از جمله دغدغه های بشر از گذشته تاکنون، رسیدن به آرامش بوده که برای آن نیز تلاش های بسیاری کرده و راه های مختلفی طی نموده است. در این مسیر برخی رسیدن به آرامش را در به قدرت رسیدن و زیباترین شدن و یا ثروتمند شدن می دانند.
ولی از آنجا که طبع آدمی حریص آفریده شده «إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا [معارج/19] هر آینه آدمی را حریص و ناشکیبا آفریده اند» در هیچ یک از موارد مذکور به آن آرامش مطلوب نمی رسند.
در جامعه کنونی نیز برخی با بهانه ی کسب آرامش دست به ارائه ی برنامه های معنوی انحرافی و یا ریاضتی می زنند، اما آنچه ما مدعی آن هستیم این است که چون خدای متعال سازنده بشر و خالق اوست، بنابراین کسی بهتر از او نمی داند که چه چیز موجبات آرامش آدمی را فراهم می کند. بنابراین در این نوشتار سعی می کنیم به نکاتی در این باره بپردازیم:
تجربه ی دیروز چراغی برای فردا
از جمله مواردی که موجب سلب آرامش آدمی می شود، مواجهه با شکست در زندگی است. که معمولا اگر انسان از تجربیات گذشته خود و دیگران در این باب استفاده کند، درصد شکست او کمتر خواهد شد.
در کلامی، امام صادق علیه السلام ایشان استفاده از تجربه را از خصوصیات مومن می شمارد و می فرماید: «انسان مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.» [ الحدیث، ج 2 ، ص 7]
یعنی شخص مومن با در نظر گرفتن تجربه ی قبلی خود، مجددا در همان موضوع راه اشتباه قبلی را در پیش نمی گیرد.
و در کلامی از مولا علی علیه السلام خطاب به فرزندش استفاده از تجربیات گذشتگان را این چنین بیان می فرماید: «پسرم، اگرچه من به اندازه همه کسانی که پیش از من می زیسته اند عمر نکردم، اما در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بوده ام. پس من قسمت زلال و مصفّای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک آن بازشناختم و سود و زیانش را دانستم،»[ نهج البلاغه: نامه 31]
خلاصه آنکه استفاده از تجربیات دیگران و عمر گذشته ی خودمان، نقش مهمی در انتخاب راه صحیح خواهد داشت.
استفاده از فرصت ها (این قافله ی عمر عجب می گذرد)
جمله ی معروفی است که می گوید تا ماهی در آب است قدر آب را نمی داند. حالِ بسیاری از ما انسان ها نیز همینگونه است. تا فرصت استفاده از امکانات مالی ، جانی و زمانی خود را داریم، به فکر استفاده از آن نیستیم؛ در حالیکه شاید بسیاری از انسان ها حسرت داشتن یک ثانیه از زندگی ما را داشته باشند.
بعنوان مثال در احوالات مردگان می خوانیم: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فِیْما تَرَکْتُ [مؤمنون آیه 99 و 100] پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در آنچه کوتاهى نمودم و ترک گفتم عمل صالحى انجام دهم»
پس انسان باید به این نکته توجه داشته باشد که روزگار جوانی و فرصت ها همیشه باقی نمی مانند؛ بلکه هر لحظه ممکن است زمان آن ها پایان یابد. پس چه بهتر که انسان ان را غنیمت شمارد.
برای رهایی از این غفلت انسان می توان خود را به جای کسانی بگذارد که حسرت داشتن یک لحظه و یا فرصت را دارند، مسلما چنین تاملی می تواند نقش مهمی در بیدار کردن نفس انسانی داشته باشد.
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در اهمیت استفاده از فرصت ها می فرماید: «اغتنموا الفرص فانّها تمرّ مرّ السحاب[مستدرك الوسائل باب استحباب انتهارفرص الخیر ح 13731] فرصتهاى الهى را غنیمت بدانید كه مانند ابر زودگذر است و رد مىشود.»
راز شکوفایی ( امیدواری)
در کلامی آمده که اگر خواستید بر جامعه ای تسلط پیدا کنید، اول امید را از آنان بگیرید. از بین رفتن امید در وجود انسان، موجب می شود که به هر حالت و وضعی راضی باشد و به راحتی از این طریق می توان بر او تسلط پیدا کرد و او نیز دیگر تلاشی در تغییر وضعیت خود نخواهد داد.
شاید به همین دلیل است که مولا علی علیه السلام ناامیدی را بزرگترین بلا معرفی نموده است. [غرر الحکم، ح 2860]
البته ناامیدی مراتبی دارد، که ناامیدی از خود و خدای خود، می تواند از سایر مراتب آن سخت تر و نگران کننده تر باشد.
علت اصلی ناامیدی در، غفلت از توانایی ذاتی خود و همچنین نشناختن صفات حقه ی الهی است. مسلما شخصی که از توانایی های خود غافل است، مانند شخصی خواهد بود که بخواهد در دل شب بدون داشتن روشنایی حرکت کند، که این موجب ترس و وحشت او را فراهم می کند. بنابراین لازم است انسان در قدم اول به شناخت توانایی های ذاتی که خداوند به او داده، رو بیاورد.
در آیات شریفه ی قرآن نیز به این نکته اشاره شده که پیشرفت هر انسانی در گروی تلاش و سعی او خواهد بود: «وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى [نجم/۳۹] و اینكه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست». که مسلما وقتی امیدی در کار نباشد، سعی و تلاشی نیز در کار نخواهد بود.
توکل
اگرچه انسان با استفاده از تجربیات و فرصت های زندگی ،شناخت توانایی های خود و زنده نگه داشتن روحیه ی امید، گام موثری را در پیمودن مسیر برداشته است، اما تا توکل به خدا در این مسیر با او همراه نشود، نمی توان امید به آرامش حقیقی داشت، چرا که در فرداهای زندگی نکات مبهم و تاریک بسیاری است و ترس از آن می تواند در حفظ آرامش، تزلزل ایجاد کند. البته توکل به این معناست که انسان با تکیه بر عواملی که گفته شد به همراه تلاش و توانایی خود، نتیجه ی کار را به خدای خود بسپارد و از او در طلب آنچه به خیر و صلاح اوست، امیدوار باشد، نه اینکه خود را کاملا کنار کشیده و هیچ عملی نداشته و بگوید من توکل کرده ام.
در قرآن کریم نیز علت اینکه چرا انسان باید به خدا توکل کند، نیز آمده: « وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْر فَهُوَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ [انعام/17] اگر خدا کمترین زیانى به تو برساند برطرف کننده آن، کسى جز او نخواهد بود، و اگر خیر و برکت و پیروزى و سعادتى به تو برساند از پرتو قدرت او است زیرا او است که بر همه چیز توانا است»