر ایران حاضر به بحث درباره آنها نشود بگویند توافق را نقض کرده‌اید و توافق، بی‌توافق.

ایشان با تأکید بر اینکه امریکایی‌ها کاملاً ناجوانمردانه و خباثت آلود برخورد می کنند، افزودند: امریکا هیچ ابایی از نقض قول و تعهدات خود ندارد همان‌طور که یکبار توافق را نقض کردند و کاملاً هم بی‌هزینه بود.

حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: اکنون هم که به امریکایی‌ها گفته می‌شود، تضمین دهید که توافق را در آینده نقض نخواهید کرد، می گویند تضمین نمی‌دهیم.

ایشان در جمع بندی این بخش از سخنان خود تأکید کردند: این یک تجربه بسیار مهم  برای دولت و دولتمردان آینده و همچنین برای همه فعالان در صحنه سیاسی است، البته این تجربه همواره از اول انقلاب وجود داشته اما در این دولت بیشتر از گذشته بوده است.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان خطاب به رئیس جمهور و اعضای دولت گفتند: امیدوارم خداوند کمک کند، هر جا که هستید بتوانید به وظایف دینی و انقلابی خود عمل کنید.

پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقای روحانی رئیس‌جمهور با تشکر از حمایت‌ها و هدایت‌های رهبر انقلاب از دولت در طول دوره هشت ساله، گزارشی از اقدامات و فعالیتهای دولت بیان کرد.

آقای روحانی، رشد اقتصادی و کاهش تورم را از جمله دستاوردهای درخشان دولت در سالهای ۹۳ تا ۹۶ دانست و گفت: دشمن با توطئه اقتصادی در سال ۹۷ به‌دنبال فروپاشی اقتصاد و کشور بود که شکست خورد.

رئیس‌جمهور، تشکیل شورای‌عالی هماهنگی اقتصادی در خرداد ۹۷ با دستور رهبر انقلاب اسلامی را از جمله مهمترین کمک‌ها به دولت برشمرد و گفت: در مقابل تحریم نفت و مبادلات بانکی، توانستیم با افزایش تولید در پتروشیمی، صنایع معدنی و فرآورده‌های نفت و گاز، ارز مورد نیاز کشور را تأمین کنیم.

آقای روحانی همچنین به برخی دستاوردهای دولت مانند افزایش برداشت از مخازن نفت و گاز، رشد تولید محصولات کشاورزی، گسترش شبکه ریلی و افزایش تخت‌های بیمارستانی اشاره کرد و گفت: در دو مقطعِ جنگ اقتصادی و کرونا این واقعیت را تجربه کردیم که فقط باید روی پای خود بایستیم و با تکیه به امکانات و ظرفیتهای داخلی، نیازها را برطرف کنیم چرا که هیچ‌کس به ما کمک نکرد و فقط پس از آنکه توانایی ایران در زمینه ساخت واکسن را دیدند، گشایش ناچیزی ایجاد کردند.

بسیاری از بزرگان اهل سنت حدیث غدیر خم را متواتر، صحیح و یقینی دانسته‌اند. ذهبی متوفای 748 ق در کتاب سیر اعلام النبلا جلد14، در ترجمه ابن جریر طبری متوفای 310 ق می‌نویسد: «طبری طرق حدیث غدیر را در چهار جزء جمع کرده که بخشی از آن را من دیدم و به خاطر وسعت روایات موضوع بهت‌زده شده و به وقوع این خبر جزم پیدا کردم.» و هم او در تذکره الحفاظ جلد2 می‌نویسد: «یک جلد از مجلدات طرق حدیث غدیر را که طبری جمع‌آوری کرده دیدم به خاطر وسعت روایاتش مبهوت کار طبری و این حدیث گردیدم.»

آلوسی (1270ق) در کتاب روح المعانی جلد3، از قول ذهبی می‌نویسد: عبارت «من کنت مولاه فعلی مولاه» متواتر است و یقیناً پیامبر آن را گفته است  عبارت "اللهم وال من والاه" نیز زیاده‌ایست که سندی قوی دارد. ابن حجر عسقلانی (م852ق) از بزرگان علم رجال در کتاب فتح الباری جلد7 که در شرح صحیح بخاری نوشته شده، می‌نویسد: حدیث "من کنت مولاه فعلی مولاه" را نسائی و ترمذی نقل کرده‌اند و روایت کثیرالطرق است و بسیاری از اسناد آن صحیح و حسن است. و هم او در کتاب تهذیب التهذیب جلد7 می‌گوید ابن عقده طرق این حدیث را از بیش از هفتاد صحابی جمع کرده است.

ابن حجر هیتمی متوفای 974 ق در کتاب الصواعق المحرقه ج1 می‌نویسد: حدیث غدیر حدیث صحیحی است که شکی در آن نیست و بزرگانی چون ترمذی، نسائی و احمد آن را نقل کرده و طرق آن واقعاً زیاد است؛ از همین رو 16 صحابی بلکه به نقل احمد سی صحابی این حدیث را از پیامبر شنیده‌اند و بسیاری از اسناد آن صحیح و حسن هستند.

ابوحامد امام محمد غزالی متوفای 505 ق، صریح‌تر از دیگران می‌گوید: او در کتاب سرالعالمین و در مجموعه رسائل این گونه اعتراف می‌کند: "و اجمع الجماهیر علی متن الحدیث من خطبته فی یوم عید غدیر خم باتفاق الجمیع وهو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه فقال عمر بخ بخ یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای ومولی کل مولی فهذا تسلیم ورضی وتحکیم ثم بعد هذا غلب الهوی تحب الریاسه وحمل عمود الخلافه وعقود النبوه وخفقان الهوی فی قعقعه الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الأمصار وسقاهم کأس الهوی فعادوا إلی الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا".

او می‌گوید: از خطبه‌های رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) خطبه غدیر خم است که همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر کس من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست او است. خلیفه دوم پس از این فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به علی (علیه السلام) این گونه تبریک گفت: تبریک، تبریک، ای ابوالحسن، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولای دیگری هستی.

این سخن خلیفه دوم حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی (علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب علی (علیه السلام) به رهبری امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها، ایشان تحت تأثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلی تغییر داد و با لشکر کشی‌ها، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌های دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد و از مصادیق این سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قلیلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایی ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله ای کردند. کلام غزالی صراحت در موافقت او در دلالت حدیث متواتر غدیر بر امامت بلافصل حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام دارد.

قبل از غزالی هم برخی از محدثین و علمای اهل سنت دلالت حدیث غدیر بر نصب بلافصل حضرت علی(ع) به امامت و رهبری مسلمین را پس از پیامبر پذیرفته‌اند؛ ابن مردویه اصفهانی متوفای 410ق، در کتاب مناقب، ابونعیم  اصفهانی متوفای 430ق در کتاب النور المشتعل، و حسکانی  متوفای 490ق در کتاب شواهد التنزیل جلد1 بر این امر تصریح دارند.

همچنین ملاعلی قاری متوفای 1014، در کتاب مرقاه المفاتیح، ج 11، جزری شافعی متوفای 833 ق، در کتاب اسنی المطالب، سبط بن جوزی متوفای 654 در کتاب تذکره الخواص،  العجوانی متوفای 1162، در کتاب کشف الخفاء، ج 2، صنعانی متوفای 1182 ق در کتاب سبل السلام، ج 1، الکتانی متوفای 1345 ق، در کتاب نظم المتناثر، ج 1، البانی متوفای 1420 ق، در کتاب السلسله الصحیحه، ج 4، به تواتر حدیث غدیر خم اذعان دارند. در کنار آن علمای فراوان دیگری از اهل سنت به صحت حدیث غدیر اذعان نموده‌اند و لو تصریحی به تواتر نداشته اند.

علامه امینی (ره) در کتاب الغدیر جلد1 اسامی 43 نفر از علما و حفاظ اهل سنت را همراه تصریح آنان به تواتر حدیث غدیر یا صحت سند آن، یا کثیرالطرق بودن حدیث و این که حدیث قابل تشکیک یا نقاش نیست نقل کرده است.

داشتن رژیم غذایی کم کاری تیروئید و مصرف منظم داروهای جایگزین میتواند به کاهش علائم و بهبود وضعیت بیمار کمک کند، ریز مغذی هایی که بری کم کاری تیروئید بسیار مفید هستند شامل ید، سلنیوم و روی هستند، پیروی از رژیم غذایی کم کاری تیروئید به بهبود علائم بیماری و جلوگیری از عوارض آن کمک بسیار زیادی به شما میکند، سعی کنید رژیم غذایی کامل و شامل میوه ها، سبزیجات و پروتئین ها داشته باشید و از مصرف غذاهای فراوری شده پرهیز نمایید.

تأثیر یک رژیم غذایی خوب بر کم‌کاری تیروئید

اگر شما به کم‌کاری تیروئید مبتلا شده باشید، ممکن است وحشت کرده و بسیار ناراحت شوید. ولی شما می‌توانید در طول زندگی خود با ان کنار بیاید. اما نیاز است که شما رژیم غذایی و شیوه زندگی خود را به طور کامل تغییر دهید.

برای جلوگیری از عود علائم کم‌کاری تیروئید، باید یک برنامه آگاهانه و مداوم برای مصرف مواد غذایی روزمره خود داشته باشید. باید از موادی که می‌توانند علائم شمارا شعله ور سازند و فعالیت‌های روزانه شمارا با اختلال روبه رو کنند، دوری نمایید. اگر شما با عزمی راسخ به برنامه رژیم غذایی خود پایبند باشید، هیچ گونه نگرانی در مورد عود علائم نخواهید داشت.1
 

تعداد وعده‌های غذایی توصیه شده برای کم‌کاری تیروئید

از نظر پزشکی ثابت شده است که مصرف وعده‌های غذایی مکرر و کوچک در مقایسه با خوردن غذای زیاد و حجیم در طول روز برای افراد مبتلا به کم‌کاری تیروئید بسیار مناسب تر است. مطالعه ای نشان داده است که خوردن 5 الی 6 وعده غذایی کوچک در روز به کاهش وزن کمک خواهد کرد، همچنین علائم کم‌کاری تیروئید را نیز کاهش می‌دهد. این کار نه تنها به هضم غذا در روده‌ها کمک می‌کند، بلکه سطح انرژی شمارا نیز بالا نگه می‌دارد.

یخچال و کابینت‌های خود را با میان وعده‌های سالم پر کنید و در فواصل زمانی مختلف از خوردنان ها لذت ببرید. این کار نه تنها به حفظ رژیم غذایی شما کمک می‌کند بلکه در ازدست دادن وزن نیز به شما کمک خواهد نمود. زمانی که کوچک‌ترین احساس گرسنگی در شما ایجاد می‌شود، به جای مصرف غذاهای غنی از قند، یک سیب یا موز میل کنید.
 

مواد غذایی مفید برای تیروئید کم کار

تعدادی از ریز مغذی ها برا عملکرد صحیح تیروئید لازم است:
 

ید

ید یک ماده معدنی ضروری برای تولید هورمون های تیروئیدی است، بنابر این در افرادی که دچار کمبود ید هستند خطر ابتلا به کم کاری تیروئید بیشتر است.

کمبود ید بسیار شایع است و تقریبا در یک سوم مردم دنیا دیده میشود، البته این کمبود ید در کشور های کمتر توسعه یافته بیشتر است و در کشور های پیشرفته که از نمک ید دار و غذاهایی دریایی غنی از ید استفاده میکنند این کمبود ید کمتر دیده میشود.

اگر شما به کمبود ید مبتلا هستید از نمک خوراکی ید دار و یا غذاهای غنی از ید مثل غذاهای دریایی و یا غذاهای غنی شده با ید استفاده کنید.

تا زمانی که شما میتوانید ید مورد نیاز بدن خود را از طریق رژیم غذایی تامین کنید مصرف مکمل ید مورد نیاز نیست، تحقیقات نشان داده است که مصرف بیش از اندازه ید میتواند به غده تیروئید آسیب برساند، بنابر این از مصرف بیش از حد این ماده نیز باید خودداری کنید.
 

سلنیوم

سلنیوم برای فعال کردن هورمون های تیروئید مورد استفاده قرار میگیرد به نحوی که بدن بتواند از هورمون های تیروئیدی استفاده کند.

بعلاوه سلنیوم دارای خاصیت آنتی اکسیدانی است که موجب محافظت سلول های تیروئید در برابر اثر مخرب رادیکال های آزاد میشود.

مصرف غذاهای غنی از سلنیوم کمک زیادی به افزایش سطح سلنیوم در بدن شما میکند، از جمله غذاهای غنی از سلنیوم میتوان به بادام برزیلی، ماهی تن، ساردین، تخم مرغ و حبوبات اشاره کرد.

به این نکته مهم باید توجه کنید که از مصرف خودسرانه مکمل سلنیوم باید خودداری کنید و برای مصرف مکمل سلنیوم از کارشناس تغذیه و یا پزشک مشورت بگیرید، میزان زیاد سلنیوم برای بدن سمی است و نباید به صورت خودسرانه مصرف شود.

بایدها و نبایدهای تغذیه ای برای کم کاری تیروئید
 

روی

درست همانند سلنیوم، روی هم به فعالسازی هورمون های تیروئیدی کمک میکند.

مطالعات نشان داده است که روی به تنظیم میزان TSH کمک میکند، TSH یک هورمون است که به غده تیروئید دستور ساخت و ترشح هورمون های تیروئیدی را صادر میکند.

در کشور های پیشرفته کمبود روی شایع نیست و معمولا نیاز روزانه افراد از طریق رژیم غذایی تامین میشود، در هر حال در صورتی که شما به کم کاری تیروئید مبتلا باشید باید میزان بیشتری از منابع روی را در رژیم غذایی کم کاری تیروئید استفاده کنید، از جمله منابع غنی از روی میتوان به گوشت قرمز و گوشت مرغ، مغز ها، حبوبات و صدف اشاره کرد.
 

غذاهای مضر برای تیروئید کم‌کار

پیش از این اشاره شد که رژیم غذایی مناسب برای تیروئید کم‌کار، نبایدهایی هم دارد که در ادامه آنها را خواهید شناخت:
 

گلوتن

حذف این ماده غذایی برای همه توصیه نمی‌شود ولی برخی متخصصان معتقدند غذاهایی که دارای گلوتن هستند مانند چاودار، جو و گندم، سیستم ایمنی بدن را برای حمله به تیروئید تحریک می‌کنند. کاملا مشخص نیست که گلوتن برای تمام افراد مبتلا به تیروئید کم‌کار مضر باشد، اما اگر با حذف چندهفته‌ای حال بیمار بهتر شد باید در رژیم غذایی خود تجدید نظر کند.
 

سویا

می‌دانید که یُد ماده‌ای مهم برای تیروئید است و سویا دارای ترکیبات ایزوفلاون می‌باشد که کارایی یُد را مختل می‌کند؛ تمام مبتلایان به کم‌کاری تیروئید مجبور به ترک سویا نیستند و بیشتر آنها فقط باید میزان مصرف آن را کاهش دهند.
 

سبزی‌های چلیپایی

این نوع سبزیجات دارای آنزیمی هستند به نام گواتروژن که تولید هورمون تیروئید را مختل می‌کند؛ البته این سبزی‌ها مانند گل‌کلم و بروکلی سرشار از مواد مفید دیگر هستند و نباید مصرف آنها را قطع کرد ولی این بیماران نباید هر روز آنها را مصرف کنند.

بایدها و نبایدهای تغذیه ای برای کم کاری تیروئید

نقش ویتامین ها، املاح و مواد معدنی در رژیم غذایی کم کاری تیروئید

ویتامین C برای سوخت و ساز تیروزین (یک اسید آمینه و اجزای تشکیل دهنده پروتئین ) ضروری است. میوه ها منابع سرشار از ویتامین C هستند.

ویتامین E برای متابولیزه کردن سلنیوم نیاز است.

ویتامین B معمولا در مبتلایان به کم کاری تیروئید پایین است هرچند که نقش مهمی در متابولیسم سلول دارد.

غلات سبوس دار ماهی و غذاهای دریایی، تخم مرغ، لبنیات و سبزیجات برگ دار مقدار ویتامین E , B بالایی دارند.

منابع ویتامین A شامل جگر، تخم مرغ، سبزی های سبز رنگ و ماهی های روغنی، میوه های زرد و نارنجی هستند. هرچه میوه ها پر رنگ تر باشد ویتامین بیشتری دارند.

پروتئین و فیبر برای کاهش علائم کم کاری تیروئید مفید هستند. پروتئین در مواد غذایی مثل ماهی، گوشت گاو، تخم مرغ، لبنیات و سبزیجات یافت می شود. منابع خوب فیبر در سبزیجات برگ دار، لوبیا سبز و میوه های مختلف از جمله انجیر، سیب، آلو، مرکبات و غلات و آجیل وجود دارند. نباید فیبرها را در کم کاری تیروئید به مقدار خیلی زیاد مصرف کرد زیرا در تولید هورمون تیروئید اختلال ایجاد می شود.

از مصرف نوشیدنی های کافئین دار و قند های ساده ( شکر، قند و شیرینی جات ) پرهیز کنید. اسید های چرب امگا ۳ که منبع غنی آن ها ماهی های روغنی آب های سرد است در تخفیف علائم کم کاری تیروئید موثر است.

از نمک در پایان پخت غذا استفاده کنید. زیرا ید غذا در هنگام برداشتن درب غذا با بخار خارج می شود. نمک ید دار را در شیشه های غیر شفاف و در تاریکی نگه دارید.4

فشار خون بالا یک وضعیت پزشکی است که سرعت بیشتر از حالت عادی جریان خون در شریان ها را موجب می شود. مسائل مختلفی می توانند بر این پدیده تاثیرگذار باشند و فشار خون را به سطوحی بالقوه خطرناک برسانند.
 

کنترل فشار خون بالا با رژیم غذایی و بدون دارو

اگر شما مشکل فشار خون بالا دارید و دنبال راه هایی برای کنترل فشار خونتان می گردید بعد از اجرای دستورات پزشک انجام تغییراتی در سبک زندگی در درمان و کنترل فشار خون بالا نقش مهمی ایفا می کند.

توجه داشته باشید اگر پزشک شما تشخیص دهد شما نیاز به مصرف دارو دارید نباید از مصرف آن خودداری کرده و همچنین در صورت مصرف دارو برای فشار خون بالا نباید مصرف آن را قطع نمایید و در این شرایط می توانید از این نکات و دستورات در کنار دستورات پزشک استفاده کنید، فقط مراقب باشید تا فشار خون شما بیش از حد کاهش نیابد.

جلوگیری از فشار خون بالا با رژیم غذایی و تغییراتی بسیار ساده
 

وزن و اندازه دور کمر خود را کاهش داده

فشار خون اغلب با افزایش وزن افزایش می یابد. کاهش تنها ۴٫۵ کیلوگرم به شما در کاهش فشار خون کمک می کند.

عموما هرچه بیشتر وزن کم کنید، بیشتر فشار خونتان کاهش می یابد. همچنین کاهش وزن تاثیر دارو های کنترل فشار خون شما را افزایش می دهد.

در کنار کاهش وزن شما باید سایز دور کمر خود را نیز کاهش دهید. حمل وزن زیاد در اطراف کمر خطر افزایش فشار خون را در پی دارد.

دور کمر بیشتر از ۱۰۲ سانتیمتر در مردان و ۸۹ سانتیمتر در زنان خطر افزایش فشار خون را به همراه دارد.
 

مرتب ورزش نمایید

فعالیت جسمانی منظم (حداقل ۳۰ تا ۶۰ دقیقه در بیشتر روزهای هفته) می تواند بسرعت و بعد از مدت کوتاهی فشار خون شما را ۴ تا ۹ (mm Hg) کاهش دهد.

اگر فشار خون شما هنوز به سطح فشار خون بالای هنوز به سطح خطرناک نرسیده و ماکزیمم آن بین ۱۲ تا ۱۳۹ و مینیمم آن بین ۸۰ تا ۸۹ می باشد، ورزش منظم می تواند به کنترل آن کمک کرده و میزان آن را به سطوح ایمن کاهش دهد.

البته توجه داشته باشید نباید همه میزان ورزش تان را به یک روز خاص اختصاص دهید و باید ورزش کردن را در طول هفته تقسیم نمایید چراکه ورزش ناگهانی و شدید می تواند خطرناک باشد.
 

رژیم غذایی سالم

یک رژیم غذایی غنی از غلات کامل، میوه، سبزیجات و لبینات کم چربی و همچنین مصرف کم چربی و عدم استفاده از چربی های اشباع و کلسترول می تواند فشار خون را تا سطح ۱۴ mm Hg کاهش دهد. این برنامه غذایی بنام اهداف غذایی برای توقف پرفشاری خون (DASH) نامیده می شود.

بعضی از اجزاء این رژیم غذایی شامل

اضافه کردن یک بشقاب سبزیجات در ناهار و شام

استفاده از میوه جات در هنگام ناهار و شامل و یا بعنوان میان وعده

فقط نصف میزانی که تا الان کره، سس سالاد استفاده میکردید، مصرف نمایید و از چاشنی های بدون چربی و یا کم چربی استفاده کنید.

از لبنیات کم چربی استفاده نمایید.

مصرف گوشت را محدود به ۳۰۰ گرم در روز نموده و سعی در مصرف رژیم های گیاهی نمایید.

از سبزی و حبوبات بیشتری در خوراکی های خود استفاده نمایید.

بجای میان وعده های معمول (چیپس، پفک و …) از میان وعده های سالم همچون آجیل، کشمش و مویز، مسات کم چربی و یا بدون چربی، پاپ کرن (ذرت بو داده) بدون نمک و کره و سبزیجات و میوه جات خام استفاده نمایید.

مصرف نمک را کاهش داده و برچسب روی خوراکی ها را به منظور بررسی میزان سدیم آنها بخوانید. چرا که مصرف سدیم در افراد پرفشار باید بین ۲۳۰۰ تا ۱۵۰۰ میلی گرم در روز (حدود یک قاشق چای خوری نمک) باشد.

از غلات کامل و حاوی سبوس بجای انواع سفید آنها استفاده نمایید.

میزان مصرف پروتئین را محدود کنید (۱۸ درصد کل کالری دریافتی شما) و این میزان پروتئین را از منابع خوب آن همچون ماهی، مرغ پوست کنده و سویا که منابع خوب پروتئین هستند دریافت نمایید.

سیگار را ترک کرده و از دود سیگار دیگران هم اجتناب نمایید. بعلاوه همه خطرات موجود در سیگار نیکوتین موجود در سیگار و سایر محصولات توتون و تنباکو فشار خون افراد را ۱۰ mm Hg و یا حتی بیشتر تا یک ساعت بعد از مصرف سیگار افزایش می دهد.

سیگار کشیدن در طول روز باعث بالا ماندن فشار خون شما به طور مداوم گردد. همچنین دود سیگار دیگران هم خطرناک بوده و استنشاق دود سیگار دیگران می تواند باعث ابتلا به بیماری های قلبی و افزایش فشار خون افراد گردد.

جلوگیری از فشار خون بالا با رژیم غذایی و تغییراتی بسیار ساده
 

قطع مصرف کافئین

نقش کافئین برروی فشار خون هنوز کاملا معلوم نیست. نوشیدن نوشیدنی های کافئین دار می تواند بطور موقت و یا دائم فشار خون شما را افزایش دهد.

برای آزمایش اینکه بدن فشارون شما با کافئین مرتبط است یا خیر، بعد از ۳۰ دقیقه از مصرف قهوه و یا سایر خوراکی های کافئین دار فشار خون خود را چک کنید. اگر فشار خون شما ۵ تا ۱۰ شماره افزایش یافته بود پس شما احتمالا به اثرات افزایش دهنده فشار خون کافئین حساسیت دارید.
 

استرس خود را کاهش دهید

استرس و اضطراب می تواند بطور موقت فشار خون شما را افزایش دهد. مدتی را پیدا کردن بدلایل افزایش استرس خود اختصاص دهید.

زمانیکه دلایل افزایش استرس خود را یافتید شروع به پیدا کردن راهی برای کاهش استرس نمایید.

اگر نمی توانید عوامل استرس زا را از بین ببرید پس از راههایی برای کنار آمدن با آن استفاده نمایید.

عبادت، تنفس عمیق، ماساژ، یوگا و مدیتیشن می تواند به شما در کاهش استرس کمک کند.

اگر هیچکدام از این راهها کافی نبود به یک مشاور برای کنترل استرس خود مراجعه نمایید.
پنج شنبه, 07 مرداد 1400 10:03

راهکارهایی برای کم تر عرق کردن

عرق یک محلول نمکی ضعیف است که توسط غدد عرق اکرین ایجاد می شود. این غدد در سرتاسر بدن توزیع شده اند اما زیر بغل بیشتر عرق میکند. عرق کردن فرآیندی طبیعی است که دمای درونی بدن را به ویژه هنگام ورزش و یا در هوای گرم، تنظیم می کند. در مطلب زیر راهکارهایی برای مقابله با عرق زیر بغل ارائه داده ایم.

عرق زیر بغل ناشی از چیست؟

عرق کردن در یک روز گرم تابستانی یا عرق کردن بعد از خوردن یک نوشیدنی داغ کاملاً قابل پیش‌بینی است.

اما زمانی که در اتاق هستید با وجود اینکه هوای اتاق سرد است زیر بغلتان به‌طور ناگهانی شروع به تعریق می‌کند، قطعاً برایتان سؤال پیش می‌آید که این عرق زیر بغل ناشی از چیست؟

علاوه بر اینکه ورزش، گرما، خوردن نوشیدنی خاص و یا محیط در تعریق بدن مؤثر است عوامل دیگری نیز وجود دارند که سبب عرق کردن زیاد زیر بغل می‌شوند.
 

موارد زیر از دیگر علل تعریق زیاد زیر بغل به شمار می‌آیند

 

1. کافئین

۹۰ درصد مردم جهان به‌نوعی کافئین مصرف می‌کنند. طبق اداره غذا و داروی ایالات‌متحده آمریکا ۸۰ درصد از بزرگ‌سالان آمریکایی روزانه کافئین مصرف می‌کنند.

کافئین مغز و سیستم عصبی را تحریک می‌کند و سبب تعریق می‌شود.

حتی دمای نوشیدنی کافئینی شما نیز ممکن است سبب افزایش دمای بدن شما شده و به‌طور ناگهانی موجب تعریق زیاد زیر بغل شود.
 

2. شرایط پزشکی

هایپرهیدروزیس یک وضعیت پزشکی است که سبب تعریق در یک ناحیه خاص از بدن می‌شود.

اما در ادامه پاسخ به این سؤال که عرق زیر بغل ناشی از چیست می‌توان گفت که علاوه بر هایپرهیدروزیس، مشکلات بزرگ‌تری مانند اختلال در غده تیروئید، دیابت، عفونت، عوارض جانبی داروها و یا موارد دیگر می‌توانند سبب تعریق زیاد زیر بغل شوند.
 

3. قرار گرفتن در شرایط استرس‌زا

موقعیت‌های اضطراب برانگیز مانند اولین مصاحبه شغلی، سخنرانی عمومی و یا ملاقات با افراد جدید برای اولین بار، می‌تواند سبب تعریق زیاد بدن شود.

درواقع بدنتان برای مبارزه با استرس ناشی از قرار گرفتن در این موقعیت‌ها شروع به تعریق می‌کند.
 

4. رژیم غذایی

علاوه بر کافئین هر آن چیزی که می‌خورید می‌تواند اثر مهمی در بدنتان گذاشته و غدد تعریقتان را تحریک کند. ادویه‌های تند مثل کاری، دسرهای شیرین و حتی شکلات می‌توانند سیستم عصبی شما را تحریک کرده و سبب تعریق زیاد زیر بغل شوند.

راهکارهایی برای کم تر عرق کردن
 

رژیم غذایی برای کمتر عرق کردن

 

1. آب

اگر بیش از اندازه عرق می کنید احتمالا به اندازه کافی آب نمی نوشید.

اگر بدن شما بتواند به درستی هیدراته شود نیازی ندارد تا به سختی کار کند تا دمای بدن را تنظیم کند.

بنابر این کار کمتر بدن مساوی با کمتر عرق کردن است. راه حلی ساده اما بسیار موثر!
 

2. شیر کم چرب یا بدون چربی

موافقم که نوشیدن شیر پرچرب و کامل بسیار لذت بخش است اما متاسفانه این نوع شیر باعث تعریق می گردد.

بنابراین اگر می خواهید کمتر عرق کنید شیر کم چرب و یا بدون چربی مصرف کنید.

در روز 3 لیوان شیر برای کم کردن تعریق استفاده کنید.


3. غذاهای غنی از کلسیم

کلسیم مانند دیگر مواد مغذی برای حفظ سلامتی بدن ضروری است. اما جالب است بدانید که مصرف غذاهای حاوی کلسیم عرق ریزی را کم می کند.

با خوردن غذاهای حاوی کلسیم تجهیزات لازم برای تعدیل درجه حرارت بدن فراهم شده و بدن نیازی به تلاش زیادی برای این کار ندارد، بنابراین تعریق کمتر می شود.

ماست کم چرب، پنیر چدار، پنیر، بادام، لوبیا پخته، کلم پیچ و خربزه و … حاوی مقادیر زیادی کلسیم هستند.
 

4. میوه و سبزیجات

خوردن یک رژیم سالم و متعادل راز حفظ سلامتی بدن است.

علاوه بر این که میوه و سبزیجات غنی از ویتامین و فیبر و آب هستند و کمک به هضم غذای دریافتی کرده در حفظ تناسب اندام ضروری می باشند، همچنین به علت کمک به هیدراته شدن بدن میزان عرق را نیز کم می کنند. بنابر این حتما در رژیم غذایی تان میوه و سبزیجات را به حد کافی بگنجانید.
 

5. روغن زیتون

حتما می دانید که هر جا صحبتی از سلامتی در میان است معمولا رد پای روغن زیتون هم در ان جا وجود دارد!

روغن زیتون اصل بخورید! بسیاری از روغن های بازاری تقلبی هستند.

همانطور که قبلا بارها اشاره کرده ایم هر چه بدن سخت تر برای هضم برخی مواد غذایی تلاش کند میزان عرق هم بیشتر می شود.

روغن زیتون در دستگاه گوارش بدن به هضم غذا کمک شایانی می کند. علاوه بر این موجب تنظیم فشار خون و پایین آمدن کلسترول خون نیز می شود.

هر چه زودتر روغن زیتون و روغن های گیاهی را وارد رژیم غذایی تان کنید تا بدن و قلبی سالم را برای خودتان به ارمغان بیاورید!
 

6. ویتامین B

ویتامین B یک ویتامین فوق العاده ضروری برای بدن انسان است. اگر بدن انسان را به یک ماشین تشبیه کنیم می توانیم بگوییم ویتامین B در بدن انسان نقش روغن موتور را ایفا می کند. اگر روغن موتور در ماشین نباشد و یا به موقع تعویض نشود ماشین به شدت آسیب خواهد دید.

کمبود ویتامین B نیز دقیقا همین بلا را بر سر بدن می آورد. این ویتامین ارزشمند موجب سهولت ارتباطات اعصاب و عملکردهای متابولیک بدن می شود.

بنابراین اگر این ویتامین حیاتی در بدن باشد دیگر نیازی به تلاش بیش از حد برای کاردکرد مناسب وجود ندارد و این به نوبه خود موجب کاهش تعریق می شود

عوارض کمبود ویتامین B در بدن را جدی بگیرید و به منابع غنی از این ویتامین چنگ بزنید.

غلات سبوس دار، پروتئین و سبزیجات از منابع این ویتامین ارزشمند به شمار می آیند.

اگر تصمیم دارید که از شر عرق کردن های بی اندازه رها شوید سعی کنید که این تغییرات ساده در رژیم غذایی تان را اعمال کنید.

اگر تمام این موارد را رعایت می کنید ولی همچنان بیش از اندازه عرق می کنید به پزشک مراجعه کنید.

راهکارهایی برای کم تر عرق کردن
 

سه راه حل برای متوقف کردن عرق زیربغل

در مطلب زیر راههایی بیان می کنیم، که به توقف عرق کردن و یا کم کردن آن کمک می نماید.
 

راه حل اول – استفاده از ضدعرق یا antiperspirant

برای کنترل عرق زیربغل با این روش باید از ضدعرق ها (antiperspirant) با کیفیت به شما در توقف و یا کنترل عرق زیر بغل کمک می نماید.

این محصولات حاوی یک ماده شیمیایی بنام آلومینیوم کلراید هگزاهیدارت (aluminum chloride hexahydrate) بوده و به توقف عرق کمک می نمایند.

مقداری مساوی از محلول آلومینیوم کلراید و الکل اتیلیک را هرشب قبل از خواب زیربغل خود بمالید.
 

راه حل دوم – استفاده از داروهای و محلول های طبیعی

 

1. استفاده از جوش شیرین بهمراه دئودورانت های حاوی آلومینیوم کلراید

جوش شیرین زمانیکه با عرق بدن مخلوط می شود، گاز تولید کرده و به تبخیر عرق کمک می کند. جوش شیرین را با آب مخلوط کرده تا زمانیکه به یک محلول سفت مانند خمیردندان تبدیل شود.

ترکیب فوق الذکر را زیر بغل خود بمالید، و بگذارید ۲۵ دقیقه زیربغل شما بماند،بعد از این مدت محلول مالیده شده را با آب پاک نمایید.

از این درمان برای مدتی استفاده کنید، تا بدنتان به سریع تر خشک کردن عرق کمک نماید.
 

2. از سرکه سیب استفاده نمایید

اگر موهای زیربغلتان بلند است، آنرا اصلاح نمایید و سپس سرکه را برروی زیربغل بمالید.

سرکه راه خود را به سمت روزنه های زیربغل باز می نماید و باکتری تولید کننده بوی طبیعی زیربغل را خنثی می نماید و درنتیجه حالتی در زیربغل ایجاد شده که در آن زیربغل کم تر عرق کرده و خشک تر باقی می ماند.

با سرکه ای که زیربغل مالیده اید، بخوابید و صبح که بیدار شدید سرکه را با آب و صابون از زیربغل خود پاک نمایید.
 

3. سایر محلول های طبیعی

قبل از خواب زیربغل خود آبلیمو بمالید.

روزانه ۱۵ دقیقه تفاله گوجه فرنگی زیربغل خود مالیده و بعد پاک نمایید و اینکار را برای چندهفته تکرار کنید.

خمیری از گردو و اکالیپتوس درست کرده و زیربغل خود بمالید.

هرروز چای مریم گلی بنوشید.

نمک زیربغل خود بمالید و بگذارید برای بیست دقیقه باقی بماند . سپس آنرا شسته و همه نمک را پاک نمایید.
 

راه حل سوم – درمان های پزشکی

 

1. درمان با بوتاکس

تزریق بوتاکس زمانی انجام می شود که هیچ راه درمان دیگری برای عرق زیربغل وجود ندارد چراکه این درمان هم گران بوده و هم ممکن است دردناک باشد.
 

2. درمان با یونتوفورزیس (iontophoresis)

این درمان چندبار در هفته و با استفاده از یک دستگاه الکتریکی استفاده می شود، توجه کنید که این درمان، درمانی موقتی می باشد.
 

3. درمان دارویی

در این روش پزشک برای شما داروهای آنتی کولینرژیک از جمله روبینول تجویز کرده، که برای درمان تعریق زیاد مورد استفاده قرار می گیرد.

این داروهای می توانند باعث خشکی دهان و تاری دید شوند، خیلی از افراد بدلیل اثرات جانبی این داروها تا آنجا که ممکن است از این روش استفاده نمی نمایند.

"علی بن محمد" مشهور به امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. ایشان از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۳ سال، امامت را به عهده داشتند.

امام هادی با چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل همزمان بودند و بیشتر سال‌های امامت را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسی گذراندند.

از امام هادی(ع) احادیثی در امور اعتقادی، تفسیر، فقه و اخلاق روایت شده و بخشی از آنها درباره مباحث کلامی همچون تشبیه و تنزیه و جبر و اختیار است. زیارت جامعه کبیره و غدیریه از امام دهم شیعیان نقل شده است.

امام هادی(ع) به واسطه جمعی از وکیلان که سازمان وکالت خوانده می‌شد، با شیعیان ارتباط داشتند. عبدالعظیم حسنی، عثمان بن سعید، ایوب بن نوح، حسن بن راشد و حسن بن علی ناصر، از اصحاب او به شمار آمده‌اند.
مزار امام هادی در سامرا است که به دلیل دفن وی و فرزندش امام حسن عسکری(ع)، حرم عسکریین خوانده می‌شودو  از زیارتگاه‌های شیعیان در عراق است.

حرم عسکریین در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ش طی حملات تروریستی تخریب شد. ستاد عتبات عالیات ایران از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۴ش آن را بازسازی کرده است.

 

محور زیارت غدیریه ، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضائل امام علی(ع) است. هرچند زیارت غدیریه را در هر موقع از سال از نزدیک و دور می‌توان خواند، ولی سفارش شده به‌ویژه در روز غدیر خوانده شود.

در  غدیریه زیارت  به ماجرای فدک، بیزاری از دشمنان ولایت و برائت از قاتلان امام حسین(ع) و شهادت عمّار، شهادت حضرت علی(ع)و شهادت سیدالشّهدا اشاره شده است.

متن عربی و ترجمه آن:

(السَّلامُ عَلَی مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ وَ صَفْوَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَمِینِ اللَّهِ عَلَی وَحْیِهِ وَ عَزَائِمِ أَمْرِهِ وَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا اسْتُقْبِلَ وَ الْمُهَیْمِنِ عَلَی ذَلِکَ کُلِّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ السَّلامُ عَلَی أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ وَارِثَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ وَ وَلِیَّ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ مَوْلایَ وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ سَفِیرَهُ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ عَلَی عِبَادِهِ .

 

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دِینَ اللَّهِ الْقَوِیمَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ وَ عَنْهُ یُسْأَلُونَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ آمَنْتَ بِاللَّهِ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ وَ صَدَّقْتَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ مُکَذِّبُونَ وَ جَاهَدْتَ [فِی اللَّهِ‏] وَ هُمْ مُحْجِمُونَ [مُجْمِحُونَ‏] وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا لَهُ الدِّینَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ وَ یَعْسُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِیُّهُ وَ وَارِثُ عِلْمِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَی شَرْعِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی أُمَّتِهِ،وَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ صَدَّقَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَی نَبِیِّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ مَا أَنْزَلَهُ فِیکَ فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ أَوْجَبَ عَلَی أُمَّتِهِ فَرْضَ طَاعَتِکَ وَ وِلایَتِکَ وَ عَقَدَ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ لَکَ وَ جَعَلَکَ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ کَذَلِکَ ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعَالَی عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَ لَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَی فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَ کَفَی بِکَ شَهِیدا وَ حَاکِما بَیْنَ الْعِبَادِ فَلَعَنَ اللَّهُ جَاحِدَ وِلایَتِکَ بَعْدَ الْإِقْرَارِ وَ نَاکِثَ عَهْدِکَ بَعْدَ الْمِیثَاقِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی مُوفٍ لَکَ بِعَهْدِهِ وَ مَنْ أَوْفَی بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهِ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرا عَظِیما

 

وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الْحَقُّ الَّذِی نَطَقَ بِوِلایَتِکَ التَّنْزِیلُ وَ أَخَذَ لَکَ الْعَهْدَ عَلَی الْأُمَّةِ بِذَلِکَ الرَّسُولُ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَ عَمَّکَ وَ أَخَاکَ الَّذِینَ تَاجَرْتُمُ اللَّهَ بِنُفُوسِکُمْ ،فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدا عَلَیْهِ حَقّا فِی التَّوْرَیةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ أَشْهَدُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّ الشَّاکَّ فِیکَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِینِ وَ أَنَّ الْعَادِلَ بِکَ غَیْرَکَ عَانِدٌ [عَادِلٌ‏] عَنِ الدِّینِ الْقَوِیمِ الَّذِی ارْتَضَاهُ لَنَا رَبُّ الْعَالَمِینَ وَ أَکْمَلَهُ بِوِلایَتِکَ یَوْمَ الْغَدِیرِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْمَعْنِیُّ بِقَوْلِ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیما فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ أَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِوَاکَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عَادَاکَ.

 

اللَّهُمَّ سَمِعْنَا لِأَمْرِکَ وَ أَطَعْنَا وَ اتَّبَعْنَا صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ فَاهْدِنَا رَبَّنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا إِلَی طَاعَتِکَ وَ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاکِرِینَ لِأَنْعُمِکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَزَلْ لِلْهَوَی مُخَالِفا وَ لِلتُّقَی مُحَالِفا وَ عَلَی کَظْمِ الْغَیْظِ قَادِرا وَ عَنِ النَّاسِ عَافِیا غَافِرا وَ إِذَا عُصِیَ اللَّهُ سَاخِطا وَ إِذَا أُطِیعَ اللَّهُ رَاضِیا وَ بِمَا عَهِدَ إِلَیْکَ عَامِلا رَاعِیا لِمَا اسْتُحْفِظْتَ حَافِظا لِمَا اسْتُودِعْتَ مُبَلِّغا مَا حُمِّلْتَ مُنْتَظِرا مَا وُعِدْتَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا اتَّقَیْتَ ضَارِعا وَ لا أَمْسَکْتَ عَنْ حَقِّکَ جَازِعا وَ لا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجَاهَدَةِ غَاصِبِیکَ [عَاصِیکَ‏] نَاکِلا وَ لا أَظْهَرْتَ الرِّضَی بِخِلافِ مَا یُرْضِی اللَّهَ مُدَاهِنا وَ لا وَهَنْتَ لِمَا أَصَابَکَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ،وَ لا ضَعُفْتَ وَ لا اسْتَکَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّکَ مُرَاقِبا مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ تَکُونَ کَذَلِکَ بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّکَ وَ فَوَّضْتَ إِلَیْهِ أَمْرَکَ وَ ذَکَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّکَرُوا وَ وَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَ خَوَّفْتَهُمُ اللَّهَ فَمَا تَخَوَّفُوا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ

 

حَتَّی دَعَاکَ اللَّهُ إِلَی جِوَارِهِ وَ قَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیَارِهِ وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَکَ الْحُجَّةَ بِقَتْلِهِمْ إِیَّاکَ لِتَکُونَ الْحُجَّةُ لَکَ عَلَیْهِمْ مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا وَ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ صَابِرا وَ جُدْتَ بِنَفْسِکَ مُحْتَسِبا وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ مَا اسْتَطَعْتَ مُبْتَغِیا مَا عِنْدَ اللَّهِ رَاغِبا فِیمَا وَعَدَ اللَّهُ لا تَحْفِلُ بِالنَّوَائِبِ وَ لا تَهِنُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ،وَ لا تَحْجِمُ عَنْ مُحَارِبٍ أَفِکَ مَنْ نَسَبَ غَیْرَ ذَلِکَ إِلَیْکَ وَ افْتَرَی بَاطِلا عَلَیْکَ وَ أَوْلَی لِمَنْ عَنَدَ عَنْکَ لَقَدْ جَاهَدْتَ فِی اللَّهِ حَقَّ الْجِهَادِ وَ صَبَرْتَ عَلَی الْأَذَی صَبْرَ احْتِسَابٍ وَ أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ صَلَّی لَهُ وَ جَاهَدَ وَ أَبْدَی صَفْحَتَهُ فِی دَارِ الشِّرْکِ وَ الْأَرْضُ مَشْحُونَةٌ ضَلالَةً وَ الشَّیْطَانُ یُعْبَدُ جَهْرَةً

 

وَ أَنْتَ الْقَائِلُ لا تَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعا لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعا اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَی الْأُولَی فَزَهِدْتَ وَ أَیَّدَکَ اللَّهُ وَ هَدَاکَ وَ أَخْلَصَکَ وَ اجْتَبَاکَ فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُکَ وَ لا اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُکَ وَ لا تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُکَ وَ لا ادَّعَیْتَ وَ لا افْتَرَیْتَ عَلَی اللَّهِ کَذِبا وَ لا شَرِهْتَ إِلَی الْحُطَامِ وَ لا دَنَّسَکَ الْآثَامُ وَ لَمْ تَزَلْ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ یَقِینٍ مِنْ أَمْرِکَ تَهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ أَشْهَدُ شَهَادَةَ حَقٍّ،وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَمَ صِدْقٍ أَنَّ مُحَمَّدا وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ سَادَاتُ الْخَلْقِ وَ أَنَّکَ مَوْلایَ وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَّکَ عَبْدُ اللَّهِ وَ وَلِیُّهُ وَ أَخُو الرَّسُولِ وَ وَصِیُّهُ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّهُ الْقَائِلُ لَکَ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ مَا آمَنَ بِی مَنْ کَفَرَ بِکَ وَ لا أَقَرَّ بِاللَّهِ مَنْ جَحَدَکَ وَ قَدْ ضَلَّ مَنْ صَدَّ عَنْکَ وَ لَمْ یَهْتَدِ إِلَی اللَّهِ وَ لا إِلَیَّ مَنْ لا یَهْتَدِی بِکَ وَ هُوَ قَوْلُ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا ثُمَّ اهْتَدَی إِلَی وِلایَتِکَ مَوْلایَ فَضْلُکَ لا یَخْفَی وَ نُورُکَ لا یُطْفَأُ [لا یُطْفَی‏] وَ أَنَّ مَنْ جَحَدَکَ الظَّلُومُ الْأَشْقَی مَوْلایَ أَنْتَ الْحُجَّةُ عَلَی الْعِبَادِ وَ الْهَادِی إِلَی الرَّشَادِ وَ الْعُدَّةُ لِلْمَعَادِ مَوْلایَ لَقَدْ رَفَعَ اللَّهُ فِی الْأُولَی مَنْزِلَتَکَ وَ أَعْلَی فِی الْآخِرَةِ دَرَجَتَکَ وَ بَصَّرَکَ مَا عَمِیَ عَلَی مَنْ خَالَفَکَ وَ حَالَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ مَوَاهِبِ اللَّهِ لَکَ،

 

فَلَعَنَ اللَّهُ مُسْتَحِلِّی الْحُرْمَةِ مِنْکَ وَ ذَائِدِی الْحَقِّ عَنْکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذِینَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِیهَا کَالِحُونَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا أَقْدَمْتَ وَ لا أَحْجَمْتَ وَ لا نَطَقْتَ وَ لا أَمْسَکْتَ إِلا بِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ قُلْتَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ نَظَرَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قُدْما فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلا أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی وَ أُعْلِمُکَ أَنَّ مَوْتَکَ وَ حَیَاتَکَ مَعِی وَ عَلَی سُنَّتِی فَوَ اللَّهِ مَا کَذِبْتُ وَ لا کُذِبْتُ وَ لا ضَلَلْتُ وَ لا ضُلَّ بِی وَ لا نَسِیتُ مَا عَهِدَ إِلَیَّ رَبِّی وَ إِنِّی لَعَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی بَیَّنَهَا لِنَبِیِّهِ وَ بَیَّنَهَا النَّبِیُّ لِی وَ إِنِّی لَعَلَی الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْفِظُهُ لَفْظا صَدَقْتَ وَ اللَّهِ وَ قُلْتَ الْحَقَّ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاکَ وَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ یَقُولُ :

 

(هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وِلایَتَکَ وَ أَنْتَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ وَ الذَّابُّ عَنْ دِینِهِ وَ الَّذِی نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضِیلِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرا عَظِیما دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورا رَحِیما)

 

وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی :(أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ .الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ )

 

أَشْهَدُ أَنَّکَ الْمَخْصُوصُ بِمِدْحَةِ اللَّهِ الْمُخْلِصُ لِطَاعَةِ اللَّهِ لَمْ تَبْغِ بِالْهُدَی بَدَلا وَ لَمْ تُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ أَحَدا وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی اسْتَجَابَ لِنَبِیِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِیکَ دَعْوَتَهُ ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهَارِ مَا أَوْلاکَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاءً لِشَأْنِکَ وَ إِعْلانا لِبُرْهَانِکَ وَ دَحْضا لِلْأَبَاطِیلِ وَ قَطْعا لِلْمَعَاذِیرِ فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفَاسِقِینَ وَ اتَّقَی فِیکَ الْمُنَافِقِینَ أَوْحَی إِلَیْهِ رَبُّ الْعَالَمِینَ :( یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ )

 

فَوَضَعَ عَلَی نَفْسِهِ أَوْزَارَ الْمَسِیرِ وَ نَهَضَ فِی رَمْضَاءِ الْهَجِیرِ فَخَطَبَ وَ أَسْمَعَ وَ نَادَی فَأَبْلَغَ ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقَالَ هَلْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَی فَقَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا بَلَی فَأَخَذَ بِیَدِکَ وَ قَالَ :«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».

 

فَمَا آمَنَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیکَ عَلَی نَبِیِّهِ إِلا قَلِیلٌ وَ لا زَادَ أَکْثَرَهُمْ غَیْرَ تَخْسِیرٍ وَ لَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی فِیکَ مِنْ قَبْلُ وَ هُمْ کَارِهُونَ:( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ).

 

اللَّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هَذَا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ فَالْعَنْ مَنْ عَارَضَهُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَذَّبَ بِهِ وَ کَفَرَ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ أَوَّلَ الْعَابِدِینَ وَ أَزْهَدَ الزَّاهِدِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ صَلَوَاتُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ أَنْتَ مُطْعِمُ الطَّعَامِ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینا وَ یَتِیما وَ أَسِیرا لِوَجْهِ اللَّهِ لا تُرِیدُ مِنْهُمْ جَزَاءً وَ لا شُکُورا وَ فِیکَ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی:( وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)

 

وَ أَنْتَ الْکَاظِمُ لِلْغَیْظِ وَ الْعَافِی عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ وَ أَنْتَ الصَّابِرُ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ وَ أَنْتَ الْقَاسِمُ بِالسَّوِیَّةِ وَ الْعَادِلُ فِی الرَّعِیَّةِ وَ الْعَالِمُ بِحُدُودِ اللَّهِ مِنْ جَمِیعِ الْبَرِیَّةِ وَ اللَّهُ تَعَالَی أَخْبَرَ عَمَّا أَوْلاکَ مِنْ فَضْلِهِ بِقَوْلِهِ:( أَ فَمَنْ کَانَ مُؤْمِنا کَمَنْ کَانَ فَاسِقا لا یَسْتَوُونَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَی نُزُلا بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ )

 

وَ أَنْتَ الْمَخْصُوصُ بِعِلْمِ التَّنْزِیلِ وَ حُکْمِ التَّأْوِیلِ وَ نَصِّ الرَّسُولِ وَ لَکَ الْمَوَاقِفُ الْمَشْهُودَةُ وَ الْمَقَامَاتُ الْمَشْهُورَةُ وَ الْأَیَّامُ الْمَذْکُورَةُ یَوْمَ بَدْرٍ وَ یَوْمَ الْأَحْزَابِ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزَالا شَدِیدا وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلا غُرُورا.

 

وَ إِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلا فِرَارا وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ لَمَّا رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلا إِیمَانا وَ تَسْلِیما فَقَتَلْتَ عَمْرَهُمْ وَ هَزَمْتَ جَمْعَهُمْ وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرا وَ کَفَی اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَ کَانَ اللَّهُ قَوِیّا عَزِیزا وَ یَوْمَ أُحُدٍ إِذْ یُصْعِدُونَ وَ لا یَلْوُونَ عَلَی أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوهُمْ فِی أُخْرَاهُمْ وَ أَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ الْمُشْرِکِینَ عَنِ النَّبِیِّ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ حَتَّی رَدَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَی عَنْکُمَا خَائِفِینَ وَ نَصَرَ بِکَ الْخَاذِلِینَ

 

وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ عَلَی مَا نَطَقَ بِهِ التَّنْزِیلُ:« إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئا وَ ضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ » وَ الْمُؤْمِنُونَ أَنْتَ وَ مَنْ یَلِیکَ وَ عَمُّکَ الْعَبَّاسُ یُنَادِی الْمُنْهَزِمِینَ: یَا أَصْحَابَ سُورَةِ الْبَقَرَةِ یَا أَهْلَ بَیْعَةِ الشَّجَرَةِ حَتَّی اسْتَجَابَ لَهُ قَوْمٌ قَدْ کَفَیْتَهُمُ الْمَئُونَةَ وَ تَکَفَّلْتَ دُونَهُمُ الْمَعُونَةَ فَعَادُوا آیِسِینَ مِنَ الْمَثُوبَةِ رَاجِینَ

 

وَعْدَ اللَّهِ تَعَالَی بِالتَّوْبَةِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ : «ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَلَی مَنْ یَشَاءُ » وَ أَنْتَ حَائِزٌ دَرَجَةَ الصَّبْرِ فَائِزٌ بِعَظِیمِ الْأَجْرِ وَ یَوْمَ خَیْبَرَ إِذْ أَظْهَرَ اللَّهُ خَوَرَ الْمُنَافِقِینَ وَ قَطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ« وَ لَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَ کَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولا »مَوْلایَ أَنْتَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ وَ الْمَحَجَّةُ الْوَاضِحَةُ وَ النِّعْمَةُ السَّابِغَةُ وَ الْبُرْهَانُ الْمُنِیرُ فَهَنِیئا لَکَ بِمَا آتَاکَ اللَّهُ مِنْ فَضْلٍ وَ تَبّا لِشَانِئِکَ ذِی الْجَهْلِ شَهِدْتَ مَعَ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَمِیعَ حُرُوبِهِ وَ مَغَازِیهِ تَحْمِلُ الرَّایَةَ أَمَامَهُ وَ تَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قُدَّامَهُ ثُمَّ لِحَزْمِکَ الْمَشْهُورِ وَ بَصِیرَتِکَ فِی الْأُمُورِ أَمَّرَکَ فِی الْمَوَاطِنِ وَ لَمْ یَکُنْ عَلَیْکَ أَمِیرٌ وَ کَمْ مِنْ أَمْرٍ صَدَّکَ عَنْ إِمْضَاءِ عَزْمِکَ فِیهِ التُّقَی وَ اتَّبَعَ غَیْرُکَ فِی مِثْلِهِ الْهَوَی فَظَنَّ الْجَاهِلُونَ

 

أَنَّکَ عَجَزْتَ عَمَّا إِلَیْهِ انْتَهَی ضَلَّ وَ اللَّهِ الظَّانُّ لِذَلِکَ وَ مَا اهْتَدَی وَ لَقَدْ أَوْضَحْتَ مَا أَشْکَلَ مِنْ ذَلِکَ لِمَنْ تَوَهَّمَ وَ امْتَرَی بِقَوْلِکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ :«قَدْ یَرَی الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِیلَةِ وَ دُونَهَا حَاجِزٌ مِنْ تَقْوَی اللَّهِ فَیَدَعُهَا رَأْیَ الْعَیْنِ وَ یَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لا حَرِیجَةَ [جَرِیحَةَ] لَهُ فِی الدِّینِ»، صَدَقْتَ وَ اللَّهِ‏ وَ خَسِرَ الْمُبْطِلُونَ وَ إِذْ مَاکَرَکَ النَّاکِثَانِ فَقَالا نُرِیدُ الْعُمْرَةَ فَقُلْتَ لَهُمَا:«لَعَمْرُکُمَا مَا تُرِیدَانِ الْعُمْرَةَ لَکِنْ تُرِیدَانِ الْغَدْرَةَ» فَأَخَذْتَ الْبَیْعَةَ عَلَیْهِمَا وَ جَدَّدْتَ الْمِیثَاقَ فَجَدَّا فِی النِّفَاقِ فَلَمَّا نَبَّهْتَهُمَا عَلَی فِعْلِهِمَا أَغْفَلا وَ عَادَا وَ مَا انْتَفَعَا وَ کَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهِمَا خُسْرا ثُمَّ تَلاهُمَا أَهْلُ الشَّامِ فَسِرْتَ إِلَیْهِمْ بَعْدَ الْإِعْذَارِ وَ هُمْ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ وَ لا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ هَمَجٌ رَعَاعٌ ضَالُّونَ وَ بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی مُحَمَّدٍ فِیکَ کَافِرُونَ وَ لِأَهْلِ الْخِلافِ عَلَیْکَ نَاصِرُونَ

 

وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَی بِاتِّبَاعِکَ وَ نَدَبَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَی نَصْرِکَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ :(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ) مَوْلایَ بِکَ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَدْ نَبَذَهُ الْخَلْقُ وَ أَوْضَحْتَ السُّنَنَ بَعْدَ الدُّرُوسِ وَ الطَّمْسِ فَلَکَ سَابِقَةُ الْجِهَادِ عَلَی تَصْدِیقِ التَّنْزِیلِ وَ لَکَ فَضِیلَةُ الْجِهَادِ عَلَی تَحْقِیقِ التَّأْوِیلِ وَ عَدُوُّکَ عَدُوُّ اللَّهِ جَاحِدٌ لِرَسُولِ اللَّهِ یَدْعُو بَاطِلا وَ یَحْکُمُ جَائِرا وَ یَتَأَمَّرُ غَاصِبا وَ یَدْعُو حِزْبَهُ إِلَی النَّارِ وَ عَمَّارٌ یُجَاهِدُ وَ یُنَادِی بَیْنَ الصَّفَّیْنِ الرَّوَاحَ الرَّوَاحَ إِلَی الْجَنَّةِ وَ لَمَّا اسْتَسْقَی فَسُقِیَ اللَّبَنَ کَبَّرَ وَ قَالَ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آخِرُ شَرَابِکَ مِنَ الدُّنْیَا ضَیَاحٌ مِنْ لَبَنٍ ،وَ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَاعْتَرَضَهُ أَبُو الْعَادِیَةِ الْفَزَارِیُّ فَقَتَلَهُ فَعَلَی أَبِی الْعَادِیَةِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعِینَ وَ عَلَی مَنْ سَلَّ سَیْفَهُ عَلَیْکَ وَ سَلَلْتَ سَیْفَکَ عَلَیْهِ

 

یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُنَافِقِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ وَ عَلَی مَنْ رَضِیَ بِمَا سَاءَکَ وَ لَمْ یَکْرَهْهُ وَ أَغْمَضَ عَیْنَهُ وَ لَمْ یُنْکِرْ أَوْ أَعَانَ عَلَیْکَ بِیَدٍ أَوْ لِسَانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِکَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهَادِ مَعَکَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَکَ وَ جَحَدَ حَقَّکَ أَوْ عَدَلَ بِکَ مَنْ جَعَلَکَ اللَّهُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ سَلامُهُ وَ تَحِیَّاتُهُ وَ عَلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ آلِکَ الطَّاهِرِینَ،إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْظَعُ بَعْدَ جَحْدِکَ حَقَّکَ غَصْبُ الصِّدِّیقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ فَدَکا وَ رَدُّ شَهَادَتِکَ وَ شَهَادَةِ السَّیِّدَیْنِ سُلالَتِکَ وَ عِتْرَةِ الْمُصْطَفَی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکُمْ وَ قَدْ أَعْلَی اللَّهُ تَعَالَی عَلَی الْأُمَّةِ دَرَجَتَکُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَکُمْ وَ أَبَانَ فَضْلَکُمْ وَ شَرَّفَکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ فَأَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیرا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعا إِلا الْمُصَلِّینَ فَاسْتَثْنَی

 

اللَّهُ تَعَالَی نَبِیَّهُ الْمُصْطَفَی وَ أَنْتَ یَا سَیِّدَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ جَمِیعِ الْخَلْقِ فَمَا أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَکَ عَنِ الْحَقِّ ،ثُمَّ أَفْرَضُوکَ سَهْمَ ذَوِی الْقُرْبَی مَکْرا وَ أَحَادُوهُ عَنْ أَهْلِهِ جَوْرا فَلَمَّا آلَ الْأَمْرُ إِلَیْکَ أَجْرَیْتَهُمْ عَلَی مَا أَجْرَیَا رَغْبَةً عَنْهُمَا بِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَکَ فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُکَ بِهِمَا مِحَنَ الْأَنْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَ عَدَمِ الْأَنْصَارِ وَ أَشْبَهْتَ فِی الْبَیَاتِ عَلَی الْفِرَاشِ الذَّبِیحَ عَلَیْهِ السَّلامُ إِذْ أَجَبْتَ کَمَا أَجَابَ وَ أَطَعْتَ کَمَا أَطَاعَ إِسْمَاعِیلُ صَابِرا مُحْتَسِبا

 

إِذْ قَالَ لَهُ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ وَ کَذَلِکَ أَنْتَ لَمَّا أَبَاتَکَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمَرَکَ أَنْ تَضْجَعَ فِی مَرْقَدِهِ وَاقِیا لَهُ بِنَفْسِکَ أَسْرَعْتَ إِلَی إِجَابَتِهِ مُطِیعا وَ لِنَفْسِکَ عَلَی الْقَتْلِ مُوَطِّنا،فَشَکَرَ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَتَکَ وَ أَبَانَ عَنْ جَمِیلِ فِعْلِکَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِکْرُهُ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ثُمَّ مِحْنَتُکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ قَدْ رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ حِیلَةً وَ مَکْرا فَأَعْرَضَ الشَّکُّ وَ عُزِفَ الْحَقُّ وَ اتُّبِعَ الظَّنُّ أَشْبَهَتْ مِحْنَةَ هَارُونَ إِذْ أَمَّرَهُ مُوسَی عَلَی قَوْمِهِ فَتَفَرَّقُوا عَنْهُ وَ هَارُونُ یُنَادِی بِهِمْ وَ یَقُولُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَیْهِ عَاکِفِینَ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْنَا مُوسَی وَ کَذَلِکَ أَنْتَ لَمَّا رُفِعَتِ الْمَصَاحِفُ

 

قُلْتَ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهَا وَ خُدِعْتُمْ فَعَصَوْکَ وَ خَالَفُوا عَلَیْکَ وَ اسْتَدْعَوْا نَصْبَ الْحَکَمَیْنِ فَأَبَیْتَ عَلَیْهِمْ وَ تَبَرَّأْتَ إِلَی اللَّهِ مِنْ فِعْلِهِمْ وَ فَوَّضْتَهُ إِلَیْهِمْ فَلَمَّا أَسْفَرَ الْحَقُّ وَ سَفِهَ الْمُنْکَرُ وَ اعْتَرَفُوا بِالزَّلَلِ وَ الْجَوْرِ عَنِ الْقَصْدِ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِهِ وَ أَلْزَمُوکَ عَلَی سَفَهٍ التَّحْکِیمَ الَّذِی أَبَیْتَهُ وَ أَحَبُّوهُ وَ حَظَرْتَهُ وَ أَبَاحُوا ذَنْبَهُمُ الَّذِی اقْتَرَفُوهُ،وَ أَنْتَ عَلَی نَهْجِ بَصِیرَةٍ وَ هُدًی وَ هُمْ عَلَی سُنَنِ ضَلالَةٍ وَ عَمًی فَمَا زَالُوا عَلَی النِّفَاقِ مُصِرِّینَ وَ فِی الْغَیِّ مُتَرَدِّدِینَ حَتَّی أَذَاقَهُمُ اللَّهُ وَبَالَ أَمْرِهِمْ فَأَمَاتَ بِسَیْفِکَ مَنْ عَانَدَکَ فَشَقِیَ وَ هَوَی وَ أَحْیَا بِحُجَّتِکَ مَنْ سَعِدَ فَهُدِیَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ غَادِیَةً وَ رَائِحَةً وَ عَاکِفَةً وَ ذَاهِبَةً فَمَا یُحِیطُ الْمَادِحُ وَصْفَکَ وَ لا یُحْبِطُ الطَّاعِنُ فَضْلَکَ

 

أَنْتَ أَحْسَنُ الْخَلْقِ عِبَادَةً وَ أَخْلَصُهُمْ زَهَادَةً وَ أَذَبُّهُمْ عَنِ الدِّینِ أَقَمْتَ حُدُودَ اللَّهِ بِجُهْدِکَ [بِجَهْدِکَ‏] وَ فَلَلْتَ عَسَاکِرَ الْمَارِقِینَ بِسَیْفِکَ تُخْمِدُ لَهَبَ الْحُرُوبِ بِبَنَانِکَ وَ تَهْتِکُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَیَانِکَ وَ تَکْشِفُ لَبْسَ الْبَاطِلِ عَنْ صَرِیحِ الْحَقِّ لا تَأْخُذُکَ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ وَ فِی مَدْحِ اللَّهِ تَعَالَی لَکَ غِنًی عَنْ مَدْحِ الْمَادِحِینَ وَ تَقْرِیظِ الْوَاصِفِینَ،قَالَ اللَّهُ تَعَالَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا وَ لَمَّا رَأَیْتَ أَنْ قَتَلْتَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ وَ صَدَقَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ فَأَوْفَیْتَ بِعَهْدِهِ قُلْتَ أَ مَا آنَ أَنْ تُخْضَبَ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ أَمْ مَتَی یُبْعَثُ أَشْقَاهَا وَاثِقا بِأَنَّکَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ بَصِیرَةٍ مِنْ أَمْرِکَ قَادِمٌ عَلَی اللَّهِ مُسْتَبْشِرٌ بِبَیْعِکَ الَّذِی بَایَعْتَهُ بِهِ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِیَائِکَ وَ أَوْصِیَاءِ أَنْبِیَائِکَ بِجَمِیعِ لَعَنَاتِکَ ،

 

وَ أَصْلِهِمْ حَرَّ نَارِکَ وَ الْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِیَّکَ حَقَّهُ وَ أَنْکَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْیَقِینِ وَ الْإِقْرَارِ بِالْوِلایَةِ لَهُ یَوْمَ أَکْمَلْتَ لَهُ الدِّینَ اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ ظَلَمَهُ وَ أَشْیَاعَهُمْ وَ أَنْصَارَهُمْ اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِی الْحُسَیْنِ وَ قَاتِلِیهِ وَ الْمُتَابِعِینَ عَدُوَّهُ وَ نَاصِرِیهِ وَ الرَّاضِینَ بِقَتْلِهِ وَ خَاذِلِیهِ لَعْنا وَبِیلا اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَانِعِیهِمْ حُقُوقَهُمْ اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظَالِمٍ وَ غَاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ کُلَّ مُسْتَنٍّ بِمَا سَنَّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَی عَلِیٍّ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اجْعَلْنَا بِهِمْ مُتَمَسِّکِینَ وَ بِوِلایَتِهِمْ مِنَ الْفَائِزِینَ الْآمِنِینَ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ.)

 

(سلام بر محمّد رسول خدا، خاتم پیامبران و سرور رسولان و برگزیده پروردگار جهانیان، امین خدا بر وحی و دستورات قطعی الهی و ختم کننده آنچه گذشته و گشاینده آنچه خواهد آمد و چیره بر همه اینها و رحمت و برکات و درودها و تحیات خدا بر او باد.

سلام بر پیامبران خدا و رسولانش و فرشتگان مقرّب و بندگان شایستهاش. سلام بر توای امیر مؤمنان و سرور جانشینان و وارث دانش پیامبران، ولی پروردگار جهانیان و مولای من و مولای مؤمنان و رحمت و برکات خدا بر او باد. سلام بر توای مولای منای امیر مؤمنان،‌ای امین خدا بر روی زمینش و سفیر او در خلقش و حجّت رسایش بر بندگان. سلام بر توای دین معتدل خدا و راه راستش. سلام بر توای خبر بزرگی که آنها در آن اختلاف کردند و از آن بازخواست شوند.

سلام بر توای امیر مؤمنان، به خدا ایمان آوردی، درحالیکه همه شرک میورزیدند و حق را تصدیق گفتی وقتی که آنان را تکذیب مینمودند و جاد کردی و آنان از جهاد عقبنشینی میکردند، خدا را عبادت کردی، درحالیکه خالص نمودی برای او دین را، صبر کردی و به حساب خدا گذاشتی تا مرگ تو را دررسید، آگاه باشید لعنت خدا بر ستمکاران. سلام بر توای آقای مسلمانان و رئیس دین و پیشوای اهل تقوا و مقتدای سپیدرویان و رحمت و برکات خدا بر تو باد شهادت میدهم که تویی برادر رسول خدا، جانشین و وارث علمش و امین او بر قانونش و جانشین او در امّتش و اوّل کسیکه به خدا ایمان آورد و آنچه را بر پیامبرش نازد شده بود تصدیق کرد و شهادت میدهم که آن حضرت همه آنچه را خدا درباره تو نازل کرد به مردم رساند و امر خدا را درباره تو با صدای بلند اعلام کرد و بر امّتش حتمی بودن طاعت و ولایتت را واجب نمود و بیعت تو را بر عهدّ آنان نهاد و حضرتت را نسبت به مؤمنان سزاوارتر از خودشان قرار داد، چنانکه خدا خود او را اینچنین قرار داد، سپس پیامبر اسلام خدا را بر مردم شاهد گرفت و فرمود: آیا من آن نیستم که رساندم.

 

همه گفتند: به خدا آری. پس فرمود: خدایا گواه باش و تو برای گواهی و حاکمیت بین بندگان بسی. پس خدا لعنت کند منکر ولایتت را بعد از اقرار و شکننده پیمانت را پس از پیمان بستن و شهادت میدهم که تو به عهد خدای تعالی وفا کردی و خدای تعالی وفا کننده به عهد خویش برای توست و هرکس به آن پیمانی که با خدا بسته وفا کند، خدا پاداش بزرگی به او خواهد داد؛ و شهادت میدهم که تویی امیر مؤمنان آن حقّی که قرآن به ولایتت گویا شد و رسول خدا در این زمینه برای تو از امّتت پیمان گرفت و شهادت میدهم که تو و عمو و برادرت کسانی هستید که با خدا با جانهایتان معامله کردید،

 

پس خدا این آیه را در حق شما نازل کرد: به درستی که خدا از مؤمنان خرید جانها و اموالشان را، که در عوض به آنها بهشت برای آنان باشد و در راه خدا پیکار میکنند، پس میکشند و کشته میشوند، وعده‌ای است بر او، محقق شده در تورات و انجیل و قرآن و کیست که به عهد خود وفادارتر از خدا باشد، پس شادی کنید به معاملهای که انجام دادید و این است آن رستگاری بزرگ آنانند توبه کنندگان، عبادتکنندگان، روزهگیران، رکوعکنندگان، سجودکنندگان، امرکنندگان به معروف، نهیکنندگان از منکر و نگهبانان حدود خدا و به مؤمنان بشارت ده، شهادت میدهم‌ای امیر مؤمنان، که شک کننده درباره تو به رسول امین ایمان نیآورده و اینکه روی گرداننده از ولایت تو به ولایت غیر، معاندانه روی گردان از دین است، دین میانهای که پروردگار جهانیان برای ما پسندیده و آن را روز غدیر به ولایت تو کامل نموده است و گواهی میدهم که در این گفته خدای عزیز رحیم، مقصود تویی: به حقیقت این است راه راست من، از آن پیروی کنید و راههای دیگر را پیروی ننمایید، که شما را از راه او پراکنده کند، به خدا سوگند گمراه شد و گمراه کرد کسیکه از غیر تو پیروی نمود و کسیکه تو را دشمن داشت، ستیزهورزان از حق روی گرداند.

 

خدایا امرت را شنیدیم؛ و اطاعت کردیم و راه راست تو را پیروی نمودیم پروردگارا ما را هدایت کن و بعد از اینکه ما را به طاعتت هدایت کردی دلهایمان را منحرف مساز و ما را از سپاسگذاران نعمتهایت قرار ده و شهادت میدهم که تو پیوسته با هوای نفس مخالف و با پرهیزگاری همپیمان و به فرو خوردن خشم توانا و گذشت کننده از مردم و آمرزنده آنان بودی و زمانی که خدا معصیت میشود خشمناک و هنگامیکه اطاعت میشود خشنودی به آنچه خدا با تو پیمان بسته بود عامل بودی و آنچه نگهداریاش از تو خواسته شده بود رعایت نمودی و آنچه به تو سپرده شده بود حفظ کردی و آنچه از حق بر عهدهات نهاده شده بود رساندی و آنچه را به آن وعده داده شدی به انتظار نشستی و شهادت میدهم که از روی زبونی محافظهکاری نکردی و در اثر بیتابی و عجز از گرفتن حقت باز نایستادی و به خاطر ترس و وحشت، از پیکار با غصبان ولایتت قدم به عقب نگذاشتی و به علّت سستی بر خلاف آنچه خدا را خشنود میکند اظهار خشنودی ننموده و برای آنچه در راه خدا به تو دررسیده سست نشدی و به خاطر ترس و زبونی از خواستن حقّت ناتوان و درمانده نگشتی، پناه به خدا از اینکه چنین باشی، بلکه زمانیکه مورد ستم واقع شدی.

 

به حساب پروردگارت گذاشتی و کارت را به او واگذار کردی و ستمکاران را پند دادی ولی نپذیرفتند و اندرز دادی ولی قبول نکردند و آنان را از خدا ترساندی، ولی نترسیدند و شهادت میدهم که توای امیر مؤمنان در راه خدا به حق جهاد کردی تا اینکه خدا تو را بجوارش فرا خواند و به اختیارش تو را به جانب خود قبض روح کرد و حجّتت را بر دشمنانت ختم کرد، با به قتل رساندن تو را تا حجّت به سود تو و زیان باشد همراه با آنچه برای تو بود از حجّتهای رسا بر همه خلق. سلام بر توای امیر مؤمنان، خدا را خالصانه عبادت کردی و صابرانه در راه خدا جهاد نمودی و به حساب خدا جانبازی کردی و به کتابش عمل نمودی و روش پیامبرش را پیروی کردی و نماز را بپا داشتی و زکات را پرداختی و به معروف امر کردی و تا توانستی از منکر نهی نمودی طالب بودی آنچه را نزد خداست، راغب بودی در آنچه خدا وعده داد، کاسه صبرت از پیش آمدها لبریز نشد و هنگام سختیها سست نگشتی، از مقابل هیچ جنگجویی بازنگشتی، آنکه غیر این امور را به تو نسبت داد تهمت زد و به باطل دروغ بر تو بست و مرگ بر کسیکه با اصرار بر مخالفت با تو از تو روی گرداند،

 

به راستی در راه خدا به حق جهاد کردی و بر آزار مردم به نیکی صبر کردی صبری به حساب خدا، تویی اوّل کسیکه به خدا ایمان آوردی و برای او نماز خواندی و جهاد کردی و خود را در خانه شرک برای حق آشکار نمودی، در حالیکه زمین انباشته به گمراهی بود و شیطان آشکارا عبادت میشد و تویی گوینده این سخن: کثرت مردم در پیرامونم عزّتی به من نیفزاید و پراکندهشدنشان ترسی به من اضافه نکند، اگر همه مردم از من دست بردارند، نالان نشوم، پناهنده به خدا شدی و عزّت یافتی، آخرت را بر دنیا برگزیدی و پارسا گشتی، خدا تأییدت نمود و راهنمایی فرمود و در گردونه خلوص قرار داد و تو را برگزید، کردارهایت ضد و نقیض نشد، گفتارهایت اختلاف نیافت، حالاتت زیرورو نگشت، ادعای بیهوده نکردی و بر خدا دروغ نبستی و به متاع اندک دنیا طمع نورزیدی، گناهان تو را آلوده نساخت، همواره امورت بر پایه برهانی از سوی پروردگارت بود، در کارت بر یقین بودی، به سوی حق و راه مستقیم هدایت مینمودی، شهادت میدهم شهادت حق و سوگند میخورم سوگند صدق، که محمّد و خاندانش (درود خدا بر آنان باد) سروران خلقند و اینکه تو مولای من و مولای همه مؤمنانی، تو بنده خدا و ولی او و برادر جانشین و وارث او هستی

 

و او گوینده این سخن به حضرت توست: سوگند به کسیکه مرا به حق برانگیخت به من ایمان نیاورد آنکه به تو کافر شد و به خدا اقرار ننمود آنکه به انکار تو برخاست، گمراه شد کسیکه مردم را از تو بازداشت و به سوی خدا و به جانب من راه نیافت و این گفتار پروردگار عزّ و جلّ من است: من آمرزندهام آن کس را که توبه کرد و ایمان آورد و عمل شایسته انجام داد، سپس به سوی ولایت تو راه یابد. مولای من فضل تو مخفی نمیماند و نورت خاموش نگردد و آنکه تو را انکار کند ستمکار و بدبخت است، مولای من تو حجّت بر بندگانی و راهنمای به سوی راه راستی و ذخیره روز معادی، مولای من خدا مقامت را در دنیا بلند کرد و درجهات را در آخرت والا گردانید و بینایت نمود به آنچه بر کسیکه با تو مخالفت کرد پوشیده ماند و بین تو و موهبتهای خدا حجاب شد،

 

لعنت خدا بر حلال شمارندگان حرمتت و دفعکنندگان حقّت و شهادت میدهم که آنان از زیانکارترین مردمی هستند که آتش چهره آنان را میسوزاند و در میان دوزخ زشت و عبوس هستند و شهادت میدهم که اقدام نکردی و قدم به عقب نگذاشتی و سخن نگفیتی و باز نایستادی مگر به فرمان خدا و رسولش. خود فرمودی: سوگند به آنکه جانم در دست اوست، رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) به من نظر کرد، درحالیکه پیشقدمانه شمشیر میزدم، ایشان به من فرمود:‌ای علی تو نسبت به من به منزله هارونی نسبت به موسی، جز اینکه بعد از من پیغمبری نیست و من تو را خبر میدهم که مرگ و زندگی تو با من و براساس راه و رسم من است، به خدا سوگند دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد و گمراه نشدم و کسی به وسیله من گمراه نشده و آنچه را پروردگارم با من عهد کرده فراموش نکردم، من بر برهانی از سوی پروردگارم هستم که برای پیامبرش بیان نموده و پیامبر نیز برای من بیان داشته است و من به راستی بر راه روشن هستم که آن را صریح میگویم با صراحت تمام،‌ای امیر مؤمنان به خدا سوگند راست گفتی و حق گفتی.

 

پس خدا لعنت کند کسی را که تو را با آنکه با تو دشمنی کرد برابر قرار داد، درحالیکه خدا میفرماید: آیا کسانی که میدانند، با کسانی که نمیدانند برابرند؟ پس خدا لعنت کند کسی را که مساوی تو قرار داد، آن کس را که خدا ولایتت را بر او واجب کرد و حال اینکه تو ولی خدایی و برادر رسول خدایی و دفاع کننده از دین خدایی و کسی هستی که قرآن به برتریاش گویاست، خدای تعالی فرمود: خدا جهادکنندگان را بر نشستگان برتری داد به اجری بزرگ، درجات و مغفرت و رحمت از جانب او برای جهادگنندگان است و خدا همواره آمرزنده و مهربان است و خدای تعالی فرمود: آیا آبدهی به حاجیان و آباد دادن در مسجد الحرام را قرار دادهاید همانند آن کس که به خدا و روز جزا ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ هرگز پیش خدا برابر نیستند، خدا گروه ستمکاران را هدایت نمیکند. آنانکه ایمان آورده‌اند و هجرت کردند و در راه خدا با اموال و جانهایشان جهاد کردند، از جهت مقام به نزد خدا برترند و ایشان رستگارانند، نویدشان میدهد پروردگارشان به رحمتی از جانب خود و خشنودی و بهشتهایی که در آنها نعمت پایدار برای آنان باشد.

 

در آن بهشتها جاودانند، به راستی که نزد خدا پاداشی بزرگ است. شهادت میدهم که تو به ستایش خدا مخصوص گشتهای و مخلص در طاعت خدایی، برای هدایت جایگزینی نجستی و در بندگی پروردگارت احدی را شریک نساختی، خدای تعالی دعای پیامبرش (درود خدا بر او و خاندانش) را در حق تو اجابت کرد، سپس اظهار آنچه تو را سزاوار حکومت بر ملّتش کرده بود به او فرمان داد، برای بالا بردن شأنت و علنی ساختن برهانت و دفع باطلها و بریدن بهانهها، پس زمانی که از آشوب اهل فسق بیمانک شد و درباره تو در برابر منافقان محافظکاری کرد، پروردگار جهانیان به او وحی کرد:‌ای رسول! آنچه از پروردگارت به تو نازل شده به مردم برسان، اگر انجام ندهی پیام خدا را نرساندهای، خدا تو را از مردم حفظ میکند پس او بارهای سنگین سفر را بر دوش جان نهاد و در حرارت شدید نیمه روز برخاست، سخنرانی کرد و شنواند و فریاد زد، پس پیام حق را رساند، سپس از همه آنها پرسید: آیا رساندم؟ گفتند: به خدا قسم آری. فرمود: خدایا شاهد باش. سپس به مردم خطاب کرد: آیا من آن نیستم که به مؤمنان از خود آنان سزاوارترم؟ گفتند: آری، پس دست تو را گرفت و فرمود: هرکه را که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست، خدایا دوست بدار هرکه او را دوست دارد و دشمن بدار هرکه او را دشمن دارد و یاری کن کسی را که یاریاش کند و خوار کن هرکه خوارش سازد. پس به آنچه خدا درباره تو بر پیامبرش نازل کرد، ایمان نیاورد جز عده‌ای اندک و اکثرشان را نیفزود جز زیانکاری، پیش از آن نیز خدا در حق تو این آیه را ناز کرد درحالیکه آنان دوست نداشتند:‌ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرکه از شما از دینش برگردد، خدا به زودی قومی را بیاورد، که آنها را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند،

 

بر مؤمنان نرمند و بر کافران سخت، در راه خدا جهاد کنند، از سرزنش سرزنشکنندگان نمیترسند، این است فضل خدا، به هر که بخواهد عنایت میکند، خدا گسترنده و دانا است. جز این نیست که شما ولی خدا و رسول او و همه آنانی هستند که ایمان آورند و آنانی که نماز را بر پا میدارند و زکات میدهند، درحالیکه رکوع کنندهاند و هرکه با خدا و رسولش و کسانیکه ایمان آوردند دوستی کند، پس حزب خدا حزب پیروز است. پروردگارا به آنچه نازل کردی ایمان آوردیم و از پیامبر پیروی نمودیم، پس ما را با گواهان بنویس. پروردگارا دلهای ما را پس از آنکه هدایتمان کردی منحرف مساز و به ما از نزد خود رحمتی ببخش، که تو بسیار بخشندهای خدایا ما میدانیم که این گفتار از نزد تو حق است، پس لعنت کن کسی را که با آن معارضه کرد و به آن کبر ورزید و آن را تکذیب کرد و کافر شد

 

و زود است بدانند کسانی که ستم کردند، به چه بازگشتگاهی برگردند. سلام بر توای امیر مؤمنان و سروز جانشینان و رأس عبادتکنندگان و پارساترین پارسایان و رحمت خدا و برکات و درودها و تحیاتش بر تو باد، تویی خوراننده طعام در حال دوست داشتن آن، به درمانده و یتیم و اسیر تنها به خاطر خشنودی خدا، که از آنها پاداش و سپاسی نمیخواستی و خدای تعالی در حق تو چنین گفت: دیگران را بر خود ترجیح میدهند، گرچه خود تهیدست باشند، هرکه از بخل وجودش محفوظ ماند پس آنانند از رستگاران، تویی فروبرنده خشم و گذشتکننده از مردم و خدا نیکوکاران را دوست دارد، تویی صبرکننده در تنگدستی و پریشانحالی و به هنگام جنگ، تویی بخش کننده به برابری و دادگر در میان ملّت و آگاه به مقرّرات خدا، از میان همه انسانها، خدای تعالی خبر داد از آنچه سزاوار کرده تو را از فضلش به گفتهاش: آیا کسیکه مؤمن است همانند کسی است که فاسق است؟ هرگز برابر نیستند.

 

امّا کسانی که ایمان آورده‌اند و کار شایسته کردند، برای آنها بهشتهای خویش جایگاه جهت پذیرایی به پاداش آنچه انجام دادند و تویی اختصاص یافته به علم قرآن و حکم تأویل و صریح گفتار پیامبر و توراست موقعیتهای گواهی شده و مقامات مشهور و روزهای یاد شده، روز بدر و روز احزاب آن زمان که چشمها منحرف و جانها به گلوها رسید و به خدا گمان میبردید، گمانهای گوناگون، در آنجا اهل ایمان آزمایش شدند و دچار تزلزل روحی گشتند تزلزل سخت. آن هنگام اهل نفاق و آنانکه در دلهایشان بیماری بود گفتند: خدا و رسولش جز فریب به ما وعده ندادند؛ و در آن زمان گروهی از آنان گفتند:‌ای اهل مدینه جایی برای شما نیست، بازگردید و جمعی از آنان از پیامبر اجازه می‌خواستند، می‌گفتند: خانه‌های ما باز و بیحفاظ است و حال آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز فرار از جنگ قصدی نداشتند و خدای تعالی فرمود: همینکه اهل ایمان دسته‌های کفر و شرک را دیدند گفتند: این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داد، خدا و رسولش راست گفتند

 

و آنان را نیفزود مگر ایمان و تسلیم، پس عمرو قهرمان آنها را کشتی و جمع آنان را فراری دادی و خدا آنان را که کافر بودد با خشمشان بازگرداند، درحالیکه به غنیمتی دست نیافتند و خدا جنگ را از اهل ایمان کفایت کرد و خدا نیرومند و عزیز است و روز احد هنگامیکه از اطراف پیامبر فرار میکردند و به احدی اعتنا نمینمودند و پیامبر آنان را از پشت سرشان به کارزار دعوت میکرد، تو بودی که مشرکان را برای حفظ پیامبر به راست و چپ دفع میکردی تا خدا گزند آنان را در حالی که ترسان بودند از شما دو بزرگوار برگرداند و شکستخوردگان را به وسیله تو یاری کرد؛ و روز حنین، بنابر آنچه قرآن در این آیه به آن گویا شد: «زمانی که نفرات زیاد شما باعث شگفتی شما شد، ولی شما را به هیچ وجه بینیاز نکرد و زمین با آن فراخیاش بر شما تنگ شد، سپس روی گردانده فرار کردید.

 

آنگاه خدا آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل فرمود». مؤمنان تو بودی و همراهانت و عمویت عباس شکستخودرگان را صدا میزد:‌ای اصحاب سوره بقره،‌ای اهل بیت شجره تا جماعتی به او پاسخ دادند، که تو رنج آنها را کفایت کردی و به جای آنها کمک را عهدهدار شدی، پس نومید از پاداش برگشتند و امیدوار به وعده خدای تعالی به توبه و این است سخن خدا که عظیم باد یادش: آنگاه خدا توبه میپذیرد پس از آن، توبه کسی را که بخواهد، درحالیکه تو درجه صبر را به دست آوردی و به مزد بزرگ پیروز شدی و روز خیبر که خدا شکست منافقان را آشکار کرد و دنباله کافران را برید و سپاس خدای را پروردگار جهانیان، درحالیکه آنها از پیش با خدا پیمان بسته بودند که فرار نکنند و به یقین پیمان خدا مورد بازخواست است. مولای من تویی حجّت رسا و راه روشن و نعمت کامل و برهان تابناک، پس گوارا باد تو را، آنچه خدا از برتری به تو داد و نابود باد دشمن نادانت، با پیامبر (درود خدا بر او و خاندانش)

 

در تمام جنگها و لشگرکشیهایش حاضر بودی، پیشاپیش پرچم اسلام را به دوش میکشیدی و در برابرش شمشیر میزدی، سپس تنها برای تدبیر و کاردانی مشهودت و بیناییات در امور، در تمام میدانها تو را به فرماندهی میگماشت و امیری بر تو نبود، چه بسیار کارهایی که تقوا مانع اجرای تصمیت در آنها شد، اما جز تو در مثل آن از هوای نفس پیروی کرد، پس نادانان گمان کردند، که تو از آنچه او به آن رسید عاجز شدی، به خدا قسم گمانکننده اینچنین گمراه شد و را نیافت و تو واضح ساختی آنچه مشکل شده بود از این امور، برای آنکه توهّم و تردید کرد به گفتارت، درود خدا بر تو که فرمودی: گاهی انسان زبردست و چیره روی چاره را میبیند، ولی در برابرش پردهای از تقوای خداست،

 

در نتیجه روی چاره را آشکار رها میکند، ولی فرصت آن را غنیمت میداند کسی در امر باکی ندارد، به خدا سوگند راست گفتی و یاوهسرایان دچار زیان شدند، هنگامی که آن دو عهدشکن [طلحه و زبیر] با تو به فریبکاری برخاستند و گفتند قصد عمره داریم، به آنان گفتی: به جان خودتان قسم: قصد عمره ندارید، بکله قصد خیانت دارید، در نتیجه از آن دو نفر بیعت گرفتی و پیمان را محکم کردی، پس در نفاق کوشیدند، زمانی که بر کار نادرستشان آگاهشان کردی، بیتوجّهی کردند و به کار خویش بازگشتند، ولی بهرهمند نشدند و سرانجام کار هر دو خسران شد سپس اهل شام خیانت آن دو را دنبال کردند و تو پس از بستن راه غدر بر آنان به سویشان حرکت کردی، ولی آنها به دین حق گردن ننهادند؛ و در قرآن تدبّر ننمودند، بیخردان پست و گمراهان ناجوانمرد، به آنچه در حق تو بر محمّد نازل شده بود کافرند و یاوران مخالف تو، درحالیکه خدا به پیروی از تو امر کرد و مؤمنان را به یاری تو فرا خواند،

 

و فرمود خدای عزّ و جلّ:‌ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا را پروا کنید، و با راستگویان باشید. مولای من حق بر تو نمایان شد، درحالیکه مردم آن را به یک سو انداختند، و تو روشهای دینی را پس از کهنگی و نابودی آشکار ساختی، توراست پیشینه جهاد بر پایه تصدیق به قرآن، و توراست فضیلت جهاد بر پایه تحقّق تأویل، و دشمن تو دشمن خدا، و انکارکننده رسول خدا است، دعوت میکند دعوت باطل، حکومت میکند به ستم، فرمان میدهد غاصبانه، دارودستهاش را به دوزخ میخواند، درحالیکه عمّار جهاد میکرد و میان دو لشگر فریاد میزد: کوچ کنید، کوچ کنید به سوی بهشت، و زمانی که آب خواست، با شیر سیراب شد و تکبیر زد

 

و گفت: رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش) به من فرمود: آخرین نوشیدنیات از دنیا مخلوطی است از شیر، و تو را گروه متجاوز به قتل میرساند، پس ابو العادیه فزاری راه را بر عمّار گرفت و او را کشت، بر ابو العادیه لعنت خدا و لعنت فرشتگان خدا و همه پیامبران، و لعنت بر کسیکه شمشیر به روی تو کشید، و تو به روی او شمشیر کشیدی،‌ای امیر مؤمنان، از مشرکان و منافقان تا روز قیامت، و بر آن که خشنود شد به آنچه تو را غمگین ساخت، و غم تو را ناخوش نداشت و دیده برهم نهاد و بیتفاوت گذشت، و علّت و عاملش را نکار نکرد، یا علیه تو به دست و زبان کمک کرد، یا از یاریاتس دست کشید، یا از جهاد نمودن به همراه تو، کنارهگیری کرد، یا فضل تو را کوچک شمرد و حقّت را انکار کرد، یا با تو برابر نمود کسی را که خدا قرار داد تو را سزاوارتر به او از خود او، و درودهای خدا و رحمت و برکات و سلام و تحیاتش بر تو و بر امامان از خاندان پاک تو، فدک صدّیقه طاهره زهرا سرور زنان، و نپذیرفتن گواهی تو و گواهی دو سرور از نژادت و عترت مصطفی است!(درود خدا بر شما باد)،

 

و حال آنکه خدا درجه شما را بر امّت برتر گرداند، و منزلت شما را رفیع قرار داد، و فضل و شرفتان را بر جهانیان آشکار ساخت و پلیدی را از شما برد، و پاکتان ساخت پاکساختنی ویژه، خدا عزّ و جلّ فرمود: انسان بسیار حریص آفریده شده، چون گزندی به او در رسد بیصبری کند، و چون خیری به او در رسد دریغ ورزد، چز نمازگزاران، پس خدای متعالی، پیامبر برگزیدهاش را و تو را،‌ای سرور جانشیان از همه خلق استثنا کرد، پس آنانکه به تو ستم کردند، چقدر از دیدن حق کور بودند، سپس سهم خویشان پیامبر را از باب فریب برای تو مقرّر داشتند، ولی به جور و ستم از اهلش برگرداندند چون حکومت به تو برگشت با خویشان پیامبر درحالیکه از آن دو نفر رویگردان بودی، بخاطر پاداشی که نزد خدا برای تو بود، به همان صورت عمل کردی که آن دو نفر عمل کردند، پس گرفتاری تو به آن دو نفر به گرفتاری پیامبران (درود خدا بر ایشان) در هنگام تنهایی و بییاوری شبیه شد،

 

و در آرمیدن در بستر پیامبر شبیه به اسماعیل ذبیح (درود بر او) شدی چه آنکه تو نیز مانند او قبول کردی، و اطاعت نمودی به همان صورت که اسماعیل صابرانه و پاداشخواهانه اطاعت کرد، وقتی که ابارهمی به و او گفت: «پسرم در خواب دیدم که ترا ذبح میکنم، بنگر که رأی تو چیست»؟ گفت: «پدر به آنچه دستور داده شدهای اقدام کن، اگر خدا بخواهد مرا از بردباران خواهید یافت»، و تو نیز زمانی که پیامبر (درود خدا بر او و خاندانش) در بسترش خواباندت و به تو فرمان داد در خوابگاهش بیارامی، و او را با جانت از شر دشمنانش حفظ کنی، فرمانبردارانه به پذیرش دعوتش شتافتی، و خو را برای کشته شدن آماده کردی، در نتیجه خدا از فرمانبرداریت قدردانی کرد، و از کار زیبایت به گفتارش جلّ ذکره در قرآن پرده برداشت،

 

آنجا که فرمود: «و از مردم کسی است که جانش را برای بدست آوردن خشنودی خدا میفروشد» سپس گرفتاریت در جنگ صفین، درحالیکه قرآنها از روی حیله و فریب به نیزهها بالا رفته بود، در نتیجه شک و تردید پیدا شد، و حق به یک سو افتاد، و از گمان پیروی شد، این گرفتاریات شبیه به گرفتاری هارون شد، زماین که موسی او را بر قوم خود امارت داد، آنها از او پراکنده شدند، هارون بر سر آنان فریاد میزد و میگفت:‌ای مردم شما به گوساله آزمایش شدهاید به درستی که پروردگار شما خدای بخشنده است، از من پیروی کنید. و از دستورم پیروی نمایید، گفتند همچنان روی آور به گوساله خواهیم بود، تا موسی به سوی ما بازگردد!

 

و همچنین توای امیر مومنان، همین که قرآنها بالا رفت گفتی:‌ای ملّت شما به آن آزمایش شدید و گرفتار نیرنگ گشتهاید، امّا از خواسته تو سرپیچی کردند، و با تو به مخالفت برخاستند، و گماشتن دو داور را از تو تقاضا نمودند، تو از تقاضای آنان سرباز زدی، و از عمل آنان به سوی خدا بیزاری جستی، و آن را به خودشان واگذاشتی، پس زمانی که حق آشکار شد و خطای منکر روشن گشت، و به لغزش و انحراف از راه حق اعتراف کردند، پس از آن دچار اختلاف شدند، و از روی بیخردی تو را مجبور به پذیرفتن حکمیت کردند، حکمیتی که از آن سرباز زدی و آنان میخواستند و تو از آن باز داشتی، روا دانستند گناهانشان را که مرتکب شدند، تو بر راه بینایی و هدایت بودی، و ایشان بر روشهای گمراهی و کوری، همچنان بر نفاق اصرار داشتند و در گمراهی سرگردان بودند، تا خدا سنگینی کار ناپسندشان را به آنان چشاند، و کسی را که با تو دشمنی کرد با شمشیرت به نابودی کشید، پس بدبخت و نگونسار شد، و با حجّت تو زنده کرد کسی را که سعادت یافت، و راهنمایی شد.

 

درود خدا بر تو باد بامداد و شامگاه، در حضر و در سفر، بر وصفت مدحکنندهای احاطه نکند، و عیبجویی برتریات را نابود ننماید، تو در عبادت بهترین خلقی، و در پارسایی خالصترین آنانی، و در دفاع از دین سرسختترین ایشان، با کوششت حدود خدا را بپا داشتی، و با شمشیرت اردوهای خارج از دین را فراری دادی، با سرانگشتهایت شعله جنگها را خاموش ساختی، و با بیانت پردههای شبه را دریدی، و آمیختگی باطل را از حق روشن برطرف کردی، سرزنش هیچ سرزنشکنندهای تو را در راه خدا نگرفت، مدح خدای تعالی تو را بینیاز کرد

از مدح مدّاحان و ستایش وصف کنندگان، خدای تعالی فرمود: از مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا بر آن پیمان بسته بودند صادقانه وفا کردند، گروهی بر سر پیمان خود به شهادت رسیدند، و جمعی از آنان انتظار میشکند، و به هیچ روی تغییر نکردند. زمانی که دیدی پیمانشکنان و ستمکاران و بیرونرفتگان از دین را کشتی، و رسول خدا (که درود خدا بر او و خاندانش باد) وعدهاش را به توراست گفته بود، و تو هم به عهدش وفا کردی،

 

گفتی: آیا وقت آن نرسیده که این محاسن به خون سر رنگین شود؟ با چه زمان بدبختترین این ملّت برای این کار برانگیخته میشود، اطمینان داشتی به اینکه بر پایه برهانی از پروردگارت و بصیرت از کارت هستی، وارد شونده بارگاه خدایی، شادان به معاملهای که انجام دادی، و این است آن راستگاری بزرگ. خدایا کشندگان پیامبرانت، و جانشینان انبیایت را به تمام لعنتهایت لعنت کن، و آنان را ملازم حرارت آتشت گردان، و لعنت کن کسی را که حقّ ولیات را غصب کرد، و پیمانش را انکار نمود، و او را پس از یقین و اقرار به ولایتش روزی که دین را برای او کامل کردی منکر شد، خدایا قاتلان امیر مؤمنان و کسانیکه به او ستم کردند، و پیروان و یاران آنان را لعنت کن.

 

خدایا ستم کنندگان بر حسین را لعنت کن، و همچنین قاتلانش، و پیروی کنندگان از دشمنش و یاوران دشمنش، و راضیان به قتلش، و دریغ کنندگان از یاری اش لعنتی شدید و سخت، خدایا لعنت کن اول ستمکاری که به خاندان محمّد ستم کرد، و آنان را از حقوقشان بازداشت، خدایا اوّل ستمکار و غاصب حق خاندان محمّد را به لعنت اختصاص ده و هر پیروی کننده از آنچه او شیوه ساخت تا روز قیامت. خدایا درود فرست بر محمّد خاتم پیامبران، و بر علی سرور اوصیا، و خاندان پاکش، و ما را قرار ده از متمسّکین به آنان، و از کامیابان به ولایتشان، و ایمنانی که نه بیمی بر آنان است، و نه‌اندوهگین می‌شوند.)

دوشنبه, 04 مرداد 1400 16:57

چگونه همیشه یاد خدا باشیم؟

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»؛ «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم؛» و در سوره ی احزاب می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید به یاد خدا باشید، ذکر بگوئید و فراوان خدا را یاد کنید.» به یاد خدا بودن گاهی لفظی است، گاهی قلبی است و برخی اوقات عملی است.

    

توضیح اینکه انسان گاهی با زبانش می گوید: «یالله» یا با زبانش پناه به خدا می برد و می گوید: «أعوذ بالله» این ها ذکرهای زبانی است مانند: «سبحان الله»، «الحمد لله»، «الله اکبر»... مرحله ی بالاترش، ذکر قلبی است که انسان در درون و دل، نیز به یاد خدا باشید، لقلقه ی زبان نباشد، اگر قرآن می خواند، مطلب را، هم بفهمد و هم به دلش منتقل کند و در حقیقت از درون به یاد خدا باشد و دل را آئینه ی تجلی حضرت حق قرار دهد.

    

مرحله ی بالاتر، ذکر عملی است یعنی انسان یاد خدا را در زندگی عملی خودش پیاده بکند، بدین معنا که هر کار و برنامه ای را که می خواهد در زندگی اش عمل کند با معیار خدا بسنجد، اگر خدا این برنامه را دوست دارد، عمل کند اگر دوست ندارد عمل نکند. بنابراین ذکر گاهی در مرحله ی لفظ است گاهی قلبی است و گاهی اوقات عملی، و چه بهتر که هر سه با هم باشد.

     

راهکارهای به یاد خدا بودن

      

۱- توجه به آیات الهی

یکی از راه هایی که انسان می تواند به یاد خدا باشد توجه به آیات الهی است.

در سوره ی بقره می فرماید: «خدا آیاتش را برای مردم بیان می کند، شاید مردم متذکر شوند.» «لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ». جالب این است که در قرآن کریم واژه ی «لعّل» برای «زمینه سازی» به کار می رود به عبارت دیگر «اقتضای چیزی را بوجود آوردن» یعنی خداوند می فرماید: ما آیات خودمان را برای مردم بیان کردیم، تا زمینه ای باشد برای بیدار شدن آنها و برای اینکه «متذکر» شوند و به یاد خدا بیفتند. زمینه بیداری انسان و به یاد خدا افتادن «تفکر» است تفکر در آیات الهی و مثالهایی که در قرآن آمده مثال های زیبایی که در قرآن آمده مثال های زیادی در قرآن زده شده و این مثال ها در خور تفکر و تعمق و به یاد خدا افتادن است.

    

۲- یادآوری نعمت ها

این که انسان نعمت های خدا را یادآوری کند. از این رو در سوره ی احزاب می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمت های خدا بر خودتان را به یاد آورید، و فراموش نکنید»

      

۳- تلاوت قرآن

یکی از منابعی که انسان را به یاد خدا می اندازد و بیدار می کند و از غفلت دور می کند، خود قرآن کریم است. از این روست که در روایات حکایت شده و بسیاری از بزرگان نیز توصیه کرده اند، که انسان صبح ها حداقل چند آیه ی قرآن تلاوت نماید. و آن آیاتی هم که می فرماید: وقتی قرآن می خوانید یا در موارد دیگر «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» بگویید در همین راستاست که یاد خدا احیاء شود.

     

۴- توجه به هشدارهای قرآن

در سوره ی قصص، آیه ی ۴۶ یادآور می شود که توجه به هشدارهای رهبران الهی و پیامبران، باعث بیداری و زنده شدن یاد خدا می شود و غفلت را می زداید.

     

۵- خردورزی و تفکر

قرآن کریم در آیات متعددی انسان ها را به تفکر و تعقل دعوت می کند و در آیه ی ۷ سوره ی آل عمران و ۲۶ سوره ی بقره مطرح شده که اگر انسان تعقل و تفکر کند، خود خردورزی انسان را به طرف خدا رهنمون می شود و به یاد خدا می اندازد و غفلت ها را برطرف می سازد، یعنی بیشتر غفلت ها به خاطر این است که انسان از فکر و عقل خودش استفاده ی کافی نمی کند.

     

۶- آیینه ی مشکلات

انسان وقتی مشکلاتی برایش پیش می آید، این مشکلات را وسیله ی توجه به خدا قرار بدهد، در همین راستا در سوره ی اعراف در مورد قوم فرعون می فرماید: «ما فرعونیان را به خشکسالی و نقص در ثمرات گرفتارشان کردیم» یا به تعبیری میوه ها و محصولات آنها را دچار آفت کردیم «لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» تا شاید آنها متذکر شوند، بیدار شوند و به یاد خدا بیفتند.

     

۷- نماز

در سوره ی طه می فرماید: «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی» نماز بخوانید تا به یاد من باشید، اگر انسان در شبانه روز حداقل ۵ بار درون استخری رود جسم او پاک می شود، همانطور نیز اگر با آب حیات نماز جانش را شستشو دهد زنگارهای غفلت از او زدوده می شود و به یاد حق می افتد و از گناهان دور می شود. ذکر مداومی که در نماز هست، در کمتر عبادتی وجود دارد، و در آیه ی معروف «إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی‌ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» روی ذکر بودن نماز تاکید خاص شده است.

      

دوشنبه, 04 مرداد 1400 16:56

نگاهی بر سیره عملی امام هادی(ع)

سیره عملی امام هادی ـ علیه السلام ـ بیانگر ارزش ها و خلق و خوی ناب الهی است که برای همه انسانها در هر عصری الگوی با ارزشی است که اینک بنابر وسع این نوشتار، جهت آشنایی بیشتر، به بخشی از سیره عملی امام هادی ـ علیه السلام ـ اشاره می شود.

روزی امام هادی ـ علیه السلام ـ برای انجام کاری از سامرا بیرون رفته بودند، عربی از ایشان جستجو می کرد، او را به مکان حضرت در خارج از شهر راهنمای کردند، پس ازآنکه شرفیاب شد عرض کرد: من از اعراب کوفه و از ارادتمندان خانواده شما هستم. قرض سنگین دارم که کسی جز شما سراغ ندارم بدهی مرا ادا نماید. حضرت فرمودند: ناراحت نباش و دستور دادند بنشیند، آنگاه فرمود: من به تو یک راهنمایی می کنم مبادا مخالفت با گفته من کنی. به خط خودم اقرار می کنم که تو مبلغی از من طلبکاری وقتی که به شهر آمدیم به منزل من بیا و تقاضای کارسازی آن مبلغ را بنما هر چه مهلت خواستم تو درشتی کن و پول خود را بخواه و در آنچه گفتم کوتاهی نکن.

چون حضرت به شهر تشریف بردند مرد عرب وارد مجلس ایشان شد در موقعی که عده ای حضور داشتند در میان آنها بعضی از اطرافیان خلیفه نیز بودند.

مرد عرب طلب خود را خواست هر چه حضرت از او تقاضای صبرو تمدید مدت کردند راضی نشد و با درشتی درخواست وجه را می کرد عاقبت ایشان از پرداخت فوری پوزش خواستند ولی او نپذیرفت.

اطرافیان خلیفه جریان را به او رساندند. این مضیقه مالی و تنگدستی حضرت، خلیفه را به فکر انداخت و مبلغ سی هزار درهم برای حضرت فرستاد.

آن بزرگوار عرب را خواستند و تمام پول را در اختیار او گذاشتند فرمودند قرض خود را بده و بقیه را صرف خانواده خویش کن.

گفت: ای پسر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ به یک سوم از این مبلغ کار من درست می شد راستی چنین است «اللهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» خداوند می داند رسالتش را در چه کسانی قرار دهد.

یک بار امام ـ علیه السلام ـ به مجلس متوکل وارد شد ونزدیک او نشست. متوکل در عمامه آن حضرت دقت کرده دید قماش و پارچه آن بسیار نفیس است. از روی اعتراض گفت این عمامه را چند خریده ای؟ فرمود: کسی که برای من آورده پانصد درهم نقره خرید است. متوکل گفت: اسراف کرده ای که عمامه ای به پانصد درهم نقره بر سر بسته ای.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: شنیده ام در همین روزها کنیز زیبایی به هزار دینار زر سرخ خریداری کرده ای؟!

متوکل جواب داد: صحیح است. فرمود: من به پانصد درهم عمامه ای گرفته ام برای شریفترین عضو بدنم، تو به هزار دینار زر سرخ کنیزی خریده ای برای پست ترین اعضایت انصاف بده اسراف کدامست؟!

متوکل بسیار خجل و شرمنده گردیده گفت: انصاف آن است که ما را در اعتراض نسبت به بنی هاشم صرفه ای نیست.[۱]

صقر بن ابی دلف گفت: در آن هنگام که متوکل عباسی امام علی النقی ـ علیه السلام ـ را زندانی کرد من نگران شدم. برای آنکه از حضرت اطلاعی پیدا کنم به سراغ زراقی زندانبان متوکل رفتم همینکه چشمش به من افتاد گفت:حالت چطور است؟ جواب دادم: خوب. گفت: بنشین. من ترسیدم و با خود گفتم اگر این مرد منظورم را از آمدن به اینجا بفهمد چه خواهد شد به همین جهت به او گفتم راه را اشتباه آمده ام.

وقتی مردم از اطرافش پراکنده شدند، پرسید: برای چه آمده ای گفتم: مایل بودم خبری بگیرم. گفت: شاید آمده ای خبری از آقایت بگیری؟ با تعجب سؤال کردم: آقایم کیست؟ آقای من (متوکل) است. گفت: ساکت باش آقای حقیقی همان آقای توست از من مترس با تو هم مذهب هستم.گفت:الحمدالله پرسید: میل داری آقایت را ملاقات کنی. جواب دادم: آری گفت: بنشین تا متصدی اخبار و نامه ها از خدمتش خارج شود. همینکه آن مرد بیرون شد، به غلامی گفت: دست صقر را بگیر ببر در همان اتاقی که آن مرد علوی زندانی است آن دو را بایکدیگر تنها بگذار. مرا نزدیک اتاقی برد، اشاره کرد همینجا است داخل شو. دیدم امام ـ علیه السلام ـ بر روی حصیری نشسته در مقابلش قبری کنده اند. سلام کردم دستور داد بنشینم. آنگاه پرسید: برای چه آمده ای. عرض کردم: آمدم از شما خبر بگیرم. در این حال دوباره چشمم به قبر افتاد، گریه ام گرفت آن بزرگوار متوجه شده فرمود: صقر ناراحت نباش اینها نمی توانند مرا آزاری برسانند. خدای را سپاسگزاری کردم.

عرض کردم: آقای من، حدیثی از رسول الله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ نقل شده معنی آن را نمی فهمیم، پرسید: کدام حدیث؟ گفتم: این فرمایش پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ «لاتُعادوا الایّام فَتعادیکمُ» روزها را دشمن ندارید که با شما دشمنی می ورزند.

فرمود: ایام ما خانواده هستیم تا آسمانها و زمین پایدار باشد. شنبه اسم پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ است، یکشنبه امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ، دوشنبه امام حسن و امام حسین -علیهما السلام- سه شنبه علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفربن محمد -علیهم السلام- است. چهارشنبه موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمدبن علی و من هستم، پنجشنبه پسرم امام حسن عسکری و جمعه پسر پسرم (حضرت مهدی علیه السلام) هستند. جمعیت حق به سوی او(حضرت مهدی) اجتماع می کنند. اوست که زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که از ظلم و جور پرشده.

ایناست معنی ایام، مبادا با آنها در این دنیا دشمنی کنید که آنها نیز در آخرت با شما دشمنی خواهند کرد. آنگاه فرمود وداع کن و خارج شو که بر تو اطمینانی ندارم.[۲]

یک بار متوکل سپاه خود را بر امام علی النقی حضرت هادی ـ علیه السلام ـ عرضه داشت و دستور داد هر اسب سواری توبره اسب خود را پر از خاک نماید و در محل معینی بریزد، در اثر انباشته شدن آن خاکها پشته و تل بلندی مانند کوه درست شد که آن را «تل المخالی» یعنی پشته توبره اسبها نامیدند.

متوکل و امام ـ علیه السلام ـ بر فراز آن تل بالا رفتند، متوکل گفت می دانید از چه رو شما را خواستم؟ برای اینکه سپاه مرا مشاهده نمایید. تمام لشگریان او لباسهای مخصوص پوشیده غرق در سلاح با بهترین زینتها و با ارایش نظامی سان می دادند. این کار برای ترسانیدن کسانی که اراده مخالفت با او را داشتند کرده بود و متوکل از حضرت هادی ـ علیه السلام ـ می ترسید که مبادا یکی از اهل بیت و بستگان خود را امر به قیام نماید.

امام ـ علیه السلام ـ پس از مشاهده سپاه متوکل فرمودند: می خواهی من هم سپاه خود را به تو نشان دهم؟ گفت: نشان دهید تا لشکر شما را ببینم. دستهای خود را به درگاه بی نیاز دراز کرد و دعا نمود در این هنگام متوکل دید از شرق تا غرب تمام آسمان را فرشتگان فرا گرفته اند و مانند ابر فضا را پوشانیده اند، از ترس بر زمین افتاد و غش کرد. پس از آنکه به هوش آمد، حضرت فرمودند ما در دنیا اظهار چیره دستی با شما را نمی کنیم و مشغول به امر آخرت هستیم نگرانی و ترس نداشته باش از آنچه خیال کرده بودی مرا با تو در این جهان مزاحمتی نیست![۳]

- متوکل عباسی در بدنش دمل بزرگی در آمده بود که به هیچوجه خوب نمی شد، از زیادی درد در تب سوزانی بسر می برد، پزشکان مخصوص از معالجه فرو ماندند، مادر متوکل به حضرت امام علی النقی ـ علیه السلام ـ ارادت کامل داشت، کسی را پیش آن بزرگوار فرستاد و تقاضای دوای مؤثر نمود.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: روغن گوسفند با گلاب بیامیزید و بر دمل بنهید تا درد ساکت شود و سر بگشاید، این دستور را که به خلیفه رساندند پزشکان معالج از تجویز چنین دارویی برای دمل خندید. آن دوا را هیچکدام نپسندیدند.

این خبر به مادر متوکل رسید پزشکان را ناسزا گفت و دستور داد آنها را از پیش متوکل خارج کنند خودش شخصاً آن دوا را تهیه کرد و بر دمل نهاد هماندم درد فرو نشست و اثر بهبودی آشکار شد بدون فاصله سر دمل باز گردیده مواد فاسد خارج شد.

متوکل در همان روز هزار مثقال زر مسکوک سرخ در همیان گذاشت و مهر مخصوص خود را بر آن زده برای آنجناب فرستاد. بعد از چند روز حسودان به متوکل رسانیدند که حضرت هادی خیال خلافت دارد، هر سکه ای که شما به ایشان می دهید صرف جمع آوری اسلحه می کند. متوکل بدگمان شد. شبی سعید، وزیر دربار خود را دستور داد به وسیله نردبانی از راه بام نیمه شب بدون اطلاع برآن حضرت وارد شود و ببیند ایشان در چه حالند و آیا در منزل و خلوتخانه خاص ایشان اسلحه و اسباب و لوازم سلطنت یافت می شود، اگر پیدا کرد برای متوکل بیاورد. سعید با چند خادم نردبانی برداشته کنار دیوار منزل آن حضرت آمد به وسیله نردبان از راه بام با چند نفر وارد خانه شد، اتفاقاً شب تاریکی بود سعید وقتی داخل منزل گردید سرگردان گشت که به کدام طرف برود و چگونه جستجو نماید. در این هنگام امام ـ علیه السلام ـ از درون خانه فرمود سعید همانجا باش تا برایت چراغی بفرستم.

فرستاده متوکل از این پیشامد در شگفت شد که از کجا دانست من آمده ام چیزی نگذشت که خادمی با چراغی افروخته یک دسته کلید پیش سعید آمد، گفت: امام فرموده تمام خانه های ما را جستجو کن هر چه از وسایل جنگ پیدا کردی بردار بعد از پایان تفحص پیش من بیا.

خادم اتاقها را یکی یکی باز کرد و سعید را راهنمایی نمود در هیچکدام از اتاقها آنچه را که در جستجویش بود پیدا نکرد خدمت حضرت هادی ـ علیه السلام ـ رسید و داخل خلوتخانه ایشان شد دید حصیری افکنده و سجاده ای بر آن گسترده رو به قبله نشسته کنار سجاده شمشیری در غلاف نهاده است و همیانی که ده هزار دینار داشت با مهر موکل بدون اینکه مهرش دست خورده باشد در گوشه اتاق است. امام ـ علیه السلام ـ فرمود از اسباب سلطنت در این خلوتخانه فقط همین شمشیر و دینارهاست که چند روز پیش خود متوکل فرستاده هر دو را بردار و پیش او ببر تا حقیقت گفتار سخن چینان و حسودان بر او کشف شود. سعید آن شمشیر و همیان را برداشت و نزد متوکل آورد مشروحاً مشاهدات خود را شرح داد، متوکل همینکه همیان را سر بسته به مهر خود دید بسیار شرمنده گشت و از کرده خویش پشیمان گردید چند نفری که از روی حسادت سخن چینی کرده بودند کیفری بسزا داد و ده هزار دینار دیگر در همیان گذارد با همان همیان اول خدمت ایشان فرستاده و پوزش خواست.[۴]

- بار دیگر از امام هادی ـ علیه السلام ـ نزد متوکل سعایت و سخن چینی شد گفتند در منزل امام ـ علیه السلام ـ اسلحه و نوشته ها و چیزهای دیگر هست که از شیعیان او در قم به او رسیده و او عازم تهاجم بر دولت است. متوکل گروهی را به منزل آن گرامی فرستاد و آنان شبانه به خانه آن حضرت هجوم بردند ولی چیزی بدست نیاوردند، آنگاه امام را در اتاقی تنها دیدند که در به روی خود بسته و لباسی پشمین بر تن دارد و بر زمین سنگفرش نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.

امام را به همان حال نزد متوکل بردند و به او گفتند در خانه اش چیزی نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن می خواند.

متوکل چون امام را دید، عظمت و هیبت امام او را فرا گرفت و بی اختیار او را احترام کرد و در کنار خود نشاند، و جام شرابی را که در دست داشت به آن حضرت تعارف کرد.

امام سوگند یاد کرد که گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است، مرا معاف دار. و او دست برداشت و گفت:شعری بخوان!

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: من شعر کم از بردارم. گفت: باید بخوانی. امام این اشعار را خواند.

«باتُوا عَلی قُلَلِ الْاَجْبالِ تَحْرِ سُهُمْ غُلْبُ الْرِجالِ فَما اَغْنَتْهُمُ الْقُلَلُ»

بر قله کوهسار ها شب را به روز آوردند و مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند، ولی قله ها نتوانستند آنان را از خطرات مرگ برهانند.

«وَاسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّعَنْ مَعاقِلِهِمْ فاوُدِعُوا حُفَراً یا بِئسَ ما نَزَلُوا»

پس از عزت از جایگاههای امن به پایین کشیده شدندودرگودالهای گورجان دادند، گورچه منزل و آرامگاه ناپسندی است.

«ناداهُمُ صارخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنهِمْ اَیْنَ الْاَساوِرُ وَ التّیجان وَ الْحُلَلُ»

پس از آنکه دست بندها به خاک سپرده شدند فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها تاجها و لباسهای فاخر؟

«اَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتیِ کانَتْ مُنَعَّمَةً مِنْ دُونِها تُضْرَبُ الْاَسْتارُ وَ الْکِلَلُ»

کجاست آن چهرهای به ناز و نعمت پرورده که به احترامشان پرده ها می آویختند.

«فَافْضَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سائَلهُمْ تِلْکَ الْوُجُوهُ عَلَیْهَا الدُّودُ تَنتَقِلُ»

گور به جای ایشان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اکنون کرمها راه می روند.

تأثیر کلام امام ـ علیه السلام ـ چندان بود که متوکل به سختی گریست چنانکه ریشش تر شد و دیگر مجلسیان نیز گریستند و متوکل دستور داد بساط شراب را جمع کنند و آن بزرگوار را با احترام به منزل بازگردانند.[۵]

بار دیگر متوکل فرمان داد سه رأس از درندگان را به محوطه کاخ او بیاورند، آنگاه حضرت هادی ـ علیه السلام ـ را به کاخ دعوت کرد و چون آن گرامی وارد محوطه کاخ شد دستور داد درب کاخ را ببندند. اما درندگان دور امام می گشتند و نسبت به او اظهار فروتنی می کردند و امام با آستین خویش آنان را نوازش می کرد. سپس امام به بالا نزد متوکل رفت و مدتی با او صحبت کرد و بعد پایین آمد و باز درندگان همان رفتار قبلی را نسبت به امام تکرار کردند تا امام از کاخ خارج شد. و بعداً متوکل جایزه بزرگی برای امام فرستاد.

به متوکل گفتند: پسر عموی تو امام هادی ـ علیه السلام ـ با درندگان چنان رفتار کرد که دیدی، تو نیز همین کار را بکن!

گفت: شما قصد قتل مرا دارید! و فرمان داد این جریان را فاش نسازند.[۶]

امین الدین طبرسی از محمد بن حسن اشتر علوی روایت کرده که با پدرم در خانه متوکل بودیم، من در آن هنگام طفل بودم، و جماعتی از آل ابوطالب و آل عباس و آل جعفر حضور داشتند، امام هادی ـ علیه السلام ـ وارد شد، همه آنان که در خانه متوکل بودند به احترام او پیاده شدند. آن حضرت داخل شد، و برخی از حاضران به برخی گفتند: چرا برای این جوان پیاده شویم، نه شریفتر از ماست و نه سنش بیشتر است، به خدا سوگند برای او پیاده نخواهیم شد!

ابوهاشم جعفری که در آنجا حاضر بود گفت: به خدا سوگند وقتی او را ببینید به احترام او با حقارت پیاده خواهید شد.

طولی نکشید که آن حضرت از منزل متوکل بیرون آمد، چون چشم حاضران به آن گرامی افتاد همگان پیاده شدند. ابوهاشم گفت: مگر نگفتید پیاده نمی شویم؟!

گفتند: به خدا سوگند نتوانستیم خودداری کنیم بطوری که بی اختیار پیاده شدیم.[۷]

جمعی از اهالی اصفهان مثل ابوالعباس احمد بن نضر و ابوجعفر محمدبن علویه گفتند که مردی دراصفهان بود به نام عبدالرحمان که جزء شیعیان محسوب می شد. از او پرسیدند چرا این مذهب را برگزیده و به امامت هادی ـ علیه السلام ـ معتقد شده ای؟

گفت: به جهت معجزه ای که از امام ـ علیه السلام ـ دیدم، و داستان از این قرار بود. من مردی فقیرو بی چیز بودم، ولی چون زبان و جرأت داشتم اهالی اصفهان در سالی از سالها مرا همراه گروهی نزد متوکل فرستاند تا دادخواهی کنیم. روزی بیرون خانه متوکل ایستاده بودیم که دستور احضار علی بن محمدبن رضا از سوی متوکل صادر شد، من به یکی از حاضران گفتم: این مرد کیست که دستور احضارش صادر شد.

گفت: این مرد علوی است و رافضیان او را امام می دانند، و اضافه کرد که ممکن است خلیفه برای قتل دستور احضارش را داده باشد. گفتم: از جای خود حرکت نمی کنم تا این مرد علوی بیاید و او را ببینم. ناگهان دیدم شخصی سوار بر اسب به سوی خانه متوکل می آید. مردم به احترام در دو طرف مسیر او صف کشیدند و او را تماشا می کردند، چون نگاهم بر او افتاد مهرش در دلم جا گرفت و نزد خود به دعای او مشغول شدم تا خدا شر متوکل را از او دفع نماید. آن حضرت از میان مردم می گذشت و نگاهش بر یال اسب خود بود و چپ و راست را نگاه نمی کرد و من پیوسته به دعای او مشغول بودم، چون به من رسید با تمام رو به سوی من متوجه شد و فرمود: خدا دعای ترا پذیرفت و به تو طول عمر داد و مال و فرزندان ترا زیاد کرد.

چون این را مشاهده کردم مرا لرزه گرفت و در میان دوستانم افتادم، دوستانم پرسیدند: چه شد؟ گفتم: خیر است و چیزی نگفتم. هنگامی که به اصفهان بازگشتم خدا مال فراوان به من عطا کرد، و امروز از اموال آنچه در خانه دارم قیمتش به هزار هزار درهم می رسد غیر از آنچه بیرون از خانه دارم و ده فرزند یافته ام و عمرم نیز از هفتاد سال گذشته است، من به امامت آن مردی معتقدم که از دلم خبر داشت و دعایش در حق من مستجاب گردید.[۸]

زنی ادعا کرد که من زینب دختر فاطمه زهرا(علیها السلام) می باشم متوکل زن را طلبید و گفت که زمان زینب تا به حال سالها گذشته تو جوانی. گفت: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ دست بر سر من کشیده و دعا کرده در هر چهل سال جوانی به من برگردد.

متوکل بزرگان آل ابوطالب و اولاد عباس و قریش را طلبید همه گفتند او دروغ می گوید، زینب - علیها السلام- در فلان سال وفات کرده. زن گفت: اینها دروغ می گویند، من از مردم پنهان بودم کسی از حال من مطلع نبود تا اکنون ظاهر شدم، متوکل قسم خورد که باید از روی دلیل ادعای او را باطل کرد،

ایشان گفتند بفرست امام هادی را حاضر کنند شاید او از روی حجت کلام این زن را باطل کند.

متوکل امام ـ علیه السلام ـ را حاضر کرد و جریان را برای حضرت شرح داد. امام ـ علیه السلام ـ فرمود: دروغ می گوید حضرت زینب - علیها السلام- در فلان سال وفات کرد. گفت: دیگران این را گفته اند دلیلی بر بطلان حرف او بیان کن، فرمود: حجت بر بطلان حرف او این است که گوشت فرزندان فاطمه - علیها السلام- بر درندگان حرام است، او را بفرست نزد شیران اگر راست می گوید شیران او را نمی خورند، متوکل به آن زن گفت چه می گویی. گفت: من می خواهد مرا به این سبب بکشد حضرت فرمود: اینجا عده ای اینجا عده ای از فرزندان فاطمه - علیها السلام- هستند هر کدام را که می خواهی بفرست تا این مطلب بر تو معلوم شود.

راوی گفت: رنگ صورتهای همه در این موقع تغییر کرد، بعضی گفتند چرا حواله بر دیگری می کند و خودش نمی رود، متوکل گفت: یا اباالحسن چرا خودت به نزد آنها نمی روی؟ فرمود: میل داری بروم. نردبانی گذاشتند امام ـ علیه السلام ـ داخل قفس و محل نگهداری حیوانات درنده شدند و در گوشه ای نشستند، شیران خدمت آن بزرگوار آمدند، از روی خضوع سر خود را در جلوی آن حضرت بر زمین نهادند آن حضرت دست بر سر آنها مالید و امر کرد که کنار روند تمام به کناری رفتند و اطاعت آن جناب را می نمودند.

وزیر متوکل گفت: این کار درست نیست هر چه زودتر او را از این مکان خارج کن تا مردم این معجزه را مشاهده نکنند همینکه امام ـ علیه السلام ـ پا بر نردبان نهاد شیران دور آن حضرت جمع شدند و خود را به لباس آن حضرت می مالیدند حضرت اشاره کرد که برگردند و برگشتند، د راین موقع زن گفت: من ادعای باطل کردم ومن دختر فلان شخص هستم و فقر باعث شد که چنین نیرنگی بزنم.[۹]

ابوهاشم جعفری می گوید هنگامی که یکی از سرداران سپاه واثق به نام بغا(که نامی است ترکی) برای دستگیری اعراب از مدینه عبور می کرد، در مدینه بودم. امام هادی ـ علیه السلام ـ به ما فرمود: برویم تجهیزات این ترک را ببینیم. بیرون آمدیم وتوقف کردیم، سپاه آماده او را نزد ما گذشتند. و بغا رسید. امام ـ علیه السلام ـ با او چند جمله به زبان ترکی صحبت کردند. و او از اسب پیاده شد و پای امام را بوسید.

ابو هاشم می گوید: ترک را قسم دادم که با تو چه گفت: ترک پرسید: این مرد پیامبر است؟

گفتم: نه. گفت: مرا به اسمی کوچک خواند که در کوچکی در شهرهای ترک به آن نامیده می شدم و تا این ساعت هیچکس از آن اطلاعی نداشت.[۱۰]

یونس نقاش در سامراء همسایه امام هادی ـ علیه السلام ـ بود و پیوسته به حضور امام ـ علیه السلام ـ می شد و به آن حضرت خدمت می کرد. یک بار در حالی که می لرزید به خدمت امام‌ آمد و عرض کرد: مولای من وصیت می کنم با خانواده ام به نیکی رفتار نمایید.

امام ـ علیه السلام ـ چه شده است؟

عرض کرد: آماده مرگ شده ام! امام با تبسم فرمود: چرا؟

عرض کرد: موسی بن بغا از سرداران و درباریان قدرتمند عباسی نگینی به من داد تا بر آن نقشی برآورم و آن نگین از خوبی به قیمت در نمی آید، وقتی خواستم نقش کنم نگین شکست و دو قسمت شد، فردا روز وعده است که نگین را به او تسلیم نمایم، موسی بن بغا یا مرا هزار تازیانه می زند یا می کشد.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: به منزل برو تا فردا چیزی جز خیر و خوبی پیش نمی آید.

فردای آن روز اول وقت، یونس در حالی که لرزه اندام او را فراگرفته بود خدمت امام آمد و عرض کرد فرستاده موسی بن بغا آمده انگشتر را می خواهد.

فرمود: نزد او برو چیزی جز خیر و خوبی نخواهی دید.

عرض کرد: مولای من، به او چه بگویم. امام ـ علیه السلام ـ با تبسم فرمود: نزد او برو و آنچه به تو خبر می دهد بشنو، چیزی جز خیر نخواهی دید.

یونس رفت و خندان بازگشت و عرض کرد: مولای من، چون نزد او رفتم گفت: دختران کوچک من برای این نگین با هم دعوا کردند، آیا ممکن است آن را دو نیم کنی تا دونگین شود، و ترا (به پاداش این کار) بی نیاز سازم؟

امام ـ علیه السلام ـ خدا را ستایش کرد و به یونس فرمود: به او چه گفتی؟

عرض کرد: گفتم مهلت بده فکر کنم چطور این کار را انجام دهم.

فرمود: خوب جواب گفتی.[۱۱]

یک بار امام ـ علیه السلام ـ را در یک مجلس ولیمه و میهمانی دعوت کردند همینکه آن بزرگوار وارد مجلس شد همه به احترام امام ساکت شده و مؤدب نشستند، ولی در این میان جوانی به امام احترام نگذاشت و در محضر آن حضرت شروع کرد به مسخره کردن و خنده های بیجا نمودن! امام هادی ـ علیه السلام ـ فرمود: چه شده که خنده تمام وجود ترا احاطه کرده و از یاد خدا غافل شده ای، بدان که تا سه روز دیگر جزء اهل قبور خواهی شد و همان شد که امام فرموده بود.[۱۲]

ابو هاشم جعفری نقل می کند که من در فشار اقتصادی شدیدی قرار گرفتم، به محضر امام هادی ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم، به من اجازه فرمود که بنشینم و بعد فرمود: ای اباهاشم می خواهی شکر کدام نعمت الهی را به جا آوری؟ گفت: متحیر ماندم که در پاسخ امام چه بگویم.

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: خداوند تبارک و تعالی به تو روزی ایمان عنایت فرموده، بدنت را به آتش جهنم حرام کرده، به تو برای انجام طاعات عافیت و سلامتی داده. تو را روزی قناعت داده تا به ابتذال کشیده نشوی. بعد آن بزرگوار فرمود: ابتدا من شروع به صحبت کردم زیرا گمان بردم که می خواهی لب به شکایت بگشایی ودستور دادم که صد دینار برایت بیاورند و تو آن را قبول کن.[۱۳]

- زرافه نگهبان مخصوص متوکل می گوید: متوکل مردی اهل لهو و لعب و بازیهای مختلف بود، به همین علت یک مرد هندی که در شعبده بازی احاطه خاصی داشت به کاخ خود آورده بود تا سرگرم باشد.

یک روز تصمیم گرفت که امام هادی ـ علیه السلام ـ را توسط مرد شعبده باز مسخره و اهانت نماید. به او گفت اگر باعث خجلت و اذیت امام ـ علیه السلام ـ شوی هزار دینار ناب به تو خواهم داد.

مرد هندی قبول کرد و دستور داد چند مرغ بریان طبخ کنند و روی ظروف غذا بگذارند و خود در کنار سفره نشست، آنگاه امام ـ علیه السلام ـ را دعوت کردند که به سر سفره غذا حاضر شوند.

در همان مکان پارچه ای به دیوار آویزان بود که نقش یک شیر بر آن بود. شعبده باز درست در کنار آن نقش نشسته بود. حاضرین مشغول غذا خوردن شدند. امام ـ علیه السلام ـ دست مبارک را دراز کردند که از مرغ استفاده کنند شعبده باز آن را به پرواز در آورد و باز به محل دیگر سفره دست دراز کردند بار دیگر شعبده باز مرغ را به پرواز در آورد و تمامی اهل مجلس خندیدند.

ناگهان امام هادی ـ علیه السلام ـ دست را بر صورت شیر بر پشت سر شعبده باز زد و فرمود: او را بگیر. شیر تجسم یافت و بر او حمله کرد و مقابل چشم همه او را بلعید و به جای خود برگشت و به صورت اول در آمد.

حاضرین متحیر و وحشت زده شدند امام ـ علیه السلام ـ از جا برخاست. متوکل گفت: از تو می خواهم از مجلس بیرون نروی مگر آنکه شعبده باز را برگردانی.

«فَقالَ وَاللهِ لاتَری بَعْدَها اُتُسَلِّطَ اَعْداءَ اللهِ عَلی اَوْلِیاء اللهِ»

امام ـ علیه السلام ـ فرمود: به خدا سوگند دیگر او را نخواهی یافت آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟!

سپس از مجلس خارج شدند و دیگر کسی مرد شعبده باز را ندید.[۱۴]

- و همان راوی نقل می کند: که در روز عید متوکل برنامه سلام داشت تصمیم گرفت که از برابر امام هادی ـ علیه السلام ـ عبور کند. وزیرش به او گفت: این کار برای شما سبک است، مردم حرفها و قضاوتها خواهند کرد. متوکل گفت: من ناچارم که این کار را بکنم. وزیر گفت: پس اگر جدی هستید با سرداران سپاه و أشراف دربار بروید که کسی نفهمد شما برای دیدار امام هادی ـ علیه السلام ـ می روید فکر کنند همینطور عبورتان از برابر ایشان افتاده است.

روای می گوید: وقتی با حضرت روبرو شدند من خود را به آن بزرگوار رساندم و عرض کردم که متوکل قصد احترام به شما را داشته است. امام ـ علیه السلام ـ فرمود: ساکت باش هیهات او سه روز دیگر بیشتر زنده نخواهد بود. راوی می گوید: پس از شنیدن این پیشگویی حضرت، به سراغ معلمی شیعی مدهب رفتم که با او رفت و آمد داشتم و زیاد با او مزاح می کردم که تو رافضی هستی. بعد از نماز عشا او را خواستم و گفتم: من امروز مطلبی را از امام تو شنیدم. گفت: چه شنیدی؟ جریان را برایش شرح دادم. گفت: به تو بگویم و نصیحت مرا قبول کن. گفتم بگو هر چه می خواهی. گفت: اگر امام هادی ـ علیه السلام ـ آن طور که تو نقل کردی فرموده باشد فوراً برو و مال و اموالت را جمع کن که متوکل بعد از سه روز یا می میرد و یا او را می کشند. راوی ادامه می دهد که من از حرف مرد شیعه عصبانی شدم و او را سرزنش کردم ولی وقتی به خانه آمدم و با خود خلوت کردم پیش خود گفتم دور از عقل نیست که جانب احتیاط را بگیرم و مال و اموالم را جمع کنم. بی درنگ به کاخ متوکل رفتم و هر چه داشتم جمع کردم.

درست در شب چهارم متوکل کشته شد و من جان و مالم به سلامت ماند و من مذهب شیعه را انتخاب کردم و خود را موظف به خدمتگزاری امام ـ علیه السلام ـ نمودم از آن گرامی خواستم که در حقم دعا کند تا حق ولایت را نسبت به آن خانواده ادا کنم.

- خیران اسباطی می گوید: وارد مدینه شدم و به محضر امام علی النقی ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم. امام ـ علیه السلام ـ از من پرسید که واثق مدینه حالش چگونه بود. عرض کردم در عافیت و سلامتی بود.

فرمود: جعفر چه کرد؟گفتم به بدترین حال در زندان محبوس بود.

فرمود: همانا او خلیفه خواهد شد.

فرمود: ابن زیارت چه می کرد؟ گفت فرمان او مطاع بود و امر و اجرا می شد. فرمود: ریاست او برایش نکبت می آورد و بعد مقداری ساکت شد و فرمود: چاره ای نیست جز مقدرات و احکام پروردگار، ای خیران بدان که واثق مرد و جعفر متوکل به جای اونشست و ابن زیاد کشته گشت، عرض کردم این حوادث کی واقع شد؟

فرمود: پس از بیرون آمدن تو در فاصله شش روز اتفاق افتاد.[۱۵]

یک روز متوکل به ابن سکیت گفت: از امام هادی ـ علیه السلام ـ این مسائل را سؤال کن.

۱- چرا خداوند موسی را با عصا مبعوث کرد.

۲- چرا عیسی را با معجزه شفا دادن مرض برص و زنده کردن مردگان مبعوث نمود؟

۳- و چرا محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را با قرآن و شمشیر مبعوث نمود؟

امام ـ علیه السلام ـ در پاسخ فرمود: معجزه موسی از این جهت عصا و ید بیضاء بود که غالب مردمان زمانش اهل سحر و جادو بودند و او برای اثبات حقانیت خویش و مکتبش چیزی را داشت که بر آنها غالب بود. عیسی نیز مردم زمانش اهل طب و طبابت بودند خداوند تبارک و تعالی قدرت شفا دادن بیماران و زنده کردن مردگان را به او داد تا بر اطباء غالب آید.

و پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را با قرآن و شمشیر مبعوث کرد زیرا که اکثر اهل زمانش اهل شعر و شمشیر بودند و به اینگونه حجت را بر آنها تمام کرد و بر ایشان پیروز شد.[۱۶]

کافور نام خادم امام ـ علیه السلام ـ بود، او می گوید: امام هادی ـ علیه السلام ـ فرمود: که فلان سطل آب را برای وضو گرفتن در فلان محل بگذار و بعد جهت انجام کاری مرا فرستاد ولی پس از مراجعت بطور کلی دستور حضرت را فراموش کردم.

آن شب هوا بسیار سرد بود، من نگران حال امام ـ علیه السلام ـ بودم که چگونه با آب سرد وضو بگیرد و نیز ترس آن داشتم که به خاطر تخلفی که از من سرزده بود امام بر من غضب کند. ناگاه آن بزرگوار مرا صدا زد و فرمود: مگر تو نمی دانی که من همیشه با آب سرد تطهیر می کنم!

عرض کردم مولای من نه آب در سطل ریختم و نه جای آن را عوض کردم امام ـ علیه السلام ـ فرمود: الحمدلله، به خدا سوگند که ما رخصت پروردگار را ترک نمی کنیم و عطای او را رد نمی نمائیم. حمد خدای را که ما را از اهل طاعتش قرار داد و به ما توفیق انجام عباداتش را عطا فرمود.[۱۷]

یحیی بن هرثمه روایت می کند که متوکل وی را به سوی مدینه فرستاد، تا امام هادی ـ علیه السلام ـ را از مدینه به سامراء ببرد. او می گوید پس از تفتیش از منزل جز قرآن و دعا و مانند آن چیزی نیافتم.

امام ـ علیه السلام ـ را از مدینه حرکت دادم و خود ملازم ایشان بودم و با آن حضرت خوش رفتاری می نمودم.

روزی دیدم که آن حضرت سوار بر مرکب شده ولکن لباسی بارانی پوشیده و دم اسب خود را گره زده. من تعجب کردم. زیرا آن روز آسمان صاف و بی ابر بود ولی چیزی نگذشت که کم کم ابرها در آسمان ظاهر شدند و باران بارید آنهم بارانی که مثل دهانه مشگ می بارید.

امام ـ علیه السلام ـ روی به من کرد و فرمود: می دانم که منکر شدی و تعجب کردی![۱۸]

صالح به سعید می گوید: یک روز وارد شهر سامراء شدم و به محضر امام ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم و عرض کردم، این ستمکاران در همه کارها سعی در خاموش کردن نور شما نموده اند و می خواهند که فراموش شوید و به همین جهت شما را در چنین مکانی جای داده اند که محل زندگی گدایان و غریبان و اشخاص بی نام و نشان است، حضرت فرمود: که ای پسر سعید هنوز تو در معرفت قدر و منزلت ما در این پایه ای و گمان می کنی که اینها با بلندی شأن ما منافات دارد و نمی دانی کسی را که خدا بلند کرد به اینها و این چیزها پست نمی شود.[۱۹]

همین که امام هادی ـ علیه السلام ـ داخل خانه متوکل شد، به نماز ایستاد و مشغول عبادت شد، در این حال یکی از مخالفین آمد و مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: تا کی ریا کاری می کنی، امام ـ علیه السلام ـ تا این جسارت را شنید تعجیل فرمود: و نماز را سلام داد و رو به آن شخص کرد و فرمود: اگر دروغ گفتی خدا ترا از میان بردارد. تا امام او را نفرین کرد افتاد و بمرد و قصه او خبر تازه ای در خانه متوکل شد.[۲۰]

 

پی نوشت ها:

[۱] . لطائف الطوائف، ص ۴۱۱.

[۲] . معانی الاخبار، ص۱۲۳.

[۳] . انوار نعمانیه، ص۴۰۴.

[۴] . احقاق الحق، ج ۱۲، ص۴۵۳.

[۵] . احقاق الحق، ج۱۲، ص۴۵۴.

[۶] . احقاق الحق، ج۱۲، ص۴۵۱.

[۷] . اعلام الوری، ص۳۶۰.

[۸] . بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۴۱.

[۹] . مناقب، ج۴، ص ۴۱۶.

[۱۰] . بحار، ج ۵۰، ص۱۲۴.

[۱۱] . بحار، ج۵۰، ص ۱۲۵.

[۱۲] . مناقب، ج۴ ، ص۴۱۴.

[۱۳]. امالی صدوق، ص۴۱۲.

[۱۴] . بحار، ج۵۰، ص۱۴۷.

[۱۵] . کافی، ج۱، ص۵۰۲.

[۱۶] . بحار، ج۵۰، ص۱۶۴.

[۱۷] . مناقب، ج۴، ص۴۱۴.

[۱۸]. منتهی الآمال،ج۲، ص ۴۳۳.

[۱۹] . منتهی الآمال، ج۲، ص ۴۳۲.

[۲۰] . منتهی الآمال، ج۲، ص ۴۳۳.

 

منبع: کتاب سیره عملی اهل بیت(ع)، ج ۱۲، ص ۶