در عصر نزول وحي بر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، انسان ها در ميان باورهاي خرافي بسياري سرگردان بودند، خدايان متعددي را مي پرستيدند و هر قوم بر پاي بتي بوسه مي زد. در آن زمان هيچ تمدني عاري از شرک نبود و هيچ يک از مظاهر طبيعي در جايگاه خود قرار نداشتند و قرآن مي بايست بارهاي غلط و رايج را تصحيح مي کرد و غل و زنجيرهاي خرافات را از پاي عقل بشر مي گسست و آن ها را به سوي حقيقت هدايت کرد و او را با جايگاه واقعي مظاهر طبيعت آشنا مي ساخت. قرآن از سويي با توجه دادن انسان به سوي خداوند يکتا و از سوي ديگر با بيان نقص ها و ايجاد تغيير و تحول هاي پي در پي در مظاهر طبيعت، به وي مي آموخت که اين مظاهر بايستي در راستاي اثبات حقايق نامحسوس و متعالي به کار گرفته شوند و ذهن آن ها را بازمي داشت از اينکه اجزاي طبيعت را خدا فرض کنند و تأکيد مي کرد که اين عناصر، براهيني است بر اثبات حقايق عالم تا انسان ها در آن بينديشند و از پوسته به درون و از ماده به معنا برسند. از نگاه قرآن هدف از شناخت طبيعت، معرفت الله و تقرب به اوست. اما در اين ميان اهداف متوسطي نيز وجود دارند که مقدمه رسيدن به هدف غايي اند. (1) خداوند با بيان آيات مربوط به خلقت و جهان آفرينش به اثبات وجود خالق يکتا و بازگشت همه انسان ها به سوي او مي پردازد. به عنوان مثال در آيه ذيل:
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ
( رعد/2 )
کار [ جهان ] را تدبير مي کند، نشانه ها را به تفصيل بيان مي کند تا شايد ديدار پروردگارتان - روز رستاخيز - را بي گمان باور کنيد.
دو نکته مورد تأکيد قرار گرفته است: (2)
الف- تدبير جهان هستي در يد قدرت خداوند است.
ب- هدف از طرح آيات خلقت، توجه دادن انسان ها به قيامت و روز رستاخيز است.
گياهان همواره حضوري معنوي درزندگي انسان داشته اند و از زماني که دانه اي در خاک کاشته مي شود تا ظهور ميوه ها بر روي درختان، در تمامي لحظات زندگي او را همراهي مي کنند. در فصل رويش، خلقت و در خزانشان مرگ، و با رويش مجدد معاد را براي انسان تداعي مي کنند.
دفتر معرفت کردکار
يکي از اهداف بزرگ قرآن توجه دادن انسان به خالق بي همتا و عظمت اوست. قرآن براي رسيدن به اين مهم و جهت دادن قلب او به سوي خداوند به بيان چگونگي آفرينش موجودات، تنوع در خلقت و هدف از آفرينش هستي مي پردازد تا حس شکرگزاري و حق شناسي او را تحريک کند. از سوي ديگر موجب شده تا انسان با مشاهده جهان به عنوان آفريده خداوند، شناخت و معرفت خود نسبت به عالم هستي و خالق آن را تعالي بخشد. (3) در واقع هدف غايي قرآن از شناساندن طبيعت و اجزاي آن- مانند گياهان- به انسان ها، افزودن معرفت انسان ها نسبت به خداوند است. از نظر قرآن، طبيعت و گياهان، « آيات و نشانه هاي » خداوند بر زمينند و معرفت به آن ها بايستي به منزله شناخت آيات الهي باشد و انسان را به مبدأ و مبدع اين آيات برساند. لذا انديشمندان و افراد آگاه با مطالعه گياهان از جنبه هاي مختلف، مي توانند تجلي حکمت و عظمت مدير جهان آفرينش را مشاهده نموده، در راه شناخت خالق بي همتا قدم بردارند.
يُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنَابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذ?لِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ
( نحل /11 )
[ و ] با آن براي شما کشت- گندم و جو و حبوبات - و زيتون و خرمان بن ها و تاک ها و از همه ميوه ها بروياند. همانا در آن نشانه اي است براي مردمي که مي انديشند.
خداوند در قرآن به بيان هاي مختلف و با مثال هاي متعدد ( رعد/4؛ انعام /99 ) توجه انسان را به تنوع گياهان و محصولات آن ها جلب مي کند که در عين يکساني، عوامل رويش چون آب، خاک و نور خورشيد با هم متفاوتند، تا انسان درباره چگونگي اين پديده بينديشد و از اين راه به وجود خالق حکيم و مدبر آن پي ببرد و در برابر عظمت و دانايي او سر تعظيم فرود آورد.
وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبّاً مُتَرَاکِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ فِي ذ?لِکُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
( انعام /99 )
و اوست که از آسمان آبي فرو فرستاد پس با آن هر چيز روييدني را بيرون آورديم و از آن، سبزه اي- گياهي که از تخم روييده و ساقه و شاخه پيدا کرده- پديد کرديم که از آن ( گياه سبز ) دانه هاي بر هم نشسته و درهم رسته بيرون آوريم و از شکوفه خرما بن خوشه هايي است نزديک به هم و بوستان هايي از انگور و زيتون و انار، مانند و نامانند- در رنگ و در مزه - [ برآورديم ] به ميوه آن، آنگاه که بار دهد و به رسيدن آن بنگريد. هر آينه در آن براي مردمي که ايمان مي آورند نشانه هاست.
در اين آيه ابتدا ضمير « هو » و بعد « نا » در اخرجنا آمده که نشانه التفات، از غايب به متکلم است و بيانگر اين است که گويا هنگام فرود آمدن آب از آسمان، پي بردن به اينکه فعل خداست، نيازمند برهان و استدلال است و به سرعت و آساني حاصل نمي شود، اما هنگام رويش گياهان، دست خدا را آشکارتر مي توان ديد. اين يک حقيقت است که ظهور حيات و آثار آن در موجودات زنده نسبت به جمادات انسان را سريعتر متوجه خداوند مي سازد. درک حضور خالق، تنها ديدن با چشم دل را مي طلبد(4) و اگر انسان به آفرينش گياهان بينديشد و در آن تدبر نمايد، حضور و قدرت خالق را به روشني در آن خواهد ديد. « در الرسالة السابعة من الجسمانيات الطبيعيات في اجناس النبات" از رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا آمده است: اي برادر- که لطف خدا و تأييدات او شامل حال تو و ما باشد- بدان که خلقت حکيمانه دلالت بر خالق حکيم دارد، اگر چه اين خالق حکيم از ديده ها پنهان باشد. هر انسان عاقلي اگر لحظه اي در احوال گياهان بينديشد، در اشکال مختلف ريشه هايش و کشيده شدن آن در زمين، رويش شاخه هايش در هوا، گونه گون شدن برگ هايش در شکل هاي متفاوت، تنوع رنگ گل هايش، تفاوت در شکل هاي دانه هايش، گوناگوني ميوه هايش که در اندازه هاي کوچک و بزرگ هستند و تفاوت رنگ و طعم و بوي آن ها به طور قطع بر او يقين حاصل مي شود که همه اين ها خالقي حکيم دارد ». (5)
برخي مفسرين در تفسير آيات 7 و 8 سوره شعرا، آفرينش گياهان را نشانه روشني بر وجود خداوند و يکتايي او دانسته(6)، بر اين باورند که ظهور انواع گل ها و گياهان زيبا و درختان پرثمر با ميوه هاي رنگارنگ و خواص کاملاً متفاوت از اين خاک ظاهراً بي ارزش که مرکب از عناصر و موادي معين است، حاکي از قدرت بي انتهاي خداوند است (7) تا بدان جا که مطالعه و تفکر درباره جهان هستي و موجودات را بهترين راه رسيدن به خداشناسي ذکر کرده اند. (8) زيرا پيدايش حيات با اسرار پيچيده اي که دارد و تکرار هر ساله آن در گياهان و طبيعت بدون وجود خالق و مدبري توانا و حکيم و تنها از روي تصادف و اتفاق، براي هر فردي که بهره اي از شعور و علم دارد و عناد و تعصب بر جهل، چشمان او را کور نکرده باشد باور کردني نيست.
اميرالمومنين علي ( عليه السلام ) در خطبه 185 نهج البلاغه مي فرمايند:
فانظر الي الشمس و القَمَرِ و النباتِ و الشجَرِ و الماء و الحجر... فَالوَيلُ لمن أَنکَرَ المقدَّرَ و جَحَدَ المَدَبَّر.
« پس انديشه کن در آفتاب و ماه، درخت و گياه، و آب و سنگ.... پس واي بر کسي که تقدير کننده را نپذيرد و تدبير کننده را انکار کند!»(9)
درسنامه توحيد
قرآن پس از اثبات وجود خالق مدبر و حکيم، انسان را متوجه نظم و هماهنگي جهان کرده، با عباراتي چون ءالِه مَعَ الله ( نمل/60 و 64 )، أينَ شُرکائي ( فصلت /47 ) و هل من خالق غير الله ( فاطر/3) او را به توحيد و يکتايي آفريننده جهان هستي مي خواند چرا که:
وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً کَثِيراً
( نسا/ 82 )
آيا در قرآن نمي انديشند؟ و اگر از نزد غير خدا مي بود در آن ناسازگاري و ناهمگوني بسيار مي يافتند.
« در اين آيه ( توحيد عبادت ) بر مبناي ( توحيد خالقيت و رازقيت ) مطرح شده و اين تذکر که:
يا أيُها الناس اذکُروا نِعمَتَ الله عَلَيکُم.
اي مردم نعمت خداوند را بر خودتان به ياد آوريد.
درست فکر کنيد: اين همه مواهب و برکات و اين همه امکانات حياتي که در اختيار شما قرار گرفته و در آن غوطه وريد منشأ اصلي و سرچشمه آن ها کيست؟!
هَل مِن خالقِ غيرالله يرزُقُکم مِنَ السماءِ و الأرض.
آيا خالقي جز خدا، از آسمان و زمين به شما روزي مي دهد؟
چه کسي نور حيات بخش آفتاب، و قطرات زنده کننده باران، و امواج روح پرور نسيم را از آسمان به سوي شما مي فرستد؟ و چه کسي معادن و ذخاير زمين و مواد غذايي و انواع گياهان و ميوه ها و برکات ديگر را از اين زمين براي شما خارج مي کند؟ اکنون که مي دانيد سرچشمه همه اين برکات اوست پس بدانيد: لا إله إلا هو »، (10) سپس وجود خالق و معبود ديگري را نفي مي کند ( طه /14 و 98؛ مومنون /116؛ نمل/26؛ حشر/23 )
درسنامه معاد
يکي از موضوعات پيچيده اي که ذهن بشر را در طول تاريخ به خود مشغول داشته مسئله معاد و برانگيخته شدن پس از مرگ و حيات دوباره است. در عصر نزول، دهريون و مادي گرايان عرب قيامت و معاد را انکار مي کردند و اين ادعاي آن ها در قرآن چنين آمده است:
وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ
( جاثيه / 24 ).
و [ کافران ] گفتند: اين - يعني زندگي - نيست مگر زندگي ما در اين جهان؛ مي ميريم و زنده مي شويم و ما را جز دهر- روزگار و زمانه- هلاک نکند.
قرآن زندگي دنيا را مقدمه حيات اخروي مي داند و قائل به محاسبه اعمال و کردار انسان در سراي باقي است. بنابر آيات، اعمال و کردار انسان ها در روز قيامت محاسبه مي شود و سرنوشت آن ها در حيات ابدي معين مي گردد. قرآن در پاسخ به ادعاي مادي گرايان و نيز به خاطر کمک به درک صحيح انسان از رستاخيز، به اثبات معاد به طرق مختلف مي پردازد. يکي از اين راه ها دعوت به مطالعه طبيعت و اجزاي آن است(11) که از آن جمله مي توان به گياهان اشاره کرد. قرآن خلقت و سير طبيعت و گياهان را دليل امکان وقوع معاد مي داند و بشر را به تفکر و تأمل در اين پديده ها دعوت مي کند تا بداند فراسوي اين دنيا، جهان ديگري نيز وجود دارد که در آن، اعمال و ويژگي انسان ها مورد محاسبه قرار مي گيرد.
گياهان ضمن رفع نيازهاي جسمي و ايجاد روحيه نشاط در انسان، ذهن او را متوجه آخرت، نتايج اعمال و کيفر و پاداش او در دنيا مي نمايند. براي مثال مشاهده رويش درختان و گياهان و تکرار حيات آن ها پس از هر خزان، يکي از ادله اثبات به شمار مي رود.
رستاخيز انسان پس از مرگ، از جهت اينکه حيات مسبوق به موت است، به روييدن مجدد گياه پس از خشک شدن و مردن آن شباهت دارد. به همين دليل در تدبر در اين پديده که بارها در برابر چشمان انسان ها انجام مي پذيرد بهترين مثال براي حيات دوباره انسان در جهان باقي است و آنچه موجب شده که انسان اين نشانه ها را ساده انگارد و به رغم مشاهده مکرر اين پديده ها، به امکان حيات پس از مرگ پي نبرد، غفلت و عادت مردم به ديدن است. قرآن کريم براي دريدن اين پرده عادت پي در پي مردم را به اين پديده جلب کرده و رستاخيز انسان ها را به آن تشبيه مي کند. (12)
باغ و بوستان در فصل زمستان به خشکي و خاموشي گراييده و « تَرَي الارضَ هامدةً » و از گل هاي رنگارنگ باغ جز پژمردگي و خمودي به چشم نمي خورد و درختان چون جسم مرده اي طراوت و سبزي خود را از دست داده اند و در زمين نيز نشاني از حيات ديده نمي شود. پس از چندي با آمدن فصل بهار، ناگهان زمين به جنب و جوش درآمده، دانه هاي درون زمين و درختان خشکيده زنده و شکوفا مي شوند و زمين مملو از سرسبزي و درختان غرق در شکوفه مي گردند. نباتات اگرچه در زمستان تغيير شکل مي دهند ولي هرگز معدوم نمي گردند و در شرايط مساعد دوباره جان مي گيرند و دانه هاي نهفته در زمين زنده شده، از قبرهاي خود خارج مي گردند. (13)
از جمله آياتي که در قرآن به اثبات معاد مي پردازند آيه هايي هستند که « نظام موجود و مشهود » را که عبارت است از مرگ زمين و گياهان در فصل زمستان و حيات دوباره آن ها در بهار، مورد استناد قرار داده، بيان مي کند جهان، خورشيد و ستارگان نيز مانند گياهان و درختان که پس از سرسبزي و طراوت مي ميرند، دچار سردي، خاموشي و مرگ خواهند شد. اما اين مردن هم مانند مرگ گياهان موقت است و بار ديگر همه موجودات چون حيات دوباره طبيعت، زندگي را از سر مي گيرند، اما اين بار در جهان ديگر و با کيفيتي متفاوت. (14)
وَ أَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ
( ق/11).
و بدان [ آب ] سرزمين مرده را زنده کرديم. همچنين است بيرون آمدن [ از گور ].
از آياتي که به اثبات معاد از طريق گياهان پرداخته اند يازده مورد به طور مستقيم به زنده کردن زمين پس از مرگ آن اشاره دارند [ بقره/ 164؛ عنکبوت /63؛ روم /19 و 24 و 50؛ فاطر /9؛ يس /33؛ زخرف / 11؛ جاثيه/5؛ ق/11؛ حديد/17) و دو مورد ديگر به شکافتن هسته و دانه ( انعام /95 ) و پديد آمدن ميوه ها ( اعراف / 57 ).
سپس با عباراتي مانند آيات لقومٍ يعقِلون ( بقره / 164؛ روم/24؛ جاثيه /5)؛ لعلکم تعقِلون( حديد /17)، کذلِک تُخرجون ( روم/19؛ زخرف / 11 )، کذلک الخُروج ( ق/ 11 )، کذلک النّشور ( فاطر /9 )، ان ذلک لمُحي المَوتي ( روم /50 ) و کذلک تخرج الموتي ( اعراف/ 57 ) ارتباط آن ها با معاد را بيان مي کنند.
تقريباً همه مفسرين درباره عبارت « کذلک الخُروج » در آيه 11 سوره ق معتقدند که منظور، رفع استبعاد منکرين معاد است و اينکه خروج از قبر و زنده شدن پس از مرگ در انسان ها مانند خروج و حيات مجدد گياهان است. (15) خداوند در اين آيه « ضمن يادآوري نعمت هاي عظيمش به بندگان و تحريک حس شکرگزاري آن ها در مسير شناخت او، به آن ها يادآور مي شود که شما نمونه معاد را همه ساله در برابر چشمان خود در همين جهان مي بينيد؛ زمين هاي مرده و خشک و خالي از هر گونه آثار زندگي، بر اثر نزول قطرات باران به حرکت درمي آيند، و غوغاي رستاخيز را سر مي دهند، از هر گوشه گياهي مي رويد و « وحده لاشريک له » مي گويد! اين جنبش عظيم و حرکت به سوي حيات و زندگي در عالم گياهان بيانگر اين واقعيت است که آفريدگار عالم مي تواند موجودات مرده را بار ديگر حيات بخشد چرا که " وقوع " چيزي قوي ترين دليل بر " امکان " آن است ». (16)
در سوره نوح، در مورد انسان از عبارت « انبتکم » استفاده شده و خلقت، مرگ و آفرينش مجدد آن ها به زندگي گياهان تشبيه شده است:
وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتاً ثُمَّ يُعِيدُکُمْ فِيهَا وَ يُخْرِجُکُمْ إِخْرَاجاً
( نوح / 18- 17 ).
و خدا شما را از زمين برويانيد روييدني- چون گياه - سپس شما را به آن بازگرداند و باز شما را بيرون آرد، بيرون آوردني- به هنگام رستاخيز.
نظر اکثر مفسرين اين است که اين تعبير بيان يک حقيقت است و اشاره دارد به خلقت انسان از خاک و نيز مواد غذايي که والدين مي خورند و نطفه از آن تشکيل مي شود. (17)
تعبير به نبات و رويانيدن، در مورد انسان، به خاطر آن است که اولاً آفرينش نخستين انسان از خاک است، ثانياً همه مواد غذايي اي که انسان مي خورد و به کمک آن رشد و نمو مي کند از زمين است؛ يا مستقيماً مانند سبزي ها و دانه هاي غذايي و ميوه ها، و يا به طور غير مستقيم مانند گوشت حيوانات، و ثالثاً شباهت زيادي در بين انسان و گياه وجود دارد و بسياري از قوانيني که حاکم بر تغذيه و توليد مثل و نمو و رشد گياهان است بر انسان حکمفرماست. اين تعبير در مورد انسان بسيار پرمعني است و نشان مي دهد که کار خداوند در مسئله هدايت فقط کار يک معلم و استاد نيست، بلکه همچون کار يک باغبان است که بذرهاي گياهان را در محيط مساعد قرار مي دهد تا استعدادهاي نهفته آن ها شکوفا گردد. (18)
در سال 1954 ميلادي دانشمندي به نام هارولد اشميت دانه هاي لوبياي قطبي که حدود ده هزار سال از عمر آن ها مي گذشت در خاک هاي يخ زده يافت. اين دانه ها را در سال 1966 ميلادي کاشتند و مشاهده شد که دانه ها پس از گذشت ده هزار سال جوانه زدند (19) و اين يکي از هزاران نمونه عيني است که خداوند به انسان نشان مي دهد تا ديگر بحث معاد و رستاخيز براي او غيرممکن جلوه نکند.
بارش باران بر زمين چه به صورت بارش مستقيم و چه به صورت آب هاي جاري بر زمين که حاصل بارش هاي قبلي هستند موجب زنده شدن آن مي شود و گياهان سبزي که از خاک و به شکل سبزه ها، درختچه ها و درختان مثمر مي رويند بخش ظآهري و قابل رؤيت اين حيات براي انسانند. اما مفهوم حيات براي متخصصين فراتر از اين و شامل زندگي بسياري از موجودات است مانند انواع باکتري ها، قارچ ها و ويروس ها، و تکثير موجودات تک سلولي مثل آميب ها، پروتوزئرها، و تعدادي از موجودات ذره بيني و حشرات آبي و زميني، که با ريشه هاي گياهان در حال رشد، همزيستي دارند و اين صورت حقيقي مفهوم حيات زمين است با پر شدن از حرکت و زندگي و ارتباطات همزيستي پيچيده، پس از آنکه مرده بود و خشک و بدون گياه بود. اين نشانه ها در برابر چشم دانشمندان آشکار مي شود و مشاهده آن ها بر ايمان مؤمنين مي افزايد زيرا همه، نشانه هاي اوست. (20)
« زمين خشک و مرده و بي حرکت کجا و اين همه آثار حيات و جلوه هاي گوناگون آن کجا؟ کدام قدرت است که با نزول چند قطره باران از خاک مرده اين همه حرکت و جنبش مي آفريند؟ آيا اين همه قدرت نمايي و حرکت و حيات مجدد که هر ساله در ايام بهار خودنمايي مي کند و نيز رويش گياهان و به ثمر نشستن درختان نمي تواند نمودي از رستاخيز و معاد باشد و پرده هاي ديد را از برابر چشم انسان غافل کنار بزند؟ » (21) و يقين حاصل کند که برانگيخته شدن انسان ها همچون رويش مجدد گياهان در يد قدرت و به خواست و اراده خداوند است- إِذَا شَاءَ أَنْشَرَهُ ( عبس / 22 ) - همان گونه که مرگش به دست اوست-ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ ( همان /21 ).
به عبارت ديگر با شکافته شدن زمين- ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقّاً ( عبس / 26 ) - گياهان سر از زمين برمي دارند و با شکافتن آسمان - ( انشقاق /1 )- انسان ها از خاک برمي خيزند و اين وعده حتمي خداوند است که بي شک محقق خواهد شد:
وَعْدَ اللَّهِ لاَ يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ
( روم / 6).
وعده خداست. خدا وعده خويش خلاف نکند، ولي بيشتر مردم نمي دانند.
دنيا مزرعه آخرت
رفتار و اعمال انسان در دنيا تعيين کننده سرنوشت و سعادت و شقاوت او در آخرت است. و بهره مندي از نعمات و لذات اخروي در گرو تلاش در دنيا و کسب شايستگي آن است و نمي توان در همان عالم و پس از مرگ براي رسيدن به سعادت تلاش کرد. قواي بدني، فکري و حيله ها و ترفندها نيز که گاهي ممکن است در دنيا مؤثر واقع شوند، در آخرت هيچ کارايي نخواهند داشت. اين معادي است که تمامي اديان الهي از آن سخن گفته اند. (22) قرآن کريم از يک سو بر تحقق معاد تأکيد مي کند و آن را وعده حتمي و تخلف ناپذير الهي مي شمارد و از سوي ديگر به منظور درک بهتر انسان ها، با مثال هاي متعددي اين مسئله را به تصوير کشيده است تا به انسان بفهماند که اين دنيا با همه مظاهر و نعماتش مزرعه و مقدمه سراي باقي است. توجه دادن انسان ها به گياهان و زندگي آن ها نمونه اي از اين مثال هاست. خداوند در قرآن انسان ها را به « زارع » تشبيه مي کند(23) و مي فرمايد:
مَنْ کَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ کَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ
( شوري / 20 ).
هر که کشت- ثواب- آن جهان خواهد بر کشتش مي افزاييم، و هر که کشت اين جهان خواهد به وي از آن مي دهيم و در آن جهان هيچ بهره اي ندارد.
انسان ها همگي زارعند و اين جهان مزرعه ماست، اعمال ما بذرهاي آن، و امکانات الهي باراني است که بر آن مي بارد، اما اين بذرها بسيار متفاوت است، بعضي محصولش نامحدود، جاوداني و درختانش هميشه خرم و سرسبز و پرميوه، اما بعضي ديگر محصولاتش بسيار کم، عمرش کوتاه و زودگذر است، و ميوه هايي تلخ و ناگوار دارد. (24)
کسي که به دنبال آخرت است، هم دنيا را دارد و هم آخرت را، به طوري که در آخرت، پاداشي چندين برابر به او داده خواهد شد: (25)
وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا
( انعام /160)
هر کس کار نيکي بياورد، ده چندان آن پاداش دارد.
ولي در مورد دنياي آن ها سخني به ميان نيامده است، زيرا براي او دنيا فرع است و آنچه اهميت دارد و اصل است آخرت است، اما درباره دنياطلبان گفته شده که هيچ نصيبي از آخرت نخواهند داشت. (26) و آن که خواهان دنيا است از دنيا به او داده خواهد شد، اما نه همه آن يا هر قدر که بخواهد بلکه به اندازه مقرر، بايد توجه داشت که در اينجا « من » تبعيضيه و به معني بخشي از آن است. (27)
گاه نيز خداوند خود را « زارع حقيقي » مي داند:
أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ
( واقعه / 64 ).
آيا شما آن را مي رويانيد يا ما روياننده ايم؟
اين آيه مثالي است براي برانگيخته شدن انسان ها و معاد زيرا همان طور که دانه را زير خاک مي گذارند، سپس مي پوسد و آنگاه مي رويد انسان نيز پس از مرگ به خاک سپرده مي شود و جسم او در زمين مي پوسد و پس از آن برانگيخته مي شود. همان گونه که هر چه در زمين کاشته شود همان مي رويد، انسان ها هم آن چنان که در خاک شوند از آن برمي خيزند؛ و سپيدروي و سياه روي محشور شده، دسته اي به سوي اعلي عليين رفته و گروهي به طرف اسفل السافلين کشانده مي شوند، چونان گياهاني که به رنگ هاي گوناگون مي رويند و به اشکال مختلف؛ يعني بعضي بوته اي و بر زمين افتاده، و برخي درختي و بر پاي ايستاده. چنان که دانه را از کاه جدا کنند و هر يک را جداگانه جاي دهند، انسان هاي پاک را هم از ناپاک جدا نموده، هر کدام را به سوي مأواي خود مي خوانند: فريقٌ في الجنة و فريقٌ في السعير. (28)
پينوشتها:
1-محمد حسن رستمي، « اهداف قرآن از طرح مسائل طبيعي »، فرهنگ جهاد، ش28، ص 143.
2- جعفر سبحاني، قرآن و اسرار آفرينش، ص 93.
3-محمد حسن رستمي، « اهداف قرآن از طرح مسائل طبيعي »، فرهنگ جهاد، ش28، ص 145.
4- محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن، ص 272- 273.
5- علي عبدالله الدفاع، مشاهير گياه شناسي در تمدن اسلامي، ص 31- 32.
6- مقاتل بن سليمان، تفسير مقاتل، ج3، ص 259؛ ابواسحاق احمد بن ابراهيم ثعلبي نيشابوري، الکشف و البيان في تفسير القرآن، ج7، ص 159؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج7، ص 289؛ رشيدالدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج7، ص 86؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل في تفسير القرآن، ج3، ص 462؛ ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج14، ص 307؛ محمد حسين حسيني همداني، انوار درخشان، ج12، ص 5؛ محمد جواد نجفي خميني، تفسير آسان، ج14، ص 295؛ عبدالحسين طيب، البيان في تفسير القرآن، ج10، ص 7.
7-ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج15، ص 192.
8- محسن قرائتي، تفسير نور، ج8، ص 295.
9- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 185، ص 254.
10- ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج18، ص 172.
11- محمد حسن رستمي، « اهداف قرآن از طرح مسائل طبيعي »، فرهنگ جهاد، ش 28، ص 145.
12-محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، ص 373.
13- عبدالکريم بي آزار شيرازي، قرآن و طبيعت، ص 227- 228.
14- مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج2، ص 527.
15- براي نمونه: مقاتل بن سليمان، تفسير مقاتل، ج14، ص 111؛ محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج9، ص 361؛ محمود زمخشري، الکشاف عن حقايق غوامض التنزيل، ج4، ص 381؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج28، ص 131؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل في تفسير القرآن، ج4، ص 271؛ ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج5، ص 59؛ هاشم بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص 128؛ محمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج13، 327؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج6، ص 3361؛ عبدالحسين طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج12، ص 242.
16- ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج22، ص 236.
17-محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج10، ص 138؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج30، ص 655؛ ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج19، ص 430؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج10، ص 180؛ محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج20، ص 33؛ بانوي اصفهاني، مخزن العرفان، ج14، ص 127؛ محمد حسين حسيني همداني، انوار درخشان، ج17، ص 104.
18- ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج25، ص 77.
19- حميد کليجي، قرآن وطبيعت، ص 130.
20- عبدالستار المليجي، علم النباتات في القرآن الکريم، ص 72- 74.
21- عيسي ولايي، الگوهاي رفتار با طبيعت ( محيط زيست ) از ديدگاه قرآن و سنت، ص 167.
22- محمد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، ص 429.
23-محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج9، ص 156؛ ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج20، ص 397؛ محسن قرائتي، تفسير نور، ج10، ص 390.
24- ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج20، ص 398.
25- ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج17، ص 113؛ ملامحسن فيض کاشاني، الصافي، ج4، ص 371؛ محمد حسين طباطبايي، الميزان في التفسير القرآن، ج18، ص 40؛ علي اکبر قرشي، احسن الحديث، ج9، ص 476.
26- فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج27، ص 592.
27- محمد بن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج9، ص 156؛ فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، ص 41؛ رشيدالدين ميبدي، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج9، ص 21؛ ملافتح الله کاشاني، منهج الصادقين في الزام المخالفين، ج8، ص 214؛ اسماعيل حقي بروسوي، روح البيان، ج8، ص 307؛ عبدالحسين طيب، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج11، ص 476.
28- ابوبکر عتيق بن محمد سورآبادي، ج4، ص 2518.