علل همگرایی و واگرایی در جهان اسلام
مرزهای جغرافیایی در دین، تابع مرزهای عقیدتی و عملی بوده و نظریهای که میگوید: مرزهای جغرافیایی از نظر اسلام، منطقهالفراغ است که دربارهاش دستور خاصی نرسیده، قابل تردید است؛ چراکه حدود و ثغور مرز جغرافیایی را وحدت بینشی و روشی تعیین میکند.
ارکان شکلگیری و ایجاد تمدن فراگیر و امت واحدهی اسلامی، باید بر چهار پایهی دین، عقلانیت، علم و اخلاق قرار گیرد. لذا اگر امت واحدهی اسلامی را پیکر یک انسان در نظر بگیریم، سه لایه خواهد داشت: لایهی عقلی (عقلانیت مهندسی)، لایهی قلبی (اخلاق مهندسی) و لایهی ظاهری (علم بهویژه علم فقه). دین هم در واقع به تمام این سه لایه اطلاق میشود و چیزی جدا از آنها نیست. بعثت نبی مکرم اسلام (ص) در واقع دعوت مردم به تربیت دینی، عقلانی، اخلاقی و مبتنی بر علم بوده که زندگىِ آرام و امن و رو به تکامل انسانها به آنها نیاز داشته و ارکان اصلی امت واحده محسوب میشوند. در قسمت اول این سلسله مقاله، به تعریف امت واحده و ملاکهای وحدت در جامعهی مسلمین پرداختیم. در این قسمت برآنیم تا با نگاهی بر تعریف دارالاسلام و دارالکفر، علت همگرایی و واگرایی در جامعه را بررسی نماییم.
دارالاسلام و دارالکفر (دارالحرب) یعنی چه؟
فقیهان بزرگوار شیعه در تعریف این دو اصطلاح گفتهاند: «کُلُّ دَارٍ ظَهَرَتْ فِیهِ دَعْوَةُ الْإِسْلَامِ مِنْ أَهْلِهِ بِلَا خَفِیرٌ وَ لَا مُجِیرٌ وَ لاَ بَذْلُ جِزْیَةٍ وَ نَفَذَ فِیهَا حُکْمُ الْمُسْلِمِینَ عَلَی أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ لَمْ یَقْهَرْ أَهْلُ الْبِدْعَةِ فِیهَا أَهْلَ السُّنَّةِ فَهِیَ دارالاسلام وَ إذَا کان الْأَمْرُ عَلَی ضِدّ مَا ذَکَرْناه فَهِیَ دارالکُفْر»
«هر سرزمینی که دعوت اسلام در آن آشکار بوده و برای این دعوت، نقضکننده و یا برای ناقضین آن، پناهی لحاظ نشده باشد و پرداخت جزیه[1] نیز مانع این دعوت نگردد و اهل بدعت در این سرزمین، بر عاملین به سنت غلبه نداشته باشند، دارالاسلام تلقی میشود و اگر عکس این اوصاف صادق باشد، دارالکفر محسوب میگردد.»
اما نکتهی شایان ذکر این است که در مبانی معرفتی دین مبین اسلام، حدود و ثغور جغرافیایی و مرزهای اقلیمی، برمبنای مرزبندی عقیدتی شکل میگیرد. بدین ترتیب که همهی تسلیمشدگان در قبال ربوبیت، رسالت و ولایت و معتقدین به آخرت، عضو دارالاسلام شناخته میشوند و در مقابل، همهی کسانی که از تسلیم شدن در قبال ربوبیت (که معیار و نشانهی قبول آن، اجابت رسالت رسولان و اوصیای الهی و اعتقاد به معاد و روآوردن به ولایت بهجای معصیت و ایجاد آرامش در میان آحاد و امنیت در قبال دیگران است) خودداری کرده و منشأ ناآرامی و ناامنی میگردند، ساکن دارالکفر محسوب میشوند.
تعبیری دیگر دربارهی دارالاسلام و دارالکفر
اعضای دارالاسلام و دارالکفر را میتوان برمبنای نحوهی موضعگیری و رفتار و گفتار آنها در شرایط گوناگون زندگی نیز تقسیم نمود؛ چراکه تفسیر رابطهی انسان با محیط پیرامونی، دو موضع متفاوت را به ارمغان میآورد:
الف) اگر انسانها رابطهی اطرافیان را با خود، اظهاری و تعریفی دانسته و آنها را معرف کاستیهای درونی تلقی کنند، در این صورت، با مقصر ندانستن آنها، در قِبالشان جبههگیری ننموده و به ارتکاب گناه نمیپردازند.
ب) اگر اطرافیان را علت و منشأ ناآرامیهای خود بدانند،[2] در برابرشان جبههگیری نموده و با انجام عکسالعمل مشابه، ارتکاب گناه از سوی آنها را مجوز ارتکاب معصیت از سوی خود تلقی مینمایند. این دو تفسیر، دو شالودهی فرهنگی متفاوت و متعارض را ایجاد میکند. با این تفاوت که فرهنگ اول برگرفته از تعالیم دینی بوده و به اعتبار اتصال به منبع وحی، قابل تعدد نیست و افراد معتقد به آن، در دستهی دارالاسلام قرار میگیرند. اما فرهنگ دوم، به تعداد امیال و اهوا و سنخ و جنس معاصی، قابل تعدد بوده و قائلین به آن در صف دارالکفر (که به اعتبار ستیزهجویی مستمر، سرزمینشان به دارالحرب نیز شهرت دارد) جای میگیرند.
سیره و اندیشهی امام علی (ع) پیرامون فتوحات
سیرهی امیرالمؤمنین (ع) در قبال فتوحات و موضعگیری ایشان در قبال آنها با توجه به عدم دخالت ایشان در جنگها و فتوحات معلوم میشود؛ چراکه ایشان در دوران حکومت ظاهری خود، به فتوحات پایان بخشیده و سپاهیان خارج از حجاز را به عراق فراخوانده و تأکید نمودند چگونه مسلمانان جاهلی که به رسول خدا (ص) و وصیاش بیوفایی کرده و از مبانی دین و اعتقاد و عمل به آموزهها اطلاعی ندارند، میتوانند تحت عنوان کشورگشایی، مروج دین و داعی به آموزههای وحیانی شوند، بلکه عملاً آن حضرت اثبات نمودند که فتوحات جغرافیایی نه تنها دعوتگر به دین نبوده، بلکه موجب مسدود شدن ثغور اعتقادی و عملی به آموزههای وحیانی میشود.
به همین دلیل، کسانی که بهظاهر داعیهی فتوحات بزرگ داشتند، اندیشه و روش حق امیرالمؤمنین (ع) را برنتافتند و نشان دادند که بسط جغرافیایی اسلام، بدون رواج اندیشه و عمل درست دینی، همان اندیشه و روش غلط برخاسته از سلطهی دشمنان خداست که همزمان با برچیدن حدود و ثغور اعتقادات درست دینی و غصب حق امیرالمؤمنین (ع) به فتوحات جغرافیایی پرداخته و با نشر دنیاطلبی و بهکارگیری ابزارهایی چون کامجویی و ستیزهجویی، خلافت را به سلطنت مبدل نمودند.
این امور در حالی صورت میگرفت که سیره و اندیشهی سلاطین جور بر ارتکاب همان اعمال و افعال دوران جاهلیت استوار بود و ابزارهای معرفیشده از سوی آنها هرگز نمیتوانست هندسهی حاکمیت دینی را ترسیم کند؛ چراکه ابزارهای دینی، در استخدام حاکمیت دینی است و مانع عمل به آموزهها و موجب تسهیل و تسریع گناه نیست. برخلاف ابزارهای غیردینی که حاکمیت را به استخدام خود درآورده و کامجویی و ستیزهجویی و معاصی را تسهیل و تسریع مینمایند. به همین دلیل، امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «مَنْ خَدَمَ الدُّنْیا اِسْتَخْدَمَتْهُ وَ مَنْ خَدَمَ اللهُ سُبْحانَهُ خَدَمَتْهُ»
«هرکس که خود را در استخدام دنیا (و گناهان ناشی از آن) درآورد، یقیناً دنیا او را به خدمت خواهد گرفت و کسی که خود را در استخدام خدا درآورد، نعمتهای دنیا و نیز ابزارهای تولید آرامش و امنیت دینی به استخدام او درخواهند آمد.»
به همین دلیل، از جمله اندرزهای حضرت عیسی (ع) این است که فرمودند:
«بِحَق أَقولُ لَکُم ... انمَّا أَعْطاکُمُ اللهُ الدُّنیا لِتَعْمَلوا فیها لِلاخِرَةِ و لَمْ یُعْطِکُموُها لِتَشْغَلَکُمْ عَنِ الاخِرَةِ و اِنَّما بَسَطَها لَکُمْ لِتَعْلَموُا أَنَّهُ أَعانَکُمْ بِها عَلیَ العِبادَةِ و لَمْ یُعِنْکُمْ عَلیَ الخَطایا»
«به حق به شما میگویم... خدا دنیا را به شما داده است تا در آن برای آخرت کار کنید و آن را به شما نداده که شما را از آخرت بازدارد. جز این نیست که دنیا را برای شما گسترانده است تا بدانید که شما را به سبب دنیا بر عبادت خود، یاری داده، نه اینکه شما را بر انجام گناهان کمک نموده باشد.»
علت همگرایی و واگرایی در جامعه
با توجه به اینکه ساختار و طبع همهی انسانها و آحاد بشر، که جملگی از آدم آفریده شدهاند، واحد بوده و نیازها و امیال حاکم بر آنها نیز یکسان است، لذا اعتراف به کاستیهای خود و پذیرفتن رسالت انبیا و دوری از قبول دعوت شیطان (در ترک ربوبیت الهی) سبب همگرایی جوامع بشری و اشتراک آنها در ابزار دسترسی به آرامش فردی و ایجاد امنیت جمعی محسوب میشود و بالعکس، عدم اعتراف به عیب و تقصیر و اقرار ننمودن به کاستیهای درونی، که موجب قبول دعوت شیطان شده و معاصی را متناسب با سنخ و جنس امیال و اهوای نفس، جایگزین ولایت الهی و اوصیا مینماید، منشأ واگرایی و تزاحم میان انسانها (که هر دسته به سبب غلبهی امیال و اهوا، به سنخی از معاصی که معارض با امنیت و آسودگی دستجات گوناگونی از انسانهاست، متمایل بوده و مزاحم اطرافیان تلقی میشوند) محسوب میگردد و تشتت و فساد در جوامع بشری را ایجاب مینماید؛ فسادی که متولی آن، خلفای شیطاناند.
اشتراک در خلقت و ویژگیهای آن
مدارک معتبر دینی حکایت دارد که خداوند بُنیه و سرشت و طبع انسانها را همگون آفریده و دو طینت علیین و سجّین را در همهی انسانها قرار داده است و نیز آنها را به جنود عقل و جهل و فطرت و اراده و اختیار (حسب استعداد و شرایطی که خداوند برمبنای علم خود به آن، آگاه است.) مجهز گردانده و به همهی آنها توانایی قبول و یا انکار و رد آن را عطا نموده است تا زمینهی قبول حق و تمسک به ولایت بهمنظور بهرهمندی از ربوبیت برای همه فراهم شود و در این میان، صاحبان اعتقاد ثابت و راسخ از سوی مدعیان کاذب جدا شوند.
لذا در قرآن دربارهی اشتراک خلقتی انسانها آمده است:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساء»
«اى مردم، از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید.»
«وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُون»
«و او همان کسى است که شما را از یک تن پدید آورد. پس براى شما قرارگاه و محل امانتى مقرر کرد. بىتردید، ما آیات خود را براى مردمى که مىفهمند بهروشنى بیان کردهایم.» اما آنچه مهم است، وحدت و اشتراک اعتقادی و روشی است که سبب تشکیل امت واحده محسوب میشود و دربارهی آن، در آیهی ذیل و تفسیر آن میخوانیم:
«إِنَّ هذِهِ امّتکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُون» «این امت شما امتى یگانه است و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستید، ولى دینشان را میان خود پارهپاره کردند، همه بهسوى ما بازمىگردند.»
ابیالجارود نقل میکند که امام باقر (ع) در تفسیر آیهی «إِنَّ هذِهِ امّتکُمْ أُمَّةً واحِدَةً» فرمودند: «آلُ مُحَمَّدٍ (ع)» «مقصود از امت واحده، آل محمد (ع) هستند» که تمسک به ولایت آنها موجب تحقق وحدت اندیشه و روش و یکسانی آحاد جامعه در بهرهمندی از ربوبیت شده و امت واحده را تشکیل میدهند.
جبری نبودن تشکیل امت واحده
از آنجا که وحدت اعتقادی و روشی، امری اختیاری است که بسیاری از مردم پذیرای آن نیستند، لذا خداوند از ایجاد جبری امت واحده خودداری نموده و همهی انسانها را به سنت و سبیل الهی فراخوانده و سوق داده است. در قرآن میخوانیم:
«لِکُلٍُّّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شرِْعَةً وَمِنْهَاجًا وَ لَوْ شاءَاللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةًواحِدَةً وَلکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُواالْخَیْراتِ إِلَىاللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِماکُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ»
«براى هریک از شما امتها، شریعت و راه روشنى قرار دادهایم و اگر خدا مىخواست، شما را یک امت قرار مىداد، ولى خواست تا شما را در آنچه به شما داده، بیازماید. پس در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید. بازگشت شما بهسوى خداست. آنگاه دربارهی آنچه در آن اختلاف مىکردید، آگاهتان خواهد کرد.» در تفسیر این آیه، از امام باقر (ع) روایت شده که فرمودند:
«وَالشِّرْعَةُ وَ الْمِنْهَاجُ سَبِیلٌ وَ سُنَّةٌ وَ أَمَرَ کُلَّ نَبِیٍّ بِالْأَخْذِ بِالسَّبِیلِ وَ السُّنَّةِ وَ کَانَ مِنَ السُّنَّةِ وَالسَّبِیلِ الَّتِی أَمَرَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهَا مُوسَی(ع) أَنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ السَّبْت»
«مقصود از شرعه، سبیل و مراد از منهاج، سنت است و خداوند همهی رسولان را امر مینمود که در رسالت خود، مردم را به سبیل و سنت، هر دو دعوت نمایند. از جمله آنچه خداوند در سنت و سبیل موسی (ع) مقرر نمود (نهی از صید ماهی) در روز شنبه بود.» اما با توجه به اینکه قبول یا عدم قبول اعتقاد و روش دینی، امری اختیاری است که در آن جبر راه ندارد، لذا خداوند در آیهی دیگری فرموده است:
« وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
«و اگر خدا مىخواست، قطعاً شما را امتى واحد قرار مىداد، ولى هرکه را بخواهد گمراه و هرکه را بخواهد هدایت مىکند و از آنچه انجام مىدادید حتماً سؤال خواهید شد.» که در تفسیر قمی ذیل این آیه چنین روایت شده است که مقصود از «أُمَّةً واحِدَةً» یعنی «عَلَى مَذْهَبٍ وَاحِدٍ وَ أَمْرٍ وَاحِدٍ وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ»
«اگر خدا مى خواست همه را تابع روش و مسلک واحد مینمود، اما خداوند (برمبنای اراده و اختیار انسانها) هرکس را بخواهد (محکوم به گمراهی نموده و) به ضلالت میکشاند.»
همچنین در آیهی دیگری از قرآن چنین آمده است:
«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ»
«اگر خدا مىخواست، قطعاً آنان را امتى یگانه مىگردانید، اما هرکه را بخواهد به رحمت خویش درمىآورد و ستمگران، نه یارى دارند و نه یاورى.» در تفسیر قمی ذیل این آیه روایت شده است:
«وَ لَوْ شاءَ أنْ یَجْعَلَهُم کُلَّهُم مَعْصومِینَ مِثْلَ مَلائِکةٍ بِلا طِباعٍ لَقَدَرَ عَلَیهِ وَلکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُم مَا لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر»
« اگر خدا مى خواست همهی انسانها را مانند فرشتگان، بدون امیال و معصوم میآفرید، اما (چنین نکرده و به آنها امیال و اهوا و اراده و اختیار داده و) هرکس را بخواهد مشمول رحمت مینماید و کسانی که در حق آل محمد (ع) ظلم مینمایند، فاقد ولی و نصیر میباشند.»