از ديدگاه امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (دامظله)
بر اساس تعاليم قرآن كريم، انسان «احسن المخلوقين» است، زيرا ميتواند در سيري تكاملي آينه تمامنماي صفات جمالي و جلالي حق تعالي باشد و اين رشد و تعالي مربوط به روح انسان است كه نه مادي است و نه جنسيت دارد. بنابراين در انسانيت، عبوديت، اخلاق، علم و حقوق انساني هيچ تفاوتي ميان زن و مرد نيست، بلكه زنان به عنوان مربيان اصلي افراد جامعه جلوتر از مردان، پيشگامان واقعي در اين عرصهها هستند. در صدر اسلام پيامبر اكرم (ص) با تعاليم نظري و تربيت عملي زنان الگويي مانند حضرت زهرا(س) جايگاه واقعي زنان را به آنان بازگرداندند. در عصر حاضر نيز با رهنمودها و پشتيبانيهاي رهبر كبير انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني (ره) و همچنين مقام معظم رهبري، زنان مسلمان ايراني با بر دوش گرفتن پرچم انقلاب اسلامي و حضور گسترده در صحنههاي تظاهرات مردمي و سپس در جبهههاي نبرد، اقتداي خويش را به زن نمونه عالم، حضرت زهرا (س)، ثابت كردهاند و همچنين خود الگويي شدهاند براي تمام زنان آزاده مسلمان كه آغازگر نهضت بيداري اسلامي در ساير ممالك اسلامي باشند.
در اين مقاله با روش مطالعات تاريخي مروري (كتابخانهاي) و بر اساس ديدگاه امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (دام ظله)، ضمن بيان هويت و اهداف و شاخصهاي جنبش بيداري اسلامي مانند اسلامخواهي، احياي عزت مسلمين، مردمسالاري، عدالتمحوري و مجاهده با دشمنان اسلام سعي شده است نقش اجتماعي، سياسي و تربيتي زنان در نضج يافتن و استمرار اين جريان مورد بررسي اجمالي قرار گيرد. در انتها نيز به آسيبشناسي جنبش بيداري و ارائه راهحل پرداخته شده است.
مقدمه
اسلام چهارده قرن قبل زن را همپا و همسنگ مرد معرفي كرد و براي مشاركت او در تصميمهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي زمينه هاي لازم را فراهم آورد؛ اما جهان مدتها بعد به اين حقيقت دست يافت.
امام خميني(ره) در مورد مقام و جايگاه زن ميفرمايد: «زن انسان است، آن هم انساني بزرگ. زن مربي جامعه است. از دامن زن انسانها پيدا مي شود... سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زنان است... زن نقش بزرگي در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورشدِه زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن مرد به معراج ميرود. دامن زن محل تربيت بزرگزنان و بزرگمردان است» (صحيفه امام، ج7، صص 339 و341).
اگر به ويژگيهاي زنانه زن دقت كنيم، درمييابيم كه اين ويژگيها نه تنها از ارزش انساني زن نمي كاهد بلكه بر آن مي افزايد و صرفاً در نوع وظايف زن و مرد تأثير مي گذارد. بدين معني كه تقدير الهي براي زن و مرد در فرايند توسعه فردي و اجتماعي، نوعي تقسيم طبيعي وظايف را مقدّر كرده است. زني كه همسر يا مادر باشد، بدون شك وظايفي متفاوت با مردي كه شوهر يا پدر است به عهده دارد؛ اما اين دو، نقش و وظيفه همديگر را تكميل مي كنند و نمي توان از يكي صرفنظر يا جايگزين ديگري كرد.
با كمال تأسف، زن مسلمان مدتها از طبيعت پيشتاز اسلامي خود عقب مانده بود. اما در دهههاي اخير با شناختن هويت انساني و الهي خود با حضور فعال در عرصههاي اجتماعي و سياسي نه تنها اين عقبماندگي را جبران كرده است بلكه حتي پيشروتر از مردان مسلمان، پرچمداري انقلاب اسلامي در ايران و همچنين پيشگامي در نهضتهاي اسلامي كشورهاي مسلمان و جنبش بيداري را با دل و جان به عهده گرفته است.
مسئله مورد تأمل در اين پژوهش عبارت از چيستي هويت، اهداف و شاخصهاي جنبش بيداري اسلامي و آسيبهاي فراروي آن و بررسي نقش فعاليتهاي اجتماعي، سياسي و تربيتي زنان مسلمان در استقرار و استمرار اين نهضت بزرگ است.
جايگاه زن و مرد از ديدگاه اسلام
دين الهي كاملترين قالبي است كه آفريدگار انسان براي تحقق كامل مادي و معنوي انسان اعم از مرد و زن وضع كرده است و تنها دين مي تواند به انسان شخصيت، اطمينان قلب و اميد به آينده ببخشد؛ چنانكه قادر است مشكلات اجتماعي انسان را حل كند. خداوند متعال مي فرمايد: «من عمل صالحاً من ذكر أو أنثي و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيبة و لنجزيّنهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون» (نحل/ 97).
حضرت امام مي فرمايد: «از براي زن ابعاد مختلفه است، چنانكه براي مرد و براي انسان. اين ورق صورت طبيعي نازلترين مرتبه انسان است و نازلترين مرتبه زن است و نازلترين مرتبه مرد است؛ لكن از همين مرتبه نازل حركت به سوي كمال است. انسان موجود متحرك است از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب تا فنا در الوهيت (صحيفه امام، ج 7، صص 337 و 338).
آنچه در اين فراز از سخنان پرمعنا و دلنشين حضرت امام قابل تأمل است، نظرگاه خاص ايشان در مورد تساوي استعدادهاي زن و مرد در دستيابي به صفات فاضله و مقامات بلند معنوي است. براساس چنين ديدگاهي، تقسيمبندي انسانها به دو دسته زن و مرد، مذكر و مؤنث نماينده نازلترين و پستترين نوع نگاه به جامعه بشري است. در مقابل، با يك نگاه ارزشي و اصولگرا انسانها همه فرزندان آدماند و بالقوه دارايشان خليفة اللهي و آنچه در اين ميان آنها را از هم متمايز ميكند ميزان تلاش، كوشش و مجاهدتي است كه هريك از آنها در راه بارور كردن استعدادهاي فطري و بالقوه و رسيدن به كمال مطلوب صرف ميكنند؛ زيرا آنچه در رهگذر سير و سلوك عرفاني، فلسفي و علمي نصيب انسانها ميشود بهره روح است نه بهره جسم. چنانكه هيچكدام از اوصاف سعادت، شقاوت، فضيلت، رذيلت، حق، باطل و... بر بدن حمل نميشود، بلكه محمل اين صفات روح و جان انسانهاست. لذا از نظر حضرت امام خميني، زن نيز در بُعد انسانيت و مراتب معنوي ميتواند از همان مرتبه نازل وجودي خود به سوي مقصد كمال حركت كند.
از ديدگاه مقام معظم رهبري نيز در زمينه مسائل اصلي انسان كه مربوط به انسان است، زن و مرد هيچ فرقي ندارند. ايشان ميفرمايند: «شما ببينيد در تقرب اليالله، زني مثل حضرت زهرا، مثل حضرت زينب، مثل حضرت مريم هستند؛ رتبهشان، رتبههاي فوقتصور امثال ماهاست. در آيه شريفه سوره احزاب، زن و مرد هيچ فرقي با هم ندارند؛ شايد اصلاً اين هم به خاطر همين است كه خواستند آن تصورات جاهلي مربوط به زن را بكوبند: «انّ المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصّادقين و الصّادقات و الصّابرين و الصّابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدّقين و المتصدّقات و الصّائمين و الصّائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذّاكرين الله كثيراً و الذّاكرات» (بقره/ 228). از اسلام تا ذكر، فاصلهاي اندك است. سلسله مدارك متدرّجي هم وجود دارد. آدم در اين تعبيرات دقت كند، اين را پيدا ميكند. «اعدّالله لهم مغفرة و اجرا عظيما» (احزاب/ 35). همه جا مرد، زن، مردِ خاشع، زنِ خاشع؛ مردِ متصدق، زن متصدق؛ با هم هيچ فرقي ندارند... جنسيت امري ثانوي است، امري عارضي است؛ در كاركردهاي زندگي معنا پيدا ميكند، در سير اصلي بشر هيچ تأثيري ندارد و معنايي پيدا نميكند» (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در سومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع زن و خانواده، ۱۳۹۰/۱۰/۱۴).
حضرت امام خميني در مورد تساوي حقوق اجتماعي و سياسي زنان و مردان ميفرمايد: «در نظام اسلامي زن همان حقوقي را دارد كه مرد دارد: حق تحصيل، حق كار، حق مالكيت، حق رأي دادن، حق رأي گرفتن. در تمام جهاتي كه مرد حق دارد، زن هم حق دارد. لكن در مرد هم مواردي است كه چيزهايي به دليل پيدايش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردي هست كه به دليل اينكه مفسده مي آفريند حرام است. اسلام خواسته است كه زن و مرد، حيثيت انسانيشان محفوظ باشد» (صحيفه امام، ج 5، ص 216).
از نظر ايشان نگرش به كيفيت دو جنس، يعني هندسه قرار گرفتن دو جنس مقابل هم، نگرش غلطي است. نارساييها زياد و مشكلات فراوان است: «علاج چيست؟ علاج اين است كه ما سراغ راهحل الهي برويم و آن را پيدا كنيم. مسأله اين است كه اين زن در اوج حركت معنوي به جايي رسيده كه فقط او را ميشود مثال زد و لاغير». (بيانات در ديدار اعضاي شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان و مسئولان اولين كنگره حجاب اسلامي، 4/10/1370).
حضرت آيتالله خامنهاي با انتقاد از نگاه غلط غربي كه تلاش ميكند زنان را از ويژگيهاي فطري خود دور سازد و آنان را به كپي دوم مردان تبديل كند، فرمودهاند: «اين نگاه، در واقع كسر شان زنان است، زيرا «زنِ كامل بودن» در مواردي از «مردِ كامل بودن» هم بالاتر و پرارزشتر است.»
ايشان نگاه ابزاري غربيها به زنان را ظلم به جامعه بشري و خيانتي بزرگ به حقوق زنان برشمردند و خاطرنشان كردند: «زن، بخش زيبا، لطيف و مستور آفرينش است و بزرگترين گناهي كه غربيها بايد پاسخگوي آن باشند اين است كه زن را در حد وسيلهاي براي تبليغات كالا، پول درآوردن بيشتر و ارضاي بينظم و قانون مسائل جنسي تنزل دادهاند و از اين طريق جوامع بشري را به دردهاي غيرقابل علاجي مبتلا كردهاند» (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار هزاران نفر از زنان نخبه و فعالِ در عرصههاي مختلف، 13/4/1386).
نقش تعاليم اسلام در اعتلاي جايگاه و شخصيت زن
حضرت امام در بخشي از سخنان خود در پيامي به مناسبت روز زن خطاب به بانوان مي فرمايد: «معالاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است: يكي، در جاهليت؛ در جاهليت، زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلوميتي كه در جاهليت داشت بيرون كشيد. مرحله جاهليت مرحله اي بود كه زن را مثل حيوانات بلكه پايين تر از او ميشمردند. زن در جاهليت مظلوم بود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهليت بيرون كشيد...» (صحيفه امام؛ ج7، ص 338).
تعبير حضرت امام در سقوط منزلت زنان در جاهليت تا مرز حيوانيت و پستتر از آن، مبيّن اين واقعيت تلخ و گزنده است كه زن را چون حيواني مي دانستند كه به صورت انسان درآمده، فقط براي كسب لذت مردان؛ بهره اي از او نيست جز ننگ و بي آبرويي و انتظاري از او نيست جز زادن مردان دلير براي قبيله. بنابراين، براي پيشگيري از وقوع چنين خفتي وي را زنده به گور مي كردند: «واذا المؤودةُ سُئلَت بِأي ذنبٍ قُتلتْ؟» (نحل/ 59 ـ 58).
در چنين محيط فاسد و وحشت زايي، پيامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهليت نجات بخشيد. تاريخ اسلام گواه احترامات بي حد رسول خدا (ص) به اين مولود شريف (حضرت فاطمه الزهرا(س)) است تا نشان دهد كه زن بزرگي ويژه اي در جامعه دارد كه اگر برتر از مرد نباشد، كمتر نيست. پس اين روز، روز حيات زن و روز پايهگذاري افتخار و نقش بزرگ او در جامعه است (صحيفه امام، ج14، ص 316).
امام خميني (ره) در اين باره ميفرمايد: «اسلام زنها را نجات داده است از آن چيزهايي كه در جاهليت بود؛ آنقدري كه اسلام به زن خدمت كرده، خدا ميداند به مرد خدمت نكرده ... شما نمي دانيد كه در جاهليت زن چه بوده و در اسلام چه شده. اسلام به زن خدمتي كرده است كه در تاريخ همچو سابقه اي ندارد...» (صحيفه امام، ج4، صص 427 و 428).
با ظهور اسلام و مطرح شدن باورها، اعتقادات و ايده هاي جديد موقعيت، حقوق و مقام زن تعالي غير قابل انكاري يافت. اوج اين تعالي و شكوفايي در دوران انقلاب مقدس اسلامي به رهبري امام خميني(ره) و حضرت آيت الله خامنهاي (دام ظله) مشهود است.
مقام معظم رهبري اشاره كردند در مكتب مقدس اسلام زنان و مردان هر دو از نيرو و استعداد دست يافتن به كمالات و ارزشها برخوردارند و هدف از آفرينش انسان رسيدن به كمال و بهرهبرداري از بيشترين فضايلي است كه يك انسان ميتواند به آن آراسته شود (ديدار بانوان پزشك كشور، 26/10/1368).
ايشان با اشاره به ديدگاه اسلام در مورد زن فرمودند: «خداوند متعال گنجينه با ارزش لطف، آرامش و رحمت را در وجود زن قرار داده است و زنان در جامعه بايد در مسئوليتها و مشاغلي انجام وظيفه كنند كه با اين صفات و ويژگيهاي ذاتي متعارض نباشد.»
رهبر انقلاب اسلامي افزودند: «ما بر اساس تعاليم عاليه اسلام در خصوص مسئله زنان معتقديم كه در هر جامعه سالم بشري زنان قادرند در حد خود در زمينه پيشرفتهاي علمي، اجتماعي، سياسي و مسئله سازندگي تلاش كنند و مسئوليتي را به عهده بگيرند و بايد در اين زمينه فرصتهاي لازم را كسب كنند» (ديدار زنان نماينده در مجلس شوراي اسلامي، 14/7/1380).
زنان الگو در اسلام
رسول اكرم (ص) خلأ وجودي يك الگوي به تمام معنا اسلامي را ميان زنان تازه مسلمانشده احساس مي كردند، لذا با تمام توان، همت خود را معطوف تربيت انساني و اسلامي دختران و زنان بيت خويش كرده و در اين راه دست پروردگاني بس شايسته تقديم اسلام و جامعه مسلمين كردند و فاطمه زهرا (س) دخت گرامي پيامبر اكرم (ص)، سيده و سرور تمام اين بانوان شايسته بود. چنان كه در روايتي از ابن عباس از قول رسول گرامي اسلام آمده است: «دخترم فاطمه سالار زنان با ايمان امت من و رهبر آنان به سوي بهشت است؛ به درستي كه او بانوي بانوان جهان است. عرض شد يا رسول اللّه آيا بانوي بانوان در زمان خودش؟ پيامبر فرمود: سيده زنان در زمان خودش مريم بنت عمران بود، ولي دخترم فاطمه بانوي بانوان جهان و سرور زنان عالم از اولين و آخرين است» (اميني، 1363: 58).
در ستايش جايگاه و پايگاه فاطمه زهرا (س) در ميان ساير انسانها همين بس كه آيات تطهير، هل اتي و حديث عظيم ثقلين در شأن او و خاندان و فرزندان او نازل شده است. چنان كه در روايت زير از پيامبر اكرم (ص) آمده است: «هولاء و فاطمة و هي الزهرة عترتي و اهل بيتي هم مع القرآن لا يفترقان حتي يردا علي الحوض» (مجلسي، 1982، ج24، ص 49).
اين مطلب در گفتار امام جلوه اي بس گيرا و درخشنده دارد: «فاطمه زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ عنصر تابناكي كه زيربناي فضيلتهاي انساني و ارزشهاي والاي خليفةاللّه در جهان است» (صحيفه امام، ج 16، ص 192).
«تمام ابعادي كه براي زن متصور است و براي يك انسان متصور است در فاطمه زهرا ـ سلاماللّه عليها ـ جلوه كرده است. يك زن معمولي نبوده است، يك زن روحاني، يك زن ملكوتي، يك انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانيت، تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان. او زن معمولي نيست. او موجود ملكوتي است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلكه موجود الهي جبروتي در صورت يك زن ظاهر شده است... تمام هويتهاي كمالي كه در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام در اين زن است... معنويات، جلوه هاي ملكوتي، جلوه هاي الهي، جلوه هاي جبروتي، جلوه هاي ملكي و ناسوتي همه در اين موجود مجتمع است. انساني است به تمام معنا انسان، زني به تمام معنا زن» (همان، ج7، ص 337).
در سراسر زندگي كوتاه ولي با عظمت و درس آموز اين بانوي فداكار اسلام به راحتي مي شود هزاران خصلت ارزنده و زيباي انساني را ديد كه چون دانه هاي درخشان مرواريد بر صفحات سياه تاريخ مي درخشد. زهرا (س) سرچشمه حيا، عفت، قناعت، بخشش، بزرگواري، صدق، صفا و تعهد فردي و اجتماعي است.
اما آنچه زهراي بزرگوار را از ساير زنان همعصر و دوره خود و ساير زناني كه خود را به گونه اي منتسب به او كرده ولي از تعهد اجتماعي وي بيخبرند، متمايز مي كند، اهميت داشتن مسائل اجتماعي و امور عامه مسلمين نزد او بود؛ چنان كه گاه زهرا را همدوش پدر و همسر بزرگوارش در صحنه هاي مختلف اجتماعي مي بينيم بي آنكه كوچكترين گردي از آلودگي بر دامن سپيد عفت و تقواي او بنشيند. چنان كه آورده اند در غزوه احد چهارده زن از جمله فاطمه (س) حضور داشتند كه آب و غذا بر پشت خود حمل مي كردند و مجروحين تشنه را آب ميدادند و به مداواي آنان مي پرداختند؛ و در روايتي آمده است كه در جنگ احد چون چشم فاطمه (س) بر پدر افتاد، بشتافت و زخم او را شستشو داد و علي (ع) نيز در سپر خود آب مي آورد. فاطمه (س) حصيري را بسوزاند و از خاكستر آن بر زخم پدر ريخت تا خون باز ايستاد (ابو علم، 1358: 143).
امام خميني در بخشي از سخنان خود با اشاره به بُعد سياسي ـ اجتماعي شخصيت حضرت زهرا مي فرمايند: «حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازه خودش در اين ظرف كوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حكومتهاي وقت، محاكمه مي كرده است حكومتهاي وقت را... !» (صحيفه امام، ج 7، ص6).
اين سخنان حضرت امام در مدح شخصيت فكري ـ سياسي زهراي مرضيه نشانگر اعتقاد راسخ ايشان به بعد تعهدپذيري زنان مسلمان در برابر جامعه اسلامي است كه هر لحظه به واسطه نفوذ عناصر قدرتطلب و مصلحتانديش تهديد ميشود و تنها راه مقابله با چنين وقايعي، هوشياري و احساس مسئوليت يكايك افراد جامعه اسلامي به خصوص زنان مسلمان است. زهرا (س) با مشاهده خط انحراف از معتقدات راستين اسلام كه با مرگ غمبار پيامبر آغاز شد، تاب تحمل نياورد و فرياد زد: «چون خداي تعالي همسايگي پيامبران را براي رسول خويش گزيد، دورويي آشكار شد و كالاي دين بي خريدار... شيطان از كمينگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد و ديد چه زود سخنش را شنيديد و سبك در پي او دويديد و در دام فريبش خزيديد و... » (به نقل از شهيدي، 1376: 132).
آنچه در گفتار حضرت زهرا بيش از پيش آشكار است نه طلب ارث و ميراث مادي پدر كه ادامه رسالت او براي ارشاد و تنذير مردم است. به هر حال، نتيجه عملكرد زهرا (س) هرچه بود يك حقيقت مسلم و انكارناپذير همواره پيش روي تاريخ اسلام وجود دارد و آن اينكه زهراي مرضيه آغازگر جنبشي عظيم و رهاييبخش در حمايت از مظلومان و ستمديدگان تاريخ بود و با نشان دادن رگه هاي مخفي و ناپيداي انحراف در جامعه نوپاي اسلامي راه را براي مبارزات گسترده تر همسر و فرزندان مجاهد خويش هموار كرد.
«اگر شما [زنها] پذيرفتيد كه روز بيستم جمادي الثاني كه روز تولد حضرت زهراست... روز زن باشد... به عهده شما مسائل بزرگي خواهد آمد از قبيل مجاهده كه حضرت مجاهده داشته است... مخاطبه داشته است با حكومتهاي وقت، محاكمه مي كرده است حكومتهاي وقت را، شما بايد اقتدا به او بكنيد... زهد و تقوا و همه چيزهايي كه داشته و عفافي كه او داشته است... آنها را تبعيت كنيد» (صحيفه امام، ج 20، ص 6).
يكي ديگر از الگوهاي بزرگ زن مسلمان حضرت زينب (س)، دخت گرانقدر زهراي اطهر (س) از جمله زنان بزرگ و مجاهدي است كه از ديدگاه امام خميني (ره)، سهمي بس ارزنده و مهم در پيشبرد اهداف قيام عاشورا و در نگاهي كلان، اهداف اسلام داشته است. امام در فرازي از سخنان خود عظمت شخصيت حضرت زهرا را با پروردن چنين دختري به نمايش مي گذارد و مي فرمايد: «بانويي در مقابل حكومتهاي جبّار ايستاد و آن خطبه را خواند و آن حرفها را زد، كه همه مي دانيد، زني كه در مقابل يك جبّاري ايستاد كه اگر مردها نفس مي كشيدند همه را مي كشتند، و نترسيد و ايستاد و محكوم كرد حكومت را، يزيد را محكوم كرد. به يزيد فرمود: تو انسان نيستي. زن، يك همچو مقامي بايد داشته باشد!» (صحيفه امام، ج 7، ص 340).
بيداري اسلامي و هويت و اهداف آن از منظر امام خميني(ره)
نهضتها و جنبشهاي اسلامي در چند دهه اخير در كشورهاي مسلمان نشاندهنده بازگشت مسلمين به تعاليم و ارزشهاي بيبديل اسلامي و خواست عمومي براي ابقا و اجراي اين تعاليم به خصوص در عرصههاي اجتماعي و سياسي است. موج عظيم بيداري اسلامي حكايت از اين بازگشت و استقلالطلبي امت مسلمان با تكيه بر مباني اسلامي دارد.
رهبر انقلاب اسلامي حدود 32 سال پيش با پيشبيني نضج گرفتن نهضت بيداري ضمن تأكيد بر لزوم حركت هوشيارانه نهضت جهاني اسلام در مبارزه با كفر جهاني، موقعيت اسلام در مصر، سودان، ايران، خاورميانه، شبهقاره و آفريقا را نشانه بيداري اسلامي و نهضت اسلامي امروز را يك مسأله جدي مسلمانان قلمداد كردند. برخي از اهداف نهضت بيداري اسلامي قابل استنتاج براساس فرمايشات امام خميني(ره) از قرار ذيل است:
1. مردمي بودن و خيزش بيداري اسلامي:
از نظر امام خميني(ره) ملتها تصميمگيرندگان اصلي در روابط بينالمللاند و روابط ميان آنان مهمتر از روابط ميان حكومتهاست. جوامع ضعيف تا احساس درد نكنند در فكر معالجه آن برنميآيند زيرا جامعه تا احساس نكند كه مريض است به فكر معالجه نميافتد و به طبيب رجوع نميكند. بنابراين، ملل مستضعف تا به افكار غلط استعماري و آثار شوم آن پي نبرند در پي تغيير و تحول جامعه خويش برنميآيند. «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» (امام خميني(ره)، در جستوجوي راه از كلام امام، ص 228).
2. ارتقاي بينش ديني و پرهيز از غرب و شرقزدگي:
«مسلمانان بايد ضمن درك شخصيت و توانايي خويش، حفظ فرهنگ خودي، عدم خودباختگي در مقابل فرهنگ بيگانه، پرهيز از غربزدگي و شرقزدگي و افزايش روحيه فداكاري، هيچگونه احساس ضعف و سستي در قبال ابرقدرتها به خود راه ندهند و با ارتقاي دانايي، آگاهي و بينش ديني خود و اتكال به خداوند متعال اميد به آينده را در خود تقويت كنند» (همان، صص 166 و 389).
3. استقلال فرهنگي و عدم خودباختگي:
امام خميني(ره) در زمينه استقلال فرهنگي و روحي، توصيه به تربيت صحيح جوانان و آگاهسازي مردم و نهضت بازگشت به خويشتن و تكيه بر فرهنگ اسلامي و مبارزه با غربزدگي و شرقزدگي ميكنند تا فرهنگ استعماري به فرهنگ استقلالي تبديل شود (امام خميني(ره)، همان، صص 387، 140).
4. تشكيل جبهه متحد از ممالك اسلامي:
تشكيل جبههاي از ممالك اسلامي عليه كشورهاي مستكبر با تقويت همگرايي ايدئولوژيك و ارتقاي همبستگي دروني بين كشورهاي اسلامي اساس اين اتحاد برابر را تشكيل ميدهد. امام خميني(س) تشريك مساعي و اتحاد ممالك اسلامي را براي مبارزه با امپرياليسم ضروري ميدانند و براي انجام اين مهم به ملتهاي اسلامي توصيه ميكنند كه به خود احساس ضعف وسستي راه ندهيد و از ابرقدرتها نهراسيد بلكه روحيه قدرت و توانايي خويش را با اتصال به مبدأ الهي حفظ كنيد و براي مبارزه با امپرياليستها تا قطع تمام وابستگيها قيام كنيد (همان، صص 232 و 402).
5. وحدت كلمه ميان مسلمين و پرهيز از تفرقه:
امام خميني(ره) ضمن تأكيد بر ضرورت تقريب بين مذاهب اسلامي، آنان را از تأكيد بر تمايزات قومي و تشتتهاي فرقهاي برحذر ميدارد و ملل اسلامي را به اعتقاد به حبلالله و تأكيد بر وحدت كلمه و وحدت مقصد و حفظ پيوند اخوت و انسجام براساس كلمه توحيد، ارتقاي همبستگي دروني و پرهيز از تفرقه دعوت ميكنند (همان، صص 35 و 98).
6. تلاش براي استقلال نظامي و عدم وابستگي به ابرقدرتها:
در زمينه استقلال نظامي امام خميني(ره) با استناد به آيه نفي سبيل (لن يجعل الله للكافرين علي المومنين سبيلا) مسلمانان را از تجويز ورود ابرقدرتها به خاكشان براي تأسيس پايگاه نظامي برحذر ميدارد، زيرا اين امر را شيوهاي براي سلطه قدرتهاي غاصب بر بلاد اسلامي تلقي ميكند. ايشان غربزدايي و شرقزدايي را مبناي برچيدن بساط چپاولگري امپريا ليستها و سوسيال امپرياليستها تلقي ميكند (همان، صص 52 و 361).
7. سرنگوني حكام سرسپرده و سر كار آمدن حاكمان ملي و اسلامي:
امام خميني(ره) اولويت را به سرنگوني حكام سرسپرده در كشورهاي اسلامي ميدهد و معتقد است اين حكام بايد به زير افكنده شوند زيرا علت وابستگي ممالك اسلامي به كشورهاي استعمارگر حب جاه و مال و رياست از سوي حاكمان سرسپرده طمعورز و حريص آنان است. ايشان ميفرمايند: «علت اينكه حاكم مزدور اسير آمال نامنتاهي ميشود آن است كه هرچه قدرت و مال اضافه شود حرص انسان به قدرت افزون ميگردد و افزايش حرص انسان به قدرت موجب ميشود كه حاكم غيرمهذب، قدرت را براي خويش به كار گيرد و ابرقدرتها با پر و بال دادن به اين فرد قدرتمند و به مقام رساندن وي، اهداف استعماري خويش را محقق سازند و ملتها را به استضعاف بكشانند... هر كس دستنشانده ديگران باشد بايد به ارباب خود خدمت كند. بنابراين، لازمه عدم استقلال روحي زمامداران سرسپرده احساس حقارت در مقابل حكومتهاي جور است» (همان، صص 140 و 265).
از اين رو، امام خميني(ره) راهحل تضمين استقلال و عدم وابستگي كشورهاي اسلامي را روي كار آمدن حاكمان مليـ اسلامي كه حكومتشان با فرهنگ ديني جامعه سازگاري و انطباق داشته باشد، ميداند.
ديدگاه مقام معظم رهبري در باب بيداري اسلامي و هويت و اصول آن
از نظر وليامر مسلمين، بيداري و اميد اسلامي ارزندهترين سرمايه و نعمت الهي است كه به امت اسلامي ارزاني شده است. مقام معظم رهبري سالها قبل در مورد آغاز موج نهضت بيداري اسلامي بيان داشتند: «امروز اوضاع در دنياي اسلام تفاوت كرده است؛ بيداري اسلامي در سرتاسر دنياي اسلام محسوس است؛ حركت و نهضت عظيمي در مراحل مختلف در همه دنياي اسلام مشاهده ميشود؛ ميلِ برگشت به اصول و مباني اسلامي كه مايه عزّت و پيشرفت و ترقّي است. روشنفكران، علما و سياسيون دنياي اسلام اين حركت را بايد تقويت كنند. خطاست اگر كساني در دنياي اسلام تصوّر كنند كه حركت بيداري اسلامي بين جوانان، به ضرر دولتهاي اسلامي است. نه، دولتهاي اسلامي به بركت بيداري اسلامي ميتوانند عزّتي را كه قدرتهاي استكباري از آنها گرفتهاند، به خودشان برگردانند» (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام به مناسبت سالروز هفدهم ربيع الاوّل، 29/2/1382).
«امت اسلامي و به ويژه جوانان غيور و وجدانهاي بيدار آن بدانند كه مجاهدت در راه بازگرداندن حق پايمالشده، هرگز ضايع نميشود و وعده خداوند راست است كه فرمود: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلي نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ.
و قال تعالي: إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ، و قال عزوجل: وَ لَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ، و قال: وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ، و قال عز من قائل: فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ و كدام وعده از اين وعده الهي صريحتر كه فرمود: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (اجلاس بينالمللي حمايت از مردم فلسطين، 14/12/1387).
مقام معظم رهبري در تحليل هويت بيداري اسلامي فرمودند: «امروز در دنياي اسلام، ملتهاي مسلمان روح اعتزاز به اسلام را در خود مييابند و به خاطر اسلام احساس عزّت ميكنند. بيداري اسلامي حقيقتي است كه به وجود آمده است؛ چه دشمنان امّت اسلامي بخواهند، چه نخواهند. پيمودن اين راه، به عزم راسخ از طرف مسئولان كشورها احتياج دارد.
پيغمبر(ص) فرمودهاند: «لا تصلح عوام هذه الامّة الاّ بخواصّها.» اصلاح توده مردم به اصلاح زبدگان و نخبگان هر كشور و جامعه بستگي دارد. از پيغمبر پرسيدند زبدگان چه كساني هستند؟ «قيل يا رسول اللَّه و ما خواصّ امّتك؟» فرمود: «خواصّ امّتي العلماء و الأمراء.» دانشمندان، روشنفكران، آگاهان، امرا و زمامداران، خواص و نخبگان امتاند.
حضرت آيتالله خامنهاي در باب اصول و اهداف جنبش بيداري اسلامي ميفرمايند: «در چنين انقلابهايي، اصول، ارزشها و هدفها، نه در مانيفستهاي پيشساخته گروهها و حزبها، بلكه در ذهن و دل و خواست آحاد مردم حاضر در صحنه نگاشته شده است و در قالب شعارها و رفتارهاي آنان اعلام و تثبيت ميشود.»
با اين محاسبه به روشني ميتوان تشخيص داد كه اصول انقلابهاي كنوني منطقه، مصر و ساير كشورها، در درجه اوّل موارد زير را شامل ميشود:
1. احيا و تجديد عزت و كرامت ملي كه در طول زمان با ديكتاتوري حاكمان فاسد و با سلطه سياسي امريكا و غرب، درهمشكسته و پايمال شده است.
2. برافراشتن پرچم اسلام كه عقيده عميق و دلبستگي ديرين مردم است و برخورداري از امنيت رواني، عدالت، پيشرفت و شكوفايي كه جز در سايه شريعت اسلامي به دست نخواهد آمد.
3. ايستادگي در برابر نفوذ و سلطه امريكا و اروپا كه در طول دو قرن بيشترين لطمه و خسارت و تحقير را بر مردم اين كشورها وارد آوردهاند.
4. مبارزه با رژيم غاصب و دولت جعلي صهيونيست كه استعمار چون خنجري در پهلوي كشورهاي منطقه فرو برده و وسيلهاي براي ادامه سلطه اهريمني خود ساخته و ملّتي را از سرزمين تاريخي خود بيرون رانده است.
5. مردمي بودن اين انقلابها مهمترين عنصر در تشكيل هويت آنهاست. در اينجا اين مردماند كه شعارها را ميسازند، هدفها را معين ميكنند، دشمن را شناسايي و معرفي و تعقيب ميكنند، آينده مطلوب را ـ اگر چه به اجمال ـ ترسيم ميكنند، و در نتيجه اجازه انحراف و سازش با دشمن و تغيير مسير را به خواص سازشكار و آلوده و به طريق اولي به عوامل نفوذي دشمن نميدهند: «قدرتهاي خارجي كه با آخرين تواناييها و شگردهاي خود سعي ميكردند حكام مستبد و فاسد و وابسته را در اين كشورها حفظ كنند و تنها هنگامي از حمايت آنها دست برداشتند كه قيام و عزم مردم هيچگونه اميدي براي آنها باقي نگذاشت، حق ندارند خود را در پيروزي اين انقلابها سهيم بدانند. به نظر من، مهمترين عنصر در اين انقلابها، حضور واقعي و عمومي مردم در ميدان عمل و صحنه مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ايمانشان، بلكه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. (بيانات در نخستين اجلاس بيداري اسلامي، 26/6/1390).
شاخصهاي نظام جمهوري اسلامي ايران به عنوان الگوي بيداري اسلامي از ديدگاه آيتالله خامنهاي
مقام معظم رهبري ساختار نظام جمهوري اسلامي ايران را به عنوان الگويي بينظير، در تبيين شاخصها و اصول نظام اسلامي معرفي كردند: «جمهوري اسلامي حقيقت واحدي است كه براساس اصول و مباني اسلام، ساختي جديد از نظام سياسي و اجتماعي را تشكيل ميدهد، بنابراين، شاخصهاي نظام اسلامي با شاخصهاي جهاني متفاوت است و شاخصهاي جهاني نميتواند ملاك و معيار نظام اسلامي باشد.»
حضرت آيتالله خامنهاي شاخصهاي نظام اسلامي را محكمات انقلاب و خط امام خميني(ره) دانستند. ايشان در تبيين شاخصهاي نظام اسلامي به موارد ذيل اشاره كردند:
1. شناخت مباني اسلام و اهداف انقلاب مانند مردمسالاري ديني و حقوق بشر در اسلام و ضديت با تحجر و در عين حال، پايبندي كامل به احكام اسلامي؛
2. عدالت اعم از اقتصادي، قضايي و اجتماعي از اصول قطعي نظام اسلامي است.
3. مجاهدت شرط ضروري «ترويج حق و حقانيت» است.
4. اتخاذ مواضع صريح و آشكار در مقابل جبهه دشمنان و افتخار به اصول و ارزشهاي انقلاب اسلامي از شاخصهاي ديگر نظام اسلامي است.
5. اعلام صريح ارزشها و اصول موجب سربلندي و حركت رو به جلوي نظام اسلامي ميشود.
6. همراهي و تبادل نظر نيروهاي معتقد به انقلاب و پررنگ كردن مرزها با دشمن از جمله شاخصهاي نظام اسلامي است.
7. مسئله فرهنگ و صفآرايي فرهنگي در دنيا مسئلهاي درجه اول و بسيار با اهميت است. فرهنگ همانند هواي تنفسي در يك جامعه است كه اگر اين هوا سالم باشد، در رفتار، منش و جهتگيري افراد تأثيرگذار خواهد بود (بيانات، 7/12/1386).
8. اعتماد به مردم و عقيده واقعي به مشاركت ملت (بيانات مقام معظم انقلاب در ديدار دانشجويان دانشگاه علم و صنعت، 24/9/1387)؛
9. شجاعت و اعتماد به نفس مسئولان نظام و نهضت بيداري؛
10. حمايت از ملتهاي مسلمان از جمله ملت مظلوم فلسطين؛
11. علمورزي كه جامعه را به سمت جامعهاي متفكر سوق ميدهد و جوشيدن فكر و «انديشهورزي» را به حقيقتي نمايان در جامعه تبديل ميكند.
12. توجه به ارتقاي معنويت در جامعه اسلامي، روح پيشرفت واقعي در همه زمينهها و مسائل است (بيانات مقام معظم انقلاب در نخستين نشست انديشههاي راهبردي، 10/9/1389)..
رهبر انقلاب اسلامي در جمعبندي تبيين شاخصهاي اصلي انقلاب اسلامي تأكيد كردند: عدالتخواهي، استقلال و آزادي به معناي حقيقي كلمه، استكبارستيزي و منفعل نشدن در مقابل دشمن، مردمگرايي، مستضعفنوازي و گرايش به طبقات محروم، و پرهيز از اسراف و زندگي اشرافيگري جزو مباني انقلاب اسلامي هستند كه به هيچ وجه نبايد تغيير كنند.
حضرت آيتالله خامنهاي اعتبار و اصالت اين مباني را به دليل برگرفته شدن آنها از متن قرآن و منطق اسلام دانستند و افزودند: نبايد بگذاريم در هيچ نسلي انحراف از مباني انقلاب اسلامي بوجود آيد و تنها راه آن هم برجسته كردن شاخصهاي اصلي نظام است (بيانات آيتالله خامنهاي در ديدار نمايندگان مجلس خبرگان، 7/6/1387).
نقش فعاليت فرهنگي، اجتماعي و سياسي زنان در بيداري اسلامي
دو بليّه قرنها دامنگير جامعه زنان مسلمان بوده و موجبات عقب ماندن زنان مسلمان را فراهم كرده است. آنان از يك سو، گرفتار شهوتپرستان نااهلي شدند كه براي توجيه مطامع نفساني خود منكر وجود هرگونه تعهدي در وجود انساني مي شدند و اصولاً پيشرفت را در گرو بي قيدي و رهايي از تعهدات ديني و عرفي معرفي مي كردند و از سوي ديگر، آنان بازيچه دست شهوترانان به ظاهر ديندار و زياده طلب شدند كه اصرار بر رنگ آميزي اين زيادهخواهي به نام دين مي كردند.
حضرت امام(ره) با دقت نظر و فراست الهي خود در اين ميدان رزم و مبارزه، ستيز را عليه هوا و هوس، انحراف و كجروي آغاز كردند. ايشان فرمودند: «خداوند شما را با كرامت خلق كرده است، آزاد خلق كرده است. خداوند همان طور كه قوانيني براي محدوديت مردها در حدود اينكه فساد بر آنها راه نيابد دارد، براي زنها هم دارد، همه براي صلاح شماست. همه قوانين اسلامي براي صلاح جامعه است. آنها كه زنها را مي خواهند ملعبه مردان و ملعبه جوانهاي فاسد قرار بدهند، خيانتكارند. زنها نبايد گول بخورند. زنها گمان نكنند كه اين مقام زن است كه بايد بزككرده بيرون بروند، با سرِ باز و لخت، اين مقام زن نيست، اين عروسك بازي است نه زن. زن بايد شجاع باشد. زن بايد در مقدرات اساسي مملكت دخالت بكند. زن آدمساز است. زن مربي انسان است» (صحيفه امام، ج 6، ص 301).
امام خميني در مورد توطئه ابرقدرتها براي به فساد كشاندن زنان مسلمان فرمودند: «ابرجنايتكاران كه ادامه حيات خويش را در اسارت ملتها به ويژه ملتهاي اسلامي ميدانند در اين سدههاي اخير كه راهشان به كشورهاي اسلامي نفتخيز و ثروتمند باز شد، دريافتند كه تنها «قشر مذهبي» است كه ميتواند خار راهي در راه استعمار و استثمار آنان باشد... و نيز دريافتند كه زنان در آن نهضت نقش اساسي داشتند و متوجه شدند كه در مشروطه و پس از آن نيز زنان به ويژه قشر متوسط محروم ميتوانند با قيام خود، مردان را به ميدان بكشند. احساس كردند تا اين عوامل به قوت خود باقي هستند نقشه هاي آنان نقش بر آب است و لازم ديدند براي دست يافتن به اين كشورها و مخازن سرشار آنها پايه هاي مذهب و رهبري مذهبي قشرهاي مذهبي سست شود... زنان مذهبي، به خصوص محرومان جامعه مقاومت نمودند، ولي براي استعمارگران خائن در بسياري قشرهاي مرفّه و عشرت طلب توفيق حاصل شد و اينان بازار را براي اربابان گرم كردند. اكنون نيز كه با عنايت خداوند متعال و فعاليت ملت عظيمالشأن به ويژه بانوان و زنان شيردل، دست ستمكاران كوتاه شده است» (صحيفه امام، ج16، ص192).
امام خميني در مقابل مدرنخواهان بي تعهد فرمودند: «زنان شجاع ما ديگر از بلاهايي كه غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است، به ستوه آمده اند و به اسلام پناهنده شده اند» (صحيفه امام، ج 5، ص 541).
از طرف ديگر، برخي مقدسان قشري نيز بر نفي هرگونه دخالت زنان در امور اجتماعي تأكيد ميكردند. حضرت امام در اين جمله و جملات ديگر تلاش ميكردند زن را ترغيب به دخالت در مقدرات اساسي و امور مهم اجتماعي كنند تا شبهه دور ماندنِ نيمي از جامعه انساني از فعاليتهاي اجتماعي را به عنوان دينداري بر طرف كنند.
«ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنه هاي فرهنگي و اقتصادي و نظامي حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند... و از محروميتهايي كه توطئه دشمنان و ناآشنايي دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتي كه دشمنان براي منافع خود به دست نادانان و بعضي آخوندهاي بي اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج كردهاند» (صحيفه امام، ج21، ص 393).
از ديدگاه ديني و مذهبي، واپسگرايان و تجددخواهان يا به تعبير حضرت امام (ره)، مقدسنمايان متحجر و تجددگرايان بيدين، دو دم شمشيري هستند كه در انتها يك محصول را به بار مينشانند. اين تعبيرات در تاريخ ديني و سخنان حضرت اميرالمؤمنان علي بن ابيطالب (ع) نيز هست. ايشان ميفرمايند: «قصم ظهري اثنان. جاهل متنسك، عالم متهتك.» (دو كس كمر مرا شكستند: نادان مقدسنما و داناي بيپروا و بيدين.)
حضرت امام (ره) در پاسخ به سؤال در خصوص «محدوده فعاليت زنان» ميفرمايند: «چنان موضوع آزادي زن را براي مردم مشتبه كرده اند كه خيال مي كنند فقط اسلام آمده است كه زن را خانه نشين كند. چرا با درس خواندن زن مخالف باشيم؟ چرا با كار كردن زن مخالف باشيم؟ چرا زن نتواند كارهاي دولتي انجام دهد؟ چرا با مسافرت كردن زن مخالفت كنيم؟ زن چون مرد، در تمام اينها آزاد است. زن هرگز با مرد فرقي ندارد» (صحيفه امام، ج 5، ص 294).
مقام معظم رهبري نيز در تأييد ديدگاه امام فرمودهاند: «معلم بزرگ انقلاب حضرت امام خميني(قدسسره) نقش زن را در انقلاب ـ چه در پيدايش و چه در استمرار آن ـ و نيز جايگاه او را در تكامل جامعه اسلامي و بلوغ اسلامي و انقلابي آن، بسي بزرگ ميداشت و حق هم همين است و اين مستلزم آن است كه زن ايراني و زن مسلمان، به مجاهدت خود براي رها شدن از دامهاي پرداخته و درراهنهاده فرهنگ تباه گر غرب، با ارادهاي راسخ ادامه دهد و به هيچ رو تسليم اغواي آنان كه زن را ابزاري براي پيشبرد سياستهاي ويرانگر و اسارتبار خواستهاند، نشود (پيام به سمينار بررسي شخصيت زن از ديدگاه امام خميني(ره)، 3/8/1368).
امام خميني(ره) در مورد نقش اجتماعي و سياسي زنان مي فرمايند: «زنان از نظر اسلام، نقش حساسي در بناي جامعه اسلامي دارند و اسلام زن را تا حدي ارتقا مي دهد كه او بتواند مقام انساني خود را در جامعه باز يابد و از حدّ شيء بودن بيرون بيايد و متناسب با چنين رشدي مي تواند در ساختمان حكومت اسلامي مسئوليت هايي به عهده بگيرد» (صحيفه امام، ج 4، ص 436).
امام مي فرمايند: «ملتي كه با بانوانش در صف مقدم براي پيشبرد مقاصد اسلامي است آسيب نخواهد ديد» (صحيفه امام، ج 13، ص 128).
بدين ترتيب، حضرت امام خميني با ديدگاه ويژه خويش، همواره از زنان مسلمان به عنوان عناصر پيشبرنده نهضتها و حركتهاي آزاديخواهانه اسلامي ياد كرده و از نقش اساسي اين قشر فعال و پوياي جامعه اسلامي در جهتدهي و به حركت واداشتن ساير قشرهاي جامعه دفاع كردهاند.
در ديدگاه خاص حضرت امام، تعهدپذيري اجتماعي و مسئوليت سياسي ـ اجتماعي نه فقط مختص مردان، بلكه وظيفه مردان و زنان توأمان است و زنان نه فقط در خانه كه مركز تعليم و تعلم است، بلكه در اجتماع نيز بايد حضور فعال داشته باشند و به قول آن حضرت: «اولاً، نقش و سهم بانوان در نظام، نقشي فوقالعاده و ممتاز است؛ چنان كه در اصل انقلاب، نقش بانوان ممتاز بود. زنان يك نقش مؤثر و بيجايگزين داشتند؛ كه اگر نبودند زنان توي اين اجتماعات، بلاشك اين اجتماعات عظيم و اين تظاهرات عظيم، آن اثر را نميبخشيد؛ علاوه بر اينكه در بعضي جاها مثل مشهد ما، اصلاً شروع اين تظاهرات، از زنان بود. اولين حركت عمومي مردمي، يك حركت زنانه بود. البته مورد تعرض پليس هم قرار گرفتند. بعد از آن بود كه حركتهاي مردانه راه افتاد» (صحيفه امام، ج 20، ص 6).
«بانوان همه ايران به جمهوري اسلامي حق دارند. آنها در اين نهضت سهيم هستند. بايد بگويم كه آنها در صف اول واقع هستند، براي اينكه مردها هم از آنها شجاع شدند، از مجاهدات آنها تشجيع شدند. شماها به اسلام خدمت كرديد، و بعد از اين هم انشاءاللَّه خدمت مي كنيد» (صحيفه امام، ج 6، ص 501).
«زنان در عصر ما ثابت كردند كه در مجاهده همدوش مردان بلكه مقدّم بر آنانند. زنان ايران، هم مجاهدات انساني عظيم كردهاند و هم مجاهدات مالي» (صحيفه امام، ج7، ص341).
مقام معظم رهبري نيز در مورد نقش زنان در دوران دفاع مقدس فرمودهاند: «در اين دوران سخت، نقش زنان، نقشي فوقالعاده بود؛ نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در ميدان جنگ، در كارهاي پشتيباني و بعضاً به ندرت در كارهاي عملياتي و نظامي ـ كه من بخش كارهاي پشتيبانياش را خودم از نزديك در اهواز ديدم ـ يك نقش فوقالعاده بود. زنها حتي در بخشهاي نظامي هم فعال بودند. اصلاً نميشود نقش زنان را محاسبه كرد. من اقرار كنم، اعتراف كنم اول كسي كه اين نقش را فهميد، امام بزرگوار ما بود (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در سومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع زن و خانواده، 14/10/1390).
امام خميني (ره) با درود و تشكر از حضور زنان در نهضت انقلاب اسلامي و سپس در دوران دفاع مقدس، زنان ساير ممالك اسلامي را به پرچمداري جنبشهاي اسلامي فرا خواندند (كه سالياني نه چندان دور به وقوع پيوست). «درود خداوند بر زناني كه در اين انقلاب و در دفاع از ميهن، به درجه والاي شهادت نايل شدهاند. و بر آناني كه در بيمارستانها و درمانگاهها در خدمت معلولان و بيماران ميباشند. درود بر مادراني كه جوانان خود را با افتخار از دست دادهاند. مبارك باد روز زن بر زنان متعهد كشورهاي اسلامي. اميد آن است كه جامعه زنان از غفلت و خواب مصنوعي كه از جانب چپاولگران بر آنان تحميل شده است، برخيزند و همگان دوش به دوش هم به داد بازيخوردگان برسند. و زن را به مقام والاي خود، هدايت كنند. اميد است كه زنان ساير كشورهاي اسلامي، از تحول معجزهآسايي كه براي زنان ايران براثر انقلاب بزرگ اسلامي حاصل شد، عبرت گرفته و بكوشند تا جامعه خود را اصلاح نمايند و كشورهاي خود را به آزادي و استقلال برسانند» (صحيفه امام، ج14، ص 317).
نقش تربيتي زنان در بيداري اسلامي
بيشك بزرگترين نقش در تربيت عناصر انساني، به زن اختصاص دارد. امام مي فرمايند: «زن مربي جامعه است، از دامن زن انسانها پيدا ميشوند. مرحله اول مرد و زن صحيح از دامن زن است. مربي انسانها زن است. سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن است. زن با تربيت صحيح خودش انسان درست ميكند و... مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند ميشود... زن مبدأ همه خيرات است» (صحيفه امام، ج7، ص 339).
امام خميني(ره) ميفرمايند: «زن يكتا موجودي است كه ميتواند از دامن خود افرادي به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه بلكه جامعهها به استقامت و ارزشهاي والاي انساني كشيده شوند و ميتواند به عكس آن باشد» (صحيفه امام، ج 16، ص 192).
امام خميني (ره) در اهميت نقش تربيتي زنان فرمودهاند: «نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است؛ بانوان علاوه بر اينكه خودشان قشري فعال در همه ابعاد هستند، قشرهاي فعّال را در دامن خودشان تربيت مي كنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلّم بالاتر است، و از خدمت همه كس بالاتر است. اين امري است كه انبيا مي خواستند. مي خواستند كه بانوان قشري باشند كه تربيت كنند جامعه را، و شيرزنان و شيرمرداني به جامعه تقديم كنند. لكن آنهايي كه مي خواهند اين كشور را از همه مواهب محروم كنند، از مواهب اسلامي، اخلاقي، اعمال صالحه و آنها را به مراكز فساد بكشانند، آنها هستند كه مي بينند الان كه شما وارد شديد به جامعه و خدمت به جامعه، نقشه هاي آنها نسبت به بانوان و نسبت به مردان باطل شده است، از اين جهت، فرياد آنها بلند است» (صحيفه امام، ج14، ص 197).
«شماها مردان و زنانِ شير در ايران تربيت مي كنيد. دامن شما دامن عصمت و عفت و عظمت است. شماها موظف هستيد كه اولاد خودتان را خوب تربيت كنيد؛ اسلامي تربيت كنيد، انساني تربيت كنيد، مجاهد تربيت كنيد. ما با مجاهده شما و همه طبقات، اين نهضت را تا اينجا پيش برديم....»
«شماها در تحصيل كوشش كنيد كه براي فضايل اخلاقي، فضايل اعمالي مجهز شويد. شما براي آتيه مملكت ما جوانان نيرومند تربيت كنيد. دامان شما مدرسه اي است كه در آن بايد جوانان بزرگ تربيت بشود. شما فضايل تحصيل كنيد تا كودكان شما در دامن شما به تربيت برسند» (صحيفه امام، ج6، صص 501 و 521).
رهبر معظم انقلاب نيز اهميت كانون خانواده را اينگونه ترسيم ميكنند: «در نگاه اسلام، خانواده پايه بسيار مهم و سلول اصلي جامعه است، به گونهاي كه بدون بهرهمندي از خانوادههاي «سالم، سرزنده و با نشاط»، امكان پيشرفت جامعه به خصوص پيشرفت فرهنگي وجود ندارد و اينگونه خانوادهها نيز بدون حضور زنان مؤمن و فهيم، شكل نميگيرند و استمرار نمييابند» (بيانات رهبر معظم انقلاب در سومين نشست انديشههاي راهبردي، 14/10/1390).
«كانون خانواده جايي است كه عواطف و احساسات بايد در آنجا رشد و بالندگي پيدا كند؛ بچهها محبت و نوازش ببينند؛ شوهر كه مرد است و طبيعت مرد، طبيعت خامتري نسبت به زن است و در ميدان خاصي، شكنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است ـ حتّي نه نوازش مادر ـ بايد نوازش ببيند. براي يك مرد بزرگ، اين همسر كاري ميكند كه مادر براي يك بچه كوچك آن كار را ميكند؛ و زنان دقيق و ظريف، به اين نكته آشنا هستند. اگر اين احساسات و اين عواطفِ محتاج وجود يك محور اصلي در خانه ـ كه آن، خانم و كدبانوي خانه است ـ نباشد، خانواده يك شكل بدون معنا خواهد بود » (بيانات در ديدار اعضاي شوراي فرهنگي و اجتماعي زنان و مسئولان اولين كنگره حجاب اسلامي، 4/10/1370).
حضرت آيتالله خامنهاي مسئله اشتغال زنان در جامعه را امري قابل قبول و بدون اشكال خواندند اما تأكيد كردند: «در اين زمينه بايد دو شرط اساسي را كاملاً رعايت كرد: نخست اينكه اشتغال كار اساسي زن در خانه و خانواده و مسئوليت مهم همسري و مادري را تحت الشعاع قرار ندهد و دوم اينكه مسئله محرم و نامحرم به خوبي رعايت شود» (بيانات رهبر معظم انقلاب در سومين نشست انديشههاي راهبردي، 14/10/1390).
عقيم بودن فعاليت سازمانهاي بينالمللي امور زنان
سازمان ملل كنفرانسهاي متعددي از قبيل كنفرانس مكزيكوسيتي (1984)، كنفرانس قاهره (1994) و كنفرانس كوپنهاگ (1995) را در سطح بين المللي در مورد حقوق و مسائل زنان برپا كرده است. با اندكي دقت در قطعنامههاي اين كنفرانسها مشخص ميشود كه (البته با ديدي خوشبينانه) نه تنها به همه ابعاد وجودي و عملكردي زنان توجه نشده است بلكه به خصوص به نقش دين و عناصر معنوي در زندگي زنان و به طور كلي انسان بيتوجه بوده است.
هر برنامه واقع گرايانه اي كه بخواهد توسعه اي استوار ايجاد كند، نمي تواند نقش ارزشهاي اخلاقي و اعتقادات ديني را در تحكيم مباني توسعه و برآوردن متعادل خواسته هاي انساني ـ به اعتبار آنكه محور توسعه است ـ ناديده بگيرد. بنابراين بايد ارزشهاي اخلاقي را مورد تأكيد قرار داد و براي حمايت از آنها تلاش كرد.
بايد توجه كرد كه متأسفانه اغلب دولتها در ممالك اسلامي و حتي بسياري از سازمانهاي بينالمللي خواست يا توانايي چنداني براي تحقق اهداف و آرمانهاي مردم مسلمان خويش ندارند، زيرا هيچ ضمانتي براي تحقق اهداف مردمي در سازمانهاي مذكور وجود ندارد. در واقع اين سازمانها اگر نگوييم به دنبال تأمين منافع يك قطب جهاني هستند، بلكه در راستاي تأمين منافع قدرتهاي برتر گام برميدارند.
با تأمل در تصميمهاي سازمانهاي بينالمللي گاهي براي ما روشن ميشود كه اين سازمانها بدون آنكه پشت شعارهاي مطرح شدهشان واقعيت قابل توجهي وجود داشته باشد، به ارضاي كاذب خواسته هاي ملتها ميپردازند. نمونه اين امر در تصميمهاي مربوط به حقوق بشر، مبارزه با تبعيض نژادي، دفاع از حقوق زن و سازماندهي عمليات توسعه اجتماعي و... قابل مشاهده است. سازمانهاي مذكور همگي به عنصر تأخير، اهمالكاري، چانه زني و تصميم هاي پشت پرده مبتلا هستند.
وجود نقايص مذكور و پارهاي نواقص ديگر، زمينه بسيار وسيعي براي حركتها و جنبشهاي مردمي در راستاي بيداري اسلامي در عرصه بينالمللي فراهم كرده است. اين جريانها ميتوانند حكومتها و مقامات مسئول را تحت فشار قرار دهند تا تصميمهاي متناسبتر با اهداف ملتها اتخاذ كنند.
آسيبشناسي جنبشهاي بيداري اسلامي و راههاي پيشگيري و علاج
مقام معظم رهبري يكي از پيشگامان عرصه آسيبشناسي نهضتهاي اسلامي و طراح راهحل در اين مسيرند. ايشان در موضوع آسيبها و خطرها ميفرمايند: «نخست بايد تأكيد كنم كه خطر هست ولي راه مصونيت از آن نيز هست. توجه به خطر نبايد ملتها را بترساند. بگذاريد دشمنانتان از شما بترسند و بدانيد كه: انّ كيد الشيطان كان ضعيفا. خداوند درباره گروهي از مجاهدان صدر اسلام ميفرمايد: الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ. فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ.
خطرها را بايد شناخت تا در مواجهه با آن حيرت و ترديد پيش نيايد و چاره و علاج، شناختهشده باشد. من اين آسيبها را به دو قسم تقسيم ميكنم: آنها كه درون خود ما ريشه دارد و از ضعفهاي ما برميخيزد، و آنها كه دشمن به طور مستقيم آن را برنامهريزي ميكند.
دسته اوّل، چيزهايي از اين قبيل است:
1. سست شدن عزم و انگيزه ملي در پي پيروزي:
«احساس و گمان اينكه با سقوط حاكم وابسته و فاسد و ديكتاتور، كار تمام شد. راحتيِ خيال ناشي از احساس پيروزي و به دنبال آن كم شدن انگيزهها و سست شدن عزمها، نخستين خطر است.»
2. سهمخواهي از غنايم:
«آنگاه اين خطر مهيبتر ميشود كه اشخاص درصدد تصاحب سهم ويژه در غنيمتِ بهدستآمده باشند.»
3. غفلت از مكر و فريب دشمن:
«اعتماد به دشمن و در دام لبخندها، وعدهها و حمايتهاي آنها افتادن نيز آسيب بزرگ ديگري است كه به طور ويژه بايد پيشروان و نخبگان از آن برحذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس بايد شناخت و از كيد او كه در مواردي در پس ظاهردوستي و كمك پنهان ميشود، بايد ملت و انقلاب را مصون ساخت.»
4. غرور و به كار نبستن حزم و احتياط:
«مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن از آسيبهاي ديگر است. شجاعت را بايد با تدبير و حزم درهم آميخت. در مقابل شيطان جنّ و انس، بايد همه ذخاير الهي در وجود خود را به كار گرفت.»
5. تفرقه و اختلاف ميان انقلابيون:
«ايجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابيون و رخنه پشت جبهه مبارزه، آفتي بزرگ است كه با همه توان بايد از آن گريخت.»
آسيبهاي دسته دوم را غالباً ملتهاي اين منطقه در حوادث گوناگون آزمودهاند از جمله:
1. بر سر كار آمدن مجدد عناصر وابسته در پوشش انقلابي: «نخستين آسيب روي كار آوردن عناصري است كه خود را متعهد به امريكا و غرب ميدانند. غرب ميكوشد پس از سقوط ناگزير مهرههاي وابسته، اصل سيستم و اهرمهاي اصلي قدرت را حفظ كند و سر ديگري را روي اين بدن بگذارد و بدين وسيله به سلطه خود همچنان ادامه دهد. اين به معناي هدر رفتن همه تلاشها و مجاهدتهاست. در اين مرحله اگر با مقاومت و هوشياري مردم مواجه شوند، ميكوشند بديلهاي انحرافي گوناگون پيش پاي نهضت و مردم بگذارند. اين سناريو ميتواند پيشنهاد مدلهاي حكومتي و قانون اساسيهايي باشد كه كشورهاي اسلامي را بار ديگر در دام وابستگي فرهنگي، سياسي و اقتصادي به غرب بيفكند، و ميتواند نفوذ ميان انقلابيون و تقويت مالي و رسانهاي يك جريانِ نامطمئن و به حاشيه راندن جريانهاي اصيل در انقلاب باشد. اين نيز به معني بازگرداندن سلطه غرب و تثبيت مدلهاي نوسازي شده غربي و بيگانه از اصول انقلاب و در نهايت، تسلط بر اوضاع است.»
2. ايجاد هرج و مرج و جنگهاي داخلي در ممالك اسلامي توسط قدرتهاي سلطهگر: «اگر تاكتيكهاي فوق نيز به نتيجه نرسد، تجربهها به ما ميگويد كه آنگاه روشهايي چون هرج و مرج و تروريزم و جنگ داخلي ميان پيروان اديان يا قوميتها يا قبايل و احزاب يا حتي ميان ملتها و دولتهاي همسايه (در برنامه دشمنان قرار ميگيرد).»
3. ايجاد حصر اقتصادي و تحريم و بلوكه كردن سرمايههاي ملي براي تحت فشار قرار دادن امت مسلمان؛
4. تهاجم فرهنگي و هجوم همهجانبه تبليغاتي و رسانهاي براي تخريب بنيانهاي اعتقادي و نظري اسلامي؛ «مقصود آنان از اين همه، خسته و نوميد كردن مردم و مرددّ و پشيمان كردن مبارزان است» (بر اساس بيانات در نخستين اجلاس بيداري اسلامي، 26/6/1390).
«بنابراين دولتهاي غربي با همه امكانات و ابزارهاي سياسي، نظامي، اقتصادي و تبليغاتي به مخالفت با بيداري اسلامي برخاستهاند» (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار كارگزاران نظام و قشرهاي مختلف مردم، 11/6/1384).
ايشان در مورد پيشگيري و علاج آسيبها به اين موارد اشاره كردند:
1. توكل بر وعدههاي الهي:
«اولين سخن آن است كه با توكل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعدههاي مؤكد نصرت الهي در قرآن ميتوان بر همه اين موانع فائق آمد و پيروزمندانه از آنها عبور كرد.»
2. به كارگيري خرد و عزم و شجاعت:
«كاري كه شما بدان همت گماشتهايد بسي بزرگ و سرنوشتساز است، پس بايد زحمات بزرگ را هم براي آن تحمل كرد. اميرالمؤمنين علي عليهالسلام فرموده است: فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَقْصِمْ جَبَّارِي دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ وَ فِي دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَر.»
3. حضور دائم در ميدان جهاد:
«توصيه مهم آن است كه خود را همواره در ميدان بدانيد: فاذا فَرغتَ فَانصَب. هميشه خداوند را حاضر و كمككار خود بدانيد: و الي ربك فارغب.»
4. پيشگيري از افراط در غرور و سرخوشي پيروزي:
«پيروزيها ما را دچار غرور و غفلت نكند: اذا جاء نصرالله و الفتح و رأيت الناس يدخلون في دين الله افواجاً فسبح بحمد ربك واستغفره انه كان تواباً. اينها پشتوانههاي حقيقي يك ملت مؤمن است.»
5. بازخواني دائم اصول انقلاب و جنبش بيداري:
«شعارها و اصول بايد تنقيح و با مباني و محكمات اسلام تطبيق داده شوند. استقلال، آزادي، عدالتخواهي، تسليم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفي تبعيضهاي قومي، نژادي و مذهبي، نفي صريح صهيونيسم، اينها اركان نهضتهاي امروز كشورهاي اسلامي است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است.»
6. پرهيز از اختلافات مذهبي، قومي، نژادي، قبيلهئي و مرزي:
«تفاوتها را به رسميت بشناسيد و آن را مديريت كنيد. تفاهم ميان مذاهب اسلامي كليد نجات است» (بيانات در نخستين اجلاس بيداري اسلامي، 26/6/1390).
نتيجهگيري
مطابق بينش قرآني، انسان داراي بعد الهي ـ انساني و تمايلات مثبت و كمالات ارزنده روحاني است كه با تربيت نفس، مراقبه، مجاهده و محاسبه مي توان بدان دست يافت كه مصداق آن آيه «اني جاعلٌ في الارض خليفة» است. اين بُعد روحاني دربرگيرنده تمام ابناي بشر است؛ چنانكه در پيمان جاوداني كه حق تعالي از انسانها گرفت خطاب به همه انسانها فرمود: «الست بربكم» كه خطاب به فرزندان آدم است، نه مردان يا پسران آدم فقط؛ و آنجا كه صحبت از فضايل و مناقب يا شرارتها و زشتيهاي انسانهاست، چنانكه از خطاب قرآن كريم برميآيد، تقسيم بردار نيست و همگي انسانها جوابگو خواهند بود: «من عمل صالحاً من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة».
دقت در تاريخ زندگي انسان و مقررات وضعشده از سوي شرايع آسماني در جنبه اجتماعي، گوياي اين حقيقت است كه خانواده، سنگ بناي موجوديت جامعه محسوب ميشود و هر حركتي كه درصدد سست كردن يا تغيير آن باشد به مسير اصيل انساني لطمه وارد ميكند.
اگر محوريت زن در خانواده را قبول داشته باشيم، درمييابيم كه زن محور توسعه و ركن اصلي آن است و هيچ فرايند توسعه اي به نتيجه مطلوب نخواهد نرسيد، مگر آنكه حس انساني و فطري را در وجود زن متحول سازد و بهبود بخشد، جايگاه طبيعي و انساني زن را در اختيار او قرار دهد و از توان انساني سازنده او در جهت مصالح تمام اجتماع به شكل بهتري بهره برداري كند. اين نكته را نيز به خاطر داشته باشيم كه ثبات شخصيت، آرامش قلبي و اميد به آينده نه تنها «زن» بلكه به تمام جامعه تواني بالا مي بخشد و تمام مقدمات لازم را براي حركت در مسير صحيح فراهم مي آورد.
ستمها و بيدادهاي مستكبرين هميشه به عنوان لكه ننگ و نقطه اي سياه در صفحات پرحادثه تاريخ بشريت باقي ميماند و هيچگاه از ذهن و ضمير و حافظه انسانها پاك نخواهد شد. در اين ميان، مظلومتر و بيپناهتر از همه زنان بودند كه چه ميان ثروتمندان چه ميان فقرا و نيازمندان همواره مورد تعدي، ظلم و اجحاف واقع و از حقوق طبيعي و الهي خود به عنوان يك انسان در كنار انسانهاي ديگر محروم شده اند.
شيوه حضرت امام (ره) در بازيابي و استحصال بهينه زنان مسلمان، بازگرداندن شخصيت، هويت و نقش واقعي زنان به آنان است؛ همانگونه كه ميفرمايند: «در نظام اسلامي، زن به عنوان يك انسان مي تواند مشاركت فعال با مردان در بناي جامعه اسلامي داشته باشد، ولي نه به صورت يك شيء. نه او حق دارد خود را به چنين حدي تنزل دهد و نه مردان حق دارند به او چنين بينديشند» (صحيفه امام، ج 4، ص 414).
اجازه شفاهي و سيره عملي حضرت امام(ره) در ورود زنان به سياست، حق رأي و انتخاب شدن، كانديداتوري مجلس و ساير مصادر و پستهاي مهم كشوري و لشكري و تشويق بر تحصيل و كسب مدارج عالي علمي، اجازه ورود به صحنه هاي هنر، نمايش، ادبيات، شعر و بسياري ديگر از هنرهاي تجسمي و نوين در راستاي آفرينش ارزشهاي اسلامي و انساني از فعاليتهاي ديگري بود كه حضرت امام براي تثبيت خوبيهاي ماندگار و اعتلاي مقام زنان ايراني مسلمان به انجام رساندند. امام ميفرمايند: «ملتي كه با بانوانش در صف مقدم براي پيشبرد مقاصد اسلامي هستند آسيب نخواهد ديد» (صحيفه امام، ج 13، ص 128).
بدين ترتيب، حضرت امام خميني با ديدگاه ويژه خويش، همواره از زنان مسلمان به عنوان عناصر پيشبرنده نهضتها و حركتهاي آزاديخواهانه اسلامي ياد كرده و از نقش اساسي اين قشر فعال و پوياي جامعه اسلامي در جهت دهي و به حركت واداشتن ساير قشرهاي جامعه به دفاع برخاسته اند. ايشان نه تنها زنان ايران بلكه تمام بانوان مسلمان را به پرچمداري نهضت بيداري اسلامي فراخواندند كه اكنون شاهد تموج اين جريان در اكثر ممالك اسلامي هستيم.
همانگونه كه رهبر معظم انقلاب ميفرمايد: «بيداري اسلامي يعني حالت برانگيختگي و آگاهي در امّت اسلامي كه اكنون به تحولي بزرگ ميان ملتهاي اين منطقه انجاميده و قيامها و انقلابهايي را پديد آورده است كه هرگز در محاسبه شياطين مسلّط منطقهاي و بينالمللي نميگنجيد؛ خيزشهاي عظيمي كه حصارهاي استبداد و استكبار را ويران و قواي نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است (بيانات در نخستين اجلاس بيداري اسلامي، 26/6/1390).
بنابراين، هدف نهايي را بايد امت واحده اسلامي و ايجاد تمدن اسلامي جديد بر پايه دين و عقلانيت و علم و اخلاق، قرار داد. تشكيل جبههاي از ممالك اسلامي عليه كشورهاي مستكبر با تقويت همگرايي ايدئولوژيك و ارتقاي همبستگي دروني برمبناي همكاري و هماهنگي بين كشورهاي اسلامي كه داراي اهداف و آرمانهاي مشترك باشند، ميتواند موجب اتحادي پايدار در سطح جهان اسلام شود و از اين رهگذر زمينه را براي تحقق نظم بينالملل فارغ از سلطه قدرتهاي مستكبر فراهم كند.
امام خميني(س) تشريك مساعي و اتحاد ممالك اسلامي را براي مبارزه با امپرياليسم ضروري ميدانند و براي انجام اين مهم به ملتهاي اسلامي توصيه ميكنند «كه به خود احساس ضعف و سستي راه ندهيد و از ابرقدرتها نهراسيد، بلكه روحيه قدرت و توانايي خويش را با اتصال به مبدأ الهي حفظ كنيد و براي مبارزه با امپرياليستها تا قطع تمام وابستگيها قيام كنيد».
با لطف خدا در نهايت تشكيل امت واحده جهاني تحقق مييابد، برپايي اصول قسط و عدل و حكمفرمايي صلح بر تمام گيتي را مد نظر قرار ميدهد، نه تنها اختلاف طبقاتي در سطح داخلي مرتفع ميگردد، بلكه در عرصه بينالمللي نيز شاهد رفع تفوق و برتريجويي قدرتهاي سلطهگر و اراده آزاد امت واحده در تصميمگيري و تعيين سرنوشت خود خواهيم بود.
شايان ذكر است نبايد چالشهايي را كه در آستانه قرن بيست و يكم در زمينه سياسي، اقتصادي و اجتماعي پيش رو داريم و موجب آسيب به جنبش بيداري اسلامي است، از ياد ببريم. جهان تكقطبي، سلطه فرهنگي و اطلاعرساني، دهكده جهاني، شعارهاي پر زرق و برق و جذابي كه دشمنان پشت آنها پنهان شدهاند تا نهضت بيداري را طبق خواسته ها و منافع خويش تغيير دهند، از جمله اين چالشها هستند. اما انقلابيون براساس رهنمودهاي مقام معظم رهبري ميتوانند با ايمان و توكل بر خداوند متعال، بازخواني اصول و ارزشهاي اسلامي و نهضت بيداري، پرهيز از تفرقه، هوشياري و مجاهده مستمر بر همه مشكلات و توطئهها فائق آيند و اين نهضت را به ثمر برسانند.
خانم دكتر مهين عرب
فهرست منابع
ـ آيت الله سيد علي خامنهاي، بيانات، http://www. leader. ir.
ـ ابوعلم، توفيق (1358)، فاطمه زهرا(س)، مترجم علي اكبر صادقي، تهران: انتشارات اميركبير.
ـ امام خميني (1363)، در جستجوي راه از كلام امام، چاپ دوم، تهران: انتشارات اميركبير.
ـ امام خميني (1385)، صحيفه امام، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (س).
ـ اميني (1363)، زهرا سلام الله عليها، به كوشش حبيب چاييچيان، تهران: انتشارات اميركبير.
ـ جوادي آملي، عبدالله (1383)، زن در آيينه جلال و جمال، چاپ نهم، قم: انتشارات اسراء.
ـ شريعتي، علي (1375)، زن (مجموعه آثار)، تهران: چاپ پخش.
ـ شهيدي، سيد جعفر(1376)، زندگي فاطمه زهرا(س)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
ـ قرآن كريم
ـ مجلسي (1983)، بحار الانوار، بيروت: مؤسسه الوفا.