ما بر این باوریم که تک تک امامان معصوم(ع) در تمام رفتار، منش و خلقیات خود وارث پیامبر اکرم(ص) و شبیه به آن حضرت بودند. در حقیقت، آن پیشوایان صادق و ستارگان آسمان امامت آینة تمام نمای نبی مکرم اسلام(ص) بودند.
به عنوان نمونه جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر(ص) در مورد حضرت مهدی(عج) روایت می کند که حضرت فرمودند: «الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کنْیتُهُ کنْیتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقا؛[1] مهدی(عج) از فرزندان من و هم نام و هم کنیة من است. از تمام مردم در خوی و شمایل به من شبیه تر می باشد.»
نه تنها آن گرامیان؛ بلکه شخصیتهای وارسته ای از خانوادة اهل بیت(ع) نیز شبیه پیامبر (ص) بودند. چنانکه امام حسین(ع) هنگام اعزام حضرت علی اکبر(ع) به مصاف دشمن، رو به آسمان کرده، فرمود: «اَللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَیهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِک کُنَّا اِذَا اشْتَقْنَا اِلی نَبِّیِکَ نَظَرْنا اِلی وَجْهِهِ؛[2] خداوندا! تو بر این قوم گواه باش؛ جوانی به مصاف آنان می رود که از نظر خِلقت و خُلق و خُوی و سخن گفتن شبیه ترین مردم به رسول توست. هرگاه ما مشتاق دیدار پیامبرت(ص) می شدیم، به سیمای او می نگریستیم.»
امام صادق(ع) می فرمایند: «وَ کانَ الْحَسَنُ أَشبَهَ الناسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) خُلُقاً وَ سُؤْدُداً وَ هَدْیا؛[3] امام حسن(ع) از جهت سیما، روش و رهبری از همه بیش تر به رسول خدا(ص) شباهت داشت.»
در این مقاله بر آنیم که شباهتهای امام حسن(ع) را به رسول اکرم(ص) بیان کنیم.
در اینجا به مواردی از این شباهتها می پردازیم:
1. امامت و رهبری پیامبر(ص)
یکی از مهم ترین جلوه های رحمت پیامبر(ص) تشکیل حکومت اسلامی و گسترش برنامه های حیاتبخش توحیدی، ایجاد امنیت و عدالت، گسترش رفاه و آسایش در مدینه و ام القرای جهان اسلام و سپس توسعة آن به سایر نقاط جهان بود که اگر موانع و مشکلاتی پیش نمی آمد و مسلمانان طبق رهنمودهای رسول خدا(ص) حرکت می کردند، اهل جهان از طعم شیرین حکومت توحیدی پیامبر(ص) و دستاوردهای آن بهره مند می شدند. چنانکه در هنگام ظهور آخرین جانشین پیامبر رحمت(ص)، جهانیان لذت مهر نبوی(ص) و رحمت مهدوی(عج) را خواهند چشید.
امام حسن(ع) در رهبری امت همانند جدش عمل می کرد؛ چراکه آن گرامی خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) بود و پیامبر اکرم (ص) فرموده بود: «إِنَّ وَصیی وَ الْخلِیفَةَ منْ بَعْدِی عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطَای الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ تَتْلُوهُ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَینِ أَئِمةٌ أَبرَار؛[4] وصی و خلیفة بعد از من، علی بن ابی طالب(ع) است و بعد از او دو نوه ام حسن و حسین(ع) می باشند و بعد از حسین امامان نه گانه از نسل او پیشوایان نیک رفتار هستند.»
امام حسن(ع) پس از شهادت پدرش در کوفه، با درخواست و بیعت یاران آن حضرت و اهالی کوفه، خلافت را پذیرفت و راه و روش عدالت علوی را تداوم بخشید[5] و در رهبری امت از هر تلاشی بهره برد. هدایتهای عملی فردی و عمومی، سخنان روشنگر، فریادرسی از محرومان، مناظرات بیدارگر، سکوت به موقع و خطابه های بصیرت افزا، صلح انقلابی و تاریخ ساز، از جمله اقدامات پیشوای دوم شیعیان در رهبری امت پیامبر(ص) بود.
اگرچه فتنه انگیزیهای معاویه و شرارتهای سران سفاک سپاه او از یک سو، و نفاق و خیانت برخی از سران سپاه امام و ایجاد چند دستگی در میان مردم و خستگی آنان از جنگ و خونریزی از سوی دیگر، آن حضرت را واداشت که برای حفظ اصل اسلام و در نظر گرفتن مصلحت مسلمانان و دفع دشمنان خارجی، با معاویه صلح (آتش بس) کند و به حکومت ظاهری او به طور موقت و مشروط کاری نداشته باشد.
2. شجاعت
رسول خدا(ص) شجاع ترین فرد در عرصه های مختلف بود و در میدان نبرد یارانش به او پناهنده می شدند. امیرمؤمنان علی(ع) که به اعتراف دوست و دشمن، خود شجاع ترین سردار اسلام در تمامی جنگها حضور داشت، در مورد شجاعت پیامبر(ص) می فرمایند: «کنَّا اذا احْمَرَّ الْبَأسُ اتّقَینا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) فَلَمْ یکنْ احَدٌ منَّا اقرَبَ الَی الْعَدُّوِ مِنْه؛[6] هنگامی که جنگ به اوج خود می رسید و شعله های نبرد بر افروخته می شد، ما به رسول خدا(ص) پناه می بردیم و هیچ کسی از ما، به دشمن نزدیک تر از آن حضرت نبود.»
امام علی (ع) در سخن دیگری به حضور پیامبر(ص) در خط مقدم جبهة نبرد در جنگ بدر اشاره کرده، می فرمایند: «لَقَدْ رَأَیتنا یوْم بدْرٍ وَ نَحْنُ نَلُوذُ بِالنَّبی(ص) وَ هُوَ اقْرَبُنا الی الْعَدْوِ وَ کانَ مِنَ اشَدِّ النّاسِ یوْمَئِذٍ بَأساً؛[7] اگر ما را در روز جنگ بدر می دیدی، در سخت ترین لحظات به وجود گرامی رسول خدا(ص) پناه می بردیم. او نزدیک ترین فرد ما به دشمن و دلاوری ها و حماسه آفرینیهایش از همه بیش تر بود.» به این ترتیب، پیامبر(ص) به همگان در عمل درس استقامت، مبارزه و دفاع از کیان اسلام را می آموخت.
شجاعت، میراث ماندگار پیامبر(ص) برای وراث آن بزرگوار؛ یعنی ائمه(ع) بود. در کتابهای تاریخی آمده است که امام علی(ع) در تقویت این روحیه در کودکانش، خود به طور مستقیم دخالت می کرد. شمشیرزنی و مهارتهای نظامی را از کودکی به آنان می آموخت و پشتیبانی از حق و حقیقت را به آنان یاد می داد. میدانهای نبرد، مکتب درس شجاعت حضرت علی(ع) به فرزندانش بود.
با آغاز خلافت امام علی(ع) کشمکشها نیز آغاز شد. نخستین فتنه، جنگ جمل بود که به بهانة خونخواهی خلیفة سوم بر پا شد. شعله های جنگ زبانه می کشید. امیرمؤمنان(ع) پسرش «محمد بن حنفیه» را فراخواند و به او فرمود: «برو شتر عایشه را نحر کن.» محمد نیزه را گرفت و حمله کرد؛ ولی کسانی که اطراف شتر عایشه را گرفته بودند، حملة او را دفع کردند. او چندین بار حمله کرد؛ ولی نتوانست خود را به شتر عایشه برساند. ناچار نزد پدر آمد و اظهار ناتوانی کرد. امام نیزه را پس گرفت و به فرزندش امام حسن(ع) داد. او با نیزه به سوی شتر تاخت و پس از مدتی کوتاه، بازگشت، در حالی که از نوک نیزه اش خون می ریخت. محمد بن حنفیه به شتر نحر شده و نیزة خونین نگریست و شرمنده شد. امیرمؤمنان(ع) به او فرمود: شرمنده نشو؛ زیرا او فرزند پیامبر(ص) است و تو فرزند من هستی.[8]
به اعتراف دوست و دشمن، امام مجتبی(ع) شجاع ترین فرد عصر خود بود و در جنگهای آن دوران دلاوریهای بسیاری از خود نشان داد و بارها برای حفظ اسلام جان خود را در طبق اخلاص گذاشته بود. معاویه دربارة دلاوریهای حضرت می گوید: «او فرزند کسی است که به هر کجا می رفت، مرگ نیز همواره به دنبالش بود (کنایه از اینکه نترس بود و از مرگ نمی هراسید).»[9]
3. عبادت
رهبران الهی جهت آمادگی کامل برای هدایت مردم به نحو شایسته، نیاز به عبادات روح پرور و ارتباط عمیق با مبدأ عالم هستی دارند. رسول خدا(ص) به عنوان کامل ترین رهبر الهی، چنین بود. از ویژگیهای آن حضرت که قرآن روی آن تأکید دارد مناجات، دعا، تهجد و شب زنده داری آن حضرت می باشد. تمایل حضرت به عبادت، خصوصاً نمازشب، رمز موفقیت آن حضرت در صحنه های مختلف زندگی و مبارزه با دشمنان اصول و ارزشهای اسلامی بود.
گریه های شبانه، بیتوته های غار حراء، تفکر در صنع الهی و خلقت آسمانها و زمین، و نظاره کردن جمال و جلال الهی با چشم دل، وجود رسول خاتم(ص) را برای نزول وحی و ارتباط با روح القدس آماده کرده بود. پیامبر (ص) هرچه داشت، از تهجد و عبادتهای شبانه بود:
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظاز یمن دعای شب و ورد سحری بود
خدای متعال در این زمینه می فرماید: (اِنّا سَنُلقی عَلَیک قَولًا ثَقیلاً اِنَّ ناشِئَةَ الَّیلِ هِی اَشَدُّ وطئاً و اَقوَمُ قیلاً اِنَّ لَک فِی النَّهارِ سَبحًا طَویلاً و اذکرِ اسمَ رَبِّک و تَبَتَّل اِلَیهِ تَبتیلاً)[10] ؛ «در حقیقت ما به تو گفتاری گرانبها القا می کنیم. مسلماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامت تر است و تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند.»
احمد بن فهد حلّی (ره) از دانشمندان بزرگ امامیه در قرن هشتم و نهم هجری، با نقل روایتی می نویسد: «حضرت محمد (ص) هنگامی که به دعا و راز و نیاز می پرداخت، دستهایش را بلند می کرد و همانند فقیری درمانده و گرسنه ای که طعام می خواهد، به درگاه الهی ناله و زاری می کرد.»[11]
حالات معنوی امام مجتبی(ع)
امام حسن (ع) در عبادت نیز همانند جدش حال معنوی ویژه ای داشت و همواره بسیار دعا می کرد. محدث قمی (ره) می نویسد: هرگاه امام حسن(ع) وضو می ساخت، بندهای بدنش می لرزید و رنگ مبارکش زرد می گشت. سبب این حال را از آن حضرت پرسیدند، فرمود: سزاوار است بر کسی که می خواهد نزد ربّ العرش به بندگی بایستد، آن که رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصلش افتد.
چون به مسجد می رفت، وقتی نزد در می رسید، سر را به سوی آسمان بلند می کرد و می گفت: «إِلَهِی! ضَیفُک بِبَابِک، یا مُحْسِنُ قَدْ أَتاک الْمسِی ءُ، فتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَک یا کرِیمُ؛[12] ای خدای من! این میهمان توست که به درگاهت ایستاده. ای خداوند نیکوکار، بندة تبهکار به نزد تو آمده است، پس از کارهای زشت و ناستودة من با نیکیهای خودت در گذر! ای کریم.»
امام صادق(ع) می فرمایند: «أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ علِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) کانَ أَعْبَدَ النَّاسِ فِی زَمَانِهِ وَ أَزْهَدَهُمْ وَ أَفْضَلَهُم؛[13] بی تردید امام مجتبی(ع) عابدترین، زاهدترین و با فضیلت ترین مردم زمان خود بود.»
حضرت بارها سفر حج را گاه پیاده و گاه با پای برهنه به جای آورد. همیشه او را در حال گفتن ذکر می دیدند و هرگاه آیة «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا» را می شنید، می گفت: «لَبَّیک اللَّهُمَّ لَبَّیک؛ خداوندا! گوش به فرمان توام.»[14]
دعای صبح و آه شب، کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی
4. انس با قرآن
پیامبر(ص) قرآن مجسم بود: «کانَ خُلُقُه القُرْآن؛[15] خلق و خوی حضرت رسول(ص) مطابق قرآن بود.»
رسول خدا(ص) قبل از خواب سوره های متعددی را تلاوت می فرمود و هرگاه به برخی از آیات می رسید گریة شدیدی به آن حضرت دست می داد و از خوف جلال و عظمت الهی منقلب می شد.[16]
امام مجتبی(ع) در عرصة انس با قرآن شبیه رسول خدا(ص) و در قرائت قرآن صوتی زیبا داشت و علوم قرآن را از کودکی به نیکی می دانست. همواره پیش از خوابیدن، سورة کهف را تلاوت می کرد و در تفسیر قرآن از همان دوران کودکی پیشتاز بود.
گفته اند: در دوران زندگانی پیامبر (ص) شخصی وارد مسجد شد و دربارة تفسیر شاهد و مشهود[17] پرسید. امام مجتبی(ع) که گوشة مسجد نشسته بود، پاسخ داد: «أَمَّا الشَّاهِدُ فَمُحَمَّدٌ (ص) وَ أَمَّا الْمَشْهُودُ فَیوْمُ الْقِیامَةِ أَمَا سَمِعْتَهُ سُبْحَانَهُ یقُولُ: (یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْناک شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً(؛[18]شاهد حضرت محمد(ص) و مشهود روز قیامت است. مگر نخوانده ای که خداوند [دربارة رسولش] می فرماید: ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم؟»
و نیز دربارة قیامت می فرماید: (ذلِک یوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ الناسُ وَ ذلِک یوْمٌ مَشْهُود)[19]؛ «آن روز، روزی است که مردم را برای آن گرد می آورند و روزی است که (جملگی در آن) حاضر می شوند."[20]
آن امام بزرگوار در خانه ای تربیت یافته بود که کلام خدا پیوسته سخن آغاز و انجام آن بود. خانه ای که پدر آن نخستین گردآوردندة قرآن و اهل خانواده اش بهترین عمل کنندگان به آیات آن بودند.
5. مهر و محبت
خلل پذیر بود هر بنا که می بینیمگر بنای محبت که خالی از خلل است
از منظر قرآن، راز پیروزی رسول خدا(ص) در مدیریت حکومتی و خانوادگی اش، مهرورزی و عشق به مردم بود. اگر این شیوة کارامد در مدیریت رسول خدا(ص) نبود، هرگز توفیق رفع مشکلات و موانع طاقت فرسا را پیدا نمی کرد. به همین جهت، خداوند فرموده است: (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فظًّا غلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عنْهُمْ وَاستَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فی الاْءَمرِ)[21]؛ «به موجب رحمتی که خداوند به تو عنایت کرده بود، برای آنان نرم شدی؛ چراکه اگر تندخو و سخت دل بودی، همه از اطرافت پراکنده می شدند، پس آنان را عفو کن و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنها مشورت کن.»
«مالک بن عوف نصری» از سرسخت ترین دشمنان پیامبر(ص) بود. او در سال هشتم هجری با تحریک قبیله های ثقیف و هوازن آتش جنگ حنین را برافروخت و دولت نوپای رسول اکرم(ص) را گرفتار جنگ نمود؛[22] اما به فضل الهی لشکریان اسلام در آن جنگ پیروز شدند.
در این پیروزی که غنایم بسیاری به اضافة شش هزار اسیر جنگی از دشمن به دست مسلمانان افتاد، مالک بن عوف از ترس جان خود، به طائف پناهنده شد؛ اما وقتی در مورد پیامبر(ص) و اندیشه های الهی- انسانی او قدری فکر کرد، به ویژه کردار نیک و محبتهای رسول خدا(ص) در مورد دشمنان و اسیران، شیفتة حضرت شد. به همین جهت امان خواست و به مدینه آمد و نزد رسول خدا(ص) مسلمان شد. حضرت نیز خانوادة او را که اسیر شده بود آزاد کرد و اموالش را به وی پس داد.
امام مجتبی(ع) نیز همانند جدش رسول اکرم(ص) بسیار با محبت و بزرگوار بود، به طوری که نه تنها به مسلمانان؛ بلکه به غیر مسلمانان نیز شامل می شد و بارها واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویة فرد خطاکار می گشت که در تاریخ زندگانی ایشان نمونه هایش فراوان است.
6. عفو و گذشت
رسول خدا(ص) می فرمایند: «مَنْ کثُرَ عفْوُهُ مدَّ فی عُمْرِهِ؛[23] کسی که عفوش افزون گردد، عمرش طولانی می شود.»
در سال هشتم هجری که رسول گرامی اسلام(ص) با اقتدار و پیروزی کامل به شهر مکه وارد شد و آن را از دست کفار و مشرکان خارج نمود، طرفداران جبهة باطل، به ویژه کسانی که در مدت بیست سال گذشته بدترین ستمها، جسارتها و دشمنیها را بر پیامبر(ص) و یاران گرامی اش روا داشته بودند، در هاله ای از رعب و وحشت گرفتار شدند. آنان بهترین یاران، جوانان و عزیزان رسول خدا (ص) را به خاک و خون کشیده، بارها توطئة قتل حضرت را در سر پرورانده؛ اما موفق نشده بودند. بعد از فتح مکه به انتظار انتقام و عکس العمل متقابل پیامبر(ص) لحظه شماری می کردند. این نگرانی و اضطراب هنگامی به اوج خود رسید که اهل مکه از سعد بن عباده که پرچم اسلام را بر دوش داشت شنیدند که فریاد می زد: «اَلْیوْمُ یوْمُ الْملْحَمَةِ اَلْیوْم تُسْبی الْحُرَمَةُ؛[24] امروز روز جنگ و خونریزی و اسارت است.»
اما هنگامی که این شعار به گوش رسول خدا(ص) رسید، ناراحت شد و دستور داد پرچم اسلام را از او گرفته و به دست امام علی(ع) بسپارند. سپس با سخنان آرام بخش و ملاطفت آمیز خود، دشمنان دیرینة خویش را امان داد و تمام گذشته های تلخ و دردآور را به بوتة فراموشی سپرد و با قرائت آیه ای از قرآن، سایة مهر و عطوفت خویش را بر سر آن انسانهای جاهل گستراند.
آن حضرت فرمود: شما در مورد من چگونه می اندیشید؟ مشرکان گفتند: ما جز نیکی و محبت از تو انتظاری نداریم. ما تو را برادری بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم. حضرت فرمودند: من آنچه برادرم یوسف (ع) در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، می کنم و همانند او می گویم: (لاَ تَثْرِیبَ عَلَیکُمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ)[25]؛ «امروز ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خداوند گناهان شما را می بخشد و او مهربان ترین مهربانان است.»
آنگاه فرمود: «اِذْهَبُوا فَأنْتُمُ الطُّلَقاءُ؛[26] [به دنبال ادامة زندگیتان] بروید که همة شما آزاد شدگانید.»
او به تیغ حلم چندین خلق راواخرید از تیغ چندین خلق را تیغ حلم از تیغ آهن تیزتربل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
امام مجتبی(ع) در عفو و گذشت نیز آینة تمام نمای حضرت رسول(ص) بود؛ چراکه آن گرامی در آغوش نبی مکرم اسلام(ص) رشد و نمو یافته، اخلاق ایشان در تمام وجودش اثر کرده بود. دربارة عفو و گذشت و حلم امام مجتبی(ع) ماجرای آن مرد شامی کافی است.
گسترة گذشت و مهرورزی امام آنقدر پردامنه بود که قاتل او را نیز در برگرفت، چنان که «عمر بن اسحاق» می گوید: من و حسین(ع) در لحظة شهادت امام مجتبی(ع) حاضر بودیم که فرمود: بارها به من زهر داده اند؛ ولی این بار تفاوت می کند؛ زیرا این بار، جگرم را قطعه قطعه کرده است.
امام حسین(ع) با ناراحتی پرسید: چه کسی شما را زهر داده است؟ فرمود: از او چه می خواهی؟ می خواهی او بکشی؟ اگر آن کسی باشد که من می دانم، خشم و عذاب خداوند بیش تر از تو خواهد بود. اگر هم او نباشد، دوست ندارم که برای من، بی گناهی گرفتار شود.[27]
7. تواضع و فروتنی
رسول خدا(ص) چنان متواضع بود که در خدمت رسانی به مردم از همة یارانش پیشی می گرفت و حتی شخصاً از یارانش پذیرایی می کرد و می فرمود: «لِیشْرَب ساقی الْقَوْمِ آخِرَهُمْ؛[28] ساقی هر گروهی، در آخر آب می نوشد.»[29]
امام مجتبی(ع) نیز مانند جدش بدون هیچ تکبری روی زمین می نشست و با تهیدستان هم سفره می شد و تواضعی مثال زدنی داشت.
روزی سواره از محلی می گذشت که دید گروهی از بینوایان روی زمین نشسته اند و مقداری نان را پیش خود گذارده، می خورند. وقتی آنان امام را دیدند، به ایشان تعارف کردند و حضرت را بر سر سفرة خویش خواندند. امام از مرکب خویش پیاده شد و این آیه را تلاوت فرمود: (إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْتَکبِرین)[30]؛ «خداوند خود بزرگ بینان و متکبران را دوست نمی دارد.» سپس با آنان مشغول خوردن شد. وقتی همگی سیر شدند، امام آنها را به منزل خود فراخواند و از آنان پذیرایی فرمود و به آنان پوشاک هدیه کرد.[31]
آن حضرت همواره دیگران را بر خود مقدم می داشت و پیوسته با احترام و فروتنی با مردم برخورد می کرد. روزی ایشان در مکانی نشسته بود. وقتی برخاست برود، پیرمرد فقیری وارد شد. امام به او خوشامد گفت و برای ادای احترام و فروتنی به او فرمود: ای مرد! وقتی وارد شدی که ما می خواستیم برویم. آیا به ما اجازة رفتن می دهی؟ مرد فقیر عرض کرد: بله، ای پسر رسول خدا(ص)![32]
پی نوشت ها:
[1] کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر(ع)، علی بن محمد خزاز رازی، بیدار، قم، 1401 ق، ص 67.
[2] أمالی، شیخ صدوق، نشر کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص 154.
[3] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ محمد بن محمد مفید، کنگرۀ شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 6.
[4] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 36، ص 284.
[5] الإرشاد، ص 347.
[6] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، دار احیاء التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق، ج 19، ص 116.
[7] مسند، احمد بن حنبل، مکتبة التراث الاسلامی، قاهره، 1410ق، ج 1، ص 86؛ مکارم الأخلاق، حسن بن فضل طبرسی، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412ق، ص 18؛ طبقات ابن سعد(الطبقات الکبری)، محمد بن سعد، دار للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1405ق، ج 2، ص23.
[8] مناقب آل ابی طالب(ع)، محمد بن علی بن شهر آشوب، انتشارات ذوی القربی، قم، چاپ سوم، 1429 ق، ج 4، ص21.
[9] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 73.
[10] مزمل/ 5- 8.
[11] عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، تحقیق: احمد موحدی قمی، دار الکتب الإسلامی، تهران، چاپ اول ، 1407 ق، ص 196.
[12] منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، هجرت، قم، چاپ سیزدهم، 1378ش، ج 1، ص 530.
[13] بحار الأنوار، ج 43، ص 331.
[14] همان.
[15] مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ص)، محمدباقر مجلسی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1404ق، ج 3، ص 236.
[16] تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، دارالکتاب، قم، 1363ش، ج 1، ص 313؛ تفسیر الصافی، فیض کاشانی، مکتبة الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق، ج 2، ص 408؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368 ش، ج 7، ص 423.
[17] بروج/ 3.
[18] احزاب/ 45.
[19] هود/ 103.
[20] بحار الانوار، ج 43، ص 345.
[21] آل عمران / 159.
[22] شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار(ع)، نعمان بن محمد تمیمی مغربی، موسسه النشر الاسلامی، قم، 1409ق، ج 1، ص 311.
[23] کنز الفوائد، محمد بن علی کراجکی، دارالذخائر، قم، 1410ق، ج 1، ص 135.
[24] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 17، ص 272.
[25] یوسف/ 92.
[26] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 17، ص 272؛ بحار الانوار، ج 21، ص 132.
[27] اسد الغابة فی معرفة الصحابة، علی بن محمد ابن اثیر، داراحیاءا لتراث العربی، بیروت، ج 2، ص 15.
[28] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1409ق، ج 25، ص 265.
[29] مناقب، ج 1، ص 105.
[30] نحل/ 23.
[31] بحار الانوار، ج 43، ص 352.
[32] احقاق الحق، مرحوم قاضی نورالله شوشتری، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، ج 11، ص 114.