عفو و گذشت
در صـحـنـه زنـدگـی اجـتـمـاعـی بشر، کمتر کسی را می توان یافت که از عیب، پاک بوده و از لغـزش مـصـون بـاشـد. اگـر هـم چـنـیـن افـرادی پیدا شوند، بسیار نادرند؛ زیرا انسان همواره گرفتار کشمکش غرایز حیوانی و تمایلات عالی انسانی خویش است و هر کاری هم که از او سر می زند، فرایند نزاع این دو نیروست. پس بطور طبیعی، نمی توان انتظار داشت، همه کارهای یـک فـرد، درسـت و پـسـنـدیـده بـاشـد. هـر کـس بـه مـقـتـضـای حال خود کم و بیش لغزش هایی دارد.
زیـان نـاشـی از ایـن لغزشها، همیشه به خود انسان محدود نمی شود، بلکه در مواردی گریبان دیگران را نیز می گیرد و موجودیّت و منافع آنان را به خطر می اندازد.
به نظر شما با این گونه لغزشها که گهگاه از این و آن سر می زند چه باید کرد؟
اگـر قرار باشد همه خطاکاران با هر وضعیّتی که دارند مجازات شوند و هر کس بخواهد آزار و اذیـّت دیـگـری را تـلافـی کـنـد و دیـر یا زود از او انتقام بگیرد، چه پیش خواهد آمد و صحنه زندگی بشر را چه جهنّم سوزانی از خشم، کینه و نفرت فرا خواهد گرفت؟ اینجاست که پای مکارم اخلاقی و فضایل عالی انسانی به میان می آید و ارزش والای آنها مشخّص می شود.
عفو و گذشت یکی از این مکارم والا و بلکه به قول امام علی علیه السلام تاجی زینت بخش بر سر همه آنهاست:
(اَلْعَفْوُ تاجُ الْمَکارِمِ) (۲۵۷) گذشت، زینت بزرگواری هاست.
این خوی پسندیده، پرتوی از مسرّت واقعی و موجی از عواطف و احساسات انسان دوستانه را در دلها ایجاد می کند و کینه ها و دشمنیها را از آن می زداید و موجب می شود که خصم دست از خصومت برداشته و طرح دوستی و محبّت بریزد.
- جایگاه عفو در اسلام
بـررسـی مـنـابـع اسـلامـی نـشـان مـی دهـد کـه (گـذشـت) یـکـی از اصـول اسـاسـی در برخورد با لغزش افراد با ایمان است.
قرآن کریم حتّی در همان آیاتی که کیفر و مجازات را برای مجرمان و گناهکاران تشریع می کند و مؤمنان را از خطر و زیان آنان برحذر می دارد، گذشت و چشم پوشی از خطایشان را نیز به عنوان یک ارزش برتر مطرح می سازد.
به عنوان مثال، در آیه ای پس از بیان چگونگی حکم قصاص می فرماید:
(فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ اَخیهِ شَیْءٌ، فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَدأ اِلَیْهِ بِاِحْسانٍ...)(۲۵۸)
پـس اگـر کـسی از سوی برادر (دینی) خود مورد عفو قرار گیرد (و از قصاص او صرف نظر شود)، باید از راه پسندیده پیروی کند و (دیه را) با نیکی به عفو کننده بپردازد.
نـکـته جالبی که از تعبیر (مِنْ اَخیهِ) در آیه مزبور به دست می آید، این است که قرآن رشته بـرادری را در میان مسلمانان، حتّی بعد از ریختن خونهای ناحقّ، همچنان برقرار می داند و برای تـحـریـک عـواطـف، ولیّ مـقتول را برادر قاتل معرّفی می کند و با این تعبیر، آنان را به عفو و گذشت تشویق می نماید.
در آیـه دیـگـری، گـذشـت در برابر خشونت نیازمندانی که بر اثر هجوم گرفتاریها، گاهی پـیمانه صبرشان لبریز شده و سخنان تند و خشونت آمیزی بر زبان می رانند را ستوده، می فرماید:
(قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها اَذیً وَاللّهُ غَنِیُّ حَلیمٌ) (۲۵۹)
گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان) و عفو (و گذشت از خشونتهای آنان) از بخششی که آزادی در پی آن باشد، بهتر است و خداوند، بی نیاز و بردبار است.
بـدیـهـی اسـت کـه تحمّل خشونت این گونه افراد و گذشت از برخوردهای زننده آنان، بویژه اگـر بـا قـول مـعـروف، یـعـنـی سـخن نیک و دلداری، دلجویی و راهنمایی همراه باشد، از عقده هایشان می کاهد و به آنان آرامش می بخشد.
در آیه ای دیگر به مؤمنان توصیه می کند که حتّی از لغزش کافران و منکران قیامت نیز (اگر مفسده نداشته باشد) بگذرند و کار آنها را به خدا واگذارند:
(قُلْ لِلَّذینَ امَنُوا یَغْفُِرو الِلَّذینَ لا یَرْجُونَ اَیّامَ اللّهِ) (۲۶۰)
به آنان که ایمان آورده اند بگو: کسانی را که روزهای (واپسین) خدا را امید ندارند، عفو کنند.
در آیـه دیـگـری از پـیـامـبـر(ص) مـی خـواهـد کـه بـا (صـفـح جمیل) یعنی به طریقه نیکو از مجازات مجرم درگذرد:
(فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ) (۲۶۱) به طریق نیکو گذشت کن.
از عـلی عـلیـه السـلام در تـفـسـیـر ایـن آیـه چـنـیـن نـقـل شـده اسـت : (صـفـح جمیل، عفو بدون عتاب و سرزنش مجرم است). (۲۶۲)
پـیـشـوایـان بـزرگـوار اسـلام از یکسو در سیره عملی خود، انسانهای باگذشت و بزرگواری بـودنـد، چـنـان کـه نـقـل شـده روزی ابـوهریره نزد امام علی علیه السلام آمد و سخنان ناروایی دربـاره آن حـضـرت گـفـت. فـردای آن روز شرفیاب شد و خواسته هایی را خدمت حضرت مطرح کـرد. حضرت علی (ع) همه آنها را برآورده ساخت. این کار امام بر برخی از اصحاب گران آمد و موجب اعتراض آنان شد. آن حضرت به ایشان فرمود:
(اِنّی لاََسْتَحْیی اَنْ یَغْلِبَ جَهْلُهُ عِلْمی وَ ذَنْبُهُ عَفْوی وَ مَسْألَتُهُ جُودی) (۲۶۳)
مـن از ایـنـکه نادانی او بر علمم، گناه او بر عفوم و درخواست او بر بخشایشم چیره شود، شرم می کنم.
امام صادق علیه السلام فرمود:
(اِنّا اَهْلُ بَیْتٍ، مُرُوَّتُنا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا) (۲۶۴) ما خاندانی هستیم که جوانمردی مان گذشت از کسی است که بر ما ستم کرده است.
و از سوی دیگر، پیروان خویش را به آن توصیه می کردند، چنان که امام علی (ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر می نویسد:
(فـَاَعـْطـِهـِمْ مـِنْ عـَفـْوِکَ وَ صـَفـْحـِکَ مـِثـْلَ الَّذی تـُحِّبُ اِنْ یـُعـْطـِیـَکَ اللّهُ مـِنْ عـَفـْوِهـِوَ صَفْحِهِ) (۲۶۵)
آنـان (مـردم) را از عفو و اغماض خویش برخوردار ساز بگونه ای که دوست می داری خداوند تو را از عفو و اغماض خویش برخوردار سازد.
- حدود عفـو
انـدکـی تأمّل در موارد به کارگیری کلمه عفو در متون اسلامی نشان می دهد که این واژه گاهی در بـرابـر انـتقام و گاهی در برابر عقوبت و مجازات به کار می رود. آنجا که عفو در برابر انـتـقـام بـه کـار گرفته شده، چون منظور از انتقام، تسکین خاطر انتقام گیرنده است و او تمام هـمـّت خـود را صـرف فـرونـشاندن آتش خشم خویش می سازد و هیچ گونه نظری به اصلاح و هـدایـت طـرف مـقـابـل نـدارد، در ایـن صـورت عـفـو، صـددرصـد یـک ارزش مـحـسـوب مـی شـود و عمل انتقام جویانه نیز بطور مطلق زشت و ناپسند است و تا حدودی آنچه تا کنون در ستایش عفو و گـذشـت ذکـر شـد نـاظـر بـه هـمـین معنای عفو است؛ ولی اگر عفو در برابر عقوبت و مجازات شـخـص خـطـاکـار بـه کـار رود و انـسان متحیّر شود بین اینکه خطاکار را ببخشد یا او را بطور عادلانه مجازات کند، دیگر عفو بطور مطلق ارزش محسوب نمی شود و مجازات هم همیشه ناپسند و نـکـوهـیـده نـیـسـت، بـلکـه انـتـخـاب یـکـی از دو راه تـا حـدود زیـادی بـسـتـگـی بـه دو عامل تعیین کننده دارد:
۱ ـ نوع جرم
۲ ـ وضعیّت مجرم
اگر جرم و تجاوز نسبت به حقوق شخصی باشد و زیان ناشی از خطا و لغزش، متوجّه فرد یا گـروه مـحـدودی شود، در این صورت عامل دوّم (وضعیّت مجرم) تعیین کننده است؛ به این معنا که بـایـد دیـد آیـا عـفـو و اغـمـاض، مـوجـب پشیمانی و اصلاح فرد خاطی می شود یا بر جرأت و جـسـارت او در تـکرار عمل ناپسندش می افزاید. انسانهای با فضیلت و بزرگوار، اگر طرف مـقابل را، از کرده خود پشیمان و شایسته عفو و بخشش ببینند، بسادگی از او در می گذرند، امّا اگـر بـه ایـن نـتیجه برسند که عفو مجرم، او را گستاخ تر می سازد و گذشت بزرگوارانه آنـان را حـمـل بر ضعف یا ترس می کند، او را به خاطر جرمش تحت تعقیب قانونی قرار می دهند تا به کیفر عمل خود برسد.
بـه کـارگـیـری بـخـشـش در مـورد اشـخاص لایق و خودداری از آن در خصوص افراد فرومایه، همواره مورد توصیه و تأکید پیشوایان بزرگوار اسلام بوده است؛ علی علیه السلام در این باره فرمود:
(اَلْعَفْوُ یُفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِهِ مِنَ الْکَریمِ) (۲۶۶)
عفو و گذشت همان اندازه که بزرگوار را اصلاح می کند، فرو مایه را تباه می سازد.
همچنین امام زین العابدین علیه السلام در رساله حقوق خود می فرماید:
(وَ حَقُّ مَنْ سأکَ اَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ، وَ اِنْ عَلِمْتَ اَنَّ الْعَفْوَ یَضُرُّ انْتَصَرْتَ) (۲۶۷)
حـق کـسـی که به تو بدی کرده، آن است که از او بگذری، ولی اگر عفوِ او را مضرّ دانستی، می توانی او را عقوبت کنی.
در سـخـن دیـگـری امـام عـلی عـلیـه السـلام، کسی را که از روی علم و اطّلاع مرتکب جرمی شده، شایسته عفو ندانسته، می فرماید:
(اَلْمُذْنِبُ عَلی بَصیرَةٍ غَیْرُ مُسْتَحِقٍّ لِلْعَفْوِ) (۲۶۸) آن که با بصیرت بر زشتی گناه، آن را مرتکب می شود، سزاوار عفو نیست.
گـاهـی مـعـلوم نـیـسـت کـه آیـا مـجـرم شـایـسته عفو است یا سزاوار عقوبت؟ در این صورت اگر بتوانیم، باید بگونه ای او را بیازماییم تا میزان صلاحیّتش معلوم شود.
از امـام باقر علیه السلام نقل شده که روزی امیر مؤمنان (ع) پس از جلسه ای که در آن قرآن و احـکـام دیـنـی بـه مـردم می آموخت، از مسجد خارج شد. در راه به مرد جسوری برخورد. او به امام سـخـن زشـتـی گـفت.
امام فوری به مسجد برگشت و دستور داد تا مردم را خبر کنند و خود به مـنبر رفت. جمعیّت بقدر کافی آمدند و مرد بی ادب نیز حاضر شد. امام (ع) پس از حمد و ثنای الهـی و بـیـان سـخـنـانـی حـکـمـت آمـیـز(۲۶۹) فـرمـود: (آن کـه سـاعـتـی قـبـل سـخنی گفته بود، کجاست؟) مرد که جرأت انکار نداشت، خود را معرفی کرد. امام به او فـرمـود: (اکـنـون اگـر مـن بخواهم با حضور مردم گفتنی ها را می گویم.) مرد پاسخ داد (و اگـر بـخـواهـی عـفـو مـی کـنـی و مـی گـذری، زیـرا تـو اهل چشم پوشی و گذشتی!).
امام فرمود:
(عَفَوْتُ وَ صَفَحْتُ) (۲۷۰) عفو کردم و صرف نظر کردم.
شـیـوه بـرخـوردشـان نـشـان مـی دهـد کـه ابـتـدا آن مـرد بـا پـاسـخ خـود، صـلاحـیّتش را برای شمول عفو و اغماض حضرت به اثبات رسانید و آن گاه امام او را بخشید و از مجازاتش صرف نظر کرد.
اگر جرم و تجاوز، مربوط به حقوق جامعه باشد، در این صورت چون پای حدود الهی و حقوق اجتماعی در میان است و سعادت عمومی در گرو اجرای آنهاست، ناگزیر، حدود باید اجرا شود و حـقـوق بـایـد تـأدیـه گـردد، زیـرا قـانـون و حـرمـتِ مـال، جـان، عـِرض و نـامـوس مـردم مـثـل مـرز و حـصـاری اسـت کـه گـرداگرد جامعه کشیده شده تا مردم در پناه آن در امنیّت و آسایش زنـدگـی کـنـنـد. اگـر ایـن مـرز شـکـسـتـه شـود و قـانـون تـحـت عـنـاویـنـی از قبیل عفو و گذشت به اجرا در نیاید زمینه برای هرج و مرج و ناامنی فراهم شده و ادامه زندگی بـرای مـردم دشـوار خـواهـد شـد. اصـرار اسـلام را بـر عـفـو و گذشت در حقوق شخصی در بحث گـذشـتـه خـوانـدیم و دانستیم که اسلام دین خشونت و انتقام و کشتار نیست، امّا ترحّم و دلسوزی بر متجاوزان به حقوق جامعه را نیز هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد:
ترحّم بر پلنگ تیز دندان // جفاکاری بود بر گوسفندان
در ایـنـجـا مـجـریان عدالت باید بدون توجّه به احساسات شخصی و دلسوزیهای واهی و بی اسـاس، بـا کـمـال شـهـامـت بـه مـقـتـضای عدالت عمل کنند. قرآن کریم در کنار آن همه دستورات فـراوان کـه در خـصـوص عـفـو و اغـمـاض داده، وقـتـی بـه اجـرای حدود الهی و احترام به حقوق اجـتـمـاعـی مـی رسـد، از چـنـیـن تـرحـّمـهـای نـابـجـایـی بـصـراحـت نـهـی مـی کـنـد.
بـه عـنـوان مثال، در دستور اجرای حدّ زنا می فرماید:
(وَ لا تَأخُذْکُمْ بِهِما رَأفَةٌ فی دینِ اللّهِ) (۲۷۱) در اجرای حکم خداوند بر آنان، دستخوش عاطفه و نازک دلی بیجا نشوید.
و نیز، اجرای حکم قصاص را موجب حیات و تحرّک جامعه دانسته، می فرماید:
(وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیوةٌ یا اُولیِ الاَْلْبابِ) (۲۷۲) ای خردمندان اجرای حکم قصاص موجب حیات شماست.
امـام کـاظم علیه السلام در تفسیر آیه (اِنَّ اللّهَ یُحْیِی الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها) یعنی خداوند زمین را پس از مرگش زنده می کند، فرمود:
مـنـظور این نیست که زمین با باران زنده می شود، بلکه مقصود آن است که خداوند مردانی را بر مـی انـگـیـزد تا عدالت را زنده کنند و با اجرای عدالت زمین را زنده سازند؛ زیرا اقامه و اجرای یک حدّ از حدود الهی در زمین از چهل روز بارندگی مفید، سودمندتر است. (۲۷۳)
زنـی از اشـراف قـبـیـله بـنی محزوم، مرتکب سرقت شده بود و قرار شد حدّ سرقت بر او جاری شـود. سـران قـبـیـله مـزبور، از بیم آنکه اجرای حدّ، موجب سرافکندگی آنان در بین سایر مردم شده، این ننگ برای ایشان باقی بماند، اُسامة بن زید، را نزد ایشان فرستادند، تا شفاعت کند و از پـیـامبر(ص) عفو او را خواستار شود.
آن حضرت پس از اطلاع از مضمون پیام با خشم زیاد فـرمـود: (ای اُسـامه، تو را نبینم که درباره تعطیل حدّی از حدود خداوند شفاعت کنی!) آن گاه در جمع مهاجر و انصار حضور یافته، چنین فرمود:
عـلّت هـلاکـت اقـوام گـذشـتـه این بود که هرگاه شخص صاحب نفوذی از آنان دزدی می کرده، حدّ خداوند را بر او اجرا نمی کردند، ولی اگر فرد ضعیفی دست به این کار می زد، حکم قانون را بر او عملی می ساختند. به خدا سوگند! حتّی اگر دخترم فاطمه دزدی کند، دستش را قطع خواهم کرد. (۲۷۴)
یک نکته :
در اسـلام، تـنـهـا رهـبـر جـامـعـه و (ولیّ امـر مـسلمین) این اختیار را دارد که با در نظر گرفتن مـصـالح عـمـومـی جـامـعـه و سـوابـق نـیـک شـخـص مـجـرم اگـر او را از کرده خود پشیمان ببیند و شمول عفو را برایش سازنده و مثبت تشخیص دهد، از خطای او درگذرد. به عنوان نمونه :
سـارقی را خدمت امیرمؤمنان علیه السلام آوردند و او به دزدی خود اعتراف کرد. آن حضرت از او پـرسـیـد: آیا چیزی از قرآن حفظ داری؟ عرض کرد: بلی سوره بقره را حضرت او را عفو کرده، فرمود: دستت را به خاطر سوره بقره بخشیدم (و برای دزدی ات، این بار آن را قطع نمی کنم.) در ایـن هـنـگـام فـردی بـه نـام اشـعـث زبـان بـه اعـتـراض گـشـود و گـفت : آیا حدود الهی را تعطیل می کنی؟ امام (ع) فرمود: تو چه می دانی!؟ مگر پس از اقامه بیّنه امام نمی تواند عفو کند؟ هرگاه شخص خودش به دزدی اعتراف کند، اختیار با امام است. اگر مصلحت ببیند می بخشد و گرنه مجازات می کند. (۲۷۵)
اصل ۱۱۰ قانون اساسی نیز عفو یا تخفیف مجازات مجرمان را از اختیارات رهبر جامعه اسلامی می داند.
آثـار عفو
در قـرآن کـریـم و روایـات پـیـشـوایـان مـعـصـوم آثار و برکات زیادی برای عفو ذکر شده که برخی از آنها عبارتند از:
۱ ـ شمول عفو الهی؛ قرآن کریم عفو و گذشت بندگان خدا از یکدیگر را زمینه ساز عفو خداوند می داند.
(وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ) (۲۷۶)
و باید عفو کنند و درگذرند، آیا دوست نمی دارید که خداوند بر شما ببخشاید.
۲ ـ نصرت الهی؛ امام کاظم (ع) فرمود:
(مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ، اِلاّ نُصِرَ اَعْظَمُهُما عَفْواً) (۲۷۷)
هرگز دو گروه با هم روبه رو نشدند، مگر آنکه بخشنده ترین آن دو یاری شد.
۳ ـ طول عمر؛ از رسول خدا(ص) چنین نقل شده است :
(مَنْ کَثُرَ عَفْوُهُ مُدَّ فی عُمْرِهِ) (۲۷۸)
آن که عفوش بسیار شد، عمرش طولانی می شود.
۴ ـ دوام حکومت؛ رسول خدا(ص) عفو و گذشت زمامدار را موجب پایداری حکومتش می داند:
(عَفْوُ الْمَلِکِ عِقالُ الْمُلْکِ) (۲۷۹)
گذشت زمامدار سبب پابرجا شدن حکومت است.
۵ ـ از بین رفتن کینه ها؛ رسول خدا(ص) فرمود:
(تَعافَوْا تَسْقُطِ الضَّغائِنُ بَیْنَکُمْ) (۲۸۰)
از یکدیگر در گذرید تا کینه ها از میانتان رخت بربندد.
۶ ـ عزّت دنیا و آخرت؛ پیامبر(ص) فرمود:
(مـَنْ عَفا عَنْ مَظْلَمَةٍ اَبْدَلَهُ اللّهُ بِها عِزّاً فِی الدُّنْیا وَالاْ خِرَةِ) (۲۸۱)هر که از لغزشی درگذرد، خداوند به سبب این گذشت، عزّت دنیا و آخرت را به او عطا می کند.
۷ ـ رهایی از عذاب دوزخ؛ حضرت علی علیه السلام عفو را موجب نجات از عذاب جهنّم دانسته است :
(اَلْعَفْوُ مَعَ الْقُدْرَةِ جُنَّةٌ مِنْ عَذابِ اللّهِ سُبْحانَهُ) (۲۸۲)
گذشت در هنگام توانایی، سپری در برابر عذاب خداوند است.
۸ ـ پـاداش بـسـیـار؛ امـام عـلی عـلیـه السـلام پـاداش انـسـان بـا گـذشـت را غـیـر قابل سنجش می داند و می فرماید:
(شَیْئانِ لا یُوزَنُ ثَوابُهُما: اَلْعَفْوُ وَ الْعَدْلُ) (۲۸۳) پاداش دو چیز را نمی توان سنجید: عفو و عدل.
پی نوشت ها:
۲۵۸- بقره (۲)، آیه ۱۷۸ .
۲۵۹- بقره (۲)، آیه ۲۶۳ .
۲۶۰- جاثیة (۴۵)، آیه ۱۴ .
۲۶۱- حجر (۱۵)، آیه ۸۵ .
۲۶۲- تفسیر مجمع البیان، ج ۶، ص ۳۴۴، بیروت.
۲۶۳- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۴۹ .
۲۶۴- همان، ج ۷۱، ص ۴۰۱ .
۲۶۵- نهج البلاغه، ص ۹۹۳.
۲۶۶- بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۱۹ .
۲۶۷- همان، ج ۷۴، ص ۹ .
۲۶۸- شرح غررالحکم، ج ۱، ص ۳۹۱ .
۲۶۹- مشروح سخنان آن حضرت به دلیل رعایت اختصار حذف شد.
۲۷۰- بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۳۲ .
۲۷۱- نور (۲۴)، آیه ۲ .
۲۷۲- بقره (۲)، آیه ۱۷۹ .
۲۷۳- فروع کافی، ج ۷، ص ۱۷۴ .
۲۷۴- میزان الحکمه، ج ۲، ص ۳۰۸ .
۲۷۵- مستدرک الوسائل، ج ۱۸، ص ۳۴.
۲۷۶- نور (۲۴)، آیه ۲۲ .
۲۷۷- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۵۹ .
۲۷۸- همان.
۲۷۹- تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۲۱۰ .
۲۸۰- میزان الحکمه، ج ۶، ص ۳۶۷ .
۲۸۱- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۴۲۰ .
۲۸۲- شرح غررالحکم، ج ۱، ص ۳۹۸ .
۲۸۳- همان، ج ۴، ص ۱۸۴ .