از زمانی که دشمنان اسلام تلاش خود را به هدف ایجاد تشدید بدبینی و اختلاف در بین فرقههای اسلامی آغاز کردند، موضوع «تقیه» یکی از موضوعاتی بوده که به گمان آنان، میتوانسته است بستر مناسبی برای تباعد، تباغض و تنازع هر چه بیشتر مسلمانان فراهم آورد. در این میان، گذشته از تحلیلها و موضعگیریهای مغرضانه، نقش دوستان به صورت ناآگاهانه کم نبوده است؛ چنان که برخی از مفسران بزرگ اهل سنّت نسبت به اعتقاد شیعه دربارة تقیه ذهنیت منفی داشته و نوشتهاند: اعتقاد شیعه دربارة تقیه، باوری خرافی، عجیب و غریب بوده و دارای منقولات متناقض و مضطربی در اینباره است و چنان باور دارند که تقیه اصلی از اصول دین (در ردیف توحید، نبوّت و معاد) است. (رشید رضا، 1990، ج3، ص281) برخی دیگر مغرضانه چنین وانمود کردهاند که تقیه چیزی جز نفاق نیست. (خطیب، بی تا، ص7)
اینگونه اظهار نظرها موجب شده است برخی از اهل سنّت گمان برند که شیعه آمیخته با تقیه است و در همة عرصههای زندگی شیعیان به گونهای عمل میکنند که نمیتوان به حقیقت حال آنان پی برد. بدین روی، ضرورت دارد فرقههای اسلامی تلاش کنند اولاً، باورهای غلط و ذهنیتهای منفی نسبت به یکدیگر را اصلاح کنند تا موجب اتهامات ناروا نشوند. ثانیاً، با آشنایی نسبت به معتقدات یکدیگر موارد لغزش را شناخته و رأی صحیح را انتخاب نمایند. ثالثاً، بر اثر شناخت واقعبینانه و صحیح موجبات بالندگی امّت اسلامی و وحدت راستین را فراهم آورند.
روشن است که شیعه هرگز تقیه را در ردیف اصول دین همچون توحید، نبوّت و معاد قرار نداده است. البته شیعه همچون اهل سنّت تقیه را از احکام ثابت، همچون سایر دستورات اسلامی میداند؛ چنانکه اهل سنّت تقیه را هنگام خوف جایز و از مسلّمات دستورات اسلامی دانستهاند. این مطلب پس از نقل سخنان مفسّران و فقیهان اهل سنّت در همین مقاله، روشن خواهد شد. از جمله، بخاری، محدّث بزرگ اهل سنّت، روایات تقیه را - که اتفاقاً هممضمون با روایات شیعه است - در صحیح خود،در«باب الاکراه» و «باب المداراة» نقل کرده است.
مفهوم «تقیه»
کلمة «تقیه» به معنای «حذر و ترس»، اسم مصدر از «اتقی، یتقی، اتقاء»، و حرف تاء آن در اصل «واو» بوده و هم ریشه با «تقاة»، «تقوی» و «وقایة» است. در تعریف لغوی «وقایه» گفته شده است: «حفظ الشیء ممّا یؤذیه و یضرّه.» (راغب اصفهانی، بی تا، ص 881)
از سخنان لغتشناسان چنین برمیآید که این واژه به معنای «حفظ، حراست و دفاع از چیزی در برابر چیز دیگر است، تا از نابودی و یا آسیب محفوظ بماند مثلاً، حفظ جان یا مال یا متاعی از گزند هر آسیب رسانندهای.» (همان؛ جوهری، 1990، ص 2528/ خلیل، بی تا، ج5، ص238/ ابن منظور، بی تا، ج15، ص 401/ ابن فارس، 1979، ج 6، ص 131) با توجه به مجموع سخنانی که لغتشناسان ابراز کردهاند، روشن میشود که مفهوم «حفظ، صیانت، ستر و دفاع» در واژة مذکور نهفته شده، و پرواضح است که این مفاهیم در جایی به کار میرود که بخواهند چیزی را از آسیب پوشیده نگاه دارند.
تعریف تقیه از نگاه علمای شیعه و سنی
اما در اصطلاح، دانشمندان اسلامی - اعم از شیعه و سنی - تقریباً تعریف همگونی برای «تقیه» ارائه کردهاند. مضمون تعاریف این است که انسان به خاطر ترس از دیگران (اعم از کافر ظالم یا مسلمان ظالم) عقیده و باورهایی را که در ضمیر خود دارد، پنهان سازد، یا سخن و فعلی را به خاطر تحفظ جان، مال یا ناموس خود، برخلاف عقیدهاش ظاهر سازد. برای اینکه این سخن در باب تقیه مستند شود، برخی از تعاریف دانشمندان فریقین را عیناً میآوریم:
سرخسی از فقیهان بزرگ اهل سنّت نوشته است: «و التقیة أن یقی نفسه من العقوبة بما یظهره، و ان کان یضمر خلافه، و قد کان بعض الناس یأبی ذلک، ویقول: انّه من النفاق، و الصحیح انّ ذلک جائز...» (سرخسی، 2000، ج27، ص222)؛ تقیه آن است که انسان خود را از کیفر نجات دهد، به این صورت که چیزی را برخلاف باطن خود اظهار کند. برخی از مردم از تقیه ابا کرده، گویند تقیه همسنگ نفاق است، ولی صحیح آن است که تقیه جایز میباشد. سرخسی از حسن بصری نقل کرده: تقیه تا روز قیامت جایز است. (همان) وی سپس داستان مسروق را نقل میکند که از ترس معاویه تقیه کرد تا مجازات نگردد. (همان، ص 224)
شافعی یکی از پیشوایان چهارگانة مذاهب فقهی اهل سنّت گفته است: «انّ الحالة بین المسلمین اذا شاکلت الحالة بین المسلمین و المشرکین حلّت التقیة محاماة علی النفس» (فخر رازی، 1420ه، ج8، ص13)؛ هرگاه وضعیت مسلمانان از حیث روابط با یکدیگر، همچون حالت بین مسلمانان و مشرکان شود (یعنی از ناحیة برخی از مسلمانان نسبت به برخی دیگر، اکراه و اجبار اعمال شود) تقیه مجاز است تا جان مظلوم حفظ شود.
از نظر علمای شیعه نیز تعاریف یکسانی با آنچه از اهل سنّت نقل گردید، در این باب اظهار شده است؛ از جمله: شیخ مفید (ره) در تعریف «تقیه» آمده است: «التقیة: کتمان الحق و ستر الاعتقاد فیه و مکاتمة المخالفین و ترک مظاهرتهم بما یعقب ضرراً فی الدین او الدنیا» (شیخ مفید، بی تا، ص 137) مضمون سخن شیخ مفید (ره) این است: تقیه همان پوشاندن حق و اعتقاد است؛ کتمان در برابر مخالفان (چیره که متعرّض مال یا جان و نوامیس میشوند) و استفاده از این روش برای آن است که اظهار حق و عقاید درست موجب ضرر در دین یا دنیا میشود.
شیخ انصاری (ره) در تعریف «تقیه» نوشته است: «التحفّظ عن ضرر الغیر بموافقته فی قول او فعل مخالف للحق.» (انصاری، بی تا، ص 320)؛ تقیه آن است که انسان خود را از ضرر غیر گفتار یا رفتار مخالف حق حفظ کند. آیتالله خویی (ره)، نوشته است: «التحفظ عن ضرر الظالم بموافقته فی فعل او قول مخالف للحق» (خویی، 1954، ج1، ص 453)؛ تقیه عبارت است از: حفظ خود در برابر ظالم به وسیلة موافقت با او در گفتار یا رفتار مخالف حق.
با دقت در سخنان دانشمندان اهل سنّت و شیعه روشن میشود که هر دو فرقه تقیه را به عنوان واکنش ویژه در شرایط حاکمیت ستم و خفقان، که دین و دنیای فرد یا گروهی را تهدید میکند و چارهای جز به کار بردن راهکارهای تقیه نیست، معرفی کردهاند و نه به عنوان یک عمل ثابت و همیشگی همچون نماز و روزه و حج، بلکه تقیه تاکتیکی عقلی و شرعی در برابر ستمکاران در مواقع خاص و ویژه برای برونرفت از تنگناهاست. این نکته در کلام حاج شیخ عبّاس قمی(ره) به خوبی نشان داده شده، آنجا که نوشته است: «التّقیة فریضة واجبة علینا فی دولة الظالمین» (قمی، 1355، ج2، ص 680) صبیانیة» (مجلسی، 1983، ج72، ص421) یعنی: هرگاه حکومت به دست کودکان افتاده باشد، تقیه بر ما واجب است.
همچنین دروزه در تفسیر خود، به همین امر تصریح کرده است: «فقد یصح أن یقال ان مذهب التقیة او المداراة وجیه و حق فی حالة مواجهة الخطر و الضرر المؤکّدین اللذین لا یمکن اتقاؤهما بغیر ذلک و سواء أ کان هذا إزاء الکفّار ام إزاء شرار المسلمین و بغاتهم و القادرین علی الکید و الضرر و الأذی منهم. » (دروزه، 1383ق، ج4، ص 370) مضمون سخن وی این است: درست آن است که گفته شود روش بهکارگیری تقیه و یا مدارا امری پسندیده و حق است در فضای مواجه شدن با خطر و ضرر شدیدی که برونرفت از آن فضا جز با بهکارگیری تقیه و یا مدارا امکانپذیر نیست. و فرق هم نمیکند که آن حالت و فضا را کفّار به وجود آورده باشند یا اشراری از مسلمانان و طغیانگران آنان که توانمند هستند و میتوانند ایجاد ضرر و آزار نمایند.
مراغی نیز در تفسیر خود، نوشته است: «و یدخل فی التقیة مداراة الکفرة و الظلمة و الفسقة و الانة الکلام لهم و التبسّم فی وجوههم و بذل المال لهم لکفّ اذاهم و صیانة العرض منهم، و لایعد هذا من الموالاة المنهی عنها بل هو مشروع» (مراغی، بی تا، ج3، ص 137)؛ مدارا با کافران و ظالمان و فاسقان و نرمگویی و خندهرویی و بخشیدن مال به آنان به خاطر جلوگیری از آزارشان و برای حفظ آبرو؛ جزو تقیه است و نه جزو موالات و دوستیهایی که منع شده، بلکه این امر مشروع است.
علاّمه قاسمی نیز از اهل سنّت به همین ویژگی تقیه در تفسیرش اشاره کرده و نوشته است: پیشوایان، مشروعیت تقیه به هنگام خوف را از آیه (قرآنی) استنباط نموده و بر جواز آن اجماع کردهاند؛ چنان که تقیة عارفان از دانشمندان سوء و حاکمان ستمگر و شیاطین انسی را نقل کردهاند. (قاسمی، 1418ق، ج2، ص306)
نکتهای که از سخنان فقها و مفسّران فریقین - اعم از شیعه و سنی - استفاده میشود این است که «تقیه» و «مدارا» برای آن وضع شده است که مسلمانان بتوانند در برابر قتل، هتک حرمت، آبروریزی، سلب اموال و اقسام آزاری که ستمگران توانمند بر آنان روا میدارند و راه برونرفت دیگری وجود ندارد، از آن استفاده کنند و در عین حال، خود را نیز نگه دارند.
اقسام تقیه و علل مشروعیت آن
دانشمندان اسلامی بر اساس روایات و احادیث اسلامی، تقیه را به دو قسم «خوفیه» و «مداراتیه» تقسیم کردهاند. به طور خلاصه، هر جا بر اثر اکراه، اضطرار و خوف تقیه صورت گیرد، در اصطلاح، آن را «تقیه خوفیه» میگویند. و هر جا برای حفظ زندگی مسالمتآمیز و ایجاد روابط نیکو و یا برای ضرورت حفظ وحدت امّت اسلامی «تقیه» انجام گیرد آن را «تقیة مداراتیه» گویند.
رشید رضا نوشته است: «و امّا المداراة فیها لایهدم حقا و لایبنی باطلاً؛ فهی کیاسة مستحبّة یقتضیها ادب المجالسة ما لم تنته الی حد النفاق و یستجر فیها الدهان و الختلاق. و تکون مؤکّدة فی خطاب السفهاء تصوّنا من سفههم و اتقاءاً لفحشهم.» (رشید رضا، 1990، ج3، ص 282)؛ (تقیه) مداراتی در جایی که موجب هدم حق و یا پایهریزی باطلی نمیشود نوعی هوشمندی مطلوب است که ادب مجالست آن را اقتضا میکند؛ البته مادام که به نفاق و تملّق نینجامد. بهویژه دربارة سفیهان بر این تأکید شده است، تا انسان از سفاهت و ناملایمات برخوردشان مصون بماند.
روایاتی که از ائمّة طهارت:نقل شده است، دلالت دارد بر اینکه شیعیان حتی در شرایط غیر خوف و اضطرار هم در نمازهای جماعت، عیادت بیماران، نماز بر جنازه و به طور کلی، در امور سایر فرقههای اسلامی شرکت کنند. (مجلسی، 1983، ج72، ص 401)
همچنین بخاری، محدّث معروف اهل سنّت، در صحیح خود، احادیث دال بر مشروعیت تقیة خوفیه را در «باب الاکراه» و احادیث مربوط به تقیة مداراتیه را در «باب المداراة» نقل کرده است، و جالب اینکه در بسیاری جاها، احادیث مذکور با احادیث منقول از ائمّة شیعه حتی از نظر لفظ نزدیک به هم است. برای نمونه، بخاری در صحیح خود چنین نقل کرده است: «انّا لنکشر فی وجوه اقوام و انّ قلوبنا لتلعنهم.» (بخاری، 1407؛ ج4، ص604 و باب مداراة الناس)؛ ما به ظاهر در برابر چهرههایی خندان بودیم، و حال آنکه در دل آنها را نفرین میکردیم. همین سخن را علاّمه مجلسی(ره) در بحارالانوار (ج64، ص193) آورده است.
همة منابعی که مطالب مربوط به تعریف و اقسام تقیه از آنها نقل گردید دلایل مشروعیت تقیه را هم نقض و تقریباً همة نویسندگان مذکور به دلایل چهارگانة قرآن، سنّت، اجماع و عقل برای مشروعیت تقیه استدلال کردهاند که برای رعایت اختصار، از ذکر آنها صرفنظر میشود.
راهکارهای تقیه
همانگونه که گذشت، تقیه یک راهبرد است، در شرایطی که ظلم حاکم باشد تا بدین طریق، بتوان دین، آبرو و اموال خود و برادران دینی را حفظ کرد، چنانکه امام موسی بن جعفر7 میفرمایند: «استعمال التقیة لصیانة الدین و الاخوان.» (مجلسی، 1983، ج72، ص415)
مشروعیت تقیه هم در شرایط اضطرار است؛ چنانکه امام باقر7 میفرمایند:
« التقیة فی کل شیء یضطر الیه ابن آدم فقد احلّه الله له.» (همان)
همانگونه که در میدان جنگ باید با سپر وارد شد و شرایط اختفا و استتار را رعایت کرد، در حکومت ستمگران هم باید برای حفظ جان، مال و برادران خود، از سپر مناسب بهره برد و آن سپر تقیه است؛ چنانکه امام صادق7 میفرمایند: پدرم میفرمودند: «... انّ التقیة جنّة المؤمن.» (همان)
البته رعایت تقیه تا زمانی است که منجر به اضرار به غیر یا قتل نفس محترم و امثال آن نشود؛ چنانکه آیتالله خویی(ره) فرموده است: «... انّ التقیة انّما شرعت لحفظ بعض الجهات المهمّة، کالنفوس و ما اشبهها فاذا أدّت الی اتلاف ما شرعت لاجله فلا تقیة ...» (خویی، 1954، ج1، ص 445)
همچنین فخر رازی گفته است: «الحکم الثالث لتقیة انّها انما تجوز فیما یتعلق باظهار الموالات و المعادات و قد تجوز ایضا فیما یتعلّق باظهار الدین. فامّا ما یرجع ضرره الی الغیر کالقتل و الزناء و غصب الاموال و الشهادة بالزور و قذف المحصنات و اطلاع الکفّار علی عورات المسلمین فذلک غیر جائز البتة.» (رازی، 1420، ج8، ص13)
اما راهکارهای تقیه:
- کتمان
از نظر لغت، «کتمان» عبارت است از :«ستر الحدیث.» (راغب اصفهانی، بیتا، مادة «ستر»)
البته کتمان شهادت حق، طبق آیة شریفة 283 سورة بقره، مذموم است، و مراد از «کتمان» در احادیث تقیه، این است که در حکومت ظلم و در شرایطی که اظهار عقیدة حق، موجب قتل یا شکنجه و تحمّل امور طاقتفرسا میشود نباید اموری را که مصداق «اذاعه» است انجام داد و هیچکس نگفته که ابراز عقاید بر حق و هر امر راستی حتی در شرایط عادی، واجب است تا چه رسد به شرایط تقیه. از این رو، پرهیز از زیادهگویی و لب گشودن نزد ستمگران و حاکمان جور مصداقی از تقیه است، و کتمان نکردن در چنین مواردی، سرزنش شده است؛ چنانکه قرآن میفرماید: (و اذا جائهم امرٌ من الأمن او الخوف أذاعوا به ولو ردّوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم.) (نساء: 83)
از امام صادق7 هم روایت شده است: «اِنّ الله عیر قوماً بالاذاعة فقال: (و اذا جاءهم امر من الامن أو الخوف اذاعوا به) فایاکم و الاذاعة.» و در روایت دیگر میفرمایند: «مَن اذاع عنّا شیئاً من أمرنا فهو کمن قتلنا عمداً و لم یقتلنا خطاً.» (مجلسی، 1983، ج 72، ص 397)
تاریخ اسلام گواه است که گرفتاریهای پیشوایان شیعه و اهل سنّت به دست حاکمان جور از ناحیة کسانی بوده که اموری را که نباید فاش میشده، نزد حاکمان یا جواسیس آنان فاش میکردهاند.
امام خمینی (ره) میفرماید: «و منها [ای: من التقیه] ما تکون واجبة لنفسها و هی تکون مقابلة للأذاعة ... انّ التقیة: التی بالغ الأئمّة - علیهم السلام - فی شأنها هی هذا التقیة فنفس اخفاء الحق فی دولة الباطل واجبة و تکون المصلحة فیه جهات سیاسة دینیة و لولا التقیة لصار المذهب فی معرض الزوال و الانقراض.» (امام خمینی، 1385، ص 185)
مضمون کلام ایشان این است که گاهی تقیه واجب است، برای حفظ اسراری که اظهارش موجب قتل و آزار میشود. پیشوایان شیعه بر این تقیه اصرار ورزیدهاند؛ زیرا در آن جهات سیاسی و مذهبی دخیل بوده و اگر این تقیه نبود مذهب در معرض زوال و انقراض قرار میگرفته.
- توریه
واژة «خباء» نیز، که در برخی روایات به معنای تقیه ذکر شده است، همین معنا را دارد؛ چنانکه راغب اصفهانی گفته است: «و اصل الخباء الغطاء الذی یتغطّی به، و قیل لغشاء السنبلة خباء ...» (همان، مادة «خباء»)
از امام صادق7 روایت شده است: «ما عبدالله بشیء احبّ الیه من الخبء.» و ما الخبء؟ قال التقیة.»(صدوق، 1361، ص162)
یکی دیگر از مصادیق تقیه، «توریه» است که در لغت چنین معنا شده: «یقال: واریت کذا اذا سترته ... و تواری: استتر ... و روی انّ النبی (ص) کان اذا اراد غزوا ورّی بغیره، و ذلک اذا ستر خیرا و أظهر غیره ... .» (راغب اصفهانی، بی تا، ماده «ستر)
«توریه» از نظر اصطلاح، به این معنا است که از لفظی معنایی را اراده کند که مطابق واقع است؛ اما این لفظ به صورتی باشد که مخاطب و شنونده را به معنای غیر مراد متکلّم منتقل کند. مینویسد: «و امّا التوریة، و هو ان یرید بلفظ معنی مطابقاً للواقع.» (خویی، 1954، ج1، ص 395) ممکن است برای لفظی دو معنا باشد: یکی ظاهر و شایع، و دیگری غیر شایع؛ و متکلّم معنای غیر شایع را اراده کند (طریحی، بی تا، ج 1، ص 436)؛ چنانکه طبق روایات شیعی از امام صادق7، حضرت ابراهیم7 که فرمود: «انّی سقیم» دروغ نگفته، بلکه از کلمة «سقیم» معنای دیگری اراده کرده بود. یعنی من طالب دین خود هستم: «... ما کذب و انّما عنی سقیما فی دینه ای مرتاداً.» (خویی، 1954، ص402) برای نمونه، نمونههای ذیل را میتوان مصادیقی از توریه دانست، البته هر کس به اقتضای فراست خود، توانسته است به نحوی در شرایط لازم، توریه کند:
روایات توریة مؤمن آل فرعون در ج 13 بحارالانوار، ص162؛ و ج 68 روایت 20 در صفحات 11 -12؛ و ج 72، روایت 18، باب التقیة و المداراة، ص 396 تا 407 نمونههایی از توریه است که در شرایط تقیه، اعمال شده.
- گشادهرویی، گفتار خوش و مدارا
در روایات فریقین، به این مهم سفارش شده است .تعدادی از روایات شیعه را در این زمینه میآوریم:
امام صادق7: «علیک بالتقیة فانّها سنة ابراهیم الخلیل - علیه السلام - و انّ الله - عزوجل - قال لموسی و هارون - علیهما السلام: «اذهبا الی فرعون انّه طغی فقولا له قولاً لیناً لعلّه یتذکر او یخشی. یقول الله - عزوجل: کنیاه و قولا له. یا أبا مصعب، و انّ رسول الله - صلّی الله علیه و آله و سلّم - قال: امرنی ربّی بمداراة الناس کما امرنی باداء الفرائض و لقد ادّبه الله - عزوجل - بالتقیة فقال: (ادفع بالتی هی احسن فإذا الذی بینک و بینه عداوة کانّه ولی حمیم و ما یلقّاها الاّ الذین صبروا و ما یلقاها الاّ ذو حظّ عظیم.) (مجلسی، 1983، ج72، ص 396)
- صبر و شکیبایی
در روایات زیادی صبر به عنوان مصداقی از تقیه و راهبردی مشروع معرفی شده است؛ از جمله، از امام صادق7 روایت شده است: «اصبروا علی المصائب و صابروهم علی التقیة» (همان)؛ در برابر مصایب شکیبا باشید و بر اساس تقیه (تحمّل و شکیبایی ) با دیگران ارتباط داشته باشید.
- کظم غیظ
از امام صادق7 نقل شده است: «... کظم الغیظ من العدوّ فی دولاتهم تقیة حزم لمن أخذ بها، و تحرّز من التعرض للبلاء فی الدنیا.» (همان، ص 399)؛ کنترل خشم در زمانی که دشمن حکومت میکند نوعی تقیه و پرهیز از قرار گرفتن در معرض بلاها و گرفتاریهایی است که آنان به وجود میآورند.
- معاشرت نیکو
معاشرت و همکاری در امور عبادی، سیاسی و اجتماعی، از قبیل شرکت در نماز جماعت، عیادت بیماران، تشییع جنازه، و شهادت در محاکم در روایات زیادی سفارش شده است. البته این امور مصادیقی از تقیة مداراتیه است؛ زیرا در ذیل اینگونه روایات تأکید شده است که این کارها موجب میشود شما را به عنوان «جعفری» (و شیعی) بشناسند؛ چرا که امور دینی را رعایت میکنید. یا در برخی از این روایات آمده است: بپرهیزید از اعمالی که موجب سرزنش ما میشود: «ایاکم أن تعملوا عملاً یعیرونا به.» (همان)
- هجرت
امام صادق7 در روایتی میفرمایند: اگر نمیتوانی اذیت و آزار مخالفان و زورگویان را تحمّل کنی و اهل صبر هم نیستی، خموشی (صمت) هم نمیتوانی بکنی و هیچ یک از راهکارهای تقیه را نمیتوانی عمل کنی راه هجرت را انتخاب کن.
نتیجه
- «تقیه» راهکاری مشروع در شرایط استثنایی است و در منابع روایی و تفسیری، فریقین بر آن تأکید کردهاند و از ابداعات شیعه نیست، گرچه برخی از ناآگاهان یا مغرضان تلاش کردهاند تقیه را از مختصات و جعلیات شیعه معرفی کنند.
- برداشت و تعریف فریقین از «تقیه» یکسان است، اگرچه شیعیان در طول تاریخ اسلام، به لحاظ گرفتاریهای بیشتری که نسبت به سایر فرق داشتهاند، از این رخصت الهی بیشتر استفاده کردهاند.
- تقیه، با شکلهای متفاوت آن نه تنها در شرایط تقیه، بلکه در شرایط دیگر نیز از نظر شارع مقدس و عقل مطلوب و مستحسن است.
- اگر فرد یا گروهی آنقدر تحت ستم قرار گیرد که از روی اضطرار برای حفظ موجودیت خود از شیوة تقیه استفاده کند، مستحق سرزنش نیست و نباید از او انتقاد شود و متهم گردد و به او نسبتهای ناروا داده شود؛ بلکه باید طبق مقتضای فرهنگ اسلامی، به کمک او شتافت و در جهت رفع ستم از او کوشید؛ زیرا طبق فرمایش حضرت علی7 در نهجالبلاغه، «کونا للظالم خصماً و للمظلوم عونا» و باید کسانی را سرزنش کرد که این شرایط را به وجود آوردهاند.