پيش از آنکه نظر اهل سنت در باره حادثه عاشورا بيان شود لازم است جايگاه امام حسين (ع) از ديدگاه اهلسنت مورد بررسي قرار بگيرد.
بدون ترديد امام حسين ـ عليه السلام ـ فرزند رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ يکي از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل بيت پيامبر ـ عليه السلام ـ مي باشد[1] که در قرآن کريم محبت و دوستي شان با آيه مودت[2] بر مسلمين واجب گرديده است. وقتي که آيه شريفه « ... قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ » نازل گرديد، از رسول خدا(ص) سوال شد اين خويشاوندان شما کيست که محبت و دوستي آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله (ص) فرمود: علي، فاطمه و دو فرزند او(حسن و حسين).[3]
و نيز احاديثي از رسول خدا(ص) از طريق اهل سنت نقل شده که بر اين محبت و دوستي تاکيد دارند. يکي از اين روايات که مشتمل بر جملات متعددي است با جمله «من مات علي حب آل محمد مات شهيدا» آغاز مي گردد و به جمله «ألا و من مات علي بغض آل محمد مات کافراً و من مات علي بغضهم لم يشم رائحه الجنه» به پايان مي رسد.[4]
در کتابهاي معتبر اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: قسم به آن کسي که جان محمد در دست اوست هيچ کس با ما اهل بيت دشمني نمي کند مگر اينکه خدا او را وارد جهنم کند.[5]
آلوسي يکي از مفسرين اهل سنت از اين حديث اين نتيجه را مي گيرد که محبت اهل بيت بر تمام مسلمانان فرض مي باشد.[6] و به همين دليل امام شافعي عقيده خود را در باره اهل بيت اينگونه ابراز مي کند:
يا اهل بيت رسول الله حبکم
فرض من الله في القرآن انزله
کفاکم من عظيم القدر انکم
من لم يصل عليکم لا صلات له[7]
(اي اهل بيت رسول خدا! محبت شما از طرف خداوند در قرآن فرض شده است و اين عظمت براي شما کافي است که هر که در نماز بر شما درود نفرستد نمازش باطل است)
مراد شافعي اين است که در تشهد نماز هاي يوميه صلوات فرستادن بر اهل بيت که امام حسين يکي از آنها ست فرض و واجب مي باشد و اگر اين صلوات فرستاده نشود نماز، نماز نخواهد بود.
و بر طبق حديث رسول خدا(ص) که در صحيح مسلم از زبان عايشه همسر پيامبر نقل شده است، امام حسين (ع) از مصاديق بارز اهل بيت به شمار مي آيد. عايشه مي گويد: روزي پيامبر اسلام(ص) صبح بين طلوعين جامه اي را که از پشم سياه بافته شده بود بر خود انداخت در اين هنگام حسن بن علي آمد و رسول خدا او را زير جامه کنار خود برد لحظه اي بعد حسين آمد او نيز زير جامه کنار رسول خدا رفت و پس از آن فاطمه دختر رسول خدا آمد او هم زير جامه رفت و سپس علي آمد و با آنان در زير جامه يکجا شد. در اين زمان رسول خدا فرمود: « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »(احزاب/33).[8]
در مستدرک حاکم و کتاب هاي ديگر اهل سنت نيز از زبان ام سلمه همسر ديگر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده است که زماني که اين آيه در خانه من بر پيامبر نازل گرديد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ علي، فاطمه، حسن و حسين را در زير کساء جمع کردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بيتي» ام سلمه مي گويد من عرض کردم آيا من از اهل بيت نيستم فرمودند: تو اهل مني و با خير هستي و اينان اهل بيت من هستند.[9]
فخر رازي مي گويد صحت اين روايت بين اهل تفسير و حديث متفق عليه ميباشد.[10]
از طرف ديگر امام حسين(ع) نه تنها فرزند بلکه پسر رسول خدا (ص) است. امام فخر رازي آيه شريفه مباهله را دليل قاطع بر اين مطلب گرفته که حسن و حسين دو پسر رسول خدا (ص) مي باشند؛ زيرا هنگامي که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران شان را دعوت کنند، پيامبر (ص) حسن و حسين را دعوت کرد و با خود آورد. بنابراين واجب است که آن دو پسران پيامبر باشند.[11]
فخر رازي که يکي از علماي برجسته اهل سنت است در باره شدت تعلق اهل بيت با پيامبر اسلام مي گويد که شکي در اين نيست که بين فاطمه، علي، حسن و حسين و بين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تعلق شديدي وجود داشته و واجب است که آنان اولين مصداق آل محمد باشند. و سپس در ذيل آيه مودت مي گويد شکي نيست که پيامبر اسلام (ص) فاطمه و علي و حسن و حسين را دوست داشتند بنابراين مثل همين محبت و دوستي با آنان بر همهي امت واجب ميباشد و آيات «وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (اعراف/158) و «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» (آل عمران/31)و« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ » (احزاب21) دليل بر اين مطلب ميباشد. و در ادامه مي گويد دعايي که در پايان تشهد نماز خوانده مي شود که عبارت است از «اللهم صل علي محمد و علي آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» تعظيم بس بزرگي است که در باره احدي غير از آنان وجود ندارد و تمام اينها دلالت بر اين دارد که دوستي و محبت آل محمد واجب است و لذا امام شافعي گفته است که:
ان کان رفضا حب آل محمد
فليشهدان الثقلان أني رافضي[12]
اينکه پيامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسين (ع) را بسيار دوست مي داشتند در احاديثي که در کتابهاي اهل سنت نقل شده منعکس گرديده است. پيامبر اسلام (ص) امام حسين(ع) را به حدي دوست داشت که مدام دهن او را ميبوسيد و ميگفت حسين از من است و من از حسينم.[13] در حديث ديگري آمده است که روزي حسين با بچه ها بازي ميکرد در اين هنگام رسول الله(ص) آمد او را در بغل گرفت و سپس يک دست خود را زير چانه او گذاشت و با دست ديگر از قفاي سر او گرفت و سرش را بلند کرد و دهنش را بر دهن او گذاشت و گفت: حسين از من است و من از حسينم خداوند بيامرزد آن کسي را که حسين را دوست داشته باشد.[14] از طريق ابي هريره و ديگران نقل شده که روزي حسين داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا نمود، در اين هنگام رسول خدا دهن خود را بر دهن او گذاشت و فرمود: خدايا! من حسين را دوست دارم و تو هم او را و هر که او را دوست دارد دوست بدار. ابو هريره مي گويد بعد از اين که هر گاه حسين را مي ديدم اشک از چشمانم جاري مي گرديد.[15]
از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: «من احب الحسن و الحسين فقد احبني و من ابغضهما فقد ابغضني؛ يعني هر که حسن و حسين را دوست داشته باشد در حقيقت مرا دوست دارد و هر که با آنان دشمني کند در حقيقت با من دشمني کرده است.»[16]
با تمام اين روايات و مطالبي که از طريق اهل سنت در باره اهل بيت و بخصوص امام حسين(ع) مبني بر مقام و جايگاه او در نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستي آن حضرت و وجوب اين محبت بر امت اسلامي نقل شده، وقتي به صفحات تاريخ رجوع شود مشاهده مي شود که بيشترين و بدترين ظلم بر اهل بيت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از ميان اين ظلمها ظلمي که از طرف يزيد بن معاويه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسين(ع) انجام گرفت در تاريخ بشريت نظير آن وجود ندارد و در آينده هم چنين ظلمي واقع شدني نخواهد بود؛ زيرا آناني که خود را مسلمان مي دانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار مي آمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پيامبر خود شان را همراه با ياران او به بدترين و بي رحمانه ترين وضع کشتند و اطفال و زنان خانوادهي پاک پيامبر(ص) را به نام کافر و طاغي اسير نموده و در شهر ها در منظر مردم گشتانده و در مجالس يزيد و عبيدالله بن زياد آنان را از نظر جسمي و روحي مورد آزار و اذيت قرار دادند.
اين واقعه تاريخي غير قابل انکار مي باشد که امام حسين ـ عليه السلام ـ با ياران اندک خود به مظلومانه ترين وجه توسط يزيد بن معاويه، در راه خدا و حفظ دين اسلام در کربلا و روز عاشورا سال 61 هجري به شهادت رسيده و خانواده پاک او که خانواده پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بود با ظالمانه ترين وجه به اسارت گرفته شدند. بنابراين براي يک مسلمان واقعي و پيرو راستين قرآن و سنت، با توجه به آيات و رواياتي که نقل شد کافي است که نسبت به واقعه عاشورا اندوهگين و ماتم زده باشد و بدون شک بي تفاوتي نسبت به آن دليل بر بي مبالاتي نسبت به دستور خدا و پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشد. زيرا ممکن نيست کسي امام حسين ـ عليه السلام ـ را به عنوان قربي و اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دوست داشته باشد، اما واقعه کربلا و عاشورا او را غمگين و ماتم زده نگرداند. و نيز ممکن نيست کسي مسلمان باشد اما قيام امام حسين ـ عليه السلام ـ را در برابر انحراف و ظلم و دشمنان اسلام به عنوان قيام ناب الهي در قالب مجالس و عزاداري گرامي ندارد.
ديدگاه اهل سنت در باره حادثه عاشورا
در موضع گيري در برابر حادثه عاشورا اهل سنت به دو دسته تقسيم ميشود. يک دسته که اکثريت اهل سنت را تشکيل ميدهد اهل سنت معتدل و محب اهل بيت(ع) ميباشد. دسته دوم اهل سنت، پيرو بني اميه و يزيد بن معاويه است که نسبت به اهل بيت و امام حسين (ع) ديد مثبتي ندارد بلکه مي توان گفت دشمن اهل بيت مي باشد. اين دسته امروز در قالب سلفيه و وهابيت در جهان اسلام معروف است.
اما در باره اهل سنت معتدل بايد گفت که آنان از اين حادثهي ناگوار، غمگين و ناراضي هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهي مورد لعن قرار ميدهند. موضع گيري اين دسته از اهل سنت را مي توان از مطالبي که در زير به آنها اشاره مي شود به دست آورد:
علماي اهل سنت از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رواياتي را مبني بر شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ نقل نموده که از آن جمله اين روايت است: «... روزي حسين ـ عليه السلام ـ در کودکي بر پشت و گردن پيامبر (ص) بازي ميکرد که جبرئيل به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ گفت آيا او را دوست داري فرمود بلي. جبرئيل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پيامبر ـ عليه السلام ـ نشان داده و مشتي خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه مي دهد...».[17] و نيز رواياتي را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل نموده که در يکي از اين روايات چنين آمده است: «هنگامي که حسين بن علي کشته شد آفاق آسمان تا چندين ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و اين سرخي آسمان حکايت از گريه آن داشته است.»[18]
بيشتر مفسرين اهل سنت اين روايت را در ذيل آيه« فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ » (الدخان/29) اين سخن را آورده اند.[19]
در تفسير ابن ابي حاتم آمده است که آسمان از زماني که دنيا بوده است بر هيچ کسي نه گريسته است مگر بر دو نفر يکي يحيي بن ذکريا و ديگري حسين بن علي مي باشد. و از زيد بن زياد نقل شده که چونکه حسين کشته شد آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گريستن آسمان سرخ شدن اطراف آن مي باشد.[20]
طبراني نقل مي کند که محمد بن حميد جهمي از اولاد ابي جهم در قتل حسين اين شعر را که به زينب دختر عقيل بن ابي طالب منسوب است انشاد کرد:
مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَكُمْ
مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ
بِأَهْلِ بَيْتِي وَ أَنْصَارِي وَذُرِّيَّتِي
منهم أُسَارَى وقَتْلَى ضُرِّجُوا بِدَمِ
ماكان ذَاكَ جَزَائِي إِذْ نَصَحْتُ لَكُمْ
أَنْ تَخْلُفُونِي بِسُوءٍ في ذَوِي رَحِمِ
يعني چه مي گوييد اگر رسول خدا به شما بگويد که به عنوان آخرين امت با اهل بيت و ياران و ذريه من چه کرديد؟ برخي از آنها را اسير و برخي را کشته و با خون آغشته نموديد. جزاي من هنگامي که شما را نصيحت کردم اين نيست که با خويشان من اينگونه رفتار بد انجام دهيد! [21]
از ديدگاه اهل سنت بنا بر آنچه که در متون روايي آنها آمده، امت اسلامي با اهل بيت رسول خدا در از مايش قرار دارد زيرا بنابر نقل خالد بن عرفطه رسول خدا فرموده بودند زود است که شما بعد از من در باره اهل بيتم مورد آزمايش قرار خواهيد گرفت.[22] و اين امتحان و ابتلاء تا پايان تاريخ همچنان ادامه دارد و لذا همانگونه که در روز عاشورا بسياري از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودي از اين امتحان سربلند بيرون آمدند، امروز نيز مسلمانان با موضع گيري در قبال اين واقعه همچنان امتحان مي شوند و هرکه به دليل محبتي که نسبت به امام حسين (ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد از آن غمگين شود و کساني را که باعث اين حادثه شده و ظلم هايي را بر اين خاندان پاک روا داشتند از خود طرد کنند سربلند خواهند بود اما آناني که در قبال اين واقعهي دردناک بي تفاوت هستند و يا از يزيد و ياران او حمايت مي کنند قطعا دراين امتحاني که رسول خدا آن را براي امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر رسول الله(ص) شرمسار و سرافکنده خواهند بود.
اينست که تفتازاني از متکلمين بنام اهل سنت مي گويد: ظلمي که بر اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ انجام گرفته نمي توان آن را پنهان نمود. زيرا بر اين ظلم که در نهايت شقاوت بوده جمادات و حيوانات بي زبان شهادت مي دهند و نزديک بود که زمين و آسمان بر آن گريه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسي که اين کار را انجام داد يا به آن راضي شد و يا در اين جهت کوشيد. و عذاب آخرت شديد تر و ماندگار تر مي باشد.[23]
بنابراين مي توان گفت علماي آگاه اهل سنت نيز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند. هر چند عوام آنان اطلاعات چنداني از مسئله عاشورا و کربلا ندارند. و لذا در برخي از مناطق اهل سنت ديده شده که در روز عاشورا براي امام حسين ـ عليه السلام ـ مجلس عزا تشکيل مي دهند منتهي مجالس در ميان اهل سنت به علت هاي مختلفي فراگير نمي باشد.
اما فرقه وهابيت هماهنگ با سياست بني اميه و به ويژه يزيد بن معاويه مراسم عزا و ماتم و سخنراني را در روز عاشورا حرام و بدعت مي دانند بلکه از اين حد فراتر رفته اين روز را مبارک شمرده و براي جشن و شادماني و شيريني خوري و خريدن لوازم جديد منزل و سرمه کشيدن و نظافت و امثال اين ها مناسب مي دانند و اين فرهنگي است که حجاج بن يوسف ثقفي در زمان خلافت عبدالملک مروان براي شکنجه و عذاب شيعيان پايه گذاري کرد.[24]
موضع و ديدگاه منفي وهابيها و سلفي هاي متجدد در باره حادثه عاشورا بر حمايت يزيد بن معاويه و تبرئه او از اين جنايت مبتني است و براي اينکه حقايق و وقايع حادثه عاشورا برملا نشود و يزيد و اطرافيان و پيروان او از طرف مسلمانان زير سوال نرود از برگزاري مراسم عزاداري جلوگيري مي کنند.
وهابي ها از اين حد هم تجاوز کرده و بر بدعت عزاداري در روز عاشورا بسنده نکرده بلکه روز عاشورا را روز عيد و زينت و سرور و شادماني مي دانند، و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسين ـ عليه السلام ـ نور چشم رسول خدا و سيد جوانان اهل بهشت، اين روز را روزه مي گيرند. روايت عمرو بن ابي يوسف مي گويد: من شنيدم که معاويه روي منبر گفت روز عاشورا روز عيد است، هر کس دوست دارد روزه بگيرد و هر کس نمي خواهد روزه نگيرد حرجي بر او نيست.[25]
مقريزي مي گويد: در دوران حکومت فاطميون در مصر، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسين ـ عليه السلام ـ ماتم و سوگواري بر پا مي شد، ولي هنگامي که بني ايوب به حکومت رسيدند، آن ها در روز عاشورا سرور و شادماني بر پا نموده و با ريخت و پاش غذا پخش مي کردند، هم چنين به حمام رفته و تنظيف نموده و به چشم سرمه مي کشيدند آنان اين اعمال را در پيروي از روش و عادت اهل شام که حجاج بن يوسف ثقفي در زمان عبد الملک بن مروان، در مخالفت با شـيـعيان علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم مي دانند پيريزي کرده بود، انـجـام مـيدادند[26]. سقاف مي گويد: اين اخبار زياد و کثير العدد را براي دفن قضيه کربلا آوردند، ليکن قضيه کربلا به عظمت خود باقي ماند و آن ها بيچاره و فشل شدند.[27]
پي نوشت ها:
[1] . محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي، صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان ، ج 15ص412، مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993، الثانية؛ محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري، المستدرك على الصحيحين، ج3ص429، دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى.
[2]. شوري/ 23.
[3].زمخشري، محمود بن عمر، الکشاف، ج4ص223و224، بيروت، دار احياءالتراث العربي؛ قرطبي، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج16ص21و22، بيروت، دار احياءالتراث العربي.
[4]. زمخشري، جار الله محمد بن عمر، کشاف، 4/220، بيروت، دار الکتب عربي.
[5] .ابن حبان بستي، صحيح ابن حبان، ج15ص435؛ حاکم نيشابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج3ص162، بيروت، دار الکتب العلميه، 1411ق.
[6] . آلوسي بغدادي، سيد محمود، روح المعاني، ج25ص32، بيروت، دار احياء التراث.
[7] . هيثمي، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، ص148، مکتبة القاهره.
[8] . مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج4ص1883، بيروت ، دار احياء التراث العربي.
[9] . نيشابوري، محمد بن عبد الله، المستدرک علي الصحيحن، بيروت، دار الکتب العلميه، اول، 1411 ق، 3/451.
[10] . رازي، فخر الدين محمد بن عمر، تفسير کبير، ج8ص71، بيروت، دار الکتب العلميه، اول، 1421 هـ 2000م، الطبعة: الأولى.
[11] . تفسير کبير، ج8ص72.
[12]. تفسير کبير، 27/143.
[13] . حاکم نيشابوري، المستدرک علي الصحيحين، ج3ص184، بيروت دارالکتب العلميه، 1411ق.
[14] . صحيح ابن حبان، ج15، 428. قزويني، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، ج1ص51، بيروت، دارالفکر.
[15] .المستدرک علي الصحيحين، ج3ص196.
[16] .سنن ابن ماجه، ج1ص15.
[17]. احمد بن حنبل، مسند احمد، 3/ 242، بيروت، دار صادر، و هيثمي، مجمع الزوائد، 9/187، بيروت دار الکتب العلميه، 1408 ق.
[18]. سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، بيروت، دار الفکر، 1993 م و ابن کثير، اسماعيل بن عمر، تفسير ابن کثير 4/143، بيروت، دار ا لفکر، 1401 ق و طبري، محمد بن جرير، تفسير طبري، 25/124، بيروت، دار الفکر، 1405 ق.
[19] . رک: المحرز الوجيزفي تفسير الکتاب العزيز، ج5ص73؛ تفسير بغوي، ج4ص152، تفسير طبري، ج25ص124، تفسير قرطبي، ج16ص141، تفسير ثعلبي، ج8ص353، تفسيرالعز بن عبدالسلام، ج3ص170
[20] . تفسير ابن ابي حاتم، ج10ص3289.
[21] . سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني، المعجم الكبير، ج3 ص124مكتبة الزهراء، الموصل - 1404 - 1983، الثانية، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي.
[22] المعجم الکبير، ج4ص192.
[23]. تفتازاني، سعد الدين مسعود بن عمر، شرح مقاصد في علم الکلام، 2/307، پاکستان، دار النعمانيه، اول، 1401 ق.
[24]. الورداني، صالح، الشيعه في مصر من الامام علي ـ ص 34، قاهره، مطبعه مدبولي صغير، اول، 1414 ق.
[25]. صنعاني، عبد الرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج 4، ص 29، ح 7850، منشورات المجلس العلمي.
[26]. طبسي، نجم الدين، صوم يوم عاشورا، بين السنه النبويه و البدعه الامويه، ص 137، منشورات عهد به نقل از سير اعلام النبلاء ج 4، ص 343.
[27]. نجم الدين طبسي، صوم عاشورا بين السنه النبويه و البدعه الامويه، ص 139، منشورات عهد.